* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 15 مهر 1388 | تعداد بازديد: 2282 | |
تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهکارها 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها 01 مدرسه حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) ـ مشهد : 15 ـ 07 ـ 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني بحث امسال ما در خدمت شما سروران، روي چند محور است كه يكي از آنها، تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها است. اين بحث، يكي از موضوعاتي كه خيلي روي آن حساسيت دارم و بيش از هزار ساعت روي آن كار كردهام. من موضوعاتي را براي بحث آماده كردهام و بر اين ادعا هستم كه كسي به اين شكل و ترتيب در اين زمينه كار نكرده است و: هذا كله من فضل ربّي. امكاناتي مانند كامپيوتر و اينترنت و نرمافزارها كه امروز در اختيار ماست، در گذشته در اختيار بزرگان ما نبود. بارها هم گفتيم كه اگر اين كامپيوتر در زمان علامه اميني (ره) بود، 11 جلد الغدير، بيش از 110 جلد ميشد. آن بزرگوار براي پيدا كردن يك روايت و يك كتاب، ماهها زحمت ميكشيد و سفر ميكرد از اين شهر به آن شهر و از اين كشور به آن كشور تا يك كتابي را بتواند تهيه كند. الان ما در يك كامپيوتر ميتوانيم نزديك به 120 هزار جلد كتاب داشته باشيم. الان كتابهاي خطي كه خودمان توانستيم فيلمهايش را تهيه كنيم و سيديهايش را از يمن و لندن و آلمان براي ما فرستادند، شايد بيش از يك ميليون جلد كتاب خطي يا نادر باشد كه به صورت PDF در اختيار ماست. اين امكانات در گذشته نبود و دشمنان و مخالفين ما از اين امكانات، عليه ما استفاده ميكنند و اگر بخواهيم پاسخگوييمان به روز باشد، ما هم بايد از اين امكانات استفاده كنيم. شايد براي برخي عزيزان، اين جمله من تلخ باشد، ولي بارها گفتهام: طلبهاي كه كامپيوتر نداشته باشد يا از اين امكانات استفاده نكند، 90٪ از امكانات بهرهبرداري از معارف ديني را از دست داده است. يكي از چيزهايي كه خيلي ضرورت دارد، استفاده از اين امكانات است. گاهي خودمان با اين كتابهايي كه در اختيار داريم، بعضي از مطالب را پيدا نميكنيم و وقتي وارد اينترنت ميشويم، از بعضي از سايتها كه تصوير حدود 5/1 ميلون نسخه خطي را در سايت گذاشتهاند، استفاده ميكنيم. شايد گفتن و شنيدن 5/1 ميليون نسخه، ساده باشد، ولي تصورش سنگين و سخت است. لذا ما بخواهيم يا نخواهيم، بايد به اين سمت و سو بريم. در موضوعاتي كه اختلاف ميان شيعه و سني داريم يا موارد اختلافي ميان ما و وهابيت، بعضي موضوعات است كه اگر در آن تمركز كنيم، فقط همان حل ميشود. مثلا اگر 200 ساعت در رابطه با بحث وضوء تحقيق كنيد كه آيا وضوء غَسْلَتين و مَسْحَتين است يا بايد غَسْل رِجْلين باشد؟ بعد از ساعتها تلاش و بحث، فقط يك مسئله را حل كردهايد و براي يك برادر سني ثابت كردهايد كه وضوء شما اشتباه است. شما در اذان بحث ميكنيد كه آيا شهادت ثالثة و حي علي خير العمل و الصلاة خير من النوم در اذان هست يا نه؟ بعد از ساعتها تلاش و بحث، فقط همين محدوده حل ميشود. يكسري از موضوعات اختلافي ما اينچنين است. ولي موضوعاتي داريم كه اگر آن را حل كنيم، صدها موضوع هم به تبع آن حل ميشود. مثلا در مورد صحابه بحث ميكنيد كه آيا اينها صلاحيت مرجعيت علمي و تصدّي مقام سياست بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را داشتهاند يا نه؟ اگر اين مسئله را حل كرديد، به بركت آن، صدها و هزاران مسئله ديگر حل ميشود. اگر بحث حديث ثقلين و مرجعيت اهل بيت (عليهم السلام) را مطرح كرديد و اثبات كرديد تنها كسي كه در اين عرصه علمي، پاسخگويي تمام مشكلات بشر است، اهل بيت (عليهم السلام) است، در حقيقت، تمام افرادي كه به دروغ آمدند مدعي خلافت شدند و اين منصب را تصدي كردند، كنار ميروند. مثلا اين حديث: عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين بعدي شايد به نظر برخي دوستان، مسئله خيلي سادهاي باشد. ولي از نظر كارشناسي، اگر اين حديث را حل كنيد، شايد 60٪ از عقائد اهل سنت كه مبتني بر اين حديث است، از بين برود. همچنين وقتي اين حديث: إقتدوا بعدي أبا بكر و عمر را بررسي ميكنيد، صدها مسائل مبتني بر اين حديث، از بين ميرود. شايد از نظر علمي، خيلي هم هزينهبر نباشد. اگر روي بحث اذان و وضوء كار كنيد، شايد 200 ساعت وقت ببرد، ولي شايد بررسي اين حديث در 20 ساعت تمام شود و نتيجه كار، چندين برابر حديث قبلي است. ما بايد وقتمان را براي مسائلي بگذاريم كه با حل آنها، مسائل ديگر هم حل شود. در مورد بحث تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها، يك پيشگفتار داريم و 6 بخش. در پيشگفتار، 4 موضوع را مطرح كرديم و تقاضا داريم از عزيزان كه اين پيشگفتار را مانند حمد و سوره حفظ كنند. موضوعات پيشگفتار 1. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آينده أمت اسلامي 2. تلاش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي اثبات ولايت امير المومنين (عليه السلام) 3. پيشگوييهاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از مظلوميت امير المومنين (عليه السلام) 4. رهنمود ائمه (عليهم السلام) در برخورد با مخالفان موضوعات بخشها بخش اول: بنيانگذاري تهاجم بر ضد ولايت در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شايد براي عزيزان، تعجبآور باشد كه آيا در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم اين هجمه بوده است يا نه؟ ما موارد متعددي با سندهاي صحيح نقل خواهيم كرد كه اساس هجمه عليه ولايت و شيعه، در عصر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بنيان نهاده شده است. به تعبير محمود ابو رَيّه ـ از بزرگان اهل سنت ـ : سقيفه بنيساعده، آن مذاكرات چند ساعته نبود كه نتيجهاش خلافت ابوبكر و عمر و عثمان شد. اينها در عصر پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، تمام مقدمات خلافت ابوبكر و كنار زدن علي را آماده كردند و سقيفه، خوشهچين محصول تلاشهاي خودشان در 23 سال گذشته بودند. بخش دوم: توطئه براي نابودي احاديث ولايت نكات اين بخش هم تازگي دارد. حتي صحابه هم جرأت بيان حديث غدير و فضائل حضرت علي (عليه السلام) را نداشتند. حتي حسن بصري ـ از شخصيتهاي برجسته حكومت أموي و از استوانههاي تقويت بنيان أموي ـ وقتي حديث غدير را مطرح ميكند، مردم اعتراض ميكنند: لا تحدث بهذا بالشأم و أنت تسمع ملء أذنيك سبّ علي. در تمام در و ديوار شام، سبّ علي ميبارد و تو حديث غدير را مطرح ميكني؟! جالب اينكه حسن بصري ميگويد: و الله! إن عندي من فضائل علي ما لو تحدّثت بها لقتلت. درباره فضيلت علي، به قدري روايت دارم كه اگر آنها را بگويم، كشته ميشوم. أسد الغابة لإبن الأثير، ج1، ص308 حتي دانهدرشتهاي صحابه و تابعين هم از نقل احاديث مربوط به فضائل و ولايت امير المومنين (عليه السلام) وحشت داشتند. كساني هم كه دل را به دريا ميزدند و روي ميدان مين ميرفتند، دچار مصيبتها و مشكلات و گرفتاريها ميشدند. مانند نسائي كه ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت است و يكي از صحاح ستّه اهل سنت به نام ايشان رقم خورده ـ وقتي بالاي منبر شام، فضائل حضرت علي (عليه السلام) را مطرح ميكند، او را از منبر پائين ميآورند و به قدري لگد ميزنند كه ابن كثير دمشقي و ذهبي ميگويند: آنچنان او را لگدمال كردند كه خُصْيَتين او تَرَك خورد و از مسجد بيرون بردند. گفت مرا به طرف مكه ببريد و در وسط راه، افتاد و شهيد شد. به چه جرمي؟ به جرم نقل حديث در فضيلت امير المومنين (عليه السلام). ابن سقا ـ از استوانههاي علمي اهل سنت ـ وقتي حديث طير را كه از فضائل امير المومنين (عليه السلام) است بر بالاي منبر نقل ميكند، او را از منبر پائين ميكشند و منبر را آب ميكشند و ميگويند منبري كه فضيلت حضرت علي (عليه السلام) در آنجا گفته شود، نجس ميشود. اين قضايا در تاريخ ثبت شده و ما بايد در بحثها، حداكثر استفاده را از آنها بكنيم و خيلي از جاها به عنوان مسئله محوري و اساسي از آنها استفاده كنيم. بخش سوم: اهل سنت و كممهري با اهل بيت (عليهم السلام) امروز يكي شعارهاي اهل سنت اين است: ما با اهل بيت (عليهم السلام) مشكلي نداريم. برتري ما نسبت به شيعه اين است كه ما ميان محبت صحابه و محبت اهل بيت (عليهم السلام) جمع كردهايم. شما اهل بيت (عليهم السلام) را گرفتهايد و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را رها كردهايد. اين مورد، در حقيقت روي ميدان مين رفتن است و مطرح كردن مسائلي است كه ديگران جرأت گفتن آن را ندارند و ملاحظه كاري ميكنند. ولي ما در بيان آنچه كه مربوط به اهل بيت (عليهم السلام) است، نه ملاحظه داريم و نه مجامله و اهانت به اهل سنت را گناه نابخشودني ميدانيم و اهانت به مقدسات اهل سنت را خط قرمز و خيانت به شيعه ميدانيم. ولي كوتاهي در بيان مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام) و كوتاهي در دفاع از اهل بيت (عليهم السلام) را خيانت به خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) و شيعه ميدانيم و اين را قاطعانه پيگيري ميكنيم با اين دو بال: 1. نهايت ادب در برخورد با اهل سنت 2. نهايت تلاش در دفاع از مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام) شما ببينيد كه در اين موضوع، چه غوغايي است. خود فخر رازي با آنهمه دفاعي كه از اهل سنت ميكند و پائين و بالا ميرود، عاقبت ميگويد: اهل سنتي كه جمع كرده باشند ميان محبت اهل بيت (عليهم السلام) و محبت صحابه، كم هستند. يعني محبت اهل بيت (عليهم السلام) با محبت صحابه، يكجا جمع نميشود. اين را خودشان اعتراف دارند. اهانتها و مطالبي كه اهل سنت نسبت به آقا امام حسين (عليه السلام) دارند و دم از اهل بيت (عليهم السلام) ميزنند، گاهي خودم شرم ميكنم كه مطالعه كنم، چه رسد به اينكه بيان كنم. اگر بيان اين مطالب را تكليف نميدانستيم تا اينها را خلع سلاح كنيم، قطعا اينها را مطرح نميكرديم. در كتابهاي رجاليشان نسبت به امير المومنين (عليه السلام) جسارتهايي دارند و نسبت به روايات امام رضا (عليه السلام) ميگويند كه قابل قبول نيست. آقا امام رضا (عليه السلام) را جزء روات ضعيف ميدانند و حتي در حد يك راوي ثقه هم قبول ندارند. ذهبي كه از استوانههاي علمي و اركان علم رجال اهل سنت است، اينگونه ميگويد. اگر كتاب المغني في الضعفاء ذهبي را ببينيد، يكي از كساني را كه ميگويد روايتش سنديت ندارد و ضعيف است و نميشود به رواياتش استناد كرد، امام رضا (عليه السلام) است. آن وقت ايشان ميگويد كه ما ميان محبت صحابه و محبت اهل بيت (عليهم السلام) جمع كردهايم و با اهل بيت (عليهم السلام) مشكلي نداريم. تعابيري كه نسبت به امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و امام كاظم (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) دارند را از كتابهاي رجاليشان جمعآوري كردهام. چه بسا همين بخش، شايد بيش از 150 ساعت از من وقت گرفته است تا ببينيم آقايان اهل سنت درباره ائمه (عليهم السلام) چه ميگويند. اينكه ائمه (عليهم السلام) را معصوم نميدانيد، پيشكش شما؛ آيا به عنوان يك راوي ثقه هم قبول داريد يا نه؟ آيا آقا امام رضا (عليه السلام) را در حدّ ابوحنيفه و مالك و شافعي و احمد يا شاگردان درجه دوم و سوم آنها قبول داريد يا نه؟ بخش چهارم: تلاش اهل سنت براي شهادت اهل بيت (عليهم السلام) و محو آثار آنها اينها توطئه قتل امير المومنين (عليه السلام) را فراهم كردند. اين را همه شنيدهاند كه خالد بن وليد را تحريك كردند تا در وسط نماز، وقتي ابوبكر گفت السلام عليكم و رحمة الله و بركاته، گردن حضرت علي (عليه السلام) را بزند و قضيه تمام شود. بعضي از بزرگانشان صراحت دارد كه ابوبكر در وسط نماز احساس كرد اگر حضرت علي (عليه السلام) را در وسط نماز ترور كنند، چه بسا چند نفر از حضرت علي (عليه السلام) حمايت كنند و چند نفر مخالفت و آشوب و برادركشي و مسلمانكشي باب شود و وقتي خواست سلام بدهد، شك كرد كه بگويد يا نگويد و سلام آخر نماز را كامل نميگفت و مردم فكر كردند كه ابوبكر، سلام نماز را فراموش كرده است. ابوبكر قبل از سلام نماز گفت: يا خالد لا تفعل ما أمرتك به. و سپس سلام داد. همه، جا خوردند كه اين چه نماز و سلامي است كه ابوبكر ميگويد؟ ببينيد! اينها از ترور امير المومنين (عليه السلام) گرفته تا حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) تا امام عسكري (عليه السلام) را در سر داشتند. بخش پنجم: تلاش براي حذف شيعه از تاريخ اسلام إبن أبي الحديد ميگويد: شيعيان در عصر أموي، خوشتر داشتند كه به آنها زنديق گفته شود، تا اينكه شيعه علي ناميده شوند. يعني جرم شيعه بودن از جرم مُلحد و منكر خدا بودن بدتر بود. بخش ششم: انگيزه اين هجمهها بر ضد شيعه چرا ديگر مذاهب از اين هجمه در أمان بودند و در حاشيه أمن قرار گرفتند، ولي مذهب شيعه در اين 15 قرن، آماج اينهمه حمله و هجمه بود؟ چرا و چه علل و مسائلي باعث شد و دست به دست هم داد تا اين هجمههاي گسترده در طول تاريخ، متوجه شيعه شد و متوجه ديگر مذاهب نشد؟ من فقط در يك جمله جواب ميدهم: تنها مذهبي كه با تمام مظاهر ظلم و استبداد و ستم مخالفت كرده و اساس و بنياد اعتقادش، محو ظلم و اجراي عدالت است، فقط شيعه است. اين افتخار شيعه است كه رهبرش حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا. نهج البلاغه، نامه47 اين افتخار شيعه است كه رهبرش حسين بن علي (عليه السلام) در روز عاشوراء فرياد ميزند: فإني لا أري الموت إلا شهادة و لا الحياة مع الظالمين إلا برما. زندگي با ظالمان و زير پرچم ستم، ننگ است و مبارزه و شهادت در راه نفي استبداد، افتخار است. ولي شما رهبران آنها را ببينيد. از قول خليفه دوم آوردهاند: فأطع الإمام و إن كان عبدا حبشيا، إن ضربك فاصبر و إن أمرك بأمر فاصبر و إن حرمك فاصبر و إن ظلمك فاصبر و إن أمرك بأمر ينقص دينك، فقل: سمع و طاعة، دمي دون ديني. از امام و حاكم اطاعت كن، اگر چه عبد حبشي باشد، ... ، اگر تو را از تمام حقوقت محروم كرد، صبر كن و اگر به تو ظلم كرد، صبر كن و اگر به تو دستور ضد ديني داد، بگو چشم و اطاعت، دينم فداي جانم باد. السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص159 ـ المصنف لإبن أبي شيبة، ج7، ص737 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص778 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص177 يعني اگر بيگانهاي هم آمد رئيس جمهور و حاكم شما شد، او أولي الأمر شماست. اطاعت اين حاكم در حد اطاعت خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و مخالفت با او، مخالفت با خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. شما اين جمله نقل شده از خليفه دوم را كنار جمله امام حسين (عليه السلام) بگذاريد. مشخص است كسي با مكتبي كه توجيهگر استبداد حاكمان است، كاري ندارد و تمام امكانات موفقيت و پيشرفت آنها را هم فراهم ميكنند. روزي سفير بريتانيا در كوچههاي بغداد راه ميرفت و صداي اذان را شنيد و كسي براي او ترجمه كرد. سوال كرد: اين اذاني كه اينگونه گفته ميشود، آيا براي سياست انگليس ضرر دارد؟ گفت: خير. گفت: از طرف من بگو هر چقدر ميتواني فرياد بزن. اين مذهبي كه توجيهگر استبداد باشد و حجاج بن يوسف ثقفي آنها ـ كه عمر بن عبد العزيز ميگويد: اگر فرداي قيامت، تمام قبائل، جنايتكارترين افرادشان را در يك كفه قرار بدهند و ما هم حجاج را در كفه ديگر، كفه ما سنگينتر است. ـ ميگويد: ما أعمل إلا بوحي. هر كاري ميكنم، مطابق وحي است. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج12، ص160 وقتي كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميآيد و ميبيند كه مردمْ پروانهوار اطراف قبر مطهر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميچرخند، ميگويد: تباً لهم! إنما يطوفون بأعواد و رمة بالية! هلا طافوا بقصر أمير المؤمنين عبد الملك! ألا يعلمون أن خليفة المرء خير من رسوله! خاك بر سر آنها؛ اگر دنبال طواف ميگردند، به شام بروند و كنار قصر عبد الملك طواف كنند ... . شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج15، ص242 راوي ميگويد: ديدم شمر بن ذي الجوشن بعد از قضيه كربلاء، مشرف به مكه شده است و ميگويد: أللهم اغفر لي، فإني شريف رفتم جلو و گفتم: چه ميگويي؟! تو شريفي؟! تو قاتل امام حسين (عليه السلام) شريفي؟! گفت: دستور بزرگان ما بود و اگر مخالفت ميكرديم، شريف نبوديم و لئيم بوديم. اين مكتب، اينها را تحويل ميدهد. ولي مكتب شيعه، ابوذرها، بلالها، سليمان بن سُرَد خزاعي و زيدها تحويل ميدهد كه بشر بعد از 14 قرن به وجود آنها افتخار ميكند. 1. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آينده أمت اسلامي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در نگاهي كه به آينده أمت اسلامي دارد، به چند شاخصه اهتمام ميورزد: 1. افتراق امت به 73 فرقه كمتر كتاب حديثي و تاريخي اهل سنت است كه اين روايت را نياورده باشد. جناب ترمذي ـ متوفاي 275 هجري ـ نقل ميكند: عن أبي هريرة أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال: تفرقت اليهود علي إحدي و سبعين فرقة أو اثنتين و سبعين فرقة و النصاري مثل ذلك و تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقة. ... أمت من به 73 فرقه منشعب خواهند شد. سنن الترمذي، ج4، ص134 خودش هم ميگويد روايت صحيح است. ألباني ـ كه از استوانههاي رجالي اهل سنت است و از او به بخاري دوران تعبير ميكنند و بنباز گفته بود كه ما بايد به ألباني بگوييم إمام الحديث ـ ميگويد روايت صحيح است و حاكم نيشابوري هم ميگويد روايت صحيح است. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص128 در روايت ديگر، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين ملة كلهم في النار إلا ملة واحدة. أمت من به 73 فرقه منشعب ميشوند و تمامشان وارد آتش ميشوند، جز يك ملت. سنن الترمذي، ج4، ص135، حديث2779 ـ مسند احمد، ج4، ص102 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص129 در سال گذشته در شبكه سلام بحث كرديم كه اين 72 فرقه چه كساني هستند و آن يك فرقه چه كساني هستند؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روايات هم شاخصههاي فِرَق هالكه را و هم شاخصههاي فرقه ناجيه را بيان كرده است. اين بحث، از بحثهاي كليدي است و شايد در 100 موضوع بتوان از اين حديث استفاده كرد. مثلا اين آقايان اهل سنت ميگويند كه چون ما أكثريت هستيم، پس حق با ماست. در حاليكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است اكثر اينها كه 72 فرقه هستند، در آتش هستند. 2. تبعيت أمت اسلامي از يهود و نصاري خود بخاري نقل كرده است: لتتبعن سنن من قبلكم شبرا بشبر و ذراعا بذراع، حتي لو سلكوا حجر ضب لسلكتموه. قلنا: يا رسول الله! اليهود و النصاري؟ قال: فمن؟! شما سنتهاي أمتهاي گذشته را وجب به وجب و قدم به قدم تبعيت خواهيد كرد. حتي اگر آنها به سوراخي رفته باشند، شما هم به آن سوراخ خواهيد رفت. گفتيم: يا رسول الله! منظور شما از أمتهاي گذشته، يهود و نصاري است؟ فرمود: پس من چه كسي را ميگويم؟! صحيح البخاري، ج4، ص144 حضرت موسي (عليه السلام) چند روزي را به كوه طور رفت و به حضرت هارون (عليه السلام) فرمود: وَ قَالَ مُوسَي لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ سوره أعراف/آيه142 به مجرد رفتن حضرت موسي (عليه السلام)، مردم چه كردند؟ گوساله پرست شدند: وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَي مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا سوره أعراف/آيه148 اگر ما ادعا ميكنيم بعد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، أمت اسلامي منحرف شدند و خليفه واقعي را كنار گذاشتند و دنبال كسي ديگر رفتند، اشتباه است؟ اين حديث صحيح بخاري شماست! شما از اين حديث هم ميتوانيد در دهها و صدها موضوع استفاده كنيد. اين حديث هم از بحثهاي كليدي است. اينها سنگ صحابه را به سينه ميزنند و صحابه را به رخ ما ميكشند و ميگويند شما به صحابه و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بيتوجهي ميكنيد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه 23 سال زحميت كشيد، آيا نتوانست غير از 3 ، 4 نفر تحويل بدهد؟ اين نقص به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. بنده بارها در مناظراتي كه داشتم، آنها گفتهاند: شما با اين كارتان ـ ارتداد صحابه ـ به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) توهين ميكنيد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه 23 سال تلاش كرد، نتوانست جز چند نفر را تربيت كند؟! اين، مشكل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست: باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شورهزار خس حضرت نوح (عليه السلام) 950 سال در ميان قومش تلاش كرد و قرآن ميفرمايد: وَ مَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ سوره هود/آيه40 جز تعداد اندكي به ايشان ايمان نياوردند. آيا اين نقص بر حضرت نوح (عليه السلام) است يا نقص مردم است كه نپذيرفتند؟! حضرت شعيب و لوط و ابراهيم و موسي (عليهم السلام) اين همه تلاش كردند و عيسي (عليه السلام) آن همه تلاش كرد و در آخر هم براي كشتن او جمع شدند. اين نقص بر ملتهاست كه پذيرش نداشتند. خيلي جالب است كه ترمذي، روايتي را نقل ميكند و ميگويد صحيح است: أن رسول الله صلي الله عليه و سلم لما خرج إلي حنين مرّ بشجرة للمشركين يقال لها ذات أنواط، يعلقون عليها أسلحتهم، قالوا: يا رسول الله! لنا ذات أنواط كما لهم ذات أنواط، فقال النبي صلي الله عليه و سلم: سبحان الله! هذا كما قال قوم موسي: «إجعل لنا إلها كما لهم آلهة» و الذي نفسي بيده لتركبن سنة من كان قبلكم. نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) بعد از فتح خيبر، درختي را ديدند كه براي مشركين بود و به آن ذات أنواط ميگفتند و مقدس بود و به آن اعتقاد داشتند و شمشيرهايشان را به عنوان تبرّك، از آن آويزان ميكردند. صحابه گفتند: يا رسول الله! بهتر نيست براي ما هم همچنين درختي باشد، همانطور كه براي مشركين هست؟ حضرت فرمود: سبحان الله! اين تقاضاي شما، همان كلام قوم موسي است كه با ديدن آن همه معجزات، وقتي از رود نيل گذشتند و اين آب خشك شد و قوم فرعون هلاك شدند، به موسي گفتند: «براي ما هم بتي قرار بده، همانطور كه قوم فرعون داشتند». به خدا قسم! بعد از من، همان سنتها را ادامه خواهيد داد. سنن الترمذي، ج3، ص322 آقاي محمد بن عبد الوهاب ـ بنيانگذار وهابيت ـ در كتاب كشف الشبهات ـ كه كتاب درسي حوزههاي عمليه وهابيهاست و جزء كتابهاي اصلي است و قانون اساسي وهابيت است و شايد تا الان، دهها شرح بر اين كتاب نوشته شده باشد و عصاره حرفهاي محمد بن عبد الوهاب در اين كتاب آمده است ـ ميگويد: قول أناس من الصحابة: «إجعله لنا ذات انواط،» فحلف النبي أن هذا نظير قول بني إسرائيل: «إجعل لنا إلها». 3. خبر ارتداد صحابه بعد از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيشگوئي كرد كه صحابه بعد از من مرتد خواهند شد. در صحيح بخاري و صحيح مسلم، بيش از 25 روايت نقل شده است از صحابه متعدد مانند عبد الله بن عباس، عبد الله بن مسعود، عايشه، ابوهريرة و أمسلمه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: فرداي قيامت، اصحاب من كنار حوض كوثر ميآيند و ملائكه مانع آنها ميشوند و به سمت آتش ميبرند. حضرت ميفرمايد: خدايا! اينها صحابه من هستند؟ گفته ميشود: تو نميداني كه اينها چه بدعتهايي را بعد از تو گذاشتند: إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك. صحيح البخاري، ج7، ص208 در روايت ديگر آمده است: ما تدري بدلوا بعدك، فأقول سحقا سحقا. چه تغييراتي را بعد از تو در سنت تو كردند. من هم ميگويم: مرگ بر آنها، مرگ بر آنها. صحيح مسلم، ج1، ص151 ـ صحيح البخاري، ج8، ص87 در روايتي ديگر آمده است: إنهم إرتدوا علي أدبارهم القهقري. صحيح البخاري، ج7، ص208 در روايت ديگري آمده است: إن هؤلاء لم يزالوا مرتدين علي أعقابهم منذ فارقتهم. از روزي كه از أمت جدا شدي، اينها مستمرّاً مرتد شدند. صحيح البخاري، ج4، ص110 و ج5، ص240 ـ صحيح مسلم، ج8، ص157 در روايت ديگري آمده است: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) ميفرمايد: وقتي ميبينيم كه صحابه مرا ميبرند: قلت: أين؟ قال: إلي النار والله. قلت: ما شأنهم؟ قال: أنهم أرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. گفت: آنها را كجا ميبريد؟ گفتند: به خدا قسم! به آتش. گفتم: مگر چه كردهاند؟ گفتند: بعد از تو مرتد شدند و به دوران جاهليت خود برگشتند. ميبينم كه نجات نمييابند از اين صحابه، مگر تعداد اندكي. صحيح البخاري، ج7، ص209 اين همل النعم، نشان از نهايت قِلّت است. شما ميگوييد با حرفها ما شيعيان، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صلاحيت تربيت نداشته است كه همه صحابه مرتد شدند و اندكي ماندند. پس اين روايات چه ميگويند؟ اين آقايان ميگويند: صحابه بايد مرجع علمي و سياسي ما باشند. جناب آقاي قرضاوي ميگويد: مذهب شيعه باطل است، چون ميگويند: صحابه، صلاحيت خلافت نداشتند و علي بايد خليفه ميشد، چون پيامبر (صلي الله عليه و سلم) علي را خليفه قرار داده بود و صحابه، علي را كنار زدند. اين احاديث، همه از صحيح بخاري است. آقايان ميگويند: اگر كسي شكي در احاديث صحيح بخاري داشته باشد، زنديق است. 2. تلاش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي اثبات ولايت امير المومنين (عليه السلام) من يك دورنمائي از فهرست آوردهام كه تك تك اينها احتياج به چند ساعت بحث دارد؛ حتي بعضي از اينها به 10 جلسه وقت نياز دارد تا حق مطلب أداء شود: 1. حديث الدار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول اين 23 سال، بالاترين دغدغهاي كه داشتند، دغدغه خلافت و امامت و ولايت و جانشيني بعد از خويش بودند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در سال سوم بعثت ـ بعد از 3 سال دعوت سرّي ـ بعد از نزول آيه شريفه: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ سوره شعراء/آيه214 دعوتش را علني كرد و در اولين جلسه در يك مجمع 40 نفره قريش، دست حضرت علي (عليه السلام) را گرفت و فرمود: إن هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و أطيعوه. علي، برادر و وصي و جانشين من است و واجب است از او حرف شنوي داشته و از او پيروي كنيد. تاريخ الطبري، ج2، 63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63 حاكم نيشابوري هم ميگويد صحيح است. إبن أبي الحديد از بعضي از بزرگان اهل سنت نقل ميكند و ميگويد روايت صحيح است. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج13، ص211 2. عقد أخوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از آنكه به مدينه بيايد، ميان تازه مسلمان شدهها، عقد أخوت بستند و حضرت علي (عليه السلام) فرمودند: يا رسول الله! من با كه عقد أخوت ببندم؟ چرا ميان من و هيچكدام از صحابه، عقد أخوت نبستيد؟ حضرت فرمود: أنت أخي و أنت مني بمنزلة هارون من موسي. تو برادر من هستي و نسبت تو به من، نسبت هارون به موسي است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه آمد و بعد از 5 ماه، ميان مهاجرين و انصار، عقد أخوت بست. امير المومنين (عليه السلام) گريهكنان خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و فرمود: من با كه عقد أخوت ببندم؟ حضرت فرمود: أنت أخي، أما ترضي أن تكون مني بمنزلة هارون من موسي. فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل، ج2، ص368 3. جنگ خندق در سال 5 هجري، ماجراي خندق پيش ميآيد كه ابوبكر ميرود و شكستخورده برميگردد و عمر ميرود و شكستخورده برميگردد. به طوريكه وقتي چشمشان به عمرو بن عبدود ميافتد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور حمله و مبارزه ميدهد و تمام صحابه مخالفت ميكنند و غير از علي بن إبيطالب (عليه السلام)، هيچكسي جرأت اينكه بگويد من به جنگ با او ميروم، نداشت. شما تاريخ را ملاحظه كنيد كه يكي از عجائب فوق العاده تاريخ اسلام، همين قضيه جنگ خندق است. وقتي امير المومنين (عليه السلام) به آن طرف ميرود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: برز الإيمان كله و إلي الشرك كله امير المومنين (عليه السلام) كه عمرو بن عبدود را دو نيم ميكند و بر زمين مياندازد و تكبير ميگويد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين أو من عبادة أمتي إلي يوم القيامة المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص32 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص14 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص19 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج50، ص333 خدا حفظ كند جناب سيد جعفر مرتضي (ره) را كه در كتاب الصحيح من سيرة النبي كه حق مطلب اين حديث را أداء كرده است. 4. حديث الراية در سال 7 هجري در قضيه خيبر، جناب ابوبكر پرچم را به دست گرفت و رفت: و رجع منهزما و عمر رفت: و رجع منهزما حتي عمر طوري حرف زد كه روحيه ارتش اسلام را هم تضعيف كرد. تا اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: لأعطين الراية غدا رجلا يفتح الله علي يديه يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، فبات الناس ليلتهم أيهم يعطي، فغدوا كلهم يرجوه، فقال: أين علي؟ فقيل: يشتكي عينيه، فبصق في عينيه و دعا له فبرأ كأن لم يكن به وجع، فأعطاه الراية. صحيح البخاري، ج4، ص20 تمام صحابه انتظار داشتند كه فردا، اين قرعه به نام آنها باشد. ولي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پرچم را به دست حضرت علي (عليه السلام) داد. 5. حديث المنزلة در غزوه تبوك، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه در مدينه گذاشت. برخي از منافقين توطئه و شائعه پراكني كردند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم در هنگام برگشت، فرمود: ألا ترضي أن تكون مني بمنزله هارون من موسي إلا أنه ليس نبي بعدي. صحيح البخاري، ج5، ص129 در بعضي از روايات آمده است: أنت مني بمنزله هارون من موسي إلا أنك لست بنبي. مسند احمد، ج1، ص331 أنت مني بمنزله هارون من موسي إلا و أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي. كتاب السنة لإبن أبي عاصم، ص551 الباني ميگويد روايت حسن است و حاكم نيشابوري ميگويد روايت صحيح است. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص133 6. قرائت سوره برائت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ابوبكر ميگويد ده آيه اول سوره برائت را براي مشركين قريش بخوان. در وسط راه، جبرئيل ميگويد: يا بايد خودت بروي اين آيات را بخواني و يا كسي كه از توست برود بخواند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت علي (عليه السلام) را ميفرستد و از دست ابوبكر آن آيات را ميگيرد و ميبرد و براي مشركين ميخواند. و رجع أبو بكر فقال: يا رسول الله! نزل فيّ شئ؟ قال: لا و لكن جبريل جاءني فقال: لن يؤدي عنك إلا أنت أو رجل منك. ابوبكر بازگشت و به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گفت: آيا چيزي درباره من نازل شده است كه مرا برگرداندي و مأموريت را به علي دادي؟ فرمود: جبرئيل نازل شد و فرمود: اين آيات را يا خودت ببر بخوان يا كسي كه از خودت است. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص51 ـ مسند احمد، ج1، ص151 7. حديث الولاية يكي از احاديثي كه بايد روي آن خوب كار كرد و هيچ قابل مناقشه نيست و اهل سنت و وهابيت نميتوانند مناقشه كنند، حديث ولايت است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: علي ولي كل مؤمن من بعدي. اين، حديث غدير نيست كه بگوييد مولا به معناي ديگري است يا حديث منزلت نيست كه بگوييد حضرت هارون (عليه السلام) در زمان حضرت موسي (عليه السلام) از دنيا رفته است و حديث الدار نيست كه بگوييد جانشين براي خانواده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. كلمه ولي در استعمالاتي كه خليفه اول و خليفه دوم داشتند، يعني ولي أمر مسلمين. در صحيح مسلم آمده است كه خليفه دوم نقل ميكند: فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر ... . صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب الفيء خود آقاي ابوبكر هم نامه نوشت: وليكم بعدي عمر بن الخطاب. كلمه ولي، انصراف در ولي أمر و امام دارد. جناب عمر هم گفت: لو كان سالم مولي أبي حذيفه لوليته عليكم. تاريخ ابن خلدون، ج1، ص194 لو كان خالد حيا لوليته عليكم. الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص28 و موارد متعدد ديگر از كلمه ولي در لسان خود خليفه اول و خليفه دوم، استعمالش در خليفه و ولي أمر مسلمين است و قابل مناقشه هم نيست. 8. حديث الغدير حديث غدير هم در سال 10 هجري بوده كه بحث مفصلي است و من وارد آن نميشوم. جالب اينكه ما معمولا فقط يك لفظ از حديث غدير را حفظ هستيم: من كنت مولاه فعلي مولاه. وقتي اين حديث را مطرح ميكنيم، ميگويند كه كلمه مولا، چندين معنا دارد. حديث غدير با حدود 20 لفظ وارد شده است و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفته است: من كنت مولاه فعلي مولاه. من كنت أولي بنفسه فعلي أولي بنفسه. من كنت وليه فعلي وليه. و تعابير متعدد ديگر با سندهاي صحيح كه حداقل يك مورد را بايد مانند حمد و سوره حفظ كنيم. در روايتي آمده است كه خليفه دوم در روز غدير گفت: أصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة. در بعضي از روايات آمده است كه خليفه دوم ميگويد: أصبحت مولاي و ولي كل مؤمن و مؤمنة. در بعضي از روايات آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خطبه غدير فرمود: من كنت أولي به من نفسه فعلي أولي به من نفسه. من كنت مولاه فعلي وليه. من كنت مولاه فعلي مولاه. و تعابير متعدد ديگري كه ما سعي ميكنيم در ايام عيد غدير، الفاظ متعدد غدير را در خطبه غديريه خدمت عزيزان عرض كنيم. 9. حديث الوصية يكي از موارد شاخصي كه براي اثبات ولايت امير المومنين (عليه السلام) داريم، حديث وصيت است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: لكل نبي وصي و وارث و إن وليا وصيي. المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص221 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص392 ـ الكامل لإبن عدي، ج4، ص14 ـ المناقب للخوارزمي، ص85 آيا از اين بهتر؟! حتي اگر به كتابهاي لغت مراجعه كنيد، مانند لسان العرب ابن منظور و تاج العروس زبيدي، ميبينيد كه يكي از القاب علي بن إبيطالب (عليه السلام) در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، الوصي بوده است. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين لقب را براي امير المومنين (عليه السلام) قرار نداده است، چرا اين لقب براي امير المومنين (عليه السلام) عَلَم شده است؟ ما اصلا به روايات كاري نداريم. اين كتابهاي لغت شماست و معمولا واژهاي در كتابهاي لغت قرار ميگيرد كه وارد عرف مردم شده باشد. لسان العرب لإبن منظور، ج15، ص394 ـ تاج العروس للزبيدي، ج20، ص297 10. حديث ولاية علي و الأئمة من بعدي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من سره أن يحيا حياتي و يموت مماتي و يسكن جنة عدن غرسها ربي، فليوال عليا من بعدي و ليوال وليه و ليقتد بالأئمة من بعدي. هر كس ميخواهد حيات و مماتش مانند من باشد و در بهشت ساكن شود، بايد بعد از من، علي و جانشينش را جانشين من بداند و اقتدا كند به امامان بعد از من. حلية الأولياء لأبونعيم، ج1، ص86 11. الأنبياء بعثوا علي ولاية علي بن إبيطالب (عليه السلام) در كتابهاي اهل سنت در ذيل اين آيه شريفه: وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا سوره زخرف/آيه45 آمده است: علي ما بعثوا؟ قال: علي ولايتك و ولاية علي بن أبي طالب. از پيامبران سوال كن كه بر چه چيزي مبعوث شدهاند؟ گفتند: بر ولايت تو و ولايت علي بن إبيطالب (عليه السلام). تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص241 ـ تفسير الثعلبي، ج8، ص338 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص223 ـ المناقب للخوارزمي، ص312 ـ الدر النظيم لإبن حاتم العاملي، ص794 12. آيه شريفه: وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ در كتابهاي اهل سنت در ذيل اين آيه شريفه آمده است: ابو سعيد خدري و ابن عباس از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكنند: قوله عزوجل: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ (سوره صافات/آيه24)» مسئولون عن ولاية علي بن إبيطالب. الصواعق المحرقة، ج2، ص437 آيا از اين واضحتر و روشنتر؟! خدا ميداند كه دوستان، بحث ولايت حضرت علي (عليه السلام)، مانند روشني روز است. گرچه اگر كسي هم در روز بودن روز شك كند، نميتواند در ولايت علي بن إبيطالب (عليه السلام) شك كند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: مهرداد -
تاريخ: 21 مهر 88 - 00:00:00
سلام سيد بزرگوار نمي شود شما ديگر خودتان را وارد مواضع سياسي نکنيد؟! من نمي گويم و نمي خواهم دين از سياست جدا باشد! اما لااقل شما ديگر اميد ما در بين روحانيون هستيد موضع سياسي و دفاع از سياست مداران را کنار بگذاريد. عاجزانه تقاضا مي کنم!!! باتشکر ياحق |
2 |
نام و نام خانوادگي: كاظم -
تاريخ: 14 آبان 88 - 00:00:00
سلام عليكم واقعاَ خسته نباشيد.ان شا’ا... يكي از سربازان آقا امام زمان عليه السلام باشيد. يك سوالي داشتم كه: آ يا ابوبكر (خليفه اول) در غار همراه پيامبر(ص) بود يا ابوبکر ديگري بوده است؟ جواب نظر: با سلام به زودي مطالب كاملي نسبت به اين موضوع در بخش مقالات ارائه خواهد شد. موفق و مؤيد باشيد معاونت اطلاع رساني |
3 |
نام و نام خانوادگي: مصطفى -
تاريخ: 16 آبان 88 - 00:00:00
با سلام خوب بود اين آقا مهرداد عزيز مشخص مىکردند که منظورشان از سخنان سياسى که نبايد زده مىشد، چه بوده؟ |
4 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 16 آبان 88 - 00:00:00
برادر عزيز مهرداد مومن و باخدا نظر شما در مورد قرون وسطي چيست؟ همان طور که ميدانيد که قرون وسطي هم اکنون در عرف عوام و خواص برابر است با قرون سياه و خرافات و جهالت. تا جايي که به پايان يافتن آن ميگويند آغاز عصر روشنگري. ولي آيا براستي قرون وسطي از دوره روم بت پرست و زمان گلايدياتورها سياه تر بود؟ جناب مهرداد موحد و علوي بيشک نصاري به ما اظلام بيشماري کرده است. ولي اگر اين آتئيست ها و ليبرالهاي کافر و بيخدا شروع به فحاشي به کليسا و مسيحيت بکنند بلاشک ما در برابر آنها ميايستيم. يهود دوره استيلاي کليسا را قرون سياه مينامد. ناراحتي يهود از اظلام و جنايات کليسا نيست. بلکه مشکل يهود رشد و توسعه مسيحيت در اوروپا است. آنها کليسا را هدف قرار ميدهند تا مسيحيت را بکوبند. در واقع قرون وسطي زماني بود که علم و دين به داخل جنگلهاي سياه نرمندي و ژرمنها و اسلاوها و ايرلندي ها نفوذ کرد و مردمان را از حالت وحشي گري چنان خارج کرد که به انقلابات عظيم علمي و فکري اوروپا منجر شد. بله. بلاشک کليسا انحرافات عظيمي داشته است. ولي هرچه بود از حکومت خونخوران کافر رومي بهتر بود. جناب مهرداد روزي يک يهودي به نزد حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) رسيد و به مسخره گفت: پيامبر شما يک روز از دنيا نرفته بود که شما اختلاف کرديد. حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) بلافاصله فرمودند: پيامبر ما از دنيا رفته بود و اختلاف کرديم. شما در طي حيات پيامبر خود دچار اختلاف شديد. دقت بفرماييد. با آنهمه ظلمي که به ايشان رفته بود حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) پاسخي دندان شکن به يهودي دادند. نمونه ديگر دعاي عجيب و نوراني امام العارفين و ساجدين امام زين العابدين (عليه السلام) براي مرزبانان اسلام است. چه کسي بيشتر از ايشان از حکومت زمان خود زجر و شکنجه و مصيبت کشيده بود؟ ولي بزرگواري ايشان را ببينيد که چگونه حفظ کيان اسلام را بالاتر از خود دانستند. اين است صراط انبياء و اولياء الهي التماس دعا براي ظهور حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) يا علي |
5 |
نام و نام خانوادگي: عبدالحميد -
تاريخ: 18 ارديبهشت 92 - 00:49:18
سلام عليكم سوالي از متخصصين و مهندسين علوم سايت داشتتم درباره حديث زير و بحث رجالي آن ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين أو من عبادة أمتي إلي يوم القيامة المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص32 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص14 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص19 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج50، ص333 البته لازم به ذكر هست اسناد ديگري نيز پيدا كرده ام اما نمي دانم به لحاظ رجالي ثقه هست يا نه - تفسير رازي، ج6، ص196 --شواهد التنزيل ج2 ص 14-- ينابيع المودّة ج 1 ص 412 اما آن چيزي كه در مستدرك نقل شده است اين است المستدرك على الصحيحين ج: 3 ص: 34 4327 حدثنا لؤلؤ بن عبد الله المقتدري في قصر الخليفة ببغداد ثنا أبو الطيب أحمد بن إبراهيم بن عبد الوهاب المصري بدمشق ثنا أحمد بن عيسى الخشاب بتنيس ثنا عمرو بن أبي سلمة ثنا سفيان الثوري عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جده قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة 173510 - عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال : لمبارزة علي لعمرو بن عبد ود يوم الخندق : أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة الراوي: خويلد بن أسد - خلاصة الدرجة: كذب - المحدث: ابن تيمية - المصدر: منهاج السنة - الصفحة أو الرقم: 5/40 -------------------------------------------------------------------------------- 71363 - لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة الراوي: معاوية بن حيدة القشيري - خلاصة الدرجة: موضوع - المحدث: ابن حجر العسقلاني - المصدر: إتحاف المهرة - الصفحة أو الرقم: 13/331 -------------------------------------------------------------------------------- 99981 - لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة الراوي: معاوية بن حيدة القشيري - خلاصة الدرجة: كذب - المحدث: الألباني - المصدر: السلسلة الضعيفة - الصفحة أو الرقم: 400 تعليق الحافظ الذهبي في التلخيص : قبح الله رافضيا افتراه حال به نظر شما وضعيت و مسند اين حديث به چگونه است ايا مي توان به آن احتجاج كرد و يا نه اگر ميشود بزرگواران درجه دارايه و رجالي ان را مورد بررسي قرار دهند و نتيجه را اعلام بفرمايند ممنون مي شوم جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ از ميان كساني كه اين روايت را ذكر كرده اند كساني مانند خطيب بغدادي، ابو شجاع ديلمي، ابن ملقن، سيوطي، متقي هندي و شافعي صاحب تاريخ مدينه دمشق،خودشان اظهار نظر نمي كنند. ر.ك: (( تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري،ج50، ص333 ؛ كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، اسم المؤلف: علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي الوفاة: 975هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي، ج 11 ص 286 ؛ جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، ج 6 ص 108؛ البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير ، اسم المؤلف: سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي المعروف بابن الملقن الوفاة: 804 ، دار النشر : دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية - 1425هـ-2004م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : مصطفى أبو الغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ج 9 ص 101؛ الفردوس بمأثور الخطاب ، اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السعيد بن بسيوني زغلول، ج 3 ص 455؛ تاريخ بغداد ، أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، ج13 ص18)) در مقابل ذهبي و ابن عساكر اين روايت را رد كرده. ر.ك: (( المنتقى من منهاج الاعتدال في نقض كلام أهل الرفض والاعتزال ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : ، تحقيق : محب الدين الخطيب، ج 1 ص 313 ؛ مختصر تاريخ دمشق ، اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (المتوفى : 711هـ) الوفاة: 711 ، تاريخ مدينة دمشق ج 50 ص 333)) فخر رازي، تفتازاني، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيسابوري، قاضي عضد الدين ايجي وقندوزي شافعي هم در كتب خود به آن استناد كرده اند. كه ظهور در قبول آن از طرف آنها دارد. (( ر.ك: التفسير الكبير(مفاتيح الغيب)، فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي(وفاة: 604)، دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبع الأولى، ج 32 ص 31 ؛شرح المقاصد في علم الكلام ، اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ ، دار النشر : دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولى، ج 2 ص 300 و 301 ؛ تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان ، اسم المؤلف: نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيسابوري الوفاة: 728 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1416هـ - 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ زكريا عميران ،ج 6 ص 538؛ كتاب المواقف ، عضد الدين الإيجي (متوفاي756هـ) ج 3 ، ص 628 ، ناشر : دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن عميرة؛ ينابيع المودة لذوي القربى ، القندوزي ، ج 1 ، ص 282 .)) روات اين روايت طبق نقل مستدرك: أحمد بن إبراهيم المصري مجهول است.(ر.ك: لسان الميزان ج1 ص133) ابن عبادل ذكر شده لكن توثيقي يا تضعيفي در مورد او نيامده است(ر.ك: سير أعلام النبلاء ج15 ص332) و أحمد بن عيسى التنيسي الخشاب هم توثيق نشده و در مورد او گفته اند: قال الدارقطني ليس بالقوي وقال بن طاهر كذاب يضع الحديث وذكره بن حبان في الضعفاء ...لا يجوز الاحتجاج بما انفرد به (ر.ك: ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج1 ص269 و لسان الميزان ج1 ص240) بقيه روات يعني لؤلؤ بن عبد الله أبو محمد القيصري (ر.ك: تاريخ بغداد ، ج13 ص18) بهز بن حكيم (ر.ك: ذكر من تكلم فيه وهو موثق ج1 ص55) و سفيان ثوري (ر.ك: الكاشف ج1 ص449) و عمرو بن أبي سلمة أبو حفص التنيسي الشامي (ر.ك: رجال صحيح البخاري ج2 ص552؛ تقريب التهذيب ج1 ص422) توثيق شده اند. قابل ذكر است كه اين روايت فقط با اين سند نيامده است بلكه در كتاب تاريخ بغداد و تاريخ مدينه دمشق و مختصر تاريخ دمشق و ينابيع الموده اسناد ديگري براي آن ذكر شده است. مضاف بر اين كه اين منابع منحصر در منابع اهل سنت نيست بلكه در منابع شيعي نيز فراوان ذكر شده است. (مانند مناقب ابن شهر آشوب2/327 و اقبال الاعمال 2/267 و الطرائف 60 و سعد السعود ابن طاووس 132 و الصراط المستقيم، علي بن يونس العاملي2/72 و حلية الأبرار، بحراني2/108 و كشف الغمة ج 1 / 150و ديلمي در الارشاد 245 وبحار الانوار و... ) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
6 |
نام و نام خانوادگي: عبدالحميد -
تاريخ: 18 ارديبهشت 92 - 23:26:11
ببخشيد يك سوال ديگر امام فخر رازي نيز اين حديث را در تفسير خود نقل نموده ايا صحت دارد و يا نه كه نقل نموده اگر نموده سند من اين هست شما يك بررسي كنيد و اگر شما سند داريد به من هم دهيد خداخيرتان به دهد تفسير رازي، ج6، ص196 و من الله توفيق جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ اين روايت در كتاب فخر رازي طبق چاپي كه در اختيار ماست در اين آدرس آمده است: «التفسير الكبير(مفاتيح الغيب)، فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي(وفاة: 604)، دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبع الأولى، ج 32 ص 31) روايت در اين كتاب به اين صورت آمده است: لمبارزة علي عليه السلام مع عمرو بن عبد ود ( العامري ) أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
7 |
نام و نام خانوادگي: عبدالحميد -
تاريخ: 19 ارديبهشت 92 - 17:29:56
بنده اهل سنت هستم اما اهل سنتي كه عشق و حب علي در رگ و خون من عجين شده به همين جهت مقاله اي را در رديه سجودي وهابي داشتم مي نوشتم كه اين سوالات را از شما پرسيدم و بخشي را نيز خودم بدست اوردم بهرحال ممنون مقاله ام كه تكميل شد به شما هم مي دهم كه در سايت بگزاريد موفق باشيد |