* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 14 آبان 1388 | تعداد بازديد: 2966 | |
همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان 01 پاسخ به شبهات ـ فيضيه : 14 ـ 08 ـ 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني در جلسه گذشته، به بخشي از صحبتهاي مولوي گرگيج ـ امام جمعه آزاد شهر و رئيس حوزه علميه گاليكش مازندران ـ كه در همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان مطرح شده بود، اشاره كرديم. قبل از اينكه بخش بعدي صحبتهاي ايشان را بگوييم و پاسخ آن را ارائه بدهيم، نكاتي را خدمت عزيزان عرض كنم: نكته اول اگر ما نسبت به پاسخهاي اين مطالب اقدام ميكنيم، بحثمان 100٪ علمي است و هيچ ارتباطي به مسئله وحدت و اختلاف ندارد. همانطور كه آنها از اين فضايي كه جمهوري اسلامي ايران فراهم كرده، آزادانه مطالبي را مطرح ميكنند، ما هم ضمن احترام به علماي اهل سنت، مطالب آنها را به صورت علمي مطرح ميكنيم و از کتابهاي خودشان پاسخ ميدهيم. بحث علمي، نه تنها ضرري به وحدت نميزند، بلكه به تعبير علامه شهيد مطهري (ره)، بحثهاي علمي، زمينهساز وحدت است. آنچه كه به وحدت ضرر ميرساند، جسارت و اهانت به مقدسات مذهبي يكديگر و جريحهدار كردن احساسات و عواطف همديگر است. نكته دوم اين آقايان، بعضاً از اين فضاي باز، سوء استفاده ميكنند. مطالبي را مطرح ميكنند كه علاوه بر جريحهدار شدن احساسات شيعه، جوانان خودشان را هم تحريك ميكنند تا نسبت به شيعه، اقداماتي را انجام دهند يا حدأقل زمينه بدبيني جوانان اهل سنت را نسبت به شيعه، فراهم ميكنند. وقتي يك امام جمعه و رئيس حوزه علميه، به عنوان عقائد شيعه ميگويد: شيعيان، نسبت به خلفاء، اهانت ميكنند و خلفاء ما را غاصب و كافر ميدانند. شيعيان، ما اهل سنت را مخالف اهل بيت ميدانند. همچنين بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را زير سوال ميبرد، قطعا مخاطبين ويژهاي دارند و تحت تأثير قرار ميگيرند و بدبين ميشوند و بغض و كينه شيعه را در دل ميگيرند و چه بسا بعضي از اقدامات ناجوانمردانه را مرتكب شوند كه در اين چند سال اخير هم كم نبود. لذا به نظر ميرسد پاسخگويي به اين شبهات، يك أمر ضروري و لازم است كه اينها بايد از طريق رسانهها مطرح شود، نه فقط در گوشه مدرسه فيضيه و حدأكثر در چند سايت اينترنتي. چون آنها حرفهايشان را به صورت جزوه و سي دي به همهجا ميفرستند و به تمام دانشجويان و جوانان اهل سنت ميرسانند. شما عزيزان هم وقتي به تبليغ ميرويد يا در عرصه اينترنت فعاليت ميكنيد، بايد در تبليغاتي كه انجام ميدهيد، اين شبهات پاسخ داده شود؛ ولي بدون هيچگونه فحاشي و اهانت و جسارت. گرچه ما برخي از مطالب آنها را به اهانت و جسارت تلقي ميكنيم. اهل سنت داخل كشور، هر ساله همايش ختم صحيح بخاري را برگزار ميكنند و سخنراناني از داخل و خارج كشور دعوت ميكنند و ضمن اينكه حدود 80٪، مباحث علمي مطرح ميشود، ولي حدود 20٪ هم مطالب سياسي را مطرح ميكنند و از افراد ناراضي و ورشكستگان سياسي و كساني كه از شيعه و نظام، عقده و كينه دارند، دعوت ميكنند و سخنان آنها، جز اهانت به نظام و زير سوال بردن مشروعيت نظام جمهوري اسلامي ايران و هجمه عليه شيعه و ايجاد جو بدبيني عليه شيعه، چيز ديگري نيست. از جمله سخنرانان همايش كه در تاريخ اول مرداد 1388 صورت گرفت، آقاي مولوي گرگيج بود كه اين مطالب را مطرح كرد: من پنج چيز را تصور كردم كه ما را از هم جدا ميكند و بايد اين پنج چيز رعايت شود تا وحدت اسلامي برقرار شود. آسيبهايي که ما را از هم فاصله ميدهد، اينهاست: 1. غاصب و كافر و ظالم دانستن خلفاء ثلاثه. يعني مادامي كه شيعيان، خلفاء ثلاثه را غاصب و كافر و ظالم ميدانند، وحدت ميان شيعه و سني امكانپذير نيست. ما اين مطالب را از سي دي سخنراني ايشان پياده كرديم و بعدا ديديم مطالبي كه اينها در سايت سني نيوز گذاشتهاند، خيلي تغيير دادند و تصرف و سانسور كردند. مثلا ايشان كه گفته بود: غاصب و كافر و ظالم دانستن خلفاء ثلاثه اگر الان به سايت آنها مراجعه كنيد، ميبينيد كه نوشتهاند: كافر و فاسق خواندن صحابه اينكه چه هدفي را از اين سانسور دنبال ميكنند، بماند. 2. مسئله غصب فدك از فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 3. مسلمانان اهل سنت را به عنوان دشمنان اهل بيت معرفي كردن 4. قاتل دانستن حضرت عمر به عنوان قاتل حضرت زهراء (سلام الله عليها) و به او شهيده گفتن 5. قائل بودن به ارتداد صحابه ايشان در ادامه ميگويد: تا زمانيكه اين آسيبها برطرف نشود، اختلاف ما هم برطرف نخواهد شد. مجمع التقريب هم زحمت نكشند كه تقريبي نخواهد بود. مجمع التقريب هم زير نظر مستقيم مقام معظم رهبري كه به نظر اهل سنت، أولي الأمر است، اداره ميشود. اهل سنت، اطاعت از أولي الأمر را در حد اطاعت از خدا و پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) واجب ميدانند. با اين تفاوت كه اگر أولي الأمر، شيعه و در حكومت شيعي باشد، حرف او هيچ ارزشي ندارد. به يكي از ياوهسرايان اهل سنت گفته بودند: چرا پشت سر امام خميني (ره) نماز نميخواني؟ گفت: پشت سر رهبر شرك نميتوانيم نماز بخوانيم. ولي اينها صدام و ملك فهد را أولي الأمر ميدانند و اطاعت از آنها را واجب ميدانند. حتي اگر در كشور آمريکا زندگي كنند، ميگويند كه اوباما هم از مصاديق أولي الأمر است. ولي اگر در يكجا حكومت شيعي باشد و در رأسش هم يك فقيه شيعي و مورد تأييد قاطبه مردم، أولي الأمر نيستند و اطاعت از آنها واجب نيست؛ حتي نمايندگان خبرگان رهبري اهل سنت. در ادامه، نكاتي را مطرح ميكند و ميگويد: اگر شيعيان، خلفاء ثلاثه را كافر و غاصب و ظالم بدانند، خداي عالم به پيامبران فرموده است: أَنِ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ سوره نحل/آيه36 اگر خلفاء ثلاثه طاغوت بودند، سيدنا علي (رضي الله عنه) به هيچوجه با آنها همكاري نميكرد. آيا ممكن است دين غصب شود، حقوق پايمال شود و علي مرتضي كه فاتح خيبر و شير خداست، ساكت بنشيند؟ اگر خلافت آنها، گناه و عدوان بود، حضرت علي (رضي الله عنه) طبق آيه: وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ سوره مائده/آيه2 با آنها همكاري نميكرد و در امور حكومت، آنها را مشورت نميداد. اگر العياذ بالله كافر بودند، سيدنا علي طبق آيه: فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ سوره توبه/آيه12 با آنها جهاد ميكرد. خلاصه شبهات ايشان در اين سخنراني اين، خلاصه سخن ايشان بود در فراز اول صحبتهايش. در اين فراز از صحبتهايش، 6 نكته را مطرح كرده است. 1. شيعيان، خلفاء ثلاثه را غاصب و كافر و ظالم ميدانند. 2. شيعيان معتقدند: دين، توسط خلفاء ثلاثه غصب شده است. 3. شيعيان معتقدند: حقوق حضرت علي (عليه السلام) پايمال شده است. 4. چرا حضرت علي (عليه السلام) در برابر غصب دين، سكوت را انتخاب كرد. 5. اگر خلفاء كافر بودند، چرا حضرت علي (عليه السلام) طبق آيه شريفه: فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ سوره توبه/آيه12 با آنها جهاد نكرد؟ 6. اگر آنها طاغوت بودند، چرا حضرت علي (عليه السلام) با آنها همكاري كرده و همكاري حضرت علي (عليه السلام) با آنها، مخالف آيه شريفه: وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ سوره مائده/آيه2 است. نكته معمولا ميبينيم كه در بعضي از مجلات و سايتها، مثلا يكدفعه يك صفحه مطلب را إبنتيميه نقل ميكنند و به صورت فلهاي جواب ميدهند. اين صحيح نيست. به دوستان توصيه ميكنم در حوزه پاسخگويي به شبهات، بهترين راه شبهه جواب دادن اين است كه اگر مطلبي را از كسي نقل ميكنيم، اين مطلب را سر انگشتي [ريز ريز و شمارشي] مطرح كنيم و جواب آنها را هم به ترتيب بدهيم. در مباحث فقهي هم همينطور است و اگر بخواهيم نظر يك فقيه را نقل بكنيم، نبايد يك صفحه مطلب را از يك عالم نقل كنيم و به صورت فلهاي جواب بدهيم. در اين صورت، نه خودمان متوجه ميشويم و نه مخاطبينمان. جواب شبهه اول ايشان گفت: شيعيان، خلفاء ثلاثه را غاصب و كافر و ظالم ميدانند. اين را در جلسه گذشته جواب داديم و در اين جلسه به صورت خلاصه اشاره ميكنيم: الف ) سخن خود امير المومنين (عليه السلام) اين شيعيان نيستند كه خلفاء را غاصب و ظالم ميدانند، بلكه امير المومنين (عليه السلام) ـ كه شما اهل سنت، او را به عنوان خليفه چهارم قبول داريد ـ خلفاء قبل از خود را غاصب ميداند. ابن قتيبه دينوري نقل ميكند كه امير المومنين (عليه السلام) خطاب به ابوبکر و عمر و دار و دستهشان ميفرمايد: و تأخذونه منا اهل البيت غصبا. شما اين خلافت و امامت را از ما اهل بيت، به غصب تصاحب كرديد. الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص18 در شرح نهج البلاغه إبن أبي الحديد هم آمده است كه امير المومنين (عليه السلام) ميفرمايد: و غصبوني حقي و أجمعوا على منازعتي أمرا كنت أولى به. حق مرا غصب كردند و اجماع كردند بر اينكه حق مسلّم مرا به يغما ببرند. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج4، ص104 ب ) اعتراف خود خليفه دوم در صحيح مسلم هم از زبان خود خليفه دوم آمده است كه خطاب ميكند به عباس ـ عموي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ـ و امير المومنين (عليه السلام) و ميگويد: فلما توفى رسول الله صلى الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم ... ، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا .... ثم توفى أبو بكر و أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم و ولى أبى بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا ... . وقتي رسول الله صلى الله عليه و سلم از دنيا رفت، ابوبکر گفت: من جانشين رسول الله صلى الله عليه و سلم هستم و نظر شما دو نفر در مورد او اين بود كه او: دروغگو و گنهكار و خيانتكار و حيلهگر است. وقتي ابوبکر از دنيا رفت، من جانشين رسول الله صلى الله عليه و سلم و ابوبکر هستم و نظر شما در مورد من اين بود كه من: دروغگو و گنهكار و خيانتكار و حيلهگر هستم. صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ. پس ما نميگوييم. اين امير المومنين (عليه السلام) است كه خلفاء را صراحتا غاصب و دروغگو و گنهكار و خيانتكار و حيلهگر ميداند. شما چه جوابي به اين روايت ميدهيد؟ اين روايت از كتاب صحيح مسلم شماست. البته آقاي بخاري در صحيح بخاري، به جاي: كاذبا آثما غادرا خائنا. آورده است: تزعمان أن أبا بكر كذا و كذا. صحيح البخاري، ج6، ص191 تصور كرده است كه با پاك كردن صورت مسئله، قضيه حل خواهد شد. احساس كرده است كه اين تعبير امير المومنين (عليه السلام)، تند است و اهانت به خلفاء. شما خودتان ميگوييد كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم. اصحاب من، مانند ستارگان هستند و به هر يك اقتداء كنيد، هدايت ميشويد. اگر ما هم به حضرت علي (عليه السلام) اقتداء كنيم و همچنين عقيدهاي را داشته باشيم، آيا شما بايد آسمان را بر سر شيعه خراب كنيد؟! جواب شبهه دوم ايشان ميگويد: شيعيان معتقدند: دين، توسط خلفاء ثلاثه غصب شده است. الف ) اعتراض حضرت علي (عليه السلام) به ابوبكر البته گمان ميكنم ايشان يك اشتباهي را مرتكب شده است و آن اينكه دين، توسط خلفاء غصب نشده است، بلكه امامت و خلافت توسط خلفاء ثلاثه غصب شده است و اين مطلب را حضرت علي (عليه السلام) ميگويد، نه شيعه. در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه امير المومنين(عليه السلام) خطاب به ابوبكر فرمود: و لكنك إستبددت علينا بالأمر. تو در حق من در امر خلافت، استبداد كردي. صحيح البخاري، ج5، ص83، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر ـ صحيح مسلم، ج5، ص154، كتاب الجهاد، باب قول رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: لا نورث ما تركنا صدقة. حالا آقاي مولوي گرگيج، واژه استبداد را براي ما معنا كند. اين شيعه نيست كه ميگويد امامت غصب شده است، بلكه حضرت علي (عليه السلام) است كه مدعي غصب امامت شده و در كتابهاي خود شما آمده است. ب ) اعتراف خليفه دوم خليفه دوم هم صراحت ميگويد در حق حضرت علي (عليه السلام) ظلم شده و امامت از حضرت علي (عليه السلام) غصب شده است. ابن عباس ميگويد: من و خليفه دوم در همان آغاز خلافتش، در كوچههاي مدينه راه ميرفتيم. عمر به من گفت: يا بن عباس! ما أظن صاحبك إلا مظلوما؟ فقلت في نفسي: و الله! لا يسبقني بها، فقلت: يا أمير المؤمنين! فاردد إليه ظلامته. فانتزع يده من يدي، ثم مر يهمهم ساعة ثم وقف، فلحقته فقال لي: يا بن عباس! ما أظن القوم منعهم من صاحبك إلا أنهم استصغروه، فقلت في نفسي: هذه شر من الأولى، فقلت: و الله! ما استصغره الله حين أمره أن يأخذ سورة براءة من أبى بكر؟ فأعرض عنى و أسرع فرجعت عنه. اي ابن عباس! من احساس ميكنم رفيقت علي، مظلوم قرار گرفته است. ابن عباس گفت: اگر اينگونه است، حق او را به او برگردان. عمر عصباني شد و دستش را از دست من كشيد و راه رفت و ايستاد و من به او رسيدم و گفت: يا ابن عباس! اگر قريش نگذاشتند علي به خلافت برسد، چون او جوانسال و كوچك بود و تجربه نداشت. گفتم: چطور شد كه وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميخواست آيات سوره برائت براي مشركين قرائت شود، با اينكه اول دستور داد ابوبكر اين آيات را براي مشركين بخواند، بعد علي را فرستاد و اين آيات را از او گرفت و رفت براي مشركين مكه قرائت كرد، آيا علي در آن زمان كوچك نبود؟! ولي براي تصدي خلافت، كوچك بود؟! خداوند علي را كوچك و جوانسال ندانست، وقتي كه دستور داد سوره برائت را از ابوبكر بگيرد و خودش برود براي مشركين بخواند. وقتي اين را گفتم، عمر عصباني شد و از من روي گرداند و من هم برگشتم. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج6، ص45 و ج12، ص46 ـ السقيفة و فدك للجوهري، ص72 پس شبهه دوم ايشان هم جواب داده شد كه دين، غصب نشده و خلافت غصب شده و هم صحيح بخاري و صحيح مسلم بر اين غصب خلافت گواهي ميدهند و هم خود خليفه دوم. جواب شبهه سوم ايشان ميگويد: شيعيان معتقدند: حقوق حضرت علي (عليه السلام) پايمال شده است. الف ) پيشگويي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از پايمال شدن حق حضرت علي (عليه السلام) در اينجا هم عرض ميكنيم كه فقط شيعه معتقد به پايمال شدن حق حضرت علي (عليه السلام) نيست، بلكه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم مدعي است كه حق حضرت علي (عليه السلام) پايمال شده است. نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روايات متعدد و صحيح، پيشگويي كرده كه حق حضرت علي (عليه السلام) را به يغما ميبرند و حضرت علي (عليه السلام) را كه خليفه مسلّم ايشان است، بارها و بارها در مكانها و زمانهاي مختلف، به عنوان خليفه خود معين كرده است و هر لفظي را كه شما تصور كنيد ـ ولي، خليفه، امام، أولي، مولي، وصي و ... ـ ، در مورد خلافت حضرت علي (عليه السلام) بيان كرده است و ما دهها روايت با همان لفظ ميآوريم. آيا قبول ميكنيد؟ يا ميگوييد اين روايات را شما شيعيان وارد كتابهاي ما كردهايد؟ وقتي در رابطه با زير سوال بردن عدالت صحابه، حديث حوض را پيش ميكشيم، صراحتا ميگويند اين حديث و احاديث ديگر صحيح بخاري را شيعيان در طول تاريخ وارد كتابهاي ما كردهاند. اگر واقعا كتابهاي شما اينقدر بي در و پيكر است كه يك شيعه بتواند رواياتي را در کتابهاي شما وارد كند، بايد گفت علي الإسلام السلام. شما دينتان را از همين كتابها گرفتهايد. اگر كتابهاي شما اينگونه باشد كه هر كسي بتواند در آن نفوذ و احاديثي را وارد كند، از كجا معلوم كه ساير روايات شما را كه در رابطه با خلافت است، خوارج و نواصب وارد نكرده باشند؟ چون وقتي در باز شد: حكم الأمثال في ما يجوز و في ما لا يجوز واحد. اگر حقوق حضرت علي (عليه السلام) پايمال شده، خود شما با سند صحيح نقل كردهايد كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از حق پايمال شده حضرت علي (عليه السلام) خبر داده است. شايد حدود 15 روايت در منابع متعدد اهلسنت در اين زمينه آمده است. روايت اول: حاكم نيشابوري، روايتي را از نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميکند كه به مردم فرمود: و إن وليتموها عليا فهاد مهتد يقيمكم على صراط مستقيم. اگر علي را ولي أمر خودتان قرار دهيد، علي، هم هدايتگر است و هم هدايتشده و شما را به راه مستقيم خواهد رساند. هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص142 روايت دوم: احمد بن حنبل ـ متوفاي 241 هجري ـ ميگويد: و إن تؤمروا عليا رضي الله عنه و لا أراكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يأخذ بكم الطريق المستقيم. اگر علي را حاكم خودتان قرار دهيد، گرچه ميدانم اينكار را نميكنيد، او را هدايتگر و هدايتشده خواهيد يافت كه شما را به راه مستقيم هدايت خواهد كرد. مسند احمد، ج1، ص109 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397 روايت سوم: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: و إن تستخلفوا عليا و ما أراكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يحملكم من المحجة البيضاء. اگر علي را خليفه خودتان قرار دهيد، گرچه ميدانيم اينكار را نميكنيد، ... . كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص630 ـ حلية الأولياء لإبو نعيم، ج1، ص64 وقتي انسان اين روايات را ميخواند، قلب را كباب ميكند و جگر را ميسوزاند. ب ) حاكم نيشابوري با سند صحيح نقل ميکند كه امير المومنين(عليه السلام) فرمود: إن مما عهد إلي النبي صلى الله عليه و آله أن الأمة ستغدر بي بعده. از جمله وصيتهايي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به من فرمود، اين بود: أمت من بعد از من، در حق تو حيله و خيانت ميكنند و حق مسلّم تو را پايمال ميكنند. هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص244 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج4، ص107ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج11، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص995 يعني كساني كه خلافت تو را قبول و با تو بيعت كردند و به تو بَخٍ بَخٍ لَكَ گفتند، بعد از من، پيمانشكني ميكنند. ابو حامد غزالي هم در كتاب سرّ العالمين اين قضيه را ميآورد. إن شاء الله در ايام عيد غدير خواهيم گفت كه بزرگان اهلسنت گفتهاند كه حديث غدير، نص در ولايت و خلافت و امامت حضرت علي (عليه السلام) است. ابو حامد غزالي ـ يكي از علماي بزرگ اهلسنت كه حتي لعن يزيد را هم حرام ميداند و ميگويد يزيد اجتهاد كرد و امام حسين (عليه السلام) را كشت. اگر هم مجتهد خطا كند، داراي أجر و پاداش است و اگر خطا كرد، يك پاداش را دارد ـ ميگويد: و أجمع الجماهير على متن الحديث عن خطبة يوم غدير خم باتفاق الجميع و هو يقول: من كنت مولاه فعلي مولاه، فقال عمر: بخ بخ لك يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي و مولى كل مؤمن و مؤمنة، فهذا تسليم و رضي و تحكيم، ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود و خفقان الهوى في قعقعة الرايات. عمر كه در روز غدير به علي تبريك گفت، اين جمله او صراحت دارد كه خليفه اول، خلافت و امامت علي را قبول و به آن رضايت داده و بعد از آن، هوي و هوس و حب رياست بر او غلبه كرد و عهد و پيمانش را شكست. لذا در اين روايت هم ميبينيم كه أمت، در حق حضرت علي (عليه السلام)، حيله و خيانت ميكنند. ج ) پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صراحتا فرمود: ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي. كينههايي در سينه مردم است كه بعد از من، ظهور و بروز خواهد كرد. مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلى، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج4، ص107 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج7، ص173 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج12، ص394 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج4، ص480 پس جناب مولوي گرگيج كه ميگويد شيعيان معتقدند حق حضرت علي (عليه السلام) پايمال شده است، فقط شيعه به اين مسئله اعتقاد ندارد، بلكه خود پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به اين موضوع عقيده دارد. جواب شبهه چهارم و پنجم ايشان ميگويد: چرا حضرت علي (عليه السلام) در برابر غصب دين، سكوت را انتخاب كرد. اگر خلفاء كافر بودند، چرا حضرت علي (عليه السلام) با آنها جهاد نكرد طبق اين آيه: فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ سوره توبه/آيه12 غالبا اين شبهه را سوال ميكنند كه چرا حضرت علي (عليه السلام) قيام نكرد و سكوت كرد؟ چرا وقتي به خانه حضرت علي (عليه السلام) هجوم آوردند و همسرش را زدند، دفاع نكرد؟ اين پاسخ شايد طولانيتر از پاسخهاي قبلي باشد و عزيزان بايد دقت كنند تا حق مطلب را با عنايت آقا امير المومنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) خوب أداء كنيم. الف ) چرا عثمان از خودش و همسرش دفاع نكرد؟ جواب نقضي شما معتقديد جناب عثمان، مظلومانه كشته شد و در حق او ظلم كردند. چرا عثمان از حقش دفاع نكرد؟ آقاي ذهبي از قول عايشه نقل ميكند كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به عثمان فرمود: أنه مقتول و أمره أن يكف يده. تو بعد از من كشته ميشوي و حق دفاع از خودت را نداري. تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص479 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج39، ص288 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص52 ابو سهله، غلام عثمان ميگويد: قاتِلْ يا أمير المؤمنين! قال: لا والله! لا أقاتل، قد وعدني رسول الله صلى الله عليه و سلم أمرا فأنا صابر عليه. روزي كه به خانه عثمان حمله كردند، به عثمان گفتم: يا امير المومنين! بلند شو در برابر كساني كه به خانه تو حمله كردهاند، جهاد كن. عثمان گفت: به خدا سوگند! با آنها جهاد نميكنم؛ زيرا رسول الله صلى الله عليه و سلم به من دستور داده و من هم بايد طبق دستور او، صبر كنم. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص99 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج3، ص379 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص71، حديث36276 شما در برابر اين روايت، چه جوابي داريد؟ چرا عثمان از خودش دفاع نكرد؟ مگر دفاع از خود، واجب نيست؟ مگر شما معتقد نيستيد كه عثمان، خليفه به حق است؟ حتي از خودش خواستند كه از خلافتش استعفاء بدهد و كنار برود و گفت: پيراهن خلافتي را كه خداوند بر تن من كرده است، از تنم بيرون نميكنم. از همه مهمتر اينكه جلوي چشم عثمان، همسرش نائله را مورد ضرب و شتم قرار دادند. حتي انگشتان او را قطع كردند. چرا عثمان از همسرش دفاع نكرد؟ آيا شما اين شبهات را فقط براي امير المومنين (عليه السلام) مطرح ميكنيد؟ حتي ركيكترين كلمات را جلوي چشم عثمان، نثار همسرش كردند و عثمان هم لب باز نكرد از همسرش دفاع كند: و سالت عليه الدماء، ثم تقدم سودان بن حمران بالسيف فمانعته نائلة، فقطع أصابعها فولت فضرب عجيزتها بيده و قال: إنها لكبيرة العجيزة و ضرب عثمان فقتله. ... وقتي همسر عثمان خواست از عثمان دفاع كند، سودان بن حمران انگشتان نائله را قطع كرد ـ از عزيزان عذر ميخواهم به خاطر گفتن اين ألفاظ ـ و با دستش به باسن نائله دست زد و گفت: عجب باسن بزرگي! سپس عثمان را زد و كشت. تاريخ طبري، ج3، ص421 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص210 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، ص178 آيا اين تعبير زشتي نيست؟! آيا به غيرت مرد، برنميخورد كه جلوي چشمش اين الفاظ وقيح را به همسرش بزنند و يك جمله هم در دفاع نگويد؟! چرا خليفه سوم دفاع نكرد؟ شما از اين دفاع نكردن آقاي عثمان، چه جوابي داريد؟ همان جواب را شما بگذاريد جلوي عملكرد امير المومنين (عليه السلام). ب ) سكوت؛ توصيه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) وصيت كرده بود: يا علي! بعد از من، حق تو را به يغما ميبرند. اگر نيروي كافي داشتي، با غاصبين خلافت مقاتله و جهاد كن، و گرنه سكوت كن و خانهنشين باش. امير المومنين (عليه السلام) فرمود: قال لي رسول الله صلى الله عليه و آله: إن اجتمعوا عليك فاصنع ما أمرتك و إلا فالصق كلكلك بالأرض، فلما تفرقوا عنى جررت على المكروه ذيلي و أغضيت على القذى جفني و ألصقت بالأرض كلكلي. اگر اينها عليه تو قيام كردند و حق تو را غصب كردند، آنچه كه به تو دستور دادم، عمل كن، وگرنه سينهات را به زمين بچسبان ـ يعني خانهنشين باش و سكوت كن ـ . وقتي بعد از رحلت حضرت، مردم از اطراف من پراكنده شدند و حق مرا غصب كردند، چشمانم را در حاليكه مملو از خار و خاشاك بود، فرو بستم ـ و در برابر حق پايمال شدهام، چشم پوشي كردم ـ . شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج20، ص326 در كتاب الفردوس بمأثور الخطاب ـ أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه ديلمي همداني و شافعي مذهب و متوفاي 509 هجري ـ آمده است كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) وصيت كرد: يا علي! ألصق كلكلك بالأرض، فإذا قتل عثمان فادع إلى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة. الفردوس بمأثور الخطاب، ج5، ص329 روزي امير المومنين (عليه السلام) بالاي منبر بود و أشعث بن قيس ـ كه سركرده منافقين بود و همواره به امير المومنين (عليه السلام) طعنه ميزد ـ گفت: فما يمنعك يا بن أبي طالب حين بويع أخو تيم بن مرة و أخو بني عدي بن كعب و أخو بني أمية بعدهما، أن تقاتل و تضرب بسيفك؟ و أنت لِمَ تخطبنا خطبة ... : والله! إني لأولى الناس بالناس و ما زلت مظلوما منذ قبض الله محمدا صلى الله عليه و آله. فما منعك أن تضرب بسيفك دون مظلمتك؟ هر منبري كه ميروي، در آخر منبر ميگويي: بعد از اينكه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، در حق من ظلم شد و سخن از مظلوميت خود ميزني. اگر واقعا احساس مظلوميت ميكردي، اين شمشير تو كه در برابر طلحه و زبير در جنگ جمل كشيدي، در زمان بيعت ابوبکر و عمر كجا بود تا حق خود را بگيري؟ امير المومنين (عليه السلام) فرمود: ... منعني من ذلك أمر رسول الله صلى الله عليه و آله و عهده إلي. أخبرني رسول الله صلى الله عليه و آله بما الأمة صانعة بي بعده، فلم أك بما صنعوا - حين عاينته - بأعلم مني و لا أشد يقينا مني به قبل ذلك، بل أنا بقول رسول الله صلى الله عليه و آله أشد يقينا مني بما عاينت و شهدت. فقلت: يا رسول الله! فما تعهد إلي إذا كان ذلك؟ قال: إن وجدت أعوانا فانبذ إليهم و جاهدهم و إن لم تجد أعوانا فاكفف يدك و احقن دمك، حتى تجد على إقامة الدين و كتاب الله و سنتي أعوانا. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از حوادث بعد از خودش مرا با خبر كرده بود و از حضرت، وظيفه خودم را سوال كردم و فرمود: اگر ياوراني پيدا كردي، به فكر جنگ و قيام مسلحانه باش و اگر ياوري نداشتي، دست نگهدار و خون خود را حفظ كن ... . بهج الصباغة، ج4، ص519 ـ كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص214 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج11، ص75 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص41 روايات متعدد ديگري داريم كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به امير المومنين (عليه السلام) وصيت كرد اگر نيروي كافي براي گرفتن حق خود داشتي، قيام كن و اگر نداشتي، ساكت باش. ج ) امير المومنين (عليه السلام) به فكر دفاع بود امير المومنين (عليه السلام) بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و غصب خلافت، به فكر دفاع و جهاد بود، ولي نيرو نداشت. در نهج البلاغه، خطبه 26 ميفرمايد: فنظرت فإذا ليس لي معين إلا أهل بيتي، فضننت بهم عن الموت و أغضيت على القذى و شربت على الشجى و صبرت على أخذ الكظم و على أمر من طعم العلقم. بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و غصب خلافت و پايمال شدن حقم، به فكر دفاع بودم، ولي جز اهل بيتم، كسي از من دفاع نكرد و ياوري جز آنها نداشتم. ديدم اگر اهل بيتم را در برابر شمشير اينها قرار بدهم، نابود ميشوند. لذا چشمم را با خار و خاشاكي كه در آن بود، فرو بستم و كاسه صبر زهرآگين را نوشيدم. امير المومنين (عليه السلام) در خطبه 3 نهج البلاغه ـ معروف به خطبه شقشقيه ـ ميفرمايد: و طفقت أرتأي بين أن أصول بيد جذاء أو أصبر على طخية عمياء، يهرم فيها الكبير و يشيب فيها الصغير و يكدح فيها مؤمن حتى يلقى ربه، فرأيت أن الصبر على هاتا أحجى، فصبرت و في العين قذى و في الحلق شجا، أرى تراثي نهبا حتى مضى الأول لسبيله فأدلى بها إلى فلان بعده. بعد از آنكه حقم را به يغما بردند، فكر ميكردم كه چه كنم؟ با دست خالي براي احقاق حقم قيام كنم يا صبر كنم در اين محيط خفقانزا كه پيرها را نابود و جوانان را پير ميكرد و مؤمن را غمگين ميكرد و اميد به لقاء پروردگارش داشت. به اين نتيجه رسيدم كه صبر كردن بهتر است از قيام با دست خالي. پس صبر كردم در حاليكه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم و ميديديم جلوي چشمم، حق مسلّم مرا به يغما ميبرند. همچنين امير المومنين (عليه السلام) ميفرمايد: أما و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! لو وجدت يوم بويع أبو بكر - الذي عيرتني بدخولي في بيعته - أربعين رجلا، لما كففت يدي و لناهضت القوم. قسم به خداوند! اگر روزي كه مردم با ابوبکر بيعت ميكردند، 40 نيرو داشتم، قيام ميكردم. مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج11، ص76 ـ كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص218 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص42 ـ الاحتجاج للشيخ الطبرسي، ج1، ص281 همچنين فرمود: أما والله! لو وجدت أعوانا لقاتلتهم. به خدا قسم! اگر در آن روز، ياوراني داشتم، با آنها ميجنگيدم. الإقتصاد للشيخ الطوسي، ص209 د ) عدم قيام امير المومنين (عليه السلام) از ترس تفرقه ميان مسلمانان امير المومنين (عليه السلام) ميفرمايد: ديدم اگر براي گرفت حقم قيام كنم، در ميان مسلمانان تفرقه ايجاد ميشود. منافقين از يك طرف و مرتدّين از يك طرف و دشمنان خارجي و ارتش روم و ايران هم از طرف ديگر، منتظر فرصت بودند تا حمله كنند و اكر امير المومنين (عليه السلام) قيام ميكرد، با آن تفرقهاي كه ايجاد ميشد، دشمنان از فرصت استفاده ميكردند و ديگر اسلامي باقي نميماند. آقاي إبن عبد البر ـ از استوانههاي اهل سنت ـ از قول حضرت علي (عليه السلام) نقل ميكند: لولا مخافة الفرقة و أن يعود الكفر و يبوء الدين، لغيرنا. اگر ترس اين نبود كه مسلمانان دچار تفرقه شوند و كفر دوباره برگردد و دين اسلام نابود شود، من حكومت را تغيير ميدادم و هيئت حاكمه را ساقط ميكردم. الاستيعاب، لإبن عبد البر، ج2، ص497 اين مشكلات هم در زمان خود پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم بود. چنانچه عايشه از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) سوال ميكند: آيا حجر اسماعيل، جزء خانه خداست يا نه؟ حضرت فرمود: بله. عايشه گفت: پس چرا آن را وارد بيت الله الحرام نميكني؟ حضرت فرمود: لولا أن قومك حديثوا عهد بجاهلية [أو بالكفر]. اگر من ميخواستم اين كار را انجام دهم، قوم تو از اسلام برميگشتند به دوران جاهليت [يا كافر ميشدند]. صحيح البخاري، ج2، ص156 پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براي تغيير ساخت و ساز مكه مكرمه و بيت الله الحرام، ميديد كه اين مردم، تاب و توان آن را ندارند. همچنين حديث حوض كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: بعد از من، صحابه، مرتدّ ميشودند: فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. و جز تعداد اندكي، همه وارد آتش جهنم خواهند شد. صحيح البخاري، ج7، ص208 تا سال 8 هجري، آمار تمام مسلماناني كه اطراف پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بودند، چقدر بود؟ مسلماناني كه در فتح مكه بودند ـ بعد از تلاشهايي كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در مدينه و مكه انجام داد ـ چقدر بودند؟ حدأكثر ميگويند 8 هزار نفر بودند. همينها هم در جنگ حنين از اطراف پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) پراكنده شدند و رفتند و پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در وسط جنگ با 12 نفر از يارانش تنها ماند. اينها كه ميگويند پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) 120 هزار صحابه داشت، همهاش بعد از فتح مكه بود. يك عده هم ديدند نميتوانند در برابر اسلام مقاومت كنند، از ترسشان مسلمان شدند. هـ ) پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به دليل نداشتن نيرو، در مكه قيام نكرد پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) 13 سال در مكه بود، چرا قيام نكرد؟ با آن همه ظلمها و شكنجهها و جناياتي كه جلوي چشمش ديد، ولي قيام نكرد و از خودش و از صحابه دفاع نكرد. امير المومنين (عليه السلام) هم كه الگويش پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بود، همين كار را كرد و قيام نكرد. امير المومنين (عليه السلام) در بعضي از روايات هم ميفرمود كه أسوه من، پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) است. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در مكه، نيرو براي قيام كردن نداشت و قيام نكرد، من هم نيرو نداشتم و قيام نكردم. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از ترس مردم فرار كرد و به غار رفت و از آنجا هم به هجرت رفت. چرا پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هجرت كرد؟ به همان دليل هم امير المومنين (عليه السلام) سكوت كرد. و ) روش انبياء (عليهم السلام) هم در زمان نداشتن نيرو، سكوت بود شما نسبت به امير المومنين (عليه السلام) خرده ميگيرد كه چرا در برابر مخالفان سكوت كرد: حضرت لوط (عليه السلام) قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آَوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ سوره هود/آيه80 ـ در مقابل شما كه هر جنايتي را مرتكب ميشويد و حتي براي مهمانان من هم فكر تجاوز را در سر داريد ـ ، اگر نيرو داشتم قيام ميكردم. حضرت لوط (عليه السلام) چون نيرو نداشت، قيام نكرد. حضرت موسي (عليه السلام) ميفرمايد: فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ سوره شعراء/آيه21 مگر حضرت موسي (عليه السلام)، پيامبر أولو العزم نبود؟ چون نيرو نداشت، فرار كرد. بعد از آنكه نيرو داشت، باز هم ديد كه توان مقابله با لشكر فرعون را ندارد، لذا پا به فرار گذاشتند و از رود نيل با آن معجزاتش گذشتند و نجات يافتند: وَ إِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَ أَغْرَقْنَا آَلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ سوره بقره/آيه50 حضرت موسي (عليه السلام) كه نيرو داشت، چرا باز هم پا به فرار گذاشت؟ شما در آنجا چه ميفرماييد؟ آيا ميگوييد كه عدم قيامش خلاف بود و بايد در مقابل فرعون ميايستاد و طبق اين آيه عمل ميكرد: فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ سوره توبه/آيه12 حضرت هارون (عليه السلام) وقتي حضرت موسي (عليه السلام) 40 روز به كوه طور رفت و قومش را به برادرش حضرت هارون (عليه السلام) سپرد، مردم گوسالهپرست شدند. وقتي حضرت موسي (عليه السلام) از كوه طور بازگشت و برادرش را مورد عتاب قرار داد، حضرت هارون (عليه السلام) فرمود: ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَ لَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ديدم اگر بخواهم با اين قوم، مقاومت كنم، مرا خواهند كشت. سوره أعراف/آيه150 پس چرا حضرت هارون (عليه السلام) قيام نكرد و در برابر كساني كه گوسالهپرست شدند، مقاومت نكرد؟ آيا آنها كمتر از أئمة الكفر بودند؟ مسائل ديگري هم هست كه فرصت بيان نيست. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: علي اكبروزيري -
تاريخ: 29 ارديبهشت 89 - 11:07:59
آقاي قزويني خسته نباشيد خداوند به شما خير كثير عطا فرمايد ,انشالله شما هم همانند علامه اميني در كنار حوض كوثر از دستان مبارك اميرالمو’منين سيراب شويد .انشالله خداوند به شما عمر طولاني و پر بركت عطا كند تا بتوانيد از حقوق مظلوم غدير دفاع كنيد. |