* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 09 شهريور 1389 | تعداد بازديد: 1842 | |
تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 12 - شب شهادت حضرت علي (عليه السلام) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 12 شبكه جهاني ولايت : شب شهادت حضرت علي (عليه السلام) ـ 09 / 06 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي كاشاني در ابتداء برنامه، چند كلمه راجع به فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) براي ما صحبت بفرماييد. استاد حسيني قزويني به حق بايد اعتراف كنيم كه سخن گفتن درباره أمير المؤمنين (عليه السلام) سخت است و عقل و زبان بشري و اين حروف 28 گانه تهجّي، از بيان آن عاجز است. كسي ميتواند درباره حضرت علي (عليه السلام) سخن بگويد كه خودش از سرچشمه وحي، آب علم را نوشيده باشد. وگرنه سخن گفتن ما درباره حضرت علي (عليه السلام)، مطابق فكر، عقل و سطح معلومات خود ما است و شايد نسبت به ساحت مقدسش جسارت باشد. ولي ما از باب اينكه: آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد آنچه كه از آثار ائمه (عليهم السلام) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به ما رسيده و با دركي كه عقول ما ميكند، نكاتي را براي بينندگان عزيز تبيين ميكنم. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: علي جان! غير از خدا و من، كسي تو را نشناخت. روايت اول: مرحوم حسن بن سليمان حلي (ره) در كتاب مختصر بصائر الدرجات كه از كتابهاي معتبر شيعه است، روايتي را به همين مضمون از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: يا علي! ما عرف الله إلا أنا و أنت و ما عرفني إلا الله و أنت و ما عرفك إلا الله و أنا. يا علي! خدا را جز من و تو، كسي نشناخت و مرا غير از خدا و تو، كسي نشناخت و تو را غير از خدا و من، كسي نشناخت. مختصر بصائر الدرجات للحسن بن سليمان الحلي، ص125 روايت دوم: جالب اين است كه جناب خوارزمي نقل ميكند از إبن عباس از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و مشابه اين روايت از خليفه دوم هم نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: لو أن الغياض أقلام و البحر مداد و الجن كتاب و الإنس حساب ما أحصوا فضائل علي. اگر تمام درختان قلم شوند و درياها مركب شوند و تمام جن نويسنده شوند و تمام بشر حسابگر شوند، باز هم نميتوانند فضائل علي را بشمارند. المناقب للموفق الخوارزمي، ص32 ـ كفاية الطالب للكنجي الشافعي، ص151 ـ فرائد السمطين للجويني، ج1، ص16 ـ التذكرة للسبط إبن الجوزي، ص8 آقاي صاحب بن عبّاد، از شعراي نامي عرب، شعري زيبا دارد كه من غالبا آن را در اينگونه جلسات بيان ميكنم: و قالوا: عليٌ عليٰ، قلت: لا فإن العليٰ بعلي عليٰ ميگويند علي مرتبه بالايي گرفت والايي و برتري، به بركت وجود علي است روايت سوم: آقاي يعقوبي، مورخ نامي و إبن حجر عسقلاني و ديگران نقل ميكنند: وقتي علي به خلافت رسيد، هر كدام از صحابه برخاستند و سخني درباره علي گفتند. در اين ميان، صعصعة بن سوهان برخاست و گفت: والله! يا أمير المؤمنين! قد زينت الخلافة و ما زانتك و رفعتها و ما رفعتك و لهي إليك أحوج منك إليها. به خدا قسم! اي أمير المؤمنين! اين تو بودي كه به خلافت زينت دادي، نه اينكه خلافت به تو زينت داده باشد و اين تو بودي كه مقام خلافت را بلند كردي، نه اينكه خلافت، مقام تو را بلند كرده باشد و نياز خلافت به تو، از نياز تو به خلافت بيشتر است. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص179 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص407 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر عسقلاني، چاپ مصر، ص127 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص469 روايت چهارم: آقاي خوارزمي از خليفه دوم نقل ميكند كه درباره حضرت علي (عليه السلام) گفت: عجزت النساء أن تلدن مثل علي بن أبي طالب. زنان عالم، عاجزتر از آن هستند كه فرزندي مانند علي بن أبي طالب را به دنيا بياورند. المناقب للموفق الخوارزمي، ص81 ـ مطالب السئول، ص13 ـ الأربعين للفخر الرازي، ص466 روايت پنجم: وقتي از أم المؤمنين عايشه درباره حضرت علي (عليه السلام) سؤال كردند، گفت: ذلك خير البشر و لا يشك فيه إلا الكافر. او بهترين انسانهاست و جز كافر، كسي در أفضليت او بر ديگران شكي نميكند. كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص625 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج3، ص124 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص374 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص273 ـ الثقات لإبن حبان، ج9، ص81 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج4، ص10 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص205 روايت ششم: آقاي مسلم نيشابوري در صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 61 از خود أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند: و الذي فلق الحب و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلي الله عليه و سلم إلي أنه لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق. قسم به كسي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! از وصاياي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من اين بود كه جز مؤمن، كسي مرا دوست نميدارد و جز منافق، كسي با من دشمني نميكند. مسند احمد، ج1، ص84 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص42 ـ سنن النسائي، ج8،ص 117 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج10، ص151 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص494 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص47 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص347 ـ صحيح إبن حبان، ج15، ص367 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1100 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص120 در روايتي هم داريم كه امام صادق (عليه السلام) به شيعيان فرمود: اگر شيريني و حلاوت محبت حضرت علي (عليه السلام) را در دلتان احساس كرديد، در حق مادرتان دعا كنيد كه در حق پدرتان خيانت نكرده است. شيريني محبت حضرت علي (عليه السلام)، چيزي نيست كه به هر كسي بدهند. روايت هفتم: امام قرطبي نقل ميكند: عن جماعة من الصحابة أنهم قالوا : ما كنا نعرف المنافقين علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام. تعدادي از صحابه ميگفتند: اگر ما ميخواستيم در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) منافقين را بشناسيم، با كينه و بغضشان نسبت به علي عليه السلام ميشناختيم. تفسير القرطبي، ج1، ص267 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص66 ـ تفسير الآلوسي، ج26، ص78 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص155 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص284 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص30 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص321 ـ العثمانية للجاحظ، ص308 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص392 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص93 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص129 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص328 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج8، ص446 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص83 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص106 روايت هشتم: اين روايت تير خلاص است و اگر اين روايت در منابع أهل سنت نبود، آن را عرض نميكردم. اين روايت هم جزء فرهنگ مردم شده است و در كتابهاي لغت أهل سنت مانند النهاية في غريب الحديث إبن أثير و لسان العرب إبن منظور و تاج العروس زبيدي در ماده بَوَرَ آمده است كه أبو سعيد خدري نقل ميكند: كنا معاشر الأنصار نبور أولادنا بحبهم عليا عليه السلام، فإذا ولد فينا مولود فلم يحبه عرفنا أنه ليس منا. ما گروه انصار، فرزندانمان را به محبت علي عليه السلام آزمايش ميكرديم. اگر فرزندي به دنيا ميآمد و ميديديم كه علي را دوست نميدارد، يقين ميكرديم كه آن فرزند از ما نيست و زنمان در حقمان خيانت كرده است. كفاية الطالب للكنجي الشافعي، ص70 ـ أسني المطالب لإبن الجزري، ص8 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص110 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص449 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص287 آقاي إبن اثير در كتاب لغت خود النهاية في غريب الحديث عمدتاً رواياتي را آورده كه اين روايات، داخل فرهنگ مردم شده است و در جلد 1، صفحه 161 و آقاي إبن منظور در لسان العرب، جلد 4، صفحه 87 و آقاي زبيدي در تاج العروس، جلد 6، صفحه 118 در ماده بَوَرَ آوردهاند و اين نشان ميدهد كه اين روايت، تمام قنطرههاي رجالي را گذرانده است و آنچنان شهرت يافته كه وارد فرهنگ مردم شده است؛ بهطوري كه لغتشناسان نامي أهل سنت، اين را به عنوان يك اصل مسلّم و داخل در فرهنگ مردم، در كتابهايشان آوردهاند. روايت نهم: يكي از بالاترين نعمتها كه حتي از نعمت توحيد و رسالت هم بالاتر است، نعمت ولايت است. در آيه 67 سوره مائده، خطاب به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ آقاي سيوطي در الدر المنثور و آقاي آلوسي در روح المعاني و آقاي رشيد رضا در المنار آوردهاند: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ «بأن عليا مولي المؤمنين (يا بأن عليا ولي المؤمنين)» وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ تفسير الآلوسي، ج6، ص193 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 اگر ولايت حضرت علي (عليه السلام) معرفي نشود، رسالت ناتمام ميماند. اگر ما بخواهيم در رابطه با همين يك آيه، دهها جلسه صحبت كنيم، باز هم حق مطلب أداء نشده است. روايت دهم: در روايت آمده است كه بعضي از افراد، خدمت امام صادق (عليه السلام) آمدند و طعنه زدند و گفتند: شما ميگوييد كه همه شيعيان أهل بهشت هستند. حضرت فرمود: بله. گفتند: برخي از آنها گناه ميكنند و شراب ميخورند و نماز نميخوانند و ظلم ميكنند! حضرت فرمود: چون خداوند شيعيان را دوست دارد، آنها را در دنيا به مصيبتهايي گرفتار ميكند و به خاطر اين گرفتاريها، گناهانشان پاك ميشود. در روايت هم داريم كه اگر خداوند، بندهاي را دوست داشته باشد، اگر آن بنده گناه كرد، خداوند او را به گرفتاري و ناراحتي مبتلا ميكند تا كفاره گناهانش شود. ولي خداوند نسبت به كفار كه آنها را دوست ندارد، هر چقدر هم كه گناه كنند، نعمتهاي بيشتري به آنها ميدهد تا زمانيكه جان آنها را بگيرد. گفتند: اگر گناهانشان به قدري زياد بود كه با اين گرفتاريهاي دنيوي هم پاك نشدند؟ حضرت فرمود: خداوند آنها را در قبر عذاب ميكند تا از گناهانشان پاك شوند. گفتند: اگر گناهانشان به قدري زياد بود كه با عذاب قبر هم پاك نشد؟ حضرت فرمود: وقتي خداوند آنها را در روز قيامت حاضر ميكند، بر آنها سختگيري ميكند و مشكلاتي را برايشان پيش ميآورد تا كفاره گناهانشان شود. گفتند: اگر يك شيعهاي بود كه با گرفتاريهاي قيامت هم گناهانش پاك نشد؟ حضرت فرمود: پس ما در آنجا چه كاره هستيم؟ ما شفاعتش ميكنيم و نميگذاريم به جهنم برود. عزيزان شيعه! دوستداران أهل بيت (عليهم السلام)! ـ حتي از أهل سنت هم خيليها دوستدار أهل بيت (عليهم السلام) هستند و چه بسا راه را گم كرده باشند و مسايلي برايشان مشتبه است و اگر آن مسايل روشن شود، آنها هم راه حق را از غير حق تشخيص ميدهند و ما ميبينيم كه روزانه، هزاران و دهها هزار نفر از عزيزان أهل سنت به طرف أهل بيت (عليهم السلام) كشيده ميشوند ـ، نعمت أهل بيت (عليهم السلام)، نعمتي است كه هيچ چيزي با آن برابري نميكند. * * * * * * * آقاي كاشاني با توجه به منابع أهل سنت، آيا ميتوانيد چند آيه از قرآن بياوريد كه صراحتاً در حق أمير المؤمنين (عليه السلام) نازل شده باشد؟ استاد حسيني قزويني جناب إبن عساكر، سيوطي و إبن حجر عسقلاني نقل كردهاند كه إبن عباس ميگويد: نزلت في علي ثلاثمائة آية. 300 آيه در حق علي نازل شده است. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص364 ـ تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص171 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر عسقلاني، چاپ مصر، ص196 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج6، ص219 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج2، ص473 أخيراً هم كتابهايي نوشته شده به نام علي في القرآن كه آيت ا... شيرازي در 2 جلد نوشتهاند و اين آيات را غالباً از منابع أهل سنت ذكر كردهاند و جديداً هم كتابي 4 جلدي در همين رابطه نوشته شده است. همچنين آقاي سيوطي در تاريخ الخلفاء، صفحه 172 و آقاي زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه در السيرة النبوية، جلد 2، صفحه 11 آوردهاند: نزلت في علي أكثر من ثلاثمائة آيه. بيش از 300 آيه در حق علي نازل شده است. در اين زمينه، مطالب زيادي است و رواياتي كه أهل سنت آوردهاند را اگر بخواهيم بيان كنيم، به ديگر سؤالات جنابعالي نميرسيم. * * * * * * * آقاي كاشاني مهمترين آيهاي كه ميتوانيم استناد كنيم كه در حق أمير المؤمنين (عليه السلام) نازل شده است، كدام است؟ استاد حسيني قزويني آيات زيادي در اين مورد وجود دارد. در مورد خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام)، بهترين آيه، آيه 55 سوره مائده است. ولي آيهاي كه در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده، آيه 61 سوره آل عمران، يعني آيه مباهله است: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ وقتي آيه نازل شد: و لما نزلت هذه الآية، «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ» دعا رسول الله صلي الله عليه و سلم عليا و فاطمة و حسنا و حسينا، فقال: أللهم هؤلاء أهلي. صحيح مسلم، ج7، ص120، ح6373 آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حسنين (عليهما السلام) را با خودشان براي مباهله بردند. إبن كثير دمشقي هم صراحت دارد: «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ» رسول الله صلي الله عليه و سلم و علي بن أبي طالب. مراد از «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ»، رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و علي بن أبي طالب هستند. تفسير إبن كثير، ج1، ص379، چاپ دار المعرفة بيروت آقاي زمخشري كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، در تفسير الكشاف، جلد 1، صفحه 370 وقتي به اين آيه ميرسد، ميگويد: و فيه دليل لا شيء أقوي منه علي فضل اصحاب الكساء. هيچ دليلي قويتر از اين آيه براي فضيلت أصحاب كساء نيست. الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل للزمخشري، ج1، ص434 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج2، ص503 طبق اين آيه، أمير المؤمنين (عليه السلام)، نفْس و همسطح و همسنگ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و در تمام فضائل و مناقب با رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) يكسان است؛ غير از وحي و نبوت. * * * * * * * آقاي كاشاني ما در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) اينهمه حديث داريم كه شيعه و سني هم آوردهاند. مهمترين حديث در منابع أهل سنت كه ميتوانيم در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) به آن استدلال كنيم و به آن افتخار كنيم، چيست؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه، شايد بعضي از بينندگان أهل سنت احساس كنند كه ما داريم غلوّ ميكنيم. روايت اول: آقاي احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله ـ تعبيري را آورده است كه شايد در بيش از 50 مصدر از مصادر معتبر أهل سنت هم آمده باشد كه گفته است: ما جاء لأحد من اصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم من الفضائل بالأسانيد الصحاح مثل ما لعلي رضي الله عنه. فضائلي كه درباره علي رضي الله عنه با سندهاي صحيح آمده، در حق هيچيك از صحابه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نيامده است. مناقب احمد بن حنبل، ص163 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص107 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص51 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص298 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص464 ـ تفسير الثعلبي، ج4، ص81 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص27 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص418 ـ المناقب للخوارزمي، ص11 ـ الكامل في التاريخ - ابن الأثير، ج3، ص399 روايت دوم: بهترين روايتي كه آقايان أهل سنت در اينجا آوردهاند و گفتهاند بالاترين حديث در فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) است، روايتي است كه جناب إبن أبي عاصم در كتاب السنة آورده است و تمام روايات آن محكوم به صحت است. ايشان نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمودند: ما سألت الله عز وجل شيئا إلا سألت لك مثله و لا سألت الله شيئا إلا أعطانيه. إلا أنه قال لي: لا نبي بعدك. قال القاضي: لا أعرف في فضيلة علي حديثا أفضل منه. من هرچه را كه از خداوند خواستم، مانند همان را براي تو هم خواستم و چيزي از خدا نخواستم كه به من نداده باشد. ... قاضي عياض (از شخصيتهاي برجسته أهل سنت كه فقيه و محدث و متكلم است) ميگويد: من تا به حال بالاتر از اين حديث، در فضيلت علي نديدهام. كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص582 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج8،، ص47 ـ أمالي للمحاملي، ص204 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص110 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص298 اين نشان ميدهد همانطور كه در آيه مباهله عرض كرديم، در تمام فضائل، غير از بحث نبوت و وحي، همطراز و همسنگ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از تمام ملائكه و أنبياء (عليهم السلام) برتر است، پس حضرت علي (عليه السلام) هم كه از ملائكه و أنبياء (عليهم السلام) برتر است. روايت سوم: روايتي از احمد بن حنبل و عبد الله بن عمر نقل شده كه خيلي جالب است و شايد مضمون اين روايت را خيلي از بنده شنيده باشند. راوي ميگويد از احمد بن حنبل سؤال كردم: ما تقول في التفضيل؟ قال: في الخلافة أبو بكر و عمر و عثمان. فقلت: فعلي؟ قال: علي من أهل بيت، لا يقاس بهم أحد. كداميك از صحابه أفضل هستند؟ گفت: در خلافت، أبو بكر و عمر و عثمان. گفتم: پس علي چه شد؟ گفت: علي از أهل بيت است و أحدي با آنها قابل مقايسه نيست. مناقب احمد لإبن الجوزي، ص163 از عبد الله بن عمر هم نقل ميكنند: إذا عددنا، قلنا: أبو بكر و عمر و عثمان. فقال له رجل: يا أبا عبد الرحمان! فعلي؟ قال: ويحك! علي من أهل البيت لا يقاس بهم، علي مع رسول الله في درجته ، إن الله يقول : «وَ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ (طور/21)» ففاطمة مع رسول الله في درجته و علي معهما. وقتي صحابه را در أفضليت ميشمرديم، ميگفتيم: أبو بكر و عمر و عثمان. مردي به عبد الله بن عمر گفت: اي أبو عبد الرحمان! پس علي چه شد؟ عبد الله بن عمر گفت: واي بر تو! علي از أهل بيت است و با كسي با أهل بيت قابل مقايسه نيست؛ علي همدرجه رسول الله است. خداوند ميفرمايد: «وَ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ» پس فاطمه هم همدرجه رسول الله است و علي هم همدرجه آنهاست. شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص271 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص297 شعري از إبن أبي الحديد معتزلي در حق حضرت علي (عليه السلام) آقاي إبن أبي الحديد المعتزلي سني كه از اول تا آخر شرح نهج البلاغه تلاش ميكند خلافت أبو بكر و عمر را تثبيت كند و از همان اول خطبه كه ميگويد: الحمد لله الذي ... و قدم المفضول علي الأفضل. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص3 عقيده خودش را نشان ميدهد، ولي وقتي به حضرت علي (عليه السلام) ميرسد، أشعاري دارد كه جالب است. عزيزاني كه به حرم أمير المؤمنين (عليه السلام) مشرف شدهاند، وقتي وارد حرم ميشوند، در بالاي ضريح، در گنبد، ميبينند كه اشعاري از إبن أبي الحديد المعتزلي را در آنجا حكّ كردهاند: يا برق! إن جئت الغري فقل له أتراك تعلم من بأرضك مودع؟ فيك إبن عمران الكليم و بعده عيسي يقفه و أحمد يتبع بل فيك جبرئيل و ميكائيل و إسرافيل و الملأ المقدس أجمع بل فيك نور الله جل جلاله لذوي البصائر يستشف و يلمع فيك الأمام المرتضي، فيك الوصي المجتبي، فيك البطين الأنزع اي برق! چون به سرزمين نجف رسيدي، به آن بگو: آيا ميداني چه كسي در تو مدفون است؟ موسي بن عمران كليم الله و پس از او عيسي و پس از وي احمد در تو نهاناند. بلكه جبرئيل، ميكائيل، إسرافيل و همه فرشتگان عالم مقدس بالا در تو نهفتهاند. بلكه نور خداي ذو الجلال است كه براي بينندگان ميدرخشد و تلألؤ دارد. در تو امام مرتضي، در تو وصي برگزيده مصطفي، در تو آن مرد پر از علم و دور شده از شرك و كفر خفته است. هذا ضمير العالم الموجود عن عدم و سر وجوده المستودع اين باطن عالمي است كه از كتم عدم به وجود آمده و سر پنهان وجود آن است. لولا حدوثك قلت إنك جاعل الأرواح في الأشباح و المستنزع لولا مماتك قلت إنك باسط الأرزاق تقدر في العطاء و توسع اگر نه اين بود كه تو خود حادث و مخلوقي، ميگفتم تويي كه ارواح را در اجساد قرار ميدهي و بيرون ميكشي. و اگر مرگ تو نبود، ميگفتم تويي كه روزيها را ميگستري و در بخشش تنگ ميگيري و گسترش ميدهي. الروضة المختارة (شرح القصائد العلويات السبع) لإبن أبي الحديد المعتزلي، ص136 ـ الإمام علي بن أبي طالب لإحمد الرحماني الهمداني، ص375 تعبير جرج جرداق مسيحي از حضرت علي (عليه السلام) همچنين جرج جرداق مسيحي در كتاب الإمام علي صوت العدالة الإنسانية، جلد 1، صفحه 49 و در ترجمهاش امام علي و حقوق بشر، جلد 1، صفحه 69 تعبيري در مورد حضرت علي (عليه السلام) دارد و ميگويد: ماذا عليك يا دنيا لو حشدت قواك فأعطيت في كل زمن عليا بعقله وقلبه ولسانه وذي فقاره اي دنيا! چه ميشد كه تمام قدرت خود را بسيج ميكردي و در هر دوره و عصري، شخصيتي همانند علي با همان عقل، قلب، زبان و ذو الفقارش به جامعه بشري تحويل ميدادي. تعبير شبلي شميل از حضرت علي (عليه السلام) آقاي شبلي شميل هم كه شاگرد داروين و ناشر نظريه تحول در شرق است و منكر مقدسات است، وقتي به حضرت علي (عليه السلام) ميرسد، ميگويد: الإمام علي بن أبي طالب عظيم العظماء، نسخة مفردة، لم ير لها الشرق و لا الغرب صورة طبق الأصل، لا قديما و لا حديثا. امام علي بن أبي طالب بزرگ بزرگان است و تنها شخصيت جهان است كه جهان هستي، نه در گذشته و نه در حال، همانند او را نديده است. الإمام علي صوت العدالة الإنسانية، جلد 1، صفحه37 * * * * * * * آقاي كاشاني شنيدهام كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در ماه شعبان، آن خطبه عجيب راجع به ماه رمضان را خواندند، أمير المؤمنين (عليه السلام) بلند شدند و فرمودند: كدام عمل، با فضيلتترين اعمال است؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: الورع عن محارم الله. سپس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گريه كردند و أمير المؤمنين (عليه السلام) علت گريه را پرسيدند و حضرت فرمود: به خاطر تو گريه ميكنم كه در اين ماه، محاسنت به خون سرت خضاب ميشود. اين يك نوع إخبار بود از قبل، از مظلوميت أمير المؤمنين (عليه السلام) كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از آن خبر دادند. آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جاهايي ديگر، خبر از مظلوميت أمير المؤمنين (عليه السلام) و ظلمهايي كه نسبت به ايشان ميشود، داده است؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه، سخن زياد است. روايتي را كه بزرگان أهل سنت آوردهاند و بر صحت آن تصريح كردهاند، ميخوانم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در يك باغي در اطراف مدينه بوديم كه ديدم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) گريه ميكند: قلت: يا رسول الله! ما يبكيك؟ قال: ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي. گفتم: اي رسول خدا! چرا گريه ميكنيد؟ حضرت فرمود: كينههايي خفته در سينه بعضيها ميبينم كه بعد از من، به منصه ظهور خواهد رسيد. در اينجا أمير المؤمنين (عليه السلام) نگران اين كنيهها و ظلمها نشد و عرضه داشت: يا رسول الله! في سلامة من ديني؟ قال: في سلامة من دينك. اي رسول خدا! آيا در آن حال، دين من سالم است؟ حضرت فرمود: دين تو در سلامت است. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص60 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج7، ص173 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج4، ص480 ـ المناقب للخوارزمي، ص65 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج23، ص240 در روايت ديگري كه حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 140 ميآورد و صراحت دارد كه اين روايت صحيح است، أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: مما عهد إلي النبي (صلي الله عليه و سلم) أن الأمة ستغدر بي بعده. از وصاياي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من اين بود كه أمت، بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، در حق من حيله ميكنند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روزي به أمير المؤمنين (عليه السلام) بشارت دادند: من روزي را ميبينيم كه محاسن تو از خون فرقت خضاب شده است. كه إن شاء ا... اينها را هم عرض خواهيم كرد. * * * * * * * آقاي كاشاني خيليها اين را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) مطرح كردهاند كه هر كسي، يك طوري از دنيا ميرود. مظلوميت أمير المؤمنين (عليه السلام) كه ما خود را سينهچاك ايشان ميدانيم و مدعي هستيم كه دنيا و بشريت بايد سياهپوش شود و عزاداري كند، آيا فقط اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در محراب عبادت كشته شده است؟ يا نه، اوج مظلوميت او در چيز ديگري است؟ استاد حسيني قزويني اين تعابير از أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده است كه فرمود: من مظلومترين انسان عالم هستم. يا فرمود: ما زلت مظلوما منذ قبض الله نبيه. از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت، مظلوميت قرين من بود. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج20، ص283 ـ الشافي في الإمامة، ج3، ص223 همچنين در الإمامة و السياسة إبن قتيبة الدينوري نقل شده است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) ميفرمايد: أيم الله يا بني! ما زلت مبغيا علي منذ هلك جدك. اي فرزندم! قسم به خدا! روزي كه جدت از دنيا رفت، همواره در حق من ظلم شد. الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص49 در كتاب بحار الأنوار آمده است: ما زلت مظلوما منذ ولدتني أمي. از روزي كه از مادرم به دنيا آمدم، من همواره مظلوم بودهام. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج27، ص62 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج12، ص124 ـ علل الشرائع للشيخ الصدوق، ج1، ص45 من هر وقت به ياد اين روايت ميافتم، بياختيار منقلب ميشوم. علامه مجلسي (ره) در ذيل اين روايت آورده است: حتي أن عقيلا كان يصيبه رمد فقال: لا تذروني حتي تذروا عليا، فيذروني و ما بي رمد. بهطوريكه گاهي عقيل به درد چشم مبتلا ميشد و ميگفت: من نميگذارم دوا به چشم من بريزيد، مگر اينكه اول به چشم علي بريزيد؛ با اينكه من مبتلا به درد چشم نبودم. جمله جالبي كه من در اين زمينه ديدم كه واقعا قلب انسان را كباب ميكند، اين است: بينا علي عليه السلام يخطب إذ قام أعرابي، فصاح: وا مظلمتاه! فاستدناه علي عليه السلام، فلما دنا قال له: إنما لك مظلمة واحدة و أنا قد ظلمت عدد المدر و الوبر. قال: و في رواية عباد بن يعقوب، أنه دعاه فقال له: ويحك! و أنا و الله! مظلوم أيضا، هات فلندع علي من ظلمنا. روزي علي (عليه السلام) بر بالاي منبر بود و يك شخص عرب بلند شد و فرياد زد: در حق من ظلم شده است. علي از او خواست كه جلوتر بيايد. وقتي جلو آمد، علي به او فرمود: در حق تو يك ظلم شده است و به اندازه گياهان و ريگهاي روي زمين در حق من ظلم شده است. در روايت عباد بن يعقوب آمده است كه فرمود: واي بر تو! به خدا قسم! من هم مظلوم هستم. جلوتر بيا تا با هم نفرين كنيم نسبت به كسي كه در حق ما ظلم كرده است. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص106 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج34، ص337 ـ الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفي، ج2، ص489 أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه شقشقيه ميفرمايد: فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجا. پس صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود. اين اوج مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) است. ولي باز هم من مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) را در اين نميبينم كه حق او را غصب كردند و او را 25 سال خانهنشين كردند و او را كشانكشان، مظلومانه به مسجد بردند و به زور بيعت گرفتند و به خانهاش حمله كردند و او را تهديد به آتش زدن كردند و بالاتر از اين؛ من مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) را در اين نميبينم كه همسرش را جلوي چشمش كتك زدند و همسرش جلوي چشمش پرپر زد، بهطوري كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 202 نهج البلاغه ميفرمايد: قلّ يا رسول الله! عن صفيتك صبري و ورق عنها تجلدي ... أما حزني فسرمد ، وأما ليلي فمسهد اي پيامبر خدا! صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه (سلام الله عليها) كم شده و توان خويشتنداري ندارم ... از اين پس اندوه من جاودانه و شبهايم، شب زندهداري است. حتي بعد از حدود 38 سال كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ صفين است، إبن عباس، حنا درست كرده بود و به أمير المؤمنين (عليه السلام) تعارف كرد كه او مقداري حنا استفاده كند، أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: مگر خبر نداري كه هنوز هم ما عزادار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هستيم. ببينيد! مصيبت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اينقدر بر قلب حضرت علي (عليه السلام) اثر كرده است كه حتي بعد از گذشت سي و اندي سال هم فراموش نكرده است. ولي من معتقدم كه مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) اين نبود، مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) اين بود كه مردم حضرت علي (عليه السلام) را نشناختند و نفهميدند حضرت علي (عليه السلام) كيست و چيست و چه جايگاهي دارد؟ آن دانشمند اروپايي ميگويد: اي كاش! من در مسجد كوفه بودم يا يك مسجد كوفهاي درست بشود و أمير المؤمنين (عليه السلام) بالاي منبر بنشيند و آن حديث مشهور: سلوني قبل أن تفقدوني. را سر دهد و اگر من به جاي پدر عمر بن سعد بودم ـ كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) گفت: «به من بگو كه تعداد موهاي سرم چقدر است؟» و أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: «اگر بخواهم بگويم، ميگويم». ولي أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: «در داخل خانه تو، گوسالهاي در گهواره هست كه آن گوساله، فرزندم حسين را شهيد ميكند» ـ ميگفتم: يا علي! راهِ رفتن به كرات آسمان چگونه است؟ راه تسخير فضا چگونه است؟ راه پيروزي بر اين مشكلات و اين بيماريهاي صعب العلاجي كه دانشمندان امروز، با اينهمه پيشرفت، در بنبست قرار گرفتهاند، چيست؟ چون من معتقدم حضرت علي (عليه السلام) با آن دانش بيپاياني كه داشت، به گفته خودش، به راههاي آسمان از راههاي زمين آگاهتر است. * * * * * * * آقاي كاشاني من سؤالي كردم كه جواب خودم را نگرفتم: آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از نحوه شهادت أمير المؤمنين (عليه السلام) خبر دادهاند يا خير؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه، روايات متعددي داريم از كتابهاي شيعه و سني، مخصوصا در كتاب أسد الغابة في معرفة الصحابة إبن أثير جزري كه از كتابهاي معتبر أهل سنت است، إبن عباس نقل ميكند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند: إن الشهادة من وراءك، فكيف صبرك إذا خضبت هذه من هذه بدم و أهوي بيده إلي لحيته و رأسه، فقال علي: يا رسول الله! أما أن تثبت لي ما أثبت، فليس ذلك من مواطن الصبر و لكن من مواطن البشري و الكرامة. شهادت به دنبال تو ميآيد. چگونه صبر ميكني روزي كه محاسنت از خون فرقت خضاب شود و ... علي فرمود: اي رسول خدا! اگر شهادت نصيب من است، اينجا جاي صبر نيست، اينجا جاي بشارت و كرامت و افتخار است. أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص34 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص295 از جابر بن عبد الله انصاري نقل ميكنند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: إنك مقتول و هذه مخضوبة من هذه لحيتة من رأسه. تو كشته ميشوي و اين محاسنت از خون سرت آغشته خواهد شد. المعجم الأوسط للطبراني، ج7، ص218 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج2، ص247 ـ دلائل النبوة لأبو نعيم الإصفهاني، ص553 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص536 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج7، ص47 روايت ديگري در مسند أبو يعلي، جلد 8، صفحه 55 نقل شده است كه روزي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمودند: بأبي الوحيد الشهيد! بأبي الوحيد الشهيد! پدرم فداي تو باد كه تنها و شهيدي! پدرم فداي تو باد كه تنها و شهيدي! كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص618 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص549 ـ المناقب للخوارزمي، ص65 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص397 * * * * * * * آقاي كاشاني اينكه فرموديد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به شهادت حضرت علي (عليه السلام) اينگونه خبر دادند، آيا خود أمير المؤمنين (عليه السلام) هم از شهادت خودشان خبر داشتند و مطلبي را گفتهاند يا خير؟ همچنين در منابع أهل سنت، از قاتل أمير المؤمنين (عليه السلام) چگونه ياد شده است؟ استاد حسيني قزويني در روايت متعددي داريم كه جناب احمد بن حنبل در مسند خود، جلد 1، صفحه 91 نقل ميكند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) با خوارج بحث ميكردند و جعد بن بعجه به حضرت گفت: فإنك ميت. تو هم روزي خواهي مرد. فقال علي رضي الله عنه: بل مقتول، ضربة علي هذا تخضب هذه، يعني لحيته من رأسه، عهد معهود و قضاء مقضي و قد خاب من إفتري و عاتبه في لباسه. علي (رضي الله عنه) فرمود: من كشته خواهم شد. ضربهاي بر فرق من زده ميشود كه محاسن من از خون فرقم خضاب خواهد شد و اين پيماني است كه خداوند كرده است و قضاي إلهي است كه انجام خواهد شد و هر كس به خداوند إفتراء ببندد، ضرر كرده است ... . كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص544 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص647 در رابطه با قاتل أمير المؤمنين (عليه السلام) هم بايد بگويم كه غالب أهل سنت معتقدند كه او جزء أشقي الآخرين است. چون اين عبارت در عمده منابع أهل سنت آمده است. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص60 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص377 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج8، ص38 ـ الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1125 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص136 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص434 ـ تفسير القرطبي، ج20، ص78 ـ تفسير الآلوسي، ج8، ص168 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص146 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص546 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص35 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص358 فقط وهابيت و سركرده و تئورسين وهابيت، مانند إبن تيميه هستند كه نسبت به قاتل أمير المؤمنين (عليه السلام) جسورانه حرف ميزنند و اين نشاندهنده نفاق آنهاست. إبن تيمية ميگويد: و الذي قتل عليا كان يصلي و يصوم و يقرأ القرآن و قتله معتقدا أن الله و رسوله يحب قتل علي و فعل ذلك محبة لله و رسوله في زعمه. كسي كه علي را كشت، أهل نماز و روزه و قرائت قرآن بود و در حالي علي را كشت كه معتقد بود خدا و رسولش اين قتل را دوست دارند و اين كار را به خاطر محبت به خدا و رسولش انجام داد. منهاج السنة لإبن تيمية، ج1، ص153 البته آقاي إبن حزم آندلسي هم در كتاب الفِصَل، در مورد قاتل حضرت علي (عليه السلام) ميگويد: إجتهد فأخطأ و له أجر واحد. او اجتهاد كرد و در اجتهادش به خطا رفت و به خاطر اجتهادش يك أجر دارد. الآن به من خبر دادند كه جناب آقاي عبد الله حيدري از كارشناسان شبكه نور اعلام كرده است كه من حاضرم به فلاني به 3 شرط مناظره كنم: 1. به زبان عربي، 2. از قرآن، 3. رو در رو. أولاً: به زبان عربي نيازي نيست. ما ميخواهيم براي فارسي زبانان صحبت كنيم. اگر بنا شد به زبان عربي حرف بزنيم، يا در شبكه ماهوارهاي صفا حرف ميزنيم يا در ساير شبكههاي عربي زبان يا ايشان بيايد در شبكه ماهوارهاي الكوثر و با هم به زبان عربي حرف ميزنيم و هيچ مشكلي نداريم يا در شبكه ماهوارهاي العالم يا آنهايي كه احساس ميكنيم عدالت را رعايت ميكنند و مانند مجريان شما نيستند كه اگر وقت را تقسيم ميكنند، 90٪ وقت را به آقايان أهل سنت و وهابيها ميدهند و 10٪ وقت را به شيعه ميدهند. ما آنچه كه در شبكه ماهوارهاي المستقلة و در شبكه ماهوارهاي صفا ديديم، به اين شكل بوده است. وهابيها كه ميخواهند لاطائلات مطرح كنند، آزاد هستند و هيچوقت حرفشان قطع نميشود، ولي وقتي شيعه ميخواهد حرف بزند، بلافاصله حرفشان قطع ميشود و حرف وسط حرفشان مياندازند. ما حاضريم در شبكه جهاني ولايت يا شبكه ماهوارهاي نور، فرقي نميكند براي ما، بنده آماده هستم براي مناظره با ايشان به زبان فارسي. چون ايشان فارس است و بنده هم زبان مادريام فارسي است. ثانياً: اينكه ايشان ميگويد «از قرآن باشد»، مرادش چيست؟ قرآن بدون سنت؟ قرآن بدون سنت، قرآن نيست. چون خود قرآن ميگويد: وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا هر آنچه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد، عمل كنيد و هر آنچه نهي ميكند، از آن اجتناب كنيد. سوره حشر/آيه7 بعضي از بزرگان أهل سنت هم ميگويد: هر كس بگويد قرآن، ولي سنت را قبول نداشته باشد، او ضالّ و مضلّ است. قرآن بدون سنت، هيچ مفهومي ندارد. ثالثاً: اينكه ايشان ميگويد «رو در رو باشد»، ما هيچ حرفي نداريم، ايشان اگر ميتوانند به ايران تشريف بياورند، ما در خدمتشان هستيم و پذيرايي هم ميكنيم و با كمال احترام، وسيله إياب و ذهابشان را هم فراهم ميكنيم. البته ما جايزه نميتوانيم بدهيم، چون نه دلارهاي آنچناني داريم و نه ريالهاي عربستاني داريم و امكان اينكه جايزه 600 ميليون توماني تعيين كنيم، نداريم. ما با ايشان بحث ميكنيم و بينندگان عزيز ما هم قضاوت كنند. قضاوت بينندگان، بالاترين جايزه است و احتياجي به جايزه قرار دادن ندارد. ما كاملاً آماده مناظره با ايشان هستيم و ايشان را هم جزء آن افرادي كه من إستثناء كرده بودم، قرار ندادهام. چون ايشان در جلسه هفته گذشته گفته بود: فلاني گفته است من با كارشناسان شبكه ماهوارهاي نور مناظره ميكنم، غير از يكي دو نفري كه بدزبان هستند و فحاشي ميكنند. من ايشان را جزء آن فحّاشها نميدانم. آن آقاي فحّاشي كه از لندن، چشمش را ميبندد و دهانش را باز ميكند و خودش هم نميفهمد چه ميگويد، ما ارزشي براي افراد قائل نيستيم. اينها ارزش حرف زدن ندارند. ولي اگر جناب آقاي عبد الله حيدري آمادگي داشته باشد، بنده كاملا آمادگي دارم با ايشان، بي قيد و شرط، به زبان فارسي، از كتاب و أهل سنت مناظره كنم. ايشان ميگويد ما أهل سنت هستيم، چطور شد سنت را كنار گذاشته و ميخواهد از قرآن مناظره كنم. ايشان اول بگويد من أهل سنت نيستم و اهل كتاب هستم، ما حرفي نداريم و با ايشان با كتاب صحبت ميكنيم؛ ولي به شرطي كه ايشان بگويد من أهل سنت نيستم و اهل كتاب هستم. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: سؤال من درباره روزه است. ميخواهم به شهرستان بروم، ولي متولد آنجا نيستم و 120 كيلومتر تا آنجا فاصله دارد. آيا ميتوانم روزه را كامل بگيرم؟ جواب: اگر بعد از ظهر حركت كنيد، روزه آن روز را ميتوانيد بگيريد. اگر فردا هم قبل از اذان ظهر به شهرتان برگرديد، ميتوانيد نيت روزه بكنيد. ولي اگر تا قبل از اذان ظهر نرسيديد، روزه آن روز بر شما واجب نيست. * * * * * * * سؤال: (مولوي علاقي،امام جمعه أهل سنت) در مسئله خلافت، قرآن ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ سوره نساء/آيه59 در مورد «مِنْكُمْ» ميخواهم صحبت كنيم، يعني رهبران و مقتداهاي شما از خودتان. واضح است كه قيد «مِنْكُمْ» اطلاق بر تمامي انسانهايي است كه در زمان به شرايطي از شايستهسالاري ميرسند كه آن شاخصههاي رهبري در آنها متبلور ميشود. قيد «مِنْكُمْ»، لفظي عام است كه بر شخصي معين اطلاق نميشود. يعني مسئله امامت بر اساس اين فرموده قرآني منتفي است و مسئله خلافت در اين آيه واضح است. پيامبر خدا فرمود: كانت بنو إسرائيل تسوسهم الأنبياء، كلما هلك نبي خلفه نبي. پيامبران بني اسرائيل، ملتهايشان را رهبري ميكردند. هر پيامبري كه فوت ميكرد، پيامبري بعد از او ميآمد. ممكن است برادران اين را به عنوان نصّي بگيرند كه به جاي هر پيامبري، پيامبري است. اما تكمله حديث، مسئله را واضحتر ميكند كه پيامبر خدا فرمود: و أنه لا نبي بعدي و سيكون خلفاء فيكثرون، قالوا: فما تأمرنا؟ قال: فوا ببيعة الأول فالأول. ولي پيامبري بعد از من نخواهد آمد و به زودي خلفاء و جانشينان حقيقي و كاذب زيادي پيدا خواهند شد. گفتند: ما را به چه فرمان ميدهي؟ فرمود: وفا كنيد به بيعت اول، پس بيعت اول. صحيح البخاري، ج4، ص144 ـ صحيح مسلم، ج6، ص17 با توجه به اين فرمايش و نصّ كه پيامبر خدا فرمود: إذا بويعتم لخليفتين، فوا ببيعة الأول. اگر در يك زمان، 2 خليفه ادعاي پيشوايي أمت را كردند، به بيعت اول وفا كنيد. مسئله مشروعيت امام علي بن أبي طالب بر اساس اين نصوص، كاملاً واضح است و مشروعيت كسي ديگر هم كه در برابر امام علي بن أبي طالب قرار ميگيرد، كاملاً بطلانش ثابت است. برميگرديم به خلافتي كه حضرت أبو بكر صديق داشتند. أبو بكر صديق، يا بگوييم إجماع يا بگوييم در يك حدّي كه بخش عمدهاي از أمت اسلام، رهبري ايشان را پذيرفتند و اين جاي شك نيست. اين روايتي كه برادران أهل تشيع به عنوان اعتراض به خليفه دوم مطرح ميكنند كه حمله آورد به خانه علي بن أبي طالب، خودشان اين را ذكر ميكنند و من اين را حقيقتا بعيد ميدانم و بر فرض، بر اصل ميگيريم كه اين قضيه حمله به خانه به بيت فاطمه زهراء و بيت امام علي بن أبي طالب، اگر راست باشد و اگر اين مسئله را بپذيريم و اگر بر اساس واقعيتهاي تاريخي، در آن شك نباشد، آوردهاند كه فاطمه زهراء به عمر بن خطاب عرض كرد: آيا شما به خانه ما حمله ميآوريد و با ما سر دعوا داريد؟ ببينيد انگيزه چه بوده است؟ اين نص را به عنوان توضيح مسئله بايستي در نظر داشته باشيم و اين توضيح را عمر بن خطاب گفت. يعني كسي كه مخالفت ميكند با خليفهاي كه إجماع أمت و أكثريت قريب به اتفاق أمت آن را قبول ميكنند. فرمود: اگر بنا باشد و مستلزم اين باشد و احتياج به اين باشد كه با دخترش هم بجنگم، با دخترش هم ميجنگم، فقط به خاطر بقاء دين. هر چند ما اين مسئله را در هالهاي از ابهام ميبينيم. من هميشه خدمت دوستان عرض كردم و گفتند كه از اين شاخه به آن شاخه ميپريد. مسئله از اين شاخه به آن شاخه پريدن نيست. من عرض كردم كه در مباحث، بايد يك جايگاهي به عنوان بحث روانكاوي شخصيات صحابه را به عنوان مسئله مهم در بحثهايمان داشته باشيم. يعني بايستي به درون اشخاص نفوذ كنيم كه اينها تا چه اندازه، تا چه حدّ وفا داشتند و محبت پيامبر را داشتند. در جنگ بدر، در ميان آن 72 نفر، عباس اسير شد و عمر بن خطاب گفت: «اي عباس! مسلمان شو و ايمان بياور. به خدا قسم! اسلام آوردن تو پيش من، از اسلام آوردن پدرم خطاب، محبتر و محبوبتر و دوست داشتنيتر است». خليفه كه از طرف امت تعيين ميشود، پيامبر خدا فرمود: در صورتيكه دوم شخص وارد اين قضيه ميشود و مخالفت ميكنند در برابر بيعت أبو بكر، اين بيعت دوم و مخالفت، مشروعيت ندارد. مثلا رسول الله ميفرمايد: لو كان فاطمة بنت محمد. يعني [حتي] فاطمه به اين سروري، قانون بالا دست اوست، نه رابطه و قرابت. مسئله قرابت، جايگاهش هست، در مورد أهل بيت پيامبر قرآن ميفرمايد: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي سوره شوري/آيه23 اينها همه واضح است. منتهيٰ مسئله قانون، برتر از قوم و خويشگرايي است. جواب: صحبت شما مقداري متفرقه بود و شما اين بحث را كرديد كه «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و از كلمه «مِنْكُمْ»، تعبير كرديد به «از ميان شما»، پس مشخص است كه اين فرد، فوق بشري نيست و بايد از ميان مردم انتخاب شود. برادر عزيزم! در آيه 151 سوره بقره آمده است: كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ رسولي از ميان شما براي شما فرستاديم. آيا باز هم در اينجا ميفرماييد كه اين انتخاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، از ميان مردم است و فوق بشري نيست. در آيه 128 سوره توبه آمده است: لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ پيامبري كه از ميان خود شما آمده است. در آيه 2 سوره جمعه آمده است: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ او خدايي است كه پيامبري از ميان شما برگزيد. در اينگونه مسائل دقت كنيد و حرفهايي را كه بعضي از علماء، بدون حساب و كتاب ميزنند، نياييم همينطوري روي آنتن و در برابر ميليونها بيننده مطرح كنيم. اينكه در مورد بيعت فرموديد و دفعه قبل هم گفتم، بحث بيعت، غير از انتخاب خليفه است. با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بيعت كردند، ولي بيعت مردم براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، به نبوت مشروعيت نداد. بيعت يعني: «پيمان بر وفاداري بر عقدي كه بسته ميشود». در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 23 ، حديث 4692 هم آمده است: و إذا بويع لخليفتين، فاقتلوا الآخر منهما. اگر در يك عصري، براي 2 خليفه بيعت كنند ... يعني خليفه قبلاً معين شده است و اين خليفه، يا با انتصاب است و يا با انتخاب؛ فرقي نميكند، خليفه معين شده و براي آن خليفهاي كه معين شده، بيعت ميگيرند. بحث خليفه تمام شده و بحث بيعت رسيده است. اما اينكه شما راجع به قضاياي أبو بكر گفتيد، خود أبو بكر صراحتاً ميگويد: إن بيعتي كانت فلتة. أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص590 يعني بيعت من كاملاً اتفاقي و ناگهاني و بدون مشورت بود و متكي بر نصب و مشورت با مردم نبوده است. جناب عمر، وقتي درباره بيعت أبو بكر ميخواهد صحبت كند، ميگويد: فلا يغترن إمرؤ أن يقول: إنما كانت بيعة أبي بكر فلتة و تمت، ألا و إنها قد كانت كذلك و لكن الله وقي شرها. بيعت أبو بكر، اتفاقي و بدون مشورت و فكر و ناگهاني بود. من هم قبول دارم كه بيعت أبو بكر اتفاقي بوده است. بيعت أبو بكر، شرّ خيز و مفسدهخيز بود، ولي خداوند شرش را حفظ كرد. صحيح البخاري، ج 8 ص 26، ح6830 خود أمير المؤمنين (عليه السلام) در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 83، حديث 4240 و صحيح مسلم ، جلد 5، صفحه 154 خطاب به أبو بكر ميفرمايد: إستبددت علينا بالأمر. در أمر خلافت، تو در حق ما استبداد كردي. اين استبداد را براي ما معني كنيد كه چيست؟ در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 195، حديث 3669 عايشه صراحت دارد: لقد خَوَّفَ عمر الناس و إن فيهم لنفاقاً. عمر براي بيعت با أبو بكر، در ميان مردم، رعب و وحشت ايجاد كرد و مردم را ترساند، چون مردم منافق بودند. خود عمر هم صراحت دارد: حين توفي الله نبيه صلي الله عليه و سلم إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما. وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، تمام انصار با ما (أبو بكر و عمر) مخالفت كردند و علي و زبير و تمام كساني كه با آنها بودند، با ما مخالفت كردند. صحيح البخاري، ج8، ص26، ح6830 جالب اين است: قال رجل للزهري: فلم يبايع علي ستة أشهر؟ قال: لا و لا أحد من بني هاشم مردي به شهاب الدين زهري گفت: درست است كه علي تا 6 ماه بيعت نكرد؟ گفت: نه تنها علي، بلكه هيچيك از بني هاشم هم در اين 6 ماه بيعت نكردند. المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج5، ص472 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج6، ص300 ـ تاريخ طبري، ج2، ص448 در رابطه با قضيه حمله به خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) هم مفصلاً با بينندگان عزيز صحبت كرديم و نيازي به صحبت دوباره نيست. خود جناب أبو بكر در آخر عمرش ميگويد: من از 3 كار پشيمانم كه اي كاش انجام نميدادم: فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و أن أغلق علي الحرب ... اي كاش! من دستور حمله به خانه فاطمه را نميدادم، اگر چه خانه فاطمه به عنوان پايگاه نظامي بود ... . تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص117 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص62 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص418 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص109 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص189 آقاي ضياء الدين مقدسي هم ميگويد اين روايت صحيح است و سيوطي هم در مسند فاطمة، صفحه 34 ميگويد اين روايت صحيح است و إبن تيميه حرّاني با آن عداوتي كه با أهل بيت (عليهم السلام) دارد، ميگويد: أنه كبس البيت. عمر و أبو بكر دستور دادند و به زور وارد خانه فاطمه شدند. منهاج السنة لإبن تيمية، ج4، ص220 آن وقت اين برادر عزيزم ميگويند: اگر به زور وارد خانه شدند و تهديد به آتش كردند، به خاطر حفظ دين بوده است. شما مصدرش را هم نگفتيد و ما عرض ميكنيم أنساب الأشراف بلاذري، جلد 1، صفحه 576 كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در جلوي درب، عمر را ديد: و قالت فاطمة: يابن الخطاب! أتراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم و ذلك أقوي في ما جاء به أبوك. فاطمه گفت: آيا آمدهاي خانه مرا آتش بزني؟ عمر گفت: بله، اين كار به خاطر تقويت دين پدرت است. من از جناب علاقي سؤال ميكنم: آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي مسلمان شدن افراد، دستور حمله به خانه آنها را داد؟ آيا اين دستور جناب خليفه براي حفظ دين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مخالف آيه قرآن نيست كه ميفرمايد: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ سوره بقره/آيه256 آيا اين مخالف با سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟ آيا خود أمير المؤمنين (عليه السلام) با مخالفينش اينگونه برخورد كردند كه اينجا عمر ميگويد: «من براي حفظ دين پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، ميخواهم خانه فاطمه را به آتش بكشم»؟ اين با كداميك از آيات قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تطبيق ميكند كه اگر كسي با خليفهاي بيعت نكرد، مستوجب اين است كه خانهاش بايد به آتش كشيده شود. قرآن ميفرمايد: فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ هر كس كه ميخواهد ايمان بياورد و هر كس كه ميخواهد كافر شود. سوره كهف/آيه29 اين عمل جناب عمر، قابل توجيه نيست. * * * * * * * سؤال: خداوند در سوره واقعه، انسانها را تقسيم كرده است: فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ / ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ / وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآَخِرِينَ سوره واقعه/آيه14-12 و عده زيادي از آنهايي كه به بهشت ميروند، أهل قديم هستند و عده قليلي هم از انسانهايي امروزي به بهشت ميروند. الآن عده قليلي كه در ميان مسلمانان وجود داردند، همين شيعيان و پيروان أهل بيت (عليهم السلام) هستند. اين را براي ما توضيح بفرماييد. جواب: از برادران عزيز تقاضا ميكنم سؤالات تفسيري خود را از حجت الإسلام و المسلمين دكتر رضايي اصفهاني سؤال كنند كه در عرصه تفسير قرآن و علوم قرآني، شايد بگويم كه ايشان در خاورميانه منحصر به فرد هستند. حتي من با خيلي از اساتيد أهل سنت كه در حوزه علوم قرآني ديدار داشتم، در ميان آنها هم كسي مانند ايشان مسلّط به تفسير و علوم قرآني نديدم. من توصيه ميكنم به برادران عزيز كه هر نوع سؤالات قرآني و تفسيري دارند، با برنامه ايشان كه در شبهاي چهارشنبه پخش ميشود، تماس بگيرند و جواب خود را دريافت كنند. * * * * * * * سؤال: در اكثر سالها، ماه رمضان ايران، يك روز ديرتر از عربستان سعودي آغاز ميشود و شب قدر هم كه يك شب است و ارزش بالايي دارد، بايد دقيقا بررسي كنيم كه اين شب، چه زماني است؟ اين شب را ما بايد بر اساس مكه حساب كنيم يا بر اساس ايران؟ اگر بگوييم هر دو درست است، پس بايد شب قدر بيشتر از 24 ساعت باشد كه عقلاً هم جور درنميآيد. جواب: اين مسئله را برادرمان حجت الإسلام و المسلمين دكتر رضايي اصفهاني صحبت كردند كه شب قدر، شبي است كه از اولين نقطهاي كه در كره زمين، شب 19 يا 21 يا 23 ماه رمضان آغاز ميشود تا به آن نقطه برسد. الآن مثلاً در ايران و خاورميانه شب است و بعد از 10 ساعت در اروپا شب ميشود و بعد از 12 ساعت در آمريكا شب ميشود و شب در حال گردش است. اين مسئله بر مبناي رؤيت هلال در هر كشور است و مثلاً براي كسي كه در روز شنبه، اول ماه رمضان ثابت شده است، ايشان بر مبناي ثبوت ماه رمضان، شب قدرش هم بعد از 19 روز است و براي كسي كه روز يكشنبه، اول ماه رمضان ثابت شده است، شب قدرش هم بعد از 19 روز است. كَرَم خداوند بالاتر از اين است كه اگر كسي اشتباهاً، ولو يك روز، زودتر روزه ماه رمضان را بگيرد يا ديرتر، او را بخواهد از فضيلت شب قدر محروم بكند. * * * * * * * سؤال: در مورد كتاب سليم بن قيس هلالي كه به أسرار آل محمد معروف است، توضيح بفرماييد كه چقدر قابل وثوق است؟ جواب: إن شاء ا... در فرصتي مناسب در مورد كتاب سليم بن قيس هلالي كه از كتابهاي معتبر شيعه است و هم خود سليم بن قيس هلالي كه از روات مورد وثوق است، صحبت خواهيم كرد. بنده در مناظرهاي كه در شبكه ماهوارهاي المستقلة داشتم و در آنجا از من سؤال كردند، مفصل صحبت كردم كه جناب برقي (ره)، از علماء بزرگ شيعه و از استوانههاي رجالي شيعه، در رابطه با سليم بن قيس هلالي ميگويد: من الأولياء من اصحاب أمير المؤمنين (عليه السلام). رجال البرقي، ص4 مرحوم كشي (ره) كه معاصر مرحوم كليني (ره) بود، ميگويد: قال الباقر (عليه السلام): صدق سليم. امام باقر (عليه السلام) فرمود: آنچه را كه سليم بن قيس در اين كتاب آورده، راست گفته است. رجال كشي، ص105، ش167 همچنين جناب نجاشي (ره) در كتاب رجال خود، صفحه 4 و 8 و حضرت آيت ا... العظمي خوئي (ره) در معجم رجال الحديث، جلد 9، صفحه 227 مفصل درباره وثاقت آقاي سليم بن قيس آوردهاند. در رابطه با كتاب سليم بن قيس، مرحوم نعماني (ره) (متوفاي 380 هجري) ميگويد: كتابه من الأصول التي ترجع الشيعة إليها و تعول إليها. كتاب سليم بن قيس، از كتب اصل و مادر شيعه است و شيعه به آن مراجعه ميكند و مورد اعتمادش است. الغيبة للنعماني، ص102 مرحوم سيد بن طاووس (ره) در كتاب التحرير الطاووسي، صفحه 136 اين كتاب را تائيد ميكند. مرحوم علامه حلي (ره) اين كتاب را تائيد ميكند و نويسندهاش را مورد اعتماد ميداند. خلاصة الأقوال في علم الرجال، ص83، ش1 * * * * * * * سؤال: عمر در چند جا گفته بود: لولا علي، لهلك عمر. لطفا سند اين حديث را بيان كنيد. جواب: آقاي إبن عبد البر، از استوانههاي علمي أهل سنت، در كتاب الإستيعاب، جلد 3، صفحه 1103 اين تعبير را دارد: فكان عمر يقول لولا علي لهلك عمر. عمر همواره ميگفت: اگر علي نبود، عمر هلاك ميشد. تأويل مختلف الحديث لإبن قتيبة الدينوري، ج1، ص162 ـ الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج4، ص194 ـ المناقب للخوارزمي، ص81 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص470 همچنين آقاي مناوي در فيض القدير شرح الجامع الصغير، جلد 4، صفحه 470 نقل ميكند كه أبو بكر هم ميگفت: لولا علي لهلك أبو بكر. * * * * * * * سؤال: أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 164 نهج البلاغه به عثمان ميفرمايد: چيزي نيست، مگر اينكه ما بدانيم و شما در آن شريك نباشيد. يعني هر چه ما ميدانيم، شما هم ميدانيد. و در چيزي سبقت نگرفتيم، مگر اينكه شما هم همراه ما باشيد. يعني ما از شما پيشي نگرفتيم و در تائيد خلافت عثمان است. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب: در رابطه با عثمان، نيازي به گفتن نيست. شما به كتاب نهج البلاغه، خطبه سوم مراجعه كنيد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: إلي أن قام ثالث القوم نافجا حضنيه بين نثيله و معتلفه و قام معه بنو أبيه يخضمون مال الله خضمة الإبل نبتة الربيع إلي أن انتكث فتله و أجهز عليه عمله و كبت به بطنته. تا آنكه سومي (عثمان) به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخوري باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويي سرگردان بود و خويشاوندان پدري او از بني اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنهاي كه به جان گياه بهاري بيفتد، عثمان آنقدر إسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت و شكم بارگي او نابودش ساخت. من گمان ميكنم تندتر از اين نميشود گفت. همچنين أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: من به قدري از عثمان دفاع كردم كه احساس ميكنم خودم را مقصر ميدانم. نسبت به خليفه اول و خليفه دوم و خليفه سوم هم أمير المؤمنين (عليه السلام) قيام و جنگ نكرد، ولي اينها را غاصب حق خودش ميدانست. ما در اين رابطه، خطبههاي متعددي از نهج البلاغه را ذكر كردهايم؛ مانند خطبه 26 و 51. حتي أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: فإن هذا الدين قد كان أسيرا في أيدي الأشرار، يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا. همانا اين دين در دست بد كاران اسير گشته بود، كه با نام دين، به هوا پرستي پرداخته و دنياي خود را به دست ميآوردند. نهج البلاغه، نامه53 * * * * * * * آقاي كاشاني شنيدهايم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) قبل از شهادت، جملهاي را فرمودند. آن جمله چه بود؟ استاد حسيني قزويني در هنگامي كه ضربه بر فرق مبارك أمير المؤمنين (عليه السلام) وارد شد، حضرت فرمود: فزت و رب الكعبة. اين مربوط به شب 19 ماه رمضان است. اما در رابطه با شب شهادت، آنچه كه استوانههاي علمي أهل سنت نقل كردهاند، مانند إبن أثير جزري در كتاب أسد الغابة في معرفة الصحابة، جلد 4، صفحه 114 ميگويد: وقتي أثرات ضربت بر بدن علي تأثير زيادي گذاشت، ... از فرزندانش خداحافظي كرد و فرمود: إني مفارقكم، فبكت أم كلثوم من وراء الحجاب، فقال لها: أسكتي! فلو ترين ما أري، لما بكيت، قال: فقلت: يا أمير المؤمنين! ماذا تري؟ قال: هذه الملائكة وفود و النبيون و هذا محمد صلي الله عليه و سلم يقول: يا علي! أبشر. وقت خداحافظي رسيده است. در اين هنگام، ناله أم كلثوم از پشت پرده بلند شد. حضرت فرمود: دخترم ساكت باش! اگر ميديدي آنچه را كه من ميبينم، گريه نميكردي. راوي ميگويد: گفتم: يا أمير المؤمنين! چه چيزي ميبيني؟ حضرت فرمود: ميبينم كه ملائكه و أنبياء، دسته دسته به استقبال من آمدهاند و اين محمد (صلي الله عليه و سلم) است كه ميگويد: اي علي! بر تو بشارت باد. در روايت ديگري آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) اين آيه را خواند: وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ (سوره آل عمران/آيه198) آنچه كه نزد خداوند است، براي بندگان خوب بهتر است. نهج البلاغه، نامه 26 جالب اينكه خود زمخشري، از علماء أهل سنت، از أسماء بنت عميس، همسر أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند و ميگويد: علي بر اثر آن زهري كه در شمشير إبن ملجم بود، در شب 21 از هوش رفت: ثم أفاق، فقال: مرحبا! الحمد لله الذي صدقنا وعده و أورثنا الجنة، فقيل له: ما تري؟ قال: هذا رسول الله صلي الله عليه و سلم و أخي جعفر و عمي حمزة و أبواب السماء مفتحة و الملائكة ينزلون يسلمون علي و يبشرون، هذه فاطمة قد أطاف بها و صايفها من الحور و هذه منازلي في الجنة، لمثل هذا فليعمل العاملون. به هوش آمد و فرمود: مرحبا. خدا را شكر كه به وعدههايش عمل كرد و بهشت را ارث ما قرار داد. به او گفته شد: چه ميبيني؟ فرمود: اين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) است و اين برادرم جعفر و عمويم حمزه هستند كه به استقبال من آمدهاند و درهاي آسمان به روي من گشوده شده است و ملائكه هم دسته دسته بر من نازل ميشوند و بر من سلام ميكنند و مرا بشارت ميدهند. فاطمه را ميبينم كه به استقبال من آمده و اطرافش را حوريان بهشتي احاطه كردهاند و اين منازل و جايگاه من در بهشت است. ربيع الأبرار للزمخشري، ص599 به نظر من، بالاترين چيزي كه در اين شب، براي أمير المؤمنين (عليه السلام) شگفتانگيز و مايه خوشحالي بود، اين بود كه بعد از سي و اندي سال، به ديدار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميرود. فاطمهاي كه از بدو شهادتش، حضرت علي (عليه السلام) عزادار او بود و در شب شهادتش و به هنگام دفنش فرمود: و ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها، فأحفها السؤال و استخبرها الحال. به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ستمكاري بر او اجتماع كردند، از فاطمه بپرس و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير. نهج البلاغه، خطه 202 در بعضي از روايات آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، فرزندان را سفارش كرد به امام حسن (عليه السلام) و فرمود كه بعد از من، او امام است و اطاعتش بر همگان واجب است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||