* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 16 مهر 1388 | تعداد بازديد: 2837 | |
تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهکارها 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها 02 مدرسه حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) ـ مشهد : 16 ـ 07 ـ 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني همانطوري كه عزيزان ما اطلاع كامل دارند، وهابيت در جهان امروز و در عرصه بين المللي به يك معزل و مصيبت تبديل شده كه كشورهاي اسلامي و دستاندركاران مسائل فرهنگي و عقيدتي در جهان با آن دست در گريبان هستند. شما كمتر كسي را مييابيد كه در عرصه فرهنگي وارد شود و با مشكل و معزل وهابيت مواجه نگردد. امروز حتي دانشمندان و دانشپژوهان غير اسلامي كه اسلام را از زاويه وهابيت نگاه ميكنند، دين اسلام را به عنوان يك دين ترور، خشن، تند و ضد بشريت مطرح ميكنند. اگر از سايتهاي خبري اين هفته در جريان باشيد، روز جمعه گذشته، جواني از استراليا به قم آمده بود و ما يك جلسه 3 ساعته با ايشان داشتيم و مشروح اين را هم در سايتهاي خبري گذاشتيم. يك مهندس مسيحي استراليايي در بدو ورودش به موسسه ما در آغاز صحبتش، اولين سوالي كه مطرح كرد اين بود كه چرا اسلام اينقدر برخورد خشن دارد و دست به آدمكشي و ترور ميزند. بعد از توضيحات من از برخورد اسلام با مخالفان كه حتي در 82 غزوهاي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در زمان خودشان انجام دادند، آمار كشتهها، شايد از هزار و اندي تجاوز نكرده است. اسلامي كه با دودمان بنياميه و سران قريش كه 22 سال با اسلام ـ 8 سال در مدينه و 13 سال در مكه ـ جنگ تمام عيار داشتند، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در سال 8 هجري بر اينها غالب و پيروز شد و به جاي انتقامجويي و مقابله به مثل، در كنار بعضي از شعارهايي كه مسلمانان افرطي سر ميدادند و ميگفتند امروز روز انتقام است، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رسما با اين شعار مخالفت كرد و فرمود بگوييد: يوم المرحمة. امروز روز رحمت است. اين افتخار در كارنامه اسلام و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ثبت است كه منزل ابوسفيان را به عنوان مركز أمن براي جنايتكاران جنگي اعلام كرد و فرمود كساني كه در اين مدت، عليه اسلام و مسلمانان مرتكب جنايت شدند، اگر در منزل ابوسفيان حاضر شوند، از هر گونه تعرض مصون هستند. اين اسلام است. اسلام در تمام سور قرآني، سوره را با نام رحمانيت و رحيميت حق آغاز كرده است. وقتي من اين توضيحات را دادم، آن جوان استراليايي مبهوت مانده بود كه برداشتي كه از عملكرد طالبان و وهابيت و افراطيون عربستان سعودي داشت، با چيزي كه ما ميگوييم، زمين تا آسمان تفاوت دارد. وقتي ايشان مذهب شيعه و دين اسلام را پذيرفتند، خدا را شاهد ميگيرم! قسم به روح پاك امام هشتم (عليه السلام)! از خوشحالي در پوست خود نميگنجيد. آخرين جملهاي هم كه در خداحافظي با من گفتند، اين بود: امروز جوانان و دانشجويان مسيحي، از رفتن به كليسا و از پاسخهاي تكراري و غير قانع كننده كشيشها و أسقفها خسته شدهاند و دنبال ديني مانند اسلام ميگردند. ولي متأسفانه در كشور ما، افرادي كه پاسخگوي سوالات ما باشند، نيست. اولين و آخرين تقاضايي كه اين جوان استراليايي از ما داشت اين بود: تقاضا دارم سوالاتي را كه از طريق ايميل براي شما ميفرستم، در أسرع وقت به آنها جواب بدهيد تا بتوانم در كشور خودم، سفير خوبي براي اسلام باشم و چهره زشتي را كه وهابيت از اسلام در كشور ما ترسيم كرده، از بين ببرم. لذا امروز، مقابله و مبارزه با اين پديده و معرفي چهره واقعي وهابيت براي هر مسلمان و انساني، لازم و ضروريست. اينها امروز با معرفي اسلام به عنوان دين خشن و ترور و خلاف انسانيت، شديدترين و بدترين خيانت را به انسانيت ميكنند؛ نه به اسلام. الان در خيلي از كشورهاي آمريكايي و اروپايي كه خيلي از جوانان اسلامي و غير اسلامي با ما در ارتباط هستند و تماس ميگيرند و ايميل و نامه ميفرستند، تشنه معارف نوراني اسلامي هستند. امروز اين فرقه وهابيت، سدّ بزرگي شده ميان اسلام و تشنگان معارف نوراني اسلام كه عطش اين را دارند. لذا با همت عزيزان و مسئولين نهاد مقام معظم رهبري و عزيزان بسيح دانشجويي كه اين محفل شناخت وهابيت شروع شده و بنا است كه هر هفته انجام شود و بنده هم هر دو هفته يكبار در ميان جمع شما حضور بيابم، در نظر داريم عقائد وهابيت و طرز فكر وهابيت و عملكرد وهابيت را به آنگونهاي كه هست، براي شما معرفي كنيم. بنده اين افتخار را در كارنامه زندگيام ثبت كردهام كه بيش از 300 جلسه مناظره با دانشجويان وهابي و اساتيد دانشگاههاي وهابي در مدينه منوره و مكه مكرمه و طائف داشتم. اين توفيق را هم داشتم كه گفتگويي با مفتي أعظم عربستان سعودي نصيب بنده شد كه در سال 1383، يك ساعت با بالاترين مقام علمي و سياسي وهابيون در طائف صحبت كرديم و ضبط هم شد و در سايتها هم موجود است. خدا را شاهد و روح امام هشتم (عليه السلام) را ناظر ميگيرم بر اين محفلمان كه بنده تصور ميكردم وقتي با اين دانشجويان صحبت ميكنيم، اينها سرمايه علمي ندارند تا به سوالات ما جواب بدهند يا وقتي با برخي از اساتيد صحبت ميكنيم، آنها اندوختههاي علمي كافي در دفاع از عقائد وهابيت را ندارند و تصور ميكرديم كه وقتي با مفتي اعظم عربستان سعودي صحبت ميكنيم، ادله خوبي در برابر سوالات و اشكالات ما ارائه خواهد كرد. ولي قسم به والله! بالله! تالله! وقتي با ايشان صحبت ميكردم، در برابر چند اشكالي كه بنده كردم، نتوانست جواب بدهد و پاسخهايي را كه داد، چند نفر از معاونينش به او گفتند كه اين جوابي كه شما ميدهيد، هيچ ارتباطي با سوال و اشكال ايشان ندارد. ما فهميديم كه مطالبي را به صورت كليشه در اختيار اينها قرار دادهاند و اين بچهوهابيها از همان مدارس ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان و دانشگاه، اين مطالب را در ذهنشان ميپرورانند و هر جا كه هستند، عين همان مطالب را بيان ميكنند. ديديم كه نحوه صحبت مفتي اعظم عربستان سعودي با آن بجه دبيرستانيهاي مدينه، هيچ تفاوتي ندارد. اين افتخار براي شيعه و فرهنگ نوراني اهل بيت (عليهم السلام) است كه فرهنگ برخاسته از متن قرآن و سنت راستين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در هر عرصهاي از عرصههاي علمي كه با مخالفينشان بحث كرده، در طول تاريخ، همواره پيروز بوده است. يكي از چيزهايي كه از شما ميخواهم روي آن كار كنيد، مطالعه عميق و علمي در زندگي آقا امام هشتم (عليه السلام) است؛ مخصوصا زندگي علمي ايشان و مناظراتي كه ايشان با سران مسيحيان و مجوسيان و وهابيان و علماي بزرگ و انديشمندان بزرگ اهل سنت داشتند و در تاريخ ثبت است. در طول 250 سال دوران ائمه (عليهم السلام)، براي هيچيك از ائمه (عليهم السلام)، فرصت طلائي كه براي امام رضا (عليه السلام) بود، مهيا نشد. حتي براي آقا امير المومنين (عليه السلام) در دوران حكومت 5 سالهاش، اين زمينه و فرصت فراهم نشد كه بتواند از فرهنگ ناب شيعي دفاع كند. ولي امام رضا (عليه السلام) با حضور در تشكيلات حكومتي كه به حضرت تحميل شد، اين فرصت را فراهم كرد. بزرگان و شخصيتهايي كه مأمون ـ حاكم وقت و خليفه مسلمين ـ سراغ دارد، جمع كرده است تا با امام رضا (عليه السلام) مناظره علمي كنند و هدفشان اين بود كه امام رضا (عليه السلام) را در اين مناظرات علمي شكست بدهند تا وسيلهاي باشد عليه امام رضا (عليه السلام) و اثبات عدم شايستگي براي امر خلافت. آقا امام رضا (عليه السلام) بيش از 50 مورد مناظره و گفتگوي علمي با مخالفان داشته است. من معتقدم كه عزيزان روحاني و دانشجو كه شيفته مكتب امام رضا (عليه السلام) هستند، اينها را از منابع اصلي بگيرند و ترجمه و شرح كنند و مصادرش را بيابند و حداقل در ميان عزيزان تحصيلكرده منتشر كنند. امام هشتم (عليه السلام) فرمود: فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا. اگر مردم زيبائيهاي كلام ما را دريابند، بياختيار از ما تبعيت ميكنند. وسائل الشيعة للعاملي، ج27، ص92 عزيزان! سروران! بزرگان! قرن حاضر و قرن 21 را بايد قرن گسترش تشيبع بناميم. به عبارتي ديگر اگر قرن 21 را قرن شيعه بناميم، والله! حرف گزافي نگفتهايم. به تعبير علامه شهيد مطهري (ره): امروز فرهنگ شيعه مرزهاي جغرافيايي را در هم نورديده و به أقصي نقاط جهان رسيده است. تحصيلكردگان و پژوهشگران در نقطه نقطه عالم با فرهنگ شيعه آشنا شده يا ميشوند. يكي از هجمههاي گستردهاي كه وهابيت عليه شيعه دارند، اين است كه نزديك به 40 هزار سايت اينترنتي به صورت شبانهروز، عليه شيعه فعاليت ميكنند. شايد شنيدن و گفتن 40 هزار سايت، خيلي ساده باشد. ولي اگر به عمق آن پي ببريد، در مقايسه با سايتهايي كه شيعيان پاسخگو هستند، مقايسه كاملا نابرابري است. در سال گذشته در وزارت ارشاد تهران كه براي پژوهشگران و مسئولين فرهنگي جلسهاي داشتيم در رابطه با تهاجم گسترده وهابيت و راهكارهاي مقابله با آن، آمار سايتهاي وهابي را داديم و بعد چند نفر از دوستان را مسئول كرديم كه آمار سايتهاي شيعه داخل و خارج كشور به زبانهاي مختلف را كه در حوزه پاسخگويي به شبهات هستند، به دست بياورند و ديديم كه به مرز 5 هزار سايت نرسيد. اين نشان ميدهد همان تعبير آقا امير المومنين (عليه السلام) را كه فرمود: تعجب ميكنم كه باطل در مسير باطلش، آنهمه استوار، محكم، منظم و موفق است، ولي اهل حق در مسير حق، بيبرنامه، سست، زبون و غير موفق هستند. اين اوج مظلوميت امير المومنين (عليه السلام) است كه ميفرمايد: من حاضرم 20 نفر از ياران خودم را بدهم و يكي از ياران معاويه را بگيرم. اين نهايت مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) و ضعف كساني است كه در اطراف امير المومنين (عليه السلام) جمع شدهاند. امير المومنين (عليه السلام) در روزهاي آخر، جملهاي دارد ـ كه خدا ميداند هر وقت اين جمله به يادم ميآيد، بياختيار منقلب ميشوم ـ كه ميفرمايد: در سراسر جهان، معمولا شهروندان از ظلم حاكمان ميترسند و وحشت دارند، ولي من از ظلم شهروندان و مردم ميترسم و وحشت دارم. اين، دردهايي است كه هر چه بيشتر با شما سخن بگوييم، باز هم احساس ميكنيم براي بيان درد و مشكلات، جاي زيادي داريم. ولي راه حل در برابر اين تهاجم چيست و چه كار كنيم؟ در برابر اين هجمه شديد و بهرهبرداريهاي سنگين از امكانات مدرن روز و استفاده از ظرفيتهايي كه مخالفين ما امروز ميكنند، ما چه كنيم؟ بنده با 25 سال كار شبانهروزم كه در اين وادي صرف شده، يك جمله ميتوانم خدمت شما تقديم كنم و آن هم: آگاهي و آگاه كردن است، مطلع شدن و اطلاعرساني كردن است. اگر ما فقط روي اين دو نكته خوب كار كنيم، نسبت به آنچه كه اسلام دارد و شيعه به ارمغان آورده، آگاهي داشته باشيم و به آنچه كه امروز مخالفين شيعه عليه شيعه مطرح ميكنند، آگاهي داشته باشيم و اينها را در اختيار مردم و جوانان قرار بدهيم، والله العلي الأعلي! دوستان و سروران و دانشجويان عزيز! موفق ميشويم. بارها براي من اتفاق افتاده كه در كنار بيت الله الحرام با دانشجوي وهابي مواجه شدم و ابتداي مواجهه من، با فحش و ناسزا و اهانت او شروع شد. مشغول طواف بودم و يك جوان دانشجوي وهابي دست بر شانه من گذاشت و شروع كرد به فحاشي و اهانت عليه شيعه و تشيّع كه چنين و چنان هستيد. من در برابر ناسزاهاي ايشان به گفتم برويم يك گوشه بنشينيم و چند دقيقه با هم گفتگو كنيم. در برابر آنهمه اهانت و تندي و فحش، ديد كه من فقط تقاضا كردم برويم بنشينيم. رفتيم روبروي ركن يماني! حدود 20 دقيقه كه با ايشان صحبت كردم، والله العلي الأعلي! بلند شد شانه و پيشاني مرا بوسيد و عذرخواهي كرد و گفت: فلاني! چرا شما اينچنين اطلاعرساني نميكنيد؟ چرا با اينهمه تبليغات كه عليه شما هست، حقائق را بيان نميكنيد؟ در يكي از جلساتي كه با دانشجويان دانشگاه أمالقراي مكه داشتم و حدود 4 ساعت طول كشيد ـ و غالب اين دانشجويان تا الان كه حدود 8 سال ميگذرد، دائما با بنده در تماس هستند و سوالات و شبهات را يا از طريق ايميل براي من ميفرستند و جواب ميخواهند يا از طريق تلفن و از اين رابطه خوشحال هستند ـ يكي از اينها به من گفت: من تأسف ميخورم با اينهمه تراث سنگين اسلام كه به ما رسيده و در كتابهاي ما مطرح است، ولي ما از آنها بيخبريم. دكتر غَُنِيْمان ـ از اساتيد دانشگاه مدينه منوره ـ تعبيري دارد كه اوج انتحار يك وهابي است و رفتن روي ميدان مين است و ميگويد: إنّ الوهّابيّين علي يقين بأنّ المذهب (الإثني عشر) هو الذي سوف يُجذبُ إليه كلّ أهلالسنَّة و كلّ الوهّابيّين في المستقبل القريب. ما وهابيت، به يقين دريافتهايم كه در آيندهاي بسيار نزديك، همه جوانان سني و وهابي، جذب مذهب شيعه إثنا عشري خواهند شد. المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهّابيّين، ص178 يعني الان كه ما هيچ حركتي از خود نداريم، آنها اينچنين وحشت دارند و اگر ما در عرصه بين المللي حضور پيدا كنيم و فرهنگ شيعه را جانانه معرفي كنيم، ببينيد چه خواهد شد؟! در رابطه با وهابيت، بحث خيلي زياد است و در سال گذشته بحث كرديم و وعده داديم كه اگر فرصتي فراهم شد، در اين زمينه بيشتر با شما صحبت كنيم. البته بنده كتابي در اين زمينه تأليف داشتم به نام وهابيت از منظر عقل و شرع كه در كمتر از 6 ماه، حدود 120 هزار تيراژ چاپ داشت. من بعيد ميدانم بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، غير از كتابهاي درسي، يك كتاب اينچنيني در 6 ماه به اين تيراژ برسد. اين كتاب، محصول تجربه 25 ساله بنده است. نرمافزارهاي متعددي در رابطه با پاسخگويي به شبهات وهابيت توليد كردهايم و تلاش ما هم اين بوده كه اگر وارد بحث وهابيت ميشويم، شبهات روز آنها را بررسي كنيم، نه شبهات قديمي را. محورهاي نقد وهابيت ما در نقد وهابيت، روي 5 محور كار كردهايم: 1. ضرورت و اهداف بحث 2. سابقه تهاجم و گسترش وهابيت پس از انقلاب اسلامي 3. ابزار تهاجم و انگيزه تهاجم و جديدترين تهاجم وهابيت بر ضد شيعه 4. اهميت و اهداف وحدت در عصر حاضر 5. راهكارهاي صحيح مبارزه با اين تهاجم اگر بخواهم تك تك اينها را بحث كنم، هر كدامشان يك جلسه مفصل نياز دارد. ولي من چند مورد را به صورت مختصر اشاره ميكنم و بخشهاي بعدي را خدمت عزيزان معرفي ميكنم. در بخش گسترش تهاجم پس از انقلاب اسلامي، بحثهاي مختلفي و آمارهاي تكان دهنده و نمونههايي از شبهات ناجوانمردانه داريم و من فقط چند مورد را عرض ميكنم. اينها از روزي كه انقلاب اسلامي ايران پيروز شد، هجمههايشان را نه تنها چند برابر، بلكه چند هزار برابر عليه شيعه گستردهتر كردند. يكي از مراكز پژوهشي حوزه علميه قم به نام مركز الأبحاث العقائدية كتابهايي را كه عليه شيعه نوشته شده بود را از قرن دوم و سوم هجري ـ اولين كتاب به نام العثمانية در قرن سوم هجري توسط جاحظ نوشته شده و برخي بزرگان شيعه و حتي اهل سنت هم به اين كتاب پاسخ دادهاند ـ تا كتابهاي عصر حاضر جمعآوري كردهاند و مجموعا 5 هزار كتاب مستقلي كه عليه شيعه نوشته شده را آمار دادهاند و حدود 70٪ اين كتابها بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نوشته شده است. يعني در اين 30 سال، 5/2 برابر 14 قرن گذشته، عليه شيعه كار كردهاند. اينها غير از شبكههاي ماهوارهاي است كه در شرق و غرب عالم، شبانهروز عليه شيعه كار ميكنند و غير از سايتهاي مختلفي است كه عليه شيعه كار ميكنند و غير از نشرياتي است كه منتشر ميكنند. بنده خودم در سال 1386 كه به مكه مشرف شدم، در روز 11 ذي الحجه كه در منا بودم، جزوات فارسي را در چادرهاي ايراني توزيع ميكردند و وزير ارشاد ـ وزير إعلام ـ آنها مصاحبه كرده بود و ميگفت: ما در مدت يكماهه حج، بيش از 10 ميليون سي دي و جزوه به زبانهاي مختلف در اختيار حجاج قرار دادهايم. غير از اين قضايا، چون اينها حدود 800 سال عليه شيعه تبليغ ميكردند كه شيعه يك دين و مذهب تافته جدا بافته از اسلام است و بنيانگذار مذهب شيعه يهوديها بودند و عبد الله بن سبأ موسس مذهب شيعه بود و از اين حرفهايي كه ميرفتند كنار خانم خودشان ميبافتند و در كتابها و جزواتشان منتشر ميكردند. ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و مبارزه شديدي كه جمهوري اسلامي ايران در برابر استكبار غرب نشان داد، بُهت همه را درآورد. بهطوري كه حتي مخالفين هم نتوانستند در عرصه بين المللي حرفي براي زدن پيدا كنند. بنده هم خدا را شاهد ميگيرم كه بارها كه با دانشجويان عربستان سعودي گفتگو ميكرديم، ميگفتند: اي كاش! ما هم رهبري مانند رهبر شما داشتيم تا در برابر آمريكا و اسرائيل ميايستاد. ما شرم ميكنيم بگوييم كه رهبران ما با سران آمريكا و صهيونيسم در كنار يك سفره و يك ميز غذا مينشينند. يكي از اينها گفت: وقتي ميبينيم در ايران موفقيتهاي نظامي است و موشكهاي دور برد را آزمايش ميكنند، ما بيشتر از شما خوشحال ميشويم و براي موفقيت شما ايرانيها دعا ميكنيم. اينها يك عمر عليه شيعه تبليغ كرده بودند، ولي وقتي شيعه در عرصه بين المللي حضور پيدا كرد، تمام بافتههاي قرنهاي گذشته اينها را رشته كرد و راهي نداشتند جز اينكه از طريق دورغ و افتراء و حرفهاي نادرست، اذهان جوانان خودشان را نسبت به مذهب شيعه كنترل كنند. مثلا دكتر عبد الله محمد غريب ـ از دانشمندان مصري ـ در كتاب و جاء دور المجوس ميگويد: إنّ الثورة الخمينيّة مجوسيّة و ليست إسلاميّة، أعجميّة و ليست عربيّة، كسرويّة و ليست محمّديّة. نهضت [امام] خميني [در ايران]، يك نهضت مجوسي، عجمي و كسروي است، نه اسلامي، عربي و محمّدي. و جاء دور المجوس، ص357 ايشان در جاي ديگري از همين كتاب ميگويد: نعلم أنّ حكّام طهران أشدّ خطرا علي الإسلام من اليهود. ميدانيم كه خطر حاكمان تهران بر اسلام از خطر يهود بر اسلام، سختتر است. و جاء دور المجوس، ص374 روزي به يكي از دانشجويان گفتم: اين افتخار در پرونده حكومت اسلامي ايران ثبت است كه روز 22 بهمن سال 1357 پيروز شد و روز 23 بهمن، سفارت اسرائيل را در تهران براي هميشه بست و به جاي آن سفارت فلسطين گشوده شد. امروز هم خود سران صهيونيسم اعلام ميكنند: دشمن اصلي و شماره يك ما، ايران است. در اين جنگ 33 روزه اسرائيل با حزب الله لبنان، مشخص شد كه دست چه كساني در دست يهود است و چه كساني با يهود و صهيونيسم مبارزه ميكنند. دكتر عبد الله بن جبرين ـ از شخصيتهاي شماره دو عربستان سعودي ـ رسما در سايت خود فتوا داد: هر گونه كمك به حزب الله در برابر اسرائيل حرام است. حتي دعا براي پيروزي حزب الله، خلاف شرع و حرام است. با كمال تأسف، اواخر سال 1388، وزير خارجه اسرائيل اعلام كرد: با نشستي كه با وزير خارجه عربستان سعودي داشتيم، به ما گفت: شما به لبنان حمله كنيد و هزينه اين حمله را عربستان سعودي قبول و تأمين ميكند. دكتر ناصر الدين قفاري ـ از اساتيد دانشگاههاي رياض ـ در كتاب أصول مذهب الشيعة الإماميّه ـ كه رساله دكتراي نمونه تاريخ عربستان سعودي شمرده شده و الأن هم در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه بين المللي مدينه در 3 سال، تدريس ميشود ـ مطالبي را نوشته كه حدود 80٪ مطالبي كه عليه شيعه مطرح كرده، إفتراء، تهمت، دروغ و خلاف است. مثلا در جلد 3، صفحه 1392 صراحت دارد: أدخل الخميني إسمه في أذان الصلوات و قدّم إسمه حتّي علي إسم النبيّ الكريم، فأذان الصلوات في ايران بعد إستلام الخميني للحكم و في كلّ جوامعها كما يلي: اللّه أكبر، اللّه اكبر، خميني رهبر، أي الخميني هو القائد، ثمّ أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه. [امام] خميني، نام خود را در اذان نمازها داخل كرده و حتّي نام خود را بر نام پيامبر نيز مقدّم نموده است. در ايران، اذان در نمازها بعد از اعلام [امام] خميني به عنوان حاكم ايران و حاكم همه جوامع [مسلمانان] چنين است: اللّهاكبر، اللّهاكبر، خميني رهبر، يعني خميني پيشواي ماست، سپس[ميگويند] شهادت ميدهم كه محمّد فرستاده خداست! اگر اين حرف براي يكي از شترچرانهاي بيابانهاي رياض باشد، ما هيچ گلايهاي نميكنيم. ولي يك استاد دانشگاه در رساله دكتراي ممتاز كشور عربستان سعودي و كتاب درسي دانشگاه بين المللي اينچنين بگويد، چه بگوييم؟ اين روش اينهاست. از اينجا پي توان بردن كه در دريا چه طوفان است. در كتاب درسي دانشگاه و رساله دكتراي آنها، مملو از دروغ و افتراء است. فقط اين مورد نيست. ما براي اين كتاب، حدود 5 جلد جوابيه نوشتهايم و 2 جلد آماده چاپ است و ترجمه جلد اول آن تمام شده است. ما تمام اين حرفهاي خلاف و دروغ و نامربوط را به تصوير كشيدهايم. ما تلاش ميكنيم تا آخر آبان ماه، هم متن عربي اين كتاب و هم ترجمه فارسي جلد اول را روي سايت بگذاريم و عزيزان ميتوانند در سايت مشاهده كنند تا ببينند اينها چه كار ميكنند؟ به قول ما طلبهها كه ميگوييم: الغريق يتشبث بكل حشيش. كسي كه در دريا غرق ميشود، به هر خس و خاشاكي دست ميزند و متوسل ميشود. اين نمونهاي از كار اينهاست و اگر بخواهم نمونههاي ديگري را نقل كنم، شايد ساعتها وقت بگيرد. چون الان 4 سال است كه 90٪ وقت ما را پاسخگويي به اين كتاب گذرانده شده است. روايتي را از كتاب كافي آورده است و اول و آخر روايت را حذف كرده و وسط روايت را انتخاب كرده است. مثلا از امام (عليه السلام) سوال ميكنند: آيا به شما وحي ميشود؟ حضرت ميفرمايد: پناه ميبريم به خداي عالم اگر كسي همچنين نسبتي را به ما بدهد. اين را حذف ميكنند و ميگويند: بعضيها گفتهاند به ما وحي ميشود و هنوز ما ارتباط تنگاتنگي با جبرئيل داريم. اين قسمت را آورده است و آن قسمتي را كه حضرت تبري ميجويد و محكوم ميكند را حذف كرده است. اگر يك جوان سني و وهابي كه دسترسي به كتابهاي روائي ما ندارد و به اين استاد هم اعتماد دارد، اين كتاب را مطالعه كند، تصور ميكند كه مذهب شيعه، مذهبي مبتني بر خرافات و دروغ و منكر خاتميت است. امثال اين قضايا را اين حضرات خيلي زياد دارند. بنده در جواب شبهه اذان به اينها گفتم: ما در جمهوري اسلامي ايران، چندين رسانه جهاني داريم. شبكه خبر و چندين شبكه ماهوارهاي سراسري داريم. شما هم به همه شبكههاي ماهوارهاي ايران دسترسي داريد و هر روز هم در اين شبكهها، چندين مرتبه اذان ـ به وقت ايران و آنكارا و لس آنجلس و ... ـ گفته ميشود. ببينيد در كداميك از اين اذانهايي كه پخش ميشود، اين تعبيري كه استاد شما آورده، آمده است؟ اگر حوصله اين را هم نداريد، هر سال، بيش از 300 هزار زائر ايراني براي زيارت بيت الله الحرام، به مكه ميآيند، شما كنار اينها بايستيد و ببنيد اينها در اذان و اقامه چه ميگويند؟ اگر اين را هم حاضر نيستيد، هر سال تعداد زيادي از اهل سنت ايران براي حج و عمره مشرف ميشوند. از اينها سوال كنيد كه اذان و اقامه در ايران چگونه است؟ احتياجي به آوردن دليل از طرف ما نيست. آفتاب آمد دليل آفتاب: أدل الدليل علي إثبات الشيء وجوده. در خيلي از بحثهايي كه با اينها داريم و اينها ترفند ميزنند، حتي عزيزاني كه اخيرا از مكه آمده بودند، نقل ميكردند كه اينها ميگويند: شيعيان بر اين عقيده هستند كه جبرئيل موظف بود وحي را به علي برساند، ولي خيانت كرد و وحي را به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رساند و اينها هر روز بعد از نماز، سه مرتبه دست خود را بلند ميكنند و ميگويند: خان الأمين، خان الأمين، خان الأمين. اگر به اينترنت دسترسي داشته باشيد، در سايت گوگل بنويسد: خان الأمين. و ببينيد كه بيش از هزار سايت ميآيد كه يكي از تبليغات وهابيت عليه شيعه، همين قضيه است. خيلي روشن و واضح است. الان هم احتياجي نيست كه به كشورهاي اهل سنت و عربستان سعودي مسافرت كنيد و اينترنت، تمام دنيا را به يك دهكده، بلكه به يك محله و مجتمع تبديل كرده است و ببينيد كه همين إفتراء اينها، در تمام سايتهايشان هست. يك روزي با چند نفر از جوانان وهابي كه بحث ميكرديم، ميگفتند: شما بعد از نماز چه ميگوييد؟ من چيزي نگفتم و تعدادي از ايرانيهايي كه در صف عقب بودند را صدا كردم كه جلو بيايند. گفتم: شما كه بعد از نماز دستتان را بلند ميكنيد، چه ميگوييد؟ براي آن وهابيها هم ترجمه كردم كه متوجه شوند. آنها گفتند: ميگوييم: الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر. چند جوان ايراني هم در حال احرام ميآمدند. آنها را هم صدا كردم و گفتم: شما كه نماز ميخوانيد و دستتان را بعد از نماز بلند ميكنيد، چه ميگوييد؟ گفتند: ميگوييم: الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر. جالب بود كه تعدادي از خانمهاي ايراني هم از كنار ما ردّ ميشدند و آنها را هم صدا كردم و گفتم: شما كه بعد از نماز دستتان را بلند ميكنيد، چه ميگوييد؟ گفتند: ما ميگوييم: الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر. گفتند: مگر چه شده است؟ گفتم: اينها ميگويند: شما بعد از نماز، سه مرتبه ميگوييد: جبرئيل خيانت كرد. يكي از اين خانمها خيلي عصباني شد و كفشش را از داخل كيف درآورد و خواست به اين آقايان حمله كند كه فلان فلان شدهها اين چه افترائاتي است كه به ما ميزنيد. به آن خانم گفتم: اينجاي بحث و گفتگو است و حمله شما إن شاء ا... بماند سر جاي خودش. اينكه ما بعد از نماز ميگوييم: الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر. جزء شعائر انقلاب ماست. اذان و اقامه و مسائل عبادي ما توقيفي است. اگر حرفي را در مسائل عبادي اضافه يا كم كنيم، خلاف كردهايم. ولي وقتي قرآن ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا سوره أحزاب/آيه56 شما در كلاس نشستهايد، بر سر سفره نشستهايد و در رختخواب هستيد و پشت فرمان هستيد و راه ميرويد و صلوات ميفرستيد. توقيفي در اين آيه از نظر وقت نيست. ولي بعضي از مسائل كه مربوط به عبادت بين بشر و خداوند است، توقيفي است و كيفيت آن، موقوف است به گفتار معصوم (عليه السلام) و هر چه بر گفتار معصوم (عليه السلام) بيافزائيم، خلاف كردهايم. . . . [قطع صدا] غير از جهاد و قتل شيعيان، چيز ديگري نميفهميم: إن كان لأهل السنة دولة و قوة و أظهر الشيعة بدعهم و شركهم و إعتقاداتهم فإن علي أهل السنة أن يجاهدوهم بالقتال. غير از قتل و كشتن شيعه، چيز ديگري فتوا نخواهيم داد. در همايشي كه در 5 مهر 1386 در عربستان سعودي بود، آمدند رسما فتوا دادند: ما بايد شيعيان عربستان سعودي و شيعيان جهان را وادار كنيم به قبول عقيده وهابيت. در عربستان سعودي طبق آماري كه خود شيعيان اعلام ميكنند، حدود 30٪ مردم عربستان سعودي شيعه هستند. ولي حق نفس كشيدن هم ندارند. اينها رسما فتوا دادند: دولت عربستان سعودي حق ندارد يك شيعه را در آموزش و پرورش و آموزش عالي استخدام كند. اگر دولت متوجه شود يك استاد شيعه در مدرسه و دانشگاه است، موظف است در اولين فرصت به اخراج او اقدام كند. اين وضع شيعيان در عربستان سعودي است. حتي اخيرا مساجد شيعيان را در منطقه شرقيه بستند و شيعيان در منازل يكديگر، نماز جماعت ميخواندند و آنها هم صاحبخانه و امام جماعت را دستگير كردند كه چرا در خانه خودتان نماز جماعت برگزار كرديد؟! آن وقت اينها امروز در خطبههايشان در داخل كشور، اعتراض ميكنند كه ما در تهران، آزادي نداريم و نماز جماعت نداريم. بد نيست بدانيد كه ستاد نماز جمعه اعلام كرد در روز جمعه در تهران، در 12 نقطه تهران، اهل سنت و وهابيت نماز جمعه دارند. با اينكه معقدند به وجوب اطاعت اولي الأمر. يعني اگر رئيس جمهور و حاكم يك كشور دستور بدهد، اطاعت از او واجب است، همانند اطاعت از خداوند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). نمايندگان اهل سنت در مجلس در دوره چهارم يا پنجم، به مراجع عظام تقليد نامه نوشتند كه ما در روزهاي جمعه براي نماز جمعه، به سفارتخانههاي كشورهاي كفر و شرك ميرويم و آنجا نماز ميخوانيم و به ما اجازه بدهيد در تهران مسجد بسازيم و در آنجا نماز جمعه اقامه كنيم. حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي از مراجع عظام تقليد هم جواب داد: عجب است كه ما در تمامي كشورهاي اسلامي، پشت سر ائمه جماعت اهل سنت نماز ميخوانيم. حتي در داخل كشور پشت سر بزرگان شما نماز ميخوانيم، ولي شما حاضر نيستيد پشت سر حتي رهبر انقلاب كه او را اولي الأمر ميدانيد، نماز بخوانيد! يعني مساجد شيعيان از سفارتخانه كشورهاي كفر هم بدتر از ديدگاه شماست؟! با اينكه 30 سال است از انقلاب اسلامي ميگذرد، يك نماز جمعه شيعه در كردستان نداريم. بنده خودم هم بارها به سنندج رفتم و پشت سر امام جمعه سنندج نماز خواندم. يكي از چيزهايي كه براي من خيلي دردآور بود، اين بود كه بن جبرين فتوا داد: شما بايد مواظب باشيد اگر جوانان شيعه در مساجدتان نماز ميخوانند، جلوي شيعيان را بگيريد. چون شيعيان مشرك هستند و مشركين نجس هستند و نجس هم نبايد وارد مسجد شود. من خودم با يكي از اساتيد دانشگاه أم القري بحث كردم و گفت: يكي از اشكالات اساسي ما به دولت عربستان سعودي اين است كه به شما شيعيان اجازه زيارت خانه خدا را ميدهد. شما مشرك هستيد و قرآن صراحت دارد كه مشركين را از نزديك شدن به مسجد الحرام منع كنيد و شما نبايد وارد مكه مكرمه شويد. چند جزوه هم جلوي من بود و گفت: شما براي زيارت نيامديد و براي جنگ با وهابيت آمدهايد. دليلش هم همين جزواتي است كه در دست شماست. گفتم: شما اين جزوات را بخوانيد و ببينيد يك كلمه توهين و ناسزا به اهل سنت و وهابيت وجود دارد؟ ما با دانشجويان خودمان آمدهايم اينجا و به سوالات آنها جواب ميدهيم. با علماء كاروانها جلساتي داريم و به سوالات آنها جواب ميدهيم. اگر قبول نداريد، بررسي كنيد و ببينيد. حتي توصيه ميكنيم كه اهانت به اهل سنت، خلاف شرع و حرام است و خيانت است به شيعه. وقتي من در دانشگاه يا بالاي منبر يا در ماهواره، مخالفين را با الفاظ خشن نام ببرم، نه تنها آنها از ما رميده ميشوند، حتي افراد بيطرف هم ميگويند كه اگر اينها منطق و دليل داشتند، متوسل به فحش نميشدند. فحش و ناسزا، دليل كسي است كه فاقد دليل است. * * * * * * * سوالات حضار سوال: در ايران، وهابيت بسيار ريشه داده است. آيا بايد در زمينه شيعهكردن اين سنيها تلاش كنيم؟ يا دست وهابيت را از اهل سنت قطع كنيم تا سنيها وهابي نشوند؟ شما به نقل از يكي از بزرگان وهابي فرموديد كه در آينده، جوانان وهابي، شيعه ميشوند. اين چطور امكان دارد در حاليكه جوانان كشور ما دينشان را از دست ميدهند؟ توضيح بدهيد. جواب: عزيزان اين را بدانند كه من بارها اين عبارت را عرض كردهام: ما وظيفهمان دفاع از حريم اهل بيت (عليهم السلام) است و دنبال يارگيري هم نيستيم و اينكه فلان دانشجو يا جوان سني، شيعه بشود، خوشحال نميشويم و اگر فلان دانشجو و جوان شيعي هم سني شود، اگر بر مبناي تعقل و تحقيق باشد، ناراحت نميشويم. اما اگر بر مبناي فريب و تغافل باشد، ناراحت ميشويم. از اينكه با اتمام حجت و بيان حقيقت ما، يكسري جوانان اهل سنت به طرف مذهب شيعه كشيده شوند، خدا را شاكريم. همين امسال، جوانان متعددي از مسيحيان به قم آمدهاند و به دست خود بنده مسلمان و شيعه شدند و فقط يك مورد اخير را كه به درخواست خودش بود، در رسانهها اعلام كرديم. از خراسان شما هم يك جوان مسيحي آمد و با ما بحث كرد و حتي فيلم آن هم موجود است. تعدادي از جوانان وهابي كه فريب اهل سنت را خورده بودند، آمدند بعد از سوالاتي كه داشتند، رسما مذهب شيعه را قبول كردند و با خوشحالي از ما خداحافظي كردند. اين موارد، آمار بالائي دارند و به صلاح هم نيست كه آمار بدهيم. حدود 10 روز قبل هم، جواني حدود 22 ساله، آمد و سوالاتي داشت و بعد از جواب ما، گفت افتخار ميكنم كه از اين تاريخ، مذهب شيعه را انتخاب ميكنم. جوانان زيادي داشتيم در لندن و بوخوم آلمان و شهرهاي مختلف كه با ما تماس داشتند و يا از طريق ايميل، سوال داشتند و جواب داديم و رسما تشيع خودشان را اعلام كردند. اينكه ما توانستيم اتمام حجت كنيم، خدا را شاكر هستيم. ولي اينكه دنبال يارگيري باشيم، نه، نيستيم. بنده در عمرم به هيچوجه به يك وهابي يا سني يا مسيحي نگفتم كه مسلمان و شيعه شود. ميگوييم كه اسلام اين است و مسيحيت هم اين است، شيعه اين است و اهل سنت هم اين است. قرآن هم ميفرمايد: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ سوره زمر/آيه18-17 حتي من خلاف اين را هم داشتم. در يكي از دانشگاههاي بين المللي كه تدريس داشتم و تمامشان از اهل سنت يكي از كشورهاي خارجي بودند، در وسط ترم، چند نفر خواستند شيعه شوند و من گفتم كسي حق ندارد در اين دانشگاه در وسط ترم، شيعه شود. حتي برخي از مسئولين دانشگاه با من مخالفت كردند كه اينها ميخواهند شيعه بشوند و نبايد مخالفت كنيد. من هم گفتم خوشحال نيستم. آمدم سر كلاس و گفتم: شما 20 يا 25 سال در كشورهاي خودتان از اساتيد و علماء خودتان مطالبي را شنيدهايد و دو ترم هم نزد بنده، مطالبي را شنيدهايد. برگرديد به كشور خودتان و مطالبي را كه از ما شنيدهايد، با اساتيدتان مطرح كنيد و اگر به سوالاتي كه ما مطرح كرديم، جواب دادند، بدانيد كه مذهبتان حق است و محكم و راسخ در عقيدهتان بمانيد و اگر نتوانستند جواب بدهند، تصميم با خودتان است. تعدادي از اين دانشجويان بعد از دو سال، برگشتند به قم براي طلبگي در مدرسه حجتيه كه زير مجموعه مركز جهاني علوم اسلامي است و برگههايشان را آوردند كه من امضاء كنم و ديدم كه نوشتهاند: مذهب سابق، شافعي و مذهب فعلي، شيعه. گفتم اين ارزش دارد كه بعد از دو سال، به كشورش رفته و بررسي و تحقيق كرده و امروز هم به اين نتيجه رسيده است. لذا ما به هيچوجه حساسيت نداريم. هر ماه تعداد زيادي از جوانان خواهر و برادر و حتي از دانشگاه شما، ميآيند و با صحبتهاي ما، شيعه ميشوند. * * * * * * * سوال: آيا اين شعار: الله اكبر، الله اكبر، خميني رهبر، ... ، تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محافظت بفرما ... كه بعد از تعقيبات نماز ميآيد، حرام نيست؟ وهابيت به اين مسائل خيلي متشرعاند. چرا شما شيعيان براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يك صلوات ميفرستيد، آن هم نه صلوات ابراهيمي كه صلوات ناقص ميفرستيد، ولي براي امام (ره)، سه صلوات؟ جواب: ما براي امام خميني (ره) كه صلوات ميفرستيم، نميگوييم: أللهم صل علي خميني و آل خميني. بلكه همانجا ميگوييم: أللهم صل علي محمد و آل محمد. در حقيقت صلوات بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرستيم. از حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) سوال كرده بودند: بعد از انقلاب اسلامي كه نام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميآيد، يك صلوات ميفرستند، ولي اسم امام خميني (ره) كه ميآيد، سه صلوات ميفرستند. چرا؟ گفت: اگر از من بپرسند 10 صلوات هم بفرستند؟ ميگويم باز هم كم است. خدمتي كه ايشان براي اسلام و معرفي اسلام در جهان كرد، زيبنده است كه از او تجليل شود با ذكر صلوات بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ نه بر امام خميني (ره) و ديگران. اين جزء شعائر ماست براي تداوم انقلاب اسلامي و فرهنگ اسلامي. ما اين شعار را جزء تعقيبات نماز نميگوييم: الله اكبر، الله اكبر، خميني رهبر، ... ، تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محافظت بفرما ... اگر كسي به عنوان تعقيبات نماز بگويد، حرام و گناه و معصيت است و پاداشي ندارد و در قيامت هم او را عذاب ميكنند. ما اين را به عنوان شعار ميگوييم، نه به عنوان تعقيبات و فرقي نميكند كه در نماز باشد يا سخنراني يا محل كار و مغازه و مسجد. تمام علماي اهل سنت و فقهاي شيعه فتوا دادهاند: نمازگزار در نماز ميتواند دعا كند، حتي به زبان فارسي. مثلا بعد از: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ سوره فاتحه/آيه6 و: صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ سوره فاتحه/آيه7 ميتوان دعا كرد به هر زباني و در قنوت نماز هم ميتوان دعا كرد؛ ولي نه به عنوان جزء نماز. اين آقايان كه معتقد به صلوات ابراهيمي هستند، در چندين جاي صحيح بخاري آمده است: از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) سوال كردند كه چگونه بر شما صلوات بفرستيم؟ فرمود: بگوييد: أللهم صلي علي محمد و علي آل محمد كما صليت علي إبراهيم و علي آل إبراهيم. صحيح البخاري، ج4، ص118 و ج6، ص27 و ج7، ص156 - صحيح مسلم، ج2، ص16 صحيح بخاري در همان روايت هم نام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را دو مرتبه آورده است و ميگويد: من النبي صلي الله عليه و سلم. و كلمه و آله را حذف كرده است. اين اشكال بر خود شماست. * * * * * * * سوال: نظر شما در مورد روايت آقاي كليني (ره) در كتاب كافي چيست كه ميفرمايد: همه صحابه كافر شدهاند. جواب: اين آقايان به جاي اينكه به ما ايراد بگيرند، به كتابهاي خودشان ايراد بگيرند. در كتاب صحيح بخاري، بيش از 25 روايت آوردهاند: بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، صحابه مرتد شدند و وارد آتش جهنم خواهند شد. عبارت صحيح بخاري كه از ابوهريره است و از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكند، اين است: بينا أنا قائم فإذا زمرة حتي إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، فقلت: أين؟ قال: إلي النار والله! قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، ثم إذا زمرة حتي إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، قلت: أين؟ قال: إلي النار والله! قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك علي ادبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. كنار حوض كوثر نشسته بودم و صحابه من، طرف حوض ميآمدند تا آب بخورند. اما اينها را كشان كشان ميبردند. گفتم: كجا ميبريد؟ گفتند: به طرف آتش جهنم. دستههاي ديگري هم به همين شكل بودند. گفتم: مگر اينها چه كردهاند؟ گفتند: اين صحابه بعد از تو مرتدًّ شدند و به عقائد دوران جاهليت برگشتند. من ميبينيم كه اينها ميبرند و جز تعداد اندكي از صحابه من، از آتش جهنم نجات نمييابند. صحيح البخاري، ج7، ص209، حديث6587 اين روايت از صحيح بخاري است، نه از كتابهاي ديگر كه از ما سند بخواهيد. آقايان هم ميگويند صحيح بخاري، نازل منزله قرآن است و هر كس در صحت احاديث صحيح بخاري شك كند، مرتدّ است. حتي آقاي ابن كثير دمشقي ـ از استوانههاي علمي وهابيت كه بر سر او قسم ميخورند ـ از عايشه نقل ميكند: لما قبض رسول الله صلي الله عليه و سلم إرتدت العرب قاطبة و اشرأبت النفاق. تمام عربها بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مرتد شدند و نفاق ميان مردم برخاست. البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص336 * * * * * * * سوال: چرا افرادي مانند برقعي كه شيعه بودند، با بررسي و تحقيق، سني شدند؟ جواب: آقاي برقعي حدود 70 كتاب نوشته است و نصف آن در دفاع از شيعه و نصف آن در دفاع از اهل سنت بوده است. چطور آقايان به كتابهايي كه عليه شيعه نوشته شده، استناد ميكنند، ولي به كتابهايي كه عليه اهل سنت نوشته شده، استناد نميكنند؟ خود همين آقاي برقعي در آخر عمر، از نوشتههاي خود پشيمان شد. ما وصيتنامهاش را داريم كه نوشته است: مرا در حرم امامزاده شعيب (عليه السلام) واقع در روستاي كن اطراف تهران دفن كنيد. اين آقايي كه يك عمر، فريب وهابيت و عربستان سعودي را خورد و به او پول دادند و كتاب نوشت عليه شيعه و منهاجالسنة ابنتيميه را هم ترجمه كرد، يكي از شاگردان ايشان ـ كه از دوستان ما است ـ ميگفت: در اواخر عمر آقاي برقعي، با مصطفي طباطبائي به عيادت ايشان رفتيم و ايشان وصيتنامهاش را در آورد و براي ما خواند كه من معتقد به امامت ائمه اثنا عشر (عليهم السلام) هستم و از كارهاي قبلي پشيمانم و اگر اجازه دادند، مرا در حرم امامزاده شعيب (عليه السلام) دفن كنيد. حال آنكه در كتابهايش آورده كه امامزاده پرستي شرك است و حرم امامان و امامزادهها بتخانه است. الان هم قبرش در روستاي كن در آستانه حرم امامزاده شعيب (عليه السلام) است. اين آقايان چطور آن طرف را ميگويند، ولي اين طرفش را نميگويند؟ انسان فراز و نشيب دارد و ملاك، آخر عمر است و معروف است كه ميگويند: جوجه را آخر پائيز ميشمارند. در رابطه با آقاي رادمهر هم اينكه ايشان شيعه بوده يا نبوده، بنده شخصا يقين دارم كه ايشان شيعه نبوده است و ادلهاي هم براي اين يقينم دارم. ايشان در شرح حال خود ميگويد: من در قم درس خواندم و در درس خارج حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني ثبت نام كردم. دروس خارج حوزه علميه قم اصلا ثبت نامي نيست. مشخص است كه از الفباي دروس حوزه علميه قم بيخبر است. مثلا خدا بيامرزد آيت الله فلسفي (ره) را كه درس خارج ميگفت و هر طلبهاي كه ميتوانست استفاده كند، ميرفت. الان هم در قم حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني درس ميگويد و چند هزار نفر هم در كلاس ايشان شركت ميكنند و اين دروس ثبت نامي نيست. مشخص است كه اينها حافظهشان كم است. مانند سيد حسين موسوي كه عليه شيعه كتابي نوشت به عنوان لله ثم للتاريخ و حرفهايي را آورده كه مشخص است بچه شيعهاي كه چند سال بيشتر ندارد، آشنائيت بيشتري با فرهنگ شيعه دارد تا ايشان كه ميگويد من از فضلاء و مراجع حوزه علميه قم هستم. جالب اينكه ايشان هم ميگويد: من در درس حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) كه كافي را تدريس ميكرد، شركت ميكردم. تمام جوانان شيعه ميدانند كه كتاب كافي، كتاب حديثي است نه كتاب درسي حوزه. در طول اين هزار و اندي سال، يك حوزه علميه هم كتاب كافي را كتاب درسي خود قرار نداده است. غالب اين حضرات به شكل بودند. همچنين دكتر كلهر در ماهواره ميگويد كه من شيعه بودم و چنين و چنان بودم. همهاش دروغ و افتراء است و اگر كسي سخنان او را گوش كند، ميفهمد كه اين آقا از الفباي شيعه خبر ندارد. بر فرض هم كه سني شده باشند، قرآن ميفرمايد: فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ سوره كهف/آيه29 ما هيچ إبائي نداريم كه يك جوان، يك روحاني يا يك شيعه تحقيق كند و بگويد مذهب اهل سنت حق است. او بايد برود مذهبش را تغيير دهد و اگر اين كار را نكند، خلاف كرده است. به شرط اينكه آنها هم اگر سيل اساتيد و دانشجويانشان به طرف شيعه كشيده ميشود، از ما گلايه نكنند و تصور كنند كه مذهب شيعه هم يكي از مذاهب اسلامي است. همانطوري كه بزرگان اهل سنت، روزي شافعي بودند و روز بعد حنفي شدند يا مالكي يا حنبلي. در آخرين نامهاي كه به مولوي عبد الحميد ـ امام جمعه زاهدان ـ نوشتم، ليستي از شخصيتهاي علمي و مراجع و بزرگان اهل سنت را كه تغيير مذهب دادند، به ايشان ارسال كردم. اين اشكالي ندارد كه كسي بعد از تحقيق، از مذهبي به مذهب ديگر برود. به شرطي كه منجر به فتوا دادن به قتل و نجاست همديگر ندهند. مشكل امروز ما، اهل سنت نيست، بلكه وهابيت است كه شمشير را از رو بستهاند و قتل ما را واجب و ما را نجس ميدانند. حتي يكي از پزشكان وهابي گفت: اگر يك مجروح شيعي را در بيمارستان آوردند، حرام است بر پزشكان كه او را مداوا كنند تا نجات پيدا كند و بايد كاري كنند كه جنازهاش از بيمارستان خارج شود. ما با اين تفكر مخالف هستيم. * * * * * * * سوال: در مورد اين حديث: فاطمة بضعة مني. كه در شأن حضرت علي (عليه السلام) آمده در رابطه با ازدواج ايشان با دختر ابوجهل، چه ميگوييد؟ جواب: نميدانيم قسم حضرت عباس (عليه السلام) را قبول كنيم يا دم خروس را. نكته اول: اين آقايان ميگويند راوي اين داستان، شخصي است به نام مسور بن مخرمه كه ابن حجر ميگويد ايشان در سال دوم هجري به دنيا آمده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه از دنيا رفت، ايشان 8 ساله بود. آقاي توفيق ابو علم ـ از بزرگان دانشگاه الأزهر مصر ـ قضيه خواستگاري را در سال دوم هجرت ميداند؛ يعني در سالي كه اين راوي هنوز از رحم مادر به دنيا نيامده بود. شما برويد بررسي كنيد اگر يك روايت از غير مسور بن مخرمه در مورد خواستگاري امير المومنين(عليه السلام) از دختر ابو جهل پيدا كرديد، من جايزه ميدهم. نكته دوم: نام دختر ابوجهل، جويريه است و در سال هشتم هجري در مكه مسلمان شده و تا روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، رنگ مدينه را نديده است. نكته سوم: اين خانم، كسي است كه پدرش در جنگ بدر به دست علي بن ابيطالب (عليه السلام) كشته شده است. همين خانم در قضيه فتح مكه، وقتي بلال براي اذان بر بالاي كعبه رفت، گفت: پدر! مردي و رفتي و صداي زوزه سگ اسلام ـ بلال ـ را نشنيدي. و دهها قضيه ديگر. اين آقا ميگويد: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) بر بالاي منبر فرمود: مردم! علي ميخواهد براي فاطمه هوو بياورد و از دختر ابوجهل خواستگاري كرده است. اگر علي ميخواهد زن بگيرد، بايد دختر مرا طلاق بدهد و هر كسي را كه ميخواهد بگيرد. اين روايت از صحيح بخاري است. لا تجتمع بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم و بنت عدو الله عند رجل واحد. دختر پيامبر خدا و دختر دشمن خدا نميتوانند زير يك سقف با يك مرد زندگي كنند. صحيح البخاري، ج4، ص212 ما در اينجا چند سوال را مطرح ميكنيم: سوال اول: آيا اين كار، پائين آوردن شأن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست كه بيايد در مسجد و بگويد كه حضرت علي (عليه السلام) ميخواهد براي دختر من هوو بياورد؟ قرآن صراحت دارد: فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ سوره نساء/آيه3 پس آن كس از زنان را به نكاح خود درآوريد كه شما را نيكو و مناسب است؛ دو يا سه يا چهار زن. خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم چندين زن داشت. آن وقت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) اينچنين بگويد كه اگر ميخواهي زن ديگري بگيري، بايد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را طلاق بدهي؟! اين كار براي كسي است كه به دور از فرهنگ است و در بيابانها زندگي ميكند و از فرهنگ اسلامي خبر ندارد. اين، خلاف قرآن و مقام نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اخلاق اسلامي است. سوال دوم: شما ميگوييد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: لا تجتمع بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم و بنت عدو الله عند رجل واحد. دختر پيامبر خدا و دختر دشمن خدا نميتوانند زير يك سقف با يك مرد زندگي كنند. صحيح البخاري، ج4، ص212 شما ميگوييد كه آقاي عثمان، داماد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است. دختر ابوجهل در خانه عثمان است با دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). يا بايد بگوييد كه اين روايت دروغ است يا بايد بگوييد كه زنان عثمان، دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نبودند. ما دهها اشكال در اين قضيه داريم. ما يك مقالهاي نوشتيم در مجله فكرة الكوثر كه در عربستان سعودي هم منتشر شده و در سايتها هم موجود است. يك مقاله 70 صفحهاي نوشتيم كه اين روايت: فاطمة بضعة مني. در چه زمينهاي است. مضافا كه در چند جاي صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها [فمن أغضبها أغضبني]. صحيح البخاري، ج4، ص210 ـ صحيح مسلم، ج7، ص141 و در آنجا هم قضيه خواستگاري از دختر ابوجهل نيست. حاكم نيشابوري روايتي را آورده كه سندا صحيح است: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود: أن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك. خداوند با غضب تو غضبناك و با رضايت تو راضي ميشود. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص154 آقايان اهلسنت اين روايت را ديدهاند و از طرف ديگر هم اين روايت را ديدهاند: فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم، فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. صحيح البخاري، ج4، ص42 و ج5، ص82 ـ مسند احمد، ج1، ص6 و لذا مجبورند كه اين افترائات را مطرح كنند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 02 آبان 88 - 00:00:00
خداوند وجود مقدس جناب دكتر قزويني را محفوظ از جميع بلايا بفرمايد. الحق كه استاد فقط دكتر قزويني |