* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 23 تير 1392 تعداد بازديد: 5857 
چگونگي وحي بر پيامبر(ص) به نقل از صحيح بخاري
 
بخاري در صحيحش از قول عايشه،چگونگي وحي بر پيامبر ص را چنين آورده است.دقت کنيد:
عايشه مي‏ گويد: نزول وحي بر رسول الله ص به وسيلة خواب ها و روياهاي راستين، شروع شد. و آنچه را که رسول الله ص در عالم رويا مي ديد، مانند روشني صبح، تحقق پيدا مي کرد. بعدها رسول الله ص به گوشه نشيني علاقه مند گرديد و در غار حراء گوشه ‏نشين شد. و چندين شبانه روز بدون اينکه به خانه بيايد، در آنجا عبادت مي کرد و هنگامي که توشه اش تمام مي شد، به خانه مي رفت و توشه بر مي داشت. خديجه رضي الله عنها توشة او را آماده مي کرد. در يکي از روزها که در غار حراء مشغول عبادت پروردگارش بود، فرشته اي نزد او آمد و خطاب به وي گفت: بخوان. رسول الله ص فرمود: «من خواندن نمي دانم». رسول الله ص مي فرمايد: فرشته مرا در بغل گرفت و تا جايي که تحمل داشتم، فشرد(تا حدي که که طاقتم تمام شد) و بعد مرا رها کرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن نمي دانم»(تا سه اين کار را ادامه داد مرتبه).... و گفت: (بخوان بنام پروردگارت، او که انسان را از خون بسته آفريد ...) بعد از آن، رسول الله ص در حالي که قلبش مي لرزيد نزد خديجه رفت و گفت: «مرابپوشانيد، مرا بپوشانيد». حاضرين رسول الله ص را پوشانيدند تا اينکه ترس و وحشتش بر طرف شد. سپس، ماجرا را براي خديجه بازگو نمود و فرمود: «من نسبت به جان خود، احساس خطر مي کنم». خديجه گفت: خداوند هرگز تو را ضايع و نابود نخواهد کرد،زيرا شما پاي بند صله رحم هستي، مستمندان را کمک مي کني، از مهمانان پذيرايي مي نمايي و در راه حق، مشکلات را تحمل مي کني. بعد از آن، خديجه او را نزد پسر عموي خود، ورقه بن نوفل برد. ورقه مردي مسيحي بود، انجيل را به لغت عبري مي نوشت. و بزرگسال و نابينا بود. خديجه به وي گفت: اي پسر عمو! از برادرزاده ات (محمد) بشنو که چه مي گويد. ورقه خطاب به رسول الله ص گفت: اي برادر زاده! بگو چه ديده اي؟ رسول الله ص آنچه را که ديده بود شرح داد. ورقه بن نوفل گفت: اين همان فرشته اي است که خداوند بر موسي فرو فرستاد. اي کاش! روزي که قومت تو را از شهر بيرون مي کنند، من زنده و جوان مي بودم. رسول الله ص فرمود: «مگر آنان مرا از شهرم بيرون مي‏ کنند»؟ ورقه گفت: آري. پيامي را که تو آورده اي، هيچ پيامبري نياورده است مگر اينکه با او دشمني کرده و او را از شهر اخراج کرده اند. اگر من تا آن زمان، زنده بمانم، با تمام وجود، تو را کمک خواهم کرد. متأسفانه پس از مدت کوتاهي، ورقه در گذشت و سلسلة جريان وحي نيز براي مدت معيني متوقف شد.
حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُکَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا اللَّيْثُ عَنْ عُقَيْلٍ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهَا قَالَتْ
أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ فِي النَّوْمِ فَکَانَ لَا يَرَى رُؤْيَا إِلَّا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ ثُمَّ حُبِّبَ إِلَيْهِ الْخَلَاءُ وَکَانَ يَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ فَيَتَحَنَّثُ فِيهِ وَهُوَ التَّعَبُّدُ اللَّيَالِيَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ وَيَتَزَوَّدُ لِذَلِکَ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى خَدِيجَةَ فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِي غَارِ حِرَاءٍ فَجَاءَهُ الْمَلَکُ فَقَالَ اقْرَأْ قَالَ مَا أَنَا بِقَارِئٍ قَالَ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ اقْرَأْ قُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّانِيَةَ حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ اقْرَأْ فَقُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ
{ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ }
فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَرْجُفُ فُؤَادُهُ فَدَخَلَ عَلَى خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَالَ زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ فَقَالَ لِخَدِيجَةَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ لَقَدْ خَشِيتُ عَلَى نَفْسِي فَقَالَتْ خَدِيجَةُ کَلَّا وَاللَّهِ مَا يُخْزِيکَ اللَّهُ أَبَدًا إِنَّکَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَحْمِلُ الْکَلَّ وَتَکْسِبُ الْمَعْدُومَ وَتَقْرِي الضَّيْفَ وَتُعِينُ عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِيجَةَ وَکَانَ امْرَأً قَدْ تَنَصَّرَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَکَانَ يَکْتُبُ الْکِتَابَ الْعِبْرَانِيَّ فَيَکْتُبُ مِنْ الْإِنْجِيلِ بِالْعِبْرَانِيَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَکْتُبَ وَکَانَ شَيْخًا کَبِيرًا قَدْ عَمِيَ فَقَالَتْ لَهُ خَدِيجَةُ يَا ابْنَ عَمِّ اسْمَعْ مِنْ ابْنِ أَخِيکَ فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ يَا ابْنَ أَخِي مَاذَا تَرَى فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَبَرَ مَا رَأَى فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ هَذَا النَّامُوسُ الَّذِي نَزَّلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى يَا لَيْتَنِي فِيهَا جَذَعًا لَيْتَنِي أَکُونُ حَيًّا إِذْ يُخْرِجُکَ قَوْمُکَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَوَمُخْرِجِيَّ هُمْ قَالَ نَعَمْ لَمْ يَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلَّا عُودِيَ وَإِنْ يُدْرِکْنِي يَوْمُکَ أَنْصُرْکَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا ثُمَّ لَمْ يَنْشَبْ وَرَقَةُ أَنْ تُوُفِّيَ وَفَتَرَ الْوَحْيُ

صحيح بخاري  ج1ص7 و8

 

اين روايت را با هم از منظر قرآن و هم عقل،مورد بررسي قرار مي دهيم:
1-همان طور که در روايت مي بينيد،عايشه اين حديث را از رسول الله ص نقل نکرده،بلکه بعنوان يک نظريه و اجتهاد شخصى گفته است و خود عايشه ‏نمى‏ تواند بدون واسطه داستان وحى را نقل کند چون عايشه درهنگام بعثت رسول خدا هنوز به دنيا نيامده بود.
2- جبرئيل سه مرتبه به پيامبر فرمود:بخوان! اما هرباري که رسول خداص مي فرمود:من بلد نيستم،جبرئيل چنان پيامبر را در بغل فشار و تحت شکنجه قرار داد که پيامبرص طاقتش تمام مي شد! تا او را وادار به خواندن کند!وقتي پيامبر مي فرمود:بلد نيستم!ديگر به چه منظور براى بار دوم وسوم آنحضرت را تحت فشار قرار داد؟ و دستور خواندن و فرمان‏ کارى را که نمى‏ تواند انجام دهد به او مي دهد؟ آيا مي خواست با فشار دادن، سواد خواندن را به او ياد دهد؟اصلا چه نيازي به آن همه فشار و شکنجه هست!؟ خب با يک معجزه،مسئله مي شد که حل بشود و اگر هم قرار بوده که به طور عادى و غير معجزه باشد،که با سواد شدن جز از راه آموختن و تحصيل مقدور نيست!نکته ديگر آن که:قرآن،قضيه وحي بر پيامبر را خيلي ساده و طبيعي نقل کرده و اين همه شکنجه و فشاري که بخاري آورده، در آن نيست.
فَأَوْحَى? إِلَى? عَبْدِهِ مَا أَوْحَى? نجم10 در اينجا خداوند آنچه را وحي کردني بود به بنده‌اش وحي نمود.
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ‌ مِّثْلُکُمْ يُوحَى? إِلَيَّ...بگو: «من فقط بشري هستم مثل شما؛ (امتيازم اين است که) به من وحي مي‌شود
3- در اين روايت آمده که،پيامبر در اين قضيه وحي،از ترس مي لرزيد و ترس و وحشت داشته است.و اين مخالف آيات قرآن است. خداوند در سوره نمل آيه10 مي فرمايد:يَا مُوسَى? لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ‌سَلُونَ. اي موسي! نترس، که رسولان در نزد من نمي‌ترسند!
4- در اين روايت آمده که:پيامبر نگران و در شک بود و اين حضرت خديجه و آن مرد مسيحي بودند که پيامبر را دلداري دادند و او را از اضطراب بيرون اوردند!چگونه اين را باور کنيم که پيامبرص آنچه از طرف خدا و جبرئيل آمده،در شک هست اما به گفته حضرت خديجه و مرد مسيحي،اطمينان دارد؟از طرفي اين هم مخالف قرآن است چون خداوند مي فرمايد: وَکَذَ?لِکَ نُرِ‌ي إِبْرَ‌اهِيمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَلِيَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ. و اين چنين، ملکوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم؛ تا از اهل يقين گردد...آيا مقام پيامبر ص از حضرت ابراهيم،کم تر بود که چنين در شک بودند؟
اين آيه نشان مي دهد که پيامبران در محضر الهي داراي بينشي روشن و عاري از شک بودند! آيا پيامبر ما،از اين قانون مستثني بود تا گمان بد ببرد و در بيم و هراس به سر ببرد؟
5- در اين روايت چنين آمده که آگاهى خديجه و ورقة‏بن نوفل و يقين آنها به نبوت رسول خدا«ص‏»بيش از خود آن حضرت بوده و آنها سبب شدند تا رسول خدا به نبوت خودش مطمئن شود،و از گفتارشان آرامش و يقين پيدا کند آنوقت ‏اين سئوال پيش مي آيد که چطور آنها از نبوت پيامبر از خود حضرت اگاه تر بودند،با اينکه قران مي فرمايد:از پيامبر ما،و از نوح و ابراهبم و ديگر پيامبران قبلا،درباره اين نبوت پيمان گرفته شده است:
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَقَهُمْ وَ مِنک وَ مِن نُّوحٍ وَ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى ابْنِ مَرْيمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَقاً غَلِيظاً.
(به خاطر آور) هنگامي را که از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محکمي گرفتيم
نقدهاي زياد ديگري نيز به اين روايت (که هم عقل و هم آيات قران آن را رد مي کند)،وارد هست که ما به خاطر اختصار،از نوشتن آنها خودداري مي کنيم.حال خوشحال مي شويم که آقايان پيرو مکتب سقيفه،بيايند و نظرات خود را در اين مورد بيان کنند.



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  حميد روشنايي     -   تاريخ:  24 تير 92 - 01:57:52
اي کاش عزيزاني که ميگن قرآن براي ما کافيه حداقل روي قرآن يکمي تفکر و تدبر ميکردن تا بفهمن که چقدر حرف بزرگانشون صحت داره...
2   نام و نام خانوادگي:  زهرانوروزي     -   تاريخ:  18 مرداد 92 - 12:29:50
ههههههههههههههههههههههههه
به والله مايه ي آبرو ريزيه
ببين شان پيامبر تو تشيع چيه و اينا پيامبر رو چطور توصيف ميکنن!!!!!!
اين مطالب مو نميزنه با کتاب مقدس يهوديا ومسيحيا هم چنين ديدگاهي نسبت به پيامبراشون دارن
البته صد رحمت به اونا!!!!
همين يه دليل کافيه براي حقانيت تشيع....
3   نام و نام خانوادگي:  عبد المذنب الفاني     -   تاريخ:  05 شهريور 92 - 10:40:59
كساني كه به قلبهاشان قفل زده شده با اين براهين واضح بر بطلان مذهب سنت و جماعت‏ به راه راست و حق هدايت نميشن وكرنه از اين دست دلايل هزاران هزار وجود داره،به اميد ظهور منجي عالم بشريت قطب عالم امكان صاحب الزمان‏(عج‏)‏
4   نام و نام خانوادگي:  عبدالعزيز ميرخزيمه     -   تاريخ:  27 شهريور 92 - 16:52:39
اشکال شماره 3 وارد نيست چراکه همين که خدا به ح موسي ع فرمود لاتخف يعني مترس نشان مي دهد که ايشان نيز در تجربه ي نخستين وحي دچار ترس شده و گرنه معنا ندارد که خداوند به کسي که نترسيده بفرمايد مترس
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ همچنانكه فرموده ايد اشكال سوم وارد نيست؛ ولي مشكلي كه بر اين روايت وارد است و شايد منظور نويسنده اين مطلب هم همين بوده باشد اين است كه در روايت آمده است «خشيت علي نفسي» و اين يعني من بر ذهاب عقلم ترسيدم يعني ترسيدم ديوانه شوم اين ترس است كه در مورد انبيا عليهم السلام ممنوع است نه ترس معمولي كه در ذات تمام انسانها قرار دارد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
5   نام و نام خانوادگي:  Ali     -   تاريخ:  02 مهر 92 - 14:44:11
بسمه تعالي
سلام
از گروه محترم پاسخ به شبهات سوالي داشتم
شنيده ام که اهل تسنن حتي بالاتر از اين هم گفته اند
آيا درست است که در تاريخ طبري و حتي کتابي که جناب اقاي هيکل از مصر نوشته است در خصوص جريان وحي به رسول الله آمده که آنقدر جريان وحي بر ايشان سنگين بود که حضرت تصميم بر پرت کردن خود از کوه گرفتند
اصولا ايا تصميم بر خودکشي (پرت کردن کوه) توسط پيامبر اعظم در کتب اهل تسنن آمده است و اگر آمده آيا اين مطلب که خلاف عقل بودن آن روشن است و در مورد يک انسان کمتز ار معمولي هم واقعا زشت و نشان از کوچکي روح اوست، مورد تاييد و قبول عموم برادران اهل تسنن هست يا خير؟
با تشکر
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ در صحيح بخاري آمده است كه: «وقتي به رسول اکرم وحي نمي رسيد، تصميم به خود کشي مي گرفت؛ مي رفت بالاي کوه و مي خواست خودش را از بالاي کوه پرتاب کند . او مي گويد اين كار تا چند مرتبه تكرار شده...؛ فَتَرَ الْوَحْيُ فَتْرَةً حتى حَزِنَ النبي صلى الله عليه وسلم فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا منه مِرَارًا كَيْ يَتَرَدَّى من رؤوس شَوَاهِقِ الْجِبَالِ فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ لِكَيْ يُلْقِيَ منه نَفْسَهُ تَبَدَّى له جِبْرِيلُ فقال يا محمد إِنَّكَ رسول اللَّهِ حَقًّا فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ وَتَقِرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ فإذا طَالَتْ عليه فَتْرَةُ الْوَحْيِ غَدَا لِمِثْلِ ذلك»
(صحيح البخاري، ج 6، ص 2561، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا)
اين روايت در كتب ديگر اهل سنت هم متاسفانه آمده داست كه از اين قرارند:
عمدة القاري – العيني – ج ۲۴ – ص ۱۲۷- دار إحياء التراث العربي
المصنف – عبد الرزاق الصنعاني – ج ۵ – ص ۳۲۳- منشورات المجلس العلمي
الدرر – ابن عبد البر – ص ۳۳
تفسير الثعلبي – الثعلبي – ج ۱۰ – ص ۲۴۳- دار إحياء التراث العربي
تفسير ابن کثير – ابن کثير – ج ۴ – ص ۵۶۴- دار المعرفة
سير أعلام النبلاء – الذهبي – ج ۲ – پاورقى ص ۱۱۵- مؤسسة الرسالة
البداية والنهاية – ابن کثير – ج ۳ – ص ۶- دار إحياء التراث العربي
إمتاع الأسماع – المقريزي – ج ۳ – ص ۱۳­- دار الکتب العلمية
عيون الأثر – ابن سيد الناس – ج ۱ – ص ۱۱۵- مؤسسة عز الدين
السيرة النبوية – ابن کثير – ج ۱ – ص ۳۸۶- دار المعرفة
سبل الهدى والرشاد – الصالحي الشامي – ج ۱ – ص مقدمة المحقق ۱۵- دار الکتب العلمية
السيرة الحلبية – الحلبي – ج ۱ – ص ۴۲۱- دار المعرفة
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
6   نام و نام خانوادگي:  علي رضا     -   تاريخ:  15 مهر 92 - 11:15:10
دوستان از ديني که ميگه همه صحابه که با هم جنگيده اند از قاتل و مقتول و ظالم و مظلوم (معاويه و علي، طلحه و زبير و خوارج باعلي ع) همه بهشتي اند؟!!!!!!!!!!! خدا رو مياره ميشينه رو صندلي عرش و.... چه انتظاري داري؟؟؟؟؟؟
7   نام و نام خانوادگي:  علي اکبر     -   تاريخ:  20 آبان 92 - 16:50:39
واقعا در ادامه صحبت هاي عليرضا ميخوام بگم وقتي هم قاتل و هم مقتول بهشتي اند هم خليفه هم مخالف او و قيام کننده بهشتيند هر دو بر حقند پس اين وسط عدالت خداوند کجا رفت پس تکليف ان انسانهاي بد بخت که در دعواي اين دو کشته شدند چه ميشود ايا اين کشته شدگان جزو فرزندان ادم نبودند يا اگر بودند يقينا در ان دنيا از انها سوال و جواب ميشود پس تکليف کسي که باعث گمراهي اينها شده است چيست راستي در بهشت يزيد با امام حسين همسايه است! يا يزيد به خاطر ان کار بزرگ و به نمايش گذاشتن سر فرزند پيامبر در شهر ها ان هم با افتخار ! همنشين رسول الله خواهد شد! پس ما نتيجه ميگيريم وقتي که دادگاه ميخواهد يک قاتل اعدام شود هدفش اين است که براي رفتن به بهشت از مقتول عقب نماند چون اگر عقب بماند اين عدالت نيست پس اي شيعيان به بيراهه رفته ايد چون اين مذهب بهترين مذهب هاست و ديگر در ان کسي مجازات نميشود و هر کاري که دلتان بخواهد انجام دهيد واقعا عمر مان تلف شده بود و بي خود از ان دنيا ما را ترسانده بودند
8   نام و نام خانوادگي:  ميترا     -   تاريخ:  28 آبان 92 - 10:37:43
سلام واقعا به شيعه اقتحار ميکنم،براي همه ي اهل سنت متاسفم که پيرو چه کساني هستند و در گمراهي آشکاري به سر مي برند با اينکه ميتونن با اندکي مطالعه خود را از اين جهالت نجات بدهند اما ............ براي ظهورآقا امام رمان دعا کنيم .الهم عجل لوليک الفرج آمين
9   نام و نام خانوادگي:  مهمان     -   تاريخ:  09 آذر 92 - 09:15:47
الان يه چند وقتيه که مطمئن شدم دينم از پدر و مادرم ارثي به من نرسيده
الحمد الله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت امير المومنين علي بن ابي طالب و ائمه الراشدون المهديون المصطفون من ذريه
جاتون خالي ديشب حرم امام رضا عليه السلام نايب الزياره همه ي مخلوقات خدا بودم که تو دلشون عشق به اهل بيت دارن
يا علي مدد
10   نام و نام خانوادگي:  احسان     -   تاريخ:  04 دي 92 - 19:58:09
با سلام از آيات قرآن در اين مورد چند نکته قابل استفاده است : 1- دريافت وحي براي پيامبر (ص) غير منتظره بوده است . 2- به همين دليل سريعا به خانه رفته و ردايي بر روي خود افکنده است . 3- مدتي انقطاع وحي صورت گرفته است . 4- انقطاع وحي موجب نگراني پيامبر (ص) گرديده و خداوند به آن حضرت اميد و دلگرمي داده است .
11   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:  02 بهمن 92 - 05:10:08
سلام
به نظرمن توبحثاتون ونظراتتون نبايدتوهين به مخالف بشه،تاوهابيت وآمريكاسؤاستفاده بكنن
12   نام و نام خانوادگي:  رشيدرستمي     -   تاريخ:  21 اسفند 92 - 08:07:36
با سلام خدمت برادران و حواهران ديني بنا بر فرمايشات امام خميني و ديگر علما هيج اختلافي بين شيعه وسني نبايد باشد متاسفانه يک سري احاديث چعلي در مذهب اهل سنت توسط عده اي معلوم الحال در کتب صحاح آنها واردشده که ضمن اينکه بنوعي توهين وافترا به رسول الله وايمه هستند باعث نشر تهمت وگناه نيز هستند .از سوي ديکر عده اي وهابي به اسم اهل سنت مرتکب فچايعي مي شوند که نياز است علما اهل سنت نسبت به محکوم کردن آنها اقدام نمايند ودامن خود را ازگناهان آنها پاک نمايند
13   نام و نام خانوادگي:  رشيدرستمي     -   تاريخ:  21 اسفند 92 - 08:08:25
با سلام خدمت برادران و حواهران ديني بنا بر فرمايشات امام خميني و ديگر علما هيج اختلافي بين شيعه وسني نبايد باشد متاسفانه يک سري احاديث چعلي در مذهب اهل سنت توسط عده اي معلوم الحال در کتب صحاح آنها واردشده که ضمن اينکه بنوعي توهين وافترا به رسول الله وايمه هستند باعث نشر تهمت وگناه نيز هستند .از سوي ديکر عده اي وهابي به اسم اهل سنت مرتکب فچايعي مي شوند که نياز است علما اهل سنت نسبت به محکوم کردن آنها اقدام نمايند ودامن خود را ازگناهان آنها پاک نمايند
14   نام و نام خانوادگي:  ناشناس     -   تاريخ:  15 فروردين 93 - 16:25:59
دوست عزيز متاسفم که دين ما دستخوش تغييرات زيادي تا الان شده و امروز ما شيعيان اسير تقدس افراد بزرگ هستيم.بزرگوار اگر قران را خوانده باشي در آيات زيادي يادآوري شده که پيامبران همگي بشر بوده اند که مانند افراد ديگر زندگي ميگردند مثل همه آدم هاي امروزي و علت مخالفت هاي زيادي که با پيامبران ميشده همين بوده که (او بشري مانند ماست )من اين روايت را که خواندم به حقيقت نزديک تر است تا برهان هاي شما که فقط افراط در مقدس کردن پيامبر است.بنده اطمينان دارم کساني که در همين عصر منتظر منجي هستند در وقت ظهور از رد کنندگان ايشان هستند چون ايشان يک فرد معمولي مثل همه ماست با يک فرق عظيم و آن اينکه ايشان نگرشي نو در دين اسلام دارد که در خيلي جاها با آموزه هاي ما در تعارض است البته ايشان با معجزه الهي (قرآن) به همه بدعتها پاسخ خواهند داد.
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ انبيا و اوليا الهي در جنبه بشري مانند بقيه انسانهايند و در قرآن هم خداوند به آن تصريح کرده است و فرموده: «بشر مثلکم» ولي آنها افرادي اند که گرد گناه نمي گردند بر آنها وحي مي شود لحظه اي به راه خلاف نمي روند بخاطر پاکي و طهارت خداوند حکومت بر قلبها را به آنها داده و داراي نيروهاي معنوي و الهي اند و بر علوم مختلفي احاطه دارند که همه اينها اعطاي الهي به آنهاست و لازمه هدايت و رهبري جامعه است و...
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما