* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 04 مهر 1387 | تعداد بازديد: 2165 | |
مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 04 ـ مقايسه ميان تبليغ شيعه و اهل سنت و وهابيت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: مصاحبه شبكه سلام با دكتر عصام العماد 04 ـ مقايسه ميان تبليغ شيعه و اهل سنت و وهابيت 1387 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * مجري برنامه در مورد سيستم تبليغي وهابيت و كارهايي كه راجع به تبليغ مذهب وهابيت انجام ميدهند، مقداري توضيح دهيد. دكتر عصام العماد در مذهب وهابيت، وقتي كه وهابي بودم، مسئله تبليغ و ترويج اعتقادات ما، جزء مسائل مهم كار ما بود. يكي از شعارهايي كه واقعا به صورت عملي توسط وهابيت انجام ميشود، اين است كه ما همگي بايد غذا بخوريم و همگي نماز بخوانيم و همگي بايد اعتقادات وهابيت را تبليغ كنيم. از جمله كارهايي كه انجام ميداديم و هنوز هم وهابيان در سراسر جهان انجام ميدهند، بر اساس همين شعاري كه گفتم، تبليغِ همگاني است. مثلا براي وزارت ارشاد عربستان سعودي و ارگانهايي كه در مورد تبليغ وهابيت كار ميكنند يا وزارت حج عربستان سعودي، براي همه اصناف مردم، بدون استثناء، تدريس اعتقادات وهابيت الزامي است. همه كساني كه در دانشگاهها تدريس ميكنند در علوم ديني و غير ديني، تدريس اعتقادات وهابيت، يك درس الزامي است و هيچكس در اين زمينه مستثناء نيست. مسئله ديگر، تبليغ است كه الان به علت شعار اينها، همه اصناف و رشتههاي علوم انساني و ديني پزشكي، بايد مبلّغ داشته باشند و اين يكي از مسائل مهم در مذهب وهابيت است. اگر عملكرد اينها را بررسي كنيد، ميبينيد كه اكثر مبلّغان اينها، از فارغ التحصيلان علوم ديني و غير ديني هستند، مانند شيخ بنباز، مفتي اعظم عربستان سعودي و شيخ عبد المجيد زنداني كه از مبلّغين بزرگ وهابيت در سراسر جهان است و خودش يك داروساز بوده است و دكتر طارق السويدان از مبلّغين بزرگ وهابيت كه ايشان هم مهندس راه بود. اينها ميگويند كه همگي بايد مبلّغ وهابيت باشيد، مهندس و روحاني و پزشك و استاد فيزيك و ... . وقتي كه ما به اردوها و مسافرتهاي تبليغي ميرفتيم، در اين اردو خود امام جمعه يا استاد حوزه يا مهندس يا دكتر استاد دانشگاه در علوم پزشكي يا فيزيكدان است؛ همه بايد تبليغ كنند. حتي در مسئله سخنراني هم همينطور است. حتي كارخانجات و كارمندان شهرداري و دولتي و غير دولتي و ... ، بايد تعدادي را اعزام كنند به حوزه علميه وهابيت براي يادگيري علوم ديني و بعد هم به خود كارخانه ميفرستند. همچنين دانشكده فيزيك بايد عدهاي را معرفي كند و 2 تا 4 سال دروس حوزوي وهابيت را بخوانند و اين الزامي است تا خودشان يك مبلّغ داشته باشند. يك عده هم كارشناس دارند تا كساني كه 2 سال درس حوزه علميه وهابيت را خواندهاند، زير نظر او باشند و اگر هنگام تبليغ مشكلي داشته باشند، با او تماس ميگيرند؛ چيزي شبيه سازمان تبليغات. مسئله تبليغ، همراه با تشويق است. مثلا يك تاجر ثروتمند وهابي، ميتواند يك مدرسه ديني به نام خودش بسازد و در تابلو هم نام خود را بنويسد و همين تاجر از سراسر جهان، طلبه جمع ميكند و اين مدرسه به نام خودش ميماند و شهريه را هم با نام خودش ميدهد كه مثلا اين شهريه فلان تاجر است. اين كار باعث شده است كه ميان تجّار بزرگ وهابيت، رقابت ايجاد شده است كه مثلا به عنوان يك تاجر ثروتمند، مدرسه به نام اوست و شهريه هم با نام اوست. اين تشويقي است كه تجّار وهابيت در رقابت باشند. حتي گاهي مدرك هم به نام همين تاجر است و با مُهر خودش. شايد خود تاجر هم بيسواد باشد، ولي افتخار ميكند كه 40 مدرسه براي طلبهها ساخته است. فقط عربستان سعودي به وهابيت كمك نميكند، بلكه خود تجار كمك ميكنند و گاهي هم عربستان سعودي ناراحت ميشود و سعي ميكند كه دارايي اينها را در بانك تعطيل كند. وقتي يك مبلّغ به تبليغ ميرود، براي اين كه ديگران را تشويق كنند به اين كار، به عنوان هديه، يك خانه تقديم او ميكنند. مثلا يك شخص در يمن، جايزه بهترين مبلغ را در عربستان سعودي از خود پادشاه عربستان سعودي گرفت. در روز عيد قربان، اين مبلّغان، يك هديهاي كوچك يا گوسفند از طرف روحانيون خود دفتر تبليغات وهابيت به خانههاي آن روستا ميدادند يا گندم و پنير و غيره پخش ميكنند. وقتي وارد شهري ميشوند، قبل از اين كه تبليغ كنند، از راه اقتصادي وارد ميشوند. ابتداء مشكلات اقتصادي را حل ميكنند و يك انبار مواد غذائي براي اين كار درست كردهاند و به عنوان هديه از مبلّغين وهابيت، به همه تقديم ميكنند. مثلا قبل از ماه رمضان، به همه اين مناطق، خرما به عنوان هديه ميفرستند و بعد هم ميروند تبليغ ميكنند. يك صندوق است به عنوان صندوق تبليغ مذهب و هر كسي بايد هر روز، چيزي را براي تبليغ وهابيت از جيب خودش تقديم كند. در وهابيت، اهميت دادن به مسئبه تبليغ، خيلي مهم است. اگر به سرزمين وهابيت برويد، اولين چيزي كه در فرودگاه به شما تقديم ميكنند، زندگينامه شيخ محمد بن عبد الوهاب و اعتقادات وهابيت و توحيد شيخ محمد بن عبد الوهاب است و به همه زبانهاي دنيا به صورت رايگان پخش ميكنند. حتي گاهي در پمپ بنزينها از اين كارها ميكنند. ما مسافرتهاي متعددي داشتيم در هر پنجشنبه و جمعه به دهات و مناطق و نماز ميخوانديم و سخنراني تبليغي ميكرديم و براي نماز ديگر، به مسجد ديگر ميرفتيم. مثلا براي تبليغ مذهب وهابيت در 5 وقت نماز، 5 سخنراني داشتيم. چون من از مبلّغان وهابيت بودم، همچنان كه شيعيان در ده روز محرم، براي تبليغ بسيج ميشوند، وهابيان، 360 روز براي تبليغ وهابيت بسيج هستند. وهابيت يك مذهبي است كه تازه آمده و خرافات زياد دارد و استدلال ضعيف دارد و استدلال قرآني و عقلي ندارد، ولي به علت اين كه از تبليغات استفاده ميكنند، الان در حال گسترش است. كتابهاي خودشان را به همه زبانهاي دنيا ترجمه كردهاند و به همه زبانهاي دنيا، كانال درست كردهاند. چون مسئله تبليغ براي اينها، يك مسئله اساسي است. اگر به مناطق وهابينشين برويد، اولين چيزي كه از شما ميپرسند، مذهب شماست. * * * * * * * مجري برنامه براي نهادينه كردن و فرهنگسازي تبليغ در مكتب تشيع، مخصوصا در جواناني كه امروزه داعيه پيروي از وجود مقدس امير المؤمنين (عليه السلام) را دارند، چه كار بايد كرد؟ دكتر عصام العماد در متون ديني و در قرآن و نهج البلاغه و احاديث مقدس رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي (عليه السلام) و بقيه ائمه (عليهم السلام) آمده است كه از لحاظ نظري، اهميت فوق العادهاي به مسئله تبليغ دادهاند. ولي در جنبه عملي، مشكل از اينجا شروع شد و يكي از مسائلي كه من بعد از شيعه شدنم ديدم، عدم اهتمام به تبليغ در خود متون ديني شيعه نيست، در تطبيق عملي اين متون ديني است. از لحاظ نظري، شيعيان و مذهب شيعه، در مورد تبليغ، اهميت صد برابري نسبت به مذاهب اسلامي ديگر داده است. وقتي وارد فرودگاه وهابيت ميشويد، اولين چيزي كه به شما هديه ميكنند، كتاب آئين وهابيت است. وقتي وارد فرودگاههاي شيعه ميشويد كه دروازه ورود به ايران است براي كسي كه از بيرون آمده است، اولين چيزي كه به شما ميدهند، يك گل است كه يك خانم براي تبليغ هتل 4 ستاره به شما ميدهد. با وجود تأكيدات معصومين (عليهم السلام) و احاديث تبليغي تشيع كه قابل مقايسه با احاديث تلبيغي اهل سنت نيست، ولي چرا از لحاظ عملي، اينها بيشتر اهميت ميدهند؟ من فكر ميكنم اين اشكال، به يك مسئله تاريخي برميگردد. اشكال، از خود روايت يا مكتب تشيع نيست. چون شيعيان در طول تاريخ، مغلوب و محكوم و مظلوم و مقتول بودند و رانده شدند و مظلومترين مذهب در طول تاريخ بشريت بودند ـ به اتفاق دينشناسان و مذهب شناسان ـ ، حق تبليغ نداشتند و حكومتها و رهبران ظالم، حق حرف زدن را به تشيع نداده بودند. حتي رهبران شيعه مانند شيخ طوسي (ره)، وقتي براي تدريس به يك مسجد در منطقه كرخ بغداد رفت، بلافاصله آمدند او را سنگباران كردند و مجبور شد به طرف نجف فرار كند. چند بار به خود درس شيخ مفيد (ره) حمله كردند. نه تنها فقط به شيعيان اجازه نميدادند، حتي اگر يك سني معتدل كه مريد حضرت علي (عليه السلام) بود، مورد حمله اينها قرار ميگرفت؛ مانند امام نسائي كه يك كتاب درباره ويژگيهاي حضرت علي (عليه السلام) نوشته است، او را كشتند و شهيد كردند. شيعيان از يك جهت با دستوري در متون ديني كه دارند، ميخواهند مذهبشان را تبليغ كنند و از يك جهت هم ميدانند كه اگر تبليغ كنند، نابود ميشوند. به محض اين كه يك نفر در مورد حديث امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) صحبت كرد، ظالم عباسي آمد زبان او را از پشت سرش در آورد. پس واقعا اينها در خفقان بودند. اينها نميتوانستند در مجالس عمومي شركت كنند. وقتي امام بخاري وارد بغداد شد، صدها هزار نفر به استقبال او رفتند و فقط صد نويسنده، صحبتهاي او را مينوشتند. وقتي كليني (ره) وارد بغداد شد، در يك مخفيگاه رفت؛ چون اگر ميدانستند كه او آمده است، 100٪ او را ميكشتند. حتي وقتي ابن جرير طبري ـ امام اهل سنت ـ حديث غدير را جمع كرد، سنيهاي تندرو به منزل او ريختند و او را زدند و با سختي توانست نجات پيدا كند. گاهي يك نفر زنداني است و زير نظر يك ظالم است و چند سال در زندان ميماند، ولي گاهي زنداني بودن يك بيمار يا مظلوم، به مسئله رواني تبديل ميشود. شيعيان صدها سال حق تبليغ و ساختن مسجد را نداشتند. در منطقه كرخ بغداد، يك مسجد ساختند و دهها بار به اين مسجد حمله كردند. شيعيان براي حفظ وجود مذهب، تبليغ نميكردند و تقيه ميكردند. چون اكر تبليغ ميكردند، نابود ميشدند. مثلا ائمه (عليهم السلام) ياران خود را به شهرهاي ديگر ميفرستادند تا جانشان حفظ شود، وگرنه تشيع نابود ميشد. با وجود اين كه الآن خطر برطرف شده است و حكومت و دولت عباسي و أموي و عثماني نيست، ولي عادت كردهاند و عدم تبليغ تشيع، به شكل يك فرهنگ نهادينه شده است. يكي از شخصيتهاي اروپائي ميگفت: من 20 سال در تهران بودم. اي كاش از يك تهراني ميشنيدم كه اسلام چيست. به محض اين كه سوار بر تاكسي ميشدم، مذهبم من را ميپرسد و من ميگويم مسيحي هستم و ميگويد عيسي به دين خود و موسي به دين خود. هيچ موقع نگفتهاند كه اسلام و تشيع به اين شكل است. حسّ تبليغي مطرح نيست و ديگر اهميت نميدهند. واقعا هم همينطور است. سازماندهي شده و خودجوش نيست و من اگر مبلّغ باشم، بايد يك پرونده داشته باشم. حتي در وهابيت اگر از يك شخص ميپرسند كه كار شما چيست؟ ميگويد كه مبلّغ مذهبم هستم. كار تبليغ، يك كار مهم است. ولي اين مسائل در مناطق شيعهنشين مانند ايران، پاكستان و لبنان، به مظلوميت شيعه برميگردد. اگر يكي بگويد كه من كارم مبلغّي است، باز هم از او ميپرسند كه شغل تو چيست؟ قبول نميكنند كه شغلش تبليغ باشد. جا نيفتاده كه كار مبلّغ، مقدس و مهم است. در جامعه وهابيت و اهل سنت، اگر يك شخص بگويد كه من مبلّغ هستم، ديگر از او نميپرسند كه چه كاره هستي. ميگويد آفرين بر شما و بهترين كار را انتخاب كردي. به مرور زمان، اين مسئله به حالت رواني در آمد و وقتي حاكم ظالم رفت، ما عادت كرديم كه تبليغ نكنيم. كارهاي نذري كه مثلا براي شهادت امام حسين (عليه السلام) ميكنند، كار تبليغي است، ولي در وهابيت، براي اعتقادات خودشان هم غذا ميپزند و هم كتاب پخش ميكنند. * * * * * * * سوالات بينندگان سوال: راجع به آغاز پيدايش وهابيت، اطلاعات مختصري بدهيد كه وقتي در ميان جوانان درباره وهابيت صحبت ميكنيم، مختصر و مفيد، تاريخچهاش را بگوييم. كتابي را هم در اين زمينه، معرفي كنيد. جواب: آغاز پيدايش وهابيت به زمان ابنتيميه ـ صاحب كتاب منهاج السنة در ردّ كتاب منهاج الكرامة علامه حلي (ره) ـ برميگردد. ابنتيميه اولين شخصي بود كه مسئله زيارت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از راه دور را تحريم كرد و مورد اعتراض همه بزرگان شيعه و سني شد. احاديثي كه در استحباب زيارت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود را زير سوال برد و جعلي دانسته است. بلافاصله مفتي اعظم عربستان سعودي ـ و استاد ابنتيميه و صاحب كتاب شفاء السقام ـ گفت: احاديثي كه ابنتيميه در زيارت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) زير سوال برده است، صحيح و معتبر است. ابنتيميه مسئله توسل و احكام و احاديث توسل را براي اولين بار در اسلام زير سوال برد و گفت كه اينها ساختگي است. علماء و بزرگان زمان خود ابنتيميه، بلا فاصله نامههاي متعددي نوشتند و ثابت كردند كه احاديث توسل به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، احاديثي است كه همه مسلمانان ـ سني و شيعه ـ نقل كردهاند و احاديث متواتر است و وقتي متوسل به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) ميشويم، بر اساس دستور خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و متون ديني است. به ابنتيميه گفتند كه اين احاديث از لحاظ علمي و سندي هيچ مشكلي ندارد، ولي چون شما اعتقاد به توسل نداريد، احاديث رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را زير سوال برديد. بعد هم در زمان شيخ محمد بن عبد الوهاب كه با محمد سعود ملاقات داشت و حكومت آل سعود آمد، تفكرات ابنتيميه گسترش پيدا كرد؛ مخصوصا بعد از اين كه در عربستان سعودي نفت كشف شد و امكانات عربستان سعودي زياد شد و مذهب وهابيت با استفاده از اين امكانات مالي، تبليغات كردند تا توانستند در سراسر جهان مدارسي را درست كنند. كتابي كه الآن اهميت دارد و براي آخرين مفتي اعظم اهل سنت عربستان سعودي، شيخ محمد مكي علوي است و به فارسي هم ترجمه شده است به نام مفاهيم يجب أن تُصحّح و آمده است مفهوم شفاعت و توسل را توضيح داده است. از منابع درجه يك وهابيت اثبات كرده كه توسل و شفاعت، صحيح است. با توجه به اين كه خود عربستاني است و حدود 60 سال با وهابيت مناظره داشته است و كتب محمد بن عبد الوهاب و ابنتيميه را حفظ كرده است و وقتي حكم اعدام و تكفير به شيخ محمد مكي علوي دادند، به دادگاه كشيده شد و محاكمه كردند. ولي گفتند قبل از اعدام، بر اساس دستور، بايد مناظره داشته باشد. گفت من حاضرم با همه آنها مناظره كنم در مسئله شفاعت و توسل و همه آنها را از كتب خودتان ثابت ميكنم. بعد از مناظره، دادگاه خود عربستان سعودي با امضاء بنباز، گفتند كه بعد از بررسي اين مسائل با شيخ محمد مكي علوي، به اين نتيجه رسيديم كه اين مسائل، اختلافي است و ايشان مجتهد است و ما هم مجتهد هستيم و هر كس نظر خودش را داشته باشد و دادگاه هم تبرئه او را صادر كرد و آزادش كردند. وقتي كه در عربستان سعودي فوت كرد، وهابيت در سراسر جهان گفتند كه ابولهب رفت. * * * * * * * سوال: در صحبتهاي شب گذشته فرموديد كه مباحث وهابيت، بيشتر مادي است تا معنوي. دليل پافشاري وهابيت بر بجا آوردن فرائضي مانند نماز جماعت چيست؟ جواب: اين چيزي نيست كه فقط در وهابيت باشد و به مباحث تاريخي برميگردد. وقتي تاريخ جامعه تسنّن و تشيع را بررسي ميكنيم، ميتوانيم سوال را جواب بدهيم. با اين كه امامان معصوم (عليهم السلام) و امام صادق (عليه السلام) تأكيد كردهاند كه در نماز جماعت اينها شركت كنيد و كسي كه پشت سر اينها نماز خوانده، مانند اين است كه پشت سر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خوانده است و در تشييع جنازه اينها شركت كنيد، ولي يك مشكل است كه خودم اين مسئله را لمس كردم و ديدم. وقتي كه در عربستان سعودي بودم و شيعه شدم، ديگر نتوانستم در مساجد شركت كنم؛ در يمن هم همينطور. وقتي در مساجد آنها شركت ميكنيد، نميتوانيد كلمات آنها را تحمل كنيد و از اين ميترسيد كه يك مشكل و فتنه در مسجد ايجاد كنيد و مجبور ميشويد در منزل نماز بخوانيد. من فكر ميكنم شيعه هم در طول تاريخ اقليت بودند و مجبور بودند در خانه نماز بخوانند. ولي امامان (عليهم السلام) تأكيد ميكردند كه در مساجد شركت كنيد و شيعيان هم در مساجد نماز ميخوانند. در اينجا ممكن است كه زندگياش به خطر بيفتد و مجبور ميشود به خانه برود. من از يكي از شخصيتهاي عربستاني پرسيدم كه شما اشتباه ميكنيد و هنوز هم مسائل را درك نكرديد. گفت شما اشتباه ميكنيد و اگر ميخواهيد ثابت كنيد كه مسلمان هستيد، بايد در مسجد دانشگاه شركت كنيد. گفت ما قبلا نماز ميخوانديم و روزي يك نفر از شيعيان را در همين مسجد شهيد كردند و امنيت جاني نداريم. الان كه مساجد براي شيعيان است، باز هم عادت كردهاند و نماز را در خانه ميخوانند. وقتي از يك مسئله كه 500 سال در خانه نماز ميخواندند ميگذرد، خيلي سخت است كه به مسجد بيايند. قبلا كار دولتها بود و حاكمان عباسي و أموي به خاطر خودشان روي نماز جماعت مانور ميدادند. چون گاهي امام جماعت مسجد، خود فرماندار منطقه بود. الآن شايد كسي تعجب كند كه چرا سنيها در سراسر جهان به نماز جمعه اهميت ميدهند؟ يكي از اشكالاتي كه شوكاني و شيخ محمد بن عبد الوهاب و بزرگان اهل سنت در طول تاريخ اعتراض كردهاند اين است كه چرا ما اهل سنت بيشتر از شيعيان نماز جمعه ميخوانيم؟ واقعا جوابش واضح است. همه مورخان گفتهاند: در زمان دولت عباسي، بهترين وسيله براي شناختن كساني كه با دولت عباسي در ارتباط هستند، شركت در نماز جمعه بوده است. خود خليفه عباسي و فرماندار مدينه و كوفه، ميگفتند كساني كه در نماز جمعه شركت نكردند، چه كساني هستند؟ ليست ميآورند و ميگويند كساني كه در نماز جمعه من شركت نكردند، حتما مخالف من هستند. چون امام جمعه، شخصي درباري و وابسته به خود حكومت عباسي بود. پس واقعا اينها عادت كردهاند كه در نماز شركت كنند و ما هم شركت نكردن را عادت كردهايم. مسائل تاريخي در اينها دخالت داشته است. حتي قبلا براي شركت در نماز جمعه، تك تك خانهها را ميرفتند و اطلاع ميدادند كه نماز جمعه است و شركت كنيد. چون ميخواستند بفهمند كسي كه در نماز جمعه شركت كرده، با ماست و كسي كه شركت نكرده، مخالف ماست. از كجا فهميدند كه يكي از فرزندان امام حسن (عليه السلام) يا امام حسين (عليه السلام)، عليه دولت قيام كرده است؟ از همين شركت نكردن در نماز جماعت. اين مسئله، خيلي جدي بود. اهميت دادن به نماز جماعت و جمعه، بيشتر توصيه يزيد و مروان و هارون الرشيد بود، چون خودشان امام جمعه و جماعت بودند. اصرار به حج رفتن ميكنند، چون خودشان امير حجاج بودند. اگر شيعيان به اين مسائل اهميت نميدادند، به مسائل تاريخي برميگردد. البته نه به اين معني كه شيعيان به نماز جمعه و جماعت اهميت نميدادند. * * * * * * * سوال: كتابهاي طبري، آيا مورد تأئيد علماي عامه هست يا نه؟ چون در يكي از شبكههاي ماهوارهاي ـ شبكه المستقله ـ به بيسند بودن اين كتابها اشاره ميكنند و بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه در طبري نقل شده است را سندا ضعيف ميدانند. جواب: يكي از كارهايي كه در دانشكدههاي وهابيت انجام ميدهند، زير سوال بردن كتابهاي مقدس خود اهل سنت است و اين يك كار خيلي خطرناكي است. در سايتهاي خود، نقش شيعيان در تدوين كتاب تاريخ طبري و تاريخ بخاري و مستدرك حاكم نيشابوري و كتب ششگانه را نوشتهاند. يك خانم اردني كه شيعه شده بود، يك كتاب نوشته است به نام شيعتني الكتب الستة: كتب اهل سنت مرا شيعه كرد. اينها آمدند گفتند كه شيعيان در تدوين و نوشتن كتب ششگانه نقش داشتند. اين محال و غير ممكن است، چون شيعيان در اقليت بودند. شيعيان كه در نماز جماعت نميتوانستند شركت كنند و اقليت بودند و مغلوب و مظلوم بودند و حاكمِ اينها بودند و به دستور خلفاي اينها و رهبر بزرگ جهان، اين كتب ششگانه تدوين شده است. شيعيان رانده شده بودند. مگر ميشود كه شيعيان در نوشتن اينها نقش داشته باشند. طبري از منابع خودش نقل كرده است. كتاب شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد را زير سوال بردهاند. او در مقدمه خود گفته است كه از هيچيك از منابع و مدارك شيعه استفاده نكردهام و همه منابع من در شرح نهج البلاغه، از اول تا آخر، از منابع اهل سنت است. سنيهاي معتدل هم بررسي كردهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه ابن ابي الحديد راست گفته است. طبري هم همينطور، يكي از امامان بزرگ اهل سنت است و صاحب مذهب معروفي بود كه 200 سال حيات مذهب او طول كشيد. از بزرگان اهل سنت است و چون با سند و مدارك خودش و استناد به منابع اهل سنت در قرون اوليه، به برخي از مظلوميتهاي اهل بيت (عليهم السلام) اشاره كرده است، براي اين كه مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام) براي ديگران روشن نشود، آمدند تاريخ طبري و تفسير طبري را زير سوال بردند. اين منتهاي تعصب است. اگر اسم محمد بن ابي بكر را در سايتها جستجو كنيد، ميبينيد كه طبري گفته است من نامه محمد بن ابي بكر به معاويه و نامه معاويه به محمد بن ابي بكر را خواندم، ولي نميتوانم در كتاب خودم بياورم؛ چون عوام اهل سنت، طاقت شنيدن اين دو نامه را ندارند. چون واقعيتهاي مقدس و مظلوميتهاي اهل بيت (عليهم السلام) در اين دو نامه آمده است. ايشان سعي كرده است كه سانسور كند. واقعا شايد طبري هم ميترسيد اگر اين دو نامه را بياورد، شهيد شود. * * * * * * * سوال: بعد از اين كه به مكتب تشيع مشرف شديد، وقتي خدمت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) و پابوسي عتبات عاليات ميرسيد، چه احساسي به شما دست ميداد؟ جواب: وقتي به زيارت امام رضا (عليه السلام) مشرف شدم ـ مانند ديشب ـ ، وقتي داشتم با همسرم حرف ميزدم، گفتم كه شايد ما ديگر نتوانيم به زيارت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) برويم، ولي امام رضا (عليه السلام) براي ما كافي است. واقعا ايشان قائم مقام اينهاست و وقتي پيش او ميروم، مانند اين است كه پيش 13 معصوم ديگر ميروم. همين چيزي كه در ادعيه ميخوانديم: أشهد أنك حي، تسمع ما أقول لك. شهادت ميدهم كه شما زنده هستيد و ميشنويد آنچه را كه ميگويم. اين واقعيتي است كه انسان لمس ميكند و وقتي وارد حرم ميشود، با امام رضا (عليه السلام) حرف ميزند و او هم كل كلمات ما را ميشنود و جواب ميدهد. ديشب كه با همسرم صحبت ميكردم، گفتم كه چه نعمتهاي بزرگي را ايرانيها دارند و واقعا غبطه ميخورم و گفتم اي كاش امام رضا (عليه السلام) به يمن آمده بود. واقعا لطف بزرگي است كه خداوند به ايرانيها منّت گذاشته است كه امام رضا (عليه السلام) در آخر زندگياش وارد سرزمين ايران شد و حتما يك حكمت الهي است و شايد اگر در يمن بود، الان بمبارانش كرده بودند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» | ||