* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 21 اسفند 1387 تعداد بازديد: 3028 
معرفي فعالان ضد شيعه 01
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

مشهد مقدس ـ 1387

 

 ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرم‌افزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) و المكتبه الشامله مي‌باشد )))

 

استاد حسيني قزويني

بحث امروز ما، بر محور کتاب‌هايي است که بر ردّ شيعه از زمان‌هاي گذشته تا کنون نوشته‌اند. بررسي اين موضوع، با يک يا دو جلسه، امکان‌پذير نيست و فقط مي‌توانيم نسبت به اساسي‌ترين بحث‌هايي که در اين زمينه شده يا مشهورترين کتاب‌هايي که در اين زمينه، تأليف شده است، اشاره کنيم.

قبل از ورد به اصل بحث، اشاره‌اي داشته باشم بر اينکه اختلاف ميان شيعه و اهل سنت در دو محور است:

محور فقاهت و محور کلام.

محور فقاهت

در محور فقاهت، آقايان مستحضر هستند که اهل سنت، چهار مذهب فقهي دارند:

1. فقه حنفي: تابع ابو حنيفه نعمان بن ثابت، متوفاي 150 هجري

2. فقه مالکي: تابع مالک بن أنس، متوفاي 179 هجري

3. فقه شافعي: تابع محمد بن ادريس شافعي، متوفاي 204 هجري

4. فقه حنبلي: تابع احمد بن حنبل، متوفاي 241 هجري

اختلافات فقهي، از همان وضوء، ميان ما و آنها هست در اينکه شستن دست به چه نحوي است؟ مسح سر است يا غَسل سر؟ مَسح رجلين است يا غَسل رجلين؟ در اذان، حي علي خير العمل بگوييم يا الصلاة خير من النوم؟ در نماز، حمد، بسم الله دارد يا ندارد؟ اگر دارد، آهسته بايد گفت يا بلند؟ تکتّف و دست روي دست گذاشتن، از شرائط صحت نماز هست يا نيست؟ آمين گفتن بعد از و لا الضالين، درست است يا خير؟ و از همين جا مباحث اختلافي ما شروع مي‌شود تا قضيه حج و جهاد و إرث و از اول طهارت تا آخر ديات، اين اختلافات ميان شيعه و اهل سنت برقرار است.

کتاب‌هايي که بزرگان ما در اين زمينه نوشته‌اند، مانند شيخ طوسي (ره) که کتاب الخلاف را در 4 جلد نوشته است،‌ تمام اين مباحث اختلافي فقهي را از طهارت تا ديات شمرده است. هم ادله آنها را آورده و هم ادله شيعه را. قبل از شيخ طوسي (ره)، مرحوم سيد مرتضي (ره) در الإنتصار، خيلي موجز نوشته بود و بعد از شيخ طوسي (ره) هم علامه حلي (ره) در کتاب التذکرة، خيلي مفصل و شايد سه چهار برابر شيخ طوسي (ره)، اين مباحث را آورده است.

ما خيلي در اين محور، مشکلات اساسي آنچناني نداريم. اين‌که آيا در نماز، بعد از و لا الضالين، آمين بگويم يا نگويم، چيزي را خراب نمي‌کند؛ چون آنها قائل به وجوب تأمين نيستند. اين‌که آيا تکتّف، موجب بطلان نماز است يا نه؟ حتي برخي از آنها، قائل به کراهت هم هستند. فرضا هم اگر گفتيم نماز باطل است، مسئله حادّي را ايجاد نمي‌کند و عيسي به دين خود و موسي به دين خود. من پشت سر تو نماز نمي‌خوانم و تو هم پشت سر من نماز نخوان. نتيجه‌اش اين مي‌شود و بالاتر از اين، نتيجه‌اي ندارد. همان‌طوري که خود أحناف با مالکي‌ها در بعضي از صُوَر، اقتداء را باطل مي‌دانند و بين خودشان هم اختلاف است.

محور کلام

ولي آنچه که مهم و اساسي است، اختلافات موجود در محور کلام است. يک‌سري از بحث‌ها هست که نتيجه‌اش، بطلان يا صحّت نماز نيست. بحث بر سر اين است که شما با اين عقيده کلامي، مسلمان هستي يا نه؟ ايمانت صحيح است يا کافر هستي؟ بحث بر سر کفر و ايمان است و بر سر اسلام و غير اسلام و بر سر ارتداد و غير ارتداد. لذا، اين قضايا، دقت بيشتري را مي‌طلبد و بررسي‌هاي عميق‌تري را نياز دارد. مقداري هم بايد سخن گفتن، با احتياط باشد. مثلا بر فرض، بعضي از بزرگان شيعه مانند شيخ مفيد (ره) فتوا مي‌دهد:

و اتفقت الإمامية على أن من أنكر إمامة أحد الأئمة و جحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة، فهو كافر، ضال، مستحق للخلود في النار.

أوائل المقالات للشيخ المفيد، ص44

مسئله کوچکي نيست. ديگر چيزي جا نماند. بساط برادري و أخوت و وحدت را بر هوا زد. شما مي‌آيي 50 ساعت حرف مي‌زني و 100 همايش وحدت مي‌گذاري، يک‌دفعه مي‌آيد همين عبارت شيخ مفيد (ره) راعَلَم مي‌کند. شبکه المستقله در ماه رمضان امسال، ـ که مدعي هستند 50 ميليون بيننده دارند ـ اين عبارت شيخ مفيد (ره) را در تمام طول ماه رمضان زيرنويس کرده بود. البته چند ماه قبل هم اين عبارت شيخ مفيد (ره) را زيرنويس کرده بودند.

نياز است به يک دقت خيلي بيشتري که ما در پاسخ، ناگزيريم از شيخ مفيد (ره) دفاع کنيم و نمي‌توانيم بگوييم که شيخ مفيد (ره) اشتباه کرده است. ايشان يک فرد کوچکي نيست که بگوييم اشتباه کرده است. شيخ مفيد (ره)، أسّ اساس مذهب شيعه است. اگر من شيخ مفيد (ره) را تخريب کردم، ديگر چيزي باقي نمي‌ماند. شيخ مفيد (ره)، استاد سيد مرتضي (ره) است و سيد مرتضي (ره) هم استاد شيخ طوسي (ره) است.

لذا ما بايد دقت بيشتري در اين زمينه داشته باشيم و اگر مي‌خواهيم جواب بدهيم، بايد جواب‌هاي حساب شده‌اي باشد.

از طرف آنها هم از فقهاي بزرگ‌شان مانند إبن عابدين و ابن نُجيم مصري و نووي ـ از علماي مشهور و برجسته أحناف است و همه مذاهب، نظر او را قبول دارند ـ مي‌گويد:

من أنکر خلافة أبي بکر فهو کافر.

حاشية رد المحتار لإبن عابدين ، ج1، ص605 ـ البحر الرائق لإبن نجيم المصري، ج1، ص611 ـ روضة الطالبين للنووي، جلد8، صفحه215

 

خب، ما بايد جنگ صفين جديدي را داشته باشيم و يک نفر از اين طرف، پرچم در دست بگيرد و بگويد که شيخ مفيد (ره) اينچنين گفته است و يک نفر هم از آن طرف، پرچم در دست بگيرد و بگويد که ابن عابدين و ابن نُجيم مصري و نَوَوي اينچنين گفته‌اند. اختلاف در مباحث کلامي، اختلاف عميقي است و قابل مقايسه با اختلافات حوزه فقاهت نيست. لذا اگر کسي از آنها بخواهد حرف بزند، بايد خيلي با دقت حرف بزند. از طرف ديگر هم ما معتقديم که وحدت ميان شيعه و اهل سنت، از ضروري‌ترين مسائل جهان اسلام است. همه فقهاي ما هم به اين مطلب، فتوا داده‌اند. چون بحث وحدت، بحث قرآني است و روايت نيست که بخواهم در سند و صدورش خدشه وارد کنم:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا                                                     (سوره آل عمران/آيه103)

لذا از عزيزان اين انتظار را داريم که اگر کسي بخواهد در اين زمينه وارد شود، بايد خيلي دست به عصا راه برود. اين‌طوري نيست که اگر دو کتاب را مطالعه کردم، بلند شوم و بساط تدريس و گفتگو و محاوره و مناظره و کار تبليغي و رفتن داخل اهل سنت و وهابيت و عربستان سعودي و ... را انجام دهم. بايد مقداري عميق فکر کنيم و عمق مسئله را خوب دربيابيم.

براي دفاع از شيخ مفيد (ره)، بايد بگوييم که فقهاي ما هم بر عقيده شيخ مفيد (ره) هستند. گمان نمي‌کنم کسي مخالف نظر شيخ مفيد (ره) حرف بزند. ولي بايد نظر شيخ مفيد (ره) را بفهميم که چه مي‌گويد. مي‌گويد:

من أنكر إمامة أحد الأئمة و جحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة.

أوائل المقالات للشيخ المفيد، ص44

کلمه جحد، در کجا مي‌آيد؟

وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ                           (سوره نمل/آيه14)

اگر کسي يقين داشته باشد که بحث امامت از مباحث قرآني و از مباحث ما جاء به الرسول است و انکار کند، لا شک و لا ريب که انکار يکي از ضروريات دين است. شيعه و سني قائل است که منکر ضروري دين، کافر است.

کلمه جحد، اين مسئله را تا حدودي حل مي‌کند که مراد از اين انکار، انکار طبيعي نيست، جحد در جايي است که يقين باشد. اگر يک نفر کتاب و سنت را بررسي کرد و به اين نتيجه رسيد که خلافت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام)، ما جاء به النبي است و اين را انکار کرد، همان‌طوري که همه آقايان فتوا داده‌اند:

من ترک الصلاة فهو کافر.

حتي ترک صلاة، موجب کُفر است. در تمام کتاب‌هاي فقهي اهل سنت، نوشته‌اند که:

تارک الصلاة کافر.

ما هم مي‌گوييم:

تارک الإمامة کافر.

هيچ تفاوتي ندارد. ولي اگر کسي آمد منکر امامت شد به خاطر اينکه ادله اثبات امامت در نزد او ثابت نيست و به اين نتيجه رسيده است که در کتاب و سنت، چيزي که مُثْبِت امامت باشد، نيست، آيا اين هم کافر است؟ لا شک و لا ريب که هيچ فقيهي از فقهاي شيعه، معتقد به نجاست و کفر ايشان نيست.

حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) تعبيري دارد که خيلي تعبير رسا و زيبائي است و مي‌فرمايد:

الولاية بمعني الخلافة من ضروريات المذهب لا من ضروريات الدين.

كتاب الطهارة للسيد الخوئي، ج2، ص83

نکات ديگري که در فرمايش حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) است، اين است که ايشان صراحت دارد:

و قد أسلفنا أن انكار الضروري إنما يستتبع الكفر و النجاسة فيما إذا كان مستلزما لتكذيب النبي - ص - كما إذا كان عالما بأن ما ينكره مما ثبت من الدين بالضرورة و هذا لم يتحقق في حق أهل الخلاف لعدم ثبوت الخلافة عندهم بالضرورة.

اگر انکار امامت، به انکار نبوت برگردد، قطعا کافر است و شکي نيست. ولي اين قضيه، در اهل سنت محقق نشده است؛ زيرا، ثابت نشده است نزد آنها که بحث خلافت، از ضروريات است.

كتاب الطهارة للسيد الخوئي، ج2، ص83

 اين، ظرافت‌کاري است. گاهي وقت‌ها، رفتن روي بحث ولايت، مثل بازي کردند با شمشير دو لبْ تيز است که همه جلو مي‌بُرد و هم عقب مي‌بُرد و مثل همان پل صراطي است که از شمشير بُرّنده‌تر و از مو باريک‌تر است. حرکت کردن روي اين قضيه، مهارت مي‌خواهد تا کسي خودش را در اين وسط، نيمه نکند.

وقتي ثابت نشد، توابع آن هم ثابت نيست و انکار امامت به انکار رسالت برنمي‌گردد. اينچنين انکاري که مقدماتش، عدم ثبوت ادله در نزد فردي است، منکرش، نجس و کافر نيست و امامت از چيزهايي است که با کتاب و سنت ثابت مي‌شود. ولي ما ثابت مي‌کنيم و طلب‌کار هم مي‌شويم و شما هم از ابن نُجيم مصري و ابن عابدين و نووي جواب بدهيد. چه جوابي داريد؟

ابو حنيفه هم صراحت دارد کسي که منکر خلافت شيخين باشد، کافر است. به چه دليل؟ ما ادله شما را مي‌بينيم. مي‌گوييد که در مورد خلافت ابوبکر، آيه‌اي نيامده است و چيزي از سنت هم نداريد. به قضيه نماز برمي‌خوريد که وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌خواست از دنيا برود، امر کرد که ابوبکر به جاي او نماز بخواند و ابوبکري که لياقت دارد به جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز بخواند، به طريق أولي لياقت دارد که به جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، خلافت بکند. اساسي‌ترين ادله آنها اين است و بيش از اين ندارند.

صحيح البخاري، ج1، ص162 ـ صحيح مسلم، ج2، ص23

خب، اگر آقاي ابوبکر يک‌بار جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خواند، إبن أم مکتوم، حدود 12 بار به جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خواند. آيا شما حاضريد بگوييد که او هم خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ جالب‌تر از همه اين‌که عبد الرحمن بن عوف در مدينه نماز خوانده و آقايان مي‌گويند که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد به او اقتداء کرد. اگر کسي بگويد نماز خواندن جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، به طريق اولي، اثبات مي‌کند، در عبد الرحمن بن عوف که بيشتر است. مضافا اين‌که خود شما در صحيح بخاري نقل مي‌کنيد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ديد که ابوبکر به جاي او نماز مي‌خواند، با آن حال بد، عباس و حضرت علي (عليه السلام) را صدا کرد و دستش را گردن اينها انداخت و پايش هم بر زمين کشيده مي‌شد، آمد ابوبکر را کنار زد و نماز خواند و مردم هم اقتداء کردند. ابوبکر هم مکبّر بود و تکبير مي‌گفت.

بعضي آمدند گفتند که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز مي‌خواند و ابوبکر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اقتداء کرده بود و مردم هم به ابوبکر اقتداء کرده بودند. مثل اين است که يک برق فشار قوي است و اگر بخواهد وارد خانه شود، بايد ترانس را قرار بدهند تا از فشار برق بکاهد. ببينيد! اقتداء به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ثوابش بيشتر است يا اقتداء به ابوبکر؟ قطعا اقتداء به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ثوابش بيشتر است. پس اين صحابه، مقداري دچار اشتباه شدند که يک چيز خوب و افضل و با ارزش را کنار گذاشتند و يک چيز غير با ارزش را انتخاب کردند. اگر به خود آقايان اهل سنت بگوييم که اگر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اقتداء کنيد، بيشتر خوشحاليد يا به غير پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)؟ همه مي‌گويند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم).  پس چرا صحابه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اقتداء نکردند؟

اگر دليل شما اين است، از آقاي ابن نجيم مصري سوال مي‌کنيم که اگر کسي اين (خلافت ابوبکر) را انکار کند، آيا واقعا کافر است؟

اگر تمام ادله خلافت ابوبکر را پايين و بالا کنيم، ريشه تمام مباحث‌شان، نماز ابوبکر به جاي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. من روشم اين است که از ادله‌اي که طرف مقابل اقامه مي‌کند، شبهه توليد مي‌کنم و خودش را به دست و پا زدن مي‌اندازم و نتيجه هم زياد ديدم. ما يک سوال مي‌کنيم از اين آقايان:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

إئتوني بقلم و کتف أکتب لکم کتاب لن تضلوا بعدي.

قلم و کاغذي را بياوريد تا براي شما نامه‌اي را بنويسم که گمراه نشويد.

آقايان گفتند:

إن الرجل ليهجر.

ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هذيان مي‌گويد.

چطور شد که وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قلم و کاغذ خواست تا چيزي بنويسد که گمراه نشويد، هذيان مي‌گفت، ولي وقتي فرمود ابوبکر برود نماز بخواند، هذيان نمي‌گفت؟!!! يک بام و دو هواست؟!!! فرضا هم گفته باشد و خودش هم نيامده باشد و ابوبکر نماز خوانده باشد، نتيجه‌اش اين مي‌شود:

إن الرجل ليهجر.

و هيچ ارزشي ندارد. آن وقت اگر کسي بيايد اين را انکار کند، چه مي‌فرماييد؟

اين رشته سر دراز دارد. هر کجا که بخواهند دست بگذارند، به قدري بازارشان آشفته است و به قدري ادله‌شان بي‌اساس و سخن‌شان بي‌پايه است که مثل يک پارچه پوسيده‌اي است که اگر بخواهيد وصله بزنيد، باعث مي‌شود که درز و پارگي بيشتري پيدا کند.

ما خواستيم اين را به عنوان مقدمه، خدمت آقايان ارائه بدهيم. ان شاء الله اگر فرصت شد، بحث تکفير را مطرح مي‌کنيم تا همين آقاياني که ما را متهم به تکفير اهل سنت مي‌کنند و از همين کانال، حکم قتل ما را صادر مي‌کنند، ببينيم که اين سخن و روش حضرات از منظر قرآن و سنت و سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه، چقدر مطابقت دارد؟

نکته بعدي اينکه اگر ما بخواهيم کتاب‌هايي را که بر ضد شيعه نوشته شده است را بررسي کنيم، بايد برويم روي دو سه مذهب کلامي که اينها داشتند مثل مذهب معتزله و أشاعره و ماتريديه و روي اينها کار بشود. مکتب إعتزال که يکي از مذاهب کلامي رسمي اهل سنت است، براي مبارزه با مکتب و عقائد شيعه تأسيس شد. بحث، بحث فقاهت نيست. اختلافات کلامي، اختلافات عقيدتي است و نتيجه‌اش، کفر و ايمان و ارتداد و اسلام است. ما بايد مقداري روي مذهب إعتزال مطالعه کنيم و کل کتاب‌هايي که علماي معتزله نوشته‌اند، اساس و بناي اين کتاب‌ها، مقابله با عقائد شيعه است. سطر سطر کتاب‌هاي کلامي معتزله، براي اين نوشته شد که در حوزه اعتقادات، عقائد شيعه را زير سوال ببرند و يک مکتب کلامي جديد، تأسيس کنند. بعد از آنها، مذهب أشاعره مطرح مي‌شود و کتاب‌هايي که اينها نوشته‌اند، اساسش بر اين است که با فرهنگ شيعه مقابله کنند. الآن، حنفي مذهب‌هاي داخل کشورمان که تقريبا 65٪ اهل سنت ايران هستند، در فقه، حنفي مذهب هستند و در کلام، ماتُريدي. لذا ما بايد مختصري نسبت به اين سه مکتب کلامي، اطلاعات اجمالي داشته باشيم و کتاب‌هاي مفصلي در اين زمينه نوشته شده است و نمي‌خواهيم وارد آن بحث شويم. فقط بايد در اين موارد کار کنيم:

موسس اين سه مذهب، چه کساني بودند و علماي برجسته اينها، چه کساني هستند و چه کتاب‌هايي را تأليف کردند؟

اگر امروز، وهابيت و مخالفان، کتاب‌هايي را مي‌نويسند، در کنار سفره يکي از اين مکاتب کلامي نشسته‌اند.

 

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دکتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  ناصر     -   تاريخ:  17 مرداد 89 - 14:07:49
آقاي قزويني شما خيلي خودتان را زرنگ مي دانيد و فکر مي کنيد که با اين حرفهاي دو پهلو و گفتن اينکه " چون اهل سنت از روي آگاهي ، امامت را انکار نمي کنند پس کافر نيستند " مي توانيد اهل سنت را فريب دهيد . ولي زهي خيال باطل. چون که از اهل سنت هيچ کسي حرفهاي شما را باور ندارد و به استدلالهاي شما مي خندد. اهل سنت ، شيعيان را کافر مي دانند و شيعيان نيز اهل سنت را کافر مي دانند و اين اصل تا قيام قيامت ، باطل شدني نيست.
2   نام و نام خانوادگي:  علي اكبر نيك نفس     -   تاريخ:  21 اسفند 89 - 11:59:49
با سلام.آقا ناصر.شما مي خواهيد با اين حرف هاي تفرقه انگيز بين شيعه و سني را به هم بزنيد.زهي خيال باطل.به قول علامه ي شهيد مطهري(رحمه الله)بحث هاي علمي نه اينكه تفرقه انگيز نيست بلكه ضمينه ساز وحدت است.يا علي.
3   نام و نام خانوادگي:  ماني     -   تاريخ:  01 شهريور 90 - 00:44:33
آقا ناصر اين جهل مرکب مبارکتان باشد.
4   نام و نام خانوادگي:  سيد علي     -   تاريخ:  30 شهريور 90 - 18:40:37
با سلام و عرض ادب

خدا خيرت بده جناب آقاي دكتر حسيني

كلام شما كاملاً شفاف و عالي بود ولي براي برخي از افراد قابل فهم نيست چون نرفتند و در كتابهاي خود مطالعه نكردند و فقط از مفتي هاي خود كوركورانه اطاعت كردند .

اللهم عجل لوليك الفرج

يا علي (ع)




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما