* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 25 ارديبهشت 1389 | تعداد بازديد: 2101 | |
ولايتمداري 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: ولايتمداري 02 در جمع فرماندهان نيروي انتظامي تهران: ارديبهشت 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني بحث جلسه گذشته ما در رابطه با ولايتمداري و با ولايت ائمه (عليهم السلام) بود و عرض كرديم كه ولايت ائمه (عليهم السلام)، برخاسته از ولايت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ولايت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، برخاسته از ولايت الله است و اگر براي مراجع عظام تقليد، قائل به ولايت (مطلقه يا مشروط) هستيم، برخاسته از ولايت الله و ولايت الرسول و ولايت الائمه (عليهم السلام) است. امروز در رابطه با ولايتمداري و نقش آن در جامعه و در دوران غيبت كبريٰ بحث خواهيم كرد. إكمال دين با ولايت حضرت علي (عليه السلام) اولين نكتهاي كه در رابطه با ولايت براي ما جالب توجه و شاخص است، مسئله كمال دين به وسيله ولايت است. قرآن ميفرمايد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا سوره مائده/آيه3 آقاي خطيب بغدادي (از استوانههاي علمي و از شخصيتهاي پرآوازه أهل سنت) در كتاب تاريخ بغداد از أبو هريره نقل ميكند: بعد از آنكه رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، علي را به خلافت نصب كرد، جبرئيل نازل شد و گفت: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 كمال دين، امروز تحقق پيدا كرد. چرا؟ چون در گذشته، بعد از درگذشت هر پيامبري، پيامبر ديگري ميآمد و آن رسالت پيامبر گذشته را بر عهده ميگرفت. حضرت نوح (عليه السلام) از دنيا ميرود و حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميآيد و حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميرود و حضرت اسحاق (عليه السلام) و اسماعيل (عليه السلام) ميآيند. بعد از آنان هم حضرت موسي (عليه السلام) و بعد از او هم حضرت عيسي (عليه السلام) ميآيد. هر پيامبري كه ميآيد، مسئوليت خطير نبوت و رسالت پيامبر قبلي را بر عهده ميگيرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خاتم الأنبياء است و با آمدنش، پرونده نبوت، براي هميشه مختومه شد و ديگر پيامبري بعد از ايشان نخواهد آمد و از آنجايي كه دين اسلام، كاملترين أديان است و بايد تا قيام قيامت در كره زمين بماند و عمر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) (63 سال) با عمر نبوت (تا قيامت) همخواني ندارد، پس ناگزير است براي اينكه أمر نبوت و رسالت، ناتمام نماند، شخصي را به عنوان جانشين در امور نبوت و رسالت خويش انتخاب كند. رسالتهاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) 1. تبيين شريعت يكي از رسالتهاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، تبيين شريعت است: أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ما قرآن را براي تو فرستاديم تا براي مردم بيان كني. سوره نحل/آيه44 قرآن، كليات شريعت را بيان كرده است و بيان جزئيات و مصاديق شريعت، بر عهده نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. مثلا در هيچ جاي قرآن نيامده است كه بايد نماز صبح را 2 ركعت خواند يا نماز، ركوع و سجود دارد. قرآن فقط فرموده است: وَ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ سوره نور/آيه56 ـ سوره بقره/آيه43 اگر تبيين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نباشد، قرآن براي بيان كردن شريعت، كافي نيست. بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، مسائل جديدي در جامعه و در فهم قرآن و مشكلات ديگري پيش ميآيد و كسي بايد در جامعه باشد كه اينها را بيان كند. مسئوليت تبيين قرآن در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، بر عهده ايشان بود و بعد از ايشان هم بايد كسي باشد تا عهدهدار اين أمر باشد. لذا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: أنت تبيّن لأمتي ما إختلفوا فيه بعدي. در آنچه كه امت من بعد از من اختلاف ميكنند، تو تبيينكننده شريعت هستي. مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص122 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص615 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص387 ـ المناقب للخوارزمي، ص329 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص86 بعد از حضرت علي (عليه السلام) هم فرزندان ايشان هستند. 2. حفظ شريعت از هرگونه تحريف نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، حافظ شريعت از هرگونه تحريف و تصريف است. در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مسئوليت صيانت و پاسداري از شريعت بر عهده ايشان بود. بعد از ايشان هم بايد كسي باشد كه اين وظيفه را بر عهده بگيرد. 3. واسطه فيض إلهي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در زمان خودش، واسطه فيض بود و بعد از ايشان هم بايد كسي باشد كه واسطه فيض باشد. 4. ... لذا خداوند ميفرمايد: امروز دين را كامل كردم. يعني بعد از درگذشت تو، امت اسلامي بدون سرپرست نميماند. گرچه بدون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميماند، ولي جاي پيامبران بعد از تو را با امامت و ولايت، پُر خواهيم كرد. لذا، طبق آيه 3 سوره مائده، كمال دين، به ولايت حضرت علي (عليه السلام) است. چون تمام وظائف و مسئوليتهاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از ايشان، بر عهده أمير المؤمنين (عليه السلام) است و بعد از ايشان هم بر عهده امام حسن (عليه السلام) تا حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. در زمان غيبت هم طبق رواياتي كه داريم، اين مسئوليت بر عهده فقهاء جامع الشرايط است. پس معناي إكمال در اين آيه را فهميديم. إتمام نعمت با ولايت حضرت علي (عليه السلام) معناي إتمام نعمت را هم فهميديم كه بهترين نعمتي كه خداوند بر امت اسلامي ارزاني داشته بود، نعمت نبوت بود و بعد از نعمت نبوت، براي اينكه اين نبوت استمرار داشته باشد، نعمت امامت است. وقتي هم ميفرمايد: وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا يعني آن اسلامي كه من از آن راضي هستم، امروز محقق شد. يعني اسلامِ منهاي امامت، اسلامِ مرضيّ خداوند نيست. لذا با توجه به اين، اسلامي مرضيّ ذات أقدس ربوبي است كه با ولايت باشد. در روايات متعدد آمده است: إن الإمامة أسّ الإسلام النامي. الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص200 اساس اسلام، بر محور امامت است. اسلامِ منهاي امامت، يعني دينِ بدون پايه و سقف بدون ستون كه اصلا محقق نميشود. ولايت حضرت علي (عليه السلام)، اساس اسلام و ايمان روايت اول: أهل سنت در كتاب صحيح مسلم (كه به اعتقاد أهل سنت، صحيحترين كتاب بعد از قرآن است) از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكنند: و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلي الله عليه و سلم إلي: أن لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق. از وصيتهايي كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من فرمود، اين بود: دوست نميدارد تو را جز مؤمن و دشمن نميدارد تو را جز منافق. صحيح مسلم، ج1، ص61 يعني بغض و دشمني و بيتوجهي به حضرت علي (عليه السلام)، مساوي است با نفاق. نشانه مؤمن يا منافق بودن يك مسلمان، دوستي و محبت يا دشمني و بغض نسبت به حضرت علي (عليه السلام) است. روايت دوم: در روايت ديگري، امام قرطبي (از ائمه بزرگ و از شخصيتهاي برجسته أهل سنت كه تفسير ايشان، عصارهاي از تفاسير أهل سنت در 7 قرن اول اسلام است) ميگويد: عن جماعة من الصحابة أنهم قالوا: كنا نعرف المنافقين علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام. تعدادي از صحابه نقل كردهاند: ما در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، منافقين را از روي دشمني و بغضشان نسبت به علي (عليه السلام) ميشناختيم. تفسير القرطبي، ج1، ص267 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص66 ـ تفسير الآلوسي، ج26، ص78 ـ مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص129 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص328 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1110 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص287 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج4، ص30 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص321 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص392 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص634 اهانت به أهل سنت، خط قرمز ماست اولا: ما بارها گفتهايم و مراجع عظام تقليد هم گفتهاند و مقام معظم رهبري هم بيان كرده است: اهانت به أهل سنت، خط قرمز ما است. عزيزاني هم كه بحثهاي بنده را در رسانههاي داخلي يا ماهواره ديدهاند، ميدانند كه بنده بارها گفتهام: اهانت به أهل سنت، گناهي نابخشودني است. همانگونه كه ما دوست نداريم ديگران به مقدسات ما اهانت كنند، نبايد به مقدسات ديگران هم اهانت كنيم. همانگونه كه أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام)، جزء مقدسات ما هستند، خلفاء و صحابه هم جزء مقدسات آنها هستند و حق نداريم به مقدسات آنها توهين كنيم؛ ولو اينكه معتقديم همه آنها باطل هستند. ثانيا: قرآن صراحت دارد: وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ سوره انعام/آيه108 شما حتي حق نداريد بتپرستان را فحش بدهيد و اهانت كنيد. چرا؟ چون آنها هم خدا را فحش و ناسزا ميدهند. شما وقتي بتِ بتپرست را اهانت ميكنيد، او براي شما ارزشي قائل نيست و چون به خداي او اهانت ميكنيد، او هم به خداي شما اهانت ميكند. ثالثا: به امام صادق (عليه السلام) خبر ميدهند: يا بن رسول الله! يك نفر از شيعيان در مسجد نشسته و دشمنان شما را فحش ميدهد. حضرت فرمود: ما له؟! لعنه الله! تعرّض بنا، قال الله: «وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ ...» الآية. او را چه شده است؟! خداوند او را لعنت كند! ما را در معرض فحش ديگران قرار داد. خداوند ميفرمايد: « ... » التفسير الصافي للفيض الكاشاني، ج2، ص148 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج71، ص217 ـ الإعتقادات في دين الإمامية للشيخ الصدوق، ص107 ما ائمه (عليهم السلام) را در معرض فحش ديگران قرار ميدهيم. چون وقتي مقدسات أهل سنت را توهين ميكنيم، آنها به ما توهين نميكنند، بلكه مقدسات ما را توهين ميكنند. مقدسات ما هم ائمه (عليهم السلام) هستند. يعني ما با اين كارمان، باعث ميشويم آنها به ائمه (عليهم السلام) ناسزا بگويند. تبرّي از دشمنان أهل بيت (عليهم السلام)، غير از اهانت و ناسزا است عزيزان به اين توجه داشته باشند كه شيعه بودن و تبرّي و تولّي سر جاي خودش است. بحث تبرّي، اين نيست كه بالاي منبر برويم يا در سر كلاس يا در جمع يك گروه، شروع كنيم به لعن برخي از كساني كه مخالف با أهل بيت (عليهم السلام) هستند. تبرّي اين نيست كه به خلفاء و صحابه، فحش ناموسي و فحش پدر و مادر بدهيم. ائمه (عليهم السلام) هم همچنين چيزي نداشتند. آيا شما سراغ داريد كه امام صادق (عليه السلام) يك مرتبه بالاي منبر برود و خلفاء را فحش بدهد؟ آيا سراغ داريد كه امام صادق (عليه السلام) يك مرتبه در جلسات درس خود ناسزا گفته باشد؟ ما تابعين ائمه (عليهم السلام) هستيم و نبايد كاسه داغتر از آش باشيم. شيعه بودنمان سر جاي خودش است. اينكه تبرّي براي ما محوريت دارد، شبهه نداريم. ولي تبرّي، مساوي با فحش دادن نيست. ما دوستان ائمه (عليهم السلام) را دوست ميداريم و با دشمنان ائمه (عليهم السلام) هم دشمن هستيم. كساني كه با أهل بيت (عليهم السلام) عداوت داشته باشند، ما محبت آنها را در قلبمان جاي نميدهيم. ولي در مورد كساني كه با ائمه (عليهم السلام) عداوت دارند، مصداق معين نميكنيم. در زيارت عاشوراء هم ميخوانيم: إني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم تندترين زيارات ما، زيارت عاشوراء است. در طول اين 31 سال بعد از انقلاب، يك مرتبه هم زيارت عاشوراء از صدا و سيما پخش نشده است. چرا؟ آيا ما معتقد به زيارت عاشوراء نيستيم؟ بحث بر اين است كه ما يك دفعه در خانهمان يا روي سجادهمان اين اعمال را انجام ميدهيم و يك دفعه ميآييم در محل كار، مسجد، حسينيه، كوچه، بازار و مغازه اين اعمال را انجام ميدهيم. در زيارت عاشوراء، بحث تبرّي اينگونه مطرح ميشود: أللهم خص أنت أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع، أللهم العن يزيد خامسا. خدايا! لعن مرا مخصوص اولين كسي كه به أهل بيت (عليهم السلام) ظلم كرده قرار بده، سپس به دومين و سومين و چهارمين نفري كه در حق آنها ظلم كرده است. چرا نام اولي و دومي و سومي و چهارمي نيامده است؟ حتما مصلحتي در كار بوده است. ائمه (عليهم السلام) براي تبيين شريعت، با كسي تعارف نداشتند. شخصي از يك عالِمي پرسيده بود: معناي السر المستودع در اين دعا چيست؟: أللهم صل علي فاطمه و أبيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعدد ما أحاط به علمك. آن عالم جواب داد: اگر قرار بود معلوم شود و كسي بفهمد، به آن سرّ نميگفتند. اگر بنا باشد أولا، الثاني، الثالث، الرابع مشخص شود، امام (عليه السلام) اين كلمات را در اين زيارت قرار نميداد. اينها رمزي است براي حفظ جان شيعه و احترام به عقائد أهل سنت. وقتي شيخ طوسي (ره) را گرفتند و بردند نزد حاكم و گفتند: شما در مصباح المتعجد، زيارت عاشوراء را آوردهايد و در اين روايت آوردهايد كه خداوند، اولين و دومين و سومين و چهارمين ظالم را لعنت كند. مراد شما، خليفه اول و خليفه دوم و غيره است؟ شيخ طوسي (ره) فرمود: خير. سؤال كردند: مراد شما كيست؟ فرمود: مراد ما قابيل و قاتل زكرياء (عليه السلام) و پِيْ كننده ناقه حضرت صالح (عليه السلام) و عبد الرحمن بن ملجم، قاتل علي بن أبي طالب (عليه السلام) است. وقتي بزرگان ما در اين قضايا گير ميكنند، اينگونه فرار ميكنند. ما اين نكات را بايد در بزنگاهها و مسائل حساس، به جامعه تزريق و تلقين كنيم. الآن بحث اختلاف ميان شيعه و سني، جزء اصليترين برنامههاي استكبار جهاني است. آمريكا، سال گذشته را سال تفرقه ميان شيعه و سني ناميده بود. كاخ سفيد و سازمان سيا، ميلياردها دلار هزينه كردند تا بتوانند ميان شيعه و سني در منطقه اختلاف بياندازند. علت اينكه اين رهبر فرزانه، سيد و اولاد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به كردستان رفت و حدود يك هفته در آنجا ماند، همين مسئله بود. مشخص است كه دشمن، تحركاتي را در منطقه انجام ميدهد. ولي بايد اين مطلب را هم داشته باشيم كه مباحث علمي، غير از مباحث اهانت و ناسزاگويي است. ما مباحث علمي را مطرح ميكنيم آنها هم بيايند در خطبههاي نماز جمعه و منابر و ماهوارهها و سايتهايشان عقائد و ادله خودشان را مطرح و بيان كنند. حتي اگر ادله شيعه را كافي نميدانند، بيايند نقد كنند. نقد علمي را استقبال ميكنيم. انتظار هم داريم اگر مباحث علمي را كه مطرح ميكنيم و نقد علمي بر مباني اعتقادي أهل سنت داريم، آنها هم پذيرا باشند؛ البته پذيرا هم هستند. البته به تعبير شهيد مطهري (ره): بايد در مباحث علمي، احساسات و عواطف أهل سنت را جريحهدار نكنيم. در اين روايت هم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با صراحت ميفرمايد: نشانه منافق بودن، بغض و عداوت نسبت به حضرت علي (عليه السلام) است. محبت به حضرت علي (عليه السلام) و قبول امامت و ولايت ايشان، 2 بحث متفاوت است من اين مقدمه را گفتم تا اين نكته را عرض كنم: بحث عداوت و دشمني با حضرت علي (عليه السلام)، يك بحث است و اينكه امامت او را نميپذيرند، بحث ديگري است. الآن در ميان أهل سنت، كسي را نداريم كه بگويد من دشمن حضرت علي (عليه السلام) هستم. تمام مذاهب أهل سنت (حنفي، مالكي، شافعي، حنبلي)، حتي إبازيها (خوارجهاي عصر ما) حضرت علي (عليه السلام) را دوست دارند. در كشور سودان، فقه خوارج مطرح است و حكومت و دولت سودان، بر محور فقه خوارج و إبازي دور ميزند. قوه قضائيه و دادگستريشان بر محور فقه خوارج است. ولي به هيچوجه عداوت أمير المؤمنين (عليه السلام) را ملاك قرار ندادهاند. هر كسي (شيعه يا سني) به أهل بيت (عليهم السلام) اهانت و جسارت كند و ناسزا بگويد، ما او را بدتر از يهود و نصاريٰ ميدانيم. امام خميني (ره) در تحرير الوسيلة ميفرمايد: اگر كسي به ائمه (عليهم السلام) ناسزا بگويد، بر شنونده واجب است تا ناسزا گوينده را به قتل برساند. البته به شرط اينكه براي خودش، مشكل درست نشود و در صورتي است كه حكومتْ اسلامي نباشد. ولي من تاكنون نديدم در هيچ سايتي و هيچ ماهوارهاي كه يك وهابي به ائمه (عليهم السلام) اهانت و جسارت كند. تمام أهل سنت معتقدند طبق آيه شريفه: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي سوره شوري/آيه23 محبت أهل بيت (عليهم السلام)، از واجبات است و در رديف نماز. همانطوري كه نماز و روزه را واجب ميدانند، محبت أهل بيت (عليهم السلام) را هم بر خودشان واجب ميدانند. ولايت أهل بيت (عليهم السلام)، شرط قبولي أعمال در روايات آمده است كه ولايت أهل بيت (عليهم السلام)، از شرايط قبولي اعمال است. علامه مجلسي (ره) حدود 70 روايت از ائمه (عليهم السلام) در بحار الأنوار نقل ميكند كه از شرايط قبولي اعمال، ولايت أهل بيت (عليهم السلام) است و بدون ولايت أهل بيت (عليهم السلام)، عملي پذيرفته نيست. مرحوم حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) هم در جامع أحاديث الشيعة، 76 روايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) نقل كرده است كه بدون ولايت حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش، عملي پذيرفته نيست. وقتي ما اين را نقل ميكنيم، صداي فرياد أهل سنت بلند ميشود كه شما عمل ما را باطل ميدانيد و ما را جهنمي ميدانيد و غيره. حدود 3 سال قبل در شبكه المستقلة (كه ويژه وهابيت است و با پشتيباني مالي عربستان سعودي از لندن پخش ميشود)، مناظرهاي با وهابيت داشتيم و اينها شروع كردند به مانور دادن روي اين قضيه كه شما معتقد هستيد فقط عمل شيعيان صحيح است و عمل أهل سنت را باطل ميدانيد. گفتم: ما رواياتي در اين زمينه داريم، ولي لازم نيست شما به روايات ما توجه كنيد و خود بزرگان و علماء شما اين روايت را نقل كردهاند. آقاي خوارزمي (از علماء بزرگ أهل سنت كه معروف به أخطب الخواطب است) در كتاب المناقب روايتي آورده است كه اگر شما اين روايت را جواب داديد، ما هم به روايات شيعه در اين زمينه، همان جواب را ميدهيم. روايت، اين است: أمير المؤمنين (عليه السلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: كه فرمود: يا علي! لو أن عبدا عبد الله عز و جل مثل ما قام نوح في قومه و كان له مثل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد في عمره حتي حج ألف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي، لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها. اي علي! اگر بندهاي خدا را عبادت كند به اندازه عمر نوح و به اندازه كوه أُحد، طلا در راه خدا انفاق كند و آنقدر عمرش طولاني شود كه هزار بار با پاي پياده حج بجا آورد و سپس در بين صفا و مروه، مظلومانه كشته شود، ولي ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت به مشامش نخواهد رسيد و وارد بهشت نخواهد شد. المناقب للخوارزمي، ص67 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص293 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص73 شما به اين روايت، چه جوابي ميدهيد؟ نه ايشان شيعه است و نه كتاب ايشان از كتابهاي شيعه است. شما خودتان هم اين روايات را داريد. ما معتقد نيستيم كه نماز شما باطل است. قبولي عبادت، به دست خدا است و فقهاء ما فتوا دادهاند كه نماز خواندن پشت سر عالم أهل سنت، مجزي است و اين مشخص است كه ما معتقد به بطلان عبادت شما نيستيم. ولي روايت، چيز ديگري است. صحت نماز و قبولي نماز، 2 بحث متفاوت است ما در رابطه با نماز، 2 مسئله داريم: صحّت نماز و قبولي نماز. مثلا اگر شما در مكان غصبي، وضو گرفتيد، وضو و نماز باطل است. يا اگر وضو را اشتباه گرفتيد يا حمد و سوره را اشتباه خوانديد، نماز باطل است. ولي اگر وضو را درست گرفتيد و نماز را درست خوانديد، ميگويند اين نماز، صحيح است. اما يك موقع است كه ميگوييم نماز، قبول است يا قبول نيست. شايد نماز، صحيح باشد، ولي اينكه آيا قبول باشد و فرداي قيامت، به خاطر اين نماز به ما أجر دادند يا خير؟ شرايط ديگري دارد. امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كس به اندازه حضور قلبش در نماز، نمازش پذيرفته است. اگر در نصف نماز، حضور قلب داشت، نصف نماز قبول است. اگر در يكسوم نماز، حضور قلب داشت، يكسوم نماز قبول است. اگر ... . گاهي نماز ميخوانيم و در فكر زن، بچه، محل كار، فلان شخص و فلان كار است. اين نماز، باطل نيست، ولي آن نمازي نيست كه: الصلاة معراج المؤمن. الصلاة قربان كل تقي. گاهي هم نماز ميخوانيم و از اول تا آخر نماز، متوجه خدا هستيم و متوجه اين هستيم كه با چه كسي حرف ميزنيم، اين، همان نماز است. حضرت امام خميني (ره) ميفرمايد: من نميگويم در نماز، خدا را آنچنان تصور كنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) تصور كردند. ولي به اندازهاي توجه داشته باشيد كه اگر با كودك 4 ساله حرف ميزنيد، آن مقدار توجه داريد. براي خدا هم بايد حداقل به اندازه كودك 4 ساله ارزش قائل باشيم و نگذاريم شيطان ما را در نماز گرفتار كند. همچنين حضرت امام خميني (ره) ميفرمايد: اينكه اينهمه اسير و تابع شيطان هستيم و افسار ما را به هر طرف ميكشد، به اين دليل است كه با صاحبخانه رابطه نداريم. شيطان، سگِ خانه خدا است و به طرف كساني پارس ميكند كه با صاحبخانه رابطه ندارند. اگر رابطه ما با صاحبخانه درست شد، شيطان با ما كاري ندارد. در قرآن هم آمده است كه شيطان ميگويد: قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ / إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ سوره حجر/آيه40ـ39 آنچه ما كرديم با خود، هيچ نابينا نكرد در ميان خانه گم كرديم صاحبخانه را مشكل ما اين است كه در نمازها، حضور قلب نداريم و اينكه اينهمه بيراهه ميرويم و گناه و معصيت ميكنيم، به اين دليل است كه با صاحبخانه رابطه نداريم. هنوز باور نكردهايم كه خدا ما را ميبيند. باز هم حضرت امام خميني (ره) ميفرمايد: علل اصلي مشكلات ما كه اينهمه گناه و معصيت ميكنيم، اين است كه توحيد و خداشناسي ما ضعيف است: أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَيٰ سوره علق/آيه14 اگر يك كودكي در حضور ما باشد، كار منافي با اخلاق انجام نميدهيم. ولي ما براي خدا به اندازه يك كودك هم ارزش قائل نيستيم. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: چه بسا يك بندهاي 50 سال از عمرش ميگذرد و يك ركعت نماز قبول شده در پروندهاش ندارد. اينها را عرض كردم براي اينكه معناي روايات روشن شود. صحت عبادات، يك مطلبي است و قبولي عبادات، مطلبي ديگر است. اينكه در روايات آمده است قبول روايت، مشروط به ولايت است، از اين رهگذر است. امام زمان (عليه السلام)، ناظر و شاهد اعمال ما يكي از بحثهايي كه بايد در ولايتمداري در نظر داشته باشيم، اين است كه: امام (عليه السلام) بر اعمال ما نظارت دارد. گاهي ميگوييم كه امام زمان (عليه السلام) وجود دارد و روزي خواهد آمد و دنيا را پر از عدل ميكند، همانطوري كه پر از ظلم شده است و روزهاي جمعه هم اگر حال داشته باشيم، دعاي ندبه ميرويم و اگر مريضي يا گرفتاري هم داشته باشيم، امام زمان (عليه السلام) را صدا ميزنيم. اين يك نوع امامشناسي است. گاهي هم احساس ميكنيم شبانهروز در محضر امام هستيم و بر تمام اعمال و كردار و افكار ما نظارت دارد. اين هم يك نوع امامشناسي است. مرحوم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار از حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نقل ميكند كه ميفرمايد: فإنا يحيط علمنا بأنبائكم و لا يعزب عنا شئ من أخباركم. ما إحاطه كامل به كارهاي شما داريم و هيچيك از كارهاي شما بر ما پوشيده نيست. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج53، ص175 ـ تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج1، ص مقدمة الكتاب 37 اگر امامشناسي اين است، پس ما يك عمرْ چه ميكنيم؟ الآن كه ما اينجا هستيم، وجود ما و افكار ما و اعمال ما، مانند كف دست آن حضرت است. حتي چيزي از أذهان ما بگذرد و توجه نداشته باشيم، امام زمان (عليه السلام) از آن خبر دارد. حضرت امام خميني (ره) در كتاب مصباح الهداية إلي الخلافة و الولاية ميفرمايد: علم و آگاهي امام به عالَم هستي، از علم عالَم هستي بر خودش قويتر و نافذتر است. قويترين علمي كه ما داريم، علم حضوري است؛ علم خود انسان بر خودش. يعني هر كسي بر شما علم و آگاهي داشته باشد، بيشتر از آگاهي شما بر خودتان نيست. ولي امام خميني (ره) ميفرمايد علم حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) از علم ما بر خودمان هم قويتر است. يعني شايد مسئلهاي از ذهن ما عبور كند و ما توجه نداشته باشيم، ولي حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) به آن توجه دارد. يكي از اصحاب امام رضا (عليه السلام) به نام أحمد بن أبي نصر بَزَنْطي (از صحابه جليل القدر كه قبلا مسلمان نبود و مسلمان و شيعه شد و از صحابه ويژه حضرت شد) ميگويد: خدمت امام رضا (عليه السلام) رفته بودم تا مسئلهاي را سؤال كنم. شب بود و بحث ما تا آخر شب طول كشيد. وقتي خواستم برگردم، حضرت فرمود: امشب نزد ما بمان. من هم گفتم: اگر بمانم، زحمت ميشود. حضرت فرمود: خير، زحمتي نيست. من هم گفتم: از خدا ميخواهم كه بمانم؛ چون اينجا خانه امام زمانم است و سعادتي است براي من. من در آن شب، منزل حضرت ماندم. حضرت به غلامش فرمود: آن رختخوابي كه من هر شب بر روي آن ميخوابم، بياور و در اتاق مخصوص من بيانداز تا احمد بن أبي نصر امشب در آنجا استراحت كند. من هم به آن اتاق رفتم و دراز كشيدم و در ذهن خودم اين افتخار را مرور ميكردم و از خوشحالي در پوست خودم نميگنجيدم. يك دفعه ديدم حضرت آمد در را زد و فرمود: آقاي احمد بن أبي نصر! خوابيدن در خانه امام، در اتاق ويژه امام، در رختخواب ويژه امام، ارزش نيست؛ ارزش به تقوا است: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ سوره حجرات/آيه13 علم امام (عليه السلام) نسبت به اعمال و رفتار و افكار ما اينگونه است كه حتي اگر در اتاق تاريك و خلوت، چيزي از ذهن ما عبور كند، امروز آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) از آن با خبر است. دوستان! به ما نگفتهاند كه به زور بياييم شيعه بشويم. يا به ميدان نياييم يا اگر آمديم، امامتمداري و ولايتمداري ما طوري باشد كه خداپسندانه و امامپسندانه باشد. من نميگويم سمندر باش يا پروانه باش گر به فكر سوختن افتادهاي، مردانه باش قرآن هم ميفرمايد: وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ هر كس ميخواهد مسلمان شود و هر كس ميخواهد كافر شود. سوره كهف/آيه29 اگر آمدي گفتي مهدي، مردانه مهدي صفت باشد. اگر گفتي علي، علي صفت باش. اگر رهبريِ مقام معظم رهبري را پذيرفتي، ولايتمداريات، ولايتمداري وليِ فقيه پسندانه باشد. اينگونه نباشد كه اگر جايي به صلاح ما باشد، سمعاً و طاعةً اطاعت كنيم و جايي كه اگر تبعيت از رهبري و ولايت، موجب از دست دادن ميز و مقام و شغل ما باشد، ملاحظهكاري كنيم و اطاعت نكنيم. اين معامله، نبايد دنيوي باشد. بحث ولايتمداري، از ولايت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) تا ولايت فقهاء بزرگ ما، معامله إلهي است. ما بايد در اين خط، ثابت قدم بمانيم. چه بسا يك دفعه مسئلهاي پيش آيد كه افراد بالاتر از ما، برخورد تندي با ما بكنند و با آبرو و حيثيت ما بازي كنند، ولي وقتي احساس ميكنيم در خط ولايت هستيم، بايد برويم. در اين قضايا، فقط دنيا نيست، آخرت هم هست. حضرت عيسي (عليه السلام) بالاي قبر شخصي كه قاضي زمان خودش بود، ميآيد و او را زنده ميكند. از او سؤال ميكند: وقتي از دنيا رفتي، خداوند با تو چه معاملهاي كرد؟ گفت: من در دنيا وضع خوبي داشتم. يك مورد هم قضاوت نادرستي نكردم؛ ولي 70 سال است كه مردهام و از روزي كه مردهام، در عذابم. سؤال كرد: چرا؟ گفت: فقط به خاطر يك مسئله. روزي ديدم برادر زنم با كسي دعوا كرده و نزد من به محكمه آمدند. قبل از اينكه قضاوت كنم، با خودم گفتم: اي كاش! حق با برادر زنم باشد. اتفاقا حق هم با او شد. ولي به خاطر اين مسئله كه در ذهنم دوست داشتم حق با او باشد، 70 سال است كه مرا شكنجه ميكنند. مسئله، اينقدر ظريف است. امام خميني (ره) بعد از رحلتش به خواب حاج احمد آقا (ره) آمده بود و گفته بود: احمد! دست بلند كردن من براي مردم هم حساب دارد كه به چه نيتي دستم را بلند كردهام؟ لذا، وقتي قرآن ميفرمايد: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ / وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ سوره زلزال/آيه8ـ7 مراد، همين است. تمام كارهاي خلافِ ريز ما، برخلاف ولايتمداري و ولايت أهل بيت (عليهم السلام) است. چون ولايتي كه ما پذيرفتهايم، همهاش برگرفته و برخاسته از ولايت الله است و نبايد در ولايت الله، فكر نادرست و قضاوت نابجا بيايد. در تمام كارهاي ما، حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) ناظر و شاهد است. ولايت فقهاء، همان ولايت الله و ولايت الرسول و ولايت الائمه است اگر ما امروز از مراجع عظام تقليد و رهبري تبعيت كنيم، اين تبعيت، تبعيت سياسي نيست. اگر تبعيت سياسي باشيد، خيلي از جاها به مشكل برميخوريم. چون در بعضي از كارهاي سياسي، ما خودمان را سياستمدارتر از ديگران ميدانيم و اعمال نظر ميكنيم. اينها، بحث شيعه است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: الرّادّ عليهم كالرّادّ علينا و الراد علينا الراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله. الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص67 كساني كه سخنان مراجع عظام تقليد يا مقام معظم رهبري (كه امروز در مسند مرجعيت قرار گرفته و تمام نمايندگان خبرگان رهبري، اجتهاد و مرجعيت ايشان را تائيد كردهاند) را ردّ كنند و اعتراض كنند، مانند اين است كه سخن ائمه (عليهم السلام) را ردّ كردهاند و كساني كه سخنان ائمه (عليهم السلام) را ردّ كنند، مانند اين است كه سخن خدا را ردّ كردهاند و اينچنين كساني در حدّ شرك به خداوند هستند. اگر رئيس جمهور، 20 ميليون رأي بياورد، نميتواند براي او هيچ ارزشي درست كند و فقط تنفيذ رهبري به ايشان ارزش ميدهد. اگر رهبري تنفيذ نكند، 20 ميليون كه هيچ، اگر 400 ميليون نفر هم به ايشان رأي داده باشند، هيچ ميشود. چون ما معتقد به حكومت مردم بر مردم نيستيم. ما معتقد به حكومت خدا بر مردم هستيم. حكومت فقهاء هم برگرفته از حكومت خداوند بر مردم است. لذا، تا وقتي تنفيذ رئيس جمهور توسط مقام معظم رهبري صورت نگيرد، اينهمه آراء مردم، هيچ ارزشي ندارد. رهبري هم اگر روزي، كوچكترين انحرافي از رئيس جمهور ببيند، با يك جملهٔ «رئيس جمهور معزول است»، كار تمام ميشود و هيچ برگشتي ندارد. همچنين ساير نهادهاي اصلي كشور. در جامعه اسلامي و شيعي، بحث مرجعيت و رهبريت است. شما در كداميك از مسائل اسلامي (در نماز، روزه، زكات، حج، جهاد) اينچنين تعبيري داريد كه اعتراض، در حدّ شرك به خداوند قرار گرفته باشد؟. من گمان نميكنم اگر 100 جلسه در رابطه با مرجعيت و رهبري فقهاء بخواهيم صحبت كنيم، به اندازه همين روايت امام صادق (عليه السلام)، بتوانيم مطلب پياده كنيم. كلام الملوك، ملوك الكلام. سخن بزرگان، بزرگترين سخنان است. لذا بايد دقت كنيم و خودمان را در اين چهارچوب حفظ كنيم و از آن تخطي نكنيم؛ نه جلوتر برويم و نه عقب بمانيم. با جلو رفتن، گرفتار إفراط و هرج و مرج خواهيم شد و با عقب ماندن، گرفتار تفريط خواهيم شد. لذا بايد تلاش كنيم دوشادوش رهنمودهاي رهبري و مراجع عظام تقليد حركت كنيم و تلاش كنيم عملكرد و افكار و كردار خودمان را با آنها تطبيق دهيم. امروز، رهنمودهاي رهبري، براي ما شاقول است و هر ديواري كه با اين شاقول همخواني نداشته باشد، آن ديوار كج است و به مقصد نميرسد و روزي فرو ميريزد. اگر در اين دنيا هم فرو نريزد، در عُقبيٰ فرو ميريزد. ما بايد تلاش كنيم و زن و بچهمان و افراد زير دستمان را با اين شاقول تربيت كنيم. تربيت نيرو، يكي از وظائف ماست يكي از كارهايي كه امام سجاد (عليه السلام) در دوران بني أميه داشت كه به ايشان اجازه نميدادند به مسجد بيايد و منبر برود و احكام إلهي را بيان كند و مردم را تربيت كند، هر سال حدود 30 غلام و كنيز از بازار ميخريد و به منزل ميآورد و يك سال در تربيت آنها تلاش ميكرد و در شب عيد فطر، همه آنها را در راه خدا آزاد ميكرد و در جامعه رها ميكرد. 30 نفر تربيت شده امام سجاد (عليه السلام) در جامعه زندگي ميكردند و هر كدامشان در محله خود، منشأ آثار و بركات ميشدند و تبليغات دودمان بني أميه را به باد ميدادند و فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) را در جامعه منتشر ميكردند. شما عزيزان هم اگر چند نفر نيرو و سرباز زير دست داريد، فقط به آنها أمر و نهي نكنيد. تلاش و كوشش شما اين باشد كه اينها را تربيت اسلامي و مهدوي بكنيد. اين هم مستلزم اين است كه خودمان مهدوي باشيم و آگاهي كامل داشته باشيم. هدف اصلي دشمنان، تضعيف رهبري است امروز، هدف اصلي و نهايي دشمنان داخلي و خارجي ما، خصوصا در اين يكسال اخير، رهبري است. اگر به سايتهاي اينترنتي سر بزنيد، بعضي از منحرفين داخل و خارج كشور، گويا هيچ أمري به اندازه تضعيف رهبري برايشان ارزش ندارد؛ حتي از خواندن نماز برايشان واجبتر است. اگر روزي بيانيهاي در اينترنت و ماهواره منتشر نكنند، شب خوابشان نميبرد. لذا ما بايد عملا با اين پديده شوم مبارزه كنيم. من بارها در جلسات درس گفتهام كه ما انقلابي باشيم يا نباشيم، بحث ديگري است. اگر حفظ و امنيت زن و بچه و مذهبمان را دوست داشته باشيم، امروز تضعيف رهبري، امنيت جامعه و زن و بچهمان را به هم ميريزد. اگر رهبري تضعيف شد، رئيس جمهور و قوه قضائيه و مقننه تضعيف ميشود و چيزي براي ما نميماند. اينها در اين يكسال اخير، تمام تلاششان را براي تضعيف رهبري گذاشتهاند و از تمام امكانات و ظرفيتها استفاده ميكنند. به تعبير حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني: كساني كه مخالف نظام و رهبري هستند، آيا ميخواهند اين حكومت را از دست اينها بگيرند و به دست ياران مهدي (عليه السلام) بدهند؟ پس ما هم با اينها همصدا هستيم. ولي اگر ميخواهند به دست آمريكاييها بدهند تا آنها و منافقين بر ما حكومت كنند، اين خيانت به قرآن و اسلام و مسلمين است. به قول يكي از مراجع عظام تقليد كه ميانه خوبي با نظام نداشت: ما نظام را قبول نداريم، ولي تضعيف نظام را از أشد محرّمات ميدانيم. چون اگر اين نظام تضعيف شود و فردا آمريكا بيايد، به ما اجازه نميدهند حتي در حسينيهها هم «حسين حسين» بگوييم. گاهي وقتها انسان از حرف زدن دشمن دانا لذت ميبرد. به قول سعدي: دشمن دانا بلندت ميكند بر زمينت ميزند نادان دوست گاهي يك نفر با رياست بنياد شهيد و رياست مجلس و سوابق آنچناني با امام خميني (ره)، يكسري مزخرفات را مطرح ميكند كه واقعا براي ما حوزويها قابل تحمل نيست. گاهي هم يك آخوند مخالف نظام، ميگويد تضعيف اين نظام، تقويت كفر است و بهم ريختن بساط شيعه است. اين دشمن، دانا است و ميفهمد چه ميكند. اين دشمن دانا، گرچه براي ما ضرر ندارد، ولي بايد مراقبش باشيم. اما يك دوست نادان كه خود را تابع امام خميني (ره) ميداند، به نام امام خميني (ره) با آثار ايشان مبارزه ميكند؛ اينها خطرناك هستند. كُفر در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، 21 سال با اسلام جنگيد؛ ولي با پرچم كفر. 13 سال، أبو سفيان و دار و دستهاش در مكه با اسلام جنگيدند و 8 سال هم در مدينه و هيچ غلطي هم نتوانستند بكنند و شكست خوردند. ولي همين كفر در جنگ صفين با پرچم اسلام و به نام اسلام آمد و اسلام را شكست داد. أمير المؤمنين (عليه السلام) بارها در جنگ صفين گفت: اي مردم! كساني كه در كنار معاويه هستند، همان چهرههايي هستند كه ما در ركاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جنگ بدر و أحد و حنين و غيره با آنها جنگيديم. آنها فقط پرچم خود را عوض كردهاند و چهرهها، همان چهرههاست و نيّات، همان نيّات است و اهداف، همان اهداف است. كساني كه پرچم عوض ميكنند، خطرناك هستند. كساني كه به نام امام خميني (ره) و انقلاب به جنگ امام خميني (ره) و انقلاب ميآيند، خطرناك هستند. ما بايد امروز در برابر اين پديده، تمام قواي خودمان را بسيج كنيم و از تمام ظرفيتها در برابر اين تبليغات، استفاده كنيم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» استاد حسيني قزويني | ||