* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 21 شهريور 1389 | تعداد بازديد: 1594 | |
عصمت ائمه اطهار (عليهم السلام) 03 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: عصمت ائمه اطهار (عليهم السلام) 03 شبكه جهاني ولايت : 21 / 06 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي كاشاني در مورد اين آيه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ سوره نساء/آيه59 آيا در منابع شيعه و سني به صراحت نقل شده است كه مراد از أُولِي الْأَمْرِ در اين آيه، أهل بيت (عليهم السلام) هستند؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با بحث عصمت، همانطور كه شما اشاره كرديد، در هفته گذشته به برخي مباحث پرداختيم و به بعضي از آيات هم اشاره شد. در آيه 59 سوره نساء، خداوند خطاب به همه مؤمنين ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ اي كساني كه ايمان آوردهايد، از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و أولي الأمر اطاعت كنيد. در اين آيه، صحبتهايي شد و برخي از بزرگان أهل سنت هم در اين مورد سخناني داشتند و عرض شد كه أولي الأمر، هر كسي كه باشد، خداوند، اطاعت مطلق را از او طلب كرده است و اطاعت مطلق با عدم عصمت، همخواني ندارد. اگر أولي الأمر، مصون از خطا، گناه، نسيان و فراموشي نباشند، با اطاعت مطلقي كه خداوند دستور داده، همخواني ندارد. ولي گاهي مسئله و حكمي را سؤال ميكنند كه ايشان فراموش كرده و به خطا رفته است و اشتباه ميگويد و خدا هم بگويد بيچون و چرا از ايشان اطاعت كنيد؛ يعني اطاعت از يك حكم خلاف واقع. اين يك مسئله عقلي است و من نميدانم چرا بعضيها در اين آيه به دنبال تشكيكات و أمثال آن هستند. روايات زيادي در منابع شيعه در اين مورد وجود دارد كه خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) فرمودهاند: «مراد از أولي الأمر، أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) هستند». در كتب برادران أهل سنت هم جناب حاكم حسكاني در شواهد التنزيل در ذيل همين آيه ميگويد: «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» نزلت في أمير المؤمنين حين خلفه رسول الله بالمدينة، فقال: أتخلفني علي النساء و الصبيان؟ فقال: أما ترضي أن تكون مني بمنزلة هارون من موسي حين قال له: «اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ (اعراف/142)». فقال الله: «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قال: [ها] علي بن أبي طالب ولّٰاه الله الأمر بعد محمد في حياته حين خلفه رسول الله بالمدينة، فأمر الله العباد بطاعته و ترك خلافه. اين آيه در شأن أمير المؤمنين نازل شد در زماني كه پيامبر عازم جنگ تبوك بود و أمير المؤمنين را به عنوان خليفه در مدينه قرار داد و أمير المؤمنين عرض كرد: آيا مرا بر زنان و كودكان خليفه ميكني؟ پيامبر فرمود: آيا راضي نيستي كه جايگاهت نسبت به من، همانند جايگاه حضرت هارون نسبت به حضرت موسي باشد در زماني كه حضرت موسي به حضرت هارون فرمود: خليفه من در ميان قومم باش و به اصلاح آنها بپرداز. خداوند فرمود: «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»، مراد از اين آيه، علي بن أبي طالب است كه وقتي پيامبر در زمان حيات خود علي را به عنوان خليفه در مدينه معين كرد، خداوند او را ولي أمر قرار داد و دستور داد تا از او اطاعت كنند و مخالفت با او را ترك كنند. شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص190 جناب آقاي ذهبي درباره حاكم حسكاني ميگويد: الحسكاني القاضي المحدث أبو القاسم ... شيخ متقن ذو عناية تامة بعلم الحديث. حسكاني ... استادي است محكم و استوار كه عنايت ويژه و كاملي به علم حديث داشت. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص1200 وقتي همين حديث منزلت را آقاي حسكاني نقل ميكند و اين آيه أولي الأمر را در ذيل آن ميآورد، ميگويد: و هذا [ها] حديث المنزلة الذي كان شيخنا أبو حازم الحافظ يقول: خرجته بخمسة آلاف إسناد!!! اين حديثي كه ما آورديم، همان حديث منزلت است كه استاد ما أبو حازم حافظ ميگويد: حديث منزلت را به 5 هزار سند نقل كردهام!!! شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص195 من نميدانم آيا دوستان عزيز دقت ميكنند يا نه؟ يا از كنار اين جملات به سادگي ميگذرند؟ آقايان أهل سنت به هر كسي حافظ نميگويند. كلمه حافظ از الفاظ دالّ بر مدح است، بلكه بالاترين مرتبه وثاقت است. همچنين جناب قندوزي حنفي در ينابيع المودة لذوي القربي، جلد 1، صفحه 346 همين تعبير را ميآورد و در ذيل آيه أولي الأمر ميگويد: أولي الأمر بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، أمير المؤمنين (عليه السلام) بود و بعد از ايشان هم امام حسن (عليه السلام) و بعد از ايشان هم امام حسين (عليه السلام) تا حضرت مهدي (عليه السلام). در كتابهاي متعدد ديگر هم اين قضيه آمده است و من فقط به همين چند مورد إكتفاء ميكنم. ولي اين را هم بگويم كه جناب إبن مردويه كه از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است و مورد وثوق 100٪ رجالشناسان است، در كتاب مناقب علي بن أبي طالب و ما نزل من القرآن في علي، صفحه 230، با تحقيق عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ميگويد: سألت جعفر بن محمد عن أولي الأمر في قوله تعالي: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»، فقال: كان والله علي منهم. از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم درباره آيه أولي الأمر و ايشان فرمود: به خدا سوگند! علي از مصاديق أولي الأمر است. * * * * * * * آقاي كاشاني خداوند در ادامه آيه أولي الأمر ميفرمايد: فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا اگر در مورد چيزي نزاع كرديم، بايد آن را به خدا و رسولش ارجاع بدهيم. اگر اطاعت از أولي الأمر، اطاعت بيچون و چرا همچون اطاعت از خدا و رسولش است، چرا خداوند نفرمود در صورت نزاع، بايد به خدا و رسولش و أولي الأمر مراجعه كنيم؟ مراد از اين تنازع چيست؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با تنازع، خود آقايان أهل سنت حرف زيادي دارند و اگر من بخواهم وارد مصداق تنازع بشوم، بايد در يك جلسه كتابهاي تفسيري أهل سنت را بياورم تا بگويم كه مراد از مصداق تنازع چيست. ولي در اينجا 2 جواب كوتاه عرض ميكنم تا به سؤالات بعدي برسيم: جواب اول: اگر اين آقايان دنبال اين هستند كه چرا أولي الأمر، محل رجوع در منازعه نيست؟ بايد بگوييم كه در آيه 83 سوره نساء ميفرمايد: وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَي الرَّسُولِ وَ إِلَي أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ اگر در موارد اختلافي و مشكل، به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و أولي الأمر مراجعه كنند، آنها حكم الله را از آيات براي مردم بيان ميكنند. خداوند كاملاً توضيح داده است. اگر آقايان اشكال ميكنند كه چرا خداوند در اين آيه، أولي الأمر را حذف كرده است، در آيه ديگري هم اين را آورده است. جواب دوم: يكي از مصاديق بارز اين نزاع، نزاع ميان مردم و أولي الأمر است. يعني اگر مورد نزاعي ميان مؤمنين و أولي الأمر ايجاد شد، همانطور كه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم اين اختلاف پيش آمد و أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) همواره مدعي بودند كه خليفه منصوب و بر حق هستند، خداوند ميفرمايد اگر با أولي الأمر اختلاف داشتيد و منازعه كرديد، به كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مراجعه كنيد. اگر در كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، بحث خلافت أولي الأمر و امامت أولي الأمر مطرح بود، بپذيريد و اگر مطرح نبود، نپذيريد. اين ادعايي را كه بنده دارم، بزرگان أهل سنت مانند علامه زمخشري كه از استوانههاي تفسيري أهل سنت است هم ادعا كردهاند و اين تعبير را دارد: «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ» فإن اختلفتم أنتم و أولوا الامر منكم في شئ من أمور الدين، فردوه إلي الله و رسوله، أي ارجعوا فيه إلي الكتاب و السنة. اگر در مسائل ديني با أولي الأمر اختلاف داشتيد، به خدا و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مراجعه كنيد؛ يعني به كتاب خدا و سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم). الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل للزمخشري، ج1، ص535 ـ تفسير النسفي، ج1، ص229 ـ تفسير أبي السعود، ج2، ص193 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج3، ص291 دهها عالم سني اين مسئله را مطرح كردهاند كه «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ» يعني «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ مع أولي الأمر»، يعني اگر با أولي الأمر نزاع و اختلاف داشتيد، براي حلّ اختلاف، بايد به كتاب خدا يا سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مراجعه كنيد. اين خيلي واضح و روشن است. آيا بايد ميفرمود در صورت «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ»، «فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ و أولي الأمر»؟ اين ديگر معنا ندارد كه در صورت اختلاف با أولي الأمر، به خود أولي الأمر مراجعه كنيم! اگر واقعاً بايد به خود أولي الأمر مراجعه كنيم، نزاع معني ندارد. لذا خداوند اين تعبير را ميفرمايد كه اگر نزاعي ميان شما مؤمنين و أولي الأمر صورت گرفت، حلّ اختلاف و فصل الخطاب، كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. * * * * * * * آقاي كاشاني وجوب اطاعت از امام را به اين معني كه بدون چون و چرا و بدون قيد و شرط بايد از امام اطاعت كنيم، از منابع أهل سنت به نقل از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي ما بيان كنيد كه آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نصّ صريحي دارند كه وجوب و اطاعت از امام بر عموم مؤمنين لازم است؟ استاد حسيني قزويني إبن أبي شيبه (متوفاي 235 هجري) كه استاد بخاري است، در كتاب المصنف اينگونه مينويسد: حدثنا وكيع بن الجراح قال ثنا الأعمش عن أبي صالح عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: من أطاعني فقد أطاع الله و من أطاع الامام فقد أطاعني و من عصاني فقد عصي الله و من عصي الامام فقد عصاني. أبو هريره ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: هر كس از من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است و هر كس از امام اطاعت كند، از من اطاعت كرده است و هر كس از من نافرماني كند، از خدا نافرماني كرده است و هر كس از امام نافرماني كند، از من نافرماني كرده است. المصنف لإبن أبي شيبة، ج7، ص566 من نميدانم آقاياني كه ميآيند حرفهاي بيهوده در ماهوارههاي وهابي ميزنند و خيلي هم مانور ميدهند، در مورد اين حديث چه جوابي دارند؟ چند شب پيش از داخل و خارج كشور مكرّر به بنده زنگ ميزدند كه همين جناب آقاي حيدري در شبكه نور گفته است كه «بحث امام و غيره، از مزخرفات است و چيزهايي را كه بعضي از ماهوارهها ميگويند، ... اصلاً امامي مطرح نيست و اين ساخته و پرداخته روافض است». من از اين آقايان سؤال ميكنم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه ميفرمايد: من أطاع الامام فقد أطاعني. منظورش كدام امام است؟ مراد از اين امام چيست؟ در مسند احمد كه آمده است: من مات بغير امام مات ميتة جاهلية. منظور از اين امام كيست؟ آيا يزيد بن معاويه است؟ وليد است؟ هشام بن عبد الملك است؟ منصور دوانيقي است؟ طبق فرمايش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله): من أطاع الامام فقد أطاعني ... و من عصي الامام فقد عصاني. هر كس از امام اطاعت كند، از من اطاعت كرده است ... و هر كس امام را نافرماني كند، از من نافرماني كرده است. اين روايت از نظر سندي، هيچ مشكلي ندارد و وكيع بن جراح يكي از أعلام أهل سنت است و أعمش هم يكي از أعلام است و همچنين أبو صالح هم ذهبي در مورد او ميگويد: من الأئمة الثقات. الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة للذهبي، ج1، ص386 و أبو هريره هم كاملاً مشخص است و شك و شبهههاي در او نيست. تكتك راويان اين حديث، مورد وثوق رجالشناسان أهل سنت است. جناب احمد بن حنبل در مسند ميگويد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: هر كس از امام اطاعت كند، از من اطاعت كرده است. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج2، ص471 آقاي هيثمي (متوفاي 807 هجري) وقتي به اين روايت ميرسد، ميگويد: رواه احمد و الطبراني في الكبير و رجاله ثقات. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج2، ص67 پس واضح و روشن است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با صراحت تمام، اشاره كرده است كه «اطاعت از امام، اطاعت از من است و اطاعت از من، اطاعت از خدا است و نافرماني از امام، نافرماني از من است و نافرماني از من، نافرماني از خدا است». نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در جايي ميفرمايد: من أطاع الإمام فقد أطاعني و من أطاعني فقد أطاع الله. از آن طرف هم با سند صحيح در المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من أطاعني فقد أطاع الله و من عصاني فقد عصي الله و من أطاع عليا فقد أطاعني و من عصي عليا فقد عصاني. هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه. ... هر كس از علي اطاعت كند، از من اطاعت كرده است و هر كس علي را نافرماني كند، از من نافرماني كند. اين حديث صحيح است و بخاري و مسلم آن را نياوردهاند. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص121 من از عزيزان أهل سنت تقاضا دارم كه به اين روايت دقت كنند. اين روايت از كافي و تهذيب الأحكام و من لا يحضره الفقيه نيست. گرچه مرحوم شيخ صدوق (ره) در كتابهاي متعددي اين روايت را آورده است و مرحوم كليني (ره) هم آورده است، ولي ما از آنها نقل نميكنيم. من نميدانم آيا با اين جمله نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، جايي براي اجتهاد ميماند؟! لذا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، تمام درهاي عذر را بسته است. مانند اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بفرمايد كه زنا حرام است و شخصي بيايد اجتهاد كند كه بنا بر اجتهاد من، زنا حلال است! يا مثلاً پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و قرآن ميفرمايند كه شراب حرام است، ولي كسي بيايد اجتهاد كند كه شراب حلال است؛ همانطوري كه در روايات صحيح آمده است بعضي از صحابه هم اجتهاد كردند و شراب هم خوردند و خليفه دوم هم بر آنها حدّ جاري كرد. اگر بنا است اجتهاد باز باشد، بايد در همه جا باز باشد. چند شب قبل در شبكه ماهوارهاي وهابي، يك جوان شيعه سؤالي كرد و من خيلي از اين سؤال خوشم آمد و گفت: اينكه عايشه و طلحه و زبير و معاويه در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) ايستادند و جنگ كردند، حكمش چيست؟ مجري گفت: اگر آنها اشتباه كردند، ما هم بايد اشتباه كنيم؟! جوان شيعه گفت: شما كه ميگوييد: «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديهم» و به هر كدام إقتداء كنيد، هدايت پيدا ميشويد، اگر كسي به معاويه إقتداء كند و به حضرت علي (عليه السلام) فحش بدهد، آيا شما اين را از مصاديق «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديهم» ميآوريد؟ مجري گفت: اين را كارشناس برنامه جواب ميدهد. و جواب هم نداد. ببينيد! مشخص است كه وقتي يك بناي نادرستي را بنا ميكنند، اينگونه در آن ميمانند. خشت اول گر نهد معمار كج تا ثريا ميرود ديوار كج اين سؤال، عادي بود و شما هم بايد مردانه بگوييد كه اينها اشتباه كردند و معاويه كار غلط و اشتباهي كرد كه دستور سبّ حضرت علي (عليه السلام) را صادر كرد. شما به آن اندازهاي كه از عمر و أبو بكر دفاع ميكنيد، يك ميلياردم هم از حضرت علي (عليه السلام) دفاع كنيد. اگر حضرت علي (عليه السلام) خليفه چهارم نبود و داماد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبود و اولين كسي كه اسلام آورد نبود و خليفه مسلمانان نبود، آيا مسلمان بود يا نه؟ اينكه طبق تعبير آقاي زمخشري «حدود 80 سال بر بالاي 70 هزار منبر، حضرت علي (عليه السلام) را ناسزا ميگفتند»، بر چه اصلي بوده است؟ شما چند برنامه در ماهوارههايتان در دفاع از أمير المؤمنين (عليه السلام) داريد كه بياييد اين ناسزاگوييهايي را كه بنيانگزارش معاويه بود، محكوم كنيد؟ چرا يكجانبه به قاضي ميرويد؟ چرا گزينشي انتخاب ميكنيد؟ اگر كسي به معاويه بگويد بالاي چشمت ابروست، كافر و مرتدّ و واجب القتل است؛ اگر كسي به أبو بكر بگويد كه بالاي چشمش ابرو بوده، حتي اگر كسي منكر خلافت أبو بكر باشد كه هيچ پايه و اساسي هم ندارد، شما او را كافر و مرتد ميدانيد. ما حاضريم بياييم در مناظره در مورد خلافت أبو بكر و عمر بحث كنيم كه خلافت اينها روي چه اصلي بوده است؟ آيا بنا بر نصّ است؟ بنا بر إجماع است؟ بنا بر شوري است؟ غير از اينكه بگويند بر مبناي غلبه و زور بوده است، چيز ديگري ندارند بگويند. به تعبير آقاي عبد الله بن عمر: «أنا مع من غلب»، هر كس زور داشته باشد، ما هم همراه او هستيم. اگر غير از اين چيز ديگري را توانستند ثابت كنند، ما افتخار ميكنيم و حرفشان را ميپذيريم. لذا، اين آقايان بيايند به اندازه يك هزارم دفاع از ساير صحابه، از حضرت علي (عليه السلام) هم دفاع كنند، از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم دفاع كنند، از امام حسن (عليه السلام) هم كه اگر فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبود و جگر گوشه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبود و خليفه منصوص حضرت علي (عليه السلام) هم نبود، حدأقل صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود، دفاع كنند. شما ببينيد كه چه ظلمي در حق امام حسن (عليه السلام) كردند! خدا شاهد است كه چه مظلوميتي براي امام حسن (عليه السلام) بود كه در مسجد مينشست و اين ناكسان و نامردان و بيدينها، در بالاي منبر، جلوي چشم امام حسن (عليه السلام) به حضرت علي (عليه السلام) ناسزا ميگفتند، چقدر براي امام حسن (عليه السلام) زجر داشت؟! به تعبير برخي، هر روزش براي امام حسن (عليه السلام) كربلا بود. كربلاي امام حسين (عليه السلام) يك روز بود و تمام شد رفت، ولي كربلاي امام حسن (عليه السلام) سالها ادامه داشت و نزديك 10 سال امام حسن (عليه السلام) خون دل خورد. چه شد كه وقتي أبو بكر و عمر ميخواهند بيايند كنار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفن شوند، از عايشه اذن ميخواهند، در حاليكه خود شما گفتهايد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: «نحن معاشر الأنبياء لا نورث»! پس چه شد؟ بر فرض هم آنها خليفه بودند، مانند رؤساي جمهوري كه وقتي از دنيا ميروند، در بهترين جا دفنشان ميكنند، ولي چرا امام حسن (عليه السلام) را نگذاشتند كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفن شود؟ به چه جُرمي جنازه امام حسن (عليه السلام) را تيرباران كردند؟ به چه جرمي امام حسن (عليه السلام) را مسموم كردند؟ برويد بررسي و تحقيق كنيد و ببينيد كه آيا امام حسن (عليه السلام) به أجل و مرگ طبيعي از دنيا رفت يا مسمومش كردند؟ چه كسي ايشان را مسموم كرد؟ چه كساني جنازه ايشان را تيرباران كردند؟ چه كساني نگذاشتند امام حسن (عليه السلام) در كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفن شود؟ آيا نتيجه توصيه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمود: أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي. صحيح مسلم، ج7، ص123 همين بود؟ ماجراي كربلاي امام حسين (عليه السلام) از كجا آغاز شد؟ قضيه چه بود؟ و ما رماه إذ رماه حرملة و إنما رماه من مهّد له سهم أتي من جانب السقيفة و قوسه علي يد الخليفة اين كاملاً مشخص است كه اينها از مصاديق: أسست أساس الظلم و الجور عليكم أهل البيت. چه شد كه يكدفعه، 50 سال بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، نوه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را قربة إلي الله ميكشند و قطعه قطعه ميكنند و عزيزانش را به اسارت ميبرند و سرهاي بريدهشان را بر نيزه ميكنند و شهر به شهر ميچرخانند؟! آيا اين بود نتيجه توصيه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)؟! اينها چه كساني بودند؟ * * * * * * * آقاي كاشاني يكي از آياتي كه برخي از متفكران شيعه به آن استناد ميكنند در مورد عصمت ائمه (عليهم السلام)، اين آيه است: لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ سوره بقره/آيه124 از اين آيه، چطور ميتوانيد عصمت امام (عليه السلام) را استفاده كنيد؟ استاد حسيني قزويني در آيه 124 سوره بقره آمده است: وَ إِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ حضرت ابراهيم (عليه السلام) وقتي ديد كه جايگاه امامت، جايگاه رفيعي است، فرمود: وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي آيا از ذرّية من هم به اين مقام ميرسند؟ خداوند نفرمود كه ميرسند يا نميرسند. بلكه فرمود: لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ اين امامت، عهد و پيمان من است و به افراد ظالم و ستمگر نميرسد. اين خيلي واضح و روشن است و هيچگونه شبههاي در آن نيست و روايات متعددي در منابع شيعه و سني هم در اين رابطه وجود دارد. الآن فرصت نيست و إن شاء ا... در فرصتي مناسب در بحث خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) از منظر قرآن، نسبت به همين آيه ثابت خواهيم كرد كه مقام امامت، قطعاً بالاتر از مقام نبوت است. چون حضرت ابراهيم (عليه السلام) در دوران جواني به نبوت رسيد و وقتي بتها را شكست و سرنگون كرد، گفتند چه كسي اين كار را كرده است، و گفتند: سَمِعْنَا فَتًي يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ شنيدهايم جواني از بتها ميگفت كه به او ابراهيم ميگويند. سوره أنبياء/آيه60 حضرت ابراهيم (عليه السلام) هم تا سنّ پيري، فرزند دار نشد و در دوران پيري فرزند دار شد. وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميفرمايد: وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي يعني در اواخر عمر حضرت ابراهيم (علي نبينا و آله عليه السلام) است كه داراي فرزند بودند. * * * * * * * آقاي كاشاني آيا ميتوان از اين آيه، عصمت ائمه (عليهم السلام) را اثبات كرد؟ استاد حسيني قزويني در اين آيه مشخص كه خداوند ميفرمايد: لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ عهد من به ظالمين نميرسد. أولاً: امامت، عهد إلهي است و به دست مردم نيست و انتخابي و به وسيله شورا و أهل حلّ و عقد نيست و آنها حق دخالت ندارند و كسي نميتواند پسر و آقازادهاش را بدون أمر إلهي براي امامت و خلافت انتخاب كند. ثانياً: كلمه الظَّالِمِينَ در اين آيه به كار رفته است. در آيه اول سوره طلاق، خداوند ميفرمايد: وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ هر كس از حدّ إلهي تجاوز كند، به خودش ظلم كرده است. يعني هر كس دروغ بگويد و غيبت بكند و هر گناهي را، چه كبيره و چه صغيره مرتكب شود، ظلم به خودش كرده است. چون تمام گناهان صغيره و كبيره، حدود إلهي هستند و هر چه از اين حدود بالاتر رود، از مصاديق ظلم است. هر كس بخواهد گناه و معصيتي انجام دهد، لياقت تصدّي منصب امامت را ندارد. در رواياتي كه ائمه (عليهم السلام) وارد شده است، استدلال كردهاند به اين آيه شريفه كه حضرت لقمان (عليه السلام) به فرزندش ميفرمايد: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ سوره لقمان/آيه13 در كتاب معاني الأخبار شيخ صدوق (ره)، صفحه 131 آمده است كه خداوند ميفرمايد: «إن الشرك لظلم عظيم» و كذلك لا يصلح للإمامة من قد إرتكب من المحارم شيئا، صغيرا كان أو كبيرا و إن تاب منه بعد ذلك. هر كسي كه مرتكب عمل حرامي از صغيره يا كبيره شده باشد، صلاحيت و لياقت براي منصب امامت را ندارد. حتي اگر بعد از انجام گناه، توبه كرده باشد، چون از متلبس به ظلم شده است. * * * * * * * آقاي كاشاني زماني كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مبعوث نشده بود، عموم مردم مشرك بودند و وقتي اسلام آمد، اسلام همه چيز را پاك كرد. آيا كسي كه شرك از او پاك شده است، او هم صلاحيت براي امامت را ندارد؟ مصداق ظلم در اين آيه چيست و مرادش چيست؟ استاد حسيني قزويني هر كسي كه يك آن از آناتش [يك لحظه از عمرش] را گناه كرده باشد، مشمول كلمه ظلم شده است. خداوند نميفرمايد كه ظالم بعد از اسلام يا قبل از اسلام. يعني كسي كه يك چشم بر هم زدن هم مرتكب ظلم شده باشد، نميتواند اين منصب را تصدّي كند. همانطور كه در أنبياء (عليهم السلام) هم همينگونه است و ما هم معتقديم و اكثريت علماء أهل سنت هم معقتد هستند كه أنبياء (عليهم السلام) از ابتداء كودكي هم معصوم هستند. اگر از پيامبر يا امامي، در دوران كودكياش گناه و معصيتي سر بزند، وقتي ميآيد رعيت و ملت را دستور بدهد به كار خوب، مردم ميگويند كه اگر كار بد، بد است، چرا خودتان در فلان زمان آن را مرتكب شديد؟ ما خودمان شاهد بوديم كه شما در زمان كودكي، فلان گناه را مرتكب شديد. وقتي يك نقطه ضعفي در يك امام يا پيامبر باشد، بعد از بعثت يا بعد از نصب بر امامت، مردم به ايشان خرده ميگيرند و نفوذ امام يا پيامبر در جامعه كمرنگ و كاسته ميشود. لذا بايد پيامبر و امام از هرگونه تلبّس به ظلم، شرك، بتپرستي و گناه در تمام عمرش منزّه باشد. لذا وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميآيد ادعاي نبوت ميكند، چون مردم در دوران كودكي ايشان، كوچكترين لغزشي از ايشان نديدند و ايشان را به عنوان محمد امين و بهترين جوان در ميان مردم ميشناسند، فوري از او ميپذيرند. حتي معاندين هم كه حاضر نيستند زير بار سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بروند، وقتي اين روحيه ايشان را ميبينند كه در دوران عمرش كوچكترين لغزشي از ايشان نديديد، به ايشان احترام ميكنند. اين پاكي و عصمت در طول عمر، باعث ميشود تأثير گذاري نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در جامعه، نقش خودش را نشان بدهد. * * * * * * * آقاي كاشاني آيا از علماء أهل سنت هم كسي پيدا ميشود كه از اين آيه، عصمت امام را استخراج كرده باشد؟ استاد حسيني قزويني تعداد زيادي از علماء أهل سنت هستند كه عصمت امام را استخراج كردهاند. در جلسه گذشته هم عبارتي را از جناب فخر رازي براي بينندگان عزيز عرض كردم كه ايشان در كتاب تفسيرشان با صراحت مطرح ميكند كه اين آيه شريفه، دلالت ميكند بر اينكه امام، مقام عصمت را داراست. جناب فخر رازي در ذيل آيه شريفه 124 سوره بقره ميگويد: المسألة الرابعة: قوله: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» يدل علي أنه عليه السلام كان معصوما عن جميع الذنوب، لأن الإمام هو الذي يؤتم به و يقتدي، فلو صدرت المعصية منه لوجب علينا الإقتداء به في ذلك، فيلزم أن يجب علينا فعل المعصية و ذلك محال. اين آيه دلالت ميكند بر اينكه امام، معصوم از تمام گناهان است. زيرا امام كسي است كه مردم از او پيروي ميكنند و به او إقتداء ميكنند و اگر معصيتي از طرف امام صورت بگيرد، بر ما واجب است كه در آن گناه به او إقتداء كنيم و لازمهاش اين است كه انجام گناه بر ما واجب باشد و اين محال است. تفسير الرازي، ج4، ص44 در ادامه هم ميگويد: فثبت بدلالة هذه الآيه بطلان امامة الفاسق. اين آيه دلالت ميكند بر بطلان امامت هر شخص فاسقي. تفسير الرازي، ج4، ص47 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج1، ص84 فاسق كسي است كه مرتكب گناه ميشود؛ چه كبيره و چه صغيره. همچنين آقاي زمخشري كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، در الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل، جلد 1، صفحه 309 از إبن عيينه نقل ميكند: لا يكون الظالم اماما قط و كيف يجوز نصب الظالم للإمامة و الإمام إنما هو لكف الظلمة، فإذا نصب من كان ظالما في نفسه فقد جاء المثل السائر: من استرعي الذئب ظلم. ظالم نميتواند امام باشد. امام براي جلوگيري از ظلم است، پس چگونه است كه ظالم براي امامت نصب شود؟ ... وقتي خود امام دزدي ميكند و سيلي به صورت مردم ميزند و خودش با شلاقش هر كسي را ميزند، آيا ميتواند رهبر جامعه باشد؟ من نميخواهم نسبت به خلفاء طعنه بزنم، بالأخره آنها را انتخاب كردهاند و اگر با دليل و استدلال بوده، قطعاً پيش خداوند عذر دارند و اگر با تقليد از آباء و علماءشان بوده است، قطعاً فرداي قيامت عذري ندارند. در صحيح مسلم آمده است كه أبي بن كعب به خليفه دوم ميگويد: يا إبن الخطاب! فلا تكونن عذابا علي أصحاب رسول الله صلي الله عليه و آله. اي پسر خطاب! مايه عذاب صحابه رسول اكرم صلي الله عليه و آله نباش. صحيح مسلم، ج6، ص180 احترام امامزاده را متولي بايد نگهدارد. وقتي اين آقايان خودشان نسبت به خليفه اين تعابير را به كار ميبرند، از ديگران چه انتظاري دارند؟! اينها كه اينهمه در ماهوارهشان ما را متهم ميكنند كه در ماهواره مزخرفات ميگوييم، اين را بايد به ما جواب بدهند. گرچه ما اعلام آمادگي كردهايم و بعد از اعلام آمادگي ما، از اينها خبري نشد. * * * * * * * آقاي كاشاني در احاديث أهل سنت و آنچه كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تحت عنوان سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مانده است، آيا روايت صريحي مبني بر عصمت امام (عليه السلام) وجود دارد؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه، احاديث زيادي داريم و يكسري احاديث كلي داريم كه إن شاء ا... به حول و قوه إلهي اين را در يك جلسه ديگري مطرح ميكنيم؛ مانند حديث ثقلين و حديث «علي مع الحق و الحق مع علي» كه كاملاً صراحت بر عصمت ائمه (عليهم السلام) دارد. يك بخش از صحبتهاي ما راجع به شبهاتي است كه بعضي از ماهوارههاي وهابي مطرح ميكنند و بخشي هم راجع به صحبتهايي است كه بعضي از شيعههاي وهابيزده و روشنفكر مطرح ميكنند و ميگويند ما در منابعمان اشارهاي از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) بر معصوم بودنشان نداريم. من در اينجا ناگزير هستم تمام رواياتي كه در منابع شيعه و أهل سنت آمده را براي بينندگان عزيز مطرح كنم. حتي در سفري كه قبل از عيد امسال به آلمان داشتم، دوستان زيادي به ما مراجعه ميكردند و ميگفتند كه اگر صلاح ببينيد، ما در يكي از ماهوارهها وقت بگيريم و شما در رابطه با بحث عصمت از منابع شيعه صحبت كنيد. چون بحثهايي بعضي از روشنفكرها در اينجا ميكنند، حتي براي خود جوانان شيعه هم سؤال مطرح ميشود كه آيا واقعاً خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) گفتهاند كه ما معصوم هستيم؟ آيا امام صادق (عليه السلام) ادعا كرده است كه ما معصوم هستيم؟ من چند روايت را ميخوانم و بعد به تلفنها برسيم. روايت اول: مرحوم شيخ صدوق (ره) در عيون اخبار الرضا كه از كتابهاي معتبر شيعه است و از آثار امام رضا (عليه السلام) است، در جلد 2، صفحه 57 نقل كرده است كه امام رضا (عليه السلام) از پدر بزرگوارشان نقل ميكند و ايشان هم از پدر بزرگوارشان تا اينكه سند ميرسد به أمير المؤمنين (عليه السلام) و أمير المؤمنين (عليه السلام) از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: من سره أن ينظر إلي القضيب الياقوت الأحمر الذي غرسه الله بيده و مستمسكا به، فليتول عليا و الأئمة من ولده، فإنهم خيرة الله عز وجل و صفوته و هم المعصومون من كل ذنب و خطيئة. هر كس خوش دارد بر شاخهاي از نهال ياقوت سرخي كه خداوند آن را با دست قدرت خويش كِشته است نگاه كند و بدان چنگ زند، پس بايد علي و اولادش ائمّه را به عنوان ولي انتخاب كند؛ زيرا آنان برگزيدگان خداوند عزّ و جلّ ميباشند و خالصان و منتخبان اويند و آنان معصوم و مصون از هر خطا و لغزشي هستند. الأمالي للشيخ الصدوق، ص679 اين روايت هم كاملاً صحيح است. روايت دوم: جناب خراز در كتاب كفاية الأثر، صفحه 151 از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به من فرمود: أنت الوصي ... أنت الإمام أبو الأئمه الإحدي عشر من صلبك أئمة مطهرون معصومون. تو وصي هستي و تو امام هستي و پدر 11 امام از صلب خودت هستي، ائمهاي كه پاك و معصوم هستند. اگر بخواهيم رواياتي را در اين زمينه نقل كنيم، شايد بيش از 50 روايت را بتوانيم نقل كنيم. روايت سوم: سلمان فارسي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: أولياء من كساني هستند كه: مطهرون معصومون من كل سوء. كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص429 روايت چهارم: إبن عباس از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: أنا و علي و الحسن و الحسين و تسعة من ولد الحسين مطهرون معصومون. من و علي و حسن و حسين و 9 فرزند حسين، پاك و معصوم هستيم. عيون أخبار الرضا للشيخ الصدوق، ج2، ص65 ـ كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص280 ـ كفاية الأثر للخزاز القمي، ص19 ـ إعلام الوري بأعلام الهدي للشيخ الطبرسي، ج2، ص181 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص316 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج1، ص254 در اين زمينه، از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با سندهاي متعدد، دهها روايت نقل شده است. اگر روايت هم از نظر سنيد ضعيف باشد، به تعبير آقايان أهل سنت «يؤيد بعضها بعضا» و به تعبير فقهاء شيعه، روايات مستفيض است و مستفيض بودن روايت، ضعف سند را جبران ميكند. لذا اين از نظر ما محرز و قطعي است. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : در رابطه با آيه «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» و اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امامان (عليهم السلام) كه الگوي ما هستند، اگر براي آنها قائل به عصمت باشيم، اگر بخواهيم از نظر الگوي بشري، جدا از ما بودهاند و عصمت فطري داشتهاند و انسانهاي عادي نميتوانند مانند امامان (عليهم السلام) باشند و نميتوانند الگوگيري كنند. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 1 : در اينكه پيامبران (عليهم السلام) معصوم بودند و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) معصوم بوده است، اتفاقي و إجماعي است و شيعه و سني، عصمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را قبول دارند. اگر فوق بشري بودن ائمه (عليهم السلام)، مانع از الگو بودن باشند، پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم كه معصوم است و به تعبير آقايان روشنفكر، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فوق بشري است، پس چگونه است كه قرآن ميفرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب/آيه21 ما در تعريف عصمت عرض كرديم كه يك لطف إلهي است در حق بندهاي كه شايستگي آن را دارد و خداوند به او عطا ميكند و هيچگونه جبري براي او نيست. يعني اينگونه نيست كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ديگر نتواند گناه بكند. چون اگر نتواند گناه بكند، هيچ فخر و مقامي براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست. مضافاً آياتي در قرآن وجود دارد: لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ سوره زمر/آيه65 وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ / لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ / ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ سوره حاقه/آيه46 و مشخص است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حق انتخاب داشته است و ميتوانست گناه بكند، ولي گناه نميكرد. در رابطه با عصمت، تعريفمان اين است كه خداوند ميداند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امامان (عليهم السلام)، به اختيار خودشان هيچ گناه و معصيتي را مرتكب نميشوند و از باب: وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ سوره عنكبوت/آيه69 خداوند آن مقام عصمت را به آنها ميدهد و اين يك عنايت إلهي است و معصوميت، هيچ جبري نميآورد و اختياري است. به قول يك بنده خدايي در يكي از شبكهها كه ياوهسرايي ميكرد و ميگفت: «اگر بنا شد كه اينها معصوم باشند و گناه نكنند، با حيوانات چه فرقي دارند». ارزش او همان است كه ميگويد. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. ايشان به آينه نگاه كرده و چهره خودش را ديده و نسبت به ائمه (عليهم السلام) اينگونه جسورانه حرف ميزند. اين آقا درباره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه ميگويد؟ آيا جرأت دارد نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم همانطور جسورانه بيحيايي بكند؟ ما يك مقداري اينها را ملاحظه ميكنيم و من خودم چند بار به اين شبكه زنگ زدم و گفتم مقداري از اين حرفهاي نادرست و ركيك نسبت به ائمه (عليهم السلام) و شيعه را جمع كنيد، در غير اينصورت، ما هم ميدانيم چه كنيم. ما نميخواهيم فحش بدهيم، بلكه از همين كتابهاي شما مطالبي را ميآوريم كه ديگر شما جرأت نكنيد سرتان را بالا بگيريد. * * * * * * * سؤال 2 : در رابطه با خمس، در قرآن آمده است كه درباره جنگ بوده است كه نازل شده است. در اين مورد توضيح بفرماييد كه چرا در قرآن اينهمه درباره زكات و نماز صحبت شده است، ولي درباره خمس فقط يكبار صحبت شده است و آن هم در رابطه با غنيمت جنگي؟ اين براي من كه شيعه هستم، شبهه شده است. جواب 2 : إن شاء ا... يك جلسه درباره خمس صحبت خواهيم كرد. اما در مورد اينكه گفتيد درباره غنائم جنگي است، قرآن ميفرمايد: وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَي وَ الْيَتَامَي وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ و بدانيد آنچه را كه سود ميبريد، پنج يك آن براي خدا است و براي رسول و خويشاوند او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان. سوره أنفال/آيه41 كلمه غَنِمْتُمْ در مورد غنائم جنگي نيست. اگر برويد در كتابهاي لغت و ماده غَنَمَ را مطالعه بفرماييد، ميبينيد كه يكي از مصاديقش غنائم جنگي است، نه اينكه فقط همين معني را دارد. معني غَنَمَ، فوائدي است كه به دست ميآيد. مضافاً كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم روايات صحيحي از أهل سنت داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به بعضي از رؤساي قبائل كه ميآمدند و مسلمان ميشدند، حضرت ميفرمود: اگر ميخواهيد مسلمان واقعي باشيد، نماز بخوانيد و خمس و زكات بدهيد و ... . إن شاء ا... من اينها را از صحاح أهل سنت عرض خواهم كرد تا بعضي از افرادي كه امروز تحت عنوان خمس، شبهاتي را مطرح ميكنند، مفتضح شوند و بدانند اينطوري كه اينها مطرح ميكنند، نيست. * * * * * * * سؤال 3 : لطفاً احاديثي را كه أبو هريره جعل كرده است، مانند «الفلان و الفلان سيدا كهول أهل الجنة» را توضيح بفرماييد. چند روز قبل در روزنامهاي خواندم كه أبو هريره گفت من از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه گفت: «شما اصحاب من، هر كاري بعد از اين بكنيد، از شما بخشيده ميشود». در مورد جعل أحاديث أبو هريره برنامهاي را اختصاص بدهيد. جواب 3 : اينگونه احاديث، به هيچوجهي سند ندارند و جعلي و ساختگي هستند. إن شاء ا... به حول و قوه إلهي اگر فرصت شد، اينها را براي بينندگان عزيز عرض خواهم كرد. * * * * * * * سؤال 4 : 1. در آيه أولي الأمر، مطلب ديگري را هم ميتوان استنباط كرد و اگر عرض بنده نياز به اصلاح دارد، استاد حسيني قزويني اصلاح بفرمايند. اين آيه، محدوديت زماني ندارد و هميشه بايد از أولي الأمر اطاعت كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) لازمهاش اين است كه در همه زمانها، أولي الأمر يا امام معصوم وجود داشته باشد و ميشود برداشت كرد كه اين آيه، وجود آقا امام زمان (عليه السلام) را تأكيد ميفرمايد. 2. مطلب ديگري كه استاد حسيني قزويني فرمودند، نحوه پاسخگويي به سؤالات در اين شبكه ضالّه است و بنده هم يك نمونه را عرض ميكنم. يك خانم محترمي به آن شبكه زنگ زدند و 2 سؤال را از اين آقاي كارشناس مطرح كردند. يكي از آنها، آيه وضو بود و گفتند اين آيه صراحتاً ميفرمايد كه دست و صورت را بشوييد و پاها و سر را مسح كنيد و چرا شما به اين عمل نميكنيد و حديث «أنا مدينة العلم و علي بابها» را هم به عنوان سؤال دوم مطرح كردند و گفتند كه طبق اين حديث، شما بايد منابع دينيتان را از ائمه (عليهم السلام) و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) بگيريد. پس اينكه ميگوييد امام مالك و أبو حنيفه اينگونه گفتند، اينها چه كاره هستند؟ آقاي كارشناس هم شروع كرد به جواب دادن و خيلي جالب بود. گفت: «براي سؤال اولتان بايد يك تابلويي اينجا باشد تا من بتوانم خوب براي شما تشريح كنم تا بفهميد چرا بايد پا را شست». بعد اشاره كرد كه «ممكن است لاي انگشتان پا ميكروب باشد و غيره». سؤال دوم را هم اصلاً مطرح نكرد؛ انگار كه اينچنين سؤالي مطرح نشده است. جواب 4 : 1. اينكه گفته شد آيه أولي الأمر در رابطه با استمرار است، قطعاً اينگونه است و برداشتي كه ايشان داشتند، زيبا بود و به نكته قشنگي اشاره شد و من واقعاً از شما تشكر ميكنم. 2. اما در رابطه با آيه وضو كه از شبكه ظلمت سؤال شد و جواب ندادند، برادران عزيز خيلي دقت كنند و اين را خيلي از ما سؤال ميكنند. چندي پيش هم يكي از كارشناسان اين شبكه گفت كه قرآن صراحت دارد كه بايد پاها را شست. سؤال ما اين است كه در كجاي قرآن آمده است؟ قرآن در آيه 6 سوره مائده اين تعبير را دارد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ اگر بنا بود ما پاها را بشوييم، قرآن بايد ميفرمود: فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ و أرجلكم وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ و نيازي نبود كلمه أَرْجُلَكُمْ بعد از وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ بيايد. كلمه أَرْجُلَكُمْ عطف بر محل بِرُءُوسِكُمْ است كه جار و مجرور و محلاً منصوب است و اين يك قاعده كلي ادبيات عرب است كه اگر يك لفظي عطف شود بر جمله ما قبل كه محلاً منصوب است، منصوب ميشود. مضافاً كه خيلي از بزرگان و حدود 4 نفر از قرّاء سبعه، حرف لام در أَرْجُلِكُمْ را به كسره خواندهاند، نه به فتحه و عطف كردهاند بر لفظ بِرُءُوسِكُمْ. مضافاً كه إبن عباس در كتابهاي معتبر خود آقايان أهل سنت ميگويد: ما أجد في الكتاب إلا غسلتين و مسحتين. من در قرآن، غير از 2 شستشو و 2 مسح نيافتم. مسند احمد لالإمام احمد بن حنبل، ج6، ص358 ـ سنن الدارقطني، ج1، ص101 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج2، ص238 ـ المجموع للنووي، ج1، ص418 ـ المغني لعبد الله بن قدامه، ج1، ص120 ـ الشرح الكبير لعبد الرحمن بن قدامه، ج1، ص116 ـ المبسوط للسرخسي، ج1، ص8 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج1، ص72 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج1، ص19 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج9، ص433 ـ جامع البيان للطبري، ج6، ص176 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص262 ـ تفسير ابن كثير، ج2، ص27 اي برادر سني و وهابي! مقداري دقت كن. شما را به همين قرآن مُنزل قسم! به اندازه چند ثانيه هم كه شده، اين فكرتان را از اين تعصب رهايي بدهيد و به اين دقت كنيد. إبن عباس كه مفسر قرآن است، ميگويد: من در قرآن، غير از 2 شستشو [شستن صورت و دست] و 2 مسح [مسح سر و پا] نيافتم. از همه اينها بالاتر، در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 21 به نقل از عبد الله بن عمرو آمده است: تخلف النبي صلي الله عليه و سلم في سفرة سافرناها فأدركنا و قد أرهقتنا الصلاة و نحن نتوضأ، فجعلنا نمسح علي أرجلنا، فنادي بأعلي صوته ويل للأعقاب من النار مرتين أو ثلاثا. در يك سفري كه ما جلو افتاديم و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) عقب مانده بود، داشتيم وضو ميگرفتيم و ما صحابه بر روي پاي خود مسح ميكشيديم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم چند بار با صداي بلند فرمود: ... اگر مسح بر پا بدعت است، اين صحابه چه ميكردند؟ اين تعابيري كه آقايان أهل سنت براي «ويل للأعقاب من النار» دارند، به گمان من اگر براي جوك سال انتخاب شود، زيباست! و من نميخواهم روي اين جمله صحبت كنم. ولي من دنبال اين قضيه هستم كه آقاي عبد الله بن عمرو اعتراف ميكند كه ما صحابه بر پاي خود مسح كشيديم. جالب اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جاي ديگري ميفرمايد: ويل للأعقاب من النار أسبغوا الوضوء. صحيح مسلم، ج1، ص147 اينكه منظور از اعقاب چيست، إن شاء ا... سر فرصت مناسب، مفصلاً توضيح خواهيم داد. اما در مورد حديث «أنا مدينة العلم و علي بابها»، همه آقايان علماء أهل سنت در كتابهاي معتبر نقل كردهاند. أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص22 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص55 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1101 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص148 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج3، ص60 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص104 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج3، ص181 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص379 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج18، ص77 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص296 حاكم نيشابوري هم اين حديث را ميآورد و ميگويد: هذا حديث صحيح الاسناد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص126 آقاي إبن حجر عسقلاني ميگويد: و هذا الحديث له طرق كثيره في مستدرك الحاكم، أقل أحوالها أن يكون للحديث أصل، فلا ينبغي أن يطلق عليه بالوضع. اين حديث، سندهاي متعددي دارد و كمترين چيزي كه ميتوان در مورد اين حديث گفت اين است كه اين حديث اصل و ريشهاي دارد و صحيح و سزاوار اين نيست كه بگوييم اين حديث جعلي است. لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص123 * * * * * * * سؤال 5 : ديشب در شبكه ظلمت، در مورد مراسم عزاداري امام حسين (عليه السلام) گفته بودند كه يك عده نشستهاند و يك عده دارند صداي سگ درميآورند. اين خيلي براي ما ناراحت كننده است. شما بايد با كمال شجاعت و جلوي اينها را بگيريد. جواب 5 : در مسند احمد بن حنبل، جلد 2، صفحه 40 نقل شده است از خود عبد الله بن عمر: أن رسول الله صلي الله عليه و سلم لما رجع من أحد، فجعلت نساء الأنصار يبكين علي من قتل من أزواجهن، قال: فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: و لكن حمزة لا بواكي له، قال: ثم نام فاستنبه و هن يبكين، قال: فهن اليوم إذا يبكين يندبن بحمزة. ... عمويم حمزه گريهكن ندارد و زنان انصار شروع كردند به گريه كردن بر حمزه و تا زمان ما، هر اتفاقي براي صحابه ميافتد و يك نفر از آنها از دنيا ميرود، اول براي حمزه عزاداري ميكنند و سپس براي مرده خودشان عزاداري ميكنند. مسند احمد بن حنبل، ج2، ص40 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج4، ص55 اين واضح و روشن است و ايشان معلوم نيست چه مشكلي دارند. إن شاء ا... در زمينه عزاداري هم مفصلاً با بينندگان عزيز صحبت خواهيم كرد. اولين كسي كه عزاداري براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بنيانگزاري كرد، خود عايشه بود و ميگفت: ما با زنان مدينه، بر سر و صورت و سينههاي خودمان ميزديم. * * * * * * * سؤال 6 : محصولات أهل سنت در دنيا چيست؟ اين است كه مانند ديروز، يك نفر به خودش بمب حمل ميكند و با آن تعليمات أهل سنت و وهابيت، خودش را منفجر ميكند و عده زيادي از مردم را در كويته به خاك و خون ميكشد تا خودش را به بهشت برساند. بايد اينها براي مردم تشريح شود كه اينها با چه مجوزي اين كار را انجام ميدهند و اين همه انتحارها براي چيست؟ اينها تعاليم انحرافي وهابيت است. جواب 6 : اينكه ميگوييد أهل سنت جز بمب و انفجار، كاري ندارند، اشتباه است. عزيزان لطف كنند أهل سنت را از وهابيت جدا كنند. ما در داخل كشور جمهوري اسلامي ايران با اين عزيزان أهل سنت مرتبط و آشنا هستيم و با أهل سنت مشكلي نداريم و شايد حدود 3٪ تا 5٪ از كساني كه دَم از أهل سنت ميزنند و در دامن وهابيت سقوط كردهاند و با دلارهايي كه از غرب و ريالهايي كه از عربستان سعودي ميآيد، تحريك ميشوند و جوانان را تحريك ميكنند براي انتحار و كشته شدن خودشان و كشتن ديگران، حسابشان از أهل سنت جدا است و تعدادشان انگشتشمار است. حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي هم در ديداري كه با جناب مولوي عبد الحميد، امام جمعه دار العلوم مكي زاهدان كه با هيئتي به قم آمده بودند، به آنها گوشزد كردند كه يكي از علل ناامنيها و ترورها، مطالب نادرستي است كه در كتابهاي درسي حوزههاي علميه أهل سنت است. ما هم با چند نفر از برادران أهل سنت كه به منزل ما آمده بودند، مواردي را به آن عزيزان اشاره كردم. ما اين گلايه را داريم و برادران عزيز أهل سنت بايد بعضي از مطالب تند را كه زمينهساز ترور و آدمكشي است از كتابهاي درسيشان بردارند. * * * * * * * سؤال 7 : امشب قرار بود يك مناظره با يكي از مولويهاي أهل سنت برگزار شود. ما هر چه منتظر مانديم، اين مناظره پخش نشد. علت چيست؟ جواب 7 : ما همچنين وعدهاي نداده بوديم. قرار بود با يكي از علماء بزرگوار أهل سنت زاهدان مناظره كنيم، ولي تا به حال اعلام نكرده بوديم. قرار بود ايشان به قم تشريف بياورند و در 3 شب 25 و 26 و 27 ماه رمضان، به صورت حضوري، گفتوگوي علمي و دوستانه داشته باشيم. ولي براي ايشان يكسري محذورات پيش آمد و شايد اين گفتوگوي دوستانه به صورت تلفني و قبل از پايان ماه رمضان، به حول و قوه إلهي صورت بگيرد. ما رسماً به آقاي عبد الله حيدري اعلام كرديم و گفتيم كه آن بعضي از شرايطي كه ايشان اعلام كرده بود، نادرست بود و ما بر روي آن شرايط، خط قرمز كشيديم. ولي اينكه بخواهد بحثي آزاد داشته باشد، ما كاملاً آمادگي داريم. گرچه ما بر اين عقيده هستيم كه ايشان زير بار اين مناظره نخواهند رفت. البته دوستان زيادي از داخل و خارج از كشور زنگ زدند و گفتند شما اين مناظره را با اين شرط قبول كنيد كه حتما از شبكه آنها به صورت زنده پخش شود. چون ايشان كارشناس آن شبكه است و اگر بنا باشد كه شبكه آنها پخش نكند، مورد قبول نيست و اگر كارشناس اين شبكه نبود، من صلاحيت علميشان را براي خودم كه هيچ، براي شاگردانم هم زياد ميديدم. الحق و الإنصاف صحبتهاي ايشان كاملاً مشخص است. بحثهاي ما هم در اين چند سال مشخص است. ولي چون ايشان به عنوان كارشناس آن شبكه مطرح است، من هم از اين باب پذيرفتم و اگر قرار باشد كه آن شبكه پخش نكند، هيچ فايدهاي نخواهد داشت. اگر بنا شد كه اين گفتوگو و مناظره انجام شود، قطعاً بايد شرايطي را مقرر كنيم. * * * * * * * سؤال 8 : 1. آيا نمونههايي از توسل صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خلفاء در تاريخ نقل شده است؟ 2. آيا توسل از ديدگاه قرآن پذيرفته شده است يا خير؟ جواب 8 : 1. بله، بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، صحابه هم به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشدند. 1. أبو بكر در صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 70، كتاب الجنائز آمده است كه اولين كسي كه به جنازه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) توسل جست، خود أبو بكر بود. اگر توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در بعد از رحلتشان شرك باشد، اولين مشرك، خود أبو بكر است. أقبل أبو بكر رضي الله عنه علي فرسه من مسكنه بالسنح، حتي نزل، فدخل المسجد، فلم يكلم الناس ... ، فقبله، ثم بكي، فقال: بأبي أنت و أمي يا نبي الله! لا يجمع الله عليك موتتين، أما الموتة التي كتبت عليك فقدمتها. أبو بكر از سنح آمد، ... ديد كه يك پارچهاي بر روي جنازه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) كشيده شده است و جنازه آن حضرت را بوسيد و گريه كرد و گفت: پدر و مادرم فداي تو بايد اي نبي خدا. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مرده است، پس اين تعابير چيست؟ جالب اين است كه آقاي زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه در كتاب الدرر السنية، صفحه 34 ميگويد كه أبو بكر گفت: أذكرنا يا محمد عند ربك و لنكن علي بالك. اي محمد! ما را نزد خدا ياد كن و ما را از ياد نبر. توسل كردن كه ديگر شاخ و دُم ندارد. 2. أمير المؤمنين (عليه السلام) همچنين در خود نهج البلاغه، خطبه 235 آمده است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، نزد جنازه ايشان ميرود و ميفرمايد: بأبي أنت و أمي أذكرنا عند ربك و اجعلنا من بالك. 3. أبو ايوب انصاري آقاي أبو ايوب انصاري، كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميآيد و به ايشان متوسل ميشود. أقبل مروان يوما فوجد رجلاً واضعاً وجهه علي القبر، فأخذ برقبته و قال: أتدري ما تصنع؟ قال: نعم، فاقبل عليه فإذا هو أبو أيوب الأنصاري رضي الله عنه. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج4، ص515 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج5، ص245 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج5، ص422 4. بلال بن حارث آقاي بلال بن حارث، صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در زمان عمر به قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشود و ميگويد: يا رسول الله! هلك الناس، استسق لأمتك. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص412 ـ المصنف لإبن أبي شيبة، ج7، ص482 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1149 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج56، ص489 ـ الدرر السنية في الرد علي الوهابية لأحمد زيني دحلان، ص9 اين روايت در خيلي از كتابهاي أهل سنت آمده است. جالب اين است كه آقاي إبن كثير در كتاب البداية و النهاية، جلد 7، صفحه 105 ميگويد روايت صحيح است. 5. بلال حبشي آقاي بلال، مؤذن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، از شام به كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميآيد و متوسل به ايشان ميشود. أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج1، ص28 متوسل شدن علماء أهل سنت به بزرگان ديني 1. أبو علي خلّال آقاي أبو علي خلّال، از شخصيتهاي برجسته أهل سنت و حنابله، ميگويد: ما همّني أمر فقصدت قبر موسي بن جعفر، فتوسلت به إلا سهل الله تعالي لي ما أحب. هيچ مشكلي براي من پيش نيامد كه بروم نزد قبر موسي بن جعفر متوسل شوم، مگر اينكه خداوند مشكلم را حلّ ميكرد. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص133 2. إبن خزيمه آقاي إبن خزيمه كه از پيشوايان أهل حديث است و خود وهابيها بر سرش قسم ميخورند، كنار قبر علي بن موسي الرضا ميآيد و متواضعانه متوسل ميشود. و سمعت أبا بكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسي يقول: خرجنا مع امام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة و عديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشائخنا و هم إذ ذاك متوافرون إلي زيارة قبر علي بن موسي الرضي بطوس، قال: فرأيت من تعظيمه يعني إبن خزيمة لتلك البقعة و تواضعه لها و تضرعه عندها ما تحيرنا تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص339 3. إبن حبّان آقاي إبن حبّان كه از بزرگان أهل سنت است، ميگويد زماني كه در طوس بودم، هر وقت براي من مشكلي پيش ميآمد، كنار قبر علي بن موسي الرضا ميرفتم و دعا ميكردم و متوسل ميشدم و مشكلم حلّ ميشود و من اين را بارها تجربه كردهام و به همين شكل يافتم. و ما حلت بي شدة في وقت مقامي بطوس فزرت قبر علي بن موسي الرضا صلوات الله علي جده و عليه و دعوت الله إزالتها عني إلا أستجيب لي و زالت عني تلك الشدة و هذا شئ جربته مراراّ فوجدته كذلك، أماتنا الله علي محبة المصطفي و أهل بيته صلي الله عليه و سلم الله عليه و عليهم أجمعين. الثقات لإبن حبان، ج8، ص457 اينها يك مورد، دو مورد نيست كه ما بخواهيم از كنارش به سادگي ردّ شويم. 2. در مورد توسل از ديدگاه قرآن هم بارها گفتهايم كه آيه 64 سوره نساء خيلي واضح و روشن ميفرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا و اگر اين مخالفان هنگامي كه به خود ستم مي كردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند) به نزد تو ميآمدند و از خدا طلب آمرزش ميكردند و پيامبر هم براي آنها استغفار ميكرد خدا را توبهپذير و مهربان مييافتند. تمام بزرگان أهل سنت مانند آقاي نووي شافعي در المجموع و آقاي سرخسي حنفي در المبسوط و آقاي مالك در المدونة الكبري و آقاي إبن قدامه حنفي در المغني، در آداب زيارت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، اين آيه را جزء زيارتنامه آوردهاند و براي توسلشان به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و طلب مغفرت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و واسطه قرار دادن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بين خود و خدا، به همين آيه استناد كردهاند. همچنين آيه شريفه 97 سوره يوسف كه برادران حضرت يوسف (عليه السلام) ميگويند: قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ همچنين اين آيه30 سوره مائده كه ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ و همچنين آيات ديگري كه مربوط به توسل است. إن شاء ا... يك شب را اختصاص ميدهيم به توسل از منظر قرآن و در آنجا مفصل بحث خواهيم كرد. * * * * * * * سؤال 9 : 1. چرا آيه 3 سوره مائده كه درباره ولايت حضرت علي (عليه السلام) است، در لابهلاي آيهاي كه در رابطه با حلال و حرام ميباشد، قرار گرفته است. همچنين آيه 33 سوره احزاب كه مربوط تطهير امامان (عليهم السلام) است، چرا در لابهلاي آياتي كه در رابطه با همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميباشد، قرار گرفته است؟ آيا حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا امامان (عليهم السلام) درباره دليل اين كار ذكر شده است؟ 2. قرآن توسط چه كسي جمعآوري شده است؟ جواب 9 : خداوند در قرآن فرموده است: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ سوره حجر/آيه9 و خداوند ميخواهد اين قرآن را حفظ كند و قرار نيست كه حفظ كردن خداوند، با معجزه باشد. براي اينكه از حساسيتي كه نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) و أهل بيت (عليهم السلام) بود، كاسته شود، به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، تمام آيات چيده شدند. بعضي از آيات مدني در سورههاي مكي قرار گرفته است و بعضي از آيات مكي در سورههاي مدني قرار گرفته است. تمام اينها در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود و براي اين بود كه مقداري اين حساسيتها كاهش پيدا كند و مثلاً آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» در كنار آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ» قرار ميگيرد. آنهايي كه تصميم ميگيرند تصرف در قرآن بكنند و به اين دلخوش باشند، ما ميگوييم كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» به خاطر اين است كه خداوند گوشت خوك و سگ و ميته را حرام كرده است. همچنين آيه تطهير در كنار آياتي در مورد زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قرار گرفته است تا به اين دلخوش باشند و به اين وسيله خودشان و مردم را توجيه كنند و قرآن را تحريف نكنند. اين كاملاً مشخص و واضح است و شأن نزولي كه درباره اين آيات آمده است، مسئله را كاملاً روشن ميكند. قرآن ميفرمايد «وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (سوره حشر/آيه7)» * * * * * * * سؤال 10 : 1. در كتاب مرآة العقول علامه مجلسي (ره) در ذيل آيه 41 سوره حجر: قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ آمده است كه منظورش أمير المؤمنين (عليه السلام) بود. در اين مورد توضيح بفرماييد. 2. در شبكه نور، شجرهنامهاي از حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش را نشان دادند كه امام صادق (عليه السلام) عرض كرده است: «من پسر أبو بكر هستم»؛ يعني مادر من، از طرف پدري و از طرف مادري، نسبشان به أبو بكر ميرسند. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. همچنين شجرهنامهاي را نشان دادند كه نام فرزندان امام حسين (عليه السلام)، أبو بكر و عمر و عثمان بود و نام فرزندان امام حسن (عليه السلام) و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم همينطور. با اينكه امام حسين (عليه السلام) فرمودهاند: «اگر من صد پسر هم داشته باشم، نام آنها را علي ميگذارم». جواب 10 : 1. در مورد آيه: قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ در بعضي از روايات، كلمه «علي» به جاي «عَلَيَّ» آمده است. ولي آنچه كه من بررسي كردم، سنداً ضعيف است و قابل استناد نيست. گرچه نيازي هم به اين نيست. چون در آيه 6 سوره حمد كه ميفرمايد: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ روايات متعددي داريم كه مراد از صراط مستقيم، حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش ائمه (عليهم السلام) هستند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حديث ثقلين با سند صحيح فرمود: اگر ميخواهيد براي هميشه از گمراهي در امان بمانيد، به كتاب خدا و أهل بيت من تمسك كنيد. اين خيلي مشخص و روشن است. 2. اما جواب سؤال دوم: أولاً: اي كاش اين شجرهنامه را كه درست ميكنند، بنويسند كه بعد از أبو بكر، پدر ايشان هم بتپرست بوده است و نسب امام صادق (عليه السلام) به أبو قحافه هم ميرسد كه مشرك بوده است و بالاتر از او هم بتپرست بوده است. اينها ملاك نيست. اينها همه بازيچهقرار دادن شريعت است و همهاش از باب «الغريق يتشبث بكل حشيش» است. ثانياً: يك روايت صحيح از امام صادق (عليه السلام) در كتابهاي خودشان پيدا نميكنند كه افتخار كرده باشد جدش أبو بكر است. ثالثاً: بله، در كتابهاي شيعه وجود دارد، ولي در كتاب كشف الغمة مرحوم إربلي (ره) وجود دارد و ايشان در جلد 2، صفحه 374 از عبد العزيز جنابذي نقل ميكند. آقاي جنابذي متوفاي 611 هجري است و امام صادق (عليه السلام) مستشهد 148 هجري و در قرن دوم است و حدود 400 سال فاصله است ميان آقاي جنابذي و آقا امام صادق (عليه السلام) و سند اين روايت هم مشخص نيست. رابعاً: آقاي جنابذي از علماء بزرگ أهل سنت است. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج22، ص31 يعني سند اين روايت، به يك سني برميگردد. خامساً: جناب آقاي ذهبي روايات متعددي را ميآورد و تمام سندهايش از نظر رجال أهل سنت ضعيف است. ما اين را در سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) www.valiasr-aj.com قرار دادهايم و اگر در قسمت جستجو بنويسد «ولدني أبو بكر»، اين مقاله را در آنجا ميآورد و ما در آنجا ثابت كردهايم كه اين روايت، هم از نظر شيعه و هم از نظر أهل سنت، هيچ ارزشي ندارد. سادساً: آقا امام صادق (عليه السلام) به اينكه جدش أمير المؤمنين (عليه السلام) است، افتخار نميكند. در روايت آمده است: ولايتي لعلي بن أبي طالب أحب إلى من ولادتي منه، لأن ولايتي لعلي بن أبي طالب فرض و ولادتي منه فضل. ولايت جدم علي براي من مايه افتخار و محبوبتر است از اينكه فرزند او باشم. زيرا ولايت علي براي من يك أمر واجب است و ولادت من از علي فضيلت است. الفضائل لشاذان بن جبرئيل القمي، 125 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج39، ص299 همچنين امام صادق (عليه السلام) در مشكاة الأنوار مرحوم طبرسي (ره)، صفحه 575 در روايتي زيبا ميفرمايد: ولايتي لآبايي أحب إلي من نفسي، ولايتي لهم تنفعني من غير نسب، و نسبي لا ينفعني بغير ولاية. ولايت پدران من براي من مايه افتخار است. زيرا ولايت پدران من، بدون اينكه به اين خانواده منتسب باشم، براي من منعفت ميرساند، ولي اگر من از نظر نسبي به آنها منتسب باشم و ولايت آنها را نداشته باشم، براي من منفعتي ندارد. جعفر كذّاب و ديگران هم فرزند و از نسل حضرت علي (عليه السلام) بود. همچنين فرزند حضرت نوح (عليه السلام) هم از ايشان بود، ولي: قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ سوره هود/آيه46 لذا امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد آنچه كه براي من مايه افتخار است و براي من نفع دارد، ولايت حضرت علي (عليه السلام) و پدرانم است، نه اينكه رسيدن نسب من به آنها براي من نفعي دارد. اگر نسبم به حضرت علي (عليه السلام) برسد، ولي ولايت او را نداشته باشم، هيچ ارزشي ندارد. ولي اگر ولايت آنها را داشته باشم، ولو اينكه فرزند آنها نباشم، براي من منفعت است. امام صادق (عليه السلام) اينگونه است. حتي به جدش أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) افتخار نميكند، آن وقت بيايد به أبو بكر افتخار بكند؟! اين آقايان ميآيند در ماهوارهشان، شكلي و درختي و شجرهنامهاي درست ميكنند و ميخواهند با اين كار، مردم را گول بزنند و فريب بدهند. شماها برويد روايات صحيح مسلم و صحيح بخاري را بخوانيد. در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، كتاب الجهاد، باب حكم الفيء آمده است كه رأي حضرت علي (عليه السلام) و عباس در مورد أبو بكر و عمر اين بود كه آنها: كاذباً آثماً غادراً خائناً. دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن بودند. اگر اين روايت بد است، در صحيح مسلم آمده است، اگر هم خوب است، در صحيح مسلم آمده است. آيا امام صادق (عليه السلام) بيايد با توجه به اين سخن حضرت علي (عليه السلام) بگويد كه «مايه افتخار من است كه جدم به أبو بكر ميرسد»؟ * * * * * * * سؤال 11 : آيا در زمان خلفاء، آيهاي از قرآن حذف شده است يا خير؟ جواب 11 : خير، ما معتقديم هيچ تحريفي در قرآن صورت نگرفته است و هر كس بگويد تحريف صورت گرفته است، اگر قابل توجيه باشد، حرفش را توجيه ميكنيم، وگرنه «فاضربوه علي الجدار» ميكنيم. مطالبي در روايات ما آمده است و چندين برابر آن در كتب أهل سنت آمده است. بعضي از علماء ما، مانند مرحوم نوري (ره) قائل به تحريف شدهاند؛ گرچه شاگرد بزرگوارش مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني (ره) ميگويد: «آن تحريفي كه مخالفين ايشان از آن برداشت ميكنند، نظر ايشان نبود». بزرگان أهل سنت هم مانند أبو داود سجستاني، كتاب مستقلي نوشته است به نام المصاحف و اثبات كرده است كه قرآن تحريف شده است. در خود مصر، در زمان جناب آقاي شيخ شلتوت، فردي به نام خطيب، كتابي نوشت به نام الفرقان في اثبات تحريف القرآن و شيخ شلتوت هم در زمان خودش اجازه نداد اين كتاب را چاپ كنند و بعد از او هم اين كتاب را چاپ كردند و ما هم نمونهاي از اين كتاب را داريم. غرض اين بود كه ما معتقديم نه علماء برجسته أهل سنت و نه علماء برجسته و فقهاء نامدار شيعه، معتقد به تحريف قرآن نيستند. نه در زمان خلفاء و نه قبل از خلفاء و نه بعد از خلفاء، نه آيهاي از قرآن حذف شده است و نه آيهاي بر قرآن اضافه شده است. اگر مطالبي در روايات هست، مانند اين روايت كه عبد الله بن مسعود ميگويد: كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» إن عليا ولي المؤمنين «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» تفسير الآلوسي، ج6، ص193 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 اين به عنوان تفسير و تبيين و تأويل قرآن بوده است، نه به عنوان اينكه آنچه كه بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نازل شده است، اين است. * * * * * * * سؤال 12 : 1. آيا ائمه اطهار (عليهم السلام) از بدو تولدشان معصوم بودند، يا از وقتي كه مكلف شدند؟ چون امام زمان (عليه السلام) از سن 5 سالگي و امام هادي (عليه السلام) هم در همين سنين بودند. ولي مثلاً امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) وقتي در سنين كودكي بودند، وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نماز ميخواندند، در روايت آمده است كه بر پشت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) سوار ميشدند. براي من شبهه است كه پس امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) به آن حدّ، رشد نكرده بودند. چون وقتي امام زمان (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) كوچك بودند، امام شدند، ولي وقتي امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) كوچك بودند، هنگام نماز بر دوش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) سوار ميشدند. 2. آيا اين روحانيون شيعه كه عبا و عمامهاي كه بر تن ميكنند، به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را عمل ميكنند؟ چرا نوع لباس پوشيدن علماء أهل سنت و شيعه تفاوت دارد؟ آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) همين لباس را بر تن ميكردند؟ جواب 12 : 1. بحث بر اين نيست كه آنها بازيهاي بچهگانه انجام ميدادند. اينها نشانگر اين است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اينها را به مسجد ميبرد و اينها در هنگام نماز، حتي روي دوش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مينشينند و به قدري امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عزيز و گرامي هستند كه اينها را در ميان مردم، بر دوش خود سوار ميكند و آهسته بر زمين ميگذارد. اينكه اينها معصوم هستند، معصوم بودن دليل بر اين نيست كه اينها مكلف هم باشند. مگر بازي كردن منافات با عصمت دارد؟! آيا در بازي كردن، كسي را اذيت ميكنند و كسي را فحش ميدهند و سيلي به صورت ديگران ميزنند؟! خودِ عمل بازي كردن، آيا منافات با عصمت دارد و گناه است؟! مقتضاي طبيعت بچه همين است. حضرت عيسي (عليه السلام) در همان آغاز كودكي ميفرمايد: إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا / وَ جَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَ أَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا سوره مريم/آيه31 و 30 ولي با اينحال گريه هم ميكرد و شير ميخورد و بازي ميكرد. وقتي ما ميگوييم معصوم هستند، منظورمان اين است كه آنها كار خلاف شرع انجام نميدهند و به ديگران ظلم نميكنند و ... . 2. آنچه كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ثابت شده است، ايشان عبا، قبا و عمامه داشتند و مشخص است. حتي برخي عمامههاي خود را نامگذاري كرده است. خود ائمه (عليهم السلام) هم عمامه، عبا و ردا داشتتند. آنچه كه برداشت ما از تاريخ اسلام است، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) لباسي را ميپوشيدند كه امروز روحانيت شيعه ميپوشيد. ما آقايان أهل سنت را تخطئه نميكنيم. چون پوشيدن لباس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، واجب و لازم نيست. * * * * * * * سؤال 13 : 1. محل خلافت و قبر خلفاء راشدين كه در مدينه بود، پس چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) كه محل خلافتش در كوفه بود، قبرش در نجف است؟ 2. چرا مولويهاي أهل سنت، ريش خود را بلند ميكنند و سبيل خود را ميتراشند؟ آيا اين سنت عمر و أبو بكر يا ديگري بوده است؟ جواب 13 : 1. أمير المؤمنين (عليه السلام) بعد از قضيه جنگ جمل، احساس كردند كه كوفه تبديل به مركز فتنه شده است. مخصوصاً حضور أبو موسي اشعري در آنجا و تعلّلي كه در فرستادن نيرو براي أمير المؤمنين (عليه السلام) داشت. لذا بعد از جنگ جمل، اينطور صلاح ديدند كه مركز و مقرّ حكومت را از مدينه به كوفه انتقال دهند و افرادي مانند أبو موسي اشعري و ديگران، عليه حكومت مركزي و عليه أمير المؤمنين (عليه السلام) كارهايي را انجام ميدادند. 2. اينها روايتي را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكنند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ريشهاي خودتان را بلند كنيد و سبيلهاي خود را بتراشيد. البته أهل سنت اينگونه نيستند، بلكه غالب وهابيها اينگونه هستند كه ريش خود را بلند ميكنند و سبيل خود را ميتراشند با استناد به يك روايت كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكنند. * * * * * * * سؤال 14 : 1. در يكي از شبكهها شنيدم كه ميگفتند أمير المؤمنين (عليه السلام)، عنوان و لقب أم المؤمنين را از عايشه گرفتهاند؛ يعني ايشان را از اين مقام خلع كردهاند. در اين مورد توضيح بفرماييد. 2. در صلواتي كه بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميفرستيم، در آخرش آمده است: «و السرّ المستودع فيها». در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 14 : 1. خير، اينچنين چيزي صحيح نيست. روايتي در بعضي از منابع شيعه در مورد امام حسين (عليه السلام) وجود دارد، ولي در مورد أمير المؤمنين (عليه السلام) همچنين چيزي نداريم. 2. اگر قرار باشد سرّ را مشخص كنند كه ديگر سرّ نخواهد بود و اين زيبايياش به اين است كه سرّ است و بنا نيست كسي بفهمد چيست. اگر قرار باشد كه ما و شما بفهميم، ديگر به آن سرّ نميگويند. إن شاء ا... آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) ميآيند و معناي «و السرّ المستودع فيها» را براي همه مردم بيان ميكنند. * * * * * * * سؤال 15 : اگر صلاح ميدانيد در مورد شبههاي كه شما از علامه امين در شبكه المستقلة در مورد ولايت معنوي و سياسي ايراد فرموديد را توضيح بفرماييد. جواب 15 : ما بارها عرض كردهايم و به صراحت اعلام ميكنيم كه اين علامه امين، ساخته و پرداخته وهابيهاست و طبق شهادت شخصيتهاي برجسته علماء لبنان، حقوقبگير عربستان سعودي است. حتي بعضي از دوستان ما كه عضو هيئت علمي دانشگاه بين المللي آل البيت هستند، بارها گفتهاند كه ايشان عمامه را بر سر گذاشته است تا بتواند در زير عمامه، عقائد شيعه را متزلزل كند و افكار جوانان شيعه را مخدوش كند. از عربستان سعودي هم به صورت ماهانه مبالغي را به ايشان ميدهند و حرفهاي ايشان هيچ ارتباطي به شيعه ندارد و من قاطعانه عرض ميكنم كه بحثهاي امسال ايشان در شبكه المستقلة، حتي يك مورد هم شبيه حرفهاي شيعه نبود. ما ايشان را مزدور وهابي ميدانيم؛ با اينكه لباس روحاني بر تن دارد. اين افراد را شبكه المستقلة آورده است تا بتواند در پوشش ايشان، عقائد شيعه را متزلزل كند. * * * * * * * سؤال 16 : 1. نام برنامهتان پاسخ به شبهات جديد وهابيت است و براي من اين ذهنيت پيش آمده است كه چرا ما بايد هميشه دفاع كنيم؟ درست است كه بايد به شبهات پاسخ داد، ولي اين جوابهاي ما جوابي به شبهه آنهاست. چرا برنامهاي را به صورت مستقل اختصاص نميدهيد براي اينكه ما هم به آنها هجمه كنيم و شبهاتي را ايجاد كنيم؟ 2. در مورد جمله «حسبنا كتاب الله» توضيح بفرماييد كه يعني چه؟ معني و ترجمه آن را ميدانم، ولي با توجه به اعمالي كه انجام ميدهند، اين اعمال روزانهشان را از كجاي كتاب درآوردهاند؟ جواب 16 : 1. ما هم همين نظر را داريم و معتقديم كه برنامههايمان بايد هم تبيين مقام أهل بيت (عليهم السلام) باشد و هم دفاع از أهل بيت (عليهم السلام) و هم هجمه به دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) باشد و بايد اين 3 شاخصه را داشته باشيم. 2. اين جمله هم مشخص است و نيازي به توضيح ندارد و «آفتاب آمد دليل بر آفتاب». «حسبنا كتاب الله» يعني اين آيات كه ميفرمايند: وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (سوره حشر/آيه7) وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ سوره نحل/آيه44 وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى سوره نجم/آيه4 همهشان بايد كنار بروند. «حسبنا كتاب الله» يعني بخشي از آيات قرآن را كه سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در رديف قرآن قرار داده است، كنار ميزند. اگر شما «حسبنا كتاب الله» را ملاك قرار بدهيد، قادر نيستيد براي 2 ركعت نماز صبحتان از قرآن براي ما دليل بياوريد. اگر كسي بتواند دليل بياورد، ما براي بحث كردن با او آماده هستيم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||