* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 01 مهر 1387 | تعداد بازديد: 2497 | |
مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 01 ـ علت انتخاب مذهب شيعه | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 01 ـ علت انتخاب مذهب شيعه 1387 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دكتر عصام العماد از مهمترين سوالاتي كه بعد از شيعه شدن من، وهابيان و سلفيها و مسلمانان غير شيعه مطرح كردند، اين است كه: چه ويژگيهايي را حضرت علي (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) به اسلام و جامعه تقديم كردند كه امامان و خلفاء سه گانه اهل سنت به اسلام تقديم نكردند؟ آيا واقعا ميتوانيم مسائل را محسوس و ملموس درك كنيم كه خود ائمه (عليهم السلام) و حضرت علي (عليه السلام) ويژگيهايي به جامعه اسلامي و به اسلام و تعاليم ديني تزريق كرده كه به علت ترك اهل بيت (عليهم السلام) توسط خلفاء، از اين ويژگيها محروم ماندند؟ آيا اين يك امر واقعي است يا يك ادعاي محض است كه توسط شيعيان مطرح شده است؟ * * * * * * * مجري برنامه تفاوت در مسائل فقهي ميان اهل سنت و وهابيت و شيعه، چه مقدار در گرايش شما و ديگران به مذهب شيعه مؤثر بوده است؟ دكتر عصام العماد از جمله مسائلي كه در احكام اسلام و تشيع و اهل بيت (عليهم السلام) وجود دارد و به جامعه اسلامي تقديم كردند، حداقل اين است كه همان احكام زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ادامه داده و هيچ تغييري در احكام ندادند. ولي متأسفانه بعضي از احكام فقهي در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به يك صورت بود، ولي بعد از رحلت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مذهب اهل سنت به علت وابستگي كامل به حكومتهاي زمان أموي و عباسي، در حال تغيير بود. از جمله مسائل و احكام فقهي، صلوات بر محمد و آل محمد بود. يكي از علل گرايش به تشيع، بررسيهايي بود كه خود اهل سنت در زمان معاصر انجام دادند در مقايسه ميان احكام فقهي متعلق به صلوات در كتب اهل سنت و شيعه. آيا واقعا صلواتي كه شيعيان ميفرستند، همان صلواتي است كه در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده يا اين صلواتي كه اهل سنت براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرستند، همان صلوات است؟ چون در جامعه تشيع، صلوات يك موضوع روزمره است و يك شيعه كه در سرزميني مثل ايران به دنيا آمده است، وقتي صلوات ميفرستد، به اين مسائل توجه نميكند. ولي براي كسي كه مثل بنده است و از وهابيت به تشيع آمده است، شايد صلوات شيعه براي من يك مسئله مهمي است. چون من وقتي وهابي بودم، به همين صورت صلوات نميفرستادم. يك صلوات ديگر بود و شيعيان يك صلوات ديگر ميفرستند. اكثر اينهايي كه وارد سرزمين شيعي و ايران ميشوند، وقتي كه هواپيما به زمين مينشست، ايرانيها صلوات ميفرستند و از روش صلوات فرستادن اينها تعجب ميكنند. چون در جوامع اسلامي در زمان معاصر، اكثرا اهل سنت هستند، صلوات آنها مخالف با صلوات شيعيان است. آنها خيلي تعجب ميكنند. حتي من يادم است كه وقتي من شيعه شدم، يك يمني وارد ايران شد و پزشكي ميخواند. اصرار داشت كه ايرانيها در صلوات ميگويند: أللهم صل علي محمد و علي ابن محمد، كه علي فرزند محمد است. گفتم كه اينها ميگويند: أللهم صل علي محمد و آل محمد. اين قدر تفاوت است ميان جامعه اسلامي غير از ايراني با ايران. اين مسئله مهم است. شايد براي يك شخص شيعي، مهم نيست. يكي از نويسندگان بزرگ جامعه تسنن، بخاطر صلوات شيعه شد. چون رفته تحقيق و بررسي كرده و ديده كه صلواتي كه شيعيان و ايرانيها ميفرستند، همان صلواتي است كه در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است و بعد هم از لحاظ تاريخي بررسي كرده است. سنيها در صلوات فرستادن ميگويند: أللهم صل عليه و سلّم و نميگويند: أللهم صل علي محمد و آل محمد. صلوات را بر آل محمد نميفرستند. آيا واقعا در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صلوات به همين صورت بوده است: أللهم صل عليه و سلّم يا به صورت أللهم صل علي محمد و آل محمد؟ بعد از بررسي دقيق و مستند و علمي، به اين نتيجه رسيد: بعد از اينكه دولت أموي آمدند و در منابر رسمي و علني و در مساجد و مجامع علمي و حوزههاي علمي و شهرهاي بزرگ، به آل محمد لعنت فرستادند، دستور صادر شد توسط دولت أموي كه بايد كلمه آل محمد حذف شود، چون آل محمد يعني علي و به جاي آن، كلمه سلّم را اضافه كردند. مسئله ديگري هم مهم است كه تعجب يكي ديگر از بزرگان اهل سنت را برانگيخت به نام محمد اسماعيل امير صنعاني ـ كه وهابي و متعصب بود و يك قصيده در مدح محمد بن عبد الوهاب سرود ـ و در كتاب سُبُلُ السّلام ـ كه در عربستان سعودي ميخوانديم و كتاب مهمي است در شرح كتاب بلوغ المرام عسقلاني است در جهان تسنن و وهابيت ـ گفت: من تعجب ميكنم با وجود رواياتي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اصرار و تأكيد كرده كه هيچ موقع تنها بر من درود نفرستيد و بايد هم بر من درود بفرستيد و هم بر آل من و با وجود اينكه ما در نماز، هيچ موقع ميان محمد و آل محمد تفكيك نميكنيم، ولي چرا بعد از نماز، آل محمد را حذف كردهاند؟ چرا علماي بزرگ ما در قرون اوليه اين مسئله را داشتند؟ من به اين نتيجه رسيدم كه اين دستور دولت أموي بود و مردم هم از ترس أمويان، كلمه آل محمد را حذف كردند. براي اينكه دولت أموي بر اساس نابودي آل محمد و شهيد كردن حضرت علي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) ايجاد شد. جالب است كه امام بزرگ وهابيت به نام محمد علي شوكاني در كتاب نيل الأوطار في شرح منتقي الأخبار ـ تأليف پدر بزرگ ابنتيميه ـ موضوع جالبي را در درود بر محمد و آل محمد نوشته است و گفت: من تعجب ميكنم اگر واقعا در زمان أمويان، عالمان و رهبران ديني ما، صلوات بر آل محمد را حذف كردند و اين حكم مقدس و اسلامي را تغيير دادند براي آن كه حكومت أموي را جذب كنند، ولي چرا بعد از رفتن أمويان، در زمان عباسيان و عثمانيان كه سالها از دولت أموي ميگذرد، هنوز هم در زمان ما ـ 1200 هجري قمري ـ درود بر آل محمد نميفرستيم؟ ايشان جواب خيلي عجيبي دارد و توجيه غير علمي است از شوكاني. گفت: علماي بزرگ اسلام آمدند احكام فقهي و اسلامي و عقيدتي كه علماي بزرگ اهل سنت در زمان أمويان را از ترس أمويان اجراء كردند، گفتند كه اين سنت سَلَف صالح است و نبايد دست بزنيم و هر چه كه بود، بايد بماند. عالم بزرگ معاصر مراكش به نام علامه احمد صديق مفتي اعظم اهل سنت، كتابي نوشته به نام صلوات بر محمد و آل محمد و خوب بررسي كرده است، گفت: ما ميبينيم يكي از ويژگيهاي صلوات اهل سنت، صلوات بر أصحاب محمد است: أللهم صل علي محمد و علي أصحاب محمد. اينها آمدند اصحاب را اضافه كردند. ايشان اعتراف كرده و ميگويد: من بررسي كردم و اذعان ميكنم اين اضافه كردن صحابه، يك بدعت أموي بود. چون رهبر بنيانگذار دولت أموي، معاويه بود و اگر درود بر صحابه بفرستيم، بر پادشاه بزرگ أموي درود خواهد بود. مسئله عدم درود فرستادن شيعه بر اصحاب محمد، روش رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود. ممكن است كسي بر سلمان فارسي صلوات يا درود بفرستد، ولي اين جداست و ملحق شدن اصحاب رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در اسلام ممنوع است. كسي كه بگويد: أللهم صل علي محمد و آل محمد و سلمان، جايز نيست. ولي اگر خود سلمان را تنها بياورند و درود بر او بفرستند، ميشود. ايشان دليل خيلي قوي ميآورد كه همه مفتيان اعظم وهابيت و شافعي و حنبلي و حتي شيخ محمد بن عبد الوهاب ميگويند: اگر كسي در نماز خواندن بگويد: أللهم صل علي محمد و آل محمد و علي اصحاب محمد، نمازش باطل ميشود. پس واقعا يكي از مسائل مهمي كه شايد در جامعه تشيع، بدليل مسئله روز بودن، دركش نميكنند، ولي يكي از مسائلي كه گرايش به تشيع پيدا شده و بررسي مورخين و محدثين زمان معاصر است و يكي از مشكلاتي كه الان پيدا كردهاند، صلوات بر محمد و آل محمد است. چون تلويزيونهاي جهان، يك برنامهاي را پخش ميكنند و سوالي را كه خيلي ميپرسند از من و خانوادهام، اين است كه چرا شيعيان ميگويند أللهم صل علي محمد و آل محمد. بعدا بررسيهايي را ميكنيم و اين يك جرقهاي ميشود براي اينها براي اينكه اگر در صلوات، دست بردند، پس ممكن است در مسائل ديگر هم دست ببرند. فقط كافي است كه يك مسئله روشن شود، بقيه مسائل احكام اسلامي را زير سوال ميبرند. * * * * * * * مجري برنامه چرا در قرن 20، مخصوصا در نيمه دوم قرن، گرايش به مكتب تشيع، حتي در كشورهاي ديگر بيشتر شده است؟ دكتر عصام العماد من فكر ميكنم يكي از علل بزرگ، اين است كه در قرن 20 و 21، پديده چاپ و چاپخانه، گسترش اطلاعرساني، اينترنت، تلويزيون، ماهواره، مجله و روزنامه، سي دي و كتابخانههاي الكترونيكي است. اينها باعث شده كه يك مسئله جديد در جهان ايجاد شده است و اين اطلاعرساني، فقط در مسائلي بود كه قبلا در محدوده آدمهاي محقق بوده است؛ آدمهايي كه 24 ساعته بايد دنبال تحقيق ميرفتند. الان مسائل جهاني شده است و به محض اينكه يك مسئلهاي در يك منطقه در دورترين منطقه جهان اتفاق بيفتد، بعد از 5 دقيقه، توسط رسانهها، جهاني ميشود. يك مسئله مهمي كه اتفاق افتاده در طول زمان، محققان بزرگ و شخصيتهاي بزرگ است مانند بزرگان اهل سنت كه برخي كلمات را گفتهاند. مثلا كتاب تفسير فخر الدين رازي ـ از امامان بزرگ شافعي ـ ممكن است فقط دو نسخه در جهان بوده، اما به علت وجود چاپخانه، اين كتابهاي فخر الدين رازي، براي شخص معيني نيست. كتابها، يا در انحصار شخصيتهاي علمي درجه يك بوده است يا در كتابخانههاي پادشان مخصوص بوده، يا مأمون يا هارون. اكثر جهان، مطلع نيستند و مشكل ديگر، بيسوادي در سراسر جهان بود و كتابت و قرائت، خيلي مشكل بود. حرفهايي كه ممكن است فخر الدين رازي به نفع تشيع گفته باشد و در خانه خودش نشسته باشد و به مسائلي رسيده باشد و بعد از اينكه ميفهمد اگر اين مسائل را در ميان عوام مطرح كند، ممكن است خودش هم نابود شود و هيچ اثري هم در جامعه ايجاد نكند. ايشان فكر ميكند كه چيزي در كتاب بگويم، ممكن است يك نسخه آن، تلف و نابود شود، ولي نميداند كه روزي، كتابش جهاني خواهد شد و به دست همه خواهد رسيد. مثلا فخر الدين رازي در كتابخانه خودش نشسته است و مطلبي را گفته است و بعد از وجود پديده سي دي، اكثر سنيها در سراسر جهان از اين حرف، مطلع شدند. قبلا هيچكس نميدانست. خود وهابيها و برخي شافعيهاي متعصب گفتهاند: اي كاش فخر الدين رازي اين كلمه را نمينوشت! فخر الدين رازي نميدانست كه روزي اين حرف، باعث هدايت هزاران نفر در سراسر جهان شود. او فكر كرده كه يك چيزي گفتهام. اين شبهه براي خودم مانده و در كتاب خودم هم نوشتهام و من مطمئنم كه اگر فخر الدين رازي زنده بود، شايد در وسط ملأ، اين حرف را نميگفت. ايشان در ذيل تفسير آيه ارث گفته است: من تعجب ميكنم، چون سيره عقلاء و همه عاقلان و متفكران و مسيحيان و زرتشتيان اين است كه هنگامي كه در بستر مرگ هستند و ميخواستند مسائل ارثي و دارائي خانه و هر چه دارند را حتما به خانواده خود و دختر و پسر خود و اينهايي كه ارث و تركه به اينها تعلق ميگيرد، بگويند، اينها را دعوت ميكند و ميگويد كه من چند خانه دارم و يك زمين دارم و همه اين تركهها را توضيح ميدهد، ولي من سالها حيران بودم و تعجب ميكنم كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه كاملترين و عاقلترين انسان است، كاري كرده كه واقعا حتي يك ديوانه هم اين حركت انجام نميشود. ولي من دو راه دارم: يا اينكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ـ و العياذ بالله ـ عقل نداشته، كه اين نيست، يا اينكه خليفه اول دروغ گفته است به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در بستر مرگ است و به دوست خود ـ كه در اسلام، هيچ ارثي نميگيرد ـ خبر ميدهد چيزي كه من دارم يا زمين و خانهاي كه من دارم، به دختر من تعلق نميگيرد. اين را به دوست ميگويد، ولي به دختر خود نميگويد. با اينكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بارها گفته است اين زن، كاملترين زنان و سرور همه بهشتيان است. من تعجب ميكنم مگر ميشود كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اينچنين كاري را بكند، به حضرت علي (عليه السلام)، فرزند عمّ خود و كاملترين انسان نگفته است، به دختر خود نگفته است؟ اين باعث شده است كه در زمان گذشته، اهل سنت در لابلاي كتابهاي قطور مطرح كرده بودند و اينها در طول زمان، در آخر زندگي اين سؤالات را مطرح كردند، الان جهاني شدند. به حدي كه از بزرگان اهل سنت و وهابيت ميگويند: ما اگر بتوانيم كتابهاي شيعه را از جامعه اسلامي و اهل سنت جمع كنيم، ولي نميتوانيم سؤالات و شبهاتي را كه بزرگان اهل سنت در طول تاريخ مطرح كردند را جمع كنيم. وجود پديده چاپخانه باعث شده است كه حرف فخر الدين رازي، جهاني شده است. ايشان نيامده است كه از مسائل استدلالي و قرآني بررسي كند، بلكه آمده است از راه عقل وارد اين مسئله شده است و خليفه اول و خليفه دوم را زير سوال برده است. خودش نگفته است كه او دروغگو است، ولي حتما اعتقادش اينطور بوده است و نميخواسته بگويد كه اينطور بوده است. بعدا هم حرفهايي مثل اين از ابن جرير طبري آمده كه بارها در مسائل و كتابهاي خود آورده كه نميداند يك روز فاش ميشود. ميگفت من نميتوانم نامه محمد بن ابوبكر را به معاويه در كتاب خودم بياورم. چون عوام زمان ما، تحمل ندارند. ولي طبري به محض اينكه اشاره كرده است، مردم جهان اهل سنت در قرن 20، همين اشاره او را كه گفت مردم تحمل ندارند، برگشتند از راه سي دي، اين نامه را پيدا كردند و توسط نامه محمد بن ابوبكر به معاويه، صدها نفر شيعه شدند، ولي طبري اشاره كرده است. طبري فكر ميكند كه اين نامه، فقط به دست خودش است و نميداند كه اين نامه هم در آندلس است و هم در ايران و يمن و ... . فكر ميكند كه اگر اين نامه را در كتاب خودم نياوردم، ديگران هم نميآوردند؛ اما مورخين ديگر آوردند. او ميترسيد كه عوام، گرايش به تشيع پيدا كنند و بعدا عوام اهل سنت، شيعه بشوند، ولي همين اشاره، يك خطر بزرگي بود و حتي يكي از وهابيها گفت: اي كاش امام طبري نميگفت اين نامه هست. چون به محض اينكه گفت اين نامه هست، مسلمانان قرن 20 دنبال آن رفتند و با خواندن نامه محمد بن ابوبكر به معاويه، صدها نفر شيعه شدند. پس واقعا اين پديده چاپخانه، يك پديده مؤثر و انقلاب در مسئله اطلاعرساني و تبديل جهان به يك دهكده است و يكي از علل بزرگ گرايش به تشيع در قرن 20 . * * * * * * * مجري برنامه نمونههايي از ويژگيهاي شيعه را در كارها و تلاشها و تحقيقاتي كه غير شيعه كرده است، بيان كنيد. دكتر عصام العماد من از يك حادثه شروع ميكنم. يك حادثهاي اتفاق افتاده كه باعث تعجب ديگران و بزرگان مصر در زمان معاصر شده است. چون واقعا من معتقدم كه گاهي يك حادثه جنجالآور است كه باعث گرايش يا تحقيق محققين بزرگ به تشيع است. در مصر، يك اتفاق بزرگ افتاده است كه شايد در اخبار و ماهوارههاي جهان عرب، اين مسئله را مطرح كردهاند و خيلي جنجال شد. تبليغ اين حادثه، باعث شد كه محققين و مورخين و خيل زيادي از بزرگان، يا شيعه شدهاند يا گرايش به تشيع دارند. در همين بندر مصر در اسكندريه، يك كشتي مصري به سوي بندر جده در عربستان حركت ميكند. در وسط راه، اين كشتي غرق ميشود. بعد از اينكه غرق ميشود و 800 نفر داخل آن بودند، تقريبا از اينها، بدن700 نفر اصلا پيدا نشد و بدن 100 نفر پيدا شد. بعد از اين، بلافاصله، خانواده اين 800 نفر به كشتيراني مصر مراجعه كردند، براي اينكه به اينهايي كه در مسافرت بودند، بيمه تعلق گرفته است. محامي بزرگ اين شركت كشتيراني، تحقيق و بررسي كرد كه در فتوا و احكام اهل سنت، يك مسئلهاي است. در قانون مصر، اكثر فتاواي فقهي بر اساس مذهب ابو حنيفه است، چنانچه در ايران بر اساس مذهب امام صادق (عليه السلام) است. اين محامي اين شركت، بررسي كرده كه در مذاهب اهل سنت، اگر يك نفر گْم شود، هيچ دليل و مدركي نداريم كه او مرده است و بايد اول بدن او را پيدا كنيم، تا مطمئن شويم 100٪ مرده است و إلا تا 60 سال منتظر ميمانيم تا اين كه مطمئن شويم او 100٪ از دنيا رفته است. اين فتوا را به كساني كه در شركت كشتيراني جمع شدهاند، خوانده شد و گفتند كه برويد 60 سال ديگر بيائيد و اين فتواي امام ابو حنيفه و بزرگان اهل سنت است. اينها ناراحت شدند و آن شركت را سنگباران كردند كه يعني چه كه برويم و 60 سال ديگر بيائيم. اينها قبول نكردند. جلسات اين مسئله، تبديل شد به يك مسئله جهاني و جلسهاي را با قانونگذارني كه فارغ التحصيل فرانسه و آمريكا و مذهب شافعي بودند را حتي با رئيس جمهور مصر تشكيل دادند و تصويب كردند كه اين قانون درست و اسلامي نيست. بلافاصله، مفتي اعظم مصر گفت كه يك نفر راهيافته است كه قبلا سني مذهب بود و بعدا شيعه شده است و رفتند دنبال او و زنگ زدند و مسئله را بيان كردند تا او حل كند و گفتند: در اين مذهبي كه رفتيد، آيا راه حلي براي اين مسئله هست؟ ايشان گفت: من بررسي ميكنم. گفت: من رفتم كتاب فقه مذهب امام صادق (عليه السلام) براي آيت الله محمد جواد مغنيه لبناني را خواندم و اتفاقا اين مسئله را در اين كتاب پيدا كردم. ولي از امام صادق (عليه السلام) مسئله كشتيراني را نپرسيده بودند و مسئله ديگري بود. از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: اگر يك نفر بر فرض اينكه رفته و خبر قطعي و يقيني نداريم كه او مرده است، آيا ميتوانيم مال و تركه او را ميان فرزندان او تقسيم كنيم؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر شما يقين داريد كه او مرده است، تقسيم كنيد. بر فرض اين كه در دريا غرق شده است، بلافاصله تقسيم كنيد. آن شيعي گفت: من بلافاصله اين مطلب را از كتاب كپي كردم و رفتم پيش مفتي اعظم مصر و شيخ الأزهر. ميگويد به جلسه رفتيم كه با علماء بزرگ مصري و حضور قانونگذاران و رئيس جمهور تشكيل شده و مفتي اعظم مصر هم بلافاصله سخنراني كرد و گفت من اين مسئله را حل كردم. مفتي اعظم مصر نميخواست نام امام صادق (عليه السلام) را ببرد، چون ممكن بود در شخصيتهاي درجه يك مصري تشيع گسترش پيدا كند. ايشان گفت كه يكي از شخصيتهاي قديم است كه اينطور گفته است. در آن جلسه هم تصويب شد كه عاقلانهترين و كاملترين فتواست. آن شيعي گفت كه من ناراحت شدم و نامه نوشتم به مفتي اعظم مصر و گفتم كه اگر شما اسم امام صادق (عليه السلام) را نياوريد، من جلسه را به هم ميريزم. او هم چيزي نگفت و دوباره براي او نامه نوشت و سومي هو فايده نداشت و گفت من اسم جعفر صادق را نميآورم و تو ميخواهي تبليغ مذهب خودت را بكني. من هم بلند شدم گفتم: اين فتواي امام ششم از امامان اهل بيت (عليهم السلام) است. بعد از اين حادثه، صدها نفر شيعه شدند. به علت يك مسئله فقهي، بزرگان مصر رفتند و تحقيق كردند و اين حوادث، تأثير ميگذارد. * * * * * * * سؤالات حاضرين در جلسه سوال: مهمترين دليل مخالفت وهابيت با مذهب تشيع در چه موردي است؟ جواب: يكي از مشكلاتي كه چون خودم هم آن را تجربه كردهام، اعتقادات ما، ـ به عنوان وهابيت يا اهل سنت ـ هر جا كه تشيع وارد ميشود، اكثر سنيها به تشيع گرايش ميكنند. بزرگان وهابيت تجربه كردهاند اين را مانند شيخ ناصر القِفاري يك كتابي نوشته به نام خبر وحدت سني و شيعه براي ما وهابيت و معتقد است كه هر جا كه شيعيان ميروند، هيچكس از شيعيان، سني نميشوند و هر جا كه اهل سنت ميروند، اكثر بزرگان ما شيعه ميشوند. دليل هم آورده و در كتاب خودش به نام المجد في تاريخ نجد، مسئله عراق را بررسي كرده و گفته كه در عراقِ 200 سال أخير، اكثريت از آنِ تسنن بوده است و اكثريت اطراف نجف و كاظمين و كربلاء سني بودند. با دليل و مدرك ميگويد، ولي الآن عراقيها شيعه شدهاند. بعد آمده تحقيق كرده كه أكثر شهرهاي ايراني، شايد 90٪ سني مذهب بودند و با هجرت يك أقليت شيعي از كوفه، كم كم، اكثريت از آنِ تشيع شد. وهابيها بررسي كردند كه هجرت يك نفر در يك منطقه در پاكستان از ايران، باعث شده كه الآن شيعيان پاكستان، 30 ميليون نفر باشند. يك نفر از سنيها گفت من بررسي كردم و در همين گفتگوهاي شيعه و سني كه در سراسر جهان انجام شده است، كتابخانههاي سراسر جهان را بررسي كردم و اين گفتگوها را در قرون اوليه و قرن معاصر جستجو كردم و ديدم كه هميشه در آخر همه گفتگوها، شيعه پيروز ميشود. چرا حتي براي يكبار هم سنيها پيروز نشدهاند؟ با اينكه حكومت و اكثريت از آن ماست و منابع مالي و قدرت و امكانات دست ماست، ولي در گفتگوها شكست ميخوريم. حتي بعد شك كردم كه نكند كه اين گفتگوها توسط شيعيان نوشته شده و ساختگي باشد؟ ولي بعدا بررسي كردم و ديدم كه اين كتابهاي خطي، در كتابخانههاي شخصي اهل سنت هم بودند، در آلمان و انگلستان و ... و من فهميدم كه واقعا ما حرف نداريم و اين احساس خطر است. ربيع محمد سعودي ـ كه هم خودش از خانواده آل سعود است و هم وهابي است و هم عربستاني ـ كتابي نوشته است به نام من سبّ معاوية فأمه هاوية، يعني كسي كه به معاويه لعنت ميفرستد، به جهنم خواهد رفت. در مقدمه اين كتاب، انگيزه نوشتن اين كتاب را ميگويد: من كتابي بر عليه شيعه نوشتم، براي اينكه در سفر اخير خودم به مصر كه بعد از 5 سال به مصر نرفته بودم، ديدم كه بعضي از اساتيدمان و بزرگانمان كه با هم نماز تراويح ميخوانديم و بارها با هم مسافرت داشتيم، شيعه شدهاند. ابن حجر مكي در كتاب الصواعق المحرقة ـ كه در قرون اوليه و متقدمه، كتابي عليه شيعه نوشته است - در مقدمه گفته است: انگيزه نوشتن اين كتاب اين است كه چون ديدم سنيهاي مكه، گروه گروه به تشيع حركت ميكنند. با اينكه هيچ امكانات رسانهاي نبود. يك نفر در زمان دولت صفوي ـ فرار كرده بود يا خودش رفته بود براي تبليغ به يمن، چون زندگيش مشخص نبود و يمنيها به او يوسف العجمي يعني يوسف ايراني ميگويند، چون در آن زمان، به ايراني، ايراني نميگفتند و عجمي ميگفتند، همه مورخان يمني و متعصب وهابي، زندگينامه اين شخص را نوشتهاند ـ وقتي به صنعا رسيد، به بزرگترين مسجد صنعا رفت و عزاي حضرت زهراء (سلام الله عليها) را خواند. مورخان يمني گفتهاند وقتي كه به صنعا رسيد، اين منطقه، اكثرا عاشق خلفاي سهگانه بودند و وقتي از صنعا برگشت، همه به اين سه نفر لعنت ميفرستادند. اين وهابيت يك كتاب بر عليه علي أللهيها نوشتهاند، در حالي كه شيعيان صدها كتاب عليه علي أللهيها نوشتهاند و در رساله عمليه همه مراجع، از جمله نجاست و ناپاكيها، كساني هستند كه قائل به خدا بودن حضرت علي (عليه السلام) هستند. رهبر يكي از وهابيها ميگفت كه ما واقعا از شيعيان ميترسيم، چون شيعيان سِحْر دارند. واقعيت هم همين است. به محض اينكه يك نفر وارد جلسات شيعيان ميشود، حتما شيعه ميشود. * * * * * * * سوال: اگر صلواتي كه ما ميفرستيم درست باشد، در اين آيهاي كه در قرآن آمده: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا سوره أحزاب/آيه56 بحث از آل نيست. در اين مورد توضيح بفرمائيد. جواب: هنگامي كه يك آيه نازل ميشود، همه صحابه نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميرفتند و ايشان اولين مفسّر قرآن بود و بعد از نزول هر آيه، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، تفسير آن را ميفرمود. همه صحابه رفتند نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و از ايشان پرسيدند: كيف نصلي عليك يا رسول الله؟ فقال: قولوا أللهم صل علي محمد و علي آل محمد، كما صليت على إبراهيم و على آل إبراهيم. يا رسول الله! چطور بر شما درود بفرستيم؟ فرمود: بگوييد خدايا! صلوات فرست بر محمد و آل محمد، همچنان كه صلوات فرستادي بر ابراهيم و آل ابراهيم. همه كتب اهل سنت و وهابيت اين روايت نقل كردهاند. پس واقعا اين مسئله، تعبّدي است و ما احكام نماز و اسلام و حج را از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گرفتيم. او گفته است كه 7 بار در دور كعبه دور بزنيد و ما از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اطاعت كرديم. صلوات هم مثل حج و نماز، تعبّدي است و بايد از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بپرسيم. چرا ميگوييم كه شيعيان درست گفتند؟ چون حرف رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود. كسي حق ندارد 8 بار كعبه را دور بزند و بگويد من براي تبرّك، اين كار را كردم. اگر انسان، نماز ظهر را 5 ركعت بخواند، هيچوقت نمازش قبول نميشود. صلوات هم همينطور است و بايد به همان روشي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ما دستور داده است، گفته شود و إلا قبول نميشود. * * * * * * * سوال: ديدگاه وهابيت پيرامون أحاديث مهدويت چيست؟ از نظر آنان، مهدي، چه كسي است؟ جواب: متأسفانه اينها در ديدگاه خود، به متون اهل بيت (عليهم السلام) مراجعه نكردند. واقعا مشكلي كه در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اتفاق افتاد و همه مورخان سني و شيعه و وهابي اشاره كردهاند، اين است كه وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مورد تأويل يا تفسير قرآن و احكام اسلام حرف ميزدند، مردم اهميت نميدادند يا مشغول معاش بودند يا درگير زندگي بودند كه در شرايط سختي بودند و اكثرا هم مشغول كار كشاورزي بودند و به تعبير عبد الله بن عمرو بن عاص: حتي وقتي كه هر چيزي را كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميگفت، مينوشتم، اينها به من گفتند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حال عصبانيت و خوشحالي، چيزي را ميگويد، نبايد هر چيزي را كه گفت، بنويسي؟ به اين مسائل و نوشتن چيزهايي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت، اهميت نميدادند. به اعتراف خود اهل سنت و وهابيت، فقط يك شخص است كه همه سخنان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مينويسد و او هم حضرت علي (عليه السلام) بود. متأسفانه وقتي حضرت علي (عليه السلام) سنت كامل و تأويل كامل قرآن را به اينها تقديم كرد، اينها قبول نكردند. * * * * * * * سوال: در مناظره با وهابيت، نقطه ضعف آنها چيست كه بايد به آن اشاره كرد و در كوتاه زمان، به نتيجه رسيد؟ جواب: وقتي در كتابخانهها به كتابهاي تفسير مراجعه ميكنيد، ميبينيد كه هزاران تفسير است. از جمله شخصيتهايي كه در زبان عربي، درجه اول بودند مانند سيبويه و زمخشري و ابن منظور و فيروزآبادي و شارحان كتب حديثي كه هزاران كتاب در شرح حديث رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در كتابخانه سراسر جهان است. بياييد قضاوت و مقايسه كنيد ميان ديدگاه شيخ محمد بن عبد الوهاب كه آيات توحيد را تفسير كرده است و ديدگاه اين هزاران نفر مفسّر را در آيات توحيدي قرآن و ميبينيد كه اين حجت نيست. پس ممكن است كه هزاران نفر مفسر و كساني كه كتاب نوشتهاند، اظهار نظر كردهاند، ولي محمد بن عبد الوهاب بعد از هزار سال، گفته است كه آنها متوجه نبودند و اين مسائل را نميدانند. شيخ محمد بن عبد الوهاب از نظر زبان عربي، به زمخشري نميرسد و از نظر ادبيات عرب، به فخر الدين رازي نميرسد، از نظر زبان عربي و ادبيات عرب، به ابن جرير طبري نميرسد، به اندازه شيخ طبرسي (ره) و شيخ صدوق (ره) نميرسد. در همه مذاهب اسلامي، مخالف شيخ محمد بن عبد الوهاب هستند. اينها فتوا دادند كه خواندن كتابهاي توحيد و تفسيري، از كتابهاي حرام است. شيخ محمد بن عبد الوهاب اشتباه نكرده است، ولي تمام علماي تمام مذهب اسلامي اشتباه كردهاند. من به اينها ميگويم كه شيخ محمد بن عبد الوهاب اشتباه كرده است، ولي اينها ميگويند كه شيخ محمد بن عبد الوهاب به مسائلي توجه كرده كه اينها فراموش كردهاند. * * * * * * * سوال: ديدگاه وهابيت در مورد توحيد چيست؟ جواب: مشكل اساسي همين است. ما از ابتداي زندگي، اولين كتابي كه در مدارس اوليه خوانديم، كتاب توحيد شيخ محمد بن عبد الوهاب بود كه الان به همه زبانهاي دنيا ترجمه شده است و شايد اين كتاب بعد از قرآن، از لحاظ توسيع و انتشار و ترجمه در سراسر جهان، بيشترين آمار را دارد كه ميليونها كتاب در سراسر جهان به صورت رايگان، همين آل سعود، هم قرآن را پخش ميكنند و هم كتاب توحيد شيخ محمد بن عبد الوهاب را. حتي در برخي از كشورها، ممكن است كه در مسجد، كتاب قرآن را پيدا نكنيد، ولي كتاب توحيد شيخ محمد بن عبد الوهاب را پيدا كنيد. توحيد يعني خداشناسي. همه مسلمانان را ميكشند، چون به اين كتاب اعتقاد ندارند. آيا واقعا اين كتاب، خداشناسي است؟ فقط ميتوانيد از فهرست كتاب بررسي كنيد كه اين كتاب، خداشناسي نيست. اولين و آخرين و همه مسئلهاي كه مطرح كرده، قبرشناسي است؛ زيارت قبور، توسل به قبور، قبور ... . ولي به توحيد شيخ صدوق (ره) مراجعه كنيد، ميبينيد كه علم خدا و صفات خدا و ... را آورده كه انسان واقعا با خواندن اين كتاب، خداشناس خواهد شد. يكي از علل گرايش ايرانيان به اسلام و خداشناسي، فلسفه توحيدي اسلام بوده است. يكي از علل گسترش اسلام در جهان در قرون اوليه، توحيد قرآن است. با خواندن آيات قرآن در مورد توحيد، مسلمان ميشدند. ولي توحيد در قرآن را مقايسه كنيد با توحيد شيخ محمد بن عبد الوهاب. يكي از شخصيتهاي برجسته وهابي كه بعدا چيزهايي را عليه وهابيت ميگويد، گفت: من چندين سال در زندگي محمد بن عبد الوهاب تحقيق ميكردم. اولين چيزي كه خواستم بدانم، اين بود كه فلسفه محمد بن عبد الوهاب در توحيد چيست؟ كتابها را بررسي كردم و ديدم كه تمام مباحث كتاب خداشناسي او در قبرشناسي است. گفتم كه اين فلسفه توحيد خودش است. گفتم كه بعد از خداشناسي، بروم سراغ رسولشناسي محمد بن عبد الوهاب. شيخ محمد بن عبد الوهاب كتابي نوشته به نام سيره برگزيده نبي مكرم كه وهابيت در سراسر جهان منتشر كردهاند به نام مختصر السيرة النبوية. ايشان گفت: ديدم در اين كتاب هم قبرشناسي است؛ يعني احكام رسول اكرم و قبور، رسول اكرم و زيارت قبور، رسول اكرم و اعتقاد به توسل و ... . همهاش قبرشناسي بود و رسول اكرم معرفي نشده بود. گفتم بروم سراغ احكام فقهي محمد بن عبد الوهاب. ديدم كه همه فتاوايش در مورد قبور است. بررسي كردم فلسفه فقهي محمد بن عبد الوهاب را كه ديدم فقط فلسفه قبور را نوشته است. بعد ايشان ميگويد: شايد وقتي مادرش او را به دنيا آورده است، در قبرستان بوده است كه واقعا عُقدهاي شده است. من هم زندگينامه شيخ محمد بن عبد الوهاب را خواندهام. ميگويند كه ايشان در آخر زندگيش، آخرين كلمهاش، قبر بوده است. در پايتخت عربستان، از روزي كه شيخ محمد بن عبد الوهاب آمده، اگر قبر اهل بيت (عليهم السلام) و صحابه بزرگ را تخريب كردند، پس حال قبور ديگر چه خواهد بود. همه قبور را تخريب كردند. هيچ قبري در عربستان سعودي نيست، ولي ما 24 ساعته در مورد قبر صحبت ميكنيم. واقعا محمد بن عبد الوهاب يك بيماري رواني قبور داشت كه به ما هم سرايت كرد. ما بيدار شديم و ديديم كه در اطراف عربستان اصلا قبر نيست. به حدي كه وقتي شيعه شدم، به قبرستان رفتم و إلا اصلا هيچ موقع سراغ آنجا نرفتم. حتي شيخ محمد غزالي گفته است: رئيس جمهور الجزايز به من در جلسه مخفيانه گفت: من را به عنوان كافر و لائيك ميدانند، ولي عاشق اسمم هستم. ولي من از فرانسهها ميترسم، اگر آنها بدانند كه ما گرايش به اسلام داريم، ما را نابود ميكنند. من از شما التماس ميكنم كه بيائيد يك دانشگاه درست كنيد به نام شهيد عبد القادر جزايري و فرهنگ اسلامي را در الجزاير پياده كنيد. من چند بار شما را زنداني ميكنم و چند بار شما را محكوم به اعدام ميكنم، ولي شما كار خود را ادامه بده. بعدا شما را آزاد ميكنم. كم كم خانمهاي الجزايري، محجّبه و ديندار شدند تا اينكه يك روز، اتفاقي افتاد كه هم كار رئيس جمهور خراب شد، هم كار من. يك نفر وهابي آمد و خودش را به سلاحهاي كشتار جمعي مجهز كرد و به بزرگترين قبرستان رفت و آنجا را نابود كرد. حتي استخوانهاي مردگان در خانههاي اطراف، پراكنده شد. بعد هم وصيتنامه نوشت كه الحمدلله من امروز شهيد ميشوم كه قبرستان اين منطقه را نابود كنم. ايشان نامه نوشت به وهابيها: آقايان وهابيها! الان آمريكاييها با جهان ميجنگد و شما با قبرستان و مردگان ميجنگيد! واقعا زندگي اينها قبرستان شده است و هر جا كه قبرستان باشد، حتما يك عمليات انتحاري انجام ميدهند. * * * * * * * سوال: نظر وهابيت راجع به ركن يماني كعبه، همان محل تولد وجود مقدس اميرالمؤمنين (عليه السلام) چيست؟ آيا اين را براي اميرالمؤمنين (عليه السلام) فضيلت ميدانند؟ جواب: نه، واقعا اين فضيلت را قبول ندارند. اينها هر چيزي را كه متعلق به اميرالمؤمنين (عليه السلام) باشد، خدشه ميكنند. بنيانگذاران خدشهكردن به فضائل حضرت علي (عليه السلام) 4 نفر بودند: 1. ابن جوزي، صاحب كتاب موضوعات كه تمام فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به عنوان احاديث ساختگي معرفي كرده است. 2. ابن حزم آندلسي كه شخص خطرناكي است. ابن ملجم را به عنوان مجتهد ميدانست و گفته كه ايشان با كشتن حضرت علي (عليه السلام)، يك أجر برده است. 3. ابنتيميه 4. ابن كثير اينها، واقعا در طول زندگيشان، عليه حضرت علي (عليه السلام) كتاب نوشتند و فضائل حضرت علي (عليه السلام) را زير سوال بردند و متأسفانه وهابيت در قرن معاصر، از فرهنگ اين 4 نفر است. ابن حزم آندلسي، چون عاشق أمويان بود و دشمن حضرت علي (عليه السلام) بود. ابن كثير دمشقي، چون خودش از پايتخت أمويان بود، عاشق أمويان بود. ابنتيميه از دمشق بود و عاشق أمويان. عشق به أمويان و دشمني به حضرت علي (عليه السلام)، باعث شد كه اين 4 شخصيت خطرناك، همه فضائل حضرت علي (عليه السلام) را زير سوال بردند و متأسفانه در سراسر جهان، بهترين فيلم را ساختند در عربستان سعودي كه در ماه رمضان، شخصيت ابنتيميه را به عنوان امام بزرگ اسلام معرفي كردند. ابنتيميه كسي است كه 8 جلد كتاب عليه حضرت علي (عليه السلام) نوشته است و به حضرت علي (عليه السلام) و حضرت خديجه (سلام الله عليها)، تهمتهاي ناروائي گفته است و گفته كه حضرت خديجه (سلام الله عليها)، جاهله بود. در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، گفته است: كبسوا بيتها ليأخذوا ما فيها مالا. اينها به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله كردند تا مالي را كه او از بيت المسليمن دزدي كرده، بگيرند. ايشان يك شخصيت خطرناكي است. علت اساسي كتابهايي كه عليه حضرت علي (عليه السلام) نوشته شده، اين 4 شخصيت است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 08 تير 89 - 05:56:19
بسمه تعالي با عرض سلام ممنون از اينکه اين بحث جالب را گذاشتيد خداوند خير عنايت فرمايد . در ضمن آقاي دکتر عصام العماد مطمئن باش ماه هيچ وقت دائم زير ابر نمي ماند و حقيقت روشن خواهد شد همانطور که امام صادق عليه السلام در مورد سوالي که ازش پرسيده بودند در مورد گمراه شدن مردم در زمان ظهورو قيام حضرت مهدي سلام الله عليه فرموده بود امر ما مثل آفتاب مي درخشد يعني کساني هم که بوسيله بعضي از صحابه به گمراهي کشيده شده اند در زمان ما توسط شما و ياوران امام زمان وانشاالله ظهور حضرتش هدايت خواهند شد امين رب العالمين موفق باشيد |
2 |
نام و نام خانوادگي: شيخ الجنة -
تاريخ: 17 بهمن 89 - 15:46:35
اين جمله ي آخر يعني : كبسوا بيتها ليأخذوا ما فيها مالا اينها به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله كردند تا مالي را كه او از بيت المسليمن دزدي كرده، بگيرند. خداييش معنيش همونه که شما نوشتيد؟ ابن تيميه گفته دزدي يا سخن از باقيماندن ارثي در آن جا داشته ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي آيا برداشتن يا نگاه داشتن مال بيت المال ، بدون اذن حاكم شرع غصب و دزدي نيست ؟ گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: مير بهمن -
تاريخ: 17 آذر 90 - 14:06:35
با سلام:خدا لعنت کند معاندين و دشمنان حضرت علي و اولادش را : الهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرج آل محمد (ع) |