* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 تير 1389 | تعداد بازديد: 1725 | |
تهاجم عليه شيعه،هشدارها و راهكارها 4 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 04 شبكه جهاني ولايت : 24 / 04 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي نقوي لطفاً مقداري نسبت به خلاصه بحث گذشته اشاره بفرماييد. استاد حسيني قزويني ما در برنامههاي گذشته بحثي را شروع كرديم در رابطه با تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها و بحثي را در اين زمينه كه خدمت بينندگان عزيز تقديم كرديم عبارت از اين بود، تهاجم عليه شيعه در عصر حاضر و برخورد أهل سنت معاصر با وهابيت، برخورد حكومت عربستان سعودي با وهابيت تندرو و رسيديم به اين نكته كه نبي گرامي (صلي الله عليه و آله) آينده جامعه اسلامي را چگونه تصوير كشيدهاند و بيان كردهاند و گفتيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «بعد از من، امت من به 73 فرقه منشعب خواهند شد و از اين 73 فرقه، 72 فرقه أهل آتش جهنم و جزء فرقه هالكه هستند و يك فرقه فقط فرقه ناجيه هست» و بحثهايي كه ما در اين زمينه داشتيم در 2، 3 جلسه گذشته كه البته ما 4 جلسه در اين زمينه داشتيم، امشب پنجمين جلسهاي است كه در خدمت بينندگان عزيز هستيم و آنچه كه خيلي مهم و اساسي است، اين است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) شاخصههايي براي فرقه ناجيه معين كرده و مشخص كرده كه فرقه ناجيه چه كساني هستند. اينها را هم ما در جلسه گذشته براي بينندگان عزيز اشاره كرديم، همانند جمله نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند: «شِيعَةُ عَلِي هُمُ الْفَائِزُونَ» و تعبير «شِيعَةُ عَلِي فِي الْجَنةِ»، حديث سفينه و روايات ديگري كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آمده بود. * * * * * * * آقاي نقوي آيا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) براي بيمه شدن از گمراهيها توصيه خاصي هم داشتند؟ و اگر داشتهاند چيست، لطفاً درباره آن توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني بله، رسول گرامي (صلي الله عليه و آله) براي بيمه شدن جامعه از گمراهي، توصيههاي خاصي قطعاً داشتهاند و هيچ شك و شبههاي در آن نيست. روايت اول: از جمله آنچه كه مطرح است و در كتابهاي معتبر أهل سنت هم آمده، حديث شريف ثقلين است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: إِني تَارِكٌ فِيكُمُ الثقَلَيْنِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي وَ أهل بَيْتِي وَ أَنهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتي يَرِدَا عَلَي الْحَوْضَ در رابطه با حديث ثقلين، مداركي محكم و قوي داريم. در كتاب صحيح مسلم (كه به عقيده برادران عزيز أهل سنت، معتبرترين كتاب بعد از قرآن مجيد هست) روايتي آمده كه زيد بن أرقم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: و أنا تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدي و النور، فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به، فحث علي كتاب الله و رغب فيه، ثم قال: و أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، فقال له حصين: و من أهل بيته يا زيد؟ أليس نساؤه من أهل بيته؟ قال: نساؤه من أهل بيته و لكن أهل بيته من حرم الصدقة بعده قال ومن هم قال هم آل علي وآل عقيل وآل جعفر وآل عباس قال كل هؤلاء حرم الصدقة قال نعم. من 2 چيز گرانبهاء ميان شما به يادگار ميگذارم يكي از آن دو، قرآن است ... و ديگري أهل بيت من هستند. بعد براي اينكه جايگاه أهل بيت (عليهم السلام) براي مردم كاملاً مشخص و روشن بشود، 3 مرتبه فرمودند: «من همه را توصيه ميكنم به أهل بيتم». يعني نسبت به أهل بيت من توجه ويژه داشته باشند و نگذارند خدايي ناكرده حقوقشان در جامعه تضعيف بشود. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در رابطه با مسأله بيمه شدن از هرگونه گمراهي، با كمال صراحت ميفرمايند: بهترين راه براي بيمه شدن از گمراهي عبارت از چنگ زدن به كتاب إلهي و چنگ زدن به أهل بيت عصمت و طهارت (سلام الله عليهم اجمعين) هست. حديث ثقلين در كتابهاي معتبر أهل سنت آمده و حاكم نيشابوري وقتي به اين روايت ميرسد ميگويد: «هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين، و لم يخرجاه : اين حديث از نظر سند صحيح است و شرايط صحيح بخاري و مسلم را دارد». آقاي هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 1، صفحه 170 ميگويد اين روايت كاملاً صحيح است و مشكلي ندارد و ميگويد: «و رجاله ثقات». و همچنين آقاي ألباني از بزرگان أهل سنت و وهابي و جزء شخصيتهاي برجسته وهابي است در كتاب صحيح جامع الصغير صراحت دارد اين روايت صحيح هست و شبههاي در صحت روايت نيست. پيام حديث ثقلين اين است كه عصمت ائمه (عليهم السلام) را كاملاً تثبيت ميكند و كاملاً بقاي أهل بيت (عليهم السلام) را در كنار قرآن به عنوان يك امر جاودانه حساب ميكند و ميگويد در هر جامعه و زماني كه قرآن در آن حضور دارد، أهل بيت (عليهم السلام) هم در آن حضور خواهد داشت. پيام حديث ثقلين اين است كه همانگونهاي كه قرآن به عنوان عامل هدايت و نجات بشر از هرگونه گمراهي هست، أهل بيت (عليهم السلام) هم اينچنين هستند و همانگونهاي كه واجب است ما به تمام تعاليم قرآن توجه كنيم و از او بهره ببريم، أهل بيت (عليهم السلام) هم اينچنين هستند. روايت دوم: در روايت ديگري كه آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 149 نقل ميكند و از نظر سند هم كاملاً تصريح ميكند مشكلي ندارد، روايتي است نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بيتي أمان لأمتي من الإختلاف، فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس. هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه. همانگونهاي كه ستارگان، مايه امنيت اهل زمين هستند و در درياها با استفاده از رهنمود ستارگان، ميتوانند راهها را بيابند و از هرگونه گرفتاري در درياها نجات پيدا كنند، أهل بيت من هم امان امت من هست از هرگونه اختلاف. وقتي جامعهاي با أهل بيت من مخالفت كند و از أهل بيت دور بماند، آن جامعه، جامعه شيطاني است و وارد حزب ابليس ميشود. اين روايتي است كه سنداً كاملاً صحيح است، ولي آقاي مسلم و بخاري آن را نقل نكردند. اين روايت را آقاي إبن حجر مكي در كتاب الصواعق المحرقه، صفحه 91، چاپ ميمنه مصر مطرح كرده و تصحيح كرده و گفته اين روايت صحيح است. روايت سوم: روايت سوم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در اينجا به جامعه هشدار داده و توجه جامعه را به جايگاه أهل بيت (عليهم السلام) و مسأله انحراف از مسير صحيح گوشزد كرده، روايتي است كه إبن حجر هيثمي مكي در كتاب الصواعق المحرقه، چاپ جديد سال 1417، جلد 2، صفحه 685 انتشارات مؤسسه رسالت لبنان ميگويد به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرض كردند: ما بقاء الناس بعدهم؟ وقتي يك جامعهاي از أهل بيت جدا ميشوند و از أهل بيت فاصله ميگيرند، أهل بيت در يك جامعهاي برداشته ميشود، آن جامعه را شما چگونه ارزيابي ميكنيد؟ حضرت فرمود: بقاء الحمار إذا كسر صلبه. همانند الاغي كه كمرش شكسته باشد؛ نه توان بار بردن و نه امكان راه رفتن دارد. تعبير خيلي تند و عجيبي است از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)! جامعه منهاي أهل بيت (عليهم السلام) را به تصوير كشانده است. علامه شرف الدين (ره) (از مفاخر شيعه) در كتاب المراجعات (كه مراجعات و مراسلاتي بين اين شخصيت كمنظير عالم تشيع و بين يكي از اساتيد بزرگ دانشگاه الازهر مصر بوده) صفحه 77، مينويسد: و نحن نسأل إبن حجر فنقول له: إذا كانت هذه منزلة علماء أهل البيت، فأني تصرفون؟ و ما از إبن حجر ميپرسيم: اگر جايگاه أهل بيت اينچنين است، پس شما آقايان أهل سنت كجا ميرويد؟ شمايي كه اين روايت را نقل كرديد، چقدر سراغ أهل بيت (عليهم السلام) رفتهايد؟ چقدر نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) عنايت داشتيد؟ چقدر سخنان أهل بيت (عليهم السلام) را در عرصههاي مختلف فقهي، كلامي، سياسي، اخلاقي و غيره به كار بردهايد؟ * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: چند شب پيش يك آقايي در يكي از شبكهها در رابطه با جنگ جمل و جنگ صفين صحبت ميكرد و دفاع از معاويه كه بعد از كشته شدن 18 هزار نفر در جنگ صفين، علي (عليه السلام) اظهار پشيماني كرد و امام حسن (عليه السلام) هم گفت: پدر! ما به شما گفته بوديم كه در اين جنگ شركت نكنيد. بعد علي (عليه السلام) اظهار پشيماني ميكند و بعد عايشه هم دليل ميآورد. آيا حق با عايشه بود يا علي (عليه السلام)؟ اين جنگ جنگي بود كه سوء تفاهمي ايجاد شده بود در اينجا. اگر دليلش هم اين است كه وقتي عايشه به اسارت درآمد، علي (عليه السلام) با اظهار بسيار پشيماني و احترام زياد عايشه را به مدينه فرستاد، در جنگ صفين هم همچنين نظر دارد. فقط اين منافقين آمدند سوء استفاده ميكنند از اين موضوع. حقيقت چيز ديگري است. حقيقت همين است كه حتي علي (عليه السلام) اظهار پشيماني كرد. اگر استاد لازم بداند در اين رابطه توضيح بدهند خيلي خوب ميشود. جواب: من قبل از اينكه به سؤالات بينندگان عزيز پاسخ بگويم، ناگزير هستم يك خبر دردآوري را براي بينندگان عزيز عرض كنم. گرچه بنا نداشتم بگويم، ولي ناگزير هستم عرض كنم. آنچه كه باخبر شديم لحظاتي قبل، علاقمندان به أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و شيفتگان مكتب نوراني امامت كه امشب در مسجد جامع زاهدان در مراسم بزرگداشت ميلاد با سعادت آقا امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام) جمع شده بودند، دست جنايتپيشه دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) و منافقين و معاندين و نواصب، از آستين وهابيت بيرون آمد و براي چندمين بار، جلسه بزرگداشت أهل بيت (عليهم السلام) را به خاك و خون كشيد و طبق جديدترين خبري كه من هماكنون از اينترنت گرفتم، تعدادي از عزيزان ما به درجه رفيع شهادت رسيدهاند و من ضمن تبريك و تهنيت به خانواده شهداي امشب كه در بهترين جلسات كه جلسات بزرگداشت امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام) بوده، براي خانواده اين عزيزان، سلامتي از خداوند خواهان هستم و اين را هم همينجا اعلام ميكنم كه وهابيت كه امروز به عنوان بازوي استبداد جهاني، دشمنان بشريت، دشمنان اسلام، دشمنان قرآن و دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) در آمدهاند، بدانند شيعه در طول تاريخ با خون دادن و شهيد دادن همواره در جامعه زنده بوده و هر خوني كه از عزيزان شيعه به زمين ريخته ميشود، درخت كهن و تنومند و نوراني تشيع را بارورتر و شكوفاتر از گذشته ميكند و اين را بدانند اگر ميخواهند با اين انتحارها و با اين كشتارها و با اين اقدامات ضد بشري، شيعه را بترسانند، بدانند شيعه هر چه اين انتحارها بيشتر و اين شهادتها افزونتر ميشود، شيعه در حقانيت خودش راسختر و در استمرار كار ائمه (عليهم السلام) و شهداء با تصميمات جدي در اين مسير راسختر خواهد بود. در رابطه با جنگ جمل و جنگ صفين و عاملان و درستي يا نادرستي آن، إن شاء ا... به بينندگان عزيز وعده ميدهيم در آينده، 4، 5 جلسه سخن خواهيم گفت كه اولاً پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كاملاً قضاياي جنگ جمل و صفين را پيشگويي كرد و با صراحت تمام فرمود كه در اين جنگ، عايشه شركت خواهد كرد و جلودار اين جنگ جمل او خواهد بود و اشاره كرد بر اينكه سگان منطقه حوئب، به يكي از زنان من كه صاحب جمل است، عوعو خواهند كرد و در اين جنگ تعداد زيادي كشته خواهند شد و اين جنگ، خلاف نظر خدا است و حق با امير المؤمنين (عليه السلام) است و آن كسي كه اين جنگ را به راه انداخته، باطل است. آقاي هيثمي اين روايت را در مجمع الزوائد، جلد 7، صفحه 234 نقل ميكند و ميگويد: «رواه البزار و رجاله ثقات». إبن حجر عسقلاني هم در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 13، صفحه 45، همين قضيه را نقل ميكند و ميگويد روايت صحيح است. قضيه سگان منطقه حوئب كه به عايشه عوعو كردند و تصميم گرفت برگردد و عبدالله بن زبير مانع برگشتن عايشه شد، در كتابهاي معتبر أهل سنت آمده است. مسند احمد، ج6، ص52 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص120 همچنين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از مقابله زبير با امير المؤمنين (عليه السلام) خبر داد. حاكم نيشابوري با حديثي صحيح در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 366 نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به زبير ميگويد: زبير! آيا علي را دوست داري يا نه؟ گفت: بله. حضرت فرمود: إنك ستخرج عليه و تقاتله و أنت ظالم. زبير روزي تو در برابر علي ميايستي و قيام ميكني و با او ميجنگي، در حاليكه تو ظالم و ستمگر هستي. همچنين آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) صراحتاً فرمود: جنگ با علي، جنگ با من است و من با كساني كه با علي ميجنگند، در جنگ هستم؛ هر كس با علي در صلح است، من هم با او در صلح هستم زيد بن أرقم نقل ميكند: پيامبر به علي، فاطمه، حسن و حسين اشاره كرد و فرمود: «أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ : من با كسي كه با شما بجنگد در جنگ هستم». يعني جنگ با شما، جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. سنن الترمذي، ج5، ص360 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، جلد 3، ص149 در اين رابطه سخن براي گفتن خيلي زياد هست و من به همين اندازه اكتفا ميكنم و فقط يك سؤال عرض ميكنم از عزيزان أهل سنت، اگر به ما جواب بدهند سپاسگزاريم و آن سؤال اين است: چرا كساني كه در برابر خليفه اول قيام كردند، بر فرض در اثر ممانعت از پرداخت زكات، ابوبكر تصميم گرفت با آنها بجنگد، ولي آنجا برچسب و اتهام إرتداد به صحابه زدند و اين صحابه را دستهدسته به خاك و خون كشاندند؟ حتي اگر خالد، آقاي مالك بن نويره را كه نماينده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قبيله خودش بوده و مسئول جمع زكات و صرف زكات در ميان فقرا بوده، پس از آن كه نماز جماعت پشت سر خالد خواندند، كشت و با همسرش در همان شب زنا كرد و خليفه دوم رسماً اعلام كرد بر اينكه تو جنايت كردي و سزاوار سنگسار هستي، ولي آقاي ابوبكر گفت ايشان تأويل كرده و عذر او را پذيرفت. چرا كساني كه در برابر ابوبكر جنگيدند، مستحق قتل هستند و برچسب ارتداد ميزنيد، ولي كساني كه در برابر حضرت علي (عليه السلام) قيام كردند، اينها را مجتهد ميدانيد كه داراي اجر و پاداش هم هستند چون اجتهادشان به خطا رفت؟ من نميدانم اين اجتهاد چه اجتهادي است؟! پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايند: «تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ : عمار را گروه ستمگر و ياغي ميكشند». در اين جمله آقايان ميگويند: نه، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) اينها را ستمگر ميداند، ولي اينها مجتهد بودند و داراي يك اجر و يك پاداش هستند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دهها روايت در رابطه با محكوميت قتل ناكثين و قاسطين و مارقين با حضرت علي (عليه السلام) سخن گفته، ولي اين آقايان بحث اجتهاد را پيش ميكشند! * * * * * * * سؤال: 1. در قرآن آمده است: «إِن اللهَ اصْطَفي آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ»؛ چرا آل محمد نيست؟ 2. آيه إبلاغ در كجا نازل شد؟ جواب: 1. برادر عزيزم! بنا نيست تمام مسائل در قرآن بيايد. خداوند بعضي از مسائل را در قرآن آورده و بعضي از مسائل را بر عهده نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) گذاشته است با جمله «ما آتاكُمُ الرسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و «نَزلْنا عَلَيْكَ الْذكر تِبْياناً لناس». پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مبيِّن قرآن است؛ سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)در رديف قرآن است. طبق صريح علماي أهل سنت كه ميگويند: «إن جبرئيل كان ينزل بالسنة كما ينزل بالقرآن : جبرئيل سنت را از طرف خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميآورد، همانطوري كه قرآن را ميآورد». الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص122 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج1، ص127 ـ تفسير الآلوسي، ج17، ص183 ـ تحفة الأحوذي، ج7، ص354 در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 138، كتاب أحاديث الأنبياء، باب 44، باب قول الله تعالي «فذكر في الكتاب مريم إذ انتبذت من أهلها مقاما شرقيا» آقاي إبن عباس نقل ميكند و ميگويد آل عمران چه كساني هستند؟ «المؤمنون من آل ابراهيم» و آل عمران چه كساني هستند؟ و آل ياسين و آل محمد. قال إبن عباس: و آل عمران المؤمنون من آل إبراهيم و آل عمران و آل ياسين و آل محمد صلي الله عليه و سلم يقول: إن أولي الناس بإبراهيم للذين اتبعوه و هم المؤمنون مراد از آل عمران و آل ياسين را آل محمد (صلي الله عليه و آله) تفسير و تبيين كردند. 2. اينكه آيه شريفه «بَلغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ» را خداوند در كجا نازل كرد و جبرئيل در كجا اين را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رساند؟ آقايان ميتوانند كتابهاي متعدد أهل سنت را ببينند كه آوردهاند: جبرئيل اين آيه شريفه را در روز 18 ذي الحجه در منطقهاي به نام غدير خم نازل شد و اين آيه را براي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) قرائت كرد: يا أَيهَا الرسُولُ بَلغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلغْتَ رِسالَتَهُ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 جالبتر اينكه آقاي سيوطي و شوكاني و محمد رشيد رضا در تفسير همين آيه آوردهاند از آقاي عبدالله بن مسعود كه ميگويد: كُنا نَقْرَأُ عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللهِ: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ «أَنّ عَلِياً مَوْلَي الْمُؤْمِنِينَ» وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلغْتَ رِسَالَتَهُ ما در زمان پيامبر، اين آيه را اينچنين ميخوانديم: پيامبر! به مردم برسان از طرف خداوند كه علي، ولي أمر مؤمنين است و اگر اين كار را انجام ندهي، رسالتت را ناتمام گذاشتهاي. الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 ـ المنار لرشيد رضا، ج6، ص468 آقاي آلوسي سلفي وهابي در تفسير روح المعاني، جلد 6، صفحه 193 ميگويد: يا أَيهَا الرسُولُ بَلغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبكَ «أَن عَلِياً وَْلَي الْمُؤْمِنِينَ» پيامبر! به مردم برسان كه علي، ولي مؤمنين است. كلمه مولا هم نياورده كه آقايان أهل سنت بگويند مولا معنايي ديگر دارد. جالب اينكه اين آقاياني كه ميگويند اينجا مولا به معناي دوست است، خود خليفه دوم كه وقتي بعد از خطبه غدير به حضرت علي (عليه السلام) تبريك ميگويد، ميگويد: هنيئاً لك يابن أبي طالب! أصبحت اليوم ولي كل مؤمن. گوارا باد بر تو اين خلافت، تو امروز ولي امر تمام مؤمنين شدهاي. اگر واقعاً مولا به معناي محبت يا نصرت است، معنا ندارد كه خليفه دوم به علي (عليه السلام) با واژه «اصبحت اليوم ولي كل مؤمن» تبريك بگويد كه «امروز ولي امر تمام مؤمنين هستي» السنن الكبري النسائي ج5، ص132 ـ مسند احمد، ج4، ص281؛ تفسير الطبري ج3، ص428 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج20، ص484 ـ تفسير الثعلبي، ج4، ص92 * * * * * * * سؤال: آن 1400 نفري كه زير درخت بيعت كردند و خداوند از آنها اعلام رضايت كرده، يكياش مگر حضرت عمر نبوده كه اين آقايان ميآيند پشت تلفن به او توهين ميكنند؟ خدا در قرآن ميگويد: «لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشجَرَةِ» و از آنها اعلام رضايت كرد. خيلي جاهاي ديگر «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ» بيشتر تفسيرهاي قرآن آمده كه حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي و (قطع صدا). جواب: در مورد اينكه آياتي در مدح صحابه آمده، مخصوصاً اين آيه شريفه «رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشجَرَةِ» و «السابِقُونَ الْأَولُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ»، برادر عزيزم! يكجانبه به طرف قاضي رفتن، صلاح نيست. ما نبايد جزء كساني باشيم كه به بعضي از آيات قرآن ايمان بياوريم و به بعضي از آنها ايمان نياوريم. آيات متعددي در مذمت صحابه آمده است و اينها هم خواندن دارد. در همين سوره توبه، آيه 61 مگر نميگويد: «وَ مِنْهُمُ الذينَ يُؤْذُونَ النبِي : از همين صحابه افرادي هستند كه پيامبر را اذيت ميكنند». مگر در سوره احزاب، آيه 57 نميگويد: «إِن الذينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدنْيا وَ الْآخِرَةِ»؟ مگر در سوره آل عمران، آيه 154 مگر نميگويد: «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنونَ بِاللهِ غَيْرَ الْحَق ظَن الْجاهِلِيةِ»؟ مگر درباره آقاي وليد بن عقبه، صحابهاي كه جزء بيعت رضوان بوده و جزء «وَ السابِقُونَ الْأَولُينَ» بوده، قرآن در سوره حجرات، آيه 6 نميگويد «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا»؟ اين آيه از آقاي وليد، به عنوان فاسق نام برده است. آيا اين آيات خواندن ندارد؟! مضافا در آيه «رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ» كلمه إذ، براي ظرفيت دارد؛ يعني در آن ظرف و در آن مقطعي كه اينها با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيعت كردند، خدا رضايتش را از آنها اعلام كرد. در آيه شريفه «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ» همه صحابه را خداوند نقل نميكند و ميگويد: «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ : آنهايي كه جزء سبقت گيرندگان از اولين، از ميان مهاجرين و انصار هستند»، نه همه مهاجرين و انصار را و نميگويد «وَ السابِقُونَ الْأَولُونَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ». همچنين «وَ السابِقُونَ» هم از مهاجرين، هم از انصار، بخشي از آنها را مراد است. در اين آيه «وَ الذينَ اتبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ : آنهايي كه از مهاجرين و انصار متابعت ميكنند در كارهاي نيك». اين كلمه إحسان، چه غير مهاجرين و انصار باشد، مشخص ميكند كه آنها كارهاي نيك و كارهاي نادرستي هم داشتند و چه براي غير «السابِقُونَ الْأَولُونَ» باشد، آنهايي كه قبل از جنگ، بعد از جنگ بدر يا قبل از صلح حديبيه مسلمان شدند، تبعيت ميكنند از مهاجرين و انصار. دو نوع تبعيت داشتند؛ تبعيت نيك و تبعيت نادرست. عزيز من! شما وقتي اين آيه را ميخواني: «رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشجَرَةِ»، اين آيه را دليل قرار ميدهي بر اينكه خداوند از اينها اعلام رضايت كرده و ديگر گناهي براي اينها نوشته نميشود. همين سوره توبه، آيه 72 را هم عزيزم بخوان كه اين وعده فقط براي مهاجرين و انصار نيست؛ فقط بيعت كنندگان تحت درخت رضوان نيست؛ بلكه كل مؤمنين را خداوند وعده رضايت داده است: «وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَناتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيبَةً في جَناتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ : آندسته از مؤمنين و مؤمناتي كه داراي عمل صالح هستند، خدا از آنها راضي شده است». يا در سوره بينه قرآن صراحت دارد: «إِن الذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيةِ : آنهايي كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام ميدهند اينها بهترين انسانها هستند» و بعد جالب اين است كه قرآن ميگويد اينها وارد بهشت ميشوند و «رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ : خدا از اينها راضي است و اينها هم از خدا راضي هستند». ولي اين رضايت، رضايتي نيست كه شما بياييد بگوئيد تمام مؤمنين جهان، طبق آيه شريفه از سوره بينه، همه معصوم هستند و هر چقدر گناه كنند، نوشته نميشود و خداوند رضايتش را از اينها اعلام كرده وعده بهشت داده است. نه عزيز من، «إِن الذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ»، اين رضايت خداوند، مشروط به ايمان و عمل صالح است. اينچنين نيست كه هر كسي بيايد بگويد چون خداوند وعده رضوان به من داده، ديگر بنا نيست هيچ عملي انجام بدهم و من أهل بهشت هستم. چون در اينصورت بايد قرآن را ببنديم و بگذاريم كنار. پس اين آيه در سوره زلزال «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرةٍ شَرا يَرَه» چه ميشود؟ «إِن أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُم» سوره حجرات، آيه 13 چه ميشود؟ آيه شريفه «فَإِن اللهَ لا يَرْضي عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقين» چه ميشود؟ اين تصويري كه از صحابه كشيدهايي و اين هالهاي از قداست كه بر اطراف صحابه نهادهايد، آيا خبر داريد كه صحابه را بالاتر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قلمداد ميكنيد؟ در سوره اعراف، آيه 6 قرآن صراحت دارد: «فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» و خود پيامبران هم فرداي قيامت مؤاخذه خواهند شد. اينطور نيست كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، چون پيامبر است، اگر خواست گناه يا معصيت يا ترك أولي انجام بدهد، براي او نوشته نشود. در سوره انعام، آيه 88 آمده است: «ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» اگر اينها مشرك شوند، خداوند تمام اعمال آنها را نابود ميكند. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه بالاتر نيستند! عزيزم! قرآن در سوره زمر، آيه 65 ميگويد: «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ : پيامبر! به تو و به تمام پيامبران وحي كرديم كه اگر ذرهاي شرك بورزيد، تمام أعمال شما حبط خواهد شد و از بين خواهد رفت» در سوره الحاقه، آيه 44 نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: «وَ لَوْ تَقَولَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُم لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ : اگر كوچكترين سخني را خلاف از ما نقل كند، ما او را با قدرت ميگيريم و رگ قلبش را قطع ميكنيم و هيچكس از مجازات ما نميتواند مانع شود». عزيزم! اين حضرت يونس (عليه السلام) است كه به خاطر يك ترك أولي، خداوند او را در شكم ماهي زنداني ميكند و آن هم ميگويد: «فَلَوْلَا أَنهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ : اگر جزء تسبيح كنندگان نبود، تا قيامت بايد در شكم ماهي زنداني ميشد». آيه 87 سوره انبياء را عزيزان بخوانيد. صحابهاي كه اين شرافت را پيدا كردند و در محضر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند و به سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل كردند و عمل صالح داشتند، بله، يك شرافتي است و شايد هيچ شرفي به آن شرافت نرسد و هيچ عظمتي و هيچ مقامي به اين نرسد كه يك كسي واقعاً اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و اين افتخار نصيب او شود و ممكن است صحبت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك فضيلت بينظير باشد، نه كمنظير؛ اين را ما منكر نيستيم. حتي اگر يكي از ماها خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ميبينيم، از خوشحالي در پوست خود نميگنجيم و به آن افتخار ميكنيم كه در خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ديديم. حالا يك دسته از آنهايي كه يك عمري است با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، ولي صحبت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اينچنين نيست كه آنها را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بالاتر كند كه هر گناهي كردند، گناهشان نوشته نشود و هر معصيتي كردند، معصيت آنها بلافاصله به قول حسنات مبدل شود و اگر آنها خلاف كردند، فرداي قيامت مؤاخذه نشود. * * * * * * * سؤال: 1. من معلم هستم، نميدانم زكات را چه كار بايد بكنم. 2. در مورد وضو كه من مثلاً حمام رفتم و از حمام بيرون آمدم و موقع نماز است، خب در حمام خودم را آب كشيدم، حدوداً سنم بالاست و آيا ميتوانم همينطور نماز بخوانم بدون وضو. 3. در اين دنياي شلوغ، ما چه كسي را مرجع تقليد خودمان قرار بدهيم؟ من خودم كه الآن سالهاي سال با همسرم زندگي ميكنم، اجتماع از خانواده تشكيل ميشود. چطور من به شوهرم احترام ميگذارم كه خانوادهام نپاشد و زندگيام هم خوب باشد و همينطور بچههايم همين كارها را ميكنند. مرجع تقليد من چه كسي باشد كه من خودم اينطور مراعات ميكنم؟ 4. به مردم معني نماز را ياد بدهيد. چون من رفته بودم آذربايجان شوروي، خواهرم آنجا پزشك بود. بيچاره آدمها نماز نميتوانستند بخوانند. من به آنها ميگفتم آنها مينوشتند. به اينها ياد بدهيد كه چطوري بايد نماز بخوانند؛ اين خيلي مهم است. جواب: 1. معلمي شغل أنبياء (عليهم السلام) است. وظيفه هر كس در هر شغلي كه هست، آگاهي از معارف اسلامي و تبيين معارف براي مردم است. 2. خواهر عزيزم! اگر كسي در حمام غسل جنابت كند، ديگر نيازي به وضو ندارد. بعضي از آقايان مراجع هم ميگويند با غسل حيض و نفاس هم نماز خواندن اشكالي ندارد و بعضي از مراجع با غسل، نماز جمعه، نماز روز غدير، نماز شبهاي احياء ماه رمضان را ميشود خواند. ولي بدانيد كه غسلي انسان بكند كه مجوز براي نماز خواندن نباشد، نميشود نماز خواند و بايد حتماً وضو گرفته شود. 3. خواهر عزيزم! تمام آقايان مراجع در اول رسالهشان نوشتهاند كه راه تشخيص مجتهد از غير مجتهد يا أعلم از غير أعلم چند راه دارد: 1. در ميان بزرگان و علماء مشهور باشد مثلا فلاني مجتهد است يا فلاني أعلم است. 2. خود انسان أهل تشخيص باشد و بتواند تشخيص بدهد يك فردي مجتهد و اعلم است. 3. از 2 نفر مجتهد شناس سؤال كند و آن 2 نفر اگر شهادت دادند آقاي فلاني مجتهد و أعلم است، ميتوانيد تقليد كنيد؛ به شرط اينكه 2 نفر ديگر با او مخالفت نكنند. يعني از 4 نفر سؤال كنيد، اگر 4 نفر با هم مخالف نبودند، يا از 10 نفر سؤال كنيد، 5 نفر موافق و 5 نفر مخالف نباشند، ميتوانيد مجتهد را تشخيص بدهيد. 4. اينكه فرمودند كه معناي نماز را آموزش دهيد، إن شاء ا... در جلسات بعدي، برنامههايي داريم كه يكي از عزيزان ميآيد احكام را به صورت آنلاين براي كل مردم در سراسر جهان بيان ميكند و تلفنها باز ميشود و سؤالات فقهي كه دارند، ايشان پاسخ خواهد داد. * * * * * * * سؤال: اگر امكانش هست شما يك مناظرهاي بگذاريد، يعني طوري شود كه أهل سنت هم بيايند اظهار نظر بكنند؛ همينطور كه الآن در شبكه ماهوارهاي نور مثلاً ميآيند پخش زنده مهمان را ميآورند در برنامه و هركس هم ميخواهد پشت خط زنگ ميزند و سؤالشان را هم جواب ميدهند. اگر اين كار را بكنيد خيلي عالي است. جواب: ما رسماً اعلام كرديم و اعلام ميكنيم هر يك از اساتيد و بزرگان أهل سنت، حتي وهابيت، آنهايي كه سمت استاد حوزه يا استاد دانشگاهي دارند، ما آمادگي داريم مناظره زنده برگذار كنيم و مردم هم سخنان آنها و ما بشنوند. ما رسماً اعلام ميكنيم و حتي از بعضي از شبكههايي كه شمشير را عليه شيعه و أهل بيت (عليهم السلام) از رو بستهاند، با اينكه من يكي دو بار زنگ زدم و از آن شبكهها خواستم 10 دقيقه هم به ما وقت بدهند نسبت به بعضي از مطالب خلاف و نادرست و فحشهايي كه به شيعه و مراجع شيعه ميدهند و توهينهايي كه به ائمه (عليهم السلام) ميكنند، صحبت كنيم يا اجازه بدهند بعضي از دوستان ما بيايند آنجا صحبت كنند، ولي متأسفانه رسماً اعلام كردند: نه به شما اجازه نميدهيم و نه به دوستان شما؛ ولي ما رسماً به آن شبكه كه مشهور به شبكه ظلمت است يا شبكه نفاق ميگوييم ما با كارشناسانشان كه مطالب خلاف و دروغ را در ميان مردم منتشر ميكنند، آمادگي مناظره داريم و هم از شبكه جهاني ولايت پخش شود، هم از ديگر شبكهها. ما كاملاً آماده هستيم و اين آرزوي دل ماست. * * * * * * * سؤال: اگر يك أهل سنت عليه شيعه يك حرفي بزند يا يك توهيني بكند يا يكي از اعتقادات تشيع را ردّ بكند، آدم زياد عصباني نميشود و ميگويد از يك سني توقعي نيست. ولي اگر يك نفر به نام شيعه كه همين الآن شخصي به نام آقاي محمد حسين ساكت در شبكه 4 داشت صحبت ميكرد و ميگفت: «امام حسين (عليه السلام) در سپاه خليفه دوم حضور داشت». من از شدت عصبانيت ميخواستم رگ گردن خودم را ببرم. گفتم عليرغم اينكه اينهمه شبكههاي ماهوارهاي شيعه كه از حريم ولايت دارند دفاع ميكنند و اين مسئله را ردّ كردند، آن وقت اين آقا آمده اين حرف را ميزند. اينكه ديگر عالم است به قول خودش؛ تحصيل كرده است؛ اين هم استاد دانشگاه. اينها چه توجيهي دارند؟ از آقاي قزويني سؤال دارم اينها از كدام مدرك يا كدام سند اين حرف را ميزنند كه امام حسين (عليه السلام) در سپاه خليفه دوم بوده است؟ جواب: اينكه بعضي از افراد كه در بعضي از شبكهها با نام شيعه ميآيند صحبتهايي ميكنند عليه شيعه، اينها شيعه نيستند؛ اينها در حقيقت افراد سنيزده يا خودباخته و أجير شده بيگانگان هستند. اينها از دشمنان اسلام پول گرفتهاند و ميآيند خودشان را شيعه معرفي ميكنند و يا شيعه بودند، ولي در مذهب شيعه عقيده راسخ نداشتند و با 4 تا رنگ زرق و برق، دنيا را درهم و دينار ميبينند و كل ايمانشان را از دست ميدهند و ميآيند در شبكهها، در مجلات و غيره مطالبي عليه شيعه مطرح ميكنند. مثلاً يكي از مسئولين شبكهها بود كه چندي پيش يك برنامهاي داشت و ميگفت: «من مسئول شبكه فلان هستم و خودم شيعه هستم، ولي منكر وجود مقدس امام زمان هستم». يك شيعهاي كه منكر وجود امام زمان (عليه السلام) باشد، اين شيعه نيست. شيعهاي كه منكر يكي از وجود ائمه (عليهم السلام) باشد، ما او را كافر و مرتدّ ميدانيم. نسبت به أهل سنتي كه حجت براي آنها تمام نشده، ما آنها را مسلمان و پاك و برادر خود ميدانيم. ولي اگر يك شيعه با سابقه شيعه بودن، با سابقه ايمان به أهل بيت (عليهم السلام) بخواهد وجود يكي از ائمه (عليهم السلام) را انكار بكند، در حقيقت انكار ضرورتي از ضروريات دين كرده است. اخيراً هم بازار اينها خيلي داغ است و ما إن شاء ا... به اينها جواب خواهيم داد. يك دسته هم از بزرگان هستند كه شيعه هستند و شايد قصد سوئي ندارند و به خاطر اينكه الفت و وحدتي ميان شيعه و سني برقرار كنند، ميآيند يكسري از مقدسات شيعه را چوب حرّاج ميزنند. ما هم آنهايي را كه افراط ميكنند به بهانه دفاع از شيعه و به أهل سنت اهانت ميكنند، محكوم ميكنيم و راه روششان را خلاف راه و روش ائمه (عليهم السلام) و مراجع عظام تقليد ميدانيم. آنهايي هم كه به بهانه وحدت ميآيند چوب حرّاج بر مقدسات شيعه ميزنند و به قدري عقبنشيني ميكنند كه از پشت سر يا از پشت بام ميافتند، اينها را هم در صراط مستقيم نميدانيم. عزيزان ميتوانند به سايت ما مراجعه كنند و من در اين زمينه نسبت به افرادي كه چوب حراج بر مقدسات شيعه زدهاند، مثل سخني با واعظ زاده خراساني روي سايتمان هست و در بعضي از مجلات حوزه مثل مجله افق كه مجله رسمي حوزه علميه است، آنجا هم چند مقاله نوشتهام و اين مقالات روي سايتمان هم آمده است. * * * * * * * سؤال: داستان گناه فطرس ملك، در محافل و مراسمهاي مذهبي رواج پيدا كرده است. حتي در فصلنامه علوم حديث، شماره 34، صفحه 38 طي مقالهاي داستان را تأييد و ثابت كرده است. ميخواستم نظر استاد بزرگوار را در اين مورد بفهمم كه آيا چنين چيزي كه الآن در بين عامه رواج پيدا كرده، تضاد با آيه 20 سوره انبياء يا آيه 27 و خطبه اول نهج البلاغه ندارد؟ جواب: در تحقيقي كه براي كتاب خصائص الحسينية داشتم، در پاورقي اشاره كردهام كه ملائكه طبق نصّ قرآن مجيد، كوچكترين گناهي و معصيتي از آنها سر نميزند. آنهايي كه اين داستان فطرس را درست كردند و ميخواهند گناهي بر گردن يك فرشتهاي از فرشتگان آسماني بياندازند، اين خلاف قرآن است و خلاف سنت و خلاف عقيده شيعه. اگر هدفشان اين است كه ايشان مثلاً يك ترك أولي از او سر زده و از آن مقام بالايي كه داشته، مقداري پايين آمده، خب ترك أولي را بر أنبياء (عليهم السلام) هم ما جايز ميدانيم؛ يعني ميان بهْ و بهتر، بهْ را انتخاب كنند و ميان خوب و خوبتر، خوب را انتخاب كنند. چنين قضيهاي هيچ اشكالي ندارد. ولي در مورد اين قضيه آنچه كه بنده بررسي كردم، سند محكمي نيافتم. * * * * * * * سؤال: ترور در اسلام محكوم است. ما ميدانيم كه اسلام به مسلم بن عقيل اجازه نميدهد كه در خانه هاني بن عروه، عبيد الله بن زياد را ترور كند. سؤالم از حاج آقا اين است ايشان ترور علميات انتحاري زاهدان را محكوم كردند. بسيار خب، حالا اگر همين كار را يك فلسطيني عليه يك اسرائيلي بكند چه؟ آيا او هم محكوم است؟ يا نه، چون اسرائيل دشمن ما است و خيلي آدم بديي است، درست است كه ما برويم ترورش كنيم و همين علميات انتحاري انجام بدهيم؟ جواب: برادر عزيزم! ما ترور را در اسلام هيچ وقت جايز نميدانيم و اين ترورها را خلاف مصالح اسلام و قرآن و مسلمين ميدانيم و پاسخگوي بعضي از كارهايي كه بعضي افراد در بعضي از كشورها انجام ميدهند، هستيم. ولي در يك جمله، أهل بيت (عليهم السلام) هرگونه ترور را كه به صورت ناگهاني، فردي را از بين ميبرند، حرام ميدانند و نمونه بارزش قضيه حضرت مسلم بن عقيل و هاني بن عروه بود كه وقتي عبيد الله بن زياد حاكم فاسد كوفه، آمد در منزل هاني، هاني به مسلم گفت: «وقتي ايشان اينجا هستند، به صورت ناگهاني وارد شو و گردن او را بزن تا قائله خاتمه پيدا ميكند». مسلم كه تربيت يافته مكتب أهل بيت (عليهم السلام) بود، فرمود: «خير، در مكتب أهل بيت (عليهم السلام)، ترور ناجوانمردانه نادرست است». ما أهل سنت را عزيز و برادر خودمان ميدانيم. همانطوري كه حضرت آيت الله العظمي سيستاني فرمودند: «لا تقول إخواننا أهل السنة، بل قولوا أنفسنا أهل السنة : نگوييد برادران أهل سنت، بلكه بگوييد عزيزان أهل سنت». ما نسبت به أهل سنت احترام قائل هستيم، ولي بعضيها تحت عنوان أهل سنت تمام اهداف وهابيت را در كشور پيدا ميكنند و به تروريستها خط ميدهند و طراحيها را پشت پرده انجام ميدهند و ما اينها را محكوم ميكنيم. دو سال قبل در همايش ختم صحيح بخاري زاهدان، دكتر محمد ابراهيم را از عربستان آوردند سخنراني كرد و در سخنرانياش دو تا جمله بيشتر نگفت: «هرگونه توسل به انبياء و ائمه شرك است، پيامبر اكرم هم با مشركين زمان خودش اعلام جهاد كرد و آنها را كشت» و به دنبال او قضيه فاجعه مسجد علي إبن أبي طالب پيش آمد، قضيه حوزه علميه چاهجمال ايرانشهر پيش آمد و دهها ترور و غيره. ضمن احترام به حوزه علميه دار العلوم زاهدان، هنوز صداي جلسات ختم صحيح بخاري هفته گذشته دار العلوم زاهدان در فضاي زاهدان طنينانداز است و هنوز مركّب كساني كه گزارشها را نوشتهاند، خشك نشده است. وقتي آقاي مولوي فلان ميآيد در آنجا ميگويد: «ما حاضريم براي دفاع از صحابه، فرزندان خودمان را فداء كنيم»، خب نتيجهاش اين ميشود كه يك جوان نادان و احمق و بيشعور به بهانه دفاع از صحابه، بمب به خودش ميبندد ميآيد در مسجد جامع، هم خودش را به أسفل السافلين و به درك جهنم وارد ميكند و هم دهها انسان بيگناه و شيفته و عاشق أهل بيت (عليهم السلام) را به خاك و خون ميكشد. ما از اين عزيزانمان دوستانه تقاضا ميكنيم و دست آنها را ميفشاريم و پيشانيشان را بوسه باران ميكنيم، بياييد براي رضاي خداوند، از تحريك جوانان دست برداريد، از بعضي از كارهايي كه خلاف مصالح جامعه اسلامي است، چه شيعه و چه سني، دست برداريد. الآن در اين 10، 15 سال اخير، چقدر عزيزانمان در زاهدان، زابل، ايرانشهر و در بعضي از استانهاي ديگر، قرباني اين افكار فاسد و ترور شدند. به تعبير امام جمعه محترم زاهدان: «اگر بناست زاهدان نا أمن شود، هم براي سني، هم براي شيعه نا أمن شود و اگر بناست أمن باشد، براي هر دو أمن باشد». بياييد براي رضاي خدا، براي اينكه اين جامعه را به نا أمني نكشانيم، از به وجود آمدن امثال عبد المالك ريگي كه تا مرفق، دستش به خون بيگناهان آلوده بود و به كيفر كارهايش هم الحمد لله رسيد، جلوگيري كنيم و قطعاً هم اين تروريستها و هم عاملين آنها، روزي به مجازات و كيفرشان خواهند رسيد. اين جوانانمان را بياييم نصيحت كنيم. بعضي از مولويها را كه تند ميروند و جوانان را تحريك ميكنند، والله! اينها نه به صلاح شيعه است، نه به صلاح سني است. اين ترورها و اين كشت و كشتنها، قطعاً قلب دشمنان اسلام، دشمنان قرآن، دشمنان شيعه، دشمنان سني را خوشحال ميكند. قطعاً از كشته شدن يك انسان، ولو شيعه باشد، يك سني خوشحال نيست. من يقين دارم عزيزان أهل سنت سيستان و بلوچستان، حتي عزيزان سني هم از شنيدن اين خبر تروريستي قطعاً ناراحت هستند و از كار تروريستها اظهار تنفر ميكنند؛ همانطوري كه شيعيان اظهار تنفر ميكنند. * * * * * * * سؤال: 1. در نزديكي ما يك جواني هست كه دچار ناراحتي رواني و اعصاب است. نماز و روزه و واجباتش چه ميشود؟ چون ايشان تحت درمان است و خيلي هم دلش ميخواهد، ولي گاهي تعادل روحي كامل را ندارد و گاهي نماز ميخواند و گاهي هم نميتواند بخواند؛ يعني از لحاظ روحي، اجازه آن تعادل را ندارد. ميخواستم بدانم واجباتش چه ميشود؟ جواب: برادر عزيزم! تمام احكام مشروط است به تعادل عقل و روان. كسي كه به خاطر بيتعادلي و عدم تعادل روحي، مسلط به روحش نيست، به تعبيري حالت جنون دارد و حالت ديوانگي دارد، احكام بر او واجب نيست؛ نه نماز بر او واجب است و نه روزه. اگر اين عدم تعادل روحي و مشكل رواني، گاهي هست و گاهي نيست، در آن زمانيكه ايشان تعادل روحي دارد و مسلط به اعصاب هست و مسائل را درك ميكند، در آن زمان بايد هم نمازش را بخواند، هم روزهاش را بگيرد. ولي اگر چند روزي پشت سر هم تعادل روحي خودش را از دست داد و متوجه قضايا نيست، به تعبير فقهاء جنون گرفت و جنون ادواري، قطعاً احكام از او برداشته شده است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيدمحمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محب الزهرا -
تاريخ: 27 بهمن 89 - 12:57:21
به نام خدا 0 اين که خداوند جل اعلي در سوره مبارکه نجم ميفر مايد خداوند به اذن خود شفائتش را به ملائک ميسپارد ايا دليل مجوز توسل به پيامبر وائمه سلام الله عليهم اجمعين ميتواند باشد يا تفسير ديگري داراست جواب نظر: با سلام دوست گرامي شبهه علماي وهابي ( و نه عوام) در مورد شفاعت ، عدم شفاعت نيست ! زيرا جواز شفاعت در قرآن آمده است ! آنها ميگويند كه درست است كه پيامبر (ص) حق شفاعت دارد ، اما شما نبايد از ايشان طلب شفاعت كنيد !: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |