* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 05 خرداد 1388 | تعداد بازديد: 2692 | |
وهابيت بر سر دو راهي | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: وهابيت بر سر دو راهي پاسخ به شبهات ـ دانشگاه فردوسي مشهد : 05 / 03 / 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني سخن گفتن در رابطه با وهابيت، نياز به جلسات متعددي دارد و با يکي دو جلسه نميتوان حق مطلب را أداء کرد. در موسسه مرکز الأبحاث العقائدية در قم ـ که از موسسات توانمند حوزه علميه قم است ـ ، کتابهايي را که ـ به زبان فارسي، عربي، اردو، انگليسي و آلماني ـ عليه شيعه نوشته شده بود را جمع کردند و مجموعا 5 هزار عنوان کتاب شد. از اين تعداد، حدود 70٪ توسط أيادي وهابيت عليه شيعه نوشته شده است. در اين 26 سال اخير، حدود 3 برابر اين 14 قرن، عليه شيعه، کتاب نوشته شده است و اين نشانگر هجمه سنگين و وسيع مخالفان فرهنگ شيعه است که از گسترش فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) به وحشت افتادهاند. به طوري که يکي از اساتيد دانشگاه مدينه منوره به نام دکتر غُنِيْمان صراحت دارد: نحن الوهابيين علي يقين بأن المذهب الإثني عشري هو الذي سوف يجذب إليه كل أهل السنة و كل الوهابيين في المستقبل القريب. ما وهابيها يقين پيدا كردهايم تنها مذهبي که در آينده بسيار نزديك، همۀ أهل سنت و وهابيت را به طرف خودش جذب ميکند، مذهب شيعۀ إثنا عشري است. المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهايين، ص178 اينها اين قضيه را به خوبي درک کردهاند. لذا با تمام تلاش به ميدان آمدهاند و از همه امکانات مدرن روز استفاده ميکنند و از همه ظرفيتهاي اينترنتي و ماهوارهاي و انتشاراتي بهره ميگيرند تا بتوانند فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) و فرهنگ شيعه را در عرصه بين المللي زير سوال ببرند. الان در همين مرکزي که عرض کردم، 5 هزار عنواني که جمعآوري و مطالعه شد، کليه شبهات موجود در اين کتب، از مرز 8 هزار مورد در 600 عنوان تجاوز کرد. بنده در جلسهاي که در حوزه علميه قم در جمع اساتيد سطوح عالي و خارج قم عرض کردم و اينجا هم خدمت شما عزيزان و سروران عرض ميکنم: پاسخگويي به اين هجمه سنگين شبهات، کار يک نفر و ده نفر، يک موسسه و دو موسسه نيست؛ نياز است که ما بسيج عمومي از حوزه و دانشگاه داشته باشيم تا در برابر اين تهاجم و شبهات، پاسخهاي مناسب و کوبنده بدهيم. اگر دير بجنبيم، اين شبهات به درون زندگي ما نفوذ خواهد کرد. تخريب و القاء شبهه، ساده است. چه بسا که فردي بتواند در 5 دقيقه، دهها شبهه را مطرح کند و چه بسا پاسخگويي به يک شبهه، دهها ساعت وقت نياز دارد. الحمدلله ما مفتخر هستيم که مذهب ما، برخاسته از متن قرآن و منطبق با سنت راستين محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) است. کافي است که ما فرهنگ برگرفته از تُراث اهل بيت عصت و طهارت (عليهم السلام) را بيپالايش و بيآلايش، شسته و رفته در اختيار عموم قرار دهيم و فرهنگ ائمه (عليهم السلام) را در عرصه بين المللي عرضه کنيم. در اين دنيا بازار آشفته فرهنگي، بيائيم فرهنگ نوراني اهل بيت (عليهم السلام) را عرضه کنيم. به تعبير آقا امام هشتم (عليه السلام) که ميفرمايد: فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا. عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص275 ـ معاني الأخبار للشيخ الصدوق، ص180 بنده، حدود 26 سال در رابطه با پاسخگويي به شبهات و تدريس در محيطهاي دانشگاهي و حوزوي تجربه دارم و بيش از 200 جلسه بحث و مناظره در داخل خاک عربستان سعودي با دانشجويان وهابي و اساتيد دانشگاه و مفتيانشان داشتم و اين افتخار را دارم و خدا را شاکرم که براي اولين بار با مفتي اعظم عربستان سعودي يک ساعت گفتگو کردم که ضبط شده و روي سايت است. خدا را شاهد ميگيرم! قسم به خداي امام هشتم (عليه السلام)! وقتي ميدان مناظره و گفتگو ميآيد، اينها در الفباي گفتگو، اظهار عجز ميکنند. خدا شاهد است که با مفتي اعظم ـ شيخ عبدالعزيز آل شيخ که فرزند بنيانگذار وهابيت و از نوادگان محمد بن عبد الوهاب است ـ حدود يک ساعت صحبت کردم و ايشان در آخر، در عجز و ناتواني در پاسخ به جايي رسيد که يکي از معاونينش به او گفت: اين پاسخي که تو ميدهي، تناسبي با سوال ايشان ندارد. جلسات متعددي با اساتيد دانشگاه امالقراي مکه، به ويژه آقاي دکتر غامدي داشتيم که محصول اين جلسات، سال گذشته به صورت کتابي به نام قصة الحوار الهادي چاپ شد و در سايتهاي مختلف قرار گرفت. عزيزان پژوهشکده آستان قدس رضوي هم مشغول ترجمه به فارسي هستند. با اين که از زمان شکوفايي وهابيت، کمتر از 200 سال ميگذرد، امروز، وهابيت، بحرانيترين دوران خود را طي ميکند. مباني فکري و اعتقادي وهابيت، به دست ابنتيميه حراني ـ متوفاي 728 هجري ـ بزرگ تئورسين و نظريهپرداز وهابيت در قرن 7 و 8 رقم خورد. ولي با مبارزاتي که بزرگان شيعه و اهل سنت داشتند، صداي ابنتيميه در کمتر از يک قرن، خاموش شد و در قرن 9 و 10 و 11 ، در محافل علمي و کتابهاي حوزوي و دانشگاهي، اسم و اثري از افکار ابنتيميه نيست. ولي متأسفانه در قرن 12 هجري، روزهايي که دولت عثماني، آخرين روزهاي خود را طي ميکرد، استعمار غرب براي ايجاد تفرقه در کشورهاي اسلامي، بحث بهائيت را در ايران عزيز ما مطرح کردند و علي محمد باب و ديگران را به ميدان آورد، و اخباريگري را در عراق مطرح کردند و افرادي را به ميدان آوردند براي مبارزه با فرهنگ اجتهاد و تقليد و مرجعيت، و وهابيت را در عربستان سعودي به ميدان آوردند و آقاي محمد بن عبد الوهاب ـ متوفاي 1205 هجري ـ را آماده کردند و با همکاري صميمانه جد أعلاي ملک فهد ـ محمد بن سعود ـ و مستشاران نظامي انگلستان، اين نطفه وهابيت را در اطراف رياض در منطقه درعيه نجد منعقد کردند و براي اولين بار در سال 1157 هجري، حکومت سياسي وهابيت در منطقه نجد و اطراف رياض تأسيس گرديد. از همان آغاز، به کشتار و جنايت و آدمکشي پرداختند و به تکيه به زور قدرت، جلو رفتند و عبد الله ـ فرزند محمد بن سعود ـ رسما اعلام کرد: مادامي که علماي اهل سنت در ميدان هستند و شريعت پيامبر را ترويج ميکنند، ما نميتوانيم فرهنگ وهابيت را تا قلب بغداد برسانيم. اول ما بايد علماي اهل سنت را از ميان برداريم تا بتوانيم با خيال راحت به نشر فرهنگ وهابيت ادامه دهيم. لذا، ببينيد در تاريخي که خود علماء و بزرگان وهابيت نوشتهاند، اينها در سال 1218 هجري به مکه مکرمه حمله کردند و هزاران عالم سني را به بدون کوچکترين گناهي کشتند و قتل عام کردند. الوهابيون، دريادار أيوب صبري جالب اين که خود آقاي زيني دحلان ـ مفتي مکه مکرمه ـ صراحت دارد: اينها در حمله به طائف در سال 1217 هجري، تمام مرد و زن و کوچک و بزرگ را قتل عام کردند. حتي: كانوا يذبحون الطفل الرضيع على صدر أمه. طفل شيرخواره را سر بريدند. اينها به اين شکل به حيات خودشان ادامه دادند. در کتاب الدرر السنية آقاي زيني دحلان آمده است: وقتي وهابيها وارد مکه مکرمه شدند، تمام آثار اسلامي را از بين بردند. کتابخانه بزرگي که 60 هزار نسخه منحصر به فرد و 40 هزار نسخه خطي داشت را آتش زدند و به خاکستر مبدّل کردند. خانه خديجه کبري، أم المؤمنين را که مدت مديدي، محل نزول جبرئيل بود، ويران کردند و به توالت مبدّل کردند. دکتر رفاعي کويتي در کتاب نصيحتي لإخواننا الوهابية مينويسد: آقايان وهابيت! آيا فرداي قيامت از روي أم المؤمنين خديجه کبري، خجالت نميکشيد؟! از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) حيا نميکنيد؟! از خداي عالم خجالت نميکشيد که مرکز وحي إلهي را به توالت مبدّل کرديد؟! عزيزاني که مشرّف به بيت الله الحرام شدند يا إن شاء الله مشرّف خواهند شد، وقتي از مسعي بيرون ميآييد، حدود 200، 300 توالت وجود دارد که خانه أم المؤمنين حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) است. من در جلسهاي که با آقاي دکتر دُهِيش ـ از شخصيتهاي طراز اول مکه ـ و دکتر بن عُبِيد ـ از اساتيد دانشگاه أم القراي مکه ـ داشتم و سوال کردم که آيا شما هم به اين نتيجه رسيدهايد که اينجا خانه حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) بود؟ گفتند: بله، ما هم قطع داريم همينجايي که امروز به صورت توالت درآمده، خانه أم المؤمنين حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) است. اينها، محل ولادت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ويران کردند و به محل خريد و فروش حيوانات تبديل کردند و يک انسان خَيّر آنجا را خريد و به کتابخانه مبدّل کرد و الان هم به نام مکتبة مکة المکرمة است. اين، سابقه اينهاست. اما امروز، وهابيت، استخواني در گلوي جامعه اسلامي شده است و به صورت يک فتنه در عرصه بين المللي در آمده و عمده تهاجماتي که از سوي برخي از افراد منحرف نسبت به اسلام ميشود و بعضي از کاريکاتورهاي موهني که نسبت به ساحت مقدس نبوي ميشود، سر منشأ آن، ترويج غلط وهابيت از اسلام است. امروز، وهابيت در عرصه بين المللي، چهره اسلام را به عنوان يک چهره توأم با ترور و ترورسيم و خشونت معرفي ميکند. وهابيت، اسلام را در عرصه بين المللي، يک اسلامي معرفي کرده است که به درد جامعه امروز نميخورد و مربوط به عصر حجر است. شما، نمونهاي از حکومت اينها را در افغانستان مشاهده کرديد. امروز، وهابيت، آن محبوبيت سابق را از دست داده است و در کشورهاي خاورميانه و خاور دور، الحمدلله انديشمندان و سياستمداران به اين نتيجه رسيدهاند که هر قدر فرهنگ وهابيت گسترش پيدا کند، امنيت جامعه به خطر ميافتد. حتي در داخل عربستان سعودي، وهابيت تندرو، فتنهاي براي حکومت آل سعود شده است. بارها از رسانهها ميشنويد که در خود مکه مکرمه و رياض و جده، انفجارهاي متعددي انجام ميگيرد. اينها، همان القاعده هستند که آمريکا آنها را براي مبارزه با فرهنگ کمونيست تأسيس کرده است و وبال گردن خودشان شده است. الان در درون خود خاندان آل سعود، اختلاف شديدي در رابطه با کيفيت تبليغ وهابيت وجود دارد. در درون کساني که داعيه سلطنت يا وليعهدي دارند، دو دستگي وجود دارد: يک دسته اصلاح طلب که در رأس آنها، آقاي ملک عبد الله است و تلاش ميکند حکومت عربستان سعودي را به عنوان يک حکومت آمريکا پسند و اروپا پسند جلوه بدهد و تلاش ميکند آزاديهاي نِسبي به اقليتهاي مذهبي بدهد و تا حدودي هم در اين زمينه موفق بوده است. تقريبا بعد از 200 سال از تأسيس حکومت وهابيت، در سال 1385 در مدينه منوره، همايش ملي تحت عنوان المؤتمر الوطني که تشکيل دادند، براي اولين بار از علماي شيعه دعوت کردند تا در اين همايش شرکت کنند. يک دسته هم افراد راديکال هستند که در رأس آنها، امير سلطان ـ وليعهد سابق ـ است که الان به خاطر ابتلاي به سرطان، روزهاي آخر زندگياش را در بيمارستان لندن طي ميکند و آقاي امير نائف به جاي او آمده است و در رأس خشونتطلبها و راديکالها هستند. الان هم وهابيت تندرو، دولت عربستان سعودي را يک دولت غير اسلامي معرفي کردهاند و مبارزه و انقلاب براي براندازي دولت آل سعود را از وظائف خود ميدانند. يعني الان نه تنها در بيرون از دودمان آل سعود، بلکه در درون آل سعود هم اختلاف شديدي وجود دارد. الان، روزهاي آخر عمر خود را طي ميکنند. در تاريخ، هر چه جلوتر ميرويم، بر رسوايي وهابيت افزوده ميشود. چند روز قبل، يکي از عزيزان از کويت به من زنگ زده بود و ميگفت: خيلي از اساتيد و مبلّغان وهابي در اينجا، عليه وهابيت موضع گرفتهاند. يکي از اساتيد دانشگاه که مروّج سختکوش وهابيت بود، در جلسه درس گفت: ما خجالت ميکشيم و شرم ميکنيم که بگوييم ما مروّج وهابيت بوديم و تابع امثال بنباز و ديگران بوديم. اين، حقانيت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است که بايد باطل برود و آنچه که ميماند، حق است و حق، پايدار و ماندگار است. در جديدترين چيزي که ماهيت واقعي وهابيت به نمايش در آمد، مفتي أعظم عربستان سعودي ـ شيخ عبد العزيز آل شيخ ـ در شبهاي جمعه بين نماز مغرب و عشاء، در يکي از ماهوارههاي عربستان سعودي به نام المجد، برنامه زنده دارد و از سراسر جهان تلفن ميکنند و سوال تاريخي و فقهي و عقيدتي ميکنند و ايشان هم جواب ميدهد. در جمعه شب گذشته، يک خانم سوال کرد: نظر شما در رابطه با يزيد و امام حسين (عليه السلام) چيست؟ ما بارها اين را در جلساتمان گفتيم که تأسيس وهابيت، براي احياء فرهنگ دودمان بنيأميه است. بنده در کتاب وهابيت از منظر عقل و شرع، اين را با أدله ثابت کردهام که اهداف نهايي وهابيت، إحياء فرهنگ معاويه و يزيد و دودمان نحس بنيأميه، همان شجره ملعونه در قرآن است. آقاي آل شيخ ـ به عنوان بالاترين مقام علمي و سياسي ـ با کمال وقاحت اعلام کرد: حکومت يزيد، يک حکومت شرعي و اسلامي بود و صحابه بر آن رأي دادند و قبول کردند و هرگونه مخالفت با حکومت يزيد، خلاف شرع است و بعضي از صحابه مانند حسن و حسين و عبدالله بن زبير که بيعت نکردند، خلاف شرع عمل کردند. حسين که در برابر حکومت يزيد قيام کرد، کارش خلاف بود: و قد غُرَّ الحسين ... . حسين مغرور شد و فساد قيام حسين، بيش از صلاح او بود. اين، سخن مفتي اعظم عربستان سعودي است و در سايتها، تحليلهاي زيادي کردند و بعضي از مراجع عظام تقليد قم، موضع گرفتند و اين نظريه را محکوم کردند. من هم به عزيزان صدا و سيما گفتم که يک فرصت طلائي خوبي است که ما براي تبيين ماهيت واقعي وهابيت از اين فرصت استفاده کنيم. يعني امروز، اهل سنت هم خجالت ميکشند که بگويند يزيد، خليفه اسلامي بوده است. يزيدي که قاتل فرزند پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. يزيدي که در سال اول حکومت خود، قضيه کربلاء و در سال دوم، قضيه واقعه حرّه را به وجود آورد. آقاي ابن کثير دمشقي سلفي ميگويد: با دستور يزيد براي حمله به مدينه، 700 نفر از صحابه و مهاجرين و انصار را قتل عام کردند و يزيد به فرماندهاش دستور داد که 3 روز، تمام زنان و دختران مدينه را براي لشکريانش مباح کند. در آن سال، بيش از هزار فرزند نامشروع در مدينه به دنيا آمد. در سال سوم حکومت خود در مبارزه با عبد الله بن زبير، خانه خدا را به آتش ميکشيد. آن وقت ما بگوييم که اين خلافت، شرعي است؟! بيعت او، بيعت شرعي است؟! اگر واقعا اين بيعت، شرعي است، به تعبير آقا امام حسين (عليه السلام): على الإسلام السلام إذ قد بليت الأمة براع مثل يزيد. كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص17 بايد فاتحه اسلام خوانده شود. اگر بنا است که امروز فرهنگ يزيدي را به دنيا ترويج کنيم، حتي خود جوانان وهابيت به ما ميخندند. شخصي مانند گاندي که هند را از يوغ استعمار غرب نجات ميدهد، اعلام ميکند که من، چيز جديدي براي شما ندارم و همان برنامه امام حسين (عليه السلام) براي نجات ملتها را براي شما به ارمغان آوردهام. حال، شخصي مانند مفتي اعظم عربستان سعودي، افاضه ميکند و کشف تازهاي فرموده که بيعت يزيد، بيعت مشروعي است و قيام امام حسين (عليه السلام)، جز ضرر، چيزي براي اسلام نداشت. ما هم ميگوييم بله، قطعا براي اسلامِ بنيأميه ضرر داشت. براي معاويه ضرر داشت که طبق تصريح مروج الذهب ميگويد: لا والله إلا دفنا دفنا. قسم به خدا! تا وقتي که نام پيامبر را در زير خاک دفن نکنم، آرام نميگيرم. وقتي نام پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در اذان ميشنود، ميگويد: يا بن عبد الله! لقد كنت عالي الهمة، ما رضيت لنفسك إلا أن يقرن اسمك باسم رب العالمين. اي پسر عبد الله! همت بالايي داشتي و به کمتر از اين اکتفاء نکردي که نامت در کنار نام خدا باشد. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج10، ص101 وقتي يزيد ميگويد: لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحى نزل تاريخ الطبري، ج8، ص188 قيام امام حسين (عليه السلام) براي اسلامِ يزيدي ضرر دارد. اسلامي که مروّج آن، حجاج بن يوسف ثقفي است و مدعي است: إني لا أعمل إلا بوحي. تمام کارهاي من، طبق وحي است. قيام امام حسين (عليه السلام) براي آن اسلام ضرر دارد. امام شافعي ميگويد: اگر فرداي قيامت، جنايتکارترين افراد را در يک کفه بگذارند و ما هم حجاج را در يک کفه بگذاريم، کفه ما سنگينتر خواهد شد. وقتي سوال ميکنند: آيا مقام عبد الملک خليفه بالاتر است يا مقام پيامبر (صلي الله عليه و سلم)؟ ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رسول خدا بود و عبد الملک، خليفه خداست. از چه سوال ميکنيد؟ مقام خليفة الله، چندين برابر از مقام رسول الله بالاتر است. براي همچنين اسلامي، قيام امام حسين (عليه السلام) ضرر داشت و قيام امام حسين (عليه السلام)، اين اسلام را از بيخ و بن کند و اينها را مفتضح کرد. اگر قيام امام حسين (عليه السلام) نبود، با آن روندي که دودمان بنياميه پيش گرفته بودند، امروز از فرهنگ اسلامي چيزي باقي نميماند. * * * * * * * سوالات حاضرين در جلسه سوال: آيا براي مقابله با وهابيت، ميتوان از روش خودشان ـ يعني ايجاد شبهه ـ استفاده کرد؟ جواب: در رابطه با وهابيت، ما بايد چندين کار اساسي انجام بدهيم. من معمولا در برنامههايم، به حالت تثليثي جلو ميروم. اگر بخواهيم کار کنيم، هر کارمان بايد داراي سه شاخصه اساسي باشد. اگر يکي از اين پايهها را نداشته باشيم، اين مثلث، نتيجه نميدهد: پايه اول: بيايم فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) را خيلي شفاف معرفي کنيم و آنچه که مربوط به حقانيت امير المؤمنين (عليه السلام) است، از منابع اهل سنت مفصل مطرح کنيم. وقتي ابن عباس ميگويد: در حق امير المؤمنين (عليه السلام)، 300 آيه قرآن نازل شده است. اين آيه را: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ سوره مائده/آيه55 بزرگان اهل سنت مانند قاضي عضد الدين ايجي و تفتازاني ميگويند: و قد أجمع ائمة التفسير بأن هذه الآيه قد نزلت في علي. المواقف للإيجي، ج3، ص614 پايه دوم: شبهات اينها را به صورت علمي و دقيق و به دور از هياهو و خشونت و اهانت پاسخ بدهيم. پايه سوم: وارد شدن به زمين حريف است. همانطوري که آنها براي ما شبهه طرح ميکنند، ما هم بايد روش هجمهاي داشته باشيم. بحثي که تهاجم در آن نباشد و سوال طرح نشود، به نظر بنده، آن بحث، ناقص است. همانطور که جناب آقاي سليمي ـ در اول کتابش آورده و شايد 200 سايت وهابيت، صفحه اول و دوم اين کتاب را روي اينترنت گذاشتهاند ـ ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نخواست کسي را به عنوان خليفه معين کند و به عهده مردم گذاشت. چون سطح مردم به قدري بالا بود که براي انتخاب رهبر و تعيين سرنوشت، به مرحله بالا رسيده بودند. ما از اين آقايان سوال ميکنيم: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد به مردم شخصيت داد و تعيين سرنوشت خودشان را به خودشان واگذارد کرد. چرا خليفه اول اجازه نداد که مردم، خليفه را معين کنند و خودش خليفه دوم را معين کرد؟ نه تنها براي رأي مردم، ارزش قائل نشد، حتي خود ابنتيميه حراني ـ تئورسين وهابيت ـ ميگويد: صحابه و مهاجرين و انصار و علي و طلحه و زبير و غيره، اعتراض کردند به خليفه اول و گفتند: إنک استخلفت علينا رجلا فظا غليظا؟! ماذا تقول لربک غدا اذا لاقيته؟ تو، يک آدم خشن و بد فکر و تند را براي ما به عنوان خليفه مسلّط ميکني؟! جواب خدا را چه خواهي داد؟ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص485 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص250 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج2، ص671 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص149 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج12، ص535 همانطور که آن عزيزان، کتاب مينويسند و شبهه مطرح ميکنند، ما هم در اين زمينه، اين حق مسلّم را داريم که سوال و شبهه طرح کنيم. اگر بخواهيم از روش خشونت و اهانت و تندي استفاده کنيم، قطعا به ضرر ماست. امروز، خشونت در دنيا نتيجه معکوس داده است. اگر کسي بخواهد فرهنگ شيعي را با اهانت به اهل سنت و مقدسات اهل سنت ترويج کند، والله! جز خيانت به شيعه، چيز ديگري عائدش نيست. چون اگر يک جوان مسيحي ببيند که من در برابر حريف از خشونت و اهانت استفاده ميکنم، ميگويد که فحش و ناسزا و اهانت، دليل کسي است که فاقد دليل است. کسي که دليل داشته باشد، فحش نميدهد. لذا با هرگونه اهانت و جسارت و فحش به اهل سنت و وهابيت، مخالف هستيم. ولي معتقد به اين هستيم: أدْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ سوره نحل/آيه125 * * * * * * * سوال: شما فرموديد که وهابيت ميخواهد بنياميه را دوباره إحياء کند. مگر بنياميه به اسلام خدمت نکرده است؟ مانند تمدن آندلس. جواب: اساس تأسيس بنياميه، براي نابودي اسلام بوده است و بس. امير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، خطبه 16، وقتي سخن از بنياميه و مسلمة الفتح ميرسد، در رابطه با معاويه و ابوسفياني که در فتح مکه مسلمان شدند، ميفرمايد: فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه. بنياميهاي که 21 سال عليه اسلام جنگيدند ـ 13 سال در مکه و 8 سال در مدينه ـ و عاقبت هم در مکه، زير شمشير بُرّان سربازان سلحشور اسلام، به ظاهر مسلمان شدند و اسلام واقعي را قبول نکردند، کفر ظاهري را به کفر باطني تبديل کردند و اين چهرههايي که در جنگ صفين در برابر ما هستند، همان کساني هستند که در جنگ بدر و أحد و ديگر جنگها، در صف کفّار بودند و امروز چهره عوض کردهاند. خيانتي که دودمان بنياميه در اين فتوحات انجام داد، قتل عامهايي که کردند و انسانهاي بيگناهي را که کشتند، باعث شرم ميشود. من نمونههاي متعددي از کتاب تاريخ ابن خلدون و تاريخ طبري و کامل ابن أثير دارم که بنياميه در آندلس انجام دادند و انسان شرمش ميشود که اينها را به حساب اسلام بگذارد. * * * * * * * سوال: هم اکنون وهابيت چه فعاليتهايي در جامعه ما دارند و بهترين پيشنهاد جنابعالي در مورد مبارزه با وهابيت چيست؟ جواب: وهابيت در اين 7 ، 8 سال اخير، فعاليت گسترده در داخل کشورمان داشتهاند. در سال گذشته در زاهدان، همايشي به نام ختم صحيح بخاري داشتند. آقايان به ما ميگويد که توسل، بدعت است؛ ولي ختم صحيح بخاري بدعت نيست. در اين همايش، هر روز، چند صفحهاي از صحيح بخاري را ميخوانند و در شب مبعث پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم)، ختم ميکنند و جشن ميگيرند. مدعي بودند که در اين جشن، 150 هزار نفر شرکت کننده داشتند. گويا در دنيا، سخنران قحطي بود و رفتند از مدينه منوره، ـ دکتر محمد ابراهيم ـ رئيس محکمه آنجا را آوردند و در اين همايش سخنراني کرد. گويا در جامعه اسلامي، هيچ مشکلي غير از توسل نداشتيم و ايشان در اين سخنراني گفت: کساني که به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ائمه متوسل ميشوند، مشرک هستند. اساس نبوت پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، مبارزه با شرک و قتال با مشرکين بوده است. يعني براي امثال ريگيها، شمشير دولب بست و رفت. يک نفر هم اعتراض نکرد که اين سخنان در ايران، اهانت به 400 ميليون شيعه در جهان است. از يک ميليارد و نيم مسلمان، جز تعداد 7 ، 8 ميليون وهابي، همه معتقد به توسل به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) هستند. حتي در بغداد، بعد از زيارت قبر امام کاظم (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام)، حدود 2 کيلومتري جنوب، قبر آقاي ابو حنيفه، به عنوان رهبر حنفيها، زيارتگاه مردم است. مردم در آنجا متوسل ميشوند. قبر احمد بن حنبل و محمد بن ادريس شافعي زيارتگاه مسلمانان است. آنها که شيعه نيستند. قبر آقاي مالک ـ تا قبل از سال 1344 هجري که وهابيت، قبرستان بقيع را ويران کردند، ـ زيارتگاه بود. اين، نه تنها دهانکجي به شيعه است، بلکه دهانکجي به اکثريت مسلمانان است. * * * * * * * سوال: شما از شخصيت حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) تجليل ميکنيد. پس حضرت عايشه (رضي الله عنها) کجا رفتند؟ چرا از ايشان تجليل نميکنيد؟ جواب: ما تمام زنان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را طبق منطق قرآن، أمهات المؤمنين ميدانيم. چه حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) باشد و چه عايشه باشد و چه أم سلمه يا حفصه. عقد با اينها براي تمام مسلمانان تا روز قيامت، حرام است. ما از اين جهت براي اينها، احترام قائل هستيم. ولي از آن جايي که طبق روايات اهل سنت که اگر کسي در برابر امام زمانش قيام کند: من خرج من الجماعة قيد شبر، فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه. مسند احمد، ج4، ص202 ـ سنن أبي داود، ج2، ص426 ـ سنن الترمذي، ج4، ص226 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص77 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص157 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص217 اگر ما از عايشه انتقاد داريم، به خاطر اين است که طبق قرآن، وظيفه او، نشستن در خانه بوده است و آمد جنگ جمل را به راه انداخت و نزديک 40 هزار انسان بيگناه کشته شد و هر وقت يادش ميآمد، گريه ميکرد و ميگفت: اي کاش! مرده بودم و جنگ جمل را به راه نميانداختم. چطور شد که اگر افرادي در برابر ابوبکر قيام ميکنند، مرتد ميشوند و اهل ردّه؟ ـ حتي خالد بن وليد، مالک بن نويره را ميکشد و سر او را زير ديگ غذا ميگذارد و در همان شب با همسر او زنا ميکند به بهانه اين که اينها در برابر حکومت مرکزي قيام کردهاند. ـ ولي کساني که در برابر حضرت علي (عليه السلام) قيام ميکنند، عادل و اهل بهشت هستند و کسي هم حق اعتراض ندارد؟ ما اين انتقاد را داريم، ولي فحش نميدهيم و جسارت نميکنيم و حقائق تاريخي را مطرح ميکنيم. * * * * * * * سوال: آيا ازدواج حضرت ام کلثوم (سلام الله عليها) با عمر، مؤيد دوستي و عدم اختلاف حضرت علي (عليه السلام) با عمر نيست؟ جواب: اين قضيه، نه تنها نشانگر رابطه حسنه نيست، بلکه بر عکس است. در کتاب کافي، آمده است: عمر به خواستگاري ام کلثوم آمد. حضرت علي (عليه السلام) فرمود: دختر من، بچه است و وقت شوهر دادن او نيست. طبق آنچه که علماي اهل سنت آوردهاند مانند ابن سعد در طبقات، اين خواستگاري در سال 17 هجري صورت گرفته است و آقاي عمر بن خطاب، 57 ساله بود و در سال 23 هجري در 63 سالگي از دنيا رفت. حضرت ام کلثوم (سلام الله عليها)، آخرين فرزند حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است که قبل از رحلت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دنيا آمده است و حدود 7 ، 8 سال داشت. خليفه دوم، عباس ـ عموي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ـ را ديد و گفت: فلقى العباس، فقال له: مالي أبي بأس؟ قال: و ما ذاك؟ قال: خطبت إلى ابن أخيك فردّني، أما و الله! لأعورن زمزم و لا أدع لكم مكرمة إلا هدمتها و لأقيمن عليه شاهدين بأنه سرق و لأقطعن يمينه فأتاه العباس فأخبره و سأله أن يجعل الأمر إليه فجعله إليه. آيا من عيبي دارم؟ عباس گفت: نه. عمر گفت: من رفتم پيش علي و خواستگاري کردم و دخترش را به من نداد. قسم به خدا! تمام فضائل شما بنيهاشم را نابود ميکنم و دو شاهد دروغين درست ميکنم که علي دزدي کرده و دستش را ميبرم. عباس آمد خدمت علي و قضيه را گفت. علي هم با اصرار عباس، قضيه را به او واگذار کرد. الكافي للشيخ الكليني، ج5، ص346 در منابع اهل سنت هم آمده است که از امير المؤمنين (عليه السلام) سوال ميکنند: چرا به عمر دختر دادي؟ فرمود: درة عمر أحرجتني إلي هذا. به خاطر خشونت و توسل به زور عمر. مجمع الزوائد للهيثمي، ج4، ص271 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص45 امير المؤمنين (عليه السلام) هم نميخواست در اين قضايا، ايجاد درگيري نمايد و اختلاف داخلي راه بياندازد. آيا دختر دادن، نشاندهنده روابط حسنه است؟ حضرت لوط (عليه السلام) که به کفار فرمود: يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ سوره هود/آيه78 آيا نشاندهنده اين است که رابطه حضرت لوط (عليه السلام) با کفار خوب است؟ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در چه زماني با أم حبيبه ازدواج کرد؟ وقتي که شوهر ام حبيبه در هجرت به حبشه، نصراني شد. زماني که پدرش ابوسفيان، عرقش در جنگ با احزاب خشک نشده بود، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با دختر ابوسفيان ازدواج کرد. آيا اين نشاندهنده اين است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با ابوسفيان ميانه خوبي داشت؟ ما نبايد دنبال اين قضايا بگرديم. بايد ببينيم که رابطه امير المؤمنين (عليه السلام) با خلفاء در مجموع آنچه که در 25 سال گذشت، چگونه بوده است؟ در صحيح مسلم ـ که آقايان اهل سنت ميگويند بعد از قرآن، صحيحترين کتاب است، ـ جلد5، صفحه152، کتاب الجهاد، باب الفيء از قول آقاي خليفه دوم ميگويد: تعدادي از صحابه نشسته بودند و علي و عباس وارد شدند. خليفه دوم رو کرد به علي و عباس و گفت: فلما توفى رسول الله صلى الله عليه و سلم، قال أبو بكر: أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم، ... ، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ، ... ، ثم توفى أبو بكر و أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم و ولى أبى بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا. وقتي که پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ابوبکر گفت: من جانشين پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هستم و شما دو نفر (علي و عباس) او را دروغگو و گنهکار و حيلهگر و خائن دانستيد. وقتي ابوبکر از دنيا رفت، من گفتم: من جانشين پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ابوبکر هستم و شما دو نفر (علي و عباس) مرا دروغگو و گنهکار و حيلهگر و خائن دانستيد. امير المؤمنين (عليه السلام) هم اين گفته خليفه دوم را تکذيب نکرد. صحابهاي که آنجا نشسته بودند هم تکذيب نکردند. وقتي بخاري اين قضيه را در صحيح خود ميآورد، کلمات كاذبا آثما غادرا خائنا را حذف ميکند و ميگويد: کذا و کذا. مشخص است که امير المؤمنين (عليه السلام) جمله تندي را گفته است. وقتي رأي امير المؤمنين (عليه السلام) درباره آن دو نفر اين است، فصل الخطاب است. * * * * * * * سوال: يکي از سوالاتي را که وهابيت براي محکوميت شيعه مطرح ميکنند، بحث شفاعت و توسل است. آنها ميگويند که اعراب جاهلي، بتها را واسطه بين خود و خدا قرار ميدادند و شيعيان هم همين را با توسل به ائمه اطهار (عليهم السلام) انجام ميدهند. پاسخ به اين شبهه چيست؟ جواب: قرآن با صراحت ميگويد: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ سوره عنكبوت/آيه61 اين مشرکين معتقد به خداوند بودند. ولي اينها در کنار خداوند، يک بتي را تراشيده بودند به نام لات هبل و عزي و ميگفتند: هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ سوره يونس/آيه18 سپس ميگفتند: مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى سوره زمر/آيه3 آيا ـ نستجير بالله ـ شيعه، ائمه (عليهم السلام) را ميپرستند؟ يا وقتي درب خانه امير المؤمنين (عليه السلام) ميروند، ميگويند: أشهد أنک عبد الله. وقتي درب خانه حضرت ابوالفضل ميروند، ميگويند: السلام عليک أيها العبد الصالح لله. وقتي ميخواهند متوسل به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شوند، اول شهادت بر عبوديت خداوند ميدهند، سپس و ميگويند: يا وجيها عند الله، إشفع لنا عند الله. وقتي همين شيعه به حرم امام رضا (عليه السلام) ميروند و ميخواهند زيارت کنند، ميگويند: اشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمد رسول الله. و هيچ زيارتنامهاي براي شيعه نيست، جز اين که ميگويد بعد از آن، دو رکعت نماز بخوانيد. آيا واقعا شيعه، ائمه (عليهم السلام) را عبادت ميکند؟ اين چه حرف بياساس و بيمنطقي است که مطرح ميکنيم؟! آنها بت را عبادت ميکنند، ولي شيعه ميگويد که اينها عبد صالح خداوند هستند. شيعيان هر روز در نماز، قبل از آنکه شهادت بر رسالت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دهند، شهادت به عبد بودن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميدهند. اينها، منطق قرآن را نفهميدند که منطق مشرکين و کفار، غير از آن است که شيعه دارد. بحث شفاعت، بحث قرآني است و نزديک به 40 آيه در قرآن در رابطه با شفاعت داريم؛ شفاعت ملائکه و شهداء و انبياء (عليهم السلام) و کساني که خداوند به آنان اذن داده است. محمد بن عبد الوهاب ميگويد: خداوند به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) حق شفاعت داده است، ولي به ما گفته است که شما حق نداريد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) طلب شفاعت کنيد. مانند اين است که کسي شما را به منزل خودش دعوت کند و بهترين غذاها را در سفره بگذارد و بگويد من شما را دعوت کردم، ولي شما حق نداريد به اين غذاها دست بزنيد. اين، مسخره است و قرآن و مقدسات را استهزاء کردن است. * * * * * * * سوال: مصاحبه شيخ عبد العزيز آل شيخ، به وقت ايران، در چه روز و چه ساعتي بود؟ جواب: ما در سال 1383 يا 1384 با ايشان مناظره داشتيم. روزي در کنار بيت الله الحرام ايشان را ديدم و درخواست چند سوال کردم. ايشان آدرس و تلفن خودش و دفترش در طائف را به ما داد. رفتيم داخل دفتر ايشان و چندين نفر ديگر هم آنجا بودند و من با آقاي نواب هم طرف ديگر نشستيم. سوال را طرح ميکرديم و ايشان هم جواب ميداد. يکي از اساسيترين سوالاتي که من پرسيدم و ايشان نتوانست جواب بدهد، بحث توسل بود. گفتم: چرا شما ميگوييد توسل، شرک است؟ گفت: براي اين که نوعي بتپرستي است. گفتم: خداوند در سوره نساء، توسل به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را يک امر مشروع دانسته است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا سوره نساء/آيه64 هر کس نزد پيامبر بيايد و پيامبر براي او طلب مغفرت کند، خداوند او را ميبخشد. سوره يوسف از قول برادران حضرت يوسف (عليه السلام) که نزد پدر خود ميآيند، ميگويد: قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا سوره يوسف/آيه97 اي پدر! براي ما طلب مغفرت کن. اگر اين توسل نيست، پس چيست؟! حضرت يعقوب (عليه السلام) به اينها نگفت که شما مشرک شدهايد و برويد خدا را بخوانيد. بلکه فرمود: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي سوره يوسف/آيه98 ايشان گفت: اين مربوط به زمان حيات پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است و وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، توسل هم تمام شد. اگر توسل به پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، کار درستي است، چرا بعد از دفن پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، يک نفر هم از صحابه نيامد کنار قبر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) متوسل شود؟ گفتم: شيخنا! از شما عجيب است. صدها روايت در کتابهاي شما هست که صحابه، کنار قبر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميآمدند و متوسل ميشدند. گفت: يک مورد را بگو. گفتم: آقاي بلال بن حارث، صحابه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در زمان عمر بن خطاب که قحطي ميشود، کنار قبر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميآيد و ميگويد: يا رسول الله! استسق لامتك، فإنهم قد هلكوا. مردم از قحطي، از بين رفتند، از خداوند طلب رحمت کن. بعد از آن، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به خواب آقاي بلال بن حارث آمد و گفت: برو به جناب عمر سلام برسان و ... . همه، اين را از فضائل پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آوردهاند. ايشان گفت: اين روايت ضعيف است. گفتم: جناب شيخ! دو نفر از استوانههاي علمي و رجالي شما، شهادت بر صحيح بودن اين روايت دادهاند. آقاي ابن حجر عسقلاني ـ متوفاي 852 هجري ـ در کتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد2، صفحه412 و آقاي ابن کثير دمشقي ـ متوفاي 774 هجري ـ در کتاب البداية و النهاية، جلد7، صفحه105 ميگويند روايت صحيح است. ايشان فوري گفت: آن کتابها را براي من بياوريد. ايشان هم مانند بنباز، نابينا بود. کتاب را آوردند و براي ايشان خواندند و گفتند: همانطوري که ايشان ميگويد، ابن حجر و ابن کثير روايت را صحيح ميدانند. ايشان شروع کرد به گفتن که مباني شرک و توحيد، اينچنين است و ... . يکي از همراهان وي گفت: شيخ! ايشان ميگويد که ابن حجر و ابن کثير، روايت را صحيح ميدانند، شما اگر راست ميگوييد، در صحت روايت مناقشه کنيد. نه اين که يک بحث انحرافي مطرح کنيد. ما، تمام اين مناظره را ضبط کردهايم و در سايت خودمان قرار دادهايم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: امير -
تاريخ: 05 تير 88 - 00:00:00
سلام باتشكر محبت نمائيد منبع مطلب زير را ذكر نمائيد: وعايشه هر وقت يادش ميآمد، گريه ميکرد و ميگفت: اي کاش! مرده بودم و جنگ جمل را به راه نميانداختم جواب نظر: با سلام دوست گرامي هر دو عبارت مورد نظر شما : فكانت عائشة تقول وددت أني كنت ثكلت عشرة مثل ولد الحرث بن هشام وأني لم أسر مسيري الذي سرت وروي أنها ما ذكر مسيرها قط إلا بكت حتى تبل خمارها وتقول يا ليتني كنت نسيا منسيا الاعتقاد والهداية إلى سبيل الرشاد على مذهب السلف وأصحاب الحديث ، ج 1 ص 373 اسم المؤلف: أحمد بن الحسين البيهقي الوفاة: 458 ، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت - 1401 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أحمد عصام الكاتب عبارت عائشه در مورد اينكه كاش قبل از جنگ مرده بودم : ودخلوا على عائشة فقالت والله لوددت أني مت قبل هذا اليوم بعشرين سنة المنتظم في تاريخ الملوك والأمم ، ج 5 ص 93 اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي أبو الفرج الوفاة: 597 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - 1358 ، الطبعة : الأولى الفتنة ووقعة الجمل ج 1 ص 177 ، اسم المؤلف: سيف بن عمر الضبي الأسدي الوفاة: 200 ، دار النشر : دار النفائس - بيروت - 1391 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أحمد راتب عرموش موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 27 مرداد 88 - 00:00:00
با سلام لطفا لينك فايل صوتي مناظره با آل شيخ كه دكتر قزويني گفتند روي سايت قرار داديم را برايم بفرستيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي ميتوانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=monazerat&id=3 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: بابك -
تاريخ: 11 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام و خسته نباشيد ميخواستم بدانم آيا وهابيت به داخل خاك ايران هم نفوذ كرده؟ يعني ما در ايران هم ميهن وهابي هم داريم واگر هست آيا آمار دقيقي از تعداد آنها هست؟ |
4 |
نام و نام خانوادگي: علوي -
تاريخ: 13 شهريور 88 - 00:00:00
بله در ايران هم بسيارند و دارند هر روز بر تعدادشان افزوده ميشود و در غالب اهل سنت قايم شده اند و اهل سنت هم چندان ناراضي نيستند. در استان هاي : گلستان و سيستان و بلوچستان مراکز اصليشان است ولي در کردستان و استانهايي مثل بوشهر هم فعاليت دارند. مثل عبد المالک ريگي ... بايد مسئولان کاري کنند.! يا علي |
5 |
نام و نام خانوادگي: بابك -
تاريخ: 15 شهريور 88 - 00:00:00
ممنون از شما كه اين آگاهي را به من داديد.من تا امروز فكر ميكردم فقط دار و دسته ريگي وهابي هستند ولي اين حرفهاي شما تا حد زيادي من را شوكه كرد پس ما تا چند سال ديگر در كشور خودمان هم غريبه ميشويم چه كاري از ما بر مي آيد؟ يا علي |
6 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 15 شهريور 88 - 00:00:00
جناب بابک سلام عليکم لطفا به اين نقشه منتشر شده توسط محبين عمر توجه کنيد: http://www.imagebee.net/images/hsx8mjwundezz3q7l5v0.jpeg بنده خودم بارها از محبين عمر شنيده ام که به دنيا اعلان ميکنند که در ايران جمعيتشان ۲۰ ميليون است. جدا از دروغ پردازي هاي رايج در بين آنها حکايت مورد هجوم بودن ايران از سوي آنها يک واقعيت انکارناپذير است. اولا مطلبي که بنده خودم اخيرا به آن پي بردم شباهت عجيب بين مذهب محبين عمر و بادنما است. چنان مذهب آنها از محتوي خالي است که به آساني هرگونه مکتبي را فقط به صرف ضديت با تشيع قبول ميکنند. دوم آنکه بنده متوجه شده ام اگر شما اثري از اسلام در بين آنها ميبينيد تمام به دليل زحمات و تلاشهاي شيعيان است. به عبارت ديگر اگر خون دل خوردن هاي شيعه نبود اثري از اسلام باقي نمانده بود. مذهب آنها يک تقليد ناقص و تحريف شده از تشيع است. به همين دليل اگر تشيع اندکي کوتاه بيايد کل اسلام از ريشه برکنده خواهد شد. شايد اين سخنان براي شما بوي تعصب دهد. ولي فقط اگر اندکي در کتب آنها مطالعه کنيد و از خداشناسي آنها شفاها و کتبا جويا شويد انحرافات عظيمي را مشاهد خواهيد کرد. فقط کافي است با اندکي مطالعه تاريخ ببينيد که بعد از واقعه عاشورا اسلام به چه تبديل شده بود. سوم آنکه متاسفانه با اجراي سياستهاي اجتماعي غير علوي محبين عمر روز به روز تسلط اقتصادي بيشتري مييابند. متاسفانه راهاي تجاري ايران از بلاد محبين عمر ميگذرد. از آن بدتر ما حجم انبوه فرار سرمايه هاي انساني و مالي را به بلاد محبين عمر داريم. اکنون محبين عمر از لحاظ جمعيتي و تمکن مالي و دخول نفتي و تسلط بر طرق تجاري و تکثر منابع مالي بسيار و بسيار بر ما غلبه دارند. اما دو نکته بسيار مهم را فراموش نکنيد: اول آنکه محبين عمر براي شکوفايي صنعتي بايد پا برروي اصول خود بگذارند. چنانچه واضح است که بلادي از محبين عمر توسعه يافته است که لايسم و نوکري نصاري و يهود و بودايي در آن حکم فرما است. به عبارت ديگر شکوفايي صنعتي آنها منوط به دوري از ريا و تظاهر به دين عمري است. دوم آنکه به دليل پوچ بودن و خالي از محتوي بودن مکتب توانايي مقابله با مکاتب غربي را ندارند. نکته جالب اين است که اين امر نه تنها استقلال فکري آنها را در دين از ميان برده است بلکه باعث شده که در علوم طبيعي نيز استقلال نداشته باشند. به همين دليل به مشيت الهي محبين عمر به شدت در علوم ضعف نشان ميدهند. اصولا تا زماني که «عمريسم» و «ابوبکريسم» در بلاد اسلام (حتي نعوذ بالله درميان ما) رايج باشد مسلمانان در صحنه علمي و تکنولوژي و صنعتي عملا هيچ محسوب ميشوند و در نهايت ضعف خواهند بود. باشد که قدوم مبارک فرمانرواي زمان و مکان خليفه خالق در ميان مخلوقين حضرت ولي عصر (عليه السلام) جامعه اسلامي را از هم از چنگال وهابيت و هم «وهابيسم» نجات دهد. يا علي |
7 |
نام و نام خانوادگي: بابك -
تاريخ: 15 شهريور 88 - 00:00:00
بهترين درود ها و سلام هابه برادرم مومن عبدالله سخنان شما بسيار آگاهانه و آگاهي بخش و در عين حال بسيار شيوا و مستدل و به دور از هر گونه تعصب بود از پروردگار برايتان آرزوي سلامت و تندرستي روزافزون دارم يا علي |
8 |
نام و نام خانوادگي: بابك -
تاريخ: 16 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام يكي از دوستان در نقد اهل تسنن مطلبي برايم فرستاد كه بسيار اهانت آميز و زشت بود كه اين مطالب درباره پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي(ص)بود و مرا بسيار آزرده خاطر كرد و رنجاند. از آقاي قزويني خواهشمندم كه پاسخ مرا بدهند و درستي يا نادرستي اين جملات اهانت آميز زير را به من بگويند: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ بْنِ مَيْمُون، أَخْبَرَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، عَنْ هِشَام، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ رضى الله عنها قَالَتْ سَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم رَجُلاً يَقْرَأُ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ : رَحِمَهُ اللَّهُ، لَقَدْ أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً، أَسْقَطْتُهُنَّ مِنْ سُورَةِ كَذَا وَكَذَا رسول خدا شنيدند كه مردي در مسجد قرآن مي خواند ، پس فرمودند خدا فلاني را رحمت كند ; آيه فلان و فلان از سوره فلان را به ياد من آورد ... كه من آن ها را از سوره فلان فراموش كرده بودم وَفَتَرَ الْوَحْىُ فَتْرَةً حَتَّى حَزِنَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا كَىْ يَتَرَدَّى مِنْ رُءُوسِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ ، فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَل لِكَىْ يُلْقِىَ مِنْهُ نَفْسَهُ ، تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا . فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ وَتَقِرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَيْهِ فَتْرَةُ الْوَحْىِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِكَ ، فَإِذَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَل تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ. بخاري مي گويد : مدت زماني وحي قطع شد ; تا اينكه - طبق آنچه به ما خبر رسيد - رسول خدا اندوهگين گرديدند به حدي كه هر روز چند بار مي خواستند خود را از بالاي قله كوه ها به پايين پرت كنند. پس هر زمان كه مي خواستند خود را به پايين پرت كنند جبريل خود را به او نشان مي داد و مي گفت : اي محمد تو واقعا فرستاده خدا هستي !! پس به همين سبب نگراني حضرت از بين مي رفت و دلش آرام مي گرفت ; اما باز وقتي بعد از چند وقت به او وحي نشد دوباره به دنبال همين كار مي رفت پس وقتي به كوهي مي رسيد جبريل خود را براي او آشكار كرده و همين مطلب را براي او مي گفت حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ دِينَار، قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، يُحَدِّثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كَانَ يَنْقُلُ مَعَهُمُ الْحِجَارَةَ لِلْكَعْبَةِ وَعَلَيْهِ إِزَارُهُ. فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ عَمُّهُ يَا ابْنَ أَخِي، لَوْ حَلَلْتَ إِزَارَكَ فَجَعَلْتَ عَلَى مَنْكِبَيْكَ دُونَ الْحِجَارَةِ. قَالَ فَحَلَّهُ فَجَعَلَهُ عَلَى مَنْكِبَيْهِ، فَسَقَطَ مَغْشِيًّا عَلَيْهِ، فَمَا رُئِيَ بَعْدَ ذَلِكَ عُرْيَانًا صلى الله عليه وسلم. جابر بن عبد اللّه نقل مى كند كه رسول خدا همراه مردم سنگ هاي كعبه را جا به جا مي نمودند در حاليكه لنگي بر تن داشتند ; پس عباس عموي ايشان به ايشان گفت : اي فرزند برادرم اگر اين لنگ را باز كني و آن را بر روي دوشت بگذاري در زير سنگ ( راحت تر خواهي بود ) پس ايشان لنگ را باز كرده و آن را بر روي دوش خود انداخت!!! ; ناگهان بيهوش بر روي زمين افتاد ; پس ديگر بعد از آن كسي حضرت رابرهنه نديد جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين مطالب در كتب اهل سنت آمده و حقيقت دارد ! در واقع اين مطالب جزيي از اهانت هايي است كه اهل سنت نسبت به رسول خدا (ص) در كتب اهل سنت موجود است ! و خود آنها بايد پاسخگوي مطالب مطرح شده باشند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
9 |
نام و نام خانوادگي: اکبر قرباني -
تاريخ: 02 مرداد 89 - 22:22:26
خدا قوت به اميد آن روزي که وهابيت ازبين برود |