* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 13 آذر 1388 | تعداد بازديد: 2191 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هفتمين همايش بين المللي غدير 05 ـ سخنراني روز سوم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پخش صوت
دان لود | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: هفتمين همايش بين المللي غدير 05 ـ سخنراني روز سوم مشهد مقدس ـ ايام غدير 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني الحمد لله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية مولانا أمير المؤمنين (عليه السلام) امروز روز عيد غدير خم و روز معرفي اَبَر مرد تاريخ بشريت است كه كارنامه زندگيش سراسر افتخار و عزت و مجاهدت منحصر به فردي است كه مايه مباهات آزاد انديشان و دانشمندان بلند آوازهاي همانند جرج جرداق مسيحي كه وقتي به چنين مردي ميرسد، با تمام توان فرياد برميآورد: يا دنيا! ماذا عليك لو حشدت قواك و أعطيت في كل زمن علياً بعقله و قلبه و لسانه و ذي فقاره. اي دنيا! چه ميشد در قرن بيستم و در هر قرن و عصري، اَبَر مردي همانند علي را با آن عقل و درايتش، با آن قلب توانمندش و با آن زبان گويايش و با شمشير برندهاش، تحويل تاريخ و جامعه بشريت ميدادي! الإمام علي صوت العدالة الانسانية، ج1، ص49 اين آرزوي يك دانشمند مسيحي است درباره آن بزرگ مردي كه توسط نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دست او در برابر او 120 هزار نفر بالا رفت و فرمود: اي مردم! هر كس من مولا و ولي أمر و صاحب اختيار اويم، از اين پس، علي صاحب اختيار و مولا و سرور اوست. مردم! اين سخن من، يك سخن عادي و سادهاي نيست؛ بلكه همسنگ توحيد و نبوت و معاد است. و إنّي مسؤول و إنّكم مسؤولون. من براي اين معرفي، در برابر خداوند عالم مسئولم، همانگونه كه شما مسئوليت داريد. فليبلغ الشاهد الغائب ... اي حاضرين! پيام مرا به گوش غائبين برسانيد، به گوش نسلهاي آينده در تمام عصرها برسانيد كه تنها ولي و جانشين و خليفه من، علي بن أبي طالب و فرزندان او هستند. اهل بيت من كه در رأس آنها علي و پايانبخش آنها مهدي است، عِدْل و همتزار و همسنگ قرآن است و آنچنان با قرآن به هم آميختهاند كه يك لحظه از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند. ما اينچنين روزي را به پيشگاه مقدس ولي مطلق زمان، عصاره عالم هستي، آن نازنين وجودي كه: بوجوده ثبتت الأرض و السماء و بيمنه رزق الوري. تبريك ميگوييم و به تمام شيفتگان و دلباختگان مكتب اهل بيت (عليهم السلام) تهنيت ميگوييم و با نهايت تضرع و زاري، از درگاه خداوند عالم مسئلت داريم كه عيدي بزرگ ما را فرج مولا و سرور ما، امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قرار دهد و چشمان گنهكار ما را به ديدن جمال نورانيش منور بگرداند. * * * * * * * سوال مجري برنامه واقعه غدير در چه زمان و مكاني و چه تعدادي حاضر بودند؟ آيا فقط شيعيان اين واقعه را قبول دارند يا اهل سنت هم قبول دارند؟ استاد حسيني قزويني قبل از پاسخ به پرسش شما، شعري از شاعران نامي ايران زمين را ميخوانم: مولوي
سعدي
حافظ
ناصر خسرو
شاعري ديگر:
اما در رابطه با سوالي كه شد، به سراغ كتابهاي لغت و لغتنويسان عرب و اهل سنت برويم. معني غدير إبن منظور در كتاب لسان العرب درباره غدير ميگويد: الغدير: القطعة من الماء يغادرها السيل أي يتركها. غدير يعني بخشي از آب تهمانده سيل كه در يك منطقه جمع ميشود. لسان العرب لإبن منظور، ج5، ص9 راغب اصفهاني ميگويد: و الغدير: الماء الذي يغادره السيل في مستقع ينتهي إليه و جمعه غدر و غدران. غدير: آبي است كه سيل آن را ميآورد و وقتي سيل ميرود، تهمانده سيل در يك جا ميماند. مفردات غريب القرآن للراغب الأصفهاني، ص358 معني خم تميز كردن و جارو كردن و تنظيف كردن. النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج2، ص81 محل غدير خم ابن اثير ميگويد: موضع بين مكة و المدينة تصب فيه عين هناك. غدير خم: منطقهاي بين مكه و مدينه است كه چشمههاي مختلفي در آنجا جاري است. النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج2، ص81 معني جحفه حموي ميگويد: هي كانت قرية كبيرة ذات منبر علي طريق المدينة من مكة علي أربع مراحل. نام روستايي بزرگ در مسير ميان مكه و مدينه بود. معجم البلدان للحموي، ج2، ص111 توثيق مكاني غدير خم در رابطه با توثيق مكاني غدير، إبن أبي عاصم در كتاب السنة از عايشه بنت سعد از پدرش مينويسد: سمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول يوم الجحفة و أخذ بيد علي، فخطب فحمد الله و أثني عليه، ثم قال: ... . در غدير خم كه به آن روز جحفه هم ميگويند، رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دست علي را گرفت و خطبه خواندند و ... . كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص551 آقاي فيروز آبادي در كتاب قاموس المحيط ميگويد: الجحفة ميقات أهل الشام. جحفه، محل إحرام مردم شام است. القاموس المحيط للفيروز آبادي، ج3، ص122 مسافت بين غدير و جحفه بكري آندلسي ميگويد: غدير خم علي ثلاثة أميال من الجحفة. از غدير خم تا جحفه، 3 مايل فاصله است. (هر مايل: 1609 متر است) معجم ما استعجم للبكري الأندلسي، ج2، ص368 حموي ميگويد: غدير خم: بين مكة و المدينة، بينه و بين الجحفة ميلان. ... 2 مايل فاصله است. معجم البلدان للحموي، ج4، ص188 فيروز آبادي: علي ثلاثة أميال بالجحفة بين الحرمين. ... 3 مايل فاصله است. القاموس المحيط للفيروز آبادي، ج4، ص109 پس از رسيدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به مكه و سپس انجام اعمال حج و تمام شدن حج، به سمت غدير خم حركت كردند و وقتي به غدير خم رسيدند، پيك إلهي، جبرئيل أمين نازل شد: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ سوره مائده/آيه67 آنچه را در مورد علي بن ابي طالب و خلافت و ولايت و وصايت او و فرزندانش مأموريت داري، بايد به مردم إبلاغ كني و اگر كوتاهي كني و امروز، أمر امامت و ولايت علي يكسره نشود و براي مردم بازگو نشود، تمام تلاشها و زحمات 23 ساله تو بيثمر خواهد بود. شايد در قرآن، صريحترين و گوياترين تهديدي كه نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمده، همين آيه باشد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به آندسته از قافلهها كه جلوتر رفته بودند، دستور دادند برگردند و آن دستهاي كه در عقب مانده بودند، برسند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نماز ظهر را در آن فضاي گرم و سوزان بجا آوردند؛ بهطوريكه عربها از شدت گرما، بخشي از عباي خود را زير پا پهن ميكردند و بخشي را براي سايبان روي سر ميگذاشتند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از جهاز شترها منبري ساخت و بر بالاي منبر رفت و در نقاط مختلف جمعيت، افرادي را گماشتند تا سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را براي مردم تكرار و بازگو كنند. چون در آن زمان وسائل صوتي نبود كه صدارا پخش كند. * * * * * * * سوال مجري برنامه آيا أسناد حديث غدير نزد علماء أهل سنت صحيح است؟ استاد حسيني قزويني اگر تمام رواياتي كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در حوزههاي مختلف وارده شده را ببينيد، از طهارت تا ديات، مسائل سياسي و اخلاقي و اجتماعي و اقتصادي و خانوادگي، هيچ روايتي نداريم كه به اندازه حديث غدير ناقل و راوي داشته باشد. با اينكه بر اين باوريم حديث غدير از غريبترين و مظلومترين احاديث است. 120 صحابه حديث غدير را نقل كردهاند؛ يعني از هر هزار نفر كه در غدير خم حضور داشتند، فقط يك نفر آن را نقل كرده است. بزرگاني مانند احمد بن حنبل حديث غدير را با 40 سند نقل ميكند. إبن جرير طبري با 70 سند، إبن عقده با 105 سند، أبو سعيد سجستاني 120 سند و ... و حافظ أبو العلاء عطاري با 250 سند اين حديث را نقل كردهاند. ما تحدّي ميكنيم: يك روايت از روايات نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را به ما نشان بدهيد كه با 250 سند نقل شده باشد. ولي متأسفانه برخي از وهابيون همانند إبن تيميه حرّاني، محمد بن عبدالوهاب، دهلوي، قفاري، عبد الرحمن دمشقيه و عثمان الخميس و ... در سايتهاي اينترنت و شبكههاي ماهوارهاي از ضعف سند حديث غدير و عدم اعتبار آن سخن ميگويند. اگر بگوييم جاهل و نادان هستند، نيستند. اگر بگوييم آنچه ما ديديم، آنها نديدند، قطعا ديدهاند. ولي نميدانيم روي چه انگيزهاي اين كار را ميكنند؟! ما چيزي نميگوييم، ولي جملهاي را كه در صحيح مسلم از زبان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آمده است، ميگوييم كه به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: لا يحبك إلا مؤمن و لا يبغضك إلا منافق. جز مؤمن، كسي تو را دوست ندارند و جز منافق، كسي با تو دشمني نميكند. صحيح مسلم، ج1، ص61 ـ مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص84و95 ـ سنن الترمذي، ج5، ص306 ـ سنن النسائي، ج8، ص116 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص42 ـ صحيح إبن حبان، ج15، ص367 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص347 تمام اين سخنان نادرست، نشأت گرفته از يك خُبْث باطني است. برخي از بزرگان اهل سنت عربستان سعودي، صراحت دارند: عدم نقل فضائل علي، بخشي از نَصْب و بغض و عداوت نسبت به علي است. با اين حال ميبينيم كه بخش أعظمي از استوانههاي علمي اهل سنت بر صحت و تواتر حديث غدير اعتراف دارند. شهادت عدهاي از علماء اهل سنت بر صحت حديث غدير 1. ابن كثير دمشقي (متوفاي 774 هجري) قال شيخنا ابو عبدالله الذهبي: و هذا حديث صحيح. البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص208 همچنين ميگويد: أتيقن أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قاله. من ـ ذهبي ـ قبول دارم كه رسول الله صلي الله عليه و سلم حديث غدير را فرموده است. البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص233 2. ابن حجر مكي (متوفاي 974 هجري) إنّه حديث صحيح لا مرية فيه. هيچ شكي در صحت حديث غدير وجود ندارد. الصواعق المحرقة لإبن حجر المكي، ص25 3. ملا علي قاري (متوفاي 1014 هجري) فلا إلتفات لمن قدح في ثبوت هذا الحديث. كساني كه در صحت حديث غدير اشكال ميكنند، سخنانشان بيارزشتر از آن است كه به آنها توجه شود. المرقاة في شرح المشكاة، ج5، ص568 4. ضياء الدين مقبلي (متوفاي 1108 هجري) إن لم يكن معلوماً فما في الدين معلوم. اگر بنا باشد در حديث غدير شك كنيم، پس چه چيزي صحيح است؟! الأبحاث المسدّدة في الفنون المتعدّدة، ص122، هداية العقول إلي غاية السؤول، ج2، ص30، الغدير للأميني،ج1، ص307 (چاپ ديگر:ص561) 5. ميرزا محمد بدخشي (متوفاي 1126 هجري) و لم يتكلم في صحته إلا متعصب جاحد. در صحت حديث غدير جز افراد متعصب و منكر كه يقين به صحت آن دارند، صحبت نميكنند. نزل الأبرار، ص54 (چاپ قديم، ص21) ـ الغدير للأميني، ج1، ص309 (چاپ ديگر:ص565) و: صحيح الترمذي، ج2، ص298 مشكل الآثار لأبو جعفر الطحاوي، ج2، ص308 الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص273 المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص109 فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص61 سر العالمين للغزالي، ص21 شهادت عدهاي از علماء اهل سنت بر تواتر حديث غدير 1. ابن كثير دمشقي (متوفاي 774 هجري) از قول استاد خود ذهبي ميگويد: الحديث متواتر أتيقن أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قاله. حديث غدير متواتر است. من ـ ذهبي ـ قبول دارم كه رسول الله صلي الله عليه و سلم حديث غدير را فرموده است. البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص233 2. ابو حامد غزالي (متوفاي 505 هجري) و أجمع الجماهير علي متن الحديث من خطبته في يوم غدير خمّ باتّفاق الجميع. سر العالمين للغزالي، ص21، چاپ قديم: ص9 ـ الغدير للأميني، ج1، ص296 3. ابن الجزري (متوفاي 833 هجري) ابن الجزري حديث غدير را به 80 طريق آورده است و ميگويد: صحيح عن وجوه كثيرة متواتر عن أمير المؤمنين علي و هو متواتر أيضا عن النبي ، رواه الجمّ الغفير عن الجم الغفير و لا عبرة بمن حاول تضعيفه ممن لا اطلاع له في هذا العلم ... و صح عن جماعة ممن يحصل القطع بخبرهم. أسني المطالب، ص48 4. أبو المكارم علاء الدين السمناني (متوفاي 736 هجري) و هذا حديث متّفق علي صحّته. العروة لأهل الخلوة، ص422، طبع طهران، سنة 1404 ـ الغدير للشيخ الأميني، ج1، ص297 5 - زين الدين المنّاوي الشافعي (متوفاي 1031 هجري) نقلا عن السيوطي: حديث متواتر. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص282 و عده زيادي از علماء اهل سنت. بنابراين آقايان اهل سنت بر اين عقيده هستند كه حديث غدير، حديث متواتر و صحيح است و همسنگ با قرآن است و كسي كه حديث متواتر را انكار كند، گويا كه آيات قرآن را انكار كرده است. بزرگان اهل سنت در رابطه با احاديث متواتر كتاب نوشتهاند. مثلا حديث من بلغ و إنما الأعمال بالنيات و دهها حديث متواتر كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) صادر شده، در مجموعهاي گردآوري شده و حديث غدير هم جزء آن احاديث است. لذا، با توجه يه اين مسائل، زير سوال بردن حديث غدير، همانطور كه علماء اهل سنت گفتهاند: جز تعصب و عناد و برابري با حديث مسلّم، هيچ انگيزهاي ديگري نميتواند داشته باشد. * * * * * * * سوال مجري برنامه خطبه غديري كه در منابع اهلسنت است، چه مقدار ميباشد؟ آيا به يك عبارت اكتفاء شده است يا طولاني است؟ در رابطه با مطالب خطبه غدير در منابع اهلسنت توضيحاتي را بفرمائيد. استاد حسيني قزويني قبل از شروع بحث، اين گلايه را عرض ميكنم: بزرگان اهلسنت از قرن دوم و سوم هجري، از جناب ابن سعد متوفاي 230 هجري صاحب الطبقات الكبري تا مورخان معاصر، وقتي به قضيه غدير ميرسند، ميگويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در غدير خم، خطبه مفصلي را بيان كرد. در اين خطبه، آنچه كه از حلال و حرام بود و آنچه كه مربوط به حوادث آينده امت اسلامي بود، بيان كرد. اما وقتي ميخواهند خطبه را بيان كنند، ميگويد: قال رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم): من كنت مولاه فعلي مولاه حتي بعضيها اين قسمت را نميآورند: أللهم وال من والاه و عاد من عاداه را نميآورند. فرق خطبه با حديث اين است كه شايد حديث داراي چند كلمه باشد، ولي خطبه، سخنراني است. اگر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) حتي ده دقيقه هم صحبت كرده باشد، بايد چند صفحه مطلب گفته باشد. ولي متأسفانه وقتي به كتابهاي اهلسنت نگاه ميكنيم، هيچ خبري از اين خطبه غدير نيست. حدأكثر 2 يا 3 سطر در رابطه با غدير مطلب آوردهاند. در رابطه با جستجو و بررسيهاي مختلفي كه داشتم، ديدم مفصلترين خطبه غدير در المعجم الكبير طبراني، جلد3، صفحه180 آمده است و از اين مفصلتر نديدهام. در كتاب الولاية آقاي طبري ـ متوفاي 311 هجري ـ خطبه مفصلي آمده است، ولي متأسفانه اين كتاب در دسترس نيست و در اختيار آقاي ذهبي بود و ميگويد: رأيت مجلدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له و لكثرة تلك الطرق. وقتي كتابي از ابن جرير در طرق حديث غدير ديدم، به خاطر وجود طرق زياد اين حديث، حيرتزده شدم. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج2، ص713 فبهرني سعة رواياته و جزمت بوقوع ذلك. گستردگي اسانيد حديث غدير مرا مبهوت كرده است و يقين پيدا كردم به وقوع آن. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج14، ص277 اين كتاب در اختيار آقاي ابن حجر عسقلاني ـ متوفاي 852 هجري ـ هم بود، ولي تا كنون ما هر چه گشتيم، در كتابخانههاي ايران و خارج پيدا نكردهايم. من توصيهاي ميكنم به كساني كه اين برنامهها را بعدا خواهند ديد و تقاضا دارم از همه انديشمندان شيعه و سني كه تلاش زيادي به كار گيرند و تمام توان خود را بسيج كنند براي يافتن اين كتاب الولاية آقاي طبري. بنده به جان حضرت علي (عليه السلام) قسم ميخورم! پيدا كردن و چاپ كردن اين كتاب در دنياي پر غوغاي امروزي كه از زمين و زمان و در و ديوار، هجمه عليه ولايت ميريزد، از ساختن هزار مسجد و حسينيه بيشتر ارزش دارد. چون اين كتاب ميتواند سر نخ زيبايي باشد براي خطبه مفصل نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در رابطه با امير المومنين (عليه السلام). يعني آنچه كه مرحوم شيخ صدوق (ره) خطبه غدير را در كتاب الخصال خود آورده، 90 ٪ منطبق است با خطبهاي كه آقاي طبري در كتاب الولاية آورده است. اما خطبه غدير در كتابهاي موجود برادران اهلسنت. در كتاب المعجم الكبير آقاي طبراني نكاتي مطرح شده است و به بعضي از نكات در اين كتاب اشاره ميكنم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) تمام حاجيان ـ از مرد و زن و كوچك و بزرگ ـ و اهل بيت خود را جمع كرده است كه حدود 120 هزار نفر ميشدند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواهد براي آخرين بار، سخنان اساسي خود را بيان كند. خطبه به اين شكل شروع ميشود: و إني لأظن أني يوشك أن أدعي فأجيب و إني مسؤول و إنكم مسؤولون، فماذا أنتم قائلون؟ قالوا: نشهد أنك قد بلغت و جاهدت و نصحت فجزاك الله خيرا، فقال: أليس تشهدون أن لا إله إلا الله و أن محمدا عبده و رسوله و أن جنته حق و ناره حق و أن الموت حق و أن البعث بعد الموت حق و أن الساعة آتية لا ريب فيها و أن الله يبعث من في القبور؟ قالوا: بلي، نشهد بذلك. قال: أللهم أشهد، ثم قال: أيها الناس! إن الله مولاي و أنا مولي المؤمنين و أنا أولي بهم من أنفسهم، فمن كنت مولاه فهذا مولاه، يعني عليا، أللهم وال من والاه و عاد من عاداه، ثم قال: يا أيها الناس! إني فرطكم و إنكم واردون علي الحوض حوض أعرض ما بين بصري و صنعاء فيه عدد النجوم قد حان من فضة و إني سائلكم حين تردون عليّ عن الثقلين، فانظروا كيف تخلفوني فيهما الثقل الأكبر كتاب الله عز و جل سبب طرفة بيد الله و طرفة بأيدكم، فاستمسكوا به لا تضلوا و لا تبدلوا و عترتي أهل بيتي، فإنه نبأني اللطيف الخبير أنهما لن ينقضيا حتي يردا علي الحوض. من احساس ميكنم در اواخر عمرم هستم. من در برابر خداوند و شما مسئول هستم و شما هم در برابر خداوند و من. نظر شما چيست؟ مردم گفتند: شهادت ميدهيم كه تو أمر رسالت را ابلاغ كردي و تلاش خود را انجام دادهاي ... . حضرت فرمود: آيا بر وحدانيت خداوند و رسالت من و حق بودن بهشت و دوزخ و مرگ و بعث بعد از مرگ و روز قيامت و نشور شهادت نميدهيد؟ مردم گفتند: بله، شهادت ميدهيم. حضرت فرمود: خدايا! شاهد باش كه اينها شهادت دادند. حضرت سپس فرمود: خداوند مولاي و سرپرست من است و من هم مولا و سرپرست مؤمنين هستم و من أولي هستم از مؤمنين به خودشان. پس هر كه من مولاي اويم، علي نيز مولاي اوست. خدايا! سپس دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا! دوست داشته باش كسي را كه با علي دوست باشد و دشمن بدار كسي را كه با علي دشمن است. ... زمانيكه روز قيامت بر من وارد خواهيد شد، از شما از آن دو أمانتي كه ميان شما به يادگار گذاشتم، سوال خواهم كرد. ببينيد برخورد شما با قرآن و عترت من چگونه خواهد بود به آن دو تمسك بجوييد تا گمراه نشويد و تغيير نيابيد، خداوند به من خبر داده است كه قرآن و عترتم از هم جدا نخواهند شد تا اينكه در كنار حوض كوثر بر من وارد خواهند شد. المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص180 نكات و پيامهاي حديث غدير 1. گردآوري تمام حاجيان براي اين بود كه همه آنان سخنان حضرت را بشنوند و حجّت بر آنان تمام شود و نيز، هيچگونه بهانه و راه گريزي نداشته باشند. 2. با اين جمله: «و إنّي لأظنّ أني يوشك أن أدعي فأجيب»، حضرت به دو نكته مهم پرداخت: 1. روزهاي پاياني شريف خود را ميگذراند 2. اين سخنان من از اهميت شاياني برخوردار است. انسانها سفارشهاي خويش را در آخر عمر مينويسند و مطالب حساس را در لحظههاي پاياني عمر، بيان ميكنند. 3. با عبارت «و إنّي مسؤول»، ثابت كرد سخناني كه گفته ميشود، عادي نيست؛ بلكه لازم و ضروري بوده و در برابر گفتههاي خود مسئول است. 4. با عبارت «و إنّكم مسؤولون»، اعلام كرد كه شما نيز در برابر اين گفتهها مسئوليد و در صورت كوتاهي، باز خواست خواهيد شد. 5. پس از گرفتن اعتراف از مردم: «نشهد أنّك قد بلغت و جاهدت» و گواهي دادن آنان مبني بر حسن انجام رسالت، حجّت را بر همگان تمام كرد و راه هرگونه عذر را بر روي همه بست. 6. با جمله: «أليس تشهدون أن لا إله إلا الله و أن محمدا عبده و رسوله و أن جنته حق و ناره حق و أن الموت حق و أن البعث بعد الموت حق و أن الساعة آتية لا ريب فيها و أن الله يبعث من في القبور؟ قالوا: بلي، نشهد بذلك. قال: أللهم أشهد»، از مردم درباره توحيد، رسالت و معاد گواهي گرفت و به دنبال اعلام ولايت حضرت علي (عليه السلام) ثابت فرمود كه ولايت حضرت علي (عليه السلام) همسان توحيد و معاد است. 7. با اينجمله: «أيّها الناس إنّ الله مولاي و أنا مولي المؤمنين و أنا أولي بهم من أنفسهم، فمن كنت مولاه فهذا مولاه يعني عليّا»، از آنان اعتراف كردند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بر مردمان از خودشان سزاوارتر است: (النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ـ (سوره أحزاب/آيه6) و استمرار رسالت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و ولايت حضرت علي (عليه السلام) بر مردم، همانند ولايت خود آن حضرت بر مردم است. 8. با اين جمله: «أللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه»، با دعا كرد بر كساني كه به ياري حضرت علي (عليه السلام) برخيزند و نفرين بر كساني كرد كه با وي دشمني كنند: اولا: ثابت كرد كه وظيفه ملت، پيروي بي چون و چرا از دستورهاي حضرت علي (عليه السلام) است و كسي نبايد با هيچ بهانهاي به مخالفت برخيزد. ثانيا: بر برنامه كساني كه پس از حضرت به بهانههاي واهي، عَلَم مخالفت با حضرت را برافراشته، جنگهاي جمل، صفين و نهروان و... ، به راه انداختند و خون هزاران مسلمان بيگناه را بر زمين ريختند؛ خط بطلان كشيد. ثالثا: از سوي ديگر اعلام كرد كه يك رهبر نمونه، هر چند در كارهاي حكومتي توانمند باشد، اگر محبوبيت مردمي نداشته باشد، پيروز عرصه سياسي نخواهد بود و با اين دعا و نفرين، زمينه محبوبيت حضرت علي (عليه السلام) را در قلوب مردم فراهم ساخت. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من مات بلا إمام مات ميتة جاهلية. هر كس بدون امام از دنيا برود، همانند دوران جاهليت مرده است. مسند احمد بن حنبل، ج4، ص96 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج1، ص212 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج19، ص388 ـ مسند أبي داود، ص259 در روايتي كه آقاي خوارزمي ـ از علماء بزرگ اهلسنت ـ نقل ميكند از امير المومنين (عليه السلام) كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به ايشان فرمودند: يا علي! لو أن عبدا عبد الله عز و جل مثل ما قام نوح في قومه و كان له مثل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد في عمره حتي حج ألف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي، لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها. اگر بندهاي به اندازه عمر نوح ـ (عليه السلام) ـ خدا را عبادت كند و به اندازه كوه أحد، طلا در راه خدا انفاق كند و هزار بار با پاي پياده به حج برود و بين ركن و مقام در كنار بيت الله الحرام مظلومانه كشته شود، اما ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت به مشامش نخواهد رسيد و وارد آن نخواهد شد. المناقب للخوارزمي، ص68 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص293 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج27، ص194 * * * * * * * مجري برنامه آيا كلمه مولي به معناي دوست است يا به معناي ولايت و سرپرستي؟ استاد حسيني قزويني يكي از اساسيترين شبهات مطرح شده در گذشته و امروز، همين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: من كنت مولاه فعلي مولاه. مولي چندين معاني دارد. از كجا معلوم كه معاني ديگر نباشد، ولي شما فقط يك معناي آن را كه به معناي ولي أمر و أولي بالتصرف است، برداشت ميكنيد. در كتابهاي لغت، لغتنويسان نگفتهاند كه كلمه مولي به معناي أولي است. آقاي دهلوي ـ از علماء بزرگ اهلسنت ـ ميگويد: و وجه استدلال الشيعة بخبر - من كنت مولاه فعلي مولاه - أن المولي بمعني الأولي بالتصرف و أولوية التصرف عين الإمامة و لا يخفي أن أول الغلط في هذا الإستدلال جعلهم المولي بمعني الأولي و قد أنكر ذلك أهل العربية قاطبة، بل قالوا: لم يجيء مفعل بمعني أفعل أصلا. شيعه ميگويد: مولي به معني اولي بالتصرف است و و اولويت تصرف، عين امامت است. در حاليكه تمام عربدانان و لغتنويسان انكار كردهاند كه مولي به معناي أولي بالتصرف باشد. تحفة إثنا عشرية،ص417 قاضي عضد الدين إيجي ـ از بنيانگذاران علم كلام اهلسنت و متوفاي 756 هجري ـ و سيد شريف جرجاني ـ متوفاي 816 هجري ـ تصريح دارند بر اينكه كلمه مولي به معناي أولي نيامده است: المواقف للإيجي، ج3، ص616 ـ شرح المواقف للقاضي الجرجاني، ج8، ص361 آقاي آمِدي ـ از علماي پر آوازه اهلسنت ـ ميگويد: و لا يمكن حمل لفظ المولي علي الأولي، فإن ذلك مما لا يرد في اللغة أصلا. امكان ندارد كه لفظ مولي به معني أولي باشد و اين معنا در هيچ لغتي نيامده است. غاية المرام، ج1، ص378 آقاي آلوسي ـ از مفسران بنام وهابيت ـ ميگويد: اگر مولي به معناي أولي بالتصرف بود، امامت علي در غدير ثابت است، ولي اگر به آن معنا نباشد، ثابت نيست. و أنكر ذلك أهل العربية قاطبة. عربزبانان و لغتنويسان عرب اين معنا را انكار كردهاند. تفسير الآلوسي، ج6، ص195 در مورد نظر لغتنويسان اهل سنت مانند كلبي ـ متوفاي 146 هجري ـ ، أبو إسحاق زجاج ـ متوفاي 311 هجري ـ و فرّاء ـ متوفاي 207 هجري كه ابن خلّكان در مورد فرّاء ميگويد: لولا الفرّاء لما كانت عربية. اگر فرّاء نبود، ادبيات عرب شكل نميگرفت. وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج6، ص176 ـ ، آقاي إمام فخر رازي در ذيل آيه 15 سوره حديد: مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ ميگويد: معناه هي أولي بكم و هو قول الكلبي و الزجاج و الفراء و أبي عبيدة. تفسير الرازي، ج29، ص227 اين حرف بنيانگذاران و بزرگان ادبيات و لغت عرب است. شما باز هم به سخن آقاي إيجي و سيد جرجاني و آلوسي توجه كنيد كه ميگويند تمام لغتنويسان، منكر اين هستند كه مولي به معناي أولي بيايد. آقاياني كه اين نكته را ميگويند، بدانند كه: إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ سوره فجر/آيه14 طبق روايات اهلسنت، اولين پروندهاي كه در روز قيامت روي تمام پروندههاست و اول مورد بررسي قرار خواهد گرفت، پرونده مظلوميت امير المومنين (عليه السلام) است: أنت أول من يخاصم بين يدي ربي. و به تعبير امير المومنين (عليه السلام): نعم الحكم الله. در خود صحيح بخاري در ذيل آيه 15 سوره حديد آمده است: مولاكم أولي بكم. صحيح البخاري، ج6، ص57 با وجود كتاب صحيح بخاري، ديگر نيازي به كتابهاي لغت نيست. مگر اينكه شما مدعي باشيد آقاي بخاري لغتشناس نيست و به ادبيات عرب آشنا نيست. مفسران نامي اهلسنت هم كلمه مولي را به معناي أولي تفسير كردهاند. جامع البيان للطبري، ج27، ص296 ـ تفسير السمعاني، ج5، ص371 ـ تفسير القرطبي، ج17، ص248 ـ تفسير البيضاو-ي، ج5، ص300 ـ تفسير ابن كثير، ج4، ص332 ـ تفسير البغوي، ج4، ص297 - تفسير أبي السعود، ج8، ص208 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص171 ـ تفسير النسفي، ج4، ص217 ـ تفسير السمرقندي، ج3، ص384 ـ تفسير الواحدي، ج2، ص1068 ـ تفسير السلمي، ج2، ص309 ـ زاد المسير لإبن الجوزي، ج7، ص304 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج8، ص221 ـ تفسير الثعالبي، ج5، ص385 ـ تفسير الآلوسي، ج27، ص178 ـ تفسير الجلالين للسيوطي، ص721 * * * * * * * سوال مجري برنامه آيا ميتوان با استفاده از آيات قرآن، در مورد واقعه غدير بحث كرد؟ استاد حسيني قزويني آيه اول: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ سوره مائده/آيه67 مفسران اهل سنت نقل كردهاند كه اين آيه در روز 18 ذي الحجه، براي معرفي علي بن أبي طالب (عليه السلام) براي منصب ولايت و امامت بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نازل شد در تفسير إبن أبي حاتم رازي آمده است: نزلت هذه الآية: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» في علي بن أبي طالب. تفسير إبن أبي حاتم الرازي، ج4، ص1172 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص250، 251، 255، 256 كتاب تفسير إبن أبي حاتم از تفاسيري است كه در مقدمهاش نوشته است: من دراين تفسيرم، جز روايات صحيح، روايات ديگري را نقل نميكنم. تفسير ابن أبي حاتم الرازي، ج1، ص14 آقاي إبنتيميه هم در رابطه با إبن أبي حاتم ميگويد: إبن أبي حاتم از امامان و پيشوايان علم تفسير است و تفسير إبي أبي حاتم از تفاسيري است كه روايات قابل اعتمادي آورده است. منهاج السنة لإبنتيمية، ج7، ص178 من گمان ميكنم همين گواهي براي ما كفايت ميكند. آقاي واحدي نيشابوري هم در تفسير خود از أبو سعيد خدري نقل ميكند: نزلت هذه الآية: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» يوم غدير خم في علي بن أبي طالب رضي الله عنه. أسباب نزول الآيات للواحدي النيشابوري، ص135 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص237 آقاي واحدي هم در اول كتاب خود ميگويد: من در اين تفسيرم، روايات دروغ و جعلي را نقل نميكنم و فقط روايات صدق را از راويان صاديق نقل ميكنم. أسباب نزول الآيات للواحدي النيشابوري، ص5 آقاي إبن مردويه نقل ميكند: كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» أن عليا مولي المؤمنين «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». مناقب علي بن أبي طالب و ما نزل من القرآن في علي لإبن مردويه الأصفهاني، ص239 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 ـ تفسير الألوسي، ج6، ص193 ـ المنار لسيد محمد رشيد رضا، ج6، ص463 پس مشخص است كه اين آيه در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اينچنين قرائت ميشد. آيه دوم: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا سوره مائده/آيه3 آقاي خطيب بغدادي ميگويد: حديث غدير در روز غدير خم بيان شد و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) علي را براي خلافت نصب كرد و عمر گفت: بخ بخ لك يا بن أبي طالب! أصبحت مولاي و مولي كل مسلم، فأنزل الله تعالي: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ». گوارا باد بر تو اي فرزند ابو طالب، امروز مولاي من و تمام مسلمانها هستي. بعد از تبريك گفتن مسلمانان، جبرئيل نازل شد و آيه إكمال دين را نازل كرد. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 البته تبريك گفتن جناب خليفه دوم به حضرت علي (عليه السلام) در موارد مختلف و با جملات مختلف آمده است: بخ بخ لك يا بن أبي طالب! أصبحت مولاي و مولي كل مسلم. سير أعلام النبلاء للذهبي ج19، ص328 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص200 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص233 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 ـ المناقب للخوارزمي، ص156 هنيئا لك يا بن أبي طالب! أصبحت و أمسيت مولي كل مؤمن و مؤمنة. اين امامت و خلافت گواراي تو باشد اي پسر ابو طالب! ... مسند احمد بن حنبل، ج4، ص281 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص633 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص503 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص134 ـ تفسير الثعلبي، ج4، ص92 ـ تفسير الرازي، ج12، ص50ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص109 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص282 ـ تاريخ لإبن خلدون، ج1، ص197 در بعضي از عبارتها، ولي كل مؤمن آمده است. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص220 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص28 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 اگر در كلمه مولي تشكيك ميكنيد، در كلمه ولي نميتوانيد اين كار را بكنيد. جناب ابوبكر وقتي بر مسند خلافت نشست، گفت: لقد وليتكم أمركم و لست بخيركم من ولي أمر شما انتخاب شدم و بهترين افراد شما نيستم. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج3، ص182و212ـ تفسير الرازي، ج23، ص117 ـ تفسير القرطبي، ج3، ص262 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص301 و304 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص269 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج4، ص493 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج14، ص292 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص70 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص148 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص619 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص23 اين روايت با مضمونهاي مشابه هم آمده است. وقتي جناب عمر را به عنوان خليفه نصب كرد، گفت: قد وليت عليكم عمر. سيره عمر بن الخطاب، ص37 [ در منابع ديگر اينچنين آمده است: ثم رفع أبو بكر يديه فقال اللهم وليته بغير أمر نبيك ولم أرد بذلك إلا صلاحهم وخفت عليهم الفتنة فعملت فيهم بما أنت أعلم به وقد حضر من أمري ما قد حضر فاجتهدت لهم الراء فوليت عليهم خيرهم لهم وأقواهم عليهم وأحرصهم علي رشدهم ولم أرد محاماة عمر الثقات لإبن حبان، ج2، ص192 همچنين ابوبكر گفت: إني وليت أمركم خيركم في نفسي. تاريخ الطبري، ج2، ص619 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص418 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص70 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص109 ـ لسان الميزان لإبن حجر، ج4، ص188 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص117 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص23 عمر بن خطاب به مردم ميگويد: ألا إني قد وليت عليكم ... تاريخ الطبري، ج3، ص165 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص92 ] عمر در آخرين لحظات زندگي گفت: عمر هم در آخرين لحظات زندگي ميگويد: لو أدركت سالم مولي أبي حذيفه لوليته الخلافة. اگر سالم، غلام أبو حذيفه بود، او را ولي و سرپرست شما در خلافت قرار ميدادم. تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج4، ص314 ـ تاريخ ابن خلدون، ج1، ص194 جناب عمر از قول ابوبكر و خودش ميگويد: فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر ... . صحيح مسلم، ج5، ص152 حتي علماء اهل سنت درباره جمله تبريك خليفه دوم به امير المومنين (عليه السلام) گفتهاند: أصبحت مولي كل مؤمن أي ولي كل مؤمن. النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج5، ص228 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج15، ص410 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج10، ص148 ـ المواهب اللدنيه قسطلاني، ج3، ص365 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||