* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 05 آبان 1393 | تعداد بازديد: 5751 | |
عزاداري امام حسين (عليه السلام) 03 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: عزاداري امام حسين (عليه السلام) 03 شبكه جهاني ولايت : 05 / 10 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني مطالب ما پيرامون عزاداري امام حسين (عليه السلام) بود. در شبكه نور، آقايان كارشناسان يا كار نشناساني كه به آنجا ميآيند، مطالبي را گفتند و گفتند: اين سياهپوشيها و پرچمها و لباسها و سياهپوش كردن تكايا بدعت است و از زمان معز الدوله در سال 352 هجري آغاز شد و در رحلت رسول خدا و امام علي و امام حسين، كسي به هيچوجه لباس سياه نپوشيد. نظر شما در اين مورد چيست؟ استاد حسيني قزويني همانطوري كه عزيزمان اشاره كردند، نه تنها در شبكه نور، بلكه در شبكههاي ديگر هم در اين ايام ماه محرم شاهد بوديم كه اينها مطالبي را مطرح ميكردند و در اين ايام عزاداري امام حسين (عليه السلام)، آنچه كه مربوط به امام حسين (عليه السلام) و شهادت و قيام امام حسين (عليه السلام) بود و جنايات بني أميه و يزيد، در اين شبكهها هيچ خبري نبود. تنها رسالتي كه اين آقايان داشتند، زير سؤال بردن عزاداري امام حسين (عليه السلام) و سينهزني براي امام حسين (عليه السلام) و سياهپوشي براي امام حسين (عليه السلام) بود و بعضاً هم مطالبي را در رابطه با دفاع از يزيد، به عنوان أمير المؤمنين مطرح ميكردند. من خودم شاهد بودم كه ظاهراً در شب تاسوعا يا عاشوراء، اينها در برنامه زندهاي كه در شبكه نور داشتند، كارشناسشان با صراحت اعلام كرد: اين سياهپوشيها بدعت است و از زمان معز الدوله در سال 352 هجري آغاز شده است و در مصيبت و رحلت پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، نه كسي سياه پوشيد و در مصيبت امام حسين هم كسي سياه نپوشيد. و شروع كرد به مسخره و إستهزاء كردن كه اين حرفها نادرست است. من نميدانم چه بگويم! وقتي آدم اينها را نگاه ميكند، واقعاً متأسف ميشود و نميداند كه به حال اين آقايان گريه كند يا به جهل اين آقايان بخندد. اگر اينها اطلاعاتي ندارند، حدأقل يك جستجويي از طريق اينترنت بكنند و اگر خودشان به اينترنت وارد نيستند، به كساني كه وارد هستند بگويند كه در مورد كلمه سياهپوشي و عزاي امام حسين (عليه السلام) و رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جستجو كنند تا ببينند چقدر مطلب در اين زمينه در اينترنت وجود دارد. ما خودمان در سايتمان هم مفصل در اين زمينه كار كرديم و قبلاً هم در برنامههايي كه در شبكه سلام داشتم، مفصل در رابطه با مسئله سياهپوشي صحبت كردم و حتي يكي از عزيزانمان كتابي نوشت در رابطه با سياهپوشي در سوگ مردگان و حدود 700 ، 800 شد و اين كتاب هم روي سايت وجود دارد. جواب اول: من در پاسخ اينها عرض كنم كه قضيه سياه پوشيدن در عزاي مردگان، يك أمر فطري و طبيعي است؛ چون سياهي، نماد عزا و غم است. همانطوري كه سفيدي و قرمزي و سبز هم نماد شادي است و اين قضيه اختصاص به اسلام و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و امام حسين (عليه السلام) ندارد. شما اگر تاريخ سياهپوشي را ببينيد، ميبينيد كه در ميان يهوديان و مسيحيان و حتي يونانيان هم بوده است. اگر به كتاب دائرة المعارف قاموس علم لكل فن و مطلب آقاي پترس بستاني، چاپ دار المعرفة بيروت نگاه كنيد، در جلد 6، صفحه 710 مفصل در رابطه با سياهپوشي يهوديان در عزاي عزيزانشان مطرح كرده است. آقاي زمخشري، اديب و مفسر قرن ششم هجري، در كتاب ربيع الأبرار، جلد 3، صفحه 747 در رابطه با سياهپوشي مسيحيان در عزاي عزيزانشان مفصل حرف زده است. از فقهاء شيعه هم جناب إبن فهد حلي (ره) كه از فقهاء بزرگ شيعه است، در كتاب التحسين في صفات العارفين، صفحه 15 مفصلاً در رابطه با عزاداري مسيحيان و سياهپوشي آنها صحبت كرده است. آقاي دكتر رجايي بخارايي، از محققان بنام ايران، در كتاب فرهنگ اشعار حافظ، صفحه 210، انتشارات علمي تهران در رابطه با عزاداري مسيحيان و سياهپوشي آنها در درگذشت عزيزانشان مفصل صحبت كرده است. در رابطه با عزاداري يونان باستان و سياهپوشي آنها هم در دائرة المعارف قاموس علم لكل فن و مطلب آقاي پترس بستاني، جلد 6، صفحه 710 تا 716 مطالبي آورده شده است. در شاهنامه فردوسي، به نقل از كتاب سياهپوشي در سوگ ائمه نور، صفحه 53 مفصل در رابطه با عزاداري ايرانيان و سياهپوشيها مطلب گفته است؛ مثلاً سياهپوشي براي سهراب، سياهپوشي براي رستم، سياهپوشي براي بهرام گور. در رابطه با سياهپوشي در ساسانيان و آل بويه در كتاب معجم البلدان، جلد 3، صفحه 443 مطالبي آمده است. آقاي إبن بطوطه، جهانگرد مشهور اسلامي در قرن هشتم، در كتاب رحلة إبن بطوطة، صفحه 333 ميگويد: مردم آسياي صغير، عادتشان بر اين بود كه در مرگ عزيزانشان سياه ميپوشيدند. در رابطه با افغانيها هم جناب سيفي هروي در تاريخنامه هرات، صفحه 601 در رابطه با سياهپوشي مردم افغانستان مطالبي را آورده است. برخي از اينها مربوط به قبل از اسلام است و الآن هم به همين شكل است. جناب پترس بستاني در دائرة المعارف قاموس علم لكل فن و مطلب، جلد 6، صفحه 712 در رابطه با كشورهاي غربي ميگويد: از آنجايي كه سياهي، نماد غم و عزاست، كسي كه عزادار است، لباس سياه بر تن ميكند. جواب دوم: سياهپوشي يك مسئله فطري و جهانشمول است و اينطور نيست كه بگوييد بدعت است و رواياتي هم نداريد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) يا از خلفاء كه بگويند سياه پوشيدن در عزاي عزيزان، بدعت و حرام و خلاف شرع است. نه تنها از اين روايات نداريم، بلكه بالعكس، در صدر اسلام ميبينيم كه در عزاي بعضي از بزرگان مانند جعفر طيار (عليه السلام) و حمزه سيد الشهداء (عليه السلام) بحث سياهپوشي مطرح بود. جناب آقاي زمخشري، اديب و مفسر مشهور قرن پنجم و ششم هجري مينويسد: بكت بنت أم سلمة علي حمزة رضي الله عنهما ثلاثة أيام و تسلبت. دختر ام سلمه 3 روز براي حمزه (رضي الله عنه) گريه كرد و لباس سياه پوشيد. الفايق في غريب الحديث للزمخشري، ج2، ص154 آقايان ببينند كه معناي تَسَلَّبَتْ چيست؟ تمام بزرگان أهل سنت و لغتنويسان و ادباء، اين كلمه را معنا كردهاند به «جامه سياه بر تن كردن». در همين كتاب در ماده سَلَبَ آمده است: خرقة سوداء كانت تغطي رأسها بها. لباس سياهي است كه بر سر ميانداختند. الفايق في غريب الحديث للزمخشري، ج2، ص154 آقاي زبيدي در كتاب تاج العروس كه از كتابهاي معتبر و مشهور لغت در ميان أهل سنت است، در جلد 2، صفحه 83 وقتي به ماده سَلَبَ ميرسد، ميگويد مراد از تَسَلَّبَتْ يعني: ثوب أسود تغطي به المحد رأسها. پارچه سياه بر روي سر انداختن. وقتي جعفر طيار (عليه السلام) شهيد شد، : لما أصيب جعفر قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم) لأسماء: تسلبي ثلاثا. وقتي جعفر شهيد شد، پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به أسماء بنت عميس (همسر جعفر طيار) گفت: 3 شبانه روز لباس سياه بپوش. جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج2، ص697 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج4، ص288 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج3، ص477 ـ نيل الأوطار للشوكاني، ج7، ص97 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج9، ص429 جالب اين است جناب ازهري در كتاب غريب الحديث أبو الفرج إبن جوزي ميگويد: أي ألبسي ثياب الحداد السود. يعني لباس سياه عزا به تن كن. قال أبو عبيد: السلب اللباس السود التي يلبسه النساء في المأتم. أبو عبيد ميگويد: مراد از سلب، لباس سياهي است كه زنان در عزاداري آن را ميپوشند. غريب الحديث أبو الفرج إبن جوزي، ج1، ص490 آيا از اين بهتر و واضحتر؟! آقاي إبن اثير در كتاب النهاية في غريب الحديث كه از كتابهاي معتبر طراز اول لغت أهل سنت است، در جلد 2، صفحه 387 ميگويد: قال لأسماء بنت عميس بعد مقتل جعفر: «تسلبي ثلاثا ، ثم إصنعي ما شئت» أي ألبسي ثوب الحداد و هو السلاب و الجمع سلب و تسلبت المرأة إذا لبسته و قيل هو ثوب أسود تغطي به المحد رأسها. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بعد از شهادت جعفر طيار به أسماء بنت عميس فرمود: 3 شبانهروز لباس سياه بپوش، سپس هر كاري خواستي بكن ... . جناب آقاي إبن منظور، در لسان العرب، جلد 1، صفحه 473 ميگويد: و في حديث بنت أم سلمة: أنها بكت علي حمزه ثلاثة أيام و تسلبت. ام سلمه 3 شبانهروز بر حمزه گريه كرد و لباس سياه پوشيد. در مورد معني تسلبت هم ميگويد: التي يموت زوجها أو حميمها، فتسلب عليه و تسلبت المرأة إذا أحدت. يعني لباس عزا بر تن كردن. آيا از اين بهتر و واضحتر؟! اين آقاياني كه ميگويند سياهپوشي بدعت است، توجه كنند كه در اين حديث، أمر به سياهپوشي شده است. اما اينكه چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور داد 3 روز عزاداري كنند؟ شايد در آن زمان، خصوصيتي داشته است و اگر براي جعفر (عليه السلام) 3 روز عزاداري ميكنند، براي امام حسين (عليه السلام) كه جايگاه ويژهاي دارد و جگرگوشه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، اگر كسي به اندازه تمام عمر دنيا در عزاي امام حسين (عليه السلام) محزون باشد، باز هم كم عزاداري كرده است. خلاصه اينكه اين آقايان كه ميگويند سياهپوشي، بدعت است، واقعاً افسانه است و همين حرفشان هم بدعت است. جواب سوم: ايشان كه ميگويد: «كسي در عزاي پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، لباس سياه نپوشيد»، بداند كه آقاي حسان بن ثابت انصاري كه از شعراي بنام عصر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود، در ديوان خود، صفحه 67 كه با شرح و مقدمه عبدا محنا است، ميگويد: يا أفضل الناس! إني كنت في نهر أصبحت منه كمثل المفرد الصادي أمسي نساؤك عطلن البيوت فما يضربن فوق قفا ستر بأوتاد مثل الرواهب يلبسن المسوح قد أيقن بالبؤس بعد النعمة البادي اي بهترين خلق! من با تو در رودخانه وسيع و جوشان بودم و اكنون در فقدان تو، همچون انساني تنها و تشنه ماندهام. زنان تو خانهها را به حال خود رها كردهاند و ميخي بر ديوار نميكوبند و كارهاي خانهداري را رها كردهاند. همچون زنان راهبه و كشيشهاي تارك دنيا، جامههاي تيره و كبود بر تن كردهاند. مسوح، جمع مسح است و معمولا از موي بز آن را ميبافتند و تيره و سياه رنگ است و معمولا راهبهها اين لباس تيره را بر تن ميكنند به نشانه اندوه بر مصيبت حضرت عيسي (عليه السلام). اينكه اينها ميگويند سياهپوشي بدعت است و كسي در عزاي گذشتگان و در عزاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) لباس سياه بر تن نكرده است، به اين آدرسهايي كه ما داديم مراجعه كنند و ما خوشحال ميشويم بيايند بگويند «اين حرفهايي را كه فلاني گفته است، در كتابها پيدا نكردهايم يا بگويند سنداً اشكال دارد و نميتوان به آنها اعتماد كرد». كسي كه ادعاي بدعت ميكند، بايد دليلي براي اين بدعت بياورد. همينطوري و فلهاي كه نميشود گفت فلان كار بدعت است. بر فرض هم هيچ أمري نباشد، كل شئ لك مباح و اصالة الإباحة جاري ميشود و خود إبن تيميه هم صراحت دارد كه إصالة الإباحة در كارها جاري ميشود و اصل اوليه در امور، مباح بودن است؛ مگر اينكه تحريم آن با دليل ثابت شود. مادامي كه حرمتي از طرف شارع مقدس نيامده، انجام هر عملي مباح است. مثلا اگر الآن شما سوار بر هواپيما ميشويد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم نفرموده است كه سوار هواپيما بشويد يا سوار نشويد، پس إصالة الإباحة جاري ميشود. چون اگر بنا شود هر چيزي را كه در آن أمري نباشد، بدعت بناميم، استفاده كردن از خيلي چيزها حرام ميشود. مثلاً الآن كه از ماهواره استفاده ميكنيد يا خطبههاي نماز جمعه را از طريق ميكروفون بيان ميكنيد يا براي رفتن به حج، سوار بر خودرو ميشويد، آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اجازه داده يا أمر كرده است؟ همچنين دهها كاري كه اين آقايان روزانه انجام ميدهند هم شامل همين ميشود و اگر إصالة الإباحة نباشد و إصالة الحرمة باشد، اين آقايان گرفتار گناه و معصيت هستند. * * * * * * * آقاي محسني آيا در سوگ أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) هم قضيه سياهپوشي وجود داشت؟ استاد حسيني قزويني سؤال خوبي است. چون كارشناس آن شبكه گفت كه «نه در عزاي أمير المؤمنين (عليه السلام) و نه در عزاي امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) هم كسي سياه نپوشيد». ما بايد بگوييم: «الحمد الله الذي جعل أعدائنا من الجهال» و غير از اين، حرف ديگري نداريم و واقعاً من متأسفم. من از بينندگان عزيز كه حرفهاي اين آقا را شنيدهاند، تقاضا دارم كه به اين مطالب توجه كنند. سياهپوشي امام حسن (عليه السلام) در سوگ أمير المؤمنين (عليه السلام) آقاي ذهبي كه از استوانههاي علمي أهل سنت است و يكي از چهار نفري است كه أهل سنت، عيال كنار سفره ايشان هستند، در سير أعلام النبلاء كه از كتابهاي معتبر أهل سنت است، در جلد 3، صفحه 267 از أبي رزين نقل ميكند كه بعد از شهادت آقا أمير المؤمنين (عليه السلام): خطبنا الحسن بن علي و عليه ثياب سود و عمامة سوداء. حسن بن علي براي ما خطبه خواند، در حاليكه لباس سياه بر تن داشت و عمامه سياه. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج16، ص22 همچنين اين مطلب در كتاب ترجمة الإمام الحسن (ع) من طبقات إبن سعد، صفحه 71، حديث 16 آمده است. آيا از اين بهتر و واضحتر؟! واقعاً ما نميدانيم به حال اين آقايان گريه كنيم يا بخنديم؟! عزاداري يكماهه زنان بني هاشم در سوگ امام حسن (عليه السلام) در كتاب البداية و النهاية إبن كثير دمشقي سلفي (متوفاي 774 هجري)، جلد 8، صفحه 47 نقل شده است: الحسن سقي مرارا، كل ذلك يفلت منه، حتي كانت المرة الآخرة التي مات فيها، فإنه كان يختلف كبده، فلما مات أقام نساء بني هاشم عليه النوح شهرا. حسن بن علي را چندين بار زهر دادند و در هر مرتبه هم از اين مسموميت نجات پيدا كرد. تا اينكه در مرتبه آخر از دنيا رفت. وقتي از دنيا رفت، زنان بني هاشم يك ماه براي او در مدينه نوحهسرايي كردند. سياهپوشي يكساله زنان بني هاشم در سوگ امام حسن (عليه السلام) بعد ايشان از واقدي نقل ميكند: و قال الواقدي: و حدثنا عبدة بنت نائل عن عائشة قالت: حد نساء بني هاشم علي الحسن بن علي سنة. يك سال زنان بني هاشم در عزاي حسن بن علي لباس سياه بر تن كردند. ببينيد! يك ماه عزاداري كردند و يك سال لباس سياه بر تن كردند! آقاي حاكم نيشابوري هم همين تعبير را دارد و ميگويد: لما مات الحسن بن علي، أقام نساء بني هاشم النوح عليه شهرا. وقتي حسن بن علي از دنيا رفت، زنان بني هاشم يك ماه براي او در مدينه نوحهسرايي كردند. بعد هم از عايشه بنت سعد نقل ميكند: حدّ نساء الحسن بن علي سنة. زنان حسن بن علي يك سال لباس سياه پوشيدند. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص173 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص283 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج2، ص15 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص252 ـ المنتخب من ذيل المذيل للطبري، ص19 در رابطه با «حدّ نساء الحسن بن علي سنة»، آقايان بروند نگاه كنند كه معناي كلمه «حدّ» چيست؟ آقاي إبن منظور در لسان العرب و آقاي زبيدي در تاج العروس اين تعبير را دارند: و إحداد المرأة علي زوجها ترك الزينة. عزاي زن بر شوهرش اين است كه زينت كردن را ترك كند. إذا حزنت عليه و لبست ثياب الحزن و تركت الزينة و الخضاب. زماني كه به خاطر شوهرش محزون شد و لباس عزا بر تن كرد و زينت كردن و خضاب را ترك كرد. لسان العرب لإبن منظور، ج3، ص143 ـ تاج العروس للزبيدي، ج4، ص413 همچنين محقق مجمع الزوائد و منبع الفوائد هيثمي، در حاشيهاش ميگويد: حدت المرأة: حزنت و لبست ثياب الحزن. معناي عزاداري زن اين است: محزون شد و لباس عزا بر تن كرد. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج3، ص18 در كتابهاي شيعه و سني، در زمينه عزاداري براي امام حسين (عليه السلام)، روايات صحيح آمده است. البته آنچه كه براي ما حجت است، روايات ائمه معصومين (عليهم السلام) است كه عِدْل قرآن هستند. سياهپوشي زنان بني هاشم در سوگ امام حسين (عليه السلام) آقاي احمد بن محمد بن خالد برقي (متوفاي 274 هجري) كه در زمان امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بود، در كتاب المحاسن ميگويد: لما قتل الحسين بن علي (ع) لبسن نساء بني هاشم السواد. وقتي حسين بن علي (ع) كشته شد، زنان بني هاشم لباس سياه بر تن كردند. المحاسن لأحمد بن محمد بن خالد البرقي، ج2، ص420، ص195 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج3، ص238 اينها نشان ميدهد كه قضيه عزاداري و سياهپوشي در عزاي جعفر طيار (عليه السلام)، حمزه سيد الشهداء (عليه السلام)، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) يك أمر رايج و طبيعي بود. اينها چيزي نيست كه شيعيان، امروز بعد از 14 قرن درآورده باشند يا در زمان معز الدوله در سال 352 هجري رايج شده باشد. اين آقايان نه قدرت علمي دارند و نه فرصت دارند كه بخواهند بروند تحقيق كنند. اينها رفتهاند در دانشگاههاي عربستان سعودي، فقط ياد گرفتهاند كه عزاداري بدعت است، گريه كردن بدعت است، نوحهسرايي بدعت است، ذكر گفتن با تسبيح بدعت است، مجلس عزا گرفتن براي ائمه (عليهم السلام) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدعت است، جلسات شادي گرفتن براي ائمه (عليهم السلام) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدعت است، رفتن به كوه حراء بدعت است، دست زدن به پرده كعبه بدعت است، جشن ازدواج بدعت است و جشن تولد بچه بدعت است. هر چه كه اين آقايان آوردهاند و مطابق طبعشان نبود، براي كوبيدن شيعه، كلمه بدعت را به آن چسباندهاند. تا اين اندازه ميگويند كه اگر با تسبيح ذكر بگوييد، بدعت است. چرا؟ چون آقاي أبو بكر تسبيح نداشت و آقاي عمر هم تسبيح نداشت و با انگشتانش ذكر ميگفت. اينها اين مطالب را در دانشگاههاي عربستان سعودي و حوزههاي علميه ميخوانند و چيز ديگري ندارند. من در كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع كه در 6 ماه اول چاپ آن، حدود 110 هزار جلد چاپ شد، در بخش بدعت تلاش كردم كه به صورت مستند، بدعتها را ذكر كنم. مثلاً: اگر كسي بعد از ختم قرآن بگويد «صدق الله العظيم»، بدعت است؛ چون جناب أبو بكر و عمر بعد از ختم قرآن، «صدق الله العظيم» نميگفتند. اين نه تنها توهين به شيعه است، در حقيقت توهين به تمام أهل سنت است. همچنين ميگويند: اگر قرآن به صورت دستهجمعي خوانده شود، بدعت است. صلوات فرستادن بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قبل و وسط اذان و بعد از اذان بدعت است. من براي اين بحث بدعت، خيلي وقت گذاشتم. چون خيلي حساس بودم و ميخواستم از 50 ، 60 مورد از بدعتهايي را كه اينها گفتهاند ذكر كنم و اين گفتارشان هم عين بدعت است. اينكه مثلاً اينها ميگويند: كسي حق ندارد در قبل و وسط و بعد از اذان بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صلوات بفرستد. ضد قرآن و سنت است و خودش بدعت است. قرآن صراحتاً ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا سوره أحزاب/آيه56 و مقيد نكرده است كه صلوات فرستادن بايد سر نماز يا قبل از نماز يا بعد از نماز باشد يا قبل از اذان و وسط اذان و بعد از اذان باشد. صلوات، ذكر خداست. در اسلام، حتي اگر كسي ميخواهد وارد توالت شود، 73 دستور داده شده است براي آداب توالت. در اسلام آمده است كه حتي در توالت هم ميتوانيد ذكر خداوند را بگوييد و از خداوند غافل نشويد. آنوقت اين آقا ميگويند شما نبايد در وسط اذان بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صلوات بفرستيد. جالب اين است كه آقاي احمد زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه در كتاب فتنة الوهابية، صفحه 19 ميگويد: محمد بن عبد الوهاب دستور داده بود صلوات فرستادن بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در وسط اذان ممنوع و حرام است. در رياض، يك پيرمرد مؤذن و نابينايي بود و بالاي مأذنه رفته بود تا اذان بگويد. وقتي رسيد به ذكر «أشهد أن محمد رسول الله»، صلوات فرستاد. محمد بن عبد الوهاب دستور داد اين پيرمرد نابينا را از بالاي مأذنه پايين كشاندند و گردنش را جلوي چشم مردم زدند به جرم صلوات فرستادن بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم). نام اين را گذاشتهاند اسلام راستين و اسلام محمدي و غير از خودشان را مسلمان نميدانند. آقاي زيني دحلان كتابي دارد به نام الدرر السنية في نقد عقائد الوهابية كه من به بينندگاني كه زبان عربي ميدانند، توصيه ميكنم اين كتاب را نه يكبار، نه دو بار، دهبار و 20 بار مطالعه كنند. چون نويسندهاش مفتي مكه مكرمه است و خودش هم حدود 125 سال قبل در سال 1305 هجري قمري از دنيا رفت. ايشان كاملاً با عقائد وهابيت در عربستان سعودي آشنا بود و از نزديك لمس كرده است. ايشان در كتاب الدرر السنية في نقد عقائد الوهابية، صفحه 64 ميگويد: اگر كسي ميخواست وارد آيين وهابيت شود، بايد 5 شهادت بر زبان جاري ميكرد: 1. أشهد لا إله إلا الله 2. أشهد أن محمد رسول الله آن شخص هر چقدر ميگفت كه من أهل نماز هستم و هر روز در نماز، چندين بار ميگويم «أشهد أن محمد عبده و رسوله» و حج ميروم، ولي به او گفته ميشد: حج قبلي را در حال شرك انجام دادهاي و الآن كه با ورود به وهابيت، تازه مسلمان شدهاي، بايد دوباره حج انجام دهي. 3. شهادت بدهد كه قبلاً مشرك بوده و با ورود به آيين وهابيت، مسلمان شده است. 4. شهادت بدهد كه پدر و مادرش كه از دنيا رفتهاند، توفيق وهابي شدن نداشتهاند و مشرك از دنيا رفتهاند و حق طلب مغفرت براي آنها را ندارد. 5. شهادت بدهد كه تمام علماء گذشته كه از دنيا رفتهاند، توفيق وهابي شدن نداشتهاند و مشرك از دنيا رفتهاند و حق طلب مغفرت براي آنها را ندارد. زيني دحلان ميگويد: اگر كسي اين 5 شهادت را بر زبان جاري ميكرد، او را به عنوان يك مسلمان ميپذيرفتند و اگر نميگفت، گردنش را ميزدند. * * * * * * * آقاي محسني اين يك بياحترامي به أهل سنت است. أبو بكر و عمر و عثمان كه خلفاء قبل بودند هم وهابي نشده بودند، آيا آنها هم مشرك از دنيا رفتهاند؟ استاد حسيني قزويني اين را بايد از آنها سؤال كرد كه آيا وهابي شدهاند يا خير؟ علي أي حال، عجيب است و خيلي عجيب است. آن وقت اينها ميآيند در اين شبكهشان و ميگويند: «به ما ميگويند وهابي! كجاي ما وهابي است؟». اگر كسي الفباي وهابيت را خوانده باشد، ميداند كه تمام وجود شبكه نور دلالت بر وهابي بودن آنها دارد. در كجاي اسلام آمده است كه اين عزاداريها بدعت است؟ در كجا آمده است كه مجلس عزا گرفتن براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدعت است؟ در كجاي اسلام آمده است كه اگر كسي براي بچهاش جشن تولد بگيرد، بدعت است؟ بنده خودم شخصاً چندين بار اين مطالب را از اينها شنيدهام كه اگر كسي براي بچهاش جشن تولد بگيرد، بدعت است! وهابي بودن كه شاخ و دم ندارد. اگر بنا بود شاخ و دم داشته باشد، شما بايد هزار و يك شاخ و دم ميداشتيد. * * * * * * * آقاي محسني سيره معصومين (عليهم السلام) در گريه و عزاداري بر امام حسين (عليه السلام) چگونه بوده است؟ استاد حسيني قزويني ما روايات متعدد و صحيح السندي از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) داريم كه در عزاي امام حسين (عليه السلام) گريه و عزاداري كرده و براي مردم روضه خوانده است؛ از وقتي كه امام حسين (عليه السلام) به دنيا آمد و وقتي كه 6 ماهه بود و وقتي بزرگ شد و 4 ، 5 ساله شد. اينها در منابع أهل سنت به وفور آمده است و اينها را قبلاً مفصل عرض كردهايم. گريه أمير المؤمنين (عليه السلام) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در عزاي امام حسين (عليه السلام) در رابطه با آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده است كه به هنگام برگشتن از جنگ صفين، وقتي در حال عبور از كربلاء بود، كنار شط فرات ايستاد و فرمود: إصبر أبا عبد الله! إصبر أبا عبد الله! راوي ميگويد: عرض كردم كه يا علي! اين چه عبارتي است كه فرموديد؟ أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: دخلت علي النبي صلي الله عليه و سلم ذات يوم و عيناه تفيضان، قلت: يا نبي الله! أغضبك أحد؟ ما شأن عينيك تفيضان؟ قال: بل قام من عندي جبريل قبل، فحدثني أن الحسين يقتل بشط الفرات، قال: فقال: هل لك إلي أن أشمك من تربته؟ قال: قلت: نعم، فمد يده فقبض قبضة من تراب، فأعطانيها، فلم أملك عيني أن فاضتا. روزي خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رفتم و ديدم چشمان آن حضرت اشك آلود است و عرض كردم: اي نبي خدا! آيا كسي تو را غضبناك كرده است؟ چه شده است كه اينگونه گريه ميكني؟ حضرت فرمود: نه، الآن جبرئيل نزد من بود و به من خبر داد كه حسين را كنار شط فرات ميكشند و گفت: آيا ميخواهي تربت حسين را بو كني؟ گفتم: بله. جبرئيل دستش را دراز كرد و مشتي از تربت كربلاء آورد و تحويل من داد. وقتي به آن تربت نگاه كردم، نتوانستم مالك چشمانم شود و قطرات اشك از چشمانم سرازير شد. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج1، ص85 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص298 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص106 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص188 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص217 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج8، ص632 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص407 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص300 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص102 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر الهيثمي، ص193 اين در كتاب كافي و بحار الأنوار نيست، بلكه در كتابهاي معتبر أهل سنت است. وقتي آقاي هيثمي اين خبر را نقل ميكند، ميگويد: رواه أحمد و أبو يعلي و البزار و الطبراني و رجاله ثقات. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص187 شكايت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از قاتلين امام حسين (عليه السلام) در منابع أهل سنت، جناب شافعي مغازلي نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: تحشر إبنتي فاطمة يوم القيامة و معها ثياب مصبوغة بالدم، فتتعلق بقائمة من قوائم العرش فتقول : يا عدل! يا جبار! أحكم بيني و بين قاتل ولدي، ، فيحكم لإبنتي و رب الكعبة! دخترم فاطمه در روز قيامت محشور ميشود در حاليكه لباسي آغشته به خون به همراه دارد و از يكي از ستونهاي عرش آويزان ميكند و ميفرمايد: اي عدل! اي جبار! بين من و قاتلين فرزندم حكم كن. سپس حضرت ميفرمايد: قسم به خداي كعبه! به نفع دخترم حكم ميشود. المناقب لإبن المغازلي، ص66 پاداش بهشت، براي عزاداران ائمه (عليهم السلام) در رابطه با عزاداري براي ائمه (عليهم السلام) هم در كتابهاي آقايان أهل سنت آمده است و خود امام حسين (عليه السلام) در روايتي ميفرمايد: من دمعت عيناه فينا دمعة أو قطرت عيناه قطرة، آتاه الله عزوجل الجنة. هر كسي يك قطره از چشمش به خاطر ما اشك بريزد، خداوند بهشت را به او ميدهد. ذخائر العقبي لأحمد بن عبد الله الطبري، ص19 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص117 عزاداري امام سجاد (عليه السلام) براي امام حسين (عليه السلام) در منابع معتبر أهل سنت از امام سجاد (عليه السلام) نقل شده است كه بعد از واقعه عاشوراء، قطرات اشكش بند نميآمد. برخي عرض كردند: يابن رسول الله! خودتان را زياد اذيت ميكنيد و نفستان را هلاك ميكنيد. حضرت فرمود: لا تلوموني، فإن يعقوب عليه السلام فقد سبطا من ولده، فبكا، حتي إبيضت عيناه من الحزن و لم يعلم أنه مات و قد نظرت إلي أربعة عشر رجلا من أهل بيتي يذبحون في غداة واحد، فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا؟ مرا ملامت نكنيد. حضرت يعقوب (عليه السلام) كه 12 فرزند داشت، يكي از فرزندانش گم شد و گريه كرد تا اينكه چشمانش از شدت گريه و ناراحتي كور شد، در حاليكه خبري از مردنش نداشت. ولي من چگونه گريه نكنم كه 14 نفر از أهل بيتم را در يك روز ذبح كردند. شما تصور ميكنيد غم اينها از قلب من بيرون رفتني است؟ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج20، ص399 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص386 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج9، ص125 در روايت هم آمده است كه امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: كان أبي علي بن الحسين يقول: أيما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين و من معه حتي يسيل علي خديه، بوأه الله في الجنة غرفا. پدرم علي بن حسين ميگفت: هر مومني كه در مصيبت شهادت حسين و يارانش گريه كن تا اينكه اشك بر گونههايش جاري شود، خداوند او را در غرفهاي از بهشت جاي ميدهد. ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج3، ص102 امام صادق (عليه السلام) هم ميفرمايد: إن يوم عاشوراء أحرق قلوبنا و أرسل دموعنا و أرض كربلاء أورثتنا الكرب و البلاء، فعلي مثل الحسين فليبك الباكون، فإن البكاء عليه يمحو الذنوب أيها المؤمنون. روز عاشوراء قلب ما را آتش زده است و اشكهاي ما را جاري ساخته و زمين كربلاء، بلا و مصيبت را براي ما به ارث گذاشت. پس گريه كنندگان بايد بر كسي مانند حسين گريه كنند. اي مؤمنين! گريه بر حسين، گناهان را محو ميكند نور العين في مشهد الحسين لأبو اسحاق الإسفرايني، ص84 * * * * * * * آقاي محسني بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) در روز عاشوراء، چه اتفاقاتي افتاد؟ هم نظر إبن تيميه و هم نظر بزرگان أهل سنت را در اين رابطه بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني يكي از مسائلي كه شايد خيلي از عزيزان از مداحان يا منبريها شنيده باشند، اتفاقاتي است كه بعد از عاشوراء در عالم هستي رخ داد؛ مانند تيره شدن آسمان و باريدن خون و جاري بودن خون در زير هر سنگ و غيره. ما ميخواهيم بدانيم كه آيا اينها فقط براي مداحان و روضهخوانهاست يا اين مسائل در منابع أهل سنت هم آمده است؟ نظر إبن تيميه در مورد اتفاقات در عالم، بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) در مورد نظر إبن تيميه، آقايان ميتوانند مراجعه كنند به منهاج السنة إبن تيميه كه در حقيقت به تعبير آقاي سقاف، منهاج البدعة است. ايشان در اين كتاب ميگويد: كثيراً مما روي في ذلك كذب، مثل كون السماء أمطرت دما، فإن هذا ما وقع قط في قتل أحد. بيشتر آنچه كه در اين مورد روايت شده، دروغ است؛ مانند باريدن خون از باران. اين موارد در كشته شدن كسي واقع نميشوند. و مثل كون الحمرة ظهرت في السماء يوم قتل الحسين و كذلك قول القائل: ما رفع حجر في الدنيا إلا وجد تحته دم عبيط، هو أيضا كذب بين. و مانند سرخ شدن آسمان در روز قتل حسين و همچنين اينكه ميگويند: هيچ سنگي در دنيا برداشته نشد، مگر اينكه در زيرش خون لخته شدهاي وجود داشت. اينها دروغي آشكار است. منهاج السنة لإبن تيمية، ج4، ص560، تحقيق دكتر محمد رشاد سالم من چند نمونه از اتفاقاتي كه در عالم رخ داده است را به صورت خلاصه بيان ميكنم: نمونههايي از اتفاقات در عالم، بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) نمونه اول: برخورد ستارگان با يكديگر در معتبرترين منابع أهل سنت مانند تاريخ الإسلام ذهبي و تهذيب الكمال في أسماء الرجال مزي آمده است كه بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام)، ستارگان آسمان با همديگر برخورد كردند. عيسي بن حارث الكندي ميگويد: لما قتل الحسين، مكثنا سبعة أيام، إذا صلينا فنظرنا إلي الشمس علي أطراف الحيطان، كأنها الملاحف المعصفرة و نظرنا إلي الكواكب يضرب بعضها بعضا. وقتي حسين كشته شد، تا هفت روز، وقتي به آسمان نگاه ميكرديم، آسمان را مانند لحاف رنگين و قرمز ميديديم و ستارگان را ميديديم كه گويا با همديگر برخورد ميكردند. تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص433 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص15 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص227 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص312 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص114 اين مطالب از كتابهايي است كه من گمان نميكنم هيچ أهل سنتي در اعتبار آنها شبهه داشته باشد. نمونه دوم: گريه كردن آسمان در بعضي از روايات آمده است كه إبن سيرين ميگويد: لم تبك السماء علي أحد بعد يحيي بن زكريا، إلا علي الحسين بن علي. بعد از يحيي بن زكريا، آسمان بر كسي گريه نكرد، جز بر حسين بن علي. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص312 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص225 نمونه سوم: خون گريستن آسمان آقاي نضرة ازدية ميگويد: لما قتل الحسين بن علي مطرت السماء دما. وقتي حسين كشته شد، آسمان خون گريه كرد. الثقات لإبن حبان، ج5، ص487 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص227 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص433 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص312 باز هم در سير أعلام النبلاء، جلد 3، صفحه 312 آمده است: لما قتل الحسين، مطرنا مطرا كالدم علي البيوت و الجدر. وقتي حسين كشته شد، از آسمان باراني ميآمد كه مانند خون بود كه بر در و ديوار ميباريد. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص228 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص433 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص16 نمونه چهارم: سياه شدن آسمان و ديده شدن ستارگان در روز در بعضي از روايات آمده است: لما قتل الحسين، إسودت السماء و ظهرت الكواكب نهارا، حتي رأيت الجوزاء عند العصر و سقط التراب الأحمر. وقتي حسين كشته شد، آسمان سياه و تاريك شد و ستارگان آشكار شدند. به قدري آسمان تاريك شده بود كه در هنگام عصر، ستاره جوزاء را ديدم و خاكهاي قرمز از آسمان ميباريد. تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص432 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص226 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص305 نمونه پنجم: سرخ شدن آسمان در بعضي از روايات آمده است: إحمرت آفاق السماء بعد قتل الحسين بستة أشهر، نري ذلك في آفاق السماء كأنها الدم. وقتي حسين كشته شد، تا 6 ماه آسمان به رنگ قرمز شد و وقتي به آسمان نگاه ميكرديم، مانند خون بود. تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص432 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص312 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص15 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص154 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج6، ص31 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص227 نمونه ششم: جاري شدن خون از ديوار در تهذيب الكمال في أسماء الرجال مزي، جلد 6، صفحه 434 اين تعبير آمده است: وقتي سر حسين را به كوفه آوردند و در دار الإماره قرار دادند: لما جئ برأس الحسين فوضع بين يديه، رأيت حيطان دار الامارة تسايل دما. ديدم كه از ديوارهاي دار الإماره خون جاري ميشود. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص229 نمونه هشتم: خورشيد گرفتگي در بعضي از روايات آمده است: لما قتل الحسين بن علي، كسفت الشمس كسفة، بدت الكواكب نصف النهار. وقتي حسين بن علي كشته شد، خورشيد گرفتگي شد و ستارگان در وسط روز در آسمان ظاهر شدند. تلخيص الحبير لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص84 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص433 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص228 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص197 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج3، ص337 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص114 نمونه نهم: وجود خون لخته در زير سنگهاي بيت المقدس آقاي امام زهري (متوفاي 124 هجري) كه براي أهل سنت جايگاه ويژهاي دارد، ميگويد: لما قتل الحسين بن علي (رضي الله عنه)، لم يرفع حجر ببيت المقدس إلا وجد تحته دم عبيط. وقتي حسين بن علي (رضي الله عنه) كشته شد، هر سنگي را كه در منطقه بيت المقدس بلند ميكردند، خون لخته وجود داشت. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص196 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص113 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14 ص229 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص434 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص314 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص305 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص16 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص219 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص388 جالب اين است كه وقتي در مجلس وليد بن عبد الملك اين قضيه را نقل كردند، گفتند: چه كسي از اين قضايا اطلاع دارد؟ گفتند: آقاي زهري. آقاي زهري را آوردند و گفت: بله، من يقين دارم و بررسي كردم كه بعد از شهادت حسين بن علي، در منطقه بيت المقدس، هر سنگي را كه برميداشتند، در زير آن خون لخته شدهاي وجود داشت. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص305 در بعضي از منابع هم آمده است كه جناب آقاي عبد الملك همچنين قضيهاي را شنيده بود و خواست تحقيق بكند و يك نفر را به اطراف منطقه بيت المقدس، فلسطين فعلي فرستاد و از آقاي رأس الجالوت، از علماء بزرگ يهود سؤال كردند: آيا در زمان شهادت حسين بن علي در سال 61 هجري، در روز 10 و 11 محرم، اتفاقي در اينجا افتاده بود؟ قال رأس الجالوت: ما كشف يومئذ حجر إلا وجد تحته دم عبيط. رأس الجالوت گفت: در آن روز، هيچ سنگي برداشته نشد، مگر اينكه در زيرش خونه لختهاي وجود داشت. تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص16 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص230 ـ معرفة الصحابة لأبو نعيم الإصفهاني، ج2، ص662 * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : به نظر من خيلي ارزش ندارد كه وقت اين برنامه را به شبكه نور و ظلمت اختصاص بدهيد و جوابگوي شبههافكنيهاي اينها شويد. واقعاً اينها ارزش اين صحبتها را ندارند. اگر امكان دارد، وقت برنامه مفيد را تقسيم كنيد به پاسخ به شبهههاي كليدي. مثلاً چند شب در مورد بدعت صحبت كنيد تا واضح و روشنتر شود. ما بيشتر نياز داريم كه به شبهات واقعي پاسخ داده شود و با آنها آشنا شويم و بتوانيم موارد حقيقي را از زبان شما بشنويم. بحثها طوري مديريت شود كه ساير بحثهاي اساسي هم گفته شود. جواب 1 : اگر به زندگي ائمه (عليهم السلام) مراجعه بفرماييد، چه امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) و حتي آقا امام عسكري (عليه السلام)، وقتي ميشنوند كسي در منطقهاي شبههاي را مطرح ميكند، يا خودشان به صورت مستقيم يا توسط شاگردانشان به پاسخگويي ميپردازند. الآن اين شبكه ظلمت، شايد تنها شبكه فارسي زبان است كه شمشير را عليه أهل بيت (عليهم السلام) و شيعه از رو بسته است. شما اگر برنامههاي بنده را پيگيري كرده باشيد، توصيه بنده به دوستان و شاگردانم هم اين است كه اگر ميخواهند وارد پاسخگويي به شبهات شوند، بايد 3 مسئله را رعايت كنند. گرچه روش بنده اين است و شايد بر خلاف روش ديگران باشد و روش ابداعي و تجربي بنده است. هر كسي ميخواهد براي أهل بيت (عليهم السلام) كار بكند، بايد اين 3 شاخصه را داشته باشد: 1. در تبيين حقايق أهل بيت (عليهم السلام) باشد و أدله حقانيت أهل بيت (عليهم السلام) را مطرح كند؛ مثلاً حديث ثقلين و حديث غدير را مطرح كند و استدلال بكند. 2. پاسخگويي به شبهات؛ مثلاً در حديث غدير، دهها شبهه وجود دارد و بايد اين شبهات مطرح شود و پاسخ داده شود و در رابطه با حديث ثقلين شبهه وجود دارد و مطرح شود و پاسخ داده شود. 3. وارد كردن شبهه. امروز در اين دنياي پر غوغا و در اين دنياي ارتباطات و در اين دنيايي كه وهابيت با 40 هزار سايت اينترنتي به جنگ با ما آمدهاند و 300 ماهواره در اختيارشان است عليه ما، اگر كسي بخواهد كار اساسي و ريشهاي بكند، بايد اين مثلث مقدس (تبيين حقايق أهل بيت (عليهم السلام)، پاسخگويي به شبهات و وارد كردن شبهه) را رعايت كند. * * * * * * * سؤال 2 : يكي از تلويزيونهاي مرتدّ و ضد دولتي و ضد اسلامي، هفته پيش كليپي نشان داد از مسجد زاهدان كه آقاي عبد الحميد سني مذهب ايراداتي ميكردند به دولت كه به ما امكانات نميدهند و اين تلويزيون داشت به نفع خودش، توهيناتي ميكرد. من اين را ربط ميدهم به برنامه قبل شما كه آقاي مهديلو كه خودش را استاد دانشگاه معرفي كردند و ضمن سؤالاتي تكراري از جناب آقاي دكتر قزويني، گفت: «80٪ دانشجويان من سني هستند». پس اعتراضات آن آقا و آن تلويزيون و صحبتهاي اين آقاي استاد، با هم تناقض دارد. اينها با مطرح كردن اين حرفها ميخواهند امتيازات بيشتري بگيرند. جواب 2 : جالبتر اين است كه وقتي ما در مكه مكرمه بوديم، جلسهاي داشتيم كه بيش از 100 نفر از علماء أهل سنت ايران، از سيستان و بلوچستان و هرمزگان و خراسان در آنجا بودند؛ حتي جناب آقاي فاروقي امام جمعه بيرجند هم در آنجا تشريف داشت. در آنجا با يكي از سران وهابي به نام دكتر غامدي نشستي داشتيم. آقاي دكتر غامدي گفت: «ما شنيدهايم كه در ايران، سنيها مسجد ندارند و سنيها آزادي ندارند». مثلاً از يكي از امام جمعهها پرسيد: «آيا به شما اجازه ميدهند كه در ايران نماز جمعه بخوانيد؟». از ديگري سؤال كرد: «شما چه كاره هستيد در ايران؟ گفت: استاد هستم و در دانشگاه تدريس ميكنم». دكتر غامدي گفت: «من باور نميكنم». همه علماء أهل سنت و كساني كه در اين جلسه بودند، كارت علمي استادي خود را درآوردند به آقاي پروفسور غامدي نشان دادند كه مثلاً در آموزش و پرورش فلان شهر و يا در فلان دانشگاه تدريس دارند و ديگري ميگفت من امام جمعه فلان شهر هستم. خود آقاي دكتر غامدي مبهوت ماند و گفت: «به ما به گونهاي ديگر نقل ميكنند از ايران، ولي شما با اين كارتان، همه شنيدههاي ما را به باد داديد». * * * * * * * سؤال 3 : آيه 48 سوره بقره كه ميفرمايد: وَ اتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ يُنْصَرُونَ در مورد شفاعت است و گفته شده است: بترسيد از روزي كه هيچ جزا داده نشود شخصي به جاي شخص ديگر و هيچ پذيرفته نشود شفاعت كسي و هيچ فدايي عوض شخص نخواهد گرفت و هيچ فريادرسي نخواهد بود. در مورد شفاعت در اين آيه توضيح بفرماييد. جواب 3 : اگر ما يك آيه را بگيريم و از آيات ديگر غفلت كنيم، درست نيست. يكي از ويژگيهاي كفار و منافقين اين بود: يومنون ببعض الكتاب و يكفرون ببعض. در بعضي از آيات آمده است: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا بگو: همه شفاعت براي خداست. سوره زمر/آيه44 لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيع به غير خدا، ولي و شفيعي برايشان نيست. سوره انعام/آيه51 مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لَا شَفِيعٍ شما به غير خدا، سرپرست و شفيعي نداريد. سوره سجده/آيه4 از طرف ديگر هم در سوره بقره، آيه 255 آمده است: مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ كيست آن كس كه نزد خدا، بدون اذن خدا شفاعت كند؟ در سوره يونس، آيه 3 آمده است: ما مِنْ شَفيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِه هيچ شفيعي نيست مگر بعد از اذن خداوند. در سوره نجم، آيه 26 آمده است: وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْني شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضي و چه بسيار فرشته در آسمانها كه شفاعتشان هيچ دردي را دوا نميكند، مگر بعد از آنكه خدا اذن دهد و براي هر كس كه بخواهد و بپسندد اجازه دهد. در سوره سبأ، آيه 23 آمده است: وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ و نزد خدا شفاعت سودى ندارد، مگر از كسى كه به وى اجازه آن داده شود. اين آيات چيست؟ آقايان وهابي فقط اين آيه را عَلَم كردهاند: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا بگو: همه شفاعت براي خداست. سوره زمر/آيه44 اينها نمونههايي از آيات بود كه ما خوانديم. اما در مورد شرايط شفاعت، در سوره مريم، آيه 87 ميفرمايد: لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا شفاعتى ندارند، مگر اينكه از خداى رحمان پيمانى گرفته باشند. يعني كساني كه با خداوند عهد و پيمان دارند و با خدا رابطه دارند و رابطهشان را با خداوند قطع نكردهاند و با ايمان از دنيا رفتهاند، به شفاعت ميرسند. در سوره طه، آيه 109 هم آمده است: يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً در آن روز شفاعت سودى ندارد، مگر از كسى كه خداى رحمان اجازه شفاعتش داده باشد و سخن او را در شفاعت بپسندد. يا: إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ مگر كسي كه خداوند او را مورد رحمت قرار دهد. سوره دخان/آيه42 ما دهها آيات ديگر داريم، ولي وهابيت همين 2 آيه را در ماهواره ميآورند كه شفاعت چنين است و چنان است. بله، آقاي إبن تيميه و محمد بن عبد الوهاب ميگويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حق شفاعت دارد و ميتواند شفاعت كند و خداوند اين اختيار را به او داده است و از طرفي هم گفته است تو حق شفاعت نداري. مانند اين است كه شما مهماني را دعوت كنيد به خانهتان و سفره مفصلي را پهن كنيد و بگوييد كه شما حق خوردن نداريد. چون مسئله شفاعت را در جلسات قبلي هم مطرح ميكردند، من هم خواستم اين قضيه را يكسره كنم و جواب بدهم تا ديگر سؤال نكنند. * * * * * * * سؤال 4 : 1. برنامههايتان در چه زماني پخش ميشود؟ 2. شبكه ظلماني نور، امروز در مورد نهج البلاغه كه عبد الله حيدري صحبت ميكرد، اين شبهه را وارد كرد: أمير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه فرمودهاند: اين مقام، براي من از آب دماغ بز بدتر است و من به اينها دل نبستهام. اگر مقام امامت از سوي خداوند است و براي ايشان است، چرا همچنين حرفي زده است؟». لطفاً به اين شبهه پاسخ بفرماييد. جواب 4 : 1. در شبهاي دوشنبه و شبهاي جمعه از ساعت 21 إلي 23 به صورت زنده در خدمت شما عزيزان هستيم و 8 ساعت بعد، تكرار اول برنامه است و 16 ساعت بعد هم تكرار دوم برنامه است. 2. أمير المؤمنين (عليه السلام) اين مطلب را در خطبه شقشقيه مطرح ميكند. اين كارشناس اين شبكه هم سوراخ دعا را گم كرده است. يك آقايي شنيده بود كه يك عالمي در بالاي منبر گفته بود: وقتي ميخواهيد سر سفره افطار بنشينيد و افطار كنيد، بگوييد: أللهم لك صمت و علي رزقك أفطرت: خدايا! براي تو روزه گرفتم و با روزي تو هم افطار ميكنم. اين آقا هم به دستشويي رفته بود و اين ذكر را ميخواند و شخصي هم اين را شنيد و گفت: سوراخ دعا را گم كردهاي. اين آقاي حيدري هم سوراخ دعا را گم كرده است و چيزي را ياد گرفته و در كتاب خوانده، ولي نميداند چه كار كند. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه شقشقيه ميفرمايد: و لألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عفطة عنز. دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله بىارزشتر است. أمير المؤمنين (عليه السلام) نميفرمايد كه خلافت، از آب دهان بز بيارزشتر است. من عين عبارت آقاي حيدري را ضبط كردهام كه ميگويد: علي ميگويد: «امامت در نزد من، از آب دهان بز بيارزشتر است. اگر امامت يك منصب إلهي است، چطور علي ميگويد از آب دهان بز، بيارزشتر است». اي آدم بيسواد! أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: و لألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عفطة عنز. يعني اين دنيايي كه شما به آن چسبيدهايد و هر جنايتي را به خاطر آن مرتكب ميشويد، اين دنياي شما در نزد من، از آب دهان بز بيارزشتر است. اين چه ارتباطي به بحث خلافت دارد؟ چه ارتباطي به بحث امامت دارد؟ اين آقا سوراخ دعا را گم كرده است و چيزي را شنيده و اينگونه مطرح ميكند. مضافاً كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در همين خطبه، قبل از اين ميفرمايد: أما و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما أخذ الله على العلماء أن لا يقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم، لألقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكأس أولها و لألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عفطة عنز. سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد! اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود و ياران حجّت را بر من تمام نمىكردند و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مىساختم و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مىكردم، آنگاه مىديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله بىارزشتر است. ميفرمايد اگر من خلافت را پذيرفتم، به خاطر اين بود كه خداوند از من عهد گرفته است؛ يعني خداوند دستور داده است به اين كار و اگر اين مسئوليت از طرف خداوند نبود، زير بار خلافت نميرفتم. اين آقا اولش را نميخواند و آخرش را با ترجمه فارسي ميخواند و عبارت عربي را نميخواند. من از ايشان تقاضا ميكنم كه دوباره اين مطلب را ببيند. تنها اين خطبه نيست، أمير المؤمنين (عليه السلام) در دهها خطبه ديگر، بحث امامت و خلافتشان را مطرح كرده است و ما هم اين را بارها در جلسات قبلي مفصل مطرح كردهايم. * * * * * * * سؤال 5 : موارد مفصلي در مورد توسل هست. در سالهاي أخير، مخالفان توسل با انتشار كتابهايي، توسل به صالحان را نوعي اختلاف ميان سني و شيعه تلقي ميكنند. در حاليكه اختلاف در اين موضوع، ربطي به تسنن و شيعه ندارد. بلكه اختلافي است ميان پيروان إبن تيميه و ديگر فرقههاي اسلامي. لذا اگر إبن تيميه و پيروان نوظهور او را به شمار نياوريم، كليه فرقههاي اسلامي، هيچ اختلافي با هم در اصل توسل ندارند. براي نمونه عرض كنم ما كه در اردبيل هستيم كه مركز حسينيهها در ايران است، در همين نزديكي، شهري است كه همهشان أهل تسنن و شافعي هستند و اينها پابهپاي شيعيان در همين ماه محرم عزاداري كردند و مجالس سوگواري داشتند و هيچگونه با شيعيان اختلافي نداشتند. حتي من با امام جماعتشان كه صحبت كردم، ايشان فقط يك گلايه داشتند كه من به شما برسانم و گفتند: «ما را با وهابيها قاطي نكنيد. اگر ما به اين خلفاء سهگانه احترام ميگذاريم، بنا به تائيد أهل بيت (عليهم السلام) است كه احترام ميگذاريم. اگر ما روزي بفهميم مورد تائيد أهل بيت (عليهم السلام) نيستند، ما اينها را قبول نداريم». حتي حاضر هستند از آنها مصاحبه شود و فيلم مراسم عزاداريشان را بفرستند تا از شبكه جهاني ولايت پخش شود. در اين مورد صحبت بفرماييد. جواب 5 : ما آمادگي داريم و شما لطف كنيد فيلم عزاداري عزيزان أهل سنت را در اردبيل و خلخال براي ما بفرستيد و اگر نوارهايي از اينها به صورت مستند براي ما بيايد و صحبتهاي علماء أهل سنت را بدهيد، ما قطعاً پخش ميكنيم. ما نه تنها مانعي نميبينيم، بلكه با كمال ميل اينها را پخش ميكنيم. اين را هم بارها گفتهايم كه ما أهل سنت را جداي از وهابيت ميدانيم. نه تنها أهل سنت را، بلكه بنده با توجه به ارتباطاتي كه با وهابيها داشتهام، خود وهابيها را 2 دسته ميدانم. يك دسته از اينها واقعاً افراطي و تكفيري هستند و شيعه را كافر ميدانند، حتي سني را هم كافر ميدانند و برايشان فرقي نميكند. الآن اين نيروهايي كه از عربستان سعودي به عراق آمدهاند، در اين انفجارها، چقدر از عزيزان أهل سنت را از بين بردهاند؟ وقتي كنار يك پاسگاه و اداره و وزارتخانه ميآيند حدود 250 نفر از عزيزان را به خاك و خون ميكشند، از اين تعداد، حدود 70 ، 80 نفرشان از أهل سنت هستند. من معتقدم حتي خود وهابيها هم حدود 90 درصدشان أهل منطق و حرف و گفتوگو هستند و مؤدب هستند. مثلاً آقاي دكتر دُحيش كه از شخصيتهاي طراز اول مكه است و ملك فهد بارها به ديدن او ميرفت و بارها هم ما به منزل ايشان رفتهايم و بحث كردهايم، شخصي مؤدب و متين و منطقي است. آقاي دكتر بن عبيد و آقاي دكتر عبد الوهاب هم عضو هيئت كبار علماء عربستان سعودي هستند و منصوب از طرف ملك فهد و ملك عبد الله هستند، ولي ادبي كه نسبت به شيعه دارند، 50 برابر آن ادبي است كه علماء أهل سنت در ايران نسبت به شيعه دارند. من نميخواهم نسبت به علماء أهل سنت ايران جسارت كنم، ولي هر محبتي كه اين عزيزان نسبت به شيعه دارند، اين آقاي دكتر عبد الوهاب، 50 برابر اينها نسبت به شيعه احترام ميگذارد. ما هر وقت به منزل ايشان ميرويم، با اينكه خادم دارد، ولي خودش شخصاً از ما پذيرايي ميكرد. آقاي شيخ عاتق كه از فرماندهان رده بالاي ارتش عربستان سعودي بود و بعد از بازنشسته شدن، حدود 50 ، 60 جلد كتاب نوشته، ما هم چندين بار در منزل ايشان سحري خوردهايم. حتي در يك ماه رمضان با تعدادي از وهابيهاي تندرو در منزل ايشان مناظره ميكرديم و ايشان از اول تا آخر، از من طرفداري كرد و ميگفت حق با ايشان است و حرف ايشان درست و منطقي است. من هم در آن جلسه، عباراتي را كه ميخواندم، جلد و صفحه منبع را هم ذكر ميكردم و ايشان گفت: «من در عمر خودم نديدهام كسي از علماء شيعه و سني، اينطور مطلب بگويد و جلد و صفحه را هم بگويد». ما اينها را از وهابيت تندرو استثناء ميكنيم. ما اگر بگو و مگو و دعوا داريم، با وهابيها تكفيري است و با كساني كه ناصبي هستند و در ماهوارههايشان رسماً ميگويند: «كساني كه به خانه خدا رفتند و بعد هم به بتخانه بقيع براي زيارت ائمه رفتند، حجشان باطل است». ما اينها را افراطي و ناصبي ميدانيم و اينها را اصلاً مسلمان نميدانيم و اينها را متعهد به لا إله إلا الله نميدانيم. * * * * * * * سؤال 6 : 1. يك مقتل خوب كه به زبان فارسي باشد، براي ما معرفي كنيد. 2. كتاب الغارات چيست؟ من اين را چند بار شنيدهايم و دنبال آن هم گشتهام، ولي پيدا نكردهام. جواب 6 : 1. بنده بارها گفتهام كه بهترين مقتلي كه انسان ميتواند در ماه رمضان بخواند و روزهاش هم باطل نشود، نفس المهموم شيخ عباس قمي (ره)، صاحب مفاتيح الجنان است. چند نفر هم اين كتاب را ترجمه كردهاند و اين بهترين كتاب است. مرحوم محدث قمي (ره) هر موضوعي را كه آورده، سند داده است و هر مقتلي را كه از طبري و إبن أثير و اللهوف نقل كرده، سند داده است. من در حوزه علميه هم به طلبهها همين كتاب را توصيه ميكنم. ترجمه اين كتاب هم به زبان فارسي به نام «در كربلاء چه گذشت؟»، «واقعه كربلاء»، «حماسه كربلاء» و «دمع السجوم» ميباشد و به زبان فرانسوي با ترجمه خانم فريده مهدوي است. كتابي هم نوشته شده به نام موسوعة مقتل العصومين كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) شروع كردهاند تا امام عسكري (عليه السلام) و مقاتلشان را به صورت مستند آوردهاند. البته اين كتاب امتيازاتي دارد كه نفس المهموم ندارد. 2. كتاب الغارات براي آقاي ثقفي است و كتاب معتبري هم نيست و روايات ضعيف هم در آن وجود دارد و نسخه درستي از الغارات دست ما نيست. حتي محقق آن هم در ابتداء ميگويد: «من هر چه گشتم در كتابخانهها، نسخه سالمي نيافتم و اين كتاب را از نسخه مغلوط درآوردهام». كتاب الغارات كه داراي روايات ضعيف و جعلي و نادرست هست، دست بعضي از وهابيها افتاده است و از كتابي كه در نزد شيعه معتبر نيست و به آن توجه ندارند، عليه شيعه استفاده ميكنند. * * * * * * * سؤال 7 : 1. من شبكه ظلمت را ميديدم كه در مورد مختار صحبت ميكرد و أحاديثي از كتابهاي خودشان مانند صحيح مسلم را ميآورد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايشان را دروغگو معرفي كرده است و حتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به او لقب قاتل داده است. در اين مورد توضيح بفرماييد. 2. راجع به مختار در كتابهاي ما به صراحت چيزي نبوده است. خيلي هستند كه مختار را نميشناختند و عبد الله بن زبير را به گونهاي براي ما تعريف كردهاند كه آنگونه كه ما ميشناختيم، نشناخته بوديم. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. جواب 7 : در رابطه با مختار، صحبت نكنم بهتر است. بدون تعارف، من خيلي ارادت آنچناني به مختار ندارم. البته عمل مختار، عمل مقدسي است و ائمه (عليهم السلام) تمجيد و تعريف كردهاند و اين عمل مختار، قلب ائمه (عليهم السلام) را خوشحال كرده است و در اين هيچ شك و شبههاي نيست. ولي اينكه آيا واقعاً قصد مختار از اين قيام، براي رضاي خدا بود يا براي رسيدن به مقام بود يا با إذن معصوم اين كار را انجام داد يا بدون إذن معصوم اين كار را انجام داد؟ در اينجا من خيلي با نظر مشهور موافق نيستم. ولي عمل ايشان، مرضي أهل بيت (عليهم السلام) بود و وقتي خبر كشتار قتله كربلاء را به امام زين العابدين (عليه السلام) و أهل بيت (عليهم السلام) ميدادند، أهل بيت (عليهم السلام) خوشحال ميشدند و دعا ميكردند و اظهار سرور و شادماني ميكردند از اين قضيه. حتي راوي ميگويد: وقتي به مدينه آمدم و خدمت امام سجاد (عليه السلام) رسيدم، عرض كردم: يا بن رسول الله! مختار قيام كرده است و قاتلين كربلاء را يكي پس از ديگري به كيفر ميرساند. يكي يكي گزارش ميداد كه مثلاً منقذ، قاتل حضرت علي اكبر (عليه السلام) را اينگونه كشتند و عمر بن سعد را اينگونه كشتند. امام سجاد (عليه السلام) فرمود: بگو ببينم آيا حرمله، قاتل علي اصغر را هم به كيفر رسانده است يا خير؟ راوي ميگويد: من خيلي تكان خوردم كه امام سجاد (عليه السلام) در ميان اين همه شهداء، چطور نسبت به علي اصغر حساس است؟ من هم در شب يازدهم ماه محرم هم عرض كردم كه شهادت حضرت علي اصغر (عليه السلام) براي امام حسين (عليه السلام) خيلي دردآور بود. بينندگان ميدانند كه بچه كوچك، شيريني ويژهاي براي پدر و مادر دارد كه بچه بزرگ آن شيريني را ندارد. وقتي حضرت علي اصغر (عليه السلام) روي دست امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد، امام حسين (عليه السلام) كه بالاي سر حضرت علي اكبر (عليه السلام)، حضرت قاسم (عليه السلام) و حضرت أبو الفضل هستند ميآيد، همچنين حالي ندارد. امام سجاد (عليه السلام) ميفرمايد: پدرم مشتش را زير حلقوم علي اصغر گرفت و پر از خون شد و به آسمان پرت كرد. قسم به خدا! يك قطره از اين خون، به زمين نيامد. امام حسين (عليه السلام) فرمود: خدايا! آنچه كه اين مصيبت را براي من آسان ميكند، اين است كه همه اينها در منظر توست و تو شاهد هستي. منادي صدا كرد: صبرا لك يا حسين ... خداوند بر تو صبر دهد يا حسين ... . لذا امام سجاد (عليه السلام) هم فرمود: بگو ببينم آيا حرمله، قاتل علي اصغر را هم به كيفر رسانده است يا خير؟ راوي ميگويد: من بيدرنگ به كوفه برگشتم و اين قضيه را به مختار گفتم. اين قضيه تأثيري عجيب در مختار گذاشت و دستور داد قاتل علي اصغر هر كجا كه هست، بايد پيدا شود و كشته شود. چون برخي نسبت به ائمه (عليهم السلام) علاقه داشتند تا خبرهايي به آنها بدهند، بعد از كشته شدن حرمله، يا سر حرمله را برداشت يا خبر كشته شدنش را سريعا به امام سجاد (عليه السلام) رساند. راوي ميگويد: من بياختيار وارد شدم و ديدم امام سجاد (عليه السلام) در كنار سفره بودند و در حال غذا خوردن بودند و عرض كردم: يا بن رسول الله! بشارت آوردهام كه حرمله، قاتل علي اصغر را هم كشتند. امام سجاد (عليه السلام) هم خيلي دعا كرد و اظهار شادماني كرد و اين خيلي براي من لذتبخش بود و خستگي راه از تن من بيرون رفت. * * * * * * * سؤال 8 : وقتي يا علي و يا نام ديگر ائمه (عليهم السلام) را صدا ميكنيم و كمك ميخواهيم، اگر حضرت علي (عليه السلام) در همان لحظه بتواند برسد و همهجا حاضر باشد و مثلاً يك ميليون نفر يا ده ميليون نفر را كمك كند، در اين صورت ـ نعوذ بالله ـ آيا با خداوند فرقي ميكند؟ جواب 8 : من از اين آقا سؤال ميكنم در رابطه با ملك الموت كه روايات متعددي از شيعه و سني داريم كه ايشان موكل است به قبض روح تمام خلائق است؛ چه انسان و چه حيوان و چه فرشتگان. در يك آن، ملك الموت هزاران نفر را قبض روح ميكند. آيا در اين صورت، ايشان ادعاي خدايي ميكند؟ خداوند به ملك الموت اين قدرت را داده كه در يك آن، جان هزاران نفر را بگيرد. در روايتي هم در فتح الباري في شرح صحيح البخاري آمده است كه يك طبقي جلوي ملك الموت است و تمام خلائق در آن طبق ديده ميشوند و در يك آن، با يك اراده، جان 50 نفر يا 50 هزار نفر را ميگيرد يا در يك زلزله مثلاً جان 150 هزار نفر را ميگيرد. در بوئين زهرا كه زلزله آمده بود، من يادم هست كه 5 ساله بودم و همسايههاي ما به عنوان اينكه ما سيد هستيم، در منزل ما جمع شده بودند و يك قرآني به من داده بودند و من هم خدا را صدا ميزدم و به أهل بيت (عليهم السلام) قسم ميدادم و مردم هم با صداي من، قرآن را به أهل بيت (عليهم السلام) قسم ميدادند. در آن شب، حدود 200 پس لرزه احساس كرديم و خيلي از خانهها هم ترك برداشت و شيشهها خرد شد و تلفاتي هم نداشت؛ ولي 150 هزار نفر در آن زلزله كشته شدند و ملك الموت در يك آن، 150 هزار نفر را قبض روح كرد. خداوندي كه به ملك الموت اين قدرت و اختيار را داده است كه در يك آن، به 150 هزار نفر توجه كند و جان آنها را قبض روح كند، همان خدا هم به امام حسين (عليه السلام) اين قدرت را داده تا در يك آن واحد، صداي دهها هزار نفر را بشوند و جواب دهها هزار نفر را بدهد و تمام اينها هم به إذن الله تبارك و تعالي است. همان خدايي كه ميراندن براي اوست: يُحْيِي وَ يُمِيتُ زنده ميكند و ميميراند. سوره حديد/آيه2 از آن طرف هم به حضرت عيسي (عليه السلام) اين قدرت را داده است و آن حضرت ميفرمايد: وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ مرده را زنده ميكنم به إذن خدا. سوره آل عمران/آيه49 حضرت علي (عليه السلام) هم در يك آن، به صدها هزار نفر توجه ميكند به إذن الله تبارك و تعالي و هزاران قضيه را خبر ميدهد به إذن الله تبارك و تعالي. كسي آمد خدمت امام جواد (عليه السلام) و عرض كرد: ميگويند شما تمام علوم اولين و آخرين و بهشت و جهنم را ميدانيد. آيا اين امكانپذير است؟ امام جواد (عليه السلام) فرمود: آيا خداوند قدرت دارد اين علمي كه در نظر شما مهم است، به يك پشه بدهد يا خير؟ آن شخص مبهوت ماند! اگر بگويد اين قدرت را ندارد، نميشود. گفت: قدرت دارد. امام جواد (عليه السلام) فرمود: من در نزد خداوند، گراميتر از يك پشه هستم و خداوند به من اين قدرت را داده است. * * * * * * * سؤال 9 : من هر چه شبكه نور را نگاه كردم، يك بار هم نشنيدهام كه اسم يكي از شبكههاي أهل بيت يا ولايت يا شبكههاي ديگر را ظلمت بگويد يا حرفي بزند يا خداي ناكرده توهين كند. ولي متأسفانه خيلي در اين شبكهها شنيدهام كه بعضي وقتها بعضي بينندگان زنگ ميزنند يا حتي خود حاج آقا يا شما اسمشان را ظلمت ميگذاريد. آيا اين با احساسات يك ميليارد و 500 هزار نفر بازي نميكند و آنها ناراحت نميشوند؟ خيليها از ته دل ناراحت ميشوند وقتي اين تعبير به كار ميرود. من از اين شبكه شما نسبت به شبكههاي ديگر راضيام، ولي حيف است كه درباره شبكهاي مانند شما و شخصيتي مانند حاج آقا، اين تعابير را به كار ببرند. من اين حرفها را از زبان شما يا حاج آقا شنيدهام. أحاديث ضعيف هم در شبكههاي ديگر پخش شده است، ولي آيا شما شنيدهايد كه آنها اين تعبير را به كار ببرند؟ جواب 9 : جواب آقاي محسني: من از شما سؤال ميكنم: وقتي صراحت أحاديث را آقايان شبكه نور منكر ميشوند، شما اين را چه ميناميد؟ مثلاً من دو شب قبل كه نگاه ميكردم، با اينكه اين حديث در كتب تاريخ طبري و تفسير طبري هم موجود است، ايشان حديث دار را منكر شد و حتي آقاي هاشمي هم از ايشان سؤال كرد: «حديث دار كه ميگويند اين حديث در سال سوم بعثت مطرح شد و بحث جانشيني مطرح شد، آيا صحت دارد؟» ايشان گفت: «همچنين چيزي ما نداريم. دروغهايي را ميگويند و اصلاً بحث جانشيني مطرح نشد و اينكه گفته شده است: «أيكم يوازرني من بعدي» دروغ است و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) 3 ، 4 مطلب را فرموده است». به نظر شما، وقتي اين چيزهايي كه در كتب أهل سنت آمده است را منكر ميشوند، ما نام اين را چه بگذاريم؟ اين همه مطالبي را كه استاد حسيني قزويني ميفرمايند و اين كليپهايي كه پخش ميشود و همهاش مخالف با أحاديث در كتب خودشان است، شما نام اين شبكه را نور ميگذاريد يا ظلمت؟ اين صحبتهايي هم كه ما نقل ميكنيم، صحبتهاي بينندگان است و ما به آنها نگفتهايم بگويند شبكه ظلمت. اگر واقعاً اين شبكه، نور است، نورانيتش را بيان كنند و حقايق را بيان كنند و بگويند كه اين حديث هم هست و در فلان كتاب هم هست، ولي ما قبولش نداريم. نه اينكه بگويند نيست و وجود ندارد. جواب استاد حسيني قزويني: وقتي آنها ميگويند: «حرم امام رضا (عليه السلام) بتكده و بتخانه است و كسي كه به بقيع ميرود، گويا به بتكده و بتخانه ميرود و مراجع شيعه در طول تاريخ، از قم تا نجف، جز خيانت، كاري نكردهاند» و تعابيري به كار ميبرند كه من خجالت ميكشم آنها را بيان كنم. در اين شبكه، چيزي براي شيعه باقي نگذاشتهاند. من همه اينها را ضبط كردهام. روزي هم به آقاي هاشمي، مدير اين شبكه نور زنگ زدم و گفتم: «كارشناس شما همچنين تعبيري داشت و به تمام مراجع عظام تقليد نجف و قم، بدترين اهانتها را كرد». ايشان گفت: «همچنين چيزي محال است». گفتم: «جناب آقاي هاشمي! ميدانيد كه من بدون مدرك حرفي نميزنم». اتفاقاً كامپيوتر هم جلوي دستم بود و كليپ را براي او پخش كردم و عين همان توهيني را كه به مراجع عظام تقليد قم و نجف كرده بود را شنيد. گفتم: «حالا قبول كردي؟» گفت: «معذرت ميخواهم و ديگر از ايشان دعوت نميكنيم». البته بعد از آن هم كمتر از ايشان دعوت كردند و وقتي هم دعوت كردند، در مورد مسيحيت صحبت ميكند و خوب هم صحبت ميكند و من هم 2 ، 3 جلسه برنامه ايشان را نگاه كردهام و در رابطه با مسيحيت، خوب و مسلط صحبت ميكند. ايشان را بايد در آن برنامه بگذارند، نه اينكه بيايد و نسبت به شيعه جسارت كند و مراجع شيعه را مزدور معرفي كند و بگويد: «دست مراجعه شيعه در دست يهود است». چندين مورد هم گفته است: «مذهب شيعه، مذهب ساخته و پرداخته يهود است». در اين صورت، آيا چيزي براي شيعه باقي ميماند؟ كارشناس ديگري هم ميگويد: «اين حرم و بارگاه امام رضا و اين طلاها چيست؟ اگر امام رضا بود، اينها را خراب ميكرد. من نميگويم شما برويد در آنجا بمبگذاري بكنيد». راه هم نشان ميدهد. آيا ميخواهيد بالاتر از اين توهينها را از اين آقايان بشنويم؟ * * * * * * * سخن پاياني استاد حسيني قزويني: من خيلي دوست داشتم تا مقداري از پيامكهاي عزيزان را بخوانيم. تعدادي از عزيزان از داخل و خارج هم زنگ زدند و از اينكه نتوانستم به آنها پاسخ بدهم، پوزش ميطلبم. يكي از عزيزان هم 3 مرتبه پيامك فرستاده است: من با استفاده از فرمايشات حضرتعالي، توانستهام يك سني را شيعه كنم. ايشان شيعه شدهاند، ولي همسرش هم نميداند. شايد اين قضيه موجب اختلاف شود. ايشان چه كند؟ هر روز تعدادي از پيامكهاي ما در اين رابطه است كه مثلاً زني شيعه شده است و سؤال ميكند كه در منزل چه كند و برخوردش با شوهرش چگونه باشد؟ يا پسري شيعه شده است و ميگويد پدر و مادرم سني هستند. إن شاء ا... من در سر فرصت، به اين عزيزان زنگ ميزنم و صحبت ميكنم و راهنمايي هم ميكنم. الآن و در عصر حاضر و اين دهه أخير، در حقيقت، دهه توجه جوانان و أهل فضل به مذهب أهل بيت (عليهم السلام) است و من گمان نميكنم در طول اين 14 قرن، مانند اين 10 ، 15 سال أخير، أهل سنت، به ويژه تحصيلكردگان و دانشجويان و علماء، اينچنين رويكردي به مذهب أهل بيت (عليهم السلام) داشته باشند. شايد يكي از پر مشغلهترين كار شبانهروزي من، بيان كردن احكام اينهاست. اين عزيزان اگر واقعاً احساس خطر جاني ميكنند، تقيه واجب است. حتي يكي از بزرگان أهل سنت چندي قبل به منزل ما آمدند و در حضور چند نفر از مراجع عظام تقليد مانند حضرت آيت ا... العظمي شبيري زنجاني، حضرت آيت ا... العظمي سبحاني، حضرت آيت ا... مقتدايي و حضرت آيت ا... خزعلي رسماً شيعه شد و ما فيلمبرداري هم كرديم. خود حضرت آيت ا... العظمي سبحاني به ايشان گفت: شما در منطقهاي كه هستيد، لازم نيست تشيعتان را ابراز كنيد و چه بسا اگر مانند آنها وضو بگيريد و نماز بخوانيد، قطعاً تكليف از گردن شما ساقط است. شما فقط به اين مطالبي كه رسيدهايد، در جاهاي مختلف به صورت اشاره يا كنايه يا صراحتاً بيان كنيد كه مذهب أهل بيت (عليهم السلام) اين است و حقايق اين است و هدفتان اتمام حجت باشد، نه اينكه سنيها را شيعه كنيد. ما هم بارها گفتهايم كه ما از اين قضايا اظهار خوشحالي نميكنيم. ولي خوشحاليم كه اتمام حجت كردهايم و چند نفر جوان و تحصيلكرده با مذهب أهل بيت (عليهم السلام) آشنا شدهاند و با أهل بيتي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آنها را عِدْل قرآن قرار داده است، أنس گرفتهاند. اين براي ما مايه خوشحالي است. وگرنه ما به هيچوجه دنبال يارگيري نيستيم. إن شاء ا... اگر خداوند توفيق بدهند، در شب جمعه، تعدادي از اين پيامكها را بخوانيم و پاسخ بگوييم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: نيما عشقي -
تاريخ: 25 مهر 90 - 21:16:05
بابا اي ولاّ خيلي باحال بود صفا کردم در حد لاليگا دم همتون گرم کاش ميشد اين سايت بيشتر معرفي بشه مطالبش توپ توپه |
2 |
نام و نام خانوادگي: دلداده علي (عليه السلام -
تاريخ: 07 آذر 90 - 08:14:38
با سلام وخداقوت !!!!!!!!!!!!!!و تشکر فراوان از اينکه تا کنون پاسخ سوالاتم را داده ايد!!!!!!!!!!!!!! در مباحث مربوط به عزاداري وسياهپوشي بيشتر احاديثي که پيامبر(ص) دستور به سياه پوشي به همسران خود و يا زنان صحابه را داده ان امده بود خواستم بدانم به جز از جريان سياه پوشي امام حسن (ع)در عزاي امام علي (ع)مورد ديگري از سياه پوشي پيامبر(ص) وديگر صحابه ! مرد ! در روايات اهل سنت امده؟؟؟ |
3 |
نام و نام خانوادگي: صادق -يزد -
تاريخ: 14 آذر 90 - 00:39:40
سلام عليکم.بنده مطالب ارزنده ومستندشمارامخصوصاًدرخصوص سياه پوشي براي اهلبيت عليهم السلام بادقت خواندم وآنچه برايم بسيار جالب بودبگونه اي که به اعتقادمن اصلاًقابل خدشه نيست اين است:که پوشيدن لباس سياه براي عزادار،درهرفرهنگ وآيين،يک امرفطري است وحداقل اين است که، نصي برحرمت آن وجودندارد.مانيزبه اميدثواب وتقرب،درعزاداري اهلبيت وسيماسيدالشهداءعليهم السلام ،لباس سياه پوشيده ونوحه سرايي ميکنيم.واين کمترين کاري است ازما، تابااين حرکت، تولي وتبري کرده وخودراازمنحرفان جداکنيم.والسلام علي من اتبع الهدي. کارشناس ارشد الهيات ومعارف اسلامي. |
4 |
نام و نام خانوادگي: علي اکبري -
تاريخ: 27 آذر 90 - 19:24:17
يک نفر مي گفت حدود 25 سال پيش در خواب ديدم که همسايه ما امد و مرا صدا زد که در خانه فلان خانم جلسه عزاداري و مجلس روضه هست پس همراهش رفتم وقتي رسيدم ديدم که همه خانم هاي مجلس به سرو وضع ادميزاد نيستند و شکلهاي عجيب و قريب و بسيار وحشتناکي دارند از ترس نزديک بود که بميرم فقط يک چيزي يادم امد که سوره حمد را بخوانم شروع کردم به خواندن بسم الله الرحمن الرحيم الحمدو للله رب العالمين .. ديدم همه غيب شدند و من بهت زده بي حرکت ايستادم و بعد چند لحظه انها دو باره با خنده هاي وحشتناک ظاهر مي شدند ومن دوباره سوره حمد و اخلاص را مي خواندم و اين چند دفعه تکرار شد بعد از اينکه از اين مجلس به ظاهر روضه خلاصي پيدا کردم کمکم قدرت شنوايي خود را از دست دادم و ترس اين چهره ها هنوز يادم که مي ايد تمام وجودم را مي گيرد |
5 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 27 آذر 90 - 22:15:36
با سلام جناب اكبري به اون دوستت بگو ببينه اون شب چي خورده بود ديگه نخوره چون يكدفعه ميبنه قنفذ اومده بالا سرش . لبيك يا علي |
6 |
نام و نام خانوادگي: دلسوخته -
تاريخ: 05 دي 90 - 11:28:50
سلام خدا قوت شما نمي خواهيد مطالب سايت به خصوص بخش سخنراني جناب دکتر قزويني را به روز کنيد.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سال تمام شد و مطالب شما در قبل از تابستان گير کرده و به روز نشده/مشکل چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ التماس دعا |
7 |
نام و نام خانوادگي: محمد رضا خاکسار -
تاريخ: 30 مرداد 91 - 06:55:27
شکر خدا را که در پناه حسينم عالم از اين خوبتر پناه ندارد |