* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 13 فروردين 1387 تعداد بازديد: 87046 
کرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت
 

صداي عمر از مدينه تا فسا رسيد

 

اين قصه آن قدر معروف است كه حتي كتاب‌هاي لغت نيز آن را نقل كرده‌اند . ما آن را از كتاب البداية و النهاية ابن كثير نقل مي‌كنيم :

 

ذكر سيف عن مشايخه أن سارية بن زنيم قصد فسا و دار أبجرد فاجتمع له جموع ـ من الفرس و الأكرادـ عظيمة و دخم المسلمين منهم أمر عظيم و جمع كثير، فرأي عمر في تلك الليلة فيما يري النائم معركتهم و عددهم فخاوفت من النهار و أنهم في صحراء و هناك جبل إن اسندوا اليه لم يؤتوا ألاّ من وجه واحد. فنادي من الغد الصلاة جامعة، حتي اذا كانت الساعة التي رأي أنهم اجتمعوا فيها، خرج الي الناس و صعد المنبر، فخطب الناس و أخبرهم بصفة ما رأي، ثم قال: يا سارية! الجبل الجبل!!! ثم اقبل عليهم و قال ان الله جنودا و لعل بعضها أن لم يبلغّهم. قال: ففعلوا ما قال عمر، فنصرهم الله علي عدوهم و فتحوا البلد.

 

جناب عمر بن خطاب در مدينه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آيات قرآن را مي خواند؛ يك دفعه سه مرتبه گفت: «يا ساريه الجبل»، همه ماندند كه چه اتفاقي افتاده؛ بعد از نماز از او پرسيدند كه چه شد وسط خطبه اين چنين گفتي؟ گفت: در حين خطبه خواندن، يك نگاهي كردم به ملكوت زمين و زمان، ديدم لشكري كه براي فتح نهاوند فرستاديم، دشمنان از 4 طرف مي خواهند محاصره كنند و آنها را از بين ببرند، فرمانده شان آقاي ساريه بود، او را صدا زدم كه بيائيد به طرف كوه و از يك طرف با دشمن بجنگيد، تا آنها از 4 طرف حمله نكنند؛ آنها هم آمدند به سمت كوه و جنگيدند. بعد از 3 ماه كه لشكر آمد به مدينه، سؤال كرديم كه آيا اين قضيه را شما هم ديديد؟ گفتند: بله، در فلان روز در بيابان نهاوند بوديم كه صداي آقاي عمر در فضا طنين انداز شد و همه لشكر هم صداي او را شنيدند و او از مدينه صدا زد: «يا ساري الجبل»، و اگر صداي عمر نبود، همه از بين رفته بوديم و اين پيروزي هم نصيب اسلام نمي شد

 

البداية و النهاية، ج7، ص94، قصه جنگ فسا و المغني ، عبد الله بن قدامه ، ج 10 ، ص 552 و الشرح الكبير ، عبد الرحمن بن قدامه ، ج 10 ، ص 387 و فيض القدير شرح الجامع الصغير ، المناوي ، ج 4 ، ص 664 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 87 و دقائق التفسير ، ابن تيمية ، ج 2 ، ص 140 و أسد الغابة ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 244 و الإصابة ، ابن حجر ، ج 3 ، ص 5 – 6  و تاريخ اليعقوبي ، اليعقوبي ، ج 2 ، ص 156 و الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 3 ، ص 42 – 43 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 384 و تاريخ ابن خلدون ، ابن خلدون ، ج 1 ، ص 110 و تاج العروس ، الزبيدي ، ج 16 ، ص 327 .

 

رود نيل تحت فرمان عمر

 

فخر رازي در تفسيرش از جمله مي‌نويسد :

 

الثاني : روي أن نيل مصر كان في الجاهلية يقف في كل سنة مرة واحدة وكان لا يجري حتى يلقى فيه جارية واحدة حسناء ، فلما جاء الإسلام كتب عمرو بن العاص بهذه الواقعة إلى عمر ، فكتب عمر على خزفة : أيها النيل إن كنت تجري بأمر الله فاجر ، وإن كنت تجري بأمرك فلا حاجة بنا إليك ! فألقيت تلك الخزفة في النيل فجرى ولم يقف بعد ذلك .

 

تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .

 

رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست مباركش بر روي آن سفال نوشت  :

 

اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن.

 

بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند.

 

زمين از شلاق عمر ترسيد !

 

فخر رازي مي‌نويسد :

 

الثالث : وقعت الزلزلة في المدينة فضرب عمر الدرة على الأرض وقال : اسكني بإذن الله فسكنت وما حدثت الزلزلة بالمدينة بعد ذلك .

 

وزي در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمين هم آرام شد؛ بعد از آن،‌ زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت .

 

آتش ، تحت فرمان عمر!

 

 الرابع : وقعت النار في بعض دور المدينة فكتب عمر على خزفة : يا نار اسكني بإذن الله فألقوها في النار فانطفأت في الحال .

 

تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .

 

يكي از خانه هاي مدينه آتش گرفت و سرايت كرد به بخش أعظمي از خانه هاي مدينه. مردم مانده بودند حيران و سرگردان كه خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت : " اي آتش به اذن خدا ساكن و خاموش شو" و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساكت  و خاموش شد .

 

 

 

 اين نمونه كوچكي بود از غلو‌هاي اهل سنت در باره خليفه دوم . اگر خداي نخواسته يكي از شيعيان  عين همين مطالب را در باره امير المؤمنين يا يكي ديگر از ائمه عليهم السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به غلو كرده و فتوي به كفر او مي‌دهند .

 

آهاي وهابي ها ! شما چه جوابي به اين مطالب داريد ؟

 

در رابطه با غلو در مذهب اهل سنت نيست مي توانيد به لينک زير مراجعه کنيد:

«غلو در مذهب اهل سنت»





    فهرست نظرات  
601   نام و نام خانوادگي:  هادي     -   تاريخ:  04 دي 92 - 19:33:52
به نظر من همه تا حدي راست ميگن . در اينكه مسير اهلبيت (ع) ادامه مسير پيامبر اكرمند شكي نيست و اينكه حق ولايت و هدايت امت اسلام را دارند واوصياي نبيند مدارك فراوان است ولي در سير تاريخ و رفتار آنهامي بينيم كه اهل بيت(ع) رابطه خود را با خلفا و غاصبين حق خود حفظ كرده وهدف خود را فقط هدايت مردم مي دانند و براي رسيدن به اين هدف نه به كسي توهين ميكنند نه آتش فتنه و دشمني درست ميكنند . كه در اين مورد مناظرات متعددي از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) بنده مطالعه كردم . خلاصه بهتر است هدف از اين بحث ها تقريب نطر ها باشد بخصوص بلايي كه امروز دامن مسلمانان را گرفته و آن هم برادر كشي در سوريه پاكستان و جاهاي ديگر است كه اين لجاجت ها و توهين ها فقط جان مسامين را مي گيرد كه اين هم فقط مورد رضايت شيطان است .
602   نام و نام خانوادگي:  عاشق مولا علي (ع)     -   تاريخ:  13 دي 92 - 18:27:00
هيچ عملي نيکي خارج از ولايت امير المومنين علي بي ابي طالب پذيرفته نمي شود!!!!
603   نام و نام خانوادگي:  سيد نورالدين بني طبا     -   تاريخ:  24 دي 92 - 18:39:58
ممنون خيلي خنديدمو واقعا باحال بودوچرا يه سايت جک راه نميندازيد ؟؟
604   نام و نام خانوادگي:  سيد وحدت هاشمي     -   تاريخ:  28 دي 92 - 01:31:38
از شما که اين فضايل را بيان کردين ممنونم و تشکر مي کتم
اما سوالي برايم پيش امد چرا جناب خليفه با اين همه معجزات در جنگ احد ان شلاق زمين کش خود را بيرون نياوردند و ترجيح دادن به سرعت فرار کنند خب شايد احتمالا شلاق تا ان روز کشف نشده بود شرمنده من خودم توجيح شدم و ديگر سوالي ندارم بازهم ممنون
605   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  01 اسفند 92 - 11:57:22
بايد خجالت بكشيد اكه بويي از اسلام برده باشيد نمك شناس باشيد كه اسلام را به ايران أورد؟!!!!!!!
606   نام و نام خانوادگي:  bisetareh     -   تاريخ:  01 اسفند 92 - 22:30:41
رضا تو بايد خجالت بکشي
ما که اسلام ولايت حضرت علي ع داريم که عمر به ايران نياورد . اون اسلام نقاق و وحشت و غارتگري وکشتار و تجاوز به نواميس که عمر اورد ارزوني خودتون.
اسلام ما ايراني ها رو حب علي بن ابيطالب ع برامون اورد.
ياعلي
607   نام و نام خانوادگي:  ياعلي عليه السلام     -   تاريخ:  05 اسفند 92 - 00:46:51
اسلام رو خداوند توسط رسول اکرم صل الله عليه و آله به انسانيان عرضه فرمود، آيا شما ها و خلفاي عزيزتون قدرشناسي کردن؟ حرمت پيامبر رو نگه داشتند؟ اتهام هذيان گويي به پيامبر خدا و غصب خلافت برحق اميرالمومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام قدرشناسي بود؟ شهادت فاطمه زهرا سلام الله عليها که شما بي انصاف ها شهادت بي بي دوعالم رو افسانه ميدونيد، درحالي که عين حقيقت بوده و در کتب معروف خودتون اسنادش موجوده، نوعي قدر شناسي از زحمات پيامبر بود که مردم رو از جاهليت نجات داد؟
شماها فقط گمراه هستين و به اشتباه با طناب پوسيده ي خلافاي نامردتون دارين به ته چاه هدايت ميشين، اينقدر نگيد اسلام رو فلاني به ايران آورد، پس همون يارو قبل از کريستف کلمب به آمريکا رفته و لابد بخاطر اونه که در آمريکا مسلمان وجود داره، اصلا اون يارو به همه جا رفت و اسلام رو به همه نشون داد، پيامبر خدا و ائمه معصومين عليهم السلام هم نعوذبالله اين وسط بيکار بودن، اگر عمر من رو مسلمان کرده باشه من همين الان از اسلام برميگردم و به دين ديگه رو ميارم، ديني که عمر ابن خطاب به من معرفي کنه پر از نامردي و اشتباه و غصب و قتل و عهد شکني و جهالته، اين دين بدرد نميخوره، دين اسلام به ما ايراني ها از رسول اکرم صل الله عليه و آله و امامت برحق دوازده امام بزرگوار و معصوم بعد از ايشان به ما رسيده، نه توسط پسر خطاب...
بارها پرسيدم و بازهم ميپرسم، شما فقط و فقط يک صفت پسر خطاب رو ذکر کنيد که برتري نسبت به اميرالمومنين علي ابن ابيطالب داشته باشه، اگر چنين چيزي گفتيد من از آيينم برميگردم، و هرچه شما بگيد قبول ميکنم.
لطفا کمي تأمل کنيد و بخودتون بيايد تا دير نشده، اين پسرخطاب براي شما هيچ سودي جز گمراهي و شقاوت نخواهد داشت.
يا علي بابي انت و امي و اهلي و اولادي و نفسي و مالي
608   نام و نام خانوادگي:  سيد     -   تاريخ:  14 اسفند 92 - 11:09:09
بسمه تعلي
الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابي طالب واولادالمعصومين
نظرات همه عزيزان جالب بود برادر خوبم اقارضا بدون غرض کمي بيشتر مطالعه فرمايند که پيغمبر اکرم (ص) اسلام را به دنيا عرضه فرمودند نامه به تمام امپراتوران وشاهان وحکام عهد خود نوشتند وانان را به اسلام دعوت فرمودند اسناد ولايت اهل البيت و جانشيني بلافصل اقا اميرالمومنين علي ابن ابيطالب بسيار وبسيار زياد است برادران عزيزم با اهانت هيچ چيزي درست نميشود ونتيجه ان ميشود که الان دربيشتر ممالک اسلامي رخ داده وشيعيان را ذبح ميکنند چه سندي محکم ترازاينکه اسلام باهر گونه خشونت وقتل وجنايت مخالف وهمه را نهي ميکند ولي اين اقايون وهابي به اسم اسلام انسانهاي بي گناه را بجرم شيعه بودن سرميبرند ومثله ميکنندو سينه ميشکافندو قلب ميخورند حضرت امام فرمودند که مااختلافي بابرادران اهل سنت نداريم جز يک اختلاف فقهي که بايستي علماء ماباعلماء انها بنشينند واين مسئله را پي گيري نمايند الان مدت 33 سال ازان زمان ميگذرد ولي تاکنون هيچ کدام از علماء اهل سنت حاضر به اين گفتگوي حساس نشده اند بخاطر اينکه رژيم صهيونيستي ال يهود(ال سعود) نميگذارد چون منافع خودش واربابان امريکائي اسرائيلي اش بخطر ميافتد لذا برادران بدوراز هرگونه اهانتي ازاين سايت ها استفاده کرده وبا استفاده از اسناد اهل سنت را به بحث بکشيد خداوند انشاءالله بنده وهمه مسلمين را به راه حق وحقيقت راهنماگردند انشاءالله
اللهم عجل لوليک الفرج اللهم ايد وسلم وانصر قائدناالامام الخامنه اي
609   نام و نام خانوادگي:  رستم جوان     -   تاريخ:  04 ارديبهشت 93 - 18:00:52
يکي بمن بگه که اصن دين اسلام محمدي چش بود که بعد از رحلت پيامبر بر اثر اخنلاف شد شيعه و سني و .... تا حالا هم اختلاف وجود داره از اولش هم بوده؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ دين اسلام مشکلي نداشت و رسول الله صلي الله عليه و آله هم طبق سخن متواتري در آخر عمر شريفش فرمود: من بعد از خود قرآن و اهل بيت عليهم السلام را مي گذارم از اين دو جدا نشويد و اين دو هم از هم جدا نمي شوند تا روز قيامت مرا در کنار حوض کوثر ملاقات کنيد.
گروهي با تاسي به اين سخن در امور خود بخصوص تفسير قرآن و دريافت احکام الهي به اهل بيت ايشان مراجعه کرده و در تمام امور آنها را اسوه خود قرار دادند و در برابر آنها گروه هم افرادي به حمايت از خلفا پرداخته و دين خود را از آنها گرفتند. به گروه اول شيعه و به گروه دوم اهل سنت مي گويند.
حال شما بفرماييد که مشکل از کدام گروه است؟ سپس اين سوال را اصلاح کرده و به اين صورت از آنها بپرسيد: خط مستقيم اسلام ناب محمدي چه مشکلي داشت که شما از آن انحراف پيدا کرديد و در مسير مقابل آن قرار گرفتيد؟ چرا همچنان بر اين اشتباه خود پاي مي فشاريد و به مسير حقيقت باز نمي گرديد؟
اگر به پاسخي رسيديد ما را هم از آن آگاه نماييد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
610   نام و نام خانوادگي:  م.ک.2     -   تاريخ:  08 ارديبهشت 93 - 16:19:06
از گروه پاسخ به شبهات (آخوندان ???) مي خواهم به اين شبهه ي من نيز پاسخ دهد.
امام زمان خياليتان را با آيه ي قران ثابت کنيد
فقط با (((((( آيه ي قرآن ))))))

جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اگر مي دانستيد که چنين سوال کردن يعني اينکه هرچيزي را  بخواهيد از قرآن ثابت کنيد و به روايات اهميت ندهيد، چقدر مورد مذمت قرار گرفته است چنين سوالي نمي کرديد در کتب شما آمده است :وإذا سمعت الرجل تأتيه بالأثر فلا يريده، ويريد القرآن، فلا [تشك] أنه رجل قد احتوى على الزندقة، فقم من عنده
و اگر شنيدي که روايتي به کسي رسيد و او آن را قبول نکرد و (صرفاً) قرآن را خواست پس شک نکن که او زنديق است و از پيش او برو.شرح السنة ، ص 119 رقم 135 ، المؤلف: أبو محمد الحسن بن علي بن خلف البربهاري (المتوفى: 329هـ)، المحقق: عبدالرحمن بن احمد الجميزي ، الناشر: دار المنهاج للنشرو التوزيع - الرياض ، الطبعة : الاولي 1426 هـ
اعتقاد داشتن به حسبنا کتاب الله، شعار خوارج است همچنانکه ذهبي گفته است: ولم يقل حسبنا كتاب الله كما تقوله الخوارج. تذكرة الحفاظ  ج 1   ص 3
همچنين اين اعتقاد که فقط قرآن کافي است و نياز به چيز ديگر نيست، نشان از ضلالت و گمراهي است چون خود علماي اهل سنت گفته اند اگر کسي روايت را ترک کند و فقط به قرآن بچسبد او گمراه است:  وقال أيوب السختياني إذا حدث الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا حدثنا من القرآن فاعلم أنه ضال مضل
الآداب الشرعية والمنح المرعية ، اسم المؤلف:  الإمام أبي عبد الله محمد بن مفلح المقدسي الوفاة: 763هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1417هـ - 1996م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط / عمر القيامالآداب الشرعية  ج 2  
ثانيا: نبوت به تصريح شيعه و سني از اصول دين است پس چرا نام تمام انبيا در قرآن نيامده است؟ آيا نام تمام انبيا در قرآن آمده است تا قرار باشد نام ائمه در قرآن ذكر شود؟ فقط نام 26 تن از انبيا عليهم السلام در قرآن آمده است که عبارتند از: آدم، نوح، صالح، هود، ابراهيم، اسماعيل، يوسف، لوط، يعقوب، موسى، هارون، شعيب، عيسى، داود، سليمان، ايوب، يونس، يسع، الياس، زكريا، يحيي، اسحاق، ذالكفل، عزير عليهم السلام و حضرت محمد صلي الله عليه و آله:
در اين صورت آيا شما ساير انبياء که بيش از صدو بيست هزار نفر مي شود را قبول نداريد؟!
ثانيا:در کتب اهل كتاب به نام و خصوصيات رسول خاتم صلي الله عليه و آله تصريح شده بود؛ اما اكثرشان به ايشان ايمان نياوردند.حضرت عيسي عليه السلام، مسيحيان را به رسول خاتم صلي الله عليه و آله بشارت داده بود:
«وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد» (صف/9)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: «اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق‏كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [= تورات‏] مى‏باشم، و بشارت‏دهنده به رسولى كه بعد از من مى‏آيد و نام او احمد است!»
اگر ذکر نام در قرآن مشکلي را حل مي کند چرا در خصوص انبياء اين اتفاق نيفتاد؟!
ثالثا: طبق روايات شما، مهدي خليفه الله است چرا نام مهدي شما در قرآن نيامده است؟!
پس اين حرف يعني فقط با آيه قرآن مهدي را ثابت کنيد، ضلالت و گمراهي است، آيا شما قبول مي کنيد که در ضلالت و گمراهي هستيد؟! هرچند در نزد شيعه آيات زيادي در قرآن وجود دارد که به امام مهدي عليه السلام قابل تطبيق است و در وروايت نيز به آن اشاره شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
611   نام و نام خانوادگي:  سعيدي     -   تاريخ:  09 ارديبهشت 93 - 10:14:10
سلام
اثبات وجود مبارک امام زمان عليه السلام
براي اثبات حيات اين ذخيره الهي به آيات سوره فاطر توجه فرماييد:
وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَينْ‏ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرُ بَصِيرٌ(31)
ثمُ‏ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنهْم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنهْمْ سَابِقُ بِالْخَيرْاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَالِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ(32)
در آيه 31 خداي حکيم از نزول قران بر پيامبر اکرم سخن مي گويد سپس در آيه 32 مي فرمايد ثم اورثنا الکتاب ، ثم براي تراخي است يعني بعد از پيامبر ص همان کتاب ( قران ) را به برخي از بندگان که برگزيده هستند به ارث مي دهيم وارث کتاب بايد زنده باشد و الا ميراث بري ، معنا پيدا نمي کند ضمن اينکه وارث بايد از مصطفين باشد .
توضيحات بيش تر در وبلاگ استاد ورجاني:
http://h-varjani.blogfa.com
612   نام و نام خانوادگي:  سبز پاگ     -   تاريخ:  24 ارديبهشت 93 - 12:10:44
آره وهابي ها اين چنين تفكر دارند.

اهلسنت واقعي در اين مورد چه عقايدي دارند . يه سر به وبلاگ ما بزن
www.sabzpaag.blogfa.com
613   نام و نام خانوادگي:  ابراهيم تاجيک     -   تاريخ:  12 خرداد 93 - 06:23:15
چرا نمي خواهين قبول کنيد آقايان شيعه که حضرت عمر ( رض ) خليفه دوم بود البته اين حرفها تکراري شده ولي ما در تبليغ دين بايد صبور باشيم انشالله به هدفمان ميرسيم
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اينکه عمر به ظاهر خليفه شد، کسي انکار نمي کند، تعجب اين است که طبق روايات صحيح شما، رسول خدا صلي الله عليه و آله، تعيين خليفه را امر الهي مي دانستند، عمر که به تعيين خدا نبود چطور خليفه شد؟! رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمايد:
عن ابن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال قَدِمَ مُسَيْلِمَةُ الْكَذَّابُ على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَجَعَلَ يقول: إن جَعَلَ لي مُحَمَّدٌ الْأَمْرَ من بَعْدِهِ تَبِعْتُهُ وَقَدِمَهَا في بَشَرٍ كَثِيرٍ من قَوْمِهِ. فَأَقْبَلَ إليه رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَمَعَهُ ثَابِتُ بن قَيْسِ بن شَمَّاسٍ وفي يَدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قِطْعَةُ جَرِيدٍ حتى وَقَفَ على مُسَيْلِمَةَ في أَصْحَابِهِ فقال: لو سَأَلْتَنِي هذه الْقِطْعَةَ ما أَعْطَيْتُكَهَا وَلَنْ تَعْدُوَ أَمْرَ اللَّهِ فِيكَ وَلَئِنْ أَدْبَرْتَ ليَعْقِرَنَّكَ الله وَإِنِّي لَأَرَاكَ الذي أُرِيتُ فِيكَ ما رأيت
ابن عَبَّاسٍ رضى الله عنهما گفت: مُسَيْلِمَه ْكَذَّاب در زمان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مى‌گفت: اگر محمد امارت بعد از خودش را براى من قرار دهد از او پيروى مى‌كنم، او با افراد فراوان از قبيله‌اش به سمت آن حضرت آمد و رسول خدا صلى الله عليه وسلم به همراه ثابت بن قيس به او رو كرد و در حالى كه در دستشان تكه چوبى بود به نزد او رفت و در مقابلش ايستاد و فرمود: اگر اين تكه چوب را از من بخواهى، به تو نخواهم داد وَ هرگز امر الله را در خود نخواهى ديد و اگر پشت كنى (و اسلام نياوري) قطعا خداوند تو را خوار خواهد كرد و من عاقبت تو را شوم مى‌بينم.
صحيح البخاري - کتاب المناقب - باب علاماة النبوة في الإسلام - ح 3374
حال سوال اين است آيا نعوذ بالله پيامبر (ص) اشتباه کرده است ؟آيا بخاري به دروغ اين روايت را جعل کرده است؟ يا اينکه واقعا روايت درست است اما خلافت خلفاي شما آن خلافتي نبوده است که مورد تاييد خدا باشد
مورد اول را نمي شود پذيرفت که پيامبر (ص) اشتباه کرده است چون  علماي شما گفته اند پيامبر (ص) از هر لحاظ معصوم است و اشتباه نمي کند:
أنّه معصوم من الذنوب كبيرها وصغيرها وعمدها وسهوها وكذلك الأنبياء. المواهب اللدنية بالمنح المحمدية بشرح الزرقاني: ج7 ص327- 328، ط1، دار الكتب العلمية - بيروت .
اما اين را هم نمي شود پذيرفت که بخاري جعل کرده باشد چون به اجماع علماي شما کتاب صحيح بخاري و مسلم صحيح است
پس تنها يک راه باقي مي ماند اينکه خلافت خلفاي شما مورد تاييد خدا و رسول نبوده است لذا آيا مي شود گفت واقعا عمر خليفه بوده است؟!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
614   نام و نام خانوادگي:  جواب اقاي يک سني     -   تاريخ:  16 خرداد 93 - 14:00:40
اگه مذهب ما کفره ما اين کفرو به جهل روشن شما ترجيح ميديم...
گر حب علي و آل پاکش کفرس من کافر اولم خدا ميداند...
615   نام و نام خانوادگي:  حاج شهنام دراوه     -   تاريخ:  12 تير 93 - 14:07:40
وهابي هيچ عيبي را براي خود نمي دانند چشم بسته نماز مي خوانند از خليفه دوم همه چي درست مي کنند ولي وقتي به شيعه مي رسند ميشه کفر هزار اسم روي ان مي گذارند باشه به حق اميرالمومنين(ع)مارا با پيامبر و اهلبيتش محشور کنه و انهارا با عمر انشاالله
616   نام و نام خانوادگي:  maryam     -   تاريخ:  26 تير 93 - 04:23:21
من فقط ميتونم بگم نزاريد روزي برسد که پشيمان شويد و کاري از دستتون بر نياد تحقيق کنيد و شيعه شويد.
617   نام و نام خانوادگي:  محمد امين     -   تاريخ:  27 تير 93 - 03:35:21
برادران اهل تسنن و تشيع...شما رو به عظمت اسلام و قرآن قسمتون ميدم که وحدت خودتان رو حفظ کنيد که به نفع اسلام است..اگر شما به فکر رشد تمدن اسلامي هستيد با هم متحد شويد..الهم صل علي محمد و آل محمد
618   نام و نام خانوادگي:  شيعه     -   تاريخ:  24 مرداد 93 - 23:01:15
با سلام به برادران اهل سنت همان طور که ميدانيد اصول دين تحقيقي مي باشد لذا در اين خصوص که به سرنوشت وآخرت همه ما بستگي دارد مي بايست تحقيق کرد بنده پيشنهاد ميکنم براي شروع , از کتب بزرگان خودتان شروع کنيد براي درک حقيقت لجاجت راکناربگذاريد انشاءا.... موفق مي شويد
619   نام و نام خانوادگي:  مسلم     -   تاريخ:  08 شهريور 93 - 20:42:53
اگر شما خدا وپيامبرش را قبول داريد پس چرا احاديث پيامبر را رد مي كنيد
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ حديث با گزارش تاريخي فرق دارد! حديث، سخن رسول الله صلي الله عليه و آله يا ديگر معصومين عليهم السلام است که آنهم لازم است با سند صحيح و مضمون غير مخالف با قرآن و مسلمات دين و ... نقل شده باشد تا پذيرفته شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
620   نام و نام خانوادگي:  ترکمن     -   تاريخ:  10 شهريور 93 - 16:50:42
توجه کنين که چجوري ايران مسلمان شد و اگه حضرت عمر عليه السلام نبود آيا اسلام هم اکنون در ايران بود يا نه؟ حضرت عمر عليه السلام شخصي هست که الان کنار پيامبر اکرم(ص) آرميده.گمون نکنم تا حالا متوجه شده باشين که اين يعني چي؟
621   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  11 شهريور 93 - 03:18:19
بيشتر دوستان نظراتشون احساساتي بود.عقلاني صحبت کنيم و دنبال حق باشيم.ماها که ابوبکر-عمر-عثمان-علي و ... رو نديديم ولي عقل ميگه هيچ پيغمبري نمياد يک امت(نه ملت نه جامعه و ...) رو بسازه و بعد رهبري کنه آخرش هم که ازين دنيا ميره بگه من دارم ميرم ما را به خير و شما را به سلامت.
هر کسي هر کاري ميخواد بکنه و به من ربطي نداره و هيچ به فکر اين نيستم که چه اتفاقي براي امت من مي افته.مطمئناً يک جانشين تعيين ميکنه.همان طور که در قران خداوند گفته که پيامبران ديگر هم به فکر تعيين جانشين بودن.مانند موسي که هارون رو انتخاب کرد.ابراهيم که از خدا ميخواست تا از ذريه اش جانشيني به او بده و ... . توطئه و خيانتي که اولي و دومي و سومي فقط براي بدست آوردن قدرت، بر عليه انسانيت انجام دادن هيچ کسي انجام نداده. بحث زياده
مورد بعد اينکه هر کسي که اومد گفت من جانشين پيامبر ميشم که اونموقع شخصي مثل معاويه و يزيد و حجاج يوسف سقفي و ... همگي خليفه بر حق اند.
در مقابل حق سعي کنيد زانو بزنيد هميشه.و بدن تاثيرپذيري ار عقايد ديگران خودتون فکر کنيد و تحليل کنيد و حقايق رو ببينيد هر چند لازم باشه بر عليه عقايد باطل خودتون قيام کنيد.
سخن زيادست . مجالي نيست.بدرود
622   نام و نام خانوادگي:  موالي     -   تاريخ:  21 شهريور 93 - 00:49:05
1-اينکه کي با کي ازدواج کرده آيه قرآن نيست که سند طهارت آون اشخاص باشه.2-برادر عزيزم 559پيامبر راستگو بود؟قول وعمل پيامبر معيار عمل همه ي مسلمانان است؟پيامبر (ص)در حديث شريف ثقلين فرمودند که من در بين شما دو امانت باقي ميگذارم کتاب خدا وعترتم(دقت کن دقيقا کلمه عترت توي حديث اومده)به آنها چنگ بزنيد تا گمراه نشويد و اين دو از هم جدايي پذير نيستند تا در کنار حوض کوثر بر من داخل شوند.
قبول؟؟؟؟؟
3-بعضي از آيات فرآن چنان مبهم بودند که اگر پيامبر آنها را تفسير نميکردند براي مسلمين قابل فهم نبودند پس نميشه فقط آيات رو با فهم و درک يک شخص معمولي سنجيد کسي بايد معاني آنها رو بگه که عالمتره.چه کسي عالمتر از پيامبر؟؟؟؟يا شما معتقدي که حديث نبوي رو هم کنار بگذاريم؟
4-اگر مسلمانيد پس بايد حضرت ختمي مرتبت رسول اکرم (ص)رو به عنوان پيامر قبول داشته باشيد پيامبر در حديثي که بين شيعيان معروف به حديث جابر(جابر بن عبدالله انصاري)البته انشالله که ميشناسي از صحابه بودن!نام تمام امامان بعد ازخودشون رو بيان کردند از امير المومنين (ع)تا حضرت قائم(عجل الله).
5-البته دوست عزيزي قبل از شما لعن شيطان رو هم دور از دين اسلام دانستند که بايد به سنت شريف اسلامي که قبل از تلاوت قرآن کريم از شيطان رانده شده دوري ميجوييم (اعوذ بالله من الشيطان رجيم)شما نوارهاي اساتيد والامقامي مثل عبدالباسط -منشاوي رو گوش کردين؟؟؟
6-بياييم کنارهم باشيم شما رو به خداي محمد قسم وحدت داشته باشيم.ماهمه به قبله ي محمدي نماز ميخونيم .خداي ما يکيه.پيامبر ما يکيه!دشمن امروز داره روي اختلافات ما سرمايه گذاري ميکنه!من به ولايت علي (ع) اعتقاد دارم هرکسيکه به خودش شيعه ميگه يادش نره آقا امير مومنان 25 سال سکوت کردن تا امت اسلام پاره پاره نشه!دشمن اسلام ميخواد من شيعه به برادر سني خودم بگم کفار ومشرک و......
و توي سني به من بگي مشرک وکافرو.......... خلاصه ما وپدران ما باهم ,کنارهم,تاحالا جلوي اين دشمن رو گرفته بودن ما وارث پيامبر واسلاميم شيعه وسني موحد هستيم به دين اسلام معتقديم.همديگرو تکفير نکنيم,دشمن اسلام ميخواد از هم دور بشيم .پس بيائيد کنار هم باشيم زير سايه پرچم اسلام و پيروي کنيم از راه پيامبر و فراموش نکنيم ما پيکر يک جامعه رو تشکيل ميديم.
سلام بر رسول اکرم(ص)
سلام براهل بيت
سلام بر مومنان
سلام بر مسلمانان
سلام بربندگان خدا
623   نام و نام خانوادگي:  naser     -   تاريخ:  05 مهر 93 - 07:06:19
امام شافعي : سلام صلوات بر اهل بيت پيامبر در هر نماز واجب است. پسر امام احمد حنبل ميگويد از فضائل صحابه پرسيدم 50 نفر را نام برد. گفتم پس علي چه .گفت مقام علي با هيچ يک از صحابه قابل قياس نيست علي از اهل بيت است .علي جان پيامبر است .که پيامبر فرمودند يک ضربه علي در خندق افضل است از کل عبادت انس جون از اول خلقت تا آخر آن. سوال دارم که چرا وبه چه دليلي علي که داراي چنين فضايلي است بايد کنار گذاشته شود?
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
قريش از رسول خدا صلي الله عليه وآله، ضربات سنگين وشكست هاي فراواني خورده بودند ولي فرصت نکردند شکست هاي خود را در دوران آن حضرت جبران کنند تا اينکه بعداز رحلت پيامبر (ص)، کينه هاي پنهاني آنان آشکار شد و تلاش کردند تا انتقام خود را از اهل بيتش بويژه حضرت علي عليه السلام بگيرند.همچنين عده اي هنوز کينه حضرت علي (ع) را که در جنگها آباء و اجدادکافر  آنها را کشته بود در قلب داشتند جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
624   نام و نام خانوادگي:  ايران     -   تاريخ:  15 مهر 93 - 06:28:02
اگرانتصاب حضرت علي الهي بودچراسکوت کرد؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
 مگر خداوند نمي خواهد همه انسانها پاك باشد و همه مؤمن باشند، و همه بهشت بروند پس چرا اينهمه دنبال گناه مي روند ؟ چرا كافر مي شوند؟ مگر اراده الهي بر پاك بودن انسان نبوده است؟ در اين خصوص بايد به اين نکته توجه کرد که اولا : مردم چه بخواهند و چه نخواهند طبق مبناي شيعه حضرت علي عليه السلام  امام از طرف خداوند است هرچند حکومت ظاهري را نداشته باشد ثانيا: قرار نيست همه چيز با اجبار باشد طبيعت اين دنيا بر اين است که همه چيز با اسباب و علل عادي جلو برويد. خداوند در قرآن اراده کرده است پيامبران حاکم زمين باشند اما خيلي از انبياء حکومت به دستشان نرسيد آيا پيامبري آنان زير سوال مي رود؟! آيا مي شود گفت مردم در کار خدا خلل ايجاد کردند؟! ارداه خدا بر اين بود که پيامبر اسلام در مکه نيز حکومت داشته باشد اما نشد آيا در اراده خدا مشکلي ايجاد شد؟!پس نکته اي که بايد به ان توجه کرد اين است که حضرت علي عليه السلام خليفه خداوند است که يک شعبه از خلافت الهي حضرت، حکومت بر مردم بود که مردم نخواستند
اما اينکه چرا عده اي  از علي عليه السلام روي گردان شدند و حکومت ظاهري حضرت را قبول نکردند دلائلي دارد:
1-بخل عده‌اي ، سبب شد كه امام به خلافت نرسد: شخصي از طايفه بني اسد از امام علي عليه السلام سؤال كرد :چگونه شما را كه از همه سزاوارتر بوديد از مقام خلافت كنار زدند ؟ كيف  دفعكم قومكم عن هذا المقام وأنتم أحق به ؟
يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الاَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ص نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ
 وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ‏
وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ‏
اى برادر بنى اسدى ! تو مردى پريشان و مضطربى كه نابجا پرسش ميكنى ؛ اما در عين حال احترام خويشاوندى و بستگى برقرار، و حق پرسش محترم است . اكنون كه مى‏خواهى بدانى ، پس بدان كه كه آن  ظلم و خودكامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد ، در حالى بود كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خدا (ص) استوارتر بود.
 جز خودخواهى و انحصارطلبى چيز ديگرى نبود كه : گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشيدند، داور خداست ، و بازگشت همه ما به روز قيامت است.
نهج البلاغة ، خطبة 162،  نهج البلاغه محمد عبده ، ج2 ،‌ ص64 و شرح ابن أبي الحديد ، ج9 ، ص 241 و علل الشرايع ، ج1 ،‌ ص146 .
2-كينه قريش از كشته شدن پهلوانانشان توسط امير المؤمنين عليه السلام : و ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق مي‌نويسد :
 عن ابن طاوس عن أبيه قال قلت لعلي بن حسين بن علي ما بال قريش لا تحب عليا فقال لأنه أورد أولهم النار وألزم آخرهم العار . تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ، ص 290
حاكم نيشابوري در المستدرك مي‌نويسد :
عن ابي ادريس الاودي عن علي رضى اللّه عنه قال: إنّ ممّا عهد إليّ النبي صلى اللّه عليه وآله أنّ الأمّة ستغدر بي بعده. پيامبر فرمود بعد از من امت بر تو غدر مي کنند
المستدرك ، ج 3 ، ص140
وموارد ديگر ..
حضرت علي عليه السلام همان کاري را کرد که پيامبر صلي الله عليه و آله در مکه کرد و در برابر کفار قيام نکرد پيامبر (ص) در مکه ياري نداشت لذا سکوت کرد حضرت علي عليه اسلام نيز در زمان خلفاء ياري نداشت همچنانکه خود ايشان علت عدم برخورد را کمي يار ذکر کرده اند لذا سکوت کرد اما در زمان عايشه و معاويه داراي يار و ياور بود لذا جاي صبر نبود . حضرت در خصوص عدم قيام خود چنين مي فرمايد:
فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلاّ أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا.  ن
پس از وفات پيامبر (ص) و بيوفايى ياران به اطراف خود نگاه كرده ياورى جز اهل بيت خود نديدم، (كه اگر يارى كنند، كشته خواهند
موفق باشيد هج البلاغه، خطبه 217.
بويژه اينکه حضرت از طرف پيامبر (ص) مامور به صبر بود لذا حضرت طبق فرمان رسول خدا عمل کرده و سکوت کردند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
625   نام و نام خانوادگي:  احمد     -   تاريخ:  20 مهر 93 - 06:19:28
با سلام
عمر به پيامبر( صلي الله عليه و آله ) اهانت کرد و اتهام هذيان گويي را به ايشان نسبت داد حال کسي که پيامبر را و حرف پيامبر را قبول ندارد چگونه ادعاي خلافت دارد؟ کسي که از آزردن پيامبر ترسي ندارد آيا در گمراه نمودن مردم از خدا مي ترسد؟ ما که نمي توانيم چشم بسته پشت سر هر کسي راه بيفتيم و ولايتش را بپذيريم اگر خدا پيامبر را فرستاده پس جانشينش را هم خودش تعيين کرده است . لجاجت در مقابل امر خدا ، نتيجه اش جز شقاوت و عذاب جهنم نيست . به خاطر مقام پرستي يک انسان خودمان را گرفتار جهنم و عذاب نکنيم.خدا بهتر مي داند که ولايتش را به چه کسي بسپرد. در برابر امر خدا لجات نکنيم انشاء الله و فريب هر کس و ناکسي نخوريم.
626   نام و نام خانوادگي:  کسي که عاشق رفتار وکردار محمد وال محمد شد     -   تاريخ:  29 مهر 93 - 11:04:36
سلام،من دوستان اهل تسنن زيادي دارم وانسانهاي محترمي هستند ولي وقتي باانها صحبت ميکنم ميبينم که اکثرا مقصر نيستند دراصل نميدانند که بايد بدانند،پس نبايد بي احترامي به انها کرد چون شيخهاي انها به برسي کردن وتحقيق کردن تشويقشون نميکنند بايد انگيزه رادردل انها بيدار کرد چون واقعا نميدانند،خدالعنت کند وهابيت را که اهل تسنن را گمراه ميکند وچون انگيزه تحقيق دردل انها ايجاد نکردند،هرچه مفتي ها ميگويند باور ميکنند،واين رابدانيم تازمانيکه که هرچه را بدون تحقيق وازروي تعصب بپزيربم هدايت نخواهيم شد،واين را بگويم تنها خواندن کتابهاي که با سند اثبات ميکند معتبر است براي تحقيق،انشاالله
خداوند مارا درپناه محمد واله قراردهد وبس
627   نام و نام خانوادگي:  احمد     -   تاريخ:  26 آبان 93 - 16:55:21
برادران عزيز خدادر قران فرموده درمقابل پيامبر ص با صداي بلند صحبت نکنيدچرا درکنارقبر پيامبر با لوازم ان زمان زمين را کندند وانان را دفن کردند انجا خانه پيامبر است که ان دو غصب کرده اند خدا به حق علي ع اهل سنت راهدايت کند امين
628   نام و نام خانوادگي:  برهان     -   تاريخ:  01 آذر 93 - 19:17:15
خدا هدايتتون کنه و بهتون رحم کنه . تا دست از توهين و افترا به بهترين و عزيزترين ياران پيامبر اکرم برداريد .
کياني که در دنيا و قبر و آخرت يار و همدم و مونس پيامبر بوده اند .
629   نام و نام خانوادگي:  خسرو     -   تاريخ:  22 آذر 93 - 12:37:15
ما اهل سنت مثل شما رافضيها که چرت پرت نميگيم ما اين احاديث رو ضعيف و نادرست ميخوانيم و جز احاديث ما نيست م از انها اسمي برده نميشود پس اينقد جهل و نادان نباشد .
جواب نظر:
با سلام 
دوست گرامي
اگر شما اهل مطالعه و تحقيق بوديد ما را متهم به چرت و پرت گفتن نمي کرديد و زود قضاوت نمي کرديد که اين روايات ضعيف هستند. اين مطالب و چيزهاي ديگر در کتب اهل شما آنقدر فراوان است که قابل شمارش نيست . برخي از اين کرامات با سند معتبر نقل شده و عده اي از علما اينها را از کرامات  و معجزات عمر دانسته اند. در اين خصوص به چند مورد در خصوص سند اين روايات اشاره کرده و در ادامه اقوال علما را در خصوص اين کرامات ذکر مي کنيم تا مطلب براي شما روش شود:
ملا علي قاري، داستان ساريه و نوشته عمر را (كه به رود نيل انداخته) نقل كرده و در پايان نظر خودش را در مورد داستان اول چنين بيان مي‌كند:
قلت: الأول أخرجه البيهقي وأبو نعيم واللالكائي وابن الأعرابي والخطيب وابن مردويه عن نافع عن ابن عمر بإسناد حسن، والثاني أخرجه أبو الشيخ في العظمة بسنده إلى قيس بن الحجاج عن جدته.
داستان نخست را بيهقي، ابو نعيم،‌ لالكائي، ابن اعرابي ، خطيب و ابن مردويه از نافع از ابن عمر با سند حسن نقل كرده‌است. ...
ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج11،‌ ص205،‌ تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م .
ابن كثير بعد از نقل روايت ساريه جبل را از طريق ابن عمر نقل كرده و در پايان راجع به سندش مي‌نويسد:
وهذا إسناد جيد حسن.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج7، ص131،‌ ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
 ابن کثير اين کار عمر ( رسيدن صداي او به لشگريانش) را که  از مغيبات دانسته است:
وقد ذكرنا في سيرة عمر بن الخطاب رضي الله عنه أشياء كثيرة من مكاشفاته وما كان يخبر به من المغيبات كقصة سارية بن زنيم
البداية والنهاية  ج 6   ص 201
نظام الدين نيشابوري در تفسيرش آورده كه برخي علماء اين نداي عمر را در وقت خطبه،‌ معجزه دانسته‌است:
قال بعض العلماء: كان ذلك بالحقيقة معجزة في وقت الخطبة ... فلما كان عمر بمنزلة البصر لا جرم قدر على رؤية الجيش من بعد.
برخي علماء گفته است: اين نداي عمر در هنگام خطبه خواندن در حقيقت معجزه است. از آنجايي كه عمر به منزله چشم رسول خدا است، لابد از اين راه دور بر ديدن سپاهش قدرت داشت.
النيسابوري، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين المعروف بالنظام الأعرج (متوفاى 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج4، ص416، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ - 1996م.
بن جبرين در کتاب خودش بابي دارد به عنوان کرامات صحابه و ادعا مي کند که اينگونه کرامات زياد اتفاق افتاده است براي صحايه از جمله همين خبر غيبي عمر
من كرامات الصحابة
الكرامات التي ت
جري على أيدي الصالحين من عباده وقع كثير منها لبعض الصحابة، كالنصر والتأييد لهم في الوقائع التي يقلّ فيها عددهم، ويكثر عدد عدوهم، فإذا دعوا ربهم وسألوه استجاب لهم، ونصرهم وخذل عدوهم، وقد ذكروا من ذلك وقائع: منها: أن عمر كان يخطب، فبينما هو يخطب جرى على لسانه: يا سارية الجبل! يا سارية الجبل! وكان سارية أميراً لجيش يقاتل في بلاد الشام، وكان في ذلك الوقت قد حمي القتال، وسمع الصوت من بعيد ولا يدري أحد ما مصدره، فقال لأصحابه: لوذوا بالجبل، واجعلوه خلف ظهوركم حتى تغلبوا عدوكم، فانتصروا بإذن الله. وذكروا: أن رجلاً جاء إليه، فقال: ما اسمك؟ قال: جمرة ، قال: ابن من؟ قال: ابن شهاب ، فقال: من أي قبيلة؟ فقال: من بني ضرام من الحرقة، فقال: ما أظن أهلك إلا قد احترقوا
شرح العقيدة الطحاوية لابن جبرين - (ج 4 / ص 138)
بنابراين اين حرف شما در حقيقت توهين به علماي اهل سنت است نه ما که فقط نقل کرديم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
 
630   نام و نام خانوادگي:  ؟؟؟؟ عرب     -   تاريخ:  05 دي 93 - 18:08:10
اين جمله براي شيعها در سنت معتبري مثل کتاب طبري بارها علي در امور جنگ ب عمر مشاوره نظامي داده و جايي ديگر اسم حسن حسين اورده در فتح گرگان ديگه وقتشه
قبول کنيد ک اين جنگ تمام عيار بود چرا اين گناه بزرگ فقط مربوط ب عمر کردين علي درسته حضور فيزيکي نداشته اما هم پسراش فرستاده
وهم مشاوره ميده
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در بعضي از  جنگها، مانند جنگ با ايران و روم و فتح بيت المقدس حضرت علي عليه السلام مورد مشورت قرار ‏گرفت، ولي خود حضرت در جنگ حضور نداشتند. حضرت علي(ع) در چنين مواردي نه تنها براساس مصلحت اسلام و مسلمين که بر اساس مصلحت و منافع همه جامعه بشريت مخصوصا مستضعفين و مظلومين نظر خود را اعلام مي فرمودند.
در جنگ با ايران، حضرت علي(ع) به عنوان امام معصوم که ولي، دلسوز و خير خواه همه مردم جهان (حتي غيرمسلمانان و کافران) است با ابراز نظر مشورتي خود کاري کرد که اين جنگها با کمترين خطر و کمترين تلفات به پايان برسد و چنين هم شد. و بطور يقين اگر حضرت علي عليه السلام  بعد از پيامبر حاكم بودند فتوحات به آن صورتي که اتفاق افتاد، انجام نمي گرفت.
جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3591
اما در خصوص شرکت حسنين عليهما السلام بايد بگوييم در هيچ جنگي در دوران خلفا شرکت نکرده اند. دلايل مختلفي در اين مورد وجود دارد:
1. گزارشات تاريخي اي که از حضور حسنين عليهما السلام در برخي فتوحات خبر مي دهند مخدوشند. اين روايات به نقل طبري از ابن مدايني منتهي مي شود و سند اين خبر ضعيف است چون اولاً مرسل است و ثانياً در سند آن يک نفر مجهول(حنش بن ملک تغلبي) و يک نفر کذاب متروک الحديث(علي بن مجاهد) قرار دارد ابن حجر در مورد علي بن مجاهد مي گويد: «علي بن مجاهد بن مسلم القاضي الكابلي بضم الموحدة وتخفيف اللام متروك من التاسعة وليس في شيوخ أحمد أضعف منه» (تقريب التهذيب، ابن حجر العسقلاني الشافعي(852)، دار الرشيد سوريا 1406 ، الطبعة الأولى ، تحقيق محمد عوامة  ج 1   ص 405) لذا اين روايت هيچ اعتباري ندارد.
2. طبري در کتاب تاريخش چهار روايت درمورد فتح طبرستان آورده که دو خبرش را از ابن مدائني با سند واحد نقل مي کند و در هر دو روايت نام چند نفر از افراد سرشناسي که در اين جنگ حضور داشته اند را نام مي برد جالب اين است که در روايت اول نام حسنين عليهما السلام را آورده است ولي در روايت دوم نام حسنين را نياورده است! که امکان تحريف را در اين روايت تقويت مي کند. (تاريخ الطبري (310)، دار الكتب العلمية – بيروت، ج 2، ص 608)
طبري روايت را در جاي ديگر ذکر کرده ولي نام حسنين در آن نيست
وحدثني عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد قال أخبرني علي بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبي قال غزا سعيد سنة ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبدالله بن العباس وعبدالله بن عمر وابن الزبير وعبدالله بن عمرو بن العاص
تاريخ الطبري ج2/ص608
تعجب اينجاست كه اين سفر همان سفر است وسند همان سند اما در آن حسن وحسين نيستند. اين که تحريف توسط چه کسي صورت گرفته است؟ الله اعلم...
3. طبق برخي از نقلها، خليفه دوم به خاطر جلوگيري از نشر احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله به مهاجران اجازه خروج از مدينه را نمي داد و به آنان مي گفت: بيشترين ترس من پراکنده شدن شما در شهرهاست. شعبي مورخ مورد اعتماد اهل سنت مي نويسد: اگر کسي از مهاجران اجازه جنگ مي خواست به او مي گفت: همين که همراه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) جنگ کردي تو را کافي است.(رسول جعفريان ص 71و72 به نقل از تاريخ خلفا) کسي که از حضور مهاجران در ديگر شهرها بخاطر احتمال پخش فضائل اهل بيت عليهم السلام ترس دارد چگونه اجازه مي دهد که خود اهل بيت در اين شهرها حضور يابند؟
4. گزارشي در مورد حضور حسنين عليهم السلام در فتوحات در منابع اوليه مانند سيره ابن اسحاق و سيره ابن هشام و ارشاد شيخ مفيد و... وجود ندارد. که اين مساله بر صحت گزارش به جهت فاصله زماني ضربه مي زند.
5. سن امام حسن و امام حسين عليهما السلام اجازه حضور در جنگهاي خلفاي اول و دوم را نمي دهد و در زمان خليفه سوم هم به جهت تشديد بدعتها و بي عدالتيها و حيف و ميل بيت المال و عدم وجود مختصر مشاوره هاي امام علي عليه السلام که در زمان خلفاي قبل بوده احتمال چنين کاري بسيار ضعيف است.
6. امام علي عليه السلام چنانکه در خطبه 198 نهج البلاغه آمده در جنگ صفين که خودشان فرماندهي را به عهده داشتند از جنگيدن اين دو امام جلوگيري مي کردند، حال چگونه ممکن است به آنها اجازه داده باشند در جنگهاي زمان خلفا که خودشان حضور نداشته اند شرکت کنند؟ ايشان در اين خطبه مي فرمايند: «امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَامَ لَا يَهُدَّنِي‏إ فَإِنَّنِي أَنْفَسُ‏إ بِهَذَيْنِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع عَلَى الْمَوْتِ لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص‏» اين جوان را از جنگ باز داريد مبادا پشتم را بشكند، زيرا دريغم مى ‏آيد كه با شهيد شدن اين دو جوان [يعنى حسن و حسين عليهما السّلام‏] نسل رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قطع شود.»
7. امام علي عليه السلام طبق گزارش مسعودي در مروج الذهب(ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409) در زمان عمر به پيشنهاد عثمان براي حضور در جنگ، جواب رد دادند حال چگونه ممکن است که به فرزندان خود اجازه داده باشند در اين جنگها شرکت کنند؟.
8. عدم حضور حسنين عليهما السلام در اين جنگها آنقدر براي برخي از علماي اهل سنت قطعي و مسلم بوده که صريحا منکر حضور امام حسن در اين جنگها شده و برخي گزارشات موجود را حمل بر زمان حکومت حضرت امير عليه السلام کرده اند. جرجاني در کتاب تاريخش مي گويد: «وذكر عباس بن عبد الرحمن المروزي في كتابه التاريخ قال قدم الحسن بن علي وعبد الله بن الزبير أصبهان مجتازين إلى جرجان فان ثبت هذا يدل على أنه كان في أيام أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه» (تاريخ جرجان، عالم الكتب بيروت - 1401، الطبعة الثالثة ، تحقيق : د. محمد عبد المعيد خان، ج1 ، ص48)
و...
جهت اطلاع بيشتر به اين کتابها رجوع کنيد
1. حيات الامام الحسن بن علي، ج1،ص128 ، باقر شريف قرشي، قم، دارالکتب العلميه.
2. الحيات السياسيه لامام الحسن، ص115 ،جعفر مرتضي عاملي، اوّل، بيروت، دارالسيره، 1414
3. مجله «تاريخ در آيينه پژوهش»، پيش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام علي(ع) در برابر فتوحات خلفا .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
631   نام و نام خانوادگي:  حيدر کرار     -   تاريخ:  20 دي 93 - 03:45:50
جک بود؟؟؟؟خيلي خنديدم اين اراجيفو از کجا در اوردي مرغ پخته هم خندش ميگيره
632   نام و نام خانوادگي:  ياسي     -   تاريخ:  27 دي 93 - 11:32:02
سلام يک اهل سنت به من جواب بده اگر ولي در حديث غدير از نظر شما يعني دوست چرا خدا آيه 67 سوره مايده رو نازل کرد چرا گفت اگر ابلاغ نکني رسالت ات انجام ندادي اگر به معناي دوست مگر پيامبر دز عقد اخوت و سالهاي هم راهي از ابتداي مبعث اين مساله اثبات نکرده بود از همه دوستان ميخوام بدون توهين و با تدبر به اين مساله بپردازند آيا پيامبر نفرمود هرکس امام اش نشناسد به مرگ جاهليت مرده مگر با روايت از خود کتاب اهل سنت نداريم که حضرت زهرا از اين دو ناراضي بود آيا پناه بر خدا حضرت زهرا که بهترين زن عالم امام اس نشناخت
633   نام و نام خانوادگي:  امير     -   تاريخ:  08 بهمن 93 - 21:00:27
من واسه شما متاسفم واسه اين مطالبي که نوشتين و از خودتون در اوردين در قيامت به حسابتون حتما خواهد رسيد الان نمي فهمين ولي اون روز مي فهمين + اين که با دوتا چشم خودتون نديدن الکي قضاوت نکنين يکي از شرت هاي مهم مسلمان بودنه ولي من هيچ چيزي نمي بينم که شما پايبند دين باشين بلکه شما يک منافق هسي که مي خواهي بين سني وشيعه دعوا راه بيندازي . به خدا قسم براتون متاسفم
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اي کاش شما قبل از اينکه ما را متهم کنيند که اينها را از خودمان گفته ايم ، به کتب خودتان نگاه مي کرديد بعد قضاوت مي کرديد . اين مطالب و چيزهاي ديگر در کتب اهل شما آنقدر فراوان است که قابل شمارش نيست . برخي از اين کرامات با سند معتبر نقل شده و عده اي از علما اينها را از کرامات  و معجزات عمر دانسته اند. در اين خصوص به چند مورد در خصوص سند اين روايات اشاره کرده و در ادامه اقوال علما را در خصوص اين کرامات ذکر مي کنيم تا مطلب براي شما روش شود:
ملا علي قاري، داستان ساريه و نوشته عمر را (كه به رود نيل انداخته) نقل كرده و در پايان نظر خودش را در مورد داستان اول چنين بيان مي‌كند:
قلت: الأول أخرجه البيهقي وأبو نعيم واللالكائي وابن الأعرابي والخطيب وابن مردويه عن نافع عن ابن عمر بإسناد حسن، والثاني أخرجه أبو الشيخ في العظمة بسنده إلى قيس بن الحجاج عن جدته.
داستان نخست را بيهقي، ابو نعيم،‌ لالكائي، ابن اعرابي ، خطيب و ابن مردويه از نافع از ابن عمر با سند حسن نقل كرده‌است. ...
ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج11،‌ ص205،‌ تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م .
ابن كثير بعد از نقل روايت ساريه جبل را از طريق ابن عمر نقل كرده و در پايان راجع به سندش مي‌نويسد:
وهذا إسناد جيد حسن.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج7، ص131،‌ ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
 ابن کثير اين کار عمر ( رسيدن صداي او به لشگريانش) را که  از مغيبات دانسته است:
وقد ذكرنا في سيرة عمر بن الخطاب رضي الله عنه أشياء كثيرة من مكاشفاته وما كان يخبر به من المغيبات كقصة سارية بن زنيم
البداية والنهاية  ج 6   ص 201
نظام الدين نيشابوري در تفسيرش آورده كه برخي علماء اين نداي عمر را در وقت خطبه،‌ معجزه دانسته‌است:
قال بعض العلماء: كان ذلك بالحقيقة معجزة في وقت الخطبة ... فلما كان عمر بمنزلة البصر لا جرم قدر على رؤية الجيش من بعد.
برخي علماء گفته است: اين نداي عمر در هنگام خطبه خواندن در حقيقت معجزه است. از آنجايي كه عمر به منزله چشم رسول خدا است، لابد از اين راه دور بر ديدن سپاهش قدرت داشت.
النيسابوري، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين المعروف بالنظام الأعرج (متوفاى 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج4، ص416، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ - 1996م.
بن جبرين در کتاب خودش بابي دارد به عنوان کرامات صحابه و ادعا مي کند که اينگونه کرامات زياد اتفاق افتاده است براي صحايه از جمله همين خبر غيبي عمر
من كرامات الصحابة
الكرامات التي تجري على أيدي الصالحين من عباده وقع كثير منها لبعض الصحابة، كالنصر والتأييد لهم في الوقائع التي يقلّ فيها عددهم، ويكثر عدد عدوهم، فإذا دعوا ربهم وسألوه استجاب لهم، ونصرهم وخذل عدوهم، وقد ذكروا من ذلك وقائع: منها: أن عمر كان يخطب، فبينما هو يخطب جرى على لسانه: يا سارية الجبل! يا سارية الجبل! وكان سارية أميراً لجيش يقاتل في بلاد الشام، وكان في ذلك الوقت قد حمي القتال، وسمع الصوت من بعيد ولا يدري أحد ما مصدره، فقال لأصحابه: لوذوا بالجبل، واجعلوه خلف ظهوركم حتى تغلبوا عدوكم، فانتصروا بإذن الله. وذكروا: أن رجلاً جاء إليه، فقال: ما اسمك؟ قال: جمرة ، قال: ابن من؟ قال: ابن شهاب ، فقال: من أي قبيلة؟ فقال: من بني ضرام من الحرقة، فقال: ما أظن أهلك إلا قد احترقوا
شرح العقيدة الطحاوية لابن جبرين - (ج 4 / ص 138)
حال قضاوت کنيد آيا اينها را ما از خودمان گفتيم يا از کتب خودتان !!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات




  [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما