* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 11 آذر 1388 | تعداد بازديد: 2478 | |
هفتمين همايش بين المللي غدير 01 ـ سخنراني روز اول | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: هفتمين همايش بين المللي غدير 01 ـ سخنراني روز اول مشهد مقدس ـ ايام غدير 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني قبل از هر چيز نكاتي را به عنوان پيش درآمد عرض ميكنم: اولاً: ما جمع شدهايم در اين همايشي كه به نام نامي امير المومنين (عليه السلام) تشكيل شده، درباره موضوعات اساسي و حساسِ نه تنها تاريخ اسلام، بلكه مباني فكري و اعتقادي اسلام، يعني حادثه غدير خم با هم به گفتگو بنشينم. ميخواهيم با يك نگرشي عميق و گسترده نسبت به غدير بحث و بررسي داشته باشيم. غدير را نه به عنوان يك حادثه تاريخي در گذر زمان، بلكه به عنوان درخشش نور هدايت خداوندي در عرصه گيتي كه با ولايت علي بن أبي طالب (عليه السلام) آغاز شده و با حكومت فراگير حجة بن الحسن، حضرت مهدي (عليه السلام) جهان شمول خواهد بود، ميدانيم. در رابطه با غدير ميخواهيم به عنوان آغاز سر فصل نويني از معارف اسلامي نگاه كنيم كه با آن دين إلهي كمال يافت، نعمتهاي خداوندي براي بشر به اتمام رسيد و رضايت خداوند، از دين مقدس اسلام إعلام گرديد. ميخواهيم به غدير با اين نگاهْ نظر بيافكنيم كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله)، خاتم أنبياء و شريعتش، پايانبخش شرايع و تعاليمش تا قيام قيامت جاودانه است و دستوراتش منحصر به قبيله، قوم، جامعه، زمان و برههاي نيست؛ بلكه تمام تعاليم و رهنمودهاي او براي همه نسلها، در تمام عصرهاست. ثانيا: در غدير، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله)، آقا امير المومنين (عليه السلام) را به عنوان خلافت و جانشيني نصب كرد تا پس از آن، مسئوليت سنگين رسالت را، غير از أمر نبوت و وحي، به عهده بگيرد و پس آن مسئوليت سنگين رسالت چهاني به فرزندان بزرگوارش از آقا امام حسن مجتبي (عليه السلام) تا حضرت مهدي (عليه السلام) محول شود. ما در اين همايش، غدير را از اين نگاه بررسي ميكنيم و در بررسيها، تلاش ما بر اين است كه مسائل غديري را فقط از منظر شيعي يا سني نگاه نكنيم. بلكه تلاش ما بر اين است نگاه ما به غدير و پيامهاي آن، نگاه بيطرفانه باشد. به طوريكه هم براي يك جوان شيعي و هم براي جوان سني و وهابي و غير مسلمان، رهنمودهاي لازم را داشته باشيم و به مشكلات و سوالات مخاطبين، به نحو أحسن پاسخ بدهيم. از اين رو، ناگزيريم غالب مطالبمان را در چهارچوب کتابهاي معتبر، به ويژه کتابهاي معتبر برادران اهل سنت پيريزي كنيم و احاديثي را كه نقل ميكنيم، تلاش ميكنيم هم از نظر سندي و هم از نظر محتوي و دلالي، بررسي كنيم تا جاي هيچ ابهام و سوالي نماند. ثالثا: در بررسيهايي كه خواهيم داشت، بنده خودم و برادر بزرگوارم آقاي محسني و ديگران از شما ميخواهيم ادب و ادبيات اسلامي را در گفتگوهايمان كاملا رعايت كنيم و از به كار بردن جملات گزنده نسبت به شيعه و سني به شدت خودداري كنيد. بنده رسماً اعلام ميكنم در اين چهار روزي كه خدمت عزيزان هستم، با هرگونه اهانت صريح يا كنايه يا اشاره به عزيزان اهل سنت يا عقايد آنها، برخورد خواهم كرد. به تعبير شهيد مطهري (ره): بحث علمي سر و كارش با عقل و منطق است. خشونت و به كار بردن القاب خشن و تند، كار عاقلان و خردمندان نيست. اين مباحثي كه ما مطرح ميكنيم، نه تنها هيچگونه ضرري نسبت به وحدت جامعه اسلامي ندارد، بلكه بحثها و گفتگوهاي دوستانه فرهنگي، خود زمينهاي زيباست براي وحدت. آنچه كه عامل اختلاف ميشود و به وحدت ضربه ميزند، به كار بردن الفاظ و عباراتي است كه عواطف و احساسات طرف مخالف را جريحهدار ميكند و كار ما در اينجا ـ خداي ناكرده ـ جريحهدار كردن احساسات جوان شيعه يا سني نيست. لذا عزيزان در سؤالات يا مباحثشان در كميسيونها يا در سخنراني نمايندگان كميسيونها و ارائه نتيجه تحقيق و پژوهش خود، نهايت ادب اسلامي و ادبيات زيبنده يك مسلمان را در گفتار و ارائه گزارش رعايت كنند؛ إن شاء ا... . * * * * * * * سوال مجري برنامه جريان سفر حجة الوداع و اتفاقات آن را توضيح بفرمائيد. استاد حسيني قزويني يكي از فرازهاي تاريخ 23 ساله رسالت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، حجة الوداع است. پس از آنكه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) از پيك وحي إلهي دريافتْ آخرين لحظات زندگي شريفش را ميگذراند، به فكر سفري با عنوان حجة الوداع افتادند. اين سفر با ديگر سفرهاي نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) تفاوت اساسي دارد. اولين فرق اين است كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در هيچيك از سفرهايش إعلان عمومي نكرده بود، ولي براي اولين بار، در اين سفر دستور داد عدهاي از مسلمانان، در مدينه و اطراف مدينه و در ميان عشاير، إعلان عمومي كنند كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) براي اولين بار پس از آغاز هجرت، ميخواهد به زيارت خانه خدا برود و هر كسي را كه توان همراهي هست، در اين سفر، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) را همراهي كند. با اينكه هنگام حركت حضرت، بيماري حصبه يا وبا مدينه را فرا گرفته بود و بسياري از خانوادهها مشغول مداواي بيماران خود بودند و از آنها مراقبت مينمودند و عده زيادي نتوانستند نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) را همراهي كنند. اما از مدينه و اطراف مدينه، آنچه كه ثبت شده، حدود 120 هزار نفر، رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) را همراهي كردند. همچنين علاوه بر مدينه و اطراف آن، از شهرهاي مختلف مانند يمن كه با امير المومنين (عليه السلام) آمدند و از نقاط ديگر با ابوموسي أشعري آمدند و در مكه به نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) ملحق شدند. لحظات روزشمار اين سفر را دقت كنيد و من در پايان، نتيجهگيري اساسي خواهم كرد كه يكي از موارد اختلاف ميان دو مكتب شيعه و سني است. روز شمار حركت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در حجة الوداع آنچه كه ثابت هست اين است كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در روز شنبه 25 ذيقعده پس از نماز ظهر از مدينه حركت كرد و تمام زنان و اهل بيت خود را حتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و زينب كبري (سلام الله عليها) و أم كلثوم (سلام الله عليها) را به همراه ميبرد. اين هم از ويژگيهاي اين سفر است. شما در هيچ سفري از سفرهاي نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) نميبينيد كه تمام همسران خود را با خود ببرد و رسم بر اين بود كه در هر سفري، با قيد قرعه، يكي از زنان خود را با خود ميبردند. در روز يكشنبه، قافله به اولين منزل به نام مَلَل ميرسند كه بعضي از كتابها يَلَمْلَم نوشتهاند كه قطعاً غلط است. اين منطقه، در نزديكي مدينه بود و اولين منزلي است كه پس از مسافت يكروزه، قافله به آنجا ميرسد. روز بعد به شرف السيالة ميرسند كه بين مَلَل و روحاء است و نماز مغرب و عشاء را در اين منطقه اقامه ميكنند. صبح به عرق الظبية ميرسند كه 3 ميل با روحاء فاصله دارد و از آنجا حركت ميكنند تا در محلي نزديك به محل وقوع جنگ بدر به نام منصرف و نماز عصر را ميخوانند. نماز مغرب و عشاء را در منطقهاي به نام متعشي برگزار ميكنند و شام را هم همانجا صرف ميكنند. صبح روز سه شنبه، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) به منطقهاي به نام أثاية ميرسند كه مسافرين از آنجا به جحفه ميرفتند و در همان روز به عرج، محلي نزديك به مكه و مدينه ميرسند و در لحي جمل به مناسبتي حجامت ميكنند. روز چهار شنبه 28 ذيقعده به سقيا ميرسند، روز بعد به أبواء ميرسند و روز جمعه 30 ذيقعده هم وارد جحفه، محل ميقات و إحرام اهالي مصر و شام ميشوند. روز شنبه هم وارد منطقهاي به نام قديد ميشوند، روز يكشنبه حضرت به عسفان ميرسند. در روز دوشنبه حضرت به مر الظهران ميرسند. روز سه شنبه 4 ذيحجه، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) وارد مكه ميشوند. بنابراين، ما روز شمار حركت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) از مدينه به مكه را به عزيزان گفتيم. شنبه 25 ذيقعده از مدينه حركت نمودند و پس از پيمودن 10 شبانهروز، روز سه شنبه وارد مكه مكرمه ميشوند. پس ورود حضرت به مكه مكرمه مصادف با 4 ذيحجه بود. شما در نظر داشته باشيد كه روز عرفه، يكشنبه 9 ذيحجه و روز عيد غدير، سه شنبه 18 ذيحجه ميشود. ما ميخواهيم نتيجه بگيريم كه آيا روز عرفه، روز جمعه است؟! همانطور كه عزيزان اهل سنت از خليفه دوم نقل ميكنند يا نه؟ آيا 18 ذيحجه، يك شنبه، دوشنبه يا سه شنبه است؟ * * * * * * * سوال مجري برنامه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در طول ججة الوداع، خطبهها و سخنرانيهايي را ايراد فرمودند. در مورد مكان اين خطبهها و مسائل مطرح شده را توضيحي مختصر بفرمائيد. استاد حسيني قزويني نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در اين سفر، تصميم گرفته بود يك همايش بزرگ و گستردهاي به نام همايش غدير تشكيل دهد و در آنجا، ناگفتههاي 23 ساله را براي مردم بازگو كند و حقائق بياننشده را براي مردم بيان كند. براي اينكه اين همايش، با شكوهتر برگزار شود، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) تمهيداتي را از بدو حركت از مدينه منوره تا روز 18 ذيحجه ديدند. خطبههاي متعددي را بيان كردند تا بستر مناسبي فراهم شود براي باشكوهتر شدن همايش غدير. سخناني بيان كردند تا اذهان عمومي آمادگي داشته باشد براي فراگيري سخنان نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در همايش غدير. در اين خطبهها، مطالبي را براي مردم بيان كردند كه اگر در ميان أمت اسلامي آثاري از رسوم جاهليت هست، تمامشان برداشته شود و رنگ واقعي اسلامي بگيرد، نه رنگ اسلامي آميخته با رنگهاي نادرست جاهليت. لذا، وقتي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به مكه رسيدند، پس از انجام مراسم حج، طواف، سعي و تقصير، در كنار كوه مروه، خطبه مفصلي را بيان كردند. اين خطبه را بزرگان اهل سنت مانند احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله ـ در مسند احمد و همچنين در صحيح بخاري و صحيح مسلم به صورت اشاره و كنايه آمده است. همچنين شافعي ـ رئيس شافعيها ـ در كتاب الأم آورده است. در اين زمان كوتاه، فرصت موشكافي عميقانه و نكات و پيامهاي اين خطبهها وحود ندارد. خطبه اول نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در اولين خطبهاش، يكي از رسوم جاهليت را که بحث احرام براي حج بود را بيان فرمودند. عرب، به مجرد ورود به مكه، ولو اينكه چند ماه قبل از حج بود، مُحْرِماً وارد ميشد و خروج از احرام را گناه نابخشودني ميدانستند و به همان حال إحرام تا يوم التروية، روز 8 ذيحجه ميماندند و لبيك گيان در صحراي عرفات و سپس در مشعر الحرام و منا و روز 12 ذيحجه به طواف و سعي بين صفا و مروه ميآمدند و براي آخرين بار از احرام بيرون ميآمدند. نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) خواست اين رسم جاهلي را در همين خطبه اول بشكند كه مشهور شد به متعة الحج. حضرت فرمود: اي مردم! هر كس قرباني به همراه ندارد، بايد پس از طواف و سعي، تقصير كند و از احرام بيرون بيايد و تمام محرمات احرام براي او حلال ميشود، حتي نزديكي با زنان و بايد اين حج را عمره قرار دهد. صحيح مسلم، ج4، ص40 ـ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص320 اين خطبه، مسائلي را در ميان صحابه ايجاد كرد كه إن شاء ا... به آن خواهيم پرداخت. خطبه دوم خطبه بعدي در روز 7 يا 8 ذيحجه بود كه كاروان يمن به رهبري امير المومنين (عليه السلام) فراميرسند. جيش يمن با امير المومنين (عليه السلام) گفتوگو و درگيريهاي لفظي داشتند. نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) هم در اين روز: فقام فينا خطيبا فسمعته يقول أيها النسا! لا تشكوا عليا، فوالله إنه لأخشن في ذات الله و في سبيل الله. مسند احمد بن حنبل، ج3، ص86 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص134 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص402 سپاهيان يمن كه در اثر سختگيري امير المومنين (عليه السلام) در تصرف بيت المال ناراحت شده بودند و به اموالي كه متعلق به عموم مسلمانان بود، تصرف كرده بودند و لباسها را پوشيده و سوار بر شتران شده بودند، اين قضيه بر حضرت علي (عليه السلام) گران آمد كه اين تصرف، عدواني است و اين اموال، تعلق به همه مسلمانان دارد، نه به سپاه يمن. دستور داد همه لباسها را از تن درآوردند و از شترها پياده شوند. اين كار امير المومنين (عليه السلام)، براي صحابه ـ با آن صفت و خويي كه قبلا داشتند ـ گران آمد. آنها هم از امير المومنين (عليه السلام) به پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) گلايه كردند. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) هم فرمودند: حق با علي است و شما حق تصرف در اموال عمومي را نداشتيد. علي به خاطر خدا و به خاطر رعايت شريعت إلهي، اين سختگيري را با شما انجام داده است. كساني هم كه از حضرت علي (عليه السلام) گلايه داشتند، رضايتشان را اعلام كردند. ثم مضى رسول الله صلى الله عليه و على آله و سلم على حجه، فأرى الناس مناسكهم و أعلمهم سنن حجهم. سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عازم حج ـ صحراي عرفات و مشعر و مِنا ـ گرديد و مناسك حج را به مردم آموزش داد. تاريخ الطبري، ج2، ص402 ـ سيرة النبي لإبن هشام، ج4، ص1022 خطبه سوم نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در ميان انبوهي از جمعيت كه از گوشه كنار کشور اسلامي به حج آمده بودند و در روز عرفه حضور داشتند، خطبه مفصلي را مطرح كرد و در آن، در مورد امنيت عمومي و امنيت اقتصادي و در رابطه با رعايت حقوق زنان، سفارشهاي قوي محكم به مسلمانان ارائه دادند. يكي از ويژگيهاي خطبه عرفه، توصيه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) به كتاب خدا بود. ما بر اين باوريم هر وقت نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) به كتاب خدا توصيه كرده، در كنارش هم به اهل بيت (عليهم السلام) توصيه كرده است. به تعبير آقاي ابن حجر هيثمي: نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) بيش از 4 يا 5 بار حديث ثقلين و توصيه به كتاب إلهي و عترت را براي مردم گوشزد كرد. الصواعق المحرقة لإبن حجر الشافعي، ص124، ط المحمدية بمصر و ص 75 ط الميمنية در اين خطبهاي كه ما در منابع اهل سنت ميبينيم، فقط توصيه به كتاب خداست. شايد براي اين باشد كه مردم، مسائل مربوط به كتاب خدا توجه كنند و اهميت اين كتاب برايشان كاملا روشن شود و زمينهسازي و بسترسازي خوبي باشد براي روز عيد غدير كه ميخواهد كتاب خدا و عترت خود را براي مردم گوشزد كند. اين خطبه در صحيح مسلم آمده است. صحيح مسلم، ج4، ص41، ح2839، كتاب الحج، باب حجة النبي (صلى الله عليه و سلم) خطبه چهارم مردم از عرفات به مشعر و از آنجا به منا آمدهاند و در اولين لحظات ورود به منا، قرباني كردند براي اينكه نمادي باشد براي كشتن هواي نفس تا آخر عمر. آمدهاند در عقبهها، رمي جمره كردهاند و شيطان خود و شيطان نفس را با زدن سنگ، از خود دور كردهاند و با رمي جمرات، إعلان بيزاري و برائت از وساوس شيطاني را به ثبت رساندند. در نزديكي رمي جمرات، مسجد خيف قرار دارد كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در آنجا، فرصت را غنيمت شمرده و مردم را جمع كرده و خطبه قرّائي ميخواند و در آن خطبه، مسائل متعددي را بيان ميكند. از جمله آنها اين است: ثُمَّ قالَ: لا تَرجِعُوا بَعْدِي كُفّاراً مُضِلِّين يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ رِقابَ بَعْض، إنِّي قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُم ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِي أهْلِ بَيْتِي. من كه 23 سال براي شما زحمت كشيدم و شما با آغوش باز، از اسلام استقبال كرديد و براي جهاني شدن آئين اسلامي از جان و مال و كاشانه خود صرفنظر كرديد، مبادا بعد از رفتن من از ميان شما، دوباره به دوران جاهليت و كفر برگرديد و همديگر را گمراه كنيد و به بهانههاي واهي، خون همديگر را بر خود حلال كنيد و با برادركشي و مسلمانكشي، رخنه و اختلاف عميقي در ميان خود ايجاد كنيد. براي اينكه به دوران كفر و جاهليت برنگرديد، در ميان شما، دو چيز مهم ميگذارم: كتاب خدا و عترت من. اگر به اين دو تمسك كنيد، براي هميشه از گمراهي بيمه خواهيد شد. يعني تنها چيزي كه مانع برادركشي و مسلمانكشي و ايجاد صفا و صميميت در ميان شما ميشود و بغض و كينه و عداوت از ميان شما برچيده ميشود، فقط عمل به رهنمود كتاب إلهي و اهل بيت (عليهم السلام) است: إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا. اگر به رهنمود قرآن و اهل بيت عمل كنيد، هيچگاه گمراه نخواهيد شد. كلمه لَن در ادبيات عرب به معناي نفي أبد است؛ يعني اگر چنانچه به اين دو چيز عمل شود، براي هميشه از گمراهي بيمه هستند و هدايت آنها تا أبد تضمين شده است. كتاب الله و عترتي أهل بيتي، عطف بيان هست و بيان ميكند كه مراد از عترت، همان اهل بيت است؛ يعني همان كساني كه در آيه شريفه تطهير، آيه مباركه مباهله بيان شده و همان كساني هستند كه بعد از نزول آيه تطهير، پيامبر آنها را در كساء خود قرار داد و آنها را اهل بيت خود ناميد و وقتي أم سلمه ميخواست وارد كساء شود، ممانعت كرد، همانهايي كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) 8 ماه درب خانه آنها ميايستاد و ميفرمود: السلام عليكم يا أهل بيت النبوة. اين خطبههايي كه بنده اشاره كردم، از منابع برادران اهل سنت و شيعه بود كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) پيشدرآمدي بود بر خطبه غدير تا اذهان عمومي و بستر و زمينه را آماده خطبه روز 18 ذيحجه نمايد و سخنان اساسي و پيامهاي جاودانه و مطالبي كه شايد در طول آن 23 سال فرصت براي گفتن نبود، براي مردم بيان كند. * * * * * * * سوال مجري برنامه مسائل و مطالبي بين حضرت و صحابه در حجة الوداع رخ داد كه با حضرت مخالفت كردند و تعابير تندي را بيان كردند. آيا اينها همان صحابهاي نيستند كه اهل سنت، تمام آنها را عادل ميدانند؟ پيرامون اين وقايع بياناتي را بفرمائيد. استاد حسيني قزويني در اين سفر، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله)، هم از نظر سيره و هم از نظر گفتار، آينده جامعه اسلامي را براي مسلمانان ترسيم كردند و آنچه را كه در آينده موجب گمراهي و كجفكريها و انحرافات اجتهادي شود، تذكر دادند. در اين سفر، دو مسأله اساسي رخ داده كه از عزيزان شيعه و سني كه در اينجا حضور دارند، تقاضا ميكنم اين دو مسأله اساسي را با نظر عميق و بيطرفانه و بدون هرگونه گرايش شيعي و سني، تصور كنيد و کتابها را باز كنيد و از برنامههاي نرمافزاري مانند مكتبة اهل البيت ـ كه بهترين نرمافزاري است كه شيعه ارائه داده است ـ و مكتبة الشاملة يا جامع الكبير ـ كه عزيزان اهل سنت ارائه دادهاند ـ استفاده كنيد و حقائقي كه در لابلاي تاريخ بوده و چه بسا به گوش شما نرسيده و عالمان و انديشمندان و روحانيون شما، صلاح نديدهاند كه وارد آن بحث شوند يا احساس كردند كه اگر آن موضوع، بحث شود، موجباتي دارد كه به صلاح آنها و شما نبوده است. ولي من ميخواهم در اين ايام غدير و فرصت طلائي كه در اختيار شماست، اين دو مسئله را عميق بررسي كنيد و خودتان برويد تاريخ را ورق بزنيد، نه از قول من شيعي يا عالم سني و مفتي وهابي. خودتان برويد در تاريخ و لابلاي کتابها، با بررسي سندي و متني، ببنيد اين حادثهها چه بوده است و چه پيامهايي داشته است؟ چه نكتههايي را نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در اين دو برخورد به آينده أمت اسلامي داده است؟ واقعه اول برخورد اول، برخورد أم المؤمنين عايشه است. ما منكر اين نيستيم كه تمام زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، أمهات المؤمنين هستند. اين فضيلتي كه شايد تصورش براي برخي، سنگين باشد. ولي اين فضيلتي است كه قرآن به آنها داده است: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ازواج پيامبر، مادران شما هستند. سوره أحزاب/آيه6 علاوه بر اين، أمهات المؤمنين، جزء صحابيه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) هستند. اگر ما پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) يا امام (عليه السلام) را در خواب ميبينيم، مدتها به خود ميباليم و افتخار ميكنيم كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را در خواب ديدهايم. در حاليكه صحابيه يك عمر در معيت و همراه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بودند. فضايل اينها قابل انكار نيست و اگر چنين شود، در حقيقت ناديده گرفتن واقعيات است. ولي بايد اين فكر را هم از ذهنمان بيرون كنيم كه به مجرد أم المؤمنين يا صحابي پيامبر بودن، حصار آهنين و فولاديني در اطراف انسان درست ميشود كه ديگر هيچ گناه و معصيتي در پرونده او ثبت نميشود تا در آينده او تأثير نگذارد! صحابه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، هر چقدر هم كه با شرف و فضيلت باشند، از خود پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) أفضل نيستند. خداوند به نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) ميفرمايد: لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ اگر روزي شرك بورزي، تمام اعمال تو نابود خواهد شد. سوره زمر/آيه65 وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِين اگر پيامبر يك جمله به غير از آنچه كه ما فرموديم، نقل كند، رگ گردن او را خواهيم زد. سوره حاقه/آيه45-44 بحث عدالت يا عصمت كه بعضي از عزيزان اهل سنت بر اين باورند: صحابي بودن، انسان را براي هميشه بيمه ميكند و هر گناه و معصيتي از او سر بزند، مانع ورود او به بهشت نخواهد شد. ظاهرا با منطق قرآن تطابق ندارد. شايد خيليها اين را براي اولين بار بشنوند. ولي من تقاضا دارم در اين مورد، تحقيق كامل داشته باشيد. آقاي حلبي ـ از سيره نويسان اهل سنت و مورد وثوق تمام مذاهب اسلامي ـ مينويسد: أن في هذه الحجة كان جمل عائشة رضي الله عنها سريع المشي مع خفة حمل عائشة و كان جمل صفية بطيء المشي مع ثقل حِمْلِها، فصار يتأخر الركب بسبب ذلك، فأمر صلى الله عليه و سلم أن يجعل حِمْلُ صفية على جمل عائشة و أن يجعل حِمْلُ عائشة جمل صفية. در اين سفر، شتر عايشه هم تندرو بود و هم بارش سبك بود. ولي شتر صفيه ـ از ديگر زنان پيامبر (صلى الله عليه و سلم) ـ هم كُندرو بود و هم بارش سنگين بود و اين باعث ميشد شتر صفيه از كاروان عقب بمانند و كاروانيان به خاطر رعايت حال او، آهسته حركت كنند و آن منازلي كه بنا بود پيامبر (صلى الله عليه و سلم) در روزهاي معين طي كنند، نتوانند طي كنند. حضرت دستور داد شتر عايشه با شتر سفيه جا به جا شود. السيرة الحلبية للحلبي، ج3، ص313 اين قضيه براي عايشه گران آمد. ما در اين مورد هيچ قضاوت و اظهار نظري نميكنيم و خط قرمز است و فقط از منابع متعدد اهل سنت اين مسئله را بيان ميكنم و قضاوت و داوري را به شما واگذار ميكنم. اين قضيه در سيره حلبي آمده است، ولي سرچشمهاش از مسند ابويعلي ـ از علماي اهل سنت در قرن سوم هجري ـ است كه از قول خود عايشه نقل ميكند. عايشه ميگويد: و كان متاعي فيه خِفٌّ و كان على جمل ناج و كان متاع صفية فيه ثِقلٌ و كان على جمل ثقال بطيء يتبطأ بالرَّكْب. فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: حَوِّلوا متاع عائشة على جمل صفية و حولوا متاع صفية على جمل عائشة حتى يمضي الرَكب. قالت عائشة: فلما رأيت ذلك، قلت: يا لعباد الله! غلبتنا هذه اليهودية على رسول الله! قالت: فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: يا أم عبد الله! إن متاعك كان فيه خِفٌّ و كان متاع صفية فيه ثقل فأبطأ بالركب فحولنا متاعها على بعيرك و حولنا متاعك على بعيرها. قالت: فقلت: ألست تزعم أنك رسول الله؟! قالت: فتبسم، قال: أو فيَّ شكٌ أنت يا أم عبد الله؟ قالت: قلت: ألست تزعم أنك رسول الله؟ أفهلا عدلت؟! و سمعني أبو بكر و كان فيه غَرْبٌ أي حِدَّة فأقبل عليَّ فلطم وجهي. فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: مهلاً يا أبا بكر! فقال: يا رسول الله! أما سمعت ما قالت؟ فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: إن الغَيْرىٰ لا تُبْصِر أسفلَ الوادي من أعلاه. . . . سنگيني بار شتر صفيه و كندي حركت آن شتر، باعث كندي حركت شده و رسول الله (صلى الله عليه و سلم) فرمود: بارهاي شتر صفيه را با بارهاي شتر عايشه جا به جا كنيد تا كاروان به صورت طبيعي حركت كند. عايشه ميگويد: وقتي اين قضيه را ديدم، گفتم: اي واي! اين زن يهوديه ـ صفيه ـ نزد رسول الله (صلى الله عليه و سلم) از ما عزيزتر شده؟ عايشه ميگويد: به رسول الله (صلى الله عليه و سلم) گفتم: آيا تو همان كسي نيستي كه خيال ميكني پيامبر خدايي؟! عايشه ميگويد: رسول الله (صلى الله عليه و سلم) لبخندي زد و فرمود: مگر تو در من شكّ داري؟ عايشه ميگويد: گفتم: تو خيال ميكني كه پيامبر هستي؟ چرا عدالت را رعايت نكردي؟ باز خود عايشه ميگويد: پدرم وقتي اين را شنيد، با شدت عصبانيت به طرف من آمد و محكم با سيلي به صورت من زد. رسول الله (صلى الله عليه و سلم) با اعتراض به ابوبكر گفت: صبر كن، آهسته، اي ابوبكر! ابوبكر به رسول الله (صلى الله عليه و سلم) گفت: آيا نشنيدي كه عايشه چه گفت؟ رسول الله (صلى الله عليه و سلم) فرمود: وقتي غيرت زنان به جوش ميآيد، تَهِ درّه را از بالاي دره تشخيص نميدهند. مسند أبي يعلى، ج8، ص129، سال چاپ 1408هجري و 1988 ميلادي، چاپ دار المأمون للتراث ـ الأمثال في الحديث النبوي لأبي محمد عبد الله بن محمد بن جعفر بن حيان أبي الشيخ الأصبهاني، ج1، ص96، چاپ الدار السلفية، بومباي الهند 1408 هجري و 1987 ميلادي، چاپ دوم، تحقيق الدكتور عبد العلي عبد الحميد حامد ـ المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص188، چاپ دار العاصمة دار الغيث السعودية 1419هـجري چاپ اول، تحقيق دكتر سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحي الشامي، ج9، ص71 بزرگان اهل سنت گفتهاند اين روايت صحيح است. صالحي شامي ميگويد: و روى أبو يعلى بسند لا بأس به و أبو الشيخ بن حيان بسند جيد قوي عن عائشة - رضي الله تعالى عنها ـ قالت: كان في متاعي خف ... و رواه الإمام أحمد بسند لا بأس به عن صفية - رضي الله تعالى عنها. سبل الهدى و الرشاد لمحمد بن يوسف الصالحي الشامي، ج9، ص71، دار الكتب العلمية - بيروت 1414 هـجري، الطبعة الأولى، تحقيق عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض عاصمي ميگويد: و روى أبو يعلى و أبو الشيخ إبن حيان و سنده حسن عن عائشة قالت: كان متاعي فيه خفة ... سَمَطَ النجوم العوالي لعبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي العاصمي، ج1، ص451، دار الكتب العلمية - بيروت 1419 هجري و 1998 ميلادي، تحقيق عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض اين، يكي از برخوردهاي نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) است براي اينكه آينده جامعه اسلامي را ترسيم و الگوها را مشخص كند. من سوالي دارم از عزيزان و علماء و اهل سنت و استوانههاي معاصر وهابيت: عايشه، برخوردش با پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) اينچنين است، به طوريكه پدرش سيلي به صورت او ميزند. آيا اين فرد شايستگي دارد بگوييم: پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرموده است: خذوا نصف دينكم عن حميراء نصف دينتان را از عايشه بگيريد. أضواء على السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص127 آيا همچنين فردي شايستگي دارد كه مرجعيت علمي و سياسي آينده اسلامي را به عهده بگيرد؟ إن شاء ا... اميدواريم عزيزان به سوالات ما پاسخ قانع كننده بدهند. واقعه دوم در مكه، وقتي نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) دستور داد از احرام بيرون بيائيد، صحابه مقاومت كردند. چون صحابه، خروج از احرام را قبل از انجام مناسك حج، از أفجر فجور و بدترين گناه تلقي ميكردند. خود شوكاني از ابن عباس نقل ميكند: كانوا يرون أن العمرة في أشهر الحج من أفجر الفجور في الأرض. از ديدگاه عرب، فاجرترين فاجرها در روي زمين اين بود كه در ماه ذيحجه، به جاي حج تمتع، حج عمره انجام شود. صحيح البخاري، ج2، ص152 ـ صحيح مسلم، ج4، ص56 ـ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص252 پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) هم صبح روز 4 ذيحجه وقتي به مكه رسيد، فرمود: فأمرهم أن يجعلوها عمرة. هر كس احرام حج بسته، بايد از احرام خارج شود و عمره قرار دهد و روز هشتم، دوباره محرم ميشويم به حج تمتع براي انجام مناسك. فتعاظم ذلك عندهم، فقالوا: يا رسول الله! أي الحل؟ قال: حل كله. اين قضيه براي صحابه گران آمد و گفتند: يا رسول الله! چه چيزي حلال شده است؟ حضرت فرمود: تمام محرمات احرام. صحيح البخاري، ج2، ص152 ـ صحيح مسلم، ج4، ص56 ـ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص252 در روايت ديگري از ابن عباس آمده كه از ديدگاه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، إحرام بستن تا آخر حج، از نشانههاي شرك بوده و پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) دستور خروج از إحرام داد كه عمره را از تمتع جدا كنند تا آثار شرك از ميان شما برداشته شود. سنن أبي داود، ج1، ص442 دوستان و سروران و فرزندانم! برخوردي كه صحابه با نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) داشتند، ببينيم چه برخوردي است؟ اگر يك شاگرد مغازه با صاحب مغازه اينچنين برخوردي كند، شما چه قضاوتي ميكنيد؟ اگر يك مأموم با امام جماعت اهل سنت اين برخورد را داشته باشد، شما چه ميكنيد؟ اگر شاگردي با استاد خود در دانشگاه يا حوزه، اين برخورد را داشته باشد، چه قضاوتي ميكنيد؟ از ابن عباس نقل ميكنند: قَدِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و سلم صُبْحَ رَابِعَةٍ مِنْ ذِي الْحَجَّةِ مُهِلِّينَ بِالْحَجِّ، لاَ يَخْلِطُهُمْ شَىْءٌ، فَلَمَّا قَدِمْنَا أَمَرَنَا فَجَعَلْنَاهَا عُمْرَةً وَ أَنْ نَحِلَّ إِلَى نِسَائِنَا، فَفَشَتْ فِي ذَلِكَ الْقَالَةُ. قَالَ عَطَاءٌ: فَقَالَ جَابِرٌ: فَيَرُوحُ أَحَدُنَا إِلَى مِنًى وَ ذَكَرُهُ يَقْطُرُ مَنِيًّا. فَقَالَ جَابِرٌ بِكَفِّهِ. وقتي رسول الله (صلى الله عليه و سلم) فرمود از احرام خارج شويد و عمره قرار دهيد و دوباره براي تمتع، إجرام ببنديد، گفتوگوها و اعتراضهاي صحابه به رسول الله (صلى الله عليه و سلم) بلند شد. جابر گفت: صحابه گفتند: آيا از آلات تناسلي ما مني سرازير شود و به مِنا برويم؟! جابر ميگويد: آنها با دست خودشان اشاره و مسخره ميكردند. صحيح البخاري، ج3، ص114 چه تعبير وقيح و زشتي!!! در روايت ديگري آمده است: فَقَالُوا: نَنْطَلِقُ إِلَى مِنًى وَ ذَكَرُ أَحَدِنَا يَقْطُرُ. صحابه گفتند: به عرفه برويم در حاليكه مني ما سرازير ميشود؟! صحيح البخاري، ج2، ص171و200 و ج8، ص129 ميتوانستند بگويند: آيا ما با زنانمان همبستر شويم و با آن حال به منا برويم؟! تعبير زشت و وقيحي است! حتي شما اين تعبير را از يك شاگرد چوپان هم نميپذيريد و او را مستحق كيفر ميدانيد. چه رسد به نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) كه 23 سال با تلاش شبانهروزي خود، صحابه را از بتپرستي و شرك و آدمكشي و سوسمار خوري و كثافات ديگر نجات داده و از توحش به انسانيت رسانده است. اينها هم براي اوائل بعثت نبيت، بلكه براي سال آخر عمر پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) است. يعني پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) 22 سال در ميان مردم بود و اين برخورد را داشتند. همچنين در صحيح مسلم اين تعبير آمده است: فَقُلْنَا لَمَّا لَمْ يَكُنْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ عَرَفَةَ إِلاَّ خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِيَ إِلَى نِسَائِنَا، فَنَأْتِيَ عَرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَنِيَّ. قَالَ: يَقُولُ جَابِرٌ بِيَدِهِ، كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قَوْلِهِ بِيَدِهِ يُحَرِّكُهَا. ما صحابه گفتيم: امر ميكند كه به طرف زنانمان برويم و سپس به عرفه برويم، در حاليكه مني از آلات ما سرازير ميشود. جابر با دستش اشاره كرد كه آنها با دستشان هم اشاره ميكردند. صحيح مسلم، ج4، ص37 اينها نشانگر اين است كه اين صحابه، شايستگي اين را ندارند كه در آينده، مصدر شريعت و مرجع علمي أمت اسلامي باشند. لذا، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) نميفرمايد: إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و أصحابي و ميفرمايد: إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي اگر به جاي عترتي، سنتي آمده، عرض خواهيم كرد عترت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، جز سنت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، چيزي را به رسميت نميشناسد. از خليفه دوم در آخرين لحظات عمرش سوال ميكنند: چه كسي را ميخواهي خليفه كني؟ ميگويد: اگر طلحه باشد فلان اشكال را دارد و اگر زبير باشد ... ، اگر علي را خليفه كنيد: ليحملنكم إلي سنة رسول الله. شما را به سنت رسول الله (صلى الله عليه و سلم) وادار ميكند. اين برخورد صحابه، نادرست بود و نتيجه وخيمي داشت. در صحيح مسلم از عايشه نقل شده است: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم لأَرْبَعٍ مَضَيْنَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ أَوْ خَمْسٍ فَدَخَلَ عَلَىَّ وَ هُوَ غَضْبَانُ، فَقُلْتُ: مَنْ أَغْضَبَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ! بعد از ابن برخورد، رسول الله (صلى الله عليه و سلم) به حجره من آمد، در حاليكه ناراحت و غضبناك بود. سوال كردم: چه كسي تو را به غضب آورده است؟ خداوند او را وارد آتش جهنم كند. صحيح مسلم، ج4، ص34 آيا عزيزان اهل سنت حاضرند به دعاي و نفرين عايشه، آمين بگويند؟ يا تعصب، مانع ميشود؟ در قرآن آمده است: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا سوره أحزاب/آيه57 اين روايت در كتاب صحيح مسلم آمده كه عزيزان اهل سنت بر اين باور هستند كه اين كتاب، تالي تلو قرآن است. احاديث صحيح مسلم، تمام مشكلات رجالي و سندي را پشت سر گذاشته است. در مسند احمد آمده است: فردوا عليه القول، فغضب، ثم إنطلق حتى دخل على عائشة غضبان، فرأت الغضب في وجهه، فقالت: من أغضبك؟ أغضبه الله! قال: و ما لي لا أغضب؟ و أنا آمر بالأمر فلا أتبع؟ حرف رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) را به خودش برگرداندند و ردّ كردند و حضرت هم غضبناك شد و به حجره عايشه رفت در حاليكه غضبناك بود. عايشه هم با ديدن اين حالت حضرت گفت: چه كسي شما را غضبناك كرده؟ خداوند غضبناك شود! فرمود: چرا غضبناك نباشم؟ به صحابهام دستور ميدهم، اما از دستورات من اطاعت نميكنند و سرپيچي ميكنند! مسند احمد بن حنبل، ج4، ص286 ـ مسند أبي يعلى، ج3، ص234 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج6، ص56 ـ سنن ابن ماجة، ج2، ص993 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص498 ـ نيل الأوطار للشوكاني، ج5، ص62 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص275 ـ ذكر أخبار إصبهان لأبو نُعِيْم الأصبهاني، ج2، ص162 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص116 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج3، ص233 آقاي ذهبي و هيثمي هم ميگويند اين روايت صحيح است. * * * * * * * سوال مجري برنامه حديث ثقلين در كداميك از منابع اهل سنت نقل شده است؟ رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) در چند موضع اين حديث را بيان فرمودند؟ آيا اين حديث در نزد اهل سنت صحيح است؟ در مورد رواياتي كه با كلمه عترتي يا سنتي آمده است را هم توضيح بفرمائيد. استاد حسيني قزويني اين حديث در صحيح مسلم آمده و راهي براي انكار اين حديث وجود ندارد و اگر كسي اين حديث را انكار كند، اصلي از اصول اهل سنت را انكار كرده است و آن هم صحت تمام روايات صحيح مسلم است. جناب مسلم از زيد بن أرقم نقل ميكند: رسول الله (صلى الله عليه و سلم) در غدير خم، مطالبي را بيان كرد و از جمله اين بود كه فرمود: و أنا تارك فيكم ثقلين: أولهما كتاب الله فيه الهدى و النور، فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به، فحث على كتاب الله و رغب فيه، ثم قال: و أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، فقال له حصين: و من أهل بيته يا زيد؟ أ ليس نساؤه من أهل بيته؟ قال: نساؤه من أهل بيته و لكن أهل بيته من حرم الصدقة بعده، قال: و من هم؟ قال: هم آل على و آل عقيل و آل جعفر و آل عباس. قال: كل هؤلاء حرم الصدقة؟ قال: نعم. من در ميان شما، دو چيز گرانبهاء ميگذارم: اول: كتاب خدا و قرآن است كه هدايت و نور در آن است. آن را بگيريد و به آن چنگ بزنيد. دوم: اهل بيت من است. سه مرتبه فرمود: شما را نسبت به اهل بيتم تذكر ميدهم كه به آنها بي إعتناء نباشيد. صحيح مسلم، ج7، ص123، باب فضائل علي بن أبي طالب (رضي الله عنه) همانطور كه قرآن، بدون بيان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، براي مردم كافي نيست، قرآن بدون تببين و تفسير پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، مشكلگشاي جامعه اسلامي نيست، بدون اهل بيت (عليهم السلام) هم همينگونه است. نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در عصر خودش، مفسّر و مبيّن قرآن بود و براي مردم توضيح ميداد. بعد از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) هم اين مسئوليت تبيين قرآن به عهده حضرت علي (عليه السلام) و فرزندان اوست. نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) در روايات متعدد فرمود: أنت تبين لأمتي ما اختلفوا فيه بعدي. بعد از من، موارد اختلافي ميان أمت را تو براي مردم بيان ميكني. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص122 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر،ج42، ص387 ـ المناقب للخوارزمي، ص329 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج9، ص169 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص615 أنا مدينة العلم و علي بابها. اگر من شهر علم هستم، علي درب آن است. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص126 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص55 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1102 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج7، ص219 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج1، ص415 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص148 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص105 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج18، ص77 لذا نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) ميفرمايد: قرآن را توصيه كردم، ولي مراقب اهل بيت (عليهم السلام) باشيد. قرآن بدون اهل بيت (عليهم السلام)، قرآن نيست. اين روايت در صحيح مسلم آمده و نيازي به بررسي سندي نداريم. روايتي را كه آقاي ترمذي در صحيح خود آورده، اين تعبير را دارد: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي: أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنْ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا. هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ. سنن الترمذي، ج5، ص329 ـ مسند احمد بن حنبل، ج5، ص182 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص109 ـ فضائل الصحابة للنسائي، ص15 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص66 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص7 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 همه بزرگان اهل سنت گفتهاند اين روايت صحيح است. السيرة النبوية لإبن كثير، ج4، ص416 ـ تفسير ابن كثير، ج4، ص123 ـ مصابيح السنة للبغوي، ج2، ص205 ـ سلسلة الأحاديث الصحيحة للأبانية ج1، ص176 آقاي ابن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة ميگويد: قد تكرّرت الوصيّة بالكتاب و العترة من طرق كثيرة نقلت عن نيف و عشرين صحابيّاً في عدّة مواطن، كحجّة الوداع بعرفة و بالمدينة في مرضه و قد امتلأت الحجرة بأصحابه و بغدير خم و بعد إنصرافه من الطائف. رسول الله (صلى الله عليه و سلم) حديث ثقلين را در چندين جا مطرح فرمودند: در حجة الوداع، در غدير خم، در آخرين روزهاي حياتش در مدينه كه مريض بود و مردم براي عيادتش آمده بودند و در برگشت از طائف. الصواعق المحرقة لإبن حجر هيثمي، ص124، طبع المحمدية بمصر و ص75 طبع الميمنية * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||