* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 21 آبان 1388 | تعداد بازديد: 3570 | |
همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان 02 پاسخ به شبهات ـ فيضيه : 21 ـ 08 ـ 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني بحث ما در رابطه با نقد بعضي مطالبي بود كه در همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان در اول مرداد امسال صورت گرفت. در دو جلسه گذشته، نسبت به برخي از شبهات و سخناني كه جناب مولوي گرگيچ ـ امام جمعه آزاد شهر ـ مطرح كرده بود، پاسخ داديم و يكي از شبهات ايشان در بخش اول، ناتمام ماند. ايشان گفته بود: آنچه كه ما را از هم جدا ميكند و مايه اختلاف شيعه و سني است، 5 مورد است و اگر شيعيان عقيده به وحدت دارند، بايد اين 5 مسئله را رعايت كنند. ما إن شاء الله اين 5 مورد را جواب ميدهيم. آقاي مولوي گرگيچ از شيعه خواسته است از معتقدات مسلّم خود دست بردارد تا وحدت ميان شيعه و سني برقرار شود. مرحوم شهيد مطهري (ره) در كتاب امامت و رهبري ميفرمايد: مراد از وحدت، اين نيست كه ما از شيعه يا سني بخواهيم از معتقدات و مسلّمات عقيده خودشان دست بردارد. اگر بگوييم شيعه بايد از معتقدات خودش دست بردارد، يعني از شيعه بودن دست بردارد و اگر بگوييم سني هم براي وحدت، بايد از معتقداتش دست بردارد، يعني از سني بودن دست بردارد. اين، وحدت ميان شيعه و سني نيست؛ بلكه تبديل كردن شيعه به سني و سني به شيعه است. مراد از وحدت اين است كه مطالبي را كه عواطف و احساسات يكديگر را جريحهدار ميكند، نبايد بگوييم؛ مانند اهانت و فحاشي به همديگر و مقدسات همديگر. بحثهاي علمي، زمينهساز وحدت است و بايد باشد. يكي از علل جدايي شيعه و سني، اين است كه اين دو، به عقائد و مباني فكري همديگر آگاهي ندارند و اگر آگاه باشند، بستر وحدت را فراهم ميكند. به حول و قوه الهي اين 5 مورد را پاسخ ميدهيم و مطالبات خود را هم از اهلسنت بيان ميكنيم. همانطور كه حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي در ديدار مولوي عبد الحميد، صراحتا نكات ظريفي را فرمودند و ما در خواب هم نميديديم كه اينچنين با صراحت و قدرت، اين مطالب را مطرح كنند. احساس ميكنيم كه الان، جوّ آماده است و بزرگان ما، شجاعانه و بدون رعايت ملاحظات، مطالب را مطرح ميكنند. ايشان يكي از بهترين و ظريفترين و زيباترين و محكمترين جمله را بيان فرمودند كه قطعا مرضي خداوند و امام زمان (عليه السلام) و فرمودند: تمام اين نا امنيها و كشتارهاي داخل كشور، به ويژه در سيستان و بلوچستان، ريشه در متون درسي اهل سنت دارد. وقتي يك طلبه در کتابهاي درسي ميخواند كه توسل شرك است و شيعه، متوسل ميشود، پس شيعه مشرك است و قتلش واجب است، در حقيقت تمام زمينههاي ترور و كشتار را فراهم ميكند. ما از اينها ميخواهيم نسبت به متون درسيشان تجديد نظر كنند و مطالبي كه خون شيعه را مباح ميكند، از متون درسيشان بردارند. آمارها ميگويد در اين 15 سال اخير، ترورهايي كه در زاهدان و زابل و ايرانشهر و بم و كرمان انجام گرفته، 80٪ عاملين آنها، روحانيون و طلبههاي اهل سنت بوده است. يعني از هر 10 مورد، 8 موردش توسط روحانيت ـ سطح پايين، مانند عبد المالك ريگي يا سطح بالا، مانند مولوي عبد القدوس كه رئيس حوزه علميه شاهجمال ايرانشهر بود و مولوي سليمي از اساتيد برجسته اهل سنت ـ بود. ما به اين آقايان نميگوييم دست از عقائد خود بردارند. بلكه عقائد فاسد وهابيت و ترور و كشتاري كه در متون درسي شما نفوذ كرده و ردّ پايش در متون درسي شما ديده ميشود و در ماهوارههاي شما تبليغ ميشود، اينها را برداريد. اين 5 موردي كه مولوي گرگيچ گفته بود، اين است: 1. غاصب و كافر و ظالم دانستن خلفاء ثلاثه. جواب داديم كه شيعه، خلفاء ثلاثه را غاصب نميداند، بلكه اين امير المومنين (عليه السلام) است كه خلفاء را غاصب ميداند و در متون معتبر روائي و تاريخي شما آمده است. 2. مسئله غصب فدك از فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين را هم بحث خواهيم كرد كه قبل از اينكه مسئله فدك را علماء شيعه بنويسند، علماء اهل سنت در صحيحترين کتابهايشان مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم آوردهاند. 3. مسلمانان اهل سنت را به عنوان دشمنان اهل بيت معرفي كردن ما نميگوييم شما اهل سنت، دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) هستيد. ولي چند سوال كوچك داريم كه مطرح خواهيم كرد. سوال اول: شما در صحيح بخاري و صحيح مسلم، بيش از 10 روايت آوردهايد كه از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) سوال كردند: كيف الصلاة عليكم؟ چگونه بر شما صلوات بفرستيم؟ أللهم صلى على محمد و على آل محمد كما صليت على إبراهيم و على آل إبراهيم صحيح بخاري، ج4، ص118 ـ صحيح مسلم، ج2، ص16 اين دستور پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) است. چرا شما در صحبتها و خطبهها و سخنرانيها و کتابهايتان نام پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را اينگونه مينويسيد: صلى الله عليه و سلم؟ چرا و آله را حذف ميكنيد؟! اين چه رمزي است؟ بخاري اين را در صحيح خود آورده و در همان روايت، نام پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را آورده است، ولي نوشته است: صلى الله عليه و سلم. صحيح بخاري، ج4، ص118 ـ صحيح مسلم، ج2، ص16 چرا؟ روايات ديگري را خودتان نقل كردهايد: پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نهي كرده از صلوات ناقص و دم بريده. سوال كردند يعني چه؟ فرمود: يعني بر من صلوات بفرستيد و آل مرا فراموش كنيد. سوال دوم: شما بيش از 200 روايت با صحيحترين سند، حتي در صحيح مسلم آوردهايد كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي. در بعضي از روايات با سند ضعيف نقل كردهايد كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و سنتي. بر فرض كه اين روايات هم 20 سند صحيح دارد، تازه همسطح روايت كتاب الله و عترتي ميشود. چرا شما در تمام سخنرانيهايتان كه بحث ثقلين را مطرح ميكنيد، اسمي از كتاب الله و عترتي نميآوريد؟ چرا در ماهوارههايتان اثري از كتاب الله و عترتي نيست؟ چرا در خطبههاي نماز جمعهتان خبري از كتاب الله و عترتي نيست و فقط كتاب الله و سنتي است؟ چرا اين حديث صحيح و مسلّم و متواتر را در خطبهها و کتابها و سخنرانيها و صحبتهايتان حذف ميكنيد؟ آيا شما اين را عشق به اهل بيت (عليهم السلام) نامگذاري ميكنيد؟ سوال سوم: شما بيش از 40 روايت آوردهايد در رابطه با عزاداري امام حسين (عليه السلام) كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) قبل از خلقت امام حسين (عليه السلام) و در دوران نوزادي و كودكي براي ايشان گريه كرد و در بالاي منبر روضه خواند و صداي شيون مردم را هم نقل ميكنيد. چرا در ايام عزاداري و شهادت امام حسين (عليه السلام) و عاشوراء، اسمي از عزاداري به ميان نميآوريد؟ خود مولوي عبد الحميد در عاشوراي سال گذشته گفت: اگر ما براي امام حسين عزاداري نميكنيم، براي اين است كه عزاداري را بدعت ميدانيم. چون خلفاء براي امام حسين عزاداري نكردند. البته ما هم ميگوييم آيا خلفاء، ختم صحيح بخاري داشتند كه شما هر سال، ميليونها تومان براي اين مراسم هزينه ميكنيد و حدود 200 هزار نفر را جمع ميكنيد و سخنران از عربستان سعودي ميآوريد؟ آيا همين ختم صحيح بخاري بدعت است يا نيست؟ آيا ابوبکر ختم صحيح بخاري داشت؟ يا عمر و عثمان و خلفاء بنيأميه و بنيعباس؟ اگر بنا است چيز جديدي وارد عقيده اسلامي بشود و ريشه در صدر اسلام داشته باشد، بايد در مورد ختم صحيح بخاري هم ملاحظه شود. شما در تمام ماه رمضان، نماز تراويح ميخوانيد. آيا پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نماز تراويح ميخواند. آيا ابوبکر و عمر نماز تراويح ميخواندند؟ جز اينكه در صحيح بخاري آمده كه وقتي عمر دستور به نماز تراويح داد، گفت: نعم البدعة هذه. چه بدعتي خوبي است. صحيح بخاري، ج2، ص252 همين صحيح مسلم هم ميگويد كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: كل بدعة ضلالة. صحيح مسلم، ج3، ص11 در منابع معتبر اهل سنت هم آمده است: كل ضلالة في النار. سنن النسائي، ج3، ص189 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج9، ص97 سوال چهارم: چرا شما در هيچيك از نمازجمعههاي اهل سنت در ايران، يك دفعه هم نگفتهايد يزيد، قاتل امام حسين (عليه السلام) است؟ اگر گفتهايد، براي ما نمونهاي را بياوريد؟ ولي ما دليل داريم كه شما در سخنرانيها و اطلاعيههايتان اعلام كردهايد كه يزيد، نقشي در شهادت امام حسين (عليه السلام) نداشته و بيگناه است؟ شما امروز فرهنگ إبنتيميه را منتشر ميكنيد و إبنتيميه ميگويد: اولا: يزيد، دستور قتل امام حسين (عليه السلام) را نداده و پشيمان بوده است از كاري كه عمر بن سعد كرده است. ثانيا: يزيد، مجتهد بوده است و اگر خطا كرده، يك ثواب دارد. يعني شركت يزيد در قتل امام حسين (عليه السلام)، ثواب هم دارد. اين را به ما جواب بدهيد؟ چند روز پيش، در شبكه ماهوارهاي نور ـ متعلق به اهل سنت شرق كشور ـ مولوي شهبخش اعلام كرد: بنيانگذار عزاداري براي امام حسين، خود يزيد بن معاويه بوده است. كساني كه براي امام حسين عزاداري ميكنند، سنت يزيدي را إحياء ميكنند. شما اين را چه نام ميگذاريد؟ ما نميگوييم عداوت و دشمني با اهل بيت (عليهم السلام). شما چه اسمي روي اين كار ميگذاريد؟ من حدود 200 مورد از اين مطالب دارم كه بخش محترمانهاش را براي شما عرض كردم. إن شاء ا... اگر صلاح باشد، روي بعضي از خط قرمزها خواهيم رفت كه اينها در اين 1400 چه كردند و ادامه هم ميدهند. فعلا مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز. 4. قاتل دانستن حضرت عمر به عنوان قاتل حضرت زهراء (سلام الله عليها) و به او شهيده گفتن چشم! اگر شما از اين عقيدهتان كه عثمان، مظلومانه شهيد شده، دست برداشتيد، ما هم دست برميداريم. آيا شما حاضريد؟! يا قضيه قتل عثمان را به عنوان حربه عليه شيعه استفاده ميكنيد؟ با اينكه در قتل عثمان، إجماع جميع صحابه بود. طبق تاريخ طبري و إبن كثير دمشقي و إبن أثير، از مجموع صحابهاي كه در مدينه بودند، 2 يا 3 نفر از عثمان دفاع كردند و ما بقي، إجماع كردند در قتل عثمان و نگذاشتند جنازه عثمان در قبرستان بقيع كه براي اموات مسلمانان بود، دفن شود و بعد از 3 شبانهروز، در قبرستان يهوديها دفن كردند. وقتي معاويه روي كار آمد، فاصله ميان قبرستان بقيع و يهوديها را خريد و به هم متصل كرد. شما در سخنرانيها و نمازجمعههايتان حاضر نيستيد براي امام حسين (عليه السلام) گريه كنيد، ولي براي عثمان، مصيبت ميخوانيد و ناله ميزنيد. آيا حاضريد دست برداريد؟ مضافا كه ما سندهاي محكم و قوي و غير قابل انكار، مبني بر شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در منابع شما داريم. امام جويني ـ استاد ذهبي كه از او تعبير به امام الأوحد : پيشواي يگانه عصر ميكند ـ در كتاب فرائد السمطين، جلد 2، صفحه 36، صراحتا شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح ميكند. همچنين طبري و إبن أثير و ذهبي و إبن أبي شيبه و ديگران هم آوردهاند. يكي از توفيقاتي كه خداوند به ما داد، اين بود كه در سال گذشته به دستور يكي از مراجع عظام تقليد به مدت 3 روز در شبكه ماهوارهاي المستقله در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مناظره كرديم و دهها روايت صحيح از منابع معتبر اهل سنت را با بررسي سندي، در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ارائه داديم و در شب آخر، دكتر ابو شوارب ـ را كه از دانشگاه اسكندريه مصر آورده بودند ـ اعلام كرد كه فلاني ثابت كرد عالمي متخصص در رجال و تاريخ و ... است. يعني رسما شكست خود را اعلام كردند. در مناظرهاي كه با مولوي عبد المجيد ـ كه نماينده رسمي عبد الحميد بود ـ در شبكه سلام داشتيم، 5/1 ساعت در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مناظره كرديم و أدله محكم آورديم و هيچ جوابي نداشت. شايد بنده در عمرم، با بيش از 300 مناظرهاي كه داشتم، به اندازهاي كه دلم براي ايشان سوخت، در هيچيك از مناظرههايم دلم براي طرف مقابلم نسوخت. روايات و آيات را از کتابهاي خودشان آورديم و ايشان هم شعر سعدي و حافظ براي ما ميخواند. ما حرفمان مشخص است و مخفي نيست كه بخواهيم در گوشه مدرسه فيضيه اين حرفها را بزنيم. در ماهوارههاي شيعه و وهابيت هم اين حرفها را گفتهايم. به شما قول ميدهيم در رسانههاي داخلي، قبل از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، تمام اين مسائل را مطرح كنيم. آنها هم بيايند جواب بدهند. 5. قائل بودن به ارتداد صحابه شبهه نكتهاي كه در جلسه گذشته ماند و حساس هم بود، اين بود كه ايشان گفت: شيعيان معتقدند كه خلفاء ثلاثه، غاصب حق حضرت علي (عليه السلام) و طاغوت بودند. اگر آنها طاغوت بودند، چرا حضرت علي (عليه السلام) با آنها همكاري كرد؟ در طول اين 50 سال اخير، اگر کتابهاي اهل سنت را ببينيد، خصوصا کتابهايي كه بعد از انقلاب اسلامي چاپ شده است، مانند كتاب خلافت و انتخاب آقاي عبد الرحمن سليمي و امير مومنان از ديدگاه خلفاء ملا محمد عمر سربازي يا اگر سايتهاي اهل سنت را ببينيد، اين بحث را خيلي مفصل مطرح كردهاند. اگر شما با يك عالم سني يا وهابي بحث كنيد، يكي از حربههاي آنها همين قضيه است و ميگويند: شما معتقديد كه بين امير المومنين (عليه السلام) و خلفاء، عداوت بوده و اينها غاصب حق امير المومنين (عليه السلام) و ظالم و طاغوت بودند. اگر اينها طاغوت بودند، چرا حضرت علي (عليه السلام) با آنها همكاري كرد؟ آيا اين مخالف فرمان خداوند نيست كه ميفرمايد: وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ سوره مائده/آيه2 اين سخن آقاي مولوي گرگيچ است. جواب اينها شايعه كردهاند امير المومنين (عليه السلام) با خلفاء همكاري كرده است. اولا: شهيد مطهري (ره) كه امروز، سخنان او براي ما حجت است، وقتي به اينجا ميرسد، منكر تمام همكاري امير المومنين (عليه السلام) با خلفاء است و اين تعبير را دارد: علي (عليه السلام) شخصا هيچ پستي را از هيچيك از خلفاء نميپذيرد؛ نه فرماندهي جنگ، نه حكومت يك استان، نه إمارت الحاج و نه چيز ديگر از اين قبيل را. زيرا قبول يكي از اين پستها، به معناي صرفنظر كردن از حق مسلّم خويش است. كتاب امامت و رهبري، ص19 و 20 اين، سخن علامه شهيد مطهري (ره) و يك روحاني فرهيخته شيعه و شيعهشناس معاصر است، نه سخن يك منبري و طلبه و جوان تند. الان سخنان شهيد مطهري (ره) براي ما الگو است. ثانيا: إبن أبي الحديد معتزلي نقل ميكند: ابن عباس ميگويد: با خليفه دوم راه ميرفتيم كه به من گفت: يا بن عباس! أشكو إليك ابن عمك، سألته أن يخرج معي فلم يفعل و لم أزل أراه واجدا، فيم تظن موجدته؟ قلت: يا أمير المؤمنين! إنك لتعلم، قال: أظنه لا يزال كئيبا لفوت الخلافة، قلت: هو ذاك. ابن عباس! از دست پسرعمويت علي به تو شكايت ميكنم، با ما همكاري نميكند و حتي گفتم در اين سفر، همراه ما باش، ولي قبول نكرد. او را خيلي ناراحت و غمگين ميبينم. چرا اين همه ناراحت و غمگين است؟ گفتم: اي امير المومنين! خودت بهتر ميداني. عمر گفت: علي همواره غمگين است براي اينكه ما خلافت را از دست او گرفتيم. گفتم: حقيقت همين است. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج12، ص78 ثالثا: شما همكاري امير المومنين (عليه السلام) با خلفاء را دليل بر مشروعيت عملكرد خلفاء ميدانيد، حال آنكه آقاي احمد بن حنبل در كتاب مسند ميگويد: عن عاصم عن أبي وائل قال قلت لعبد الرحمن بن عوف كيف بايعتم عثمان و تركتم عليا رضي الله عنه؟ قال: ما ذنبي؟ قد بدأت بعلي فقلت: أبايعك على كتاب الله و سنة رسوله و سيرة أبي بكر و عمر رضي الله عنهما، قال: فقال: فيما استطعت، قال: ثم عرضتها على عثمان رضي الله عنه فقبلها. عاصم از ابي وائل نقل ميكند: به عبد الرحمن بن عوف گفتم: چرا با عثمان بيعت كرديد و علي را رها كرديد؟ گفت: گناه من چيست؟ اول به سراغ علي رفتيم و گفتيم با سه شرط با تو بيعت ميكنيم: عمل كني به كتاب خدا و سنت رسولش و سيره ابوبکر و عمر. علي گفت: تا جايي كه در توان داشته باشم ـ يعني عمل به كتاب خدا و سنت رسولش، نه سيره ابوبکر و عمر ـ . مسند احمد بن حنبل، ج1، ص75 ـ فتح الباري لإبن حجر العسقلاني، ج13، ص170 اگر سيره شيخين مورد تائيد حضرت علي (عليه السلام) بود، چرا حاضر ميشود خلافت را رها كند و به دست عثمان بسپارد و جامعه اسلامي را دچار تشتت و تفرقه و بيچارگي كند؟ تخم غالب اختلافات جهان اسلام در دوران عثمان كاشته شد. در دوران عثمان بود كه دودمان بنيأميه بر حكومت اسلامي مسلط شدند و سرنوشت أمت اسلامي به دست بنيأميه افتاد. حضرت علي (عليه السلام) حاضر ميشود خلافت را از دست بدهد، ولي كار خلاف انجام ندهد. از ديدگاه حضرت علي (عليه السلام)، هدف، وسيله را توجيه نميكند. اگر امير المومنين (عليه السلام) اين كار را قبول ميكرد، يعني صحّه گذاشته است بر تمام كارهايي نادرستي كه در دوران آقاي ابوبکر و عمر گذشته است و آيندگان نميتوانستند حق را از باطل تشخيص بدهند. لذا حضرت علي (عليه السلام) حاضر نميشود خلافت را به شرط عمل به سيره شيخين به دست بگيرد. آقاي طبري، قضيهاي را نقل ميكند كه بخشي از خوارج، بعد از قضيه حكميت، آمدند با حضرت علي (عليه السلام) بيعت كنند و گفتند: با تو بيعت ميكنيم به شرط آنكه به كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و سلم و روش شيخين عمل كني. قضيه خوارج نهروان، كار كوچكي نبود. حضرت علي (عليه السلام) ميتوانست با يك بله گفتن، جلوي كشتارها را بگيرد. حتي سرچشمه شهادت امير المومنين (عليه السلام) هم قضيه خوارج بود. حضرت علي (عليه السلام) ميتوانست قبول بكند. ولي گفت: من به كتاب خدا و سنت رسولش عمل ميكنم، ولي به سيره شيخين عمل نميكنم و گفت: ويلك! لو أن أبا بكر و عمر عملا بغير كتاب الله و سنة رسول الله صلى الله عليه و سلم، لم يكونا على شئ من الحق. واي بر تو! اگر اينها به غير كتاب خدا و سنت رسولش عمل كرده بودند، به حق نبودند. تاريخ الطبري، ج4، ص56 يعني اگر من سيره شيخين را قبول كردم، عمل ناحق را پذيرفتهام. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيث دار البته ما بارها گفتهايم آدرسهايي كه ميدهيم، از نرمافزار مكتبه اهل بيت (عليهم السلام) است كه به حق، خدمت شاياني به جهان تشيع كردند. خداوند حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) را رحمت كند و روحش را شاد و شادتر كند. همچنين حضرت آيت الله العظمي سيستاني را كه اين نرمافزار را تكميل كردند، بر عمر با عزت و عافيت ايشان بيافزايد. شبهه شبهه ديگري كه اينها عليه ما مطرح ميكنند، اين است: امير المومنين (عليه السلام) در موارد متعددي به خلفاء، مشورت داده است. آيا مشورت دادن، با اين حرفهايي كه شما گفتهايد، منافات ندارد؟ آيا مشورت دادن، نوعي همكاري نيست؟ جواب مشورت دادن، تكليف هر مسلماني است؛ گرچه مشورت گيرنده، مسلمان هم نباشد. در روايات هم داريم كه حتي اگر يك يهودي هم از شما مشورت ميگيرد، نبايد در مشورت دادن، خيانت كنيد. اين شبهات در قرن 3 و 4 هم مطرح بوده است. مرحوم سيد مرتضي علم الهدي (ره) در كتاب الشافي في الإمامة جواب داده است و ميفرمايد: فإن أشار بذلك إلى ما كان يمدهم به من الفتيا في الأحكام، فذلك واجب عليه في كل حال. اينكه ميگويند امير المومنين (عليه السلام) به سوالات شرعي جواب ميداده، اينكار بر هر مسلماني واجب است. الشافي في الامامة للشريف المرتضى، ج3، ص251 يعني امير المومنين (عليه السلام) اين كار را به عنوان يك تكليف شرعي و أمري واجب انجام ميداد. در مورد مشورت دادنهاي امير المومنين (عليه السلام)، تحليلي وجود دارد كه خيلي شيرين است. امير المومنين (عليه السلام) ميبيند كه مثلا در رابطه با ارث پدر و مادر، مشكلي پيش آمده است. از خليفه دوم سوال ميكنند، جواب بيراهه ميدهد و ميخواهد به آن عمل كند. امير المومنين (عليه السلام) حكم شرعي را كه خلاف نظر ديگر صحابه است، بيان ميكند. در حقيقت، اين وظيفه حضرت، صيانت از شريعت است. امير المومنين (عليه السلام) ميبيند كه يك زن ديوانهاي را سنگسار ميكنند. ميگويد: چه شده است؟ ميگويند: زنا كرده است. امير المومنين (عليه السلام) ميفرمايد: مگر پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نفرموده است كه مجنون، حكم ندارد و رُفِعَ القلم است؟ بلافاصله اين مجنون را كه براي سنگسار برده بودند، آزاد ميكنند. در حقيقت، حضرت علي (عليه السلام) براي نجات جان آن مظلوم كار كرده است، نه همكاري با خيلفه. در زمان عثمان، زني را سنگسار ميكنند. امير المومنين (عليه السلام) ميگويد: چه شده است؟ ميگويند: اين زن، هنوز 7 ماه از ازدواجش نگذشته است كه بچه به دنيا آورده است و بايد 9 ماه طول بكشد. امير المومنين (عليه السلام) به عثمان ميگويد: مگر قرآن را نخواندهاي كه ميفرمايد: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا سوره أحقاف/آيه15 از طرفي هم ميفرمايد: وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ سوره بقره/آيه233 يعني اگر 2 سال شيرخوارگي را از 30 ماه كم كنيم، حداقل مدت حمل، 6 ماه ميشود. همه حاضرين مبهوت ميمانند. امير المومنين (عليه السلام) در حقيقت، انسان مظلومي را از سنگسار شدن نجات ميدهد و حكم شرعي را براي آيندگان تبيين ميكند. در بعضي از جنگها، امير المومنين (عليه السلام) همكاري كرده است. به عنوان نمونه، در جنگ نهاوند، خليفه دوم عشق به كشورگشائي داشت. كشورگشائي كه در هيچيك از دستورات پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نيامده است و به آن هم وصيت نكرده است و خلاف سيره و سنت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) است. در اين جنگ، عمار ياسر به خليفه دوم نامه مينويسد: جناب عمر! اينها از تمام شهرهاي ايران ـ اهل ري، سمنان، ساوه، همدان، نهاوند، اصفهان، قم، كاشان، راوند، فارس، كرمان و آذربايجان ـ بسيج شدهاند و 150 هزار نيروي رزمنده آماده كردهاند براي حمله به کشور اسلامي تا مسلمانان را قلع و قمع كنند و شهرهاي اسلامي را از بين ببرند. فلما ورد الكتاب على عمر بن الخطاب رضي الله عنه و قرأه و فهم ما فيه، وقعت عليه الرعدة و النفضة حتى سمع المسلمون أطيط أضراسه، ثم قام عن موضعه حتى دخل المسجد و جعل ينادي: أين المهاجرون و الأنصار؟ ألا! فاجتمعوا رحمكم الله و أعينوني أعانكم الله. قال: فأقبل إليه الناس من كل جانب، حتى إذا علم أن الناس قد اجتمعوا و تكاملوا في المسجد وثب إلى منبر رسول الله (صلى الله عليه و سلم و آله) فاستوى عليه قائما و إنه ليرعد من شدة غضبه على الفرس، فحمد الله عز وجل و أثنى عليه و صلى على نبيه محمد صلى الله عليه و سلم ثم قال: أيها الناس! هذا يوم غم و حزن فاستمعوا ما ورد علي من العراق، فقالوا: و ما ذاك يا أمير المؤمنين؟ فقال: إن الفرس أمم مختلفة أسماؤها و ملوكها و أهواؤها و قد نفخهم الشيطان نفخة فتحزبوا علينا و قتلوا من في أرضهم من رجالنا و هذا كتاب عمار بن ياسر من الكوفة يخبرني بأنهم قد اجتمعوا بأرض نهاوند في خمسين و مائة ألف و قد سربوا عسكرهم إلى حلوان و خانقين و جلولاء و ليست لهم همة إلا المدائن و الكوفة و لئن وصلوا إلى ذلك فإنها بلية على الإسلام و ثلمة لا تسد أبدا و هذا يوم له ما بعده من الأيام، فالله الله يا معشر المسلمين! أشيروا علي رحمكم الله، فإني قد رأيت رأيا غير أني أحب أن لا أقدم عليه إلا بمشورة منكم لأنكم شركائي في المحبوب و المكروه ... . وقتي اين نامه به عمر رسيد و نامه را خواند و فهميد كه 150 هزار رزمنده، عليه كشور اسلامي بسيج شدند، بدن عمر لرزيد. حتي مسلمانان هم صداي بههم خوردن دندانهاي عمر را شنيدند. سپس بلند شد و به مسجد رفت و فرياد زد: كجايند مهاجرين و انصار! جمع شويد، مرا كمك كنيد! خداوند، شما را كمك كند ... ، امروز روز غم و حزن است و جامعه اسلامي در آستانه نابودي است و ... . صحابه هم او را دلداري دادند كه آرام باشد، ... . عثمان گفت: بهترين راه اين است كه شما تمام مهاجرين و انصار را جمع كني و خودت هم پيشاپيش و به تمام مردم شام و يمن و مكه و مدينه نامه بنويسي كه به جبهه بيايند تا لشكر بزرگي تشكيل شود و به جنگ با دشمن برود. حضرت علي (عليه السلام) هم در گوشهاي نشسته بود و عمر به او گفت: تو چرا ساكت هستي؟ چرا چيزي نميگويي؟ چون ميدانست تنها كسي كه ميتواند رأي درستي داشته باشد، حضرت علي (عليه السلام) بود. اينهمه صحابه نشسته بودند يا دلداري ميدادند و بزرگترين آنها عثمان بود كه اينچنين نظريه داد. امير المومنين (عليه السلام) بلند شد و فرمود: آنچه كه عثمان گفت، اشتباه است و به ضرر جامعه اسلامي است. اگر همه مردم شام از خانه بيرون بيايند، حكومت روم منتظر است و بلا فاصله دستور ميدهد تا تمام شام را با خاك يكسان كنند و تمام زنان و كودكان را به اسيري بگيرند. اگر مردم يمن هم از خانه بيرون بيايند، افرادي هستند مانند پادشاه حبشه كه حمله ميكنند و يمن را با خاك يكسان ميكنند. اگر خودت به جبهه بروي، ميگويند: اين حاكم و خليفه مسلمين است و عرصه به قدري بر مسلمانان تنگ شده است كه حتي خود خليفه مسلمانان آمده است. آن وقت دستور حمله شديدتري ميدهند كه اگر خليفه مسلمانان را نابود كنيم، ديگر اسلامي نخواهد بود. حضور تو در جبهه، باعث ميشود رزمندگان ايران، شجاعتر بشوند و محكمتر حمله كنند و فانحه اسلام خوانده شود. همه از سخنان امير المومنين (عليه السلام) مبهوت ماندند. امير المومنين (عليه السلام) دستور داد: نصف مردم يمن و شام، در شهر سنگر بگيرند و نصف ديگر خارج شوند و خودت هم در مدينه بمان و فرماندهي كن و حضور خليفه مسلمانان در جنگ، به صلاح نيست. اين كار را كردند و 150 هزار رزمنده ايراني را شكست دادند. كتاب الفتوح إبن أعثم الكوفي، ج2، ص295ـ291 حالا ما ميگوييم: اولا: شما كه ميگوييد امير المومنين (عليه السلام) مشاور عالي خلفاء بود، خليفه دوم همه را جمع كرد، نه فقط امير المومنين (عليه السلام) را. عمر از مردم درخواست كمك كرده است و هر كسي نظر ميدهد و در كنار اينها، عمر، نظر حضرت علي (عليه السلام) را جويا ميشود. ثانيا: آيا اين كار حضرت علي (عليه السلام)، همكاري با خليفه است يا نجات اسلام و امت اسلامي حساب ميشود؟ شكي نيست كه اگر اين حركت حضرت علي (عليه السلام) نبود، نه اسلامي بود و نه حكومتي. امير المومنين (عليه السلام) به عنوان تكليف شرعي اين كار را انجام داده است. غالب مشورتهاي امير المومنين (عليه السلام) هم به اين شكل بوده است. امام خميني (ره) در مكاسب محرمه ميفرمايد: آنچه كه بعضيها نوشتهاند امام حسن (عليه السلام) در بعضي از جنگهاي زمان عمر شركت كرده، دروغ محض و إفتراء است. مرحوم مطهري (ره) و دكتر آيتي هم همين را ميگويند. علامه عسگري (ره) كتابي دارد به نام علي و الخلفاء و از کتابهايي است كه مطالعهاش براي طلاب واجب است. ايشان تمام همكاريهاي امير المومنين (عليه السلام) را با ابوبکر و عمر و عثمان و معاويه در اين كتاب جمع كرده است. ايشان ميگويد: ابوبکر ـ در دوران 27 ماه خلافت ـ در 14 مورد به حضرت علي (عليه السلام) مراجعه كرده است كه 9 مورد، پرسش علمي و شرعي و 4 مورد، قضاوت و يك مورد، نظامي ـ مسئله اهل ردّه ـ بوده است. اگر حضرت علي (عليه السلام)، مشاور عالي ابوبکر بود، اگر ابوبکر در طول اين 27 ماه، هر ماه يك مشورت با حضرت علي (عليه السلام) ميكرد، 27 مورد ميشد. عمر ـ در دوران 125 ماه خلافت ـ در 85 مورد به حضرت علي (عليه السلام) مراجعه كرده است. در امور قضايي، 59 مورد و پرسش علمي، 21 مورد و امور مالي، 3 مورد، و امور نظامي، 2 مورد بوده است يعني هر 5/1 ماه، يك مراجعه. آيا ميتوانيم با اين مشاورهها، امير المومنين (عليه السلام) را مشاور عالي عمر بدانيم؟ عثمان ـ در دوران 144 ماه خلافت ـ در 8 مورد به حضرت علي (عليه السلام) مراجعه كرده است. 3 مورد رجوع مستقيم خليفه به حضرت علي (عليه السلام)، 4 مورد هم حضرت علي (عليه السلام) در جامعه بود و عثمان از ديگران سوال كرده و جواب دادند و امير المومنين (عليه السلام) هم در كنار ديگر صحابه جواب داده است و ... . سالي يك مورد مراجعه هم نميشود. آيا نام اين را مشاور عالي ميتوان گذاشت؟ عثمان به حضرت علي (عليه السلام) ميگويد: إنك لكثير الخلافة علينا. تو با ما بسيار مخالفت ميكني. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص100 ـ مسند أبي يعلى، ج1، ص340 در مورد ازدواج أم كلثوم با خليفه دوم، إن شاء الله مفصل جواب خواهيم داد كه بر مبناي تهديد و زور بوده است و امير المومنين (عليه السلام) هم بناي مخالفت و درگيري نداشته است. البته بسياري از بزرگان ما و اهلسنت مانند نووي معتقدند كه اصل اين ازدواج، دروغ است. كسي كه زن عمر بود به نام أم كلثوم، دختر ابوبكر بود كه در خانه حضرت علي (عليه السلام) بزرگ شده است، نه دختر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها). چون اسماء بنت عميس، همسر جعفر طيار بود و بعد از شهادت جعفر طيار، همسر ابوبكر شد و بعد از ابوبكر هم همسر حضرت علي (عليه السلام) شد. ما در بحث پاسخ به شبهات، نميخواهيم تند وارد شويم و ميخواهيم با زبان نرم و علمي وارد شويم و از كتابهاي خودشان پاسخ بدهيم. جوابهايي كه مقداري گزندگي داشته باشد، نه تنها دلنشين نيست، بلكه عداوت و كينه را نسبت به پاسخ دهنده بيشتر ميكند. اين توصيه ما به عزيزان و بزرگواران است كه يا در مسند پاسخگويي به شبهات ننشينند و يا اگر ميخواهند وارد شوند، نه تنها نبايد سخن گزنده و توهين آميز بگويند، بلكه اگر آنها هم توهين كردند: وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آيه63) اگر طرف مقابل، فحش ناموسي هم داد، به خاطر حضرت علي (عليه السلام) نبايد جواب بدهد. اگر كسي همچنين روحيهاي دارد، وارد ميدان شود. در غير اينصورت، اگر وارد شود، ضررش بيش از نفع و تخريبش بيش از آبادي است. نكتهاي كه ما از آن غافل ماندهايم، شئون امامت است و در پاسخدادنها به آن توجه نداريم: 1. هدايت: يكي از شئون امامت، هدايت مردم است: إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ (سوره رعد/آيه7) پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا علي! تو هادي امت من هستي. الدر المنثور للسيوطي، ج4، ص45 ـ تفسير ابن كثير، ج2، ص520 ـ فتح القدير للشوكاني، ج3، ص70 ـ تفسير الآلوسي، ج13، ص108 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج13، ص142 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج2، ص281 ـ مناقب علي بن أبي طالب (ع) لإبن مردويه الأصفهاني، ص266 2. مرجعيت علمي أمت: إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي اهل بيتي. 3. تبيين موارد اختلافي أمت: يا علي! أنت تبين لأمتي ما اختلفوا فيه بعدي. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص122 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص387 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج9، ص169 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص488 تمام اينها با مدارك اهلسنت است و صحيح. 4. حفظ شريعت: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: في كل خلوف من أمتي عدول من أهل بيتي ينفون من هذا الدين تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين، ألا إن أئمتكم و فدكم إلى الله عز وجل، فانظروا بمن توفدون. ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص366 5. بسط عدالت و ايجاد مدينه فاضله: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: إن تولوا عليا، تجدوه هاديا مهديا يسلك بكم الطريق المستقيم. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص70 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص83 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص251 ما بايد در پاسخها، نگاهي هم به وظائف و شئون امامت هم داشته باشيم. همانطور كه سيد مرتضي (ره) هم جواب داد، حضرت علي (عليه السلام) در اين قضايا، به عنوان تكليف واجب و أمر لازم، اين كارها را انجام داده است. حضرت علي (عليه السلام) چه خليفه باشد و چه نباشد، به شئون امامت خود عمل ميكند. بحث تشكيل حكومت زماني بر امام (عليه السلام) واجب است كه زمينهاش فراهم و مقدماتش حاصل شود. در خطبه شقشقيه هم فرمود: أما والذي فلق الحبة و برأ النسمة! لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما أخذ الله على العلماء أن لا يقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم، لألقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكأس أولها و لألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عفطة عنز. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: احسان -
تاريخ: 17 آذر 88 - 00:00:00
سلام بسيار عالي بود اهل سنت به كجا ميرويد را بن بست است |
2 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 01 تير 89 - 17:26:07
بنده تنها 2 و 3 سطر اول اين اين نوشته جاهلانه خوندم کاملا مضحک است! بنده فقط يه چيزي را مي خواهم به روافضين سفيه جواب بدم.انکه هيچ نماز اهلسنت درست نيست بدون تلفظ ال در تشهد دوم نماز!لعنت خدا بر دروغ گويان بي آگاه و جاهل و فتنه انگيز.چون ما اهل سنت به قرآن معتقديم که مي فرمايد و اهل البيت يطهرکم تطهيرا |
3 |
نام و نام خانوادگي: 1 -
تاريخ: 16 تير 89 - 09:07:32
الاغ اهل بين اهل خانه است نه اهل بيت شما . |
4 |
نام و نام خانوادگي: محمد مهدي آبادي -
تاريخ: 19 مرداد 91 - 21:47:05
چه عرض کنم . اي کاش مناظره رسمي فراهم شود تا اين عقبه و پتانسيل عظيم شيعه در خلال بحث به رخ همه کشيده شود حتي من مهندس اين مملکت که طبيعتا از محققين مطالعه تاريخي بسيار کمتري دارم با يک تحليل ساده از شرايط فعلي دنيا به اصيل بودن شيعه مي توانم پي ببرم.اگر قران هدف پيامبران را ظلم ستيزي و عدالت بيان مي کند ايا سخت است بفهميم در مديريت جهاني از نگاه اسلام اين شيعه هست که با هرگونه ظلم در حال مبارزه است و همه ممالک اهل تسنن براحتي کنار مي آيند و مصالحه ميکنند و حتي دوست خودم که اهل تسنن هست براحتي توجيه مي کند و مي گويد ما وظيفه داريم اول خودمان را اصلاح کنيم . ميزان الهي مشخص مي کند حق را . يا علي |
5 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 30 ارديبهشت 93 - 06:06:35
احسنت به اين نقد و جواب هاي عالمانه و دقيق . خيلي لذت بردم |