* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 ارديبهشت 1389 | تعداد بازديد: 2453 | |
ولايتمداري 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: ولايتمداري 01 در جمع فرماندهان نيروي انتظامي تهران : ارديبهشت 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني موضوع بحث ما، ولايتمداري است. در رابطه با بحث ولايت، سخن براي گفتن زياد است و با يك يا دو جلسه، حق مطلب را نميتوان اداء كرد. ولي از باب اينكه: آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد بحثهايي را در رابطه با اهميت أمر امامت و ولايت و نقشي كه امامت در اصلاح جامعه دارد را بيان خواهيم كرد. جامعه منهاي ولايت، يك جامعه منهاي توحيد است. مشروعيت نظام ما هم برخاسته از مشروعيت ولايت فقيه است و مشروعيت ولايت فقيه هم برخاسته از مشروعيت ولايت آقا ولي عصر، حجة بن الحسن (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است و ولايت آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء)، نشأت گرفته از ولايت حضرت علي (عليه السلام) و ولايت حضرت علي (عليه السلام) هم نشأت گرفته از ولايت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ولايت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم برخاسته از ولايت خداوند است. يعني اولا و بالذات، ولايت بر مردم، فقط از آنِ خداوند است و بس: إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ سوره أنعام/آيه57 الولاية، كله لله. كسي غير از خداوند، حق ولايت بر بشر و غير بشر ندارد. خداوند هم همين ولايت ذاتي و استقلالي خودش را به أنبياء (عليهم السلام) محوّل كرده است. 1. ولايت از منظر قرآن آيه اول: روز أزل كه بنا بود حضرت آدم (عليه السلام) در كره خاكي مستقرّ شود، در گفتوگويي كه خداوند با ملائكه دارد، ميفرمايد: وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً من اراده كردم بر روي زمين، خليفه انتخاب كنم. سوره بقره/آيه30 آيه دوم: نسبت به حضرت داود (عليه السلام) ميفرمايد: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ سوره ص/آيه26 آيه سوم: در رابطه با حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميفرمايد: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا سوره بقره/آيه124 اين ولايت در قرآن، گاهي با واژه امامت تعبير شده است و گاهي با واژه خلافت. آيه چهارم: نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) هم ميفرمايد: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ سوره مائده/آيه55 يعني بعد از ولايت خداوند و رسولش بر شما، ولايت بر شما بر عهده كسي (أمير المؤمنين (عليه السلام)) است كه در مسجد نماز ميخواند و در حال ركوع، انگشترش را به سائل ميدهد. يعني خداوند ميخواهد ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را با تمام مشخصات منحصر به فردش، ترسيم كند. خداوند ميداند اگر بگويد ولايت بر شما، بر عهده علي است، آنها ميگويند افراد با نام علي، در دنيا زياد است يا ميگويند مراد از علي، معناي علي است؛ يعني كسي كه بلند مرتبه است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: أنا مدينة العلم و علي بابها. من شهر علم هستم و علي هم در آن شهر. آنها گفتند: مراد، حضرت علي نيست، بلكه مراد اين است كه درِ اين شهر، خيلي بلند است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: أنت مني بمنزلة هارون من موسي. جايگاه تو نسبت به من، مانند جايگاه هارون نسبت به موسي است. بني أميه گفتند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: أنت مني بمنزلة قارون من موسي. جايگاه (عداوت) تو نسبت به من، مانند جايگاه (عداوت) قارون نسبت به موسي است. ولي خداوند در اين آيه، با ويژگيهايي خاص، حضرت علي (عليه السلام) را ترسيم نموده كه اين ويژگي، فقط در علي بن أبي طالب (عليه السلام) جلوه كرده است. يعني كسي كه در طول عمرش، در حال ركوع، انگشتر به سائل بدهد، فقط در شأن علي بن أبي طالب (عليه السلام) است و غير از علي بن أبي طالب (عليه السلام)، أحدي همچنين كاري نكرده است. آقاي آلوسي در تفسيرش ميگويد: غالب الأخباريين علي أنها نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه. غالب محدثين بر اين باور هستند كه اين آيه درباره علي نازل شده است. تفسير الآلوسي، ج6، ص167 آقاي عضد الدين إيجي (از استوانههاي علمي أهل سنت) ميگويد: و أجمع ائمة التفسير أن المراد علي. پيشوايان علم تفسير، إجماع دارند كه مراد از اين آيه، علي است. المواقف للإيجي، ص405 ـ شرح المقاصد للتفتازاني، ج5، ص170 ـ شرح تجريد الإعتقاد للقوشجي، ص368 آيه پنجم: بالاتر از همه اينها، در آيه 57 سوره مائده، خداوند به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) خطاب ميكند: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ سوره مائده/آيه67 خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: آنچه كه مأموريت داري، ابلاغ كن، اگر اين دستور (معرفي حضرت علي (عليه السلام) به عنوان جانشين خود) را (در روز 18 ذي الحجه، روز غدير) عملي نكني، رسالت خود را انجام ندادهاي و تمام تلاشهاي 23 ساله تو بيثمر است. از اول تا آخر قرآن، آيهاي كه به اين تندي و صراحت، به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) خطاب شده باشد، وجود ندارد. تفاسير بزرگان أهل سنت، مانند آقاي سيوطي و آلوسي (از علماء بزرگ وهابي أهل سنت) و رشيد رضا (از بزرگان أهل سنت و ناشر فرهنگ وهابيت در شمال آفريقا) در تفاسير خود نقل ميكنند: و أخرج إبن مردويه عن إبن مسعود، قال: كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: يا أيها لرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك «أن عليا مولي المؤمنين» و أن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس. عبد الله بن مسعود ميگويد: ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين آيه را اينگونه ميخوانديم: يا أيها لرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك «أن عليا مولي المؤمنين» و أن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس. الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص193 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص239 ـ المنار للرشيد رضا، ذيل هذه الآيه اگر ما درباره ولايت حضرت علي (عليه السلام)، هيچ دليلي نداشته باشيم، غير از همين روايت، كفايت ميكند. بعد از نزول اين آيه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، أمير المؤمنين (عليه السلام) را به عنوان ولي أمر مسلمانان معرفي ميكند. پيشاپيش تمام مردم، خليفه اول و دوم ميآيند و ميگويند: بخ بخ لك يا بن أبي طالب، أصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة. يا: أصبحت اليوم ولي كل مؤمن. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص200 و 203 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص220 و233 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 ـ المناقب للخوارزمي، ص156 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج4، ص28 ـ مسند احمد، ج4، ص281 ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص109 ـ تفسير الثعلبي، ج4، ص92 ـ تفسير الرازي، ج12، ص50 ـ الفصول المهمة في معرفة الأئمة لإبن الصباغ، ج1، ص241 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج1، ص98 خليفه دوم، ولي أمر مسلمين شدن أمير المؤمنين (عليه السلام) را به ايشان تبريك عرض ميكند. 2. ولايت از منظر سنت و روايات اما ولايت از منظر سنت و روايات؛ آنچه كه در اينجا مهم است، اهميت امامت و ولايت است. روايت اول:
مرحوم كليني (ره) (از محدثان بزرگ شيعه) در كتاب كافي، روايتي عجيب و تكاندهندهاي را از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند: بُنِيَ الإسلام علي خمس: علي الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية و لم يناد بشئ كما نودي بالولاية. اسلام، بر 5 پايه استوار است: نماز، زكات، روزه ماه رمضان، حج، ولايت؛ و بر هيچكدامشان به اندازه ولايت، تأكيد نشده است. الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص18 چون نمازي كه از غير طريق ولايت رسيده باشد، نماز نيست؛ فقط خم و راست شدن است. روزهاي كه از غير طريق ولايت رسيده باشد، روزه نيست؛ فقط گرسنگي و تشنگي كشيدن است. الآن در مناطق أهل سنت، عزيزان أهل سنت ما، از اول اذان صبح، زحمت ميكشند روزه ميگيرند و از خوردن آب و نان و غيره، خودداري ميكنند. وقتي آفتاب، غروب ميكند (20 دقيقه قبل از افطار)، همهشان افطار ميكنند. اين روزه از ديدگاه ائمه (عليهم السلام) و أهل بيت (عليهم السلام)، باطل است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: بِنٰا عُبِدَ الله و بِنٰا عُرِفَ الله. عبادت و معرفت خداوند از طريق ما صورت ميگيرد. الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص145 اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي. من دو چيز گرانمايه در ميان شما ميگذارم و ميروم: كتاب خدا و اهل بيتم؛ اگر به آن دو تمسك كنيد، هرگز بعد از من گمراه نخواهيد شد. اينكه ميگويند: نماز بي ولاي او عبادتي است بيوضو درست است. عبادتي كه از طريق غير أهل بيت (عليهم السلام) باشد، عبادت نيست؛ خستگي است. قرآن ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ سوره مائده/آيه6 قرآن صراحت دارد كه سر و پا را بايد مسح كشيد. أهل سنت، حدود 20 روايت از حضرت علي (عليه السلام) و إبن عباس نقل كردهاند كه قرآن نازل شده است بر 2 غَسْل و 2 مَسْح؛ صورت و دست، شستني است و سر و پا، مسح كردني. ما قصد جسارت به أهل سنت نداريم. ما ميگوييم اين جملهاي كه امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد، روي حساب گفته است. بحث ما، علمي است. بحث علمي، نه تنها مايه اختلاف نيست، بلكه مايه وحدت است. آنها هميشه در سايتها و ماهوارههايشان ما را مسخره ميكنند كه چون شما در وضو، پايتان را نميشوييد، نمازتان باطل است. حتي يكي از عللي كه آقايان أهل سنت، پشت سر علماء شيعه نماز نميخوانند، همين است. ببينيد چه شده است! وضوي باطل و غير قرآني و غير سنت، سنت شده است. ما در نماز، اختلاف زيادي با أهل سنت نداريم. آنها بحث تكتّف و آمين را واجب نميدانند و همين تكبير و ركوع و سجده و تشهد و سلام ما را هم آنها دارند. اختلاف اساسي ما، عمدتا در وضوء است. وضوئي كه از كانال قرآن و أهل بيت (عليهم السلام) رسيده است، عبارت است از وضوء مَسْحي، نه غَسْلي. اين نماز و اين وضوئي كه از غير أهل بيت (عليهم السلام) گرفته شود، باطل است. البته مردم، همه در خوابند: الناس نيام، إذا ماتوا إنتبهوا. همه مردم در خواباند، وقتي ميميرند، از خواب بيدار ميشوند. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج4، ص43 يك نفر هم يك عمر نماز ميكند، وقتي وارد عالم برزخ ميشود، ميبيند چيزي در پروندهاش نيست. لذا به همين خاطر است كه امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: و لم يناد بشئ كما نودي بالولاية. و بر هيچكدام از اركان اسلام، به اندازه ولايت، تأكيد نشده است. اين ولايت أهل بيت (عليهم السلام) است كه ما را به قرآن ميرساند و نميگذارند از فرهنگ قرآني و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فاصله بگيريم. ولايتمداري، رنگ و بوي عبادت را، رنگ و بوي إلهي ميكند. عبادتي كه از غير از كانال أهل بيت (عليهم السلام) رسيده باشد، عبادتي بدون رنگ إلهي است؛ به دليل حديث ثقلين، به دليل حديث سفينه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: مثل أهل بيتي كمثل سفينة نوح، من ركبها نجي و من تركها هلك. داستان اهل بيت من، مانند كشتي نوح است كه هر كس سوار بر كشتي شد، نجات يافت و هر كس سوار نشد، هلاك شد. مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج2، ص343 يعني هر كس به أهل بيت (عليهم السلام) تمسك كرد، اهل نجات است و هر كس سراغ غير أهل بيت (عليهم السلام) رفت، اهل هلاكت است. روايت دوم: اين روايت از يكي از معتبرترين كتابهاي أهل سنت است. محمد كرد علي در كتاب خطط الشام از أبو سعيد خُدري نقل ميكند: أمر الناس بخمس، فعملوا بأربع و تركوا واحدة، فقال له رجل: يا أبا سعيد! ما هذه الأربع التي عملوا بها؟ قال: الصلاة و الزكاة و الحج والصوم ـ صوم شهر رمضان ـ . قال: فما الواحدة التي تركوها؟ قال: ولاية علي بن أبي طالب. قال: و إنها مفترضة معهن؟ قال: نعم. خداوند دستور داد مردم را كه به 5 ركن عمل كنند، ولي مردم به 4 ركن عمل كردند و يك ركن را رها كردند. سؤال شد: آن 4 ركن كداماند؟ گفت: نماز و زكات و حج و روزه. سؤال شد: آن يك ركني كه رها شد، كدام است؟ گفت: ولايت علي بن أبي طالب. سؤال شد: آيا ولايت علي هم به همراه آن 4 ركن، بر مردم واجب بود؟ گفت: بله. خطط الشام، ج5، ص251 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص256 آقاي إبن مَرْدْوِيْه (از استوانههاي علمي و حديثي أهل سنت) هم همان روايت را نقل ميكند و مقداري بيشتر از روايت قبل آورده است. در كتاب مناقب علي بن أبي طالب نقل ميكند: أمر الناس بخمس، فعملوا بأربع و تركوا واحدة، فقال له رجل: يا أبا سعيد! ما هذه الأربع التي عملوا بها؟ قال: الصلاة و الزكاة و الحج والصوم ـ صوم شهر رمضان ـ . قال: فما الواحدة التي تركوها؟ قال: ولاية علي بن أبي طالب. قال: و إنها مفترضة معهن؟ قال: نعم. قال: فقد كفر الناس!! قال: فما ذنبي! ... گفت: مردم با ترك ولايت علي بن أبي طالب كافر شدند! أبو سعيد خدري گفت: گناه من چيست؟! مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص72 ـ أرجح المطالب لإبن جزري، ص527 ـ الأمالي للشيخ المفيد، ص139 البته عزيزان، اين مطلب را داشته باشند كه كلمه كفر، به معناي كافر در مقابل ايمان نيست. هيچيك از فقهاء ما، قديماً و جديداً، فتوا به كفر أهل سنت ندادهاند. البته نواصب (ناصبيها) كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) اهانت ميكنند و ناسزا ميگويند، ما آنها را نجس و كافر و مرتدّ ميدانيم. ناصبي به كسي ميگوييم كه به ائمه (عليهم السلام)، اهانت و جسارت كند و ناسزا بگويد. ما امروز كسي را در ميان أهل سنت نداريم كه ناصبي باشد. گرچه در قديم هم جز خوارج، ناصبي نداشتيم. تعدادي هم امروز از وهابيهاي تندرو، گاهي نسبت به ائمه (عليهم السلام) جسارت ميكنند. وگرنه 99/99٪ أهل سنت، نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) عشق ميورزند و علاقه دارند. لذا كلمه كفر در اينجا، شايد به معناي كفران نعمت باشد. مانند اين آيه: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ سوره إبراهيم/آيه7 مردم، نعمت ولايت را قدرداني نكردند و جايگاه او را نشناختند و اهميت آن را ندانستند. البته امام خميني (ره) و حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) صراحت دارند بر اينكه أهل سنت را به خاطر ترك ولايت أهل بيت (عليهم السلام)، نجس نميدانيم و صراحت دارند بر اينكه امامت از ضروريات مذهب است، نه از ضروريات دين. حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) هم ميفرمايد: ما بر اين عقيده هستيم كه أهل سنت، به تقليد از پدرانشان يا علماء، بر اين باور نيستند كه امامت أهل بيت (عليهم السلام)، مانند نماز و روزه و حج، جزء واجبات است. بله، اگر كسي از كتاب و سنت به اين نتيجه برسد كه امامت حضرت علي (عليه السلام)، همطراز و همسنگ با نماز و روزه است، در اين صورت، اگر او را انكار كند، مانند اين است كه نماز و روزه را انكار كرده است. روايت سوم: آقايان أهل سنت از قول همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عايشه، أم المؤمنين نقل كردهاند: از عايشه درباره علي سؤال كردند و ايشان گفت: ذلك خير البشر، لا يشك إلا كافر. او بهترين انسانها است و جز كافر، كسي در أفضليت او شك نميكند. كفاية الطالب للكنجي الشافعي، ص119 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص374 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص273 روايت چهارم: روايتي هست كه شيعه و سني نقل كردهاند: هر كس بدون امام و بدون شناخت امام از دنيا برود، به مرگ جاهليت (بدون توحيد و نبوت و امامت) از دنيا رفته است. آقاي احمد بن حنبل در كتاب مسند خود نقل ميكند: من مات بغير إمام، مات ميتة جاهلية. مسند احمد، ج4، ص96 ـ مسند أبي داود، ص259 ـ علل الدارقطني، ج7، ص63 [من مات و ليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية. صحيح مسلم، ج6، ص22 من مات و ليس له إمام، مات ميتة جاهلية. مسند أبي يعلي، ج13، ص366 ـ صحيح إبن حبان، ج10، ص434 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص361 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج10، ص289 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص61 ـ مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج1، ص117] يعني امامت و ولايت، مساوي است با ايمان. روايت پنجم: از امام حسين (عليه السلام) هم نقل شده است: يا بن رسول الله! بأبي أنت و أمي! فما معرفة الله؟ قال: معرفة أهل كل زمان إمامهم الذي يجب عليهم طاعته. كسي آمد خدمت امام حسين (عليه السلام) و عرض كرد: يابن رسول الله! پدر و مادرم فداي شما! شناخت و معرفت خداوند چيست؟ فرمود: هر كس امام زمان خودش را كه اطاعتش واجب است، بشناسد. علل الشرائع للشيخ الصدوق، ج1، ص9 خداشناسي يعني امامشناسي. كسي كه بخواهد به توحيد برسد، از طريق شناخت امام بايد برسد. كسي كه بخواهد خداشناسي او قوي باشد، بايد برود درِ خانه امام و امام را بشناسد. چون امام، مظهر أتمّ تمام أسماء و صفات خداوند است. خداوند، صفات خود را در امام متجلّي كرده است. به تعبير امام خميني (ره) در كتاب مصباح الهداية إلي الخلافة و الولاية: امام، مظهر أتمّ رحيميت و رحمانيت حق تعالي است. شايد در اين 15 قرن، كسي درباره مقام امام و ولايت امام، مانند امام راحل (ره) سخن نگفته باشد؛ يعني من نخواندهام. شايد اين كتاب را بيش از 200 بار مطالعه كردهام. هر وقت اين كتاب را مطالعه ميكنم، در وجود خودم، نورانيت و صفاي ويژهاي احساس ميكنم. امام خميني (ره) در اين كتاب ميفرمايد: مظهر تجلّي رحمانيت حق و رحيميت حق كه تمام هستي با آن صورت گرفته، وجود مقدس محمد و آل محمد است. در صفحه 57 قسمت عربي (نور بيستم) از استاد بزرگوارش مرحوم شيخ محمدرضا قمشهاي (ره) نقل ميكند: فالحقيقة المحمدية هي التي تجلّت في صورة العالم و العالم من الذرة إلي الدرة، ظهورها و تجلّيها. تمام هستي، مظهر تجلّي حقيقت محمدي است. جهان، غير از محمد و آل محمد، چيز ديگري نيست. حقيقت سلسله جليله احمديّين است كه در جهان تجلّي كرده است. اين كتاب، خيلي سنگين است و مطالعهاش براي كسي كه فلسفه و عرفان نخوانده، سخت است. ولي من توصيه ميكنم كتاب شرح دعاي سحر امام خميني (ره) را در شبهاي ماه رمضان مطالعه كنيد. خدا را شاهد ميگيريم من هر سطري از اين كتاب را كه مطالعه ميكنم، يك صفا و نورانيتي را در وجودم احساس ميكنم. امام راحل (ره) در دعاي سحر، در ذيل اين قسمت: أللّهمّ إنّي أسئلك من مشيّتك بأمضاها و كلّ مشيّتك ماضية، أللّهمّ إنّي أسئلك بمشيّتك كلّها. در چندين صفحه، حقيقت ولايتمداري را در عالم هستي تشريح كرده است. وقتي كشاورز، تخم گندم را بر زمين ميكارد، اين تخم، سبز ميشود و ميرويد و ساقه و سنبل و دانه به دنبالش ميآيد. اگر بخواهيم اين تخم گندم را به تصوير بكشيم، چه ميگوييم؟ ميگوييم اين ساقه و سنبل و دانه، مظهر تجلّي آن تخم گندم است كه به صورت ساقه و سنبل و دانه در آمده است. اين ساقه و سنبل و دانه، آينه تمامنماي تخم گندم است. اگر جهان را بخواهيم به تصوير بكشيم، تمام هستي، از ريزترينش تا درشتترينش، تجلّي آن نور پاك محمد و آل محمد است. در خانه كس است يك حرف، بس است اين امامت و ولايتي كه به صورت تقليدي از پدران و مادران گرفتهايم، يا از بعضي از مداحان كه يا به صورت غلوّ و يا به صورت قصور براي ما بيان كردهاند، آن ولايت و امامت واقعي نيست. اگر ولايت را بخواهيم درك كنيم، بايد از زبان ولايتشناسان بياموزيم. مرحوم حضرت آيت الله العظمي كمپاني (ره) (از شاگردان آخوند خراساني) در حاشيه بر مكاسب، وقتي به ولايت أهل بيت (عليهم السلام) ميرسد، جملهاي زيبا دارد كه بايد با طلا بر گونههاي حوريان بهشتي نوشته شود و كاغذ و كتاب، لايق نوشتن اين تعبير نيست. ايشان ميفرمايد: لهم الولاية المعنوية و السلطنة الباطنية علي جميع الأمور التكوينية و التشريعية، فكما أنّهم مجاري الفيوضات التكوينية كذلك مجاري الفيوضات التشريعية، فهم وسائط التكوين و التشريع. ائمه (عليهم السلام) ولايت معنوي و سلطنت باطني دارند بر تمام امور تكويني و تشريعي ... . حاشية المكاسب للشيخ الأصفهاني، ج2، ص379 اگر امامشناسي اين است، ما كجاي كار هستيم؟ آن وقت كسي كه از ايران فرار كرده و رفته زير چتر استعمار انگليس يا استكبار آمريكا، در يكي از ماهوارههاي منحرف ميگويد: مگر امام ميتواند معصوم باشد و علم غيب بداند؟! كسي كه نميداند امام را با الف مينويسند يا با عين و عصمت را به صاد مينويسند يا با سين، چرا بايد در اين موارد اظهار نظر كند؟ اي مگس! عرصه سيمرغ نه جولانگه توست عِرض خود ميبري و زحمت ما ميداري اگر امامشناسي اين است كه بزرگان ما مانند شيخ أنصاري (ره)، آخوند خراساني (ره)، علامه مجلسي (ره)، علامه حلّي (ره)، شيخ طوسي (ره)، شيخ مفيد (ره)، سيد مرتضي (ره)، علامه إميني (ره)، امام خميني (ره) و حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) گفتهاند، شما چه ميگوييد؟ چرا اينگونه افكار جوانان ما را متزلزل ميكنيد؟ چرا اينگونه شبههافنكي ميكنيد؟ ميگويند: برادر حاتم طائي ديد كه حاتم طائي در هر كجا اسم و رسم دارد و همه از جود و سخاوت و بزرگي و بخشش او ميگويند. گفت من هم كاري ميكنم كه اسم و رسم من هم در مجالس گفته شود. در ايام حج، مقدار زيادي نجاست تهيه كرد و بر آب زمزم ريخت و آلوده كرد. همه فهميدند كه برادر حاتم طائي بود و نام او هم در مجالس گفته ميشد. اين آقايان هم ميخواهند شهرت جهاني پيدا كنند و آب زمزم را آلوده نجاست ميكنند تا شهرت پيدا كنند. اين هم روايتي بود از امام حسين (عليه السلام) كه تنها راه رسيدن به معرفت خداوند را معرفت امام دانستند. در زيارت جامعه كبيره هم ميخوانيم: من أراد الله بدء بكم. هر كس اراده كرده به خداوند برسد، از شما شروع كرده است. أبو هريرهها نميتوانند توحيد واقعي را به ما معرفي كنند. چون در شأن آنها نيست و أهليت اين كار را ندارند. بايد حضرت علي (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) كه علومشان برگرفته از سرچشمه وحي است و متصل به دودمان نبوت هستند، توحيد را براي ما ترسيم و تبيين كنند. در صحيح بخاري و صحيح مسلم، چندين روايت وجود دارد كه ميگويد: خداوند، هر شب يا در شبهاي جمعه، نزديك طلوع فجر، از عرش (كه به عقيده أهل سنت، مانند تخت پادشاهي است و وقتي خداوند روي آن مينشيند، جسم خداوند، از هر طرف تخت، به اندازه 4 انگشت بيرون ميآيد و اين دليل بر عظمت خداوند است) به آسمان زمين ميآيد و ندا ميدهد: آيا دعا كنندهاي هست تا دعايش را اجابت كنم؟ آيا توبهكنندهاي هست تا گناهش را ببخشم؟ آيا حاجتطلبي هست تا حاجتش را برآورده كنم؟ و بعد از طلوع فجر هم خداوند به عرش برميگردد. صحيح بخاري، ج2، ص47 و ج6، ص150 و ج8، ص197 ـ صحيح مسلم، ج2، ص175 و176 اين خداشناسي أهل سنت است كه از كانال أبو هريره به ما رسيده است. فعلا با اين كاري ندارم و نميگويم كه اعتقاد به جسمانيت خداوند، آيا كفر و شرك است يا خير؟ ولي يك CD از يكي از علماء بزرگ سوريه براي من آورده بودند كه ايشان سني بود و بعد شيعه شد. ايشان 50 سال تبليغ أهل سنت را ميكرد. از او علت شيعه شدنش سؤال كردند و گفت: يكي از علتهاي اساسي شيعه شدن من، روايات صحيح بخاري است. اين روايات در دوراني كه عقيده بطلميوسي در هيئت و علم نجوم حاكم بود و جهان را طبقاتي مانند پوست پياز تلقّي ميكردند، شايد جاي داشت. ولي امروز كه كُرَويّت زمين ثابت شده و زمين به دور خودش ميچرخد، اين روايات، به افسانههاي تاريخ پيوسته است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چنين سخني نگفته است و خداوند نميتواند اينچنين باشد كه شبها، از عرش به كره زمين بيايد و بخواهد بعد از اذان صبح برگردد. چون اگر خداوند، يك مرتبه به كره زمين بيايد، ديگر نميتواند برگردد و زنداني ميشود. اين روايت كه ميگويد خداوند بعد از طلوع فجر برميگردد، اگر خداوند روي كره زمين بيايد، چون كره زمين، كُرَوي شكل است و در هر آنْ از شبانهروز، در يك نقطه، طلوع فجر است، خداوند ديگر نميتواند برگردد. من فهميدم كه اين روايات، از غير كانال أهل بيت (عليهم السلام) آمده و نميتواند بيانگر توحيد باشد. مثلا الآن در قم، طلوع فجر است و چند لحظه بعد، در كَهَك طلوع فجر است و بعد از كهك، در شهر ديگري طلوع فجر است و همينطور طلوع فجر در شهرهاي ديگر ميچرخد و خدا هم منتظر است تا بعد از طلوع فجر برگردد و طلوع فجر تا قيامت، در حال چرخش است. يعني اگر خداوند يك مرتبه به كره زمين بيايد، ديگر نميتواند برگردد. يك عالمي بعد از 50 سال، فقط يك اشكال توحيدي ميگيرد و از عقائدش دست برميدارد. لذا، امام صادق (عليه السلام) فرمود: بِنٰا وُحِد الله. توحيد خداوند از طريق ما صورت گرفته است. الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص145 امام هادي (عليه السلام) در زيارت جامعه كبيره ميفرمايد: من أراد الله بَدَءَ بكم. هر كس اراده كرده به خداوند برسد، از شما شروع كرده است. شما كتاب توحيد شيخ صدوق (ره) را مقايسه كنيد با توحيد إبن خُزَيْمه از بزرگان أهل سنت و ببينيد: ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است اين ولايتمدارياي كه ما را به خدامداري و توحيد ميرساند، در مكتب أهل بيت (عليهم السلام) تجلّي ميكند، نه در مكتب غير أهل بيت (عليهم السلام). يكي از چيزهايي كه روزانه، بايد هزاران بار خدا را شاكر باشيم، نعمت ولايت است. يعني اگر تمام نعمتهاي خداوند را در يك كفه قرار بدهيد و نعمت ولايت را در كفه ديگر، والله! تالله! قسم به امام حسين (عليه السلام) و امام زمان (عليه السلام)! نعمت ولايت از تمام نعمتها بالاتر و با ارزشتر و قيمتيتر است. نعمتي مانند ولايت نداريم. اگر أمر ولايت صورت نگيرد، رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ناتمام است و نماز و عبادت، نادرست است؛ توحيد خداوند، توحيد نادرستي است. مرحوم شيخ مفيد (ره) در اوائل المقالات نقل ميكند: بعضي از حنبليها در بغداد، بر اين عقيده هستند: «خداوند، شبهاي جمعه، سوار ألاغ ميشود و از عرش بر كره زمين ميآيد و ألاغش را رها ميكند و ميگويد: هل من داع يستجيب له؟ هل من مستغفر يغفر له؟ بعد از طلوع فجر هم سوار بر ألاغش ميشود و ميرود» و شبها بر پشت بام خانههاي خود، يونجه و علف و جو ميريزند تا ألاغ خداوند بر پشت بام آنها بنشيند تا حاجتشان سريعتر برآورده شود. اين، توحيد و وحدانيتي است كه از كانال أهل بيت (عليهم السلام) نرسيده است. وقتي انسان اين مطالب را در معتبرترين كتابهاي عزيزان أهل سنت ميخواند، واقعا مبهوت ميماند. امام صادق (عليه السلام) به شيعيان فرمود: وقتي قلب تو، شيريني و حلاوت محبت و ولايت ما را چشيد، خدا را شاكر باش. راوي، خدمت امام صادق (عليه السلام) ميرسد و عرض ميكند: ما شيعيان، بدبخت و بيچاره هستيم و فقيريم و كساني كه ولايت شما را ندارند، ثروتمند و سرمايهدار هستند. حضرت فرمود: آيا حاضري ثروت تمام كره زمين را به تو بدهند تا دست از ولايت ما برداري؟ گفت: به خدا قسم! نه. حضرت فرمود: پس سرمايهدارترين مردم كره زمين، شما شيعيان هستيد! لذا، قضيه ولايت، نشأت گرفته از قرآن و سنت است و هم در كتابهاي أهل سنت آمده است و هم در كتابهاي شيعه. نظر خليفه دوم درباره حضرت علي (عليه السلام) روايت اول: خليفه دوم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: لو أن الغياض أقلام و البحر مداد و الجن حسّاب و الإنس كتاب، ما أحصوا فضائل علي اگر تمام درختان، قلم شوند و تمام درياها، مركب شوند و تمام جنّيان، حسابگر شوند و تمام بشر، نويسنده شوند، نميتوانند فضائل علي را بشمارند. ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص285 ـ المناقب للخوارزمي، ج2، ص235 ـ كفاية الطالب للكنجي الشافعي، ص123 ـ تذكرة الخواص لسبط إبن الجوزي، ص7، ح13 روايت دوم: خليفه دوم در روايت ديگري از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: لو إجتمع الناس علي حب علي بن أبي طالب لما خلق الله النار. اگر همه مردم بر محبت علي بن أبي طالب اتفاق نظر داشتند، خداوند، آتش جهنم را نميآفريد. ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص290 ـ مقتل الحسين، ج1، ص8 روايت سوم: خليفه دوم ميگويد: عجزت النساء أن تلدن مثل علي بن أبي طالب. زنان، عاجزند از اينكه فردي مانند علي بن أبي طالب را به دنيا بياورند. المناقب للموفق الخوارزمي، ص81 ب) جرج جرداق مسيحي جرج جرداق مسيحي كتابي درباره حضرت علي (عليه السلام) نوشته است به نام الإمام علي، صوت عدالة الإنسانيه كه يكي از بهترين كتابها درباره حضرت علي (عليه السلام) است. ايشان در آخر كتاب، اينگونه مينويسد: و ماذا عليك يا دنيا لو حشدت قواك فأعطيت في كل زمن عليا بعقله و قلبه و لسانه و ذي فقاره! چه ميشد اين دنيا اگر تمام نيروهايت را بسيج ميكردي تا در هر عصري، همانند علي را در عقل و قلب و زبان و شمشير تحويل جامعه ميدادي! الإمام علي، صوت عدالة الإنسانيه، ص49 ما در كجاييم و اين مسيحي در كجاست؟ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» استاد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: برير همدانى -
تاريخ: 12 تير 89 - 06:08:07
مع التحيات و الإكرام به استحضار جنابعالى ميرسانم كه متن اين مقاله نمى توانم بخوانم لذا راه حلى جستجو كنيد خداوندعالم از آفات مصون بماند |