* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 14 آذر 1389 | تعداد بازديد: 1979 | |
پاسخ به شبهات غدير 04 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهات غدير 04 شبكه جهاني ولايت : 14 / 09 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني چندي پيش در برنامههايي كه از شبكه نور يا ظلمت پخش شد، بعضي از اين كارشناسان يا كار نشناسان يكسري مسائل را ميگويند كه واقعاً آدم تعجب ميكند! آيا اينها آگاهي ندارند يا چشمانشان را بستهاند؟ اينها به دنبال إلقاء شبهاتي كه پيرامون حديث غدير ميكنند، چيز جالبي كه در اينجا مطرح ميكنند اين است: حديث غدير هيچگونه دلالتي بر خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) ندارد. چون اگر ميخواست اينگونه باشد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد ميفرمود كه حضرت علي (عليه السلام) خليفه بعد از من است. پخش كليپي از شبكه نور كارشناس: شما در طول تاريخ ميخوانيد كه اين اتفاق از زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نيفتاد. برادران ميگويند افتاد. دليلي براي اين ندارند و مجبورند استدلال كنند به يك آياتي كه ربطي به موضوع ندارد، مجبورند استدلال كنند به يك روايات جعلي. پس آيات نيست، حديث صحيح از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نيست، حضرت علي خودش از اين اصطلاحات يا از اين چيزهايي كه به او نسبت داده ميشود، چيزي از جانشيني نفهميد. 120، 130 هزار نفر چيزي نفهميدند. حالا امروز ما بياييم بگوييم نخير، شد. اين خيلي عجيب است. من اميدوارم كه انسان به آن حقي كه خدا دستور داده برگردد و تاريخ را صحيح بخواند و قرآن را صحيح بداند قبل از آن و تابع أحاديث صحيح رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بشود. به فرض كه حضرت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دستور داده بودند به حضرت علي كه جانشين بشود، آيا نبايد در ملأ اعلام شود؟ آيا نبايد همه بدانند؟ مجري: مگر در ملأ اعلام نشد؟ كارشناس: عرض كرديم كه در ملأ اين اعلام شد: من كنت مولاه فعلي مولاه. اين يعني جانشيني. جناب آقاي هاشمي! شما از اصطلاح عربي اين را ميفهميد؟ من كنت مولاه فعلي مولاه. اگر جانشين باشد، آيا محق نيست كه من پيامبر هستم و علي هم «خليفتي من بعدي»، «أنا رسول الله و علي خليفتي من بعدي». [پايان كليپ] آقاي محسني آيا واقعاً از حديث غدير، ولايت فهميده ميشود يا خير؟ آيا از علماء أهل سنت، كساني هستند كه اينگونه فهميده باشند يا خير؟ استاد حسيني قزويني بينندگان عزيز از طريق ايميل و پيامك إصرار دارند كه اين كليپها پخش شود و نقد شود و اين يك نوع قضاوت صريح و بيپرده از بينندگان عزيز است. بعضي اوقات كه من اين مسائل را مشاهده ميكنم، واقعاً تعجب ميكنم كه انسان چقدر بايد از نظر فكري پايين باشد و بدون هيچ دليلي و استنادي، همينطوري بيايد اين أحاديث را زير سؤال ببرد. گاهي است كه ايشان در يك مجلس 10 نفره حرف ميزنند يا در كنار بخاري گرم يا كرسي و در جمع خانواده هستند يا در مسجدي هستند كه 10، 2 نفر نشستهاند و حرف ميزنند و مطالبي را ميبافند. در اين صورت گلايهاي نداريم. ولي گاهي در يك شبكهاي حرف ميزنند كه به قول خودشان جهاني است و من نميدانم كه آيا به اين فكر نيستند كه مشتشان باز شود و آبرو و حيثيتشان برود؟ اگر از قيامت نميترسند و از خدا هم نميترسند، آيا از رفتن آبرو و حيثيتشان هم نميترسند؟ أولاً: نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيامد در غدير كه فقط 120هزار نفر را جمع كند و بالاي منبر برود و بفرمايد: من كنت مولاه فعلي مولاه. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خطبه خواند و در آن خطبه خيلي چيزها گفت و عبارات مختلفي به كار برد و در كتابهاي معتبر أهل سنت با سندهاي صحيح آمده است. ولي اين آقا ميگويد سندهاي صحيح وجود ندارد و جعلي است. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) قبل از آنكه بفرمايد: من كنت مولاه فعلي مولاه. فرمود: ألست أولي بكم من أنفسكم؟ آيا ولايت من بر تمام شما از خود شما أولي و قويتر نيست؟ قالوا: نعم. مردم گفتند: بله. بعد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با عقلاء حرف ميزند، با پرندگان و چرندگان كه حرف نميزند. يا ميفرمايد: ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم؟ آيا ولايت من بر تمام مؤمنين از خودشان أولي و قويتر نيست؟ مگر اينكه كسي خودش را مؤمن نداند. ثانياً: اين آقا ميگويد حديث صحيح نداريم: آقاي نسائي در السنن الكبري، جلد 5، صفحه 132، حديث 8473 اين روايت را نقل كرده است. آقاي احمد بن حنبل در مسندش، جلد 1، صفحه 119 اين روايت را نقل كرده است. آقاي هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 105 اين روايت را نقل ميكند و ميگويد تمام راويانش ثقه هستند. آقاي ناصر الدين الباني (كه مورد تائيد اين آقايان است و يك وهابي تمام عيار است و در علم رجال سرآمد عصر هست) در شرح سنن إبن ماجه، جلد 1، صفحه 43 ميگويد روايت صحيح است. اين آقايان ميگويند اين روايت صحيح است، ولي اين آقا ميگويد روايت صحيح وجود ندارد. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم؟ چه چيزي را ميخواهد بفرمايد و چه مطلبي را برساند؟ ميگويند: «العاقل يكفي بالإشارة». ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اشاره ميكند به همان آيه 6 سوره احزاب كه به صراحت ميفرمايد: النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پيامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها أولي است. ثالثاً: شما آقاي إبن كثير دمشقي را به عنوان يك سلفي و خطشكن وهابي قبول داريد و ايشان در تفسيرش، جلد 3، صفحه 476 صراحت دارد: فجعله أولي بهم من أنفسهم و حكمه فيهم كان مقدما علي اختيارهم لأنفسهم. خداوند پيامبر را نسبت به مؤمنان از خود آنها أولي قرار داده و مقدم كرده است و حكم پيامبر ميان مؤمنان، مقدم بر اختيار مؤمنان بر خودشان است. سپس ميگويد: كما قال تعالي: «فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (نساء / 65)». همانطور كه خداوند فرموده است: «به پروردگارت سوگند! كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه تو را در اختلافات خود به داوري طلبند و سپس در دل خود از داوري تو احساس ناراحتي نكنند و كاملاً تسليم باشند». رابعاً: آقاي بغوي هم كه از استوانههاي تفسيري أهل سنت است، بعد از ذكر اين آيه ميگويد: طاعة النبي صلي الله عليه و سلم أولي بهم من أنفسهم. اطاعت كردن از پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، مقدم است از اطاعت از خواست خودشان. تفسير البغوي، ج 3، ص 507 خامساً: آقاي نسفي هم در تفسيرش ميگويد: أي أحق بهم في كل شيء من أمور الدين و الدنيا و حكمه أنفذ عليهم من حكمها. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نسبت به مؤمنين أحق است در هر چيزي از امور ديني و دنيوي و حكم پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نافذتر از حكم مؤمنين بر خودشان. تفسير النسفي، ج 3، ص 297 لذا وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواهد بفرمايد: من كنت مولاه فعلي مولاه. اول با اين جمله: ألست أولي بكم من أنفسكم؟ يا: ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم؟ اشاره به اين آيه شريفه ميكند: النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ دهها كتاب أهل سنت با سند صحيح اين قضيه را آوردهاند. پيام اين حديث چيست براي مردم و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه چيزي را ميخواهد به مردم بفهماند؟ سادساً: همانطور كه حضرتعالي فرموديد، بعضي از بزرگان أهل سنت مانند آقاي سبط إبن جوزي (كه از استوانههاي علمي أهل سنت است و آقاي ذهبي درباره او ميگويد: كان إماما فقيها واعظا وحيدا في الوعظ. تاريخ الإسلام للذهبي، ج 48، ص 184 كلمه امام در ميان أهل سنت معادل آيت ا... العظمي يا مرجع عاليقدر در ميان شيعه است و به هر كسي امام نميگويند) ميگويد: اين جمله كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميفرمايد: ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم؟ من كنت مولاه فعلي مولاه. و هذا نصّ صريح في اثبات امامته و قبول طاعته. اين عبارت نصّ صريح است در اينكه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميخواهد اثبات كند امامت و ولايت علي را و قبول كردن طاعت علي را. تذكرة الخواص للسبط إبن الجوزي، صفحه 38 و 32 و 20 سابعاً: آقاي أبو حامد غزالي از استوانههاي علمي أهل سنت است و آقاي يافعي هم در ترجمه آقاي غزالي ميگويد: و فضائل الإمام حجة الإسلام أبي حامد الغزالي رضي الله عنه أكثر من أن تحصر و أشهر من أن تشهر. فضائل امام و حجت الإسلام أبو حامد غزالي (رضي الله عنه) بيش از شمارش است و مشهورتر از آن است كه براي او ايجاد شهرت شود مرآة الجنان لليافعي، حوادث سنة 505 و وقتي آقاي سيوطي به شرح حال أبو حامد غزالي ميرسد، ميگويد: و علي رأس الخامسة الإمام أبو حامد الغزالي. التنبئة بمن يبعثه الله علي رأس كل مائة للسيوطي، صفحه 12 و از او تعبير به امام ميكند. آقاي أبو حامد غزالي ميگويد: جناب خليفه دوم بعد از اينكه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) علي را معرفي كرد و فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه. آمد به علي تبريك گفت: «بخ بخ يا أبا الحسن! لقد أصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة»، فهذا تسليم و رضي و تحكيم، ثم بعد هذا غلب الهوي لحب الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود و خفقان الهوي في قعقعة الرايات و اشتباك ازدهام الخيول و فتح الأمصار سقاهم كأس الهوي، فعادوا إلي الخلاف الأول، فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون. اين عبارت تبريك آقاي خليفه دوم، نشانه تسليم شدن در برابر خلافت علي و راضي شدن به آن و حكم كردن بر خلافت اوست. ولي بعد از آن، براي اينكه به رياست برسد و پرچم خلافت را به دست بگيرد، هوي و هوس بر خليفه دوم غلبه كرد ... و برگشتند به همان مخالفتهاي اول و آنچه را كه از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در رابطه با علي شنيده بودند، زير پا گذاشتند و به حقايق ديني را به كمترين قيمت معامله كردند ... . مجموع رسائل أبو حامد الغزالي، بخش كتاب سرّ العالمين، ص 483 اين قضيه به قدري قطعي است كه آقاي ذهبي از استوانههاي علمي و رجالي أهل سنت وقتي اين عبارت غزالي را نقل ميكند از كتاب سرّ العالمين، ميگويد: و ما أدري ما عذره في هذا؟ و الظاهر أنه رجع عنه و تبع الحق، فإن الرجل من بحور العلم. من نميدانم كه عذر آقاي غزالي چيست كه اين جملات را درباره خليفه دوم گفته است؟ ظاهراً از اين حرفش برگشته است و از حق تبعيت كرده است. آقاي غزالي دريايي از علوم است. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 19، ص 328 آقاي ذهبي براي اين جملهاش «و الظاهر أنه رجع عنه»، دليلي بيان نكرده است و ما هم ميگوييم ظاهر اين است كه از حرفش برنگشته است. همچنين جناب آقاي محمد بن طلحه شافعي (متوفاي 652 هجري) در مطالب السئول، صفحه 93 تا 97 صراحت دارد كه اين حديث: من كنت مولاه فعلي مولاه. دلالت بر ولايت و امامت علي دارد. آقاي ذهبي در مورد همين آقاي محمد بن طلحه شافعي ميگويد: العلامة الأوحد. علامه يگانه عصر. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 23، ص 293 ثامناً: آقاي محمد بن يوسف گنجي شافعي (متوفاي 658 هجري) در كفاية الطالب، صفحه 166 صراحت دارد كه حديث غدير دلالت بر ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) دارد. آقاي عمر رضا كحاله از علماء معاصر، شرح حال آقاي گنجي شافعي را در كتاب معجم المؤلفين، جلد 12، صفحه 134 آورده و ايشان را مدح و ثناء كرده است و از او به عنوان فاضل تعبير ميكند. اينها بزرگان أهل سنت هستند كه مقداري حاضر شدند انصاف را رعايت كنند و پا بر روي وجدانشان نگذارند. آيا اين آقايان ميتوانند بگويند كه اين مطالب دروغ و جعلي است؟! جمله: من كنت مولاه فعلي مولاه. به چه چيزي دلالت دارد؟ چطور شد كه آقاي أبو حامد غزالي، سبط إبن جوزي و ديگران حرف شما را نفهميدند و شما بعد از 1400 سال فهميديد كه اين جمله بر هيچ چيزي دلالت ندارد؟! شما مقداري فكر كنيد و دقت كنيد. اگر به خاطر دين و قيامت نباشد، حدأقل به خاطر دنياي خود مقداري حساب شده حرف بزنيد يا حدأقل بگوييد كه فلان عالم اين مطلب را گفته است. شما به جاي اينكه بياييد در اين شبكه دروغ بگوييد، عبارت إبن كثير را بخوانيد تا ما به إبن كثير جواب بدهيم يا عبارت إبن تيميه را بخوان تا ما جواب دندانشكن به او بدهيم و هم إبن تيميه را مفتضح كنيم و هم كساني كه استناد به سخنان إبن تيميه ميكنند. ولي همينطوري صحبت كردن كه اين حديث دلالت ندارد و چنين و چنان است، من احساس ميكنم كه مقداري به دور از انصاف است. اگر اين آقايان شأن خودشان و شبكهشان را در نظر بگيرند، من گمان ميكنم اينچنين حرف بيدليل و بدون استناد گفتن، نه به صلاح خودشان است و نه به صلاح شبكهشان. * * * * * * * آقاي محسني آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فقط عبارت «من كنت مولاه فعلي مولاه» را بيان كرده است يا عبارات ديگري را هم بيان كرده است تا جلوي بهانهگيريها و حرفهاي اينها را گرفته باشد و اتمام حجت كرده باشد؟ اگر عبارات ديگري هست، لطف كنيد آنها را براي بينندگان عزيز بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني ما قبلاً اين مطالب را در ايام غدير اشاره كرديم. ولي اين را بينندگان عزيز شيعه و سني توجه داشته باشند ما هر جملهاي را كه ميگوييم، معمولاً مقيد هستيم كه اين جملات را از منابع أهل سنت بگوييم و تلاشمان هم اين است كه اگر از يك عالم سني نقل ميكنيم، بياييم موقعيت آن عالم سني را هم در نزد تراجمنگاران أهل سنت بيان كنيم تا اين آقايان نگويند كه ما به افرادي كه مورد تائيد آنها نيست، استناد كردهايم. اگر روايتي نقل ميكنيم، تلاش ميكنيم صحت روايت را تذكر بدهيم و تمام تلاشمان بر اين است تا اين آقا نيايد همينطوري حرف مفت بزند كه ما به أحاديث جعلي استناد ميكنيم. شما يك روايت درباره خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) به ما بگوييد كه بحث سندي آن را نكرده باشيم. ما نزديك به 20 سال است كه در شبكههاي ماهوارهاي برنامه داريم؛ از ماهوارههاي شيعي گرفته تا ماهوارههاي وهابي و سني. شما بگوييد كه فلاني در فلان جلسه، يك روايت از كتابهاي ما خواند و بررسي سندي نداشت. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در غدير خم با الفاظ مختلف و عبارات متعدد، آنچنان حجت را بر مردم تمام كرد كه راه گريز را براي همه بست. جلوي بعضيها را گرفت تا بهانههاي بني اسرائيل نياورند. حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) ميفرمايد: هل ترك أبي يوم غدير خم لأحد عذرا؟! آيا پدرم در روز غدير خم براي كسي عذري باقي گذاشت؟ الخصال للشيخ الصدوق، ص 173 از علماء أهل سنت هم جناب إبن جزري در كتاب أسني المطالب، صفحه 33 و جناب شوكاني در كتاب بدر الطالع، جلد 2، صفحه 297 اين تعبير را از قول حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دارند: أنسيتم قول رسول الله (صلي الله عليه و سلم) يوم غدير خم قال: من كنت مولاه فعلي مولاه؟ آيا فراموش كردهايد سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را در روز غدير خم كه فرمود: «هر كس كه من مولاي اويم، علي نيز مولاي اوست». يعني آيا ـ نستجير بالله ـ حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) متوجه نشده است كه اين حديث دلالت بر ولايت حضرت علي (عليه السلام) ندارد كه به مسجد آمده و فرياد ميزند: أنسيتم قول رسول الله (صلي الله عليه و سلم) يوم غدير خم قال: من كنت مولاه فعلي مولاه؟ اگر واقعاً اين حديث دلالت بر ولايت حضرت علي (عليه السلام) ندارد، استناد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به اين حديث چه مفهومي دارد؟ در كتابهاي معتبر أهل سنت با تصحيح سند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عبارات مختلفي را كه دلالت كند بر ولايت حضرت علي (عليه السلام) بيان كرده است. روايات ديگري در روز غدير خم در ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) من فقط مختصر اين عبارات را با اشاره به تصحيح آنها ميخوانم: روايت اول: در روايتي نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فهذا ولي من أنا مولاه. اين علي، ولي كسي است كه من مولاي او هستم. اين روايت در صحيح إبن ماجه آمده كه آقاي الباني در جلد 1، صفحه 43 ميگويد اين روايت صحيح است. إن شاء ا... در مورد كلمه ولي صحبت خواهيم كرد كه اين كلمه صراحت دارد بر ولايت أمر. خود جناب عمر به حضرت علي (عليه السلام) و عباس گفت: فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر ... . وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، أبو بكر گفت: من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هستم ... و وقتي أبو بكر از دنيا رفت، من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أبو بكر شدم ... . صحيح مسلم، ج 5، ص 152 هر چه در مورد اين سخن خليفه دوم ميگويند، در مورد اين حديث هم بگويند. گفتيم كه اين روايت هم صحيح است. پس اين آقا نبايد بگويد كه اين روايات جعلي و ساختگي است. آيا تو ميفهمي يا آقاي الباني كه آقاي بن باز به او ميگويد «امام الحديث»؟ روايت دوم: در روايتي نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من كنت مولاه فهذا وليه. هر كس كه من مولاي او هستم، علي ولي اوست. أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 1، ص 308 آقاي حاكم نيشابوري ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 109 جناب آقاي إبن كثير دمشقي سلفي همين عبارت را ميآورد و ميگويد: قال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: و هذا حديث صحيح. البداية و النهاية لإبن كثير، ج 5، ص 229 روايت سوم: در روايتي نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من كنت وليه فهذا وليه. هر كس كه من ولي او هستم، علي هم ولي اوست. السنن الكبري للنسائي، ج 5، ص 45 ـ فضائل الصحابة للنسائي، ص 15 ـ خصائص أمير المؤمنين للنسائي، ص 93 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج 5، ص 229 ـ كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص 592 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 107 آقاي حاكم نيشابوري ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 118 آقاي إبن كثير دمشقي هم در البداية و النهاية، جلد 5، صفحه 230 ميگويد: و هذا إسناد جيد. روايت چهارم: در روايتي نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من كنت أولي به من نفسه فعلي وليه. هر كس كه من أولي هستم از او به خودش، علي ولي اوست. المعجم الكبير للطبراني، ج 5، ص 167 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 164 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 1، ص 188 روايت پنجم: در روايتي نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: هذا وليي و المؤدي عني. السنن الكبري للنسائي، ج 5، ص 107 ـ خصائص أمير المؤمنين للنسائي، ص 101 ـ كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص 551 آقاي إبن كثير هم اين روايت را نقل ميكند و ميگويد: قال شيخنا الذهبي: و هذا حديث حسن غريب. استاد ما ذهبي گفته است: اين حديث حسن است و از يك طريق فقط وارد شده است. البداية و النهاية لإبن كثير، ج 5، ص 232 روايت ششم: خود جناب خليفه دوم ميگويد: هنيئا لك يابن أبي طالب، أصبحت اليوم ولي كل مؤمن. گوارا باد بر تو اي پسر أبو طالب! امروز تو ولي تمام مؤمنين هستي. البداية و النهاية لإبن كثير، ج 7، ص 386 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 220 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 4، ص 28 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير الجزري، ج 5، ص 228 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج 15، ص 410 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 10، ص 148 كار به جايي رسيده است كه اين روايت وارد فرهنگ مردم و كتابهاي لغت مانند النهاية في غريب الحديث و لسان العرب شده است. در اينجا كلمه مولا نيست كه بگويد اين كلمه بر هيچ چيزي دلالت ندارد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با عبارات مختلف، كلمه ولي را در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام) استفاده كرده است. همين كلمه ولي در زبان آقاي أبو بكر و عمر و عثمان چه معنايي داشت؟ شما همان معنا را براي اين روايات بگيريد. وقتي آقاي أبو بكر ميگويد: و قد وليت أمركم. من ولي أمر شما قرار گرفتم. و إبن كثير در البداية و النهاية، جلد 6، صفحه 333 ميگويد سندش صحيح است. شما هر معنايي را كه در اين جمله آقاي أبو بكر گرفتيد، درباره كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به حضرت علي (عليه السلام) هم داشته باشيد. وقتي آقاي أبو بكر ميخواهد آقاي عمر را انتخاب كند، چه چيزي را گفت كه مردم اختلاف نكردند؟ گفت: وليت عليكم عمر. الثقات لإبن حبان، ج 2، ص 193 خود عمر هم ميگويد: إني قد وليت عليكم. تاريخ الطبري، ج 3، ص 282 چه فرقي است ميان كلام آقاي أبو بكر و كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)؟ كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بايد مانور بدهند و بگويند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميخواست حضرت علي (عليه السلام) را خليفه كند، ولي جناب أبو بكر با جملهاي كه گفت، ديگر هيچ اختلافي پيدا نشد! اين واقعاً از مظلوميت أمير المؤمنين (عليه السلام) است و اگر انسان براي اين ماجرا خون گريه كند، جا دارد. اين ماجرا مظلوميت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ميرساند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با عبارات مختلف، جانشيني أمير المؤمنين (عليه السلام) را ميفرمايد، ولي هيچكس به حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گوش نميكند، ولي آقاي أبو بكر حرفي را ميزند و همه تسليم حرف او ميشوند. جالب اين است كه آن همه به أبو بكر اعتراض كردند: ماذا تقول لربك و قد وليت علينا فظا غليظا؟ جواب خدا را چه خواهي داد كه يك آدم بد اخلاق و تندخو را بر ما مسلط كردهاي؟ منهاج السنة لإبن تيمية، ج 6، ص 155 هيچ جوابي ندارد، جز اينكه بگويد من تشخيص دادم عمر بهتر است. ولي نسبت به كلام نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اينگونه برخورد ميكنند و اين نهايت مظلوميت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را ميرساند. * * * * * * * آقاي محسني در همين كليپي كه پخش كرديم، يكي از حرفهايي كه اين آقاي كار نشناس گفت، اين بود: دليلي براي اين ندارند و مجبورند استدلال كنند به يك آياتي كه ربطي به موضوع ندارد، مجبورند استدلال كنند به يك روايات جعلي. پس آيات نيست، حديث صحيح از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نيست. شما در مورد آياتي كه مربوط به ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) است، توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني در رابطه با همين غدير خم، بزرگان أهل سنت أحاديثي را با سند صحيح در ذيل آيه 67 سوره مائده نقل كردهاند. خداوند در اين آيه ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان و اگر اين كار را نكني، رسالت او را انجام ندادهاي و خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم نگاه ميدارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نميكند. اين آقايان به ما بگويند كه منظور از اين آيه چيست؟: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان و اگر اين كار را نكني، رسالت او را انجام ندادهاي. چرا اينقدر مهم است كه اگر انجام ندهد، رسالت ناتمام است؟ اين را براي ما بگويند. إن شاء ا... اگر فرصت باشد، به حول و قوه إلهي اين عبارت ايشان را مطرح ميكنيم تا بدانيم مراد از اين آيه چيست؟ آيا مرادش اين است كه گوشت خوك و ميته و چيزهاي ديگر حرام است و اگر انجام ندهد، رسالت ناتمام است؟! اين بالاترين توهين به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حتي توهين به ذات أقدس ربوبي است! اينكه اين آيه ميفرمايد: وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ و خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم نگاه ميدارد. آيا مردم از حرمت گوشت خوك ميترسيدند و ميخواستند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را آزار برسانند كه خداوند پيامبرش را ميخواهد از شر مردم نگهدارد؟ اين آقايان چرا از عقل خداداديشان استفاده نميكنند؟ جالب اين است كه خود جناب إبن أبي حاتم مقيّد است در تفسيرش كه فقط حديث صحيح را نقل كند: فتحريت إخراج ذلك بأصح الأخبار إسنادا و أشبهها متنا. تفسير إبن أبو حاتم، ج 1، ص 14 آقاي إبن تيميه حراني در كتاب منهاج السنة، جلد 7، صفحه 178، با تحقيق دكتر محمد رشاد سالم درباره إبن أبي حاتم ميگويد: من ائمة التفسير و تفسيره من التفاسير المتضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير. او از پيشوايان علم تفسير است و تفسيرش از تفاسيري است كه ميشود به آن اعتماد كرد. همين آقاي إبن أبي حاتم در تفسيرش، جلد 4، صفحه 1172، با تحقيق أسعد محمد الطيب از أبو سعيد خدري نقل ميكند و ميگويد: نزلت هذه الآيه: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» في علي بن أبي طالب. انصافتان كجاست؟ دين و قيامت به كنار، حساب و كتاب محشر و بهشت و جهنم هم به كنار، از دنيايتان بترسيد. من از وجدانتان سؤال ميكنم كه إبن أبي حاتم، با اين شخصيتي كه ذكر شد، ميگويد اين آيه درباره حضرت علي (عليه السلام) نازل شده است. اگر واقعاً مردانگي داريد، بياييد اين عبارت إبن أبي حاتم را نقل كنيد و نقد كنيد تا ببينيم چه جوابي داريد. جناب آقاي واحدي نيشابوري در كتاب أسباب النزول، صفحه 135، نشر مؤسسة الحلبي و شركاه للنشر و التوزيع القاهرة ميگويد: نزلت هذه الآية «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» يوم غدير خم في علي بن أبي طالب رضي الله عنه. اين آيه در روز غدير خم در حق علي بن أبي طالب (رضي الله عنه) نازل شده است. آيا از اين واضحتر و روشنتر؟! آقاي واحدي هم در مقدمه كتابش، صفحه 5 ميگويد: من مقيد هستم در اين كتابم از أحاديث ضعيف روايتي نقل نكنم. جالب اين است كه مفسران نامي أهل سنت مانند سيوطي و ديگران، از عبد الله بن مسعود نقل كردهاند كه ميگويد: كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ " أن عليا مولي المؤمنين " وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». ما در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اين آيه را اينگونه ميخوانديم: « اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان كه " علي مولاي تمام مؤمنين است " و اگر اين كار را نكني، رسالت او را انجام ندادهاي و خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم نگاه ميداردد». الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 2، ص 298 ـ فتح القدير الجامع بين فني الرواية و الدراية من علم التفسيرالشوكاني، ج 2، ص 60 ـ المنار لمحمد رشيد رضا، ج 6، ص 463 آيا از اين روشنتر و واضحتر؟ اگر برخي ميخواهند پردههاي ضخيمي از جهل و عناد و نفاق بر روي چشمانشان ببندند، تقصير پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چيست؟ جالب اين است كه آقاي آلوسي وهابي در كتاب تفسيرش به نام روح المعاني در جلد 6، صفحه 193 به نقل از عبد الله بن مسعود ميگويد: كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ " إن عليا ولي المؤمنين " وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ». ما در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اين آيه را اينگونه ميخوانديم: « اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان كه " علي ولي تمام مؤمنين است " و اگر اين كار را نكني، رسالت او را انجام ندادهاي». شما در برابر اين روايت چه جوابي داريد؟ چرا اينطور به دروغ حرف ميزنيد؟ أمير المؤمنين (عليه السلام) چه هيزم تري به شما فروخته است و چه پدركشتگي با شما دارد؟ شما چه ارث و ميراثي از حضرت علي (عليه السلام) طلب داريد و به شما نداده است كه اينطوري عليه أمير المؤمنين (عليه السلام) در شبكههايتان شبهه افكني ميكنيد؟ چند وقت پيش در خبرها خواندم كه گفتهاند در عربستان سعودي، از كتابهاي تاريخ دبستان و دبيرستان و دانشگاه، تمام مطالب مربوط به علي بن أبي طالب (عليه السلام) را حذف كردهاند! اين مطلب در سايتها هم آمده است. اينها اينطور با حضرت علي (عليه السلام) عناد دارند و آنچه كه مربوط به تاريخ حضرت علي (عليه السلام) است را از تاريخ اسلام مدارسشان حذف كردهاند! الآن هم در كتابهايي كه در عربستان سعودي چاپ ميكنند، آنچه كه مرتبط با أمير المؤمنين (عليه السلام) را حذف ميكنند! اينها چيست؟ اينها از جان أمير المؤمنين (عليه السلام) چه ميخواهند؟ آيا 1430 سال مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) و هجمه عليه حضرت علي (عليه السلام) كم نبوده است؟ شما ميخواهيد چه كار كنيد؟ به تعبير علامه اميني (ره): بر فرض أمير المؤمنين (عليه السلام) خليفه چهارم نيست و داماد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و همسر دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و اولين مسلمان هم نيست، آيا صحابه هست يا خير؟ چرا اينطوري نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) هجمه ميكنيد؟ آيا غير از اين است كه خود أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: فكانت الوجبة بي و الدائرة علي. اينها انتقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را از من ميگيرند. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 20، ص 298 به تعبير حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) كه به يزيد گفت: أمن الإنصاف يابن الطلقاء؟ آيا اين انصاف است اي فرزندان آزاد شدگان در فتح مكه؟ * * * * * * * آقاي محسني اين كارشناس گفت: چرا در بيان رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) در اثبات خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام)، از لفظ خليفتي استفاده نشده است؟ اگر حضرت قصدش اين بود و ميخواست أمير المؤمنين (عليه السلام) را جانشين خودش قرار بدهد، به جاي «من كنت مولاه فعلي مولاه» بايد ميگفت «خليفتي من بعدي علي» و خليفه بعد از من أمير المؤمنين (عليه السلام) است. در اين مورد توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني كلمه مولا و ولي كه انتخاب شده است، به چند جهت است: 1. با توجه به آنچه كه عرض كردم، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) قبل از اين به آيه 6 سوره احزاب ميكند: النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پيامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها أولي است. و ميخواهد اين را براي حضرت علي (عليه السلام) ثابت كند. 2. ديگري هم اينكه در ميان كلمه خليفه (به معناي جانشين) و امام (به معناي پيشوا) و ولي (به معناي ولي أمر مسلمانان و تصميم گيرنده نهايي در جامعه اسلامي و به معناي محبت)، كلمه ولي كاملتر است و قصد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ميرساند. كلمه ولي، يعني كسي كه ولي أمر مسلمين است و دوستدار مردم است و مردم هم بايد با تمام ميل، تابع او باشند. چون انتخاب واژه ولي به جاي خليفه، امام و وصي، به خاطر پيام مودتي است كه در درون ولايت خوابيده است. لذا خداوند در مورد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم ميفرمايد: النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ يعني آن تقدّمي كه از محبت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) سرچشمه گرفته است. 3. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بارها اين مطلب را گفته است و در كتاب تاريخ الطبري، جلد 2، صفحه 63 و در الكامل في التاريخ إبن أثير، جلد 2، صفحه 63 نقل كردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اولين روزي كه رسالتش را براي سران قريش إعلان كرد، در همانجا دست بر روي شانه حضرت علي (عليه السلام) گذاشت و فرمود: إن هذا أخي و وصي و خليفتي فيكم. آيا از اين بهتر و واضحتر؟ شما اگر دنبال كلمه خليفتي ميگرديد، اين روايتي است كه كلمه خليفتي در آن به كار رفته است. آقاي إبن جرير طبري ميگويد روايت صحيح است. كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 129 آقاي هيثمي هم همين روايت را در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 8، صفحه 302 ميآورد و ميگويد صحيح است. آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 132 ، حديث دار را در ضمن يك روايتي ميآورد و ميگويد صحيح است. آقاي ذهبي هم ميگويد روايت صحيح است. پس اگر به دنبال كلمه خليفتي ميگرديد، بفرماييد. آقاي إبن أبي عاصم در كتاب السنة كه ملتزم است روايات صحيح بياورد و إبن تيميه هم روايات اين كتاب را تصحيح كرده است، ايشان در صفحه 589، حديث 1351 به نقل از إبن عباس ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي. يا علي! تو بعد از من خليفه تمام مؤمنين هستي. اگر شما دنبال بهانه بني اسرائيلي نميگرديد، اين عبارت را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در ملأ عام فرموده است و پشت درهاي بسته نفرموده است. خود أم المؤمنين عايشه نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: علي خليفتي عليكم في حياتي و مماتي، فمن عصاه فقد عصاني. علي خليفه من است بر شما، هم در زمان حيات من و هم بعد از رحلت من. هر كس از او تبعيت نكند و او را عصيان كند، از من عصيان كرده است. كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج 2، ص 454 در تاريخ مدينة دمشق آقاي إبن عساكر با سند صحيح در جلد 42، صفحه 392 آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: لكل نبي وصي و وارث و إن عليا وصيي و وارثي. براي هر پيامبري، جانشين و وارثي بوده است و علي هم جانشين و وارث من است. مضافاً كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كلمه مولا را گفته است، كلمه ولي را گفته است، كلمه خليفة را گفته است، كلمه وصي را گفته است. جناب آقاي خوارزمي در المناقب، صفحه 61 نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: أنت امام كل مؤمن و مؤمنة. آيا از اين بهتر؟ در جاي ديگر ميفرمايد: علي امام المتقين. أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 3، ص 116 ـ المعجم الصغير للطبراني، جلد 2، صفحه 88 ـ تاريخ اصفهان لأبو نعيم الإصفهاني، ج 2، ص 200 كساني كه اينطوري بيانصافي در حق أمير المؤمنين (عليه السلام) ميكنند، أمير المؤمنين (عليه السلام) امام آنها نيست؛ امامِ نواصب و خوارج نيست؛ امام كساني كه با علي بن أبي طالب (عليه السلام) بعض و كينه دارند نيست. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد به چه زبان و بياني بفرمايد؟ حتي در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: أنت مني بمنزلة هارون من موسي. صحيح البخاري، ج 5، ص 129 جناب إبن أبي عاصم در كتاب السنة، صفحه 551 ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: لا ينبغي أن أذهب إلا و أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي. سزاوار نيست كه من بروم، جز اينكه تو بعد از من خليفه من باشي بر تمام مؤمنين. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 331 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 12، ص 78 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 102 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 4، ص 467 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج 7، ص 374 حاكم نيشابوري و ذهبي هم اين روايت را صحيح ميدانند. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 133 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد به چه بياني بفرمايد؟! به تعبير حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها): هل ترك أبي يوم غدير خم لأحد عذرا؟! الخصال للشيخ الصدوق، ص 173 اينكه اين آقايان زير بار اين أحاديث نميروند، ما چه كار كنيم؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه كار كند؟ به تعبير مرحوم شيخ صدوق (ره): «قيامت، قيامت تماشايي است». مرحوم شيخ صدوق (ره) ميفرمايد: مرا در شهر قم دفن نكنيد. چون در روايت آمده است: اگر كسي در شهر قم دفن شود، در روز قيامت بدون حساب و كتاب وارد بهشت ميشود و قيامت را نميبيند. به شيخ صدوق (ره) گفتند: اينكه خيلي خوب است، انسان آن عرصات محشر و حساب و كتاب را نميبيند! گفت: نه، من ميخواهم روز قيامت را ببينم. چون اولين محكمهاي كه در آنجا تشكيل ميشود، براي آقا علي بن أبي طالب (عليه السلام) است و من ميخواهم محكمه آن حضرت را ببينم و ببينم آنهايي را كه از زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تا عصر حاضر در حق او جفا كردند و ظلم كردند. با تمام مصيبتهايي كه روز قيامت دارد، تماشا كردن محكمه أمير المؤمنين (عليه السلام) واقعاً ميارزد. انسان هر چه سختي بكشد در روز قيامت، ميارزد بر اينكه انسان آن منظره را تماشا كند. * * * * * * * آقاي محسني اين كارشناسي كه كليپش پخش شد و بينندگان هم مشاهده كردند، گفت: حضرت علي خودش از اين اصطلاحات يا از اين چيزهايي كه به او نسبت داده ميشود، چيزي از جانشيني نفهميد. يعني اينطور كه ما ميگوييم حديث: من كنت مولاه فعلي مولاه. معناي ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را دارد، خود أمير المؤمنين (عليه السلام) هم اينگونه نفرموده است! در اين مورد هم توضيح بفرماييد تا جفنگيات اينها پاسخ داده شود. استاد حسيني قزويني اگر به كتابهاي معتبر أهل سنت مراجعه كنيد، جواب اين مطلب را خواهيد ديد. أولاً: با سندهاي صحيح نقل كردهاند: لما نوزع في ايام خلافته. برخي ميگفتند حضرت علي (عليه السلام) خليفه نيست. حضرت علي (عليه السلام) هم جمعيتي را در رحبه (حيات مسجد) جمع كرد: جمع علي رضي الله تعالي عنه الناس في الرحبة ثم قال لهم: أنشد الله! كل إمرئ مسلم سمع رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام، فقام ثلاثون من الناس و قال أبو نعيم: فقام ناس كثير فشهدوا حين أخذ بيده فقال للناس: «أتعلمون أني أولي بالمؤمنين من أنفسهم؟» قالوا: نعم يا رسول الله! قال: «من كنت مولاه فهذا مولاه، أللهم وال من والاه و عاد من عاداه». فرمود: شما را به خدا قسم ميدهم! هر كسي كه در غدير خم بوده، هر آنچه را كه از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) شنيده است، بلند شود و شهادت بدهد. 30 نفر بلند شدند و ايستادند. أبو نعيم ميگويد: عدهاي زيادي برخاستند و شهادت دادند كه وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دست علي گرفت، به مردم فرمود: «آيا ميدانيد كه من از همه مؤمنين به خودشان أولي هستم؟»، مردم گفتند: بله اي رسول خدا! پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «هر كس من مولاي او هستم، بعد از من علي مولاي اوست. خدايا! دوست باش با كسي كه با علي دوست است و دشمن باش با كسي كه با علي دشمن است». مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 4، ص 370 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 104 و 105 ـ خصائص أمير المؤمنين للنسائي، ص 100 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 205 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج 7، ص 383 ـ مسند أبي يعلي، ج 1، ص 428 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 4، ص 28 آقاي هيثمي اين روايت را ميآورد و ميگويد صحيح است. از اين قضيه حدود 27 ، 28 سال گذشته است. اگر علي بن أبي طالب (عليه السلام) از اين جمله، معناي ولايت را نفهميده است، براي چه مردم را قسم ميدهد؟! اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است كه «من دوست شما هستم و علي هم دوست شماست»، نيازي به گفتن اين نبود. چون: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ سوره توبه / آيه 71 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ سوره حجرات / آيه 10 و نيازي نبود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درباره دوستي سخن بگويد. پس بحث ولايت است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مردم را قسم ميدهد و مردم بلند ميشوند و شهادت ميدهند. ثانياً: آقاي إبن كثير دمشقي هم ميگويد أمير المؤمنين (عليه السلام) در جلسهاي ديگر، در بالاي منبر بود كه بحث غدير مطرح شد: شهدت عليا علي المنبر يناشد أصحاب رسول الله: من سمع رسول الله يوم غدير خم يقول ما قال؟ فقام إثنا عشر رجلا، منهم أبو هريرة و أبو سعيد و أنس بن مالك فشهدوا أنهم سمعوا رسول الله يقول: «من كنت مولاه فعلي مولاه، أللهم وال من والاه و عاد من عداه». اصحاب رسول الله را قسم داد: چه كساني در غدير خم بودند و سخنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را شنيدند؟ 12 مرد بلند شدند كه أبو هريره و أبو سعيد خدري و أنس بن مالك هم جزء آنها بودند و شهادت دادند كه در روز غدير خم شنيدند از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) كه فرمود: «هر كس كه من مولاي او هستم، بعد از من علي مولاي اوست. خدايا! دوست باش با كسي كه با علي دوست است و دشمن باش با كسي كه با علي دشمن است». البداية و النهاية لإبن كثير، ج 5 ص 230 و ج 7، ص 384 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 209 ـ المعجم الصغير للطبراني، ج 1، ص 64 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج 4، ص 420 در بعضي از روايات هم آمده است: فقام إثنا عشر رجلا بدريا. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 88 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 106 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 5، ص 175 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج 14، ص 239 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 206 نفرين كتمان كنندگان حديث غدير البته در روايات هم داريم كه بعضيها بلند نشدند و أمير المؤمنين (عليه السلام) آنها را نفرين كرد و آنها هم گرفتار نفرين أمير المؤمنين (عليه السلام) شدند. 1. أنس بن مالك در رابطه با أنس بن مالك آمده است كه وقتي علي بن أبي طالب (عليه السلام) او را قسم داد كه آيا در غدير خم بوده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه»، أنس بن مالك گفت: كبرت سني و نسيت. پير شدهام و فراموش كردهام. علي بن أبي طالب (عليه السلام) هم فرمود: إن كنت كاذبا فضربك الله ببيضاء لا تواريها العمامة. اگر دروغ بگويي، خداوند تو را دچار عذاب كند. بعد هم يك بيماري زشتي (برص) در صورت او پيدا شد كه هر چه عمامه را پايينتر ميآورد، آن بيماري پوشيده نميشد. المعارف لإبن قتيبة الدينوري، ص 580 2. براء بن عازب آقاي براء بن عازب هم شهادت نداد و حضرت علي (عليه السلام) هم او را نفرين كرد و از دو چشمانش محروم شد و كور شد. أرجح المطالب لعبيد الله الآمر الشافعي، ص 580 3. زيد بن أرقم آقاي زيد بن أرقم هم شهادت نداد و أمير المؤمنين (عليه السلام) او را نفرين كرد و نابينا شد. المناقب لإبن المغازلي الشافعي، صفحه 23 همچنين تعدادي از صحابه بودند كه به سوگند أمير المؤمنين (عليه السلام) اهميت ندادند و به نفرين أمير المؤمنين (عليه السلام) گرفتار شدند. مرحوم علامه اميني (ره) در كتاب الغدير تعدادي از صحابه را كه به نفرين أمير المؤمنين (عليه السلام) گرفتار شدند را ذكر كرده است. الغدير للشيخ الأميني، ج 1، ص 192 أمير المؤمنين (عليه السلام) به چه زباني بايد ميگفت؟ گفت هر كسي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيده است كه ايشان مرا به عنوان خليفه معين كرده است، بلند شود و شهادت بدهد و «قام ناس كثير»، تعداد زيادي از مردم هم بلند شدند و شهادت دادند. پس اين نشان ميدهد كه هم حضرت علي (عليه السلام) فهميده است و هم صحابه فهميدهاند كه منظور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه بوده است. * * * * * * * آقاي محسني رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) اين همه عبارات صحيح فرمودند و الفاظي مانند وصي، خليفتي، مولا، ولي و امام به كار بردند. ولي اينها ميگويند خير، چيزي گفته نشد و ما از اينها معناي ولايت را نميفهميم. اما آيا اينها براي خلافت خليفه اول دليلي دارند؟ دلايلي كه اينها ميآورند را مطرح كنيد. چطور ميشود كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) براي خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) اين همه حديث و روايت و آيه ميآورد و قبول نميكنند، ولي براي خليفه اول أبو بكر چگونه شد كه مردم خيلي راحت قبول كردند؟ استاد حسيني قزويني قويترين دليلي كه اينها آوردهاند، نماز خواندن أبو بكر به جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در همان بيمارياي كه از دنيا رفتند، قبلش فرمود: هلموا اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي. قلم و كاغذي بياوريد تا براي شما چيزي را بنويسم كه هرگز گمراه نشويد. برخي گفتند: قد غلبه الوجع. بيماري بر او غلبه كرده است و هذيان ميگويد. صحيح البخاري، ج 5، ص 137 ولي وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور ميدهد: مروا أبا بكر فليصل بالناس. به أبو بكر بگوييد برود براي مردم با نماز بخواند. صحيح البخاري، ج 1، ص 162 اين آقايان خودشان را به اين طرف و آن طرف زدند و بزرگانشان مانند فخر رازي، تفتازاني، قوشجي و امثال اينها گفتهاند: وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) أبو بكر را به عنوان امام در دينمان قرار داده است، چرا ما قبول نكنيم كه امام در دنياي ما باشد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هيچ كلمه ديگري نگفت، نه كلمه مولا را به كار برد و نه امام، وصي، خليفتي و ولي و فقط فرمود: مروا أبا بكر فليصل بالناس. به أبو بكر بگوييد برود براي با نماز بخواند. اگر بيماري بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غلبه كرده است و ـ نستجير بالله ـ هذيان ميگويد، چرا در اين مورد نميگوييد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ـ نستجير بالله ـ هذيان گفته است؟! همين جمله پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، قويترين دليل شده است بر اينكه أبو بكر خليفه مسلمانان است. جالب اينجاست كه خود بخاري در همان صفحهاي كه اين جمله را نقل ميكند، ميگويد: فخرج أبو بكر فصلي، فوجد النبي صلي الله عليه و سلم من نفسه خفه، فخرج يهادي بين رجلين كأني أنظر رجليه يخطان الأرض من الوجع، فأراد أبو بكر أن يتأخر، فأومأ إليه النبي صلي الله عليه و سلم أن مكانك، ثم أتي به حتي جلس إلي جنبه. فقيل للأعمش: و كان النبي صلي الله عليه و سلم يصلي و أبو بكر يصلي بصلاته و الناس يصلون بصلاة أبي بكر؟ فقال برأسه: نعم. وقتي أبو بكر رفت نماز بخواند، با اينكه حال پيامبر (صلي الله عليه و سلم) خراب بود و توان راه رفتن نداشت (و يك دست در گردن علي و يك دست در گردن عباس داشت) و پاهايش بر زمين كشيده ميشد، به مسجد آمد و أبو بكر را كنار زد و خودش نماز خواند. به أعمش گفته شد: آيا پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رفت جلو و نماز خواند و أبو بكر هم به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) إقتداء كرد و مردم هم به أبو بكر إقتداء كردند؟ أعمش با اشاره سرش گفت: بله. برادران عزيز! سروران گرامي! من نميدانم اين بازيها چيست كه اينها درميآورند؟ آنهمه عبارات صحيح درباره أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده است، ولي اينها ميگويند كه اين روايات جعلي و نادرست است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خليفه معين نكرده است و حديث و آيهاي در اين زمينه وجود ندارد. ولي درباره أبو بكر آمدهاند يك جرياني درست كردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمد أبو بكر را كنار زد و خودش نماز خواند و براي اينكه كم نياورند، گفتند كه أبو بكر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) إقتداء كرد و مردم هم به أبو بكر إقتداء كردند. مانند اين است كه ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك برق فشار قوي است و بايد يك ترانس در وسط گذاشته شود تا مردم از نور او استفاده كنند. ما بارها گفتهايم و حتي در جلسهاي كه چند روز قبل در دانشكده الهيات دانشگاه تهران داشتيم هم عرض كرديم. اين آقايان به ما بگويند: آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در طول اين 23 سال همچنين نمازي خوانده است كه خودش جلو بيفتد و يكي از صحابه به ايشان إقتداء كند و مردم هم به آن صحابه إقتداء كنند؟ مضافاً مگر قرآن نميفرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب / آيه 21 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد الگو باشد. آيا آقاي بن باز، آقاي آل شيخ و آقاي محمد بن عبد الوهاب حاضر هستند بيايند جلو بياستند و يكي از يارانشان به آنها إقتداء كند و مردم هم به او إقتداء كنند؟ اگر بنا است كه كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) الگو باشد، آيا اين حضرات اين كار را جايز ميدانند؟ همچنين خود آقاي إبن تيميه در منهاج السنة، جلد 7، صفحه 339 ميگويد: اينطور كارها نميتواند دليل بر خلافت باشد. إبن حزم آندلسي هم در كتاب الفِصَل، جلد 4، صفحه 109 ميگويد: آنهايي كه ميگويند نماز أبو بكر دليل بر خلافت است: فباطل بيقين. اين استدلال يقيناً باطل است. قبلاً هم گفتهام كه اگر بنا باشد نماز خواندن به جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دليل باشد، إبن ام مكتوم هم به جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نماز خوانده است و جالبتر اينكه عبد الرحمن بن عوف به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پيشنماز شده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به او إقتداء كرده است: قد صلي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) خلف عبد الرحمن بن عوف. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 4، ص 247 ـ مسند أبي داود الطيالسي، ص 95 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 2، ص 229 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 20، ص 427 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 35، ص 258 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 1، ص 79 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 4، ص 202 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج 5، ص 28 ـ معرفة السنن و الآثار للبيهقي، ج 2، ص 390 ـ كتاب الأم للإمام الشافعي، ج 1، ص 182 ـ منهاج السنة لإبن تيمية، ج 8، ص 579 اين نشان ميدهد كه اين آيه قدرت خود را از دست داده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ سوره حجرات / آيه 1 من از اين آقايان سؤال ميكنم: شما أهل سنت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكنيد و ميگوييد كه پشت سر هر آدم فاسق و عادلي ميشود نماز خواند: من أصل الدين الصلاة خلف كل بر و فاجر. سنن الدارقطني، ج 2، ص 44 ـ المجموع لمحيي الدين النووي، ج 4، ص 254 اين آقايان اين همه روايت را كنار گذاشتهاند و چسبيدهاند به يك نمازي كه هيچ اصل و ريشهاي ندارند. البته أحاديث جعلي زيادي آوردهاند، ولي الآن فرصت بيان آنها نيست؛ مانند اين أحاديث: عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين من بعدي. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 4، ص 126 ـ سنن الدارمي، ج 1، ص 45 ـ سنن إبن ماجة، ج 1، ص 16 ـ سنن الترمذي، ج 4، ص 150 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 1، ص 96 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج 10، ص 114 إبن تيميه هم ميگويد: واضح است كه اين حديث ساختگي و جعلي است. چون در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، كلمه راشدين استعمال نميشد و اين واژه بعد از معاويه وارد قاموس اسلامي شده است. و همچنين اين حديث جعلي: إقتدوا باللذين من بعدي أبو بكر و عمر. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 382 ـ سنن الترمذي، ج 5، ص 336 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج 5، ص 212 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 7، ص 473 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 9، ص 72 البته خود اين آقايان هم ميگويند كه اين أحاديث ساختگي و جعلي است و إن شاء ا... اگر فرصت شود در رابطه با اين أحاديث صحبت خواهم كرد. * * * * * * * آقاي محسني يكي از أدله أهل سنت براي خلافت جناب أبو بكر اين است كه ميگويند إجماع أمت بوده است؟ آيا واقعاً إجماعي صورت گرفته است يا خير؟ استاد حسيني قزويني من نميدانم اين إجماع را از قوطي كدام عطاري درآوردهاند؟! عدم إجماع در بيعت أبو بكر أولاً: آقاي ماوردي شافعي (متوفاي 450 هجري) از شخصيتهاي برجسته أهل سنت در أحكام السلطانية، صفحه 33 و آقاي أبو يعلي حنبلي (متوفاي 458 هجري) در كتاب أحكام السلطانية، صفحه 117 صراحت دارند: لا تنعقد إلا بجمهور أهل العقد و الحل من كل بلد ليكون الرضاء به عاما و التسليم لإمامته إجماعا و هذا مذهب مدفوع ببيعة أبي بكر رضي الله عنه علي الخلافة باختيار من حضرها و لم ينتظر ببيعة قدوم غائب عنها. امامت و خلافت منعقد نميشود، مگر اينكه ريش سفيدان تمام شهرها جمع شوند بيعت كنند تا عموم مردم هم به اين بيعت رضايت بدهند. اين اعتقاد كه براي امامت و خلافت بايد إجماع باشد، باطل است؛ زيرا خلافت أبو بكر بدون إجماع بوده است و فقط آن چند نفري كه در سقيفه حاضر بودند با او بيعت كردند و منتظر نشدند تا ديگران هم بيايند و با او بيعت كنند تا خليفه شود. ثانياً: آقاي امام قرطبي هم ميگويد: فإن عقدها واحد من أهل الحل و العقد فذلك ثابت ... و دليلنا أن عمر رضي الله عنه عقد البيعة لأبي بكر. اگر يك نفر از ريش سفيدان با او بيعت كند، او خليفه ميشود. ... ، دليل ما هم اين است كه عمر به تنهايي با أبو بكر بيعت كرد و أبو بكر هم خليفه شد. تفسير القرطبي، ج 1، ص 269 ـ جامع احكام القرآن للقرطبي، ج 1، ص 272 ثالثاً: همين تعبير را آقاي امام الحرمين جويني در كتاب الإرشاد، صفحه 427 آورده است و ميگويد: أن الإمامة لما عقدت لأبي بكر ابتدر لإمضاء أحكام المسلمين و لم يتأن لانتشار الأخبار إلي من نأي من الصحابة في الأقطار. وقتي آقاي أبو بكر در مدينه به عنوان امام و خليفه معين شد، نامهها را به عنوان امام و خليفه إمضاء كرد و منتظر نشدند صحابه ديگري كه در شهرهاي ديگر بودند، بيايند بيعت كنند. رابعاً: آقاي إيجي (متوفاي 756 هجري) از استوانههاي كلامي أهل سنت ميگويد: و لم يشترطوا اجتماع من في المدينة، فضلا عن إجماع الأمة، هذا و لم ينكر عليهم أحد و عليه انطوت الأعصار إلي وقتنا هذا. در بيعت أبو بكر شرط نكردند صحابهاي كه در مدينه هستند إجماع كنند، چه رسد به اينكه تمام أمت اسلامي در آن إجماع كنند. المواقف للإيجي، ج 3، ص 591 خامساً: آقاي إبن عربي ميگويد: لا يلزم في عقد البيعة للإمام أن تكون من جميع الأنام، بل يكفي لعقد ذلك اثنان أو واحد علي الخلاف المعلوم فيه ... دو نفر يا يك نفر براي معين كردن امام و خليفه كفايت ميكند. شرح سنن الترمذي لمحمد بن عبد الله الإشبيلي المشهور بإبن العربي، ج 13، ص 229 پس معلوم ميشود در بيعت آقاي أبو بكر، إجماعي در كار نبود. سادساً: جالب اين است كه جناب زبير بن بكار (متوفاي 272 هجري)، با اينكه از نواصب است، در كتاب الأخبار الموفقيات، صفحه 580 ميگويد: و كان عامة المهاجرين و جل الأنصار لا يشكون أن عليا هو صاحب الأمر بعد رسول الله (صلي الله عليه و آله). عموم مهاجرين و اكثريت انصار شك نداشتند كه خليفه بعد از رسول الله (صلي الله عليه و آله) علي است. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 6، ص 21 سابعاً: آقاي يعقوبي هم تاريخ اليعقوبي، جلد 2، صفحه 124 ميگويد: و كان المهاجرون و الأنصار لا يشكون في علي. مهاجرين و انصار هيچ شكي در خلافت علي نداشتند. ثامناً: در صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 26، حديث 6830 به نقل از جناب خليفه دوم ميگويد: حين توفي الله نبيه (صلي الله عليه و سلم) أن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما. وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، تمام انصار با ما مخالفت كردند و در سقيفه جمع شدند و علي و زبير و طرفدارانشان هم با ما مخالفت كردند. اين صحيح بخاري است و شك و شبههاي در آن نيست. تاسعاً: همچنين در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82 آمده است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) و بني هاشم تا 6 ماه با أبو بكر بيعت نكردند. پس علي بن أبي طالب (عليه السلام) تا 6 ماه بيعت نكرد و اين صريح صحيح بخاري است و اين آقايان اگر بخواهند أحاديث جعلي كه بني أميه، اين شجره ملعونه در قرآن درست كردهاند را از اين طرف و آن طرف بياورند، نميتوانند آن أحاديث را در برابر أحاديث صحيح بخاري قرار بدهند. عاشراً: آقاي عبد الرزاق كه استاد آقاي بخاري است ميگويد: شخصي از شهاب الدين زهري (متوفاي 124 هجري) سؤال كرد: فلم يبايعه علي ستة أشهر؟ قال: لا و لا أحد من بني هاشم. آيا علي تا 6 ماه با أبو بكر بيعت نكرد؟ گفت: نه، حتي هيچكدام از بني هاشم هم با او بيعت نكردند. المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج 5، ص 472 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 6، ص 46 ـ تاريخ الطبري، ج 2، ص 448 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج 6، ص 300 آيا اينها صحابه نيستند؟ آيا حضرت علي (عليه السلام) و بني هاشم جزء صحابه نبودند؟ حادي عشر: آقاي إبن حزم آندلسي سخن خيلي زيبايي دارد. اين جمله را روزي خدمت حضرت آيت ا... العظمي شبيري زنجاني گفتم و گفت: اين عبارتي را كه نقل كرديد، نوشتني است و بايد ثبت شود. آقاي إبن حزم آندلسي در كتاب المحلي، جلد 9، صفحه 345، با تحقيق احمد محمد شاكر، چاپ دار الفكر بيروت ميگويد: و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة. لعنت خداوند بر آن اجماعي كه علي و ياران صحابياش در آن إجماع نباشند. اينها چيست؟ ما در اين زمينه حرف زياد داريم. ثاني عشر: در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 195، حديث 3669 آمده است كه بيعت أبو بكر در يك جوّ كاملاً خفقان و وحشت و رعب صورت گرفته است. اين عبارت را خود أم المؤمنين عايشه ميگويد و شوخيبردار نيست. عايشه ميگويد: لقد خوّف عمر الناس و إن فيهم لنفاقا. بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، عمر مردم را ترساند و رعب و وحشت ايجاد كرد تا مردم با أبو بكر بيعت كنند و نفاق در ميان صحابه نفوذ كرده بود. خود أم المؤمنين عايشه صحابه را متهم به نفاق ميكند! ثالث عشر: البته مانند اين تعابير را از بعضي از بزرگان أهل سنت مانند إبن أبي الحديد در شرح نهج البلاغة، جلد 1، صفحه 219 آورده است و ميگويد: و إذا أنا بأبي بكر قد أقبل و معه عمر و أبو عبيدة و جماعة من أصحاب السقيفة و هم محتجزون بالأزر الصنعانية لا يمرون بأحد إلا خبطوه و قدموه فمدوا يده فمسحوها علي يد أبي بكر يبايعه، شاء ذلك أو أبي. ديديم أبو بكر ميآيد و عمر و أبو عبيده جراج و گروهي از اصحاب سقيفه هم به همراه اوست و همهشان لباس نظامي پوشيده بودند و شلاق در دست داشتند و هر كسي را ميديدند، با شلاق و چوب بر سر و گردن آنها ميكوبيدند و دستشان را ميگرفتند و روي دست أبو بكر ميكشاندند تا با او بيعت كنند؛ چه ميخواستند و چه نميخواستند. در تاريخ الطبري، جلد 2، صفحه 459 هم آمده است: وقتي چشم خليفه دوم به قبيله أسلم افتاد كه با انصار عداوت ديرينهاي داشتند، گفت: و ما هو إلا أن رأيت أسلم فأيقنت بالنصر. وقتي قبيله أسلم را ديدم، يقين كردم كه پيروزي از آن ماست. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : روايتي در مورد حادثه غدير ميخواستم عرض كنم. اين روايت هم در كتابهاي أهل تشيع و هم أهل تسنن ذكر شده است. اينكه حاج آقا فرمودند در مورد بيعت بوده است، اين اصلاً در مورد خلافت نبوده است و در كتاب دكتر علي شريعتي و تفسير روح الجنان أبو الفتوح رازي، بتصحيح علي اكبر غفاري، جلد 4، صفحه 275 و 276 آمده است كه در مورد گلايههايي بوده است كه بُريده و ساير شاكيان تا ميتوانستند، قبل از ملاقات رسول خدا، از بدگويي نسبت به علي نزد مردم دريغ نكردند و بر بسياري از مردمي كه هنوز علي را به درستي نميشناختند، تأثير بدي گذاشتند. علامه اميني (ره) در الغدير، جلد 1، صفحه 384، چاپ سوم آورده است: بريده ميگويد: با علي رهسپار يمن شدم و در اين سفر از او خشونتي ديدم و چون نزد رسول خدا آمدم، علي را به بدي ياد كردم و از او انتقاد نمودم. ديدم كه چهره پيامبر (صلي الله عليه و سلم) متغير شد و فرمود: اي بريده! آيا به مؤمنين از خودشان سزاوارتر نيستيم؟ عرض كردم: آري اي رسول خدا! فرمود: هر كس من مولاي اويم، علي نيز مولاي اوست. حضرت علي در نهج البلاغه ميفرمايد: من همواره با 2 مرد ميجنگم: مردي كه ادعاي چيزي كند كه از آن او نباشد و ديگري مردي كه خودداري كند از چيزي كه بر عهده اوست. نهج البلاغه، شرح فيض الإسلام، جزء 3، كلام 172 طبق اين فرموده حضرت علي، اگر واقعاً خلفاء سهگانه حق خدايي علي را غضب كردند و مدعي خلافتي شدهاند كه از آن آنها نبوده است، با آنها ميجنگيد و اگر واقعاً داراي چنين حقي بوده است و از آن خودداري ميكرده، بايستي طبق فرموده خود حضرت علي، با خودش ميجنگيد. چرا حضرت علي زماني كه در قرآن آمده است او به عنوان امام است، با أبو بكر بيعت كرده است؟ مگر در اصول كافي ننوشته است بعد از رسول خدا: ارتدّ الناس إلا ثلاثة. جز 3 نفر، همه مرتدّ شدند. چرا با أبو بكري كه مرتدّ شده است، بيعت كرد؟ يا أمر خدا لازم بود كه بايد با آنها ميجنگيد، يا بايد با آنها بيعت ميكرد. چه به زور باشد و چه هر چيز ديگري باشد، با آنها بيعت كرده است. پس يا اين حضرت علي بايد با آنها بيعت ميكرد يا با آنها ميجنگيد. چون خودش ميفرمايد: من همواره با 2 مرد ميجنگم: مردي كه ادعاي چيزي كند كه از آن او نباشد و ديگري مردي كه خودداري كند از چيزي كه بر عهده اوست. أبو بكر هم ادعاي خلافتي كرده است كه از آن او نبوده است و بايد با او ميجنگيد. و اگر حضرت علي از آن خودداري كرده است، پس بايد با خودش ميجنگيد. پس ميتوانيم بگوييم كه ـ العياذ بالله ـ حضرت علي كوتاهي كرده است. جواب 1 : ما اين بحث را در جلسه قبل مفصل توضيح دادهايم. قضيه بريده مربوط به سال هشتم هجرت و در مدينه هم بوده است و ارتباطي به غدير خم ندارد. اين قضيه مربوط به مدينه است و 2 سال قبل از قضيه غدير است و در هفته قبل مفصل جواب داديم. اين عبارت در چند جا تكرار شده است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جاهاي مختلف فرموده است: من كنت مولاه فعلي مولاه. هم در قضيه بعد از شكواييه مردم يمن بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين عبارت را فرمود و هم در طائف بود و هم در بعضي از كتابهاي أهل سنت آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قبل از اينكه به مدينه هجرت كنند، بين صحابه صيغه أخوت خواند و وقتي ميان خودش و حضرت علي (عليه السلام) صيغه أخوت خواند، فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه. اين حديث فقط منحصر به غدير نيست. إن شاء ا... اگر بيننده برنامه ما باشيد، اين را در جلسه آينده بحث خواهيم كرد و يك كليپي از همين شبكه نور پخش ميكنيم كه آقاي خدمتي كارشناس ميگويد: اگر علي خليفه بود، بايد با مخالفينش ميجنگيد، مگر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) با أبو جهل نجنگيد؟ اگر در كتابهاي شيعه ميبينيد كه روايتي نقل ميكنند كه «بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، صحابه مرتدّ شدند، به جز 4 ، 5 نفر»، شما اين آدرس را يادداشت كنيد كه در كتاب البداية و النهاية إبن كثير دمشقي سلفي از علماء بزرگ أهل سنت در جلد 6، صفحه 336 نقل ميكند از خود أم المؤمنين عايشه و ميگويد: لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم) إرتدت العرب قاطبة. وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، تمام عرب مرتدّ شدند. اگر در كتابهاي ما 3 ، 4 نفر را إستثناء كردهاند، در كتابهاي شما همين تعداد را هم إستثناء نكردهاند. هر جوابي كه شما به اين روايات داديد، همان جواب را بگذاريد جلوي رواياتي كه از كافي نقل كرديد. * * * * * * * سؤال 2 : 1. مقداري در مورد عالم ذر توضيح بفرماييد كه چه عالمي بود و خداوند چه پيماني از انسان گرفته است؟ 2. جايگاه موسيقي در اسلام چيست؟ البته منظورم از موسيقي، اين موسيقيهاي مبتذل نيست، بلكه موسيقيهاي عرفاني است كه در ايران و اروپا إجراء ميكنند. نظر شما در مورد اين موسيقيها چيست؟ جواب 2 : 1. بحث عالم ذر در حوزه تخصصي برادر بزرگوارمان دكتر رضايي اصفهاني است و ايشان هم توضيح دادهاند و در شبهاي چهارشنبه از ساعت 21 إلي 23 برنامه زنده دارند. شما سؤالتان را از ايشان بپرسيد كه إن شاء ا... جواب ميدهند. 2. إن شاء ا... در مورد جايگاه موسيقي هم يا بنده يا ديگر كارشناسان اين شبكه توضيح خواهند داد. قبلاً هم عرض كردهايم كه بعضي موسيقيها يا صداهايي كه در لابهلاي اشعار مذهبي وجود دارد يا در فيلمهايي مذهبي مانند سريال امام علي (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام) (سريال تنهاترين سردار) و امام رضا (عليه السلام) (ولايت عشق) اشكالي ندارد. البته بنده به عقائد تمام مراجع عظام تقليد احترام ميگذارم و هر كسي موظف است از مرجع تقليد خودش تبعيت كند، ولي بنده خودم شخصاً اين فيلمها را ميبينم و به اين موسيقيهايي كه در اين فيلمها پخش ميشود، گوش ميدهم و هيچ شبهه شرعي هم ندارم. حتي چندي پيش هم حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي فرمود: موسيقيهايي كه در سريال حضرت يوسف (عليه السلام) بود را گوش كردم و هيچگونه شبهه شرعي ندارد. ولي بعضي از آقايان مراجع عظام تقليد احتياط ميكنند. حتي پسر حضرت آيت ا... العظمي بهجت (ره) كه روزي در منزل ما بود، گفت: در اول اخبار روزانه كه صدايي تيك تيك ميآيد و بعد اخبار شروع ميشود، ايشان احتياط ميكند و به آن هم گوش نميدهد. باز هم ميگويم كه عزيزان بيننده موظف هستند از مرجع تقليدشان تبعيت كنند. چون نظر ما را خواستيد، ما هم گفتيم. ما هم مانند شما اين موسيقيهايي كه در فيلمهاي مذهبي يا اشعار مذهبي وجود دارد را گوش ميكنيم و به نظر خود بنده اشكالي ندارد. * * * * * * * سؤال 3 : مبتكر سقيفه چه كسي بود؟ چه كساني آن را تشكيل دادند؟ آيا عايشه هم بود؟ جواب 3 : ما ميخواستيم اين موضوع را در آينده در بحث سقيفه مطرح كنيم و اينكه چرا صحابه با آن همه مطالبي كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدند، پشت به حضرت علي (عليه السلام) كردند و غدير را فراموش كردند؟ ولي مقداري عرض ميكنم و إن شاء ا... توضيح مفصل اين مطلب را در جاي خود خواهم داد. آقاي شيخ محمود أبو ريه از علماء بزرگ و پرآوازه مصر نقل ميكند كه قضيه خلافت أبو بكر، مقدماتش در زمان خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فراهم شد و تمام زمينهسازيها انجام شد و در سقيفه هم آمدند بر سر انصار كلاه گذاشتند و از اين سقيفه، آقاي أبو بكر بيرون درآمد. ايشان ميگويد: إن الحزب القرشي الذي يرأسه أبو بكر و عمر و أبو عبيدة لم يكن وضعا حاضرا و لا وليد مفاجأة أو إرتجال و إنما كان وليد مؤامرات سرية مبرمة حيكت أصولها و ربت أطرافها بكل عناية و إحكام و ارن أبطال هذه المؤامرة: أبو بكر، عمر بن الخطاب، أبو عبيدة بن الجراح و من أنصار هذا الحزب: عائشة و حفصة. …. اين قضيه، اتفاقي و ناگهاني نبود كه أبو بكر يكدفعه خليفه شود. اين يك توطئهاي بود در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و تمام زمينهسازيها فراهم شد و تمام مقدماتش چيده شد و نتيجه گرفته شد. اينها قهرمانان اين توطئه بودند: أبو بكر و عمر بن خطاب و أبو عبيده جراح. كساني كه اينها را پشتيباني و كمك ميكردند، عايشه و حفصه بودند. مع رجال الفكر في القاهرة للسيد مرتضي الرضوي، ج 2، ص 106 ـ من حياة الخليفة عمر بن الخطاب لعبد الرحمن أحمد البكري، ص 181 به نقل از كتاب: علي و ما لقيه من صحابة رسول الله لمحمود أبو ريه، ص 373 اين حرف آقاي أبو ريه است و خوب و بد آن، بيخ ريش صاحبش. بنده در جوابي هم كه به آقاي واعظ زاده خراساني دادم كه ايشان مطالب نادرستي در مجله 4 و 5 نهج البلاغه گفته بودند، بنده هم در شماره 6 اين مجله، مفصلاً اين مطالب را توضيح دادهام. * * * * * * * سؤال 4 : آيا امكان دارد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در رابطه با مسائل كوچك و مستحبي، روايات متعدد بفرمايند، مانند نوع مسواك زدن و رنگ لباس، ولي در مورد مسئله مهم و حياتي جانشيني پس از خود، سكوت كرده باشد و هيچ مطلبي نگفته باشد كه باعث ايجاد تفرقه و دو دستگي تا قيامت ميان مسلمانان باشد؟ يك روايت ضعيف هم وجود ندارد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده باشد: «پس از من، اصحاب جمع شوند و جانشين مرا مشخص كنند». بر فرض هم اينگونه باشد، چرا أبو بكر و عمر جانشين خود را مشخص كردند؟ مگر سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين نبود كه اصحابْ جانشين را مشخص كنند؟ اين همه تناقضات در رفتار و گفتار را اين آقايان مولويها چگونه ميخواهند به عوام جواب بدهند؟ جواب 4 : من فقط چند عبارت را ميخوانم و اميدوارم اين شبكههاي وهابي يا شبكههايي كه دم از خلفاء ميزنند، به ما جواب بدهند: در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 5، كتاب الإماره، باب الاستخلاف و تركه آمده است كه عبد الله بن عمر ميگويد: نزد حفصه رفتم و او گفت: شنيدهام كه پدرت عمر نميخواهد كسي را به عنوان خليفه و جانشين معين كند. ... برو به پدرت عمر بگو: اگر يك چوپاني بخواهد گلهاش را ترك كند، كسي را براي چراندن آنها ميگذارد. آيا امت اسلامي به اندازه يك گله نيست كه پدرت ميخواهد بدون انتخاب خليفه، از ميان مردم برود. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 47 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج 5، ص 448 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 44، ص 431 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج 8 ص 148 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 13، ص 177 همچنين از عايشه نقل كردهاند كه به عبد الله بن عمر گفت: أبلغ عمر سلامي و قل له: لا تدع أمة محمد بلا راع، إستخلف عليهم و لا تدعهم بعدك هملا، فإني أخشي عليهم الفتنة. سلام مرا به عمر برسان و به او بگو: امت محمد را بدون چوپان نگذار. كسي را به عنوان خليفه بر آنها معين كن و آنها را سرگردان رها نكن. اگر خليفه معين نكني، من از فتنه ميان امت ميترسم. الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 28 و تحقيق الشيري، ج 1، ص 42 آيا عايشه و حفصه، دلسوزتر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي امت هستند؟ حفصه ميگويد اگر يك چوپان ميخواهد از گله جدا شود، بايد كسي را معين كند تا از گله محافظت كند، ولي عمر به اندازه يك چوپان هم به أمت اسلامي اهميت نميدهد؟ آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به اندازه اين دو نفر هم ـ نستجير بالله ـ عقلش نرسيد؟ معاوية بن أبو سفيان ميخواهد براي پسرش يزيد كه شرابخوار و زناكار با محارم و ميمونباز است بيعت بگيرد و ميگويد: إني أرهب أن أدع أمة محمد لا راعي لها. من ميترسم كه امت محمد را بدون خليفه رها كنم. تاريخ الطبري، ج 4، ص 226 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 159 آيا ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به اندازه معاويه طليق و إبن الطليق نميفهميد؟ * * * * * * * سؤال 5 : 1. سلمان فارسي بعد از واقعه سقيفه، آيا در زمان آن 3 خليفه، مسئوليت سياسي مانند استاندار و والي داشتند؟ 2. آقايان شبكه نور روي اين مسئله خيلي مانور ميدهند كه وقتي مردم آمدند با حضرت علي (عليه السلام) بيعت كنند، ايشان إكراه كردند و قبول نميكردند. ميگويند اگر از طرف خداوند منصوب شده بود، چرا إكراه ميكرد؟ جواب 5 : 1. اين را بعضي از مراجع عظام تقليد هم جواب دادند و أمير المؤمنين (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) به هيچوجه هيچ مسندي و مسئوليتي را قبول نكردند و اينكه ميگويند امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) در جنگ با ايران بودند، دروغ محض است و مرحوم شهيد مطهري (ره) هم ميفرمايد: قبول مسئوليت از طرف خلفاء، به منزله ناديده گرفتن حق پايمال شده خودش است. ولي بعضي از صحابه به خاطر تقيه و به خاطر اينكه نميتوانستند با هيئت حاكمه مقابله كنند، مانند عمار و سلمان و غيره، با مشورت أمير المؤمنين (عليه السلام) بعضي از مسئوليتها را پذيرفتند؛ گرچه اين مسئوليتها هم براي خود هيئت حاكمه گران آمد. ولي خود آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) شخصاً هيچ مسئوليتي را نپذيرفت؛ نه إمارة الحاج و نه فرمانده جنگي و نه فرمانداري شهري را نپذيرفتند؛ بلكه اعتراض تندي هم به عملكرد خلفاء داشتند. گاهي هم به آنها مشورت ميدادند و اين هم به عنوان يك تكليف شرعي براي أمير المؤمنين (عليه السلام) بود و اگر يك فرد يهودي هم از أمير المؤمنين (عليه السلام) مشورت ميخواست، ايشان در مقام مشورت به ايشان جواب مثبت ميدادند و حق مطلب را براي او بيان ميكردند. لذا اين مشورتها و أمثال اين، هيچ دليل بر اين نيست كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خلافت آنها را قبول داشتند و پذيرفته بودند و صحه گذاشته بودند و همچنين چيزي ما نداريم. إن شاء ا... در آينده درباره همكاري أمير المؤمنين (عليه السلام) با خلفاء مفصل صحبت خواهيم كرد و أدله اين آقايان را ميآوريم و به صورت مستند و مستدل نقد ميكنيم. بهترين نظر أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به خلفاء هم همان حديث صحيح مسلم است كه در جلد 5، صفحه 152، شماره 4468 آمده است و ميگويد رأي أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به أبو بكر و عمر اين بود كه اينها: كاذبا آثما غادرا خائنا. دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن هستند. اين نظر أمير المؤمنين (عليه السلام) است. چرا ما بياييم روايات ضعيف را بگرديم و به اين طرف و آن طرف چنگ بزنيم و تاريخ را بگرديم؟ اين صحيح مسلم است و آقايان بيايند اين را براي ما حلّ بكنند كه صحيح مسلم نظر أمير المؤمنين (عليه السلام) را درباره خليفه اول و خليفه دوم آورده است. آن وقت أمير المؤمنين (عليه السلام) با اين نظري كه دارد، بيايد با آنها همكاري بكند و خلافت آنها را تائيد بكند؟! ما اهانت و جسارت نميكنيم و فحش نميدهيم، ولي حقايقي كه در تاريخ وجود دارد را بيان ميكنيم و مغصوب بودن خلافت را داد ميزنيم و فرياد ميزنيم تا دنيا بداند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه معين كرد و با الفاظ مختلف هم گفت، ولي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حق حضرت علي (عليه السلام) را غصب كردند و حضرت علي (عليه السلام) و أهل بيت (عليهم السلام) هم فرياد زدند و امروز هم نوبت ماست كه فرياد بزنيم. روزي شمشير و قلم در اختيار علامه اميني (ره)، مير حامد حسين (ره)، قاضي نور الله شوشتري (ره)، علامه حلي (ره)، سيد مرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) بود و امروز هم شمشير و قلم از كار افتاده است و ما بايد با شمشير بيان، به حول و قوه إلهي و با توكل بر خدا و كمك گرفتن و استعانت از أهل بيت (عليهم السلام)، مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام) را بيان كنيم و حقانيت أمير المؤمنين (عليه السلام) و فرزندان بزرگوارش را اثبات كنيم. 2. ما قبلاً در اين رابطه صحبت كردهايم و إن شاء ا... مفصل هم صحبت خواهيم كرد. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 92 نهج البلاغه جواب داده است و ميفرمايد: دعوني و التمسوا غيري، فإنا مستقبلون أمرا له وجوه و ألوان، لا تقوم له القلوب و لا تثبت عليه العقول و إن الآفاق قد أغامت و المحجة قد تنكرت و اعلموا أني إن أجبتكم ركبت بكم ما أعلم و لم أصغ إلي قول القائل و عتب العاتب و إن تركتموني فأنا كأحدكم و لعلي أسمعكم و أطوعكم لمن وليتموه أمركم و أنا لكم وزيرا خير لكم مني أميرا. مرا رها كنيد به سراغ ديگران برويد. ما به استقبال حوادث و اموري ميرويم كه رنگارنگ و فتنهآميز است و چهرههاي گوناگون دارد و دلها بر اين بيعت ثابت نيست و عقلها بر اين پيمان استوار نميماند. بر چهره افقِ حقيقت (در دوران خلافت سه خليفه) ابرهاي تيره فساد قرار گرفته و راه مستقيم حق ناشناخته ماند. آگاه باشيد! اگر دعوت شما را بپذيرم، بر أساس آنچه كه ميدانم با شما رفتار ميكنم و به گفتار اين و آن و سرزنش سرزنشكنندگان گوش فرا نميدهم. اگر مرا رها كنيد، چون يكي از شما هستم كه شايد شنواتر و مطيعتر از شما نسبت به رئيس حكومت باشم، در حالي كه من وزير و مشاورتان باشم، بهتر است كه امير و رهبر شما گردم. أمير المؤمنين (عليه السلام) صراحت دارد با اين كارهايي كه اينها در طول اين 25 سال كردند، زمينه خلافت براي من فراهم نيست و آنهايي كه الآن ميخواهند با من بيعت كنند، فردا در بيعتشان ثابت قدم نيستند. حضرت علي (عليه السلام) ميبيند كه طلحه و زبير و معاويه در آينده چه بازيهايي خواهند كرد و چه مسائلي را مطرح خواهند كرد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||