* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 11 اسفند 1388 | تعداد بازديد: 2529 | |
وحدت از ديدگاه قرآن و سنت ـ پخش از شبکه 1 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: وحدت از ديدگاه قرآن و سنت پخش از شبكه يك سيما (برنامه اينشبها) : 11 / 12 / 88 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي درستكار گاهي فكر ميكنم كه چرا بايد خيلي راحت، خواهشهاي گرانقيمت از خداوند بكنيم؟ استاد حسيني قزويني در روايات آمده است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: مؤمن بايد همتش عالي باشد و به چيزهاي كوچك إكتفاء نكند. [اشاره به اين حديث شريف است: إن الله عز وجل يحب معالي الأمور و يكره سفسافها. مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج13، ص57 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص188 ] در قضيه ميزباني يك مرد عرب بياباني از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت از او خواست در عوض پذيرايي از ايشان، هر چه ميخواهد طلب كند. آن عرب گفت: من تعدادي بز و گوسفند و شتر ميخواهم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آنچه كه او خوست، عطاء كرد و فرمود: اي كاش اين مسلمان، علوّ همت داشت به اندازه پيرزني كه وقتي حضرت موسي (عليه السلام) ميخواست قبر يوسف را پيدا كند، گفت: من از تو 3 خواهش دارم: 1. جواني را به من برگرداني. حضرت موسي (عليه السلام) هم جوانياش را به اداد. 2. من همسر شما باشم. حضرت موسي (عليه السلام) هم او را به همسري برگزيد. 3. من در بهشت، قرين و همنشين و همسر شما باشم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به صحابه فرمود: اي كاش اين مرد عرب، همت بلند آن پيرزن را داشت. كَرَم و قدرت خداوند لا يتناهي است و حدّ و حساب ندارد و رحمتش بيمنتهاست. خودش هم ميفرمايد: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ سوره غافر/آيه60 هر چه مسئولعنه در نظر ما بالا و برتر باشد، درخواست ما نيز به تبع آن بايد بالاتر باشد. شما از بقّال، يك چيز را خواهش ميكنيد و از يك استاد يك چيز را و از يك فرماندار و رئيس جمهور، چيز ديگري را. تقاضاها متفاوت است. كسي كه مالك الملوك است، درخواست از او فرق دارد. چنانچه در دعاء ائمه (عليهم السلام) هم آمده است: و بيدك لا بيد غيرك زيادتي و نقصي و نفعي و ضري. مناجات شعبانيه * * * * * * * آقاي درستكار آيا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) انتقاد ميكردند؟ آيا نسبت به رفتار اطرفيان و صحابه، اشكال ميگرفت؟ برخوردشان در برابر عيب و ايراداتي كه ميديدند، چگونه بود؟ استاد حسيني قزويني نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) أسوه است: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب/آيه21 بنا است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در تمام صحنهها ـ در تشويقها و انتقادت و مذمتها ـ براي ما الگو باشد؛ چون ما بشر هستيم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) براي ما بشر، الگو قرار گرفته است؛ نه براي ملكوتيان و جبروتيان. به تعبير امام هادي (عليه السلام) در زيارت جامعه كبيره: خلقكم الله أنوارا، فجعلكم بعرشه محدقين، حتي من علينا بكم، فجعلكم في بيوت أذن الله أن ترفع و يذكر فيها اسمه. خداوند، ائمه (عليهم السلام) را به صورت نور آفريد و براي نجات ما، از آن مقامشان تنزل كرده تا به مقام بشريت رسيدند تا براي ما الگو باشند. لذا ميبينيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در جايي كه صحابه، كار نيك انجام ميدهند، آنها را تشويق ميكند و در جايي كه كار زشت انجام ميدهند، آنها را مذمت ميكند و بيزاري ميجويد. مثلا خالد بن وليد را براي دعوت يك قبيله به اسلام، به يمن ميفرستد. خالد در آنجا كارهاي اشتباهي انجام ميدهد و تعدادي از مردم را ميكشد و افراد بيگناه را قتل عام ميكنم و اموالشان را مصادره ميكند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جلوي مردم، 3 مرتبه ميفرمايد: أللهم أعوذ بك ممّا فعله خالد! خدايا! از كارهاي خالد به تو پناه ميبرم! اولا: ميخواهد از اين كارهاي خالد، اعلام تنفر كند. ثانيا: سكوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، چه بسا ميتوانست الگو براي حاكمان آينده باشد و راه باز شود براي جنايات مشابه. لذا وقتي اعلام برائت و بيزاي ميكند، براي آيندگان هم درس ميدهد. ثالثا: امير المومنين (عليه السلام) را ميفرستد تا كارهاي اشتباه خالد را جبران كند و تمام خونبهاءها را بپردازد و تمام اموال از بين رفته را جبران كند. حتي در روايت آمده اگر در ميان ظروف شكسته، ظروفي بود كه براي سگانشان غذا ميريختند، آقا امير المومنين (عليه السلام) آنها را هم جبران كرد. اين نشان ميدهد كه اينگونه نيست كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فقط كساني را كه كارهاي نيك انجام دادهاند، تشويق ميكند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) براي جبران اشتباهات، همان فرد را نميفرستند، بلكه امير المومنين (عليه السلام) را ميفرستد كه به او اطمينان دارد. به تعبيري هم خالد بن وليد را انفصال از خدمت ميكند. خالد، نه تنها در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، بلكه در زمان خليفه اول هم در قضيه مالك بن نويره، كاري كرد كه لكّه ننگي براي اسلام شد. مالك بن نويره را كه نماينده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود در قبيلهاش، كشت و به همسرش تجاوز كرد. خليفه دوم صراحتا گفت: والله! تو مستحق سنگسار هستي! وقتي خليفه دوم به خلافت رسيد، او را از تمام مسئوليتها عزل كرد. در زمان خود امير المومنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) هم برخوردها همينگونه بود. * * * * * * * آقاي درستكار در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و معصومين (عليهم السلام)، معمولا نظرات و برداشتهاي متفاوتي از دين و مفاهيم ديني و غير ديني وجود داشت و گاهي هم ممكن بود با أحكام إلهي تلاقي كند. برخورد آنها در اينگونه موارد چگونه بود؟ استاد حسيني قزويني نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) در اينگونه موارد، دو نوع برخورد داشتند: 1. نوع برخورد با فريبخوردگان و جاهلين. مثلا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، شخصي را كه بر سر حضرت خاك ميريخت و اهانت ميكرد، به عيادتش ميرود. 2. نوع برخورد با سران فتنه؛ مانند أبو لهب و أبو جهل. حتي آيه نازل شده است: تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ سوره مسد/آيه1 آقا امام حسن (عليه السلام) در برخورد با يك فرد شامي كه وقتي ميآيد در جلوي منزل حضرت به ايشان جسارت و اهانت و فحاشي ميكند، حتي در بعضي از مصادر آمده است كه نسبت به پدر و مادر حضرت، جسارت ميكند، ولي امام حسن (عليه السلام) با حِلْم و بردباري ميگويد: اي برادر شامي! اگر گرسنهاي، بگويم غذا بياورند؛ اگر تشنهاي، بگويم آب بياورند. ولي مرد شامي باز هم ادامه ميدهد. امام حسن (عليه السلام) به غلامش دستور ميدهد مقداري پول به او بدهد. وقتي آن مرد شامي اين عطوفت و مهرباني را از امام حسن (عليه السلام) ميبيند، ميگويد: أشهد أنك إبن بنت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله). شهادت ميدهم كه واقعا فرزند دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستي. ولي همين امام حسن (عليه السلام) وقتي آن شخصيت مشهور ـ معاويه ـ در بالاي منبر، امير المومنين (عليه السلام) را ناسزا ميگويد، بلند ميشود و ميفرمايد: أيها الذاكر عليا! أنا الحسن و أبي علي و أنت معاوية و أبوك صخر و أمي فاطمة و أمك هند و جدي رسول الله و جدك حرب و جدتي خديجة و جدتك قتيلة، فلعن الله أخملنا ذكرا و ألأمنا حسبا و شرنا قدما و أقدمنا كفرا و نفاقا. فقال طوائف من أهل المسجد: آمين آمين. اي آنكه علي را به بدي ياد كردي! من حسن هستم و پدرم علي است، تو معاويه هستي و پدرت صخر است، مادر من فاطمه و مادر تو هند است، جد من رسول الله و جد تو حرب است، جده من خديجه و جده تو فتيله است. پس خدا لعنت كند از ما دو نفر آنكس را كه نامش پليدتر و حسب و نسبش پستتر و سابقهاش بدتر و كفر و نفاقش پيشتر بوده است. گروههاي مختلفي كه در مسجد بودند، گفتند: آمين، آمين! مقاتل الطالبيين لأبو الفرج الأصفهاني، ص46 ـ الإرشاد للشيخ المفيد، ج2، ص15 خيلي جالب است كه راويان اين روايت، مانند يحيي بن معين ـ از استوانههاي رجالي اهل سنت ـ و خود أبو الفرج اصفهاني ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت ـ هم ميگويند آمين. إبن أبي الحديد معتزلي هم وقتي روايت را از أبو الفرج اصفهاني نقل ميكند، آمين ميگويد. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج16، ص47 مرحوم سيد محسن أمين (ره) در أعيان الشيعه نقل ميكند و آمين ميگويد. أعيان الشيعة للسيد محسن الأمين، ج1، ص570 اين برخورد امام حسن (عليه السلام) با سران فتنه است و آن برخورد امام حسن (عليه السلام) است با آن مرد شامي عامي. از اينگونه برخوردها نسبت به ساير ائمه (عليهم السلام) هم داريم. لذا بايد برخورد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) در برخورد ما مخالفين سياسي و اجتماعي دستهبندي شود و مشخص است كه برخوردشان، يكنواخت نبود. اين بايد براي ما الگو باشد. * * * * * * * آقاي درستكار آيا اين وحدتي كه به دنبال آن هستيم، خيلي آرماني و آسماني است و نبايد دربارهاش حرف بزنيم يا مقدار قابل توجهي از آن دستيافتني است؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با وحدت، امروز خيلي سخن گفته ميشود؛ درباره شرايط وحدت، اهداف وحدت، كيفيت وحدت. ولي بنده خودم به عنوان كسي كه در حوزه و دانشگاه با طلاب و دانشجويان سر و كار دارم و در داخل و خارج، برنامههايي دارم، ميبينم كه موضوع وحدت، غالبا براي مردم مبهم است. وحدت با چه كسي؟ الآن در داخل كشور يا در سطح بين المللي، بحث وحدت ميان شيعه و سني است. اين وحدت، خيلي مقدس و آرماني است. الآن ميبينيم كه دشمنان اسلام، كاري به شيعه و سني ندارند. ميبينيد كه در افغانستان و عراق، با آن سلاحي كه شيعه را ميكشند، با همان سلاح هم اهل سنت را ميكشند؛ فرقي نميكند. همين عبد المالك ريگي، تعدادي از علماء اهل سنت و شيعه را در داخل كشور به قتل رساند. براي آنها مهم نيست. مخصوصا كه استكبار جهاني اعلام كرده بود ما امسال را به عنوان سال اختلاف ميان شيعه و سني بگذاريم و به هر نحوي در اين زمينه سرمايهگذاري كردند. دكتر هانتينگتون ـ نظريهپرداز بزرگ كاخ سفيد ـ در كتاب برخورد تمدنها، تلاش ميكند طرحهايي ارائه بدهد تا در خاورميانه، ميان شيعه و سني اختلاف ايجاد شود. دكتر مايكل ـ معاون سابق سازمان سيا ـ در كتاب نقشهاي براي جدايي اديان إلهي طرحهايي خطرناك در زمينه اختلاف ميان شيعه و سني ارائه ميدهد. لذا ما بايد در اين زمينه، خيلي مراقب باشيم؛ مراقب حرفها و كردارها. چه بسا فردي كاري براي رضاي خدا ميكند و قصدش خدمت به اهل بيت (عليهم السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) باشد، ولي نتيجهاش معكوس است. اگر ما هم مراقب بحثهاي خود نباشيم، همين بحثهاي ما فردا به صورت سيدي در كشورهاي خارج با تيراژ ميلياردي تكثير ميشود و زمينه كشتار شيعيان ميشود. از طرفي هم شيعيان عليه اهل سنت ميشوند. * * * * * * * آقاي درستكار بعضيها ميگويند شما به خاطر وحدت، حاضر هستيد از عقائد خودتان عقبنشيني بكنيد. استاد حسيني قزويني شهيد مطهري (ره) كه قاطبه مردم او را قبول دارند، در كتاب امامت و رهبري، صفحه 16 ميفرمايد: مفهوم اتحاد اسلامي اين نيست كه فرقههاي اسلامي به خاطر اتحاد اسلامي از اصول اعتقادي و يا غير اعتقادي خود صرف نظر كنند و به اصطلاح مشتركات همه فِرَق را بگيرند و مختصات همه را كنار بگذارند. چه اين كار نه منطقي است و نه عملي. أخذ مشتركات اسلامي و طرد مختصات هر فرقهاي، نوعي خرق اجماع مركب است و محصول آن چيزي است كه قطعا غير از اسلام واقعي است؛ زيرا بالأخره مختصات يكي از فرق، جزء متن اسلام است و اسلامِ مجرد از همه اين مشخصات و مميزات و مختصات وجود ندارد. چگونه ممكن است از پيرو يك مذهب تقاضا كرد كه به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمين، از فلان اصل اعتقادي يا عملي خود كه به هر حال به نظر خود، آن را جزو متن اسلام ميداند، صرفنظر كند؟ اين در حكم آن است كه از او بخواهيم به نام اسلام، از جزيي از اسلام چشم بپوشد. ما خود شيعه هستيم و افتخار پيروي اهل البيت را داريم. كوچكترين چيز، حتي يك مستحب يا مكروه كوچك را قابل مصالحه نميدانيم. نه توقع كسي را در اين زمينه ميپذيريم و نه از ديگران انتظار داريم كه به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامي از يك اصل از اصول خود دست بردارند. در اصطلاحات معمولي عرف، فرق است ميان حزب واحد و جبهه واحد. وحدت حزبي ايجاب ميكند كه افراد از نظر فكر و ايدئولوژي و راه و روش و بالاخره همه خصوصيات فكري به إستثناء مسائل شخصي يك رنگ و يك جهت باشند. اما معني وحدت جبهه اين است كه احزاب و دستهجات مختلف در عين اختلاف در مسلك و ايدئولوژي و راه و روش، به واسطه مشتركاتي كه ميان آنها هست در مقابل دشمن مشترك در يك صف جبهه بندي كنند و بديهي است كه صف واحد در برابر دشمن تشكيل دادن با اصرار در دفاع از مسلك خود و انتقاد از مسلكهاي برادر و دعوت ساير برادران هم جبهه به مسلك خود به هيچ وجه منافات ندارد. به هر حال طرفداري از تز «اتحاد اسلامي» ايجاب نميكند كه در گفتن حقايق كوتاهي شود. آنچه نبايد صورت گيرد، كارهائي است كه احساسات و تعصّبات و كينههاي مخالف را بر ميانگيزد؛ اما بحث علمي سر و كارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات. لذا بايد در بحث وحدت، مقدسات همديگر را محترم بداريم و از هرگونه ناسزا و اهانت و جسارت خودداري كنيم. ولي حقايق تاريخي را مطرح كنيم. آنها هم بيايند حقايق تاريخي را مطرح كنند. مراجع عظام تقليد ما در طول تاريخ، از مرحوم شيخ مفيد (ره) و سيد مرتضي (ره) علامه حلي (ره) تا عصر حاضر، از اين بحثها و مناظرات ميان شيعه و سني انجام دادهاند، ولي در محيطي آرام و دوستانه و صميمي بود و از تعرض و اهانت و ناسزا گفتن به همديگر خودداري ميكردند. * * * * * * * آقاي درستكار گاهي وقتها با اين افراط و تفريطهايي كه داريم، دچار تعصباتي ميشويم كه آزار دهنده است و گويا كاسههاي داغتر از آش ميشويم. در اين مورد توضيح بفرمائيد. استاد حسيني قزويني در رابطه با تنديها، بايد به صراحت بگوييم كه اگر بخواهيم امروز فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) را به دنيا معرفي كنيم، اگر بخواهيم با منطق خشن و گزنده معرفي كنيم، نتيجه معكوس دارد. فعلا كاري هم نداريم به اينكه يك سني يا مسيحي از ما برنجد يا نرنجد. ولي ميبينيم مردم و جوانان و تحصيلكردهها از الفاظ گزنده فرار ميكنند. وقتي يك جوان شيعه ميبينيد يك روحاني از الفاظ تند و اهانتآميز نسبت به مخالف استفاده ميكند، با خودش ميگويد اگر اين روحاني، منطق و دليل و برهان داشت، اهانت نميكرد. در حقيقت، خود جوان شيعه برايش سوال مطرح ميشود، قبل از اينكه يك جوان سني برايش سوال مطرح شود. لذا بارها گفتهام كه اگر خداوند نميفرمود: وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ سوره انعام/آيه108 اگر خداوند نميگفت شما حق ناسزا گفتن به مشركان و بتپرستان را نداريد، عقل ما ميگفت كه نبايد اين كار را بكنيم. امام سجاد (عليه السلام) از امير المومنين (عليه السلام) نقل ميكند: و لا تتكلموا بالفحش، فإنه لا يليق بنا و لا بشيعتنا. مبادا فحش از زبان شما خارج شود؛ زيرا فحش دادن، نه زيبنده ماست و نه زيبنده شيعيان ما. مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص82 ـ دعائم الإسلام للقاضي النعمان المغربي، ج2، ص352 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص432 به امام صادق (عليه السلام) عرض ميكنند: إنا نري في المسجد رجلا يعلن بسب أعدائكم و يسميهم، فقال: ما له؟! لعنه الله! تعرض بنا! قال الله: «وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ». يكي از صحابه شما در مسجد نشسته و دشمنان شما را ناسزا و لعن ميكند. حضرت فرمود: او را چه شده است؟! خدا او را لعنت كند! ما را در معرض فحش ديگران قرار ميدهد! خداوند فرمود: ... . الإعتقادات في دين الإمامية للشيخ الصدوق، ص107 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج71، ص217 ـ التفسير الصافي للفيض الكاشاني، ج2، ص148 وقتي شما به مقدسات مخالفان فحش ميدهيد، او براي شما محلّي از إعراب قائل نيست و مقدسات شما را كه ائمه (عليهم السلام) باشند، فحش ميدهد و اهانت ميكند. اين روايت را مرحوم شيخ صدوق (ره) در كتاب الاعتقادات خودش آورده است. يعني ديگر نيازي به بررسي سندي و رجالي و دلالي ندارد. امير المومنين (عليه السلام) وقتي كه در جنگ صفّين ـ جنگي كه 18 ماه طول ميكشد و بنا به نقل تاريخ يعقوبي، حدود 110 هزار كشته از طرفين به جا گذاشت ـ رو در روي لشكر معاويه قرار ميگيرد و ميشنود كه يارانش به معاويه ناسزا ميگويند، در خطبه 206 نهج البلاغه خيلي زيبا ميفرمايد: إني أكره لكم أن تكونوا سبّابين و لكنكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم كان أصوب في القول و أبلغ في العذر. من خوش ندارم كه شما دشنامدهنده باشيد؛ اما اگر كردار و كارهاي نادرست آنها را تعريف و حالات زشت آنان را بازگو ميكرديد، به سخن راست نزديكتر و عذر پذيرتر بود. * * * * * * * آقاي درستكار پس اين حبّ و بغضها در كجا و چگونه بايد ظهور و بروز پيدا كند؟ پس وقتي به ائمه (عليهم السلام) توهين ميكنند، چه بايد كرد؟ ثمرات اين حبّ و بغض چيست؟ استاد حسيني قزويني حبّ و بغض، يك أمر قلبي است. همانطور كه ايمان و كفر هم قلبي است. قرآن ميفرمايد: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ سوره بقره/آيه256 برخي تصور ميكنند معني اين آيه اين است كه نبايد كسي را وادار به مسلماني كرد. اين آيه ميخواهد بگويد كه با زور، ايمان داخل قلب كسي نميشود. ايمان با أدله و برهان وارد قلب ميشود. محبت و عداوت، حبّ و بغض، ايمان و كفر، أمري قلبي است. قرآن هم ميفرمايد: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آَمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ عربهاي باديهنشين گفتند: ايمان آوردهايم، بگو: شما ايمان نياوردهايد، ولي بگوئيد اسلام آوردهايم، هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است. سوره حجرات/آيه14 عشق به اهل بيت (عليهم السلام) هم يك أمر قلبي است و بغض نسبت به دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) را به صورت كلي ـ بدون معين كردن مصداق ـ ميتوان اظهار كرد. نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) با اشاره به حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) فرمود: إني سلم لمن سالمهم و حرب لمن حاربهم. الأمالي للشيخ الصدوق، ص575 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج28، ص53 ـ المناقب للخوارزمي، ص297 نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) هم به صورت كلي، حبّ و بغض خود را نشان داد. چه بسا به زبان آوردن، تالي فاسدي هم داشته باشد. مثلا نماز خواندن در جايي، شايد موجب هتك حرمت به يك مؤمن باشد. از فقهاء سوال كنيد آيا اين نماز صحيح است يا خير؟ در رابطه با اينكه حبّ و عشق به اهل بيت (عليهم السلام) بروز داشته باشد، گمان نميكنم ابهامي باشد. سراپاي زندگي ما، عشق به اهل بيت (عليهم السلام) است. از وقتي كه در رحم مادر قرار ميگيريم، كوچكترين مشكلي كه پيش ميآيد، مادر، با يا علي و يا حسين گفتن و توسل به اهل بيت (عليهم السلام)، ما را حفظ ميكند. وقتي ميخواهد ما را بزرگ كند، با نام يا علي و يا حسين بزرگ ميكند. اينها همان بروز عشق به اهل بيت (عليهم السلام) است. در رابطه با تبرّي، يكي از مراجع عظام تقليد به نام حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني ـ كه بنده هم اين افتخار را داشتم كه 14 سال در خدمت ايشان بودم ـ روزي فرمود: بدون تبرّي، تولّي محقق نميشود. همانطور كه بدون لا إله، إلا الله محقق نميشود. چون مشركين مكه هم معتقد بودند كه آسمان و زمين را خداوند آفريده است: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ سوره زمر/آيه38 ولي اين مشركين در كنار اينكه خدا را خالق ميدانستند، بتهايي درست كرده بودند: وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ سوره يونس/آيه18 مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي سوره زمر/آيه3 لذا وقتي لا إله ميگوييم، تمام خدايان دروغين را نفي ميكنيم. در تولّي هم تا تبرّي نباشد و تا وقتي از دشمنان خدا و دشمنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) تبرّي نجوييم، تولّي إلهي و تولّي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) محقق نميشود. ولي حرف در اينجاست كه اين تبرّي جستن، أمري قلبي است. در بعضي از موارد بايد ظهور و بروز داشته باشد. مثلا وقتي دشمن حمله كرده است و امام (عليه السلام) دستور حمله ميدهد. يعني با دشمنان امام (عليه السلام) تا آخرين قطره خون ميجنگيم. اين بروز تبرّي ماست. يا مثلا در جايي كه كسي به اهل بيت (عليهم السلام) جسارت ميكند، بايد در برابر او ايستاد. حتي امام راحل (ره) و همه فقهاء فتوا دادهاند: اگر كسي به ائمه (عليهم السلام) جسارت كند، قتل او واجب است. جسارت يعني ناسزا گفتن و ناصبي بودن. يعني كسي كه اظهار دشمني با اهل بيت (عليهم السلام) ميكند. اينچنين شخصي، قتلش واجب است. البته با آن شرايطي كه در شرع آمده است و براي خود انسان، محذوري پيش نيايد و مشكلاتي درست نشود و اگر حكومت، حكومت اسلامي نباشد كه اينگونه قضايا را پيگيري كند و موجب حرج و مرج نشود. اگر به بهانه اينكه به اهل بيت (عليهم السلام) جسارت كردهاند، افرادي كشته شوند، بايد ثابت كرد كه آنها جسارت كرده است. وقتي كشته شد، چگونه ميتوان ثابت كرد كه او جسارت كرده است. مضافا كه اگر نتوان جسارت او به اهل بيت (عليهم السلام) را ثابت كرد، قصاص دارد. همچنين اگر كساني امروز در رسانهها و سايتهاي مختلف، نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) كملطفي ميكنند و مطالب خلاف نقل ميكنند، بايد با تمام توان در برابر آنها بايستيم و سخنانشان را با سخنان قوي و محكم و مستدل جواب بدهيم و مردم را روشن كنيم و او را سر جايش بنشانيم. * * * * * * * آقاي درستكار هدف نهايي از اين وحدت و همراهي و همدل شدن چيست؟ استاد حسيني قزويني حضرت آيت الله محمد تقي قمي ـ نماينده حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) در مصر و مؤسس مجمع التقريب ـ ميفرمود: هدف ما از وحدت، تقريب ميان مذاهب است، نه توحيد مذاهب. يعني ما بياييم ميان مذاهب اسلامي، نزديكي و همدلي ايجاد كنيم، نه اينكه همه مذاهب را يكي كنيم. چون فقط اختلاف ميان شيعه و سني نيست؛ بلكه ميان حنفي و شافعي و مالكي و حنبلي هم هست. يكسري از برنامههايش عمدتا به دست خود ماست. ولي تأثيرگذار، خداوند است. همانطوري كه در آيات و روايات متعددي آمده است كه كارها به دست ماست، ولي تأثيرگذارنده، خداوند است. ما به دنبال مأموريت أمر إلهي هستيم و فقط ما نيستيم كه وحدت ميخواهيم. در قرآن آمده است: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا سوره آل عمران/آيه103 اين دستور خداوند است. در ادامه اين آيه آمده است: َاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا تمام مفسرين اهل سنت آوردهاند كه ميان قبيله اوس و خزرج، 120 سال جنگ و آدمكشي بود و به بركت اسلام، آنها با هم برادر شدند. در آيهاي ديگر، هرگونه اختلاف را عذابي آسماني ميداند: قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا سوره انعام/آيه65 لذا ائمه (عليهم السلام) و بزرگان ما به دنبال اين قضيه بودند و امروز هم همينطور. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||