* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 13 آبان 1389 | تعداد بازديد: 2373 | |
وهابيت و توحيد 09 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: وهابيت و توحيد 09 شبكه جهاني ولايت : 13 / 08 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني وهابيت، در توحيد در ربوبيت و إلوهيت، مقداري دچار أوهام شدهاند. مقداري در اين رابطه براي بينندگان عزيز توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني همانطور كه اشاره فرموديد، يكي از مشكلات اساسي كه با وهابيت داريم و ما را متهم به شرك ميكنند، اين است كه خودشان در أوليات توحيد، مشكل دارند؛ هم در توحيد در ذات و هم در توحيد در صفات و هم در توحيد در أفعال. إن شاء ا... در رابطه با توحيد در إستعانت، نكاتي را عرض ميكنيم و نظر وهابيها و نظر علماء برجسته أهل سنت مانند جناب سُبْكي و ديگران را كه در نقد عقائد وهابيت، مطالبي دارند، خواهيم آورد كه با صراحت ميگويند: «وهابيتي كه ديگران را متهم به شرك ميكنند، خودشان دچار شرك هستند». همانطور كه الآن حضرتعالي اشاره كرديد، ما بحث توحيد در ألوهيت و ربوبيت را بحث كرديم. إبن تيمية و محمد بن عبد الوهاب و بزرگانشان مانند شيخ عبد الرحمان (نوه محمد بن عبد الوهاب و متوفاي 1285 هجري) كه آرائش در كتاب الدرر السنية آمده است، ايشان در آنجا مطرح ميكند كه توحيد در ربوبيت با توحيد در ألوهيت جدا است. ايشان ميگويد كه توحيد در ربوبيت، همان توحيد در خالقيت است. بسياري از مشركين عرب در زمان بعثت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، قائل به توحيد در خالقيت بودند: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ سوره عنكبوت/آيه61 اينها در توحيد در ألوهيت مشكل داشتند و در اينكه خالق آسمان و زمين، خداوند است، مشكل نداشتند. ولي اينكه آيا در ألوهيت هم خدا را ميپرستيدند، مشكل داشتند. اين نظريه، كاملاً اشتباه است و اينكه بگويند توحيد در ربوبيت با توحيد در خالقيت متفاوت است و اينكه توحيدي كه أنبياء (عليهم السلام) بر آن مبعوث شدهاند، چيز ديگري است و آنچه كه أنبياء (عليهم السلام) بر آن مبعوث شدهاند، توحيد در ألوهيت بود، نه توحيد در خالقيت. فتح المجيد، ص1220 در رابطه با بحث توحيد در عبوديت، ألوهيت و خالقيت كه اينها اينهمه سر و صدا ايجاد كردهاند و ميگويند اگر كسي معتقد به توحيد در خالقيت باشد، ولي در توحيد ألوهيت و عبوديت، خداي ديگري را بپرسند، مشرك است و از همين باب ميگويند كساني كه أنبياء (عليهم السلام) و أولياء متوسل شوند، مشكل در توحيد ألوهيت دارند و توسل به پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، نوعي عبادت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) است و پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را براي خودشان، الله و رب قرار دادهاند. ما در توضيح اين مطلب براي بينندگان عزيز بايد بگوييم كه اين آقايان، مفهوم عبادت و اينكه عبادت چيست را نتوانستهاند خوب درك كنند؛ هم مفهوم عبادت در لغت و هم مفهوم عبادت در قرآن را. همچنين مفهوم ربوبيت در لغت و قرآن را نتوانستهاند درك كنند و واقعاً جاي تأسف دارد. ما اين موارد را عرض ميكنيم و قضاوت را به بينندگان عزيز، به ويژه دانشمندان و دانشپژوهان أهل سنت و وهابيت واگذار ميكنيم تا ببينيم اينكه وهابيت ميگويند توسل به أنبياء (عليهم السلام) و أولياء از مصاديق شرك در ألوهيت و شرك در عبادت است، آيا واقعاً اينگونه است؟ يا اينكه اين آقايان در الفباي توحيد، دچار مشكل شدهاند؟ معناي لغوي كلمه عَبَدَ اگر شما كلمه عَبَدَ را در كتابهاي لغتي كه عمدتاً براي أهل سنت است، مراجعه كنيد، متوجه مطلب خواهيد شد. مثلا جناب جوهري (متوفاي سال 393 هجري) در كتاب صحاح اللغة و جناب إبن منظور (متوفاي سال 711 هجري) در كتاب لسان العرب آوردهاند كه وقتي به كلمه عَبَدَ و عبوديت ميرسند، اين تعبير را به كار ميبرند و ميگويند: أصل العبودية الخضوع و الذلّ. اصل عبوديت، فروتني و خاكساري است. الصحاح اللغة للجوهري، ج2، ص503 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج3، ص271 آقاي راغب اصفهاني (از استوانههاي لغت أهل سنت است و مفردات قرآن را خوب معنا كرده و نظراتش مقبول شيعه و سني است و متوفاي سال 507 هجري) وقتي به كلمه عَبَدَ ميرسد، ميگويد: العبودية إظهار التذلل و العبادة أبلغ منها، لأنها غاية التذلل. عبوديت به معناي اظهار خاكساري و ذلّت است و لفظ عبادت از لفظ عبوديت در فهماندن اين معنا، رساتر است؛ زيرا عبادت به معناي نهايت بندگي و خاكساري است. مفردات غريب القرآن للراغب الأصفهانى، ص319 اگر به واژه عَبَدَ در كتابهاي لغت مراجعه كنيد، اين موارد را خواهيد ديد. آقاي فيروز آبادي (متوفاي سال 817 هجري) در قاموس المحيط در ماده عَبَدَ ميگويد: و العبادة: الطاعة. القاموس المحيط للفيروز آبادي، ج1، ص311 آقاي فيّومي (متوفاي سال 770 هجري) صاحب كتاب مصباح المنير در ماده عَبَدَ ميگويد: العبادة هي الإنقياد و الخضوع. عبادت به معناي فرمانبرداري و خضوع و فروتني است. پس مشخص است كه كلمه عبادة در لغت به معناي خضوع، تذلّل، إظهار ذلّت، خاكساري، اطاعت و إنقياد است. آنچه كه براي ما مطرح است، قطعاًً معناي لغوي نيست. چون در خيلي از مسائل، معناي لغوي و اصطلاحي متفاوت است. مثلا كلمه زكاة در لغت به معناي نمو است، ولي در شرع به معناي مقداري است كه بايد بعد از نصاب، از مال خارج شد؛ همچنين كلمه صلاة به معناي دعا است و در شرع، به معناي نماز و اركان مخصوصه است؛ كلمه حج در لغت به معناي نيت است و در شرع، همان مناسك است. لذا بينندگان دقت كنند كه وقتي در اينطور موارد، معناي لغوي را با معناي اصطلاحي تفكيك ميكنيم و براي معناي يك كلمه، مستقيم به سراغ لغويين نرويم. گرچه در خيلي موارد براي فهميدن آيات، از عبارات لغويين استفاده ميكنيم، ولي اين در صورتي است كه انتقال از معناي لغت به معناي اصصلاحي ثابت نشده باشد و شارع مقدس، معنايي را از لغت نگرفته باشد و در معناي ديگري به كار ببرد. واژه خضوع و خضوع و تذلّل، در معناي عبادت خوابيده است؛ عبادتي كه در قرآن استعمال شده است. در اصطلاح قرآني، كلمه عبادت، درست است كه به معناي خضوع و خشوع و تذلل آمده است، ولي قرآن، هر خضوعي را عبادت نميداند و خضوع در برابر هر كسي را شرك نميداند. قرآن، خضوعي را عبادت ميداند كه به قصد ألوهيت انجام بگيرد؛ يعني من در برابر كسي خضوع كنم، به قصد اينكه او، إله و خداي من باشد. مثلا در آيه 59 سوره أعراف ميفرمايد: يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ اي مردم! خدا را عبادت كنيد و غير از او، خدايي نداريد. در آيه 14 سوره طه ميفرمايد: إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي من خدا هستم، جز من، خدايي نيست؛ پس مرا عبادت كنيد. در جايي ديگر، خضوع به قصد معبود آمده است. در آيه سوره 72 سوره مائده ميفرمايد: وَ قَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ حضرت عيسي (عليه السلام) ميفرمايد: اي بني اسرائيل! عبادت كنيد خدايي را كه خداي من و خداي شماست. در اينجا، عبادت به قصد ربوبيت است. در سوره انبياء، آيه 92 ميفرمايد: إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ من پروردگار شما هستم، پس مرا عبادت كنيد. در اين آيه، كلمه فَاعْبُدُونِ بعد از أَنَا رَبُّكُمْ ميآيد؛ يعني عبادت به قصد ربوبيت است. در آيه 51 سوره آل عمران ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ خداوند، پروردگار من و شماست، او را عبادت كنيد ... . در اينجا، خضوع، به قصد عبوديت معبود است. در بعضي از آيات، خضوع به اين نيست كه كسي كه براي او خضوع ميشود، خالق است. در آيه 102 سوره انعام ميفرمايد: لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ هيچ خدايي جز او نيست كه خالق همه چيز باشد؛ پس او را عبادت كنيد. در اين آيه مشخص است كه عبادت به قصد خالقيت است. پس اگر خضوع به قصد ربوبيت، ألوهيت و خالقيت باشد، عبادت است. اگر كسي در برابر يك بت، خاضع شود، به قصد اينكه آن بت، خداي اوست، اين شرك است. اگر در برابر يك انساني خضوع كند، به اين نيت كه او، خالق و رب اوست، شرك است. پس خضوع به قصد ألوهيت، خالقيت و ربوبيت، فقط منحصر و شايسته ذات أقدس ربوبي است و در غير ذات أقدس ربوبي، از مصاديق شرك است. لذا، ما هر خضوعي را عبادت نميدانيم و قرآن بر آن صحّه نميگذارد. پس معناي لغوي عبادت، مطلق خضوع است، به هر نيتي كه باشد و معناي عبادت اصطلاحي كه در قرآن استعمال شده است، در ربوبيت، ألوهيت و خالقيت است. * * * * * * * آقاي محسني بنابراين اگر عبادت و خضوع به قصد ألوهيت نباشد، شرك نيست. استاد حسيني قزويني يكي از اساسيترين اشتباهاتي كه وهابيت گرفتار آن شدهاند، همين است كه عرض كردم و اين آقايان، مطلق خضوع را عبادت گرفتهاند. آقاي عبد الله جار الله كه از سردمداران وهابيت است، ميگويد: و العبادة أقصى باب الخضوع و التذلل و لم تستعمل إلا في الخضوع لله. اين عبادت، بالاترين مرتبه خضوع و تذلّل است و در غير از خداوند، استعمال نميشود. ما از اين آقايان سؤال ميكنيم: بالاتري مرحله عبادت، سجده است. چون اوج تذلّل انسان در برابر حق، آنجايي است كه سر بر سجده ميگذارد و بهترين جا كه پيشاني باشد، در برابر خداوند، بر خاك قرار ميگيرد. در روايت هم آمده است: يكي از بهترين جاهايي كه بنده ميتواند درخواستش را از خداوند بكند، جايي است كه بندهاي در سجده باشد و از چشمانش اشك بريزد. عزيزان، قدر سجدهها را بدانند. اين سجدهايي كه ما انجام ميدهيم، اوج عبوديت است و منتهي إليه خضوع در برابر خداوند است و خداوند دوست دارد بندهاش را در بهترين جايي كه ميتواند مورد محبت قرار بدهد، ببيند و آن سجده كردن با چشمان اشك آلود است. معمولا هم ما در آخرين سجده نماز، دعا ميخوانيم. من در اينجا يك توصيه اخلاقي به دوستان ميكنم: توصيه اخلاقي مرحوم شيخ جواد ملكي تبريزي (ره) از اساتيد اخلاقي حوزه كه مراجع عظام تقليد ما هم شاگرد ايشان بودند، در كتاب المراقبات (كه از بهترين كتابهايي است كه در رسيدن به كمالات معنوي و سير و سلوك، ميتوان از آن استفاده كرد) حديثي قدسي را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند و ميفرمايد: هر كس كه بعد از بطلان وضو، تجديد وضو نكند، به من جفا كرده است و هر كس كه بعد از وضو، 2 ركعت نماز نخواند، به من جفا كرده است و هر كس نماز بخواند و در أمر دنيا و آخرت دعا كند و من دعايش را اجابت نكنم، به او جفا كردهام؛ ولي من خداي جفا كار نيستم. چون يكي از بهترين حالات عبد، اين است كه دائم الطهارة باشد و با اين كار، روزياش هم زياد ميشود. در ادامه ميفرمايد: اگر بندهاي وضو گرفت و وضويش باطل شد و دوباره وضو گرفت و 2 ركعت نماز نخواند، در حق من جفا كرده است و اگر نماز بخواند و حاجتي از من نخواهد، در حق من جفا كرده است و اگر نماز بخواند و حاجتي از من بخواهد و من حاجت او را برآورده نكنم، من در حق او جفا كردهام. مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي (ره) ميفرمايد: اگر همچنين توفيقي را خداوند به شما داد و بعد از تجديد وضو، 2 ركعت نماز خوانديد و حاجتي را از خداوند خواستيد، 2 چيز را از خداوند بخواهيد: معرفت خداوند و محبت خداوند. چون اگر محبت و معرفت خداوند باشد، هم دنيا را خواهيم داشت و هم آخرت را. لذا، اگر ميبينيم كه شبها راحت ميخوابيم و نماز صبح را هم به صورت عادي ميخوانيم، نشانگر اين است كه معرفت ما نسبت به حق تعالي ضعيف است. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام)، بهترين عباداتشان را در شبها انجام ميدادند. شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند گرد در باغ دوست، پرواز كنند هر جا كه دري بود، به شب در بندند إلا در دوست را كه شب باز كنند بهترين حالات، اين است كه انسان در دل شب كه تاريك است و كسي نميبيند، بلند شود و أذكاري را بگويد و اعمالي را انجام دهد و دعاء كند و يقين بدانند كه به إجابت ميرسد. چون دعاء در دل شب، به إجابت ميرسد. مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره) ميگويد كه از خداوند، معرفت و محبت بخواهيد. توصيه اخلاقي مثلا اگر نزد تاجري بروي و تاجر به تو بگويد: «هر چه بخواهي، به تو ميدهم» و تو بگويي 50 كيلو برنج يا چند ميليون پول ميخواهم و يا اگر نزد وزير بروي، حاجت متناسب با وزير ميطلبي و نزد سلطان و رئيس جمهور بروي، حاجت متناسب با او ميطلبي و با توجه به امكانات و قدرت طرف مقابل، از او چيزي را ميطلبي. اگر نزد خداوند ميرويم، خداوندي كه خالق كون و مكان و هستي است و: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ / فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ سوره يس/آيه83 همه چيز به دست اوست. نكتهاي را كه مرحوم ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي (ره) ميفرمايد و من هم به دوستان عرض ميكنم، اين است كه اگر ما از خداوند بخواهيم گناهان ما را ببخشد، خوب است، ولي مقداري كمهمتي است. همانطور كه خداوند غفار الذنوب است، مبدل السيئات بأضعافها من الحسنات هم است. خداوند، گناهان را ميبخشد، ولي صفتي ديگر هم دارد كه گناهان را به چندين برابر حسنه تبديل ميكند؛ چرا اين را از خداوند نخواهيم؟ ايشان ميفرمايد كه بگوييم: يا رئوف و يا رحيم! يا مبدّل السيئات بأضعافها من الحسنات! بدّل سبئاتي بأضعافها من الحسنات. لازم هم نيست به زبان عربي باشد، به زبانهاي ديگر هم ميتوان گفت. اي خدايي كه گناه را به چند برابر حسنه تبديل ميكني! گناهان مرا هم به چند برابر حسنه تبديل كن. فرداي قيامت ميبينيم كه گناهان زيادي از ما سر زده است، مانند غيبت، دروغ و بهتان و ميبينيم كه چندين برابرش حسنه در نامه عمل ما نوشته شده است. لذا، بينندگان عزيز دقت كنند كه وقتي به سجده ميروند و حاجتي ميخواهند، چيز خوبي را طلب كنند. در دعاي روز عيد فطر و عيد قربان، چيز خوبي از خداوند ميخواهيم: أللهم ... و أن تدخلني في كل خير أدخلت فيه محمدا و آل محمد و أن تخرجني من كل سوء أخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتك عليه و عليهم. خدايا! تمام خيرهايي را كه به محمد و آل محمد دادهاي، به من هم بده و تمام بديهايي را از محمد و آل محمد (صلواتك عليه و عليهم) دور كردهاي، از من هم دور كن. همچنين در بعضي از أدعيه آمده است: أللهم إني أسألك من كل خير أحاط به علمك و أعوذ بك من كل شر أحاط به علمك. خدايا! تمام خوبيهايي را كه تو به آنها علم داري، به من بده و تمام بديهايي را كه به آنها علم داري، از من دور كن. اگر ما ميرويم و از خداوند چيزي ميخواهيم، چيزي را بخواهيم كه متناسب با كرم، قدرت و عنايت خداوند باشد. پس سجده، يكي از بالاترين مراحل تذلّل و عبوديت است. عزيزان، قدر سجده را بدانند و از فضيلت و جايگاه سجده، غفلت نكنند و تلاش كنند در سجده، گريه كنند يا خود به حالت گريه بياندازند. خداوند در قرآن ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ سوره حج/آيه77 اي كساني كه ايمان آوردهايد! ... و سجده كنيد و خداوند را عبادت كنيد. در آيه 37 سوره فصلت و آيه 62 نجم كه آيات سجده دار هستند، خداوند ميفرمايد: سجده و عبادت كنيد خداوند خالق آسمان و زمين را. بالاترين مرحله عبادت، سجده است و خداوند در اين سورهها، واژه سجده را آورده است و سجده را بر بندگانش واجب كرده است كه اگر بندگان، اين آيه را خواندند يا شنيدند، در هر كجا كه باشند، بايد به سجده بيافتند و اين نهايت مرحله عبوديت است. ولي همين خداوند، در آيه 34 سوره بقره، دستور سجده بر حضرت آدم (عليه السلام) ميفرمايد: وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ مشخص كه هر سجدهاي به هر نيتي، عبادت نيست. با اينكه سجده در برابر حضرت آدم (عليه السلام) است، ولي نه به قصد اينكه حضرت آدم (عليه السلام)، خالق و پرورگار ما است. همچنين در رابطه با حضرت يوسف (عليه السلام) در آيه 100 سوره يوسف ميفرمايد: وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا حضرت يعقوب (عليه السلام) كه پيامبر خدا است و مخلَص است، به همراه فرزندانش، در برابر حضرت يوسف (عليه السلام) سجده كردند. آيا اين سجده به اين معناست كه ـ نستجير بالله ـ مشرك بودند و به قصد ألوهيت و خالقيت بوده است؟ خداوند اين آيه را نقل ميكند و به هيچوجه مذمت هم نميكند و اين سجده هم از طرف يك پيامبر انجام شده است. خداوند در آيه 24 سوره إسراء براي احترام به پدر و مادر ميفرمايد: وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا در برابر پدر و مادر، نهايت خضوع را بكار گير آيا اگر كسي در برابر پدر و مادر، خضوع بكند، ـ نستجير بالله ـ عبادت كرده است آنها را؟ يا وقتي حضرت يعقوب (عليه السلام) و فرزندانش، بر حضرت يوسف (عليه السلام) سجده كردند، آيا ـ نستجير بالله ـ ايشان را پرستيدند و عبادت كردند؟ آيا ملائكه كه در برابر حضرت آدم (عليه السلام) سجده كردند، آيا ـ نستجير بالله ـ او را عبادت كردند؟ اينها مشخص كه حضرات وهابيون، يا با آيات قرآن أنس ندارند، و يا اگر أنس دارند، آن مغز و پيام آيات و آنچه را كه خداوند در ألفاظ آيات بيان كرده است را درك نميكنند و يا خودشان را به تجاهل ميزنند. * * * * * * * آقاي محسني برخي از وهابيون همين آيه سجده ملائكه بر حضرت آدم (عليه السلام) را گفتهاند كه اين مجوز مشروعيت آن عمل شده است. در اين مورد توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني بعضي از حضرات وهابيون، مانند آقاي عبد العزيز، يكي از ائمه جماعت بيت الله الحرام، در مناظرهاي كه با ايشان داشتم و همين بحث مطرح شده كه خداوند به ملائكه دستور داده تا در برابر حضرت آدم (عليه السلام) سجده كنند، گفت: بله، اين سجده، عبادت است، ولي چون خداوند دستور داده است اين عبادت را انجام دهيد، شرك نيست. خيلي عجيب است! اين نهايت دوري از مفاهيم آيات است. عجيب اينكه ايشان مثال ميزند بر حرف خليفه دوم و ميگويد: وقتي خليفه دوم كنار بيت الله الحرام آمد و حجر الأسود را بوسيد و گفت: إني أعلم أنك حجر لا تضر و لا تنفع و لولا أني رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقبلك ما قبلتك. من ميدانم كه تو، نه ضرري داري و نه فايدهاي داري و اگر نديده بودم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) تو را ميبوسد، من هم تو را نميبوسيدم. صحيح البخاري، ج2، ص160 ـ صحيح مسلم، ج4، ص67 اين آقا ميگويد: بوسيدن حجر الأسود، شرك است، ولي چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفته ببوسيد، اين شرك، اشكالي ندارد و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين اجازه را داده است. أولاً: آقاي بخاري اين روايت را تقطيع كرده است و در كتابهاي ديگري مانند المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري و ديگران، اين روايت را آوردهاند كه وقتي جناب عمر اين روايت را گفت، أمير المؤمنين (عليه السلام) هم آنجا بود و فرمود: يضر و ينفع و لو علمت ذلك من تأويل كتاب الله لعلمك أنه كما أقول، قال الله تعالى: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آَدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ (الأعراف:172)» الآية، فلما أقروا أنه الرب عز و جل و أنهم العبيد كتب ميثاقهم في رق و ألقمه في هذا الحجر و أنه يبعث يوم القيامة و له عينان و لسان و شفتان يشهد لمن وافى بالموافاة فهو أمين الله في هذا الكتاب، فقال له عمر: لا أبقاني الله بأرض لست فيها يا أبا الحسن! و في لفظ: أعوذ بالله أن أعيش في قوم لست فيهم يا أبا الحسن! اين حجر الأسود، هم ضرر ميزند و هم نفع ميرساند. اگر قرآن را ميدانستي، متوجه ميشدي اين حرفي را كه من ميزنم، درست است. خداوند ميفرمايد: «...»، وقتي تمام خلائق إقرار كردند به ربوبيت خداوند، خداوند هم ميثاق اينها را در ورقهاي نوشت و در درون حجر الأسود قرار داد و اين سنگ، فرداي قيامت مبعوث ميشود و داراي دو چشم و يك زبان و دو لب ميباشد و هر يك از بني آدم كه در روز ألست، گواهي و شهادت بندگي خداوند را دادند، اگر در دنيا به اين عهد خود وفا كردند، اين سنگ شهادت ميدهد و اين سنگ، أمانتدار خداوند در اين نوشته است. عمر به حضرت علي (عليه السلام) گفت: يا أبا الحسن! خداوند مرا زنده نگه ندارد در آن سرزميني كه تو در آن نباشي و در قولي هم گفته شده كه عمر گفت: يا أبا الحسن! پناه ميبرم به خدا از اينكه در ميان قومي باشم كه تو در ميان آن قوم نباشي! المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص457 ـ سيرة عمر بن خطاب لأبن الجوزي، ص115 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج9، ص240 ـ إرشاد الساري شرح صحيح البخاري للقسطلاني، ج4 ، ص135 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص177 ـ تفسير الرازي، ج32، ص10 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج3، ص144 ـ تفسير الآلوسي، ج9، ص108 ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحي الشامي، ج1، ص176 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج1، ص257 ـ تاريخ مكة، ج1، ص313 ـ الإحسان في تقريب صحيح إبن حبان، ج9، ص130 پس اين حديثي كه ايشان استدلال كرد، ناقص است. ثانياً: ايشان كه ميگويد: «چون خداوند دستور داده بر اين سجده در برابر حضرت آدم (عليه السلام)، شرك بودن اين عمل، اشكالي ندارد»، اين سخن، مخالف با بعثت أنبياء (عليهم السلام) است: وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ هيچ پيامبري را قبل از تو نفرستاديم، جز اين كه به او وحي كرديم كه هيچ خدايي غير از من نيست و مرا عبادت كنيد. سوره أنبياء/آيه25 خداوند خودش به أنبياء (عليهم السلام) ميفرمايد كه غير از مرا نپرستيد، سپس خودش ميفرمايد كه حضرت آدم (عليه السلام) را بپرستيد و اشكالي ندارد! اين خلاف است. ثالثاً: آيا شرك، جز فساد و فحشاء حساب ميشود يا خير؟ آيا جزء منهي عنه قرآن هست يا خير؟ خداوند ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ سوره أعراف/آيه28 آيا خداوند، أمر به فحشاء ميكند؟ اينها، بازي كردن با شريعت و بيتوجهي به آيات قرآن است. لذا با توجه به اين مطالب، حضرات وهابيون، توجهي به مفاهيم و آيات قرآني ندارند و حرفي را ميزنند كه اگر خودشان مقداري روي آن فكر ميكردند، ميفهميدند كه اين حرفشان، بالاترين مرتبه شرك است. * * * * * * * آقاي محسني مراد از ألوهيت در آيه 43 سوره فرقان چيست؟: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا استاد حسيني قزويني اينكه مراد از اين آيه چيست كه كساني، هوي و هوس خودشان را خداي خود قرار دادهاند؟ در اين مورد، مفسران أهل سنت و شيعه، مطالب زيادي دارند و من توجه بينندگان عزيز را به عبارتي كه علامه طباطبايي (ره) در الميزان في تفسير القرآن دارند، اشاره ميكنم كه ميفرمايد: و معنى أتخاذ الإله العبادة و المراد بها الإطاعة، فإن الله سبحانه عد الطاعة عبادة كما في قوله: «ألم أعهد إليكم يا بني آدم أن لا تعبدوا الشيطان إنه لكم عدو مبين و أن اعبدوني» يس:61 و قوله: «اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون الله» التوبة:31 و قوله: «و لا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله» آل عمران:64 . يعني اينكه به جاي اينكه خداوند را عبادت و اطاعت كند، هواي نفسش را عبادت و اطاعت ميكند. تفسير الميزان للسيد الطباطبائي، ج18، ص173 به تعبير حضرت آيت ا... العظمي سبحاني، در اينجا استعمال مَجاري شده است؛ يعني واژه إله به معناي اطاعت آمده است. در بعضي از آيات ديگر هم استعمال مجازي صورت گرفته است. مثلا در آيهاي، كلمه عَبَدَ آمده، ولي به معناي اطاعت آمده است، نه به معناي عبادت. در آيه 60 و 61 سوره يس آمده است: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ / وَ أَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ آيا با شما عهد نبستم اي فرزندان آدم كه شيطان را اطاعت نكنيد بحث شيطانپرستي كه امروز، جزء بحثهاي داغ جهان مدرنيته امروزي است و بشر پيشرفته امروزي، كمال را به جايي رسانده است كه وقتي ميگوييم در برابر خداوند، كرنش كنيد و او را عبادت كنيد، ميگويند كه ما صلاح را بر اين ميبينيم كه شيطان را بپرستيم. اينها هم به عنوان اينكه شيطان، پروردگار اينهاست و آفريننده اينهاست، او را نميپرستند. إن شاء ا... در بحث شيطان پرستي صحبت ميكنم كه اينها در حقيقت، از شيطان، موجودي مقدس درست كردهاند كه عوامل إغوا و گمراهي به دست شيطان است و اگر ما با شيطان دوست شويم و به حرف او گوش كنيم، ما را به كمالات ميرساند. يعني اگر شيطان بگويد برويم دزدي يا زنا كنيم، بايد حرف او را گوش كنيم و اين مايه كمالات است. يه چيز مسخرهاي است كه در بعضي از كشورهاي پيشرفته، حتي در داخل كشور ما هم رواج يافته است و جلسات شيطان پرستي مد شده است. اين يك آفت جهان امروز و آسيبي است كه جوانان و افكار عزيزان ما را تهديد ميكند و متأسفانه در اين زمينه هم سرمايهگذاري خوبي هم انجام نميگيرد. نميگوييم سرمايهگذاري نميشود، ولي سرمايهگذاريهاي علمي و اطلاعرسانيها و نقّادي كه انجام ميشود، متناسب با گسترش اين پديده زشت و زننده نيست. آيا انسان به قدري بايد پست و ذليل باشد كه در برابر شيطان خضوع كند؟ قرآن ميفرمايد: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ به شيطان نزديك شدن، مساوي است با به گناه و فساد كشيده شدن و در بدترين رذائل سقوط كردن و در منجلاب فساد فرو رفتن است. شيطان چيزي نيست كه ما بخواهيم بشر پيشرفته امروزي را در برابر محبت و خضوع به شيطان قرار بدهيم. عليٰ أي حال، در اينجا، مراد خداوند از «لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ»، اين نيست كه شيطان را عبادت نكنيد؛ بلكه مرادش اين است: «لا تطيعوا الشيطان : از شيطان اطاعت نكنيد». همچنين در رابطه با يهود و نصاريٰ ميفرمايد: اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ سوره توبه/آيه31 مرادش اين نيست كه يهوديان، علماء و أحبارشان را به عنوان خدا ميپرستند يا مسيحيان، كشيشان و أسقفها را ميپرستند؛ بلكه مراد اين است كه اينها اطاعت ميكنند از علماءشان، همانگونهاي كه بايد از خداوند اطاعت كنند. يعني به جاي اينكه حلال و حرام خداوند را عمل كنند، حلال و حرام كشيشان و أسقفها و علماءشان را عمل ميكنند. بايد اين نكته را هم اضافه كرد كه وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) در برابر عمويش آذر (در عرب، به كسي كه فرزند را بزرگ و تربيت كرده باشد، پدر ميگويند) فرمود: يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا اي پدر! شيطان را عبادت نكن؛ ... سوره مريم/آيه44 آيا وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) به عمويش ميفرمايد شيطان را عبادت نكن، عمويش شيطان پرست بود؟ يا نه، با إغواي شيطان، بت و آفتاب و ماه و ستاره ميپرستد؟ همچنين در سوره مؤمنون، آيه 47 ميخوانيم: فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَ قَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ گفتند: آيا ايمان بياوريم به دو نفر مثل خودمان (موسي و هارون)، با اينكه قوم اين دو، ما را عبادت ميكنند؟ آيا قوم بني اسرائيل، فرعون را عبادت ميكردند و در برابر آنها كرنش و سجده ميكردند و به طرف او نماز ميخواندند؟ يا نه، يعني اينكه قوم بني اسرائيل، مطيع و فرمانبردار ما هستند؟ يعني: ايمان بياوريم به اين دو و اين اطاعتها و كرنشها را از دست بدهيم! لذا در اين آيه: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا با توجه به اين آياتي كه عرض كرديم، كاملا مشخص است منظور اين آيه، اين نيست كه هواي نفس خودش را إله گرفته است و آن را ميپرستد. بلكه به اين معني است كه به قدري از هواي نفس خودش تبعيت و اطاعت ميكند كه گويا آن را خداي خودش قرار داده است. يعني به جاي اينكه از خداوند، اطاعت بيچون چرا كند، اطاعت محض از هواي نفس خود ميكند. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: ما فقط از طرف وهابيت تهديد نميشويم، از طرف مسيحيت و بهائيت هم تهديد ميشويم. آيا استاد حسيني قزويني براي اين موضوع هم برنامه دارند يا خير؟ جواب: در رابطه با مسيحيت ما برنامه داريم و إن شاء ا... در آينده هم برنامههاي مختلفي در رابطه با نقد مسيحيت خواهيم داشت و هر هفته از آمريكا، جناب آقاي عطايي كه از اساتيد دانشگاه هستند و سالهاست كه در بحث مسيحيت تخصص دارند، برنامههايي را اجراء ميكنند. در رابطه با بهائيت هم إن شاء ا... برنامهاي خواهيم داشت و هنوز ما در مشكلات و پيچ و خم راهاندازي شبكه قرار داريم و إن شاء ا... دوستان دعا كنند تا اين مشكلات برطرف شود. إن شاء ا... قرار است كه بخش عربي و انگليسي شبكه فعال شود و در رابطه با بهائيت و مسيحيت برنامههايي خواهيم داشت. * * * * * * * سؤال: آيا در جايي از قرآن، قوم يهود را قوم برتر گفتهاند؟ جواب: خداوند در قرآن، در آيه 82 سوره مائده ميفرمايد: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاس عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بدترين انسانها در برابر مؤمنين، يهوديان و مشركان هستند. آنها، نه تنها قوم برتر نيستند، بلكه اين ادعايشان است و آنها، بدترين و دشمنترين انسانها نسبت به مؤمنين هستند. در آيه 6 سوره جمعه هم ميخوانيم: قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ بگو: اى يهوديان! اگر ادعا ميكنيد كه دوست خدا هستيد و ديگران را شايسته اين مقام نميدانيد، اگر راست ميگوييد، آرزوى مرگ كنيد. چون يهوديان و مسيحيان ميگفتند: وَ قَالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه سوره مائده/آيه18 خداوند هم ميگويد كه اگر شما واقعا أولياء خداوند هستيد و معتقديد اگر بميرد، وارد بهشت ميشويد، پس چرا آرزوي مرگ نميكنيد؟ بعد هم قرآن ميفرمايد: وَ لَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ سوره جمعه/آيه7 اين يهودياني كه خود را أولياء خدا ميدانند، به هيچوجه آرزوي مرگ نميكنند؛ چون خودشان ميدانند كه چه پرونده سياهي فرستادهاند. در كتابهاي مقدس اينها، مانند تلمود، صراحت دارد: «قوم برتر، قوم يهود است و خداوند، آسمان و زمين و خلائق را براي يهوديان آفريده است و تمام مردم، همانند الاغهايي هستند براي خدمت به يهود آفريده شدهاند». البته خود تلمود، مورد تائيد همه فرق يهود هم نيست. * * * * * * * سؤال: يك تئوري در أهل سنت هست كه ميگويند مردهها، ميميرند؛ حتي اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و ديگر زنده نيستند و صحبتهاي ما را در دنيا نميشنوند و مدركشان هم سوره بقره، آيه 259 و سوره كهف، آيه 19 است. جواب: بله، اين را هم ما از بعضي از شبكهها شنيدهايم و اين بحث را قبلاً مطرح كردهايم و إن شاء ا... در دنباله بحثمان در مورد توحيد در وهابيت، در بحث توحيد در استعانت مطرح خواهيم كرد و همچنين قضيه حضرت عيسي (عليه السلام) را كه قرآن ميفرمايد: إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رَافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا سوره آل عمران/آيه55 بحث خواهيم كرد. خيلي از شبكهها، در مورد اين دو آيه، عليه شيعه مانور ميدهند. ولي فعلا در يك جمله خدمت بينندگان عزيز عرض كنم كه قرآن، نسبت به شهداء ميفرمايد: وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ سوره بقره/آيه154 يعني «حق نداريد به شهداء بگوييد كه مردهاند» و هيچ شك و شبههاي هم در اين نيست. اگر ما متوسل به أمير المؤمنين (عليه السلام) يا امام حسين (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام) و حضرت قمر بني هاشم (عليه السلام) ميشويم، طبق آيه قرآن، اينها زنده هستند. اگر متوسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميشويم و هر روز در نمازمان ميگوييم: السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته اگر واقعا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميشوند، اين ديوانگي است كه ما او را خطاب كنيم! مثلا پدر ما در يك منزل ديگري است و ما در منزل خودمان به او سلام ميدهيم. همه به ما ميخندند. اين چيزي است كه شيعه و سني و حتي مفتي أعظم عربستان سعودي ميگويد كه واجب است بگوييم: «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته». روزي من با يكي از اين وهابيزدهها بحث ميكردم و گفت من در نمازم نميگويم «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بلكه ميگويم: «السلام علي النبي و رحمة الله و بركاته». چون معتقدم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميشود. گفتم: يا بايد تو مجتهد باشد و يا از يك مجتهد تقليد بكني و تو بالاتر از وهابي شدهاي. چون مفتي اعظم عربستان سعودي فتوا داده است كه اگر كسي به جاي «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بگويد: «السلام علي النبي و رحمة الله و بركاته»، نمازش باطل است. ولي ايشان كاسه داغتر از آش شده است. * * * * * * * سؤال: در اينترنت خواندم كه حضرت آيت ا... العظمي بهجت (ره) در جواب عدهاي از جوانان كه در مورد امام زمان (عليه السلام) سؤال كرده بودند، فرمودند: «قبلاً من به جوانان اين بشارت را ميدادم كه ميتوانند امام زمان (عليه السلام) ببينند و الآن من به پيرمردها اين بشارت را ميدهم». در مورد صحت و سقم اين مطلب، توضيح بفرماييد. جواب: بنده خودم حدود 2 سال قبل از رحلت حضرت آيت ا... العظمي بهجت (ره)، خدمت ايشان رسيدم و حضرت آيت ا... خزعلي هم در آنجا بودند و همين سؤال را حضرت آيت ا... خزعلي از ايشان كرد كه شما همچنين فرمودهايد و ايشان انكار كرد و فرمود: «من همچنين حرفي را نزدهام و فقط گفتم كه با توجه به قرائن و شواهد، إن شاء ا... نزديك است و اميدواريم كه إن شاء ا... جوانان ما هم ببينند». اين يك آرزو و اميدواري بود كه إن شاء ا... به قدري زمان ظهور نزديك شود كه پيرمردها هم بتوانند آن زمان را درك كنند. * * * * * * * سؤال: يكي از شبكههاي وهابي، در مورد آيه 2 سوره حجرات: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ كه در مذمت أبو بكر و عمر بود، اينها ميگويند چون قرآن ميفرمايد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا»، پس اينها ايمان داشتهاند و منافق نبودند و اين نشاندهنده ايمانشان است و خود قرآن هم گفته است. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. جواب: اينكه ما بياييم نفاق آنها را ثبات كنيم، اين را از ما سؤال نكنيد. آن شبكههايي كه ميگويند اينها منافق بودند، از آنها سؤال كنيد و آنها بايد جواب بدهند. * * * * * * * سؤال: 1. مشروبات الكلي و موسيقي، انسان را خشن ميكند و طبيعت اينها اينچنين است. سؤال من اين است كه اگر در يك شهري، يك قاضي كه مشروبخوار است و نتوان به ايشان رجوع كرد، آيا اين سزاوار است كه بيايد خليفه بشود؟ چه اصلي اين را قبول ميكند كه ايشان خليفه بشود؟ يا مردم آن قوم جاهل هستند و يا ترسيدهاند. 2. حروف ابجد علي، 110 است و حروف ابجد يمين هم 110 است و حروف يسار، 271 است و حروف منافق هم 271 است. يعني غير از أهل علي و أهل يمين، بقيه منافق هستند. جواب: ما از عزيزاني كه روي خط ميآيند، تقاضا داريم به گونهاي صحبت كنند كه باعث رنجش برادران أهل سنت نشود و ما هم مطالب واقعي تاريخ را مطرح ميكنيم. * * * * * * * سؤال: بيش از 40 شبكه وهابي عربزبان داريم و شبكههاي شيعي، بسيار كم و ضعيف عمل ميكنند. پيشنهاد ما اين است كه شما با همكاري عربزباناني كه با آنها در ارتباط هستيد، يك شبكه عربزبان هم تأسيس كنيد. جواب: چند روز پيش ما با دوستان عربزبان خود جلسهاي در همين زمينه داشتيم و إن شاء ا... برنامههاي عربي خود را آماده خواهيم كرد تا بتوانيم هر شب، حدأقل يكساعت در موضوعات مختلف داشته باشيم و در آينده هم اگر دوستان دعا كنند، غير از عربست و هاتبرد و گالگسي 19، برنامه شبكه جهاني ولايت در نايلست هم پخش شود تا عزيزان ما در كشورهاي عربنشين خاورميانه هم استفاده كنند. * * * * * * * سؤال: بعضي از كتب أهل سنت مانند الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري و كتابهاي خطيب خوارزمي و إبن جويني و بلاذري، أهل سنت ميگويند كه اينها از أهل سنت نيستند و أهل سنت روايات اينها را قبول نميكنند. نظر شما در اين مورد چيست؟ جواب: در مورد كتاب الإمامة و السياسة ميگويند كه اين كتاب براي آقاي إبن قتيبه دينوري نيست، خير، اينگونه نيست. آقاي إبن قتيبه دينوري از علماء أهل سنت و از كبار علماء أهل سنت و مورد تائيد تمام فِرَق أهل سنت است و در آن شكي نيست و نشنيدهايم كه كسي بگويد إبن قتيبه دينوري، سني نيست. ولي آنچه كه مطرح است، اين است كه بعضي ميگويند كتاب الإمامة و السياسة براي آقاي إبن قتيبه دينوري نيست. ما بارها گفتهايم كه خيلي از از بزرگان أهل سنت، حتي وهابيهايي مانند أبو بكر بن عربي (متوفاي 543 هجري) در كتاب العواصم من القواصم كه عليه شيعه است، در صفحه 248 از كتاب الإمامة و السياسة نقل ميكند. جناب آقاي يوسف بن محمد آندلسي مالكي (متوفاي 604 هجري) در كتاب الفباء در محاضراتشان، در صفحه 478، از اين كتاب نقل ميكند. جناب تقي الدين فارسي مكي (متوفاي 832 هجري) در كتاب العقد الثمين في تاريخ البلد الأمين، صفحه 672، از اين كتاب نقل ميكند. آقاي إبن خلدون در تاريخ خود، جلد 2، صفحه 166، از اين كتاب نقل ميكند. با توجه به اين، معنا ندارد بگوييم اين كتاب براي آقاي إبن قتيبه نيست. * * * * * * * سؤال: شما گفتيد كه عمر گفته است: «كاري از حجر الأسود بر نميآيد و سنگي بدون خاصيت است». ايشان در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودهاند كه طواف ميكردند و در آخرين طوافش در حجة الوداع با اطرافيانش برخورد ميكرد. در مورد تاريخچه حجر الأسود بيشتر بحث كنيد. جواب: قبلاً هم گفتيم كه خداوند، قبل از اين عالم، يك عالمي را به نام عالم ذر در قرآن ترسيم كرده است و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم ميفرمايد: در عالم ذر، وقتي مردم و تمام خلائق اعتراف كردند بر وحدانيت خداوند، خداوند هم اين را در اختيار حجر الأسود قرار داد. چون ما معتقديم كه تمام أشياء، داراي شعور هستند و قرآن هم ميفرمايد: وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ هيچ چيزي در عالم نيست، مگر اينكه خداوند را تسبيح ميگويد ... سوره إسراء/آيه44 الآن كه ما داريم حرف ميزنيم، اين تكهتكههاي بدنمان، خداوند را تسبيح ميگويند و اين لباسي كه بر تن ماست، ذراتش، خداوند را تسبيح ميگويند و اين گيرندههايي كه در اختيار شماست، تكهتكهاش خداوند را تسبيح ميگويند. ولي هر كسي و هر قومي و هر چيزي، با زبان و درك خودش، خداوند را تسبيح ميگويد؛ انسان با درك خودش، حيوان با درك خودش، نباتات با درك خودشان و جمادات با درك خودشان، همه، خداوند را تسبيح ميگويند. همين دست، گوش، زبان و چشم ما، فرداي قيامت، عليه ما شهادت ميدهند و نشان ميدهد كه داراي شعور هستند و وقتي صاحب اين دست، گوش، زبان و چشم اعتراض ميكند به شهادت آنها: وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا آنها ميگويند: قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ آن خدايي ما را به نطق آورد كه همهچيز را به نطق آورده است. سوره فصلت/آيه21 * * * * * * * سؤال: در مورد اين حديث كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «بعد از من، 12 نفر حكومت ميكنند». در اين مورد هم توضيح بفرماييد. آيا ميشود كه پيامبر آخر الزمان، اين حديث را بدون توضيح و تفسير بيان كنند؟ جواب: در اين رابطه هم إن شاء ا... در ايام غدير بحث خواهيم كرد. ولي آنچه كه مسلّم است، اين است جناب بخاري در صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 127، حديث 7223، اين قضيه را نقل كرده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: يكون إثنا عشر أميرا ... كلهم من قريش. خلفاء بعد از من، 12 نفر هستند و همهشان از قريش هستند. در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 3، حديث 4598 هم آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: بعد از من، 12 خليفه خواهد آمد. در بعضي از كتابهاي أهل سنت هم آمده است: كلهم من بني هاشم. همه اين 12 نفر از بني هاشم هستند. ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص315 و ج3، ص290 جالب اين است كه بعضي از آقايان أهل سنت در تفسير اين روايت گفتهاند: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است كه جانشينان من 12 نفر هستند، ولي ما نفهميديم يعني چه؟ آقاي إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 13، صفحه 181 صراحتا نقل ميكند از بزرگانشان مانند إبن جوزي و مهلب و إبن بطال و ميگويد: ما هر چه گشتيم و از هر كسي سؤال كرديم، هيچكس متوجه عبارت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نشده است كه خلفاء بعد از او 12 نفر هستند، يعني چه؟ چون آقايان به خلافت بني أميه و بني عباس معتقد هستند و هر كدامشان چندين خليفه دارند و بني أميه، حدود 25 خليفه و بني عباس هم حدود 34 نفر و با اين 12 خليفه، جور در نميآيد. خود آقاي إبن حجر هم مقداري از بني أميه و بني عباس را جمع ميكند با خلفاء راشدين و امام حسن (عليه السلام) را اضافه ميكند و در آخر هم ميگويد كه ما نفهميديم منظور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از اين روايت چيست؟ اينها، بازي با شريعت است. لذا، اين روايت، غير از تطبيق با مذهب شيعه اماميه، با هيچ مذهبي تطبيق نميكند. * * * * * * * سؤال: من با يكي از أهل سنت صحبت ميكردم و ايشان گفت كه حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي در يكي از كتابهايشان گفتهاند كه عايشه و حفصه، توبه كردهاند. نظر استاد حسيني قزويني در اين مورد چيست؟ جواب: اين مطلب، إفتراء به حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي است و ما هم همچنين چيزي را نگفتهايم. آن آقاياني كه مدعي هستند، بايد ثابت كنند. اينكه عايشه، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أم المؤمنين است، از اين جهت، قابل احترام ما است، ولي اينكه ايشان آمد در برابر امام زمانش و خليفه بر حق و خليفه منتخب صحابه و مهاحرين و انصار قيام كرد، چيزي است كه باعث كشته شدن حدود 30 هزار انسان شد و بر خلاف اين آيه است: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى سوره أحزاب/آيه33 و بر خلاف نظر خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است كه بارها پيشگويي كرده بود كه يكي از همسران من در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) ميايستد. اينها مطالبي است كه در تاريخ، ثابت است و هيچ شك و شبههاي در آن نيست. ولي اينكه آيا ايشان توبه كردهاند يا خير، ثابت نيست. در روايات متعددي از كتب أهل سنت آمده است كه ايشان هر وقت به فكر جنگ جمل ميافتادند، قطرات اشكش جاري ميشد و حتي در بعضي از روايات آمده است كه ميگفت: «اي كاش! نسياً منسياً بودم و من به دنيا نيامده بودم و گرفتار قضيه جنگ جمل نميشدم». اين مطالب آمده است. ولي اينكه حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي گفته باشد ايشان توبه كرده است يا ما گفته باشيم، اينچنين چيزي نيست. ما در مورد توبه كردن يا نكردن ايشان، اظهار نظري نميكنيم و آنچه كه مطرح است، اين است كه عملكرد ايشان، خلاف قرآن و سنت و خلاف اعترافات خود ايشان است. ما اين را از منابع أهل سنت با سندهاي صحيح نقل ميكنيم و قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز ميگذاريم. * * * * * * * سؤال: يك نفر زنگ زد و گفت كه غير از حضرت علي (عليه السلام)، بقيهشان منافق بودند. همه از برنامه شما لذت ميبرند، ولي بعضي از برنامهها را ميبينيم كه برخي مشكل دارند و بعضي مطالب را مطرح ميكنند كه توهين به جهان اسلام و تشيع است. جواب: بيننده عزيز! ما علم غيب نداريم كه بينندهاي كه تماس ميگيرد، چه مطلبي را ميخواهد بگويد. ما اگر بدانيم كسي به شيعه يا أهل سنت ميخواهد توهين كند، ما اجازه صحبت كردن به او را نميدهيم و در اول بحث هم اين مطلب را گفتيم. اگر مطالب تندي باشد، عزيزان ما در اتاق فرمان، تلفن را قطع ميكنند. ولي وقتي در بين حرف آنها ميگوييم «ممنون و متشكر»، يعني ديگر حرف نزن و صحبت خود را تمام كن. اينكه گفت: «غير از حضرت علي (عليه السلام) و پيروانش، منافق هستند»، مطلبي است كه صحيح مسلم هم به آن صراحت دارد كه حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلى الله عليه و سلم إلى أن لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق. قسم به كسي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من فرمود: جز مؤمن، كسي تو را دوست نميدارد و جز منافق، كسي دشمن تو نيست. يعني يكي از نشانههاي نفاق، بغض و كينه نسبت به علي بن أبي طالب (عليه السلام) است و شك و شبههاي نيست كه هر كس از شيعه و سني و وهابي، محبت حضرت علي (عليه السلام) را نداشته باشد و نسبت به حضرت علي (عليه السلام) كدورت داشته باشد، شكي نيست كه همچنين فردي، منافق است. هر فردي با هر گرايشي، اگر دشمني حضرت علي (عليه السلام) را داشته باشد و محبت حضرت علي (عليه السلام) را كه مضمون اين آيه است: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى سوره شورى/آيه23 را نداشته باشد، شكي نيست كه منافق است. ولي ما به عزيزاني كه روي خط ميآيند، توصيه ميكنيم كه كاري نكنند كه با احساسات و عواطف أهل سنت بازي شود و اگر كساني از أهل سنت روي خط ميآيند، كاري نكنند كه با احساسات و عواطف شيعه بازي شود. اين پيامكهايي كه به دست ما ميرسد، بعضي از أهل سنت، اهانتها و جسارتهايي را نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) روا ميدارند. اي كاش! ميشد كه ما اين پيامكها را نشان بدهيم تا شما بدانيد كه ما با چه افرادي طرف هستيم. افرادي كه هيچ حدّ و حسابي براي بيحيائيشان نميتوان قائل شد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: دلسوخته -
تاريخ: 14 دي 89 - 20:07:24
سلام ماجراي مناظره با اين اقاي حيدري؟؟چي شد؟؟؟قبول کرد که بيايند مناظره کنند يا همچنان فرار را ترجيح مي دهند..مناظره بهترين روش براي رسوايي مدعيان اولي و دومي و سومي است......فهميدند که چيزي ندارند اما همچنان بر افکار باطل خود پاي مي فشرند.... |
2 |
نام و نام خانوادگي: نجات قاضي پور -
تاريخ: 12 بهمن 89 - 19:34:53
سلام من يه سوال دارم...چطوري آية الله دكتر قزويني به شبكه ي نور ميتوانند نگاه كنند، سايتش كه فكر كنم فيلتره...خود شبكه را هم اگر سايتش فيلتر باشد لابد پارازيت ميزنند...تازه اگر از فيلتر شكن هم استفاده بشه باز مشكلات ديگري چون سرعت پايين را هم داره... حالا اگر فرض كنم دولت آزادي مخصوصي نسبت به آية الله قزويني براي بيان اعقايد و تحقيقاتش در نظر گرفته......اما چطوري بعضي از بيننده هايي كه زنگ ميزنند ظاهراً ميتوانند به شبكه ي نور نگاه كنند. اصلا شبكه نور چرا فيلتره؟ مگر اين سايت نسبت به سوال كاربران پاسخ گو نيست؟ تازه اگر بخاطره فحاشي فيلتر شده خود همين سايت دانلود فايلي را قرار داده بود كه بخشي از برنامه ي آقاي ملازاده بود... |
3 |
نام و نام خانوادگي: نجات قاضي پور -
تاريخ: 12 بهمن 89 - 20:00:22
سلام آيا مقدار دقيق خلفاي عباسي 37 نفر است؟ سفاح ابوجعفر منصور ابوعبدالله محمد مهدي ابومحمد موسي هادي هارون الرشيد امين مأمون معتصم واثق متوکل عليالله ابوجعفر محمد منتصر ابوالعباس احمد مستعين المعتز بالله ابواسحاق محمد مهتدي ابوالعباس محمد معتمد معتضد ابواحمد علي مکتفي ابوالفضل جعفر مقتدر ابومنصور محمد قاهر ابوالعباس محمد راضي ابواسحاق ابراهيم متقي ابوالقاسم عبدالله مستکفي المطيع لله ابوبکر عبدالکريم طائع ابوالعباس احمد قادر ابوجعفر عبدالله قائم ابوالقاسم عبدالله مقتدي ابوالعباس احمد مستظهر ابومنصور فضل مسترشد ابوجعفر منصور راشد ابوعبدالله محمد مقتفي مستنجد مستضي ابوالعباس احمد ناصر ابونصر محمد ظاهر ابوجعفر مستنصر مستعصم عباسي از ويكي پديا: http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%8A_%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D9%8A |
4 |
نام و نام خانوادگي: معصومي -
تاريخ: 12 فروردين 90 - 11:42:12
وهابيت بايديک مقداربخودنگاه کند :اگرمسلماني قبر رسول خدا وياديوار کعبه را ببوسدفورآ اتهام شرک برآن وارد ميکنند.درست است ؟ اي مومنين ! واي مسلمين !!!!! آياآمدن ملک عبدالله شاه سعودي ازامريکارا درتلويزيونهاي خود نگاه کرديد که همه پيروجوان بازوي شاه پيشاني شاه دست شاه را باچه عجله مي بوسيدن شما قضاوت کنيد.اگربوسيدن درمذهب وهابيت حرام است .چرا؟ اين بت زنده راکه نه تقواداردونه دين مي بوسيد.واگربوسيدن جايزاست ؟ چرا؟مسلمانهايکه با عشق وعلاقه ازسراسردنيا مشرف بزيارت ميشوندبا عواطف شان بازي ميکنيد؟آيا اين مذهب با فطرت انساني سازگاري دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و ياشاه سعودي ازمرقدحضرت رسول خدا وياکعبه شريف باارزش تراست؟و موقعيکه مسلمانهاراموردلدوکوب درهنگام زيارت قرارميدهيدخجالت نميکشيداي ؟!؟! |
5 |
نام و نام خانوادگي: نجات قاضي پور -
تاريخ: 25 مرداد 90 - 07:13:34
سلام من نميدانم وهابيت اين مسائل را احساس نمي کند؟ |