* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
81 |
نام و نام خانوادگي: شانلي -
تاريخ: 20 فروردين 92 - 19:27:36
يا ايها النبي قل لازواجک و بناتک و نساء المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ........ (احزاب /59) چرا اراجيف ميگن اينا؟؟؟ پيامبر اکرم ص:يا ابابکر شرک تو خفي است مانندحرکت مورچه. (صحيح بخاري.ص 243.باب ادب المفرد.) |
82 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي خدادوست -
تاريخ: 22 فروردين 92 - 15:07:16
هر جا دوري از اهل بيت را مشاهده مي کنيم نزديکي به شيطان به چشم مي خورد. امام صادق فرمودند: الحمدلله خدا دشمنان ما را احمق آفريده است. حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم: انا مدينة العلم و علي بابها فمن اراد المدينة و الحکمة فلياتها من بابها من شهر علم هستم و علي در آن شهر علم هست. پس هر کس علم و حکمت آموختن بخواهد از در آن وارد شود. يا علي |
83 |
نام و نام خانوادگي: آنتي ويروس -
تاريخ: 18 ارديبهشت 92 - 19:33:49
با سلام خدمت گروه پاسخ به شبهات.من چند روز قبل در قسمت طرح پرسش سوالي درباره حجاب پرسيدم و الآن نميدونم بايد جواب سوالمو كجا پيدا كنم چون در قسمت پاسخها نبود.اگر راهنمايي كنيد ممنون ميشم جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ سوالات اين بخش به ايميل دوستان فرستاده مي شود و در هيچ بخشي براي نمايش گذاشته نمي شود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
84 |
نام و نام خانوادگي: رحمت اله -
تاريخ: 23 بهمن 92 - 11:37:09
ادامه شعر امين آغا شماره 59 قصه ي انتر ما ، برميگشت به قديما، به بابا و مامانش، يا که حتي قبل ترش خلاصه غوغايي بود، سر مامانش دعوايي بود،بگذريم ، جوون شدش، بازيچه ي شيطون بودش با يهوديا ولوله داشت، سري تو سرهاشون ميزاشت،منبع هر پليدي بود، نکبتي بود، کثيفي بود از پاکي ها گريزون، آواره ي بيابون گفته بودن بهش مياد، آقاي مهربوني ها، تااين قضيه رو شنيد: دلش يه هو چرکي شدش، قيافه شم که ترش بودش گفت يعني چي خوبي بياد، مهربوني از راه بياد،بايد فقط کثيف باشن، آدمايي که خلق شدن حرف خودش نبودکه ، هرچي ميگفت(شيطون) ميگفتش شيطون ميگفت اينجوري، اونم ميگفت اينجوري، بايد اونو ترور کرد، اونم از اين کارا کرد براش شمشير نباس زد، اونم مثل بز فرار کرد، خليفه شو آزار داد، خوب از خجالتش دراومد پشت خونش هيزم برد، خونه شو غرق دود کرد، تو آتيش فراوون، بايد همشونو سوزوند انتر قصه ي ما، شاه غول ديو بدها ، کارش رسيد به جايي ، که شيطونو درس ميداد شيطون ما انگشت به دهن، حيرون مونده بود، اين ديگه چه جونوري بود، که دست ما رو بسته بود انتر اين قصه مون ،يه کاري کرد کارستون، يه کاري کرد که طنعه، زياد ميزد به شيطون خلافت و گرفتش ، با زور ، کتک، گرفتش فکر کرد الان خري شده، تو آدما سري شده خود جناب شيطون ، اول کسي که بودش، بيعت کن رفيقش، بعدهم دبه درآورد رخت خلافت و قلفتي ، انتر گرفت دو دستي بدعت آورد تو ميدون، تحريف ميکرد فراوون سواد نداشت بي عرضه ، خاک بر سر رفوزه از خوبي ها بري بودش، دشمن پاکيزگي بودش خلاصه وقتي مردش، خداي مهربون هم توچاه ويل گذاشتش انتر ما جليز وليز تو آتيشا جيليز ويليز |
[1] [2] [3] | صفحه قبل |