* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 05 آبان 1393 | تعداد بازديد: 4245 | |
قيام امام حسين (عليه السلام) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: قيام امام حسين (عليه السلام) شبكه جهاني ولايت : 28 / 09 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني نظر وهابيت، به ويژه إبن تيميه كه ايدئولوك وهابيت است، درباره قيام امام حسين (عليه السلام) چيست؟ استاد حسيني قزويني اينها با توجه به اينكه حكومت يزيد را يك حكومت شرعي و اسلامي ميدانند، هرگونه مخالفت با حكومت يزيد را باطل ميدانند. إبن تيميه در كتاب منهاج السنة، جلد 4، صفحه 528 ميگويد: افرادي همانند يزيد و منصور و عبد الملك وقتي به عنوان خليفه معين شدند، هر كس بخواهد در برابر اينها قيام كند،: فإن مفسدته اعظم من مصلحته. فساد اين قيام، بيش از مصلحت آن است. فإن خرج علي إمام ذي سلطان إلا كان ما تولد علي فعله من الشر أعظم مما تولد من الخير. از قيام در برابر امامي كه سلطان است، شر توليد ميشود و اين شر، بيش از خير در اين قيام است. در جاي ديگر صراحت دارد: و لم يكن في الخروج لا مصلحة دين و لا مصلحة دنيا، بل تمكن أولئك الظلمة الطغاة من سبط رسول الله حتي قتلوه مظلوما شهيدا. در اين قيام امام حسين، نه مصلحت ديني بود و نه مصلحت دنيا. بلكه موجب شد اين ظالمان و طاغيان بر فرزند رسول الله مسلط شوند و او را مظلومانه بكشند و شهيد كنند. منهاج السنة لإبن تيمية، ج4، ص530 إبن تيميه مقداري نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) تعبير وقيح و زشتي دارد و ميگويد: در ميان صحابه و تابعين، به ويژه در أهل بيت: نوع من الهوي الخفي. نوعي از هوي و هوس مخفي بوده است. منهاج السنة لإبن تيمية، ج2، ص245 يعني اين هواهاي نفساني بوده است كه اينها را به بعضي از كارها كشانده است! اگر بخواهيم در اين مورد مطلب نقل كنيم، زياد است. وقتي ايشان به قيام امام حسين (عليه السلام) ميرسد يا نظرش را نسبت به يزيد و امثال اين مطرح ميكند، يك نظر كاملاً منفي دارد. ولي اين براي ما روشن نيست كه ايشان كه ميگويد: و لم يكن في الخروج لا مصلحة دين و لا مصلحة دنيا. در اين قيام امام حسين، نه مصلحت ديني بود و نه مصلحت دنيا. اينكه مصلحت ديني و دنيوي از نظر ايشان چيست، ما نفهميديم. اي كاش ميگفت يزيد در خلافتش چه مصالح ديني داشت و چه مصالح دنيوي داشت تا اين مصالح را با همديگر بسنجيم؟ اي كاش ايشان معين ميكرد اين يزيدي كه ميگويد: لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل و منكر تمام اسلام و نبوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شده است، در اين خلافت يزيد چه مصالحي بوده كه ما نبايد به آن دست بزنيم؟ و چه فوائد ديني و دنيوي داشت كه ميگويد: ليت أشياخي ببدر شهدوا. اي كاش آن اجداد من كه در بدر كشته شدند، بودند و مشاهده ميكردند كه چگونه انتقام آنها را گرفتم. آيا قيام كردن در برابر اين حاكم كه داشت دين را تباه ميكرد و اسلام را از بيخ و بن نابود ميكرد، مصلحت ديني نيست؟ وقتي يزيد آمده و مردم را بنده خودش كرده و هر آنچه را كه دلش ميخواهد انجام ميدهد، آيا قيام در برابر او، مصلحت دنيوي ندارد؟ مگر همين يزيد نبود كه 700 نفر از صحابه را در مدينه قتل عام كرد و زنان مدينه را 3 شبانه روز بر سربازانش مباح كرد و به تعبير إبن كثير: به خاطر اين كار يزيد، يك هزار زنا زاده در مدينه متولد شدند. آيا مبارزه با او، منافع دنيوي ندارد؟ بر فرض، مصالح ديني به كنار، اين كسي كه آمده و مردم را بنده خودش قرار داده و هر طوري كه ميخواهد، دستور كشتار و تجاوز به ناموس مردم ميدهند، قيام در برابر او مصلحت دنيوي ندارد؟ بهتر اين است كه من در اينجا جملهاي از آقا امام حسين (عليه السلام) را بگويم كه در منابع خود أهل سنت هم آمده است و خيلي هم روشن و واضح است و مشت محكمي است بر إبن تيميه و طرفداران إبن تيميه كه ميگويند: «قيام امام حسين (عليه السلام) چه فوائدي داشت و چرا قيام كرد؟ و اگر در منزلش مينشست، بهتر بود». آقا امام حسين (عليه السلام) در يكي از خطبههايي كه خوانده، ميفرمايد: من رأي سلطانا جائرا، مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله صلي الله عليه و سلم، يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان، فلم يغير عليه بفعل و لا قول، كان حقا علي الله إن يدخله مدخله. اگر كسي ببيند حاكم جائري (همانند يزيد و أمثال او) را كه حلال خدا را حرام كرده و حرام خدا را حلال كرده و عهد خدا را شكسته است و سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را زير پا گذاشته است و در ميان مردم، جز ستم و ظلم، كار ديگري نميكند، اگر كسي در برابر اينچنين حاكم جائر و ضد دين مخالفت و قيام نكند و قولاً و فعلاً در برابر او نايستد، خداوند او را فرداي قيامت داخل همان آتشي ميكند كه آن سلطان جائر را داخل كرده است. تاريخ الطبري، ج4، ص304 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص48 ـ كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص81 يعني اگر يك حاكم جائري در جامعه باشد و ويژگيهاي يزيد را داشته باشد و مردم در برابر او قيام نكنند، همين مردم با آن يزيد، در جهنم در يك طبقه هستند. اين سخن آقا امام حسين (عليه السلام) است. جالب اين است كه امام حسين (عليه السلام) در ذيل همين خطبه ميفرمايد: ألا و إن هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و أظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفئ و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله و أنا أحق من غير و قد أتتني كتبكم و قدمت علي رسلكم ببيعتكم، انكم لا تسلموني و لا تخذلوني، فإن تممتم علي بيعتكم تصيبوا رشدكم. آگاه باشيد كه اين يزيد و يزيديان، ملازم فرمان شيطان هستند و دستور إلهي را زير پا گذاشتند و فسادشان را آشكار كردهاند و حدود إلهي را تعطيل كردهاند و بيت المال مسلمين را به هرگونه كه ميخواهند، غارت ميكنند و حرام خدا را حلال كردهاند و حلاا خدا را حرام كردهاند و من شايستهترين فرد هستم كه در برابر اين جنايت قيام و مبارزه كنم. اين تعبير هم در منابع أهل سنت آمده است و طبراني و هيثمي و ديگران نقل كردهاند كه آقا امام حسين (عليه السلام) ميفرمايد: ألا ترون الحق لا يعمل به و الباطل لا يتناهي عنه، ليرغب المؤمن في لقاء الله، فإني لا أري الموت إلا سعادة و الحياة مع الظالمين إلا برما. آيا نميبينيد كه در اين حكومت به حق عمل نميشود و از باطل نهي نميشود؟! ... در اين موقعيت، من شهادت را جز سعادت نميبينم و زندگي با اين ظالمين را جز ننگ نميبينم. المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص115 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص192 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص217 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص310 ـ تاريخ الطبري، ج4، ص305 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص12 حالا اگر آقاي إبن تيميه گوش شنوا ندارد و عقلي ندارد كه بتواند با آن قيام امام حسين (عليه السلام) را تعقل كند، گناه امام حسين (عليه السلام) چيست؟ امام حسين (عليه السلام) تعبير عجيبي دارد كه آقاي طبري آن را نقل ميكند كه ميفرمايد: فأنا الحسين بن علي و إبن فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم، نفسي مع أنفسكم و أهلي مع أهليكم، فلكم في أسوة. من حسين فرزند علي هستم و فرزند فاطمه دختر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هستم. من خودم و خانوادهام را فداي دين ميكنم، من الگوي شما هستم. تاريخ الطبري، ج4، ص304 بينندگان عزيز توجه داشته باشند كه من عمدتاً از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) استفاده ميكنم و آدرس ميدهم. اين نرم افزار، محصول دفتر حضرت آيت ا... العظمي گلپايگاني (ره) و حضرت آيت ا... العظمي سيستاني است و حدود 5 هزار جلد كتاب از شيعه و سني در حوزههاي مختلف در اين نرم افزار جمعآوري شده است و پرسرعتترين نرم افزاري است كه تاكنون وارد بازار شده است و آقايان أهل سنت هم تاكنون نتوانستهاند همچنين نرم افزاري را ارائه بدهند. اين هم از نيت پاك مرحوم حضرت آيت ا... العظمي گلپايگاني (ره) بوده است. من يادم هست كه ايشان براي مداوا به لندن رفته بود و از همانجا تلفن كردند به حضرت آيت ا... كوراني كه «شما به فكر نرم افزاري باشيد كه تمام كتب شيعه و سني در آن باشد و طلبهها و محققين بي نياز باشند از مراجعه كردن به كتاب». يعني روي تخت بيماري و با آن حالت مريضي، چه ديده بودند كه اين دستور را دادند، ما نميدانيم. البته بنده در كنار اين نرم افزار، از نرم افزار مكتبة الشاملة و الجامع الكبير هم استفاده ميكنم كه براي أهل سنت است. اينها در نرم افزارهايشان مقداري شيطنت كردهاند و بعضي از مطالب مربوط به مذمت خلفاء و بزرگانشان را حذف كردهاند و بعضي از مطالب مربوط به فضائل أهل بيت (عليهم السلام) را هم حذف كردهاند. إن شاء ا... اگر فرصتي شد، در رابطه با تحريفات در كتب أهل سنت بحث خواهيم كرد. جالب اين است كه جناب عباس محمود عقاد تعبيري نسبت به قيام امام حسين (عليه السلام) دارد و ميگويد: و خير لبني الإنسان الف مرة أن يكون فيهم خلق كخلق الحسين الذي أغضب يزيد بن معاوية من أن يكون جميع بني الانسان علي ذلك الخلق الذي يرضي به يزيد. اگر يك انسان همانند حسين در جامعه باشد، بهتر است از هزاران و جميع بني انساني كه يزيد پسند باشند. أب الشهداء، ص108 يعني يك انسان حسين پسند، بهتر از از جميع خلائق يزيد پسند. * * * * * * * آقاي محسني نظر إبن تيميه را در مورد امام حسين (عليه السلام) فرموديد، نظر إبن تيميه در مورد يزيد چيست؟ آيا قبول دارد كه شراب خوار، ميمون باز و سگ باز بوده است؟ استاد حسيني قزويني اينكه اين مسائل را قبول دارد يا ندارد، خيلي كاري نداريم. ولي آنچه كه مهم است، اين است كه ايشان عمدتاً كار يزيد را توجيه كرده است كه يزيد و بني أميه كار مهمي نكردهاند و همان كاري را كردهاند كه بني اسرائيل كرده است. ولي ما بني أميه را جزء شجره ملعونه در قرآن ميدانيم. إبن تيميه: جرم يزيد در قتل امام حسين (عليه السلام)، كمتر از جرم بني اسرائيل در قتل أنبياء (عليهم السلام) بود إبن تيميه ميگويد: و يزيد ليس بأعظم جرما من بني اسرائيل. كان بنو إسرائيل يقتلون الأنبياء و قتل الحسين ليس بأعظم من قتل الأنبياء. جرم يزيد بيشتر از بني اسرائيل نيست. بني اسرائيل پيامبران را ميكشتند و كشته شدن حسين بزرگتر از كشتن پيامبران نيست. منهاج السنة لإبن تيمية، ج2، ص247 بينندگان قضاوت كنند. اگر واقعاً اينگونه است، آيا بني اسرائيل ملعون در لسان خداوند و حضرت داود (عليه السلام) و حضرت موسي (عليه السلام) نبودند؟ آيا همان لعني را كه قرآن نسبت به فرعونيان داشتند كه أنبياء (عليهم السلام) را ميكشتند، حاضريد همان لعن را به يزيد بگوييد؟ إبن تيميه: يزيد كاري نكرد كه موجب حدّ باشد إبن تيميه ميگويد: و لا نقل أحد أنه كان علي أسوأ الطرائق التي توجب الحد! يزيد كاري را كه حدّ داشته باشد، انجام نداده است! رأس الحسين لإبن تيمية، ص207 خيلي عجيب است! يعني قتل امام حسين (عليه السلام) موجب حدّ نيست و دستور به مباح بودن خون صحابه و كشتن 700 صحابه حدّ ندارد و دستور تجاوز به ناموس مردم حدّ ندارد و نابود كردن بيت الله الحرام حدّ ندارد!!! گذشته از اينكه اين آقا شراب خوار و ميمون باز و سگ باز بود و به تعبير پسر إبن حنظل غسيل الملائكه، يزيد با مادر و خواهر و دخترانش نكاح ميكرد؛ اينها هيچ حدّي ندارد!!! ما نميدانيم از نظر إبن تيميه چه چيزي حدّ دارد؟ آقاي إبن تيميه ميگويد: بر فرض كه يزيد كارهاي بدي كرده است و حسين را كشته است و دستور به واقعه حَرّه هم داده است، از آن طرف هم كارهاي خوبي كرده است. حتماً منظور إبن تيميه از كارهاي خوب يزيد اين است كه او نماز ميخواند و عبادت ميكرد و قرآن ميخواند و زيارت خانه خدا ميكرد. تا به حال، هر كسي كه شرح حال يزيد را آورده است، گفته است: يدع الصلاة. تاريخ الطبري، ج4، ص369 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، صحابه}104 يعني يك مرتبه هم پيشانياش در برابر خداوند سجده نكرده است. إبن تيميه: شايد يزيد توبه كرده باشد إبن تيميه ميگويد يزيد يك سري سيئات داشته است و يك سري هم حسنات هم داشته است و با وجود اين حسنات، سيئاتش از بين رفته است. أو لم تكن له حسنات ماحية؟ آيا يزيد حسناتي كه گناهانش را محو كند، ندارد؟ منهاج السنة لإبن تيمية، ج2، ص252 فمن أين يعلم الإنسان أن يزيد أو غيره من الظلمة لم يتب؟ انسان از كجا ميداند كه يزيد توبه نكرده است؟ اگر بنا بر اين باشد، پس از كجا ميدانيم كه شدّاد هم توبه نكرده است و از كجا ميدانيم فرعون و أبو جهل و أبو سفيان و أبو لهبها هم توبه نكرده باشند؟ من نميدانم اين آقايان كه اين مطالب را مطرح ميكنند، آيا احساس نميكنند كه حتي خود طرفداران إبن تيميه به ريش اين آقايان ميخندند؟! به خاطر حفظ آبرويش هم كه شده، نبايد همچنين حرفي را بزند. إبن تيميه: يزيد مجتهد بود و خطا كرد شما كتاب مجموع فتاواي إبن تيميه، جلد 4، صفحه 481 را ببينيد كه چه حرفهايي زده است! جالب اين است كه ميگويد اگر يزيد دستور به قتل امام حسين (عليه السلام) داده است، يزيد مجتهد بوده است و اگر مجتهد خطا كند، يك ثواب هم دارد. يعني در كشتن امام حسين (عليه السلام) يك ثواب هم به آقاي يزيد داده است و ايشان ديگر گناهي ندارد. فيقولون: هو مجتهد مخطئ و يقولون: إن أهل الحرة هم نقضوا بيعته. ميگويند كه يزيد مجتهد بوده و خطا كرده و ميگويند اين أهل حرّه بودند كه بيعتشان با يزيد را نقض كردند. يعني اينكه يزيد 3 شبانه روز ناموس مردم مدينه را بر سربازان خود مباح كرد و هزار فرزند نامشروع به دنيا آمد و 700 نفر از صحابه را كشت، تقصير خود أهل حرّه بود كه عهد شكني كردند و يزيد بايد اينها را قتل عام ميكرد. ببينيد! إبن تيميه: يزيد دستور قتل امام حسين (عليه السلام) را نداده است جالب اينكه إبن تيميه ميگويد يزيد اصلاً دستور قتل امام حسين (عليه السلام) را صادر نكرده است!!! : إن يزيد لم يأمر بقتل الحسين بإتفاق أهل النقل. يزيد دستور قتل حسين را نداده است و تمام مورخين هم بر اين اتفاق نظر دارند. منهاج السنة لإبن تيمية، ج4، ص472 اگر عزيزان وهابي بيننده برنامه ما هستند و اگر جوانان و دانشجويان عزيز أهل سنت يا طلبههاي أهل سنت يا وهابيهاي كه مقداري انصاف دارند و بيننده برنامه ما هستند و معتقد به اين آيه شريفه هستند: فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ سوره زمر/آيه18 توجه كنند كه إبن تيميه ميگويد: إن يزيد لم يأمر بقتل الحسين بإتفاق أهل النقل. گاهي نظر خودش را ميگويد، ما هيچ حرفي نداريم؛ چون نظرش براي خودش و طرفدارانش مهم است. ولي ميگويد اتفاق نظر مورخين اين است!!! البته منهاج السنةاي كه من دارم، 9 جلدي است و با تحقيق محمد رشاد سالم است و از عربستان سعودي خريدهام. اين كتاب هم روي سايتها هست و قبلاً 4 جلدياش در مصر چاپ شده بود و بيروت هم أفست كرد. ولي الآن با تحقيق گستردهاي كه جناب آقاي محمد رشاد سالم كرده، خود وهابيها هم از اين چاپ آدرس ميدهند. پاسخ به إبن تيميه اينكه إبن تيميه ميگويد: إن يزيد لم يأمر بقتل الحسين بإتفاق أهل النقل. از بينندگان عزيز تقاضا داريم در همين مورد مقداري با ما باشند تا حرف ايشان را در ترازوي نقد و انصاف بگذاريم تا ببينيم آيا واقعاً اينطوري هست يا نيست؟ من از مورخان بنام أهل سنت مانند يعقوبي، إبن أثير، طبري، إبن كثير دمشقي و ذهبي مواردي را به عنوان نمونه نقل ميكنم تا ببينيم آيا يزيد دستور قتل امام حسين (عليه السلام) را داده است يا خير؟ نامه يزيد به والي مدينه يزيد بعد از مرگ پدرش نامهاي مينويسد به والي مدينه، قبل از حركت امام حسين (عليه السلام) به مكه مكرمه. وليد بن عتبة بن أبو سفيان، حاكم مدينه بود و يزيد به او نامه مينويسد: فإذا أتاك كتابي هذا، فأحضر الحسين بن علي و عبد الله بن الزبير، فخذهما بالبيعة لي، فإن إمتنعا فاضرب أعناقهما و ابعث لي برؤوسهما. وقتي نامه به تو رسيد، حسين بن علي و عبد الله بن زبير را حاضر كن و از آن دو نفر براي من بيعت بگير. اگر از بيعت با من امتناع كردند، گردن آنها را بزن و سرشان را براي من بفرست. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص241 آقاي إبن أعثم (متوفاي 341 هجري) از مورخان بنام أهل سنت است و مورد تائيد همهشان است و ميگويد: يزيد در نامهاي به وليد بن عتبه نوشت: فخذ الحسين بن علي و عبد الرحمن بن أبي بكر و عبد الله بن الزبير و عبد الله بن عمر بن الخطاب أخذا عنيفا ليست فيه رخصة، فمن أبي عليك منهم فاضرب عنقه و ابعث إلي برأسه. حسين بن علي و عبد الرحمن بن أبي بكر و عبد الله بن زبير و عبد الله بن عمر بن خطاب را بگير كه اگر خودداري كني، هيچ عذري از تو پذيرفته نيست. هر كدام از اين چهار نفر خودداري كردند، گردنش را بزن و سرش را براي من بفرست. كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص10 همچنين در كتاب الفتوح، جلد 5، صفحه 18 آمده است كه يزيد به والي مدينه مينويسد: و ليكن مع جوابك إلي رأس الحسين بن علي. به همراه جوابي كه براي من مينويسي، بايد سر بريده حسين بن علي ضميمهاش باشد. خود آقاي طبري در تاريخ، جلد 5، صفحه 338 همين تعبير را دارد، ولي براي رعايت احترام به يزيد، اين تعبير را نميآورد: و ليكن مع جوابك إلي رأس الحسين بن علي. آقاي إبن جوزي در كتاب الردّ علي المتعصب العنيد، صفحه 34 همين تعبير را نقل ميكند. آقاي خوارزمي از علماء بزرگ أهل سنت در كتاب مقتل الحسين همين تعبير را دارد و ميگويد: فمن أبي عليك منهم فاضرب عنقه و ابعث إلي رأسه. هر كسي از بيعت خودداري كرد، گردنش را بزن و سرش را براي من بفرست. اين نامه يزيد بود به والي مدينه. والي مدينه هم همچنين كاري نميكند يا بنا به دلايلي نميتواند اين كار را بكند. نامه يزيد به والي كوفه امام حسين (عليه السلام) از مدينه حركت ميكند و به مكه ميآيد و از مكه ميخواهد به كوفه بيايد كه يزيد باخبر ميشود و نامهاي به حاكم كوفه، عبيد الله بن زياد مينويسد. در تاريخ اليعقوبي، جلد 2، صفحه 242 آمده است كه يزيد در اين نامه به والي كوفه به صراحت ميگويد: ... فإن قتلته و إلا رجعت إلي نسبك و إلي أبيك عبيد. حسين بن علي به كوفه ميآيد. يا او را بكش و سر بريدهاش را براي من بفرست و يا اگر او را نكشتي، تو را به سوي پدرت عبيد الله برميگردانم. آقاي ذهبي هم كه در ميان أهل سنت جايگاه ويژهاي دارد و از او به امام الجرح و التعديل تعبير ميكنند، اين تعبير را دارد: فكتب يزيد إلي بن زياد نائبه: إن حسينا صائر إلي الكوفة و قد إبتلي به زمانك من بين الأزمان و بلدك من بين البلدان و أنت من بين العمال و عندها تعتق أو تعود عبدا. فقتله إبن زياد و بعث برأسه إليه. يزيد به إبن زياد نائبش در كوفه نوشت: حسين حركت كرده و به طرف كوفه ميآيد. بر او سختگيري كن ... و اگر برخوردت با حسين درست باشد، آزاد مردي، وگرنه تو عبدي ذليل در نزد من هستي. إبن زياد هم حسين را كشت و سرش را بريد و براي يزيد فرستاد. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص305 جناب سيوطي (متوفاي 911 هجري) از استوانههاي علمي أهل سنت ميگويد: فكتب يزيد إلي واليه بالعراق عبيد الله بن زياد بقتاله، فوجه اليه جيشا أربعة آلاف، عليهم عمر بن سعد بن أبي وقاص. يزيد به والياش عبيد الله بن زياد در عراق نوشت كه با حسين بن علي بجنگد و عبيد الله بن زياد هم براي كمك به كوفيان در قتل حسين بن علي، 4 هزار نفر از شام به كوفه فرستاد و عمر بن سعد بن أبي وقاص هم فرمانده آنها بود. تاريخ الخلفاء للسيوطي، ج1، ص207، تحقيق محمد محي الدين، نشر مطبعة سعادة مصر، چاپ اول، سال 1371 هجري قمري و 1952 ميلادي اين هم پيرو بحث جلسه گذشته بود كه ميگفتند امام حسين (عليه السلام) را شيعيان كشتند، همانهايي كه نامه داده بودند. ولي در اينجا آقاي سيوطي صراحت دارد كه يزيد، فقط 4 هزار نفر سرباز را از شام به كربلاء فرستاد براي قتال به امام حسين (عليه السلام). غالب كساني كه در قتل امام حسين (عليه السلام) و عزيزانش و غارت اموال آنها شركت داشتند و بدن مطهر امام حسين (عليه السلام) را زير سمّ ستوران لگدمال كردند، توسط همين افرادي بود كه يزيد به شام فرستاد. به تعبير يكي از بزرگان كه ميگفت: ما بررسي كرديم و ديدم كه تمام اينها زنازاده بودند. آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 4، صفحه 37 در مورد يزيد ميگويد: كان ناصبيا فظا غليظا جلفا، يتناول المسكر و يفعل المنكر، إفتتح دولته بمقتل الشهيد الحسين و اختتمها بواقعة الحرة. يزيد ناصبي و بد اخلاق و بدخو و جلف بود و همواره شراب ميخورد و كارهاي خلاف شرع انجام ميداد. آغاز حكومتش با شهيد كردن حسين بود و پايانش با واقعه حرّه. آقاي إبن تيميه ميگويد: «يزيد مجتهد بوده است و حسناتي داشته كه گناهانش را از بين برده است و إجماع داريم كه دستور به قتل حسين بن علي نداده است»، ولي آقاي ذهبي ميگويد: «يزيد ناصبي بوده و آغاز حكومتش با شهيد كردن حسين بن علي بوده است». در اخبار الطوال دينوري، صفحه 284 و الكامل في التاريخ إبن أثير، جلد 4، صفحه 140 آمده است كه وقتي مردم عبيد الله بن زياد را مسخره ميكنند و ملامت ميكنند كه چرا اقدام به شهادت امام حسين (عليه السلام) كردي، ميگويد: أما قتلي الحسين فإنه أشار علي يزيد بقتله أو قتلي فاخترت قتله. اگر من حسين را كشتم، اين يزيد بود كه دستور داد يا بايد حسين را بكشم يا خودم كشته شوم و من هم قتل حسين را انتخاب كردم. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج37، ص457 ـ تاريخ الطبري، ج4، ص402 اينها واقعاً نشان ميدهد كه اين آقايان واقعاً تصور نميكنند كه اين حرفهايشان روزي روي آنتنهاي ماهواره ميآيد و بزرگان در حوزههاي علميه و رسانهها، حرفهاي اينها را در ترازوي نقد قرار ميدهند. البته در داخل كشورمان هم در بعضي از خطبههاي شرق كشور، تا سال گذشته، بعضيها تلاش ميكردند به نوعي از يزيد دفاع كنند كه عامل قتل امام حسين (عليه السلام) نبوده است و ميگفتند كه خدا لعنت كند عبيد الله بن زياد و شمر را كه آنها امام حسين (عليه السلام) را كشتند. چند شب قبل در شبكه نور يا به اصطلاح بينندگان در شبكه ظلمت، سؤال كردند: آيا ما يزيد را لعن كنيم يا خير؟ جواب دادند: ما أهل سنت، أحدي را لعنت نميكنيم. در همان حال هم زيرنويس ميكردند: خدا لعنت كند أبو لؤلؤ را كه عمر را كشت. خيلي عجيب بود! خداوند اينها را اينگونه رسوا ميكند. ما منتظر اين نيستيم كه از آقايان أهل سنت و سران آنها انتقاد كنيم. اگر يك دفعه كار خوبي هم از اينها سر بزند، وظيفه خود ميدانيم تا در اين رسانه به همين اندازه تشكر كنيم. جناب آقاي مولوي عبد الحميد، امام جمعه دار العلوم مكي زاهدان در 19 آذر 1389 در سخنراني خود، بر خلاف نظرات سالهاي گذشته خود و ديگر أهل سنت گفت: چيزي كه نتيجه ميگيريم اين است مردم به خاطر پست و مقام دنيا چه جنايتي كردند و انسان حيران ميشود در آن زمان كه صدر اسلام هست و قريب اول اسلام، خير القرون هست، به خاطر رياست و مقام و پست و منافع دنيوي، يزيد و يزيديان دست به چنان جنايتي زدند و دست به خون امام حسين و يارانش آلوده كردند. چنان حادثه و جنايتي آفريدند، تا قيامت، مردم آنها را لعنت ميكنند و از اعمال آنها متنفرند. ما واقعاً از اين تعبير ايشان در همين اندازه تشكر ميكنيم و وظيفه خودمان هم ميدانيم كه بيان كنيم. البته اين سؤال هم هست كه ايشان ميگويد: «مردم آنها را لعنت ميكنند»، مراد از مردم چيست؟ اينكه آيا خود ايشان هم لعنت ميكند يا نميكند؟ چيزي نگفته است. اما تا به حال از ايشان نشنيده بوديم كه علناً نسبت به لعن يزيد صراحت داشته باشد. * * * * * * * آقاي محسني شنيدهايم كه أخيراً مفتي اعظم عربستان سعودي، آقاي آل شيخ در دفاع از يزيد و جسارت به سيد الشهداء (عليه السلام) حرفهايي را زده است. اگر ميشود، عين آن مطالب را براي بينندگان بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني آقاي آل شيخ مفتي اعظم عربستان سعودي كه به جاي آقاي بن باز آمده و بالاترين مقام علمي و سياسي را دارد، در عصر جمعه، بين مغرب و عشاء، هر هفته در قناة المجد الفضائية (شبكه ماهوارهاي المجد) برنامه زنده دارند. اگر كسي زبان عربي ميداند، اين برنامه را ببيند و ديدن اينها احتياجي به نقد ندارد و به قدري حرفهايشان بياساس است كه اگر كسي الفباي اسلامي را بداند، حرفهاي اينها را نقد ميكند و ميخندد و واقعاً خنده آور است. در همين برنامه زنده از ايشان سؤال شد: نظر شما در مورد امام حسين (عليه السلام) و يزيد چيست؟ آيا قيام امام حسين (عليه السلام) از نظر شما قيام مشروعي هست يا خير؟ ايشان جواب داد: بيعة يزيد بن معاوية بيعة شرعية، أخذها ابوه له في حياته. بيعت يزيد بن معاوية يك بيعت شرعي است كه پدرش معاويه در زمان حياتش از مردم گرفت. ما در جلسه قبل گفتيم كه بيعت گرفتن معاويه، يا با ترور بود، يا با تهديد بود، يا با تطميع بود و افرادي زيادي را كه مانع اين بيعت بودند، از سر راه برداشت و كشت و كشتاري كه معاويه در مسير بيعت يزيد داشت را مفصل توضيح داديم. سپس ايشان ميگويد: فبايعه الناس و قبلوا بيعته. مردم با او بيعت كردند و بيعتش را قبول كردند. اينكه كدام مردم با او بيعت كردند؟ ما نفهميديم. تا جايي كه ميگويد: بعد از اينكه معاويه مرد، امام حسن و امام حسين و پسر زبير، از بيعت خودداري كردند. و إمتناع الحسين و إبن الزبير عن المبايعة كان بذلك رضي الله عنهما غير مصيبين. اينكه حسين و عبد الله بن زبير بيعت نكردند، اشتباه و خطا كردند. يعني وظيفه امام حسين (عليه السلام) اين بود كه بيايد ـ نستجير بالله ـ با يزيد شارب الخمر و ميمون باز و زاني بيعت كند! لإن بيعة يزيد بيعة شرعية. زيرا بيعت يزيد، بيعت شرعي بود. سپس شروع ميكند به صحبت كردن در مورد اشتباهات امام حسين (عليه السلام) و ميگويد: والله! إني ما أحب أن تكتب عني هذه المسئلة. به خدا قسم! من راضي نيستم كه اين مسئله را از قول من بنويسي. خيلي عجيب است! بينندگان عزيز دقت كنند. ايشان در برنامه پخش زنده كه ميليونها نفر آن را ميبينند و ميشنوند، ميگويد: شما كه اين را از من سؤال كردي، مبادا اين را از قول من در جايي نقل كني و در جايي بنويسي! اينكه قضيه چيست؟ ما نميدانيم و قضاوت را بر عهده بينندگان ميگذاريم. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : آيا إبن ملجم اهل ايران بود؟ جواب 1 : اينكه إبن ملجم مرادي أهل كجا هست، نميدانم. ولي در معجم البلدان، جلد 3، صفحه 409 در رابطه با قبيله مراديها ميگويد: مراد: بالضم و آخره دال مهملة . . . حصن قريب من قرطبة بالأندلس. مراد: ... محلي است نزديك قرطبه آندلس. البته برخي هم نوشتهاند كه در سمرقند هم بخشي بوده به نام منطقه مراد. ولي آنچه كه مشخص است، ايشان از آن منطقه بوده و اينكه مرتبط با ايران باشد، معلوم نيست. ايراني باشد يا نباشد، مهم نيست. مادر عبيد الله بن زياد هم مرجانه بود كه أهل ايران بود و برخي ميگويند از اصفهان است و برخي هم ميگويند از خوزستان است. ايراني بودن يا ايراني نبودن، دخالتي در قضيه ندارد. آنچه كه ارزش دارد، تقواست: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ سوره حجرات/آيه13 اگر ايراني باشد و تقوا نداشته باشد، در نزد ما بي ارزش است و اگر عرب، كرد، لر يا آذري باشد و با تقوا باشد، قرآن او را بالا برده است. ملاك در اسلام، تقواست و مسئله وطن هيچ تأثيري ندارد. * * * * * * * سؤال 2 : در مورد آقاي سيد أبو الفضل برقعي كه شبكههاي وهابي اينهمه به او آيت الله ميگويند، توضيح بفرماييد. جواب 2 : چند ماه قبل هم در اين مورد توضيح داديم. سيد أبو الفضل برقعي يكي از علماء قم بودند و بعد از رحلت حضرت آيت ا... العظمي حائري (ره) موسس حوزه علميه قم، ايشان خيلي علاقه داشتند تا پسر عموي خودش سيد علي اكبر برقعي به عنوان مرجع تقليد شيعيان باشد. ولي مرجع تقليد بودن دست خداست؛ «تا يار كه را خواهد و ميلش به كه باشد». مردم به سراغ حضرت آيت ا... العظمي بروجردي (ره) رفتند و سيد أبو الفضل برقعي هم نسبت به ايشان خيلي جسارت ميكرد. حتي در مسجد امام (ره) قم، يك مرتبه در سر درس، يك اهانت خيلي ركيكي نسبت به حضرت آيت ا... العظمي برجردي (ره) كرد و مردم هم ريختند و ايشان را كتك زدند و ايشان ديگر جرأت نكرد از منزلش خارج شود و كاملاً متروك شد. چون كسي كه به مرجعيت اهانت كند، هر كسي كه باشد، مطرود جامعه و أهل بيت (عليهم السلام) ميشود. امام صادق (عليه السلام) هم ميفرمايد: الراد عليهم كالراد علينا ... . كسي كه در برابر مرجع تقليد ميايستد و به او جسارت ميكند، گويه به ما جسارت كرده است و اين هم در حدّ شرك به خداوند است. آن هم اهانت به مرجعي مانند حضرت آيت ا... العظمي بروجردي (ره) كه مرجعيتش، مرجعيت كل بود و در زمان ايشان، مرجع ديگري نداشتيم و مرجع منحصر به فرد جهان تشيع بود. بعد هم توسط مرحوم حضرت آيت ا... العظمي سيد محمد تقي خوانساري (ره) به تهران رفتند و در مسجد وزير دفتر (كه توسط مادر مصدق ساخته شده) امام جماعت شد و 27 سال هم در آنجا امام جماعت بود. در آنجا هم شروع كرد به مطرح كردن يك سري مطالب نادرست و خلاف و مردم هم از آنجا اخراجش كردند و منزل مسكونياش كه در مسجد بود را از او گرفتند. آقاي برقعي ابتداء كتابي نوشتند به نام عقل و دين و در جلد دوم اين كتاب، مفصلاً مباحث امامت و معاد را عين عقائد اماميه مطرح كرده است و بعد از آن هم حدود 40 كتاب به نفع شيعه نوشت و بعضي از آنها چاپ شد و بعضي هم چاپ نشد. بعد از اينكه ايشان منحرف شد و از مسجد اخراجش كردند، ايشان شروع كرد به كتاب نوشتن عليه شيعه؛ مانند كتابي به نام درسي از ولايت. حدود 46 كتاب، عليه شيعه نوشت. ولي آنچه كه در اين ماهوارهها مطرح ميشود، فقط كتابهاي ضد شيعه ايشان مطرح است. ايشان در اواخر عمر خود در يكي از روستاهاي اطراف تهران به نام كن در منزل پسر خود زندگي كرد. آنچه كه براي من نقل كردهاند اين است كه ايشان در اواخر عمرش توبه كرد و پشيمان شد. جناب آقاي حسيني ورجاني كه يكي از شاگردان بنام ايشان بود و از شاگردان بنام طباطبايي ناصبي معاصر هم هست و جزء تائبين هست و 18 سال مبلغ وهابيت بود و الآن برگشته و تمام ريزه كاري وهابيهايي مانند برقعي و قلمداران و طباطبايي را در مشت خود دارد، خودش براي من نقل كرد: روزي ما براي عيادت آقاي برقعي به روستاي كن رفته بوديم و آقاي سعادتمند و مصطفي طباطبايي و رضازادگان هم در آنجا بودند. ايشان كتاب الكامل في التاريخ إبن اثير، قسمت مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) را ميخواند و قطرات اشكش ميريخت. در همان جلسهاي كه ديگران هم بودند، وصيتنامهاش را براي ما خواند و گفت: من معتقد به خدا و رسول اكرم هستم و معتقد به امامت ائمه دوازده گانه هستم. وقتي وصيتنامه را خواند، آقاي طباطبايي ناصبي (كه حضرت آيت ا... العظمي سبحاني گفتهاند: من شبههاي در ناصبي بودن ايشان ندارم) خيلي عصباني شد و به او تشر شد و آقاي برقعي هم به برخورد تند ايشان هيج ارزشي قائل نشدند. سپس ايشان وصيت كرد: اگر من مُردم، مرا در حرم امام زاده شعيب (عليهم السلام) كه در روستاي كن هست، دفن كنيد. وقتي وصيتنامه را نزد عالم روستاي كن، جناب حضرت آيت ا... حاج شيخ علي اكبر تهراني بردند و وصيتنامه و توبهنامه را نشان دادند، ايشان خيلي خوشحال شد و دستور داد اعلاميهاي پخش كردند و تشيع جنازه مفصلي كردند و بعضي هم به خاطر توبه كردن او، در تشيع جنازه او چند قرباني هم كشتند و جنازه ايشان را طبق وصيتش، در امام زاده شعيب (عليه السلام) دفن كردند. اي كاش اين شبكههايي كه نوارهاي ايشان را پخش ميكنند، اين مطالب را هم ميگفتند. إن شاء ا... ما دوستانمان را ميفرستيم به امام زاده شعيب (عليه السلام) تا از قبر ايشان فيلمبرداري كنند و در همين شبكه پخش كنيم. اين خلاصهاي از بيوگرافي سيد أبو الفضل برقعي بود. * * * * * * * سؤال 3 : امام حسن (عليه السلام) صبور بودند و امام حسين (عليه السلام) احساساتي بودند. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 3 : اينها نشانگر عدم شناخت از ائمه (عليهم السلام) است. خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إبناي هذان إمامان قاما أو قعدا. حسن و حسين فرزند من هستند و امام هستند، چه قيام كنند و چه قيام نكنند. الإرشاد للشيخ المفيد، ج2، ص30 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج16، ص307 ـ الفصول المختارة للسيد المرتضي، ص303 ـ المسائل الجارودية للشيخ المفيد، ص35 همچنين آقايان أهل سنت با سندهاي صحيح نقل كردهاند: الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج3، ص3 ـ سنن الترمذي، ج5، ص321 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص167 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص512 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص149 ـ صحيح إبن حبان، ج15، ص413 ـ مسند أبي يعلي، ج2، ص395 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص35 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج1، ص391 ـ تفسير السمعاني ، ج4، ص302 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص199 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج2، ص119 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص150 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج12، ص269 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج1، ص311 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص229 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص252 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص63 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص258 ـ تاريخ الطبري، ج4، ص323 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص62 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج4، ص35 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص39 ـ تاريخ إبن خلدون، ج4، ص4 ائمه (عليهم السلام) در حقيقت، طبق تكليف و دستوري كه داشتند، عمل ميكردند. اگر امام حسين (عليه السلام) در زمان امام حسن (عليه السلام) بودند، يقيناً غير از آنچه امام حسن (عليه السلام) انجام داد، انجام نميداد. اگر امام حسن (عليه السلام) در زمان امام حسين (عليه السلام) بود، غير از آنچه امام حسين (عليه السلام) انجام داد، انجام نميداد. يكي از بزرگان تمثيل زيبايي داشت و گفت: ائمه (عليهم السلام) مانند يك انساني هستند كه 250 سال عمر كرده است؛ از زمان أمير المؤمنين (عليه السلام) تا زمان امام عسكري (عليه السلام). گاهي تشخيص ميدهد كه در ميدان جمل و صفين بجنگد و گاهي تشخيص ميدهد با حاكم وقت صلح كند و گاهي تشخيص داده مبارزه كند و گاهي تشخيص ميدهد كار فرهنگي بكند، مانند امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و گاهي تشخيص ميدهد بيايد در كنار حكومت، مباحث را از درون حكومت به گوش جهانيان برساند، مانند امام رضا (عليه السلام) و گاهي تشخيص ميدهد از داخل زندان پيامش را به مردم برساند و ... . هر فردي در طول زمان حياتش، به تناسب زمان و موقعيتش، يك تصميمي ميگيرد. آيا همه مردم، از اول عمر تا آخر عمرشان به صورت يكنواخت زندگي كردهاند؛ قبل از ازدواج و بعد از ازدواج و قبل از شاغل شدن و بعد از شاغل شدن و بعد از بازنشستگي. با توجه به موقعيت زماني و مكاني، تكاليفي بر دوش انسان ميآيد. * * * * * * * سؤال 4 : 1. يك ماه پيش، يك نفر به عايشه توهين كرد كه كار زشت و ناپسندي بود و همه علماء شيعه هم محكوم كردند. ولي شبكههاي وهابي با سوء استفاده از اين، جار و جنجال به پا كردند و گريه و زاري ميكردند. خطيب مسجد الحرام هم با چه گريه و زارياي از عايشه تمجيد ميكرد. 2. آيا فقط عقائد اين آقايان محترم و مقدس است و عقائد شيعيان هيچ اهميت و احترامي ندارد؟ بنده چندين بار از شبكه ظلمت شاهد توهين و جسارت به ساحت مقدس حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) بودهام. اينها وجود آن حضرت را منكر ميشوند و توهينهايي را ميگويند كه انسان از بيان آنها شرم ميكند. آيا از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايات و أحاديث متعددي وجود ندارد مبني بر تولد حضرت مهدي (عليه السلام) و قيام حضرت مهدي (عليه السلام)؟ از شما تقاضا ميكنم از منابع أهل سنت، رواياتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مورد حضرت مهدي (عليه السلام) بيان كنيد تا ببينيم جناب هاشمي چه توجيهي براي جسارت خودش دارد؟ چرا قلب ما را جريحهدار ميكند با اين توهينهايش. اينها سني نيستند، اينها ناصبي و وهابي و دشمن أهل بيت (عليهم السلام) هستند. در ظاهر و براي جلب توجه شيعيان اظهار دوستي أهل بيت (عليهم السلام) ميكنند و حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميگويند و وانمود ميكنند كه هيچ خصومتي با شيعيان ندارند، ولي با تمام خباثت، تمام فضائل و افتخارات و مناقب أمير المؤمنين (عليه السلام) را زير سؤال ميبرند يا كتمان ميكنند. جواب 4 : 1. اين قضيه براي 3 ماه قبل بود، در هفدهم ماه رمضان. يك آدم ناداني اين كار را انجام داد و اگر وهابيت ميلياردها دلار خرج ميكردند، اينقدر استفاده نميكردند كه از توهين اين آقا به عايشه اينها استفاده كردند. يعني آمدند يك ميداني را باز كردند عليه شيعه در رسانهها، به طوريكه 19 ماهواره وهابي در يك زمان شروع كردند عليه شيعه و مقدسات شيعه حرف زدن. حتي كار به جايي رسيد كه خود مفتي اعظم عربستان سعودي در اين زمينه شروع كرد به جسارت كردن نسبت به شيعه. در حاليكه ايشان بر خلاف آقاي بن باز، مفتي اعظم سابق، آدم مؤدبي بود. 2. اما اينكه در شبكه نور يا شبكه ظلمت يا نفاق، نسبت به حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) جسارت ميكنند، بله، اگر جسارت نكنند، خلاف عادتشان است. يك شبكهاي كه رئيسش فارغ التحصيل دانشگاه محمد بن سعود رياض است و بودجههايش از عربستان سعودي ميآيد و كارشناسانش از آن حضراتي هستند كه ما هر چه گفتيم براي مناظره بيايند، نيامدند و ما مجبور شديم بعضي از كليپهايشان را پخش كنيم تا مردم بدانند حرف آنها چيست و حرف ما چيست؟ اينها وقتي به امام زمان (عليه السلام) جسارت نكنند، چه كار كنند؟! آن پولي كه از عربستان سعودي ميآيد، اگر اين كار را نكنند، عربستان سعودي پولش را برميگرداند. اينها هم امكاناتي ندارند كه شبكهشان را بدون همكاري عربستان سعودي اداره كنند. لذا مجبورند نسبت به حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) جسارت كنند كه ايشان موهوم و خيالي است. ولي اگر يك آدم گمنام و معلوم الحال در لندن به عايشه جسارت ميكند، اين آقايان قيصريه را به آتش ميكشند. ولي اين آقايان با كمال وقاحت و بيحيايي و بيشرمي، آن لجنزار فكرشان را ميريزند بيرون و نسبت به ساحت مقدس آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) بدترين و ركيكترين عبارات را بيان ميكنند. در رابطه با ولادت امام زمان (عليه السلام) در منابع أهل سنت، ببينيد كه در كتابهاي مختلف شيعه و سني در اين رابطه مفصل نقل شده است. نمونهاي از معتقدين به ولادت امام زمان (عليه السلام) 1. إبن اثير جزري آقاي إبن أثير جزري از استوانههاي تاريخي أهل سنت در كتاب الكامل في التاريخ، جلد 7، صفحه 274 در اواخر حوادث سال 260 هجري، صراحت دارد نسبت به شهادت امام عسكري (عليه السلام) و ميگويد: و هو والد محمد الذي يعتقدونه المنتظر. او پدر همان كسي است كه شيعيان به آن عقيده دارند. 2. إبن خلّكان آقاي إبن خلّكان در كتاب وفيات الأعيان، جلد 4، صفحه 176 صراحت دارد: كانت ولادته يوم الجمعه منتصف شعبان سنة خمس و خمسين و مائتين. ولادتش در روز جمعه، نيمه شعبان سال 255 هجري بود. 3. ذهبي آقاي ذهبي در كتاب العبر في خبر من غبر، جلد 5، صفحه 37 و 26 همين تعبير را دارد. همچنين در تاريخ الإسلام در وفيات سال 251 تا 260 هجري ميگويد: فولد سنة ثمان و خمسين و قيل: سنة ست و خمسين. در سال 258 يا 256 هجري به دنيا آمده است. تاريخ الإسلام للذهبي، ج19، ص113 در سير أعلام النبلاء، جلد 13، صفحه 119 همين مطلب آمده است. 4. خير الدين زركلي جالب اين است كه آقاي خير الدين زركلي از وهابيهاي معاصر كه شايد كمتر كسي به اندازه او به وهابيها خدمت كرده باشد، در كتاب الأعلام، جلد 6، صفحه 80 صراحت دارد و ميگويد: و قيل في تاريخ مولده: ليلة نصف شعبان سنة 255 و في تاريخ غيبته: سنة 265. تاريخ ولادتش در نيمه شعبان سال 255 هجري و تاريخ غيبتش هم در سال 265 هجري بود. البته ايشان اشتباه ميكند. چون تاريخ غيبتش در سال 260 هجري بوده است. 5. فقيه ايماني آقاي فقيه ايماني كه از علماء بزرگ اصفهان است و من شخصاً خدمت ايشان ارادت ويژه دارم و از چهرههاي ناشناخته عصر ماست و كتابهاي خوبي دارد، كتابي دارد به الإصالة المهدوية في الإسلام كه در صفحه 81، نام 112 نفر از علماء أهل سنت را آورده كه اعتقاد به ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) دارند. 6. سامر عميدي جناب آقاي دكتر سامر عميدي كه از شخصيتهاي برجسته عراقي است و در قم زندگي ميكند و بنده هم به عنوان استاد داور در رساله فوق دكترايي كه ايشان در دانشگاه اسلامي لندن داشت شركت داشتم، در كتاب دفاع عن الكافي، جلد 1، صفحه 568، نام 128 نفر از علماء أهل سنت را ميآورد كه اعتراف به ولادت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) كردهاند. من نميدانم أمثال آقاي هاشمي و غيره، ـ عذر ميخواهم ـ كجا ميچرند كه نسبت به حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) اينطور جسورانه حرف ميزنند و اين كتابها و اين مطالب را نميبينند؟ شما اين قضايا را ببينيد و واقعاً اگر نقد علمي داريد، نقد علمي بكنيد. اگر واقعاً راست ميگوييد، بياييد با هم مناظره كنيم. ما اعلام كردهايم با تك تك كارشناسان شما، گرچه اهليت ندارند، ولي ما آمادگي داريم براي مناظره حضوري يا تلفني يا هر كيفيتي كه شما حاضر هستيد. ولي به 2 شرط: 1. وارد بحثهاي سياسي نشويم؛ چون مرد سياست نيستيم. 2. احترام به عقائد همديگر را حفظ كنيم. نه آنها به خودشان اجازه بدهند به عقايد شيعه و مقدسات شيعه جسارت كنند و نه ما كوچكترين جسارتي به عقائد أهل سنت داشته باشيم. ما آمادگي داريم و بارها هم گفتهايم و باز هم خواهيم گفت تا روزي كه شايد اين آقايان سر غيرت بيايند و به مناظره بيايند. ما آمادگي داريم و هيچ شرط و شروط ديگري نداريم، مانند آقاي عبد الله حيدري كه گفت به زبان عربي باشد و از قرآن باشد و در استوديوي فلان جا باشد و چهره به چهره باشد. ما هم همه شروط را پذيرفتيم و حرفي هم نداشتيم، ولي ايشان رفت و هيچ خبري نشد. * * * * * * * سؤال 5 : 1. آقاي قزويني در هفته پيش، صحبتهايي در مورد قمهزني فرمودند و گفتند: «ما نظر شخصي خودمان را بيان ميكنيم كه در جامعه الآن اين وهن مذهب است و جايز نيست». اگر واقعاً اين نظر شخصي است، اثبات كردنش جالب نيست. 2. آقاي قزويني گفتند: «در جامعه الآن، اين كار وهن مذهب است و الآن مسخره ميكنند و درست نيست كه ما قمهزني كنيم». اما از آن طرف هم آقاي قزويني ميگويند: «بني هاشم هم اين كار را نميكردند و ما در هيچ جايي دليل شرعي بر قمهزني نداريم». يعني في نفسه قمهزني را كلاً حرام ميكنند. 3. اما در مورد مسخره كردن، ميدانيد كه خود حضرت آيت ا... العظمي بروجردي (ره) فرمودند: «در يك حكم شرعي، ملاكْ مسخره كردن نيست و با مسخره كردن، حكم شرعي عوض نميشود». 4. گفتيد: «در بني هاشم اين كار را نميكردند». در قسمتي از سايتتان در دفاع از بر سر و صورت زدن و گريبان چاك كردن، ايشان فرمودند كه در اصول كافي: «امام عسكري (عليه السلام) در عزاي امام هادي (عليه السلام) گريبان چاك زدند». همينطور قضيه حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) كه سرشان را به چوبه محمل كوبيدند كه در كتاب شريف بحار الأنوار اين مطلب آمده است. همچنين داريم كه امام رضا (عليه السلام) به پسر شبيب ميفرمايد كه اول محرم است و توضيح ميدهند كه چه ماهي است و ميگويند: «اين ماه، ماهي است كه پلكهاي چشمان ما زخم شد از اين مصيبت» و اين خودش دلالت بر همين مسئله ميكند. همينطور در خود زيارت ناحيه مقدسه، امام زمان (عليه السلام) ميفرمايد: «در عزاي تو ملائكه آسمان و حور العين لطمه ميزنند» و خود امام زمان (عليه السلام) ميفرمايد: «در عزاي تو يا حسين، اشكهاي من تبديل به خون شد». 5. خود قمهزني هم فوائدي دارد و نوعي حجامت از سر ميشود. ما موافق قمهزني هستيم و دليل هم داريم بر آن و دلائلمان را عرض كرديم. من مقلد حضرت آيت ا... العظمي سيستاني هستم و شما گفتيد ايشان گفته است: «حرام است». اگر بنده در خفا اين كار بكنم، اشكال دارد؟ جواب 5 : اين دلائلي كه شما فرموديد از زمان ائمه (عليهم السلام)، ربطي به قمهزني ندارد. مرحوم حضرت آيت ا... العظمي سيد أبو الحسن اصفهاني (ره) كه از فقهاي نامي شيعه و از مراجع عظام تقليد و قبل از حضرت آيت ا... العظمي بروجردي (ره) بود و در عصر خودش هم مرجعيت عامه بر عهده ايشان بود، ميگويد: إن إستعمال السيوف و السلاسل و الطبول و الأبواق و ما يجري اليوم أمثاله في مواكب العزاء بيوم عاشوراء انما هو محرم و هو غير شرعي. استفاده از شمشير (قمهزني) و زنجير (تيغ دار) و ... در عزاي امام حسين (عليه السلام)، حرام است و غير شرعي. أعيان الشيعة للسيد محسن الأمين، ج10، ص378 بنده عرض كردم كه مانند ديگران نظر دارم و فقيه هستم و 21 سال قبل، گواهي اجتهاد از مراجع عظام تقليد گرفتم. دهها نفر در طول تاريخ داشتهايم كه گفتهاند قمهزني حرام است و غير شرعي. حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) ميفرمايد: «اگر موجب وهن باشد، خلاف است» و مرحوم حضرت آيت ا... العظمي شيخ جواد آقا تبريزي (ره) هم به همين شكل ميفرمايد. بعضيها هم صراحت دارند، مانند حضرت آيت ا... العظمي فاضل لنكراني (ره) و حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي كه قمهزني خلاف شرع و حرام است. ما گفتيم اگر نظر ما را ميخواهيد، نظر ما اين است. ولي آنچه كه براي مردم حجت است، نظر مرجع تقليدشان است. الآن شما از هر مرجعي تقليد ميكنيد، نظر آن مرجع براي شما محترم و حجت است. اگر مرجع تقليدتان ميگويد مستحب است، شما بايد به آن عمل كنيد و اگر ميگويد حرام است و خلاف شرع، بايد به آن عمل كنيد. ما نبايد بياييم عقيده خودمان را به ديگران تحميل كنيم. من تقاضا دارم كه اگر شما طرفدار قمهزني هستيد، نظرتان براي خودتان محترم است و نسبت به مراجعي كه فتوا دادهاند به استحباب آن، احترام بگذاريد. ولي نسبت به آنهايي كه فتوا دادهاند حرام است، نبايد بياحترامي بكنيد. در كتاب موسوعة العتبات المقدسة، جلد 8، صفحه 378 و فرهنگ عاشوراء، صفحه 198 و دائرة المعارف تشيع، جلد 2، صفحه 531 و أعيان الشيعة، جلد 10، صفحه 378 فتواي مرحوم حضرت آيت ا... العظمي سيد أبو الحسن اصفهاني (ره) نقل شده است. آقاي نائيني (ره) فرمودهاند: «هيچ اشكالي ندارد» و نگفته است مستحب است يا واجب است. اين بزرگوار هم ميفرمايد: «إنما هو محرم و هو غير شرعي». ما نبايد به مراجعي كه نظر مخالف دارند نسبت به مراجع خودمان، جسارت كنيم. من نگفتم كه حضرت آيت ا... العظمي سيستاني گفته است حرام است. من عين عبارت ايشان را خواندم، شما نوار را گوش بكنيد. من گفتم كه ايشان ميفرمايد: «اگر چنانچه موجب وهن باشد، خلاف است». ايشان قيد وهن دارند و حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) هم قيد وهن دارند و حضرت آيت ا... العظمي شيخ جواد آقا تبريزي (ره) هم قيد وهن دارند. با توجه به برداشتي كه خودم دارم و اطلاعاتي كه بنده دارم از داخل و خارج، بنده تشخيصم اين است كه قمهزني وهن است. تشخيص وهن بودن بر عهده مرجع تقليد نيست، بر عهده خودمان است. اگر شما تشخيص ميدهيد كه وهن نيست، نظرتان براي خودتان محترم است. اگر كسي در خفا اين كار را بكند، چه كسي گفته است اشكال دارد؟ شما برويد پشت درهاي بسته اين كار را بكنيد و عشقتان را به امام حسين (عليه السلام) ابراز كنيد. بنده نظر شخصي خودم را عرض ميكنم. اگر ميگوييم الآن وهن است، در صورتي است كه بياييم در خيابان و بيابان و مساجد و جلوي دروبين قمه بزنيم و اينها هم روي آنتن وهابيت و صهيونيست برود و سوژه باشد براي آنها و آنها سوء استفاده كنند. به نظر بنده، قمهزني را في نفسه به هيچوجه داراي اشكال نميدانم. اگر فرهنگسازي كنيم كه مسئله قمهزني را مانند سينهزني و زنجيرزني كه امروز فرهنگ شده است، به صورت فرهنگ درآوريم و قضيه وهن برطرف شود، هيچ اشكالي ندارد. من از بينندگان عزيز تقاضا دارم عبارتهايي كه ما از بزرگان نقل ميكنيم را درست نقل كنند. * * * * * * * سؤال 6 : 1. هدف اصحاب صحيفه از طوماري كه مخفيانه امضاء كردند، چه بود؟ 2. آيا آقاي عمر در زمان جاهليت، دختر خودشان را زنده به گور كردند يا خير؟ 3. أبو جهل روده شتر را در هنگام نماز، در خانه خدا بر سر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ريخت. آيا عمر يا أبو بكر در آن هنگام نبودند كه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كمك كنند؟ جواب 6 : 1. اين مطلب سندي ندارد. ولي در رابطه با اينكه افرادي تصميم گرفتند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ترور كنند، عرض كردهايم كه إبن حزم آندلسي در كتاب المحلي كه از كتابهاي معتبر أهل سنت است و كتاب فقهي است، جلد 11، صفحه 224، كتاب الحدود، باب حدّ المرتد اسامي اين افراد را آورده است. 2. ما در آن زمان نبوديم كه ببينيم. 3. در آن زمان، جناب عمر هنوز مسلمان نشده بود. عمر در سال دهم بعثت مسلمان شد و در آن زمان، عمر جزء بت پرستان بود و مسلمانان را شكنجه ميكردند. أبو بكر هم در يكي از جلسات در آنجا بود و در آن قضيه هم صحابه حضور داشتند و تماشا ميكردند. وقتي در قضيهاي، عبا به گردن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) انداختند، بعد از مدتي، أبو بكر آمد از پشت دست زد بر روي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و گفت: أو تقتلون رجلا يقول ربي الله؟ آيا مردي را ميكشيد كه ميگويد پروردگار من الله است؟ اين تعبير را از آقاي أبو بكر نقل كردهاند. البته در آن زمان، هيچكس توان دفاع و مقابله نداشت. تنها كسي كه در آن زمان در برابر جنايات قريش ايستاد، حضرت أبو طالب (عليه السلام) بود. غير از ايشان كه رضوان خدا بر او باد و خداوند نيامرزد كساني را كه نسبت به حضرت أبو طالب (عليه السلام) جفا كرده و جفا ميكنند، هيچ كس از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع نكرد. دفاعي كه حضرت أبو طالب (عليه السلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) داشت، به إستثناء أمير المؤمنين (عليه السلام)، از دفاع تمام صحابه بالاتر بود. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) 3 سال در شعب أبي طالب بود، جناب أبو بكر و عمر و عثمان كجا بودند؟ در اين 3 سالي كه بدترين دوران نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در مكه بود. حتي شبها، حضرت أبو طالب (عليه السلام) ميترسيد كه را با تير و غيره، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مورد هدف قرار بدهند، در اول شب حضرت أبو طالب (عليه السلام) جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مثلاً در سمت چپ ميانداخت و مدتي كه از شب ميگذشت، حضرت علي (عليه السلام) را به جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواباند و جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در وسط ميانداخت تا اگر قريش در اول شب، جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نشان كرده بودند تا تير بزنند، در وسط شب جاي حضرت علي (عليه السلام) را در جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواباند تا اگر خواستند تير بزنند، حضرت علي (عليه السلام) پيشمرگ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شود. حضرت أبو طالب (عليه السلام) تا اين اندازه فداكاري داشت. * * * * * * * سؤال 7 : 1. در يكي از وبلاگهاي أهل سنت آمده بود كه در آيه 124 سوره مباركه بقره، اگر شيعه قائل است كه «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، اين جعل به معناي نصب است و خدا اين را منصوب كرده است، پس ما يك آيه ديگري هم داريم كه ميگويد: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ (سوره قصص/آيه41) ». آيا آن اماماني كه به سوي آتش دعوت ميكنند هم من عند الله منصوب هستند؟ چون همين جعلي كه براي امامان آمده، براي حضرت ابراهيم (عليه السلام) هم مطرح است. 2. آيا ما روايات يا يك متن تاريخي داريم كه ثابت كند شخصي مثل عبد الله بن أُبَي در قضيه بيعت رضوان حضور داشته است يا خير؟ جواب 7 : 1. شما ميتوانيد به كتاب الميزان علامه طباطبايي (ره)، جلد 16، صفحه 38 مراجعه كنيد و مرحوم علامه طباطبايي (ره) در ذيل همين آيه شريفه «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ» توضيح زيبايي در اين زمينه دادهاند. إن شاء ا... در جلسه آينده هم توضيح خواهيم داد. 2. قطعاً ايشان در بيعت رضوان بوده و جزء آن 2 نفري هستند كه با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيعت نكردند و رفتند در گوشهاي ماندند. * * * * * * * سؤال 8 : حدود 80 ٪ شاگردان من سني هستند و اين سؤالات را آنها از من ميپرسند و بايد به آنها جواب بدهم. 1. فرق امامت و نبوت چيست؟ چون اعتقاد ما اين است كه بر اساس قرآن، حضرت ابراهيم (عليه السلام) بعد از اينكه نبي بود، به مقام امامت ميرسد. عملاً چه تفاوتي در مرحله اجراء ميان امامت و نبوت است؟ اگر كسي از ما بپرسد فرق ميان امامت و نبوت چيست؟ چه جوابي به او بدهيم. چرا ما امامت را بالاتر و والاتر از مقام نبوت ميدانيم؟ 2. اينكه حضرت علي (عليه السلام) در هنگام ركوع، انگشتر خود را به عنوان زكات به آن سائل ميدهد، چگونه اين عمل صورت گرفته است؟ آيا باعث ابطال نماز ميشود يا خير؟ جواب 8 : 1. حضرت ابراهيم (عليه السلام) در دوران جواني به نبوت رسيد و وقتي بتها شكسته ميشود، سؤال ميكنند كه چه كسي بتها را شكست و از بين برد؟ ميگويند: سَمِعْنَا فَتًي يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ شنيديم نوجواني از (مخالفت با) بتها سخن ميگفت كه او را ابراهيم ميگفتند. سوره أنبياء/آيه60 يعني مشخص است كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) در نوجواني به نبوت رسيده است. حضرت ابراهيم (عليه السلام) هم تا اواخر عمرش بچهدار نشد و در دوران پيري، وقتي مَلَكي به او بشارت ميدهد، همسر ايشان ميگويد: أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلِي شَيْخًا آيا من فرزند ميآورم در حاليكه پير زنم و اين شوهرم پير مردي است سوره هود/آيه72 پس حضرت ابراهيم (عليه السلام) در دوران پيري بچهدار ميشود و وقتي خطاب ميآيد: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا سوره بقره/آيه124 حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميفرمايد: وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي آيا از فرزندان من هم كسي به امامت ميرسد؟ يعني اسحاق (عليه السلام) و حضرت اسماعيل (عليه السلام) و حضرت يعقوب (عليه السلام) و غيره. بحث نبوت و رسالت و امامت، 3 واژه مقدسي است كه بايد دقت كنيم. نبي، يعني كسي كه از طرف خداوند به او خبر و وحي ميرسد. رسول، يعني كسي كه وحي إلهي را به مردم ميرساند. امام، يعني كسي كه زعيم و رهبر مردم است و فوق نبوت است. زيرا هر پيامبري، امام نبود و مأمور به تشكيل حكومت نبود و آن مقام أولي الأمري را نداشت. حضرت ابراهيم (عليه السلام) جزء كساني بود كه به مقام امامت رسيده و به مقام «النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ (سوره احزاب/آيه6) » رسيده است و بعضي از ذريه او كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باشد، اين امامت را دارا بودند و در روز غدير هم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، امامت خودش را به أمر خداوند، به أمير المؤمنين (عليه السلام) تفويض نمود، نه نبوت و رسالت را. 2. ما قبلاً در رابطه با آيه ولايت صحبت كردهايم و مطالبمان را در آنجا گفتهايم و از كتابهاي مختلف أهل سنت هم آورديم. * * * * * * * سؤال 9 : . بعد از قيام عاشوراء، گروهي ظهور كردند به نام توّابين و اينها جزء سپاهيان عمر بن سعد بودند، ولي بعد توبه كردند و عليه يزيد خروج كردند و شعارشان هم اين بود كه پسر رسول خدا را با دست خودمان كشتيم، در حاليكه به فكر بلند كرد ريشمان بوديم؛ يعني فقط ظاهر را ميديديم. آيا توبه اينها پذيرفته ميشود يا نميشود؟ اگر پذيرفته ميشود، پس خون امام حسين (عليه السلام) كه ريخته شد چه ميشود؟ اگر پذيرفته نميشود، قرآن كه ميفرمايد مطهرين مانند توابين هستند، چه ميشود؟ 2. مطلبي را خواندهام، ولي صحتش را نميدانم. ميگويند: وقتي امام حسين (عليه السلام) كشته شد، خونش كفاره گناهان پيروانش در جهان آخرت است. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 9 : 1. بحث توّابين و سليمان بن صرد خزاعي اينگونه نبود. سليمان بن صرد خزاعي در زندان بود و هم سلول خود مختار بود. اين توّابين در كوفه بودند و نيامده بودند و تأسف ميخوردند كه چرا نرفتند امام حسين (عليه السلام) را ياري كنند. البته اگر فرصت شود عرض خواهم كرد كه عبيد الله بن زياد در كوفه يك حكومت نظامي تشكيل داده بود و دروازهها را بسته بود و نميگذاشت كسي از آن خارج شود. حتي يكي از اين كوفيان در وسط را به امام حسين (عليه السلام) ديدار كرد و امام حسين (عليه السلام) فرمود: «در كوفه چه خبر است؟» آن مرد گفت: «در يك جمله بگويم كه نه ميشود وارد كوفه شد و نه ميشود از آن خارج شد». وقتي عبيد الله بن زياد افراد را به كربلاء فرستاد، دستور داد جارچيها جار بكشند و جاسوسها در كوچهها فرياد بزنند و هر كسي را پيدا ميكردند كه سرش بر تنش بيارزد و بتواند شمشير بزند، يا گردن ميزدند يا روانه كربلاء ميكردند. البته اين را هم خدمت بينندگان عزيز عرض كرده باشم كه إن شاء ا... در جلسه بعد خواهم گفت كه تعداد زيادي بودند كه با لشكر عمر بن سعد بيرون آمدند، ولي به قصد پيوستن به امام حسين (عليه السلام) بيرون آمدند. تعدادي از اينها نامشان ثبت شده است. حتي در شرح حالشان نوشتهاند: خرج مع عمر بن سعد للإستلحاق إلي جيش حسين بن علي. اينها با عمر بن سعد بيرون آمدند، ولي به قصد پيوستن به لشكر حسين بن علي. در عصر تاسوعا و در شب عاشوراء هم بودهاند. بعضيها هم بودند كه نتوانستند بروند، ولي پشت قضيه بودند و نرفتند جنايت بكنند. زندان عبيد الله بن زياد مملو از شيعه بود و رسماً گفت: هيچ انساني را نديدم كه هواي حسين را داشته باشد، جز اينكه زندان را پر از آنها كردم. حتي ميگويد: كوچكترين گماني بر هر كس بردم كه هواي حسين دارد، همه را وارد زندان كردم. سليمان بن صرد خزاعي و مختار و ديگران هم جزء زندانيان بودند. اين توّابيني كه قيام كردند به رهبري سليمان بن صرد خزاعي و قبل از قيام مختار بود، جزء افرادي بودند كه بعد از به درك واصل شدن يزيد از زندان بيرون آمدند و قيام كردند و تعدادي را قبل از مختار به درك واصل كردند. حتي در لشكر سليمان بن صرد خزاعي هم تعدادي از ايرانيها بودند. حتي در قضيه قيام مختار هم اولين جايي كه ايرانيها درخشيدند در رابطه با عشق به امام حسين (عليه السلام)، وقتي فهميدند مختار قيام كرده است، تعدادي از مردم از خوزستان و فارس و اصفهان و ديگر شهرها به سپاه مختار پيوستند به قصد انتقام از قاتلين امام حسين (عليه السلام) و يارانش. 2. أولاً: خير، اينها مطالبي است كه بعضي از افرادي كه متأثر از مسيحيت شدهاند، همچنين مطالبي را ميگويند. ما همچنين چيزي نداريم. اين دروغ محض است. امام حسين (عليه السلام) به اين دليل كشته شد: و إنما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي (صلي الله عليه و آله)، أريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر. كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص21 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج44، ص329 خود امام حسين (عليه السلام) ميفرمايد كه براي چه قيام كرده است. امشب هم مفصل خوانديم كه هدف قيام امام حسين (عليه السلام)، نجات دين بود و اصلاح ميان أمت اسلامي بود. ثانياً: امام حسين (عليه السلام) در نزد خداوند، خيلي آبرو دارد همانطوري كه پدر بزرگوارش هم آبرو دارد و امام حسن (عليه السلام) هم آبرو دارد. اينها به خاطر آبرويي كه دارند، داراي شفاعت كبري هستند و هيچ شك و شبههاي در آن نيست. شفاعت ائمه (عليهم السلام) و امام حسين (عليه السلام) جاي خود دارد و بحث ديگري دارد. اگر اشتباه نكنم، اين مطلب را از آقاي محدث قمي (ره) نقل ميكنند: من تنها چيزي كه در عمرم به آن اميدوار هستم و فرداي قيامت ميتواند دستم را بگيرد، گريههايي است كه براي امام حسين (عليه السلام) كردهام؛ نه به عبادتم، نه به نمازم، نه به روزههايم و نه به تأليفاتم اميد ندارم. شنيدهام كه از مرحوم مقدس اردبيلي (ره) نقل ميكنند: اگر گريه بر امام حسين (عليه السلام) نبود، ما به هيچ عملي از اعمالمان در روز قيامت اميدوار نبوديم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||