* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 29 تير 1385 | تعداد بازديد: 2605 | |
وهابيت از منظر عقل و شرع ـ تاريخچه وهابيت 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: وهابيت از منظر عقل و شرع ـ تاريخچه وهابيت 01 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي بحث ما راجع به فرقه وهابيت است. آيا طرح اينگونه موضوعات، به وحدت مسلمانان لطمهاي وارد ميكند؟ يا اينكه بر عكس، موجب وحدت مسلمانان است؟ استاد حسيني قزويني در هفتههاي گذشته هم در اين رابطه، تلفنهاي متعددي از عزيزان اهل سنت داشتيم كه اينگونه مباحث، شايد به وحدت ميان مسلمانان ضرر بزند. من توجه عزيزان را به چند نكته جلب ميكنم: نكته اول: جايگاه وحدت از نظر قرآن، كاملا روشن است. خداوند ميفرمايد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا سوره آل عمران/آيه103 نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) هم از روزهاي آغازين رسالت خويش، همواره براي وحدت ميان مسلمانان، خصوصا با توجه به اختلاف ديرينه ميان أوس و خزرج، تلاش ميكرد. نكته دوم: اهميت وحدت در عصر حاضر بر كسي پوشيده نيست. ضروريترين مسئلهاي كه مسلمانان امروز احتياج دارند، وحدت ميان مسلمانان است. در اين دو سه دهه اخير، شاهد بوديم كساني كه بناي دشمني با اسلام را داشتند، تمام تلاششان را براي اختلافافكني ميان مسلمانان و تحريك ميان فِرَق اسلامي به كار بردند. دكتر مايكل در كتاب نقشهاي براي جدايي مكاتب إلهي مفصلا در رابطه با طرح تفرقه ميان مسلمانان و اختلاف ميان فِرَق اسلامي، به ويژه ميان شيعه و سني بحث كرده است. بسياري از بينندگان، عبارت گلادستون، نخست وزير اسبق انگلستان را شنيدهاند كه گفت: ما دام هذا القرآن موجودا في أيدي المسلمين، فلن تستطيع اروبا السيطرة علي الشرق الأوسط و لا أن تكون هي نفسها في أمان ... . تا وقتي قرآن در دست مسلمانان است، اروپا نه ميتواند بر شرق تسلط پيدا كند و نه ميتواند أمنيت داشته باشد ... . الإسلام علي مفترق الطرق، ص39 ـ النظام السياسي في الإسلام لباقر شريف القرشي، ص24 نخست وزير اسبق دولت غاصب اسرائيل، بن غوريون هم گفته بود: إن أخشي ما نخشاه أن يظهر في العالم العربي محمد جديد. ما شديدا از اين ميترسيم كه در جهان عرب، محمد تازهاي ظهور كند. اين نشان ميدهد كه آنها تمام تلاششان را براي ايجاد تفرقه ميان مسلمانان به كار بستهاند. نكته سوم: اين نكته حائز اهميت است. بايد بدانيم كه اهداف وحدت چيست؟ آيا هدف وحدت، يكي كردن مذاهب و از بين بردن ديگر مذاهب است؟ قطعا مدعيان وحدت، اينچنين هدفي نداشتند. بلكه بنيانگذاران وحدت، به ويژه حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره)، موسس دار التقريب بين المذاهب الإسلامية در مصر و الأزهر، همواره اين ندا را سر ميدادند كه هدف ما،تقريب ميان مذاهب است، نه توحيد مذاهب. در 24 ژوئن سال 2001 ميلادي، برابر 3 تير 1380 در لندن، يك شبكه تلويزيوني، يك ميزگردي در رابطه با تقريب مذاهب تشكيل داده بود كه بسياري از متفكران ايراني، لبناني، مصري و انگليسي شركت كرده بودند و آقاي محمد آشور ـ معاون دانشگاه الأزهر و رئيس كميته گفتوگو بين مذاهب اسلامي ـ كه به صورت تلفني شركت داشت، تعبيري زيبا داشت و گفت: فكرة التقريب بين المذاهب الإسلامية لا تعني توحيد المذاهب الإسلامية ... هدف از انديشه تقريب بين مذاهب اسلامي، يكي كردن مذاهب اسلامي نيست، كه اين به بيراهه كشاندن تقريب است. تقريب بايد بر پايه بحث علمي باشد تا بتواند با آن به نبرد با خرافات پرداخت و بايد دانشمندان هر مذهبي، در محيطي آرام، گفتوگوهاي علمي خود را بيان كنند و نتيجهگيري كنند. هدف ما هم همين است. شهيد مطهري (ره) هم در كتاب امامت و رهبري، صفحه 16 ميفرمايد: به هر حال طرفداري از تز «اتحاد اسلامي» ايجاب نميكند كه در گفتن حقايق كوتاهي شود. آنچه نبايد صورت گيرد، كارهائي است كه احساسات و تعصّبات و كينههاي مخالف را بر ميانگيزد؛ اما بحث علمي سر و كارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات. اگر ما هم دو هفته قبل با آقاي ملازاده بحث داشتيم، اولين شرطمان اين بود كه اين بحث در يك محيطي آرام برگزار شود. الآن هم اگر از برادران اهل سنت كسي تشريف بياورد، ما با آغوش باز براي مباحثه و مناظره استقبال ميكنيم و هدفمان اين است كه بحثهاي علمي را مطرح كنيم. اگر به خاطر جهل و ندانستن عقائد طرف مقابل، حملهها و اهانتها و جسارتها شروع ميشود، بايد اين نقاط مبهم روشن شود. شيعه بيايد در عرصه بين المللي عقائد خودش را مستدل و مستند مطرح كند. شيعه همواره در طول تاريخ، آماج حملات دشمن بود و افترائاتي چون شرك و بدعت را به شيعه برچسب ميزدند و خون شيعيان را بر زمين ميريختند. بايد شيعه عقائد خود را بيان كند تا همه بدانند كه غالب اين اختلافات، از جهل فِرَق اسلامي به مباني فكري طرف مقابل سرچشمه گرفته است. اگر اين مسائل بيان شود، نه تنها ضرري به اتحاد نميزند، بلكه از مباني تحكيم پايههاي اتحاد خواهد بود. * * * * * * * آقاي هدايتي نقش وهابيت در رابطه با اتحاد و اختلاف مسلمانان چيست؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه، ما بايد چند موضوع را بررسي كنيم: 1. عصر ظهور انديشههاي إبن تيميه 2. // // // محمد بن عبد الوهاب 3. // // // مفتيان وهابيت و لجنه عالي إفتاء عربستان سعودي بايد ببينيم كه اينها چه نقشي در رابطه با اتحاد يا اختلاف دارند. موضوع اول: عصر ظهور انديشههاي إبن تيميه كساني كه كوچكترين اطلاعي از تاريخ داشته باشند، عصر ظهور انديشههاي إبن تيميه، مواجه بود با بحرانيترين دوران تاريخ اسلام. پيشرفت اسلام در اروپا و شكست آندلس، براي غرب صليبي خيلي سخت و ناگوار بود و به فكر حمله به كشورهاي اسلامي افتادند و جنگ 200 ساله صليبي را به راه انداختند كه ميليونها كشته و مجروح بر جاي گذاشت. در همان زمان، هنوز مسلمانان از جنگ صليبي خلاص نشده بودند كه مغول از شرق به کشورهاي اسلامي حمله كرد و مسلمانان را تار و مار كرد و جناياتي را در بغداد و حلب و موصل بر سر مسلمانان آورد كه آقاي إبن أثير ـ مورخ مشهور اهل سنت ـ در الكامل في التاريخ آورده است كه بر مسلمانان از سوي مغول، آنچنان سهمگين بود كه مرا ياراي نوشتن آنها نيست، اي كاش مادر مرا نميزاييد و قبل از اين مرده بودم: فمن الذي يسهل عليه أن يكتب نعي الإسلام و المسلمين و من الذي يهون عليه ذكر ذلك فياليت أمي لم تلدني و يا ليتني مت قبل هذا و كنت نسيا منسيا. الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج12، ص358 آقاي أرغون ـ نوه هلاكو ـ كه در سال 690 هجري به درك واصل شد، به وسوسه وزير يهودياش ـ سعد الدولة ـ در انديشه تسخير مكه مكرمه و تبديل آن به بتخانه بودند و مقدمات اين دسيسه را فراهم كردند. خوشبختانه با بيماري ايشان و قتل سعد الدولة، اين فتنه عملي نشد. در چنين موقعيت حساسي كه مسلمانان، هر روز ضربات پياپي را از صليب غربي و مغول شرقي تحمل ميكنند و شاهد به خاك و خون افتادن عزيزان هستند، چيزي بهتر از وحدت و دست در دست هم نهادن نيست. ولي در همين حال ميبينيم كه آقاي إبن تيميه، مطالبي مانند شرك و تجسيم و توسل را مطرح ميكند و به جاي كمك به وحدت، ميان مسلمانان تفرقه ديگري ايجاد ميكند و مسلمانان را به جان هم مياندازد. نكته دوم: عصر ظهور انديشههاي محمد بن عبد الوهاب همه ميدانيم كه در قرن دوازدهم، محمد بن عبد الوهاب، مروّج اصلي افكار وهابيت بود و مسلمانان را به جرم توسل به أنبياء (عليهم السلام) و أولياء إلهي، مشرك و بتپرست خواند و فتوا به تكفير مسلمانان داد و خون آنها را حلال و كشتن آنها را جائز دانست. در قرن 12، همه کشورهاي اسلامي يا بخش عظيمي از آنها، در تاب و تب حملات شرق و غرب و دشمنان ميسوخت. انگليسيها بخش عظيمي از هند را با زور و تزوير از چنگ مسلمانان خارج كردند و با پايان دادن به شوكت امپراطوري مسلمان تيموري، خواب تسخير پنجاب و كابل و سواحل خليج فارس را ميديدند. فرانسويها به رهبري ناپلئون، مصر و سوريه و فلسطين را با قوه قهريه اشغال كرده بودند و به امپراطوري مسلمان عثماني چنگ و دندان نشان ميدادند. روسهاي تزاري هم مدعي جانشيني سزارهاي مسيحي روم شرقي بودند و حملههاي مكرر به ايران عثماني داشتند. حتي آمريكا هم چشم طمع به کشورهاي اسلامي شمال آفريقا دوخته بود و با گلولهباران کشورهاي ليبي و الجزاير، سعي در رخنه و نفوذ به جهان اسلام را داشت. با وجود تمام اين قضايا، ميبينيم كه افكار آقاي محمد بن عبد الوهاب مطرح ميشود و آن قضايايي را كه از اطراف مكه شروع كردند و تا سوريه و مصر كشاندند، ايجاد كردند. حتي مدعي بودند نداي وهابيت را به بغداد، مركز دولت عثماني برسانند. اين نشان ميدهد كه در اين عصر، ضروريترين چيز براي اسلام و مسلمانان، وحدت بود. ولي آقاي محمد بن عبد الوهاب با ايجاد تفرقه، آب آسياب دشمن ريخت. نكته سوم: مفتيان وهابيت و لجنه عالي إفتاء عربستان سعودي امروز هم ميبينيم آقاياني كه در مسند إفتاء نشستهاند و بالاترين مقام إفتاء وهابيت را عهدهدار هستند، به جاي اينكه با اين موقعيت فعلي مسلمانان به فكر وحدت باشند، با وجود اينكه دشمن از شرق و غرب به فكر نابودي اسلام است، دنبال ايجاد اختلاف است. دشمن با شيعه و سني كاري ندارد. در افغانستان هم شيعه را با همين گلولهها به خاك و خون ميكشند كه سنيها را ميكشند؛ در عراق، ايران، لبنان و پاكستان هم همچنين. اينها از اسلام ميترسند. از آقاي بنباز ـ مفتي اعظم سابق وهابيت ـ سوال كرده بودند: آيا ميان شيعه و سني ميتوان وحدت برقرار كرد؟ ايشان صراحتا فتوا داد: التقريب بين الرافضة و بين أهل السنة غير ممكن، لأن العقيدة مختلفة، ... كما أنه لا يمكن الجمع بين اليهود و النصاري و الوثنيين و بين أهل السنة، فكذلك لا يمكن التقريب بين الرافضة و بين أهل السنة لإختلاف العقيدة التي أوضحناها. تقريب و وحدت ميان شيعه و سني، غير ممكن است. همانگونه كه ميان اهل سنت و يهود و نصاري و بتپرستان وحدت ايجاد نميشود. مجموع فتاوي و مقالات ، ج5، ص156 بنده خودم در سال گذشته كه به مكه مكرمه و مدينه منوره مشرف شده بودم، در آنجا روزنامه جريدة الرسالة، 7 رجب 1426 هجري، از قول يكي از شخصيتهاي طراز اول وهابي نوشته بود: ما مسلمانان و وهابيت در وسط يك مثلث شوم آمريكا و يهود و شيعه قرار گرفتهايم. يعني شيعه را كه امروز يك نماد و سمبل اسلام واقعي است، ايشان در رديف يهود و آمريكا به عنوان دشمن مسلمانان قرار داده است. وقتي انسان اينطور قضايا را ميبيند، برايش روشن ميشود كه فكر وحدت ميان مسلمانان براي آنها مطرح نيست. در دو ماه قبل در شبكه ماهوارهاي المستقله در مناظره بين وهابيت و شيعه، پيشنهاد كردم شما به جاي اينكه بياييد افراد درجه 4 و 5 وهابيت را بياوريد كه هيچ نقشي در جامعه وهابيت ندارند و عقيدهشان نسبت به شيعه، نفياً و اثباتاً تأثير ندارد، تعدادي از مفتيان وهابيت و شخصيتهاي طراز اول آنها را بياوريد كه سخنان آنها تأثيرگذار در جوامع وهابيت است. ما هم حاضريم از حوزههاي علميه قم و مشهد و نجف به آنجا بياييم و بحث كنيم. اگر واقعا ثابت كردند كه در مذهب ما نقص و اشكالي هست، ما با كمال افتخار ميپذيريم. اگر ما هم ثابت كرديم آنها اشتباه فكر ميكنند و حق هم همين است، آنها هم قبول كنند و مردانه بپذيرند و دست از تكفير و فتوا به قتل شيعه بردارند. إن شاء ا... اين قرعه به شبكه سلام بيفتد تا بعضي از متفكران بيايند و در اين شبكه به دور از تعصب و با صفا و صميميت بحث كنيم. * * * * * * * آقاي هدايتي آيا قبل از إبن تيميه، اينگونه تفكرات مطرح بوده است؟ استاد حسيني قزويني يكي از اساسيترين تفكرات إبن تيميه، مبارزه با مقدسات ديني و مذهبي با رويكرد بدعت بود و اهانت به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) و صالحان را تحت عنوان شرك گسترش دادن و به دنبال به فراموشي سپردن نام نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) به وسيله حرمت توسل يا حرمت برگزاري مراسمات تكريم و احترام ايشان در مبعث و ولادت و رحلت. اين تفكر كه مردم را از فكر نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) جدا كنيم و نام نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) به فراموشي سپرده شود و هرگونه توسل به نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) كه ريشه قرآني دارد، از اذهان مردم پاك شود، به دوران بنيأميه برميگردد. يعني آنهايي كه 8 سال تمام با اسلام جنگيدند و نتوانستند كاري كنند و عاقبت هم در زير سايه شمشير، اسلام را پذيرفتند، در زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نتوانستند كاري كنند و بعد از ايشان آن فتنهها را ايجاد كردند. همانگونه امير المومنين (عليه السلام) ميفرمايد: أللهم إني أستعديك على قريش، فإنهم أضمروا لرسولك صلى الله عليه و آله ضروبا من الشر و الغدر، فعجزوا عنها و حلت بينهم و بينها، فكانت الوجبة بي و الدائرة على. خدايا! براي پيروزي بر قريش و يارانشان از تو كمك ميخواهم. آنها كينههايي از پيامبر (صلى الله عليه و آله) در دل داشتند و نتوانستند آن كينهها را در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله) پياده كنند، ولي انتقام پيامبر (صلى الله عليه و آله) را از من گرفتند. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج20، ص298 علماء اهل سنت تعبيري را از قول معاويه نقل ميكنند كه به مغيرة بن شعبه ميگويد: فأي عمل يبقي مع هذا لا أم لك، لا والله إلا دفنا دفنا. مادامي كه نام پيامبر را در زير خاك دفن نكنم، آرام نمينشينم. مروج الذهب للمسعودي، ج3، ص454 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج5، ص130 ـ الموفقيات للزبير بن كار، ص576 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص124 مروان به أبو أيوب انصاري اعتراض ميكند: أقبل مروان يوما فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر، فقال: أتدري ما تصنع؟ فاقبل عليه، فإذا هو أبو أيوب، فقال: نعم، جئت رسول الله صلى الله عليه و سلم و لم آت الحجر. چرا كنار قبر پيامبر آمدهاي و از او تجليل ميكني؟ آيا ميداني چه ميكني؟ أبو ايوب انصاري ميگويد: بله، آمدهام نزد رسول الله (صلى الله عليه و سلم)، نه نزد سنگ. مسند احمد، ج5، ص422 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج4، ص515 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص245 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص502 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج57، ص249 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج12، ص383 اين فكر از همان زمان بود و ميخواستند مردم را از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) و توسل به حضرت دور كنند. ميرسيم به حجاج بن يوسف ثقفي است: خطب الحجاج بالكوفة فذكر الذين يزورون قبر رسول الله صلى الله عليه و آله بالمدينة، فقال: تبّا لهم! إنما يطوفون بأعواد و رمة بالية! هلّا طافوا بقصر أمير المؤمنين عبد الملك! ألا يعلمون أن خليفة المرء خير من رسوله؟! حجاج بن يوسف در خطبهاي، به كساني كه قبر رسول الله (صلى الله عليه و آله) را زيارت ميكردند، طعنه ميزند و ميگويد: خاك بر سر مردمي كه اطراف استخوانهاي پوكيده طواف ميكنند! چرا قصر امير المومنين عبد الملك را طواف نميكنيد؟! مگر نميدانند كه خليفه هر كس، بهتر از فرستاده اوست. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج15، ص242 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص106 يعني پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرستاده خداست، ولي عبد الملك خليفه خداست و مقامش از فرستاده خدا بالاتر است. يكي از علماء بزرگ حنبلي به نام حسن بن علي بربهاري ـ متوفاي 329 هجري ـ مرثيهخواني براي امام حسين (عليه السلام) و زيارت او را غدغن كرد. حتي فتوا به كشتن نوحهخوانها داد. الكامل في التاريخ، ج8، ص308 تحقيقهاي من در رابطه با دوران قبل از إبن تيميه، نشان ميدهد كه دور كردن مردم از مقدسات مذهبي و به فراموشي سپردن نام نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) و فاصله انداختن ميان مردم و أنبياء (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) و صالحان، توسط دودمان بنيأميه بود كه در صدد انتقام از نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) بودند. ولي إبن تيميه اين فكر را مدرنيته كرد و به شكل ديگري درآورد و تعدادي از آيات و روايات را در كنار هم قرار داد و تفكر وهابيت را پيريزي كرد. گرچه به خاطر بعضي از مسائل، افكار إبن تيميه به فراموشي سپرده شد، ولي دوباره اين فكر توسط محمد بن عبد الوهاب زنده شد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: هادي عميدي -
تاريخ: 30 آبان 88 - 00:00:00
با تشكر فراوان |
2 |
نام و نام خانوادگي: روح الله بوريا -
تاريخ: 19 شهريور 90 - 18:02:36
به نظر من هدف اصلي وهابيت عبارت از دور كردن مسلمانان از چراغ دين (امام بزرگ نعمان بنت ثابت و ديگر ائمه دين و بزرگان شريعت و طريقت كه افتخارات بس بزرگي در راه اسلام به ما اعطا كرده اند بطور مثال حضرت مولانا جلال الدين محمد بلخي و حضرت حكيم صاحب سنائي غزنوي كه طريق سلوك را بطور بسيار اصيل بيان نموده اند) ميباشد |