* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 03 مهر 1387 | تعداد بازديد: 2042 | |
مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 03 ـ شاخصههاي اخلاقي و معنوي مكتب تشيع | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 03 ـ شاخصههاي اخلاقي و معنوي مكتب تشيع 1387 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * مجري برنامه تعريف اخلاق و شاخصههاي اخلاقي و آنچه را كه مكتب تشيع به عنوان اخلاق معرفي كرده است، چه مقدار در گرايش ديگران به مكتب تشيع و چه مقدار در نفوذ تشيع در جوامع مختلف، مؤثر بوده است؟ دكتر عصام العماد قرن بيستم، واقعا قرن مقايسه بين اديان و مذاهب است. سابقه نداشته است كه در مصر، بزرگترين پايتخت فرهنگ اهل سنت، يك دانشكده متعلق به شناخت جعفريه باشد. وقتي يك مذهب بزرگ داراي حداقل 300 ميليون پيرو باشد، نميتوان مثل زمان سابق گفت كه نميتوانيد از مذاهب ديگر حرف بزنيد. آنها هم مجبور شدند يك دانشكده درست كنند به نام آشنايي با مذهب جعفري. در اكثر كشورهاي سني، مجبور شدند حتي در دانشكدهها و مراكز علمي، مسئله مذهب امام صادق (عليه السلام) را مطرح كنند. با توجه به اين كه اگر مطرح نكنند، با وجود رسانههاي متعدد براي اين مذهب مانند ماهواره و سايتهاي اينترنتي و كتابخانههاي متعدد، خودبخود مطرح خواهد شد. اگر ما اين مذهب را به مردم معرفي نكنيم، اين مذهب خودبخود معرفي ميشود. اينها گفتهاند كه اكثر سنيها و وهابيت، تلويزيون جعفريان و مذهب جعفري را نگاه ميكنند. من هم خودم در شبكههاي تلويزيوني كه برنامه دارم، اكثر كساني كه تماس ميگيرند، يا از اهل سنت هستند يا از وهابيت. پس اينها واقعا مجبور شدند براي شناختن مذهب جعفري، يك دانشكده درست كنند. دكتر عبد الرحمان بداوي، محقق ايراني است كه در دانشگاه تهران هم تدريس ميكرد و حدود 15 سال پيش فوت كرد و دهها كتاب در زمينههاي مختلف نوشته است و دائرة المعارف معروفي هم دارد. در آخر زندگي خود، كتابي نوشت به نام دراسات اسلامية و در اين كتاب، عبارتي را گفته است كه با توجه به شخصيت او، تأثير بزرگي داشت. گفته است: متأسفانه به علت اين كه در طول تاريخ، شيعيان در حكومتهاي اهل سنت قيام كردند و مخالفان حاكمان سياسي اهل سنت (يعني خلفاي سهگانه، معاويه، يزيد، مروان و ... ) بودند، شيعيان را بيشتر به عنوان يك تفكر انقلابي و سياسي ميدانيم و جنبه سياسي تشيع را نگاه كرديم و از جنبه ديگرش غافل مانديم. راست هم ميگويد. وقتي در جهان اهل سنت، نام شيعه ميآيد، يعني اينها مخالفان حكومت و رهبران سني هستند؛ مخالفان ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و ... . پس اينها به عنوان يك گروه سياسي، شناخته شدهاند كه عليه سياست فعلي و حاكم در جهان اهل سنت، يا قيام كردند مثل قيام امام حسين (عليه السلام) و يا مثل ديگر معصومين (عليهم السلام) قيام نكردند؛ ولي كاملا مخالف دولت و حكومتهاي زمان خودشان بودند. نسبت به نزديكي و همبستگي با حكومتهاي زمان خودشان حساس بودند. وقتي به معارف اينها مراجعه ميكنيم، ميبينيم كه اجازه نميدادند هيچ ارتباطي ميان شيعيان و دستگاه حاكم زمان خودشان باشد. آقاي دكتر بداوي گفت: اين چهره تشيع را شناختيم و فهميديم، ولي اين پُررنگ شد تا از ديگر ويژگيهاي تشيع غفلت كرديم. هنگامي كه مذاهب اسلامي را بررسي كردم، متوجه يك ويژگي بزرگ شدم كه متأسفانه مورد غفلت اهل سنت شد و آن هم جنبه غير سياسي و غير انقلابي شيعه است؛ يعني جنبه معنوي و روحي و اخلاقي شيعه. معتقد است كه اگر معنويات و ادعيه تشيع و جنبههاي عاطفي و معنوي و روحي شيعه، به بدنه اسلام و خود مذهب اهل سنت تزريق نشده بود، اسلام تبديل ميشد به مذاهب مادّي مانند ماركسيسم و غير ديني. او به اساتيد تدريس مذهب جعفريه نامه مينويسد و ميگويد: وقتي كه مذهب شيعه را بررسي ميكنيم، مسائل قيام و انقلاب و قيام امام حسين (عليه السلام) را بررسي ميكنيم. درست است كه اين جنبهها مهم است، ولي در جنبه ادعيه اهل بيت (عليهم السلام) و جنبه روحي و تفكر عاطفي و اخلاقي مذهب شيعه كاري نكرديم. بعد از اين كه آقاي دكتر اين مسئله را مطرح كرد، خيلي ديگر از شخصيتهاي جهان اهل سنت، به اين جنبه پرداختند. كتابهايي كه راهيافتگان به مذهب شيعه نوشتهاند، حداقل 200 كتاب در قرن بيستم ميشود؛ از كتاب آنگاه كه هدايت شدم تا كتابهاي ديگر. اگر از اين جنبه هم بررسي كنيم، ميبينيم كه واقعا حرف دكتر بداوي، نسبتا منطقي است. در جريانات شيعهكشي كه در سراسر جهان اتفاق افتاده و به علت شكايت شيعه در برخي از مناطق اسلامي به اين دليل و مراجعه به حقوق بينالمللي كه مظلوميت خود را مطرح كردند، يك متفكر اهل سنت را فرستادند كه تحقيق و قضاوت كند. وقتي كه ايشان در اين جلسات آمد، ميگويد: روز 9 ذي الحجه ـ عرفه ـ بود و شيعيان در عرفات، دعاي عرفه را ميخواندند. من خواستم با يكي از شيعيان صحبت كنم، گفت: تا بعد از دعا منتظر باش. من در همين خيمه نشستم تا دعا تمام شود و اين آقا بيايد. بعد از اين كه دعاي عرفه را شنيدم، از اينها پرسيدم كه اين دعاي كيست؟ گفتند: دعاي امام حسين (عليه السلام) در روز عرفه است. بعد هم من رفتم در مورد ادعيه اهل بيت (عليهم السلام) بررسي كردم تا اين كه به صحيفه سجاديه رسيدم و مناجاتهاي امام زين العابدين (عليه السلام) و دعاي ابو حمزه ثمالي و دعاي كميل و دعاي جوشن كبير. توسط اين دعاها، من فهميدم كه مذهب شيعه، يك مذهب كامل است و از راه دعا، يك جرقّه در من ايجاد شد تا اين كه شيعه شدم. وقتي به حج رفتم، ديدم كه مبلّغان شيعي از يك شگردي استفاده ميكنند. يكي از دوستان من كه ادعيه امام سجاد (عليه السلام) را ميخواند، به او گفتم كه چرا با صداي بلند ميخواني؟ او متوجه شد كه من شيعه شدم و گفت: من عمدا اين كار را ميكنم. اين، روشي در تبليغ است كه وقتي دعايي را بلند ميخوانند، از او ميپرسند: اين دعاي كيست؟ ميگويند: دعاي امام سجاد (عليه السلام). سوال ميكنند: امام سجاد (عليه السلام) كيست؟ ميگويند: از امامان بزرگ اهل بيت (عليهم السلام) و امام چهارم است. تا اين كه يك تحولي در او ايجاد ميكنند. پس واقعا جنبه ادعيه و معنوي و اخلاقي و عاطفي، در گرايش به تشيع در زمان معاصر، خيلي مهم است. * * * * * * * مجري برنامه اگر پيرامون مصاديق اخلاقي مكتب تشيع، مطلبي در ذهنتان است، اشاره بفرماييد. دكتر عصام العماد يكي از مصاديق مهم كه جنبه عاطفي و روحي و معنوي مذهب شيعه است و من فكر ميكنم برگرفته از فرهنگ و ادعيه اهل بيت (عليهم السلام) است، جنبه تسامح است به عنوان يك مفهوم مقدس در قرآن و نهج البلاغه. كلمه تسامح، مورد تأثير در فرهنگ متفكرين قرن بيستم است. يكي از شخصيتهايي كه اكثر شيعه او را ميشناسند، دكتر احمد امين است كه كتابهاي زيادي عليه شيعه نوشت، ولي در آخر زندگي خود، كتابي به نام يوم الإسلام در ردّ كتابهاي خودش نوشت و اعتراف كرد كه من اشتباه كردم و در حق شيعه، ظلم كردم. در آخر عمر خود، يك مسافرت به نجف اشرف داشت و در آنجا با بزرگان شيعه مانند كاشف الغطاء ملاقات كرد و كاشف الغطاء به او گفت: تو كتابي عليه ما نوشتي و در حق تشيع ظلم كردي. ايشان هم بعد كه فهميد اشتباه كرده، اعتراف كرد و اين كتاب را نوشت و به غدير و وصايت حضرت علي (عليه السلام) اشاره كرد و ظاهرا گرايش به تشيع پيدا كرد، نه اين كه شيعه شد. يكي از مسائلي كه دكتر احمد امين در آخر زندگياش اشاره كرده است، مسئله تسامح در تشيع و فرهنگ تسامح و نقش اهل بيت (عليهم السلام) در ايجاد تسامح در مكتب اسلام است. با توجه به اين كه خشونت در مذهب اهل سنت ايجاد شد ـ به علت الگو گرفتن از خليفه دوم و خشونتي كه او در مسئله هجوم و شهادت و قتل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) داشت ـ ، ولي حضرت علي (عليه السلام) فرهنگ تسامح در قرآن و سيره رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تأكيد و ايجاد كرد. احمد امين فرهنگ تسامح را در شيعه بررسي ميكند و اعتراف ميكند كه در طول تاريخ، هر كجا كه حكومت و قدرت و ثروت در دست اهل سنت بود، همه شيعيان را قتل عام و نابود ميكردند و هر جا كه حكومت در دست شيعه بود، حتي يك نفر از اهل سنت را هم نميكشتند. دليل هم ميآورد. با توجه به هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و ماجراي كربلاء و روز عاشوراء، فرهنگ خشونت، به يك فرهنگ نهادينه شده در مذهب اهل سنت تبديل شده است. خود مورخان اهل سنت ميگويند كه وقتي صلاح الدين أيوبي شافعي مذهب ـ با اين كه وهابيت در آن زمان نبود ـ روزي از يك شهري رد شد و پرسيد كه اين شهر، متعلق به چه كساني است؟ گفتند: متعلق به شيعيان است. در آخر شب بود و گفت: همه درهاي شهر را ببنديد و تكههايي از فرش براي من بياوريد و ... و اينها را آتش بيافروزيد و مورخان اهل سنت ميگويند كه وقتي صبح شد، همه اهالي اين شهر از بچه و پيرزن و پيرمرد، نابود شدند و يك نفر هم زنده نماند. مورخان اهل سنت نقل كردهاند ـ نه شيعه ـ كه در يك شهر ايران، پادشاه آنجا، يكي از روحانيون بزرگ اهل سنت را دعوت كرد و بعد از گذشت يكسال، اين پادشاه ديد كه اين روحاني برجسته اهل سنت، تصميم گرفت كه اين شهر را ترك كند و پادشاه اصرار كرد كه بايد اينجا بمانيد و مردم به شما نياز دارند. او گفت كه من به يك شرط ميمانم كه شيعيان اين منطقه را جمع كنيد. رفتند شيعيان را كه در أقليت بودند، جمع كردند. به پادشاه گفت: آيا براي ماندن من، حاضريد هر چه من گفتم، قبول كنيد؟ گفت: بله. گفت: تكههاي آهنين به صورت اسم خليفه اول و خليفه دوم درست كنيد و داخل آتش بگذاريد و به صورت مُهر درست كنيد و به پيشاني تمام شيعيان اين شهر، مُهر بزنيد. واقعيتهاي زيادي است كه مورخان اهل سنت در قرن بيستم مانند احمد امين به اين نتيجه رسيدهاند كه هيچوقت در طول تاريخ، شيعيان اينگونه نبودهاند. حكومت فاطميان در مصر كه شيعيان بودند، يك سني را هم نكشتند. حكومت آل بويه در عراق و ايران، يك سني را هم نكشتند. احمد امين، داستاني را نقل ميكند و ميگويد من تعجب ميكنم رهبر شيعيان در مصر، با اين كه رقيب خليفه عباسي بود، گفت يك روحاني سني در دمشق، مظلوم واقع شده است. رهبر شيعيان نامه نوشت به او كه به كشور عدالت و نزد ما بياييد. وقتي كه اين روحاني به مصر آمد، رهبر شيعيان براي استقبال از او، فرش گذاشت و بهترين مسجد را به او تقديم كرد. احمد امين ميگويد تا قبل از ورود شيعيان به مصر، مذاهب چهارگانه، همديگر را ميكشتند. وقتي شيعيان آمدند، گفتند كه شما بايد برادر هم و متحد باشيد. براي هر يك از مذاهب چهارگانه، يك دانشكده درست كردند و گفتند كه ميتوانيد تدريس كنيد. احمد امين ميگويد كه من تعجب ميكنم از تسامح شيعه. آل بويه هم در ايران، همين كار را براي اهل سنت كرد. اگر در قرون اوليه، مسئله خشونت، به عنوان قهرماني تلقّي ميشد و انسانكشي به عنوان يك فرهنگ معتبر در قرون اوليه بود، فرهنگ قرن بيستم، سازگاري با فرهنگ تسامح شيعه دارد. از تسامحي كه در شيعيان وجود دارد، خيلي از سلفيها و سنيها، ناراحت هستند. وقتي به فرودگاه اروپائيها مانند آلمان و فرانسه ميروند، وقتي ميبينند كه او شيعه است، ميگويند بفرمائيد، وقتي ميفهمد كه سني و سلفي است، نيم ساعت او را بررسي ميكنند. ميپرسيم چرا؟ ميگويند: شيعيان هيچوقت بمب ندارند و آدمكش نيستند. اين، يكي از بركات اهل بيت (عليهم السلام) است. به جاي اين كه اينها بگويند ما از اهل بيت (عليهم السلام) چيزي نديديم و به مكتب اسلام، چيزي را تقديم نكردند، ما بايد ببينيم از روزي كه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را ترك كرديم، چه زيان و مشكلاتي را ديديم از عدم تمسك و يادگيري معارف اهل بيت (عليهم السلام). واقعا مسئله تسامح، يكي از مسائل مهم است و راهيافتگان هم به اين مسئله توجه كامل كردهاند. * * * * * * * سوالات حاضرين در جلسه سوال: پس از انتشار كتاب آقاي تيجاني نوشتهاند به نام ثم اهتديت و با ترجمه فارسي آنگاه كه هدايت شدم و با ترجمه انگليسي، مشابه اين كتاب را وهابيت به زبان فارسي نوشتند و در سفرهاي حج عمره، خدمت فارسيزبانان ميدهند. نظر شما راجع به اعتبار اين كتابها و نفوذشان در مجامع شيعي چيست؟ جواب: الآن يكي از مشكلات اساسي و بنيادين در ميان اهل سنت كه حتي كنفرانسهايي را تشكيل ميدهند، پديده انتقال از اهل سنت به مذهب شيعه است كه در طول تاريخ ميبينيم خيلي از اهل سنت از همين قرون اوليه تا زمان معاصر، گروه گروه به تشيع حركت ميكنند. ولي قرن بيستم يك ويژگي مخصوص دارد. اگر در زمان سابق، 20، 30، 40 نفر يا هزار نفر شيعه ميشدند، ـ مانند زراره كه توسط امام باقر (عليه السلام) شيعه شد و سيد حِمْيري، شاعر بزرگ اهل بيت (عليهم السلام) كه توسط امام صادق (عليه السلام) شيعه شد و خيليها هم توسط امام رضا (عليه السلام) شيعه شدند ـ و در آن زمان، امكانات محدودي بود، ولي قرن معاصر، قرن تشيع است و ممكن است شهر به شهر شيعه شوند. در همين قرن بيستم، در يمن، 2 ميليون نفر شيعه شدند. يك نويسنده به نام شيخ فرحان در يكي از مجلات معروف جهان عرب به نام المجلة، مقالهاي به نام علل الإستبصار نوشت كه چرا اينها به سوي تشيع حركت ميكنند. يك كنفرانس بين المللي تشكيل دادند كه گفتگوي ما با شيعيان نيست، با راهيافتگان است. اگر تشيع در قبل از قرن بيستم، محدود به ايران، عراق، پاكستان و افغانستان بود، الآن بر اساس آمار دقيق، تشيع وارد 120 كشور جهان شده است. اينها آمدند براي جلوگيري از حركت به سمت تشيع، راه حل دادند. شيعيان آمدند سايت اينترنتي درست كردند به نام مستبصرين ـ يعني كساني كه سني بودند و شيعه شدند ـ اهل سنت هم سايتي درست كردند به نام المهتدين ـ يعني كساني كه شيعه بودند و سني شدند _. كلمه المهتدين در مقابل كلمه مستبصرين. اهل سنت خواستند بگويند كه ما هم داريم كساني را كه شيعه بودند و سني شدند. من يك روز گفتم تحقيق كنم در رابطه با سايت المهتدين كه انگيزه كساني كه شيعه شدهاند، چه بوده است؟ وقتي رفتم، ديدم هيچ عكسي نيست. معمولا ما وقتي شيعه شديم، هم برنامه تلويزيوني داريم و هم كتاب و مقاله مينويسيم و ديگران هم توسط ما شيعه ميشوند. ولي در سايت اينها، دنبال يك نفر مهتدي واقعي بودم و ديدم كه اصلا عكس ندارند. يا يك نفر 20 سال پيش مرده است يا يك نفر اسمش ابو احمد و ابو محمد است و اسم ندارد و كتاب و تلفن و ايميل هم ندارد. بعد من به مسئول سايت گفتم كه من وهابي بودم و شيعه شدهام و ميخواهم با يك شيعهاي كه سني شده، مناظره كنم. گفت: اينها ميترسند. گفتم: اينها فداكاري ميكنند و به خودشان بمب ميبندند و قبرستان را بمباران ميكنند، ولي نميخواهند از طريق اينترنت با هم صحبت كنيم كه ببينيم چرا اينها از تشيع برگشتهاند. گفت: اينها ميترسند كه صدايشان شناخته شود. گفتم: تلفن و سايت و كتاب دارند؟ گفت: نه. فقط وقتي يك روحاني ميميرد، بعد از 20 سال ميگويند كه او سني شده بود. ميگوييم: از كجا فهميديد كه سني شده است؟ ميگويند: در يك جلسه خصوصي به من گفت كه سني شدهام، ولي ترسيدم كه كسي بفهمد. آمدند شخصيتهاي دروغين درست كردهاند كه سني شدهاند. مثلا آقاي برقعي بعد از اين كه چند سال پيش فوت كرده است، كتابي به نام برقعي چاپ كردهاند. چرا در زمان خودش اين كتاب چاپ نشد. ممكن است يك نفر سنيزده باشد، ولي سنيشده نميشود. ما شيعه شديم، چون فهميديم كه اشتباه كردهايم. اين شخصي كه ـ عمر ـ برايش يك تقدّس و أبّهت بزرگ ايجاد كردهاند، يك شخصيت وهمي و خيالي است و مانند شخصيتهاي ديگر كه اگر واقعيت اينها را بررسي كنيم، ميبينيم كه آدمهاي درستي نيستند، ولي توسط رسانهها، اين قدر اينها را بزرگ كردند كه وقتي با اينها ملاقات ميكنيم، ميبينيم كه يك شخصيت رسانهاي هستند. شخصيت خليفه، يك شخصيت رسانهاي است، ولي اگر از لحاظ علمي و موضوعي بررسي كنيم، ميبينيم كه واقعيت خارجي نداشتند. در اين سايت، داستانهايي ديدم از كساني كه وهابي شدهاند. اين داستانها، همهاش ساختگي است و فقط در سايت وجود دارد و اين شخص، نه عكس دارد و نه تلفن و نه سايت و نه ايميل. با خودم گفتم كه خب، حالا وجود خارجي اينها هم مهم نيست، ببينيم كه داستان اينها چگونه است؟ داستان اينها را خواندم و ديدم كه از طرف آنها نوشتهاند كه وقتي زندگي عمر را خواندم، واقعا عاشق او شدم. ما قبلا عمر را شناختيم، يعني چه كه عاشق عمر شدهام؟! يعني انسان، گرايش به سني پيدا ميكند، به خاطر شخصيت عمر. او چه ويژگيهايي دارد كه انسان، گرايش به تسنّن پيدا كند؟ ديدم كه داستانهايش واقعي نيست. حتي به مسئول سايت هم نامه نوشتم كه او چه چيزي در عمر ديده است كه عاشق مذهب تسنّن شده است؟ ميگويد: او نميتواند جواب بدهد، ممكن است از روش خودش و قلم خودش مشخص شود و بعدا بفهميد او چه كسي است. يعني چه؟ راهيافتگان ما، يك پديده جهاني هستند و در تمام روزنامهها، جلسات، ماهوارهها و تلويزيونها شركت ميكنند. شما يك شخصي كه سني شده را معرفي كنيد، نه اين كه اصلا هيچ نشاني ندارد و گمنام است. * * * * * * * سوال: ديدگاه وهابيت راجع به كليت عزاداري، مخصوصا راجع به حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) چيست؟ جواب: يكي از رهبران بزرگ وهابيت به نام دكتر طارق السويدان، يك حرفي در ماهواره خودش به نام رسالت گفته است: من دهها سال قرآن ميخوانم و شايد صدها بار قرآن خواندهام؛ ولي واقعا وقتي به آيه مودّت اهل بيت (عليهم السلام) ميرسم، از خجالت خدا، خَم ميشوم و نميدانم كه روز قيامت، چه جوابي به خدا ميدهم. هميشه در طول زندگيام، كتابهايي عليه شيعه نوشتهام و براي عزاداري و كار شيعيان در روز عاشوراء، ايراد ميگرفتم و يكي از ادله گمراهي شيعيان براي من، مسئله عاشوراء و عزاداري و گريهكردن و كارهايي است كه در روز عاشوراء انجام ميدادند. من به يك نتيجه رسيدم كه مسئله مودّت، يك فريضه ديني است مانند نماز و حج و روزه. همه فرائض اسلام، دو جنبه دارد: يك جنبه نظري و تئوري و ذهني و فكري و يك جنبه فعل و محسوس و ملموس و عملي و مصداقي كه اين جنبه تئوري را تصوير و تجسيم ميكند. مثلا حج، يك تئوري در قرآن است مانند مودّت. خداوند براي اين كه طبع انسان، فراموشي است، اگر عبادت خدا، فقط جنبه تئوري داشته باشد، ممكن است انسان دچار فراموشي و دوري از خدا شود و خداوند خواسته است كه حج، فقط در ذهن انسان نماند و بايد براي أداء انجام وظيفه حج، مسافرت كند و راههاي طولاني برود و زحمت بكشد. خداوند در نماز هم همينطور گفته است كه فقط نبايد يك جنبه تئوري و ذهني باشد، خواسته است كه يك جنبه فعلي و مصداق بيروني هم داشته باشد. مسئله مودّت هم همينطور است و وهابيها و اهل سنت هم ميگويند كه مودّت، مانند نماز است. محبت و عشق به اهل بيت (عليهم السلام)، مانند نماز است. خدا هم نخواسته است كه اين مسئله، فقط جنبه نظري و داخلي و دروني و وجداني باشد، بدون ابراز اين محبت و تصويري و تجسمي و خارجي كردن آن. متأسفانه ما در روز قيامت، شرمنده خدا هستيم و ما اهل سنت و وهابيها، هيچ موقع به آيه مودت عمل نكرديم. نه از اهل بيت (عليهم السلام) از لحاظ بيروني، تبعيت كرديم و نه از احكام و اعتقادات اهل بيت (عليهم السلام) تبعيت كرديم. حداقل كوچكترين عمل به آيه مودّت، جشن نگرفتن در روز عاشوراء است. ولي ما در روز عاشوراء، بهترين لباسها را ميپوشيم و بهترين غذاها را ميخوريم و جشن ميگيريم، پس روز قيامت چه ميگوييم؟ من به اين نتيجه رسيدهام كه به جاي ايراد گرفتن عليه شيعه، ببينيم كه چه كار كردهايم براي اهل بيت (عليهم السلام)؟ كسي كه نماز ميخواند و حج ميرود، اگر در حج، يك اشتباه كوچك انجام دهد، بايد يك قرباني بدهد و بهتر از اين است كه حج نرود. ما اصلا دنبال آيه مودْت نرفتيم و نشستيم تا ببينيم شيعيان در روز عاشوراء چه ميكنند؟ شيعيان در روز قيامت ميگويند كه اگر ما اشتباه كرديم، حداقل به آيه مودْت عمل كرديم. ولي ما وهابيها و اهل سنت اصلا اين فريضه را انجام نداديم. كدام يك بهتر عمل كردهايم: كسي كه نماز خوانده، ولي به جاي 4 ركعت، 3 ركعت خوانده يا كسي كه اصلا اهل نماز نيست؟ ببينيد! اين يك وهابي است و در تلويزيون خودش گفته است. بعد از اين كه او اينچنين حرفي را زد، 60 نفر از وهابيت، فتواي تكفير او را دادند. روز عاشوراء، بهترين روز عيد اينهاست و بهترين لباس را ميپوشند. مشكلات اينها صد برابر مشكلات شيعيان است كه ميآيند يك مشكل كوچكي را كه در جامعه تشيع اتفاق افتاده است، ميگويند. مانند كسي است كه سرطان دارد و به ديگري ايراد ميگيرد كه سرما خوردهاي. * * * * * * * سوال: در مورد حقانيت مكتب تشيع از قرآن، توضيح بفرمائيد. جواب: من فقط به يك آيه اشاره ميكنم كه بزرگترين دليل بر حقانيت مذهب شيعه، آيه تطهير است: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا سوره أحزاب/آيه33 يعني حتي خود مفسرين اهل سنت هم اذعان كردهاند كه يكي از دلائل اين كه قرآن محفوظ مانده و تحريف نشده است، وجود آيه تطهير است. اگر اينها ميتوانستند قرآن را تحريف كنند، حتما بايد آيه تطهير را حذف ميكردند. با وجود اين كه اينها در منابر أموي به اهل بيت (عليهم السلام)، لعن ميكنند، ولي اين آيه برداشته نشده است و اين دليل بر عدم تحريف قرآن است. اين آيه، يكي از دلايل حقانيت مذهب شيعه است. چون در اينجا كلمه أَهْلَ الْبَيْتِ است. ممكن است در آيات ديگر، صريحا كلمه اهل بيت (عليهم السلام) نيامده است، مانند آيه ولايت و مباهله و ما از راه روايت ميتوانيم اثبات كنيم كه اين آيه درباره اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است، ولي در آيه تطهير، كلمه أَهْلَ الْبَيْتِ آمده است و نيازي به حديث در تفسير اين آيه نداريم. قرآن، بزرگترين دليل بر حقانيت تشيع است و نمونه بارز اين دليل، همين آيه تطهير است. ديگران كه سه خليفه را مقدس ميدانند، يك آيه مثل آيه تطهير براي آنان پيدا كنند. ميگويند كه فلان آيه در مورد خليفه اول آمده است. آيا اسم خليفه اول يا خاندان او آمده است؟ در اينجا اسم أَهْلَ الْبَيْتِ آمده است و مسلّم است و كسي نميتواند بگويد كه اين آيه در مورد غير اهل بيت (عليهم السلام) آمده است. پس با وجود اين كه اينها اهل بيت (عليهم السلام) را شهيد كردند، اين آيه، يكي از معاجز الهي است و يكي از ادله حفظ قرآن توسط خداست. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» | ||