* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 09 دي 1389 | تعداد بازديد: 3032 | |
پخش بلوتوث عليه شيعه در استانهاي سنينشين، با هدف ايجاد تفرقه 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پخش بلوتوث عليه شيعه در استانهاي سنينشين، با هدف ايجاد تفرقه 01 شبكه جهاني ولايت : روز شهادت امام سجاد (عليه السلام) ـ 09 / 10 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني نظر علماء و بزرگان أهل سنت درباره امام سجاد (عليه السلام) چيست؟ استاد حسيني قزويني اگر ما بخواهيم نظر بزرگان أهل سنت را نسبت به امام سجاد (عليه السلام) عرض كنيم، شايد 2 ، 3 جلسه طول بكشد. در ذهن دارم كه بيش از 70 نفر از شخصيتهاي بنام و پرآوازه أهل سنت درباره امام سجاد (عليه السلام) سخن گفتهاند. ولي به چند نمونه اشاره ميكنم: 1. سعيد بن مسيب (متوفاي 93 يا 94 هجري) در البداية و النهاية إبن كثير، جلد 9، صفحه 122 آمده است كه سعيد بن مسيب نسبت به امام سجاد (عليه السلام) ميگويد: لم يكن في أهل البيت مثله. در ميان أهل بيت، همانند او نيست. البته منظورش أهل بيت (عليهم السلام) در زمان امام سجاد (عليه السلام) است. آقاي ذهبي كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، در تاريخ الإسلام، جلد 6، صفحه 434 از سعيد بن مسيب نقل ميكند: ما رأيت رجلا أورع من علي بن الحسين. من كسي را با ورعتر از علي بن حسين نديدم. 2. زهري (متوفاي 124 هجري) در البداية و النهاية إبن كثير، جلد 9، صفحه 122 آمده است كه آقاي زهري نسبت به امام سجاد (عليه السلام) اين تعبير را دارد: ما رأيت قرشيا أورع منه و لا أفضل. هيچ انسان قريشي را همانند او در ورع و أفضليت نديدم. 3. امام مالك (متوفاي 179 هجري) در تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر، جلد 41، صفحه 378 و در العبر في خبر من غبر ذهبي، جلد 1، صفحه 111 آمده است كه آقاي مالك بن أنس، رئيس مالكيها نسبت به امام سجاد (عليه السلام) اين تعبير را دارد: إن علي بن الحسين كان يصلي في اليوم و الليل ألف ركعة و كان يسمي زين العابدين لعبادته. علي بن حسين در هر شبانهروز، هزار ركعت نماز ميخواند و او را به خاطر عبادتش، «زينت عبادت كنندگان» ناميدند. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص269 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص392 4. سفيان بن عيينه (متوفاي 198 هجري) در الكوكب الدرية مناوي، صفحه 237 آمده است كه آقاي سفيان بن عيينه از شخصيتهاي فقهي و پرآوازه أهل سنت درباره امام سجاد (عليه السلام) ميگويد: ما رأينا قط قرشيا أفضل منه. ما هيچ قريشي را أفضل از او نديديم. 5. امام شافعي (متوفاي 204 هجري) در الرسائل جاحظ، صفحه 106 آمده است كه آقاي محمد بن ادريس شافعي، رئيس شافعيها وقتي به امام سجاد (عليه السلام) ميرسد، ميگويد: هو أفقه أهل المدينة. او در فقاهت، سرآمد مردم مدينه بود. 6. محمد بن سعد (متوفاي 230 هجري) آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 4، صفحه 387 آورده است كه آقاي محمد بن سعد زهري، صاحب كتاب الطبقات الكبري وقتي به امام سجاد (عليه السلام) ميرسد، ميگويد: كان ثقة مأمونا، كثير الحديث عاليا، رفيعا، ورعا. او ثقه بود و امانتدار بود و أحاديث زيادي داشت و داراي مرتبه عالي و بلند بود با ورع بود. 7. امام احمد بن حنبل (متوفاي هجري) آقاي إبن حجر مكي در الصواعق المحرقة، صفحه 122 نقل ميكند كه احمد بن حنبل وقتي به سندي ميرسد كه امام رضا (عليه السلام) نقل ميكند از امام كاظم (عليه السلام) و ايشان از امام صادق (عليه السلام) و ايشان از امام باقر (عليه السلام) و ايشان از امام سجاد (عليه السلام) و ايشان از امام حسين (عليه السلام) و ايشان هم از أمير المؤمنين (عليه السلام)، بعد ميگويد: اين حديث، سلسلة الذهب است و سندهاي طلايي دارد و : لو قرئت هذا الإسناد علي مجنون لبرء من جنته. اگر اين سند را بر يك ديوانه قرائت كني، آن ديوانه، شفا پيدا ميكند. 8. إبن كثير دمشقي سلفي (متوفاي هجري) آقاي إبن كثير با اينكه ميانه خوشي با أهل بيت (عليهم السلام) ندارد، در البداية و النهاية، جلد 9، صفحه 121 وقتي به شرح حال امام سجاد (عليه السلام) ميرسد، مطالب زيادي از بزرگان أهل سنت مانند زهري و يحيي بن سعيد و محمد بن سعد نقل ميكند و ميگويد: اين محاسن و مناقب در شخصيتي همانند علي بن حسين جمع بوده است. 9. خير الدين زركلي (متوفاي 1396 هجري) آقاي خير الدين زركلي وهابي كه خدمات او به وهابيت را كمتر كسي انجام داده است و تمام تراث و آثار وهابيت را در كتاب الأعلام خود إحياء كرد، وقتي به شرح حال امام سجاد (عليه السلام) ميرسد، ميگويد: الملقب بزين العابدين، رابع الأئمة الاثني عشر عند الإمامية و أحد من كان يضرب بهم المثل في الحلم و الورع. او ملقب به زين العابدين بود و چهارمين امام دوازدهگانه شيعه است و يكي از آنهايي بود كه در حلم و ورع زبانزد بود. سپس ميگويد: أحصي بعد موته عدد من كان يقوتهم سرا، فكانوا نحو مئة بيت. بعد از اينكه ايشان از دنيا رفت، تعدادي از افرادي را كه ايشان به صورت مخفيانه براي آنها غذا و آذوقه ميبرد، 100 خانه بود. قال بعض أهل المدينة: ما فقدنا صدقة السر إلا بعد موت زين العابدين. بعضي از اهالي مدينه ميگفتند: چگونگي مخفي بودن صدقه را بعد از رحلت زين العابدين فهميديم. الأعلام لخير الدين الزركلي، ج4، ص277 آقاي إبن اسحاق در سيره خود ميگويد: كان ناس من أهل المدينة يعيشون و لا يدرون من أين معايشهم و مآكلهم، فلما مات علي بن الحسين، فقدوا ما كانوا يؤتون به ليلا إلي منازلهم. تعدادي از مردم مدينه در رفاه زندگي ميكردند، ولي نميدانستند كه اين وسائل زندگي و خوراكشان از كجا تأمين ميشود. وقتي علي بن حسين از دنيا رفت، كسي كه شبانه ميآمد و پشت درب آنها غذا و وسائل زندگي ميگذاشت و ميرفت را نيافتند. الأعلام لخير الدين الزركلي، ج4، ص277 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص383 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج20، ص392 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص393 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص270 البته اين روايت در بعضي از منابع آمده است كه به هنگام دفن امام سجاد (عليه السلام)، ديدند كه بعضي از آثار زنجير در دستهاي مبارك آن حضرت وجود دارد و ديدند يك زخمي هم در كتف مبارك، در نزديكي گردنشان هم هست. از امام باقر (عليه السلام) سؤال كردند كه دستهاي امام سجاد (عليه السلام) را در كربلاء به زنجير بسته بودند كه اينگونه شده است، اين زخمي كه در كتف و شانه حضرت هست چيست؟ امام باقر (عليه السلام) فرمود: اين بر أثر همان آذوقههايي است كه خودش شخصاً بر روي شانهاش ميگذاشت و براي خانوادههاي نيازمند و بيسرپرست ميبرد. * * * * * * * آقاي محسني أخيراً در مناطق أهل سنت، مطالبي عليه شيعه به صورت بلوتوث منتشر ميكنند كه متأسفانه ناراحت كننده است و هدفشان ايجاد تفرقه ميان شيعه و سني است و ميخواهند زمينهسازي قتل شيعيان را فراهم كنند. در اين زمينه توضيحاتي را بفرماييد. استاد حسيني قزويني هر دم از اين باغ، بري ميرسد تازهتر از تازهتري ميرسد شبهات عليه شيعه و عليه فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) تازگي ندارد و از زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) شروع شد و همچنان تا ظهور امام زمان (عليه السلام) يقين داريم كه ادامه خواهد داشت. ما هم با خبر شديم كه در منطقه سيستان و بلوچستان و بعضي از مناطقي كه شيعه و سني با هم زندگي ميكنند، بلوتوثي پخش شده و حدود 30 ، 40 مسئله از كتابهاي شيعه نقل كردهاند جهت تحريك احساسات أهل سنت و ايجاد اختلاف و چه بسا زمينهسازي براي قتل شيعه. در مقدمه اين بلوتوثي كه دوستان براي من هم فرستادهاند، نوشتهاند: اين روايات در كتابهاي شيعه هست. علماء شيعه بايد موضعگيري كنند و 2 موضعگيري هم بيشتر نميتوانند داشته باشند: يا قبول دارند اين روايات را كه در مذمت أهل سنت آمده و أهل سنت را كافر و نجس ميدانند. اگر قبول كنند، پس اين ادعاي وحدت، نفاق است و تزوير و علماء ما ميگويند: «كسي كه صاحب نفاق باشد، كافر است». يعني اگر اين روايات را شيعه قبول دارد و با قبول اين روايات، دم از وحدت ميزند، پس شيعه كافر است. يا اين روايات را شيعهها قبول ندارند. بنابراين اگر اين روايات را قبول ندارند، در اين صورت به جاي آنكه شعار تو خالي وحدت را سر دهند، بنشينند و حكيمانه، اين روايات را از كتابهايشان خارج كنند و اگر قادر به اين كار نيستند، حدأقل در قبال آن موضعگيري كنند و آنها را ردّ كنند. بعد هم يكسري مطالب را اشاره كرده و من به مقداري از مطالبي كه در ابتداء اين بيانيه نفاق و تفرقهافكن بوده، اشاره ميكنم. مثلاً در مورد اول نوشته است: شيخ طوسي از علماء شيعه در كتاب تهذيب الأحكام، جلد 7، صفحه 302 نوشته است: «سني كافر است، نكاح با آنان جايز نيست» و همچنين در جلد 7، صفحه 303 شيخ الطائفه طوسي گفته است: «أهل سنت كافرند، با آنان نكاح صحيح نيست، ذبيحه آنان خورده نميشود، چون حرام است». يعني اگر يك سني، حيواني را ذبح كند، آن حيوان ميته است و نميتوان از آن خورد؛ چون سنيها كافر هستند و آن ذبيحه هم ذبيحه كافر است و نجس. مورد سوم: در كتاب من لا يحضره الفقيه أبو جعفر شيخ صدوق، در جلد 3، صفحه 258 نوشته است: «سني، هيچ بهرهاي از اسلام نبرده است و لذا نكاح با آنان حرام است».. در بنده چهارم نوشته است: پسخورده سني، نجستر از پسخورده هر دشمن اسلام است. اين روايت را هم از من لا يحضره الفقيه، جلد 1، صفحه 8 نقل كردهاند. و حدود 30 ، 40 مورد از اين مطالب را جمع كردهاند. به نظر من، هدف اينها، جز ايجاد اختلاف و تفرقه و ايجاد روشن كردن آتش فتنه ميان شيعه و سني و زمينهسازي و بسترسازي براي قتل شيعه، چيز ديگري پشت اين قضايا نيست. چون اينها سنيها را عليه شيعه تحريك ميكنند و چند نفر از شيعيان را عليه سنيها تحريك ميكنند و دشمنان هم نه با شيعه كار دارند و نه با سني؛ هدف اينها اين است كه اسلام و قرآن در كار نباشد. * * * * * * * آقاي محسني آيا واقعاً در كتب تهذيب الأحكام و من لا يحضره الفقيه اين روايات آمده است؟ استاد حسيني قزويني من از بينندگان عزيز، به ويژه از أهل سنت كه انصاف دارند و از وهابيهايي كه پا بر روي وجدانشان نگذاشتهاند، تقاضا ميكنم دقت كنند: أولاً: همانطور كه عرض كرديم، ايشان از كتاب تهذيب الأحكام كه از كتب اربعه شيعه و كتابهاي معتبر شيعه است، نقل كرده است. البته منظور ما از كتابهاي معتبر، اين نيست كه مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم، چشممان را ببنديم و تمام روايات آن را صحيح بدانيم؛ خير. منظور ما از كتابهاي معتبر، يعني اهليت براي مراجعه كردن به اين كتاب و بررسي اسانيد روايات و عمل به روايات صحيح و عمل نكردن به روايات ضعيف اين كتابها است. مثلاً ما بعضي از كتابها مانند انوار نعمانيه سيد نعمت الله جزايري (ره) را معتبر نميدانيم. حتي بعضي از بزرگان، مانند مرحوم انگجي (ره) در جلد دوم، صفحه 108 همين كتاب انوار نعمانيه ميگويد: خواندن بعضي از كتابهاي سيد نعمت الله جزايري (ره) حرام است. چون نتيجهاي جز بدبيني و اختلاف و شعلهور كردن آتش فتنه ميان شيعه و سني نيست. وقتي ما ميگوييم كتاب تهذيب الأحكام معتبر است، به اين معناست. ثانياً: اينها نقل كردهاند از كتاب تهذيب الأحكام، جلد 1، صفحه 302 كه شيخ طوسي (ره) ميفرمايد: سني كافر است، نكاح با آنان جايز نيست. يا در صفحه 303 نوشته است: أهل سنت كافرند، با آنان نكاح صحيح نيست، ذبيحه آنان خورده نميشود، چون حرام است. من از بينندگان عزيز تقاضا دارم به اين عبارتي كه شيخ طوسي (ره) در كتاب تهذيب الأحكام آورده، دقت كنند و ببينند آيا كلمه «أهل سنت» يا «سني» يا «عامه» و «مخالف» در آنجا به كار رفته است؟ چون معمولا الفاظي كه ما براي اينها به كار ميبريم، اين الفاظ است: «أهل السنة»، «أهل السنة و الجماعة»، «أهل العامة»، «المخالف». با ديدن اين روايت، ميبينيم كه خير، اين تعابير به كار نرفته است؛ بلكه در آنجا تعبير «ناصبي» به كار رفته است. ثالثاً: اين آقايان ظاهراً سوراخ دعا را گم كردهاند. تفاوت ميان ناصبي و أهل سنت، تفاوت زمين تا آسمان است. عبارت شيخ طوسي (ره) اين است: و لا يجوز نكاح الناصبية المظهرة لعداوة آل محمد عليهم السلام. جايز نيست ازدواج با فرد ناصبي كه دشمني با آل محمد (عليهم السلام) را اظهار ميكند. آقاياني كه اين را به سني معنا كردهاند، آيا واقعاً خودشان را ناصبي ميدانند؟ آيا خودشان را دشمن آل محمد (عليهم السلام) ميدانند؟ اگر خود را ناصبي ميدانند، بله، شيخ طوسي (ره) فرموده است: «ازدواج با دشمنان آل محمد (عليهم السلام) جايز نيست». حال آنكه آقايان أهل سنت، خود را محب آل محمد (عليهم السلام) ميدانند و ما هم معتقديم أهل سنت نسبت به آل محمد (عليهم السلام) علاقمند هستند و در نمازهايشان، صلوات بر محمد و آل محمد (عليهم السلام) را شرط صحت نماز ميدانند و اگر بر محمد و آل محمد (عليهم السلام) صلوات نفرستند، نماز را باطل ميدانند و در خطبههاي نماز جمعهشان هم صلوات ميفرستند. من از برادران عزيز شيعهاي كه در منطقه هستند، ميخواهم اين عباراتي را كه من ميخوانم، يادداشت و مراجعه كنند و اينها را بلوتوث كنند و در سايتها و وبلاگها بگذارند و ساكت ننشينند. چون وقتي دشمن ميآيد جلوي خانه ما و شروع ميكند به شعلهور كردن آتش فتنه، ما نبايد ساكت بنشينيم و بايد از خودمان دفاع كنيم. پس شيخ طوسي (ره) ميفرمايد: و لا يجوز نكاح الناصبية المظهرة لعداوة آل محمد عليهم السلام. جايز نيست ازدواج با فرد ناصبي كه دشمني با آل محمد (عليهم السلام) را اظهار ميكند. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج7، ص302 سپس شيخ طوسي (ره) روايتي را از امام صادق (عليه السلام) نقل ميكند: لا يتزوج المؤمن بالناصبية المعروفة بذلك. يك مرد شيعه نبايد با يك زن ناصبي ازدواج كند. رابعاً: همچنين در روايت صفحه 303 اين تعبير آمده است: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الناصب الذي عرف نصبه و عداوته، هل يزوجه المؤمن و هو قادر علي رده و هو لا يعلم برده؟ قال: لا يتزوج المؤمن الناصبية و لا يتزوج الناصب مؤمنة. از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم از ازدواج با كسي كه ناصبي است و با آل محمد (عليهم السلام) عداوت دارد. حضرت فرمود: نه مرد مؤمن ميتواند با زن ناصبي ازدواج كند و نه زن مؤمن ميتواند با مرد ناصبي ازدواج كند. البته اگر اين آقايان مؤمن باشند، فرمايش امام صادق (عليه السلام) آنها را هم شامل ميشود. نه تنها ازدواج يك زن شيعه با مرد ناصبي و دشمن أهل بيت (عليهم السلام)، حرام و باطل است، نظر ما اين است كه يك سنياي كه معتقد به محبت أهل بيت (عليهم السلام) است و و اين آيه «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي (سوره شوري/آيه23)» را قبول دارد، نبايد با هيچ ناصبي و دشمن آل محمد (عليهم السلام) ازدواج كند. خامساً: در اين بلوتوث كه آمده است: ذبيحه آنان نجس است و خورده نميشود. از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است: ذكر الناصب فقال: لا تناكحهم و لا تأكل ذبيحتهم و لا تسكن معهم. وقتي حرفي از نواصب به ميان آمد، حضرت فرمود: با آنها ازدواج نكنيد و ذبيحه آنها را نخوريد و با آنها رفت و آمد نداشته باشيد. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج7، ص303 اينها مطالبي بود كه نسبت به كتاب تهذيب الأحكام آورده بودم و معلوم ميشود كه منظور روايات و شيخ طوسي (ره)، نواصب و دشمنان آل محمد (صلوات الله عليهم أجمعين) است. سادساً: اما در رابطه با من لا يحضره الفقيه هم آدرس دادهاند جلد 1، صفحه 8 و جلد 3، صفحه 258. ولي آنچه كه ما در كامپيوتر داريم و استفاده ميكنيم، آدرس دوم به اين شكل است: جلد 3، صفحه 408 است. در اينجا هم خيلي واضح و روشن است و من دوست دارم هم عزيزان شيعه به اين عبارت دقت كنند و هم دوستان سني. عبارت شيخ صدوق (ره) اين است: و من إستحل لعن أمير المؤمنين عليه السلام و الخروج علي المسلمين و قتلهم حرمت مناكحته، لأن فيها الإلقاء بالأيدي إلي التهلكة و الجهال يتوهمون أن كل مخالف ناصب و ليس كذلك. ازدواج با كسي كه لعن أمير المؤمنين (عليه السلام) و قيام در برابر مسلمانان و قتل مسلمانان را حلال بداند، حرام است. ... ، جاهلان و نادانان توهم ميكنند كه تمام مخالفان (أهل سنت)، ناصبي هستند، در حاليكه اينطور نيست. من لا يحضره الفقيه للشيخ الصدوق، ج3، ص408 فرقي نميكند كه اين نادانان و جاهلان چه كسي باشند؛ يك منبري يا مداح يا عالم شيعه باشد، يا يك عالم سني و وهابي، يا يك توطئهگر و جيرهخوار. اين عبارت شيخ صدوق (ره) است. ببينيد برادران عزيز! خواهران گرامي! عزيزان أهل سنت! در صفوف خودتان اينها را راه ندهيد و با مشت محكم زدن بر دهان ياوهسراياني كه اينگونه تحريف ميكنند، برخورد كنيد. ايشان كه در اين بلوتوث نقل كرد از كتاب من لا يحضره الفقيه كه شيخ صدوق (ره) گفته است: ازدواج با أهل سنت، باطل و حرام است. اصلا در اينجا بحث أهل سنت نيست، بلكه شيخ صدوق (ره) ميفرمايد: و الجهال يتوهمون أن كل مخالف ناصب و ليس كذلك. جاهلان و نادانان توهم ميكنند كه تمام مخالفان (أهل سنت)، ناصبي هستند، در حاليكه اينطور نيست. سابعاً: همچنين اين تعبيري را كه در اين بلوتوث آوردند: پسخورده سني، نجستر از پسخورده هر دشمن اسلام است. بايد بگوييم كه اصلا بحثي از سني در اينجا نيست. اينها كه در من لا يحضره الفقيه، جلد 1، صفحه 8 آدرس داده بودند، در نسخهاي كه در دست ماست، در صفحه 9، حديث شماره 11 است. روايت از امام صادق (عليه السلام) است كه ميفرمايد: و لا يجوز الوضوء بسؤر اليهودي و النصراني و ولد الزنا و المشرك و كل من خالف الاسلام و أشد من ذلك سؤر الناصب. خوردن نيمخورده يهودي و نصاري و زنازاده و مشرك و هر كسي كه مخالف با اسلام است، جايز نيست و بدتر از آنها، نيمخورده ناصبي و دشمن أهل بيت (عليهم السلام) است. آيا از اين بهتر و واضحتر؟! ما از اين آقايان سؤال ميكنيم: اگر واقعاً اين حضراتي كه اين بيانيهها را صادر ميكنند و اين بلوتوثها را منتشر ميكنند، سني هستند و خودشان را دشمن أهل بيت (عليهم السلام) ميدانند، كلام همين است و هيچ شبههاي نداريم و تمام فقهاء قديم و جديد ما فتوا دادهاند: «كساني كه با آل محمد (عليهم السلام) دشمني داشته باشد و به اينها ناسزا بگويد، نجس هستند». نه تنها ما، چه بسا خيلي از أهل سنت هم بر اين عقيده هستند. اگر هم اين حضرات، خودشان را محب أهل بيت (عليهم السلام) ميدانند، اين روايات ارتباطي با أهل سنت ندارد. * * * * * * * آقاي محسني نظر فقهاء شيعه درباره ازدواج با أهل سنت و خوردن ذبيحهشان چيست؟ استاد حسيني قزويني سؤال زيبايي است. بينندگان عزيز اين را توجه داشته باشند كه اگر در برابر شما، 2 روايت را آوردند و نقل كردند، بگوييد: ما توجهي به اين روايات نداريم و مقلّد شيخ طوسي (ره) و شيخ صدوق (ره) نيستيم و در كتابهاي اينها هم روايات صحيح است و هم روايات ضعيف و ما هم روايات صحيح و ضعيف را تشخيص نميدهيم. ما مقلد مراجعمان هستيم و بايد ببينيم فتواي مراجعمان چيست تا به آن عمل كنيم. نظر فقهاء شيعه درباره طهارت أهل سنت و ازدواج با آنها 1. حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) حضرت آيت ا... العظمي خويي (رضوان الله تعالي عليه) يكي از فقهاء بنام و پرآوازه شيعه است كه هزاران شاگرد مجتهد مسلّم تربيت كرده است. ايشان در كتاب الطهارة، جلد 2، صفحه 84، چاپ سوم، سال 1410، نشر دار الهادي قم به صراحت ميفرمايد: فلا يعتبر في الإسلام غير الشهادتين. براي ثابت شدن اسلام يك نفر، فقط شهادتين كافي است. يعني أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمد رسول الله؛ هر كسي اين دو شهادت را بدهد، هيچ مشكلي ندارد. بعد ايشان ميگويد: السيرة القطعية الجارية علي طهارة أهل الخلاف، حيث إن المتشرعين في زمان الأئمة ـ ع ـ و كذلك الأئمة بأنفسهم كانوا يشترون منهم اللحم و يرون حلية ذبائحهم و يباشرونهم. سنت قطعي جريان دارد بر طهارت أهل سنت و افراد متشرع در زمان ائمه (عليهم السلام) و خود ائمه (عليهم السلام) از أهل سنت گوشت ميخريدند و ذبيجه آنها را حلال ميدانستند و با آنها رفت و آمد داشتند. يعني نه تنها من أهل سنت را پاك ميدانم، بلكه سيره قطعيه است كه تمام فقهاء ما در طول تاريخ، از زمان ائمه (عليهم السلام) تا كنون، فتوا به طهارت أهل سنت دادهاند؛ حتي خود ائمه (عليهم السلام) هم أهل سنت را پاك ميدانستند. اين فتواي فقيه نامدار شيعه است. اصلاً بحث نجاست أهل سنت مطرح نيست. چهار تا وهابي بلند شدند و بيكار هستند و طبلي برداشتهاند و در سر چهارراه بر آن ميكوبند كه آقايان أهل سنت! شيعه شما را نجس ميداند. اين آقايان جهّال هستند. جالب اين است كه آقاي بن جبرين كه از مفتيان شماره 2 عربستان سعودي است و بارها فتوايش را عرض كردهايم و در كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع هم آوردهام، ميگويد: به چند دليل، شيعيان كافر هستند و در كفر آنها شكي نداريم: يكي از آنها اين است كه شيعيان، سني را نجس ميدانند و اگر با شما أهل سنت مصافحه ميكنند و دست ميدهند، بلافاصله دستهايشان را ميشويند. اگر يك شترچران بيابانهاي رياض همچنين حرفي را بزند، يا يكي از ولگردهاي زاهدان همچنين حرفي را بزند، ما گلايهاي نداريم و از كوزه همان برون تراود كه در اوست. ولي وقتي يك مفتي شماره 2 عربستان سعودي و يك شخصيت برجسته و فقيه كه دكتراي دانشگاه را دارد چنين حرفي را ميزند، چه بايد گفت؟ جناب حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) در همين كتاب الطهارة، جلد 2، صفحه 83 در رابطه با آقايان أهل سنت كه عقيدهاي به ولايت و امامت حضرت علي (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) ندارند، ميفرمايد: ما اينها را نجس نميدانيم: لعدم ثبوت الخلافة عندهم بالضرورة لأهل البيت ـ ع ـ نعم الولاية ـ بمعني الخلافة ـ من ضروريات المذهب لا من ضروريات الدين. چون براي انها [در أثر جهل يا عدم اتمام حجت] ثابت نشده است كه امامت حضرت علي (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) جزء ضروريات دين است. بله، ولايتي كه به معناي خلافت است، از ضروريات مذهب است، نه از ضروريات دين. 2. علامه حلي (ره) (متوفاي 726 هجري) علامه حلي (ره) كه از استوانههاي فقهي و از شخصيتهاي برجسته شيعه است، در كتاب مختلف الشيعة، جلد 8، صفحه 300 صراحتاً ميفرمايد: ذبيحه أهل سنت پاك است و ميتوان خورد؛ مگر ذبيجه ناصبي را. 3. وحيد بهبهاني (ره) مرحوم وحيد بهبهاني (ره) در حاشيه مجمع الفائدة و البرهان، جلد 1، صفحه 661 همين تعبير را دارد. 4. علامه طباطبائي (ره) (متوفاي 1231 هجري) مرحوم طباطبائي (ره) در رياض المسائل، جلد 12، صفحه 102 ميفرمايد: ازدواج با أهل سنت اشكالي ندارد و ذبيحه آنها پاك است. 5. محقق نراقي (ره) مرحوم محقق نراقي (ره) كه از بزرگان فقهي شيعه است، در كتاب مستند الشيعة، جلد 15، صفحه 415 همين تعبير را دارد. 6. شهيد ثاني (ره) مرحوم شهيد ثاني (ره) در كتاب مسالك الإفهام، جلد 7، صفحه 407 همين تعبير را دارد. 7. شيخ محمد حسن نجفي (متوفاي 1266 هجري) مرحوم صاحب جواهر (ره) كه گل سرسبد فقهاء شيعه است و الآن هم تمام مباحث فقهي شيعه و دروس خارج فقهاء ما بر محور جواهر الكلام ميچرخد، ميفرمايد: كساني كه ميگويند أهل سنت كافر است: معلوم الفساد، للأخبار المعتبرة المنجبرة بعمل الأصحاب و بالسيرة القاطعة الدالة علي تحقق الاسلام بالشهادتين و أنه الذي عليه جماعة الناس و به تحقن الدماء و تنكح النساء و تحل المواريث ... . اين نظر، نظر فاسدي است. روايات معتبري وجود دارد كه به وسيله عمل اصحاب و سيره قطعي آنها تكميل شده و دلالت ميكند كه اسلام فقط با شهادتين محقق ميشود و أهل سنت هم به همين شهادتين معتقدند و به اين شهادتين است كه خونها محترم ميشود و زنان به ازدواج درميآيند و ارث حلال ميشود. جواهر الكلام للشيخ الجواهري، ج4، ص83 يعني اگر مردي سني، زن شيعي داشته باشد، اين زن از آن مرد ارث ميبرد و بالعكس. همچنين پسر سني از پدر شيعي ارث ميبرد و بالعكس. اگر به دهها كتاب ديگر شيعه مراجعه كنيد، ميبينيد كه اين مطالب بحث شده است. همچنين علامه حلي (ره) در المنتهي المطلب، جلد 1، صفحه 14 و مقدس اردبيلي (ره) در مجمع الفائدة و البرهان، جلد 1، صفحه 322 و جلد 7، صفحه 447 و شهيد ثاني (ره) در مسالك الأفهام، جلد 7، صفحه 403 و شيخ انصاري (ره) در كتاب الطهارة و مرحوم حكيم (ره) در المستمسك، جلد 1، صفحه 396 و تمام فقهاء ما از زمان شيخ مفيد (ره) و سيد مرتضي (ره) تا زمان معاصر، فتوا دادهاند به طهارت أهل سنت و به جواز ازدواج با آنها و به حليت ذبيحه آنها. آنوقت اين آقايان، روايتي را كه در رابطه با نواصب و دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) است را تطبيق ميكنند نسبت به خودشان. * * * * * * * آقاي محسني بحث از نواصب و أهل سنت شد كه نواصب با أهل سنت متفاوت هستند و وقتي حديثي از نواصب ميگوييم، اصلاً شامل أهل سنت نميشود. تعريف نواصب و حكمي را كه أهل سنت نسبت به نواصب ميدهند را براي ما بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني همانطور كه حضرتعالي اشاره داشتيد و بنده هم گفتم، بحث نواصب كاملاً جداي از أهل سنت است و در روايات ما هم آمده و در عبارات شيخ صدوق (ره) و شيخ طوسي (ره) هم ديديم كه نواصب كساني هستند كه عداوت خودشان را به أهل بيت (عليهم السلام) اظهار ميكنند. خود بزرگان أهل سنت هم در اين زمينه با ما همرأي هستند و بزرگان أهل سنت براي نواصب، محلي از اعراب قائل نيستند. نظر بزرگان أهل سنت در مورد نواصب 1. زمخشري (متوفاي 538 هجري) آقاي زمخشري كه از بزرگان أهل سنت است، ميگويد: أهل النصب الذين ينصبون لعلي كرم الله وجهه. نواصب كساني هستند كه نسبت به علي (كرم الله وجهه) عداوت دارند. أساس البلاغة، ج1، ص635، نشر دار الفكر بيروت 2. أبو القاسم تميمي اصفهاني (متوفاي 535 هجري) آقاي أبو القاسم تميمي اصفهاني ميگويد: و الناصبة سموا ناصبة لأنهم نصبوا العداوة لعلي و لأهل بيت رسول الله. ناصبي را ناصبي ناميدند، چون دشمني با علي و أهل بيت رسول الله را شعار خودشان قرار دادند. الحجة في بيان المحجة، ج2، ص514، چاپ دار الرأية سعودي رياض، سال 1419 هجري و 1999 ميلادي، با تحقيق محمد بن ربيع هادي خيلي واضح و روشن است و مانند همان تعبيري است كه بزرگان ما دارند. 3. إبن حجر عسقلاني آقاي إبن حجر عسقلاني تعبيري دارد كه دوست دارم أهل سنت به اين دقت كنند؛ چون إبن حجر عسقلاني از استوانههاي رده اول أهل سنت است و آقايان أهل سنت هم عيال كنار سفره ايشان و ذهبي و إبن معين هستند و اگر إبن حجر عسقلاني را از أهل سنت بگيريد، چيزي برايشان نميماند. ايشان در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 1، صفحه 452 ميگويد: النواصب الزاعمين أن عليا لم يكن مصيبا في حروبه. نواصب كساني هستند كه معتقدند علي در جنگ جمل و جنگ صفين و جنگ خوارج، مصيب و بر حق نبوده و خطا كرده است. ايشان خيلي شديدتر از علماء شيعه حكم داده است. اگر اين تعبير را شيخ طوسي (ره) يا علامه حلي (ره) گفته بود، اين آقايان هفت آسمان را بر سر اينها خراب ميكردند. 4. إبن تيميه خود آقاي إبن تيميه عبارت خيلي عجيبي دارد و كلام حقي است كه بر زبان ايشان كه خودش جزء نواصب است، جاري شده است. خود إبن حجر عسقلاني هم صراحت دارد كه خيليها إبن تيميه را به خاطر اهانتهايي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) كرده است، منافق ميدانند. ايشان ميگويد: كساني كه نسبت به علي بن أبي طالب عداوت دارند و قتل او را جايز ميدانند، ما آنها را ناصبي ميدانيم. مجموع فتاوي لإبن تيميه، ج4، ص468 جالب اين است كه ايشان يك تعبير زيبايي دارد. ايشان در مجموع فتاوي، جلد 4، صفحه 488، چاپ مكتبة إبن تيميه رياض، چاپ سوم، با تحقيق عبد الرحمن بن محمد العاصمي النجدي ميگويد: ما كه الآن در قرن هفتم و هشتم زندگي ميكنيم، در شام خبري از نواصب نيست. ولي: لما كان بنو أمية ولاة البلاد بعض بني أميه ينصب العداوة لعلي و يسبه. در زمان بني أميه، بعضي از واليان با علي عداوت داشتند و نسبت به او جسارت ميكردند. و أما اليوم فما بقي من اولئك أحد. ولي امروز كسي از آنها نمانده است. در كتب و رسائل و فتاوي شيخ الإسلام إبن تيميه، جلد 25، صفحه 309 ميگويد: كساني كه در روز عاشورا اظهار شادماني ميكنند و كساني كه سرمه ميكشند و كساني كه مردم را دعوت ميكنند و اطعام ميدهند يا غذا ميپزند و براي شادي به خانههاي مردم ميدهند، همهشان ناصبي هستند. جالب است. من نميخواهم خيلي روي اين مانور بدهم و يكسري مسائلي هست كه بيان آن به مصلحت نيست: مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز ور نه در مجلس رندان خبري نيست كه نيست آنهايي كه در داخل كشور و در كشور عربستان سعودي و سودان و جاهاي ديگر، همين امسال در ماه محرم، در شب تاسوعا و عاشورا، بساط ازدواج و شادي داشتند و به عنوان شكرانه نعمت، روزه گرفته بودند و افطاري دادند، تمامي اينها از ديدگاه خود إبن تيميه ناصبي هستند. اينها نمونههايي بود از گفتار علماء أهل سنت درباره نواصب. البته نمونههاي زيادي داريم كه اگر بخواهيم همه را بگوييم، به درازا ميكشد. * * * * * * * آقاي محسني آيا در كتب أهل سنت، رواياتي وجود دارد كه به صراحت درباره دشمني با أهل بيت (عليهم السلام) مطالبي را بيان كرده باشد؟ در اين مورد براي بينندگان عزيزمان بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني در بعضي از روايات أهل سنت، در مورد عداوت و نصب أهل بيت (عليهم السلام) رواياتي آمده است؛ مخصوصا در مورد عداوت با أمير المؤمنين (عليه السلام). روايت اول: از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكنند: من أحبّ عليا فقد أحبّني و من أحبني فقد أحب الله و من أبغض عليا فقد أبغضني و من أبغضني فقد أبغض الله. هر كسي كه علي را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر كسي كه مرا دوست داشته باشد، خداوند را دوست داشته است و هر كسي با علي دشمني كند، با من دشمني كرده است و هر كسي با من دشمني كند، با خداوند دشمني كرده است. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص132 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج23، ص380 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1101 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص601 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج4، ص349 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص270 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج21، ص179 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص155 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص130 روايت دوم: روايات ديگري داريم كه در رابطه با امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: من أحب الحسن و الحسين فقد أحبني و من أبغضهما فقد أبغضني. هر كسي كه حسن و حسين را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر كسي كه با آنها دشمني كند، با من دشمني كرده است. سنن إبن ماجة، ج1، ص51 ـ مسند أبي يعلي، ج11، ص78 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج5، ص102 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص48 و ج6، ص241 ـ الجامع الصغير لجلال الدين السيوطي، ج2، ص554 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج12، ص116 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج3، ص344 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص151 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص188 ـ ميزان الاعتدال للذهبي، ج2، ص111 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص98 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص39 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص37 علامه مناوي وقتي اين حديث را در فيض القدير شرح الجامع الصغير، جلد 6، صفحه 42، حديث 8318 نقل ميكند، ميگويد: و من علامة حبهم حب ذريتهم، بحيث ينظر إليهم الآن نظرة بالأمس إلي أصولهم لو كان معهم و يعلم أن نطفهم طاهرة و ذريتهم مباركة و من كانت حالته منهم غير قويمة فإنما تبغض أفعاله لا ذاته. از نشانههاي محبت به حسن و حسين اين است كه به اولاد آنها (كه سادات هستند) محبت كرد. اگر يكي از فرزندان آنها خوب بود، مشخص است كه اين خوبي را از اجدادشان به ارث بردهاند و اگر يكي از فرزندان آنها بد بود و اعمال زشتي داشت، بايد با افعالشان دشمني كرد، نه با خودشان. مثلاً اگر يكي از فرزندان امام حسين (عليه السلام) شراب ميخورد و زنا ميكند و دزدي ميكند، آنچه كه واجب است، دشمني كردن با عمل آنهاست؛ ولي نسبت به خود فرزندان امام حسين (عليه السلام) بايد محبت داشت. روايت سوم: اين روايت را خيلي شنيدهايد كه در صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 61، كتاب الإيمان، باب نقصان الإيمان بنقص الطاعات از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل شده است: و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلي الله عليه و سلم إلي أن لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق. قسم به كسي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من فرمود: جز مؤمن، كسي مرا دوست نميدارد و جز منافق، كسي با من دشمني نميكند. روايت چهارم: أبو سعيد خدري نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من أبغض أهل البيت فهو منافق. هر كسي كه با أهل بيت دشمني كند، منافق است. سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص8 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج6، ص7 قرآن هم ميفرمايد: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ سوره نساء/آيه145 إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَ الْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا خداوند، منافقين و كافرين را در جهنم جمع خواهد كرد. سوره نساء/آيه140 در روايتي ديگر فرموده است: لا يبغضنا إلا منافق. سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص8 در روايتي ديگر فرموده است: لا يبغضنا أهل البيت إلا شقي. سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص8 روايت پنجم: أبو سعيد خدري نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: و الذي نفسي بيده! لا يبغضنا أهل البيت أحد إلا أدخله الله النار. قسم به كسي كه جانم در دست اوست! هر كسي كه با أهل بيت من دشمني كند، خداوند او را وارد آتش جنهم ميكند. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص150 ـ صحيح إبن حبان، ج15، ص435 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج12، ص104 ـ تفسير الرازي، ج3، ص152 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص7 ـ تفسير الآلوسي، ج25، ص32 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص123 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص8 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص550 روايات متعددي در اين زمينه از آقايان أهل سنت داريم. حتي در كنز العمال متقي هندي، جلد 11، صفحه 623، حديث 33031 آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ثلاث من كن فيه فليس مني و لا أنا منه: بغض علي و نصب أهل بيتي و من قال: الايمان كلام. 3 دسته هستند كه نه آنها از من هستند و نه من از آنها هستم: كسي كه بغض و كينه علي را در دل دارد و كسي كه نسبت به أهل بيت من عداوت داشته باشد و كسي كه بگويد ايمان، فقط يك حرف زدن است و عمل هم لازم نيست. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص284 * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : أهل سنت معتقدند كه زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم جزء أهل بيت (عليهم السلام) هستند. تازگيها هم در تلويزيون، يكي از علماء أهل سنت گفته است «أهل بيت يعني تمام امت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)»! در اين مورد روشنگري بفرماييد. جواب 1 : عزيز من! شما يك روايت بياوريد از أم المؤمنين عايشه كه گفته باشد من هم جزء أهل بيت (عليهم السلام) هستم. در زاهدان در همايش مذاهب، يكي از علماء أهل سنت صحبت كرد و گفت: بعضي از علماء ما تلاش دارند تا اثبات كنند زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) جزء أهل بيت هستند. من رسما اعلام ميكنم أم المؤمنين عايشه كه مقيد بود هرگونه مطلبي كه در فضائل خودش بود را در ملأ عام منتشر كند، هيچ روايتي نداريم كه عايشه اعلام كرده باشد من هم جزء أهل بيت هستم و آيه تطهير شامل من هم ميشود. يا روايتي بياوريد كه ام سلمه يا حفصه يا أم حبيبه گفته باشد ما هم جزء أهل بيت (عليهم السلام) هستيم؛ بلكه بالعكس وجود دارد. مثلاً روايت از أم سلمه است كه به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) عرضه داشت: و أنا معهم يا رسول الله؟ قال: إنك علي خير. آيا من هم جزء اين أهل بيت (عليهم السلام) هستم و مشمول آيه تطهير هستم؟ حضرت فرمود: تو هم آدم خوبي هستي، ولي جزء أهل بيت (عليهم السلام) نيستي. وقتي اين روايت را ترمذي نقل ميكند، ميگويد: هذا حديث حسن صحيح. اين حديث، حسن و صحيح است. سنن الترمذي، ج5، ص361 آقاي ألباني در صحيح سنن ترمذي اين روايت را صحيح دانسته است. همچنين وقتي أم سلمه ميگويد: آيا من هم جزء أهل بيت (عليهم السلام) هستم؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: أللهم هؤلاء أهل بيتي و خاصتي. خدايا! اينهايي كه زير عباء هستند، أهل بيت من هستند. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج6، ص292 أم سلمه ميگويد: من باز هم با حرف پيامبر (صلي الله عليه و سلم) قانع نشدم و ديدم آنهمه فضيلت براي أهل بيت در آيه تطهير هست: فرفعت الكساء لأدخل معهم فجذبه من يدي و قال: إنك علي خير. كساء را بلند كردم تا داخل جمع أهل بيت شوم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) كساء را از دست من گرفت و كشيد و فرمود: تو هم آدم خوبي هستي، ولي جزء أهل بيت من نيستي. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج6، ص323 در خود صحيح مسلم آمده است كه از زيد بن أرقم سؤال ميكنند: من أهل بيته نساؤه؟ آيا زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم جزء أهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هستند؟ ميگويد: لا، و أيم الله! إن المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر ثم يطلقها فترجع إلي أبيها و قومها. قسم به خداا! نه، زني با همسرش يك عمر زندگي ميكند، سپس طلاقش ميدهد و به سوي پدر و قومش برميگردد. صحيح مسلم، ج7، ص123 وقتي أم سلمه ميگويد: أنا يا رسول الله ألست من أهل البيت؟ يا رسول الله! آيا من جزء أهل بيت نيستم؟ حضرت فرمود: إنك إلي خير، أنت من أزواج النبي صلي الله عليه و سلم. تو آدم خوبي هستي، تو از زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هستي و جزء أهل بيت من نيستي. تفسير إبن كثير، ج3، ص493 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج22، ص11 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص87 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج5، ص198 ـ تفسير الآلوسي، ج22، ص14 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص207 جناب آقاي آلوسي وهابي با آن تعصبش صراحت دارد: و قوله عليه الصلاة و السلام: «أللهم هؤلاء أهل بيتي» و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة، أكثر من أن تحصى و هي مخصصة لعموم أهل البيت بأي معنى كان البيت. رواياتي كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميفرمايد: «خدايا! اينها أهل بيت من هستند» و براي آنها دعا ميكند و أم سلمه را داخل در أهل بيت نميداند، فراتر از آن است كه شمارش شود و كلمه أهل بيت را به هر معنا بگيريد، روايات أم سلمه آن را تخصيص ميدهد. تفسير الآلوسي، ج22، ص15 در صفحه بعد هم ميگويد: أن النساء المطهرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين. زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) جزء أهل بيتي كه يكي از ثقلين است، نيستند. تفسير الآلوسي، ج22، ص16 اينها خيلي واضح و روشن است. خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: نزلت هذه الآيه في خمسة: في و في علي و فاطمة و حسن و حسين. آيه تطهير در شأن 5 نفر نازل شده است: در شأن من و علي و فاطمه و حسن و حسين. جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج22، ص9 ـ تفسير الثعلبي، ج8، ص41 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص40 ـ المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز لإبن عطية الأندلسي، ج4، ص384 ـ تفسير إبن كثير، ج3، ص494 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج5، ص198 ـ تفسير الآلوسي، ج22، ص17 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج6، ص67 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص206 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص380 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص56 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص167 ما معتقديم زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مشمول أهل البيت كه در آيه 33 سوره احزاب آمده است، نيستند. شما ميتوانيد أهل البيت را به معناي ديگري بياوريد و زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را داخل در آن كنيد. ما ميگوييم آيه تطهير شامل زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست. اين أهل البيت كه در آيه تطهير آمده، مختص أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) است أولاً و بالذات، و مختص اولاد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و ساير ائمه (عليهم السلام) است كه ادعا كردهاند ما هم جزء آيه تطهير هستيم. * * * * * * * سؤال 2 : آقاي كليني (ره) در مقدمه كتاب كافي نوشته است: «من سعي كردهام صحيحترين أحاديث را در كتابم بياورم». الآن هم وهابيت ميگويند كه قبول، شيعهها اعتقاد به تحريف قرآن ندارند و ما هم اين را قبول ميكنيم، ولي آقاي كليني (ره) در كتاب حديثياش آورده است كه قرآن تحريف شده است و خودش هم به اين أحاديث اعتقاد داشته است و معتقد است كه كتابش صحيح است. پس اين آقاي كليني (ره)، مرتدّ و مشرك است و ايشان صاحب معروفترين كتاب حديثي شيعه شده است. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 2 : خير، اينگونه نيست. اين وهابيت تلاششان بر اين است كه بر گردن كليني (ره) بياندازند كه گفته است تمام رواياتش صحيح است. مرحوم كليني (ره) در همان كافي، جلد 1، صفحه 8 ميگويد: يكي از دوستان به ما نامه نوشته بود و خطاب به او ميگويد: إنك تحب أن يكون عندك كتاب كاف، يجمع من جميع فنون علم الدين، ما يكتفي به المتعلم و يرجع إليه المسترشد و يأخذ منه من يريد علم الدين و العمل به بالآثار الصحيحة عن الصادقين عليهم السلام و السنن القائمة التي عليها العمل و بها يؤدي فرض الله عز وجل و سنة نبيه صلي الله عليه و آله و قلت: لو كان ذلك رجوت أن يكون ذلك سبباً يتدارك الله [تعالي] بمعونته و توفيقه إخواننا و أهل ملتنا و يقبل بهم إلي مراشدهم. ميخواهي كتابي داشته باشي كافي كه از همه فنون علم دين در آن گرد باشد تا متعلم را كفايت كند و رهجو را مرجع گردد و كسي كه علم دين و عمل به اخبار صحيح امامان صادق (عليهم السلام) و سنتهاي ثابته مورد عمل را خواهد، از آن كتاب برگيرد و واجبات خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را از روي آن كتاب انجام دهد و گفتي كه اگر چنين كتابي باشد، اميدوارم خداي تعالي به وسيله آن و به ياري و توفيق خويش، برادران و هممذهبان ما را اصلاح كند و به هدايتشان متوجه كند. اين فرد است كه ميگويد كتابي ميخواهم كه: كسي كه علم دين و عمل به اخبار صحيح امامان صادق (عليهم السلام) و سنتهاي ثابته مورد عمل را خواهد، از آن كتاب برگيرد. مرحوم كليني (ره) در جواب اين آقا كه كتابي داراي اخبار صحيح ميخواهد، جواب داده است: و قد يسر الله ـ و له الحمد ـ تأليف ما سألت و أرجو أن يكون بحيث توخيت. خدا را شكر كه تأليف كتابي را كه خواستي ميسر كرد. اميدوارم چنانكه خواستي باشد. مرحوم كليني (ره) به هيچوجه نگفته است كه اين كتاب، تمام رواياتش صحيح است و قطعي. اينهمه روايات مرسل در كافي وجود دارد و روايات مرفوع وجود دارد و از افرادي روايت نقل كرده است كه بزرگان ما حكم كردهاند كه او وضّاع و جاعل الحديث بوده است. حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) در معجم رجال الحديث، جلد 1 مفصلاً پنبه اين را زده است و أدله متعددي آورده است كه نه كليني (ره) معتقد بود تمام رواياتش صحيح است و نه هيچيك از فقهاء ما همچنين عقيدهاي داشتهاند. حتي مرحوم بحراني (ره) صاحب كتاب الحدائق الناضرة، تقسيم بندي كرده است روايات كافي را كه 16199 روايت است و ميگويد: در كتاب كافي، 9 هزار روايت وجود دارد كه صحيح نيست. البته ما نظر ايشان را به اين شكلي كه ميگويد قبول نداريم و شايد 10٪ تا 15٪ روايات كافي ضعيف باشد و اينگونه نيست كه مرحوم بحراني (ره) ميگويد. حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) هم ميفرمايد كه روايات صحيح و غير صحيح و مرسل و مرفوع داريم. * * * * * * * سؤال 3 : وهابيها مطلبي را از تلويزيون نور به صورت زير نويس نوشته بودند: عقيده شيعيان اين است كه امام زمان (عليه السلام) ظهور ميكند و همه ائمه (عليهم السلام) زنده ميشوند و از قاتلين ائمه (عليهم السلام) انتقام ميگيرد. بعد هم امام زمان (عليه السلام) كه از دنيا ميرود، امام حسين (عليه السلام) نماز بر جنازه ايشان ميخواند. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 3 : در رابطه با رجعت، به صورت مفصل در مدرسه فيضيه قم در 2 جلسه صحبت كردهايم و إن شاء ا... اگر دوستان بتوانند اين را فراهم كنند تا پخش شود، خوب است. در آنجا گفتيم كه اصل رجعت، از قطعيات است و هيچ شك و شبههاي در آن نداريم. ولي اينكه كيفيت رجعت چگونه خواهد بود و اينكه چه كساني از ائمه (عليهم السلام) برميگردند و آيا همه برميگردند و أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) هم برميگردند؟ روشن نيست. كيفيات رجعت روشن نيست، ولي رجعت از قطعيات است. * * * * * * * سؤال 4 : 1. امام سجاد (عليه السلام) در كجا متولد شدند؟ 2. مادر امام سجاد (عليه السلام) در كجا فوت كرد؟ 3. از ميان امام سجاد (عليه السلام) و حضرت علي اكبر (عليه السلام)، كداميك بزرگتر بودند و چند سال داشتند؟ 4. آيا هر دو ازدواج كرده بودند؟ جواب 4 : 1. در مدينه متولد شدند. 2. در مدينه. 3. حضرت علي اكبر (عليه السلام) بزرگتر بود و آنچه كه براي ما ثابت شده است، ايشان در كربلاء 28 سال داشت و امام سجاد (عليه السلام) هم 23 سال داشت و حضرت علي اكبر (عليه السلام) 5 سال از امام سجاد (عليه السلام) بزرگتر بود. 4. بله، هر دو هم ازدواج كرده بودند. در زيارتنامه حضرت علي اكبر (عليه السلام) هم ميخوانيم: السلام عليك يا أبا الحسن. * * * * * * * سؤال 5 : 1. كتابي به نام اسرار آل محمد براي سليم بن قيس هلالي وجود دارد. آيا داستانها و رواياتي كه ايشان نقل كرده، تماماً مورد تائيد است يا خير؟ اگر مورد تائيد است، چرا در بعضي از كتب شيعه به اين صراحت پرداخته نشده است؟ مانند جريان حمله به منزل حضرت علي (عليه السلام) براي بيعت گرفتن به زور كه تا حدودي در بعضي از كتابها گفتهاند يا بعضي نگفتهاند. ولي در اين كتاب خيلي واضح و شفافتر گفته شده است. 2. آيا كسي از اولاد ائمه (عليهم السلام) بوده است كه مورد عاق والدينش قرار گرفته باشد؟ چون بعد از سريال مختارنامه، كارشناساني كه بعد از آن سريال، برنامه تحليل اين سريال را داشتند، نكتهاي را گفتند كه ابهام داشت. گفتند كه حضرت علي (عليه السلام) فرزندي داشتند كه آن را عاق كردند. در اين مورد توضيح بفرماييد. 3. در مورد سلفي و اخباري هم توضيح بفرماييد. جواب 5 : 1. كتاب اسرار آل محمد كه براي سليم بن قيس هلالي است، از كتب معتبر شيعه است، ولي ما همچنين عقيدهاي نداريم كه تمام روايات اين كتاب صحيح است. كتاب كافي كه خيلي بالاتر از كتاب سليم بن قيس هلالي است، هم مطالب ضعيف دارد و هم مطالب صحيح دارد و اين فقيه و كارشناس متخصص در رجال است كه تشخيص ميدهد اين روايت صحيح است يا صحيح نيست. 2. از ميان اولاد ائمه (عليهم السلام)، فقط نسبت به جعفر كذاب روايت آمده است كه بر خلاف امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) آمد و ادعاي امامت كرد و مطرود امام زمان (عليه السلام) شد. غير از ايشان، نسبت به ديگر فرزندان ائمه (عليهم السلام) مطلبي نداريم. حتي عبد الله أفتح كه فرزند امام كاظم (عليه السلام) است و بعد از شهادت پدر بزرگوارش ادعاي امامت كرد، واژه عاق نيامده است. ولي اگر واقعاً آنچه كه ميگويند و فَتَحيها بر آن عقيده هستند كه ايشان ادعاي امامت كرده باشد، ايشان هم جزء مطرودين ائمه (عليهم السلام) هستند. كساني هم كه در زمان امام حسين (عليه السلام) با امام حسين (عليه السلام) نيامدند، چون امام حسين (عليه السلام) بر آنها تكليف نكرده بود، عاق حساب نميشود. اگر امام حسين (عليه السلام) تكليف كرده بود كه همه با من بياييد و آنها هم مخالفت أمر امام حسين (عليه السلام) را ميكردند، بله، عاق ميشدند. حتي آقا امام حسين (عليه السلام) در شب عاشوراء هم خطبه خواند و فرمود: اينها فقط با من كار دارند و هر كسي ميخواهد برود، دست زن و بچهاش را بگيرد و برود. حتي حضرت أبو الفضل (عليه السلام) و ديگران هم مورد خطاب آقا امام حسين (عليه السلام) بودند. 3. سلفيها همان وهابيت هستند و اخباريها هم دستهاي از شيعيان بودند كه سردستهشان مولا محمد امين استر آبادي، صاحب كتاب الفوائد المدنية بود و معتقد بودند هرگونه تقليد باطل است و ما فقط بايد تقليدمان از امام جعفر صادق (عليه السلام) باشد و شبيه مذهب أهل سنت بودند كه ميگويند ما بايد از أبو حنيفه تقليد بكنيم. اينها در زمان مرحوم سيد بحر العلوم (ره) (متوفاي 1212 هجري) رشد و نموّ كردند و طرفداراني در كربلاء و نجف داشتند و مرحوم سيد بحر العلوم (ره) و شاگردان توانمندشان مانند صاحب رياض (ره) و سيد مجاهد (ره)، فرزند بزرگوراشان و مرحوم شفتي (ره) و مرحوم سيد ابراهيم قزويني (ره) كه از فقهاء بنام عصر مولا محمد امين استر آبادي بودند، با اين اخباريگري مقابله كردند و اينها را در نطفه خفه كردند و در كمتر از 20 ، 25 سال، بساط اخباريگري در شهرهاي شيعه برچيده شد. برخي معتقدند كه استعمار غرب و انگلستان، در كشورهاي اسلامي، 3 پديده شوم را براي ايجاد اختلاف ميان مسلمانان طراحي كردند. در عربستان سعودي، محمد بن عبد الوهاب را مطرح كردند كه بنيانگزار وهابيگري شد و در ايران هم علي محمد باب را مطرح كردند كه بنيانگزار بهائيگري شد و در عراق هم مولا محمد امين استر آبادي را مطرح كردند كه بنيانگزار اخباريگري شد. بعضي عقيده دارند كه اين 3 نفر را استعمار مطرح كرده بود براي ايجاد اختلاف ميان أمت اسلامي. * * * * * * * سؤال 6 : بعضي از شبكههاي شيعه مانند شبكه أهل بيت، متأسفانه خيلي اختلاف ميان شيعه و سني ايجاد ميكنند و أهل سنت را به «أهل تصنع و أهل بدعت و بكري و عمري» معرفي ميكنند كه متأسفانه وجهه خوبي ندارد. من از استاد حسيني قزويني خواهش ميكنم كه اگر امكان دارد، با متصديان اين شبكه صحبت بكنند تا از اين كارها دست بردارند و كوتاه بيايند و گوش به حرف علماء بدهند. جواب 6 : هر روز حدود 50 ، 60 پيامكها در مورد همين موضوع براي ما ميآيد و از شبكه أهل بيت و تنديهاي آنها گلايه دارند. ما به وظيفهمان عمل كرديم و چندين بار از اين بزرگوار خواهش كرديم كه اين تنديها به صلاح شيعه نيست و در حقيقت، زمينهسازي براي قتل شيعه است. يا اگر قبلاً 10 نفر از شيعيان را ميكشتند، يك نفر به آن اضافه ميكنند و 11 نفر را ميكشند و ما به خاطر همين يك نفر هم مسئول هستيم. ولي متأسفانه ما ديديم كه ايشان به هيچوجه به حرف ما گوش نميكند. حتي در يكي از برنامههايش هم گفته بود كه آقاي قزويني دينفروش است. الحمد لله ما را هم در آن شبكه فروختند تا حدأقل أهل سنت تصور نكنند كه آن شبكه مربوط به شيعه است. بعضي از مراجع بزرگوار هرگونه كمك كردن به اين شبكه را حرام دانستهاند و جناب محقق كابلي هم رسماً فتوا داده كه هرگونه كمك مادي و معنوي به اين شبكه، خلاف شرع است و از باب إعانه بر إثم و عدوان است. جالب اين است كه تقريبا 2 هفته بعد از اينكه در آن شبكه نسبت به خود ما جسارت كردند، ديدم يك نواري را از من پخش ميكنند كه در اصفهان بحث داشتم. من هم تعجب كردم كه اينها قبلاً در مورد من ميگفتند كه دينفروش است و الآن هم سخنراني مرا پخش ميكنند! من به دوستان گفتم كه من شرعاً راضي نيستم كه در اين شبكه يا شبكههاي ديگر، برنامه مرا پخش كنند. چون بناي همكاري با ديگر شبكهها، غير از شبكه ثامن نداريم. من به خود ايشان زنگ زدم و گفتم: «من راضي نيستم كه برنامه مرا پخش كنيد». گفت: «به جهنم كه راضي نيستيد». اين عبارت ايشان بود. حالا هم ميخواهد با اين وضع، معرف أهل بيت (عليهم السلام) و شيعه باشد. ما اين را بارها گفتهايم كه «اهانت به أهل سنت و مقدسات أهل سنت، گناه نابخشودني ميدانيم» و ايجاد اختلاف ميان شيعه و سني را خيانت به أهل بيت (عليهم السلام) و شيعه ميدانيم. هر كسي كه امروز، به هر نوعي و به هر وسيلهاي بخواهد اين آتش اختلاف را روشن كند يا شعلهور كند، به دشمنان اسلام خدمت كرده است. شما بياييد مطالب را بگوييد و ما هم ميگوييم. يك درصد از حقايقي را كه ما ميگوييم، اين آقايان نميتوانند بگويند و توانايي اين را هم ندارند، ولي بيايند خيلي واضح از فلان كتاب و فلان كتاب أهل سنت نقل كنند كه فلان مطلب را گفته است و قضاوت را بر عهده مخاطب بگذارند، نه اينكه خودشان بيايند هم قاضي باشند و هم مدعي باشند و هم مدعيٰ عليه باشند و هم حكم صادر كنند و هم إجراء كنند. لذا ما باز هم به عنوان يك برادر، از تمام شبكههاي شيعي خواهش ميكنيم كه در اين زمينه، مقداري دست به عصا و با احتياط راه بروند. دشمنان اسلام، نه كاري به شيعه دارند و نه كاري به سني دارند و ميخواهند اسلام نباشد و هيچ مسلماني روي كره زمين نباشد. اين كسي كه اختلاف مياندازد، فرقي نميكند چه كسي باشد. اگر شبكه نور باشد، ما اين را نفاق و خيانت به اسلام ميدانيم و اگر شبكه شيعي هم باشد، همينطور. ولي ما گفتن حقايق را ادامه ميدهيم. همانطور كه قبلاً هم گفتهايم: «اهانت به أهل سنت و مقدسات أهل سنت، گناه نابخشودني ميدانيم»، ولي در دفاع از أمير المؤمنين (عليه السلام) و أهل بيت (عليهم السلام)، براي خودمان هيچ حدّ و مرزي قائل نيستيم و دوران تقيه هم سپري شده است و تقيه نداريم و تمام مطالبمان را خيلي واضح و شفاف و به صورت علمي و مؤدبانه مطرح ميكنيم. * * * * * * * سؤال 7 : شما به نقل از صاحب فتح الباري فرموديد: آنهايي كه در جنگ جمل و صفين و نهروان بودند و ميدانستند كه اگر حق با علي نيست، جزء نواصب هستند. آيا عايشهاي كه خودش آمد در جنگ جمل شركت كرد، خودش را محق ميدانست يا حضرت علي (عليه السلام) را محق ميدانست؟ اگر عايشه خودش را محق نميدانست، از مكه به بصره آمدنش چه بود؟ طلحه و زبير در كنارش قرار گرفتن چه بود؟ عبد الله بن زبير در كنارش قرار گرفتن چه بود؟ اينها كه اول ناصبي هستند و بعدش كه شما ميفرمايد إبن تيميه، مگر همين إبن تيميه در حق يزيد بن معاويه، أمير المؤمنين نميگويد؟ مگر همين سعودياي كه شما فرموديد، مگر يك ميليون كتاب به نام أمير المؤمنين يزيد بن معاويه چاپ نشد؟ مگر همين عربستاني كه شما ميفرماييد، امسال در ايام محرم، همين ملك عبد الله مگر دستور ندارد كه در قطيف و احصاء، پرچم سياه را پايين آوردند؟ بعد شما فرموديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) راجع به امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) فرموده است، بنده خدمت شما عرض ميكنم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هر چه گفته است، قولاً و عملاً، وحي است. ايشان ميفرمايد: و أما الحسن فإنه إبني و ولدي و مني سيد شباب أهل الجنة و حجة الله علي الأمة، قوله قولي و فعله فعلي، من تبعه فإنه مني و من عصاه فليس مني. آيا اين «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي» با اين تطبيق ميكند؟ كسي كه جنازه امام حسن (عليه السلام) را تيرباران كرد، ناصبي بر امام حسن (عليه السلام) بود يا نه؟ إبن عباسي كه با آن داستاني كه خود سنيها پايش ايستادهاند و به عايشه ميگويد: تجملت تبغلت و إن عشت تفيلت. اين جزء ناصبيها نيست؟ خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: يا علي! محبك طاهر الولادة و مبغضك خبيث الولادة. آيا آن موقعي كه خبر به عايشه در مدينه رسيد كه حضرت علي (عليه السلام) را در كوفه فرق بشكافتند، عبد الرحمن را براي چه عبد الرحمن گذاشت؟ اين خبر را چه كسي به او داد؟ آن موقعي كه أم سلمه و زينب به او اعتراض كردند، چه گفت در جواب اينها؟ شما ميفرماييد ايام تقيه تمام شده است. بله، من هم ميگويم ايام تقيه تمام شده است. اما آيا ما حقمان هست؟ به كدام گناه نابخشودني بايد اين زن را بخشيد؟ به جسارت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)؟ به جسارت به حضرت علي (عليه السلام)؟ به جسارت به جسد امام حسن (عليه السلام)؟ به جسارتي كه حتي من شنيدهام در روايات خودمان كه از حمله به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خوشحال شده بود؟ در روايت آمده است: لا يجوز الغيبة، إلا غيبة الفاسق. شما در يك تلويزيوني نشستهايد به نام ولايت كه متعلق به ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) است. من كار ندارم كه شبكه أهل بيت را چه كسي ميگرداند، آن هم يك آخوندي است كه عمامه بر سر دارد و شما هم معمم هستيد و عمامه بر سرتان است. اما اينكه شما اينطور گفتيد و در جمعي كه ما نشسته بوديم، ما نشنيده بوديم كه ايشان به شما بگويد «به جهنم». آيا اين غيبت شد امشب يا نه؟ شب شهادت امام سجاد (عليه السلام) است. والله! بالله! تالله! به صلاح هيچيك از ما نيست. شما كه الحمد لله آن عرعور بيدين و لا مذهبي را كه عليه امام زمان (عليه السلام) شمشير كشيده ميشناسيد، من خودم به گوش شنيدم از شبكه نور كه أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) را از حيث عصمت، با حيوانات يكي ميدانست، ما ساكت نشستهايم و ميگذاريم كه آنها هر چه ميخواهند بگويند، بعد ما به جان هم افتادهايم. و الله العلي العظيم! فرداي قيامت در مقابله جدهات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، بنده و شما مسئول هستيم. من تعجب ميكنم كه حالا اين شيخ جوان كه يا باسواد است و يا بيسواد، اما اين درست نيست كه شما اسم اين شيخ بنده خدايي كه در آن طرف دنيا نشسته و از أهل بيت (عليهم السلام) دفاع ميكند را ميآوريد. آيا أبو بكر و عمر در حق حضرت علي (عليه السلام) ناصبي بودند يا نبودند؟ آيا عايشه در حق حضرت علي (عليه السلام) ناصبي بود يا نه؟ جواب 7 : خير، شما عبارت مرا تصحيف كرديد. عبارت من اين بود كه ايشان ميگويد: النواصب الزاعمين أن عليا لم يكن مصيبا في حروبه. نواصب كساني هستند كه معتقدند علي در جنگ جمل و جنگ صفين و جنگ خوارج، مصيب و بر حق نبوده و خطا كرده است. فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ج1، ص452 اين سؤال را شما بايد جواب بدهيد. إبن حجر عسقلاني از شماست و شما داريد از عايشه دفاع ميكنيد. ما اينها را ناصبي نميدانيم و با عقيده حضرتعالي هم مخالف هستيم و اين فرمايشات حضرتعالي را صحيح نميدانيم. 90٪ فرمايشات حضرتعالي را كه مقدمهچيني كرديد و صغري و كبري چيديد، از نظر ما كاملاً مردود است و ما به هيچوجه حكم ناصبي بودن را نه بر عايشه، نه بر طلحه و نه بر زبير مطرح نميكنيم. بله، حضرت علي (عليه السلام) را حق ميدانيم و آنها را هم باطل ميدانيم و رواياتي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حق أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به قاسطين و مارقين و ناكثين داشته است، به آنها عمل ميكنيم و حقايق را هم ميگوييم. اين مردم هستند كه بايد قضاوت كنند نتيجه اين مطالب را. براي ما فرقي نميكند كه شبكه جهاني ولايت به أهل سنت و مقدسات أهل سنت اهانت و جسارت كند، يا شبكه ديگري باشد. اگر شبكه جهاني ولايت اهانت كند، بنده خودم به عنوان مسئول اين شبكه، انحلال اين شبكه را اعلام ميكنم و هرگونه همكاريام با شبكه جهاني ولايت را قطع ميكنم. امروز زماني نيست كه بخواهيم به نام دفاع از أهل بيت (عليهم السلام)، شيعيان را جلوي گلولههاي وهابيت قرار بدهيم. روزي نيست كه نسبت به اين آقا براي ما پيامك نيايد. با اينكه مدتها قبل ميخواستم اين مطالب را مطرح كنم، ولي اين باعث شد كه امشب مطرح كنم. از آقايان هم خواهش ميكنم همچنين چيزي را از ما نخواهند كه واسطه شويم و به آنها بگوييم كه از اين كارها نكنند. چون ايشان به حرف ما گوش نميدهد و به خود ما و ديگران هم جسارت ميكند. حتي اگر يك مرجعي بيايد عليه اينها فتوا بدهد، به ايشان هم جسارت ميكنند. اينكه چرا ما به اين شبكه حساسيت داريم، به اين دليل است كه اين شبكه در صدد ايجاد فتنه است. اگر فردا همين كار را شبكه جهاني ولايت انجام دهد، ما هم ميگوييم شبكه جهاني ولايت يك شبكه فتنه است. اگر يك كارشناس ما بخواهد بيايد به أهل سنت جسارت بكند، ميگوييم اين كارشناس فتنهانگيز است. براي ما فرقي نميكند كه كدام شبكه يا چه شخصيتي به أهل سنت اهانت ميكند. حتي خيلي قبل در رسانههاي داخلي جمهوري اسلامي ايران، افرادي آمدند و حرفهاي بياساس زدند، ما در اينجا نقد كرديم. تشخيص ما اين است كه امروز، اختلاف انداختن ميان شيعه و سني به هر بهانهاي كه باشد، خيانت به اسلام و قرآن است. آنها قرآن ما را آتش ميزنند و مقدسات ما را به باد إستهزاء ميگيرند، ولي ما بياييم جشن بگيريم براي وفات عايشه! چه شد؟ وقتي چند نفر از افراد لاأبالي در لندن نشستند و جشن گرفتند، چه شد؟ آيا به ضرر شيعه شد يا به نفع شيعه؟ شبكهها و افراد را اينهمه عليه شيعه تحريك كردند و عداوت ميان شيعه و سني را بيشتر كردند. ما نسبت به عقيدهمان محق هستيم و از أهل بيت (عليهم السلام) و أمير المؤمنين (عليه السلام) دفاع ميكنيم و نسبت به خلفاء هم آنچه كه در كتابهاي خودشان آمده، نقل ميكنيم و نسبت به عايشه و طلحه و زبير هم دوستان ما مفصل در رابطه با عايشه صحبت كردند، ولي هيچ اظهار نظري نكردند و گفتند اين مطالب در كتابهاي شما آمده است، بياييد جواب بدهيد. در رابطه با همين مختارنامه هم هياهويي ايجاد شده است. از دانشگاه الأزهر تا زاهدان و شبكه الجزيره و شبكههاي ديگر، هر روز ميگويند كه به آقاي عبد الله بن زبير جسارت كردند. إن شاء ا... اگر فرصت شود، پروند عبد الله بن زبير را بيرون ميكشيم تا ببينيم آيا واقعاً عبد الله بن زبير، جاي دفاع دارد؟ اين شخصي كه در خطبههاي نماز جمعه، صلوات بر آل محمد (عليهم السلام) را ممنوع ميكند و ميگويد من راضي نيستم و نميخواهم بر محمد و آل محمد (عليهم السلام) صلوات بفرستم؛ چون «إن له أهيل سوء : پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) أهل سوئي دارد». در خطبههايش نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) جسارت ميكند. آن وقت اين آقا، صحابه شده است و از او دفاع ميكنند. ما براي صحابه ارزش و احترام قائل هستيم. ولي آن دستهاي كه در برابر أهل بيت (عليهم السلام) ايستادند و آن دستهاي كه نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) جسارت كردند و نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) جسارت كردند، ما براي آنها ارزشي قائل نيستيم و به آنها اهانت نميكنيم و فحش هم نميدهيم؛ ولي از آنها تجليل هم نميكنيم. چون خود شما در صحيحترين كتابهايتان حديث حوض را آوردهايد. لذا، اين بحث را مطرح كردن كه فلاني و فلاني و فلاني ناصبي هستند و بخواهيم كارخانه ناصبيسازي درست كنيم، صحيح نيست. شما مطالب را به صورت علمي بيان كنيد و بگذاريد تا مخاطبان قضاوت كنند كه فلاني ناصبي هست يا نيست. ما از إبن حجر عسقلاني نقل كرديم: النواصب الزاعمين أن عليا لم يكن مصيبا في حروبه. نواصب كساني هستند كه معتقدند علي در جنگ جمل و جنگ صفين و جنگ خوارج، مصيب و بر حق نبوده و خطا كرده است. فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ج1، ص452 بنده در تماسهايي كه با مولويهاي أهل سنت داشتم و حتي خود مولوي مراد زهي تشريف آورده بودند اينجا و چند نفر ديگر از أهل سنت، صراحتاً ميگفتند: «ما علي بن أبي طالب (عليه السلام) را در تمام جنگها مصيب و بر حق ميدانستيم، ولي ميگوييم آنها اجتهاد كردند و در اجتهادشان خطا كردند». نظر اين آقايان اين است و من گمان نميكنم يك سني پيدا شود كه معتقد باشد أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگها مصيب نبوده است. ولي از آن طرف هم به خاطر علاقه و محبتي كه نسبت به صحابه دارند، ميگويند آنها اجتهاد كردند و در اجتهادشان خطا كردند و ميگويند اگر كسي اجتهاد كند و به حق برسد، خداوند به او 2 پاداش ميدهد و هر كسي در اجتهاد خطا كند، خداوند يك پاداش به او ميدهد. اينكه آيا اجتهاد كردند يا نكردند را ما قبول نداريم و براي خودمان هم دليل داريم. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: عمار تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار. عمار را گروه ستمگر ميكشند و عمار آنها را به طرف خدا دعوت ميكند و آنها عمار را به طرف آتش دعوت ميكنند. صحيح البخاري، ج3، ص207 ـ صحيح مسلم، ج8، ص186 در اينجا جايي براي اجتهاد نيست. * * * * * * * سؤال 8 : من از حرفهاي شما درباره عقيده أهل سنت نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) خوشحال شدم. ما تا حالا در شبكهاي نديده بودم كه علماء شيعه اينچنين واضح در مورد عقيده أهل سنت نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) صحبت بكنند. در جواب آن بينندهاي كه گفت «تمام أهل سنت، اسرائيل را به رسميت شناختهاند»، بايد بگويم كه آيا علم غيب داريد كه دل همه أهل سنت يكي است؟ مگر همين علماء أهل سنت نبودند كه در محاصره غزه، فتواي كفر آقاي مبارك را دادند؟ آيا فحش دادن و لعن كردن، جزء ايمان و دين است كه آقاي أللهياري انجام ميدهد؟ آيا حضرت علي (رضي الله عنه) يا امام حسين (رضي الله عنه) و بقيه ائمه (رضي الله عنهم أجمعين) همچنين كاري را كردهاند؟ ما در زاهدان زندگي ميكنيم، هم فارس و هم بلوچ، با شيعه و سني. تا چند سال پيش ما اصلاً نميدانستيم كه اين مسائل چيست؟ اين برنامهها چيست؟ ما با هم وصلت ميكرديم و فاميل بوديم. حتي طائفههايي را داريم كه نصف آن شيعه هستند و نصف آن سني هستند و خير و شر هم هستيم. مادر من در روز تاسوعا و عاشوراء نذري درست ميكرد و بين مردم پخش ميكرد. حتي الآن هم أهل سنت همين كار را ميكنند. در كل خطبههاي أهل سنت در كل دنيا، ببينيد كه چگونه از أهل بيت (عليهم السلام) و حضرت علي و امام حسن و امام حسين به عنوان سيدا شباب أهل الجنة ياد ميكنند و از حضرت فاطمه زهراء به عنوان سيدة نساء أهل الجنة ياد ميكنند. ما روزانه 24 بار در نماز و دعايمان، درود بر محمد و آل محمد ميفرستيم. حتي من از مفتي زاهدان در مورد قبولي دعا پرسيدم، گفت: «يكي از شروط دعا اين است كه شما در اول و وسط و آخر دعايتان، بر محمد و آل محمد درود بفرستيد». آيا گفتن اين حقايق كه مردم روشن شوند و محبت ميان مردم بيايد و دلهاي مسلمانان به هم نزديك شود، آيا اينها خيانت است و بد و بيراه؟ آيا بايد اينها را زير سؤال ببرند؟ منِ أهل سنت كه در زاهدان زندگي ميكنم، حساب آقاي أللهياري را از جماعت شيعه جدا ميدانم. چون با شيعه زندگي ميكنم و عقيده شيعه را ميدانم و بهترين دوستان من شيعه هستند و همسايههاي من شيعه هستند و من با شيعيان سر و كار دارم. وقتي اسم فرزندانمان را علي و حسن ميگذاريم، طرف مقابل تعجب ميكردند كه مگر شما علي را قبول داريد كه اسم فرزندانتان را علي ميگذاريد؟ در عراق و افغانستان و پاكستان و چچن و فلسطين و كشمير و غيره، به جرم كلمه شهادتين كشته ميشويم. به دين و مذهب ما و پيامبر ما و بزرگان ما اهانت ميشود و در آنجا نميگويند كه جعفري هستيد يا شافعي و مالكي و حنفي و حنبلي ... . جواب 8 : ممنون و متشكريم. ما هم از اين احساسات حضرتعالي سپاسگزاريم. * * * * * * * سؤال 9 : 1. ما صحيح بخاري را از كجا ميتوانيم تهيه كنيم؟ 2. در خانوادهها و طائفههاي أهل تشيع، متأسفانه چندين نفر به طرف شرك كشيده ميشوند. وظيفه ما نسبت به دين رسول الله چيست؟ جواب 9 : 1. كتاب صحيح بخاري در غالب شهرها هست. در خود قم، در پاساژ قدس در غالب كتابفروشيها صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارند. در خود زاهدان هم در كتابفروشي فاروق كه براي جناب مولوي مراد زهي است، وجود دارد. الآن هم اين كتاب در سايتهاي اينترنتي وجود دارد و ميتوانيد خيلي راحت، متن صحيح بخاري را در چاپهاي مختلف دانلود كنيد و در كامپيوترتان داشته باشيد. 2. وظيفه ما اين است كه تبليغ كنيم و حقايق را براي مردم بيان كنيم. همين امروز هم جلسهاي داشتيم و تعدادي از مسئولين رده بالا از تهران آمده بودند و از من هم نظر ميخواستند كه در برابر اين شبهات چه كنيم؟ من هم گفتم: «ما براي اين شبهات، بايد تلاش كنيم در دانشگاه و دبيرستان و دبستان، حتي بايد فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) را در كودكستان و مهد كودك در اختيار فرزندانمان قرار بدهيم و آنها را ولايي تربيت كنيم و فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) را در رگ و پوست و استخوان فرزندانمان جاي بدهيم». امام رضا (عليه السلام) فرمود: فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا. اگر مردم زيباييهاي كلام ما را درك كنند، از ما تبعيت ميكنند. عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص275 ما نميدانيم منظور شما از شرك چيست؟ منظور ما از اين كلام، ـ نستجير بالله ـ اهانت به أهل سنت نيست. ولي هر روز، دهها يا صدها نفر از داخل و خارج كشور زنگ ميزنند يا ايميل ميفرستند يا پيامك ميفرستند كه شيعه شدهاند. الآن شايد اوقات بنده و دوستانمان، صرف آن دسته از تحصيلكردگان و دانشمندان و بزرگاني ميشود كه 30 ، 40 سال سني بودهاند و تحقيق و بررسي كردهاند و شيعه شدهاند. براي مذاهب ديگر هم همينطور است و فرقي نميكند. شخصي كه شافعي است، بعد از تحقيق، ميبيند كه مذهب حنفي حق است و ميرود حنفي ميشود و يا حنفي بوده، مالكي ميشود و يا مالكي بوده، حنبلي ميشود. من اين تقاضا را از عزيزان أهل سنت دارم كه اگر يك جوان سني، شيعه ميشود، خيلي زياد سخت نگيرند و توهين به خودشان تلقي نكنند؛ چون او تحقيق كرده است. اگر يك جوان شيعي هم واقعاً تحقيق كرد و نتيجه كارش اين شد كه مذهب سني حق است، ما به هيچوجه احساس ناراحتي نميكنيم. شما با سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com تماس بگيريد و اگر سؤال يا شبههاي داشتيد، پاسخ خود را دريافت خواهيد كرد. تقريباً 90٪ شبهات وهابيها را در اين سايت جواب دادهايم و ميتوانيم بگوييم كه قويترين و پر محتواترين سايت در حوزه دفاع از حريم ولايت است. اگر سؤالي داشته باشيد، قطعاً به سؤالتان جواب داده ميشود يا به جوابهايي كه داده شده است، راهنمايي ميشويد. دوستان ما در آنجا نرم افزاري تهيه كردهاند به نام پاسخگو كه 60 هزار سؤال و جواب را از مؤسسه خودمان و 20 مركز علمي جمعآوري كردهاند. اين نرم افزار روي سايت هم قرار دارد و ميتوانيد از سايت هم استفاده كنيد. * * * * * * * سؤال 10 : 1. من دبير هستم و بنا بر نياز، چند كتاب درباره فِرَق و مذاهب اسلامي، خصوصاً درباره فرقه وهابيت به ما معرفي كنيد. 2. درباره مسئله ولايت فقيه هم صحبت داشته باشيد و بفرماييد كه وظيفه ما در زمان حاضر چيست؟ 3. چرا استاد حسيني قزويني به پيامكها پاسخ نميدهند؟ ما خيلي پيامكها فرستادهايم. جواب 10 : 1. در رابطه با وهابيت، كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع روي سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com وجود دارد و اگر با خود مؤسسه تماس بگيريد، برايتان ارسال ميكنند. همچنين كتاب وهابيت، مباني فكري و كارنامه عملي كه نوشته حضرت آيت ا... العظمي سبحاني است و به زبان فارسي سليس و روان است، كتاب خوبي است و به درد دانشجو و معلم و دبير ميخورد. همچنين كتاب وهابيت بر سر دوراهي، نوشته حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي هم خوب است. اين كتابها جديد نوشته شده است و مطالب تازهاي دارد و ميتوانيد از آنها استفاده كنيد. در رابطه با مذاهب اسلامي، جناب آقاي رجبي، مسئول پژوهشكده مذاهب اسلامي، كتابي نوشته است كه نامش را به ياد ندارم و در رابطه با مذاهب اسلامي است و مفصل در اين رابطه مطلب نوشته است. شما ميتوانيد با مركز مذاهب اسلامي در قم تماس بگيريد. 2. در رابطه با بحث ولايت فقيه هم إن شاء ا... يك شب در رابطه با ولايت فقيه صحبت ميكنيم. فقهاء قديم و جديد شيعه معتقد هستند كه در زمان غيبت آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) طبق رواياتي كه ما داريم در جواز تقليد، بحث تأسيس حكومت اسلامي بر عهده آقايان فقهاء و فقيه أعلم هر عصر ميباشد. البته بعضي از آقايان ميگويند كه فقيه در زمان غيبت، ولايت ندارد و بعضي ميگويند ولايت دارد و اين اختلافي است. إن شاء ا... اگر فرصت شود، تمام اقوال فقهائي را كه در طول اين 15 قرن قائل به ولايت فقيه بودهاند كه آيا ولايتش مطلقه است يا مشروط و اقوال آنهايي كه منكر هستند را قول ميدهيم كه يك شب بحث علمي بكنيم. البته روي مباحث سياسي يا مباحثي كه بوي سياست بدهد، بحث نميكنيم و به طور كلي معذور هستيم. حتي بعضي از عزيزاني كه امشب بحثهاي سياسي داشتند، من حتي از پاسخ دادن به مسائل سياسي هم معذور هستم. البته چون مؤدب حرف زدند و تند نبود، ما اجازه داديم بحثشان پخش شود. وگرنه اگر بحث سياسي، توأم با تندي باشد، پخش نخواهيم كرد. 3. بنده پيامكها را به دقت ميخوانم و دسته بندي هم ميكنم. ولي متأسفانه وقت كم است و در هفته هم 2 جلسه بيشتر نداريم و بعضاً هم شبهات و مطالبي از طريق تلفنها ميرسد، إن شاء ا... اگر آقاي محسني همت كنند تا برنامه شبهاي دوشنبه را اختصاص به پيامكها دهيم. * * * * * * * سؤال 11 : چرا استاد حسيني قزويني به تلويزيون نميآيند؟ فكر كنم پارسال فقط يك شب آمدند. جواب 11 : پارسال چند شب آمديم و امسال هم چندين بار از شبكه 3 و 4 و 1 از ما خواستند، ولي تمام برنامههايشان يا مصادف با شبهاي دوشنبه يا با شبهاي جمعه ما بود كه ما در اين روزها برنامه داريم. همين چند روز پيش هم زنگ زده بودند و ما عذرخواهي كرديم. وقتي الآن شبكهاي در اختيار داريم و دوستان ميتوانند به راحتي با ما ارتباط برقرار كنند، نيازي به تلويزيون رفتن نيست. شما الآن در داخل كشور هستيد، شايد بيش از 70٪ بينندگان ما در خارج از كشور هستند و با توجه به تلفنها و پيامكها، دوستانمان نظر دارند كه ما حدود 40 ميليون بيننده داريم و 70٪ اينها در خارج از ايران هستند و وقتي در داخل صحبت ميكنيم، فقط محدود به ايران ميشود. ولي ما در شبكه جهاني ولايت صدايمان را به خارج از كشور ميرسانيم و اهميت اين براي ما بيش از داخل كشور است. چون در داخل كشور، به علماء، بزرگان، كتاب و كتابخانه دسترسي دارند. مثلاً بنده به آلمان رفته بودم و بعضي از جوانان شيعه، واقعاً اشك ميريختند و ميگفتند كه وهابيت در اينجا در تمام مجامع علمي شبهه افكني ميكند و اختلاف مياندازد و در اينجا هم نه يك روحاني هست كه برويم از او سؤال كنيم و نه يك استاد و نه يك كتابي هست كه از آنها بتوانيم استفاده كنيم در برابر اين شبهات. ولي الحمد لله در ايران، به بركت أهل بيت (عليهم السلام)، روحانيت و اساتيد در جايجاي اين كشور هستند و دسترسي به كتاب و نرم افزار در ايران فراوان است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: Momen Abdullah -
تاريخ: 17 ارديبهشت 90 - 18:21:58
شبكه جهاني ولايت شبكه مذهبي هاي كوچه بازار ، شبكه بيسواد و كم سوادهاي بازار تهران و مشهد و اصفهان و اينها براي واريز كردن پول هاي خرواري به حساب خمس آقايان طلبه بسيار از اين جهت شبكه پرباري است. جواب نظر: با سلام دوست گرامي که نام يکي از نظر دهندگان مشهور سايت را براي خود انتخاب کرده ايد بهتر است نگاهي به شبکه نور ، و وضع مادي آنها و مطالب آنها بکنيد و نگاهي هم به مطالب ما و وضع ما موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: عبدالوهاب -
تاريخ: 24 مرداد 90 - 22:37:47
سلام من شخصا از شما شيعه ها يك سوال دارم كه شما هميشه جرا همه جيز را از دل خود جور كرده و به بيامبرها و نبيان ميكويين و دوم شما جرا به كدام شبب از حضرت علي كه يك صحابه مانند حضرت عثمان و ابوبكر عمر ميباشد شما بين اينها فرق كرده و علي را نعوذبالله خدا ميكويين و شرك ميكونين ايا از خدا نميترسيد شما شيعه ها هميشهاز دين و اهين محمد (ص)سوي استفاده كرده ايد و دوم شما شيعه ها صيغه را حلال ميدانيد ايا اين فكر بوج شما است هميشه همه كفته هاي شما نه از خدا بوده و نه از بيامبر بلكه همه را خود شما جور كرده ايد و شما سبب شهادت حسين شده بوديد و ازشبب شيطانيت شما شيعه ها حضرت حسين به شهادت رسيدند حالي امروز كه خود را مثل يك سك ميزنيد ايا به شما فايده دارد نه بلكه كناه دارد و خداون شما منافقان را تو فيق اعطا كنه تا از حق استفاده كنيد و يا خداون شما را نيست و نابود كند كه باعث فسق ميشويد |
3 |
نام و نام خانوادگي: شاه ولايت -
تاريخ: 25 مرداد 90 - 23:14:15
جناب عبدالوهاب خان شايد علي(ع) از نظر شما صحابه باشد ولي از نظر ما امام امت اسلام بعد از محمد(ص) و جانشين ايشان و ولي خداست.ما كجا علي(ع) را خدا مي ناميم مسلمان؟اوني كه تو ميگي فرقه سباييه بود كه اميرالمومنين نفرينشان كرده نه شيعه خيلي جالبه ادعا كردي ما سبب شهادت امام حسين(ع)شديم بله حق با توست.معاويه را عموي جنابعالي حاكم شام كرد!!!!!! در پل صراط معلوم ميشه كي فاسقه مستر همفر |
4 |
نام و نام خانوادگي: اميدكردستانى -
تاريخ: 05 شهريور 90 - 22:54:50
امام حسين را مردم كربلا شهيد كردند فكر كنم تمام اهل كربلا شيعة هستند نة سنى ما امام على را بة اندازة خودش دوست داريم نة افراط مى كنيم نة تفريط جواب نظر: با سلام دوست گرامي الان اهالي كربلا شيعه هستند ، ولي در زمان امام حسين عليه السلام چنين نبوده است ، آنها حضرت علي را به عنوان خليفه چهارم قبول داشتند ، آيا آنها شيعه هستند يا ؟ موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: مهدي55 -
تاريخ: 25 شهريور 90 - 00:43:47
واقعا جاي تاسف است که برداران اهل سنت اينگونه بدون مطالعه واز روي هوا حرف مي زنند. بهتراست يا نظر ندهند چون موجب تمسخر خودشان ميشوند و يا نظر را با مطالعه بدهند . برادران اهل سنت مخالف کتابهايتان چرا حرف مي زنيد؟ اول کتبتان را ببينيد بعد بفرماييد |
6 |
نام و نام خانوادگي: م-ع-پ -
تاريخ: 01 مهر 90 - 15:40:44
بنده به شخصه وقتب كتب اهل سنت را مطالعه ميكنم ايمانم نسبت به شيعه بيشتر ميشود! ايكاش كتب ما هم به اندازه ي كتب ايشان محكم به ولايت تصريح ميكرد. |
7 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 17 آذر 90 - 15:11:54
أفتح درست اين کلمه أفطح است دقت نماييد |