* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 دي 1388 | تعداد بازديد: 2845 | |
پاسخ به سخنان العُرِيْفي، امام جمعه رياض 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به سخنان العُرِيْفي، امام جمعه رياض 02 پاسخ به شبهات ـ مدرسه فيضيه : 24 / 10 / 1388 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني در جلسه گذشته، درباره صحبتهاي آقاي العريفي در مورد شيعه و حضرت آيت الله العظمي سيستاني مطالبي را عرض كرديم. امروز حرف ديگري از ايشان را كه شيعه را متهم كرده است بر غُلُوّ، مطرح ميكنيم. البته اين بحث جديدي نيست و از همان روزگاران قديم، حتي قبل از پيدايش فرقه وهابيت، معمولا شيعه را متهم به غُلُوّ در حق أئمه (عليهم السلام) ميكردند؛ چه مخالفين شيعه و چه بعضي از موافقين جاهل شيعه. قضيه غلو، تقريبا به صورت بحث روز در آمده است و وهابيت از يك طرف و أهل سنت از يك طرف و روشنفكران شيعهنما هم از يك طرف، شيعه را متهم به غلوّ ميكنند. اگر فرصت شد، نسبت به بعضي از حرفهايي كه خوديهايي مانند آقاي مدرسي و ديگران ميزنند و شيعه را متعم به غلوّ ميكنند و عصمت أئمه (عليهم السلام) را در دانشگاهها و مجامع علمي و مذهبي زير سوال ميبرند و بحث آگاهي أئمه (عليهم السلام) از غيب را زير سوال ميبرند، بحث خواهيم كرد. اينها بحثشان، بحث روز شده و معاندين و مخالفين، حرف اينها را ملاك عليه شيعه قرار ميدهند. الآن هم طرف حساب ما، وهابيت و أهل سنت هستند. جمله آقاي العريفي اين است: إن الشيعة من اهل البدع الذين يرفعوا بعضهم الأئمة من اهل البيت إلي مراتب النبوة بل الإلهية. ما از اينها، بيش از اين انتظاري نداريم. در بحثهايي كه معمولا با وهابيت داشتم، يكي از اساسيترين شبهاتشان عليه ما، همين بحث غلوّ است. حتي چند سال پيش كه به مكه مكرمه مشرف بودم، در ماه شعبان با آقاي غامدي ـ رئيس هيئت امر به معروف و نهي از منكر مكه مكرمه كه از افراد جنجالي عربستان سعودي است و أخيراً هم اعلام كرد آيه حجاب، مخصوص زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و غير آنها را شامل نميشود ـ ديداري حدود 5/1 ساعته داشتم و به من گفت چند مسئله است كه شما بايد اينها را حلّ كنيد. از من خواست: اگر اين چند مورد را جواب بدهيد و مراجع ديني و سياسي شما اينها را تائيد كنند، من حاضرم با هزينه خودم، به عنوان عقيده شيعه چاپ كنم و در كل كشور عربستان سعودي منتشر كنم: 1. سبّ صحابه: شما رسما اعلام كنيد كه ما صحابه را سبّ نميكنيم. 2. فاحشه خواندن عايشه: بگوييد ما عايشه را متهم به فحشاء نميكنيم. 3. اعتقاد به تقيه: موضعتان را نسبت به تقيه روشن كنيد و بگوييد تقيه را نفاق ميدانيم. 4. عصمت أئمه (عليهم السلام): شما معتقد به عصمت أئمه (عليهم السلام) هستيد و بگوييد منكر اين هستيم و هيچ دليلي از كتاب و سنت بر عصمت غير پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وجود ندارد. 5. علم غيب و غلوّ در حق أئمه (عليهم السلام): بگوييد كه أئمه (عليهم السلام) علم غيب ندارند. البته ما يقين داريم دروغ ميگويند. من با بعضي از مراجع عظام تقليد صحبت كردم و گفتند آنها قطعا به حرفشان عمل نخواهند كرد. إن شاء الله يكي از چيزهايي قصد داريم آماده و پخش كنيم، همين موارد است كه عقيده شيعه را نسبت به آنها روشن كنيم. البته ميخواستيم بحث و گفتگوي دوستانه ميان شخصيتهاي رده اول عربستان را به دست بياوريم و خيلي هم رايزني و تلاش كرديم. گرچه بعضيها در داخل ايران و عربستان سعودي كارشكنيهاي زيادي كردند. ولي من هنوز هم نااميد نيستم. حتي چند ماه قبل، از شبكه ماهوارهاي المستقلة ـ كه وهابي است و در لندن پخش ميشود و با هزينه خود عربستان سعودي اداره ميشود ـ به من نامه نوشتند و از من خواستند: شما يك ماه بياييد اينجا و ما شبكه را دربست در اختيار شما قرار ميدهيم. در اين يك ماه، يا نقد وهابيت داشته باشيد يا عقائد و فرهنگ شيعه را بيان كنيد. مشروط بر اينكه بعد از صحبتهاي شما، ما تلفنها را باز كنيم و مخاطبين ما، هر سوالي داشتند، شما به آنها جواب بدهيد. ما اين انتظار را از شبكه ماهوارهاي المستقلة ـ كه تأسيسش از روز اول، شمشير عليه شيعه بستن بود ـ نداشتيم و دور از انتظار ميدانستيم و باور نميكرديم اينها تا اين حد، تنازل داشته باشند. من خودم شخصا موافق اين پيشنهاد بودم. با بعضي از بزرگان و مراجع مشورت كرديم و بعضي گفتند برويد و بعضي گفتند نرويد. لذا ما هم بر اين نظر شديم كه رفتنمان به صلاح نيست. گفتيم اگر در يكي از شبكههايي كه بيطرف باشد يا از شبكههاي خود عربستان سعودي باشد و نماينده رسمي مفتي أعظم عربستان سعودي بيايد، ما حاضريم بياييم. يعني كسي باشد كه گفتار او، گفتار مفتي أعظم عربستان سعودي، آل شيخ ـ كه بالاترين تصميمگيرنده مذهبي وهابيت است ـ باشد و ما هم حاضريم به نمايندگي از مراجع شيعه بيايم. تا الآن هم كه چند ماه گذشته است، جواب ندادهاند. ولي ما نااميد نيستيم. بحث غلوّ، يكي از بحثهاي اساسي است و اگر وارد عربستان سعودي يا مناطق أهل سنت شويد يا اگر با يك عالم سني يا وهابي بحث كنيد، يكي از مباحثي كه از شما پاسخ ميخواهند، همين بحث غلوّ است. اينها غلوّ در حق أئمه (عليهم السلام) را شرك ميدانند و غالي را مهدور الدم و واجب القتل. من عباراتي را از إبن تيميه ـ تئورسين وهابيت ـ در مورد غلوّ عرض ميكنم و بعد هم پاسخهايمان را عرض ميكنيم: إبن تيميه ميگويد: الرافضة غلوا في الرسل، بل في الأئمة، حتى إتخذوهم أربابا من دون الله، فتركوا عبادة الله وحده لا شريك له التي أمرهم بها الرسل و كذبوا الرسول فيما أخبر به، من توبة الأنبياء و إستغفارهم، فتجدهم يعطلون المساجد التي أمر الله أن ترفع و يذكر فيها اسمه، فلا يصلون فيها جمعة و لا جماعة و ليس لها عندهم كبير حرمة و إن صلوا فيها صلوا فيها وحدانا و يعظمون المشاهد المبنية على القبور، فيعكفون عليها مشابهة للمشركين و يحجون إليها كما يحج الحاج إلى البيت العتيق ... . شيعيان، هم درباره أنبياء و هم درباره ائمه غلوّ كردند. حتي آنها را خداياني در برابر خداوند قرار دادند و عبادت خدا را ترك كردند و ... و مساجد را تعطيل ميكنند و ... و حرمهاي آنها را رونق ميدهند و ... . منهاج السنة، ج1، ص474 در جلد 6، صفحه 187 ميگويد: الرافضة موصوفون بالغلو عند الأمة، فإن فيه من إدعي الإلهية في علي و هؤلاء شر من اليهود. شيعيان درباره ائمه غلوّ ميكنند. حتي بعضيها ادعاي خدا بودن علي را ميكنند. شيعيان از يهود بدتر هستند. بعد از إبن تيميه، هر كسي آمده، مانند دهلوي در كتاب التحفة الإثنا عشرية في الرد على الإمامية، صفحه323 و 748 و محمد بن عبد الوهاب در مجموعه مؤلفاتش، جلد 6، صفحه 67، عمدتا بحث غلوّ درباره أئمه (عليهم السلام) را از بزرگترين نقاط ضعف شيعه ميدانند. حتي محمد بن عبد الوهاب، بنيانگذار وهابيت ميگويد: شيعياني كه درباره أئمه غلوّ ميكنند، اول بايد آنها را به توبه دعوت كرد و اگر توبه نكردند، بايد كشته شوند. فهؤلاء كفر يستتاب؛ فإن تاب فهو و إلا قتل. « جواب شبهات غلوّ » بخش اول: نظر أئمه (عليهم السلام) و علماء و فقهاء شيعه در مورد غلوّ و غلات خود أئمه (عليهم السلام)، يكي از مخالفين سرسخت غلوّ هستند و با كساني كه اعتقاد به غلوّ دارند، مبارزه كردهاند و از آنها برائت جستهاند و عباراتي تند عليه غُلات دارند. ما منكر غُلات نيستيم. در زمان أئمه (عليهم السلام)، تعدادي از غُلات بودند كه مطرود أئمه (عليهم السلام) و شيعه بودند. نظر فقهاء ما ـ از شيخ مفيد (ره) تا عصر حاضر ـ اين است كه غُلات را نه تنها شيعه نميدانستند، بلكه مسلمان هم نميدانستند. ما اينها را نجس ميدانيم و نماز ميت بر اينها نميخوانيم و دفن اينها را در قبور مسلمانان حرام ميدانيم و شهادت و گواهي اينها را جائز نميدانيم و تزويج و تزوّج را غُلات را باطل ميدانيم. غلات كساني هستند كه مقام أئمه (عليهم السلام) را از آنچه كه دارند، بالاتر ميبرند؛ يا از مرتبه امامت به نبوت و يا از امامت ـ نستجير بالله ـ به ألوهيت. جواب اول: عبارات أئمه (عليهم السلام) در ردّ غلوّ عبارات أئمه (عليهم السلام) در زمينه مبارزه با غُلات، در كتب معتبر ما شيعيان موجود است: روايت اول: امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: إجعلونا مخلوقين و قولوا فينا ما شئتم، فلن تبلغوا. ما را مخلوق خدا بدانيد و هرچه ميخواهيد درباره فضائل ما بگوييد؛ قطعا به آن فضيلتي كه خدا به ما داده، نخواهيد رسيد. بصائر الدرجات لمحمد بن الحسن الصفار، ص261 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج25، ص279 ـ الثاقب في المناقب لإبن حمزة الطوسي، ص402 ـ مدينة المعاجز للسيد هاشم البحراني، ج5، ص348 روايت بصائر الدرجات صحيح است و هيچ شكي در سند آن نيست. روايت دوم: مرحوم شيخ صدوق (ره) در خصال خود در حديث معروف به أربعمأة به نقل از أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: إياكم و الغلو فينا، قولوا إنا عبيد مربوبون و قولوا في فضلنا ما شئتم. بپرهيزيد از غلوّ در حق ما. بگوييد ما بنده خدا و تربيت شده خليفه خدا هستيم، سپس هرچه درباره فضيلت ما ميخواهيد، بگوييد. الخصال للشيخ الصدوق، ص614 ـ تحف العقول لإبن شعبة الحراني، ص104 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج10، ص92 [توضيح در مورد حديث أربعمأة: در مورد اين حديث اختلاف است. ولي حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني ـ كه از رجاليون بنام شيعه است و به تعبير حضرت آيت الله العظمي سبحاني، از خريطين فنّ رجال شيعه است ـ ميفرمود: حديث أربعمأة شيخ صدوق (ره) سنداً صحيح و معتبر است] روايت سوم: امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: إنا والله! عباد مخلوقون، لي رب أعبده إن لم أعبده عذبني بالنار ... إجعلونا عبيدا مربوبين و قولوا فينا ما شئتم إلا النبوة. به خدا قسم! ما بندگاني هستيم مخلوق خدا. براي من خدايي است كه او را عبادت ميكنم و اگر او را عبادت نكنم، مرا در آتش جهنم عذاب ميكند ... ؛ غير از نبوت، در حق ما هر چه ميگوييد، بگوييد. مستدرك سفينة البحار للشيخ علي النمازي الشاهرودي، ج7، ص53 غير از خدا بودن و نبي بودن، تمام فضائل را ميتوان براي أئمه (عليهم السلام) بيان كرد. حتي در آيه مباهله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، أمير المؤمنين (عليه السلام) را نفس خود قرار داد، تمام بزرگان و مفسرين و علماء ما گفتهاند: حضرت علي (عليه السلام) در تمام مراتب با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) همطراز است، غير از وحي و نبوت. بحث نبوت، تخصصاً خارج است و كسي نيامده است نسبت به أئمه (عليهم السلام) ـ نستجير بالله ـ ادعاي نبوت بكند. حتي در غُلات هم كسي را كه ادعاي نبوت بكند، يا اصلا نداريم يا دو سه مورد بودند كه در زمان امام صادق (عليه السلام)، مطرود و گرفتار شدند و با آتش سوزاندند. روايت چهارم: مرحوم طبرسي (ره) در كتاب إحتجاج به نقل از أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: لا تتجاوزوا بنا العبودية، ثم قولوا فينا ما شئتم و لن تبلغوا و إياكم و الغلو، كغلو النصارى، فإني برئ من الغالين. ما را تا حدّ ألوهيت بالا نبريد، سپس در فضل ما هر چه ميخواهيد، بگوييد؛ قطعا به آن فضيلتي كه خدا به ما داده، نخواهيد رسيد. از غلوّ بپرهيزيد، مانند غلوّ نصاري؛ من از غلوّ كنندگان بيزارم. الإحتجاج للشيخ الطبرسي، ج2، ص233 از اين روايات در كتب اربعه و خصال و بحار الأنوار و بصائر الدرجات و مستدرك الوسائل زياد داريم. اگر كسي ادعاي تواتر كند در اينكه أئمه (عليهم السلام)، شيعيان را از هرگونه غلوّ نهي كردند و از غاليان تبرّي جستند، گزاف نگفته است. حتي رواياتي آمده است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: أنا عبد من عبيد محمد صلي الله عليه و آله. الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص90 ـ الإحتجاج للشيخ الطبرسي، ج1، ص313 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج3، ص283 أئمه (عليهم السلام) هر چه دارند، از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دارند. اگر از أئمه (عليهم السلام) اينهمه تجليل ميكنيم، علتش اين است كه أئمه (عليهم السلام) در معرض هجمه و شبهات قرار گرفتهاند و ما در مقام دفاع از أئمه (عليهم السلام) از آنها تجليل ميكنيم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيازي به تجليل ندارد؛ چون شبهه و هجمهاي در مورد او نيست و شيعه و سني در مورد او اتفاق نظر دارند. غير از عصمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه با بعضي از فِرَق اسلامي اختلاف داريم و با تمام توان در برابر آنها ميايستيم. چون آنها ميگويند: نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فقط در ابلاغ رسالت معصوم بوده است و در ساير موارد، معصوم نبوده است. ولي ما ميگوييم: نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم در ابلاغ رسالت و هم در مسائل عادي، معصوم از گناه و خطا و نسيان و فراموشي بوده است. چون اگر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در يكي از اين موارد، معصوم نباشد، اعتماد امت بر گفتار حضرت، سلب ميشود و اطلاق آيات زير، همين را ميرساند: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ـ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى سوره نجم/آيه4 أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ سوره نساء/آيه59 وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر/آيه7 جواب دوم: فتاوا و نظر علماء شيعه در ردّ غلات 1. شيخ صدوق (ره) متوفاي 381 هجري شيخ صدوق (ره) اعتقادات شيعه را در مورد أئمه (عليهم السلام) بيان ميكند: و إعتقادنا فيهم: أنهم أولوا الأمر الذين أمر الله تعالى بطاعتهم و أنهم الشهداء على الناس ... و أنهم عباد الله المكرمون الذين لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون ... . الإعتقادات في دين الإمامية للشيخ الصدوق، ص94 همچنين ميگويد: إعتقادنا في الغلاة و المفوضة أنهم كفار بالله تعالى و أنهم أشر من اليهود والنصارى و المجوس و القدرية و الحرورية. غلات و مفوضه، كافر هستند و آنها را بدتر از يهود و نصاري و مجوس و ... ميدانيم. الإعتقادات في دين الإمامية للشيخ الصدوق، ص97 2. شيخ مفيد (ره) متوفاي 413 هجري ايشان ميفرمايد: و الغلاة من المتظاهرين بالإسلام هم الذين نسبوا أمير المؤمنين و الأئمة من ذريته - عليهم السلام - إلى الألوهية و النبوة و وصفوهم من الفضل في الدين و الدنيا إلى ما تجاوزوا فيه الحد و خرجوا عن القصد و هم ضلال كفار، حكم فيهم أمير المؤمنين - عليه السلام - بالقتل و التحريق بالنار و قضت الأئمة - عليهم السلام - عليهم بالإكفار و الخروج عن الإسلام. تصحيح إعتقادات الإمامية للشيخ المفيد، ص131 3. شيخ طوسي (ره) متوفاي 460 هجري در أمالي خود ميفرمايد: إحذروا على شبابكم الغلاة لا يفسدونهم، فإن الغلاة شر خلق الله، يصغرون عظمة الله و يدعون الربوبية لعباد الله و الله إن الغلاة شر من اليهود و النصارى و المجوس و الذين أشركوا. الأمالي للشيخ الطوسي، ص650 جواب سوم: فتاوا و نظر فقهاء شيعه در ردّ غلات 1. شيخ مفيد (ره) أنهم خارجون عن الإسلام. غلات، خارج از اسلام هستند. المسائل السروية للشيخ المفيد، 237 2. محقق حلي (ره) و أما الغلاة: فخارجون عن الإسلام. المعتبر للمحقق الحلي، ج1، ص98 محقق حلي (ره) خوارج و غلات را جزء نجاسات ميداند. شرائع الإسلام للمحقق الحلي، ج1، ص12 3. علامه حلي (ره) و أما الغلاة فإنهم و إن أقروا بالشهادة إلا أنهم خارجون عن الاسلام. منتهى المطلب (ط.ق) للعلامة الحلي، ج1، ص26 ـ منتهى المطلب (ط.ج) للعلامة الحلي، ج1، ص152 علامه حلي (ره) ذبيحهٔ غلات را نجس ميداند و يكي از شرايط ذبح كردن را اسلام ميداند: و لا يحل لو ذبحه الناصب – و هو المعلن بالعدواة لأهل البيت (عليهم السلام) كالخوارج – و إن أظهر الإسلام و لا الغلاة. قواعد الأحكام للعلامة الحلي، ج3، ص318 علامه حلي (ره) ميگويد: اگر يك غالي از يك ليوان آب بنوشد، آن ليوان نجس ميشود. منتهى المطلب (ط.ق) للعلامة الحلي، ج1، ص25 4. فخر المحققين (ره) ايشان در إيضاح الفوائد، غلات را جزء نجاسات شمرده است. إيضاح الفوائد لإبن العلامة، ج1، ص26 5. شهيد اول (ره) أما الغلاة و الخوارج و النواصب فيخرجون (عن الإسلام). الدروس للشهيد الأول، ج2، ص272 و أما الغلاة فخارجون من الإسلام إسماً و معنىً. روض الجنان (ط.ق) للشهيد الثاني، ص157 به نظر شهيد اول (ره)، نبايد غلات و خوارج را غسل ميت داد: و لا تغسل الخوارج و لا الغلاة و إن أظهروا الإسلام. البيان (ط.ق) للشهيد الأول، ص24 و همچنين نبايد بر غلات و خوارج نماز ميت خواند: و لا صلاة على الغلاة و الخوارج. البيان (ط.ق) للشهيد الأول، ص28 6. فاضل هندي (ره) از جمله كساني كه مسلمان نيستند و نميتوانند با مسلمانان ازدواج كنند، غلات هستند: و يخرج بالإسلام الفرق المحكوم بكفرها من الغلاة و النواصب. كشف اللثام (ط.ق) للفاضل الهندي، ج2، ص19 7. محقق بحراني (ره) لأن الغلاة و الخوارج و إن كانوا من فرق المسلمين نظرا إلى الإقرار بالشهادتين إلا أنهما من الكافرين. الحدائق الناضرة للمحقق البحراني، ج5، ص176 8. سيد علي الطباطبائي (ره) الغلاة و الخوارج و غيرهما من فرق الإسلام، المحكوم بكفرهم شرعا. رياض المسائل للسيد علي الطباطبائي، ج9، ص321 9. شيخ محمد حسن نجفي (ره) لا كلام في نجاستهم و كفرهم. هيچ شبههاي نيست و اجماع فقهاء شيعه بر اين است كه غلات، نجس و كافر هستند. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام للشيخ الجواهري، ج6،، ص51 غلات نميتوانند از مسلمانان إرث ببرند: أما الغلاة و الخوارج و النواصب و غيرهم ممن علم منهم الإنكار لضروريات الدين فلا يرثون المسلمين قولا واحدا. جواهر الكلام للشيخ الجواهري، ج39، ص32 10. سيد يزدي (ره) لا إشكال في نجاسة الغلاة و الخوارج و النواصب. هيچ اشكال و شبههاي در نجاست غلات و خوارج و نواصب نداريم. العروة الوثقى للسيد اليزدي، ج1، ص145 تمام علمايي كه بر عروه حاشيه زدهاند، هيچكس در اينجا حاشيه نزده است؛ يعني اتفاق مراجع معاصر بر نجاست غلات است 12. نراقي (ره) نماز ميت خواندن بر غلات جائز نيست: و كذا لا تجوز الصلاة على النواصب و الخوارج و الغلاة و إن كانوا من المنتحلين للإسلام، بالإجماع. مستند الشيعة للمحقق النراقي، ج6، ص270 همه اينها فتوا دادهاند كه غلات، مسلمان نيستند. اين عقائد فقهاء ما نسبت به غلات است. آيا اين انصاف است كه شما بگوييد شيعيان، غالي هستند و نسبت به أئمه (عليهم السلام) غلوّ ميكنند؟! أ من الإنصاف يابن الطلقاء؟! اين روايات ما و اين هم أعلام ما و اين هم فقهاء ما. اگر دنبال اين هستيد كه عقيده شيعيان را نسبت به غلات بدانيد، اين است عقيده شيعيان. بهتر از اين نميشود با شما حرف زد. اگر شما عناد داريد و دنبال چوب لاي چرخ گذاشتن هستيد، مطلب ديگري است. پس كساني كه ما را متهم به غلوّ ميكنند، بدانند كه أئمه (عليهم السلام) اولين مبارز با غلات بودند و از آنها برائت جستند و علماء ما هم كه بيانگر عقائد شيعه بودند، رسما اعلام كردند عقيده شيعه نسبت به غلات اين است كه اينها كافر و خارج از اسلام هستند و فقهاء ما هم از عصر شيخ مفيد (ره) تا عصر حاضر، غلات را مسلمان نميدانند و ذبيحه آنها را طاهر نميدانند و سؤر آنها را نجس ميدانند و نماز بر آنها را جائز نميدانند و ارث بردن آنها از مسلمان را خلاف ميدانند. بخش دوم: روايات موجود در فضائل أئمه (عليهم السلام)، موجب اتهام غلوّ به شيعه ما رواياتي در فضائل أئمه (عليهم السلام) در كتابها داريم و قبول اين فضائل براي يك تفكر وهابي بعيد است. يك وهابي كه همه چيز را با معيار مادي ميسنجد و همه مسائل را با سيره خليفه اول و خليفه دوم مقايسه ميكند و ميبيند امثال اين قضايا و فضائل در ائمه و پيشوايان آنها نيست، مجبور ميشود اين فضائل را انكار كند و قائلين به اين فضائل را متهم به غلوّ كند. يكي از عللي كه ما را متهم به غلوّ در حق أئمه (عليهم السلام) ميكند، اين است كه نسبت به حق حضرت علي (عليه السلام) و اولاد حضرت علي (عليه السلام) جاهل هستند. ما بيش از اين نميتوانيم بگوييم. چند روايت را با بررسي سندي از ديدگاه أهل سنت بيان ميكنيم: روايت اول: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: و الذي نفسي بيده! لو لا أن يقول فيك طوائف من أمتي بما قالت النصارى في عيسى بن مريم، لقلت فيك اليوم مقالا لا تمر بأحد من المسلمين إلا أخذ التراب من أثر قدميك يطلب به البركة. قسم به خدايي كه جانم در دست اوست! اگر اين خوف را نداشتم كه امت من در حق تو غلوّ كنند، همانند غلوّ مسيحيان در حق عيسي بن مريم، در فضيلت تو سخني ميگفتم كه وقتي از كوچه ردّ ميشوي، تمام مسلمانان خاك زير پاي تو را بردارند و با آن طلب بركت كنند. المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص320 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص131 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص393 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص311 ـ علل الحديث إبن أبي حاتم، ج1، ص313 – مناقب إبن مغازلي، ص157 در بعضي از روايات آمده است: إلا أخذ التراب من تحت رجليك و فضل طهورك و يستشفون به. سخني ميگفتم كه مردم با خاك زير پاي تو و زيادي وضوي تو، بيماريهاي خودشان را مداوا ميكردند. اگر آقاي كليني (ره) همچنين روايتي را ميآورد، آقايان وهابي چه ميكردند؟ 7 آسمان را بر سر آقاي كليني (ره) ويران ميكردند كه چرا در حق حضرت علي (عليه السلام) غلوّ ميكند؟! اين رواياتي است كه بزرگان شما در كتابهاي معتبر آوردهاند. روايت دوم: از آقاي احمد بن حنبل سوال كردند: نظر شما نسبت به فضيلت خلفاء أربعه چيست؟ گفت: به نظر من ابوبكر از همه أفضل است. بعد از او، عمر و بعد از او عثمان أفضل است. راوي ميگويد: گفتم: پس علي چه شد؟ گفت: ويحك! علي من أهل البيت لا يقاس بهم. واي بر تو! علي از اهل بيت است و كسي با او قابل مقايسه نيست. مناقب الإمام أحمد بن حنبل لإبن الجوزي، ص163 اين روايت، از نظر سند، صحيح است. اگر در خانه كس است، يك حرف بس است. امثال اين روايت را از عبد الله بن عمر هم دارند. ولي چون سند اين روايات، معتبر نبود، آن را نقل نكردم. روايت سوم: إبن حجر عسقلاني از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: من أحب أن يحيا حياتي و يموت ميتتي و يدخل الجنة فليتول عليا و ذريته من بعده. الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص485 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص611 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص382 ـ المنتخب من ذيل المذيل للطبري، ص83 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص75 اين روايت را إبن حجر نقل ميكند و ميبيند همچنين روايتي با مباني فكري او همخواني ندارد. اگر كسي بخواهد حيات و مماتش، حيات و ممات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و وارد بهشت شود، بايد ولايت حضرت علي (عليه السلام) و فرزندان او را داشته باشد. اگر فقط حضرت علي (عليه السلام) بود، مشكلي نبود؛ ولي مشكل، ذريه او هستند. چون چند روايت هم درست ميكنند درباره ابوبكر و عمر و عثمان. إبن حجر نسبت به اين روايت، اشكال سندي ميگيرد: قال إبن منده: لا يصح. قلت: في إسناده يحيى بن يعلي المحاربي و هو واه. جواب ايشان را از خودش ميدهيم: شما ميگوييد يحيى بن يعلي محاربي ضعيف است، ولي شما در كتاب تهذيب التهذيب كه از كتابهاي معتبر و طراز اول أهل سنت است و عقائد شما نسبت به روات به نمايش گذاشته شده، فرمودهايد: يحيى بن يعلى بن الحارث المحاربي الكوفي: ثقة. تقريب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص319 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج11، ص265 آقاي ذهبي ـ كه از نظر رجالي از آقاي إبن حجر قويتر است و از او به امام الجرح و التعديل تعبير ميكنند ـ در ميزان الإعتدال، يحيى بن يعلي المحاربي را ثقه ميداند. ميزان الإعتدال للذهبي، ج4، ص415 آقاي إبن حجر كه ميخواهد روايتي را كه درباره حضرت علي (عليه السلام) و ذريه اوست، زير سوال ببرد. من وقتي اينگونه روايات و تعليقههاي آقايان أهل سنت را ميبينيم، خدا ميداند كه قلبم به درد ميآيد. چرا اينها وقتي به فضائل ابوبكر و عمر ميرسند، آسمان و ريسمان را به هم پيوند ميزنند تا بگويند روايت صحيح است. مخصوصا اين حديث: إقتدوا بعدي أبا بكر و عمر. بعد از من به ابوبكر و عمر إقتداء كنيد. اين روايت را آقاي إبن حجر ميآورد و ميگويد چند روايت در اين مورد داريم كه ضعيف هستند، ولي: يؤيد بعضها بعضاً، فثبت إعتبار الرواية. حتي با 6 روايت، ادعاي تواتر ميكند! ولي: روايت چهارم: إبن عساكر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: من سره أن يحيا حياتي و يموت مماتي و يسكن جنة عدن غرسها ربي، فليوال عليا من بعدي و ليوال وليه وليقتد بالأئمة من بعدي. اگر كسي بخواهد حيات و مماتش، حيات و ممات من باشد و وارد بهشتي شود كه خداي من به دست خودش كاشته است، بايد ولايت علي را بعد از من بپذيرد و هر ولي و جانشيني را كه علي معين ميكند، بپذيرد و به ائمه بعد از من هم إقتداء كند. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص240 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج12، ص103 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج1، ص251 اين روايت را نقل ميكنند، ولي زهر خود را ميريزند و ميگويند: هذا حديث منكر و فيه غير واحد من المجهولين. اين حديث را بايد انكار كرد و بسياري از راويانش مجهول هستند. كلمه حديث منكر، در 90 ٪ از رواياتي كه در فضيلت حضرت علي (عليه السلام) و أئمه (عليهم السلام) هستند، به كار برده شده است. مگر حديث منكر چيست؟ قبل از ورود اين آقايان به محكمه إلهي، ما از اين آقايان سوال ميكنيم نظرتان در مورد نظر علماء خودتان چيست: 1. آقاي ذهبي در ميزان الإعتدال ميگويد: ليس ما كل من روي المناكير يضعف. اينگونه نيست كه هر كسي روايت منكر نقل كرد، بگوييم ضعيف است. ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص118 يعني چه بسا افرادي هستند كه منكر الحديث هستند، ولي روايتشان معتبر است. 2. خود إبن حجر عسقلاني ميگويد: فلو كان كل من روى شيئا منكرا إستحق أن يذكر في الضعفاء، لما سلم من المحدثين أحد، لا سيما المكثر منهم فكان الأولى لا يذكر هذا الرجل لجلالته والله أعلم. اگر قرار باشد هر راوي كه روايت منكري نقل ميكند، او را در زمره راويان ضعيف بشماريم، يك نفر از محدثين أهل سنت از اين طعنه و اشكال، سالم و در امان نميماند. لسان الميزان لإبن حجر، ج2، ص308 يعني: گر قصد شود كه مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند بنابراين با يك منكر گفتن، ما از آن راوي دست برنميداريم و منكر الحديث بودن، دليل بر ضعف راوي و روايت نيست. تا اينجا 2 بخش از موارد ذكر كرديم: 1. أئمه (عليهم السلام) و فقهاء و علماء ما مخالف غلوّ هستند. 2. علت انتساب غلوّ به شيعه، بعضي از رواياتي است كه در فضائل أئمه (عليهم السلام) آمده است و أهل سنت احساس ميكنند كه اين روايات، بوي غلوّ ميدهد. حال آنكه رواياتي كه خودشان با سندهاي صحيح آوردهاند، خيلي بالاتر و فراتر از آن است كه محدثين ما در كتب آوردهاند. بخش سوم: جواب نقضي قبلا هم گفتهام كه يكي از شاهراههاي پيروزي در مناظره، جواب نقضي است. جواب نقضي باعث ميشود تار و پود فكري طرف مقابل به هم بريزد. ميگوييم: شما كه ما را متهم ميكنيد ما نسبت به أئمه (عليهم السلام) غلوّ ميكنيم، آيا خودتان غلوّ نداريد؟ اگر دنبال غلوّ ميگرديد، ما مقداري پرده را بالا ميزنيم و مطالبي را كه در مورد خلفاء و ائمه اربعهتان و حاكمان نحس بني اميه آوردهايد كه معتقديد آنها معصوم هستند و طبق وحي عمل ميكردند، بيان ميكنيم: الف) غلوّ نسبت به ابوبكر روايت اول: يكي از صحابه كه زن بود، خواب ديد و نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمد و گفت من خواب ديدم درختي كه در خانه ما است، كنده شد و در آغوش من سقوط كرد. مقداري نگرانم و شوهر هم در سفر است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من به تو تسليت ميگويم. اين خواب، خواب صادق است و شوهرت از دنيا ميرود. اين زن خيلي ناراحت و گريان از نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيرون آمد و ابوبكر را ديد. خواب خود را به ابوبكر هم گفت. ابوبكر گفت: بر تو بشارت باد كه امشب شوهرت از مسافرت ميآيد و با همبستر ميشويد. آن زن مبهوت ماند ميان گفتار رسول الله (صلي الله عليه و آله) و ابوبكر! نگران شد. به منزل آمد. در اول شب، در منزل به صدا در آمد. در را باز كرد و ديد شوهرش است. مبهوت ماند كه چرا حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درست نبود و حرف ابوبكر درست بود. خدمت رسول الله (صلي الله عليه و آله) آمد و ماجرا را گفت. جبرئيل نازل شد و به رسول الله (صلي الله عليه و آله) فرمود: حرف تو درست بود. ولي چون ابوبكر تعبير ديگري كرد، خداوند خجالت كشيد حرف ابوبكر دروغ شود. إستحيا الله من أبي بكر أن يجري علي لسانه الكذب لعله صديق. خداوند حياء كرد از اينكه بر زبان ابوبكر، حرف دروغ جاري شود؛ زيرا او صديق است. نزهة المجالس للصفوري الشافعي، ج2، ص443، چاپ بيروت آيا اينها غلوّ نيست؟! اگر بر زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حرف دروغ جاري شود، اشكالي ندارد، چون كسي نميگويد محمد صديق؟!!! كتاب نزهة المجالس از كتابهاي معتبر أهل سنت است و معمولا در خطبههاي نماز جمعهشان از مطالب اين كتاب نقل ميكنند. روايت دوم: أن رجلا مات بالمدينة، فأراد النبي صلى الله عليه و سلم أن يصلي عليه، فنزل جبريل و قال : يا محمد! لا تصل عليه، فامتنع. فجاء أبو بكر فقال: يا نبي الله! صل عليه، فما علمت منه إلا خيرا. فنزل جبريل و قال: يا محمد! صل عليه، فإن شهادة أبي بكر مقدمة على شهادتي. شخصي در مدينه از دنيا رفته بود. جبرئيل نازل شد: يا رسول الله! بر اين شخص نماز نخوان. حضرت هم نماز نخواند. ابوبكر آمد و گفت: يا رسول الله! بر او نماز بخوان؛ جز خير از او نديدم. جبرئيل فورا رسيد و گفت: يا رسول الله! برو نماز بخوان؛ گواهي ابوبكر بر گواهي من مقدم است. نزهة المجالس للصفوري الشافعي، ج2، ص443، چاپ بيروت يعني با شهادت و گواهي آقاي ابوبكر، آن شخص از جهنم خارج شد و به بهشت رفت. ب) غلوّ نسبت به عمر روايت اول: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: لو لم أبعث لبعث عمر بن خطاب. اگر من مبعوث نميشدم، قطعا عمر بن خطاب مبعوث ميشد. مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص68 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص581 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج3، ص155 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج2، ص50 و 519 ـ المعيار و الموازنة لأبو جعفر الإسكافي، ص222 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص114 ـ تفسير الرازي، ج16، ص152 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج5، ص414 ـ تمهيد الأوائل و تلخيص الدلائل للباقلاني، ص466 ـ روي اين حديث، خيلي مانور دادهاند. يكي گفته صحيح است، ديگري گفته ضعيف است و ... . روايت دوم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: لو كان بعدي نبي لكان عمر بن الخطاب. اگر قرار بود بعد از من پيامبري بيايد، قطعا او عمر بن خطاب بود. مسند احمد، ج4، ص154 ـ سنن الترمذي، ج5، ص281 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص85 ـ مجمع الزوائد للهيثمي ج 9، ص68 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج17، ص298 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1147 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج10، ص384 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص64 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج21، ص324 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص5 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص387 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص261 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج22، ص284 ـ السيرة الحلبية، ج2، ص25 روايت سوم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ما أبطأ عنى جبريل إلا ظننت إنه بعث إلى عمر. وقتي جبرئيل دير نازل ميشد، تصور ميكردم كه بر عمر نازل شده است. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص178 ج) موافقات عمر آقايان أهل سنت، حدود 22 مورد اختلاف ميان رسول الله (صلي الله عليه و آله) و عمر را آوردهاند كه هر كدام، حكمي مخالف ديگري ميدادند. جبرئيل هم در موافقت عمر و مخالفت با رسول الله (صلي الله عليه و آله) نازل ميشد!!! حتي در صحيح بخاري و صحيح مسلم اين روايات آمده است. آقايان أهل سنت هم كتابهاي متعددي نوشتهاند به نام موافقات عمر بن خطاب. يعني رأي آقاي عمر بن خطاب از رأي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بالاتر بوده است! من چند نمونه از اين كتابها را نام ميبرم: 1. نفائس الدرر في موافقات عمر: أبو بكر بن زيد بن أبي بكر الحسني الجراعي الدمشقي 2. قطف الثمر في موافقات عمر: الجلال الدين السيوطي 3. شرح نظم الدرر في موافقات عمر: البدر الغزي 4. الموافقات العمرية للقرآن الشريف: محمد بن جمال الدين عبد الله بن أبي حفص سراج الدين عمر 5. الموافقات التي وقعت في القرآن لعمر بن الخطاب: أحمد بن علي بن محمد المقدسي 6. الدر المستطاب في موافقات عمر بن الخطاب: حامد بن علي بن إبراهيم بن عبد الرحيم العمادي 7. نظم الدرر في موافقات عمر: بدر الدين محمد بن محمد الغزي و دهها كتاب ديگر كه اگر در برنامههاي نرم افزاري و اينترنت جستجو كنيد، آنها را مييابيد. آيا اينها غلوّ نيست؟! آيا اينها، عمر را بالاتر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قرار دادن نيست؟! آيا اينها اشكالي ندارد؟! آيا آقاي محمد بن عبد الوهاب در اين موارد، فتوايي صادر نميكند كه اگر كسي در حق عمر غلوّ كند و او را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بالاتر بداند، كافر است و بايد كشته شود؟! حتي إبن حجر نسبت به اين روايات، مبهوت ميماند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) معصوم بوده و بر او وحي نازل ميشد و اگر بنا باشد در اين چند مورد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را تخطئه كنيم، پس عمر شايستگي بيشتري براي نبوت داشت! پس چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، پيامبر شده است و عمر پيامبر نشده است؟! آقاي إبن حجر تمام توان خود را به كار برده تا از عمر بن خطاب دفاع كند. ولو اينكه با تنقيص پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 31 ارديبهشت 89 - 14:52:28
با سلام حضرت استاد عزيزم اسلام و شيعه دوقلو نيستند در حقيقت يک وجودهستند با دواسم اولي براي مسلمانان معمولي ودومي براي کساني که در اسلام واقعا به مرحله تسليم رسيده وسخن پيامبر صلي الله عليه و اله را کاملا قبول کرده اند لطفا بيشتر در تماثيل دقت بفرمائيد تا شبه سازي نشود در ضمن براي من سوال چرا سايت زبان عربي نداره |
2 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 31 ارديبهشت 89 - 15:33:34
با سلام چه دلايلي از اهل سنت در مورد اينکه ائمه مصداق (من ارتضي من )در آيه :عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أَحَداً ـ إِلاَّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا هستند وجود دارد؟ با تشکر فراوان از زحمات حضرت عالي و همکارا ن محترمتان يا علي التماس دعا جواب نظر: با سلام دوست گرامي اشكال اهل سنت ، در تعيين مصداق براي عالمان غيب نيست ! انكار اصل علم غيب است ! يعني با استدلال به برخي آيات ادعا ميكنند كه هيچ كس ، غير از خداوند عالم به علم غيب نيست ! نه اينكه بگويند مثلا پيامبر علم غيب دارد و اميرمومنان ندارد ! و اين آيه رد ادعاي آنان است ! اما براي تعيين مصداق ، هر انساني كه صدق او ثابت شود ، و از غيب خبر دهد ، ميتواند مصداق اين آيه باشد ، و ائمه نيز به اقرار اهل سنت از مغيبات خبر دادهاند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |