* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 16 دي 1389 | تعداد بازديد: 2889 | |
پخش بلوتوث عليه شيعه در استانهاي سنينشين، با هدف ايجاد تفرقه 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پخش بلوتوث عليه شيعه در استانهاي سنينشين، با هدف ايجاد تفرقه 02 شبكه جهاني ولايت : 16 / 10 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني در بعضي از مناطق أهل سنت، بلوتوثهايي را در ميان جوانان پخش ميكنند و گويا قصدشان فقط اختلاف ميان شيعه و سني است. به نظر ميرسد كه ميخواهند زمينهسازي كنند براي قتل شيعه يا شيعهكشي و ايجاد اين فرهنگ در مناطق أهل سنت. گويا هيچ راهي براي تعامل با شيعه ندارند و ميخواهند كارهاي تخريبي كنند و ذهن جوانان أهل سنت را مخدوش كنند تا بدون تفكر، احساساتشان جريحهدار شود تا دست به اعمال خلاف بزنند. در جلسه قبل هم بخشي از اين مباحث مطرح شد. ولي چون بحثمان ادامهدار است، مجبوريم مقداري به عقب برگرديم و بخشي از توضيحات را از استاد حسيني قزويني بپرسيم. مقداري در مورد اين بلوتوثها صحبت بفرماييد. استاد حسيني قزويني ما در 2 جلسه قبل اشاره كرديم كه مخالفين شيعه و آنهايي كه وحدت شيعه و سني را در صف واحد، در برابر دشمنان اسلام و قرآن، نميتوانند تحمل كنند و آنهايي كه گسترش فرهنگ شيعه را در سطح بين الملل، براي خودشان غير قابل تحمل ميدانند، هر از گاهي شروع ميكنند عليه شيعه مطالبي را مطرح ميكنند. روزي فتوا صادر ميكنند كه شيعيان كافر هستند و جهاد عليه آنها لازم است؛ مانند عبد الرحمن برّاك، از مفتيان عربستان سعودي. روزي ديگر فتوا ميدهند بر نجس و حرام بودن ذبيحه شيعه تا وهابيهاي سراسر جهان از قصابيهاي شيعه گوشت تهيه نكنند و از رستورانهاي شيعه استفاده نكنند و به جاي آن از قصابيهاي يهوديان و مسيحيان استفاده كنند. يعني كار را به جايي رساندهاند كه يهود و نصاري را بر شيعه مقدم ميدارند. گاهي فتوا صادر ميكنند كه ما بايد در دانشگاه و مدارس، شيعه را تحت فشار قرار بدهيم تا يا مذهب وهابيت را قبول كنند و يا از مجامع علمي خارج شوند؛ مانند دكتر صالح فوزان بن فوزان، از علماء بزرگ عربستان سعودي و عضو هيئت كبار عربستان سعودي. چندي پيش هم كه در استان سيستان و بلوچستان، بلوتوثي پخش كردند و در آن، مطالب واهي و دروغ را از كتب شيعه، عليه صحابه و خلفاء و أهل سنت منتشر كردند كه شيعيان معتقدند سنيها نجس و كافر هستند و چنين و چنان هستند و اين مطالب را از كتابهاي معتبر شيعه آدرس ميدهند، مانند تهذيب الأحكام شيخ طوسي (ره)، جلد 7، صفحه 302. عبارتي كه مرحوم شيخ طوسي (ره) در آنجا دارد، روايتي است كه از امام صادق (عليه السلام) نقل ميكند و بحث آن بر روي نواصب و دشمنان أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است. كساني كه نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) ناسزا ميگويند، ما آنها را كافر ميدانيم و اين را دنيا بداند كه ما آنها را از يهود و نصاري بدتر ميدانيم و آنها را از سگ و خوك هم بدتر ميدانيم. نه تنها ما، بلكه أهل سنت هم با ما همرأي هستند و كسي كه نسبت به آل محمد (عليهم السلام) اهانت و جسارت كند و ناسزا بگويد، او را ناصبي و كافر ميدانند. در جلسه قبل هم از استوانههاي علمي و فقهاء بنام أهل سنت نقل كرديم كه به صراحت، كساني را كه نسبت به آل محمد (عليهم السلام) جسارت ميكنند، ناصبي و كافر ميدانند. در اين زمينه، خود أهل سنت هم با ما همصدا هستند. * * * * * * * آقاي محسني نظر حضرتعالي درباره مذاهب أهل سنت نسبت به همديگر چيست؟ استاد حسيني قزويني اين آقاياني كه ميخواهند اختلاف ميان شيعه و سني را به اين شكل شعلهور كنند، آيا اختلافاتي كه ميان خود مذاهب أهل سنت هست را دوست دارند برملا شود و روي آنتن برود و جوانانشان اينها را بشوند؟ در طول تاريخ، در ميان مذاهب اسلامي، چه اختلافاتي به دست اجانب و بيگانه و استعمار ايجاد شده است و علماء بزرگ هر يك از مذاهب نسبت به مذاهب ديگر مطالبي را بيان كردند. ما ناگزيريم و وقتي بحث دفاع پيش ميآيد، نبايد ملاحظهاي كرد. اختلاف ميان حنبليها و شافعيها از علماء بزرگ حنبلي، جناب آقاي أبو حاتم بن خاموش كه ذهبي از او اينگونه تعبير ميكند: الإمام المحدث، من علماء السنة. تاريخ الإسلام للذهبي، ج29، ص303 فتوايي داده است كه همه آن را نقل كردهاند: من لم يكن حنبليا فليس بمسلم. هر كس حنبلي نباشد، مسلمان نيست. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج17، ص625 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص1187 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج29، ص303 ـ ذيل طبقات الحنابلة لإبن رجب الحنبلي، ج1، ص20 يعني شافعيها، مالكيها، حنفيها، شيعيان، اشاعره و معتزله مسلمان نيستند. فقط ميماند حنبليها و وهابيهايي كه تابع حنبلي هستند. دوستان عزيز! اگر اين عبارات منتشر بشود، خوب است؟ شما در برابر اين امام أبو حاتم، چه موضعي ميگيريد؟ آيا حرف او را حرف درست و صحيحي ميدانيد؟ آيا حرف او را برخاسته از قرآن و سنت ميدانيد؟ يا نه، ميگوييد حرف او بياساس و چرند است؛ حتي اگر امام باشد. قرآن ميفرمايد: وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا كسي كه به شما سلام ميدهد و تسليم ميشود، شما حق نداريد بگوييد كه او مومن نيست. سوره نساء/آيه94 روايات متعددي در صحيح بخاري و صحيح مسلم از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آوردهايد كه: كسي كه لا إله إلا الله بگويد و به رسالت من گواهي بدهد، من او را مسلمان ميدانم و كسي حق تعرض به او را ندارد. در برابر اين سخن آقاي أبو حاتم بن خاموش، آقاي إبن اثير جزري (متوفاي 630 هجري) نقل ميكند در رابطه با فتنهاي كه ميان شافعيها و حنبليها در بغداد اتفاق افتاد، ميگويد: أبو القاسم بكري مغربي واعظ كه اشعري مذهب بود، وارد بغداد شد و حنبليها را عيبجويي كرد و گفت: «وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَ لَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا (بقره/102)» والله! ما كفر أحمد و لكن أصحابه كفروا. ... به خدا قسم! احمد بن حنبل كافر نيست، ولي تمام حنبليها كافر هستند. الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج10، ص124 اختلاف ميان حنفيها و حنبليها آقاي ذهبي در العبر في خبر من غبر، جلد 4، صفحه 200، تحقيق دكتر صلاح الدين المنجد، نشر مطبعة حكومة كويت، سال 1984 ميلادي از أبو حامد طوسي (متوفاي 567 هجري) نقل ميكند: لو كان لي أمر، لوضعت علي الحنابلة الجزية. اگر من قدرت داشتم، از تمام حنبليها جزيه ميگرفتم. شذرات الذهب، ج4، ص224، تحقيق عبد القادر ارنعود، جاپ دمشق، دار إبن كثير يعني همانطور كه براي يهود و نصاري جزيه قرار ميداديم، از حنبليها هم جزيه ميگرفتيم. از طرف ديگر هم آقاي محمد بن موسى حنفي (متوفاي 506 هجري)، قاضي دمشق گفت: لو كان لي من الأمر شيء، لأخذت على الشافعية الجزية. اگر قدرت داشتم، از تمام شافعيها جزيه ميگرفتم. طبقات الحنفية، ج1، ص350، تحقيق محمد خير رمضان يوسف، نشر دار القلم دمشق ـ تاريخ اسلام، ج35، ص148 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج5، ص59 ـ شذرات الذهب، ج2، ص136 ـ تيسير الإجتهاد للصنعاني، ج1، ص23 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص402 يعني مثل أهل كتاب و يهود و نصاري. علامه رشيد رضا، صاحب كتاب تفسير المنار اين تعبير را دارد: بعضي از شيوخ شافعي نزد رئيس و مفتيشان رفتند و گفتند: إقسم المساجد بيننا و بين الحنفية، فإن فلانا من فقهائهم يعدنا كأهل الذمة. مساجد را ميان ما شافعيها و حنفيها تقسيم كنيد. زيرا فقهاء حنفي، ما شافعيها را مانند أهل ذمه ميدانند. ارشاد النقاد إلي تيسر الإجتهاد، ج1، ص20، نشر دار السلفية كويت، چاپ اول، سال 1405 اين قضايا، قضايايي نيست كه تاريخ آنها را فراموش كرده باشد. تخريب مسجد حنابله به عنوان مسجد ضرار آقاي تنوخي بصري (متوفاي 384 هجري) مينويسد: حنابله مسجدي بنا كرده بودند و در اين مسجد عليه مسلمانان توطئه ميكردند. تا اينكه نزد علي بن عيسي رفتند و گفتند: اين مسجدي كه حنابله درست كردهاند، مسجد ضرار است و بايد تخريب شود. سپس دستور دادند مسجد حنابله را خراب كردند. نشوار المحاضرة و أخبار المذاكرة للتنوخي البصري، ج1، ص330، تحقيق مصطفي حسين عبد الهادي، نشر دار الكتب العلمية بيروت، چاپ اول سال 1424 هجري و 2004 ميلادي اين قضايا كاملاً روشن است. اين آقاياني كه شروع به اختلاف انداختن ميان شيعه و سني ميكنند كه مثلاً فلان حرف را فلان عالم شيعي كه براي هزار سال قبل است، گفته است و اين را در جامعه عَلَم ميكنند و پيراهن عثمان ميكنند و شروع ميكنند در ماهوارهها كه مثلاً شيخ مفيد (ره) همچنين حرفي را زده است، آيا خوب است ما هم اين مطالب را منتشر كنيم؟ مطالب شيخ مفيد (ره) هم عمدتاً در رابطه با نواصب است، نه در رابطه با تمام أهل سنت. يا در رابطه با كساني است كه علم دارند بر اينكه امامت أمير المؤمنين (عليه السلام) «مما جاء به النبي» است. در كلام ايشان، كلمه جحد آمده است. قرآن هم ميفرمايد: وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ سوره نمل/آيه14 جحد با انكار فرق دارد. انكار شايد از روي جهل باشد، ولي جحد، انكار از روي علم است. برادران عزيز! كساني كه فتنه ايجاد ميكنند كه شيعه اينگونه گفته است و فلان عالم شيعي اينگونه گفته است، بدانند كه اين بود پرونده فِرَق أهل سنت كه نسبت به همديگر، تكفير، فحش، ناسزا و مطالب متعدد ديگري دارند. آيا امروز پخش كردن اين مطالب، به صلاح جامعه اسلامي است يا خير؟ ما آقايان أهل سنت أحناف، شافعيها، حنبليها و مالكيها را محترم و برادر خودمان ميدانيم و نسبت به كفر هيچيك از فِرَق اسلامي سخن نميگوييم و فقهاء ما، از زمان مرحوم شيخ مفيد (ره)، سيد مرتضي (ره)، شيخ طوسي (ره)، علامه حلي (ره) و مرحوم شهيد (ره) تا فقهاء معاصر، ازدواج با آنها را جائز ميدانند. ولي اينها به اين شكل ميآيند و مانند مگس در لابهلاي كتابها ميگردند و مطلبي را با تحريف بيان ميكنند و ميخواهند تحريك كنند أهل سنت را عليه شيعه تا شيعهكشي را گسترش بدهند. اينهمه كه تا كنون از شيعيان كشتهايد، چه كار كردهايد؟ اينهمه انتحارها و تروهاي شما چه كرده است؟ ما اين را بارها گفتهايم كه شيعه اگر زنده است و فرهنگ پويايي دارد و جهانشمول است، به بركت خون شهيدان بوده است. هر كاري شما كرديد، به ضرر خودتان و به نفع شيعه تمام شد. با ترور و انتحار و كشتن، كسي نتوانسته است كاري پيش ببرد. يزيد چه غلطي توانست بكند؟ آيا با اين كشت و كشتاري كه در كربلاء و حرّه و كعبه به راه انداخت، توانست كاري را جلو ببرد يا به عكس تمام شد؟ اين آقايان، تقريباً در 4 سال قبل در روز تاسوعا، بمبي را در بين الحرمين منفجر كردند و حدود 30 نفر از عزيزان ما به شهادت رسيدند و تعدادي هم زخمي شدند. نتيجهاش چه شد؟ آيا مردم از رفتن به كربلاء منصرف شدند؟ يا در سال بعد، با جمعيت ميليوني وارد كربلاء شدند؟ توجه مردم به كربلاء بيشتر شد. وقتي هم اين قضيه اتفاق افتاد، حرم آقا قمر بني هاشم (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و گنبد و بارگاهشان روي آنتنها رفت، تمام دنيا در أقصي نقاط جهان متوجه شدند و سؤال كردند كه اين گنبد چيست و براي كيست؟ به دنبال فرهنگ امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام) و فرهنگ كربلاء رفتند. من معتقدم كه اگر شيعه، ميلياردها ميليارد تومان خرج ميكرد براي إعلان نشر فرهنگ امام حسين (عليه السلام) و قمر بني هاشم (عليه السلام)، نميتوانست اين كاري كه اينها كردند را بكند. عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. امام سجاد (عليه السلام) هم فرمود: الحمد لله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء. شما كه تا كنون در داخل كشور، عراق، پاكستان و ساير كشورها، اينهمه شيعه كشتهايد، چه كار كردهايد؟ آيا شيعيان از مسير تشيعشان برگشتهاند؟ اينهمه در داخل كشور و در قضاياي مختلف مانند فاجعه تاسوكي، انفجار مسجد علي بن أبي طالب (عليه السلام)، حوزه علميه چاهجمال چابهار و ديگر قضايا، با اينها چه كار كردهايد؟ آيا توانستهايد شيعيان را از مسير تشيعشان بازگردانيد؟ آيا اينها در مذهبشان تجديد نظر كردهاند؟ يا نه، وقتي شيعه اين قضايا را ميبيند، احساس ميكند ما بر حق هستيم كه اينها اينهمه بيمنطقي ميكنند؟ اين بيمنطقي شما نشان ميدهد كه مذهب شيعه حق است. جوانان شيعه در مذهبشان، راسختر و محكمتر ميمانند. اين بلوتوثهايي كه شما منتشر ميكنيد، به ضرر شما تمام ميشود. شايد خيلي از افراد، اين بلوتوث را نشنيده بودند، ولي همين كه ما چند جلسه مطرح كرديم، خيلي از قضايا رو شد. ما امشب هم اين مطالب را گفتيم و اختلافاتي كه ميان خود مذاهب أهل سنت بوده است را بيان كرديم. آيا جوانان أهل سنت از اين كار خوششان ميآيد؟! آيا علماء أهل سنت و برادران بزرگوار از اين فحش و فحشكاريها و قتل و قتالهايي كه ميان حنفيها، مالكيها، شافعيها و حنبليها در طول تاريخ بوده، خوششان ميآيد؟ اينها يكمورد و دو مورد نبوده است، صدها مورد از اين اختلافات بوده است. در تمام اين اختلافي كه ميان مذاهب بوده، چه شيعه با سني، چه حنفي با حنبلي، چه شافعي با مالكي، در تمام اينها، ردّ پاي استعمار و دشمنان اسلام در ميان بوده است. آنها نه دلشان به حال شيعه سوخته است و نه به حال سني و نه به حال مالكي، شافعي، حنبلي و حنفي. آنها ميخواهند تا اسلام و قرآن نباشد و نام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) از زبانها بيفتد. ولي يك دسته هستند كه عقلشان را از دست دادهاند و وجدانشان را زير پا گذاشتهاند و به اين اختلافات ميان شيعه و سني دامن ميزنند. هر كسي كه امروز به اختلاف ميان شيعه و سني دامن ميزند، تحت هر عنواني باشد، خدمت به بيگانه، استعمار، دشمنان اسلام و قرآن و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) كرده است. اين نظر ما نيست، بلكه نظر همه مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) است. * * * * * * * آقاي محسني تعابير تندي از علماء أهل سنت نسبت به أبو حنيفه در بعضي از كتب أهل سنت بيان شده است و بعضي از قسمتهايش گفتني نيست. مقداري در اين مورد توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني ما تمام ائمه أهل سنت را ـ چه آقاي أبو حنفيه (متوفاي 150 هجري) باشد، چه آقاي مالك (متوفاي 179 هجري) باشد، چه آقاي شافعي (متوفاي 204 هجري) باشد و چه آقاي احمد بن حنبل (متوفاي 241 هجري) باشد ـ محترم ميشماريم و هرگونه جسارت به اينها را ذنب لا يغفر ميدانيم و اين را بارها گفتهايم و هر كسي هم در هر لباسي كه باشد، اگر بخواهد به مقدسات شيعه يا أهل سنت توهين كند، ما او را عامل فتنه ميدانيم. الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ سوره بقره/آيه191 شما برادران عزيز و كساني كه به عنوان پيرو آقاي . . . [مقداري قطعي صدا] . . . [ادامه بحث: در جواب به ماجراي بلوتوث منتشر شده عليه شيعه است كه موضوع آن، نقل روايات ضعيف از كتب شيعه عليه أهل سنت است و براي محكوم كردن شيعه از آن استفاده كردهاند] راويان اين روايت، يكي «ضعيف، وضاع الحديث» است و يكي «ضعيف جدا، فاسد العقيدة» و يكي هم «رماه القميون بالغلو» است. آيا با وجود اين، ميشود به همچنين روايتي اعتماد كرد؟ آيا شيعيان همچنين روايتي را قبول دارند؟ شما روايتي را بياوريد كه شيعه آن را معتبر ميداند، نه اينكه روايتي را بياوريد به رخ شيعه بكشيد كه شيعه آن را قبول ندارد. يكسال ماه رمضان را در مكه بوديم در منزل شيخ عاتق كه از شخصيتهاي برجسته عربستان سعودي است و قبلاً از فرماندهان رده بالاي ارتش بود و بعد از بازنشستگي كتاب تأليف ميكرد و مورد توجه حكومت هم هست. تعدادي از وهابي هم در منزل ايشان بودند و حدود يك ساعت و نيم با هم بحث و مناظره ميكرديم. بعضي از مطالب را گفتيم كه همچنين چيزي نيست. ديدم يكي از آنها بلند شد و رفت و با 50 ، 60 صفحه فتوكپي آمد و آنها را ريخت وسط. من يكي از آنها را برداشتم و گفتم: اينها چيست؟ گفت: اين كتاب انوار نعمانيه آقاي سيد نعمت الله جزايري است كه در فلان جلد، اين حرف را زده است و شما انكار ميكنيد و ميگوييد ما نميگوييم. گفتم: آقايان و بزرگاني كه اينجا نشستهايد! در همين انوار نعمانيه، جلد 2، صفحه 108، مرحوم انگجي (ره) كه از فقهاء بزرگ شيعه است، ميگويد: مطالعه كردن بعضي از كتابهاي سيد نعمت الله جزايري، خلاف شرع است و حرام. اين شيخ عاتق عصباني شد و گفت: آقاي بزرگوار! شما عقلتان را از دست دادهايد؟ كتابي را كه اينها معتبر نميدانند و خواندنش را خلاف شرع ميدانند، از اين كتاب دليل آوردهايد عليه اينها؟ سپس شيخ عاتق اين اوراق را برداشت و به كنار پرت كرد. ببينيد! اين از منصفين وهابيهاست و وجدان دارد. ما در آن شب هر چه ميگفتيم، از ما طرفداري ميكرد و ما هم مستند ميكرديم به كتاب و سنت. در پايان جلسه هم شيخ عاتق گفت: من اينهمه از علماء شيعه و سني و وهابي ديده بودم، ولي كسي را مانند شما نديده بودم كه هر مطلبي را كه ميگويد، جلد و صفحه كتاب را هم بيان كند. من هم گفتم: هذا من فضل ربي. علي أي حال، اين آقايان ميآيند يك روايتي را كه مورد اعتماد و قبول شيعه نيست را برميدارند بلوتوث ميكنند عليه شيعه تا شيعهكشي راه بياندازند. جواب دوم: ما رواياتي صحيح داريم از امام رضا (عليه السلام) كه وقتي قلبش از دست مخالفين به درد آمده، به إبن أبي محمود ميگويد: يا إبن أبي محمود! إن مخالفينا وضعوا أخبارا في فضائلنا و جعلوها على ثلاثة أقسام: أحدها الغلو و ثانيها التقصير في أمرنا و ثالثها التصريح بمثالب أعدائنا؛ فإذا سمع الناس الغلو فينا، كفروا شيعتنا و نسبوهم إلى القول بربوبيتنا و إذا سمعوا التقصير، إعتقدوه فينا و إذا سمعوا مثالب أعداءنا بأسمائهم، ثلبونا بأسماءنا و قد قال الله عز وجل: «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم». اي إبن أبي محمود! مخالفين و دشمنان ما، از قول ما أحاديثي را در فضائل ما جعل كردهاند كه بر 3 نوع هستند: 1. أحاديثي كه غلوّ آميز است، 2. أحاديثي كه ما را در حدّ افراد عادي قرار ميدهد و پايين ميآورد، 3. أحاديثي كه در مذمت و تنقيص مقام دشمنان ما است. ... وقتي دشمنان ما أحاديثي را از ما ميشنوند كه در مذمت و تنقيص مقام دشمنان ماست، آنها هم ما را مذمت و تنقيص ميكنند ... . عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص272 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج26، ص239 ـ بشارة المصطفى لمحمد بن علي الطبري، ص340 يعني وقتي از ما روايتي را نقل ميكنند براي يك سني كه امام رضا (عليه السلام) نسبت به أبو بكر، عثمان، عمر و عايشه فحاشي ميكرد، او هم ما را فحاشي ميكند. پس رواياتي نقل ميشود كه نسبت به بعضي از مقدسات أهل سنت ناسزا گفته شده و اهانت شده، امام رضا (عليه السلام) ميفرمايد اين أحاديث توسط دشمنان و مخالفين ما ساخته شده تا جامعه را عليه ما تحريك كنند و به ما فحش بدهند. وقتي اين آقا همچنين بلوتوثي منتشر ميكند كه شيعه معتقد است سنيها كافر و نجس هستند، با اين كارش، سنيها را عليه شيعه تحريك ميكند كه آنها هم شيعيان را نجس و كافر بدانند. نتيجهاش هم كشت و كشتار و درگيري و انتحار و انفجار است. جواب سوم: اين آقايان گفتهاند كه در فلان كتاب شيعه آمده است: إرتد الناس بعد رسول الله (صلي الله عليه و آله) إلا أربعة. ما اين را بارها جواب دادهايم كه بله، همچنين رواياتي در رجال كشي و ديگر كتب وجود دارد، ولي سندش صحيح نيست. سرور عزيزمان جناب حضرت آيت ا... العظمي سبحاني به اينها كاملاً جواب داده است. مضافاً اگر اينها ملاك باشد، شما بدتر از اين را آوردهايد. عايشه ميگويد: لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم) إرتدت العرب قاطبة و اشرأبت النفاق. وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، تمام عرب مرتدّ شدند و نفاق در ميان صحابه برخاست. البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص336 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص314 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج4، ص79 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج1، ص681 آقاي شوكاني در نيل الأوطار، جلد 1، صفحه 366 اين روايت را نقل ميكند و ميگويد صحيح است. الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج2، ص191 ـ سنن النسائي، ج6، ص6 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص260 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص177 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج2، ص280 ـ صحيح إبن خزيمة، ج4، ص7 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص106 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج3، ص107 ـ تفسير القرطبي، ج8، ص147 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج11، ص52 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج25، ص13 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص537 ـ السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص1079 جناب آقاي مزي و ذهبي و إبن حجر روايتي از عمرو بن ثابت نقل ميكنند: لما مات النبي (صلي الله عليه و سلم) كفر الناس إلا خمسة. وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، غير از 5 نفر، تمام مردم كافر شدند. تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج21، ص557 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص9 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج11، ص280 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص91 ـ سؤالات الآجري لأبي داود لسليمان بن الأشعث، ج1، ص341 اگر شما ميگوييد اين رواياتتان ضعيف است، ما هم ميگوييم اين روايات ما ضعيف است. اگر شما در چشم ديگران، ميخ درشت يا جوالدوز ميبينيد، به چشم خودتان هم نگاه كنيد كه در آن خاشاك افتاده است. جواب چهارم: شما كه اعتراض ميكنيد در كتاب كافي آمده است كه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحابه مرتدّ شدند، در صحيح بخاري شما هم به همين شكل آمده است. شما چه جوابي براي اين روايات حوض و إرتداد صحابه داريد؟ در صحيح بخاري شما صراحتاً از سهل بن سعد نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ليرد علي اقوام أعرفهم و يعرفوني، ثم يحال بيني و بينهم. در روز قيامت، تعدادي از صحابه بر من وارد ميشوند كه هم من آنها را ميشناختم و هم آنها مرا ميشناختند. سپس ميان من و آنها فاصله ميشود. عرضه ميدارم: خدايا! اينها صحابه من هستند. خطاب ميرسد: لا تدري ما بدلوا بعدك! فأقول سحقا سحقا لمن بدل بعدي. خبر نداري كه بعد از تو، همه چيز را تغيير دادند! من هم ميگويد: آتش جهنم، آتش جهنم بر كسي كه بعد از من تغيير ايجاد كرد. صحيح البخاري، ج8، ص87، ح7050 از أبو هريره نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: يرد على يوم القيامة رهط من أصحابي، فيجلون (يحلؤون و يمنعون) عن الحوض، فأقول: يا رب! أصحابي؟ فيقول: إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم إرتدوا على أدبارهم القهقري. در روز قيامت تعدادي از صحابه ميخواهند كنار حوض بيايند و آنها را از كنار حوض دور ميكنند. ميگويم: خدايا! صحابه من؟ گفته ميشود: تو خبر نداري كه بعد از تو، چه بدعتهايي گذاشتند! آنها مرتدّ شدند و به دوران قهقراي جاهليت برگشتند. صحيح البخاري، ج7، ص208، ح6585 در روايت ديگري از أبو هريره نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: بينا أنا قائم فإذا زمرة حتى إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم، فقال: هلم، فقلت: أين؟ قال: إلى النار و الله! قلت: و ما شأنهم ؟قال: إنهم إرتدوا بعدك على أدبارهم القهقري، ثم إذا زمرة حتى إذا عرفتهم خرج رجل من بيني و بينهم، فقال: هلم، قلت: أين؟ قال: إلى النار و الله! قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك على أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. در روز قيامت، دستهاي از صحابه كنار حوض ميآيند و آنها را ردّ ميكنند و ميكشاند به طرف ديگر. گفتم: به كجا ميبريد؟ گفتند: به خدا سوگند! به طرف آتش جهنم ميبريم. گفتم: مگر چه گناهي كردهاند؟ گفتند: آنها بعد از تو مرتدّ شدند و به دوران قهقراي جاهليت برگشتند. دستهاي ديگر از صحابه آمدند و خواستند در كنار حوض به من ملحق شوند و از آنها مانع شدند و به طرف آتش جهنم بردند. ... ، از اين صحابه، جز تعداد اندكي نجات پيدا نميكنند. صحيح البخاري، ج7، ص208، ح6586 اينها چيست؟ آيا اينها خواندني نيست؟ آيا علماء شما اين روايات را براي شما نميخوانند؟ براي اينها چه جوابي دارند؟ اينها روي خط بيايند و جواب بدهند. من در حوزه علميه بيرجند بودم و در آنجا هم عرض كردم كه هر كدام از اساتيد كه بيايند و گفتوگوي دوستانه كنند، ما آماده هستيم و حاضريم در هر هفته، يكي دو ساعت اين شبكه را در اختيار اين آقايان قرار بدهيم تا حرفشان را بزنند. بيايند تفسير أهل سنت را در شبكه جهاني ولايت مطرح كنند. ما آماده هستيم استقبال كنيم. يا بيايند عقائد أهل سنت را مطرح كنند. ما با وهابيها مناظره و گفتوگوي دوستانه ميكنيم و بارها هم اعلام كردهايم و آنها عقبنشيني كردند و ما باز هم اعلام ميكنيم كه هر يك از كارشناسان شبكه نور كه بيايند و آماده مناظره يا گفتوگوي دوستانه باشند، ما آمادگي داريم. هم ما آمادگي داريم و هم شبكه ثامن كه رسماً اعلام كرده اگر اين آقايان از آمدن به شبكه جهاني ولايت خودداري ميكنند، ما آمادگي داريم اين مناظره را در شبكه ثامن برگزار كنيم. ولي براي آقايان أهل سنت، ما احترام قائليم و حاضريم در بعضي از شبها، يك ربع تا نيم ساعت وقت در اختيار اينها قرار بدهيم تا حرفشان را بزنند و مطالبشان را بگويند. ما هم هر كجا ديديم كه مطالبشان بر خلاف فرهنگ شيعه است، جواب ميدهيم و اگر ديديم نه، مخالف فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) و مخالف نظر شيعه نيست، هيچكاري نداريم و بيايند مطرح كنند تا أهل سنت هم حرف خودشان را از علماء و بزرگان خودشان بشنوند. اين آقايان بيايند در رابطه با حديث حوض به ما جواب بدهند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي ميفرمايد: فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. از اين صحابه، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نميكنند. يعني چه؟ اين را بياييد كنار اين روايت بگذاريد: لما مات النبي (صلي الله عليه و سلم) كفر الناس إلا خمسة. يا بگذاريد كنار رواياتي كه از كافي خوانديد و بر فرض هم صحيح باشد (گر چه در سند آن وضّاع و جعّال وجود داشت)، شما هر جوابي از اين روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم داديد، ما هم همان جواب را از كتاب كافي ميدهيم. قبل از اينكه تلفنها وصل شود، اين را بگويم قبل از اينكه برنامه را شروع كنيم، يكي از عزيزانمان از ايرانشهر سيستان و بلوچستان زنگ زده بودند و گفتند: ما يك دوستي داريم كه در اينجا نشسته است و بين ما صحبت شد و گفت: در هيچيك از كتابهاي ما نيامده كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خودشان را حق و أبو بكر يا عمر را باطل بداند. من هم به صورت عجلهاي، حديث شماره 3030 را آدرس دادم كه در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود. ولي حديثي كه در اين رابطه است، حديث شماره 4240 و 4241 است در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82 است كه وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) بعد از 6 ماه بيعت نكردن با أبو بكر، دستور ميدهد كه أبو بكر بيايد در منزلش تا با هم صحبت كنند. حضرت ميفرمايد: و لكنك إستبددت علينا بالأمر. تو در أمر خلافت، در حق ما استبداد كردي. همين روايت در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154، حديث 4471 نقل شده است. جالب اين است كه در همان روايت 4241 صحيح بخاري آمده است: و لا يأتنا أحد معك، كراهية لمحضر عمر. اگر ميخواهي بيايي در منزل ما با ما صحبت كني، كسي را با خودت نياور. چون علي از نشستن با عمر كراهت داشت. در كتاب الإمامة و السياسة، جلد 1، صفحه 19 با تحقيق زيني آمده است: فوالله! يا معشر المهاجرين! لنحن أحق الناس به، لأنا أهل البيت و نحن أحق بهذا الأمر منكم. به خدا قسم! اي گروه مهاجريني كه به سراغ آقاي أبو بكر رفتهايد! خلافت ويژه ماست، نه مردم. زيرا ما أهل بيت هستيم ... . در صفحه 18 آمده است كه وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) را براي بيعت با أبو بكر ميآورند، أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: أنا أحق بهذا الأمر منكم، لا أبايعكم و أنتم أولى بالبيعة لي. من بر خلافت اوليتر از شما هستم و با شما بيعت نميكنم و شما شايسته هستيد كه با من بيعت كنيد. أمثال اين روايات هم بسيار زياد است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خودش را حق ميدانستند و ديگران را باطل. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : شما چند سال پيش، برنامهاي را در شبكه سلام إجراء كرديد با عنوان اختلافات صدر اسلام. اگر ميشود در اين شبكه هم اين مباحث را مطرح كنيد تا مشخص شود چه كساني اين اختلافات را ايجاد كردند و سالهاي سال، نه تنها به اسلام ظلم كردند، بلكه به جهان بشريت ظلم كردند. جواب 1 : ما حدود 17 ، 18 جلسه در آن شبكه بحث داشتيم در اين رابطه كه اختلاف از كجا شروع شد. إن شاء ا... اگر بحثهاي ما تمام شد، سلسله بحثهايي در اين مورد خواهيم داشت. در آن شبكه هم كه ما شروع كرديم، نظرمان بر اين بود از همان اولين اختلافي كه در ميان أمت اسلامي افتاد در قضيه جيش أسامه شروع كنيم و قضيه نامه نوشتن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و سقيفه و اصحاب رده را بحث كرديم و ساير مباحث ماند. ما بايد كارهايي كه در زمان خود أبو بكر اتفاق افتاد و با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) همخواني نداشت را از كتب خود أهل سنت بگوييم. كارهايي كه توسط جناب خليفه دوم انجام شد و بر خلاف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود را از كتب خود أهل سنت بگوييم. إن شاء ا... اين مباحث را به حول و قوه إلهي در آينده شروع ميكنيم. ولي بحثي است كه بينندگان ما بايد تا 30 جلسه متوالي با ما همراه باشند و بايد قضيه جنگ جمل و جنگ صفين و خوارج هم مطرح شود. در بعضي از پيامكها آمده است كه تحليلي در رابطه با فيلم مختارنامه هم داشته باشيم. من نميخواهيم خيلي روي اين فيلمها سرمايهگذاري كنم، ولي إن شاء ا... در رابطه با عبد الله بن زبير مفصل بحث خواهيم كرد. چون ما نسبت به بعضي از سريالها انتقاداتي داشتيم و اين انتقادها براي ما هزينه زيادي داشت. در رابطه با سريال مسافر ري، چند مقاله و ردّيه نوشتم و ابتداء اين آقايان اهميت ندادند و بعد هم محبت كردند مواردي را كه بنده تذكر دادم، حذف كردند. در خود سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com هم اين مقاله را درج كردهايم. اگر بخواهيم سريال مختارنامه را مانند سريال مسافر ري نقد كنيم، بايد 50 جلسه بحث داشته باشيم. چون خيلي از نظرات من در رابطه با خود مختار و بعضي از قضاياي نقل شده، با بعضي از نظرات بزرگواران تطبيق نكند. ولي در رابطه با اين هياهويي كه وهابيت درباره عبد الله بن زبير ايجاد كردهاند، به خيلي از بينندگان عزيز قول ميدهيم پرونده خوبي از عبد الله بن زبير را در اين شبكه مطرح كنيم و اين را به عنوان يك بحث يادگاري براي بينندگان عزيزمان به يادگار خواهيم گذاشت. * * * * * * * سؤال 2 : صحبت شما در مورد پيامكهايي بود كه در بلوچستان پخش ميشود. من فكر نميكنم مشكل از اين پيامكها باشد و اين پيامكها بتواند مشكلي را به وجود بياورد. مشكل اصلي جاي ديگري است. مثلاً الآن بينندگاني كه تماس ميگيرند، از آن طرز حرف زدن و طرز برخوردشان مشخص است كه بغض و كينه در دل دارند و انسان نميتواند با اين روش، وحدت برقرار كند. اگر ميخواهيم وحدت برقرار شود، بايد آن بغض و كينهاي را كه در دل داريم، بيرون بياوريم و اختلافات را كنار بياندازيم و مسائل اختلافي را به صورت برادرانه پيش ببريم و حلّ كنيم. مثلاً من كراهتم ميآيد كه شبكه أهل بيت را به اين نام بنامم. به نظر من، شبكه أهل شيطان است و گردانندگانش هم آدمهاي شيطاني هستند كه آقاي قزويني اينها را ردّ كرده بود. ولي متأسفانه يكسري بينندگان هستند كه ميآيند از آنها دفاع ميكنند. جواب 2 : ما مسئول ديگر شبكهها نيستيم و هر شبكه مسئولي دارد. هر شبكهاي، حتي شبكه جهاني ولايت، اگر روزي بيايد بوق و كرناي تفرقه ميان شيعه و سني ايجاد كند، شبكه فتنه است. ما گفتيم اگر در اينجا توهين به أهل سنت و مقدسات أهل سنت شود و فلان شخص مبتلا به فلان مرض بود و همجنسباز بود و بكري و عمري بود و أمثال اين اصطلاحات را ما خلاف مصالح جهان اسلام ميدانيم و ما موضع خودمان را اعلام كرديم. ولي بدبختانه الآن ما اگر نسبت به چند تا شيعه انتقاد ميكنيم، وهابيها دور برميدارند كه اختلاف ميان شبكههاي شيعه ايجاد شده است و چنين و چنان ميكنند. ما اعلام كردهايم كه اختلافات ما، مانند اختلاف دو برادر از يك خانواده است و قصدمان كوبيدن نيست. ايشان ميآيد 10 مطلب نقل ميكند و 8 مطلب آن از منايع أهل سنت است و 2 مطلب نادرست، توهين، فحش و جسارت بيان ميكند. ما با اين فحش و مطالب نادرست كاملاً مخالفيم. الآن هم ميگوييم مخالفيم و 100 سال بعد از اين هم ميگوييم مخالفيم و همه مراجع عظام تقليد ما و ائمه (عليهم السلام) هم مخالف بودند. نه تنها ايشان، اگر بنده هم بخواهم همچنين تعابيري را به كار ببرم، خلاف است. اختصاص به فلان شبكه ندارد و ما از خودمان مثال ميزنيم و اگر اين مطالب تفرقه، توهين، اهانت و جسارت از شبكه جهاني ولايت پخش شود، شبكه جهاني ولايت نيست، شبكه فتنه است. * * * * * * * سؤال 3 : سؤال من درباره عادات خليفه دوم بود كه در الطبقات الكبرى محمد بن سعد، جلد 3، صفحه 289 آمده است. لطف كنيد اين را ترجمه كنيد. جواب 3 : أولاً: اين روايات، روايات صحيحي از ديدگاه أهل سنت نيست. ثانياً: اگر صحيح هم باشد، به نظر ما نقل كردن اينها در شبكههاي ماهوارهاي، حرام بيّن و خلاف شرع است و اهانت به مقدسات أهل سنت است. ثالثاً: شما متوجه معناي اين روايت نشدهايد. اين عبارتي را كه از خليفه دوم نقل ميكنند: ما بقي في شئ من أمر الجاهلية إلا أني لست أبالي إلي أي الناس نكحت و أيهم أنكحت. معنايش اين است: من إبائي ندارم به چه قبيلهاي و قومي و افرادي دختر بدهم يا دختر بگيرم. در اينجا، نَكَحْتُ به معناي تَزَوَّجْتُ است، نه به معناي نُكِحْتُ يا أُنْكِحْتُ. اينگونه ترجمه كردن، دليل بر ضعف معلومات است و حدأقل به كتابهاي أهل سنت مراجعه كنيد. ما روي اين قضيه خيلي كار كردهايم و بعضي افراد مانند سيد نعمت الله جزايري (ره) و ديگران، مطالبي را گفتهاند و ما هم دنبال اين بوديم كه آيا ميتواند دليل باشد؟ شايد دوستان ما حدود 30 ، 40 ساعت در مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) كار كردند و نظرات أهل سنت و واژه نَكَحْتُ يا أنْكَحْتُ را بررسي كردند. آن آقايان هم گفتند معنايش اين است: من إبائي ندارم به چه قبيلهاي و قومي و افرادي دختر بدهم يا دختر بگيرم. يعني من آن رسوم اسلامي، مانند همكفو بودن و غيره را رعايت نميكنم و مانند زمان جاهليت، از هر خانوادهاي كه خوشم بيايد، با آنها ازدواج ميكنم و از هر خانوادهاي كه خوشم بيايد، به آنها دختر ميدهم. اين معناي روايت است، نه آن معنايي كه آن آقايان ميكنند. * * * * * * * سؤال 4 : 1. چند تا از أحاديثي كه استاد حسيني قزويني استفاده ميكنند براي نشان دادن طرز برخورد خليفه دوم با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در صحيح بخاري يا صحيح مسلم است. جايي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواهد براي كسي نماز ميت بخوانند و عمر هم ميآيد اعتراض ميكند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه چرا بر او نماز ميت ميخواني؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به عمر ميفرمايد كه از من دور شو. استاد حسيني قزويني از اين حديث استفاده ميكنند براي اثبات جسارت عمر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). ولي در ادامه اين أحاديث آمده است كه وقتي اين اتفاق افتاد، خدا هم آيه را نازل كرد كه بر او نماز نخوان. شما بهتر ميدانيد كه اينها كسي نيستند كه بخواهند به اين راحتي از أحاديثشان بگذرند. وقتي اينها خيلي راحت حديث نقل ميكنند كه «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به صورت ايستاده بول ميكرد» و «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در يك شب، با 10 نفر از زنانش همبستر شد»، براي اينها خيلي راحت است كه بگويند «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اشتباه كرد و خطا كرد و عمر راست گفت و خدا هم از گفتار عمر حمايت كرد». حالا ما آيه بياوريم كه خداوند در سوره نجم ميفرمايد كه «پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از خودش حرف نميزند و حرفهايي كه ميزند، از طرف خداوند است». استاد حسيني قزويني به ما توضيح بدهند كه ما از اين حديث چگونه ميتوانيم جسارت عمر را نشان بدهيم كه أهل سنت نتوانند جوابي داشته باشند؟ 2. در صحيح مسلم صراحتاً از خود خليفه دوم آمده كه خطاب به حضرت علي (عليه السلام) ميگويند كه شما عقيدهات نسبت به من و أبو بكر اين بوده است: «ما خائن و حيلهگر و دروغگو بودهايم». در اول همين حديث آمده است كه «عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با حضرت علي (عليه السلام) نزد خليفه دوم ميروند و عباس ميگويد كه ميان من و اين دروغگو و حيلهگر و خائن قضاوت كن». أهل سنت ميگويند كه اگر شما به اين حديث اعتقاد داريد و ميگوييد اعتقاد حضرت علي (عليه السلام) نسبت به أبو بكر و عمر اين بوده كه اينها خائن و حيلهگر و دروغگو بودند، پس اعتقاد عباس هم نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) اين بوده است كه ـ نعوذ بالله ـ ايشان هم اين صفات را داشته است و عباس هم جزء أهل بيت (عليهم السلام) بوده است. در اين مورد توضيح بفرماييد كه ما چگونه ميتوانيم اين شبهه را جواب بدهيم. جواب 4 : 1. در رابطه با نماز خواندن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر جنازه عبد الله بن أُبَي و اينكه خليفه دوم آمد اعتراض كرد به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عمر بن خطاب نقل ميكند كه حضرت فرمود: أخر عنى يا عمر، فلما أكثرت عليه، قال: إني خيرت فاخترت، لو أعلم إنى إن زدت على السبعين يغفر له لزدت عليها، ... ، فعجبت بعد من جرأتي على رسول الله صلى الله عليه و سلم. اي عمر! كنار برو و به من اعتراض نكن. عمر بن خطاب ميگويد: باز هم اعتراض كردم كه چرا بر يك منافق نماز ميخواني؟ حضرت فرمود: خداوند مرا مخير كرده است كه بر اينها نماز بخوانم يا نخوانم، پس من نماز خواندن را انتخاب كردم، ... ، عمر بن خطاب ميگويد: من باز هم اعتراض كردم و خودم هم تعجب كردم از جرأت و جسارتم بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن روز. صحيح البخاري، ج2، ص100، ح1366 اين تعبير، تعبير خيلي تندي است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: أخر عنى يا عمر. اي عمر! كنار برو و به من اعتراض نكن. ولي باز هم عمر اعتراض ميكند. خود عمر هم ميگويد: فعجبت بعد من جرأتي على رسول الله صلى الله عليه و سلم. خودم هم تعجب كردم از جرأت و جسارتم بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن روز. همچنين در بعضي از تعابير آمده است: فأخذ عمر بن الخطاب بثوبه، فقال: تصلى عليه و هو منافق و قد نهاك الله أن تستغفر لهم. از لباس پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گرفت و كشيد و گفت: آيا بر يك منافق نماز ميخوانيد، در حاليكه خداوند نهي كرده است از اينكه براي آنها استغفار كني؟! صحيح البخاري، ج5، ص207 ببينيد! كار جناب عمر در اينجا، جرأتي است بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و مضافاً كه قرآن ميفرمايد: اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ سوره انعام/آيه106 و: إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ من جز وحي، از چيز ديگري تبعيت نميكنم. سوره انعام/آيه50 اين خيلي مشخص و واضح و روشن است كه اعتراض كردن بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، خلاف دستورات إلهي و قرآن است و اين نشان ميدهد كه جناب خليفه بهتر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفهميد. وقتي عمر ميگويد: أليس الله نهاك أن تصلي علي المنافين؟ آيا خداوند تو را نهي نكرده است كه بر جنازه منافقين نماز نخواني؟ صحيح البخاري، ج2، ص76 اين خيلي تعبير زشتي است! يعني عمر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بهتر ميفهمد! 2. أولاً: اين را آقايان أهل سنت بايد به ما جواب بدهند كه صحابه نسبت به همديگر اين تعابير را به كار ميبردند. ثانياً: ما عباس را جزء أهل بيت (عليهم السلام) نميدانيم و سخن او را براي خودمان حجت نميدانيم. آنچه كه براي ما معتبر است، سخن علي بن أبي طالب (عليه السلام) است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: علي مع الحق و الحق مع علي. اين آقايان حضرت علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه قبول دارند. آقايان ميگويند كه خلفاء با يكديگر ارتباط حسنه داشتند و ما هم اين روايت را آورديم كه در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حديث 4461 آمده است كه حضرت علي (عليه السلام) و عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جمعي از صحابه بودند و عمر به آن دو گفت: فلما توفى رسول الله صلى الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم، ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفى أبو بكر و أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم و ولى أبى بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا ... . و اين روايت نشان ميدهد كه رابطه ميان علي بن أبي طالب (عليه السلام) و خلفاء، آنطور كه شما ادعا ميكنيد نبوده است. لذا وقتي در صحيح بخاري به اين قضيه ميرسد، ميگويد: كذا و كذا. صحيح البخاري، ج6، ص191 يعني خود آقاي بخاري هم درك كرده است كه اين توهين است و اهانت به خليفه اول و خليفه دوم است. * * * * * * * سؤال 5 : 1. ما نصوص صريحي داريم در كتابهاي خود أهل سنت كه جنگ و حرب با حضرت علي (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام)، جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و در نتيجه، جنگ با خداست. سبّ آنها هم سبّ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نهايتا سبّ خداست. ما ميبينيم كه در جنگ جمل و جنگ صفين، جناب أم المؤمنين عايشه، طلحه، زبير، معاويه عليه أمير المؤمنين (عليه السلام) و همچنين يزيد بر عليه امام حسين (عليه السلام) جنگيدند. اين آقايان در مقابل نصّ صريح ميگويند كه اجتهاد كردند و اجتهادشان صحيح نبود. سؤال من از برادران أهل سنت اين است كه چرا اين آقايان و خانم أم المؤمنين يك اجتهاد اشتباهي عليه خلفاء ثلاث نكردند و همه اين اجتهادها كه نتيجهاش كشت و كشتار بود و اگر دستشان ميرسيد، علي بن أبي طالب (عليه السلام) را مانند امام حسين (عليه السلام) ميكشتند، همهاش عليه أهل بيت (عليهم السلام) بود؟ اين براي ما سؤال است كه چرا اينها اين اجتهاد اشتباه را در برابر 3 خليفه نكردند؟ أم المؤمنين عايشه بهتر نبود كه اجتهادش را اعلام ميكرد كه من اجتهاد كردم و به اين نتيجه رسيدم كه بايد با علي بن أبي طالب (عليه السلام) جنگيد و رعايت آيه «و قرن في بيوتكن» را ميكرد و احترام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را حفظ ميكرد و در خانهاش مينشست و اين فتوا را به فرزندانش كه مادر آنها بود، ميگفت و آنها عمل ميكردند و سوار بر شتر نميشد و شهر به شهر نميرفت؟ اينها اجتهاد ميكنند و عليه علي بن أبي طالب (عليه السلام) كه خليفه مورد إجماع أمت بود، قيام و جنگ ميكنند. برادران أهل سنت ميگويند كه اجتهاد كردند و اشتباه كردند و خدا هم فرداي قيامت به آنها ثواب ميدهد. ما هم كه علماء داريم و مراجع داريم و مجتهدين داريم، آيا اينها اين حق را ندارند كه حدأقل اجتهاد بكنند عزاداري براي فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و «سيد شباب أهل الجنة» مستحب است؟ اگر اين فتواي مستحب را با اجتهادشان بدهند، اين آقايان، نه تنها اجر به مجتهدين ما نميدهند، بلكه حكم تكفير همه پيروان و شيعيان را صادر ميكنند و آنها را كافر و بدعتگزار مينامند. آيا اين با وجدان و انصاف جور در ميآيد؟ اين آقايان در برابر خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اجتهاد ميكنند و ميجنگند. حالا اگر مجتهدين ما مانند أللهياري و ديگران، اجتهاد كردهاند و از رواياتي كه از كتب خودشان نقل شده، به اين نتيجه رسيدهاند كه خلفاء ثلاث مثلاً از اين كارها كردهاند، آيا واقعاً ما بايد آنها را تكفير بكنيم؟ آقايان أهل سنت روي اين مسائل فكر بكنند كه چرا اين اجتهادها و ظلمها، عليه أهل بيت (عليهم السلام) بود؟ جواب 5 : 1. اينكه شما فرموديد: «جنگ با حضرت علي (عليه السلام)، جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و جنگ با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم جنگ با خداست»، اين روايت را آقاي احمد بن حنبل در مسند احمد، جلد 2، صفحه 442 و حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 149 و هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 169 نقل ميكنند. در اينكه سبّ علي بن أبي طالب (عليه السلام)، سبّ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، آقاي احمد بن حنبل در مسند احمد، جلد 6، صفحه 323 و دهها مصادر ديگر آوردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من سبّ عليا فقد سبْني. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص130 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج5، ص133 آقاي حاكم نيشابوري هم ميگويد: هذا حديث صحيح الإسناد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص121 جالبتر از اينها اين است كه آقاي جابر بن عبد الله انصاري از عمر بن خطاب نقل ميكند: كنت أجفو عليا، فلقيني رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال: إنك آذيتني يا عمر. فقلت: أعوذ بالله ممن آذى رسوله. قال: إنك قد آذيت عليا و من آذى عليا فقد آذاني. من در حق علي جفا كرده بودم. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مرا ديد و فرمود: اي عمر! تو مرا اذيت كردي. گفتم: پناه ميبرم به خدا از اينكه رسولش را اذيت كنم. حضرت فرمود: تو علي را اذيت كردهاي. هر كسي علي را اذيت كند، مرا اذيت كرده است. مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص81 * * * * * * * سؤال 6 : اگر يك هممذهب، عليه هممذهب خود حكم تكفير دهد، حكمش چيست؟ جواب 6 : اين را آنها بايد جواب بدهند و به ما ربطي ندارد. آنها ميگويند كه شيعه عليه أهل سنت فتوا ميدهد. ما هم ميگوييم شما در بين خودتان هم از اين فتاوي داريد. گر قصد شود كه مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند * * * * * * * سؤال 7 : 1. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وفات فرمودند، چند نفر از زنانش حضور داشتند؟ 2. آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مهريه زنانش را همان اول پرداخت ميكرد؟ 3. آيا مگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فدك را به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هديه نكرده بود؟ يكي از آقايان أهل سنت ميگفت كه فدك، ارث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود. 3 نفر از فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات ايشان زنده بودند. جواب 7 : 1. ظاهراً غير از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كه از دنيا رفت، باقي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قيد بودند؛ أم حبيبه، أم سلمه، حفصه و عايشه و ديگران. 8 يا 9 نفر از زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در زمان رحلت حضرت در دنيا بودند. 2. قاعده همين بود كه مهريهشان را پرداخت ميكردند. ولي آيا خانههايي كه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باقيماند، براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود يا به زنانش بخشيدند، هيچ دليل ندارند. 3. در رابطه با اينكه فدك، ارث حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بوده است يا نه، بايد بگوييم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ابتداء ميآيد و ميگويد فدك را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به ايشان بخشيده است و أمير المؤمنين (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام) و أم أيمن را هم به عنوان شاهد ميآورد، ولي خليفه اول قبول نميكند. بر فرض كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فدك را به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هديه نكرده است، آيا ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود يا خير؟ أبو بكر گفت بله، ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم گفت اگر ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، پس به من ارث ميرسد. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ابتداء ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين فدك را در زمان حياتش به ايشان بخشيده است. يعني حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در ابتداء ادعاي مالكيت فدك را ميكند و وقتي أبو بكر زير بار اين مسئله نميرود، ادعاي ارث ميكند. أبو بكر در مورد ارث هم ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: نحن معاشر الأنبياء لا نورث. صحيح البخاري، ج4، ص42 حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم گفت اين خلاف قرآن و سنت است. در مورد ساير فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم اي كاش ميگفتند كداميك از اينها زنده بودند تا ما هم ميدانستيم. چون در هنگام رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، غير از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، فرزند ديگري نداشتند. تنها پسرش ابراهيم بود كه در سال ششم يا هفتم هجري از دنيا رفت و يكي از دخترانش در سال دوم هجري و ديگري در سالهاي بعد از دنيا رفت و تا سال 8 هشتم هجري، غير از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، فرزندي زنده نماند. * * * * * * * سؤال 8 : 1. با توجه به تجربه ارزشمندي كه استاد حسيني قزويني در راستاي نشر معارف أهل بيت (عليهم السلام) و مباحثه و مناظره با مخالفين أهل بيت (عليهم السلام) دارند، من به عنوان يك شيعه خصوصاً از ايشان كه به عنوان بزرگترين عالمي كه در اين راستا زحمت ميكشند، انتظار دارم شبكههاي شيعه، خصوصاً فارسيزبان را با هم هماهنگ كنند در مقابل اين هجمه وسيع وهابيت و اين شبهات بسيار فساد انگيزي كه اينها ايجاد ميكنند و نه تنها به صورت رسانهاي از هم انتقاد نكنند، بلكه در پشت صحنه هم با همديگر همكاري خيلي صميمي داشته باشند تا شيعيان دلگرمتر شوند. من گاهي ميبينم كه در شبكه جهاني ولايت و شبكه أهل بيت انتقاداتي از همديگر ميشود كه من به عنوان يك شيعه دلم ميسوزد كه چرا به جاي اينكه با همديگر هماهنگ عمل كنند، متأسفانه گاهي اوقات از همديگر انتقاد ميكنند. جواب 8 : انتقاد اگر سازنده باشد، مايه كمال است و من هم بارها گفتهام اگر كسي از ما و بنده انتقاد كند، والله! بيشتر خوشحال ميشوم تا اينكه كسي بيايد و از من مدح و تعريف كند. چون اين انتقادات است كه انسان را به كمال ميرساند و نقايص را برطرف ميكند. ولي بعضي اوقات بحث انتقاد مطرح نيست، بلكه بحث ما اين است كه اين روشهايي كه ما شروع ميكنيم و آمديم اختلاف ميان شيعه و سني ايجاد كرديم و گفتيم «تمام أهل سنت، ناصبي هستند و محبت دشمنان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در دل دارند و حق نداريد با اينها ازدواج كنيد و شريك شويد»، چه ميشود؟ همه جا محله شما نيست، در خيلي از مناطق در داخل و خارج كشور، در خانوادهها، زن شيعه است و مرد سني است. چند روز قبل هم زني از ايرانشهر به مؤسسه ما آمده بود و يك ساعت با ما ديدار داشت. ايشان شيعه بود و ميگفت: «شوهرم سني است و 4 فرزند دارم كه 2 فرزندم شيعه و 2 فرزندم سني است». همين خانم، يكي از مبلغان شيعه در منطقه است و چند حوزه علميه تأسيس كرده است و چند مسجد و حسينيه ساخته است. ميگفت: «شوهرم نه تنها ممانعت نكرده، بلكه كمك هم كرده است». وقتي ما بياييم اين اختلاف ميان شيعه و سني را راه بياندازيم كه شيعه چنين است و سني چنين است، ببينيد كه چه اختلافاتي در اين خانوادهها ميافتد و چه درگيريهايي ايجاد ميشود و چه خانوادههايي از هم پاشيده ميشود و چه پدر و پسرهايي در برابر هم قرار ميگيرند؟ بحث نواصب جداست و آن بحث هم جداست. ولي اگر ما آمديم همه أهل سنت را با يك چشم ديديم و كفر خلفاء را با يكسري أدله واهي ثابت كرديم، اينها به صلاح جهان تشيع و اسلام نيست. ما ميگوييم حتي اگر شبكه ما همچنين مطالبي را مطرح كند، گوشكردن به شبكه جهاني ولايت حرام است و اين شبكه، شبكه فتنه است. پرچمداران ما، مراجع عظام تقليد ما هستند و اگر دست ما به آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) نميرسد، اينها نائبان آن حضرت هستند و بايد تلاش كنيم تا ببينيم نظر اينها چيست. اگر از يك مرجعي فتوا گرفتيم كه شما فلان مطلب را بگوييد، در اين صورت اگر گفتيم، هيچ اشكالي ندارد. ولي نه، ما كه هنوز بلد نيستيم استنباط با سين است يا با صاد و ادعاي اجتهاد بكنيم و در برابر مرجعيت بايستيم، مقداري دور از شأن طلبگي و شبكه جهاني است. ما اين مطالب را مطرح ميكنيم و روي حرفمان هم هستيم و اين به معناي اختلاف ميان شبكههاي شيعه با همديگر نيست. ما بايد همگي تلاش كنيم نظر آقايان مراجع عظام تقليدمان را كه تاج سر ما و سرور ما هستند و امروز هم پرچم تشيع به دست اينهاست، در تمام برنامههايمان لحاظ كنيم. اگر ديديم برنامه ما خلاف نظر مراجع است، آن را تغيير دهيم. اگر چند نفر عوام زنگ زدند و ما را تحريك كردند و بَهبَه و چَهچَه بگويند، اين هنر نيست. هنر آن است كه يك مرجعي بگويد كار شما درست است. من افتخار ميكنم اگر يك مرجعي بگويد فلان كار شما اشتباه بود و من هم ميگويم سمعاً و طاعةً. اين مايه افتخار ماست كه بزرگان ما بيايند نقطه ضعف ما را بيان كنند و ما به كمال برسيم. ما اين حسرت را در دل وهابيها مياندازيم كه تصور ميكنند چند شبكه شيعي با همديگر به جنگ و اختلاف و نزاع افتادهاند. به هيچوجه اينگونه نيست. ما هواي همه را داريم و از طلبههايمان هم هر چقدر انتقاد داشته باشيم، لنگه كفششان را هم به وهابيت نميدهيم. اين عقيده ما هست كه در برابر آنها در يك صف هستيم، ولي در ميان خودمان هم اختلاف داريم و ما هم اگر يك اشكالي داشته باشيم، دوستان به ما بگويند و ما هم سمعاً و طاعةً قبول ميكنيم و دستشان را از دور ميبوسيم كه كسي از ما انتقاد بكند و ما را به كمال نزديكتر بكند. * * * * * * * سؤال 9 : آيا مراد از اين آيه: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا سوره آل عمران/آيه103 أهل بيت (عليهم السلام) هستند؟ جواب 9 : شما ميتوانيد به كتاب تفسير الكشف و البيان ثعلبي، جلد 3، صفحه 163 و شواهد التنزيل حاكم حسكاني، جلد 1، صفحه 169 مراجعه كنيد كه در آنجا نقل ميكنند كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: نحن حبل الله الذي قال الله: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا». در شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه 168، حديث 177 اين تعبير آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من أحب أن يركب سفينة النجاة و يتمسك بالعروة الوثقى و يعتصم بحبل الله المتين، فليوال عليا و ليأتم بالهداة من ولده. هر كسي كه دوست دارد سوار كشتي نجات شود و به عروة الوثقي متمسك شود و به حب الله المتين چنگ بزند، به ولايت علي متمسك شود و فرزندان هدايتگرش را امام قرار بدهد. آقاي فخر رازي در ذيل آيه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا» اين روايت را از أبو سعيد خدري ميآورد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إني تارك فيكم الثقلين، كتاب الله تعالى حبل ممدود من السماء إلى الأرض و عترتي أهل بيتي. تفسير الرازي، ج8، ص173 همين تعبير را آقاي آلوسي در تفسير روح المعاني، جلد 4، صفحه 18 در ذيل همين آيه شريفه مطرح ميكند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 28 اسفند 89 - 14:18:27
آخه ما که ماهواره نداريم |
2 |
نام و نام خانوادگي: كريمي دلگان -
تاريخ: 09 فروردين 90 - 17:20:12
سلام بر تمام مسلمانان جهان.افرادي كه ايجادتفرقه مي كنند همان دستنشانده هاي امريكا ووهابيت كور دل هستند كه چشمشان توان ديدن اتحاد وبرادري ما را ندارد اين ماهستيم عقل وفكرمان را بكار بگيريم تا دشمنان قسم خورده اميال وارزويشان را به گور ببرند |
3 |
نام و نام خانوادگي: ابراهيم -
تاريخ: 15 فروردين 90 - 09:48:57
با سلام مطلب بسيار عالي بود دست آقاي قزويني را ميبوسم خدا خيرتان دهد |
4 |
نام و نام خانوادگي: مسعود -
تاريخ: 22 ارديبهشت 90 - 21:13:22
با عرض سلام و درود بر شما مدافعان مكتب اهل بيت عليهم السلام : با توجه به اينكه اصول دين از ديدگاه مذهب شيعه بر پنج اصل (توحيد،نبوت،معاد،عدل وامامت ) استوار مي باشد .و رد يكي ازاين پنچ اصل در حكم خارج شدن از دين است و از ديگر سو برادران اهل سنت ما توحيد، نبوت و معاد را اصول دين دانسته و دو اصل عدل و امامت را از اصول دين كنار زده اند.(با عرض عذرخواهي از برادران اهل سنت )اين امر دال بر كفر اينان نمي شود؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي اصول دين سه تا است و نه 5 تا «توحيد و نبوت و معاد» و عدل و امامت ، جزو اصول مذهب است ، و منکر اصول مذهب کافر نيست . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: ؟ -
تاريخ: 03 خرداد 90 - 17:26:38
تف عليكم يا شيعه يا ابناء المتعه اللهم انصر سنة في كل مكان يا رب العالمين .. جواب نظر: السلام عليكم الرواية الاولي : هل تعرف ان اول من ولد في الاسلام من المتعة عبد الله بن الزبير الصحابي ، ابن اخت ام المومنين عائشه وهل تدري امه بنت الخليفة ابي بکر ؟ حدثنا صَالِحُ بن عبد الرحمن قال ثنا سَعِيدُ بن مَنْصُورٍ قال ثنا هِشَامٌ قال أخبرنا أبو بِشْرٍ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ قال سَمِعْت عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ يَخْطُبُ وهو يُعَرِّضُ بِابْنِ عَبَّاسٍ يَعِيبُ عليه قَوْلَهُ في الْمُتْعَةِ فقال بن عَبَّاسٍ يَسْأَلُ أُمَّهُ إنْ كان صَادِقًا فَسَأَلَهَا فقالت صَدَقَ بن عَبَّاسٍ قد كان ذلك فقال بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما لو شِئْت لَسَمَّيْت رِجَالًا من قُرَيْشٍ وُلِدُوا فيها الطحاوي الحنفي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاى321هـ)، شرح معاني الآثار، ج3، ص24، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399م الرواية الثانية : وأول مجمر سطع في المتعة مجمر آل الزبير الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاى: 328هـ)، العقد الفريد، ج4، ص14، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م. الرواية الثالثة : 5540 أخبرنا محمود بن غيلان المروزي قال ثنا أبو داود قال ثنا شعبة عن مسلم القري قال دخلنا على أسماء ابنة أبي بكر فسألناها عن متعة النساء فقالت فعلناها على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاى303 هـ)، السنن الكبرى، ج3، ص326 ، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1991. لجنة الاجابة عن الشبهات موسسة وليعصر للبحوث الاسلامية
|
6 |
نام و نام خانوادگي: السيد محمد الحسيني -
تاريخ: 18 تير 90 - 11:00:45
آخر تعليق سيد-----------------------------؟----------------------------- و عليکم أيضا يا الله |