* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 04 مهر 1389 | تعداد بازديد: 2881 | |
وهابيت و توحيد 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: وهابيت و توحيد 02 شبكه جهاني ولايت : 04 / 07 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني از استاد حسيني قزويني درخواست ميكنم صحبت مقدماتي را با بينندگان عزيز بفرمايند استاد حسيني قزويني . . . ما در جلسه گذشته، بحثي را آغاز كرديم با عنوان «وهابيت و توحيد» و اشاره كرديم كه وهابيت، ما را مشرك ميدانند؛ نه تنها ما را، بلكه تمام أهل سنت را غير از خودشان، مشرك ميدانند و ما را دعوت به توحيد ميكنند. در جلسه گذشته، چند برگ از توحيد و خداشناسي وهابيت تقديم كرديم. البته اين نكته را هم خدمت بينندگان عرض كنم با توجه به جوّي كه در رابطه با أم المؤمنين عايشه ايجاد شده و مخالفين شيعه و معاندين و وهابيها، اين موضوع اهانت به عايشه را بهانه قرار دادهاند تا عقائد شيعه را در رسانههاي بين المللي و ماهوارهها مورد هجمه قرار بدهند، در تلفنها يا پيامكهايي كه عزيزان داشتند، بسياري از عزيزان درخواست كردند چند جلسه در رابطه با أم المؤمنين عايشه از نظر قرآن و سنت و آنچه كه در گذر تاريخ در رابطه با عايشه اتفاق افتاده، به استناد كتب أهل سنت، برنامهاي داشته باشيم. ما در همينجا قول ميدهيم در مناسبت ويژهاي، مباحث مربوط به تمام أمهات المؤمنين را إن شاء ا... خدمت عزيزان بيننده تقديم خواهيم كرد. ولي چه كار كنيم كه گرفتار يك دسته از وهابيت افراطي هستيم كه نه خود را تابع قرآن ميدانند و نه تابع سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نه براي ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) ارزشي قائل هستند. چيزهايي را در ذهنشان جاي دادهاند و حتي اگر قرآن، برخلاف نظر آنها باشد، آيه قرآن را تأويل و توجيه ميكنند و اگر سنت صريحي بر خلاف آن پيدا كنند، تلاش ميكنند آن را به نوعي توجيه كنند و يا با پديده نادرست نسخ، آيه قرآن را كنار بزنند. ما به حول و قوه إلهي و عنايت ويژه حضرت بقية الله الأعظم (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) در اين زمينه إن شاء ا... برنامهاي منصفانه و عادلانه خواهيم داشت. * * * * * * * آقاي محسني وهابيت، عمدتا ما شيعيان را مشرك ميدانند. در عقايد، بحث توحيد يكي از مباحث مهمي است كه در بين وهابيت و شيعه مطرح است و عمدتا آنها ما را دعوت به توحيد ميكنند. در صورتيكه وقتي به كتب مراجعه ميكنيم و عقايد توحيدي آنها را نگاه ميكنيم، ميبينيم كه خيلي وحشتناك است و قائل به جسمانيت خداوند هستند كه مخالف صريح قرآن و روايات است. نظر شما در رابطه با تجسيم چيست؟ استاد حسيني قزويني در جلسه گذشته هم اشاره كرديم كه خود إبن تيميه صراحتا اعلام ميكند كه در آيات قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، هيچ دليلي بر عدم جسمانيت خداوند نداريم. بعد از او هم إبن قيّم جوزيه و هيئت عالي إفتاء عربستان سعودي همين قضيه را دنبال كردهاند و براي خداوند، دست و پا و چشم و ساق و ساير اعضاي بدن را ترسيم كردهاند. به تعبير أبو يعلي كه ليدر وهابيت است، صراحتا اعلام ميكند: در ذات اقدس ربوبي ما را معاف كنيد و من نميتوانم بگويم كه خداوند، ريش و عورت دارد. غير از اين دو مورد، هر آنچه را كه شما بخواهيد، من براي خداوند، تصور كردنش را خلاف قرآن و سنت نميدانم. اين را در جلسه گذشته با سندهاي معتبر از منابع أهل سنت بيان كرديم و اشاره كرديم كه اين، كاملا مخالف قرآن است و قرآن ميفرمايد: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ سوره شورى/آيه11 خداوند، مثل و مانندي ندارد. اگر بنا شد كه خداوند، چشم و گوش و دست داشته باشد همانند ما، در حقيقت مانند اين است كه ما براي خداوند، مثل و مانندي تصور كرده باشيم. قرآن ميفرمايد: وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ سوره إخلاص/آيه4 هيچ كفو و همتايي براي خداوند نيست. اولين اشكالي كه در تجسيم است، مخالفت با آيات قرآني است. يكي از اساسيترين اشكالاتي كه بر توحيد وهابيت است، اين است كه وقتي ميگويند خداوند، جسم است، جسم، در يك جا است و اين جسم نميتواند تمام جهان را إشغال كند و بر آن إحاطه داشته باشد. يك جسم ميتواند جلوي چشمش را ببينيد و فراتر از آن را نميتواند ببيند و شاهد و ناظر باشد. ولي متأسفانه آقايان وهابيت در اينجا، براي اينكه تثبيت كنند جسمانيت خداوند را، محدوديت نظارت و حضور را براي خداوند قائل هستند. شما بينندگان عزيز قضاوت كنيد! جوانان أهل سنت و وهابيت! من از شما تقاضا ميكنم به اين عبارت من توجه كنيد و سپس قضاوت كنيد: هيئت عالي إفتاء عربستان سعودي كه در رأسش، مفتي اعظم عربستان سعودي است و بالاترين مركز علمي و فقهي وهابيت است و از سراسر جهان، وقتي سؤال علمي ميكنند، تنها مرجعي كه پاسخگويي سؤالات فقهي وهابيت در سراسر دنيا است، هيئت عالي إفتاء عربستان سعودي است و اينها رسما اعلام كردهاند: من اعتقد أن الله في كل مكان فهو من الحلولية فإن انقاد لما دل عليه الكتاب و السنة و الإجماع، و إلا فهو كافر مرتد عن الإسلام. اگر كسي معتقد باشد كه خداوند در همهجا هست و ناظر و شاهد جهان هستي است، او جزء حلوليها است و اول بايد او را نصيحت و موعظه كرد. اگر از كتاب و سنت و إجماع، دليل آورديم كه خدا نميتواند همهجا باشد و او قانع شد كه هيچ، و اگر قانع نشد، كافر است و مرتد از اسلام. فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الإفتاء، ج3، ص216 البته اين كتاب الآن روي سايتهاي اينترنتي هست و در سايت خود مفتي اعظم عربستان سعودي و سايت دانشگاه أم القري و در غالب سايتهاي وهابيت اين كتاب وجود دارد. اين را شما بگذاريد كنار آيه شريفهاي كه ميفرمايد: وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ هر كجا باشيد، خداوند با شماست. سوره حديد/آيه4 فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ به هر سو بنگريد و رو كنيد، وجه خداوند آنجاست. سوره بقره/آيه115 وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ما از رگ گردن، به انسان نزديكتر هستيم. سوره ق/آيه16 اين آيات را اين آقايان ميخواهند چه كنند؟! اين توحيد قرآني است و آن هم توحيد وهابيت است كه ما را به آن دعوت ميكنند. جالب اينكه من در يكي از كتابهاي معتبرشان به نام تفسير القرآن عبد الرزاق صنعاني (استاد بخاري)، جلد 3، صفحه 299 ديدم كه با صراحت اعلام ميكند: لو دلى أحد حبلاً إلى الأرض السابعة لوصل إلى الباري عز وجل. خداوند به گونهاي است كه اگر كسي سطلي را به طبقه هفتم زمين فرو ببرد. مسند احمد، ج2، ص370 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ص249 ـ تفسير مجاهد، ج2، ص655 ـ جامع البيان للطبري، ج27، ص282 ـ تفسير الثعلبي، ج9، ص230 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج1، ص21 ـ تفسير ابن كثير، ج4، ص325 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص170 ـ معجم البلدان للحموي، ج1، ص24 ـ سنن الترمذي، ج5، ص78 ـ كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص255 ـ تفسير القرطبي، ج1، ص260 ـ تفسير الآلوسي، ج27، ص167 ـ العظمة لأبو الشيخ الإصفهاني، ج2، ص560 يعني اگر اين چاهي را بكنند و با اين دلو به زمين هفتم برسند، به خداوند رسيده است. خيلي عجيب است! بايد ببينيم اين آقاياني كه براي چاه نفت، حفاري ميكنند و به عمق هزار متري و دههزار متري زمين رسيدهاند، آيا به خدا رسيدهاند. جالب اين است كه ميگويد: اگر اين دلو و سطل را به آنجا بفرستند، خداوند آن را پر از طلا و جواهرات و هدايا ميكند. ببينيد توحيدي كه اين آقايان ما را به آن دعوت ميكنند، چگونه است؟ آن وقت ببينيد قرآن چه ميفرمايد: هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ سوره حديد/آيه3 توحيدي كه اين حضرات، ما را به آن دعوت ميكنند، توحيدي است كه ساخته و پرداخته امثال كعب الأحبارهاي يهودي است. افرادي كه از تورات و انجيل تحريف شده، اين مطالب خرافي را آورده و وارد تراث أهل سنت كردهاند و امروز آقايان وهابيت، آن را به دست گرفتهاند. جالب اينكه همين روايتي را كه خواندم، آقاي بيهقي در كتاب الأسماء و الصفات، صفحه 503 نقل ميكند. از بزرگان اينها، مانند هيثمي، وقتي به اين روايت ميرسد، ميگويد: و رجاله رجال الصحيح مجمع الزوائد للهيثمي، ج1، ص86 آقايان وهابيها نگويند كه فلاني آمد يك روايتي را كه ما قبول نداريم، خواند و مانور داد؛ اين روايت را آقاي هيثمي تصحيح كرده است. جالب اين است كه آقاي إبن تيميه، بزرگ نظريهپرداز و ليدر وهابيت ميگويد: في الحديث لو أدلي أحدكم دلوه لهبط علي الله. اگر كسي دلو و سطل خودش را داخل زمين فرو برد، به خداوند ميرسد. بيان تلبيس الجهمية، ج2، ص225 اين مطالبي است كه آقايان ما را متهم به شرك ميكنند و متهم ميكنند كه از توحيد فاصله گرفتهايم. ولي ما افتخار ميكنيم كه توحيدمان را از قرآن و ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) أخذ كردهايم. إن شاء ا... به حول و قوه إلهي اگر به بخشهاي بعدي برسيم، توحيد قرآني را با توحيد برگرفته از نهج البلاغه أمير المؤمنين (عليه السلام) و برگرفته از عيون أخبار الرضا امام رضا (عليه السلام) را براي بينندگان ميخوانيم تا ببينند چه صفا و لذتي دارد كه وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) خداوند را توصيف ميكند و امام رضا (عليه السلام) صفات خداوند را بيان ميكند، آنچنان خوشحالي و شعف به انسان دست ميدهد كه احساس ميكند در ملكوت أعلي پرواز ميكند! اين توحيد منطبق با قرآن و فطرت و عقل و منطق بشري است. نكتهاي را كه حيفم ميآيد در اينجا عرض نكنم، بيان ميكنم؛ گرچه بعدا در بحث رؤيت كه يكي از مشكلات و معضلات اساسي وهابيت است كه بعضي از أهل سنت هم مأثر شدهاند و خدا را قابل رؤيت ميدانند، إن شاء ا... عرض خواهم كرد كه آقايان وهابيت كه معمولا خودشان را حنبلي معرفي ميكنند و تابع احمد بن حنبل ميدانند، در اين رابطه كه قائل به تجسيم هستند، مطالبي را نقل كردهاند كه از جمله آنها، اين است كه آقاي إبن جوزي نقل ميكند از أبو بكر بن مكانم بن أبو يعلي و ميگويد: كان شيخا صالحا. قبل از اينكه اين داستان را نقل كند، توثيق ميكند و ميگويد ايشان استاد و آدم صالحي بوده است. ايشان ميگويد: در يكي از سالها، باران خيلي زيادي آمد و من آمدم كنار قبر آقاي احمد بن حنبل تا او را زيارت كنم و ديدم كه قبر او، به زمين چسبيده است: فرأيت قبره قد إلتصق بالأرض، حتى بقي بينه و بين الأرض مقدار ساف أو سافين، فقلت: إنما تم هذا على قبر الإمام أحمد من كثرة الغيث! فسمعته من القبر و هو يقول: لا، بل هذا من هيبة الحق عز و جل لأنه عز و جل قد زارني! با خودم گفتم كه شايد به خاطر بارش باران بوده كه اين قبر، آثارش را كه بايد مقداري بلند باشد، از بين رفته است. همانگونه كه داشتم به اين مسئله فكر ميكردم، يك دفعه شنيدم كه ندائي از قبر آمد و آقاي احمد بن حنبل گفت: نه، اينكه ميبيني قبر من با زمين يكسان شده و هيچ برآمدگي ندارد، از هيبت خداوند است؛ زيرا خداوند به زيارت قبر من آمده بود. به به از اين توحيد! بنازم به اين توحيد! اينها را براي مردم بيان كنيد. خداوند، به زيارت قبر آقاي احمد بن حنبل ميرود! آقاي ميفرمايند: «رفتن به زيارت قبر امام رضا (عليه السلام) شرك است»، ولي ميگويند: «خداوند به زيارت قبر احمد بن حنبل ميرود». شايد خداوند هم مشرك شده است! راوي ميگويد كه احمد بن حنبل گفت: فسألته عن سرّ زيارته إياي في كل عام، فقال عز وجل: يا أحمد! لأنك نصرت كلامي، فهو ينشر و يتلى في المحاريب. سؤال كردم از خدا: چرا هر سال به زيارت قبر من ميآيي؟ خداوند فرمود: اي احمد! تو كلام مرا در ميان مردم منتشر كردي؛ كلام من در ميان مردم خوانده ميشود و در محرابها تلاوت ميشود. احمد بن حنبل ميگويد: لذا، وقتي خداوند به زيارت قبر من ميآيد، خاك قبر من از هيبت خداوند، به لرزه ميافتد و با زمين يكسان ميشود. بينندگان عزيز توجه كنند اين نكته را و نميدانم بگويم بخنديد يا گريه كنيد؟! من نميدانم! براي اينكه وهابيت، غلوّ نكنند و بگويند حتما آقاي احمد بن حنبل، به قدري مقامش بالاست كه خداوند به زيارتش ميآيد، ميگويند: فقال لي: يا بني! ليس هذا كرامة لي و لكن هذا كرامة لرسول الله (ص)! لأن معي شعرات من شعره! ألا و من يحبني يزورني في شهر رمضان! قال ذلك مرتين. احمد بن حنبل به من گفت: فرزندم! خداوند كه به زيارت قبر من ميآيد، به خاطر جايگاه من نيست، بلكه به خاطر كرامت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) است؛ زيرا همراه من، موئي از موهاي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است و به خاطر آن است كه خداوند هر سال به زيارت قبر من ميآيد. بايد گفت به به! يا باد بگوييم: إنا لله و إنا إليه راجعون. اگر بنا باشد خداوند ـ نستجير بالله ـ به خاطر موي بدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، سالي يكبار به زيارت قبر احمد بن حنبل برود، بايد روزي چندين بار به زيارت قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برود. خيلي عجيب است! واقعا من نميدانم اسم اين توحيد را چه بگذاريم؟! اين خدا شناسي را چه بناميم؟! آقاي آلوسي، از ليدرهاي وهابيت، در كتاب روح المعاني، در بعضي از جاها، ركيكترين فحشها را به شيعه داده است؛ بدترين جسارتها و فحشها را به بزرگان ما مانند شيخ مفيد (ره) و شيخ صدوق (ره) داده است و در ذيل بعضي از آيات، آورده است كه شيعيان مشرك هستند و ...، چون به معتقدند كه بايد به أهل بيت (عليهم السلام) متوسل شد. كتاب روح المعاني در غالب كتابخانههاي أهل سنت هست و من گمان نميكنم در هيچ كتابخانهاي در دنيا كه براي أهل سنت و وهابيت است، تفسير آلوسي در آنجا نباشد و اين كتاب در سايتهاي مختلف هم هست و در تمامي برنامههاي نرمافزاري شيعه و سني، اين كتاب وجود دارد. بدبختي اين است كه اين روايات جعلي و تجسيم را به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) چسباندهاند و از قول ايشان نقل كردهاند و اين بالاترين ظلم است. اگر واقعا اين شبكههاي وهابي ميخواهند از عايشه دفاع كنند، بيايند جمع شوند از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كنند و اين اهانتها به ساحت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بزدايند. ايشان در ذيل روايت: رأيت ربي في أحسن صورة. تفسير الآلوسي، ج9، ص52 ميگويد: مراد از اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد «رأيت ربي»، بعضيها ميگويند: «پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خداوند را در خواب ميديده است». بعد ميگويد: اگر اين است: فأنا و لله تعالى الحمد قد رأيت ربي مناما ثلاث مرات. من الحمد لله، خداوند را 3 بار در خواب ديدهام. بله، خدايي كه دست دارد و پا دارد و غير از ريش و عورت، همه چيز دارد، به خواب آقاي آلوسي هم ميآيد؛ آن هم 3 بار، نه يكبار. جالب اين است كه ميگويد: بعضي وقتها خداوند به خواب من ميآيد و با من شروع ميكند به صحبتهاي دوستانه كردن و به من دستور دادن و از من تشكر كردن. مطالبي ميگويد كه واقعا آدم، بدنش به لرزه ميافتد و موي بدنش سيخ ميشود كه اينطور بيپروا در رابطه با توحيد ذات أقدس ربوبي، جسورانه حرف ميزنند. قرآن ميفرمايد: مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آَبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ سوره يوسف/آيه40 اين خدايي كه شما ميپرستيد، خدايي است كه ساخته و پرداخته ذهن شما و پدرانتان است و بتي را در ذهن خودتان درست كردهايد و او را به عنوان خدا ميپرستيد و خداوند در قرآنش، همچنين توحيدي را معرفي نكرده است و رسولش هم همچنين خدايي را به مردم معرفي نكرده است و أهل بيت (عليهم السلام) با همچنين خدايي آشنا نيستند. الحمد لله كه شيعه با تبعيت از أهل بيت (عليهم السلام) و با إلهام از قرآن، منكر همچنين توحيدي هستند و شيعه، خدايي را ميپرستد كه: وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ سوره إخلاص/آيه4 لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ سوره شورى/آيه11 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ سوره حديد/آيه3 * * * * * * * آقاي محسني اين احاديثي كه در باب تجسيم فرموديد كه اينها قائل به دست و پا و زبان و گوش و غيره براي خداوند شدهاند، اين مسائل كه مخالفت صريح با قرآن و عقل و شرع دارد، اينها چگونه وارد فرهنگ وهابيت شده است؟ استاد حسيني قزويني اين سؤال، شايد سؤال همه بينندگان عزيز باشد. حتي عزيزان أهل سنت كه الآن پاي صحبت ما نشستهاند، اين مسئله به ذهنشان بيايد كه اين تجسيم و سخنان نادرست از كجا وارد فرهنگ وهابيت شده است؟ اين را جناب شهرستاني، از استوانههاي علمي أهل سنت و شافعي مذهب، در كتاب الملل و النحل، جلد 1، صفحه 117 خيلي بيپروا اين قضيه را روشن كرده است و ميگويد: وضع كثير من اليهود الذين اعتنقوا الإسلام أحاديث متعددة في مسائل التجسيم و التشبيه و كلها مستمدة من التوراة. يهودياني كه آمدند خودشان را به مسلماني زدند و دم از اسلام زدند و به ظاهر، ادعاي مسلماني كردند و خواستند با ادعاي اسلام، به اسلام ضربه بزنند، آمدند احاديث متعددي در تجسيم خداوند و تشبيه خداوند به مخلوفات، جعل كردند و وارد فرهنگ أهل سنت كردند و تمام اين مطالب تجسيم و تشبيه، برگفته از تورات است. آقاي إبن خلدون كه يك چهره آشنا براي شيعه و سني است و من گمان نميكنم كسي از بينندگان باشد كه با نام ايشان و كتاب تاريخش نا آشنا باشند، صراحتا مينويسد: عربِ صدر اسلام، بهرهاي از علم و كتاب نداشتند و مطالب مربوط به آفرينش جهان و اسرار هستي را از علماء يهود و أهل تورات يا از نصاري، همانند كعب الأحبار و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام ميپرسيدند. من تقاضا دارم كه عزيزان، دقت كنند و علماء أهل سنت و وهابيت، آنهايي كه منصف هستند و ما احساس ميكنيم با وجدانشان گفت و شنودي دارند، اين عبارت را خوب دقت كنند. آقاي إبن خلدون ميگويد: فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم في أمثال هذه الأغراض أخبار موقوفة عليهم و ليست مما يرجع إلى الاحكام فتتحرى في الصحة التي يجب بها العمل و تساهل المفسرون في مثل ذلك و ملأوا كتب التفسير بهذه المنقولات و أصلها كما قلنا عن أهل التوراة الذين يسكنون البادية و لا تحقيق عندهم بمعرفة ما ينقلونه من ذلك تفاسير ما أهل سنت، مملو است از اين منقولات يهوديان و مسيحياني كه آمدهاند مسائل خرافي تورات و انجيل را وارد تفاسير ما كردهاند و مفسرين ما أهل سنت هم در اين زمينه، سهلانگاري كردهاند و مفسرين ما أهل سنت، كتابهاي تفسيري را مملو كردهاند از گفتههاي دروغ و ساخته و پرداخته يهوديان و تمام اين مطالبي كه در كتابهاي تفسيري ما أهل سنت است در رابطه با تجسيم و اهانت به پيامبران و غيره، برگرفته از تورات است و توسط يهودياني مانند كعب الأحبار و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام وارد فرهنگ ما أهل سنت شده است. تاريخ إبن خلدون، ج1، ص440 آقاي إبن كثير دمشقي كه يك چهره آشنا براي وهابيت است و تفسير ايشان براي وهابيت، شايد تالي تلو قرآن باشد و حتي روي واو و الف تفسير إبن كثير، اين آقايان، حساب ميكنند، ايشان در رابطه با احاديث جعلي و نادرستي كه از تورات گرفته شده و مخالف صريح قرآن است و حتي در صحيح مسلم آمده كه إن شاء ا... بعدا مفصلا بحث خواهيم كرد كه خداوند صراحت دارد: وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ سوره هود/آيه7 خداوند، آسمان و زمين را در 6 روز آفريده، ولي صحيح مسلم به نقل از أبو هريره ميگويد: خداوند، آسمان و زمين را در 7 روز آفريده است. خلق الله عز و جل التربة يوم السبت و خلق فيها الجبال يوم الأحد و خلق الشجر يوم الاثنين و خلق المكروه يوم الثلاثاء و خلق النور يوم الأربعاء و بث فيها الدواب يوم الخميس و خلق آدم عليه السلام بعد العصر من يوم الجمعة في آخر الخلق في آخر ساعة من ساعات الجمعة فيما بين العصر إلى الليل. صحيح مسلم، ج8، ص127 جالب اين است كه إبن كثير ميگويد: و هذا الحديث من غرائب صحيح مسلم و قد تكلم عليه علي بن المديني و البخاري و غير واحد من الحفاظ و جعلوه من كلام كعب و أن أبا هريرة إنما سمعه من كلام كعب الأحبار و إنما اشتبه على بعض الرواة فجعلوه مرفوعا. اين حديث، از احاديث عجيب و غريب صحيح مسلم است و بسياري از بزرگان مانند علي بن مديني و بخاري و بسياري از حافظان، اين را گرفتهاند از كلام كعب الأحبار كه أبو هريره از او شنيده است و تصور كردهاند كه اين روايت از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است. تفسير إبن كثير، ج1، ص72 آقاي محمد رشيد رضا، صاحب تفسير المنار و ناشر فرهنگ وهابيت و سلفي در شمال آفريقا و بارها گفتهايم كه الآن در مصر و ديگر كشورهاي شمال آفريقا، اگر افكار سلفي وجود دارد، عمدتا تأثيرگذاري سخنان آقاي سيد محمد رشيد رضا بوده است و ايشان ميگويد: إن كعب الأحبار كان من زنادقة اليهود الذين أظهروا الإسلام و العبادة لتقبل أقوالهم في الدين و قد راجت دسائسه و انخدع به بعض الصحابة و رووا عنه و تناقلوا أقواله بدون اسناد إليه. كعب الأحبار از زنديقها و ملحدان يهود بوده است كه به ظاهر اسلام آوردند و نماز خواندند تا مسلمانان حرف اينها را بپذيرند و قبول بكنند، تا اينكه دسيسهها كعب الأحبار در جامعه اسلامي جا افتاد و بعضي از صحابه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فريب خوردند و تصور كردند كعب الأحبار، مطالب درست و اسلامي را بيان ميكند و مطالب او را به عنوان يك مسئله اساسي پذيرفتند. بعد ايشان ميگويد: بعضي از افراد، به تبع اين قضايا، آمدند مطالب خلاف و اسرائيليات را از كعب الأحبار گرفتند و در ميان مردم منتشر كردند و غالب مطالب مربوط به خلقت و تكوين و پيامبران، همهاش برگرفته از دسيسههاي كعب الأحبار زنديق است. مجلة المنار، ش27، ص541 اگر به اين كتاب مراجعه كنيد، ايشان مفصلا در رابطه با دسائس يهود و اسرائيلياتي كه از كانال اين معاندين و دشمنان سرسخت اسلام كه وارد حوزه اسلامي شده، سخن گفته است. * * * * * * * آقاي محسني اخيرا در 15 ماهواره، قضيه اهانت به عايشه، همسر گرامي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح شده است و سر و صدا و غوغاي عجيبي را راهانداري كردهاند. ميخواستم بدانم كه آيا واقعا اينها براي دفاع از همسر و ناموس رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) است؟ يا نه، هدف ديگري در كار است و قضيه ديگري را دنبال ميكنند؟ استاد حسيني قزويني وهابيها دنبال بهانه و سوژه هستند تا مطلبي را از زبان يك عالم شيعي يا يك جاهل بگيرند و شروع كنند به تاخت و تاز كردن به شيعه و فرهنگ شيعه. در ماه رمضان، آقايي به نام ياسر الحبيب در لندن، كار زشت و خلافي كرد و ما و مراجع عظام تقليدمان هم اين كار را محكوم كرديم و من نظريه مراجع عظام تقليد را در 2 جلسه گذشته بيان كردم و نزديك به يكصد نفر از شخصيتهاي علمي شيعه در عربستان سعودي، در منطقه قطيف، اين أمر را محكوم كردند و حتي اين قضايا در روزنامه رسمي عربستان سعودي به نام الرياض چاپ شد. آقاي دكتر قرضاوي به عنوان رئيس هيئت علماء أهل سنت، نامه تشكري نوشت و از اين عملكرد علماء شيعه تشكر كرد. اين نامه را به جناب شيخ حسن صفار، از استوانههاي علمي شيعه در عربستان سعودي نوشت و درتمام سايتها هم آمد. همچنين در كويت و جاهاي ديگر و مجمع جهاني أهل بيت (عليهم السلام) و شخصيتهايي مثل جناب آيت ا... حيدري در شبكه جهاني كوثر و ديگران محكوم كردند. ولي اين آقايان كاري نداشتند به اين عذرخواهيها. چند روز پيش براي من سيديهايي فرستادند كه حدود 15 شبكه ماهواره وهابيها، اين مسئله را براي كوباندن شيعه، براي خودشان سوژه قرار دادند؛ آن هم به نام دفاع از أم المؤمنين عايشه. شما برويد اين برنامههايشان را ببينيد، بعضيها ديدهاند و در جلسه گذشته هم بعضي از بينندگان ما تماس گرفتند و گفتند اينها برنامههايشان به طوري بود كه عايشه را از خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و از خود قرآن هم بالاتر دانستهاند و گفتند اهانت به عايشه، اهميتش از نوشتن كتاب آيات شيطاني كمتر نيست؛ بلكه بيشتر است. يعني مشخص است كه بحث عايشه و حفصه و أمهات المؤمنين نيست. اينها بغض و كينه خودشان را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) ابراز ميكنند. چون در ميان أمهات المؤمنين، تنها كسي كه در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) ايستاد و جنگ جمل را راه انداخت و حدود 30 هزار انسان بيگناه در اين وسط كشته شد، عايشه بود و ديگر أمهات المؤمنين با او كاملا مخالف بودند. حتي حفصه، دختر عمر، با عايشه مخالف بود و أم سلمه هم رسما مخالفتش را اعلام كرد و قسم خورد بعد از اين قضيه، ديگر با عايشه، يك جمله هم سخن نگويد و نگفت. تمام اينها به صورت مستند در كتب أهل سنت ثبت است. يا اگر ميآيند بحث معاويه را پيش ميكشند و او را به عنوان خال المؤمنين معرفي ميكنند، ميخواهند آن عداوتشان را با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيان كنند. وگرنه اگر واقعا برادر أم المؤمنين بودن، خال المؤمنين و دايي مؤمنين ميشود، چرا اينها يكبار هم نسبت به محمد بن أبي بكر كه برادر عايشه است، خال المؤمنين نميگويند؟ چون محمد بن أبي بكر موافق حضرت علي (عليه السلام) بود و مخالف آنها. لذا اين واژه «أم المؤمنين»، «مادرم! غم مخور»، «مادرم! تنها نيستي»، اينها مشخص است كه اگر كسي برنامهها را ملاحظه كند، ميبيند كه اينها بهانهاي است براي كوباندن شيعه و زير سؤال بردن فرهنگ شيعه و آن عقده و حقد و كينهاي كه نسبت به شيعه دارند را با اين وسيله، ابراز كنند و شيعه را در سطح جهان، بكوبند يا زمينه كشتن شيعه را فراهم كنند و به مردم بگويند: «اي مردم! اي جوانان أهل سنت! اي جوانان وهابيت! اگر ميخواهيد از ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كنيد، ... ». اينها برايشان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح نيست. إن شاء ا... اگر بنا شد در رابطه با أم المؤمنين عايشه برنامه داشته باشيم، من كليپهايي از برنامههاي اينها را به زبان فارسي و عربي در اينجا پخش ميكنم و بينندگان عزيز را به قضاوت فرا ميخوانيم كه اينها به دنبال دفاع از ناموش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيستند. اگر ميخواهند ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كنيد، بياييد در صحيح بخاري و صحيح مسلم و صحاح سته و كتابهاي معتبرشان كه بدترين جسارتها به نواميس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شده را درست كنيد! شما بياييد كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم كه ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را آن هم از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مورد اتهام قرار داده، به مردم اعلام كنيد كه اين روايات، همهاش اسرائيليات است و كعب الأحبارها وارد كردهاند. اين مطالبي را كه در رابطه با عايشه است را بياييد علناً اعلام كنيد كه چه كساني بودند كه به عايشه تهمت زدند؟ آيا صحابه بودند؟ آن روز يكي از بينندگان سؤال كرد آيا كسي كه اتهام فحشاء به عايشه زد، شيعيان بودند؟ علامه مجلسي (ره)، علامه حلي (ره)، شيخ صدوق (ره)، شيخ طوسي (ره) بودند يا محمد بن أبي بكر و سلمان ابوذر بودند؟ يا نه، همين صحابهاي بودند كه امروز آقايان وهابيت، سنگ آنها را به سينه ميزنند و اگر كسي به آنها بگويد بالاي چشمشان ابروست، چشمشان را كور ميكنند. لذا، آنچه كه براي من ثابت است و إن شاء ا... اين را براي بينندگان عزيز هم اثبات خواهيم كرد، اين است كه بحث دفاع از أم المؤمنين عايشه و ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح نيست، اينها دنبال سوژه ميگردند تا شيعه را بكوبند. بعضي از افراد نادان و جاهل و يا مغرض ميآيند در اين دنياي پر غوغايي كه وهابيت دنبال بهانه ميگردند تا شيعه را قلع و قمع كنند، اينچنين كار بيادبانه جسورانهاي ميكنند و خلاف نظر أهل بيت (عليهم السلام) و مراجع عظام تقليد همچنين جلسهاي را ميگيرند. گيريم كه قضيه ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست، حداقل اين است كه اين كار، احساسات أهل سنت را جريحهدار ميكنند. اين كار، چه سود و فايدهاي براي شيعه دارد؟ من نميدانم آيا اينها عقل خدادادي را به كار نمياندازند؟ من با صراحت عرض ميكنم كه اين كارها، جز حماقت، چيز ديگري نيست. ما اسم اين كارها را ميگذاريم حماقت و نفهمي و بيشعوري و جهل. نتيجه اين حماقتها، خيانت به شيعه است و شيعه را در برابر گلوله وهابيها قرار دادن است و انتحاريهاي وهابيها را تحريك كردن است. من يكدفعه عرض كردم كه وقتي عبد المالك ريگي را دستگير كردند، در سؤالاتي كه از ايشان شده بود، اين بود كه گفته بودند: شما با اين جوانان وهابي چه كار ميكنيد و چه مدتي روي آنها كار ميكنيد كه آماده ميشوند كمربند انفجاري به خودشان ببندند و به مجامع شيعي بيايند و اين كمربند انفجاري را منفجر كنند و هم خودشان را نابود كنند و هم دهها و صدها انسان بيگناه را نابود كنند. عبد المالك ريگي گفت: ما روي آنها كار علمي و مذهبي نميكنيم. ما اولين كاري كه ميكنيم، اين است كه چند تا از نوارهاي علماء شيعه را كه به صحابه اهانت و جسارت كردند و به خلفاء اهانت كردند را به آنها نشان ميدهيم و ميگوييم ببينيد آنها كه هستند؟ وقتي يك عالم يا جوان سني ميبينيد كه يك عالم شيعي به صحابه اهانت ميكند و به خلفاء جسارت ميكند، يكپارچه آتش ميشود و سر از پا نميشناسد و حاضر از تمام وجودش را نه يكبار، چندين بار منفجر كند و دهها نفر از شيعيان را بكشد. برادر عزيزم! سرورم! چرا كاري ميكنيد كه قلب مقدس حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) را با اين كارتان جريحهدار ميكنيد و شيعه را در برابر گلوله وهابيها قرار ميدهيد؟ لذا، عزيزان بايد مقداري دقت كنند. يكي از اين علماء مشهور، جناب دانشمند اصفهاني، خودش براي من نقل ميكردند: من در زاهدان بودم و يكي از سرانشان به من گفت: فلاني! ما اگر دست شما را هم ببوسيم، كار كمي كردهايم. گفتم: چطور؟ گفت: بعد از قضيه حزب ا... لبنان، اكثر جوانان ما أهل سنت، متمايل به شيعه شده بودند و داشتند به طرف مذهب شيعه ميرفتند، وقتي نوار اهانت شما به أهل سنت آمد و باز كرديم، همه برگشتند و در مذهب خودشان ثابت قدم ماندند. آقاي بزرگوار! وقتي شما ميبينيد يك اهانت كردن، باعث ميشود كه اولا خود جوانان شيعه مشكوك ميشود و ميگويند اگر علماء ما دليلي براي اقامه دارند و حرف براي زدن دارند، چرا فحش ميدهند؟ فحش براي اراذل و اوباش است. اين لباس، زيبنده فحش نيست. أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: لا تتكلموا بالفحش، فإنه لا يليق بنا و لا بشيعتنا. زبانتان را به فحش باز نكنيد كه نه زيبنده ما ائمه است و نه زيبنده شما شيعيان. دعائم الإسلام للقاضي النعمان المغربي، ج2، ص352 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص82 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص432 لذا ما در اينجا اين را خدمت بينندگان عزيز رسماً اعلام ميكنيم: اينهايي كه اينچنين بيپروا به أهل سنت اهانت و جسارت ميكنند و احساسات و عواطف أهل سنت را جريحهدار ميكنند، هيچ ارتباطي به شيعه ندارند و سخن شيعه، از زبان مرجعيت شيعه بايد شنيده شود. اگر از زبان مراجع عظام تقليد، مطلبي را شنيده باشند، ما سخن مراجع عظام تقليد خودمان را براي خودمان در زمان غيبت، حجت ميدانيم، نه غير آنها را. در گذشته در كتابهاي ما بوده و در كتابهاي شما هم بوده است. اگر بنا باشد نبش قبر شود، كتابهاي شما بيش از كتابهاي شيعه، به صحابه جسارت و اهانت كرده و فحش دادهاند و ما إن شاء ا... سر فرصت بيان خواهيم كرد فحشهايي را كه صريحا در كتابهاي شما نسبت به صحابه داده شده است. ما بايد مقداري بر گذشتهها صلوات بفرستيم و امروز بياييم ببينيم صلاح شيعه و صلاح سني چيست؟ الآن دشمنان اسلام، با همان سلاحي كه در فلوجه، سنيها را كشتند، در شهرك شهيد صدر (ره)، شيعيان را كشتند. همانهايي كه در كابل، سنيها را قلع و قمع كردند، همانها در مزار شريف، شيعيان را قلع و قمع كردند. برادر عزيزم! از خواب بيدار شو و دقت كند. امروز دشمنان ميخواهند اسلام را از بين ببرند و ميخواهند قرآن را از بين ببرند. آيات شيطاني مينويسند و به ساحت مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت ميكنند و كاريكاتور ميكشند. اينكه ما بياييم جنگ شيعه و سني راه بياندازيم، صحيح نيست. بله، بحثهاي علمي، بايد باشد. هم علماء أهل سنت بياييد بحث علمي كنند و علماء شيعه. بحثهاي علمي، به تعبير شهيد مطهري (ره): «سر و كارش با عقل و منطق است». ولي بحثهاي تند و اهانت، كار عاقلان نيست. * * * * * * * آقاي محسني وقتي قضيهاي پيرامون أم المؤمنين عايشه پيش ميآيد و اينگونه سر و صدا ميشود و اينگونه مطالب گفته ميشود و اينقدر علماء أهل سنت و وهابيت موضع ميگيرند، خيلي از اين مطالب در كتب أهل سنت هم آمده است؛ از جمله بياحتراميها و جسارتهايي كه در كتب أهل سنت نسبت به پيامبران (عليهم السلام) گذشته است و اينها اهانتهاي زيادي به پيامبران (عليهم السلام) گذشته كردهاند. در صورتيكه در قرآن آمده است: لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ سوره بقره/آيه285 هيچ فرقي بين أنبياء إلهي (عليهم السلام) نيست. در اين مورد توضيحاتي را بيان بفرماييد كه اينگونه مسائل در كتابهاي أهل سنت هم آمده است و اينقدر مسئله را بزرگ نكنند. استاد حسيني قزويني إن شاء ا... ما بايد بحث مفصلي را به حول و قوه إلهي داشته باشيم در رابطه با مطالب خرافي در صحاح و كتب أهل سنت و از آقايان أهل سنت بخواهيم كه اگر ما سؤالي در اينجا مطرح ميكنيم و نظرمان را اعلام ميكنيم، دوست داريم كه از دانشمندان أهل سنت و شخصيتهاي علمي آنها هم بيايند روي خط و نظرشان را بدهند. ولي همانطوري كه ما از إبن خلدون و إبن كثير نقل كرديم، از محمد رشيد رضا نقل كرديم، أيادياي در صدر اسلام بوده كه مطالب خرافي را عناداً و عدواناً للإسلام، وارد كتب أهل سنت كردهاند. ما نميگوييم در كتابهاي ما اصلا نيست، ولي ما افتخارمان اين است كه 250 سال و اندي، ائمه (عليهم السلام) در عرصه و صحنه بودند و در طول اين مدت كه مباني فكري شيعه شكل گرفت، ائمه (عليهم السلام) در آن دوران حضورشان در صحنه، با پديده حديثسازي، مبارزه شديد داشتند و تعدادي را معرفي ميكردند تا از افراد مورد وثوق أخذ روايت كنند و آنهايي كه جعل حديث ميكردند و كارخانه حديثسازي داشتند را به مردم معرفي ميكردند. إمامي كه مظهر رحمت و رأفت بود، وقتي ميرسد به حديثساز و كسي كه ميخواهد با ساختن حديث، با شريعت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بازي كند، آنچنان با شدت برخورد ميكند كه انسان تعجب ميكند. وقتي امام صادق (عليه السلام) به يونس بن ظبيان كه يكي از افرادي است كه كارش، جعل حديث از زبان ائمه (عليهم السلام) بود، ميرسد، ميفرمايد: لعن الله يونس بن ظبيان ألف لعنة، تتبع من كل لعنة ألف لعنة. خداوند يونس بن ظبيان را هزار مرتبه لعنت كند و از هر لعنتي، هزار لعنت منشعب شود. رجال ابن داود، ص285 ـ معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج21، ص208 المغيرة بن سعيد لعنه الله، دس في كتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي. خداوند مغيرة بن سعيد را لعنت كند كه احاديثي را در لابهلاي احاديث اصحاب پدرم جاي داد. رجال ابن داود، ص279 ـ معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج19، ص300 ائمه (عليهم السلام) حضورشان در صحنه، باعث شد تا ورود روايات نادرست در تراث شيعه، يا از بين رفت، يا آنچنان به حدأقل رسيد كه قابل ذكر نيست. إن شاء ا... در اين زمينه با بينندگان، سخنها خواهيم داشت. ولي من نمونهاي ذكر ميكنم: شما ببينيد كه نسبت به ساحت مقدس أنبياء عظام (عليهم السلام) در همين صحاح، چه جسارتهايي شده است! بنده آن روز نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) عرض كردم و بعضي از دوستان گفتند كه آدرسش كجاست؟ حضرت موسي كنار جوي آبي ميآيد و غسل ميكند و لباسهايش را روي سنگ ميگذارد و سنگ هم لباسهاي حضرت موسي را برميدارد و حضرت موسي هم به دنبال سنگ ميرود: ثوبي حجر، ثوبي حجر، حتى إنتهى إلى ملأ من بني إسرائيل، فرأوه عرياناّ. اي سنگ! لباسم، اي سنگ! لباسم. تا جايي ميرسند كه بني اسرائيل، حضرت موسي را لخت مادرزاد ميبينند ... . صحيح بخاري، ج1، ص73 و ج4، ص129 ـ صحيح مسلم، ج1، ص183 و ج7، ص99 اين جسارت به ساحت مقدس حضرت موسي (علي نبينا و آله عليه السلام) است. صحيح بخاري و صحيح مسلم، قرآن را اينگونه معرفي ميكنند، قرآن هم ميفرمايد: وَ اذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَ كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا سوره مريم/آيه51 حضرت موسي (عليه السلام)، مخلص و نبي بوده است. قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَ بِكَلَامِي فَخُذْ مَا آَتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ سوره أعراف/آيه144 همچنين در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي حضرت عزرائيل ميآيد حضرت موسي (عليه السلام) را قبض روح كند، حضرت موسي (عليه السلام) آنچنان سيلي به صورت عزرائيل ميزند كه چشمش از حدقه ميافتد. اينها جسارت به أنبياء (عليهم السلام) و حضرت موسي (عليه السلام) است. نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميگويند كه ايشان 3 مرتبه دروغ گفته است؛ 2 مرتبه درباره خداوند گفت:
إِنِّي سَقِيمٌ سوره صافات/آيه89 سپس گفت: بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ سوره أنبياء/آيه63
سپس يك داستان خلاف و ساختگي را از تورات نقل ميكنند حضرت ابراهيم (عليه السلام) داشت ميرفت و حضرت ساره (سلام الله عليها) را هم با خودش ميبرد تا اينكه به يك جباري از جبابره برخورد كرد و مأمورين سلطان با او برخورد كردند و از حضرت ابراهيم (عليه السلام) سؤال كردند كه اين زن كيست؟ حضرت ابراهيم (عليه السلام) گفت: خواهر من است. مأمورين رفتند و سپس بحث خواستگاري از حضرت ساره (سلام الله عليها) پيش آمد و آقاي أبو هريره هم شروع كرده به داستانسازي. وقتي كار به جاهاي باريك ميكشد، من خجالت ميكشم عرض كنم. سپس حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميگويد: من دروغ گفتم كه خواهرم است، بلكه همسر من است. صحيح بخاري، ج4، ص112، ح3358 إن شاء ا... در اين زمينه با بينندگان عزيز، سخن زياد داريم و به حول و قوه إلهي در جلسه بعد اين را ادامه خواهيم داد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: به خداوندي خدا قسم! به مكهاي كه رفتهام قسم! شيعه بودن خودم را مديون استاد حسيني قزويني و سخنراني خيرشاهي و امثال شيخ پردل و نشانهها و آياتي كه شما دادهايد و مراجعه كردم، ميدانم و خدا را شاكر هستم. در مورد اين خودكشيها و عملياتهاي انتحاري وهابيت به صرف يك بحث توهين به خلفاء نيست. من در اين خانواده بزرگ شدهام. اينها در زمان طاغوت، خليفهكشي داشتند و خودشان راه ميافتادند و پدر و دايي من راه ميافتادند و آب از آب تكان نميخورد. معلوم نيست كه چه قرص إكس يا چه چيزهايي به خورد اينها ميدهند تا اينها اين كار را بكنند. و إلا بايد الآن در رابطه با أم المؤمنين عايشه، جنگ خون راه ميافتاد. نه، به خدا اينطور نيست. من با اينها بزرگ شدهام. به مكهاي كه رفتم قسم! از زبان يكي از اقوام خودم، فحش به خليفه را من شنيدم كه ميگفت ما چوب اينها را ميخوريم كه حالا اينها كمربند انفجاري ميبندند به خاطر فلان موضوع. پدربزرگ ما گفت كه ما ادامه ندهيم اين بحث را. خدا شاهد است كه اينطور نيست. اينها چرا آن زمان اعتراضي نميكردند روي بحث خليفهكشي؟ ما نظام جمهوري اسلامي داريم كه الآن موبايل و برق و تلفن در همهجا فراوان شده است و حالا ما بياييم اين را به حرف آمريكا بكنيم و خودمان را از يك مسئله كوچك كه چند نفر انجام دادهاند يا ندادهاند، بزرگ كنيم و شروع به گريه كنيم. اينها در تضاد با آن چيزهايي است كه مولوي سربازي خودش گفته است و اينها باعث شيعه شدن من شدند. من كتاب مولوي محمد عمر سربازي را خواندهام كه زشت است اگر من در اينجا بگويم. به يكي از علماء مراجعه كردم و گفت: او ناقص العقل بوده است. شك من از آنجا شروع شد و بعد با شما آشنا شدم و با ساير برادران. چرا در خطبههاي نماز جمعه نگفتند برادران أهل تشيع نيستند؟ بعد فهميدم كه خيلي از اينها با عربستان سعودي دستِ همكاري دارند. خواهش من اين است كه اين كتابها خيلي در زندگي ما تأثير دارند و اين كتابها را به آنها بگوييد و اعلام كنيد و فهرست بياوريد. از شما ممنون. جواب: اين قضيه انتحار، پديده جديدي است كه وهابيهاي تندرو و تكفيري، وارد فرهنگشان كردهاند و با اين كارشان، الحق و الإنصاف آبروي وهابيت را هم بردهاند. البته ما وهابيها را دو دسته ميكنيم؛ وهابيها معتدل و وهابيهاي افراطي و تكفيري. با توجه به اطلاعي كه بنده دارم، وهابيهاي تكفيري شايد 10٪ وهابيها را تشكيل بدهند و 90٪ آنها، وهابيهاي معتدل هستند و تكفيري نيستند و عقايدشان را دارند و شيعه را مشرك و كافر و مهدور الدم نميدانند. ولي با توجه به سخنرانيهايي مانند عبد المالك ريگي كه بعد از قضيه فاجعه تاسوكي صحبت كرد و به صورت صوتي و تصويري و بيانيه در تمام زاهدان و سيستان و بلوچستان پخش شد و همچنين بيانيهاي كه زرقاوي، رهبر وهابيهاي عراق داشتند را اگر ملاحظه بفرماييد، يا حرفهايي كه بعضي از سران القاعده نسبت به شيعه مطرح ميكنند را ببينيد، بعدا خواهيد ديد آن حرفي كه بنده نسبت به وهابيت گفتم، خواهيد ديد كه امروز اينها از چه كانالي استفاده ميكنند. در زمان سابق، اگر يك اتفاقي ميافتاد، در يك روستا يا در گوشه يك شهر بود. ولي امروز اگر در گوشه لندن در يك حسينيهاي كه حدود 40 ،50 نفر جمع شوند و مطالبي را بيان كنند، اينها از كاه، كوه ساختند و در سطح جهان در بيش از 15 ماهواره، چند روز است كه بر طبل تكفير و تفسيق عليه شيعه ميكوبند. اينها كاملا مشخص و روشن است. * * * * * * * سؤال: أم المؤمنين عايشه در زمان جنگ جمل، چند سال داشتند؟ كسي كه حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زمين بگذارد و نشنيده بگيرد، آيا مسلمان هست يا نيست؟ جواب: إن شاء ا... در رابطه با جنگ جمل، بعداً بحث خواهيم كرد. در مورد سنّ عايشه، اين مسئله، ميان شيعه و سني، اختلافي است. چون أهل سنت معتقدند كه عايشه، 6 يا 7 ساله بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با او ازدواج كرد و وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا ميرفت، ظاهرا عايشه 18 سال بيشتر نداشت. حدود 25 سال بعد هم أمير المؤمنين (عليه السلام) به عنوان خليفه چهارم انتخاب شد كه با آن 18 سال، حدوداً 43 ساله ميشود. البته ما عقيده داريم كه سنّ عايشه، بيش از اين بوده است. اما اينكه آيا عايشه مسلمان هست يا نه، از عزيزان خواهش ميكنم اينطور مطالب را مطرح نكنند. شما فرض بفرماييد كه بنده و جنابعالي، دروغ ميگوييم و غيبت ميكنيم و ديگري دزدي ميكند، حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زمين ميگذاريم. حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زمين انداختن، لازمهاش اين نيست كه مسلمان نباشد. مسلمان بودن يك شاخصهاي دارد، إرتداد هم يك شاخصه ديگري. كسي كه گوينده لا إله إلا الله، محمد رسول الله باشد، از هر مذهبي كه باشد، مسلمان است. خروج از اسلام هم يا بايد منكر خدا باشد يا منكر نبوت يا منكر ضرورياتي ديني باشد كه بازگشتش به انكار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باشد. * * * * * * * سؤال: در رابطه با اينكه خداوند دست و پا دارد، در قرآن در سورههاي متعدد، كلماتي مانند سميع و بصير و يد آمده است. در اين مورد، توضيحاتي را بيان بفرماييد. جواب: در اين رابطه هم إن شاء ا... بعداً عرض خواهيم كرد كه مثلا در كلمه يد، در اين آيه: يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ سوره فتح/آيه10 يعني قدرت خداوند، بالاي ساير قدرتهاست و اين را هم علماء بزرگ أهل سنت دارند. * * * * * * * سؤال: اين آقايان شيعه را متهم ميكنند به بدعت و خودشان را أهل سنت ميدانند، در حاليكه ميبينيم سنت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را جناب أبو بكر و عمر، يكجا سوزاندند؛ ما را متهم ميكنند به قائل بودن به تحريف قرآن، در حاليكه جناب عمر و أم المؤمنين عايشه، صراحتا در حديثي از آنها آمده است كه قرآن تحريف شده است؛ ما را متهم ميكنند كه بنيانگزار تشيع، يهوديان هستند، در حاليكه تمام خط و ربطهاي جناب أبو بكر و عمر را كعب الأحبارها و أبو هريرهها تعيين كردهاند؛ ما را متهم ميكنند به شرك، در حاليكه خداي إبن حنبل و آلوسي و غيره، يك بت مجسم است؛ ما را متهم ميكنند به خرافه، در حاليكه خداي خودشان سوار چهارپا ميشود و به زيارت أبو حنيفه ميرود. سؤال من اين است كه چگونه اين آقايان همهچيز را تا اين حد، فرا فكني ميكنند و مشكلات خودشان را به ديگران نسبت ميدهند؟ جواب: واقعا همينگونه است. اينها كه ما را متهم به بدعت ميكنند، هزاران بدعت را خودشان بنيانگزاري كردهاند و قائل به تحريف قرآن هستند و در صحيح بخاري آمده است. حتي از خود عايشه نقل ميكنند: وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ما مشغول غسل و كفن و دفن پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديم و يك آيهاي را كه نازل شده بود، من در زير متكّا گذاشته بودم و يك بز آمد و اين آيه را كه داخل يك برگ نوشته بودم، خورد. حتي عايشه ميگويد: هيچكس از اين آيه خبر نداشت و فقط من نوشته بودم روي برگ. مطالبي را در مورد تحريف، از خود خليفه دوم هم نقل ميكنند كه قبلا هم عرض كردهايم. در مورد عبد الله بن سبأ هم إن شاء ا... چند جلسه صحبت خواهيم كرد و اين افترائي است كه هر روز در شبكههاي و ماهوارههاي وهابيها مطرح ميكنند و شيعه را متهم ميكنند كه بنيانگزارش، يك يهودي بود به نام عبد الله بن سبأ و إن شاء ا... عرض خواهيم كرد كه اين قضيه، بالاترين توهين به صحابه است. آنهايي كه ميگويند جنگ جمل را عبد الله بن سبأ راه انداخت، بدترين اهانت را به صحابه ميكنند و ميگويند حضرت علي (عليه السلام) و عايشه نميخواستند دعوا بشوند، ولي يك يهودي آمد و اين صحابه را كه ـ نستجير بالله ـ به قدري بيعرضه بودند، به جان هم انداخت و 30 هزار كشته داد. يك نفر نيست از اين آقايان سؤال كند: اين صحابهاي كه يك يهودي بيايد اينها را به جان هم بياندازد و 30 هزار كشته بر جاي بگذارد، آيا اين صحابه، صلاحيت مرجعيت اسلامي را دارند؟ آيا اين عرضه دارند قرآن و اسلام را معرفي كنند؟ يك حرفي بزنيد كه حدأقل در قافيه آن فكر كرده باشيد. * * * * * * * سؤال: استاد حسيني قزويني در سخنان خود گفتند كه بعضي از علماء و شيعيان، در مورد أم المؤمنين عايشه، موضعگيري كردهاند كه اين موضعگيري، باعث شده تا أهل سنت هم بيايند موضعگيري كنند. من مدتي است كه از طريق شبكه جهاني ولايت و شبكه أهل بيت و از طريق كتب، مطالعه كردهام و مطالعات جزئي دارم و متوجه شدهام كه شبكه شيعه أهل بيت در مواضعي كه در قبال عايشه دارند، در مورد غيرت و حياء عايشه و اينكه غيرت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مقابل تهمتهايي كه زدهاند، بسيار مورد جدي دارد و با قاطعيت برخورد ميكند كه اصلا كسي نبايد وارد اين موضوع بشود و اين موضوع در قرآن اشاره شده است. ولي اينكه أهل سنت عنوان ميكنند در مورد حضرت عايشه، عنوان أم المؤمنين در قرآن آمده است و اين را توجيهي قرار ميدهند براي طول عمر عايشه و تمام اعمال و كردار عايشه، اين صحيح نيست. چرا كه تاريخ حكايت دارد كه عايشه، جنگ جمل را به وجود آورده است و آن را مديريت كرده است در مقابل حضرت علي (عليه السلام). آيا بعد از 1400 سال، باز هم آقاي حسيني قزويني بايد بگويد موضعگيري نكنيد؟ من كه يك جوان 2 ساله دانشجوي شيعه هستم، خيلي چيزها را نميدانستم و از طريق شبكه أهل بيت و جاهاي ديگر دارم متوجه ميشوم، آيا باز هم بايد چيزي نگوييم و آنها بگويند «أم المؤمنين! مادر ما! غم مخور»؟ ما يك مادر داريم و آن هم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و تمام. جواب: ما با ساير شبكهها هيچ ارتباطي نداريم و مسئوليت هر شبكهاي بر عهده خودش است. ولي ما معتقديم برخورد ما با أهل سنت و وهابيت، برخوردي باشد كه برگرفته از سيره ائمه (عليهم السلام) و رهنمود مراجع عظام تقليد ما باشد. اگر با سيره أهل بيت (عليهم السلام) و رهنمود مراجع عظام تقليد نسازد، ما آن را خلاف شرع ميدانيم؛ از هر كسي كه باشد. حتي اگر بنده در شبكه جهاني ولايت يا ديگر كارشناسان، بر خلاف نظر مراجع عظام تقليد و خلاف سيره ائمه (عليهم السلام) بخواهند صحبت بكنند، بنده به عنوان مسئول اين شبكه، در برابر آنها ميايستم. حتي اگر از خود من هم ناخودآگاه، مطالب تندي عليه أهل سنت باشد، بلافاصله استدراك ميكنم و پوزش ميطلبم. چون ما معتقديم مذهب شيعه، مذهب رأفت و رحمت است و ائمه (عليهم السلام) مظهر و نماد رأفت و رحمت بودهاند و به ما هم گفتهاند: كونوا دعاة للناس بغير ألسنتكم، ليروا منكم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخير، فإن ذلك داعية. الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص78 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج1، ص76 مردم را با عملتان به طرف مذهب شيعه دعوت كنيد. ولي برادر عزيزم! آنچه كه مطرح است، اين آيه قرآن است: وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ زنان پيامبر، مادران مؤمنين هستند. سوره أحزاب/آيه6 در آنجا نياورده است كه غير از عايشه يا حفصه يا أم سلمه، بقيه همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادر مؤمنين هستند. ماداميكه ما اين آيات را ميخوانيم و اينها زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، اين آيه صادق است. ولي اينكه بحث علمي بكنيم كه آيا أم المؤمنين بودن، چه بار علمي و فضيلتي دارد، بايد اين را براي مردم بيان بكنيم. ما كه نبايد خلاف قرآن عمل كنيم و داغتر از آش باشيم و بگوييم اينها أم المؤمنين نيستند. نزول اين آيه به خاطر اين بود كه تعدادي از صحابه گفتند: اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا برود، ما با زنانش ازدواج ميكنيم. طلحه گفت: اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بميرد، من با عايشه ازدواج ميكنم. آيه در اين زمينه نازل شده است. إن شاء ا... مداركش را بعداً مفصل عرض خواهم كرد. چون اگر بخواهم وارد بحث بشوم، به ساير تلفنها نميتوانيم برسيم. أم المؤمنين بودن، اگر فضيلت داشته باشد، فقط يك بار فضيلتي دارد و آن هم اين است كه ازدواج با زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حرام است و بيش از اين نيست. مثلا خواهر زنتان براي شما چه حكمي دارد؟ حكمش اين است كه نه با شما محرم است و و نه شما ميتوانيد با او ازدواج كنيد. الآن اگر عايشه بيايد و يك سني و يك وهابي و يك شيعه، نميتواند به عنوان يك مادر به او نگاه بكند؛ او نامحرم است؛ حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) أم المؤمنين نامحرم است. لذا در روايات آقايان أهل سنت هم آمده است كه عايشه به خواهرش ميگفت: به بعضي از جواناني كه با او رفت و آمد دارند، شير بدهد تا محرم شوند و بتوانند نزد عايشه بيايند. حتي زن پدر، حتي اگر فقط 10 دقيقه با پدر شما محرم بوده، براي هميشه براي شما محرم شده است؛ ولي أم المؤمنين همين مقدار هم بار فضيلتي ندارد. اينكه ما ميگوييم أم المؤمنين، منطق قرآن است و ماداميكه ما دليل قطعي نداشته باشيم كه اين آيه، نسخ شده است و يا از ائمه (عليهم السلام) دليل صريحي نداشته باشيم كه فلان زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از أم المؤمنين بودن خارج شده است، آنها أم المؤمنين هستند. مثلا ما داريم كه بعضي از زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مرتدّ شدند و از أم المؤمنين خارج شدند و ما نميتوانيم به آنها أم المؤمنين بگوييم. اگر إرتداد يكي از اينها محرز شود و يا طلاق اينها توسط پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) محرز شود، ما ميگوييم آنها ديگر أم المؤمنين نيستند. * * * * * * * سؤال: آقاي ياسر الحبيب چه مطالبي را در لندن گفته است؟ با توجه به اينكه آقا امام حسن (عليه السلام)، إبن عباس هم شركت داشته است، إبن عباس خطاب با عايشه ميگويد: يوم الحسن الهادي تجملت تبلغت و إن عشت تفيلت، لك التسع من الثمن و في كل تصرفت، و في بيت رسول الله بالظلم تحكمت. يعني زماني سوار بر استر شدي و زماني سوار بر شتر شدي و زماني هم سوار بر فيل هم ميشوي و اگر زنده بماني، سوار بر فيل هم ميشوي. يك نهم از يك هشتم از ارث، سهم تو است و ميخواهي در همهاش تصرف كني و ... . در اين مورد شبكههاي ماهوارهاي شديدا گرد و خاك ميكنند و ما هم بايد فكري بكنيم. جواب: شما اگر برويد داخل سايتها يا در سايت گوگل جستجو كنيد كلمه «ياسر الحبيب» يا «موقع ياسر الحبيب»، ميتوانيد به متن آن دسترسي پيدا كنيد. عبارات ايشان به قدري تند است كه من از نقل آنها پوزش ميطلبم. در سايت يوتوب هم تمام سخنرانيهاي ايشان را به صورت صوت و تصوير گذاشتهاند و فتاواي آقايان علماء هم در سايتهاي مختلف آمده است. اگر شما جستجو كنيد كلمات «ياسر الحبيب عايشه»، شايد بيش از 300 سايت، حرفهاي ايشان را آورده و محكوميتي كه علماء شيعه در اين مورد داشتهاند را بيان كردهاند. در رابطه با سخن إبن عباس، ما قبلا مفصل عرض كردهايم و اگر بنا شد بحثي در رابطه با عايشه داشته باشيم، يكي از بحثهايمان با عنوان برخورد عايشه با أهل بيت (عليهم السلام) است كه بعد از شنيدن شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، ايشان چه عكس العملي داشت و بعد از شنيدن شهادت أمير المؤمنين (عليه السلام)، از خوشحالي، سجده كردند. در رابطه با امام حسن (عليه السلام) كه آنها مانع شدند از دفن آن حضرت در كنار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، إن شاء ا... با منابع متعدد أهل سنت، در خدمت بينندگان عزيز خواهيم بود. * * * * * * * سؤال: در خواست من از آقاي قزويني اين است كه در اين مدتي كه مسئله عايشه پيش آمده و موضعگيريهاي مختلفي كه شده است، خيلي مسائل در غالب اين، به خورد مردم دادند، خواهش ميكنم يك برنامهاي بگذاريد در رابطه با تمام القابي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نسبت دادهاند، صحبت داشته باشيد. الآن لقب صديق و صديقه را كه لقب حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است را الآن به أبو بكر و عايشه نسبت ميدهند. همچنين قرار بود برنامهاي داشته باشيد كه در حين اينكه ما از شيعه دفاع ميكنيم، مطالبي را كه آنها مطرح ميكنند يا در كتبشان وجود دارد، آنها را مورد حمله قرار بدهيم و ما هميشه در حال دفاع كردن هستيم و اين اصلا درست نيست. الآن در رابطه با همين قضيه عايشه، خيلي از مسائلي كه در كتب خودشان وجود داشته و اصلا صحيح نيست، به صورت زير نويس يا از طرف بينندگان يا در برنامههايشان اعلام ميكنند. درخواست من اين است كه خواهش ميكنم يك برنامه جداگانه در رابطه با اين مسئله بگذارند. اين خواهران و برادران أهل سنت كه سوره نور را دستمايه قرار ميدهند براي أم المؤمنين عايشه، من ميخواهم بگويم كه اين سوره، فقط در رابطه با اين است كه ايشان مرتكب فحشاء نشده است و قرار نيست اگر يك نفر به خاطر يك مسئله، مورد غضب إلهي واقع نشود، در مورد مسائل ديگر هم مورد غضب إلهي واقع نشود. هزاران اتفاق و كار است كه انسان ميتواند انجام دهد و خدا و پيامبرش از او ناراضي باشند و هيچكدام ديگر از اين صفات و خصوصيات در اين سوره نيامده است. در شبكه ماهوارهاي ظلمت، اينقدر مقام عايشه را بالا بردهاند كه در زيرنويسهايشان آوردهاند: خداوند بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) منت گذاشته است كه همسري مانند عايشه به ايشان عطا كرده است. اين ايراداتي كه به شيعه ميگيرند براي اينكه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بالا ميبرند، خودشان در رابطه با عايشه، به عبارتي، روي دست شيعيان بلند شدهاند. جواب: اين را ما بارها گفتهايم و باز هم عرض ميكنيم: اين آقاياني كه رواياتي را نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حق أبو بكر گفته است «صديق» و در حق عمر گفته است «فاروق»، خود بزرگان أهل سنت، اين را ردّ كردهاند و صراحت دارند كه جعلي و دروغ است. آقاي إبن حبان در كتاب المجروحين، 2 روايت نقل ميكند: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) در معراج ديد كه نام أبو بكر و عمر در گوشه عرش إلهي، اينگونه نوشته شده است «أبو بكر الصديق» و «عمر الفاروق». إبن حبان بعد از نقل اين 2 روايت، ميگويد: هذان خبران باطلان موضوعان، لا شك فيه. اين 2 روايت، باطل و جعلي هستند و هيچ شكي در آن نيست. المجروحين لإبن حبان، ج2، ص116 ـ الكامل في الضعفاء لإبن عدي، ج5، ص215 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج7، ص347 ـ الموضوعات لإبن الجوزي، ج1، ص327 حتي كار به جايي ميرسد كه آقاي ذهبي در ميزان الإعتدال، جلد 1، صفحه 540 ميگويد: هذا باطل. إبن حجر هم ميگويد اين روايت باطل است. لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص295 در روايات متعدد كه در كتابهاي متعدد أهل سنت آمده، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام) فرمود: علي هو الصديق الأكبر و هو فاروق هذه الأمة، يفرق بين الحق و الباطل و هذا يعسوب الدين. المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص269 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج5، ص287 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، 616 اينها مطالبي است كه آقايان با سندهاي معتبر و صحيح نقل كردهاند. إن شاء ا... اگر فرصتي پيش بيايد، بيش از اين عرض خواهيم كرد. إن شاء ا... در رابطه با القاب أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بحث خواهيم كرد؛ گرچه اينها تا حدودي مشخص است. * * * * * * * سؤال: نامهاي را عمر به معاويه مينويسد: عثمان، قدرت حكومت و خلافت را ندارد. اگر ميخواهي در دنيا خلافت كني، مانند من باش. من، نه دين پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را قبول كردم و نه خداي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را قبول كردم و نه كتاب پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را قبول كردم. اگر قبول كردم، به خاطر فريب دادن پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوده است. پهلوي زهرا را من شكستم. سيلي به صورت زهرا، من زدم. طناب به گردن علي، من انداختم. باعث مرگ زهرا، من شدم. جواب: اين نامه، از نظر بنده كه رجالشناس هستم و 20 سال است كه در حوزه علميه، تدريس رجال دارم، سند ندارد و لحن عبارات، به گونهاي نيست كه بتواند به گردن اين آقايان انداخت. * * * * * * * سؤال: حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) قبل از ادواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، باكرده و عذراء بودهاند. آيا اين موضوع صحت دارد كه عايشه قبل از ازدواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، ازدواج كرده بود؟ جواب: اين را در بعضي از شبكههاي ماهوارهاي مطرح كردند و آنچه كه در كتابهاي معتبر أهل سنت مطرح است، اين است كه آقاي إبن حجر عسقلاني در كتاب الإصابة في تمييز الصحابة، جلد 8، صفحه 232 اين قضيه را نقل كرده و همچنين آقاي الطبقات الكبري إبن سعد، جلد 8، صفحه 59 نقل ميكند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رفت براي خواستگاري عايشه، أبو بكر گفت: إني كنت أعطيتها مطعما لإبنه جبير، فدعني حتى أسلها منهم، فاستسلها منهم فطلقها فتزوجها رسول الله صلى الله عليه و سلم. من دخترم را به عقد جبير بن مطعم درآوردهام. اجازه بده من از آنها سؤال كنم تا ببينم نظرشان چيست. رفت از آنها سؤال كرد و به جبير بن مطعم گفت عايشه را طلاق بده تا پيامبر (صلي الله عليه و سلم) با او ازدواج كند. اين چيزي است كه آقايان أهل سنت نقل كردهاند؛ به ما چه. اينكه عقد بوده يا ازدواج واقعي بوده يا با او همبستر شده يا نشده يا سنّش چقدر بوده؟ بحث ديگري است. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خواستگاري عايشه رفت، أبو بكر ميگويد من او را به جبير بن مطعم دادهام. اگر او طلاق داد، به عقد شما در ميآورم. اما در رابطه با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، بعضي از مورخان بزرگ شيعه، مانند أبو القاسم كوفي و سيد مرتضي (ره) و شيخ طوسي (ره) و از علماء أهل سنت آقاي احمد بلاذري معتقدند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) أم المؤمنين، هنگام ازدواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، باكره بوده است. اينهايي كه گفتهاند ازدواج كرده بود و بچه داشته است، همهاش براي تنقيص مقام حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و مقامسازي براي عايشه بوده است. تنقيح المقال للمامقاني، ج3، ص77، چاپ حجري ـ بنات النبي أم ربائبه للسيد جعفر مرتضي، ص88 * * * * * * * سؤال: اسامي آن 14 نفري كه ميخواستند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در اوائل هجرتشان به قتل برسانند يا ترور كنند، نام ببريد تا براي ما واضح شود چه كساني بودند؟ چون هر جا اين مطلب را ميشنويم، اشاره به تعداد ميشود و اسامي را نام نميبرند. جواب: ما اسامي را نميتوانيم ذكر كنيم. اگر برنامههاي نرمافزاري أهل سنت را ببينيد، در كتاب المحلي إبن حزم، جلد 11، صفحه 224، كتاب الحد، باب حد المرتد، ايشان نام تعدادي را آورده است و به قولي، هر چه هست، خوب يا بد، راست يا دروغ، العهدة علي الراوي. * * * * * * * سؤال: دكتر شريعتي در نوشتههايش نوشته بود: اي خدا! اي كاش من كافر ميشدم و دوباره تو را ميشناختم و دوباره مؤمن ميشدم. آيا اين گفته، اشكالي دارد؟ چون ما بايد خودمان تحقيق كنيم و بدانيم چه ديني بهتر است. جواب: اين عبارت ايشان اشتباه است. چون اگر كسي مسلمان باشد و كافر شود، مرتدّ فطري است و توبهاش قبول نيست و قطعا بايد كشته شود و اسلامش هم پذيرفته نيست. اينها حرفهايي است كه فقهاء ما در كتابهايشان در فرق بين مرتدّ ملي و فطري بيان كردهاند. در رابطه با شريعتي، من خيلي صلاح نميبينم وارد بشوم. البته حرفهاي خوبي هم دارد، حرفهاي نادرستي هم دارد. موضعگيريهاي صحيح هم دارد، موضعگيري نا صحيح هم دارد. بنده خودم نظرم همان نظر علامه شهيد مطهري (ره) است در مورد ايشان. * * * * * * * سؤال: هفته گذشته در يكي از ماهوارهها بيان شد كه شيعيان حرف أهل بيت (عليهم السلام) را قبول ندارند و قبول نميكنند و دليلشان اين بود كه در كتاب منتهي الآمال شيخ عباس قمي (ره) اينگونه آمده است كه امام حسن (عليه السلام) به معاويه گفت: «به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و كتاب الله و سيره خلفاء راشدين بايد عمل كني». جواب: إن شاء ا... در اين مورد عرض خواهيم كرد كه ما روايات متعدد داريم در همان صلحنامه، امام حسن (عليه السلام) ثابت كرده كه معاويه، اصلا مسلمان نبوده است. معاويه يك آدم مكار و حيلهگر و خائن بوده و امام حسن (عليه السلام) ميفرمايد: «من صلح كردم تا چهره واقعي معاويه را به مردم معرفي كنم و اگر اين صلح را نميكردم، مردم تصور ميكردند كه معاويه، مسلمان است و خيرخواه مسلمانان است و اگر من به جنگ ادامه ميدادم، تمام شيعيان أمير المؤمنين (عليه السلام) و دوستداران ما را معاويه از لب شمشير ميگذراند». إن شاء ا... اگر فرصت شد، در رابطه با صلح امام حسن (عليه السلام) مفصل توضيح خواهم داد. * * * * * * * سؤال: علي بن أبي طالب (عليه السلام) وقتي خليفه دوم را كفن ميكرد، آنجا گفت: «اي كاش من اعمال عمر را داشتم و با اعمال او در روز قيامت، خدمت حضرت حق ميرسيدم» جواب: اينها دروغ محض است و هيچ سندي ندارد. اينها إفترائاتي است كه به شيعه بستهاند. * * * * * * * سؤال: نظر شما در مورد سخنان آيت ا... أبو الفضل برقعي چيست؟ جواب: ما ايشان را آيت ا... نميدانيم؛ بلكه ايشان را آيت الشيطان ميدانيم. ايشان آدمي بود كه كاملا منحرف شد و ايشان را از قم اخراج كردند و رفت به تهران و از آنجا هم اخراج كردند. گرچه در آخر عمرش پشيمان شد و در روستاي كن، در كنار امامزاده دفن كردند. * * * * * * * سؤال: شما ميگوييد كه فحش دادن به صحابه، حماقت است، در صورتيكه امام صادق (عليه السلام) در بحار الأنوار، أمر به سبّ افراد شده است. جواب: برادر عزيزم! آمدن يك روايت در كتابها، ملاك نيست. آنچه كه ملاك است، روايت صحيح است و من فقط اين روايت را از امام رضا (عليه السلام) ميخوانم و آدرسش را هم ميدهم و إن شاء ا... ختامه مسك و ملاك باشد براي تمام رواياتي كه در كتابها، در سبّ افراد آمده است. امام رضا (عليه السلام) به إبن أبي محمود ميفرمايد: يا إبن أبي محمود! إن مخالفينا وضعوا أخبارا في فضائلنا و جعلوها على ثلاثة أقسام أحدها الغلو و ثانيها التقصير في أمرنا و ثالثها التصريح بمثالب أعدائنا. فإذا سمع الناس الغلو فينا، كفروا شيعتنا و نسبوهم إلى القول بربوبيتنا و إذا سمعوا التقصير، اعتقدوه فينا و إذا سمعوا مثالب أعداءنا بأسمائهم، ثلبونا بأسماءنا و قد قال الله عز و جل: «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم». اي إبن أبي محمود! مخالفين ما آمدهاند يكسري فضائل غلوّ آميز در مورد ما گفتهاند و اين احاديث بر 3 دسته هستند: 1. در مورد ما غلوّ كردهاند و ما را به مرتبه الوهيت رساندهاند. 2. ما را در حد افراد عادي معرفي كردهاند. 3. از قول ما روايتي نقل كردهاند در فحش به دشمنان ما. وقتي دشمنان ما، روايات غلوّ را ميشنوند، شيعيان را كافر ميدانند، چون نسبت به ائمهشان ادعاي ربوبيت ميكنند. وقتي دشمنان ما، رواياتي را ميشنوند كه ما را در حد افراد عادي معرفي ميكند، تصور ميكنند كه ما يك فرد عادي بوديم. وقتي دشمنان ما، رواياتي كه در فحش به دشمنان ما است را با ذكر نامشان ميشنوند، آنها هم به ما فحش ميدهند. خداوند ميفرمايد: «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم». عيون أخبار الرضا للشيخ الصدوق، ج2، ص272 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج26، ص239 ـ بشارة المصطفى لمحمد بن علي الطبري، ص340 يعني اين كار دشمنان است كه رواياتي را در فحش دشمنان ما از قول ما نقل ميكنند و در ميان مردم منتشر ميكنند و وقتي سنيها و وهابيها اين روايات را ميشنوند، عصباني ميشوند و به ما أهل بيت (عليهم السلام) فحش ميدهند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيدمحمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محسن محمدي -
تاريخ: 29 آذر 89 - 13:51:05
با سلام با تشکر از زحمات شما. در بعضي موارد براي بيان احاديث اشاره شده از صحيحين به زبان انه ليسي مجبور هستم که در ترجمه اين احاديث به دنبالشان به ردم. ولي در ترجمه احاديث به صورت فصلي و شماره اي مرتب شده اند. نه به صورتي که شما آدرس داده ايد. آيا چنين چيزي در اصل احاديث وجود ندارد؟ ار در کتب عربي نيز احاديث داري شماره هستند ممکن است اين شماره را در مرجع ذکر کنيد تا بتوانيم معادل انليسي آنها را نيز پيدا کنيم؟ |
2 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 13 دي 89 - 02:14:02
وهابيّة و توحيد؟! جوش نزن جمع نميشه؛ مگر به توجيهي كه براي توحيد شيطان تراشيده اند. |