* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 12 شهريور 1389 | تعداد بازديد: 1901 | |
عصمت ائمه اطهار (عليهم السلام) 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: عصمت ائمه اطهار (عليهم السلام) 01 شبكه جهاني ولايت : شب 23 ماه رمضان ـ 12 / 06 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي كاشاني لطفا صحبتهاي مقدماتي را بفرماييد تا به سؤالات برنامه برسيم. استاد حسيني قزويني من لازم ميدانم قبل از شروع بحث، نكاتي را براي بينندگان عزيز، به صورت فشرده عرض كنم. نكاتي در مورد شب 23 ماه رمضان شب قدر، بين شب 19 و 21 و 23 ماه رمضان محتمل است، ولي قرائن و شواهد زيادي داريم كه امشب كه شب 23 است، شب قدر است. در روايات داريم كه يك شخص عرب، نزد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آمد و عرضه داشت: يا رسول الله! من در طول سال، امكان آمدن به مدينه و مسجد شما را ندارم. يكي از بهترين و فضليتترين شبها در طول سال را براي من معين كنيد تا به مدينه و مسجد شما بيايم. حضرت فرمود: شب 23 ماه رمضان بياييد. امام صادق (عليه السلام) هم كه از اول ماه رمضان در منزل، در بستر بيماري بودند، در شب 23 ماه رمضان فرمودند: اگر بنا است كه من در اين شب در بستر بيماري باشم، بستر مرا امشب به مسجد ببريد تا اين بيتوته من در مسجد صورت بگيرد و حيف است كه من در شب 23 ماه رمضان در مسجد جضور نداشته باشم. حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در روز 22 ماه رمضان، به عزيزانش توصيه ميكرد كه در روز بخوابيد تا در شب به خواب نرويد و از فيوضات امشب غافل نشويد. در اول شب توصيه ميكرد كه كمتر غذا بخورند تا خواب بر آنها غلبه نكند. در بعضي از روايات آمده است كه حضرت، ظرف آبي داشتند و بر صورت كساني كه خوابشان ميگرفت، آب ميپاشيد تا خوابشان نرود. بينندگان عزيز توجه داشته باشند كه سرنوشت يكساله ما، امشب رقم ميخورد و اگر بتوانيم امشب، رضايت خداوند و رضايت قلب مقدس حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) را به دست بياوريم و با استغفار به پيشگاه حضرت أحديت، حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) و أجداد طاهرينش را به عنوان شفيع قرار بدهيم، توانستهايم بهترين ذخيره سالمان را در امشب فراهم كنيم و بهترين سعادتها را امشب در پرونده يكسالهمان ثبت كنيم. يكي از دعاهاي امشب اين است: خدايا! اگر مرا بر اثر گناه و معصيتم، در ليست أشقياء ثبت كردهاي، تقاضا ميكنم نامم را از ليست أشقياء محو كني و در رديف سعداء و سعادتمندان ثبت كني. توصيه معصومين (عليهم السلام) هم اين است كه يكي از بهترين دعاهاي ما در اين شب، طلب عافيت باشد و در رأس دعاهايمان هم فرج حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) و قضاي حوائج و رفع مشكلات ايشان و برطرف شدن پرده غيبت و صرفنظر كردن خداوند از باقيمانده غيبت ايشان باشد. اگر ما امشب براي آن بزرگوار، صميمانه دعا كنيم و ايشان را در رأس دعاهايمان قرار بدهيم و به خداوند بگوييم كه اگر در اين شب، يك حاجت برآورده شده داريم، آن را فرج حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) قرار بده، قطعاً اگر اينچنين باشد، حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) هم متقابلاً براي ما دعا ميكند. نبايد دعاي ما براي حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)، فقط لقلقه زبان باشد. اگر اشتباه نكنم، به تعبير امام كاظم (عليه السلام): براي فرج فرزندم مهدي، آنچنان دعا كنيد كه يك مادر براي فرزند بيمارش دعا ميكند و دستش از همهجا بريده شده و اميدش فقط به رحمت خداوند است و با قلب شكسته و چشماني اشكريز دعا ميكند. تلاش كنيم كه امشب آنچنان دعا كنيم كه دعايمان در جهان هستي أثر بگذارد. * * * * * * * آقاي كاشاني بحث ما پيرامون ولايت، وصايت و خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) و أهل بيت (عليهم السلام) بود. يكي از سؤالات و شبهات، بحث عصمتي است كه شيعه نسبت به ائمه (عليهم السلام) دارد و بحثهايي زيادي در اين مورد شده است كه آيا إكتسابي است يا لدنّي؟ سؤال من اين است كه أولاً معناي عصمت را از ديدگاه لغت توضيح بفرماييد تا متوجه شويم عصمت يعني چه؟ استاد حسيني قزويني يكي از اساسيترين شبهاتي كه از ديرباز نسبت به فرهنگ شيعه مطرح بوده و امروز هم در شبكهها و سايتهاي وهابيت مطرح است، حتي از طرف بعضي از روشنفكران حوزوي يا ورشكستگان سياسي هم مطرح شده، بحث عصمت ائمه (عليهم السلام) است. إن شاء ا... بتوانيم در امشب و جلسات بعد، بحث عصمت از منظر قرآن و سنت را بررسي كنيم و از بينندگان عزيز هم، حتي از عزيزان أهل سنت و جوانان وهابي هم درخواست ميكنيم خوب به اين مباحث دقت كنند. براي ما فرقي نميكند، ما همه را برادر و عزيز خودمان ميدانيم و بارها هم گفتهايم آن وهابي كه شمشير و سلاح به دست گرفته تا ما را بكشد، ما او را كافر نميدانيم، ما او را به خاطر اينكه اقدام به قتل يك مؤمن ميكند، مهدور الدم و جهنمي ميدانيم: وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا سوره نساء/آيه93 ولي ما او را كافر نميدانيم. إن شاء ا... بعد از اين بحث هم بحث تكفير را مطرح كنيم كه بعضي از شبكههاي أهل سنت و وهابيت، غير منصفانه، عليه شيعه مطرح ميكنند و بعضي از مراجع عظام تقليد را زير سؤال ميبرند. با اينكه حضرت آيت ا... العظمي سيستاني رسماً اطلاعيه داده است كه «ما تمام أهل سنت را مسلمان ميدانيم و كسي را كافر نميدانيم و آنها را برادران و عزيزان خودمان ميدانيم»، همين ديشب در شبكه ماهوارهاي المستقلة، با كمال وقاحت، در زيرنويسشان و با إصرار مجري مطرح كردند كه نظر حضرت آيت ا... العظمي سيستاني اينچنين است و نظر شيخ مفيد (ره) اينچنين است و سايتي كه زير نظر حضرت آيت ا... العظمي سيستاني است، اينچنين گفته است. من نميدانم اينها جز ماجراجويي و فتنه، چه هدفي را دنبال ميكنند؟ اگر كسي، چند جلسه برنامه اينها را ببيند، ميفهمد كه اين شبكهها، دنبال تبيين مغرضانه و ايجاد فتنه هستند. واقعا هر كسي امروز، قدمي در راه اختلاف شيعه و سني بردارد، نه تنها خيانت به شيعه و سني كرده است، بلكه خيانت به اسلام و قرآن كرده است. چون دشمنان اسلام، اين آرزو را دارند كه ميان شيعه و سني، اختلاف بياندازند. عصمت در لغت 1. آقاي جوهري عصمت در لغت، به معناي نگهداري و حفاظت و ممانعت به كار رفته است. آقاي جوهري (متوفاي 303 هجري) در كتاب صحاح اللغة، در ماده عَصَمَ ميگويد: و العصمة: المنع، يقال: «عصمه الطعام». عصمت به معناي منع است و گفته ميشود: «او را از گرسنگي جلوگيري كرد». و العصمة: الحفظ، ... ، و اعتصمت بالله، إذا امتنعت بلطفه من المعصية. عصمت به معناي حفظ و نگهداري است و معني «به خداوند اعتصام كردم»، يعني به لطف خدا، از معصيت امتناع كردم. الصحاح للجوهري، ج5، ص1986 2. آقاي فيّومي جناب فيّومي در كتاب المصباح المنير، همين تعبير را دارد: عصمه الله من المكروه. يعني: منعه من المكروه. المصباح المنير، ج2، ص14 3. آقاي إبن منظور جناب إبن منظور (متوفاي 711 هجري) در كتاب لسان العرب كه مخصوص استعمالات عرف است، در ماده عَصَمَ ميگويد: العصمة في كلام العرب: المنع. عصمة الله عبده: أن يعصمه مما يوبقه. عصمت در كلام عرب، به معناي منع است و اينكه ميگويند خداوند بندهاي را معصوم كرد، يعني ممانعت و جلوگيري كرد از اينكه گناهاني را مرتكب شود. و في التنزيل: «لا عاصم اليوم من أمر الله إلا من رحم» ، أي لا معصوم إلا المرحوم. در قرآن هم آمده است: «امروز هيچ عاصمي در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كس را كه او رحم كند»، يعني هيچ معصومي نيست، مگر كسي كه خداوند، رحمتش را شامل او گرداند. لسان العرب لإبن منظور، ج12، ص403 خلاصه اينكه عصمت يعني ممانعت از ورود به خطر و محافظت از هر چيزي كه ضرر دارد و جلوگيري كردن انسان از ارتكاب گناه و معصيت. * * * * * * * آقاي كاشاني ديدگاه علماء شيعه راجع به مقام عصمت در أهل بيت (عليهم السلام) چيست؟ استاد حسيني قزويني ما در سايتمان هم در اين زمينه، مفصل بحث كردهايم و در يكي از شبكهها هم چند جلسه راجع به عصمت أنبياء (عليهم السلام) صحبت كردهايم. نظر علماء شيعه در مورد عصمت 1. شيخ مفيد (ره) مرحوم شيخ مفيد (ره) (متوفاي 413 هجري) از استوانههاي علمي شيعه كه فقيه و كلامي است و استاد سيد مرتضي علم الهدي (ره) در كتاب النكت الإعتقادية، صفحه 37 ميفرمايد: العصمة لطف يفعله الله تعالي بالمكلف، بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما. عصمت، لطف إلهي است كه خداوند در حق يك مكلف انجام ميدهد، بهطوري كه با اين عصمت، آن مكلف به سمت انجام گناه يا ترك واجب نميرود؛ با اينكه قدرت بر انجام گناه و ترك واجب دارد. 2. سيد مرتضي (ره) مرحوم سيد مرتضي (ره)، شاگرد شيخ مفيد (ره) است و نظرش در مورد عصمت، شبيه استادش است و ميفرمايد: العصمة: ما يمنع عنده المكلف من فعل القبيح و الإخلال بالواجب و لولاه لم يمنع من ذلك و مع تمكينه في الحالين. عصمت، چيزي است كه مانع ميشود از اينكه مكلف، مرتكب گناه شود يا در أمر واجبي إخلال ايجاد كند. رسائل المرتضي للشريف المرتضي، ج2، ص277 3. علامه حلّي (ره) مرحوم علامه حلي (ره) (متوفاي 728 هجري) در رابطه با عصمت ميفرمايد: العصمة لطف خفي يفعل الله تعالي بالمكلف، بحيث لا يكون له داع إلي ترك الطاعة و إرتكاب المعصية مع قدرته علي ذلك. عصمت، لطف پنهاني از طرف خداوند است كه در حق مكلف انجام ميدهد، بهطوريكه با آن لطف خفي، انگيزهاي در بنده براي ترك طاعت و ارتكاب معصيت نميماند، با اينكه قدرت بر ترك طاعت و ارتكاب معصيت دارد. النافع يوم الحشر في شرح الباب الحادي عشر للعلامة الحلي، ص89 بينندگان عزيز دقت داشته باشند كه با عصمت، اختيار از بنده سلب نميشود و قدرت بر گناه دارد. خداوند، لطفي بر بندهاي ميكند كه با آن لطف، آن انگيزه گناه برداشته ميشود. همانطور كه بر مادر، انگيزه قتل طفل برداشته شده است و هيچ مادري، نسبت به طفلش، تصميم بر قتل نميگيرد و حتي در فكرش هم نميآيد. همانطور كه به فكر هيچكس نميرسد كه برود نجاست بخورد. همچنين از ديدگاه بزرگاني كه به لطف إلهي معصوم هستند، انگيزهاي براي رفتن به طرف گناه ندارند و علمشان به حقايق به حدّي ميرسد كه اراده گناه كردن را نميكنند. خلاصه اينكه از مجموع اين مطالبي كه گفتيم، 2 نكته به دست ميآيد: 1. عصمت، ملكهاي نفساني است كه منشأ إلهي دارد و خداوند اين لطفش را در حق هر كس كه بخواهد، عطا ميكند: ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ سوره جمعه/آيه4 2. كسي كه معصوم است، مجبور به انجام گناه و معصيت نخواهد بود. * * * * * * * آقاي كاشاني آيا ميتوانيم در قرآن، آيهاي را راجع به عصمت پيدا كنيم؟ استاد حسيني قزويني ما از آيات متعددي ميتوانيم عصمت ائمه (عليهم السلام) را اثبات كنيم؛ از جمله آيه تطهير و آيه أولي الأمر و آيه لا ينال عهدي الظالمين. من فقط در اينجا در رابطه با آيه تطهير نكاتي را خدمت بينندگان عزيز عرض ميكنم. خداوند در آيه تطهير ميفرمايد: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا همانا خداوند اراده كرده است كه پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد. سوره أحزاب/آيه33 در اينجا، كلمه «إِنَّمَا» دلالت بر حصر دارد. هر كجا كه كلمه «إِنَّمَا» استعمال ميشود، به معناي حصر است؛ يعني اين است و جز اين نيست. إبن عطيه آندلسي و ثعالبي در شأن نزول اين آيه ميگويند: كلمه «إِنَّمَا» دليل بر حصر است. جواهر الحسان للثعالبي، ج1، ص357 ـ المحرر الوجيز لإبن عطية الأندلسي، ج1، ص239 همچنين آقاي شوكاني در فتح القدير، جلد1 ، صفحه 169 ميگويد: إنما كلمة موضوعة للحصر. كلمه «إنما» براي معناي حصر وضع شده است. لذا كلمه «إِنَّمَا» در اين آيه، يعني اين است و جز اين نيست. بعضي از آقايان هم آيه مربوط به وضو را كه قرآن ميفرمايد: مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ سوره مائده/آيه6 استدلال ميكنند كه در اينجا هم كلمه «يُرِيدُ» آمده، ولي اراده قطعي نيست. در جواب ميگوييم كه بله، در اين آيه هم آمده است، ولي در اين آيه، بدون كلمه «إِنَّمَا» آمده است. در آيه تطهير، كلمه «إِنَّمَا» كه بر سر كلمه «يُرِيدُ» آمده، دلالت ميكند كه اين اراده، تكويني است و مانند آيه 6 سوره مائده نيست تا عموميت داشته باشد و تمام مسلمانان را در بر بگيرد. لذا هم ما روي كلمه «إِنَّمَا» حرف داريم و هم روي كلمه «يُرِيدُ». جالب اين است كه اگر كلمات «إِنَّمَا» و «يُرِيدُ» با آن مفهومي كه ما عرض كرديم نباشد، يعني اگر كلمه «إِنَّمَا» براي حصر و كلمه «يُرِيدُ» براي اراده تكويني نباشد، فضيلتي نيست. اينكه اينهمه در طول تاريخ، أهل سنت ميگويند كه آيه تطهير شامل زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم هست، نشانگر اين است كه اين كلمه «يُرِيدُ»، عادي نيست و مانند آيه 6 سوره مائده نيست تا شامل تمام مسلمانان شود. اين مشخص ميكند كه كلمات «إِنَّمَا» و «يُرِيدُ» شامل افرادي است كه در اين آيه، مورد خطاب قرار گرفتهاند. إن شاء ا... بحث خواهيم كرد كه مورد خطاب اين آيه، چه كساني هستند. * * * * * * * آقاي كاشاني آيه تطهير در ميان آياتي نازل شده است كه راجع به همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. آيا اين آيه شامل همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم ميشود يا خير؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه، عزيزان دقت كنند: دليل اول: آياتي كه قبل از اين آيه آمده است: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا سوره أحزاب/آيه28 وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآَخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا سوره أحزاب/آيه29 يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَ كَانَ ذَلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرًا سوره أحزاب/آيه30 وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا سوره أحزاب/آيه31 يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا سوره أحزاب/آيه32 وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي وَ أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَ آَتِينَ الزَّكَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا سوره أحزاب/آيه33 وَ اذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آَيَاتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا سوره أحزاب/آيه34 تمام اين آيات، صيغههايش به صورت جمع مؤنث آمده است. ولي وقتي به آخر آيه 33 ميرسد، با جمع مذكر ميآيد. پس معلوم ميشود كه طرف خطاب اين آيه با طرف خطاب آيات ديگر كه زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، تفاوت دارد. دليل دوم: مضافاً كه حدود 70 روايت در منابع أهل سنت آمده است كه اين آيه در حق 5 تن آل عباء (عليهم السلام) نازل شده است؛ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام). حتي عكرمه خارجي هم كه ميگويد اين آيات مربوط به زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، نميگويد كه اين آيه 33، در ضمن آن آيات ديگر نازل شده است. آقايان أهل سنت در اين رابطه، مراجعه كنند به كتابهاي تفسيريشان كه براي شأن نزول، جايگاه ويژهاي قائل هستند. حتي آقاي واحدي، از علماء بزرگ أهل سنت، كتابي به نام أسباب النزول نوشته است و جناب سيوطي در كتاب الإتقان در رابطه با اينكه شأن نزول ميتواند مفهوم و مصداق آيه را براي ما معين كند، سخن گفته است. اگر ذيل آيه غار را ببينيد، ميبينيد كه تمام علماء أهل سنت گفتهاند شأن نزول اين آيه اين است كه درباره أبو بكر نازل شده است. چون در آيه، اشارهاي به أبو بكر ندارد و اسمي از ايشان نيامده است. اگر آقايان بخواهند شأن نزول را زير سؤال ببرند، يا بعضي از آقايان ميگويند ما حاضريم مناظره كنيم، ولي در رابطه با شأن نزول نباشد، در حقيقت، نوعي پشت پا زدن به اصول قطعي و مسلّم أهل سنت در اين 15 قرن بوده است. لذا، دليل اول، شأن نزول است و حدود 70 روايت وجود دارد كه شأن نزول اين آيه، نسبت به اين 5 بزرگوار بيشتر نيست. دليل سوم: دليل دوم اين است كه خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مشخص كرده است كه اين 5 نفر چه كساني هستند. روايت اول: در صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 130، حديث 6414 از خود عايشه نقل شده است: قالت عائشة: خرج النبي صلي الله عليه و سلم غداة و عليه مرط مرحل من شعر أسود، فجاء الحسن بن علي فأدخله، ثم جاء الحسين فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء علي فادخله، ثم قال: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» عايشه گفت: در يك صبحگاهي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آمد و يك عبايي كه از مو درست شده بود و داراي نقش و نگار بود، بر دوشش بود و حسن بن علي آمد و او را داخل آن عباء قرار داد و حسين آمد و او را داخل آن عباء قرار داد و فاطمه آمد و او را هم داخل آن عباء قرار داد و سپس علي آمد و او را هم داخل آن عباء قرار داد و حضرت فرمود: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا». شما يك روايت براي ما بياوريد كه مثلاً در كنار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، عايشه، أم سلمه، حفصه و أم حبيبه هم بوده است؛ فقط يك روايت بياوريد. در سنن الترمذي، جلد 5، صفحه 30، حديث 3258 صراحت دارد: وقتي اين 5 نفر در زير عباء قرار گرفتند، قالت أم سلمة: و أنا معهم يا نبي الله؟ قال: أنت علي مكانك و أنت علي خير. أم سلمه گفت: يا نبي الله! آيا من هم جزء اين أهل بيت هستم؟ حضرت فرمود: تو سر جايت بايست و جلوتر نيا، تو هم آدم خوبي هستي (ولي جز اينها نيستي). آقاي ألباني كه از بزرگان وهابي معاصر است و بنباز از او به عنوان إمام الحديث تعبير ميكند، در كتاب صحيح و ضعيف سنن الترمذي، حديث 3205 ميگويد اين روايت صحيح است. روايت دوم: همچنين جناب ترمذي در روايت ديگري، جلد 5، صفحه 361، حديث 3963 ميگويد: وقتي اين آيه نازل شد و پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، فاطمه و علي و حسن و حسين را در زير آن عباء جمع كرد، فرمود: أللهم هؤلاء أهل بيتي و حامتي; أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. فقالت أم سلمة: و أنا معهم يا رسول الله؟ قال: إنك علي خير. خدايا! اينها أهل بيت من و بستگان ويژه من هستند، هرگونه رجس و پليدي را از اينها برطرف كن و اينها را پاك گردان. أم سلمه گفت: يا رسول الله! آيا من هم جز اينها هستم؟ حضرت فرمود: تو هم آدم خوبي هستي (ولي جزء اينها نيستي). آقاي ترمذي در ادامه روايت ميگويد: هذا حديث حسن صحيح و هو أحسن شئ روي في هذا الباب. اين حديث، حسن و صحيح است و بهترين روايتي است كه در رابطه با آيه تطهير روايت شده است. مسند الإمام احمد بن حنبل، ج6، ص304 ـ كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص589 ـ أسباب نزول الآيات للواحدي النيشابوري،، ص239 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص99 ـ تفسير إبن كثير، ج3، ص492 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص198 ـ فتح القدير للشوكاني، ج4، ص279 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص204 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص229 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص254 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص258 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص95 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص302 البته برخيها مانند عثمان الخميس ميگويند اگر واقعا اين آيه در رابطه با أهل بيت (عليهم السلام) نازل شده بود، اين جمله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: «أذهب عنهم الرجس» ديگر معنا ندارد. ما از اين آقا سؤال ميكنيم: در قرآن آمده است: يس / وَ الْقُرْآَنِ الْحَكِيمِ / إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ / عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ سوره يس/آيات3ـ1 پس چطور شد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هر روز در نمازش ميگويد: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ سوره فاتحه/آيه6 پس بنابراين اين آقايان با مفهوم قرآن، أنس ندارند و هر چه به ذهنشان ميآيد، ميگويند. روايت سوم: جالب اينكه، آقاياني كه ميخواهند به زور، زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را داخل در اين آيه كنند، در خود صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 123 آمده است كه از زيد بن أرقم سؤال ميكنند: من أهل بيته نساؤه؟ قال: لا و أيم الله! إن المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر ثم يطلقها، فترجع إلي أبيها و قومها. آيا زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم جزء أهل بيت او هستند؟ گفت: قسم به خدا! نه. زن، يك عمر با همسرش زندگي ميكند و سپس آن مرد، زن را طلاق ميدهد و آن زن به طرف پدر قومش و اهل بيتش برميگردد. روايت چهارم: در روايتي كه در تفسير إبن كثير، جلد 3، صفحه 493 آمده، تعبير نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) خيلي واضح و روشن است. أم سلمه ميگويد: يا رسول الله! ألست من أهل البيت؟ فقال صلي الله عليه و سلم: إنك إلي خير، أنت من أزواج النبي صلي الله عليه و سلم. يا رسول الله! آيا من از أهل بيت نيستم؟ حضرت فرمود: تو آدم خوبي هستي، تو از زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هستي. جامع البيان للطبري، ج22، ص11 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص82 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص198 ـ تفسير الآلوسي، ج22، ص14 ـ معاني القرآن للنحاس، ج5، ص348 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص207 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص13 من از بينندگان عزيز أهل سنت تقاضا دارم به اين روايت خوب دقت كنند. اينكه بياييم چند آيه درباره حضرت ابراهيم (عليه السلام) و غيره را كنار هم بچينيم و بگوييم كه در فلان آيه، كلمه أهل بيت نسبت به زنان آنها به كار رفته است، كار بيهودهاي است. حرف ما در مورد اين آيه است و نميگوييم كه كلمه «أَهْلَ الْبَيْتِ» آيا شامل زنان ميشود يا نميشود و چند آيه بياوريم، ما فقط خصوص اين آيه را ميگوييم. أم سلمه ميگويد: «آيا من جزء أهل بيتي كه در اين آيه آمده است، هستم؟ حضرت فرمود: تو از زنان پيامبري». روايت پنجم: در تفسير إبن كثير، جلد 3، صفحه 493 آمده است كه أم سلمه ميگويد: قالت: فقلت: يا رسول الله! و أنا؟ قالت: فوالله ما أنعم و قال: إنك إلي خير. گفتم: يا رسول الله! آيا من هم جزء آنها هستم؟ قسم به خدا! پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من بله نگفت و گفت: تو هم آدم خوبي هستي. جامع البيان للطبري، ج22، ص13 روايت ششم: در روايتي كه جناب طحاوي در مشكل الآثار، جلد 1، صفحه 230 آورده، أم سلمه ميگويد: فقلت: يا رسول الله! أنا من أهل البيت؟ فقال: إن لك عند الله خيرا. فوددت أنه قال نعم، ، فكان أحب إلي مما تطلع عليه الشمس و تغرب. گفتم: يا رسول الله! آيا من جزء أهل بيت هستم؟ حضرت فرمود: تو در نزد خداوند، خوب هستي. آرزو داشتم كه حضرت بگويد بله و اگر بله ميگفت، اين براي من از تمام آنچه كه آفتاب بر روي آن ميتابد با ارزشتر بود. روايت هفتم: در تفسير إبن كثير، جلد 3، صفحه 494 به نقل از عايشه آمده است: فدنوت منهم، فقلت: يا رسول الله! و أنا من أهل بيتك؟ فقال صلي الله عليه و سلم: تنحي، فإنك علي خير. نزديك أهل بيت شدم و گفتم: يا رسول الله! آيا من هم جزء أهل بيت تو هستم؟ حضرت فرمود: دور شو، تو هم آدم خوبي هستي. اين نشان ميدهد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در اين مورد تعمّد داشت. روايت هشتم: روايت جالبي در مسند احمد بن حنبل، جلد 6، صفحه 323 و تفسير الآلوسي، جلد 22، صفحه 14 آمده كه أم سلمه ميگويد: فرفعت الكساء لأدخل معهم، فجذبه من يدي و قال: إنك علي خير. (با اينكه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گفت: نه، تو از زنان پيامبر هستي) عباء را بالا زدم و خواستم داخل آن شوم، پيامبر (صلي الله عليه و سلم) عباء را از دستم گرفت و كشيد و فرمود: تو هم آدم خوبي هستي. مسند أبي يعلي، ج12، ص344 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص53 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص645 ـ تفسير الثعلبي، ج8، ص39 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص115 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص198 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج5، ص279 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص203 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص13 اين كاملاً واضح و روشن است و تعارف بردار نيست. روايت نهم: خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) صراحتاً ميفرمايد: نزلت هذه الآيه في خمسة، في و في علي و فاطمه و حسن و حسين. اين آيه در شأن 5 نفر نازل شده است؛ در شأن من و علي و فاطمه و حسن و حسين. جامع البيان للطبري، ج22، ص9 ـ تفسير الثعلبي، ج8، ص42 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص40 ـ تفسير إبن كثير، ج3، ص494 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص198 ـ تفسير الآلوسي، ج22، ص17 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج6، ص67 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص206 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص13 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص380 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص167 دليل چهارم: جملهاي را ميگويم كه گمان ميكنم عزيزان شيعه و سني و كسي كه به الفباي ترجمه قرآن آگاهي داشته باشد بتواند بفهمد. بيت، يعني يك خانه و بيوت، جمع بيت است، يعني خانهها. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، زنان متعددي داشت و هر كجا كه مطلبي از خانههاي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميآيد، از صيغه جمع استفاده شده است. مثلاً در آيات 33 و 34 سوره احزاب ميفرمايد: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي وَ أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَ آَتِينَ الزَّكَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ / وَ اذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آَيَاتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا در اين 2 آيه، 2 مرتبه كلمه بيوت آمده است. همچنين در آيه 53 سوره احزاب ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ ولي وقتي به آيه تطهير ميرسد، ميفرمايد: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا سوره أحزاب/آيه33 از كلمه بيت استفاده ميكند، نه از كلمه بيوت. اگر بنا بود اين آيه تطهير، شامل زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم باشد، خيلي واضح و روشن ميفرمود: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيوتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا دليل پنجم: هيچكدام از زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ادعا نكردهاند كه اين آيه در حق آنها نازل شده است. در يكي از همايشهايي كه در زاهدان بود، يكي از علماء أهل سنت، مقالهاي جالب نوشته بود و گفت: أم المؤمنين عايشه مقيد بود كه هرگونه فضيلتي كه مربوط به خودش و خانوادهاش بود را در ملأ عام مطرح كند. ولي يك روايت ضعيف هم نداريم كه عايشه گفته باشد من هم جزء أهل بيت و مشمول آيه تطهير هستم. * * * * * * * آقاي كاشاني اينكه ميگويند زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم جزء أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، از كجا نشأت گرفته است؟ آيا از علماء أهل سنت، كسي تصريح دارد كه زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جزء أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيستند؟ استاد حسيني قزويني تمام احاديث جعلي نسبت به مدح خلفاء يا احاديث در مذمت أهل بيت (عليهم السلام)، يا در همسان كردن فضائل خلفاء با فضائل أهل بيت (عليهم السلام)، مانند حديث خوخة أبو بكر و سيدا كهول أهل الجنة، در زمان بني أميه و در رأسش معاويه بوده است و من احساس ميكنم قبل از او، خبري از اين قضايا نبود. اگر عكرمه خارجي و ناصبي هم ميآيد و در ميان مردم ميگويد: «من حاضرم مباهله كنم كه آيه تطهير مخصوص أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست»، توسط دودمان بني أميه تحريك ميشدند و اين نشان ميدهد كه توده مردم معتقد بودند آيه تطهير مخصوص أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. علماء أهل سنت معتقد به تخصيص آيه تطهير به أهل بيت (عليهم السلام) 1. آلوسي اما از علماء أهل سنت، جناب آلوسي، از استوانههاي علمي أهل سنت و وهابي كه نظرش براي وهابيت، جايگاه ويژهاي دارد، در تفسير روح المعاني، ذيل همين آيه شريفه، در جلد 22، صفحه 15 اين تعبير را دارد: و قوله عليه الصلاة و السلام: «أللهم هؤلاء أهل بيتي» و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أكثر من أن تحصي و هي مخصصة لعموم أهل البيت بأي معني كان البيت، فالمراد بهم من شملهم الكساء و لا يدخل فيهم أزواجه صلي الله عليه و سلم. در مورد اينكه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «اينها أهل بيت من هستند» و در حق آنها دعا كرده است و أم سلمه را هم جزء أهل بيت ندانسته است، روايات زيادي وارد شده است و كلمه بيت به هر معنايي باشد، اين آيه مخصوص أهل بيت است و مراد از اين آيه، كساني هستند كه در زير عباء بودند و زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) شامل آيه تطهير نميشوند. همچنين در جلد 22، صفحه 16 ميگويد: أن النساء المطهرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين. زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به هيچوجه داخل أهل بيت كه يكي از ثقلين هستند، نميشوند. 2. أبو بكر نقاش همچنين جناب أبو بكر نقاش در تفسيرش ميگويد: أجمع أكثر أهل التفسير أنها نزلت في علي و فاطمه و الحسن و الحسين صلوات الله عليهم أجمعين اكثر أهل تفسير إجماع كردهاند كه اين آيه در مورد علي، فاطمه، حسن و حسين صلوات الله عليهم أجمعين نازل شده است. جواهر العقدين، ص198، الباب الأول 3. طحاوي جناب آقاي طحاوي ـ كه يكي از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است و تمام فِرَق أهل سنت (شافعي، مالكي، حنفي و حنبلي) نسبت به جناب امام طحاوي عنايت ويژهاي دارند و كتاب العقيدة الطحاوية ايشان، الآن كتاب درسي تمام فِرَق أهل سنت است ـ بعد از ذكر احاديثي كه دلالت ميكند بر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تا 6 ماه بعد از نزول آيه تطهير، هر روز بر درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميآمد و اين آيه را قرائت ميكرد، ميگويد: و في هذا أيضا دليل علي أن هذه فيهم. اين دلالت ميكند كه آيه تطهير در حق اينها نازل شده است. مشكل الآثار للطحاوي، ج1، ص231، ح875 4. حمزاوي همچنين جناب آقاي حمزاوي از علماء أهل سنت در كتاب مشارق الأنوار، صفحه 113، الفصل الخامس من الباب الثالث فضل أهل البيت ميگويد كه آيه تطهير در حق اين چند نفر نازل شده است و زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شامل اين آيه نميشود. بنابراين نتيجه ميگيريم كه اين آيه در حق اين چند نفر نازل شده است و كلمه «إنما» دليل بر حصر است و مراد از كلمه «يريد»، اراده تكويني است و كلمه «رجس» به معناي كليه آنچه كه مربوط به خبائث، گناهان ظاهري و باطني، صغيره و كبيره است و عصمت هم غير از اين، چيز ديگري نيست. * * * * * * * آقاي كاشاني ما ميخواهيم اثبات كنيم كه آيه تطهير در حق اين چند نفر نازل شده است و بحث ما هم راجع به عصمت بود. از كجا ميخواهيم ثابت كنيم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) استدلال كرده باشند بر اين آيه بر عصمت أهل بيت (عليهم السلام)؟ آيا در كتب شيعه و سني هم روايتي آمده است؟ استاد حسيني قزويني در كتب شيعه، فراوان است. عرض خواهم كرد كه روايات متعددي از أمير المؤمنين (عليه السلام)، ابوذر و سلمان و ديگران، با سندهاي صحيح و مستفيض آمده كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: أهل بيت من معصوم و مطهر از گناه هستند. ولي در اينجا، روايتي ناب را از منابع شيعه و أهل سنت ميآورم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: «أهل بيت من معصوم هستند». جناب خراز قمي، از علماء بزرگ شيعه در كتاب كفاية الأثر نقل ميكند از أمير المؤمنين (عليه السلام) كه ميفرمايد: دخلت علي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم في بيت أم سلمة و قد نزلت هذه الآية: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: يا علي! هذه الآية نزلت فيك و في سبطي و الأئمة من ولدك. فقلت: يا رسول الله! و كم الأئمة بعدك؟ قال: أنت يا علي، ثم أبناك الحسن و الحسين و بعد الحسين علي إبنه و بعد علي محمد إبنه و بعد محمد جعفر إبنه و بعد جعفر موسي إبنه و بعد موسي علي إبنه و بعد علي محمد إبنه و بعد محمد علي إبنه و بعد علي الحسن إبنه و الحجة من ولد الحسن، هكذا وجدت أساميهم مكتوبة علي ساق العرش، فسألت الله تعالي عن ذلك فقال: يا محمد! هم الأئمة بعدك مطهرون معصومون و أعداؤهم ملعونون. ما خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در خانه أم سلمه رسيديم و اين آيه تطهير نازل شد و حضرت فرمود: اي علي! اين آيه نازل شده است در حق تو و دو فرزندت حسن و حسين و ائمه بعد از تو. از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پرسيدم: يا رسول الله! ائمه بعد از تو چند نفر هستند؟ حضرت فرمود: تو اي علي، سپس دو فرزندت حسن و حسين و بعد از حسين، فرزندش علي و بعد از او، فرزندش محمد و بعد از او، فرزندش جعفر و بعد از او، فرزندش موسي و بعد از او، فرزندش علي و بعد از او، فرزندش محمد و بعد از او، فرزندش علي و بعد از او، فرزندش حسن و و بعد از او، فرزندش حجت است. من اينچنين ديدم نام ائمه را كه در ساق عرش إلهي نوشته شده بود. از خداوند در اين مورد سؤال كردم و فرمود: اي محمد! اينها ائمه بعد از تو هستند كه مطهر و معصوم هستند و دشمنانشان ملعون هستند. كفاية الأثر في النص علي الأئمة الاثني عشر للخراز القمي، ص156 از ميان علماء أهل سنت، بيهقي (متوفاي 458 هجري) و ديگران در روايت مفصلي نقل كردهاند: . . . خداوند، بشر را آفريد و آنها را به صورت قبايل قرار داد: ثم جعل القبائل بيوتا، فجعلني في خيرها بيتا و ذلك قوله: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» فأنا و أهل بيتي مطهرون من الذنوب. قبائل را به صورت گروه گروه قرار داد و من را در بهترين خانهها قرار داد و و اين قول خداوند است: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا». پس من و أهل بيت من از هر گناهي پاك هستيم. دلائل النبوة للبيهقي، ج1، ص171 (در نرم افزار الجامع الكبير) خود إبن تيميه هم ميگويد كه از كتابهاي صحيح ما، دلائل النبوة بيهقي است. جناب بسوي (متوفاي 277 هجري) در كتاب المعرفة و التاريخ، جلد 1، صفحه 105 و جناب شجري جرجاني (متوفاي 499 هجري)، در كتاب الأمالي، جلد 1، صفحه 198 و جناب سيوطي در كتاب الدر المنثور، جلد 6، صفحه 606 و جناب شوكاني (متوفاي 1255 هجري) در فتح القدير، جلد 4، صفحه 280 و جناب آلوسي بغدادي (متوفاي 1270 هجري) در كتاب روح المعاني، جلد 22، صفحه 14 اين روايت را آوردهاند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به استناد همين آيه ميفرمايد: «من و أهل بيتم، مطهر از هرگونه گناه هستيم». اين نشان ميدهد كه خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به استناد همين آيه، استدلال كردهاند بر عصمت خودش و ائمه (عليهم السلام). * * * * * * * آقاي كاشاني شما براي اثبات عصمت أهل بيت (عليهم السلام)، به آيه تطهير و أولي الأمر استناد كرديد. آيه تطهير را بحث كرديم، ولي آيه أولي الأمر را كه در جلسات قبل براي خلافت و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) و ديگر أهل بيت (عليهم السلام) استفاده كرديد، آيا ميتوانيد از اين آيه هم عصمت أهل بيت (عليهم السلام) را اثبات كنيد؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با آيه 59 سوره نساء كه ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ مشخص است كه اطاعت خدا و اطاعت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أولي الأمر واجب است. اينكه مصداق أولي الأمر چه كساني هستند؟ فعلا كاري نداريم. در اينجا، خود فخر رازي ميگويد: أن الله تعالي أمر بطاعة أولي الأمر علي سبيل الجزم و ثبت أن كل من أمر الله بطاعته علي سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ ، فثبت قطعا أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد و أن يكون معصوما. خداوند، قاطعانه أمر كرده است به اطاعت از أولي الأمر و ثابت است هر كسي كه خداوند أمر كرده است به اطاعت قاطعانه از او، واجب است معصوم از خطا باشد. تفسير الرازي، ج10، ص144 زيرا اگر معصوم از خطا نباشد و خطا و اشتباه كند و در جايي از روي معصيت، دستوري بدهد، لازمهاش اين است كه خداوند به ما دستور داده است تا از خطا و گناه تبعيت كنيم و اين تناقض است و بر خلاف هدف و بعثت أنبياء (عليهم السلام) است. لذا روي اين جهت است كه آقاي فخر رازي صراحتاً ميگويد: «اين آيه دلالت ميكند كه أولي الأمر، حتماً بايد معصوم باشد». از طرف ديگر هم ميبينيم كه غير از حضرت علي (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام)، كسي ادعاي عصمت نكرده است و افراد ديگري هم در غير از اينها، در حق كسي ادعاي عصمت نكردهاند. حتي خود أبو بكر صراحتاً بر بالاي منبر گفت: إن لي شيطانا يعتريني، فإذا رأيتموني غضبت فاجتنبوني ... . همراه من شيطاني است كه مرا عارض ميشود و اگر مرا غضبناك ديديد، از من دور شويد و ... . الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج3، ص212 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص303 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص460 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص334 ـ الامامة و السياسة لآبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص22 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج12، ص315 ـ تمهيد الأوائل و تلخيص الدلائل للباقلاني، ص492 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص590 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج11، ص336 ـ المعيار و الموازنة لأبو جعفر الإسكافي، ص321 ـ تخريج الأحاديث و الآثار للزيلعي، ج1، ص481 مطلبي را از آقاي فخر رازي ميگويم و قضاوتش را به بينندگان عزيز واگذار ميكنم: آقاي فخر رازي كه ميگويد: «آيه دلالت بر معصوم بودن أولي الأمر دارد و اگر معصوم نباشند، تناقض لازم ميآيد و لازمهاش اين است كه خداوند به تبعيت از خطا و گناه أمر كرده است»، سپس ميگويد ما ناگزيريم از دلالت اين آيه دست برداريم، زيرا آقاي أبو بكر و عمر معصوم نبودهاند. ببينيد! آقاي فخر رازي چيزي به نام أولي الأمر در ذهنش درست كرده و بعد ميخواهد آيات قرآن را بر آن قالبي كه در ذهنش درست كرده، تطبيق كند، نه اينكه خودش را با آيات تطبيق كند. واقعاً اين نهايت مصيبت براي يك شخصيت بزرگي مثل فخر رازي است كه ميگويد چون خلفاء ما معصوم نبودند، مجبوريم از دلالت آيه دست برداريم. آيا واقعاً اين است؟ آيا ـ نستجير بالله ـ خداوند اينقدر متوجه نبوده است كه «أَطِيعُوا الرَّسُولَ» را فقط در مواردي بياورد كه در مورد وحي است و در مورد «أُولِي الْأَمْرِ» در جايي اطاعت واجب است كه گناه نكردهاند؟! خداوند، حكيم علي الإطلاق است و اگر بخواهيم يك عقيده فاسدي را در ذهنمان درست كنيم و بعد بياييم به زور، آيات قرآن را با اين قالب تطبيق بدهيم و هر چه را كه با اين عقيده ذهنيمان تطبيق كرد، قبول كنيم و اگر تطبيق نكرد، يا به طور كلي طرد كنيم و يا تأويل و توجيه كنيم! اين مقداري دور از انصاف است كه آقاي فخر رازي و ديگران پيمودهاند. * * * * * * * آقاي كاشاني يكي از آياتي كه برخي از كساني كه در وادي مسائل ديني بحث كردهاند، آيهاي است كه ميفرمايد: قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ سوره بقره/آيه124 و از اين آيه هم استدلال كردهاند. آيا ميتوانيد در اين مورد هم براي ما و بينندگان عزيز توضيح بفرماييد كه چگونه به اين آيه استدلال كردهاند؟ استاد حسيني قزويني چون فرصت كم است و بايد به تلفن بينندگان عزيز هم پاسخ بگوييم، كوتاه عرض ميكنم كه در آيه 124 سوره بقره ميفرمايد: وَ إِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ حضرت ابراهيم (عليه السلام) امتحانات زيادي داد، مانند ورود به آتش و مبارزه با بتپرستان و بتها و ذبح حضرت اسماعيل (عليه السلام) و بعد از اينكه از همه اين امتحانات، سربلند بيرون آمد و سرفراز شد، خداوند فرمود: «من تو را امام مردم قرار ميدهم». حضرت ابراهيم (عليه السلام) هم ديد كه امامت، جايگاه خيلي رفيعي است و فرمود: «آيا اين امامت به ذريه من هم ميرسد؟» و خداوند فرمود: «عهد من (امامت) به ظالمين نميرسد». آقاي فخر رازي ميگويد: يدل علي أنه عليه السلام كان معصوما عن جميع الذنوب، لأن الإمام هو الذي يؤتم به و يقتدي، فلو صدرت المعصية منه لوجب علينا الإقتداء به في ذلك، فيلزم أن يجب علينا فعل المعصية و ذلك محال. اين آيه دلالت ميكند كه امام (عليه السلام) بايد از تمام گناهان معصوم باشد؛ زيرا امام كسي است كه پشت سر او حركت ميكنيم و به او إقتداء ميكنيم. اگر بنا باشد كه از يك امام، معصيتي سر بزند، واجب است كه ما در آن معصيت هم به آن امام إقتداء كنيم؛ پس لازم ميآيد كه ما گناه انجام بدهيم و اين هم محال است و خداوند دستور به گناه نميدهد. تفسير الرازي، ج4، ص44 * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: با اين تفسير كه مسلمان كسي است كه شهادت به وحدانيت خداوند و رسالت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بدهد و مؤمن كسي است شهادت به ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) بدهد، آيا فقط كساني كه ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را قبول دارند، شامل آيه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (سوره حجرات/آيه10)» ميشوند؟ يعني مسلمانان ديگري كه ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را قبول ندارند، با كساني كه ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را قبول دارند، برادر نيستند؟ جواب: آنچه كه محرز است، با شهادت دادن به وحدانيت خداوند و رسالت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، كافي است كه يك انسان را مسلمان بدانيم و ازدواج با او صحيح است و حيواني را كه ميكشد، ذبيحه او حلال است و پشت سر او ميتوان نماز خواند و عليه و له او ميتوان شهادت داد و تمام احكامي كه براي يك شيعه وجود دارد، براي او هم وجود دارد و هيچ شك و شبههاي نيست. در ميان آقايان علماء، اختلاف است كه آيا ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) از ضروريات ديني است يا از ضروريات مذهبي؟ بعضي از بزرگوراران مانند صاحب جواهر (ره) و صاحب حدائق (ره) معتقدند كه از ضروريات ديني است و مانند مرحوم قاضي نور الله شوشتري (ره) و علامه اميني (ره) كه استدلال ميكنند به آيه شريفه تبليغ كه رسالت بدون ولايت حضرت علي (عليه السلام) مورد قبول نيست و اسلام منهاي ولايت حضرت علي (عليه السلام)، اسلام نيست. ولي برخي از بزرگان شيعه مانند حضرت آيت ا... العظمي سيستاني، چند روز قبل، رسماً در سايتشان اعلام كردند قريب به اين مضمون كه«ما ولايت را جزء ضروريات نميدانيم و تمام برادران أهل سنت را پاك ميدانيم» و حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) كه از فقهاء بنام معاصر ما است، ميفرمايد: نعم، الولاية بمعني الخلافة من ضروريات المذهب، لا من ضروريات الدين. بله، ولايت به معني خلافت، از ضروريات مذهب است، نه از ضروريات دين. كتاب الطهارة للسيد الخوئي، ج2، ص83 اميدوارم برخي از ماهوارههاي وهابي كه تلاش ميكنند به يك نوعي، از باب تكفير، خون شيعه را حلال كنند، گوش شنوايي داشته باشند و بدانند كه اين فتواي حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) است. امام خميني (ره) هم ميفرمايد: فالإمامة من اصول المذهب، لا الدين. امامت از اصول مذهب است، نه دين. كتاب الطهارة للسيد الخميني، ج3، ص323 همچنين مرحوم حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) نسبت به أهل سنت ميفرمايد: أن إنكار الضروري إنما يستتبع الكفر و النجاسة فيما إذا كان مستلزما لتكذيب النبي ـ ص ـ كما إذا كان عالما بأن ما ينكره مما ثبت من الدين بالضرورة و هذا لم يتحقق في حق أهل الخلاف لعدم ثبوت الخلافة عندهم بالضرورة لأهل البيت ـ ع ـ . اگر كسي، يك ضرورتي را إنكار كند، در صورتي آن إنكار ضرورت موجب كفر و نجاست ميشود كه به إنكار و تكذيب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) منجر شود. مثلاً إنكار نماز و حج، به إنكار رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برميگردد. اگر يك سني بر اين عقيده باشد كه امامت از امور «مما جاء به النبي» و «مما تكلم بها الكتاب» است و بخواهد با اين علم، امامت را إنكار كند، منكر ضرورتي از ضروريات دين شده است و هيچ شبههاي نيست. همانطور كه اگر يك شيعهاي بخواهد امامت را إنكار كند، كافر، نجس و مرتد ميشود، اگر يك سني هم امامت را با اين شرايط كه علم داشته باشد، جزء ضروريات دين و «مما جاء به النبي» است و بخواهد إنكار كند، هيچ شبههاي در مرتد شدن و نجاست او نيست و فرقي بين شيعه و سني در اين زمينه نيست. * * * * * * * سؤال: ما شيعيان به ائمه (عليهم السلام) متوسل ميشويم و آنها را واسطه قرار ميدهيم. از طرفي هم در آيه 3 سوره زمر، خداوند ميفرمايد: أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى دين خالص براي خداوند است و كساني كه غير از خداوند را به دوستي ميگيرند و ميگويند ما آنها را نميپرستيم و به دوستي نميگيريم، مگر براي تقرب به خدا. اين آيه از نظر شما چگونه قابل توجيه است؟ جواب: اگر آيه 18 سوره يونس را مطالعه كنيد: وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ اينها، بتهايي را عبادت ميكنند و ميپرستند كه نه سودي برايشان دارد و نه ضرري و ميگويند اين بتها، شفيعان ما نزد خداوند است. ميبينيد كه خود قرآن جواب داده است. من عذر ميخواهم! كدام آدم احمقي است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بپرستد و عبادت بكند و بگويد: «هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ»؟ وقتي ما به حرم حضرت أبو الفضل (عليه السلام) ميرويم، همانجا ميگوييم: «أشهد أنك عبدت الله مخلصا حتي أتاك الله اليقين» و نسبت به امام حسين (عليه السلام)، اول شهادت ميدهيم كه تو بهترين بنده خداوند هستي و «أقمت الصلاة و آتيت الزكاة و أمرت بالمعروف و نهيت عن المنكر» و نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميگوييم: «أشهد أن محمد عبده و رسوله» و بعد ميگوييم: «يا وجيها عند الله! إشفع لنا عند الله». بيان كردن اين آيات در حق شيعه، نهايت ظلم و بيانصافي و نهايت بيشرمي و بيوجداني است كه آياتي را كه درباره بتپرستان و عبادت بتپرستان آمده است، بخواهيم تطبيق بكنيم با توسل شيعه به ائمه (عليهم السلام). * * * * * * * سؤال: در مورد اعتقادات برادران أهل سنت، نظرشان در مورد نحوه انتخاب خليفه چيست؟ چون خلفاء راشدين به 4 شيوه انتخاب شدند، چون خليفه در تجمع تعدادي در سقيفه انتخاب شد و عمر هم مستقيماً از طرف أبو بكر انتخاب شد و عثمان هم از طريق شورا انتخاب شد و حضرت علي (عليه السلام) هم از طريق تجمع مردم. اينها براي انتخاب خليفه، به چه روشي استناد ميكنند؟ جواب: آقايان أهل سنت ميگويند كه هم از طريق شورا ميتوان خليفه را انتخاب كرد و هم از طريق انتخاب خليفه قبلي و هم به زور شمشير؛ يعني كسي بيايد و شمشير به دستش بگيرد و مردم را به زور وادار كند كه او را به عنوان خليفه قبول بكنند. آقاي نووي (متوفاي 676 هجري) ميگويد: و أما الطريق الثالث فهو القهر و الإستيلاء، فإذا مات الامام، فتصدى للإمامة من جمع شرائطها من غير استخلاف و لا بيعة و قهر الناس بشوكته و جنوده، إنعقدت خلافته. اما طريق سوم: با زور و مستولي شدن است. روضة الطالبين لمحيى الدين النووي، ج7، ص266 يعني اگر امام از دنيا رفت، كسي به زور شمشير، كودتا كند و مركز خلافت را تصرف كند و بگويد بعد از اين من خليفه شما هستم، خلافتش مشروع است. آقاي تفتازاني (متوفاي 791 هجري) هم ميگويد: و تنعقد الإمامة بالقهر و الإستيلاء، فإذا مات الامام، فتصدى للإمامة من يستجمع شرائطها من غير بيعة أهل الحل و النقد أو استخلاف بعهد من الإمام الصادق إنعقدت الخلافة له. امامت، با زور و كودتا كردن منعقد ميشود. اگر امامي بميرد و كسي را شورا و ريش سفيدان نتوانند انتخاب كنند و كسي با زور شمشير كودتا كند و برود بر تخت خلافت بنشيند، خلافت براي او منعقد ميشود. شرح المقاصد في علم الكلام للتفتازاني، ج2، ص272 لذا آقايان أهل سنت در اين زمينه، باد از طرفي بوزد، به آن سمت ميروند. بعضيها سراغ آيات رفتند و بعضيها سراغ روايات رفتند و بعضيها به سراغ نماز (جماعت أبو بكر) رفتند و بعضي هم ديدند از اينها نميشود استفاده كرد و رفتند به سراغ شورا و بعضيها هم ديدند كه شورا هم به درد نميخورد، چون شورايي در كار نبود و آقاي أبو بكر، با بيعت عمر و أبو عبيده جراح خليفه شد و بسياري از بزرگان أهل سنت، منكر انعقاد إجماع هستند. خلاصه اينكه حرفهاي زيادي در اين مورد است. إن شاء ا... به تناسبي در اين زمينه بحث ميكنيم و قضاوت را بر عهده خود بينندگان عزيز ميگذاريم. * * * * * * * سؤال: وهابيت روي كلمه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» خيلي مانور ميدهند. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب: از سابق، اين قضايا مطرح بوده است و آقاي محمد بن عبد الوهاب در كتاب مجموعه مؤلفات، جلد 1، صفحه 189 به «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» استدلال كرده است و آقاي قِفاري و ديگران هم به اين آيه استدلال كردهاند. ما هم عرض كرديم كه در آيه 45 سوره بقره آمده است: وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ به صبر و نماز استعانت بجوييد. اينها «يؤمنون ببعض الكتاب و يكفرون ببعض الكتاب» هستند. ما بارها گفتهايم كه استعانت دو نوع است: استعانت استقلالي و استعانت تبعي. استعانت استقلالي مخصوص خداوند است و اگر كسي معتقد باشد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا حضرت علي (عليه السلام) يا كسي ديگر كه كاري را انجام ميدهند، با حول و قوه خودش آن كار را انجام ميدهد، كفر است؛ «لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم» و «لا مؤثر في الوجود إلا الله». اما اگر استعانت تبعي باشد به اين معنا كه معتقد باشيم تنها مؤثر مستقل، خداوند است و در عالم، به إذن الله تبارك و تعالي، افرادي هستند از ملائكه و أنبياء (عليهم السلام) و ديگر افراد كه ميتوانند تصرف كنند. * * * * * * * سؤال: آيا أمير المؤمنين (عليه السلام) هم سيد هستند يا از فرزندان ايشان به بعد سيد هستند؟ جواب: آقايان فقهاء در كتاب عروة الوثقي كه با حواشي آقايان مراجع عظام تقليد است، ميگويند: كساني كه نسبشان به حضرت هاشم (عليه السلام) ميرسند، سيد هستند و استحقاق تصرف در خمس را دارند. * * * * * * * سؤال: روايتي در كتب أهل سنت آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: لا تسبّوا عليا، فمن سبّ عليا فقد سبّني و من سبّني فقد سبّ الله و من سبّ الله فقد كفر. به علي دشنام ندهيد. كسي كه به علي دشنام بدهد، به من دشنام داده و كسي كه به من دشنام بدهد، به خداوند دشنام داده است و كسي كه به خداوند دشنام بدهد، كافر است. أهل سنت در كتاب صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 120، حديث 6114 روايت كردهاند كه معاويه به سعد بن أبي وقاص ميگويد: ما منعك أن تسب أبا التراب؟ فقال: اما ما ذكرت ثلاثا قالهن له رسول الله صلى الله عليه و سلم فلن أسبه، لأن تكون لي واحدة منهن أحب إلى من حمر النعم سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول له خلفه في بعض مغازيه فقال له على: يا رسول الله! خلفتني مع النساء و الصبيان؟ فقال له رسول الله صلى الله عليه و سلم: أما ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبوة بعدي و سمعته يقول يوم خيبر: لأعطين الراية رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، قال: فتطاولنا لها، فقال: ادعوا لي عليا فاتى به أرمد فبصق في عينه و دفع الراية إليه ففتح الله عليه و لما نزلت هذه الآية فقل: تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا و فاطمة و حسنا و حسينا فقال: اللهم هؤلاء أهلي. چرا به علي دشنام نميدهي؟ يعني دشنام دادن معاويه به حضرت علي (عليه السلام)، يك أمر واجبي است. همانطور كه زمخشري در كتاب ربيع الأبرار ميگويد: در بالاي 70 هزار منبر، به خاطر سنتي كه معاويه قرار داده بود، به حضرت علي (عليه السلام) دشنام ميدادند. اگر روايت اولي را در كنار اين روايت آخر بگذاريم، نظر أهل سنت در مورد مسلمان يا كافر بودن معاويه چيست؟ البته سعد بن أبي وقاص گفت: من به خاطر 3 فضيلت كه علي دارد، او را دشنام نميدهم: 1. ... پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در حق علي فرمود: آيا راضي نيستي كه نسبت تو به من مانند نسبت هارون نسبت به موسي باشد، إلا اينكه هيچ نبياي بعد از من نيست. 2. ... پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در جنگ خيبر، پرچم را به دست علي داد و گفت هم او، خدا و رسولش را دوست دارد و هم خدا و رسولش او را دوست دارند. 3. ... وقتي آيه مباهله نازل شد، پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، علي و فاطمه و حسن و حسين را با خود به مباهله بود و گفت: خدايا! اينها أهل بيت من هستند. * * * * * * * سؤال: چند شب پيش كه به شبكه نور نگاه ميكردم، ديدم كه اعلام كردند كه ما مناظره را قبول كردهايم. ولي ما به شبكه زنگ زديم و ديديم خبري نيست. خواستم اين موضوع را از استاد حسيني قزويني جويا شوم. جواب: آقاي حيدري، ضمن اينكه مؤدبانه صحبت كرده بودند، فرموده بودند: من با 3 شرط حاضرم به آقاي حسيني قزويني مناظره كنم: 1. با شخص ايشان باشد. ما هم گفتيم خودمان حاضريم براي مناظره. با اينكه شاگردان ما هم اضافي هستند و همه ميدانند و از موقعيت علمي شما هم خبر داريم و ديگران هم خبر دارند. البته نه الان، چون 7 ، 8 سال قبل كه آمده بوديم آنجا و در خدمت حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي و نوري همداني، شما در آنجا چهچه ميزديد، از همان زمان، بنده جنابعالي را ميشناختم. شناخت من از حضرتعالي، براي امروز و ديروز نيست؛ براي چندين سال قبل است. ولي با وجود اين، من كاملا آمادگي دارم با شخص حضرتعالي كه به عنوان كارشناس اين شبكه (شبكه ماهوارهاي نور) هستيد، مناظره كنم. اگر كارشناس اين شبكه نبوديد، بنده حاضر نبودم. بنده گفتم من با توجه به صبغه شغليام كه استاد حوزوي و استاد دانشگاه هستم، با كساني مناظره ميكنم كه يا استاد حوزه باشند يا استاد دانشگاه. ولي چون حضرتعالي به عنوان كارشناس اين شبكه هستيد، با كمال ميل قبول ميكنيم و افتخار هم ميكنيم. البته مناظره نه، همانطور كه خود شما گفتيد، بنشينيم يك گفتوگوي دوستانه علمي داشته باشيم. شرط بعدي ايشان اين بود: 2. حضوري باشد. به نظر من، اين كلمه ايشان، كمي مسخره به نظر ميرسد. اگر شما ميتوانيد تشريف بياوريد ايران، بياييد. من نميدانم شما مشكل سياسي داريد يا خير؟ بنده حاضرم تمام هزينه رفت و آمد و اقامت شما را در قم فراهم كنم و اين شبكه هم در اختيار شما هست و از يك تا 20 جلسه حاضريم رو در رو و حضوري با حضرتعالي بنشينيم و گفتوگوي دوستانه داشته باشيم. يا اينكه در شبكه خودتان، شرايط آمدن ما را فراهم كنيد و من خودم هزينه خودم را فراهم ميكنم و نيازي نيست شما هزينه بپردازيد. ولي اين ممنوعيتي كه سازمان امنيت كشور إمارات درست كرده است را برداريد و بنده آماده هستم تا بيايم در شبكه شما بنشينيم. البته بخواهم بيايم آنجا، مجري برنامه بايد كسي باشد كه بيطرف باشد. وظيفه مجري، تقسيم وقت است، نه اينكه خودش بخواهد فضولي كند و دخالت كند و حرف ديگران را قطع كند. نه، من مجري فضول را قبول ندارم. چون من با مجري نميخواهم مناظره كنم، با شما ميخواهم مناظره كنم. ما در شبكه ماهوارهاي المستقلة كه بحث ميكرديم، مجري برنامه، به آقايان وهابيها، نيم ساعت يا 40 دقيقه وقت ميداد، وقتي ما ميخواستيم حرف بزنيم، تند تند دخالت ميكرد و سؤال طرح ميكرد. يعني مجري اين شبكه، خصم ما شده بود و بيش از مناظرهكنندهها، ايشان وارد ميشد. شرط سومي كه ايشان گذاشته بود، اين بود: 3. حلّ اختلاف، قرآن كريم است. ظاهرا قرآن كريم، مورد اتفاق است. برادر عزيزم! اين هم يكي اهانتي است به شيعه. ما اين اهانت را قبول نداريم. 4. مناظره بايد به زبان عربي باشد. اين دو شرط، كاملا مخالف سيره خود شماست. شما خودتان را أهل سنت ميدانيد. أهل سنت، يعني كسي كه به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل ميكند. چطور شد شما در شعار دادن، أهل سنت هستيد، ولي در مناظره، سنت را قبول نداريد و ميگوييد ما به قرآن عمل ميكنيم و هر چه در قرآن آمده بود؟ ايرادي ندارد. شما بياييد در شبكه خودتان ثابت كنيد از قرآن و بدون استفاده از سنت كه نماز صبح در كجاي قرآن آمده است؟ در كجاي قرآن آمده است كه نماز صبح 2 ركعت است؟ در كجاي قرآن آمده است كه نماز صبح، ركوع و سجده دارد؟ نماز ظهر و عصر، مغرب و عشاء در كجاي قرآن آمده است؟ بالاتر از اينها كه ديگر نيست. نماز از ضروريترين اعمال است. اين آقايان ميگويند درباره نماز، آيه داريم، درباره حج، آيه داريم و ... ، بله آيه هست، قرآن حجت است، ولي: وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ سوره نحل/آيه44 وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًي وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ سوره نحل/آيه89 به شرط تبيين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است: وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر/آيه7 اگر ثابت كرديد از قرآن كه نماز صبح چند ركعت است، قبول، بنده درباره امامت با شما مناظره ميكنم و فقط به قرآن تمسك ميكنم و از سنت هم استفاده نميكنم. ولي اگر نتوانستيد، بايد حرفتان را پس بگيريد. ايشان كه ميگويد بايد به زبان عربي باشد، برادر عزيزم! شما در شبكهتان به زبان فارسي حرف ميزنيد و اين شبهات را مطرح ميكنيد يا به زبان عربي؟ شبكه ما به زبان فارسي است. آيا ميخواهيد بياييد به زبان عربي در شبكه صحبت كنيد كه بينندهها متوجه نشوند؟ شما هيچ، بر فرض بنده شكست خوردم، آيا به خاطر احترام به بنده است كه عربي صحبت ميكنيد تا بينندگان متوجه نشوند چه گذشت؟ يا بايد در شبكه شما باشد كه تمام بينندگانش فارسزبان هستند، يا شبكه جهاني ولايت كه همه بينندگانش فارسزبان هستند. ايشان كه ميگويد در شبكه ماهوارهاي صفا و غيره، دَم از مناظره ميزنند، بايد بداند كه آنها دم از مناظره نميزنند، دم از فتنه ميزنند. ما رفتيم در شبكه ماهوارهاي المستقلة 3 شب صحبت كرديم و شما گفتيد كه فلاني، از شاگردانش مخفي كرد كه آنجا چه گذشت. مگر شبكه ماهوارهاي المستقلة داخل يك انباري يا اتاق و آشپزخانه بود كه بخواهيم مخفي كنيم؟ يك بحث آنلاين بود و بحثهاي ما را در روز بعدش، چند بار پخش ميكردند. من نميدانم وقتي اين عزيزمان صحبت ميكند، متوجه بعضي از مسائل نيستند. ايشان گفت من با اين 3 شرط حاضر هستم. بنده هم عرض ميكنم: شرط اول را قبول دارم. شرط دوم را هم قبول دارم به شرط اينكه شرايط گفتوگوي حضوري را فراهم بكنيد يا اگر بخواهيد به ايران تشريف بياوريد، ما قبول ميكنيم. در غير اينصورت، ما آمادگي داريم به صورت تلفني و شما در هر كجا كه هستيد، گفتوگو كنيم. وقتها تقسيم ميشود و ما هم تصوير حضرتعالي را در گوشه تصوير قرار ميدهيم و مجري هم وقت را تقسيم ميكند و هيچ دخالتي هم نميكند. 10 دقيقه حضرتعالي صحبت ميكنيد و 10 دقيقه هم بنده صحبت ميكنم. همانطور كه شما گفتيد، يك گفتوگوي دوستانه علمي، براي ايجاد وحدت ميان أمت اسلامي؛ اين بالاترين آرزوي ما است. اينكه ايشان ميگويد: «فلاني تلبيس كرده، تدليس كرده، من 600 ميليون نگفتم، 2 ميليون گفتم» و غيره، برادر عزيزم! عين عبارتي كه شما خودتان گفته بوديد و دوستان ما از شبكه ماهوارهاي نور ضبط كردند و پياده كردند، براي شما خواندم كه خود حضرتعالي در آنجا فرموديد: اگر قرار باشد 600 ميليون تومان بدهيم، بايد براي امامت، حداقل 10، 15 آيه از قرآن بياورند. ما براي يك آيه، نميتوانيم 600 ميليون تومان بدهيم. تنها موضوع امامت نيست، امامت، عصمت، تقيه، صيغه، خمس، علم غيب كه از صفات امام است و تمام آن چيزهايي كه برميگردد به عقيده امامت و پسوند و پيشوندهايي كه مربوط به اين عقيده بيريشه است، درباره تمام اينها من عرض ميكنم كه هيچگونه دليلي در قرآن و سنت كه صحيح و صريح باشد، نيست. [دليلي كه] كنايه نباشد، شأن نزول نباشد، برداشت نباشد، فضائل نباشد. من در مقاله مفصلي هم كه منتشر كردم، اين موضوع را عرض كردم و دوستان ميتوانند مراجعه كنند و بخوانند. عنوان مقاله اين بود: چرا شما 50 ميليون جايزه نگيريد؟ خب، اگر شأن نزول نباشد، شما اثبات كنيد كه آيه غار، بدون شأن نزول، درباره أبو بكر است. قبول، اگر شما آنجا إنكار كرديد و اعلام كرديد آيه غار ارتباطي به أبو بكر ندارد و آنچه علماء ما گفتهاند، دروغ گفتهاند، بنده هم شأن نزول را در نظر نميگيرم. بنده كاملاً آمادگي دارم. ايشان گفتهاند: «اينكه فلاني ادعاي مناظره كرده، شوخي است و جدي نيست». نه تنها شوخي نيست، بلكه جدّي در جدّي در جدّي است. بنده براي مناظره، نه تنها آماده هستم، بلكه براي اين هم افتخار ميكنم. چون معتقدم هر چه اين مناظرات و گفتوگوي دوستانه ميان انديشمندان شيعه و سني بيشتر باشد، جوانان ما از سردرگمي خارج ميشوند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: ؟؟؟ الزهرا -
تاريخ: 01 بهمن 92 - 16:07:31
شبهه اي داشتم درباره ي اين آيه ي اطيعوا الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منکم اگر اين آيه درباره ي اطاعت بي چون و چرا با اولي الامر است چرا خداوند ميگويد و ان تنازعتم في شي فردوه الي الله و الرسول خوب اطاعت بي چون و چرا با اختلاف با اولي الامر اصلا جور در نمي آيد ؟؟؟؟؟؟ پس اين آبه بيانگر اطاعت بي چون و چرا از اولي الامر نيست. ثانيا در سوره ي نسا آيه ي 83 ارجاع به اولي الامر درباره ي جنگ و اخبار شايعه پراکني هايي درباره ي جنگ و ..... اين هاست اصلا نمي گويد به رسول و اولي الامر ارجاع دهد در هر مساله اي بلکه در الامن او الخوف در اخباري که درباره ي پيروزي و يا شکست است؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد با عرض پوزش تا الان سه تا سوال در قسمت پرسش و پاسخ گذاشتم ولي هيچ کدوم پاسخ داده نشده يعني روي سايت قرار ندادين با وجود اين که سوالات بسيار خوبي پرسيده بودم که به درد همه ميخورد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
در خصوص سوال اولتان مي گوييم: خطاب آيه به مومنين است و مراد از تنازع، تنازع مؤمنين در بين خودشان است، نه تنازعى كه فرضا بين آنها و اولى الامر اتفاق بيفتد، و يا بين خود اولى الامر رخ دهد؛ زيرا فرض تنازع مؤمنين با اولى الامر با مضمون آيه سازگار نيست كه اطاعت اولى الامر را بر آنان واجب كرده، و چه معني دارد که خدا اطاعت كسانى را بر امت واجب كند كه بين خودشان تنازع رخ دهد، زيرا اگر اولى الامر در بين خود تنازع كنند قطعا يكى بر حق و ديگرى بر باطل خواهد بود، و خداى تعالى چگونه اطاعت كسى را واجب مى كند كه خود بر باطل است، علاوه بر اين كه اگر منظور تنازع اولى الامر در بين خودشان بود پس چرا در جمله مورد بحث خطاب را متوجه مؤمنين كرد، و فرمود: پس اگر در چيزى تنازع كرديد آن را به خدا و رسول برگردانيد
اما در خصوص آيه 83 سوره نساء نيز مي گوييم:اولا: هرچند در آيه وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْر به چند امر مهم اشاره کرده است که در صورت اختلاف به رسول و اولي الامر رجوع کنيد اما اين به اين معنا نيست که در ساير موارد به آنها رجوع نکنيد اگر شما چنين برداشتي را بکنيد که اگر مراد فقط رجوع به آنها در امر جنگ است، در اين صورت بايد بگوييم چون اسم خداوند نيز در اين جا نيامده است پس به خداوند نبايد رجوع کرد چون در اين آيه نگفته است به خدا رجوع کنيد!آيا مي شود چنين برداشتي را کرد که به خداوند ديگر نبايد رجوع کرد؟! ثانيا: در آيه تطهير بطور مطلق گفته است در صورت تنازع به خدا و رسول رجوع کنيد که در سوره نساء چند مورد از اين تنازع را ذکر کرده است که بايد به آنها رجوع کنيد لذا اين دو آيه هيچ تعارضي با هم ندارند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
|
2 |
نام و نام خانوادگي: محب الزهرا سلام الله عليها -
تاريخ: 02 بهمن 92 - 14:12:56
برادر گرامي با عرض سلام و خسته نباشيد درباره ي آيه ي 83 سوره ي نسا ميشود آيه را معنا کنيد ؟؟؟اگر آيه را معنا کنيم ميبينيم گفته شده در خصوص شايعات جنگي براي شايعات جنگي رجوع به خدا معناندارد وموارد تنازعي را که در سوره ي نسا آمده است را بيان کنيد جواب نظر: باسلام
دوست گرامي؛ خداوند در آيه 83سوره نساء مي فرمايد: وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً ؛ و چون خبرى [حاكى] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كسانى اند كه [مى توانند درست و نادرست] آن را دريابند، و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمارِ] اندكى، از شيطان پيروى مى كرديد.
موارد تنازع در آيه 59 نساء كه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيكفرجامتر است.» طبق سخن مفسرين اين قرار است:
آيت الله مكارم شيرازي حفظه الله در اين مورد مي گويند:
منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق، اختلاف و تنازع در احكام است نه در مسائل مربوط به جزئيات حكومت و رهبرى مسلمين، زيرا در اين مسائل مسلما بايد از اولوا الامر اطاعت كرد (همانطور كه در جمله اول آيه تصريح شده) بنا بر اين منظور از آن اختلاف در احكام و قوانين كلى اسلام است كه تشريع آن با خدا و پيامبر ص است زيرا مى دانيم امام فقط مجرى احكام است، نه قانونى وضع مى كند، و نه نسخ مى كند، بلكه همواره در مسير اجراى احكام خدا و سنت پيامبر ص است، و لذا در احاديث اهل بيت ع مى خوانيم كه اگر از ما سخنى بر خلاف كتاب اللَّه و سخن پيامبر ص نقل كردند هرگز نپذيريد، محال است ما چيزى بر خلاف كتاب اللَّه و سنت پيامبر ص بگوئيم، بنا بر اين نخستين مرجع حل اختلاف مردم در احكام و قوانين اسلامى خدا و پيامبر ص است كه بر او وحى مى شود و اگر امامان معصوم بيان حكم مى كنند، آن نيز از خودشان نيست بلكه از كتاب اللَّه و يا علم و دانشى است كه از پيامبر (ص) به آنها رسيده است و به اين ترتيب علت عدم ذكر اولوا الامر در رديف مراجع حل اختلاف در احكام هم روشن مى گردد. (تفسير نمونه، ج3، ص: 441)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1) |