* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 07 بهمن 1389 | تعداد بازديد: 3624 | |
بررسي حديث ثقلين 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: بررسي حديث ثقلين 01 شبكه جهاني ولايت : 07 / 11 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني . . . استاد حسيني قزويني . . . مسائلي را سؤال ميكرديم و صفوان و إبن أبي عمير و ديگران هم بودند و آنها رفتند، ولي چون سؤالات من بيشتر بود و تا پاسي از شب، سؤالات من ادامه داشت. نيمههاي شب بود كه خواستم بروم، آقا امام هشتم (عليه السلام) به من فرمود: احمد بن أبي نصر! ميشود امشب همينجا استراحت كنيد؟ وقت گذشته است. من هم از خدا خواسته، در منزل علي بن موسي الرضا (عليه السلام) ماندم و اين را بالاترين سعادت دانستم. امام رضا (عليه السلام) به غلامش فرمود: در آن اتاق اختصاصي من كه هر شب در آنجا ميخوابم، رختخواب اختصاصي مرا پهن كنيد تا احمد بن أبي نصر بزنطي در آنجا استراحت كند. احمد بن أبي نصر ميگويد: وقتي آمدم استراحت كنم، حالتي به من دست داد و در ذهنم خطور كرد كه در منزل امام عصر و زمانم، علي بن موسي الرضا (عليه السلام) و در اتاق و رختخواب اختصاصياش هستم و همينطور در داخل رختخواب از خوشحالي بر خودم ميباليدم و خوابم نميبرد. در همين حال ديدم كه امام رضا (عليه السلام) در را زدند و فرمودند: آقاي احمد بن أبي نصر بزنطي! خوابيدن در خانه امام و در رختخواب اختصاصي امام، فخر نيست؛ فخر به تقواست، «إن أكرمكم عند الله أتقاكم». يعني آنچه كه در ذهن ما ميگذرد در ظلمت شب و در اتاق بسته و در درون رختخواب، امام (عليه السلام) به إذن الله تبارك و تعالي از آن هم آگاه است. * * * * * * * آقاي محسني همانطور كه بينندگان عزيزمان هم مستحضرند، در جلسه قبل، كليپي را پخش كرديم از شبكه نور كه جناب آقاي مولوي عبد الحميد پيرامون بعضي از مباحث، مطالبي را گفتند كه حضرتعالي در آن جلسه، مطالبي را فرموديد. امشب هم ميخواهيم كليپي كوتاه را پخش كنيم كه پيرامون حديث ثقلين است: پخش كليپ صوتي و تصويري مولوي عبد الحميد مولوي در يك جمله آن حضرت فرمودند: تركت فيكم الثقلين. دو تا چيز بسيار وزين و سنگين كه براي ما گذاشته شده: كتاب الله است و سنت حضرت رسول (صلي الله عليه و سلم). ما هر چه داريم از دين اسلام، از كتاب خدا داريم و از سنت سيد المرسلين، رحمة للعالمين (صلي الله عليه و سلم) داريم. [پايان پخش كليپ] آقاي محسني من از حضرتعالي ميخواهم سؤال كنم پيرامون اصل حديث ثقلين. اصل حديث ثقلين را بفرماييد كه شايد براي بعضي از بينندگان عزيز ما جديد باشد و بحث «كتاب الله و عترتي» و «كتاب الله و سنتي» را هم توضيح بفرماييد. همچنين اين سؤال را دارم: آقاياني كه اينهمه دَم از «كتاب الله و سنتي» ميزنند، آيا اين حديث در صحاح سته آنها هم آمده است؟ استاد حسيني قزويني همانطور كه حضرتعالي اشاره كرديد، يكي از گلايههاي ما از اين بزرگواران اين است كه با اينكه حديث «كتاب الله و عترتي» با سندهاي صحيح و با دلالت كاملاً گويا در معتبرترين منابع أهل سنت آمده، حتي در خود صحيح مسلم، اما اينها اصلاً در خطبههاي نماز جمعه، سخنرانيها و صحبتهايشان، نامي از اين حديث نميبرند؛ ولي از «كتاب الله و سنتي» بسيار ياد ميكنند و نسبت به آن خيلي حسياسيت دارند. البته إن شاء ا... اگر خدا توفيق بدهد، در بعضي از جلسات، به حول و قوه إلهي تلاش ميكنم نسبت به «كتاب الله و عترتي» مفصل صحبت كنم. امشب مختصر توضيحي نسبت به حديث ثقلين ميدهم و إن شاء ا... در جلسه بعد، نظر تحليلي نسبت به حديث ثقلين را خواهيم داشت و خواهيم گفت كه آيا حديث ثقلين، توصيه به «كتاب خدا و عترت» است يا توصيه به «كتاب خدا و سنت»؟ در رابطه با حديث ثقلين، تقريباً نزديك به 7 نكته وجود دارد: 1. حديث ثقلين در صحيح مسلم، 2. تكرار حديث ثقلين در موارد متعدد، 3. صحت حديث ثقلين نزد علماء، 4. علماء أهل سنت و تواتر حديث ثقلين، 5. دلالت حديث ثقلين بر امامت أهل بيت (عليهم السلام)، 6. اقوال علماء أهل سنت در دلالت حديث ثقلين، 7. دلالت حديث ثقلين بر وجود آقا امام زمان (عليه السلام) از زبان علماء أهل سنت. إن شاء ا... به بينندگان عزيز قول ميدهيم در جلسه بعد نسبت به اين 7 مورد كه به عنوان مطلع بحث بيان كرديم، إن شاء ا... بحث خواهيم كرد. حديث «كتاب الله و سنتي» در صحاح سته؟ اما در رابطه با فرمايش حضرتعالي كه «كتاب الله و سنتي» است، حرف براي گفتن زياد است. حضرتعالي فرموديد كه آيا اين حديث در منابع أهل سنت يا صحاح سته آمده است يا خير؟ اگر بگوييم كتاب الموطأ مالك جزء صحاح سته است، (چون بعضي از علماء أهل سنت، اين كتاب را جزء صحاح سته نميدانند و به جاي آن، سنن إبن ماجه را جزء صحاح سته ميدانند) مالك در اين كتاب، به صورت مقطوع آورده است: عن مالك أنه بلغه. اين حديث به مالك رسيده است. اينكه از چه كانالي به او رسيده، معين نشده است. چون مالك متوفاي 179 هجري است، يعني 169 سال بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). روايت به اين شكل است: تركت فيكم أمرين لن تضلوا ما مسكتم بهما: كتاب الله و سنة نبيه. كتاب الموطأ للإمام مالك، ج2، ص899 اعتبار كتاب الموطأ مالك نزد أهل سنت اما در رابطه با خود كتاب الموطأ مالك كه آيا اعتبار دارد يا خير؟ خود آقايان أهل سنت در اين زمينه اختلاف دارند. ما در اين زمينه چيزي نميگوييم و نسبت به ائمه أهل سنت احترام ميگذاريم و هرگونه اهانت و جسارت را، مخصوصاً به بزرگان آنها مانند امام أبو حنيفه، امام مالك، امام شافعي و امام احمد بن حنبل كه نزد أهل سنت از جايگاه ويژهاي برخوردارند، محكوم ميكنيم و احترام اينها را بر خودمان لازم ميدانيم. آقاي إبن حزم آندلسي وقتي صحبت از كتاب الموطأ مالك ميكند، ميگويد: في الموطأ ثلاثمائة و نيف مرسلاً و فيه نيف و سبعون حديثا قد ترك مالك نفسه العمل بها و فيه أحاديث ضعيفة و هاها جمهور العلماء. سيصد و اندي روايت مرسل در اين كتاب وجود دارد و هفتاد و اندي روايت وجود دارد كه خود مالك به آنها عمل نكرده است و در اين كتاب أحاديث ضعيفي وجود دارد كه جمهور علماء اين أحاديث را تضعيف كردهاند. تنوير الحوالك للسيوطي، ص8 آقاي ليث بن سعد ميگويد: أحصيت على مالك سبعين مسألة و كلها مخالفة لسنة النبي (صلي الله عليه و سلم) مما قال مالك فيها برأيه. من 70 مورد از مسائل و فتاواي مالك را در كتابش شمردم و ديدم كه مخالف با سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است. جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص148 ـ أضواء البيان للشنقيطي، ج7، ص361 ـ أضواء على السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص299 اينها نشان ميدهد كه آقايان أهل سنت نسبت به مالك اين عقيده را دارند. البته حرفهاي زيادي نسبت به مالك هست كه كاملاً روشن است. اما در مورد سؤال بعدي شما كه گفتيد: آيا روايت «كتاب الله و سنتي» در ساير صحاح سته آمده يا خير؟ بايد بگوييم كه در صحيح بخاري اين روايت نيامده است. در صحيح مسلم هم «كتاب الله و سنتي» نيامده است؛ ولي «كتاب الله و عترتي» آمده است. احمد بن حنبل هم ميگويد: اگر روايتي را در كتاب من پيدا نكرديد، بدانيد كه آن روايت ضعيف است. مقدمه تحقيق مسند احمد مجموع أحاديث مسند احمد حدود 30 هزار حديث است. تعبير احمد بن حنبل اين است: إن هذا الكتاب قد جمعته و انتقيته من أكثر من سبع مئة ألف و خمسين ألفا، فما اختلف فيه المسلمون من حديث رسول الله صلى الله عليه و سلم فارجعوا إليه، فإن وجدتموه و إلا فليس بحجة. من اين كتاب را از 750 هزار روايت گزينش و جمعآوري كردم. در هر روايتي كه مسلمانان اختلاف داشتند، به مسند من مراجعه كنيد و اگر در آن يافتيد، تكليف روشن است و اگر در آن نيافتيد، آن روايت حجت نيست. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص329 ـ أضواء على السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص328 بنابراين روايت «كتاب الله و سنتي» در مسند احمد نيست و آقاي احمد بن حنبل ميگويد اين روايت حجت نيست. حاكم نيشابوري هم در المستدرك علي الصحيحين، هر دو روايت «كتاب الله و عترتي» و «كتاب الله و سنتي» آورده است. ولي وقتي «كتاب الله و عترتي» را ميآورد، ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و وقتي روايت «كتاب الله و سنتي» را ميآورد، ميگويد: و ذكر الإعتصام بالسنة في هذه الخطبة غريب. ذكر تمسك جستن به سنت در اين خطبه، غريب و ناآشناست. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص93 جناب متقي هندي در كنز العمال، جلد 1، صفحه 187، حديث 995 وقتي حديث «كتاب الله و سنتي» را نقل ميكند، ميگويد: غريب جدا عن أبي هريره. اين روايت أبو هريره جدا روايت غريبي است. جناب أبو منذر صامي در الزهرة العترة في حديث العترة، صفحه 4، نشر دار الفقيه مصر ميگويد: فلا يصح من هذه الأحاديث في الإعتصام بالسنة مع الكتاب حديث بنفسه و لا بغيره و إن ذلك غريب كما ذكره الحاكم. در مورد حديث «كتاب الله و سنتي»، نه يك حديث صحيحي وجود دارد كه به آن اعتماد كنيم و نه به خاطر روايات ديگر ميتوانيم آن را تصحيح كنيم ... . يعني نه خود اين حديثْ صحيح است و نه با پشتوانه روايات ديگر ميتوانيم آن را صحيح بدانيم. از همه مهمتر، آقاي حسن سقّاف، از علماء بزرگ اردن و از استوانههاي علمي أهل سنت معاصر اردن، ميگويد: و أما حديث «تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي» الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء على المنابر، فحديث موضوع مكذوب، وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة، فانتبه لذلك جدا!! و قد ذكرت جميع طرقه و بينت ما في أسانيده من الكذابين و الوضاعين في آخر كتابي «صحيح صفة صلاة النبي صلى الله عليه و آله و سلم» ص 289. اين حديث «كتاب الله و سنتي» كه مردم بين خودشان ذكر ميكنند و خطيبان هم بر بالاي منابر اين حديث را ميگويند، حديثي جعلي و دروغين است و أمويون و پيروانشان آن را جعل كردهاند تا مردم را از حديث صحيح «كتاب الله و عترتي» منصرف كنند. پس جداً در اين مورد متوجه و آگاه باش! صحيح شرح العقيدة الطحاوية لحسن بن علي السقاف، ص178 پس فرمايش جناب حسن سقاف اين است كه روايت «كتاب الله و سنتي»، جعلي و ساختگي و دروغين است و بني أميه آن را جعل كردهاند تا مردم را از حديث «كتاب الله و عترتي» منصرف كنند. * * * * * * * آقاي محسني آيا كتاب الموطأ مالك از ديدگاه همه أهل سنت مورد تائيد است يا خير؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه و بعضي ديگر از قضايا، إن شاء ا... به حول و قوه إلهي خدمت بينندگان صحبت ميكنيم و قبلاً هم در اين مورد صحبت داشتهايم. مثلاً نسبت به جناب مالك، در سير أعلام النبلاء ذهبي، جلد 8، صفحه 77 اين تعبير آمده است كه از هيثم بن جميل نقل ميكند و ميگويد: سمعت مالكا سئل عن ثمان و أربعين مسألة، فأجاب في إثنتين و ثلاثين منها ب "لا أدري". شنيدم كه 48 مسئله از مالك سؤال كردند و در جواب 32 سؤال گفت: نميدانم. در همان صفحه از خادم بن خداش نقل ميكند: قدمت على مالك بأربعين مسألة، فما أجابني منها إلا في خمس مسائل. 40 مسئله را از مالك سؤال كردم و فقط 5 مسئله را توانست جواب داد. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص77 ـ الإنتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء لإبن عبد البر، ص38 جناب خطيب بغدادي در تاريخ بغداد، جلد 10، صفحه 239 ميگويد: أن مالكا عابه جماعة من أهل العلم في زمانه. تعدادي از علماء أهل سنت معاصر مالك، او را عيبجويي ميكردند و نقص بر او وارد ميكردند. تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج24، ص415 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج7، ص38 حتي إبن عبد البر در جامع بيان العلم و فضله، جلد 2، صفحه 160 ميگويد: و قد تكلم ابن أبي دؤيب في مالك بن أنس بكلام فيه جفاء و خشونة كرهت ذكره. إبن أبي دؤيب (از بزرگان و موثقين أهل سنت) نسبت به مالك بن أنس، كلامي را گفته كه توأم با جفا و خشونت بود و من دوست ندارم آن را ذكر كنم. همچنين سعد بن ابراهيم كه قاضي مدينه بود و در صحاح سته، بخاري و مسلم و ديگران از او نقل روايت كردهاند، ميگويد: و إنما ترك مالك الرواية عنه، لأنه تكلم في نسب مالك. مالك در موطأ خود، از سعد بن ابراهيم روايتي را نقل نكرده است؛ زيرا او درباره نَسَب (حلالزادگي يا حرامزادگي) مالك سخن گفته است. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج3، ص404 آقايان توجه داشته باشند كه اين روايت در كتابهاي شيعه نيست و كتابهاي شيعه نسبت به ائمه أهل سنت با احترام برخورد كردهاند. ـ من عذر ميخواهم از آقايان مالكي مذهب، گرچه بعضي از مالكيها اين را به عنوان فضيلت براي مالك ميدانند ـ مادر مالك، 3 سال مالك را در رحم خود نگهداشته بود. يعني دوران ماندن جناب مالك در رحم مادرش، 3 سال بوده است. العبر في خبر من غبر للذهبي، ج1، ص272 ـ ترتيب المدارك، ج1، ص111 آقاي قرطبي كه مالكي مذهب است، ميگويد: مالك أنه حمل به في بطن أمه سنتين و قيل: ثلاث سنين. آنچه كه قطعي است، ايشان 2 سال در رحم مادرش ماند، ولي 3 سال هم گفته شده است. تفسير القرطبي، ج9، ص288 البته آقايان حنفيها معتقدند: جناب مالك به دليل اينكه امام أبو حنيفه در قيد حيات بود، در رحم مادر بود؛ چون ايشان از أبو حنيفه خجالت ميكشيد قدم بر عرصه گيتي بگذارد و منتظر ماند تا أبو حنيفه از دنيا برود و تشريف بياورد. علت اينكه 2 يا 3 سال در رحم مادرش بود، احترام به امام أبو حنيفه بود. اگر واقعاً اين درست باشد، بايد آقايان احناف نسبت به جناب مالك ارادت ويژهاي داشته باشند كه به أبو حنيفه احترام گذاشته است. جالب اين است كه آقايان از مالك نقل ميكنند كه از او سؤال كردند: يك بچه تا چه مدتي ميتواند در رحم مادر توقف كند؟ ايشان گفت: تا 7 سال ميتواند در رحم مادر بماند. اينكه بر مادر بيچاره در اين 7 سال چه ميگذرد، ما نميدانيم. آقاي إبن حزم در المحلي، جلد 10، صفحه 317 ميگويد: ذهب المالك إلي أن أقصي مدة الحمل سبع سنين. مالك اعتقاد دارد كه بيشترين مدت حمل، 7 سال است. يعني اگر زني از شوهرش طلاق گرفت يا شوهرش مرد و بعد از 7 سال، اين زن فرزندي به دنيا آورد، اين فرزند متعلق به آن شوهري است كه 7 سال قبل از دنيا رفته است. جالب اين است كه در كتاب الأحوال الشخصية آقاي محمد محي الدين از بزرگان دانشگاه الأزهر، صفحه 474 ميگويد: زنان فاسدي در مصر بودند كه وقتي فرزندان نامشروع خود را به دنيا ميآوردند، آنها را به اشخاص ثروتمندي كه مرده بودند، نسبت ميدادند و مثلاً ميگفتند ما زن فلان مردي هستيم كه 6، 7 سال قبل از دنيا رفته است و در آن موقع هم دفتر ثبت ازدواج هم نبود و 2 شاهد از همنوعان خودشان درست ميكردند و از اين طريق، اموال انبوهي را از آن افراد تصاحب ميكردند. با اينكه در قرآن آمده است: وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا مدت حمل و مدت شيرخوارگي، 30 ماه است. سوره أحقاف/آيه15 يعني حدأقل مدت حمل 6 ماه است و حدأكثر 9 ماه است و طول مدت شيرخوارگي 2 سال كامل است: وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ سوره بقره/آيه233 در همين كتاب الأحوال الشخصية آمده است: تا اينكه آمدند در محاكم قضايي، قانون شماره 25 را در سال 1929 ميلادي تصويب كردند و در ماده 15 آوردهاند: حدأكثر مدت حمل، 9 ماه تا يكسال است. يعني مطابق با فقه شيعه اماميه و فقه امام صادق (عليه السلام). * * * * * * * آقاي محسني در حديث ثقلين كه اصل حديث «كتاب الله و عترتي» است و آقايان أهل سنت به حديث «كتاب الله و سنتي» تكيه ميكنند، فرموديد كه در بين صحاح سته اگر كتاب الموطأ مالك را جزء صحاح سته بدانيم، حديث «كتاب الله و سنتي» فقط در اين كتاب آمده است. سؤال اينجاست: آيا حديث «كتاب الله و سنتي» با سند ديگري در كتابهاي معتبر أهل سنت آمده است؟ همچنين آيا در 5 كتاب ديگر صحاح سته، غير از المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري بحث «كتاب الله و سنتي» آمده است يا خير؟ استاد حسيني قزويني المستدرك علي الصحيحين آقاي حاكم نيشابوري جزء صحاح سته نيست. همچنين در هيچيك از كتابهاي صحيح بخاري، صحيح مسلم، سنن نسائي و سنن إبن داود و سنن إبن ماجه حديث «كتاب الله و سنتي» نيامده است. ولي حديث «كتاب الله و عترتي» در غير از صحيح بخاري، در سنن نسائي و سنن أبو داود آمده است. در كتابهاي ديگري مانند المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري، هم «كتاب الله و سنتي» آمده است و هم «كتاب الله و عترتي». همچنين عرض كرديم كه وقتي حديث «كتاب الله و عترتي» را ميآورد، ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و وقتي حديث «كتاب الله و سنتي» را ميآورد، ميگويد: و ذكر الإعتصام بالسنة في هذه الخطبة غريب. ذكر تمسك جستن به سنت در اين خطبه، غريب و نا آشناست. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص93 مضافاً كه در خود كتاب المستدرك علي الصحيحين وقتي اين بحث را مطرح ميكند، اين تعبير را ميآورد: إنى قد تركت فيكم ما إن إعتصمتم به فلن تضلوا أبداً كتاب الله و سنة نبيه (صلى الله عليه و آله). سند اين روايت هم مشخص است: (حدثنا) أبو بكر أحمد بن إسحاق الفقيه أنبأ العباس بن الفضل الأسفاطي ثنا إسماعيل بن أبي أويس (و أخبرني) إسماعيل بن محمد بن الفضل الشعراني ثنا جدي ثنا إبن أبي أويس حدثني أبي عن ثور بن زيد الديلي عن عكرمة عن إبن عباس. بررسي سندي حديث «كتاب الله و سنتي» در المستدرك علي الصحيحين 1. اسماعيل بن أبي أويس در سند اين روايت، آقاي اسماعيل بن أبي أويس هست و آقاي نسائي در مورد او ميگويد: ضعيف. الضعفاء و المتروكون، ص14 آقاي مروزي هم ميگويد: كذاب. ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص223 آقاي إبن حزم ميگويد: كان يضع الحديث. كار او جعل حديث بود. المحلى لإبن حزم، ج11، ص78 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص272 يحيي بن معين كه از استوانههاي رجالي و از بنيانگزاران رجال أهل سنت است، ميگويد: أبو أويس و أبنه ضعيفان. أبو اويس و فرزندش اسماعيل ضعيف هستند. تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج3، ص127 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص246 همچنين إبن معين در جايي ديگر ميگويد: إبن أبي اويس يسوي فلسين. إبن أبي اويس 2 قران ميارزد. ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص223 2. أبو هريره همچنين اين روايت به أبو هريره ميرسد. ما در رابطه با أبو هريره اختلاف نظر زيادي با آقايان أهل سنت داريم. ما روايات أبو هريره را به هيچوجه حجت نميدانيم و به روايتي كه در سندش أبو هريره باشد، علماء ما به هيچوجه عمل نميكنند. از خود آقايان أهل سنت هم آقاي إبن قتيبه دينوري در كتاب تأويل مختلف الحديث كه از كتابهاي معتبر أهل سنت است، جلد 1، صفحه 27 از يكي از بزرگان نقل ميكند و ميگويد: أكذبه عمر و عثمان و علي و عايشة. عمر و عثمان و علي و عايشه، أبو هريره را دروغگو ميدانستند. اگر اين آقايان به كتاب تأويل مختلف الحديث إبن قتيبه ايراد ميگيرند و براي آن ارزش زيادي قائل نيستند، من روايتي را از صحيح بخاري ميآورم تا إن شاء ا... بينندگان عزيز أهل سنت و وهابيت اگر عرض ما را ميشنوند، به اين عرض ما جواب بدهند: آقاي بخاري، روايتي مفصل از أبو هريره ميآورد: قال النبي (صلي الله عليه و سلم) أفضل الصدقة ما ترك غنى و اليد العليا خير من اليد السفلى و ابدأ بمن تعول المرأة، إما أن تطعمني و إما أن تطلقني و يقول العبد أطعمني و استعملني و يقول الابن أطعمني إلى من تدعني، فقالوا: يا أبا هريرة! سمعت هذا من رسول الله (صلى الله عليه و سلم)؟ قال: لا، هذا من كيس أبي هريرة. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: برترين صدقه، صدقهاي است كه ثروتمندان از خودشان به يادگار بگذارند و دست بالا بهتر از دست پايين است و ... . به أبو هريره گفتند: اي أبو هريره! آيا اين را از خود رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدي؟! گفت: نه، اين از كيسه أبو هريره است. صحيح البخاري، ج6، ص190 خوشبختانه يا متأسفانه، اين روايت در صحيح بخاري كه بعد از قرآن، أصح الكتب است، نقل شده است و أبو هريره در إبتداء ميگويد كه اين روايت را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است و وقتي از او سؤال ميكنند كه آيا اين روايت را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است، ميگويد نه، اين از كيسه خودم است. من اين سؤال را دارم: يك فردي كه حرف خودش را از كيسه خودش درميآورد و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت ميدهد و وقتي از او سؤال ميكنند، خودش اعتراف ميكند كه اين را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نگفته است و از كيسه خودم بوده، آيا با اين وضع ميتوان روايات أبو هريره را قبول كرد به عنوان فردي كه حدود 5 هزار و 700 روايت از او نقل شده است؟! 3. عكرمة آقاي عكرمه، غلام إبن عباس بود و در دروغگويي ضرب المثل بود. اين را ما نميگوييم، بلكه خود آقايان أهل سنت ميگويند. آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 5، صفحه 23 ميگويد: دخلت على علي بن عبد الله بن عباس و عكرمة مقيد على باب الحش، قال: قلت: ما لهذا كذا، قال: إنه يكذب على أبي. پسر إبن عباس، عكرمه را بر درب يك باغي بسته بود و از او سؤال كردم: چرا اين كار را ميكني؟ گفت: او بر پدرم دروغ ميبندد. ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص94 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج20، ص280 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص238 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص113 آقاي عبد الله بن عمر به نافع (غلام يا شاگردش) ميگويد: لا تكذب علي، كما كذب عكرمة علي إبن عباس. بر من دروغ مبند، همانطور كه عكرمه بر إبن عباس دروغ ميبست. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص237 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج7، ص178 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج1، ص8 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج3، ص276 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص107 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج20، ص279 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص22 آقاي سعيد بن مسيب هم به غلامش ميگويد: لا تكذب علي، كما كذب عكرمة علي إبن عباس. بر من دروغ مبند، همانطور كه عكرمه بر إبن عباس دروغ ميبست. تاريخ الإسلام للذهبي، ج7، ص178 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص96 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص109 ـ مقدمة فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص425 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج20، ص40 آقاي عكرمه در دروغگويي ضرب المثل بوده است. بعضي از اين بزرگواران أهل سنت، عكرمه را بزرگ كردهاند يا بعضي از علماء شيعه (كه معلوم نيست به چه انگيزهاي اين كار را ميكنند و گاهي ميخواهند ايجاد وحدت كنند، ولي چوب حرّاج به تراث شيعه ميزنند) او را بزرگ كردهاند. ما وحدت را قبول داريم و كسي كه منكر وحدت باشد، منكر قرآن است و قرآن ميفرمايد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا سوره آل عمران/آيه103 بزرگترين دغدغه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) وحدت بود و دغدغه أمير المؤمنين (عليه السلام) وحدت بود و ائمه (عليهم السلام) هم روي مسئله وحدت حساس بودند. ولي معناي وحدت اين نيست كه ما بياييم مانند آن شخص كه در مجله نهج البلاغه، شماره 4 و 5 گفته بود: اگر بخواهيم وحدت را برقرار كنيم، بايد دنبال اين باشيم كه مشروعيت شيخين را اثبات كنيم. من به حوزههاي علميه توصيه ميكنم تا بروند دنبال دليل بگردند كه خلافت شيخين مشروع بوده است. حوزههاي علميه هم تو دهني به او زدند و همه آقايان، حتي من هم ردّيهاي بر او نوشتيم و من هم ردّيهام را در مجله نهج البلاغه، شماره 6 چاپ كردم و در سايت هم اين ردّيه را گذاشتهايم با عنوان سخني با واعظ زاده خراساني. همچنين ايشان ميگويد: اگر بخواهيم وحدت را برقرار كنيم، بايد از منصوص الخلافة بودن حضرت علي (عليه السلام) صرفنظر كنيم. در اين صورت، چه چيزي براي شيعه ميماند؟! چون شيعه در طول تاريخ با منصوص الخلافة بودن حضرت علي (عليه السلام) شناخته شده است. اگر از شيعيان سراسر جهان، از پير و جوان، زن و مرد، عالم و عادي، سؤال كنيد كه شاخصه شيعه بودن چيست؟ ميگويند: «شيعه كسي است كه معتقد است علي بن أبي طالب (عليه السلام) خليفه منصوص و بلا فصل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است». اگر ما از اين عقيده دست برداريم، شيعهاي نميماند. بعضي وقتها اين آقايان چوب حراج به آثار و فرهنگ شيعه ميزنند، به بهانه اينكه وحدت برقرار كنند. اينها با اين كارشان خودشان را رسوا ميكنند. مرحوم شهيد مطهري (ره) و بزرگان ما و مراجع عظام تقليد ما در اين زمينه سخنها گفتهاند. بحث وحدت يك چيز است و بحث اينكه به شيعه يا سني بگوييم از عقيدهات دست بردار، بحث ديگري است و اين امكانپذير نيست. ما شيعيان در تمام حوزههاي اعتقادي با أهل سنت اختلاف داريم؛ در مسئله توحيد، نبوت، امامت، معاد، فقه، تاريخ و اخلاق. ولي ما بايد تلاش كنيم تا اختلافات را تقليل بدهيم و تا اندازهاي كه امكانپذير است، به حدأقل برسانيم. با وجود اين اختلافات، درگيريهايي ايجاد ميشود و بايد تلاش كنيم اين درگيريها نباشد. از اين اختلافي كه مايه سبّ، شتم، خونريزي، ترور و آدمكشي است، بايد جلوگيري كرد. ما منكر اختلافات نيستيم، ولي اين اختلافات نبايد باعث شود تا من بيايم در اينجا و پشت تريبون بنشينم و شروع كنم به فحش دادن به أهل سنت و وهابيت و آنها هم بروند در پشت تريبون بنشينند و به شيعيان فحش بدهند. اينها مانع وحدت است و كساني كه اين كار را ميكنند، من احساس ميكنم كه قرآن و روايات ائمه (عليهم السلام) را درك نكردهاند و نظر فقهاء و مراجع عظام تقليد را توجه نميكنند. * * * * * * * آقاي محسني اين آقاياني كه دم از سنت ميزنند و ميگويند «كتاب الله و سنتي»، مگر نه اين است كه اولين مخالفتها با سنت، توسط خود خلفاء صورت گرفته است؟ در اين مورد هم مقداري توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني جناب آقاي محسني! شما ما را روي خط قرمز و ميدان مين ميبريد. مخالفت خلفاء با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) 1. مخالفتهاي أبو بكر الف) آتش زدن روايات رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) آقاي ذهبي از استوانههاي علمي أهل سنت، در كتاب تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 5 به نقل از عايشه ميگويد: جمع أبي الحديث عن رسول الله صلى الله عليه و سلم و كانت خمسمائة حديث، فبات ليلته يتقلب كثيرا، قالت: فغمني فقلت: أتتقلب لشكوى أو لشئ بلغك؟ فلما أصبح قال: أي بنية! هلمي الأحاديث التي عندك، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها. پدرم تمام أحاديث رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را جمع كرد و مجموعا 500 حديث شد و شب شد و هنگام خواب از اين طرف به آن طرف ميغلطيد. ناراحت شدم و از او علت را جويا شدم. وقتي صبح شد، گفت: اي دخترم! آن احاديثي را كه نزد توست بياور. عايشه ميگويد: آنها را آوردم و آتشي از من خواست و تمامش را سوزاند. شما ميگوييد «كتاب الله و سنتي»، ولي اولين مخالف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، جناب أبو بكر است و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ميسوزاند. ب) ممانعت از نقل حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آقاي ذهبي ميگويد: إن الصديق جمع الناس بعد وفاة نبيهم، فقال: إنكم تحدثون عن رسول الله صلى الله عليه و سلم أحاديث تختلفون فيها و الناس بعدكم أشد اختلافا، فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا، فمن سألكم فقولوا: بيننا و بينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله و حرموا حرامه. أبو بكر بعد از وفات پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مردم را جمع كرد و گفت: شما احاديثي را از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نقل ميكنيد و با هم اختلاف ميكنيد و مردم بعد از شما هم بيشتر از شما، با يكديگر اختلاف خواهند داشت. پس از اين به بعد هيچ حديثي را از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نقل نكنيد و هر كس از شما سؤالي از سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پرسيد، بگوييد: ميان ما و شما، كتاب خدا هست و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانيد. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص2 آقاي ذهبي اين حديث را به عنوان يك مسئله قطعي و مفروغ عنه نقل ميكند. جناب مولوي عبد الحميد ميگويد: آن آقاياني كه ميگويند فقط كتاب خدا بس است، اينها افكار نادرست و شيطاني دارند. خير، در كتاب خدا حتي ركعات نماز و مسائل زكات و حج نيست. ما هم ميگوييم كه خود أبو بكر ميگويد: فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا، فمن سألكم فقولوا: بيننا و بينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله و حرموا حرامه. پس از اين به بعد هيچ حديثي را از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نقل نكنيد و هر كس از شما سؤالي از سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پرسيد، بگوييد: ميان ما و شما، كتاب خدا هست و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانيد. 2. مخالفتهاي عمر بن خطاب الف) آتش زدن روايات رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) راوي ميگويد: إن الأحاديث كثرت على عهد عمر، فناشد الناس أن يأتوه بها، فلما أتوه بها، أمر بتحريقها. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص59 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج7، ص220 ـ الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج5، ص188 با اينكه أبو بكر، أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را سوزانده بوده و از نقل أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ممانعت كرده بود، باز هم در زمان عمر، روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در دست مردم زياد شده بود. عمر بن خطاب مردم را قسم داد كه هر كسي حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دارد، نزد او ببرند. وقتي مردم روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را آوردند، عمر بن خطاب دستور به آتش زدن آن روايات داد. ب) ممانعت از نقل أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) إن عمر بن الخطاب أراد أن يكتب السنة ثم بدا له أن لا يكتبها، ثم كتب في الأمصار من كان عنده شيء فليمحه. عمر بن خطاب ابتداء تصميم گرفته بود سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را بنويسد، سپس بدا حاصل شد و آنها را ننوشت و بعد هم بخشنامهاي به تمام شهرها نوشت كه نزد هر كسي از اين أحاديث وجود دارد، آنها را از بين ببرد. تقييد العلم للخطيب بغدادي، ج1، ص53 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج1، ص65 ـ أضواء على السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص47 ج) ممانعت از نوشتن أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در اينجا هم خيلي واضح و روشن است. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وصيتنامه مينوشت، فرمود: إئتوني بكتاب أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده، قال عمر: إن النبي صلى الله عليه و سلم غلبه الوجع و عندنا كتاب الله حسبنا. كتابي براي من بياوريد تا چيزي را براي شما بنويسم كه هرگز گمراه نشويد. عمر گفت: درد بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) غلبه كرده است و كتاب خدا نزد ماست و همان براي ما كفايت ميكند. صحيح البخاري، ج1، ص36 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76 آيا از اين بهتر؟! عمر بن خطاب ميگويد ما احتياجي به نوشتن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نداريم! نميگويد كه چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مريض است و وصيتنامه نوشتن سخت است و من دلم سوخت و از اين كار منع كردم. بعضي از اين آقايان در شبكه نور حرفهايي ميزنند كه من نميدانم آيا خود اين آقايان به اين افسانه سراييها معتقد هستند؟! * * * * * * * آقاي محسني وقتي عمر در همينجا ميگويد «حسبنا كتاب الله» و تنها كتاب خدا را ميگويد و سنت و عترت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نميگويد، او هم سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ترك ميكند. استاد حسيني قزويني بله، اين روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است. همينكه ميگويد «حسبنا كتاب الله» نشاندهنده اين موضوع است. عمر بن خطاب نگفت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مريض است و دلم به حال پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميسوزد و نامه نوشتن در حال مريضي سخت است. مگر نامه نوشتن چقدر زحمت دارد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميخواست خودش نامه بنويسد. شيعه و سني معتقدند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) «أُمي» بوده است، نه اينكه بيسواد بوده است. چون بعضي از بيسوادها، كلمه «أُمي» را به بيسوادي معني ميكنند. خير، بلكه به اين معني است كه مدرسه نرفته بود؛ وگرنه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) علم لدنّي داشته است. نامههايي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي سلاطين و أمراء و رؤساي قبائل مينوشت، چگونه بود؟ يك كاتبي داشت كه ميآمد مينوشت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم مهر ميزد. آيا مهر زدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اينقدر مشكل بود كه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن حال مريضياش يك مهر بردارد، آسمان خراب ميشد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به زحمت ميافتاد؟! يك حرفهايي بزنيد كه فرداي قيامت بتوانيد جواب بدهيد. اگر در قيامت هم جواب نداريد، به تعبير امام حسين (عليه السلام): إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد، فكونوا أحرارا في دنياكم هذه. اگر دين نداريد و از روز معاد نميترسيد، حدأقل در اين دنيايتان آزاده باشيد. كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص117 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص76 ـ مطالب السؤول في مناقب آل الرسول لمحمد بن طلحة الشافعي، ص402 ـ اللهوف في قتلى الطفوف السيد إبن طاووس، ص71 حدأقل اين روايت را براي مردم بخوانيد و بعد بگوييد اينها دلسوزي كردند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مريض بود و اگر ميخواست نامه بنويسد، موجب زحمت او ميشد. اين زحمت است يا اينكه نسبت هذيان به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدهند؟! اينجا كه جناب عمر ميگويد «حسبنا كتاب الله» يعني چه؟ «و عندكم القرآن» يعني چه؟ بحث اينكه ما زحمت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدهيم نيست، بلكه ميگويد ما نيازي به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نداريم! «حسبنا كتاب الله». همين آقايان شبكه نور، اميدواريم اين گفتار «حسبنا كتاب الله» آقاي عمر بن خطاب را كه خط بطلان بر سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميكشد، توضيح بدهند. اگر واقعاً حرف اينها دلسوزي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود، چرا إبن عباس گريه ميكرد و قطرات اشكش جاري بود و ميگفت: إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و بين أن يكتب لهم ذلك الكتاب من إختلافهم و لغطهم. تمام مصيبتهاي مسلمانان از آن روزي آغاز شد كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميخواست چيزي را بنويسند و نگذاشتند بنويسد، به خاطر اختلاف و درگيريهايي كه داشتند. صحيح البخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه ميخواست بنويسد؟ چيزي را ميخواست بنويسد كه براي هميشه مردم را از گمراهي بيمه كند. ولي به خاطر اختلافات و درگيريهايي كه داشتند، نگذاشتند بنويسد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: قوموا عني. از خانه من برويد بيرون. آيا اين بهتر شد؟ يعني آيا دلشان به حال پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميسوخت؟ پيامبري كه مفتخر است به: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ سوره قلم/آيه4 مردم را از خانهاش بيرون ميكند! ميگويند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين وصيتنامه را ميخواست در روز پنجشنبه بنويسد و تا روز دوشنبه هم زنده بود، پس چرا در آن روزها ننوشتند؟ إبن عباس هم بعد از آن ماجرا گفت: اجازه ميدهيد بنويسيم؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: بعد ما قال الرجل؟ بعد از اينكه آن مرد مرا متهم كرد به هذيان گفتن؟ بر فرض هم مينوشت، چه ارزشي داشت؟ ميگفتند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هذيان ميگفت. نوشتن آن وصيتنامه، ديگر چه فايدهاي داشت؟ در يكي از خطبههاي نماز جمعه (در سال قبل يا 2 سال قبل) جناب مولوي عبد الحميد گفت: در كتاب تاريخ بخاري آمده كه بعد از اينكه جمعيت رفتند، علي بن أبي طالب رفت و كاغذ و قلمي آورد و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين نامه را نوشت و نگاه نكردند كه اين نامه چه بود. شما هر سال، ختم صحيح بخاري داريد، نه ختم تاريخ بخاري. مضافاً كه جناب خليفه دوم در اينجا صراحت دارد: إن النبي صلى الله عليه و سلم غلبه الوجع. بيماري بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) غلبه كرده است و هذيان ميگويد. حتي در جايي كه آمده است: إن الرجل ليهجر. ميگويند خود عمر اين را گفته است، نه كسي ديگر. ايشان ميگويد: حسبنا كتاب الله. يعني نيازي به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نداريم. جناب مولوي عبد الحميد! شما كه چند شب پيش در شبكه نور ميگفتيد هر كسي بگويد «حسبنا كتاب الله» چنين و چنان است و درباره قائلين «حسبنا كتاب الله» خيلي مذمت ميكرديد، اي كاش حضرتعالي ميفرموديد كه جناب عمر است كه ميگويد «حسبنا كتاب الله» و نظرتان را نسبت به ايشان ميگفتيد. * * * * * * * آقاي محسني آيا اين جمله «لن تضلوا بعده ابدا» در غير از حديث ثقلين هم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است يا خير؟ چون من خودم جستجو كردم و در غير از حديث ثقلين اين عبارت را نديدم. من اين عبارت را «بيمه نامه اسلامي» از طرف رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) براي امتش ميدانم. استاد حسيني قزويني اين عبارت فقط در حديث ثقلين و حديث قرطاس هست. پس معلوم است كه حديث قرطاس، همان حديث ثقلين است. خود إبن حجر عسقلاني و نووي، حتي قسطلاني در إرشاد الساري شرح صحيح البخاري ميگويد: أراد أن يعين علي اسامي الخلفاء بعده حتى لا يقع بينهم الإختلاف. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميخواست اسامي خلفاء بعدش را معين كند تا ميان مردم اختلاف نيفتد. إرشاد الساري شرح صحيح البخاري للقسطلاني ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص186 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج2، ص171 * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : اين آيه قرآن كه ميفرمايد: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ سوره توبه/آيه105 در تفاسير نوشته است كه حرف «سين» در «فَسَيَرَى» را سين استقبال توصيف كردهاند و در تمام ترجمهها، مخصوصا ترجمه حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي نوشتهاند «به زودي». بعضي جاها تعبير كردهاند از «به زودي»، كه همان دوشنبهها يا پنجشنبهها هست. ولي در آيه: كَلَّا سَيَعْلَمُونَ / ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ سوره نبأ/آيه5 اين حرف «سين» به عنوان قيامت است و قيامت هم هنوز نيامده است. اين حرف سين استقبال به عنوان دور و آينده است و الآن نيست كه ببينند. معمولا اينگونه تفسير كردهاند كه «جزاي عمل خود را در روز قيامت، خدا و رسولش و مؤمنين ميبينند». در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 1 : خير، حرف «فاء» در «فَسَيَرَى» فاء تفريع است و نتيجه ميگيرد. كلمه سين يعني بلا فاصله و به دنبال عمل، خداوند و رسولش و مؤمنين، اعمال شما را خواهند ديد. دليل بر اينكه مربوط به دنيا هست، اين است كه بلا فاصله قرآن ميفرمايد: وَ سَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ به زودى شما را به سوى داناى غيب و شهود مىبرند و خدا شما را از اعمالى كه در دنيا مىكرديد، خبر مىدهد. مرحوم علامه طباطبائي (ره) در الميزان في تفسير القرآن، جلد 9، صفحه 379 ميفرمايد اينكه خداوند و رسولش و مؤمنين شاهد اعمال هستند، براي دنيا است و ارتباطي به آخرت ندارد و ذيل آيه براي آخرت است. * * * * * * * سؤال 2 : 1. در صحيح بخاري آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به 12 جانشين و امام اشاره كرده است. لطفاً آدرس اين حديث را اشاره بفرماييد. 2. در جنگ جمل، حضرت علي (عليه السلام) ميگويد «وقتي خيلي به عايشه احترام داشتم، به خاطر اينكه عايشه از شتر راحت پياده شود، هر 4 پاي شتر را راحت قطع كردم تا عايشه اذيت نشود». در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 2 : 1. در كتاب صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 127، كتاب الأحكام، باب الإستخلاف از جابر بن سمره نقل شده است كه ميگويد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: يكون إثنا عشر أميراً، فقال كلمة لم أسمعها، فقال أبي: أنه قال: كلهم من قريش. در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 3 آمده است: إن هذا الامر لا ينقضي حتى يمضى فيهم إثنا عشر خليفة. اما در مورد اسامي ائمه (عليهم السلام) در كتب أهل سنت، جناب موفق بن احمد بن خوارزمي كه از علماء بزرگ أهل سنت است و از او به امام و أخطب الخطباء تعبير ميكنند و خود ذهبي و ديگران از او تجليل ميكنند، نقل ميكند از أبي سليمان ـ چوپان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ـ كه ميگويد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم: وقتي مرا به معراج بردند، خداوند به من فرمود: أنظر إلى يمين العرش. به سمت راست عرش نگاه كن: فنظرت، فإذا علي و فاطمة و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و علي بن موسى و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و محمد المهدي بن الحسن كأنه كوكب دري بينهم و قال: يا محمد! هؤلاء حججي على عبادي و هم أوصياؤك و المهدي منهم، الثائر من قاتل عترتك و عزتي و جلالي إنه المنتقم من أعدائي و الممد لأوليائي. من هم ديدم كه علي و فاطمة و حسن و حسين و علي بن حسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و علي بن موسى و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي بودند و محمد مهدي بن حسن همانند ستارهاي درخشان در ميان اينها بود. خداوند فرمود: اي محمد! اين افرادي كه ميبيني، حجتهاي من بر بندگان من هستند و أوصياء تو هستند و مهدي هم از اينهاست و از قاتل عترت تو انتقام ميگيرد و به عزت جلالم سوگند! او انتقام گيرنده از دشمنان من است و ادامه دهنده أولياء من است. مقتل الحسين للخوارزمي، ص95، ح203 ـ فرائد السمطين للجويني، ج2، ص319، ح571 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج3، ص381 آقاي جويني كه استاد ذهبي است و از او به الإمام الأوحد تعبير ميكند، در فرائد السمطين نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إن وصيي علي بن أبي طالب و بعده سبطاي الحسن و الحسين، تتلوه تسعة أئمة من صلب الحسين. قال: يا محمد! فسمهم لي، قال: إذا مضى الحسين فابنه علي، فإذا مضى علي فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه جعفر، فإذا مضى جعفر فابنه موسى، فإذا مضى موسى فابنه علي، فإذا مضى علي فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه علي، فإذا مضى علي فابنه الحسن، فإذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدي، فهؤلاء إثنا عشر. علي بن أبي طالب وصي من است و بعد از او هم 2 فرزند من حسن و حسين وصي من هستند و بعد از حسين هم 9 امام از نسل حسين ميآيند. راوي گفت: اي محمد! نام آن 9 امام را ذكر كن. حضرت هم فرمود: بعد از حسين، فرزندش علي ميآيد و بعد از علي، فرزندش محمد ميآيد و بعد از محمد، فرزندش جعفر ميآيد و بعد از جعفر، فرزندش موسي ميآيد و بعد از موسي، فرزندش علي ميآيد و بعد از علي، فرزندش محمد ميآيد و بعد از محمد، فرزندش علي ميآيد و بعد از علي، فرزندش حسن ميآيد و بعد از حسن، فرزندش حجت، محمد مهدي ميآيد؛ اينها 12 نفر هستند. فرائد السمطين، ج2، ص132، ح431 ـ الفصول المهمة لإبن الصباغ المالكي، ص232 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج3، ص282 2. اينها همه افسانههايي است كه در قوطي بعضي از مداحها ديده ميشود؛ وگرنه ما همچنين چيزي را نديدهايم. * * * * * * * سؤال 3 : آيا تمام أحاديثي كه ما در كتب اربعه خودمان داريم، صحيح هستند يا خير؟ در كتاب تهذيب الأحكام شيخ طوسي (ره)، جلد 3، صفحه 40، چاپ نجف آمده است: صلى علي عليه السلام بالناس على غير طهر و كانت الظهر. علي (عليه السلام) نماز ظهر را بدون وضو خواند. آيا اين حديث صحيح است يا صحيح نيست؟ اگر صحيح نيست، پس در كتب اربعه ما هم أحاديث غير صحيح هم هست. اگر هست، بحث عصمت زير سؤال ميرود. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 3 : أولاً: ما خدمت بينندگان عزيز بارها گفتهايم كه كتب اربعه ما، هم روايات صحيح دارد و هم روايات ضعيف دارد و هم رواياتي كه از روي تقيه صادر شده است. فقهاء ما ميآيند و بررسي سندي ميكنند و هر روايتي كه از نظر قواعد و ضوابط رجالي، راويانش ثقه بودند و روايت معتبر بود، به آن عمل ميكنند و اگر روايت معتبر بود، به آن عمل نميكنند. خود شيخ طوسي (ره) هم كه اين كتاب را نوشته، نگفته است كه تمام روايات صحيح را در اين كتاب نقل كردم و فرصتي هم نبود. مرحوم شيخ طوسي (ره) در آن مدت كوتاهش 20 جلد تفسير تبيان نوشته و چندين كتاب اصولي، كلامي و فقهي نوشته است، مانند 10 جلد كتاب المبسوط و 4 جلد كتاب الخلاف و كتاب روايي الإستبصار و تهذيب الأحكام را نوشته است و براي اينكه اين روايات از بين نرود، اين روايات را جمعآوري كرده است. بحث بررسي سندي بر عهده ديگران است. روايت بدين شكل است: صلى علي عليه السلام بالناس على غير طهر و كانت الظهر، ثم دخل فخرج مناديه أن أمير المؤمنين عليه السلام صلى على غير طهر، فأعيدوا و ليبلغ الشاهد الغائب. علي (عليه السلام) بدون وضو نماز ظهر را خواند و بعد از نماز، منادي صدا كرد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) بدون وضو نماز خوانده است و نمازتان را اعاده كنيد و كساني كه اين خبر را شنيدند به كساني كه نشنيدند، خبر بدهند. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج3، ص40 ثانياً: بر فرض هم اين باشد، أمير المؤمنين (عليه السلام) ميخواهد با اين عمل توضيح دهد كه اگر يك امام جماعت، نمازش را بدون طهر خواند، وظيفهاش اين است كه اطلاع بدهد. ثالثاً: مضافاً كه آقايان أهل سنت از خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكنند كه در حال جنابت آمد به مسجد و متوجه شد كه جنب است و رفت غسل كرد و برگشت نماز خواند. رابعاً: مضافاً كه وقتي شيخ طوسي (ره) اين روايت را نقل ميكند، ميفرمايد: فهذا خبر شاذ مخالف للأخبار كلها و ما هذا حكمه لا يجوز العمل به، على أن فيه ما يبطله و هو أن أمير المؤمنين عليه السلام أدى فريضة على غير طهر ساهياً عن ذلك و قد آمننا من ذلك دلالة عصمته عليه السلام. اين روايت، خبري شاذ و مخالف عقائد و اخبار شيعه است و به همچنين روايتي جايز نيست عمل كرد. در همين روايت، چيزي هست كه اين روايت را باطل ميكند و آن اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) نماز واجب را سهواً بدون وضو خوانده است، حال آنكه ما أدلهاي داريم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) معصوم از خطا و سهو بوده است. * * * * * * * سؤال 4 : 1. مدتي پيش در زير نويس شبكه نور روايتي از نهج البلاغه أمير المؤمنين (عليه السلام) درج كرده بودند كه به اين مضمون بود: ايمان به خداوند، انسان را كفايت ميكند. و اين را دليل بر عدم نياز به شفاعت دانسته بودند و طوري صحبت ميكردند كه شفاعت، بدعت است. در جمعه هفته گذشته هم وقتي داشتم خطبههاي نماز جمعه مسجد الحرام را گوش ميكردم، امام جمعه در مقدمه خطبه دوم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را با لقب شفيع و مشفع اسم آورد و من تعجب ميكنم از اين آقايان كه بايد به اين مفتي هم بفرمايند كه ايشان هم بدعت گذاشته است كه اين لقب را براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به كار ميبرد. 2. اين سورههاي طولاني قرآن، مانند سوره بقره و آل عمران و مائده، ترتيب نزولشان به چه صورت بوده و چگونه و چه موقع اينها را تقسيم و نامگذاري كردند؟ در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 4 : 1. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 110 نهج البلاغه هم ميفرمايد: إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلى الله سبحانه الإيمان به و برسوله. يكي از أفضل توسلات، ايمان است و حضرت علي (عليه السلام) نميگويد به غير از ايمان توسلي نيست. ولي إن شاء ا... در هفته آينده به صورت مفصل عرض خواهم كرد كه توسل به خدا، به عدد أنفاس خلائق است. ولي بهترين اينها همان آيه قرآن است كه ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ سوره مائده/آيه35 همچنين آيه 64 سوره نساء كه ميفرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا اينها كاملاً واضح و روشن است. همچنين آيه 97 سوره يوسف ميفرمايد: قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ روايتي را إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 2، صفحه 412 و إبن كثير دمشقي در البداية و النهاية، جلد 7، صفحه 105 از بلال بن حارث نقل ميكنند: نزد قبر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميآيد و ميگويد: يا رسول الله! أستسق الله لأمتك، فإنهم قد هلكوا. يا رسول الله! از خداوند براي مردم طلب باران كن، نزديك است كه مردم هلاك شوند. بلال بن حارث، صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و اين كار در زمان عمر بن خطاب اتفاق افتاد و وقتي اين خبر را به جناب عمر بن خطاب ميدهند، خوشحال ميشود و تحسين ميكند؛ حتي اين را از كرامات آقاي عمر بن خطاب آوردهاند. چون بلال بن حارث، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در خواب ديد و حضرت به ايشان فرمود: از قول من به عمر سلام برسان و بگو: عليك بالكيس. وقتي به عمر خبر دادند، عمر گريه كرد و ... . اين قضايا در منابع معتبر أهل سنت آمده و جاي شك و ترديد نيست. ولي اين آقايان به خاطر برخي مسائل، مغالطه ميكنند. 2. اين سورهها، آيه به آيه نازل شده است و حدأكثر 2 يا 3 آيه با هم نازل شده است. سوره بقره، بعضي از آياتش در مكه نازل شده و بعضي از آياتش در مدينه نازل شده است. نامگذاري اين سورهها هم به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است. قرار دادن ترتيب آيات هم به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود و مثلاً ميفرمود فلان آيه را كه در مكه نازل شده است، در فلان سوره و بعد از فلان آيه قرار بدهيد و فلان آيه را كه در مدينه نازل شده است، در فلان سوره، بعد از فلان آيه قرار بدهيد. ما و بعضي از آقايان أهل سنت معتقديم كه ترتيب سورههاي قرآن به اين شكل است كه ابتداء سوره حمد است و سپس سوره بقره و آل عمران است تا سوره فلق و ناس و همهاش به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چيده شده است و چيدن اين آيات هم به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است. افراد زيادي بودند (حدود 11 نفر) كه مأمور نوشتن قرآن بودند و در رأس آنها آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) بود. إن شاء ا... ما از حجت الإسلام و المسلمين رضايي اصفهاني كه در شبهاي چهارشنبه بحث دارند، تقاضا ميكنيم درباره كيفيت جمعآوري قرآن صحبت كنند. اينهايي كه ميگويند زيد بن ثابت به دستور خليفه، قرآن را جمع كرده است، خلاف واقع و نادرست هستند و پيامبري كه تنها معجزهاش قرآن است، اگر بخواهد آن را بدون اينكه جمعآوري كند و برود، ـ نستجير بالله ـ نقص بر وجود مقدس خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. اگر قرآن جمعآوري نشده بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميفرمود: إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي. يا به تعبير أهل سنت: كتاب الله و سنتي. اگر كتاب خدا جمعآوري نشده است، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به كدام كتاب توصيه ميكرد؟ وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در يك ركعت، نصف قرآن را ميخواند يا فلان آقا حافظ قرآن بوده و اينكه در جنگ يمامه، حدود 70 نفر از حافظان قرآن كشته شدند، اگر واقعاً قرآن جمعآوري نشده بوده، اينها حافظ چه چيزي بودند و از كجا قرآن را حفظ ميكردند؟ خلاصه اينكه قرآن، در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جمعآوري شده و ترتيب و چينش آيات و سورهها به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است. * * * * * * * سؤال 5 : تمام اين حج عمرهاي كه اين مردم ميروند و پول خرج ميكنند، به جيب وهابيت ريخته ميشود و تيغشان را به روي ما شيعيان ميكشند. آيا راهي هست كه ما اين مردم را تعليم بدهيم كه از رفتن حج عمره كه واجب نيست، بكاهند؟ چون ما تمام اين پول را خرج وهابيت ميكنيم. جواب 5 : خير، اينگونه نيست. عربستان سعودي به قدري پول دارد كه پول حج عمره ما، پول آدامس آنها هم حساب نميشود. آنها در حدّي نيستند كه پول عمره ما براي آنها درآمدي داشته باشد و در حدّ همان آدامس و بستني آنها هم حساب نميشود. آنهايي كه پولدار هستند، ميلياردر هستند و آنهايي كه پولدار نيستند، با پولهاي ما، چيزي به جيب آنها نميرود. * * * * * * * سؤال 6 : سؤال اول من درباره أبو بكر است. آيا حضرت أبو بكر جزء اولين كساني بود كه ايمان آورد؟ اگر بود، آيه 100 سوره توبه ميفرمايد كه خداوند از اينها راضي شده است و آنها هم از خدا راضي هستند. جواب 6 : اين شبهه را بارها و بارها توضيح دادهايم. اين كاملاً مشخص است كه خداوند حتي با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رو در بايستي ندارد و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه أشرف خلائق است، ميفرمايد: لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ اگر مشرك شوى، تمام اعمالت نابود مىشود، و از زيانكاران خواهى بود. سوره زمر/آيه65 وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ / لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ / ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست / ما او را با قدرت مىگرفتيم / سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم. سوره حاقه/آيه46 وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ما از رسولان به طور قطع سؤال خواهيم كرد. سوره أعراف/آيه6 اينكه جناب أبو بكر، اولين مسلمان بود، خير، اولين مسلمان نبود و تاريخ هم همين را ميگويد و همه همين را ميگويند. اولين كسي كه اسلام آورد، علي بن أبي طالب (عليه السلام) بود. براي اينها فضائلي درست كردهاند تا بتوانند در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) چيزي را بسازند. بر فرض هم كه اولين مسلمان باشد، بحث بر اين نيست. بحث بر اين است كه هر كسي اولين مسلمان باشد، تكليفش بيشتر از ديگران است و بايد بيشتر عمل بكند. اگر او اولين مسلمان بود، در آن 13 سال چه عملكردي داشت؟ ما بارها سؤال كردهايم كه در آن 2 سالي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در شعب أبي طالب بود و بدترين شكنجهها را بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و يارانش انجام دادند، براي ما يك روايت بياوريد كه جناب أبو بكر و عمر و عثمان در آن 2 سال چه خدمتي داشتند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در مكه آنهمه شكنجه ميشد و اذيتش ميكردند، اين آقايان كجا بودند؟ غير از آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، آيا كسي ديگر بود كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كند؟ حتي در بعضي از كتب آمده است كه وقتي كفار و مشركين، بچههايشان را وادار ميكردند و ميآمدند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در هنگام رفتن، اذيت ميكردند و خوار در زير پاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميانداختند، أمير المؤمنين (عليه السلام) ميآمد و گردن اين بچهها را مشت و مالي ميداد و وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) ميآمد، ميگفتند آن كسي كه گردنها را ميشكند، ميآيد. حتي وقتي علي بن أبي طالب (عليه السلام) يك بچه كوچكي بود، از آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع ميكرد. إن شاء ا... ما اينها را بعداً به صورت مفصل صحبت خواهيم كرد. * * * * * * * آقاي محسني در هفته گذشته به دوستان وعده داديد كه دعايي را براي توسعه رزق از أمير المؤمنين (عليه السلام) بفرماييد. استاد حسيني قزويني بله، اين را دوستان مرتباً زنگ زدند و گفتند. اين دعا را هم در قسمت كتابخانه سايت شبكه جهاني ولايت : www.velayattv.com آوردهايم و هم در قسمت يادداشتهاي سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com با عنوان دعاي استغفار أمير المؤمنين (عليه السلام) جهت فزوني رزق و أولاد آوردهايم و خودم هم ترجمه كردهام و ميتوانيد دانلود كنيد و پرينت بگيريد و از آن استفاده كنيد. داستانش را هم در ابتداء دعا از امام رضا (عليه السلام) آوردهام كه ايشان از پدرش نقل ميكند تا اينكه ميرسد به امام حسين (عليه السلام) كه فرمود: روزي در خدمت حضرت علي (عليه السلام) نشسته بوديم و مرد عربي وارد شد و گفت: يا أمير المؤمنين! مردي هستم عيالوار و چيزي از مال دنيا ندارم. أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: چرا استغفار نميكني تا حالت اصلاح شود؟ مرد عرب گفت: يا أمير المؤمنين! من بسيار استغفار كردهام حالم تغيير نميكند. أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: خداوند ميفرمايد: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا / يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا / وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا (سوره نوح/آيه12) بعد حضرت فرمود: اينك من استغفاري به تو ياد ميدهم تا در هنگام خواب آن را بخواني و خداوند روزيات را زياد گرداند. آنگاه أمير المؤمنين (عليه السلام) استغفاري را نوشت و به مرد عرب داد و فرمود: هنگامي كه خواستي بخوابي و به بستر بروي، اين استغفار را با حالت گريه بخوان و اگر گريهات نيامد، خود را به حالت گريهكنندگان درآور. امام حسين (عليه السلام) ميفرمايد: در سال بعد، آن مرد عرب نزد پدرم آمد و گفت: يا أمير المؤمنين! خداوند نعمتش را بر من تمام نموده تا جايي كه براي نگهداري مال و حيوانات خود، جايي ندارم. . . . أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: برادر عرب! سوگند به خدايي كه محمد را به حق به رسالت برگزيد، هيچ بندهاي اين استغفار را نميخواند، جز آنكه خداوند گناهانش را آمرزيده، حوائج مشروعش را برآورده و به بركت اين استغفار، مال و فرزندانش را افزايش ميدهد. الصحيفة العلوية الجامعة، ص164، دعاي شماره 70 اين را به هر كدام از دوستاني كه توصيه كردم و عمل كردند و خدا توفيقشان داد با اين شرايطي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) دستور داده خواندهاند، خداوند زندگيشان را از اين رو به آن رو كرده است. البته عزيزان دقت كنند كه يا شروع نكنند و يا اگر شروع كردند، ادامه بدهند؛ در سفر و حضر، خوشي و ناخوشي. اگر شما 30 روز بخواني و يك روز نخواني، سبب تاريكي ميشود و أثر وضعياش در زندگي پيدا ميشود. يكي از دوستان ما گفت: من بچهدار نميشدم و حدود 10 ، 15 سال بود ازدواج كرده بودم و به هر دكتري رفتم و جواب نگرفتم. تا اينكه خواب ديدم كه اين دعا را بخوانم. حدود 6 ماه اين دعا را خواندم و خداوند فرزندي به ما داد و سال بعد هم خداوند به ما فرزند داد و الآن هم حدود 7 ، 8 فرزند دارم. إن شاء ا... دوستان عزيز دقت داشته باشند كه اين دعا را با حضور قلب بخوانند. دعايي كه بدون حضور قلب خوانده شود، أثري ندارد. دعايي أثر دارد كه با حضور قلب باشد. اگر شما بدون حضور قلب، 10 ساعت دعا بخوانيد، به اندازه 10 ثانيه دعاي با حضور قلب ارزش ندارد. إن شاء ا... دوستاني كه اين دعا را خواندند، اگر حال داشتند و صلاح ديدند، ما را هم دعا كنند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: علي زاد -
تاريخ: 15 خرداد 90 - 17:09:50
با تشكر از شما عزيزان خواهشمندم برنامه هاي تازه ي خود را نيز روي سايت قرار دهيد. خيلي موثر است. يا علي مدد |
2 |
نام و نام خانوادگي: محب الزهرا -
تاريخ: 22 خرداد 90 - 12:36:40
اين که فرموده اند اين دعا.استغفار حضرت . يا شروع نکنيد و يا مدام ادامه دهيد چراکه وقفه دران باعث تار يکي ميشود . چگونه ممکن است . البته قصد حقير جسارت نيست بلکه اين واقعا دعاميباشد قلب گواهي نميدهد ترک ان موجب تاريکي باشد . وايا اين خود موجب احتياط و دوري از ان فراهم نمي کندچگونه توصيه به استغفار ودعاورازونياز بدرگاه اهديت ميشو يم وسپس نهي . به نظرم جاي کمي تامل لازم است مگر اسراري باشد که والله اعلم |
3 |
نام و نام خانوادگي: متولي -
تاريخ: 14 تير 90 - 22:01:19
با سلام و خسته نباشي خدمت شما سروران گرامي.در رابطه با هجرت ابوبکر از مکه به مدينه و اينکه آيا از مهاجرين اولي بوده يا نه و اينکه در مسجد قبا به همراه پيامبر ديده شده (تاريخ مدينه) توضيحاتي ميخاستم . با تشکر از شما برادران گرامي خودم . يا علي جواب نظر: با سلام دوست گرامي در اين زمينه به صورت مفصل در آدرس ذيل سخن گفته شده است : http://www.valiasr-aj.com/lib/ghar/02.htm#05 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: جواد م -
تاريخ: 18 شهريور 93 - 19:23:44
سلام... ميدانيد تمام اين مطالب و مطالب مشابه فقط وقتي تاثير دارد که انسان تعصب را کنار بگذارد و دنبال حقيقت باشد.... وگرنه سودي ندارد. نه براي ما شيعيان و نه براي اهل سنت.... خداوند همه ما را به راه راست هدايت کند.... چند خواهش از شما داشتم. اول اينکه توهين و فحاشي به اهل سنت و خلفا و ام المومنين را در کامنت هايتان منتشر نکنيد تا خدايي نکرده باعث اختلاف نشود و در پيشگاه خدا و اهل بيت شرمنده نباشيم. البته نه به اين معني که درباره عملکرد اشتباه آنها مطلب ننويسيد بلکه توهين و فحاشي را منتشر نکنيد.ديگر اينکه چند کتاب خوب و مفيد براي فهم عوام از علماي بزرگ شيعه معرفي کنيد تا مطالعه کنيم... در آخر باز هم تشکر ميکنم که هروقت به سايت شما سر مي زنم مطلب جديدي ياد ميگيرم. موفق باشيد. جواب نظر: باسلام
دوست گرامي
سپاس از تذکر و پيشنهاد شما
1. دعب اين سايت بر اين است که نظراتي که در آنها فحاشي و کلمات رکيک و... وجود دارد علني نکند. البته ممکن است در اثر کم دقتي موارد نادري علني شده باشد که اگر شما چنين موردي يافتيد مي توانيد اطلاع دهيد تا حذف شود.
و...
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1) |