* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 06 آبان 1389 | تعداد بازديد: 2390 | |
وهابيت و توحيد 07 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: وهابيت و توحيد 07 شبكه جهاني ولايت : 06 / 08 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني . . . استاد حسيني قزويني نكته اول همانطور كه برادر عزيزمان آقاي محسني اشاره كردند، بحث توحيد و شرك، از حساسترين مسائل روز است؛ هم از مسائل مذهبي است و هم از مسائل ديني. اگر ما بحث توحيد و شرك را بتوانيم خوب حل كنيم با الهام از قرآن و سنت پاك و زلال نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه اطهار (عليهم السلام)، توانستهايم هم در رابطه با ديگر ادياني كه آلوده به شرك هستند، مانند مسيحيت، به بهترين وجه به بحث و گفتوگو بپردازيم و توحيد خالص را تبيين كنيم و هم مشكل درونديني كه ما با وهابيت داريم و با كوچكترين مسائل، ما را متهم به شرك ميكنند، حل كنيم. البته اتهام شرك، فقط اختصاص به شيعه ندارد. ولي الآن وهابيت تشخيص داده است كه اگر بخواهد در چند جبهه مبارزه كند، به صلاحش نيست و اگر بخواهد با شيعيان و حنابله و شوافع و أحناف و مالكيها مبارزه كند، نميتواند و فعلا لبه تيز شمشير وهابيت، متوجه شيعه است و در ماهوارههايشان، هر بحث تاريخي و اخلاقي و تفسيري را كه مطرح ميكنند، به شرك شيعه ميچسبانند. اگر عزيزان، ماهوارههاي وهابي را ببينند، به ويژه بعضي از ماهوارههايي كه به زبان فارسي برنامه دارند، ميبينند كه گويا آنها هيچ رسالتي ندارند، مگر اينكه شيعه را متهم به شرك كنند. اين آقايان در رابطه كفر جهاني و اينهمه جناياتي كه در جهان صورت ميگيرد، هيچ عكس العملي نشان نميدهند؛ حتي در برابر سوزاندن قرآن كريم، عكس العمل نشان ندادند؛ در رابطه با كتاب آيات شيطاني هم عكس العمل نشان ندادند. ولي گويا حرم ائمه معصومين (عليهم السلام) و توسل شيعه به امامان (عليه السلام) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، استخواني شده است در گلوي وهابيت و در اين حوزه هم از هرگونه اهانت و جسارت و هتاكي و به كار بردن عبارات ركيك و وقيح، دريغ نميكنند. لذا ما در يك جمله اگر بخواهيم معنا كنيم، ميگوييم توحيد عبارت است از: «اعتقاد قطعي به يگانگي خداوند تبارك و تعالي، در ذات و صفات و افعال و عمل نمودن بر اساس اين اعتقاد» و در برابر توحيد، شرك قرار دارد كه عبارت است از: «انكار يگانگي خداوند در ذات و صفات و افعال و مشاركت غير خداوند در كارها». نكته دوم اگر به قرآن مراجعه كنيم، ميبينيم كه تمام پيامبران إلهي (عليهم السلام)، از حضرت آدم (عليه السلام) تا حضرت خاتم (صلي الله عليه و آله)، همگي منادي توحيد بودهاند. قرآن در سوره أنبياء، آيه 25 صراحتا ميفرمايد: وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ هيچ پيامبري را قبل از تو نفرستاديم، مگر اينكه به او وحي فرستاديم كه جز من، خدايي نيست و مرا عبادت كنيد. يعني رسالت اول أنبياء (عليهم السلام)، دعوت مردم به توحيد و پرهيز دادن مردم از شرك است. نكته سوم وقتي به قرآن مراجعه ميكنيم، ميبينيم كه از زبان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، در جاي جاي قرآن، بحث توحيد به نمايش گذاشته شده است. مثلا در سوره بقره، آيه 163 آمده است: وَ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ در سوره مائده، آيه 72 آمده است: وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ در سوره نساء، آيه 116 آمده است: وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا يعني همانطوري كه در سنت هم آمده، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، دعوت خود را اينگونه آغاز كرد: قولوا لا إله إلا الله تفلحوا. مسند احمد، ج3، ص492 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص15 لذا، در سرلوحه كار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم بحث توحيد و دعوت كردن مردم به اعتقاد به يگانگي خداوند در ذات و صفات و افعال و عمل بر اساس اين اعتقاد و پرهيز دادن مردم از هرگونه توجه به خدايان باطل است و همچنين پرهيز دادن شريك قائل شدن براي ذات اقدس ربوبي. زيرا مشركين مكه، منكر خداوند نبودند و قرآن ميفرمايد: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ اگر از اينها سؤال كني كه خالق آسمانها و زمين كيست؟ ميگويند: خدا. سوره لقمان/آيه25 ولي در كنار آفريدگار آسمانها و زمين، بتها را هم ميپرستيدند و ميگفتند: مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي سوره زمر/آيه3 مشركين، بت لات و عزي و امثال آنها را عبادت ميكردند و ميپرستيدند و ميگفتند اين بتها، شفاعت ميكنند براي ما در نزد خداوند. يكي از ويژگيهاي باطل وهابيت اين است كه آياتي كه در رابطه با بتپرستان هست را تطبيق ميكنند با شيعه و بتها را تشبيه ميكنند به ذات مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) و ما هم بارها گفتهايم كه هيچ ديوانههاي نميتواند اينچنين تصور كند كه ـ نستجير بالله ـ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را بپرستند و بعد او را بين خود و خدا، واسطه قرار بدهد يا امام رضا (عليه السلام) را ـ نستجير بالله ـ عبادت كند و او را بين خود و خدا، واسطه قرار بدهد. شيعه در برابر قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميايستد و ميگويد: و أشهد أن محمد عبده رسوله. شهادت به عبوديت و رسالت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميدهد و بعد ميگويد: يا وجيها عند الله! إشفع لنا عند الله. در حرم امام رضا (عليه السلام) و حرم امام حسين (عليه السلام) و حرم قمر بني هاشم (عليه السلام) و ديگر معصومين (عليهم السلام) ميگويد: أشهد أنك عبدت الله مخلصا. شهادت به عبوديت اين أولياء خدا، در سرلوحه زيارتنامههاي شيعه قرار گرفته است. خلاصه اين شد كه رسالت تمام أنبياء (عليهم السلام)، دعوت به توحيد و اجتناب از شرك است. * * * * * * * آقاي محسني مراتب توحيد چيست؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با مراتب توحيد، ما توحيد را ابتداء به توحيد نظري و توحيد عملي تقسيم ميكنيم. بعد از آنكه شهادت به وحدانيت خداوند داديم و از هرگونه شرك، اجتناب كرديم، نوبت به اين ميرسد كه تمام اعمال ما براي او باشد. در سوره انعام، آيه 162 آمده است: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ نمازم و عبادتم و حياتم و مماتم، براي ذات أقدس ربوبي است و براي او انجام ميدهم. يعني هيچ حركتي از من صادر نشود براي غير خداوند. نكته اخلاقي مردان إلهي و أولياء حق توصيه ميكنند با إلهام از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) كه اگر ما هر كاري را انجام دهيم و قصد قربت كرديم، عبادت محسوب ميشود. در وصيت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به أبوذر آمده است: يا اباذر! ولتكن لك في كل شئ نية حتي في الأكل و النوم. اي أبو ذر! تمام كارهايت قربة إلي الله باشد؛ حتي در خوردن و خوابيدن. وسائل الشيعة (چاپ الإسلاميه) للحر العاملي، ج1، ص34 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج1، ص359 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج74، ص82 اگر ما غذا ميخوريم، به هر نيتي كه باشد، اين غذا را خواهيم خورد؛ چه به نيت اينكه سير بشويم و چه به نيت اينكه لذت ببريم. ولي اگر نيت كرديم كه «خدايا! من غذا ميخورم تا نيرو بگيرم و تكاليفي را كه بر عهده من گذاشتي، انجام بدهم»، اين غذا خوردن، عبادت محسوب ميشود. در مورد خوابيدن هم أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: حبذا نوم الأكياس! خوشا به حال خواب زيركان. مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج7، ص367 ـ كلمات قصار أمير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، شماره 145 وقتي ميخواهيم بخوابيم، به اين نيت بخوابيم كه تجديد نيرو كنيم و انرژي بگيريم تا بتوانيم توحيد را عبادت كنيم و تكاليفمان را انجام دهيم. ما در حوزه علميه، اساتيد زيادي داشتيم و خداوند اينها را حفظ كنند. آنها مقيد بودند هر كاري و هر حركتي را كه انجام ميدادند، به ديدن فردي ميرفتند، مطالعه ميكردند، لباس ميپوشيدند، لباس ميشستند و غيره، نيت قربة إلي الله ميكردند؛ همانطور كه در نماز نيت قربة إلي الله ميكنيم. من با يكي از اين بزرگواران، به ديدن يكي از دوستان ميرفتيم و ديدم در وسط راه، پشيمان شد و گفت: «فلاني! من معذورم». علت را پرسيدم و گفت: «وقتي از خانه خارج شدم، فراموش كردم كه نيت كنم و از خانه تا اينجا را بدون نيت آمدهام و نميخواهم اين عمل عيادت يك مؤمن، بدون قصد قربت انجام شود. يا شما تنها برويد يا يك وقت ديگري بگذاريد كه من وقتي از خانهام خارج ميشوم، قربة إلي الله باشد تا تمام قدمهاي من، پاداش و ثواب داشته باشد». لذا، در اين آيه كه ميفرمايد: وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ اگر تمام زندگيمان را خالص براي خداوند انجام دهيم، زندگيمان، زندگي توحيدي ميشود. در روايت هم آمده است: به تعداد ساعات عمر انسان، صندوقهايي وجود دارد و آنها را باز ميكنند. صندوقي را باز ميكنند كه مثلا ساعت اول روز جمعه، هفتم آبان ماه 1389 است. اگر ـ نستجير بالله ـ گناه كرده باشد، بوي تعفن از آن خارج ميشود و اگر كار خوب انجام داده باشد، بوي خوش و رائحه عبادت از آن خارج ميشود و اگر هيچ عملي را نيت نكرده باشد، نه نيت ثواب و نه نيت گناه، ميبيند كه داخل آن خالي است و تأسف ميخورد و ميگويد: اي كاش! من در اين ساعت، كاري را كه انجام داده بودم، نيت ميكردم و براي خدا انجام ميدادم. لذا، در آنجا است كه ميگويد: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَي مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ سوره زمر/آيه56 چقدر من خسارت ديدم! و چقدر اشتباه كردم كه اين عملم را خالص براي خداوند انجام ندادم. من در اينجا يك توصيه اخلاقي ديگر به همه عزيزان بيننده دارم: تلاش كنيد تمام كارهايتان، خالص براي خدا باشد. اگر نميتوانيد كارهاي ريز را براي خدا كنيد، حدأقل از صبح كه رختخواب برميخيزيد، بگوييد: «خدايا! هر كاري كه امروز ميخواهم انجام دهم، كار مباح و واجب و مستحب و ضروري، قربة إلي الله انجام ميدهم». يا ميتوانيد به صورت هفتگي يا ماهانه اين كار را انجام دهيد تا بتوانيم با اين كارمان، فرداي قيامت، با پرونده خوب و روشن و داراي بوي خوش، مواجه شويم. در رابطه با توحيد نظري، اين نكته را بگويم كه تقسيمبنديهاي زيادي دارد؛ توحيد در ذات و توحيد صفات و توحيد در افعال. در مورد توحيد در ذات، قرآن ميفرمايد: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ خداوند، مثل و مانند ندارد. سوره شوري/آيه11 مسيحيت ميگويند: «پدر و پسر و روح القدس» و وهابيت ميگويند: «خداوند روي عرش نشسته است و 4 انگشت از هر طرف عرش بيرون زده است و ريش ندارد و مو فرفري است و دست دارد، ولي از نوع دستهاي بشر نيست و چشم دارد و گوش دارد و پا دارد و اين پايش فرداي قيامت وارد آتش جهنم ميشود». اينها در حقيقت، مثل و مانندي براي خداوند تصور ميكنند. عزيزان دقت كنند كه يكي از ثاقت اصحاب امام باقر (عليه السلام) به نام عبد الرحمن بن أبي نجران ميگويد: سألت أبا جعفر عليه السلام عن التوحيد فقلت: أتوهم شيئا؟ فقال: نعم، غير معقول و لا محدود، فما وقع وهمك عليه من شئ فهو خلافه، لا يشبهه شئ و لا تدركه الأوهام، كيف تدركه الأوهام و هو خلاف ما يعقل و خلاف ما يتصور في الأوهام؟! إنما يتوهم شئ غير معقول و لا محدود. خدمت امام باقر (عليه السلام) ميرسد و ميگويد درباره توحيد، از حضرت سؤال كردم: آيا ميتوانم خداوند را در ذهنم تصور كنم؟ حضرت فرمود: بله، اينگونه ميتواني تصور كني كه آن ذات، در عقل نميگنجد و هيچ حدّي ندارد. هر چه را كه از خداوند بخواهي در ذهن تصور كني، يقين بدان خداوند، بر خلاف آن است. هيچ چيزي شبيه خداوند نيست و هيچ عقل و وهمي نميتواند خداوند را درك و تصور كند. خداوند چگونه تصور ميشود، در حاليكه نه عقل ميتواند آن را درك كند و نه ذهن ميتواند آن را تصور كند. التوحيد للشيخ الصدوق، ص106 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص82 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج3، ص266 ـ شرح أصول الكافي لمولي محمد صالح المازندراني، ج3، ص59 كتاب التوحيد شيخ صدوق (ره)، الهام گرفته از سخنان أهل بيت (عليهم السلام) در حوزه توحيد است. حتي مراجع عظام تقليد ما توصيه ميكنند به طلاب و دانشجويان و اساتيد كه تا ميتوانند، كتاب التوحيد شيخ صدوق (ره) مطالعه كنند؛ چون يك دنيا معارف دارد و گنجينههايي از معارف إلهي در اين كتاب وجود دارد. عزيزان اگر ميخواهند توحيد خوب و ناب را دريابند، درب خانه أهل بيت (عليهم السلام) بروند. * * * * * * * آقاي محسني توحيد در صفات يعني چه؟ اين اختلافي كه ميان شيعه و وهابيت در اين مورد است را توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني در اينجا، ما اختلافات زيادي با اشاعره داريم و در بسياري از مسائل با معتزله موافق هستيم. در اينكه آيات صفات خداوند، عين ذات خداوند است يا اينكه زائد بر ذات خداوند است، أمير المؤمنين (عليه السلام) در روايتي زيبا ميفرمايد: فليست له صفة تنال و لا حد تضرب في الأمثال، كَلّ دون صفاته تحبير اللغات و ضل هناك تصاريف الصفات و حار في ملكوته عميقات مذاهب التفكير. خداوند، صفتي كه در دسترس عقول بشري باشد، ندارد و خداوند، هيچ حدّي ندارد تا بتوان براي او چيزي را تصور كرد. الفاظ و كلمات، عاجز تر از آن هستند كه بتوانند صفت خداوند را به بيان كنند و در ستايش و ستودن خداوند، هرگونه صفتي سرگردان است و انديشههاي عميق و ژرف بشري، از اينكه به ملكوت خداوند برسند، عاجز هستند. التوحيد للشيخ الصدوق، ص42 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص135 ـ بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 4 ص 269 اين روايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را بگذاريد كنار مطالب نادرست و ضدّ قرآني كه إبن تيميه به ارمغان آورده است. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه ميفرمايد: الحمد لله الذي لا يبلغ مدحته القائلون و لا يحصي نعماءه العادون و لا يؤدي حقه المجتهدون، الذي لا يدركه بعد الهمم و لا يناله غوص الفطن، الذي ليس لصفته حد محدود و لا نعت موجود و لا وقت معدود و لا أجل ممدود . . . سپاس خداوندي كه سخنوران از ستودن او عاجز هستند و حسابگران از شمردن نعمتهاي او ناتوانند و تلاشگران از أداء حق او ناتوان هستند و درمانده و خدايي كه افكار ژرف و عميق بشري از درك او عاجز است و غواصان درياي علوم از اينكه به سايه صفات او هم برسند، عاجز هستند و براي صفات حق، حد و مرزي وجود ندارد و تعريف كاملي نميتوان يافت و نميتوان براي خداوند، وقتي معين كرد و سرآمدي مشخص كرد. عمده كلام اينجاست و مغز توحيد را أمير المؤمنين (عليه السلام) در چند جمله بيان كرده است و حد و مرز توحيد و شرك است و نشانگر همان تعبير نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه ميفرمايد: إنا مدينة العلم و علي بابها. أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثناه و من ثناه فقد جزأه و من جزأه فقد جهله. هر كسي كه بخواهد خداوند را وصف كند، صفت را با خداوند، قرين ساخته است و هر كس صفات خداوند را با خداوند قرين كرد، در حقيقت، خداوند را تفكيك كرده و قائل به 2 خدا شده است و هر كس قائل به 2 خدا شود، براي خداوند، اجزائي قائل شده است و هر كس براي خداوند، اجزائي قائل شود، خداوند را نشناختهاند أبو بصير خدمت امام صادق (عليه السلام) ميرسد و ميگويد من شنيدم كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند: لم يزل الله عز و جل ربنا و العلم ذاته و لا معلوم و السمع ذاته و لا مسموع و البصر ذاته و لا مبصر و القدرة ذاته و لا مقدور، فلما أحدث الأشياء و كان المعلوم وقع العلم منه علي المعلوم و السمع علي المسموع و البصر علي المبصر و القدرة علي المقدور. ذات اقدس ربوبي، هميشه اينچنين بوده است كه با علمش يكسان بوده است و علمش عين ذات او بوده است، با اينكه هيچ معلومي در جهان وجود نداشت تا علم خداوند به آت تعلق بگيرد و شنيدن، عين ذات خداوند است، با اينكه چيز قابل شنيدن در جهان نبوده است و ديدن، عين ذات خداوند است، با اينكه چيز قابل ديدن در جهان نبوده است و قدرت، عين ذات خداوند است، با اينكه چيزي نبود كه قدرت خداوند به آن تعلق بگيرد. يعني قبل از اينكه خبري از جهان هستي باشد تا علم خداوند و سمع و بصر و قدرت خداوند به آن تعلق بگيرد، خداوند عالم و سميع و بصير و قادر بوده است. وقتي خداوند، جهان را آفريد و أشياء پديد آمدند و معلوم، موجود شد، علم خداوند بر اين معلوم منطبق شد و شنيدن خداوند بر شنيدنيها منطبق شد و ديدن خداوند بر ديدنيها و آغاز تعلق صفات حق بر جهان هستي شروع شد. التوحيد للشيخ الصدوق، ص139 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص107 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج54، ص161 اين يعني توحيد، همه چيز به خداوند برميگردد. البته در اينجا، پيچيدگيهاي علمي زيادي دارد و چون بينندگان عزيز ما، عموم مردم هستند، من معذورم كه بيشتر از اينها توضيح بدهم. وگرنه اگر جلسات علمي باشد و مخاطبين ما، يكسري از طلاب و فضلاء و اساتيد باشند، در رابطه با اين قضيه و اختلافات عميقي كه با اشاعره و معتزله و وهابيت داريم در رابطه با صفات حق، سخن براي گفتن زياد است. ولي يك جمله را به عنوان يادگاري، خدمت بينندگان عزيز عرض ميكنم: روزي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نشسته بودند و صحابه هم در اطراف ايشان جمع بودند. حضرت سؤال كرد: با فضيلتترين انسانها چه كسي است؟ يكي گفت: كسي كه زياد روزه بگيرد و حضرت فرمود: خير. يكي گفت: كسي كه زياد نماز بخواند و حضرت فرمود: خير. يكي گفت: كسي كه بيشتر از همه به حج برود و حضرت فرمود: خير. صحابه گفتند: پس با فضيلتترين انسانها چه كسي است؟ حضرت فرمود: أفضلكم معرفة؟ هر كس كه شناختش به حق تعالي بيشتر باشد، فضيلتش از همه بيشتر است. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج3، ص14 در بعضي از روايات آمده است: يك عابدي در يك جزيرهاي، شبانهروز عبادت ميكرد و عبادتش، ملائكه را مبهوت كرده بود و خسته نميشد از عبادت كردن و ملائكه او را تمجيد ميكردند. خداوند خطاب به ملائكه فرمود: اين بنده من، هيچ پاداشي از اين عبادتش نميبرد. ملائكه گفتند: چرا؟ فرمود: برويد او را امتحان كنيد. ملائكه رفتند و او را امتحان كردند و به صورت يك بشر در آمدند و گفتند: تو كه اينهمه خدا را عبادت ميكني، آرزويت چيست؟ گفت: من در اين جزيره هستم و اينهمه گياه و علف است و اي كاش خداوند آن الاغش را ميفرستاد تا در اينجا ميچريد. ملائكه هم ديدند كه اين بنده، از نظر مساول توحيدي، زير صفر است و حقيقت براي آنها روشن واضح شد. بالاترين فضيلتها را به كسي ميدهند كه معرفتش بالا باشد. يك ركعت با معرفت نماز خواندن، بالاتر از ميلياردها ركعت نماز خواندن بدون معرفت. * * * * * * * آقاي محسني در مورد توحيد در افعال هم براي بينندگان توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني توحيد افعال، بزنگاه اختلاف و معركه آراء ميان ما و وهابيت است. توحيد در افعال، همان «لا إله إلا الله» يا همان «لا مؤثر في الوجود إلا الله» است و هيچ تأثيرگذاري در جهان هستي، جز ذات أقدس ربوبي نيست و هر آنچه كه در جهان هستي ميبينيم لباس هستي پوشيده، آنكسي كه لباس هستي را بر اينها پوشانده، ذات أقدس ربوبي است. خداوند در سوره رعد، آيه 16 ميفرمايد: قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ بگو خداوند، آفريننده همه چيز است. يعني هر آنچه را كه شما در جهان ميبينيد و تصور و خيال ميكنيد، آفريده خداوند هستند. در سوره انعام، آيه 102 ميفرمايد: ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ اين خدايي است كه پروردگار شماست و خالق همه چيز است، پس او را عبادت كنيد ... در سوره زمر، آيه 62 ميفرمايد: اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ جالب اين است كه در سوره صافات، آيه 96 ميفرمايد: وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ خداوند، شما را آفريده و آنچه را كه عمل ميكنيد. در خانه كس است، يك حرف بس است. يعني اگر من كه الآن با شما حرف ميزنم، اگر بگويم خودم استقلالاً حرف ميزنم، اين هم شرك است. اينكه الآن به بينندگان عزيز نگاه ميكنم، اگر بگويم كه اين من هستم كه نگاه ميكنم و اين ديدن، به صورت مستقل از من سر ميزند، اين هم شرك است: لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم. لذا عزيزان اين را دقت كنند: وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ إن شاء ا... در بحث توسل و غيره عرض خواهيم كرد كه جناب زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه وقتي ميخواهد در برابر وهابيت جواب بدهد، ميگويد: وقتي ما متوسل به أنبياء (عليهم السلام) ميشويم، معتقديم كه مؤثر واقعي و استقلالي، خداوند است و هيچ كاري از هيچ بشري، جز به اراده و خواست خداوند، صورت نميگيرد: وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ سوره تكوير/آيه29 ولي اگر از افرادي در اين زمينه، كاري ساخته است، اينها تبعي هستند. جمله زيبايي در سوره نساء، آيه 78 داريم كه اگر عزيزان، روزي هزار بار هم بخوانند، به نظر من، باز هم كم خواندهاند. خداوند ميفرمايد: وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا منافقين، اگر چيز خوبي به اينها برسد، ميگويند اين از طرف خداوند است و اگر چيز بدي به اينها برسد، تو را متهم ميكنند. بگو: همه چيز از ناحيه خدوند است. اينها نميفهمند و شعور ندارند. هر چه از ما سر ميزند، همهاش به إذن الله و مشيت الله است؛ با اين تفاوت: مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ كارهاي نيك تو، همهاش از طرف خداست و كارهاي بد توحيد، از طرف خودت است. سوره نساء/آيه79 يعني خداوند به ما قدرت و امكانات داده است و دستور داده و رضايت داده و توفيق هم داده تا كارهاي خوب را انجام دهيم، ولي كارهاي بدي كه صورت ميگيرد، درست است كه با قدرت خداوند است اين گناه را انجام دادهايم و خداوند است كه اين قدرت را به ما داده است، ولي در كنار اين، نهي خداوند و عدم رضايت خداوند هم هست و ما با انتخاب نادرست، از اين قدرت خداوند، به جاي حسن استفاده، سوء استفاده ميكنيم. وقتي آيه 79 سوره نساء را در كنار آيه 78 سوره نساء ميگذاريم و ميبينيم اينگونه نيست كه بگوييم هر چه كه از كارهاي خوب و بد از ما سر ميزند، خداوند خواسته است. اينگونه نيست كه معاويه ميگويد: «خداوند خواسته است تا من بر گُرده شما سوار شوم» و اينگونه نيست كه يزيد ميگويد: «خداوند خواسته است تا من امام حسين (عليه السلام) را بكشم». اين انسان است كه از اين قدرت، حسن استفاده را ميكند يا سوء استفاده. خداوند ما را بر سر دو راهي قرار داده است: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا سوره إنسان/آيه3 شاكر باشيم و از اين امكانات إلهي، طبق دستورات إلهي و مطابق را رضايت خداوند استفاده كنيم و يا ناسپاس باشيم و از اين مكانات إلهي، بر خلاف دستورات إلهي و بر خلاف رضايت خداوند، سوء استفاده كنيم. اين ما هستيم كه كفران نعمت ميكنيم و بد سليقگي و سوء استفاده ميكنيم و خداوند ما را مجبور نكرده است: لا جبر و لا تفويض، بل أمر بين الأمرين. التوحيد للشيخ الصدوق، ص206 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص160 اينكه گويي اين كنم يا آن كنم اين دليل اختيار است اي صنم * * * * * * * آقاي محسني اينكه فرموديد خداوند، خالق همه چيز است، ما در قرآن يا كتب تاريخي، مسائلي را مانند معجزات پيامبران (عليهم السلام) ميبينيم كه شايد براي بعضي از مردم يا بينندگان سنگين باشد. آيا اينها در عرض خداوند نيست در توحيد در افعال؟ مثلا قرآن در سوره آل عمران، آيه 149 در مورد حضرت عيسي (عليه السلام) ميفرمايد: أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآَيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ استاد حسيني قزويني يكي از مشكلاتي كه وهابيت دارند، اين است كه آنها نتوانستند قرآن را خوب درك كنند و در آيات قرآن، تدبّر نكردند. قرآني كه اينهمه تكيه ميكند: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ سوره نساء/آيه82 و سوره محمد/آيه24 أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ سوره انعام/آيه50 آنچه كه در قرآن مطرح است، اشيائي را كه در جهان ميبينيم، يكدفعه به خداوند نسبت داده ميشود و يكدفعه به بندگان خدا از ملائكه تا پيامبران (عليهم السلام) و حتي افراد عادي. اگر چيزي به ذات حق، نسبت داده ميشود، آن نسبت، استقلالي است. وقتي قرآن ميفرمايد: قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ بگو خداوند، آفريننده همه چيز است. سوره رعد، آيه 16 يعني اينكه مستقلاً در جهان هستي، هيچ خالقي غير از حق نيست. ولي اگر خداوند، به يك بندهاي، قدرت خلق كردن داد، اين منافاتي با توحيد افعالي ندارد و در طول توحيد افعالي است. لذا حضرت عيسي (عليه السلام) در سوره آل عمران، آيه 149 ميفرمايد: أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ من از گِل، چيزي شبيه به پرنده خلق ميكنم و در آن ميدمم تا پرنده شود به إذن الله. ... يعني خدايي كه خالق همه چيز است، به من اين اجازه و قدرت را داد است تا من هم چيزي را خلق كنم به إذن الله. خدايي كه مردگان را زنده ميكند، به من اين اجازه و قدرت را داده است تا من هم مرده را زنده كنم به إذن الله. اگر اينگونه شد، آيا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) از حضرت عيسي (عليه السلام) كمتر هستند؟ اگر كسي ميرفت نزد حضرت عيسي (عليه السلام) و ميگفت: أخلق لي طيرا. براي من پرندهاي خلق كن. آيا او مشرك بود و غير خدا را ميپرستد و از غير خدا كمك ميگيرد؟ آيا اگر يك كور مادرزاد نزد حضرت عيسي (عليه السلام) بيايد و بگويد چشم مرا بينا كن، شرك است؟ اگر معتقد باشد كه حضرت عيسي (عليه السلام) از پيش خودش، مرده زنده ميكند و كور مادزاد و شَل و معلول را شفا ميدهد، بله، اين شرك است. همچنين وقتي ما سراغ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) يا ائمه (عليهم السلام) ميرويم، معتقديم كه اينها هم مانند حضرت عيسي (عليه السلام) هستند. خداوند يك نمونهاي در قرآن بيان كرده است تا ما در مسائل توحيدي، دچار انحراف نشويم و افراد ديگر را بيجهت، متهمبه شرك نكنيم. قضيه حضرت عيسي (عليه السلام)، همه مسائل را حل كرده است. اگر شما نزد امام رضا (عليه السلام) برويد و بگوييد: «يا امام رضا (عليه السلام)! حاجت مرا برآورده كن و قرض مرا بده يا چشمم يا بيماريام شفا بده»، هيچ اشكالي ندارد. اگر كسي معتقد باشد كه امام رضا (عليه السلام)، خودش، بدون ارتباط با خداوند اين كارها را استقلالاً انجام ميدهد، شرك و كفر است. بينندگان عزيز و وهابيها دقت كنند كه هيچ عالِمي و هيچ متعلمي و هيچ عوامي از شيعه، همچنين عقيدهاي ندارد كه به حرم امام حسين (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) برود به اين تصور كه اينها استقلالا حاجت او را برآورده ميكنند. بلكه به اين عقيده ميروند كه اينها را صدا ميزنند به عنوان حجت حق و امام از طرف حق تعالي، تا حاجاتشان را برآورده كنند. مانند كسي كه نزد حضرت عيسي (عليه السلام) ميرود تا مشكلش رفع شود؛ اين عين توحيد است. مشكل آقايان وهابيها اين است كه در آيت قرآن تدبر نميكنند و: يؤمنون ببعض الكتاب و يكفرون ببعض الكتاب و چون تدبّر در قرآن نميكنند، ديگران را متهم به شرك ميكنند و بعد از شرك هم حكم صادر ميكنند و از طرف ديگر هم افراد بيشعور و لايعقل را تحريك ميكنند تا كمربند انفجاري ببندد و قربة إلي الله، دهها شيعه را به خاك و خون ميكشد و يكدفعه چشم باز ميكند و خودش را در وسط آتش جهنم ميبيند. * * * * * * * آقاي محسني آيا وهابيها قبول دارند كه اين مرده را زنده كردن، براي غير پيامبران (عليهم السلام) هم اتفاق افتاده باشد؟ استاد حسيني قزويني سؤال زيبايي است و بينندگان عزيز هم دقت كنند. وهابيها كه ما را متهم ميكنند كه «شما از امام رضا (عليه السلام) حاجت ميخواهيد و اين شرك است»، بايد ببينيم كه آيا خود وهابيها در اين مورد چه دارند؟ خود إبن تيميه بزرگنظريهپرداز وهابيت و تئورسين وهابيت ميگويد: و قد يكون إحياء الموتي علي يد أتباع الأنبياء كما وقع لطائفة من هذه الأمة و من أتباع عيسي چه بسا مرده زنده كردن هم توسط پيروان پيامبران هم صورت ميگيرد، همانطور كه براي گروهي از أمت اسلامي هم اتفاق افتاده كه مرده را زنده كنند و همچنين هم پيروان حضرت عيسي هم مرده را زنده ميكردند. كتاب النبوات، ص213 ايشان در همين كتاب، صفحه 218 ميگويد: أنبياء، داراي يك ويژگيهايي بودند كه ديگران نداشتند. مثلا حضرت موسي داراي عصا و يد بيضاء بود و حضرت صالح، داراي ناقه بود و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) قضيه شق القمر را داشت و اينها اختصاصي بود و أما بخلاف إحياء الموتي، فإنه إشترك فيه كثير من الأنبياء، بل من الصالحين. بر خلاف زنده كردن مردگان، بسياري از أنبياء و صالحين هم در زنده كردن مردگان، اشتراك داشتند. جالب اين است كه إبن تيميه ميگويد: و نحن لا نحس من أنفسنا عجزا عن إبراء الأكمه و الأبرص و إحياء الموتي و نحو هذه الأمور. ما از خودمان بعيد نميدانيم كه مرده را زنده كنيم يا مريضان را شفاء بدهيم و مانند اين امور. جالبتر اينكه إبن تيميه چند تا مثال ميزند و ميگويد: رجل من نخع كان له حمار ... مردي از قبيله نخع، يك الاغ به همراه داشت و در وسط راه، اين الاغش مرد. دوستانش گفتند: حالا كه اين الاغت مرده است، وسائلت هم زياد است و نميتواني تمام اين وسائل را به دوش بگيري، ما اين وسائل و بارها را حمل ميكنيم بر الاغهاي خودمان. إبن تيميه گفت: أمهلوني هنيئة. مقداري صبر كنيد. اين مرد، وضو گرفت و 2 ركعت نماز خواند و دعا كرد و: فأحيي حماره، فحمل عليه متاعه. الاغش زنده شد و تمام بارهايش را بر روي الاغ خودش گذاشت. مجموع فتاواي إبن تيمية، ج11، ص281 ـ أولياء الرحمن و أولياء الشيطان لإبن تيمية، ص122 اينكه چه شده است كه مثالهايشان از الاغ است؟ نميدانيم. وقتي ميخواهند خدا را تجسيم ميكنند، سوار بر الاغ ميكنند و مرده ميخواهند زنده كنند، الاغ را زنده ميكنند. إبن تيميه، آقاي صلة بن أشيم را مثال ميزند: او سوار بر اسب بود و در يكي از جنگها، اسبش افتاد و مرد و ناراحت شد و دعايي كرد و اسبش زنده شد و خود را تا خانهاش رساند. مجموع فتاواي إبن تيميه، ج11، ص281 لذا، آقايان وهابيها با يك افراد عادي كه الاغ يا اسب را زنده ميكنند و إبن تيميه هم با آنها مشكلي ندارد، مشكلي ندارند، ولي مصيبت آنجاست كه شيعيان بگويند مثلا امام صادق (عليه السلام) يك انسان مردهاي را زنده كرده است و شيعيان را متهم به غلوّ ميكنند و كافر و مرتد و مشرك ميدانند و قتل شيعيان را صادر ميكنند. * * * * * * * آقاي محسني توحيد در ربوبيت يعني چه؟ استاد حسيني قزويني يكي از مباحث اختلاف ما با آقايان وهابي، در توحيد در ربوبيت است. ميتوان در يك جمله گفت كه تربيت و پرورش تمام بشر، به دست خداوند است و مدبّر جهان هستي، خداوند است. خداوند در سوره يونس، آيه 3 ميفرمايد: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ تدبير عالم هستي، به دست خداوند است. يعني آن دانهاي را كه كشاورز در زير خاك پنهان ميكند، آن دانه را ميرويد و شكوفا ميشود به ساق و سنبل و دانه، همهاش تحت تدبير خداوند است. خداوند در سوره يونس، آيه 31 ميفرمايد: قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ اي پيامبر! بگو: چه كسي است كه روزي را از آسمان و زمين بر شما ميفرستد و چه كسي است كه مالك گوش و چشمان شماست و چه كسي است كه زنده را از مرده بيرون ميكند و مرده را از زنده و چه كسي است كه تمام امور جهان هستي را تدبير ميكند؟ خواهند گفت: خدا ... . در سوره انعام، آيه 164 ميفرمايد: قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ بگو: آيا من غير از خدا را پروردگار و مدبّر قرار بدهم، خال آنكه پروردگار همه هستي، خداوند است. در سوره بقره، آيه132 در رابطه با حضرت ابراهيم (عليه السلام) و حضرت يعقوب (عليه السلام) ميفرمايد: ووصي بها ابراهيم وَ وَصَّي بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَي لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ حضرت ابراهيم (عليه السلام) و حضرت يعقوب (عليه السلام)، فرزندانشان را توصيه ميكردند به توحيد كه اي فرزندان من! خداوند خداوند، دين را براي شما برگزيده است و تلاش كنيد طوري زندگي كنيد كه به هنگام مردن، مسلمان و تسليم أمر خداوند باشيد. در سوره بقره، آيه131 هم آمده است: إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وقتي پروردگارش به او گفت: تسليم شو، گفت: تسليم پروردگار دو عالم ميشوم. * * * * * * * آقاي محسني در سوره نازعات، آمده است: فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا سوره نازعات/آيه5 ملائكه، تدبير امور ميكنند. و قابل جمع با اين آيات نيستند. اينها چگونه با هم قابل جمع هستند؟ استاد حسيني قزويني اين هم شبيه سؤالي بود كه قبلاً داشتيد. تدبير، 2 نوع است؛ تدبير استقلالي كه از آنِ خداوند است و تدبير تبعي كه براي غير خداوند است. ـ نستجير بالله ـ اگر كسي بخواهد در عرض خداوند تدبير بكند، شرك است، ولي اگر كسي بخواهد در طول خداوند، تدبير كند، درست است. يعني خداوند، مدبّر استقلالي است و از آن طرف، اگر افرادي از ملائكه يا أنبياء (عليهم السلام) و صالحين، به إذن الله تبارك و تعالي، تدبير أمري را بر عهده گرفتند، اين، نه تنها شرك نيست، بلكه توحيد است. در سوره نازاعات، آيه 5 در رابطه با ملائكه ميفرمايد: فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا قسم به آن ملائكهاي كه امور را تدبير ميكنند. بينندگان عزيز دقت كنند و من، قسمتهايي از تفاسير أهل سنت و وهابيت و إبن تيميه را در ذيل اي آيه نقل ميكنم، تا تصور نكنند فقط ما اين عقيده را داريم كه مراد از اين آيه، ملائكه هستند. 1. إبن كثير دمشقي آقاي إبن كثير دمشقي سلفي كه وهابيت بر سر او قسم ميخورند، در ذيل اين آيه ميگويد: و قوله تعالي «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»، قال علي و مجاهد و عطاء و أبو صالح و الحسن و قتادة و الربيع بن أنس و السدي: هي الملائكة. علي و مجاهد و عطاء و أبو صالح و الحسن و قتادة و الربيع بن أنس و السدي ميگويند: مراد از اين آيه، ملائكه هستند. در ادامه ميگويد: زاد الحسن: تدبر الامر من السماء إلي الأرض، يعني بأمر ربها عز و جل. حسن بصري ميگويد: ملائكه كه تدبير امور از آسمان به طرف زمين دارند، به أمر خداوند است كه تدبير ميكنند. تفسير إبن كثير، ج4، ص498 2. قرطبي آقاي قرطبي ميگويد: اجمعوا علي أن المراد الملائكة. أهل سنت إجماع دارند بر اينكه مراد از اين آيه، ملائكه هستند. سپس نقل ميكند: عطاء عن إبن عباس: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»: الملائكة وكلت بتدبير أحوال الأرض في الرياح و الأمطار و غير ذلك. عطاء از ابن عباس نقل ميكند: مراد از اين آيه، اين است كه ملائكه از طرف خداوند وكالت دارند تا به تدبير امور زمين، مانند بادها و بارانها و ساير امور بپردازند. تفسير القرطبي، ج19، ص194 جالب اينجاست كه از عبد الرحمن بن ساباط نقل ميكند: تدبير أمر الدنيا إلي أربعة: جبريل و ميكائيل و ملك الموت و إسمه عزرائيل و إسرافيل. فأما جبريل فموكل بالرياح و الجنود و أما ميكائيل فموكل بالقطر و النبات و أما ملك الموت فموكل بقبض الأنفس في البر و البحر و أما إسرافيل فهو ينزل بالأمر عليهم و ليس من الملائكة أقرب من إسرافيل و بينه و بين العرش مسيرة خمسمائة عام. تدبير امور دنيا، بر عهده 4 نفر از ملائكه است: جبرئيل و ميكائيل و ملك الموت كه نامش عزرائيل است و اسرافيل. جبرئيل، موكل بادها و لشكركشيهاست و ميكائيل، موكل قطرات باران و گياهان است و ملك الموت، موكل قبض روح در خشكي و دريا را دارد و اسرافيل، دستورات را از خداوند ميگيرد و به ملائكه فرمان ميدهد و هيچكس به خداوند، نزديكتر از اسرافيل نيست و بين اسرافيل و عرش، 500 سال است. تفسير القرطبي، ج19، ص194 جالب اين است كه خود إبن تيميه وقتي به اين آيه ميرسد، در كتب و رسائل و فتاوا، در برنامه نرم افزاري الجامع الكبير كه كشور اردن تهيه كرده است و در سايتها هم موجود است، در جلد 35، صفحه 177 ميگويد: أما قوله تعالي «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» فالمدبرات هي الملائكة. مراد از اين آيه، ملائكه هستند. بنابراين، اينكه تدبير أمر به دست خداوند است و از طرفي هم ملائكه، امور را تدبير ميكنند، هيچ منافاتي با توحيد ندارد. مدبر استقلالي و ذاتي، از آنِ خداوند است و بس. هر كس كه معتقد باشد يك نبي يا يك ملك در تدبير عالم هستي بدون اذن خداوند و به صورت استقلالي، كاري را انجام ميدهد، ما اين را شرك و كفر ميدانيم. ولي اگر كسي از أنبياء (عليهم السلام) يا ملائكه يا صالحين، اموري را تدبير كند در سايه تدبير أمر إلهي، نه تنها شرك و كفر نيست، بلكه عين توحيد است. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: 1. لطفا يك خط تلفن جداگانه قرار بدهيد تا ما أهل سنت كه ميخواهيم بعضي از سؤالات را بپرسيم و صدايمان پخش نشود، بتوانيم سؤال كنيم و شما هم جواب بدهيد. 2. مشرك هستند كساني كه متوسل شدن را قبول ندارند. ما خودمان به زيارت امام رضا (عليه السلام) مشرف شدهايم و زيارتنامه را خواندهايم و ديديم كه شما فقط ذكر أهل بيت (عليهم السلام) را كردهايد و خداوند را حجت خود قرار دادهايد. يك سؤالي هست كه واقعا براي ما شبهه ايجاد كرده و ما چند روز است كه شنيدهايم و تأسف خورديم اگر واقعيت داشته باشد. در سايت سني آنلاين نوشته است: در روز 27 از مولانا عبد الحميد دعوت شده است تا در دبي، كنفرانس أديان شركت كند و حضرت آيت ا... تسخيري متوجه ميشوند كه تعدادي از صهيونيستها و خاخامهاي يهودي آنجا هستند و اين قضيه را ايشان حرام ميكنند و به آنجا نميروند و آقاي قرضاوي هم حرام ميداند شركت در اين مراسم را و در اين سايت آمده است كه مولانا عبد الحميد قبول كرده است و رفتن يا نرفتنش را من خبر ندارم. اگر واقعا چنين چيزي باشد، براي ما روشن كنيد. جواب: 1. در رابطه با اين خط مستقيم، إن شاء ا... در اين هفته، خط 7841021 – 0251 كه حدود 16 خط است را به پيامگير وصل ميكنيم و دوستاني كه سؤال دارند، ميتوانند در وسط هفته تماس بگيرند سخنشان را بگويند و دوستان ما هم اين پيامها را پياده ميكنند و مطالب اساسي را كه قابل ذكر كردن باشد، در اين شبكه ذكر ميكنيم و اگر قابل ذكر نباشد، شماره تلفن بدهند و ما به صورت تلفني، جوابشان را خواهيم داد. همچنين عزيزاني كه سؤال دارند، ميتوانند با سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) (www.valiasr-aj.com) يا با سايت شبكه جهاني ولايت (www.velayattv.com) ارتباط برقرار كنند و سؤالات خود را مطرح كنند و ما قطعاً خودمان را ملزم ميدانيم كه دير يا زود، جوابشان را بدهيم. 2. اين كنفرانس أديان كه در دبي گذاشته شده بود، از آنجايي كه تعدادي از يهوديان در آنجا نقش داشتند، يهودياني كه به تعبير آقاي نجفي در تهران، عداوتشان با اسلام، از روز اول بود و قرآن هم در سوره مائده، آيه 82 صراحتا ميفرمايد: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ بدترين انسانها و دشمنترين انسانها با مؤمنين، يهوديان هستند. خود آقاي قرضاوي كه حال و هواي وهابي هم دارد و اخيراً هم 180 درجه تغيير كرده، وقتي اين قضيه متوجه شد، شركت در اين همايش أديان را تجريم كرد و خيلي از علماء بيدار أهل سنت هم تحريم كردند. ولي متأسفانه، همانطور كه ما هم در سايتها ديديم، جناب مولوي عبد الحميد تصميم گرفت برود و مانع شدند و همين مانع شدن ايشان را در سايتهاي وهابي و سني نيوز و سني آنلاين سر و صدا ايجاد كردند كه مانع آزادي شدند و مانع رفتن جناب مولانا به همايش شدند. من نميدانم چه قضيهاي است؟ از آن طرف، اين آقا با صداي بي بي سي كه يك معاند بشري و ضد اسلام و ضد قرآن است، مصاحبه ميكند و از اين طرف هم در همايش أديان كه يهوديان چرخاننده آن بودند، شركت ميكند. * * * * * * * سؤال: چرا ما شيعيان در برابر أهل سنت و وهابيت، هميشه در سنگر دفاع بودهايم و حمله نكردهايم؟ جواب: من هم همين اشكال را دارم. حتي بزرگان ما در طول اين 14 قرن، همواره در سنگر دفاع بودهاند. مثلا فردي يك كتابي عليه شيعه مينويسد و شبهاتي را مطرح ميكند و علماء شيعه هم به آن كتاب پاسخ ميدهند. آقاي جاحظ (متوفاي 255 هجري)، كتاب العثمانية را مينويسد و مرحوم شيخ مفيد (ره) ردّيه بر آن كتاب مينويسد. آقاي قاضي عبد الجبار، كتاب المغني في الإمامة را مينويسد و مرحوم سيد مرتضي (ره) هم كتاب الشافي في الإمامة را مينويسد. إبن تيميه كتابهايي مينويسد و علامه حلّي (ره) هم ردّ آنها كتاب مينويسد. فضل بن روزبهان، كتاب إبطال الباطل را مينويسد و مرحوم قاضي نور الله شوشتري، كتاب إحقاق الحق را مينويسد. آقاي دهلوي، تحفة الإثنا عشرية را مينويسد و مرحوم مير حامد حسين (ره)، كتاب عبقات الأنوار را مينويسد. لذا، يكي از اشكالات ما اين است كه همواره، مدافع بوديم و مهاجم نبوديم. اما ديگر گذشت آن زماني كه شيعه در تقيه به سر ببرد يا رعايت تقيه را بكند. به تعبير حضرات مراجع عظام تقليد ما و بزرگواران ما و حضرت آيت ا... العظمي صافي گلپايگاني و و حضرت آيت ا... العظمي سبحاني و ديگران، همه صراحت دارند كه ما بايد ازآن حالت دفاعي دست برداريم و ما هم هجمه كنيم؛ ولي هجمه مؤدبانه و علمي و دور از هرگونه تنش و جسارت. إن شاء ا... اين مباحث را روزي شروع خواهيم كرد در همينجا. * * * * * * * سؤال: گلايهاي دارم و آن اينكه بعضي از سؤالات بينندگان عزيز را استاد حسيني قزويني بنا بر مصالحي جواب نميدهند. چرا؟ ما شيعيان تا كي بايد تاوان اين اتحاد به أهل سنت را بدهيم. شما مطمئنا كتاب آنگاه كه هدايت شدم آن برادر شيعه را مطالعه فرمودهايد كه ميگويد: «من، اعمال و رفتار و كردار و گفتار فلان و فلان و فلان را با أمير المؤمنين (عليه السلام) مقايسه كردم و ديدم حق با أمير المؤمنين (عليه السلام) است». همين مقايسهها و روشنگريهاست كه باعث هدايت و به فكر فرو رفتن بعضيها ميشود. وإلا تا روز قيامت هم بنشينيم بگوييم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ بدر، فلان شجاعت را نشان داد و در جنگ خيبر، فلان كار را كرد و در 17 سالگي، عمرو بن عبدود، پهلوان عرب را به درك واصل كرد، چه اثري دارد؟ قبلاً از شما سؤال كردم كه آيه خمس و متعه را بفرماييد و استاد حسيني قزويني گفتند كه در زمان مناسبي جواب اين سؤالات را خواهم گفت. الآن خودتان ميدانيد كه مبلغين آنها در مراسم حج، در بقيع هستند و ميگويند: «چرا شما شيعيان، بايد يك پنجم درآمدتان را به روحانيونتان بدهيد؟». جواب: ما اين موارد را قبلاً مفصل جواب دادهايم. در رابطه آيه متعه مفصل جواب دادهام: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً سوره نساء/آيه24 خود إبن كثير دمشقي سلفي در تفسير إبن كثير، جلد 1، صفحه 486 نقل ميكند از إبن عباس و گروهي از صحابه كه اين آيه درباره متعه نازل شده است. ما چه كار كنيم؟ وقتي اين آقايان زير بار نميروند، ما چه كنيم؟ در صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 131، حديث 3306، كتاب النكاح، باب نكاح المتعة آمده است: جابر إبن عبد الله انصاري ميگويد: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو بن حريث. ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، زنان را متعه ميكرديم با مهريه يك مشت خرما و آرد. اينها را قبلاً گفتهايم و شايد مفصلاً درباره متعه صحبت كنيم. ما در بحث خارج فقه مقارن كه در سال گذشته داشتيم، بيش از 35 جلسه بحث كرديم و متعه را در قرآن و سنت و كتابهاي فقهي شيعه و أهل سنت بررسي كرديم. آقاي إبن جُريج كه از فقهاء بزرگ أهل سنت است و قاضي القضات مكه در زمان عبد الله بن زبير بود، شرح حالش را نگاه كنيد در سير أعلام النبلاء ذهبي و تهذيب الكمال مزي و تهذيب التهذيب إبن حجر عسقلاني و ايشان آدمي كم إشتهاء بوده و 70 زن صيغهاي داشته است و در هنگام مرگش، به فرزندانش وصيت كرد و اسامي تعدادي از زنان را ذكر كرد و گفت مبادا با اينها ازدواج كنيد، آنها مادران شما هستند. اينهايي كه در ماهوارههاي شياطيني خودشان مطرح ميكنند كه متعه يعني زنا و ديگر مطالب، خب اينها را هم بيايند مطرح كنند. در رابطه با خمس هم گفتهايم كه إن شاء ا... بايد مفصل مطرح كنيم. خمس، چيزي نيست كه بخواهيد در يك يا دو دقيقه، يا در يك جلسه مطرح كنيم. خداوند در آيه شريفه 41 سوره أنفال ميفرمايد: وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَي وَ الْيَتَامَي وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ اين آيه صراحت دارد بر اينكه بايد خمس غنائم را داد. اختلاف در اين است كه منظور از غنائم در اينجا، غنيمت و درآمد است، يا غنائم جنگي. در اينجا هم در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 30 و صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 35 آمده است: انا نأتيك من شقة بعيدة و بيننا و بينك هذا الحي من كفار مضر و لا نستطيع انا نأتيك الا في شهر حرام، فمرنا بأمر نخبر به من وراءنا ندخل به الجنة، فأمرهم بأربع و نهاهم عن أربع: أمرهم بالإيمان بالله عز وجل وحده، قال: هل تدرون ما الإيمان بالله وحده؟ قالوا: الله و رسوله أعلم، قال: شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله و أقام الصلاة و ايتاء الزكاة و صوم رمضان و تعطوا الخمس من المغنم و نهاهم عن الدباء و الختم و المزفت ... . عبد القيس به همراه تعدادي، خدمت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) آمدند و گفتند: ما در منطقهاي زندگي ميكنيم كه به خاطر وجود كفار، نميتوانيم خارج شويم و در أقليت هستيم و جز در ماههاي حرام، نميتوانيم خدمت شما بياييم. دستوراتي را كه بر ما واجب است، بفرماييد تا انجام بدهيم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: واجبات اين است: شهادت به يگانگي خداوند و رسالت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و بپا داشتن نماز و دادن زكات و روزه ماه رمضان و دادن خمس از درآمد ... . براي آنها، غنائم جنگي در كار نبود. اينها در أقليت بودند و اصلا اينها از دست كفار، نميتوانستند خارج شوند و خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برسند و فقط در ماههاي حرام ميتوانستند خارج شوند و نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيايند. اين چيست كه در صحيح بخاري آمده؟ آيا غنائم جنگي است؟ نامههاي متعددي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به شخصيتهاي برجسته در يمن و جاهاي ديگر نوشته و دستور داده كه شما خمس غنائم را بدهيد؛ حال آنكه آنها أهل جنگ و امثال اينها نبودند. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج1، ص270 و 271 و 305 ـ السيرة النبوية لإبن هشام، ج4، ص256 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج3، ص34 ما قول ميدهيم إن شاء ا... در رابطه با خمس، يكي دو جلسه مفصل وارد بشويم. * * * * * * * سؤال: 1. طلحه و زبير و عايشه به چه شكلي كشته شدند؟ 2. در يكي از اين تلويزيونهاي برادران أهل سنت، برنامهاي داشتند در رابطه با خليفه چهارم كه چگونه ميتوان ايشان را شناخت و در رابطه با مولاي متقيان علي بن أبي طالب (عليه السلام) ميگفتند: «هر كسي كه منافق باشد به شكلي كه ايشان را دوست نداشته باشد». خب، كسي كه به جنگ با أمير المؤمنين (عليه السلام) ميآيد، حتما او را دوست ندارد؛ چه طلحه باشد و چه زبير باشد و چه كسي ديگر باشد. پس بايد اينها را بنابر صحبتهاي خودشان، آيا بايد منافق شناخت يا نه؟ شما يك درس دمكراسي به تمام اروپا ميدهيد. چون نه تنها مخالفينتان را دعوت ميكنيد كه بيايند در تلويزيون و نميآيند و همچنين آنها هم قبول نميكنند شما به آنجا برويد، بلكه شما به زور، تكههاي از كليپ آنها را ميآوريد و نشان ميدهيد و اين درس، يك درس دمكراسي براي دنياي غرب است. روايتي هم داريم كه: «در روز قيامت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، يكسري افراد را زنجير به گردنشان مياندازد و ميبرد و خداوند سؤال ميكند: اينها را كجا ميبري؟ حضرت ميفرمايد: چون اينها را دوست دارم، به بهشت ميبرمشان». حالا هم استاد حسيني قزويني به زور ميخواهد اينها را بياورد در تلويزيون و چيزهايي را نشان بدهد كه مايه فخر است. 3. اين حافظه را شما از كجا به دست آوردهايد كه اينهمه كتاب و صفحه را در مغز خودتان جا دادهايد؟ اگر ما هم بخواهيم اينگونه باشيم و حافظه خود را قوي كنيم، بايد چه كنيم؟ جواب: 1. طلحه و زبير در جنگ جمل كشته شدند و مرگ عايشه هم مقداري مشكوك است كه به چه نحوي كشته شد. آنچه كه در تاريخ آمده، توطئهاي بوده توسط معاويه كه وقتي نتوانست عايشه را تحمل كند، او را به قتل رساند يا در مدينه يا شام، چالهاي كندند و تكههايي از شمشيرها را در آنجا گذاشتند و عايشه در آنجا افتاد. 2. به قول حضرت آيت ا... العظمي شبيري زنجاني: طلحه و زبير و عايشه كه آمده بودند و با حضرت علي (عليه السلام) ميجنگيدند، حضرت علي (عليه السلام) را دوست داشتند و ميخواستند حضرت علي (عليه السلام) را بكشند تا حضرت علي (عليه السلام) زودتر به بهشت برود. معاويه كه 18 ماه با حضرت علي (عليه السلام) جنگيد، علاقه شديدي به حضرت علي (عليه السلام) داشت و دلش بيتابي ميكرد كه چرا حضرت علي (عليه السلام)، ديرتر به بهشت ميرود. وقتي از قرآن سنت فاصله بگيريم، نتيجهاي جز اين ندارد. ديشب در شبكه ماهوارهاي نور، بحث عمار را پيش كشيدند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صراحتا ميفرمايد: تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار. كساني كه در برابر عمار بودند، گروه باغي و ستمگري بودند كه عمار، آنها را به طرف خداوند دعوت ميكرد و آنها هم عمار را به طرف آتش جنهم دعوت ميكردند. صحيح بخاري، ج3، ص207 ـ صحيح مسلم، ج8، ص186 قرآن درباره فرعون ميفرمايد: وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ سوره قصص/آيه41 إن شاء ا... در اين زمينه هم صحبت خواهيم كرد كه اين بحث اجتهادي كه اين آقايان امروز از آن به عنوان يك چماق استفاده ميكنند و بر سر شيعه ميزنند و وسيله توجهي گذاشتهاند براي كارهاي خلاف صحابه، كاملا بياساس است. اينها به ما ميگويند شما معتقد به عصمت ائمه (عليهم السلام) هستيد و اين كفر و شرك است، ولي بيخبر از اينكه خودشان، فراتر از عصمت را براي صحابه قائل هستند! ما ميگوييم أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) گناه نميكردند به توفيق إلهي، ولي اين آقايان ميگويند كه طلحه و زبير و معاويه و عايشه، صدها هزار انسان را كشتند و خالد بن نويره كه مالك بن نويره را كشته و با زنش زنا كرده، هيچ گناهي براي آنها نيست. اينها فراتر از عصمت را براي صحابه قائل هستند. ما ميگوييم ائمه (عليهم السلام) گناه نميكنند، اينها ميگويند گناه ميكنند و زنا ميكنند و آدم ميكشند، ولي هيچ گناهي براي آنها نوشته نميشود. إن شاء ا... در مورد تمام اينها به حول و قوه إلهي بحث خواهيم كرد. 3. اين بستگي دارد به فضل خداوند: ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ سوره جمعه/آيه4 البته بينندگان عزيز، حُسن ظن دارند. يك پزشك، وقتي 20 ،30 سال پزشكي ميكند، تمام داروها و خواص آنها را ميداند. ما هم يك عمر است كه در اين قضايا هستيم و إن شاء ا... به حول و قوه إلهي، روش حفظ اين اسانيد و سندها را روزي با استفاده از روش جي 5 كه يك روش مشهوري است، بيان خواهيم كرد. من از اين روش، خيلي استفاده ميكنم و معتقدم كه اگر كسي از اين برنامه نرم افزاري استفاده كند، ميتواند حفظ كند. البته ما هم به واحد نرم افزاري موسسهمان گفتهايم كه يك برنامه نرم افزاري شبيه جي 5 بنويسند تا براي حفظ كردند، مراحل 5گانه درست كنند و به صورت رايگان در اختيار همه قرار بدهيم تا نيازي نباشد به خريد نرم افزار. ولي بايد از طرفي هم كارهايي كه حافظه را كم ميكند، پرهيز كنيم و چيزهايي كه حافظه را زياد ميكند، استفاده كنيم. خود أمير المؤمنين (عليه السلام) خدمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرض كرد كه ميخواهم حافظهام زياد شود و حضرت فرمود: بعد از هر نماز بگو: سبحان من لا يعتدي علي أهل مملكته، سبحان من لا يأخذ أهل الأرض بألوان العذاب، سبحان الرؤف الرحيم، أللهم اجعل لي في قلبي نورا و بصرا و فهما و علماء، إنك علي كل شئ قدير. المصباح للكفعمي، ص198 ـ فلاح السائل للسيد إبن طاووس، ص168 ـ الجامع للشرايع ليحيي بن سعيد الحلي، ص116 * * * * * * * سؤال: از بزرگان مذهب شيعه درخواست دارم كه نگذارند علماء أهل تشيع در اين شبكههاي عربي به عنوان عالم شيعه شركت كنند و با اينها مناظره كنند؛ اينها أهل منطق نيستند. عدنان عرعور كيست كه علماء ما با او مناظره ميكنند؟ خواهش ميكنم كه حتي درخواست مناظره آقاي هاشمي در شبكه ماهوارهاي المستقلة را هم قبول نكنند. ايشان منافق است و حقوقبگير وهابيت است و ميخواهد سؤالات خودش را بر علماء ما تحميل كند و اجازه نميدهد دوستان ما حتي سؤالشان را تكميل كنند. اينها 1400 سال نتوانستند ما را تخريب كنند و ما ايستادهايم. جواب: بنده كه چند سال پيش شركت كردم، به دستور يكي از مراجع عظام تقليد بود و فرمودند كه تكليف شرعي است بر شما كه در اين مناظره شركت كنيد. شنيدهايم كه در بعضي از قسمتهاي شرق كشور، بحثماي من در شبكه ماهوارهاي المستقلة را تحريف كردهاند و تكههايي از آن را به صورت CD درآورده و منتشر كردهاند و در بعضي از شبكههاي خودي هم بعضيها، يكسري چرنديات بافتهاند و إن شاء ا... صوت و تصويرش را در سايت ميگذاريم و بعضي از تكههايش را هم به حول و قوه إلهي پخش خواهيم كرد. به دنبال آن بحثي كه بنده در آنجا داشتم، الحمد لله در آنجا، به توفيق إلهي، روايات متعددي را با بررسي سندي نقل كردم در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و تهديد به آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط شدن حضرت محسن (عليه السلام) و شكستن پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و همه را از منابع أهل سنت نقل كردم و براي اولين بار بود كه در يك شبكهاي كه ميگويند 70 ميليون بيننده دارند و 95٪ بينندگانش وهابي بودند، اين مسائل مطرح شد و به دنبال آن، تعدادي از وهابي، از دبي به قم آمدند، با اينكه هيچ آدرسي از ما نداشتند، در اطراف حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) سؤال ميكردند و يكي از آشنايان با ما تماس گرفتند كه چند نفر از دبي آمدهاند و سراغ شما را گرفتهاند و فارسي هم بلد نيستند. آمدند و گفتند بحث شما در شبكه ماهوارهاي المستقلة، براي ما ثابت كرد كه شيعه، حرف براي زدن دارد و اين حرفهاي شما، ما را به اينجا كشانده است. آمدند در موسسهمان نشستند و سؤالاتي را از ما پرسيدند و در همانجا شيعه شدند و برگشتند. الآن هم به صورت تلفني، با آنها در ارتباط هستيم. بعد از آن مناظره هم آقاي هاشمي، مسئول شبكه ماهوارهاي المستقلة، 3 ، 4 نامه براي من نوشت و من هم متن عربي و فارسي آنها را در سايت موسسهمان گذاشتهايم و از من درخواست كرد كه ما، به مدت يكماه، شبكه ماهوارهاي المستقلة را در اختيار شما ميگذاريم و يا بياييد نقد عقائد محمد بن عبد الوهاب را بگوييد و يا افكار شيعه را بيان كنيد، به شرطي كه بعد از صحبت شما، بينندگان ما تلفن بزنند و شما هم جواب بدهيد. اين موضوع را با مراجع عظام تقليد مشورت كردم و گفتند كه به صلاح نيست به آنجا برويد؛ من هم گفتم سمعاً و طاعة. الآن هم اگر مراجع عظام تقليد به بنده بگويند تكليف است، من كاري ندارم كه شبكه ماهوارهاي المستقلة يا شبكه ماهوارهاي نور يا شبكه ظلمت يا هر شبكه ديگر، من احساس تكليف ميكنم و به حول و قوه إلهي به تكليفم عمل ميكنم. * * * * * * * سؤال: 1. در آيه 6 سوره مائده، طرق وضو گرفتن را مشخص نموده است. در اين مورد توضيح بفرماييد تا در مورد اين آيه، تسلط كافي داشته باشيم. 2. تقسيمبندي تعداد ركعات در نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء به دستور كيست؟ قرآن، زمان آن را مشخص كرده است، ولي تقسيمبندي آن را چه كسي مشخص كرده است؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا ائمه (عليهم السلام) يا خود قرآن؟ جواب: 1. در آيه 6 سوره مائده آمده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ وقتي ميخواهيد نماز بخوانيد، صورتتان را و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و مسح كنيد سرتان را و پاهايتان را تا برآمدگي پا. مشخص است كه خداوند، مسح پا را در اين آيه دستور ميدهد. اما آقايان ميگويند چون حرف لام در «أَرْجُلَكُمْ» فتحه آمده، بايد عطف شود به كلمه «وُجُوهَكُمْ». ولي اين خلاف است و فاصله بين عاطف و معطوف با جمله، خلاف فصاحت و بلاغت است. حتي آقايان فقهاء و علماء أهل سنت مانند فخر رازي و ديگران گفتهاند كه حتي نبايد يك كلمه هم بين عاطف و معطوف، فاصله باشد، چه برسد به جمله. مضافا كه تعدادي از قرّاء هفتگانه، حرف لام در «أَرْجُلِكُمْ» را با كسره خواندهاند؛ مانند آقاي إبن كثير و أبو عمرو و أبو بكر و حمزه از عاصم نقل كردهاند: «آنچه كه بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نازل شده، «أَرْجُلِكُمْ» بوده است». ما كاري با اينها نداريم، ولي مهم، روايتي است كه در صحيح بخاري آمده و در آنجا نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حجة الوداع است و ناقل اين روايت هم عبد الله بن عمرو است و ميگويد: تخلف النبي صلي الله عليه وسلم في سفرة سافرناها فأدركنا و قد أرهقتنا الصلاة و نحن نتوضأ، فجعلنا نمسح علي أرجلنا، فنادي بأعلي صوته: ويل للأعقاب من النار مرتين أو ثلاثا. ما از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) جلو افتاده بوديم و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آمد رسيد و نمازمان در حال قضا شدن بود و ما شروع كرديم به وضو گرفتن و همهمان پاها را مسح كرديم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) با صدايي بلند، 3 مرتبه فرمود: واي بر آيندگان از آتش جهنم. صحيح بخاري، ج1، ص21 ـ صحيح مسلم، ج1، ص148 ما از آقايان أهل سنت سؤال ميكنيم: اين صحابهاي كه مسح ميكشيدند، آيا بلد نبودند بشويند؟ آيا اينها اين آيه را نشنيده بودند كه خداوند ميفرمايد پاهايتان را بشوييد؟ در مورد قسمت آخر كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ويل للأعقاب من النار آقايان، يك توجيهاتي دارند كه مرغ پخته هم ميخندد. إن شاء ا... در اين مورد هم صحبت خواهيم كرد. 2. در مورد تعداد ركعات نماز، آنچه كه در روايات صحيح در باب تفويض كتاب كافي داريم، آنچه كه خداوند واجب كرده بود، فرض الله بود كه 5 نماز 2 ركعتي بود و هر كدام از نمازهاي صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء، 2 ركعت بودند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به إذن الله تبارك و تعالي كه ميفرمايد: إن الله عز وجل أدب نبيه فأحسن أدبه، فلما أكمل له الأدب... ثم فوض إليه أمر الدين و الأمة. الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص266 2 ركعت ديگر را به نمازهاي ظهر و عصر و عشاء و يك ركعت را به نماز مغرب افزودند. * * * * * * * سؤال: تاريخ وهابيت، حدود 100 سال است، ولي تاريخ شيعه، 1400 سال است. چرا اينها خليفه چهارم را كه أهل سنت ميگويند حضرت علي (عليه السلام) است، صحبتهايش تحريف شده است و بحثي كه قبل از وهابيت، مختصر ميشد در وضو و تيمم، ولي الآن بحث شده است كه در حوزههاي علميه طالبان، با پولهاي عربستان سعودي و سازمانهاي جاسوسي، اختلاف انداختهاند ميان حوزههاي علميه و بچههاي كوچكي كه به حوزه علميه پاكستان و بلوچستان و اطراف كشورهاي اسلامي ميروند، فقط آموزش اصول وهابيت و إرتداد و كفر و مبارزه مستقيم عليه شيعه داده ميشود. آنها كه خليفه چهارم، حضرت علي (عليه السلام) را قبول دارند، بايد نهج البلاغه را قبول داشته باشند. اگر بگويند تحريف شده است، پس چه چيزي از دينشان ميماند و چيزي ندارند كه بخواهند مانور بدهند. ولي شيعه نهج البلاغه را دارد و زندگي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را دارد. زماني كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در غار حراء بودند، تنها كسي كه ارتباط مستقيم با ايشان داشت، حضرت علي (عليه السلام) بودند و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها). حالا عايشه از كجا پيدا شده است و همچنين حرفهايي ميزند؟ جواب: إن شاء ا... به حول و قوه إلهي به همين شكل كه از توحيد شروع كرديم، تاريخ پيدايش وهابيت را هم عرض خواهيم كرد. * * * * * * * سؤال: مسلمانان جهان چند نفر هستند؟ شيعيان چند نفر هستند؟ بر فرض، وجود نازنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) امروز از ميان ما رحلت كردند و 4 كانديد داريم براي جانشيني؛ أبو بكر و عمر و عثمان و حضرت علي (عليه السلام). حالا ميخواهيم رأي بدهيم و دمكراسي را رعايت كنيم. شما بفرماييد كه مسلمانان به چه كسي رأي ميدهند؟ أهل سنت به چه كسي رأي ميدهند؟ لابد به أبو بكر رأي ميدهند. جناب أبو بكر چقدر رأي ميآورد و جناب عمر چقدر رأي ميآورد و جناب عثمان چقدر رأي ميآورد؟ از اين يك و نيم ميليارد مسلمان، بر فرض 10٪ شيعه هستند و در اقليت هستند و بقيه أهل سنت و جماعت هستند. ولي من ثابت ميكنم كه ما، أهل سنت و جماعت هستيم يا اين حضرات كه سنگ آنها را به سينه ميزنند؟ من هر چقدر تلاش كردم با اين استاد عبد الله حيدري تماس بگيرم، موفق نشدم. ايشان بسيار شخص رقيق القلبي هستند و وقتي نام أبو بكر ميآيد، گريه ميكنند. ايشان جواب مرا بدهند؟ جواب: إن شاء ا... به مناسبت غدير، بحث أدله عقلي امامت را عرض ميكنيم كه بر فرض، نه آيهاي در قرآن درباره امامت حضرت علي (عليه السلام) داريم و نه روايتي داريم و نه حديث غدير وجود دارد و نه حديث منزلت و حديث دار وجود دارد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم وقتي از دنيا رفت، به مردم فرمود كه خودتان هرگونه كه ميتوانيد، خليفه را انتخاب كنيد، حالا ما هستيم و انتخاب خليفه. شما كه ميگوييد 4 نفر كانديدا هستند، خير، در آن موقع، بيش از 2 يا 3 نفر كانديدا نبودند؛ أمير المؤمنين (عليه السلام) و أبو بكر و عمر. ما بياييم ببينيم كه يك خلييفه مسلمان، بايد چه ويژگيهايي داشته باشد؟ خود آقايان أهل سنت درباره ويژگيهاي خليفه، چه ميگويند؟ آيا بايد از فقراء و جهّال باشد؟ يا نه، بايد از نظر علمي، سرآمد عصر خودش باشد و از نظر عدالت و شجاعت، بايد برتر باشد؟ ما بياييم علم حضرت علي (عليه السلام) را در يك كفه بگذاريم و علم آقاي أبو بكر و عمر را در كفه ديگر بگذاريم و شجاعت و عدالت حضرت علي (عليه السلام) را در يك كفه بگذاريم و شجاعت و عدالت آنها را در كفه ديگر بگذاريم و قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز بگذاريم تا ببينيم عقل ما چه حكمي ميكند؟ آيا بايد دنبال حضرت علي (عليه السلام) برويم يا دنبال آقايان أبو بكر و عمر؟ إن شاء ا... قول ميدهيم كه اين بحث را انجام بدهيم. * * * * * * * سؤال: محمد بن عبد الوهاب كه بنيانگزار مذهب وهابيت بوده، آيا پدرشان از مذهب احمد بن حنبل بود؟ جواب: او حنبلي مذهب بود و آقاي زيني دحلان در كتاب الدرر السنية ميگويد كه او از افراد صالح و متديني بوده است و وقتي ديد كه پسرش، بازيگوش است و انحراف دارد، به ديگران ميگفت: «از بچه من، دور باشيد؛ او هم گمراه است و هم گمراه كننده». سليمان، برادر محمد بن عبد الوهاب هم با او اختلاف داشت و بر او اعتراض كرد و اولين كتابي كه عليه محمد بن عبد الوهاب نوشته شد، توسط سليمان بود به نام الصواعق الإلهية. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيدمحمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: دوستار اهل بيت -
تاريخ: 15 اسفند 89 - 14:35:55
واقعا عالي بود . بادقت ومتين . |