* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 19 دي 1389 | تعداد بازديد: 3586 | |
سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير 01 شبكه جهاني ولايت : 19 / 10 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني امشب پيامكهاي زيادي داشتيم و قول داده بوديم كه امشب را به بيشتر به پيامكها اختصاص بدهيم. بيشتر اين پيامكها اختصاص دارد به سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير. دوستان به ما ميگفتند كه بعضي از شبكههاي وهابيت، بعضي از برنامههايي كه در مورد عبد الله بن زبير بود را ده بار تكرار كردهاند. معلوم است كه خيلي مشكل پيش آمده است. ما ميخواهيم إن شاء ا... امشب از وجود شما استفاده كنيم و اين پروندهاي را كه قول داده بوديم نسبت به عبد الله بن زبير مفتوح كنيم و شما هم بيان بفرماييد. ما كليپي را از شبكه نور پخش ميكنيم و سؤالاتي را از استاد حسيني قزويني ميپرسيم. پخش كليپ از شبكه نور كارشناس: امير مؤمنين عبد الله بن زبير از جمله فقهاء مدينه بود. عبادله اربعه مشهور هستند: عبد الله بن زبير و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمرو بن العاص و عبد الله بن عمر. اينها عبادله اربعه هستند و از جمله فقهاء مدينه هم بودند اينها. مشهور هستند به كثرت عبادت و نماز و روزه. خيلي انسان فصيح و بليغي بود و بسيار شجاع بود و از شمشيرزنان مشهور قريش است. حتي در سن 72 سالگياش كه زماني با لشكريان شام ميجنگيد، همانند يك جوان شمشير ميزد. ولي وقتي محاصره شد، مردم براي كمك به عبد الله بن زبير از همه جا آمدند. از جمله كساني هم كه آمدند، مختار بن أبو عبيده ثقفي بود. مجري برنامه: اين ستاره برنامه خودمان. كارشناس: مردم از همه نقاط به كمك عبد الله بن زبير شتافتند. مجري برنامه: مختار در لشكر يزيد بود يا عبد الله بن زبير؟ كارشناس: نه، مختار فعلا در خود طائف بود. ولي وقتي جريان را شنيد، در همان سال 64 كه إبن نمير آمده بود مكه را محاصره كرده بود، يزيد در ماه ربيع الأول فوت ميكند و تا خبر به آنها برسد، بالأخره جنگ رخ داده بود و منجنيقي كه داخل كعبه انداختند، خود كعبه را سوزاند. مجري برنامه: پس حضرت عبد الله بن زبير (رضي الله عنه) با اين وضعيت شد أمير المؤمنين عبد الله بن زبير. مختصري اشاره بفرماييد كه چه شد عبد الله بن زبير به شهادت رسيد و برويم سراغ مختار ثقفي. كارشناس: قبل از اينكه اين جواب را بدهم، بسياري از محققين در تاريخ اعتقاد دارند كه عبد الله بن زبير، أمير المؤمنين است. اما مروان بن الحكم، بعد از اينكه اجتماع كردند با قبائل مختلف، قرار شد مروان بن الحكم را به عنوان خليفه خودشان انتخاب كنند أهل شام و از اينجا بناي مخالفت با عبد الله بن زبير و جنگ با او گذاشتند و اينجا علماء ميگويند مروان بن الحكم، باغي بوده است، سركشي كرده است، خروج كرده است بر أمير المؤمنين عبد الله بن زبير. مجري برنامه: خروج مروان بن الحكم بر عبد الله بن زبير، آيا سبب كفر ايشان ميشود؟ كارشناس: خير، خروج سبب كفر نميشود. اما از گناهان كبيره است. بيننده: آقاي هاشمي! واقعاً باعث تأسف است و يك ميليارد و پانصد ميليون أهل سنت را جريحهدار كردند با اين سريال مختارنامهاي كه پخش ميكنند در تلويزيون شبكه يك جمهوري اسلامي. بنده ميخواستم خودم شخصاً اين آقايي كه اين سريال را درست كرده، به كتابهايشان مراجعه كنند و ببينند مختار ثقفي چه كسي بود؟ چه شخصي بود؟ كارشناس: ما در اين برنامه، مفصل مختار ثقفي را معرفي خواهيم كرد. بيننده: من خودم در كتاب بحار الأنوار مجلسي، جلد 45، صفحه 389 خواندهام كه مختار سلفي دروغپرور و به نفع خودش كار ميكرد. [پايان كليپ] آقاي محسني اينها خيلي نسبت به آقاي عبد الله بن زبير و مختار ثقفي تعاريفي داشتند و يكسري مطالبي را مطرح كردند. ما قول پرونده آقاي مختار را به بينندگان عزيز ميدهيم كه بعد از اين برنامهها، بحث آقاي مختار را هم مطرح خواهيم كرد. ولي فعلا بحث عبد الله بن زبير است كه آقايان وهابيها خيلي خونشان به جوش آمده و ميگويند چرا تلويزيون، اين صحابي را اينگونه نقل ميكند و چهره بدي را از ايشان نشان ميدهد. ما از حضرتعالي خواهش ميكنيم كه پله به پله اينها را براي ما باز بكنيد. آيا صحت دارد كه عبد الله بن زبير، مولود متعه است؟ همين آقاياني كه اينهمه به متعه اشكال ميگيرند. آيا در كتابهاي أهل سنت اين موضوع وجود دارد؟ استاد حسيني قزويني همانطور كه حضرتعالي هم اشاره فرموديد، پيامكهاي زيادي در اين مورد داشتيم و هجمههاي زيادي شده است و بحثهايي كه نسبت به مختار ثقفي و عبد الله بن زبير وجود دارد و مخصوصا برنامهاي كه در شب شنبه پخش شد و مباحثي در آن مطرح شد و آيا واقعاً اينها صحت دارد يا ندارد؟ در شبكههاي وهابي، به ويژه شبكهاي كه كليپي از آن پخش شد، يك برنامهشان را نزديك به دهبار پخش ميكنند و تصور ميكنند كه فتح الفتوح كردهاند. من نسبت به اين كليپي كه پخش شد، نكاتي را عرض ميكنم و بعد به جواب حضرتعالي ميپردازم. نكاتي در مورد كليپ پخش شده نكته اول: اينكه در اين كليپ گفته شد «مختار، ستاره برنامه ما هست»، إن شاء ا... خواهيم ديد كه از اين ستاره برنامهشان چه چيزي دارند؟ آيا يك مدركي جز فحاشي و اهانت و إفتراء نسبت به خود مختار، چيز ديگري دارند؟ در زمان خود مختار، آيا إفترائات كم بود؟ خود بني أميه تا توانستند، به مختار إفتراء بستند كه ادعاي نبوت كرده و ادعاي وحي كرده و ادعاي مهدويت كرده است. يعني هر چه كه از دهانشان درآمد، نسبت به مختار مضايقه نكردند؛ چه در زمان خود مختار و چه بعد از مختار. إن شاء ا... عرض خواهم كرد كه پسر مختار خدمت امام باقر (عليه السلام) ميآيد و ميگويد: به قدري هجمه عليه پدرم هست كه ما خجالت ميكشيم در كوچهها راه برويم. نظر شما چيست؟ امام هم رسماً تائيد ميكند مختار و كارش را. إن شاء ا... آن روايات را خواهيم خواند. مخصوصا حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) در كتاب گرانسنگ رجاليشان معجم رجال الحديث كه اين كتاب، مايه آبروي شيعه در جهان است، مفصل در رابطه با مختار، روايات در مدح و روايات در ذمّ را آورده و إن شاء ا... در سر فرصت، پرونده مختار را باز خواهيم كرد و ثابت خواهيم كرد كه اين مباحث، همهاش ساخته و پرداخته دودمان بني أميه بوده است كه همان شجره ملعونه در قرآن است. نكته دوم: ايشان در رابطه با مروان بن حكم كه در برابر عبد الله بن زبير كه به عنوان أمير المؤمنين بود، قيام كرد، سخن گفتند و معين نكردند كه عبد الله بن زبير كه أمير المؤمنين خليفه شد، آيا با شور مردم بود؟ آيا ايشان را اصحاب حلّ و عقد انتخاب كردند؟ آيا ايشان را صحابه و مهاجرين انتخاب كردند؟ چطور شد كه ايشان أمير المؤمنين شد؟ اي كاش معين ميكردند كه به خلافت رسيدن ايشان كه خودش را خليفه و أمير المؤمنين ملقب كرده، از كجا آمده است؟ آيا از زير سنگ روئيده يا از بالاي آسمان آمده است؟ نكته سوم: اينكه گفتند «مروان بن حكم كه در برابر ايشان قيام كرد، باغي بود» و بعد گفتند: «خروج سبب كفر نميشود. اما از گناهان كبيره است». ما از اين آقايان سؤال ميكنيم: چطور شد مروان بن حكم و عبد الله بن زبير كه صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، اگر كسي در برابر عبد الله بن زبير خليفه از پيش خود خوانده، قيام كند، باغي و ياغي است و گناه كبيره كرده است، ولي كساني كه در برابر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) قيام كردند، نه باغي هستند و نه ياغي و نه گناه كردند، بلكه اجتهاد كردهاند و يك ثواپ و پاداش هم دارند؟ قربان روم خدا را يك بام و دو هوا را يك طرف بام گرما را يك طرف بام سرما را اين دو نوع برخورد كردن در اين شبكهها، حدأقل براي خود جوانان أهل سنت سؤال است كه اگر واقعاً قيام كردن در برابر خليفه وقت، مساوي است با بغي و گناه كبيره است، أمير المؤمنين (عليه السلام) كه منتخب صحابه و مهاجرين و انصار بود و تنها خليفهاي بود كه با إجماع مردم انتخاب شد و غير از كساني كه در شام بودند و به تعبير أمير المؤمنين (عليه السلام): «آن كفاري كه در زير پوشش اسلام كار ميكردند»، همه با علي بن أبي طالب (عليه السلام) بيعت كردند و طلحه و زبير هم با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيعت كردند، كسي كه در برابر ايشان قيام كند، پاداش و ثواب هم دارد و كسي كه بگويد طلحه و زبير و أم المؤمنين عايشه اشتباه كردند، مستحق قتل و اعدام و تكفير و تفسيق است؟ نكته چهارم: اين برادرمان كه از زاهدان زنگ زده بود و گفت: «واقعاً باعث تأسف است و يك ميليارد و پانصد ميليون أهل سنت را جريحهدار كردند»، بدانند كه اينگونه نيست و ما اطلاع داريم از خيلي از كشورهاي اسلامي، أهل سنت اين برنامه را نگاه ميكنند و الآن هم به چندين زبان زنده دنيا ترجمه و پخش ميشود و اينگونه نيست كه جريحهدار شده باشند. من كه چند مورد را از سريال مختارنامه نگاه كردم، مطالب خلاف تاريخ أهل سنت را يا اصلاً نديدم و يا اگر باشد، خيلي كم است. البته هر كسي براي خودش نظري دارد و بنده هم چه بسا به همين سريال مختارنامه نقدهايي را داشته باشم، ولي اينكه اين سريال بخواهد احساسات و عواطف أهل سنت را جريحهدار كند، اينگونه نيست و اگر واقعاً اين مطالب در سريال مختارنامه، احساسات و عواطف شما را جريحهدار ميكند، برادر عزيزم! پدر بزرگوارم! مقصر كتابهاي شما هستند. شما برويد كتابهاي خودتان مانند تاريخ طبري، الكامل إبن اثير و أنساب الأشراف بلاذري و ديگر كتابهاي معتبر را نگاه كنيد كه اين مطالب را آوردهاند. اين گناه شيعه نيست، گناه علماء شماست كه اين مطالب را در كتابهاي شما و غالباً با سندهاي معتبر آوردهاند؛ شما برويد مشكل خودتان را حلّ كنيد. نكته پنجم: اينكه اين بيننده گفت: «من خودم در كتاب بحار الأنوار مجلسي، جلد 45، صفحه 389 خواندهام كه مختار سلفي دروغپرور و به نفع خودش كار ميكرد»، يا ايشان فراموش كرده و يا اينكه ايشان دروغ گفته است. من همين صفحه را خدمت بينندگان عزيز نشان ميدهم تا ببينند هيچ مطلبي در اين زمينه وجود ندارد. عجيب اين است كه ايشان ميگويد: «مختار سلفي». ايشان كه اين تشخيص را ميان «ثقفي» و «سلفي» نميدهد، اينگونه به دروغ آدرس ميدهد. موضوع اين صفحه اين است: «ذكر مقتل عمر بن سعد و عبيد الله بن زياد و من تابعه ... » و اسمي از مختار نيامده است. اما در رابطه با سؤال شما كه ميگويند ايشان از متعه به دنيا آمده است، من خيلي دوست نداشتم وارد اين موضوع شوم، ولي اگر بنا است كه پرونده باز شود، بهتر است از همان ولادت باز شود. در همين شبكهاي كه كليپي از آن پخش شد، يكي از كارشناسانشان كه واقعاً اربده ميكشيد ـ همان آقايي كه گاهي از لندن ميآيد و من هم به خود مدير آن شبكه اعتراض كردم كه اين تعابير زشت و وقيح، زيبنده أهل سنت و وهابيت نيست ـ ايشان از متعه، تعبير به روسپيگري ميكرد و روايتي را مثلاً از وسائل الشيعة و كافي ميآورد كه مثلاً «سئل الصادق عن المتعه : از امام صادق (عليه السلام) درباره روسپيگري سؤال كردند»، به اين شكل معنا ميكرد. آقايان أهل سنت معتقدند كه ازدواج موقت و متعه را گناه، معصيت و زنا ميدانند و اگر كسي در كشورهاي عربي عقد موقت كند، به ويژه در عربستان سعودي، حكمش مساوي است با زنا. اگر كسي برود دهها زنا و لواط بكند، كاري با او ندارند يا اگر برود نكاح مسيار يا نكاح بنية الطلاق كه همان ازدواج موقت است را انجام دهد، هيچ اشكالي ندارد. حلال بودن متعه از منظر قرآن، سنت، صحابه و تابعين أولاً: از بينندگان عزيز تقاضا دارم كه حدأقل قرآن را باز كنند و آيه 24 سوره نساء را ببينند: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً و زناني را كه متعه ميكنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد. ثانياً: در تفسير طبري ـ كه إبن تيميه ميگويد: «كتاب تفسير طبري، كتابي است كه ميشود به روايات او اعتماد كرد» ـ جلد 5، صفحه 18 از مجاهد كه از ائمه تفسير أهل سنت است نقل ميكند: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» قال: يعني نكاح المتعة. منظور از اين آيه، نكاح متعه است. ثالثاً: در صحيح مسلم كه نزد آقايان أهل سنت، صحيحترين كتابها بعد از قرآن است، جلد 4، صفحه 131، كتاب النكاح، باب نكاح المتعة از جابر بن عبد الله انصاري نقل ميكند: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو بن حريث. ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، زنان را متعه ميكرديم در برابر يك مشت خرما و گندم و در زمان أبو بكر هم اين متعه رايج بود. تا اينكه عمر بن خطاب در مسئله عمرو بن حريث از آن نهي كرد. اين تعبيري است كه آقايان در صحيح مسلم آوردهاند. قضيه عمرو بن حريث هم اين است كه يك زني آمد گفت: «فلاني با من عقد موقت كرده بود و وقتي بچهدار شدم، مرا رها كرد». خليفه دوم هم گفت: متعتان كانتا علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أنا أنهي عنهما و أعاقب عليهما. السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص206 ـ المغني لعبد الله بن قدامه، ج7، ص571 ـ المحلي لإبن حزم، ج7، ص107 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج5، ص505 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص519 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج2، ص191 ـ تفسير الرازي، ج5، ص167 ـ تفسير القرطبي، ج2، ص392 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص366 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص418 ـ شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة، ج2، ص146 ـ علل الدار قطني، ج2، ص156 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج14، ص202 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج64، ص71 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج31، ص214 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج3، ص325 حتي شايد در بيش از 20 كتاب أهل سنت از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكنند كه فرمود: لو لا أن عمر نهي عن المتعة ما زني إلا شقي. اگر عمر از متعه نهي نكرده بود، جز افراد پست فطرت، كسي گرفتار زنا نميشد. جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج5، ص19 ـ تفسير الرازي، ج10، ص50 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج3، ص225 ـ تفسير الثعلبي، ج3، ص286 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج12، ص253 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص522 إن شاء ا... در برنامهاي مفصل درباره متعه بحث خواهيم كرد. چون دوستان زيادي از بنده خواستهاند در رابطه با خود متعه، فلسفه متعه، نقش متعه براي جلوگيري از فحشاء در جامعه امروزي و ساير مسائل متعه بحث كنيم. رابعاً: جالب اين است كه آقاي إبن حزم آندلسي، رديف كرده است عدهاي از صحابه و تابعين كه معتقد به جواز متعه بودهاند: و قد ثبت علي تحليلها بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم جماعة من السلف رضي الله عنهم، منهم من الصحابة رضي الله عنهم: أسماء بنت أبي بكر الصديق و جابر بن عبد الله و ابن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد الخدري و سلمة و معبد أبناء أمية بن خلف. بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، تعدادي از صحابه معتقد به جواز متعه بودند، مانند أسماء دختر أبو بكر و جابر بن عبد الله و إبن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد خدري و سلمة و معبد دو فرزند أمية بن خلف. و رواه جابر بن عبد الله عن جميع الصحابة مدة رسول الله صلي الله عليه و سلم و مدة أبي بكر و عمر إلي قرب آخر خلافة عمر. جابر بن عبد الله از جميع صحابه نقل كرده است كه در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أبو بكر و تا اواخر خلافت عمر، متعه را انجام ميدادند. و من التابعين طاوس و عطاء و سعيد بن جبير و سائر فقهاء مكة. و از تابعيني كه معتقد به حليّت متعه بودند: طاوس و عطاء و سعيد بن جبير و ساير فقهاء مكه. المحلي لإبن حزم، ج9، ص520 ـ تفسير القرطبي، ج5، ص133 اينها مقدمهاي بود بر فرمايشات حضرتعالي در مسئله متعه تا به اين آقاياني كه متعه را در شبكههاي ماهوارهاي با تعابير وقيح نام ميبرند، بگوييم اينها برگي از هزاران برگ پرونده متعه است. بررسي شخصيت و عملكرد عبد الله بن زبير در منابع أهل سنت اما اينكه حضرتعالي فرموديد مشهور است كه جناب عبد الله بن زبير از متعه متولد شده است، واقعاً در اين زمينه، يكي از مواردي كه حساس است و بايد اين آقايان جواب بدهند، همين مسئله است و اينها كه اينهمه مطالب عليه متعه نقل ميكنند، چگونگي تولد عبد الله بن زبير را ما جواب بدهند. ما ميخواهيم تمام شخصيت و عملكرد عبد الله بن زبير را در منابع أهل سنت بررسي كنيم. عبد الله بن زبير، مولود متعه آقاي عبد الله بن زبير، نخستين ثمره ازدواج موقت است. ما تكتك مباحثمان را از منابع أهل سنت، با بررسي سندي ميآوريم. جناب آقاي طحاوي (متوفاي 321 هجري) كه از فقهاء و متكلمان بنام أهل سنت و حنفي مذهب است و تمام علماء مذاهب اسلامي، نظر ايشان را قبول دارند، نقل ميكند: عن سعيد بن جبير قال: سمعت عبد الله بن الزبير يخطب و هو يعرض بإبن عباس يعيب عليه قوله في المتعة، فقال بن عباس: يسأل أمه إن كان صادقا، فسألها فقالت: صدق بن عباس، قد كان ذلك. فقال بن عباس رضي الله عنهما: لو شئت لسميت رجالا من قريش ولدوا فيها. سعيد بن جبير ميگويد: شنيدم كه عبد الله بن زبير در مكه، بر بالاي منبر خطبه ميخواند و بر إبن عباس خُرده ميگيرد و اعتراض ميكند و عيب ميشمارد كه إبن عباس معتقد به متعه است. إبن عباس گفت: اگر عبد الله بن زبير واقعاً راست ميگويد، اين قضيه را از مادرش سؤال كند. عبد الله بن زبير از مادرش سؤال كرد و مادرش گفت: إبن عباس راست ميگويد، اينچنين است و من در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، متعه پدرت زبير بودم. إبن عباس (رضي الله عنه) گفت: اگر بخواهم، تعدادي از قريش را كه متعهزاده هستند نام ميبرم. شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة الطحاوي ،ج3، ص24 بررسي سندي روايت: سند اين روايت به اين شكل است: حدثنا صالح بن عبد الرحمن قال: ثنا سعيد بن منصور قال: ثنا هشام قال: أخبرنا أبو بشر عن سعيد بن جبير 1. سعيد بن جبير إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب، جلد 4، صفحه 12 به نقل از آقاي أبو القاسم طبري گفته است: هو ثقة امام حجة علي المسلمين. 2. أبو بُشر، جعفر بن أبي وحشية آقاي إبن حجر عسقلاني در تقريب التهذيب، جلد 1، صفحه 160 در مورد ايشان گفته است: ثقة من أثبت الناس في سعيد بن جبير. ثقه است و معتبرترين افراد در روايت از سعيد بن جبير است. 3. هشام بن سنبر دستوايي آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 7، صفحه 149 در مورد ايشان گفته است: مجمع عليه هو الحافظ الحجة الإمام الصادق. ... او حافظ و حجت و پيشوا و راستگو بوده است. 4. سعيد بن منصور بن شعبة آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام، جلد 16، صفحه 184 در مورد ايشان گفته است: الحافظ الحجة. 5. صالح بن عبد الرحمن انصاري آقاي إبن أبي حاتم كه از استوانههاي رجالي أهل سنت است در الجرح و التعديل ، جلد 4، صفحه 408 در مورد ايشان گفته است: محله الصدق. 6. طحاوي خود آقاي طحاوي هم صاحب اين كتاب است و آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 15، صفحه 27 در مورد ايشان گفته است: الطحاوي: الإمام العلامة الحافظ الكبير محدث الديار. اعتراف مادر عبد الله بن زبير بر انجام متعه برگ ديگري كه در اينجا هست، اعتراف مادر عبد الله بن زبير بر انجام متعه است. جناب نسائي در السنن الكبري، جلد 3، صفحه 236، حديث 5540 از مسلم قري نقل ميكند و ميگويد: دخلنا علي أسماء إبنة أبي بكر، فسألناها عن متعة النساء، فقالت: فعلناها علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و سلم). ما وارد شديم بر منزل أسماء دختر أبو بكر (مادر عبد الله بن زبير) و از او درباره متعة النساء پرسيديم و گفت: ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين كار را انجام ميداديم. المعجم الكبير للطبراني، ج24، ص103 ـ مسند أبي داود الطيالسي، ص227 اين روايت هم كاملاً صحيح است و هيچ شبههاي در صحّت آن نيست. بررسي سندي روايت سند روايت به اين شكل است: محمود بن غيلان المروزي قال: ثنا أبو داود قال: ثنا شعبة عن مسلم القري. 1. مسلم القري (يا قرشي) آقاي إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب، جلد 10، صفحه 123 در مورد ايشان گفته است: قال أبو حاتم: شيخ و قال النسائي: ثقة و ذكره إبن حبان في الثقات. آقاي أبو حاتم (كه از استوانههاي رجالي أهل سنت است) ميگويد: او از اساتيد است. آقاي نسائي ميگويد: ثقه است. آقاي إبن حبان هم او را در كتاب الثقات خودش آورده است. 2. شعبة بن حجاج آقاي إبن كثير در البداية و النهاية، جلد 10، صفحه 141 در مورد ايشان گفته است: و هو شيخ المحدثين، الملقب فيهم بأمير المؤمنين، قاله الثوري و قال يحيي بن معين: هو إمام المتقين. آقاي ثوري ميگويد: او استاد محدثين است و در ميان آنها به أمير المؤمنين ملقب شده است. يحيي بن معين ميگويد: او پيشواي پرهيزكاران است. 3. سليمان بن داود، أبو داود آقاي مزي در تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جلد 11، صفحه 406 به نقل از آقاي احمد بن حنبل ميگويد: ثقة صدوق. مورد اعتماد و راستگو است. 4. محمود بن غيلان المروزي آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 12، صفحه 223 در مورد ايشان گفته است: الإمام الحافظ الحجة، من ائمة الأثر. پيشوا و حافظ و حجت است و از پيشوايان حديث است. 5. عبد الرحمن نسائي ايشان هم صاحب كتاب است، آقاي إبن كثير در البداية و النهاية، جلد 11، صفحه 140 در مورد ايشان گفته شده است: الإمام في عصره. اين آقاياني كه در مورد متعه، به شيعه خرده ميگيرند، به اين مطالب مطرح شده توجه داشته باشند؛ با اينكه متعه، يك بحث قرآني است و پشتوانهاش سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و عمل و سيره صحابه. حالا اين آقايان بيايند در رابطه با عبد الله بن زبير، به اين شكلي كه ما بيان كرديم، جواب بدهند. * * * * * * * آقاي محسني آيا در كتب أهل سنت، روايتي پيرامون آقاي عبد الله بن زبير مطرح شده است يا خير؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با عبد الله بن زبير در منابع أهل سنت، مطالبي زيادي هست، آن هم با سندهاي صحيح و معتبر. عبد الله بن زبير از منظر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روايت اول: جناب ضحاك شيباني (متوفاي 278 هجري) در كتاب الأحاد و المثاني، جلد 1، صفحه 414 نقل ميكند: سمعت عامر بن عبد الله بن الزبير أن أباه حدثه: أنه أتي النبي صلي الله عليه و سلم و هو يحتجم، فلما فرغ قال: يا عبد الله! إذهب بهذا الدم فأهرقه حتي لا يراه أحد، فلما برز عن النبي صلي الله عليه و سلم عمد إلي الدم فشربه، فقال: يا عبد الله! ما صنعت؟ قال جعلته في أخفي مكان ظننت أنه يخفي علي الناس، قال: لعلك شربته، قال: نعم، قال و لم شربت الدم؟ ويل للناس منك و ويل لك من الناس. از عامر بن عبد الله بن زبير شنيدم كه ميگفت: پدرش عبد الله بن زبير نقل كرده است: خدمت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رفت، در حاليكه آن حضرت حجامت كرده بود. وقتي حجامت كردن تمام شد، پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به عبد الله بن زبير فرمود: اي عبد الله! اين خون حجامت را با خود ببر و به جايي به دور از چشم مردم بريز. ولي عبد الله بن زبير آن خون را آشاميد. ... حضرت فرمود: چرا آن خون را نوشيدي؟ واي بر مردم از دست تو و واي بر تو از دست مردم. اين تعبير «ويل»، يكي از موارد بشارت به آتش جهنم است؛ مانند: وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ سوره مطففين/آيه1 وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ سوره همزه/آيه1 تهديدي است هم در زبان قرآن است و هم در زبان سنت كه در موارد خلاف شرع و گناه آمده است. اما آيا اين روايت صحيح است يا خير؟ شايد بعضيها بگويند از اين روايات در كتابهاي ما زياد است. بررسي سندي روايت: سند اين روايت به اين شكل است: حدثنا محمد بن المثنى انا موسى بن إسماعيل نا هنيد بن القاسم قال: سمعت عامر بن عبد الله بن الزبير أن أباه حدثه ... . 1. عبد الله بن زبير ايشان صحابي است و آقايان أهل سنت معتقدند كه صحابه، فوق وثاقت هستند. 2. عامر بن عبد الله بن زبير آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام، جلد 8، صفحه 144 بعد از نقل أقوال ميگويد: أجمعوا علي ثقة عامر. علماء إجماع دارند بر وثاقت عامر بن عبد الله بن زبير. 3. هنيد بن القاسم آقاي إبن حبان او را در كتاب الثقات، جلد 5، صفحه 515، شماره 601 جزء موثقين آورده است. 4. موسى بن إسماعيل آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 10 ، صفحه 360 درباره او ميگويد: الحافظ الإمام الحجة، شيخ الإسلام. حافظ و پيشوا و حجت و شيخ الإسلام بود. 5. محمد بن المثنى آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 12، صفحه 123 درباره او ميگويد: الإمام الحافظ الثبت. پيشوا و حافظ و مورد اعتماد بود. 6. احمد بن عمرو بن الضحاك ايشان هم مؤلف كتاب الآحاد و المثاني است و آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 13، صفحه 430 ميگويد: حافظ كبير إمام بارع متبع للآثار كثير التصانيف ... و كان ثقة نبيلا معمرا. حافظ و كبير و پيشوا و و همواره دنبال آثار پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و سنت بوده است و تأليفات و تصنيفات زيادي داشته است... و ثقه و نمونه بود و عمر زيادي داشت. پس اين روايت از نظر أهل سنت كاملاً صحيح است. روايت دوم: روايت ديگر از عثمان بن عفان، خليفه سوم است: عن عثمان بن عفان رضي الله عنه قال: قال له عبد الله بن الزبير حين حصر: أن عندي نجائب قد أعددتها لك، فهل لك أن تحول إلى مكة فيأتيك من أراد أن يأتيك؟ قال: لا، إنى سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: يلحد بمكة كبش من قريش، إسمه عبد الله، عليه مثل نصف أوزار الناس. عثمان بن عفان نقل ميكند كه وقتي صحابه، خانهاش را محاصره كرده بودند، عبد الله بن زبير به او گفت: من حاضرم شترها و اسبهاي خوبي را فراهم كنم تا به مكه پناهنده شوي. عثمان گفت: خير، من از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) شنيدهام: فردي از قريش در مكه به نام عبد الله، بيدين و ملحد ميشود و نصف گناه تمام مردم بر گردن اوست. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج1، ص64 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص218 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص376 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج17، ص92 ـ السيرة الحلبية، ج1، ص284 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص374 بررسي سندي روايت وقتي آقاي هيثمي اين روايت را نقل ميكند، ميگويد: رواه احمد و رجاله ثقات. احمد بن حنبل اين روايت را نقل كرده است و تمام راويانش ثقه هستند. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج3، ص285 روايت سوم: حالا بايد ببينيم اين إلحاد كننده در حرم كيست؟ إبن الزبير و هو يقول للحسين: إن شئت أن تقيم أقمت فوليت هذا الأمر، فآزرناك و ساعدناك و نصحنا لك و بايعناك، فقال له الحسين: إن أبى حدثني أن بها كبشا يستحل حرمتها، فما أحب أن أكون أنا ذلك الكبش. عبد الله بن زبير خطاب به امام حسين ميگويد: اگر تو در مكه بماني، با همديگر در برابر يزيد قيام ميكنيم و تو هم والي ميشوي و من تو را نصيحت ميكنم و مساعدت ميكنم و بيعت ميكنم. امام حسين خطاب به عبد الله بن زبير ميفرمايد: پدرم روايت كرد كه يك مردي در مكه هست كه حرمت مكه را زير پا ميگذارد و من دوست ندارم آن مرد حرمتشكن مكه باشم. تاريخ الطبري، ج4، ص289 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص179 اتفاقاً همين روايت را در شبكه نور خواندند، ولي يك بخش آن را خواندند و چون قسمت آخرش به صلاح آنها نبود، نخواندند. من از آقاي هاشمي، مدير اين شبكه درخواست ميكنم اين كارشناساني را كه ميآورند و روايت ميخوانند، اينگونه نباشد كه بخشي را بخوانند و بخش ديگر را رها كنند و مواردي را در تاريخ مخفي كنند. نام برنامهشان را هم گذاشتهاند «حقيقتهاي پنهان تاريخ» و ما هم ميگوييم «پنهان كردن حقيقتهاي تاريخ». روايت چهارم: در روايتي از عبد الله بن عمرو بن عاص آمده است: أتى عبد الله بن عمرو عبد الله بن الزبير، فقال: إياك و الالحاد في حرم الله! فأشهد لسمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول : " يحلها ـ و تحل به ـ رجل من قريش، لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلين لو زنتها. قال: فانظر يا إبن عمرو لا تكونه. عبد الله بن عمرو بن عاص نزد عبد الله بن زبير آمد و گفت: بترس از اينكه دست به بيديني در حرم خدا بزني! گواهي ميدهم كه از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدم كه فرمود: مردي از مكه، حرمت مكه را زير پا ميگذارد. اگر گناه آن فرد را با گناه تمام جن و أنس مقايسه كنند، گناه او بيشتر است. عبد الله بن عمرو بن عاص گفت: مراقب باش اي عبد الله بن زبير كه آن مرد نباشي. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص376 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج3، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص220 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص445 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص374 همچنين در روايت ديگري آمده است: أتى عبد الله بن عمر عبد الله بن الزبير، فقال: يا إبن الزبير! إياك و الالحاد في حرم الله تبارك و تعالى، فإنى سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: إنه سيلحد فيه رجل من قريش، لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلين لرجحت، قال: فانظر لا تكونه. عبد الله بن عمر نزد عبد الله بن زبير آمد و گفت: بترس از اينكه دست به بيديني در حرم خدا بزني! چون شنيدم كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: مردي از مكه، حرمت مكه را زير پا ميگذارد. اگر گناه آن فرد را با گناه تمام جن و أنس مقايسه كنند، گناه او بيشتر است. عبد الله بن عمر به عبد الله بن زبير گفت: مراقب باش كه آن مرد نباشي. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج2، ص136 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص275 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص473 ـ تفسير إبن كثير، ج3، ص225 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص388 روايت پنجم: عثمان بن عفان ميگويد: إني سمعت رسول الله (صلى الله عليه و سلم) يقول: «يلحد بمكة كبش من قريش إسمه عبد الله، عليه مثل أوزار الناس» و لا أراك إلا إياه أو عبد الله بن عمر. از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: «فردي به نام عبد الله در مكه، اقدام به بيديني و الحاد ميكند و به اندازه تمام مردم گناه دارد». عثمان در خطاب به عبد الله بن زبير گفت: آن فردي كه حرمت مكه را ميشكند، يا تو هستي يا عبد الله بن عمر. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص219 اينها نمونهاي بود رواياتي كه أهل سنت نقل كردهاند. جالب اين است كه وقتي عبد الله بن زبير و عبد الله بن عمرو بن عاص با هم درگير ميشوند، عبد الله بن زبير به عبد الله بن عمرو بن عاص گفت: مراقب باش كه تو آن نباشي. عبد الله بن عمرو بن عاص گفت: نه، من از مكه خارج ميروم تا آن عبد الله نباشم. * * * * * * * آقاي محسني عبد الله بن زبير را از منظر أمير المؤمنين (عليه السلام) توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني در اينجا سخن خيلي زياد است و براي اينكه به تلفن بينندگان عزيز هم برسيم، مختصر توضيح ميدهم و دوست داشتم مطالبي را مطرح كنم كه نشاندهنده عداوت عبد الله بن زبير نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) است و بغضي حضرت علي (عليه السلام) را در دل داشتند و به ايشان جسارت ميكردند و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم نسبت به او بدبين بود و عبد الله بن زبير، بني هاشم را در شِعْب أبي طالب قرار داد و آنها را در درّه آتش زد و عبد الله بن عباس و بني هاشم را زنداني كرده بود و اينها را تبعيد كرد و در خطبههايش، صلوات بر پيامبر و آلش را ممنوع كرد. إن شاء ا... اگر نرسيديم، الباقي پرونده آقاي عبد الله بن زبير را از منابع أهل سنت در جلسه بعد بيان خواهيم كرد. عبد الله بن زبير از منظر أمير المؤمنين (عليه السلام) در تاريخ طبري، جلد 3، صفحه 519 با سند صحيح نقل ميكند كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ جمل با زبير روبهرو شد و أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود بيا برويم در گوشهاي با هم صحبت كنيم: فقال علي للزبير: ما جاء بك؟ قال: أنت و لا أراك لهذا الامر أهلا و لا أولى به منا، فقال علي: لست له أهلا بعد عثمان رضي الله عنه، قد كنا نعدك من بني عبد المطلب، حتي بلغ إبنك إبن السوء، ففرّق بيننا و بينك. علي به زبير فرمود: چرا به جنگ با من آمدهاي؟ زبير گفت: شايستگي من براي خلافت نسبت به تو بيشتر است. علي گفت: تو بعد از عثمان، شايستگي خلافت را نداشتي. ما تو را جزء بني عبد المطلب و ياوران خودمان به شمار ميآورديم، تا اينكه فرزند بد و نادرست تو بزرگ شد و ميان ما و تو جدايي انداخت. أنساب الأشراف للبلاذري، ص255 بررسي سندي روايت سند روايت به اين شكل است: ما حدثنيه أحمد بن زهير قال: حدثنا أبي أبو خيثمة قال: حدثنا وهب بن جرير بن حازم قال: سمعت أبي قال: سمعت يونس بن يزيد الأيلي عن الزهري. 1. زهري آقاي زهري (متوفاي 124 هجري) هم كاملاً مشخص است و إبن حجر عسقلاني در تقريب التهذيب، جلد 2، صفحه 133 ميگويد: الفقيه الحافظ، متفق علي جلالته و إتقانه. فقيه و حافظ است و اتفاق نظر در جلالت و إتقان او وجود دارد. 2. يونس بن يزيد الأيلي آقاي ذهبي در العبر في خبر من غبر، جلد 1، صفحه 218 در مورد او ميگويد: صاحب الزهري و أوثق اصحابه. از موثقترين اصحاب شهاب الدين زهري است. 3. جرير بن حازم آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 7، صفحه 98 ميگويد: الإمام الحافظ الثقة. پيشوا و حافظ و مورد وثوق است. 4. وهب بن جرير بن حازم آقاي إبن حجر عسقلاني در تقريب التهذيب، جلد 2، صفحه 291، شماره 7499 درباره او ميگويد: ثقة. 5. زهير بن حرب، أبو خيثمة إبن حجر عسقلاني تقريب التهذيب، جلد 1، صفحه 315، شماره 2047 درباره او ميگويد: ثقة ثبت. مورد وثوق و قابل اعتماد است. 6. أحمد بن زهير بن حرب آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 2، صفحه 596، شماره 19 ميگويد: الحافظ الحجة. قال الدارقطني: ثقة مأمون و قال الخطيب: ثقة عالم متقن حافظ. دار قطني در مورد او گفته است: مورد وثوق و امانتدار است. خطيب بغدادي هم در مورد او گفته است: مورد وثوق و عالم و ... است. 7. محمد بن جرير طبري صاحب كتاب تاريخ طبري است و ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 2، صفحه 710 در مورد او ميگويد: الإمام العلم الفرد الحافظ أبو جعفر الطبري أحد الأعلام. پيشوا و پرچمدار و نمونه و يكي از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است. عبد الله بن زبير، عامل اصلي حضور عايشه در جنگ جمل آقاي عبد الرزاق صنعاني در كتاب المصنف، جلد 11، صفحه 365، حديث 20753 نقل ميكند: وقتي عايشه از مكه حركت كرد به طرف بصره، در وسط راه تعدادي از سگها دستهجمعي آمدند و به عايشه عوعو كردند. عايشه رنگش پريد و ناراحت شد و گفت: نام اين منطقه چيست؟ گفتند: حوأب. وقتي عايشه اين را شنيد، گفت: مرا برگردانيد. چون روزي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «به يكي از زنان من در كنار سرزمين حوأب، سگها حمله و عوعو ميكنند و بدانيد كه شما باطل هستيد و مسيرتان جز آتش جهنم، چيز ديگري نيست». ميترسم كه من آن باشم: فقالت: ردوني، فأبى عليها إبن الزبير. عايشه گفت: مرا برگردانيد. ولي عبد الله بن زبير ممانعت كرد از بازگشتن عايشه. يعني اگر عايشه برميگشت، فتنه به آن بزرگي (جنگ جمل) كه بيش از 30 هزار انسان بيگناه از طرفين كشته شدند، اتفاق نميافتاد. اگر عايشه برميگشت، قطعاً طلحه و زبير و ديگران هم برميگشتند. ولي فتنه اصلي در اينجا به آقاي عبد الله بن زبير برميگردد. در روايت ديگري آمده است كه وقتي عايشه متوجه شد اين منطقه حوأب است، گفت: إنا لله و إنا إليه راجعون، ردوني ردوني، فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: و عنده نساؤه: «أيتكن ينبحها كلاب الحوأب» و عزمت على الرجوع. فأتاها عبد الله بن الزبير فقال: كذب من زعم أن هذا الماء الحوأب و جاء بخمسين من بني عامر فشهدوا و حلفوا على صدق عبد الله. آيه استرجاع را خواند و گفت: مرا برگردانيد، مرا برگردانيد. «من از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدم كه در حضور زنانش فرمود: سگان حوأب براي يكي از شما عوعو ميكنند». ايشان تصميم بر بازگشت گرفت. عبد الله بن زبير آمد و گفت: كساني كه گفتهاند اينجا حوأب است، دروغ گفتهاند. سپس 50 نفر از بني عامر را آورد و شهادت دادند و قسم خوردند كه عبد الله بن زبير راست ميگويد. أنساب الأشراف للبلاذري، ص224 اين روايت در كتب شيعه نيست، در كتب أهل سنت است. بررسي سندي روايت: سند روايت به اين شكل است: عبد الرزاق عن معمر عن إبن طاووس عن أبيه. 1. طاوس بن كيسان اليماني آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 90 ميگويد: و كان رأسا في العلم و العمل. او در علم و عمل، سرآمد عصرش بود. 2. عبد الله بن طاوس آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام، جلد 8، صفحه 463 ميگويد: وثقوه. 3. معمر بن راشد الأزدي آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 190 ميگويد: الإمام الحجة. 4. عبد الرزاق الصنعاني ايشان صاحب كتاب است و آقاي ذهبي هم در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 364 ميگويد: الحافظ الكبير، وثقه غير واحد. حافظ و كبير است و افراد زيادي او را توثيق كردهاند. بينندگان عزيز به اين عبارت دقت كنند: قال يحيي بن معين: لو إرتدّ عبد الرزاق عن الإسلام، ما تركنا حديثه. آقاي يحيي بن معين (از استوانههاي رجالي أهل سنت) ميگويد: اگر عبد الرزاق از اسلام برگردد و مرتدّ شود، ما به روايات او عمل ميكنيم و حديث او را ترك نميكنيم. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص930 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص573 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج36، ص192 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج6، ص280 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج5، ص311 شايد بيش از 40 نفر از بزرگان أهل سنت اين عبارت را از يحيي بن معين نقل كردهاند. خونخواهي عثمان، بهانهاي بيش نبود إن شاء ا... اين آقاياني كه حرفهاي بيپايهاي را بلغور ميفرمايند كه «در جنگ جمل مسئلهاي نبود و جناب عايشه براي خونخواهي آمده بود»، به ما جواب بدهند كه خونخواهي براي چه؟ خداوند به زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ سوره أحزاب/آيه33 آيا عايشه، دختر عثمان است؟ برادر عثمان است؟ نوه عثمان است؟ خليفه مسلمانان است؟ قضيه چيست؟ براي چه آمده بود؟ ميگويند: «علي هم نميخواست جنگ شود و انسانها كشته شوند. حتما يكسري از شيعيان يا يهوديان در آنجا بودند كه جنگ را مغلوبه كردند» اينها خبر ندارند كه با اين كارشان، توهين به صحابه ميكنند! صحابه، زبير، عبد الله بن زبير، طلحه، عايشه و غيره در يكطرف و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، عبد الله بن عباس، امام حسن (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام) و عمار ياسر و ديگران در طرف ديگر بودند. اگر يك يهودي به نام عبد الله بن سبأ اينقدر عرضه داشته باشد كه اين صحابه را دست بياندازد و جنگ مغلوبهاي را درست كند كه 30 هزار كشته داشته باشد ـ عذر ميخواهم ـ اين صحابهاي كه آلت دست يك يهودي باشند، به درد مرجعيت و إقتداء كردن نميخورند. شما حرفي ميزنيد و شعري ميگوييد كه در قافيهاش، جفنگيات ميبافيد. وقتي معاويه به مدينه ميآيد، با عبد الله بن زبير ملاقات ميكند. وقتي اين گفتوگو طول ميكشد، معاويه شب را در كنار او ميماند. عبد الله بن زبير به معاويه ميگويد: إني لو شئت أن أقتلك لقتلتك، قال: لست هناك لست من قتال الملوك، انما يصيد كل طائر قدره، فقال إبن الزبير: أما و الله! لقد سرت تحت لواء أبي إلى ابن أبي طالب و هو من تعلم، فقال: لا جرم والله! لقد قتلكم بشماله، فقال: أما أن ذلك في نصره عثمان، ثم لم نجز بها، قال: والله! ما كان بك نصرة عثمان و لولا بغض علي بن أبي طالب لجررت برجلي عثمان مع الضبع. اگر بخواهم تو را ميكشم. معاويه گفت: تو عرضه كشتن پادشاهان را نداري. هر پرندهاي به اندازه لياقت خودش ميتواند صيد كند و صيد معاويه براي دهان تو بزرگ است. عبد الله بن زبير گفت: معاويه! مرا كم ميشماري؟ به خدا قسم! من همان هستم كه در ركاب پدرم به جنگ با علي بن أبي طالب رفتم! معاويه ميگويد: به خدا قسم! اگر واقعاً علي ميخواست با شما بجنگد، با دست چپش شما را ميكشت. ... ، معاويه گفت: به خدا قسم! شما براي خونخواهي عثمان نرفته بوديد و اگر نسبت به علي بغض نداشتي، تو پاهاي عثمان را بعد از مرگش به همراه درندگان، در كوچهها ميكشاندي. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص201 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص372 اين خلاصهاي بود از نظر أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به عبد الله بن زبير. إن شاء ا... اهانتها و ناسزاهاي عبد الله بن زبير به أمير المؤمنين (عليه السلام) و ممانعت از صلوات فرستادن بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و تصميم بر آتش زدن بني هاشم را در جلسه آينده به حول و قوه إلهي بيان خواهم كرد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : وقتي فيلم مختار را نگاه ميكردم، عبد الله بن زبير از ترس جانش، به خانه خدا پناه آورد و باعث شد خانه خدا آتش بگيرد. ولي مولاي ما آقا امام حسين (عليه السلام) وقتي احساس كرد خونش را در خانه خدا ميريزند و هتك حرمت كعبه ميشود، از مكه خروج كرد. جواب 1 : ما هم همين را ثابت كرديم. * * * * * * * سؤال 2 : در رابطه با علوم حديث و رجال و برتري ما مكتب أهل بيت (عليهم السلام) بر أهل سنت صحبت بفرماييد. جواب 2 : اين آقاياني كه ميگويند رجال شيعه در قرن ششم تدوين شده است، بنده اين افتخار را داشتهام كه 20 سال در حوزه علميه، استاد رجال بودهام و رسماً اعلام ميكنم كه اگر رجال أهل سنت از قرن سوم آغاز شده است، رجال شيعه توسط إبن أبي رافع، صحابي أمير المؤمنين (عليه السلام) تدوين شده است و اولين كسي است كه در علم رجال شيعه قلم زده است. آقاي زراره از اصحاب امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام)، كتاب رجالي داشته است. آقاي يونس بن عبد الرحمن از اصحاب امام كاظم (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام)، كتاب رجالي داشته است. فضل بن شاذان از شخصيتهاي برجسته رجالي شيعه است كه در عصر امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بوده است؛ فضالة بن ايوب هم همچنين. الآن كتاب رجالي قديمي ما مربوط به احمد بن محمد بن خالد برقي است كه و متوفاي 274 هجري و از اصحاب امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بوده است. در طول گذر زمان، مخالفين شيعه و نواصب و حكومتهايي كه بناي ناسازگاري با شيعه داشتند، حمله كردند و كتابهاي شيعه را از بين بردند. فقط در سال 445 هجري، كتابخانه مرحوم شيخ طوسي (ره) در بغداد كه 80 هزار جلد كتاب شيعه در آنجا بود، توسط نواصب و مخالفين شيعه آتش زده و به خاكستر مبدّل كردند. در قرن 4 و 5، 80 هزار جلد كتاب، كم نبود. مرحوم شيخ حر عاملي (ره)، صاحب وسائل الشيعة، در جلد 30، الفائده الرابعة ميگويد: در زمان ائمه (عليهم السلام)، توسط اصحاب ائمه (عليهم السلام) از أمير المؤمنين (عليه السلام) تا امام عسكري (عليه السلام)، بيش از 6 هزار و 600 كتاب توسط اصحاب ائمه (عليهم السلام) تدوين و تأليف شده است. اين افتخار شيعه است. در بحثي كه با جناب پروفسور غامدي داشتم، او هم همچنين حرفي را زد و گفتم: ما كار به گذشته نداريم. ما ميآييم معجم رجال الحديث حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) را روي ميز ميگذاريم و شما هم تمام كتابهاي رجاليتان را از يحيي بن معين و إبن أبي حاتم تا رجالنويسان معاصرتان جمع كنيد و ببينيد آيا يك كتاب با ويژگيهاي معجم رجال الحديث داريد يا نداريد؟ بنده رسماً به عنوان متخصص رجال عرض ميكنم: با اينهمه كتابهاي رجالي ـ كه من الآن بيش از 240 عنوان كتاب رجالي أهل سنت را در كتابخانهام دارم ـ ، هيچ كتاب رجالي أهل سنت در رديف معجم رجال الحديث حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) نيست. * * * * * * * سؤال 3 : در مورد دست بسته نماز خواندن أهل سنت و استفاده كردن مهر نماز توضيح بفرماييد. جواب 3 : ما الآن در بحث خارج فقه مقارن، بحث وضو را داريم كه آيا بايد مسح بكشيم يا بايد پا را بشوييم؟ إن شاء ا... بعد از بحث وضو، اين بحثها را خواهيم كرد. * * * * * * * سؤال 4 : 1. با اينهمه مدارك و مستنداتي كه استاد معرفي فرمودند و ارائه دادند، آقايان أهل سنت و وهابيت چه جوابي دارند؟ غير از تهمتهايي كه ميزنند، آيا واقعاً جواب منطقي و قانع كننده نسبت به اين شواهد و مستندات محكم دارند؟ 2. آيا أم المؤمنين بودن، يك خط قرمز و يك حريمي درست ميكند براي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه ما هيچ نگوييم و كارهايي كه اينها انجام دادهاند را نگوييم و بر تاريخ و حقايق آن، خط بكشيم و ديگر صحبتي نكنيم؟ آيا أم المؤمنين بودن، همچنين مجوّزي را ميدهد؟ 3. در شبكه نور و ساير شبكهها به زبانهاي عربي و انگليسي شبهه كردهاند كه: شما شيعيان، چرا كاسه داغتر از آش ميشويد؟ حضرت علي (عليه السلام) بعد از جنگ جمل، عايشه را با احترام به مدينه فرستاد. حضرت علي (عليه السلام) ميتوانست در همانجا لعن بكند يا كاري انجام بدهد، ولي او اين كار را نكرد و با احترام او را فرستاد. شما شيعيان هم مانند حضرت علي (عليه السلام) احترام بگذاريد به زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اين صحبتها را نكنيد. اين شبهه را محبت بفرماييد به صورت مستدل و منطقي پاسخ بدهيد. جواب 4 : 1. سؤال اول شما نيازي به جواب ندارد. شما صحبتهاي ما را در اينجا ميبينيد و صحبتهاي شبكه نور و شبكه صفا و شبكه وصال و آقاي ملازاده را ببينيد و جواب آنها مشخص و واضح است و نيازي به مناظره ندارد. يكي از آقايان از آلمان زنگ زده بود و گفت: مناظره يعني چه؟ اگر كسي بيايد 2 جلسه از برنامههاي شبكه جهاني ولايت را ببيند و شبكه نور و آقاي ملازاده را ببيند، مسئله كاملاً روشن ميشود و نيازي به مناظره نيست. 2. اينكه گفتيد «أم المؤمنين خط قرمز است كه ما چيزي نگوييم»، خير. ما به زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) احترام ميگذاريم و فحش نميدهيم و نسبت فحشاء به آنها نميدهيم و جسارت نميكنيم و ناسزا نميدهيم. ولي اينكه حقايق تاريخ را بخواهيم بيان نكنيم، اين را خيانت ميدانيم. بايد نسل حاضر و نسلهاي بعدي از حقايق تاريخي كاملاً آگاهي داشته باشند و مستدل و مستند براي آنها بيان شود و به بهانه حقيقتهاي پنهان تاريخ، حقيقتهاي تاريخ را پنهان كنيم. 3. اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) به عايشه احترام ميگذاشتند، اينگونه نبود كه به عايشه بگويد دستت درد نكند كه آمدي 30 هزار انسان را به كشتن دادي؛ خير. أمير المؤمنين (عليه السلام) در مدينه تندي كرد و در همان جنگ جمل به عايشه گفت: خداوند به تو دستور داده در خانه بنشيني، بر خلاف قرآن آمدهاي اينجا و بر خلاف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل ميكني؛ وظيفه تو اين نيست. تو را چه رسد به خونخواهي عثمان؟ اين مطالب در نهج البلاغه و غيره هم موجود است و برادرمان حجت الإسلام و المسلمين أبو القاسمي هم در رابطه با أم المؤمنين عايشه صحبت كرده است. ما به دوستان ميگوييم كه ما منطق داريم و حرف براي زدن داريم. ما تمام كتابهاي أهل سنت را ورق به ورق، از خودشان بهتر براي مردم بيان ميكنيم و نيازي به فحش نداريم. كساني كه متوسل به فحش و ناسزا ميشوند، ما آنها را محكوم ميكنيم و به هيچوجه به خودمان هم اجازه نميدهيم ناسزا بگوييم. ولي ناسزا نگفتن يك چيز است و بيان نكردن حقايق تاريخي، چيز ديگري است. إن شاء ا... خودم هم در سر فرصت، در رابطه جنگ جمل و عايشه صحبت خواهم كرد و سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را كه به عايشه گفت تو چنين و چنان خواهي كرد و نسبت به مارقين و ناكثين و قاسطين هم صحبت خواهيم كرد و در روايات صحيحي كه در منابع أهل سنت هست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در عصر خودش اينها را بيان كرده است و نيازي به گفتن ما نيست. * * * * * * * سؤال 5 : 1. بعضي از شبكههايي كه كلمه «بكري و عمري» را به كار ميبرند، به اين دليل است كه روش و سيره مخالفان شيعه را قبول ندارند و قصد توهين ندارند؛ ولي شما عصباني ميشويد. 2. در قبرستان بقيع، مامورين عربستان سعودي، مخصوصا شرطهها برخورد بسيار نامناسبي با زنان دارند. اين شرطههاي مرد وارد محل عبور و مرور زنان ميشدند و خيلي بياحترامي ميكردند. كساني كه دم از وحدت و برادري ميزنند، مخصوصا أهل سنت داخل كشور ما، يكبار به قبرستان بقيع بروند و ببينند كه اينها چه برخوردي دارند؟ آيا اين درست است؟ شما كه دانا هستيد، در برابر علم شما به شما تعظيم ميكنند. اگر آقاي أللهياري هم صحبتي ميكند، در برابر آن رفتاري است كه با ايشان شده است. بايد ببينيم كه در چه محيطي بوده و چه رفتاري با ايشان شده است؟ جواب 5 : 1. قرآن ميفرمايد: َلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ سوره حجرات/آيه11 فرقي نميكند. اگر به يك فردي كه كور و نابينا است، بگويند كور و نابينا و از اين كلمه هم بدش بيايد، اين اهانت به اوست. الآن اين آقايان أهل سنت ميگويند كه ما از اين تعابير بدمان ميآيد و اين را توهين به خودمان ميدانيم؛ همانطور كه ما دوست نداريم به ما «رافضي» بگويند. حال آنكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «ما افتخار ميكنيم به رفض». رفض يعني انداختن باطلها و دوري كردن از باطلها. معناي رافضه، معناي بدي نيست؛ ولي الآن وهابيت براي اينكه به ما توهين كنند، ميگويند كه ما رافضي هستيم. ما نه با كسي عداوت داريم و نه با شبكهاي عداوت داريم. والله! خيرخواه اين آقايان هستيم. اگر اين آقايان ديروز و امروز به ميدان آمدهاند، من حدأقل 30 تا 35 سال است كه وارد اين وادي شدهام. اولين روحاني أهل سنت كه در منزل من مشرف به مذهب شيعه شد، تقريباً در سال 1362 يا 1363 بود و حضرات آيات عظام شبيري زنجاني، سبحاني، مقتدايي و خزعلي هم بودند و نوارش را هم داريم. چون تجربه داريم، ميگوييم كه هر چقدر با اينها با زبان نرم و ليّن صحبت كنيم، تأثيرگذارياش بيشتر است. حتي وقتي به يكي از اين آقايان در شبكه سلام صحبت داشتم، گفتم كه شما شيخ و عامي هستيد و به خاطر عشق شيعه بودنتان به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و أمير المؤمنين (عليه السلام)، اينهمه حرص و جوش ميخوريد، اين را هم تصور كنيد كه ما هم شيعه هستيم و هم فرزند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت علي (عليه السلام) هستيم. اگر شما به خاطر ظلمي كه بر حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) وارد شده است، به اندازه 50 درجه ميسوزيد، ما به اندازه 100 درجه ميسوزيم. اضافه بر شيعه بودن، مادرمان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و آنقدر ظلمها و بيمهريها و جنايتها بر او شد و فرمود: صبت علي مصائب لو أنها صبت علي الأيام صرن لياليا به قدري بر من مصيبت وارد شد كه اگر اين مصيبتها بر روز روشن وارد ميشد، به شب تار مبدل ميشد. تفسير الآلوسي، ج19، ص149 ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص181 ـ فدك في التاريخ للسيد محمد باقر الصدر، ص43 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج1، ص208 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج79، ص106 ـ الغدير للشيخ الأميني، ج6، ص165 ما به خاطر اينكه خون آنها در رگ ماست، بيش از شما حرص و جوش داريم. يعني اگر بنده بدانم فحش دادن و تندي كردن أثر دارد، والله! تالله! قسم به عصمت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)! 200 هزار برابر اينها در اينجا فحش ميدهم تا حدأقل عقده دلم را خالي كنم؛ ولي ميدانم أثر ندارد. 2. ما هم در عربستان سعودي، با اين وهابيهاي تند و بيادب و بيمنطق، هميشه درگير بودهايم. مثلاً يكبار كتاب دست من بود و يك وهابي آمد و كتاب را از دست من گرفت و محكم بر زمين كوبيد و چند تا فحش هم دارد. ما يكدفعه با آنها صحبت ميكرديم و كاغذي از جيبم درآوردم تا روايتي را بخوانم و از دست من گرفتند و پاره پاره كردند و بلند شدند رفتند. بارها ما هم اينطور مسائل را ديدهايم، نه يكبار و دوبار. ولي ما حساب اين افراد تكفيري و تندرو و بيادب را با آن وهابي معتدل جدا ميدانيم. مثلاً در خود مدينه منوره كه چند سال قبل مشرف بوديم، يكي از همكاروانهاي ما كه دختر يكي از اساتيد حوزه علميه است و خودش هم استاد زبان است، به مسجد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رفته بود و خانمهاي شرطه در حق ايشان خيلي جفا كردند و حتي برخورد فيزيكي با ايشان داشتند و روي دستش هم زخم شده بود و خيلي ناراحت بود. من با اين خانم رفتم نزد آقاي شيخ عبد العزيز، رئيس حرم مطهر نبوي كه توسط ملك فهد نصب شده بود و الآن هم توسط ملك عبد الله نصب شده است و گفتم: بر فرض اين خانم مشرك بوده است، آيا بالاتر از اين؟ آيا با مشرك هم اينگونه برخورد ميكنند؟ قرآن ميفرمايد: وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ اگر يك مشركي خواست به طرف هدايت قدم بردارد، به او امان بدهيد تا كلام خدا را بشنود. سوره توبه/آيه6 بينندگان عزيز! خدا را شاهد ميگيرم! قسم به والله العلي الأعلي! ايشان در جلوي چشم من، 2 ، 3 بار از اين خانم عذرخواهي كرد و زنگ زد به مسئول أمر به معروف و نهي از منكر مسجد نبوي و غير از فحش و خواهر و مادر، هر فحشي را به آنها داد و گفت: شما با اين كار، آبروي عربستان سعودي و اسلام و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را ميبريد. سپس به ما گفت: فردا به اينجا بياييد تا آن خانمهايي كه برخورد خشن با ايشان داشتند را بياورم تا جلوي من از ايشان رسماً عذرخواهي كنند. برخوردها خيلي فرق ميكند. گاهي من ميگويم بنشين و گاهي ميگويم بفرما و گاهي ميگويم بتمرگ. من گاهي اين مثال را ميزنم و شايد دوستان به ياد داشته باشند: ميگويند كه يكي از پادشاهان در خواب ديد تمام دندانهايش ريخته است. به سراغ تعبير خواب و معبّر رفتند. معبّر گفت: تعبيرش اين است كه تمام فرزندان و برادر و خواهر و مادر شاه، قبل از شاه ميميرند. شاه از او بدش آمد و گفت: گردن او را بزنيد. يك معبّر ديگر آوردند و گفت: خداوند به اعلي حضرت، بيش از تمام فاميلهايش عمر خواهد داد. پادشاه هم دستور داد تا به او هدايايي بدهند. تعبيرها فرق ميكند. اگر ما گاهي به برادران عزيزمان ايراد ميگيريم، والله! دلسوز اينها هستيم و علاقمنديم و دوست نداريم يك روحاني و يك شبكه به نام شيعه زير سؤال برود. بنده خودم نه تنها فقط به آنها اعتراض كردم، بلكه يكي از دوستانمان كه در شبكه ثامن هم برنامهاي داشت، زنگ زدم و اعتراض كردم كه برنامهاش تند است. مدير آن شبكه 2 روز بعد به من زنگ زد و گفت ما آن برنامه را كنسل كرديم و گفتيم كه ديگر برنامهاي از آن كارشناس پخش نكنند. بنده خودم هم چند شب قبل در شبكه جهاني ولايت ديدم كه برنامهاي تند است و تمام دوستان را توبيخ كردم و گفتم كه ديگر از اين كارشناس، حتي يك ثانيه هم برنامه پخش نشود. ما با كسي شوخي نداريم؛ چه شبكه جهاني ولايت باشد و چه غير آن. امروز ما در دنيا با انبوهي از دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) مواجه هستيم و بايد تمام حرفهاي ما حساب شده باشد. * * * * * * * سؤال 6 : حديثي كه ميفرمايد: لو إجتمع الناس علي حب علي بن أبي طالب، لما خلق الله النار. آدرسش را بيان بفرماييد. جواب 6 : اين حديث، هم از خود أبو بكر نقل شده است و هم از عبد الله بن عباس؛ از صحابه مختلف هم نقل شده است. ولي بالاتر از آن، حديثي است كه ميفرمايد: حب علي ايمان و بغضه كفر. ولي آن تعبيري را كه فرموديد: لو إجتمع الناس علي حب علي بن أبي طالب، لما خلق الله النار. اگر تمام مردم بر حب علي بن أبي طالب اجتماع ميكردند، خداوند آتش جهنم را نميآفريد. المناقب للخوارزمي، ص67 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص272 و 376 ـ مقتل الحسين للخوارزمي، ج1، ص28 در بعضي از روايات أهل سنت آمده است، ولي سند محكمي نتوانستم از كتب أهل سنت براي آن پيدا كنم. همچنين روايتي را از عبد الله بن عباس نقل ميكنند كه گفت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: لو أن الغياض أقلام و البحر مداد و الجن حساب و الإنس كتاب ما أحصوا فضائل علي بن أبي طالب. اگر تمام درختان قلم شوند و درياها مركب شوند و جنيان حسابگر شوند و انسانها نويسنده شوند، نميتوانند فضائل علي بن أبي طالب را بشمارند. المناقب للخوارزمي، ص32 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص364 ـ كفاية الطالب للكنجي، ص123 ـ تذكرة الخواص للسبط إبن الجوزي، ص8 در صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 61، كتاب الإيمان هم آمده است كه حضرت علي (عليه السلام) فرمود: و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلى الله عليه و سلم إلى أن لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق. قسم به كسي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من فرمود: جز مؤمن، كسي مرا دوست نميدارد و جز منافق، كسي با من دشمني نميكند. محبت حضرت علي (عليه السلام)، نشانه ايمان است و بغض حضرت علي (عليه السلام)، نشانه نفاق است. حب حضرت علي (عليه السلام)، نشانه ايمان و حلالزادگي اين روايت را هم به عنوان حسن ختام، خدمت بينندگان عزيز عرض ميكنم: روايت اول: امام قرطبي ميگويد: روي عن جماعة من الصحابة أنهم قالوا: ما كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام. از گروهي از صحابه نقل شده است كه گفتند: ما در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) منافقين را از روي بغض نسبت به علي (عليه السلام) ميشناختيم. تفسير القرطبي، ج1، ص267 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص328 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1110 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص66 ـ تفسير الآلوسي، ج26، ص78 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص155 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص285 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص29 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص321 ـ العثمانية للجاحظ، ص308 ـ سبل الهدى و الرشاد لالصالحي الشامي، ج11، ص290 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص392 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص93 ـ المناقب للخوارزمي، ص332 حاكم نيشابوري هم ميگويد اين روايت صحيح است و شرط صحيح مسلم را دارد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص129 جالب اينكه در بعضي از روايات آمده است كه ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام)، شرط قبولي اعمال است. روايت دوم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ولايت علي بن أبي طالب و فرزندانش، نشانه حلالزادگي است و بغض آنها هم نشانه حرامزادگي است. فرائد السمطين للجويني، ج2، ص40 ـ أسني المطالب لإبن الجزري، ص59 روايت سوم: مرحوم علامه اميني (ره) در كتاب الغدير، جلد 4، صفحه 321 با سند صحيح نقل ميكند از بعضي از صحابه از جابر بن عبد الله كه ميگويد: وقتي زنان ما بچه به دنيا ميآوردند، ما در حلالزاده بودن آنها شك ميكرديم. براي اينكه بدانيم آنها پاك هستند، بدون اينكه آنها علي را بشناسند، كنار خيابان ميآورديم و علي را كه در حال عبور بود، به او نشان ميداديم. اگر او را دوست ميداشت، ميفهميديم كه حلالزاده و از نسل ماست. اينها عبارتي است كه در كتابهاي خودشان آمده است. ولي بنده توصيه ميكنم به دوستان، همان روايتي كه از صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 61 خواندم را ملاك قرار بدهند كه حضرت علي (عليه السلام) فرمود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به من فرمود: لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق. جز مؤمن، كسي مرا دوست نميدارد و جز منافق، كسي با من دشمني نميكند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: امان الله فتحي -
تاريخ: 16 فروردين 90 - 08:55:47
سلام عليكم صميمانه از جناب دكتر قزويني تشكر ميكنم خداوند ايشان را حفظ كند اي كاش جوانان اهل سنت اين مطالب را ميخواندند چون افراد گرداننده شبكه نور وابستههاي سعودي ووهابيت هستند حساب انها جداست ولي اي كاش جوانان ميخواندند |
2 |
نام و نام خانوادگي: مسلمان -
تاريخ: 02 خرداد 90 - 15:13:43
سلام عرض مي كنم خدمت جناب دكتر قزويني انشا الله كه در ژناه حق تعالي پيروز و سربلند باشيد و ما را از دعاي خيرتان محروم نفرماييد اللهم عجل لوليك الفرج بحق محمد و آل محمد |
3 |
نام و نام خانوادگي: رضا دودانگه -
تاريخ: 17 مرداد 90 - 19:13:40
خداوند شما را محفوظ بدارد .بسيار فيض بردم. لاحول ولا قوه الا بالله العلي الظيم |
4 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 14 آبان 90 - 13:02:27
به داين سوالات د رباره مختار نامه تو ضيح دهيد 1) چرا مسلم در اين فيلم حتي توانايي به درک واصل کردن يک نفر را هم نداشت و يک ادم بسيار ناشي بود در حالي که در تاريخ از او به نام يکي از شجاعان بني هاشم نام ميبرد و اگر او واقعا ادم ناشي در امور رزمي بود امام حسين او را به کوفه ميفرستاد و اگر هم ناشي بوده چرا در تا ريخ امام حسين اين همه از رشادت و صحبت شده استپ 2) چرا کيان همه کاره لشکر مختار بود در حالي که در مختار نامه او فقط رييس شرطه هاي کوفه بوده در حالي که در فيلم اهرم حرکت و مشاور اعظم و حتي ماثر تر از ابراهيم اشتر او بود 3)چرا لشکر يان ايراني در حين حرکت پرچم هايشان سه رنگ سبز و بعد سفيد و يعد قرمز بود ايا کار به اين مهمي واقعا اتفاقي بوده و اگر نبوده مدرکي دال بر اين موضوع معرفي فرماييد 4)چگونه رستم دستان ان زمان بوده چون دران زمان رستم بود اما نه رستم دستان که شاهنامه انرا ساخته بود چون فردوسي پانصد سال بعد است نه پانصد سال قبل و رستمي اگر بوده فقط يه رستمي مثل سورنابوده که تازه سورنا معروف تر از رستم بوده و اين فردوسي است که رستم را رستم دستان کردو حال چرا کيان اسم رستم را مي اورد و نامي ازسورنا نمي اورد آيا اين هم اتفاقي بود و اگر ميشود مدرک ان را بيان فرماييد چونکاملا اين الفاظ عمدي بود ديالگ هاي معمولي فيلم سعي در بزرگ نمايي رستم خيالي نمود 5) چرا کيان با اين که مسلمان شده حرف از حضرت علي نميزند و لي مدام حرف از رستم ميزند و مگر قران نميفرمايد (شما انهايي بوديد که مردگان را شمار ميکرديد بوديد) پس چگونه باز هم کيان به ظاهر مسلمان هنوز از صفين و جمل و خندق و ... امير المومنين نامي نميبرد و لي در عوض رستم خود را بزرگ تر از مولا محسوب مينمايد 6)ر قسمتي ار فيلمکهمختار به کيان ايراد گرفتکه چرا در کربلا نبودي گفت راه را گم کردم مدرک اين حرف را بفرماييد در انتها ميگويم چرا از فيلمي که حتي يک سند تاريخي ندارد دفاع مينماييد و اگر دارد يکي ار سوالهاي بالا را جواب دهيدو خوهشن مرا مثل دفعه قبل دنبال نخود سياه و ادرسها ي الکي نفرستيدچون در ادرس شما حتي يک جواب نيافتم جواب نظر: با سلام دوست گرامي در مطالب شما عبارتي جالب آمده بود «چرا از فيلمي که حتي يک سند تاريخي ندارد دفاع مينماييد»! چند قسمت كامل فيلم درست شده است و چون چند اشكال در آن وجود دارد يعني حتي يك سند تاريخي ندارد ؟! مگر ما گفتهايم اين فيلم خالي از اشكال بوده است ؟ اما مطالب اصلي فيلم و وقائع كلي در اين فيلم ، همگي داراي سند تاريخي است . البته نقش جناب مسلم بن عقيل عليهما السلام در اين فيلم بسيار ضعيف بود . و اين از اشكالات اساسي اين فيلم است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |