* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 07 تير 1389 | تعداد بازديد: 1892 | |
تهاجم عليه شيعه،هشدارها و راهكارها 2 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 02 شبكه جهاني ولايت : 07 / 04 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي نقوي مختصري درباره موضوع برنامه «تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها» توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني ما در جلسه گذشته در رابطه با «تهاجم عليه شيعه در عصر حاضر» به صورت خيلي مفصل صحبت كرديم و اشاره كرديم كه امروز، دشمنان شيعه از تمام امكانات مدرن روز و همه ظرفيتها، عليه شيعه استفاده ميكنند و هر روز شبهات جديدي مطرح ميكنند و تهمتها و إفترائات تازهاي را در عرصههاي مختلف اينترنتي و ماهوارهاي و نشريات منتشر ميكنند. عرض كرديم طبق جديدترين آماري كه در برخي از سايتهاي اينترنتي ارائه دادهاند، 40 هزار سايت فعال ضد شيعي وجود دارد و ميليونها كتاب و نشريات عليه شيعه و 300 ماهواره ضد شيعي عليه شيعه برنامه توليد و پخش ميكنند و وظيفه ما در برابر اين تهاجم، مقاومت كردن و برملا كردن مشت دشمن و ارائه پاسخهاي مستدل، مستند، محكم، قوي و دندانشكن است و فرهنگ شيعه را كه برخاسته از سخنان أهل بيت (عليهم السلام) است و از سخنان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) برگرفته شده هست، بايد براي جهانيان مطرح كرد و به تعبير امام موسي صدر، (اگر شهيد شده، خدا رحمتش كند و اگر زنده هستند، خدا حفظشان كند) «ردّ الحجر من حيث جاء : سنگ از همانجا كه آمده، بايد به همانجا برگردد». ما هم بايد در جهت پاسخگويي و معرفي فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) از تمام امكانات مدرن روز استفاده كنيم؛ چه از طريق وبلاگ و سايت و چه از طرق ماهوارههايي كه امروز در عرصه بين الملل فعاليت ميكنند. * * * * * * * آقاي نقوي برخورد أهل سنت معاصر را با وهابيت چگونه ارزيابي ميكنيد؟ استاد حسيني قزويني اساس أهل سنت با اساس و مباني فكري وهابيت، كاملاً فرق دارد. ما همانطور كه بارها اعلام كردهايم، با أهل سنت مشكلي نداشتيم و نداريم و نخواهيم داشت. اگر اختلافي داريم در بعضي از حوزهها، اين اختلافات را ما با دليل محكم مطرح ميكنيم و از عقايدمان دفاع ميكنيم. علماء أهل سنت هم أدله خودشان را مطرح ميكنند؛ با نهايت احترام متقابل. مشكل اساسي ما با وهابيت است. وهابيت فقط با شيعه مشكل ندارد، بلكه با أهل سنت هم مشكل دارد. روزي كه مباني فكري وهابيت رقم خورد و حكومت وهابيت در عربستان سعودي در منطقه نجد، اطراف رياض پايهريزي شد، اساس و پايه مباني فكري خودشان را مبارزه با جهان اسلام و مسلمانان اعلام كردند؛ چه شيعه و چه سني. دريادار سرتيپ ايوب صبري (رئيس مدرسه نيروي دريايي دولت عثماني بود در زمان ظهور وهابيت و زمان محمد إبن عبدالوهاب و محمد إبن سعود) كتابي دارد كه جديداً به فارسي ترجمه شده به نام تاريخ وهابيان و در مصر هم به عربي ترجمه شده به نام تاريخ الوهابية و ايشان در آنجا مفصل اين قضاياء را مطرح كرده كه قضيه مخالفت وهابيت فقط با شيعه نيست، با كل مسلمانان است؛ چه شيعه و چه سني. ايشان در اين كتابشان مينويسد: عبدالعزيز بن سعود (نوه محمد بن سعود) چون تحت تأثير سخنان محمد بن عبد الوهاب قرار گرفته بود، در نخستين سخنراني خود در حضور شيوخ قبايل گفت: ما بايد تمام شهرها و آباديها را به تصرف خود درآوريم و احكام و عقايد خود را به آنان بياموزيم. تاريخ وهابيان، ص33 ـ تاريخ الوهابية،ص54 تا آنجا كه ايشان گفت: براي تحقق بخشيدن به اين آرزو (يعني براي نشر عقايد وهابيت) ناگزير هستيم كه عالمان أهل سنت را كه مدعي پيروي از سنت سنيه نبويه و شريعت شريفه محمديه هستند، از روي زمين برداريم. عزيزان أهل سنت دقت كنند كه نويسنده اين كتاب شيعه نيست سني است و رئيس مدرسه عالي نيروي دريايي دولت عثماني است؛ دريادار سرتيپ ايوب صبري. متن عربياش اينگونه است: و لأجل تحقيق هذا الأمل فلابدّ من أن نجتثّ دابر علماء العامّة الذين يدّعون أنّهم يتّبعون السنّة النبويّة السنيّة و الشريعة المحمّديّة العليّة اگر آقا عبد العزيز بن سعود گفت: مشركاني كه خود را علماء أهل سنت قلمداد ميكنند، بايد از لب شمشير بگذرانيم، به ويژه علماء سرشناس و مورد توجه را. زيرا همكيشان ما (يعني وهابيها) روي خوشي نخواهند ديد. از اين رهگذر، بايد نخست كساني را كه به عنوان عالم، خودنمايي ميكنند، ريشه كن نموده و سپس بغداد را تصرف كنيم. تاريخ الوهّابيّه، ص55، طبع الهدف للإعلام و النشر، قاهره ،سال 2003 ميلادي جالب اين هست كه در همين كتاب، صفحه 105 مينويسد: سعود إبن عبد العزيز در سال 1218 هجري به هنگام تسلط بر مكه مكرمه، بسياري از دانشمندان أهل سنت را بيدليل به شهادت رساند. اين روش وهابيت نسبت به أهل سنت است و الآن كتابهايي كه علماء بزرگ أهل سنتع عليه وهابيت نوشتهاند، بيش از كتابهايي است كه علماء شيعه، عليه وهابيت نوشتهاند و يكي از سياستهاي اساسي شبكه جهاني ولايت در آينده، به حول و قوه إلهي اين خواهد بود كه از بعضي از شخصيتهاي معتبر أهل سنت كه نسبت به وهابيت اطلاعات عميق و گستردهاي دارند و تأليفاتي عليه وهابيت دارند دعوت خواهيم كرد تا به زبان، فارسي، عربي و انگليسي بيايند حرفهايشان را بزنند تا دنيا بداند: شيعه فقط در برابر وهابيت نيست، بلكه عموم أهل سنت (إلا شذّ و ندر) امروز در صف شيعه در برابر وهابيت ايستادهاند. كافي است عزيزان بدانند كه در ميان شخصيتهاي برجسته أهل سنت، مثل جناب محمد بن علوي مالكي، از علماء بزرگ عربستان سعودي است و مالكي مذهب است و ايشان كتابي نوشته به نام مفاهيم تجب أن تصحح (مفاهيمي كه بايد تصحيح شود) و در اين كتاب، عقايد وهابيت، عقايد محمد بن عبدالوهاب را به صورت خيلي عالمانه نقد كرده و شبهات آنها را جواب داده و پنبه مباني فكري محمد بن عبد الوهاب را زده و وقتي اين كتاب چاپ شد، آقاي بنباز، مفتي عربستان سعودي، حكم اعدام آقاي بن علوي مالكي را صادر كرد. آقاي بن علوي مالكي در ديداري كه با ملك فهد داشت، گفت: همانگونهاي كه بنباز فقيه است، من هم فقيه هستم؛ من نظر خودم را آوردهام. مگر در عربستان سعودي اظهار نظر يك فقيه جرم است؟ روي اين جهت، ملك فهد، حكم اعدام آقاي محمد بن علوي را لغو كرد. از ديگر شخصيتهاي بزرگ أهل سنت كه در برابر وهابيت ايستاده و مقاومت كرده و كتابهاي متعددي نوشته، آقاي حسن بن فرحان مالكي است و كتابي دارد ايشان به نام داعية و ليس نبيا، يعني محمد بن عبدالوهاب يك روشنگر بود، پيامبر نبود. لذا وهابيها، محمد بن عبدالوهاب را در حدّ پيامبري بالا بردهاند و همچنين كتابي دارد به نام نحو انقاذ التاريخ الاسلامي : به سوي نجات تاريخ اسلامي. ايشان 10، 12 تا كتاب دارد كه تكتك كتابهايش مفيد و قابل استفاده است. از ديگر شخصيتهاي معاصر كه در برابر وهابيت جانانه مقاومت كرده، جناب يوسف رفاعي است از دانشمندان بزرگ كويت و كتابي دارد به نام نصحية باخواننا علماء نجد كه كتاب كوچكي است، ولي سطر سطر اين كتاب، مطالب اساسي و زيبا و قابل استفاده و در نقد عقايد وهابيت است. به ويژه در مقدمهاش، از دكتر محمد سعيد رمضان البوطي كه از دانشمندان بزرگ معاصر عراقي است، مطالب خيلي زيبايي دارد. ديگر دانشمندي كه از علماي أهل سنت است و جانانه و خيلي عالي در برابر وهابيت ايستاده و تأليفات متعددي دارد، جناب حسن سقاف است از علماي طراز اول كشور اردن و ايشان دهها كتاب ضد وهابي، مثل الإغاثة و الألباني و شذوذه، التنديد لمن العدد التوحيد تأليف كرده است. تكتك كتابهاي آقاي سقاف هم مفيد و قابل استفاده هست. همچنين جناب جميل صدقي ذهاوي از عراق، صاحب كتاب الفجر الصادق كه كتابي گرانسنگ در ردّ عقايد وهابيت است. حافظ عبدالله الصديق از مراكش، كتابي دارد به نام القول المقنع في الرد علي الالباني المبتدع كه كتاب خيلي زيبايي است و خود ايشان، شخصيت برجستهاي است كه در برابر وهابيت ايستاده است. در داخل كشور ايرانمان هم 10، 12 نفر از مولويها و آخوندها و ماموستاها داريم كه كتابهايي عليه وهابيت نوشتهاند و چاپ شده و بعضي از اينها در نمازهاي جمعه، بالاي منابر و در كلاسهايشان عقايد وهابيت را مقتدرانه نقد ميكنند و شبهات آنها را جواب ميدهند كه من به خاطر بعضي از مسائل، از بردن نام اين آقايان معذور هستم. إن شاء ا... در آينده اگر خدا توفيقمان بدهد، از برخي از شخصيتهاي طراز اول أهل سنت داخل كشور دعوت خواهيم كرد تا بيايند در شبكه جهاني ولايت و عقايد ضد وهابي خودشان را مطرح كنند و شبهات بياساس وهابيت را جواب بدهند و نظر أهل سنت را در برابر وهابيت بيان كنند. * * * * * * * آقاي نقوي برخورد حكومت عربستان سعودي با وهابيت تندرو چيست؟ استاد حسيني قزويني الآن در داخل خود آل سعود، اختلاف شديدي وجود دارد. يكدسته از آن افراد آل سعود كه در رأسش آقاي ملك عبدالله است كه معتقد است بايد عربستان سعودي يك حكومت اصلاحطلب، يك حكومت اروپا پسند و آمريكا پسند و آزاديهاي لازم را به شهروندان عربستان بدهند و دستهاي ديگر به نام امير نائب و ديگران هستند و اينها كاملاً خشونتطلب هستند و معتقد به آزادي نيستند و عمدتاً همين القاعده و تشكيلات بن لادن و غيره وابسته است به اين طرز تفكر در درون آل سعود. الآن اين اختلاف شديدي كه در داخل آل سعود است، آينده آل سعود را با خطر مواجه كرده است. همين 2 ، 3شب قبل بود كه من ديدم در يكي از سايتها، يكي از همين آقايان عربستان سعودي پيشبيني كرده بود در آينده بسيار نزديك، حكومت آل سعود از هم خواهد پاشيد. حتي اينها بعد از مرگ ملك فهد، اختلاف شديدي داشتند كه چه كسي بايد در رأس حكومت قرار بگيرد. ولي آنچه كه مسلم است بينندگان عزيز توجه داشته باشند اين است كه الآن خود دولت عربستان سعودي با محوريت آقاي ملك عبدالله، از وجود اين وهابيت تندرو زجر ميكشند. در نوزدهمين دوره مجمع فقهي كه در مكه مكرمه در مركز رابطة العالم الإسلامي در 12 آبان سال 86 برگزار شد، آقاي ملك عبدالله، پادشاه عربستان سعودي به مناسبت افتتاح نوزدهمين همايش فقهي اتحاديه جهان اسلام، بيانيه و پيامي داد و در اين بيانيه، اعتراض شديدي داشت نسبت به مفتيان گمراه و گمراهكننده كه فتنه عظيم قتل، انفجار، انتحار، تكفير و انحراف را راه انداختند. پادشاه عربستان سعودي، افرادي را كه آنها را شيوخ ماهوارهاي و اينترنتي ناميد، اينها را به إفتراء بستن بر خداوند متهم كرد و افزود: «كار اين مفتيان از بزرگترين مصيبتهاست و از كبيرترين گناهان كبيره و چيزي عظيمتر از شرك به خداوند است». پادشاه عربستان سعودي در اين پيامي كه به مناسبت افتتاحيه اين همايش بود، نوشت: «برخي از اين مفتيان عربستان سعودي در يك چشم به هم زدن، فتوا صادر ميكنند. حتي پس از اينكه اشتباهشان معلوم ميشود، فتوايشان را پس نميگيرند و اين نشانه تكبر آنها و تسليم شدنشان در برابر تلبيسات شيطان است». سايت شيعه نيوز، 15 آبان 1386 همچنين جناب شيخ عبدالعزيز آل شيخ، مفتي عربستان سعودي كه در بيانيه خود كه در خبرگزاريهاي عربستان سعودي منتشر شد، از جوانهاي اين كشور خواست از رفتن به عراق براي شركت در عمليات انتحاري و مسلحانه كه اكثر قربانيان آن را طيف خاصي از ملت عراق تشكيل ميدهد، خودداري كنند. آقاي مفتي اعظم عربستان سعودي گفت: «سالياني است كه فرزندان عربستان، به بهانه جهاد در راه خدا، از كشور خارج ميشوند و اين جوانان، شور و اشتياق به دين خود دارند، اما قدرت تشخيص ميان حق و باطل را ندارند». ايشان اضافه كرد: «اين موضوع سبب شده تا جوانان عربستان سعودي به صورت كالايي در دست طرفهاي خارجي، شرقي و غربي تبديل شوند و به بهانه جهاد، از آنها براي رسيدن به اهداف پليد خود استفاده ميكنند. اين جوانان به خاطر فريب خوردن، عمليات پليدي را انجام ميدهند كه ارتباطي با دين ندارد». خبرگزاري مهر و سايت شيعه نيوز، 10 مهر 1386 جالب اين است كه يكي از شخصيتهاي بزرگ ايران كه 2 سال پيش در يك همايشي در عربستان سعودي به دعوت ملك عبدالله شركت كرده بود، بنده حدود يك ساعتي با ايشان ديدار داشتم و ايشان خودشان به من گفت: من به ملك عبدالله اعتراض كردم كه: «الآن اين وهابيت تندرو و اين مفتيان تكفيري، آبرو و حيثيت عربستان سعودي را در عرصه بين الملل مخدوش ميكنند». آقاي ملك عبدالله گفت: «ما خودمان هم ميدانيم كه اينها چهره دولت عربستان را در جهان بد جلوه ميدهند؛ ولي چه كار كنيم كه زورمان به آنها نميرسد». بعد ايشان گفت من به ملك عبدالله گفتم: «الآن شما بدانيد از سراسر جهان تعداد انبوهي از زنان شيعه ميآيند در مدينه منوره و ميآيند كنار قبرستان بقيع و به اينها اجازه نميدهند وارد قبرستان بقيع شوند و زيارت ائمه بقيع بكنند. اينها وقتي برميگردند به كشورشان، با يك دنيا بغض و كينه نسبت به عربستان سعودي برميگردند و اين به ضرر شماست». گفت: ملك عبدالله گفت: «اين را هم ميدانيم و ما متوجه اين نكته هستيم، ولي چه كار كنيم كه كاري از دستمان ساخته نيست». گفت: من گفتهام: «الآن اينهمه شيعيان، آنهايي كه رفتهاند در كربلا و حرم امام حسين را با اين جلالت ديدهاند، حرم امير المؤمنين را در نجف، حرم امام رضا را در ايران ديدهاند و وقتي حرم ائمه بقيع را به صورت يك ويرانه ميبينند و برميگردند، با بغض و كينه و نفرين به دولت عربستان سعودي و اينها وقتي آن قضايا را در كشورشان و شهرشان مطرح ميكنند، قلبهاي مردم مملو از بغض و كينه نسبت به دولت عربستان سعودي ميشود». گفت: باز آقاي ملك عبدالله گفت: «ما اين را هم ميدانيم، ولي كاري از دستمان ساخته نيست و زورمان نميرسد به اين وهابيت تندرو». بعد گفت: من از ايشان خواهشي كردم و گفتم: «ما وقتي رفتيم به قبرستان بقيع، قبر ائمه بقيع به صورت خاكي و خيلي نامناسب بود، ولي رفتيم كنار قبر عثمان، خليفه دوم، ديديم خيلي تميز، زيبا در يك منطقه مثلاً دو متر در 3 متر، تقريباً به اندازه 70 سانت چال شده و خاك خيلي تميز و خيلي عالي كه انسان دوست دارد تماشا كند و قشنگ ديوارههايش سيمان كشيده است». گفت: «حداقل اجازه بدهيد ما قبر ائمه بقيع را (سلام الله عليهم اجمعين) مثل قبر عثماني كه شما زيبا تعمير كرديد، به آن شكل در بياوريم؛ نميگوييم حرم بسازيم، گنبد بسازيم». شما همان گونهاي كه قبر عثمان در قبرستان بقيع چه طور تميز، ظريف، زيبا هست ما هم قبر امام مجتبي، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (عليهم السلام) را اين شكلي كنيم و يك سايه باني بگذاريم اين زائرين ائمه بقيع ميآيند در برابر آفتاب زجر نكشند. گفت: «ما فكر ميكنيم و اگر برايمان مقدور باشد، اين را برايتان انجام ميدهيم». ولي متأسفانه الآن نزديك دو سال است از اين قضيه ميگذرد و دولت عربستان سعودي از ترس وهابيها، هيچ عكسالعملي در اين زمينه نشان ندادهاند. * * * * * * * آقاي نقوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آينده جامعه اسلامي بعد از خويش را چگونه پيشبيني نمود؟ استاد حسيني قزويني چون حال من مساعد نيست، توضيح مختصري ميدهم و باقياش بماند براي جلسه بعد. شكي نيست كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با علم لدنّي و علم غيبي كه داشته است: فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا / إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ سورن جن/آيه27ـ26 آينده را كاملاً ميديده و جامعه اسلامي را كه بعد از خود چه مشكلاتي و چه انحرافاتي داشت، كاملاً مشاهده ميكرد. در بعضي از روايات هم اين مباحث را كاملاً پيشبيني كرده است. مثلاً در روايتي كه آقاي ترمذي از أبو هريره نقل ميكند، ميگويد: أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال: تفرقت اليهود علي إحدي و سبعين فرقة أو اثنتين و سبعين فرقة و النصاري مثل ذلك و تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقة. ... حديث أبي هريرة حديث حسن صحيح. امت يهود بر 71 يا 72 فرقه منشعب شدند و نصاري هم به همين شكل. امت من هم بعد از من به 73 فرقه منشعب و متفرق خواهند شد. اين روايت أبو هريره، حسن و صحيح است. سنن الترمذي، ج4، ص135 ـ ـ سنن إبن ماجة، ج2، ص1321 ـ سلسلة الأحاديث الصحيحة للألباني، ج1، ص358، ح204 آقاي حاكم نيشابوري همان روايت را نقل ميكند و ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط مسلم و لم يخرجاه. اين حديث صحيح است و شرائط كتاب صحيح مسلم را دارد، ولي او نياورده است. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص6و128 آقاي ترمذي در روايت ديگري اين چنين مينويسد: و تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين ملة، كلهم في النار إلا ملة واحدة. امت من به 73 ملت متفرق خواهند شد و و تمامي آنها داخل آتش جهنم خواهند شد و فقط يك فرقه أهل نجات هستند. سنن الترمذي، ج4، ص135، ح2779 ـ مسند احمد، ج3، ص145 البته اين سؤال، پاسخهاي زيادي دارد كه إن شاء ا... در جلسه آينده براي بينندگان عزيز توضيح خواهم داد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: بعضي حرفهاي مبالغه و نسنجيده، باعث يكسري دين گريزي ميشود و كمكي نميكند. من جمله اين كه مثلاً در مورد ائمه اطهار صحبت ميشود كه اينها به تمام علوم وارد بودند، در حاليكه به عقيده من فقط علوم ديني بود كه اينها وارد بودند، علتش هم اين است كه ما كوچكترين آثاري از اينكه اينها احاطه روي علوم ديگر داشتند، نداريم. در تاريخ آثاري نداريم، اگر آثاري داريم، حوزه علميه خيلي كوتاهي كرده كه آثار آثار ائمه اطهار را در مورد علوم ديگر بررسي نكرده. حوزه علميه به دانشمندان مختلف در رشتههاي شيمي و فيزيك و رياضي و پزشكي و غيره نداده بيرون و اگر نبوده، پس اين چرا مطرح ميشود؟ اصلاً نيازي نيست. ائمه اطهار يا مردمان يا پيامبري كه براي مسئله ديني ميآيد، نيازي ندارد به علوم ديگر تبحّر داشته باشد كه ما اين قدر ميآييم روي اين به صورت مبالغهآميز ميگوييم كه مثلا اقيانوس همه علوم بودند. بله، اقيانوس علم بودند، بر منكرش لعنت، منتهي فقط علوم ديني. جواب: من تقاضايي كه از حضرتعالي و ديگر بينندگان عزيز دارم اين است كه اينطوري نكنند كه خودشان مدعي باشند، خودشان حكم جاري كنند و خودشان هم اجرا كنند. اينكه حوزه علميه كار نكرده، اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) در ساير علوم مطالبي دارند، معرفي نكرده، برادر عزيزم! شما اينطوري سؤال كن كه آيا حوزه علميه در اين زمينه كار كرده يا نكرده؟ اگر ائمه (عليهم السلام) يا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در علوم ديگر آثاري دارند، در اين زمينه تأليفاتي وجود يا نه؟ سؤال كن، حكم نكن. خدمت حضرتعالي من فقط يك كتاب معرفي ميكنم از آقاي دكتر سيد رضا پاكنژاد به نام اولين دانشگاه، آخرين پيامبر در 28 جلد كه من 23 جلد آن را دارم. جنابعالي اين كتاب را مطالعه بفرما. آقاي دكتر سيد رضا پاكنژاد از اساتيد دانشگاه تهران بوده و علوم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) را نسبت به ساير علوم اجتماعي، سياسي، اخلاقي، حتي فيزيك، شيمي، مسائل پزشكي، مسائل هيئت و نجوم را كاملاً ايشان مطرح كرده و با علوم روز تطبيق داده است. البته دهها كتاب ديگر هست، ولي من بهترين و جامعترين كتاب را اين كتاب ميدانم. همچنين شما كتاب قرآن و علوم روز را برويد مطالعه بفرماييد. اگر نيافتيد، بياييد اينجا بگوييد من رفتم مطالعه كردم و ديدم حوزه علميه كار نكرده، علماي شيعه كار نكردند. * * * * * * * سؤال: من اولاً تشكر ميكنم از برنامهتان. اتفاقاً نسبت به برنامههاي شبكه أهل بيت خيلي بهتر هست و الا ما كينهاي كه از آن به دل گرفتيم و از شبكه أهل بيت ما خيلي دل آزرده شديم. من خيلي تناقض ميبينم در گفتههاي آقاي قزويني. مثلاً من شبكه ماهوارهاي العربية و شبكه ماهوارهاي المستقلة ديدم كه با آقاي قزويني مصاحبه كردند و ايشان باختند در اصل. بعد زنگ زدم به شبكه ماهوارهاي سلام و ايشان فرمودند: ما برديم و جز و وز آنها در آمد. حالا من تقاضا ميكنم نوار را بگذارند تا مردم قضاوت كنند. جواب: عزيزي كه زنگ و زد درباره شبكه ماهوارهاي أهل بيت (عليهم السلام) صحبت كرد، ما از عزيزان درخواست ميكنيم بزرگواري كنند از هيچ شبكهاي در اين شبكه مذمت نكنند، بدگويي نكنند. تمام شبكهها در راستاي خدمت به اسلام است. هر كسي هر آنچه توانايي دارد و تشخيص ميدهد، براي خدمت به اسلام انجام ميدهد. اگر مطلب خلافي از هر شبكه يا شبكه جهاني ولايت ببينند، اين حق مسلم بينندگان عزيز هست كه بيايد به عنوان سؤال مطرح كنند و ما جواب ميدهيم. شبكه جهاني ولايت جاي بدگويي از هيچيك از شبكههاي ديگر شيعه نيست. اينكه گفتند در صحبتهاي فلاني در شبكه ماهوارهاي المستقلة تناقض بود، برادر عزيزم ما متن كامل و صوتش را در سايت خودمان گذاشتهايم؛ هم به صورت عربي، هم به صورت فارسي. در شب سوم آقاي دكتر ابو شوارب كه طرفِ بحث و مناظره ما بود، از اساتيد دانشگاه اسكندريه مصر، ايشان صراحتاً اعلام كرد: در اين سه شب، موفقيت با قزويني بود و ايشان هم مؤدب صحبت كرد، هم متخصص در رجال است و هم حضور ذهن دارد. اين اعتراف اين آقا بوده و اين را هم بدان كه ما تلفني صحبت ميكرديم و آنها در استوديو بودند و هر كجا ما ميخواستيم به يك جاي حساس برسيم، حرف ما را قطع ميكردند. مخصوصاً شب سوم كه شب حساسي بود، حدود دو ساعت و نيم جلسه بود و يك ربع به ما اجازه دادند و دو ساعت و ربع خودشان حرف زدند. وقتي طرف مناظره دو ساعت و ربع حرف بزند و به طرف مقابل يك ربع اجازه بدهند، مشخص است كه انسان نميتواند حرفش را بزند. همين شبكه ماهوارهاي المستقلة در طي نامهاي، از من رسماً درخواست كرده، آقاي دكتر هاشمي نامه نوشته به من و از من درخواست كرده: ميتوانيد بياييد لندن و 20 روز إلي يك ماه ما حاضر هستيم شبكه ماهوارهاي المستقلة را در اختيار شما قرار دهيم يا براي نقد وهابيت يا براي معرفي شيعه. ما عين نامه شبكه ماهوارهاي المستقلة را كه 14 آوريل 2009 براي من نوشتهاند، روي سايتمان گذاشتهايم. رسماً از بنده دعوت كردند و حتي گفتند: اگر خودت هم نميتواني بيايي نماينده ات را معرفي كن تا بيايد اينجا. اين عبارت عربياش را من دارم ميخوانم: يسرنا زيادة عدد الحلقات ان رغبتم إلي عشرين أو إلي ثلاثين حلقة. كلها من دون مناظر لكم. تأتون لوحدكم و يجري الحوار معكم في الاستوديو لمدة ساعة، ثم نستقبل أسئلة المشاهدين عبر الهاتف أو البريد الالكتروني أو الفاكس و تجيبون عليها. و إن تعذر عليكم الحضور، نقبل مشاركتكم ضيوفا بالهاتف. تعالوا و عرفوا مشاهدي قناة المستقلة في كل أنحاء العالم بأفكاركم و آرائكم في دعوة الشيخ محمد بن عبد الوهاب و إن رغبتم أيضا في كل شؤون الحوار السني الشيعي. تعالوا و ساهموا في تعريف الناس بالمذهب الشيعي و تجديد الفكر الديني و نشر قيم التسامح و التفاهم و المحبة بين المسلمين. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=729 سؤال: (صحبت يكي از بينندگان) در رابطه با اين شبكه ماهوارهاي المستقلة كه آن برادر عزيز پرسيدند و انتقادي كردند من آن مطلب مصاحبه جناب دكتر قزويني با شبكه ماهوارهاي المستقلة را كه در رابطه با مظلوميت و شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) بود، متن كاملش را خواندم (كه در سايت موجود ميباشد) هم متن عربي، هم فارسي. در آن شبكه ماهوارهاي المستقلة با آن جبههگيري كه شده بود در تهاجمي كه آن جمع غالب به حاج آقا داشتند، مطالب آنطوري كه بايد روشن ميشد، يعني به وضوح و آشكار مطرح نميشد. حاج آقا اشاره ميفرمودند، ولي آقاياني كه آن طرف نشسته بودند و حاضر بودند، نميگذاشتند مطلب كاملاً روشن بشود. ولي در متني كه روي سايت بعداً همكاران حاج آقا گذاشتند، آن جاهايياش كه ابهام داشته و روي مصاحبه و گفت و گو روي خط آمدند و كلام حاج آقا را قطع كردند و سؤالات نامربوط پرسيدند، اينها را روي سايت، آن متن عربي و به خصوص ترجمه فارسي، توضيح مفصل دادند و جاهايي را كه ابهام داشته، به صورت پرانتز يا توضيح مطلبي كه به صورت زنده پخش شده، شرح دادند كه شرحش هم ارزنده و جالب هست و حالا من خواهشي كه به عنوان شاگرد حاج آقا از ايشان دارم اين است كه همان مطالبي را كه در شبكه ماهوارهاي المستقلة، مسئولين طرف مقابل و حاضرين در استوديو اجازه ندادند حاج آقا كامل باز كنند و توضيحات لازم را بدهند، اين را به صورت برنامهاي از طريق اين شبكه، طي چند برنامه بيايند توضيح بدهند كه اين برادر عزيز و كسان ديگري كه اين مسئله برايشان مشتبه است، اين اشكالشان برطرف شود و انتقادشان به نظر من از اين جهت وارد نيست. * * * * * * * سؤال: آيا شخصي به نام جابر بن حيان كه شيميدان باشد و كتابي داشته باشد، وجود دارد؟ يا اينكه ساخته و پرداخته چه كساني است؟ جواب: اين برادرمان كه گفت در رابطه با جابر بن حيان كه آيا اين كتابها به نام ايشان هست يا نه، برادر عزيزم! الآن اگر شما برويد سايتهاي مختلف را ببينيد، مانند سايت راسخون (www.rasekhoon.net)، در آنجا كليه كتابهايي كه از جابر بن حيان مانده آمده است؛ الزيبغ، كتاب نار الحجر، الخواص اكسير الذهب، الخواص، الرياض و تمام آنچه را كه آقاي جابر بن حيان در همان زمان خودش كه امروز به عنوان اسيد سولفوريك يا گوگرد و امثال اين را كشف كرده و در اين كتابهايش به زبان عربي نوشته، در سايتهاي مختلف آمده است. اگر به سايت تبيان همدان (www.tebyan-hamedan.ir) مراجعه كنيد، مقالهاي دارند به نام شيميدان نامي اسلام جابر بن حيان و اين كتابهايي كه از ايشان بوده و الآن در سايتهاي مختلف است، برويد مطالعه كنيد و ببنيد چه است. لطفاً حرفهايي بزنيد كه مستند باشد و ديگران به ريشتان نخندند كه همينطوري بيپايه و اساس داريد حرف ميزنيد * * * * * * * سؤال: 1. در قرآن آمده است: إِياكَ نَعْبُدُ وَ إِياكَ نَسْتَعين يعني تنها از تو ياري ميجوييم يعني تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميجوييم ميخواستم ببنيم آيا آيه ديگري هم در قرآن آمده كه مثلاً ميتوانيم از بندگان خوب يا مؤمن خدا ياري بجوييم يا متوسل شويم؟ 2. من خودم شيعه هستم و به بقيه شيعيان هم بگوييم كه در مورد توسل، مقداري زيادهروي شده و ما بايد بيشتر از خدا كمك بگيريم و بيشتر از خدا ياري بجوييم. به جاي اينكه متوسل شوند و يك وسيلهاي پيش خدا ببرند، از خود طرف ميخواهند و مثلاً ميآيند ميگويند از خود امام رضا (عليه السلام) يك حاجتي را ميخواهيم يا از خود امام علي (عليه السلام) يك حاجتي را ميخواهيم. جواب خواهري كه از تهران زنگ زدند و گفتند من شيعه هستم، خواهر عزيزم! اگر اين حرفهايي كه زديد، از طرف خودتان است، ما شما را شيعه نميدانيم. شما تفكرتان تفكر وهابي است. اگر از ديگران به عنوان سؤال مطرح ميكنيد، هيچ حرفي نيست. ولي اين روش جديد وهابيهاست كه ميآيند خودشان را شيعه معرفي ميكنند، بعد شبهات وهابيت را با زبان شيعه مطرح ميكنند. الآن در عربستان سعودي كتابي نوشتهاند به نام لله ثم للتاريخ و اسم مؤلف كتاب، آيت الله سيد حسين موسوي است. اين آقا از مراجع نجف و از علماي نجف بوده و اگر كسي اين كتاب را بخواند، ميداند كه اين آقا، الفباي مذهب شيعه را نميدانسته. همچنين يكي از اين آقايان كتاب نوشته و گفته من طلبه حوزه علميه قم بودم و شيعه بودم و سني شدم. بعد ايشان در آن كتابش نوشته كه من رفتم در درس خارج آيت الله العظمي وحيد خراساني ثبت نام كردم. هر كس اين كتاب را بخواند، ميخندد به اينها و مسخره ميكند. اصلاً دروس خارج حوزه علميه قم، ثبتنامي نيست. الآن هم چند تا كتاب چاپ كردند به نام حضرت آيت ا... العظمي جعفر سبحاني، به نام جناب علامه عسگري (ره). حتي چندي قبل دوستان از افغانستان زنگ زدند و گفتند در افغانستان يك كتابي چاپ شده به نام شما و نوشتهاند كه قزويني كتابي نوشته و نوشته من شيعه بودم و سني شدم و بعد از اين مُبلّغ سني هستم. اتفاقا در يكي از شبكهها گفتم كه والله! بنده الآن حي و حاضر هستم و غالباً هفتهاي 2 ، 3 جلسه در ماهوارهها برنامه دارم و همه صداي من را در سراسر جهان ميشنوند و تصوير ما را ميبينند و برنامههاي ما را مشاهده ميكنند. خواهر عزيزم! من از شما خواهش دارم اين دفعه نگوييد من يك شيعه هستم، بگوييد من چنين سؤالي دارم. اصلاً شيعه بودن، سني بودن براي ما مطرح نيست. شما ميفرمايد كه در قرآن آمده است: إِياكَ نَعْبُدُ وَ إِياكَ نَسْتَعين خدايا فقط تو را عبادت ميكنيم و فقط از تو كمك ميطلبيم شما گفتي كمك طلبيدن از غير خدا، شرك است. شما گفتي از قرآن به من جواب بده. اگر قرآن در كنارت هست، باز كن و سوره بقره، آيه 45 را هم مشاهده كن: وَ اسْتَعينُوا بِالصبْرِ وَ الصلاةِ استعانت بجوييد به صبر و صلاة. در سوره قصص، آيه 15 در رابطه با حضرت موسي (عليٰ نبينا و آله و عليه السلام) آمده است: فَاسْتَغاثَهُ الذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَي الذي مِنْ عَدُوهِ يكي از دوستان حضرت موسي (عليه السلام)، از ايشان استغاثه كرد و طلب إغاثه كرد و از او كمك و استعانت خواست. حضرت موسي (عليه السلام) هم به او كمك كرد: فَوَكَزَهُ مُوسي اگر استغاثه به غير خدا شرك است، پس حضرت موسي (عليه السلام) چرا نگفت اين شرك است و بايد از خدا استغاثه كنيد. بلكه حضرت موسي (علي نبينا و آله و عليه السلام) پاسخ مثبت داد. آيه 97 سوره يوسف را بخوان كه فرزندان يعقوب (عليه السلام) ميگويند: يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا براي بخشش گناهانشان، از پدرشان استعانت ميجويند. در سوره نساء، آيه 64 قرآن صراحت دارد گنهكارها خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيايند و از ايشان استعانت بجويند و حضرت هم از خدا براي آنها طلب مغفرت كند: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا * * * * * * * سؤال: 1. در رابطه با ساختن مسجد براي قبور توضيح بدهيد و آيا اين حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحيح است كه گفتند «خاكي كه فقط مربوط به قبر ميباشد، در درون قبر بريزيد، نه چيز ديگر». 2. در موقع آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، آيا به مسجد النبي آسيبي هم رسيد؟ 3. آيا روايتي هم از شكايت أهل بيت (عليهم السلام) در رابطه با آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در كتب أهل سنت وجود دارد؟ جواب: اين عزيزمان كه در رابطه با آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت كرد، ما اينها را مفصل جواب دادهايم و شما محبت كنيد به سايت مراجعه كنيد. همچنين در مراجعهاي كه در شبكه ماهوارهاي المستقلة داشتم، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و تهديد به آتش زدن و غيره را از منابع أهل سنت مفصل آوردهام. مناظرهاي هم كه با جناب مولوي مرادزهي داشتم، آنجا هم آوردهام. الآن اگر بخواهم وارد آن بحث بشوم، حداقل بايد نيم ساعت وقت باشد تا من در رابطه با مداركي أهل سنت آوردهاند درباره قضاياي آتش زدن خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) صحبت كنم. ولي من فقط چند تا آدرس به شما ميدهم: در تاريخ الإسلام ذهبي، جلد 3، صفحه 118 در روايتي صحيح، جناب خليفه اول هنگام مرگشان، اظهار ندامت ميكند كه چرا به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله كردم و به ايشان هتك حرمت كردم و ايكاش اين كار را نكرده بودند. آقاي ضياء الدين در كتاب المختاره ميگويد روايت صحيح است. در منهاج السنة إبن تيميه، جلد 4، صفحه 220 آمده است: إنه كبس البيت. عمر به زور وارد خانه فاطمه شد و حرمت او را شكست. در أنساب الأشراف بلاذري، جلد 4، صفحه 586 آمده است: عمر با وسايل آتش، آمد خانه فاطمه را آتش بزند و فاطمه گفت: أ تراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم و ذلك أقوي فيما جاء به أبوك. اي عمر! آمدهاي خانه مرا آتش بزني؟ عمر گفت: بله، آتش زدن خانه تو، موجب تقويت دين پدرت خواهد شد. در تاريخ طبري، جلد 2، صفحه 443 با سند صحيح نقل شده كه خليفه دوم گفت: و الله! لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلي البيعة. قسم به خدا كه خانه را آتش ميزنم. من از شما سؤال ميكنم كه يا آتش زده يا نزده؛ اگر آتش نزده و قسم خورده، قسم خود را شكسته و بايد كفاره قسم بدهد. شما به ما نشان بدهيد كه جناب خليفه، كجا كفاره قسم را داده و اگر نه، آتش زده، خب حرف شيعه ثابت است. جالب اين است كه جناب جويني، استاد ذهبي در فرائد السمطين، جلد 2، صفحه 34 صراحت دارد: پهلوي حضرت زهرا را شكستند و محسنش را سقط كردند، حقش را غصب كردند و خودش را شهيد كردند. در كتاب كافي (از كتب شيعه)، جلد 1، صفحه 458 امام كاظم (عليه السلام) ميفرمايد: إن فاطمة صديقة شهيدة. مادرمان حضرت زهرا، هم صديقه بود و هم شهيده بود. * * * * * * * سؤال: 1. تمام برادران أهل تشيع كه مثلا كانال ولايت و ديگر شبكهها را دارند، ميگويند يگانه كسي كه به جنت ميرود، همان كشتي نوح است و سايرين غرق ميشوند و خود را سوار كشتي نوح ميدانند. آيا ميليونها نفر مسلمان أهل سنت، همهشان غرق ميشوند و وارد دوزخ ميروند؟ 2. اينكه اينها غرق ميشوند، شما به اين استدلال ميكنيد كه زمان حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) كه رحمة للعالمين بود و علي (كرم الله وجهه) مردم حرف آنها را گوش نكردند. حرف آنها را گوش نكردند، آيا نطق و دليل شما بالاتر از آنهاست كه حرف شما را گوش كنند؟ جواب: ما نميگوييم ما أهل بهشتيم، اين روايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در كتابهاي خود شما آمده است: روايت اول: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دست زد بر كتف أمير المؤمنين (عليه السلام) و فرمود: وَ الذِي نَفْسِي بِيَدِه إن هذا و شيعته لهم الفائزون. قسم به خدايي كه جان من در قبضه قدرت اوست! اين علي إبن ابيطالب و شيعيانش جزء نجات يافتگان در روز قيامت هستند. الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص469 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص371 ـ المناقب للخوارزمي، ص111 ـ انساب الأشراف للبلاذري، ص183 روايت دوم: سيوطي در ذيل آيه شريفه: إِن الذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِية ميگويد: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم لعلي: هو أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين. يا علي! تو فرداي قيامت به همراه شيعيانت خواهي آمد در حاليكه هم شما از خدا راضي هستيد و هم خدا از شما راضي است. الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص468 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477 ـ تفسير الآلوسي، ج30، ص207 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص346 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص357 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر الهيثمي، ص161، چاپ مصر، باب11 ـ تفسير الطبري، ج30، ص335 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص371 ـ المناقب للخوارزمي، ص111، ح120 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص182 روايت سوم: طبراني از أبو سعيد خدري از از ام سلمه نقل ميكند: قال رسول الله لعلي: و شيعتك في الجنة. يا علي! شيعههاي تو در بهشت هستند. المعجم الأوسط للطبراني، ج6، ص354 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج12، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص332 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص173 اينها رواياتي است كه برادر عزيزم در كتابهاي أهل سنت آمده است، نه شيعه. اول جلسه هم خواندم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: أمت من به 73 فرقه منشعب ميشوند و 72 (يعني اكثريت) أهل جنهم هستند و فقط يك فرقه وارد بهشت ميشوند. * * * * * * * سؤال: در جنگ خندق، وقتي كه عمر إبن عبدود آمد، چرا از اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله)، جز علي بن أبي طالب (عليه السلام) هيچكس بلند نشد؟ جواب: در رابطه با خندق سؤال شد و إن شاء ا... بحث خندق را يك شب مفصل خواهيم گفت. به ويژه جملهاي را كه آقايان أهل سنت در كتابهايشان آوردند، به ما چه، اگر اشتباه هم هست، آقايان أهل سنت اين اشتباه را كردند كه آقاي إبن أبي شيبه (استاد بخاري) المصنف، جلد 7، صفحه 497 نقل ميكند: فإن رسول الله صلي الله عليه و سلم بعث أبا بكر، فسار بالناس، فانهزم حتي رجع إليه و بعث عمر، فانهزم بالناس حتي انتهي إليه، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم : لأعطين الراية رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، يفتح الله له، ليس بفرار. فأرسل إلي فدعاني، فأتيته و أنا أرمد لا أبصر شيئا، فتفل في عني و قال: أللهم اكفه الحر و البرد. قال: فما آذاني بعد حر و لا برد. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) پرچم را به دست أبو بكر داد كه برود خندق را فتح كند و رفت و ترسيد و شكست خورده برگشت. عمر رفت و شكست خورده برگشت و جرأت نكرد برود جلو. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه او، خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند و فتح خيبر به دست اوست و (مانند بقيه) فرار نميكند. فردا پرچم را به دست علي داد و رفت خيبر را فتح كرد. خصائص امير المؤمنين للنسائي، ص53 ـ السيرة النبوية لإبن هشام، ج3، ص349 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج3، ص354 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص372 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص92 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص109 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص121 ـ المناقب للخوارزمي، ص167 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص300 ـ مسند البزار، ج2، ص36 * * * * * * * سؤال: 1. آيا در اسلام صيغه رواست؟ اگر صيغه روا نيست، چرا شيعهها صيغه ميكنند؟ جواب: نكته اول: خواهر عزيزم! قرآن را باز كن و ببين قرآن چه ميگويد؟ چه كار به شيعه داري؟ چه كار به سني داري؟قرآن خيلي راحت و واضح براي شما سخن ميگويد. سوره نساء، آيه 24 قرآن ميگويد: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُن فَآتُوهُن أُجُورَهُن فَريضَةً آندسته از زنان را كه متعه و صيغه ميكنيد، مهريهشان را به آنها بپردازيد. نكته دوم: اصلاً كاري به شيعه نداشته باشيد. ببينيد تمام بزرگان أهل سنت در رابطه با همين آيه شريفه چه گفتهاند؟ آقاي قرطبي (از بزرگان أهل سنت) ميگويد: و قال الجمهور: المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الاسلام يعني جمهور علماء أهل سنت گفتهاند مراد از آيه 24 سوره نساء، متعه و صيغه كردن و عقد موقت است كه در صدر اسلام رواج داشت. تفسير القرطبي، ج5، ص130 ـ فتح القدير للشوكاني، ج1، ص449 ـ تفسير الطبري، ج5، ص18 ـ تفسير أبو حيان، ج3، ص218 ـ تفسير إبن كثير، ج1، ص486 اينها چيزهايي است كه اصلاً ارتباطي به مسائل شيعه و سني ندارد. شما ببينيد كتابهاي معتبر شما در رابطه با صيغه چه دارند؟ بر فرض شيعه اشتباه ميكند و شيعه خلاف ميگويد. در صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 131، حديث 3305 از آقاي جابر بن عبدالله انصاري آمده است: ما در زمان پيامبر، متعه ميكرديم. نكته سوم: آقاي إبن حزم آندلسي ميگويد: و قد ثبت علي تحليلها بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم جماعة من السلف رضي الله عنهم، منهم من الصحابة رضي الله عنهم أسماء بنت أبي بكر الصديق و جابر بن عبد الله و ابن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد الخدري و سلمة و معبد أبناء أمية بن خلف. متعه در زمان بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) حلال بود در نزد جماعتي از صحابه و قائل به حليت متعه بودند، مانند أسماء دختر أبو بكر، جابر بن عبد الله، إبن مسعود، إبن عباس، معاوية بن أبي سفيان، عمرو بن حريث، أبو سعيد الخدري، سلمة و معبد فرزندان أمية بن خلف. المحلى لإبن حزم الآندلسي، ج9، ص519 جابر بن عبدالله از جميع صحابه نقل كرده كه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و در زمان ابوبكر و بخشي از زمان عمر، همگي قائل به جواز متعه بودند و اينها متعه ميكردند. اين چيزهايي است كه در كتابهاي معتبر شما آمده؛ صحيح مسلم و غيره. اين آقاياني كه در بعضي از ماهوارهها با حرفهاي ركيك، از صيغه و متعه، تعبير به فحشا ميكنند، اينها كه ميگويند كه در ماهوارههايشان، صيغه كردن، روسپيگري است، اضافه بر اينكه اهانت به قرآن است، اهانت به صحابه است، اهانت صريح به دختر خليفه اول، اسماء بنت أبي بكر است. نكته چهارم: آقاي أبو داود طيالسي (از علماي طراز اول أهل سنت) در مسندش نقل ميكند از مسلم قرشي و ميگويد: دخلنا على أسماء بنت أبي بكر، فسألناها عن متعة النساء؟ فقالت: فعلناها على عهد رسول الله. وارد منزل أسماء، دختر ابوبكر شديم و سؤال كرديم حكم صيغه و متعه را؟ گفت: ما در زمان پيامبر، به آن عمل ميكرديم (يعني متعه ميشديم). مسند أبي داود الطيالسي، ص227 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج3، ص327 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج24، ص103 از اين بهتر؟ از اين واضحتر؟ از اين روشنتر؟ يعني كسي اينها را ديگر ببيند و بشنود و انكار كند، من نميدانم اسم آنها را چه بايد گذاشت؟ نكته پنجم: اينكه صحابه در زمان آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متعه ميكردند، من فقط يك روايت ميخوانم. صحيح مسلم از قول جابر بن عبدالله انصاري ميگويد: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو إبن حريث. صحيح مسلم، ج4، ص131، ح3336، باب نكاح المتعة خواهرم! برادرم! عزيزانم! از هر كجاي دنيا كه سخن بنده را ميشنويد، تقاضا ميكنم به اين روايت صحيح مسلم خوب دقت كنيد و از اين آقايان وهابيها و خطبايي كه در ماهوارهها، حرفهاي بياساس ميزنند و از متعه به عنوان روسپيگري تعبير ميكنند، برويد سؤال كنيد. البته من در برابر فحاشيهاي اينها، جزء اينكه در برابر اين خطابات جاهلانهشان، بگوييم سلام عليكم، چيز ديگري بلد نيستيم بگوييم. روايت اين است كه جابر ميگويد: در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ابوبكر، ما زنان را صيغه ميكرديم و مهريه آنها را يك مشت خرما يا يك مشت آرد قرار ميداديم. تا اينكه عمر در قضيه عمر إبن حريث، مردم را متعه كردن را نهي كرد. نكته ششم: قضيه عمر إبن حريث اين بود كه: زني آمد نزد عمر و شكايت كرد و گفت: عمرو بن حريث من را صيغه كرد و من بچهدار شدم و مرا رها كرده است. عمرو بن حريث را خواستم و از او سؤال كردم كه چنين كاري كردي؟ بعد هم عمر آمد متعه را حرام كرد. و گفت: متعتان محلتان في زمن رسول الله و أنا أحرمهما و أعاقب عليهما. إن شاء ا... در رابطه با حديث فوق، مفصل خدمت بينندگان عرض خواهيم كرد. همچنين آقاي سرخسي (از علماء و فقهاء بزرگ حنفي) در المبسوط، جلد 4، صفحه 27 ميگويد: و قد صح أن عمر رضي الله عنه نهى الناس عن المتعة، فقال: متعتان كانتا على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم و أنا أنهى الناس عنهما، متعة النساء و متعة الحج. ميتوانيد براي آدرس اين حديث كه در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) حلال بوده و جناب عمر آن را حرام كرده، به آدرسهاي زير مراجعه كنيد: المغني لإبن قدامة، ج7، ص571 ـ المحلى لإبن حزم، ج7، ص107 ـ مسند احمد، ج3، ص325 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج7، ص206 ـ شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة، ج2، ص146 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج5، ص505 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص521 ـ تفسير الرازي، ج5، ص167 ـ تفسير القرطبي، ج2، ص392 ـ علل الدارقطني، ج2، ص156 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج14، ص202 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج64، ص71 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج31، ص214 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص366 ـ وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإن خلكان، ج6، ص150 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص418 ـ بداية المجتهد و نهاية المقتصد لإبن رشد الحفيد، ج1، ص268 ـ زاد المعاد إبن قيم الجوزيه، ج2، ص84 من از سؤال اين خواهرمان، الحق تشكر ميكنم كه اين سؤال را مطرح كردند تا ما بتوانيم بعضي از سخنان بياساس و بيپايه و إفتراء و فحاشيها و وقاحتبازيهاي بعضي از ماهوارهها را جواب بدهيم. . . . البته به بينندگان عزيز اين را بشارت ميدهم كه از برخي از اساتيد توانمند و بزرگوار حوزه و دانشگاه دعوت كرديم كه إن شاء ا... بحثهاي زنده خواهند داشت و جناب آقاي نقوي إن شاء ا... آنها را اعلام ميكنند و زير نويس ميكنند كه إن شاء ا... برادران و خواهران در سراسر دنيا بتوانند از وجود شخصيتهاي برجسته حوزه و دانشگاه در بحثهاي زنده استفاده كنند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيدمحمد حسيني قزويني | ||