* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 12 دي 1389 | تعداد بازديد: 2650 | |
پاسخ به شبهات وهابيت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهات وهابيت شبكه جهاني ولايت : 12 / 10 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني چند شب قبل كه خودم شبكه نور را مشاهده ميكردم، مطلبي را گفتند كه خيلي برايم عجيب بود كه چرا اينها اينقدر واقعيات تاريخي را منكر ميشوند و تحريف ميكنند؟! مسئلهاي را كه در كتب أهل سنت به وفور آمده و إن شاء ا... حضرتعالي به اينها پاسخ مستدل خواهيد داد، بحث حديث دار يا حديث انذار بود كه در سال سوم بعثت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اقوام خويش را جمع فرمودند و آن مطالب را فرمودند. من ديدم كه آقاي هاشمي از كارشناس برنامه سؤال ميكرد: اين حديث دار چيست؟ آيا واقعيت دارد و در كتب ما هست يا نيست. فرصت نشد كه ما اين كليپ را آماده كنيم و پخش كنيم تا خود بينندگان عزيز ببينند. اين كارشناس هم گفت: بله، اين حديث هست. آقاي هاشمي گفت: چه چيزهايي گفته شده است؟ كارشناس گفت: رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اقوامش را جمع كرد و يك آبگوشتي تهيه و غذايي داده شد. بار اول، أبو جهل نگذاشت و مجلس را برهم زد و بار دوم هم حضرت شروع كرد به صحبت كردن و مطالبي از اين قبيل گفت كه من جواني را نميشناسم كه بهتر از من براي قومش حرفي را آورده باشد. من هدايت آوردم و ميخواهم توحيد داشته باشيد. آقاي هاشمي سؤال كرد: آقاي بحث خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) هم در آنجا بحث شد؟ اينكه ميگويند: «أيكم يوازرني» چيست؟ آيا حقيقت دارد؟ اين كارشناس صريحاً منكر شد و با صراحت گفت: نه، اين مباحث نيست و اينها دروغ است و أحاديثش جعلي است و سندش صحيح نيست و ما همچنين چيزي نداريم. آقاي هاشمي 2 شبهه مطرح كرد و گفت: اگر اينگونه باشد، اينها همهاش ميگويند كه امامت نصب از طرف خداوند است و چگونه ميشود كه در اينجا آمدند دموكراسي كردند و گفتند: «كدامتان ميتوانيد جانشين من شويد؟» شبهه دوم هم اين بود كه گفت: در آنجا كه حضرت علي (عليه السلام) يك بچه 9 ، 10 سال بود و چگونه ممكن است پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، اين رسالت به اين عظمت را و اين مباحث را به دوش يك بچه چند ساله بگذارد؟ مقداري در اين مورد توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني همانطور كه حضرتعالي اشاره كرديد و بينندگان عزيز ما هم در جريان هستند، اين آقايان برنامهاي دارند تحت عنوان «حقيقتهاي پنهان تاريخ» كه در حقيقت بايد نام اين برنامه را «پنهان كردن حقيقتهاي تاريخ» گذاشت. ما بارها گفتهايم كه خيلي خوشحال ميشديم أهل سنت يك رسانه جهاني داشته باشند و مطالبشان را بگويند و مردم هم مطالب أهل سنت را بشنوند و مطالب ما را هم بشنوند و بهترين داور خود مردم هستند. ولي متأسفانه اين شبكه كه بنا بود سخنگوي فرهنگ أهل سنت باشد، سخنگوي فرهنگ وهابيت هست و تمام تلاششان، پنهان كردن حقايق و اهانت و جسارت به شيعه و بزرگان و مراجع عظام تقليد و مقدسات شيعه و انكار فضائل و مناقب أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) است. جواب شبهه اول: أولاً: اين مطلبي كه حضرتعالي اشاره فرموديد و ايشان ميگويد اين حديث دروغ است، در تمام منابعي كه قضيه حديث دار مطرح شده است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) 40 نفر از قريش را دعوت كرد و نبوتش را در آنجا اعلام كرد، در تمام مصادر آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: أيكم يوازرني علي هذا الأمر أن يكون أخي و وصيي و خليفتي فيكم؟ كدامتان حاضر هستيد مرا همراهي و مساعدت كنيد و وزارت و خلافت مرا بپذيريد تا بعد از من برادر من و وصي من و خليفه من باشيد؟ در آنجا 3 مرتبه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين برنامه را مطرح كرد و اينها 2 مرتبه مجلس را برهم زدند و در مرتبه سوم كه مجلس درست شد، در هر 3 مرتبه هم أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند: يا نبي الله! أنا أكون وزيرك. بعد هم آن حضرت از شانه أمير المؤمنين (عليه السلام) گرفت و فرمود: هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم، فاسمعوا له و اطيعوا. اين برادر من، وصي من و خليفه من در ميان شماست. پس سخن او را گوش كنيد و از او اطاعت كنيد. تاريخ الطبري، ج 2، ص 63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 2، ص 63 ـ تفسير البغوي، ج 3، ص 400 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 13، ص 211 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 114 و 129 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص 290 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص 8 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج 19، ص 149 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج 1، ص 486 ـ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 364 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 49 ـ تفسير الثعلبي، ج 7، ص 182 ثانياً: اين خيلي واضح و روشن است. اگر اين جمله «أخي و وصيي و خليفتي»، نصّ در خلافت نيست، پس چه ميخواهند بياورند؟ در حديث غدير ميگويند: اگر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميخواست حضرت علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه معين كند، بايد ميگفت: من كنت وليه فعلي خليفتي. خب، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم در اينجا گفته است. ثالثاً: از طرفي هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: فاسمعوا له و اطيعوا. پس سخن او را گوش كنيد و از او اطاعت كنيد. يعني همانگونه كه منِ پيامبر واجب الإطاعة هستم، علي بن أبي طالب (عليه السلام) هم كه خليفه من است، واجب الإطاعة است. رابعاً: فقام القوم يضحكون. اينها بلند شدند و مسخره كردند. يعني اينها نه به عنوان اينكه تعارف باشد و يك مسئله عادي باشد. و يقولون لأبي طالب: قد أمرك أن تسمع لإبنك و تطيع. به أبو طلب گفتند: محمد به تو دستور ميدهد كه از پسرت علي حرفشنوي داشته باشي و او را اطاعت كني. يعني آنها هم فهميدند كه علي بن أبي طالب (عليه السلام) بعد از اين، واجب الإطاعة است به عنوان جانشين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). خامساً: صحت حديث دار اين آقايان كه ميگويند اين حديث ضعيف است و سندش اشكال دارد، آقاي متقي هندي وقتي در كنز العمال از إبن جرير طبري نقل ميكند، ميگويد: و إبن جرير صححه. إبن جرير طبري اين روايت را تصحيح كرده است. كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 129، ح 36408 آقاي هيثمي هم در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 8، صفحه 302 وقتي اين روايت را نقل ميكند، ميگويد: رواه احمد و رجاله ثقات. اين روايت را احمد بن حنبل نقل كرده و راويانش ثقه هستند. أبو جعفر اسكافي از علماء بزرگ أهل سنت است و إبن أبي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغة، جلد 13، صفحه 243 ميگويد: آقاي أبو جعفر اسكافي اين روايت را تصحيح كرده است. آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 133 و ذهبي در ذيل آن، وقتي در ذيل روايات مفصلي ميآورد، من جمله حديث دار را مطرح ميكند و در آنجا، هم ذهبي و هم حاكم نيشابوري ميگويند روايت صحيح است. من نميدانم آيا با اين وضع، جاي دارد كه اين آقا بگويد اين روايت ضعيف است و جعلي است و ساختگي است؟! البته از اين آقايان، غير از اين هم انتظار ديگري نيست و اگر غير از اين، چيز ديگري بگويند، خلاف آن چيزي است كه از اينها انتظار ميرود. اما اينكه فرموديد اين آقايان گفتهاند: با اينكه خلافت، أمري منصوص است، چرا پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گفت: أيكم يوازرني في هذا الأمر أن يكون أخي و وصيي و خليفتي. أولاً: خود قرآن صراحت دارد: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم / آيه 4 سخنان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) همهاش برگرفته از وحي است. ثانياً: آقاي صابوني در كتاب صفوة التفاسير، جلد 3، صفحه 235 صراحت دارد: لا يتكلم إلا عن وحي من الله عزوجل. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) لب نميگشايد، مگر طبق وحي از خداوند. يعني تمام سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، برگرفته از وحي است. ثالثاً: إبن حجر عسقلاني نقل ميكند با سند صحيح و ميگويد: كان جبرئيل ينزل علي النبي بالسنة كما ينزل عليه بالقرآن. جبرئيل سنت را بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نازل ميكرد، همانگونه كه قرآن را نازل ميكرد. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 13، ص 248 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 7، ص 354 ـ سنن الدارمي، ج 1، ص 145 ـ الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي، ص 27 ـ تفسير الرازي، ج 20، ص 116 ـ الإتقان في علوم القرآن لجلال الدين السيوطي، ج 1، ص 127 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 122 ـ تفسير الآلوسي، ج 17، ص 183 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 3، ص 35 اينها كاملاً مشخص است كه وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: أيكم يوازرني؟ برگرفته از وحي است. رابعاً: براي اينكه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر اينها اتمام حجت كند كه اگر فردا اينها گفتند اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين اسلام و ايمان را بر ما عرضه ميكرد و ما ميدانستيم كه بعد از اين بحث خلافت را به ما بسپارد، ما حاضر بوديم به ايشان كمك كنيم تا اين مسند خلافت به ما برسد، ديگر توجيه نداشته باشند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم ميفرمايد كه من وحي إلهي را به اين شكل براي شما بيان ميكنم. اگر بر فرض اختياري هم باشد و به شما واگذار شود، آيا حاضريد زير بار اين أمر برويد؟ يا حاضر نيستيد زير بار اين أمر برويد؟ جواب شبهه دوم: ايشان گفت: در آنجا كه حضرت علي (عليه السلام) يك بچه 9 ، 10 سال بود و چگونه ممكن پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، اين رسالت به اين عظمت را و اين مباحث را به دوش يك بچه چند ساله بگذارد؟ أولاً: أولاً كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در آن هنگام، 9 يا 10 ساله نبود و 13 ساله بود. حتي إبن عباس و ديگران كه اينهمه ارزش قائل هستند، ايشان هم در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، كوچك بودند. حتي براي راويان 4 و 5 ساله حجت قائل هستند. ثانياً: اين آقايان گويا يا با قرآن أنس ندارند يا فراموش ميكنند! قرآن ميفرمايد: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ خداوند بهتر ميداند كه رسالت خود را در كجا قرار دهد. سوره انعام / آيه 124 در رابطه با حضرت عيسي (عليه السلام) كه يك بچه تقريباً يك يا 2 ساعته است يا كمتر از آن، در سوره مريم، آيه 30 و 31 آمده است: قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا / وَ جَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَ أَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا آن خدايي كه حضرت عيسي (عليه السلام) را كه كودكي است كه يك يا 2 ساعت از ولادتش نميگذرد، ميتواند پيامبر قرار بدهد، آيا نميتواند يك پسر 13 ساله را به عنوان وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قرار دهد؟ در رابطه با حضرت يحيي (عليه السلام) هم در سوره مريم، آيه 12 آمده است: يَا يَحْيَي خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آَتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا اي يحيي! كتاب (خدا) را با قوت بگير و ما فرمان نبوت در كودكي به او داديم. ولي اين آقايان ميگويند كه چنين است و چنان است. اين برنامهها، جز اينكه بخواهند با حقيقت و معارف أهل بيت (عليهم السلام) بازي بكنند و چشمشان را بر روي حقايق بپوشانند، چيز ديگري نيست. بينندگان حرفهاي آن آقايان را شنيدند و عرائض ما را هم ميشوند و باز هم ما اختيار را بر عهده بينندگان ميگذاريم. * * * * * * * آقاي محسني آقاي طبري حديث دار را در كتابهاي خود ميآورد و وقتي به «و وصيي و خليفتي» ميرسد، ميگويد: «كذا و كذا». در اين مورد هم توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني اين آقايان به اين شكل ميپسندند. وقتي ايشان اين روايت را در تاريخش به صراحت ميآورد، ولي در تفسيرش ميگويد: فأيكم يؤازرني علي هذا الأمر ، علي أن يكون أخي و كذا و كذا؟ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج 19، ص 149 اينها نشان ميدهد كه قضيه چيست؟ آقاي محمد حسنين هيكل هم كه يك نويسنده پر آوازه مصري است، كتابي مينويسد به نام حياة محمد و اولين بار كه اين كتاب را چاپ كرد، خيلي مفصل و با آب و تاب اين روايت را نقل كرد و چه هجمههايي عليه او شد! به تعبير علامه اميني (ره): فقد قامت القيامة عليه. قيامتي عليه او برپا شد. مرحوم علامه شرف الدين (ره) هم ميفرمايد كه پولهايي در اختيار او قرار دادند و گفتند اگر در چاپ بعدي اين عبارات را حذف كني، ما اين امكانات را در اختيارت قرار ميدهيم و مثلاً چند هزار نسخه از كتابت را ميخريم. ايشان هم آمد اين قسمت را در چاپ دوم و سوم كتابش حذف كرد. آيا با پاك كردن صورت مسئله، قضيه حلّ ميشود يا بدتر ميشود؟ مردم هم اين مسائل را ميبينند و ميليونها انسان صداي ما را ميشنوند. برويد نسخه اول كتاب حياة محمد و نسخههاي بعد را ببينند. إن شاء ا... اگر ما برنامهاي داشتيم در رابطه با تحريفات كتب أهل سنت، در مورد اين كتاب هم بحث خواهيم كرد. ما از نسخه اول و دوم و سوم اين كتاب عكسبرداري كردهايم و إن شاء ا... قول ميدهيم به بينندگان عزيز كه در همينجا به صورت مستند به مردم نشان بدهيم كه اين چاپ اول كتاب آقاي حسنين هيكل است كه حديث دار را آورده است و مفصل مطرح كرده است و اين هم چاپ دوم و سوم است كه اين قسمت را حذف كرده است. اتفاقاً اين به نفع ما و أهل بيت (عليهم السلام) است تا مردم ببينند اينها از حقايق ميگريزند و پنهان ميكنند. اگر واقعاً سخني دارند، بيايند حرف بزنند و اگر اشكالي دارند، بيايند مطرح كنند و اگر پاسخي دارند، بيايند بيان كنند. ما مطالبشان را مطرح ميكنيم و جواب ميدهيم و آنها هم بيايند اين مطالب را بياورند و جواب بدهند. فقط ميگويند كه «حديث جعلي است». اين حرف را به قول معروف، ننه كلثوم هم ميتواند بگويد كه مثلاً 10 روايت بخوانيد و بگوييد جعلي و دروغ است. اگر حديثي جعلي است، دليل ميخواهد كه مثلاً يك يا 2 نفر از راويانش ضعيف باشند. اين آقايان داد ميزنند كه «ما در اين شبكهمان تلاش ميكنيم تا برنامههايمان علمي باشد و هر روايتي را نميپذيريم و در ميان أهل سنت، علم رجال و درايه چنين و چنان است». ما در طول اين 2 سالي كه برنامهشان را پيگيري ميكنيم، نديديم كه در يك مورد هم اين كارشناسانشان بيايند كار علمي و رجالي و سندي بكنند تا ببينيم اين آقايان چند مَرده حلّاج هستند و ما هم استفاده كنيم. اينها كه ميگويند «أهل سنت در علم رجال، خيلي پيشرفتهتر هستند و شيعه كتاب رجال و درايه ندارد»، ما ميخواهيم از اين علم آقايان استفاده كنيم. اگر اين آقايان پيام ما را ميشنوند، بحثهاي رجالي شروع كنند براي استفاده ما و ما هم از اين آقايان ممنون ميشويم. * * * * * * * پيامكهاي بينندگان سؤال 1 : من و دختر 9 ساله خود، برنامه يكشنبه شما را ديديم و فرموديد هر كسي بچه تازه به دنيا آمده خود را بيشتر دوست دارد؛ مانند امام حسين (عليه السلام) كه حضرت علي اصغر (عليه السلام) را دوست داشتند. ما تا 30 روز ديگر صاحب فرزند پسر ميشويم و دخترم از اين حرف شما بسيار ناراحت شده است. جواب 1 : اين عزيزمان ظاهراً اين عبارت ما را خوب متوجه نشدند و من گفتم كه علاقه پدر و مادر به فرزند كوچك بيشتر است؛ چون فرزند كوچك، قدرت دفاع ندارد و زبان گويا ندارد. مثلاً حضرت علي اكبر (عليه السلام) وقتي از اسب ميافتد يا در جاي ديگري ميگويد: يا ابتاه! العطش قد قتلني. و پدرش را صدا ميكند و آقا قمر بني هاشم (عليه السلام) از اسب ميافتد و ميگويد: يا أخا! أدرك أخاك. يا حضرت قاسم (عليه السلام) و ديگران هم به همين شكل. ولي وقتي تير به گلوي حضرت علي اصغر (عليه السلام) اصابت ميكند، حضرت علي اصغر (عليه السلام) زبان گويايي ندارد كه بگويد اي پدر! اين تير مرا اذيت ميكند. فقط با آن زبان بيزباني، جلوي چشم بابا، بال و پر زد و جان داد. عرض كردم كه شايد اين قضيه براي قلب امام حسين (عليه السلام) خيلي دردآور بود. به طوريكه بعضيها مينويسند كه هاتفي صدا زد: صبرا لك يا حسين! دحوا فإن له مرضعة في الجنة. بر تو صبر باد اي حسين! او را رها كن كه يك دايه خوبي در بهشت براي او وجود دارد. طبيعي است كه تمام پدران و مادران، دوران بچهداري را طي كردهاند و به همين دليل، پدر و مادر نسبت به فرزندان كوچكي كه زبان ندارند و نميتوانند حرفشان را بيان كنند و درد و مشكلشان را بيان كنند، احساس محبت بيشتري دارند. تنها وسيلهاي كه كودك در اختيار دارد، اين است كه گريه ميكند. مثلاً مادر به خاطر طفل تازه به دنيا آمده، شبها 10 بار از خواب بيدار ميشود و يك بار هم ناراحت نميشود و با كمال ملاطفت و نرمي و محبت، بچه را در آغوش ميگيرد و او را شير ميدهد و نوازش ميكند. ولي همين مادر مثلاً اگر بچه 10 يا 12 سالهاي داشته باشد و آن بچه هم در نيمه شب بگويد كه مثلاً تشنهام است، به او ميگويد كه در يخچال آب هست و برو بردار و بنوش. چرا؟ چون او ميتواند خودش برود و مشكلش را حلّ كند. لذا اين دليل بر اين نيست كه اگر پدر و مادر به بچه كوچك، احساس و علاقه بيشتري نسبت به بچه بزرگتر دارند، يعني بچه بزرگتر را كمتر دوست دارند. شما كه دختر 9 ساله داريد، بدانيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است كه «دختر، رحمت است و اگر از بيرون ميآييد و هديهاي براي فرزندان خريدهايد، اول هديه دختر را بدهيد، بعد هديه پسر را». * * * * * * * سؤال 2 : آيا آقاي قزويني مدرسهاي جهت تدريس مباحث فقهي دارند كه طلبه بپذيرند؟ اگر چنين است، شرايط آن را اعلام كنيد؟ جواب 2 : ما بارها اعلام كردهايم و تصميم جدي هم داريم كه برنامههاي آموزشي از طريق ماهواره و اينترنت برگزار كنيم و إن شاء ا... اعلام خواهيم كرد. با مركز تخصصي مهدويت جلسات متعددي داشتهايم و تقريباً مواد اوليه اين دروس آماده شده است و اساتيدي كه بايد اين دروس را تدريس كنند، تقريباً مشخص شدهاند و شايد در آيندهاي نزديك هم اعلام كنيم و افرادي را هم از طريق اينترنت يا پيامك ثبت نام ميكنيم و به افرادي كه اين دورهها را به حول و قوه إلهي بگذرانند، از طريق مركز تخصصي مهديت، مدرك ارائه ميشود و مداركي كه توسط اين مركز ارائه ميشود، مدرك رسمي و قابل قبول در تمام ارگانها و نهادهاست. برنامه ديگري هم كه داريم و تقريباً به دنبال مقدماتش بوديم تا جاي مناسبي تهيه شود و به بركت امام رضا (عليه السلام) هم جاي مناسبي تهيه كرديم، اين بود كه طلبهها يا آن دسته از عزيزاني كه مدرك كارشناسي ارشد به بالا دارند و در كارهاي پاسخ به شبهات، مخصوصاً شبهات وهابيت، دورههايي را گذرانده باشند، مانند كساني كه در مركز تخصصي كلام، مذاهب اسلامي و مهدويت دوره ديدهاند، از آنها ثبت نام خواهيم كرد و حدود 20 نفر از اين عزيزان را گزينش ميكنيم و براي تربيت آنها و استفاده در شبكه جهاني ولايت و ديگر شبكهها، دورههايي را برگزار خواهيم كرد. ما واقعاً نياز به اين نيروها داريم و الآن هم دنيا، دنياي جنگ رسانهاي و ماهوارهاي است و آنها هم جگرپارههاي خود را در ماهوارهها آوردهاند و ما هم بايد نيروهاي تربيت شدهمان را كه با مباني أهل بيت (عليهم السلام) آشنايي دارند، به اين ميدان بياوريم و در برابر اين هجمه شديدي كه عليه أهل بيت (عليهم السلام) هست، قرار دهيم. * * * * * * * سؤال 3 : آيا فكر نميكنيد كه در هر برنامهاي، بيننده جديد داريد كه نياز به شماره تلفن دارد؟ چرا شماره تلفن شبكهتان را زيرنويس نميكنيد؟ مگر ما به جز استاد قزويني، استاد حاذفي داريم؟ آيا اين بيسليقگي نيست؟ جواب 3 : دوستان ما مرتب شماره تلفن شبكه را زيرنويس ميكنند و دستگاهي هم خريدهايم كه هنوز راهاندازي نشده است و إن شاء ا... يك پيامگير هم خريدهايم كه به علت مشغله زياد، هنوز راهاندازي نشده است. تقريباً چند هفته است كه به دنبال بالا بردن كيفيت شبكه هستيم. چون از هزار پيامكي كه ميآمد، حدود ششصد پيامك در مورد گلايه از كيفيت صوت و تصوير برنامه بود. إن شاء ا... در اين فركانس جديد اين مشكلات برطرف شده است؛ گرچه با آن كيفيت ايدهآل فاصله دارد. با بعضي از دوستانمان هم رايزني كردهايم و يكسري تجهيزات هم گفتهايم بخرند و بياورند تا كيفيت برنامه بالا برود. البته بينندگان عزيز ميدانند كه تجهيرات ماهوارهاي، هزار تومان يا 2 هزار تومان يا 10هزار تومان نيست و مبالغ هنگفت ميليوني نياز دارد. اگر اين شبكه مورد تائيد أهل بيت (عليهم السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) باشد، خودشان اين تجهيزات را براي ما تهيه ميكنند. ما به آن اندازهاي كه امكانات در اختيارمان هست، شروع كردهايم. بارها هم گفتهايم اين استوديويي كه الآن ميبينيد و حتي اتاق فرماني كه داريم، كتابخانه خود بنده است و حتي شبهايي كه ديگر عزيزان برنامه دارند، در كتابخانه بنده إجراء ميشود و كتابهاي بنده را پشت پرده گذاشتهاند و اينجا را به شكل استوديو درست كردهاند. هر كدام از آقايان كه به اينجا آمدهاند، مخصوصا از صدا و سيما، گفتهاند: با اين سر و صدايي كه شما به راه انداختهايد، ما تصور كرديم شما يك ساختمان 10 ، 12 طبقه با امكانات فراوان داريد. الحمد لله به اين هم افتخار ميكنيم و دوست و دشمن و مخالف ما اذعان دارند كه برنامههاي شبكه جهاني ولايت از نظر محتوا، حتي از شبكههاي داخلي جمهوري اسلامي ايران هم غنيتر است و «هذا من فضل الله تبارك و تعالي». * * * * * * * سؤال 4 : آيا ازدواج دختر حضرت علي (عليه السلام) با يكي از خلفاء صحت دارد؟ در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 4 : ما قبلاً در اين مورد مفصل توضيح دادهايم، ولي الآن هم به صورت مختصر توضيح ميدهم. با اينكه برادرمان جناب آقاي أبو القاسمي به صورت مفصل بحث كردهاند و روي سايت شبكه هم گذاشتهايم و ميتوانيد فايل صوتي و تصويري و متني آن را مشاهده كنيد. أولاً: طرف حساب ما، آقايان سني هستند. آقاي صالحي شامي (متوفاي 942 هجري) كه از علماء بزرگ أهل سنت است، ميگويد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختري به نام أم كلثوم نداشت. سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 11، ص 288 آقاي سيوطي هم در حاشيه قليوبي علي شرح جلال الدين، جلد 3، صفحه 236 همين مطلب را دارد. آقاي شيخ محمد خضري كه از علماء بزرگ مصر است، در كتاب نور اليقين في سيرة سيد المرسلين، جلد 1، صفحه 111 همين مطلب را دارد از بزرگان شيعه هم مرحوم رضي الدين حلي (ره) در كتاب العدد القوية، صفحه 242 همين مطلب را دارد. مرحوم حضرت آيت ا... العظمي نجفي مرعشي (ره) در شرح احقاق الحق، جلد 30، صفحه 172 همين مطلب را دارد. جناب باقر شريف قرشي كه از علماء بزرگ شيعه در نجف است، در كتاب حياة سيدة نساء فاطمة، صفحه 219 همين مطلب را دارد. ثانياً: اين آقايان ميگويند يك دختري به نام أم كلثوم در خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) بوده است، ولي دختر خود أمير المؤمنين (عليه السلام) نبود، بلكه دختر آقاي أبو بكر بوده از أسماء بنت عميس كه بعد از وفات أبو بكر، أمير المؤمنين (عليه السلام) با أسماء ازدواج كرد و اين دختر هم در خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) بزرگ شد و دختر خوانده و ربيبه أمير المؤمنين (عليه السلام) به حساب ميآمد. جناب آقاي نووي (متوفاي 676 هجري) كه از علماء بزرگ أهل سنت است، صراحت دارد: و أم كلثوم هذه، تزوجها عمر بن خطاب . أم كلثوم كه دختر أبو بكر بود، همين است و عمر بن خطاب با او ازدواج كرده است. تهذيب الأسماء و اللغات، ج 2، ص 630 از ميان علماء شيعه هم جناب آقاي مرعشي نجفي (ره) همين تعبير را دارد و ميگويد كه اين أم كلثوم، دختر خوانده و ربيبه أمير المؤمنين (عليه السلام) بود: و تزوجها الثاني و يخاطب محمد بإبني و أم كلثوم هذه بنتي. و خليفه دوم با او ازدواج كرد و أمير المؤمنين (عليه السلام) به محمد بن أبو بكر ميگفت پسرم و به أم كلثوم هم ميگفت دخترم. شرح إحقاق الحق للسيد المرعشي، ج 3، ص 315 اينها از ديدگاه أهل سنت بود. ثالثاً: اما از ديدگاه شيعه. مرحوم كليني (ره) در كافي، جلد 5، صفحه 346 ميگويد: لما خطب إليه قال له أمير المؤمنين: إنها صبية، قال: فلقي العباس، فقال له: ما لي؟ أبي بأس؟ قال: و ما ذاك؟ قال: خطبت إلي إبن أخيك، فردني أما و الله لأعورن زمزم و لا أدع لكم مكرمة إلا هدمتها و لأقيمن عليه شاهدين بأنه سرق و لأقطعن يمينه، فأتاه العباس فأخبره و سأله أن يجعل الامر إليه فجعله إليه. خليفه دوم با زور و تهديد با ايشان ازدواج كرد و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم بناي درگيري و مخالفت با اينها را نداشت. خود مرحوم سيد مرتضي (ره) هم در رسائل، جلد 3، صفحه 149 ميگويد: ما أجاب عمر إلي إنكاح بنته إلا بعد توعد و تهدد و مراجعة و منازعة. أمير المؤمنين (عليه السلام) موافقت نكرد با ازدواج أم كلثوم با عمر، مگر بعد از وعيدات و تهديداتي كه توسط عمر صورت گرفت و أمير المؤمنين (عليه السلام) مجبور شد اين كار را بكند. بعد هم ميگويد: و قد تبيح الضرورة أكل الميتة و شرب الخمر، فما العجب مما هو دونها؟ گاهي ضرورت إقتضاء ميكند كه انسان أكل ميته و شرب خمر كند. تعجبي ندارد كه قضيه ازدواج، كمتر از اين است. مرحوم شيخ مفيد (ره) در المسائل السروية، صفحه 91 صراحت دارد: اگر علي بن أبي طالب (عليه السلام) به عمر دختر داد، ازدواج و تزويج و تزوج بر محور شهادتين است. و قطعاً خليفه دوم شهادتين را جاري ميكردند. أمير المؤمنين (عليه السلام) هم براي اينكه هم خودشان در محذوريت بودند، چون تهديد شده بودند، و هم شيعيانش را تهديد كردند: فأجابه إلي ذلك ضرورة، كما قلنا إن الضرورة تشرع إظهار كلمة الكفر، قال تعالي: «إلا من أكره و قلبه مطمئن بالإيمان (نحل / 106) ». ضرورت اقتضاء كرد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) تن به اين ازدواج داد. همانطور كه ضرورت إقتضاء ميكند كه گفتن كلمه كفر، مشروع باشد. خداوند فرمود: «مگر كسي كه از روي اجبار چيزي بر خلاف ايمان اظهار ميكند، ولي قلب او با ايمان مطمئن و آرام است». البته اين قضيه تهديد را هم علماء أهل سنت آوردهاند. المعجم الكبير للطبراني، ج 3، ص 45 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 4، ص 272 رابعاً: اين قضايا منحصر در ازدواج اجباري با أم كلثوم نبود. آقايان أهل سنت اين مسائل را نقل كردهاند و به ما ربطي ندارد؛ چه خوب باشد و چه بد. آقايان نقل ميكنند: أن عاتكة بنت زيد كانت تحت عبد الله بن أبي بكر فمات عنها و اشترط عليها أن لا تزوج بعده فتبتلت و جعلت لا تزوج و جعل الرجال يخطبونها و جعلت تأبي. فقال عمر لوليها: أذكرني لها، فذكره لها فأبت عمر أيضا، فقال عمر: زوجنيها، فزوجه إياها، فأتاها عمر، فدخل عليها، فعاركها، حتي غلبها علي نفسها فنكحها، فلما فرغ قال: أف أف أف أف بها. فردي به نام عاتكه بنت زيد، شوهرش مرد و وصيت كرده بود بعد از من حق ازدواج كردن با كسي را نداري. او هم هر مردي را كه به خواستگارياش ميآمد، ردّ ميكرد. عمر به پدر عاتكه گفت: برو او را براي من خواستگاري كن. پدرش رفت و به عاتكه گفت كه عمر خواستگار توست. ولي باز هم عاتكه ردّ كرد. عمر به پدر عاتكه گفت: او را به عقد من درآور، پدرش هم اين كار را كرد. عمر آمد و وارد اتاق حجله شد و عاتكه هم تمكين نميكرد، تا اينكه عمر با عاتكه درگير شد و بالأخره عمر بر آن دختر غلبه كرد و با او همبستر شد. وقتي عمر از اتاق خارج شد، گفت: اف اف اف اف بر همچنين زني. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 8، ص 265 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 633 اينكه در آن اتاق چه گذشت، ما نميدانيم كه عمر اينچنين گفت. وقتي اين آقايان از خليفه دوم همچنين چيزي را به اين شكل نقل ميكنند، بايد گفت كه خليفه دوم سابقه انجام كارهاي زوري و اجباري را داشته است. اگر واقعاً همچنين مطلبي در كتب شيعه بود، قطعاً بنده نقل نميكردم و جرأت نقل آن را نداشتم؛ چون خيلي عبارتها زشت است و كارش وقيح است. البته جوابهاي ديگري هم هست، ولي به همين چند مورد إكتفاء ميكنيم. * * * * * * * سؤال 5 : درباره نسل و نسب خليفه دوم به صورت مفصل توضيح بفرماييد. جواب 5 : بعضي از دوستان ما، ما را روي ميدان مين ميبرند؛ من خيلي زياد دوست ندارم وارد اين بحثها شوم. حتي به طلبهها هم ميگويم كه در اين زمينهها وارد نشوند؛ چون مقداري مشكل است. البته من از كتب شيعه دوست ندارم چيزي را نقل كنم و فقط چند آدرس از كتب أهل سنت ميدهم. آقاي إبن كثير دمشقي سلفي از بنيانگزاران مباني فكري وهابيت در كتاب البداية و النهاية، جلد 2، صفحه 296 و السيرة النبوية، جلد 1، صفحه 153 مفصل آورده است و ميگويد: و كان الخطاب والد عمر بن الخطاب عمه و أخاه لأمه. پدر عمر بن خطاب، هم پدرش بود و هم عمويش بود و هم برادرش بود. ما كاري با تفصيل بيشترش نداريم. در كتاب المعارف إبن قتيبة دينوري، صفحه 245 هم مطالب خيلي تندي آمده است كه شايد براي آقايان مقداري غير قابل قبول باشد. ما كاري به كتابهاي شيعه هم نداريم و اين مطالب در كتابهاي آقايان أهل سنت آمده است. آقاي سيوطي هم در الدر المنثور، جلد 2، صفحه 335 از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بالاي منبر رفت و كسي از صحابه آمد: فقال: أين آبائي؟ قال: في النار. فقام آخر فقال: من أبي؟ فقال: أبوك حذافة. فقام عمر بن الخطاب فقال: رضينا بالله ربا و بالإسلام دينا و بمحمد نبيا و بالقرآن إماما، إنا يا رسول الله حديث عهد بجاهلية و شرك، والله أعلم من آباؤنا. گفت: پدران من كجا هستند؟ حضرت فرمود: در آتش جهنم. مردي ديگر آمد و گفت: پدر من كيست؟ حضرت فرمود: پدر تو حذافه است (و آن كسي كه فكر ميكني، نيست و تو از نسل فلاني هستي). عمر بن خطاب بلند شد و گفت: راضي شديم كه پروردگار ما خداست و اسلام دين ماست و محمد نبي ماست و قرآن امام ماست. ما تازه از جاهليت و شرك وارد اسلام شدهايم. خداوند ميداند كه پدران ما كيست؟ (و ادامه نده و بيشتر از اين آبروي ما را نبر). همچنين جناب سيوطي در الدر المنثور، جلد 4، صفحه 309 از جناب عمر نقل ميكند و ميگويد: قال عمر: كان رجال من المهاجرين في أنسابهم شئ. عمر گفت: بعضي از مهاجرين در نسبشان مشكل داشتند و حلالزاده نبودند. تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص 131 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 4، ص 52 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 454 مطالب زيادي در اين زمينه هست، ولي ما به همين اندازه إكتفاء ميكنيم و دوستان هم ديگر پيگير اين قضيه نباشند. ما از اينكه حقايق را مطرح كنيم، إبائي نداريم و نه توهين ميكنيم و نه فحش ميدهيم و نه جسارت ميكنيم. البته اين سؤال را خيليها مطرح ميكردند و ما بدون توجه ردّ كرديم، ولي ديديم كه نميشود و به همين اندازه إكتفاء ميكنيم و دوستان هم در اين زمينه، ديگر سؤال نكنند و مته به خشخاش نزنند. چون فايدهاي ندارد و مشكلي را براي ما حلّ نميكند. * * * * * * * سؤال 6 : لطفاً زمان برنامهتان را افزايش دهيد. جواب 6 : اگر فقط ما باشيم و بخواهيم هر شب برنامه داشته باشيم، نميشود. چون اگر غذاي خوب را انسان هر شب بخورد، از چشمش ميافتد. ما به ديگر عزيزان و ديگر كارشناساني كه از خرّيطين فن و از نخبگان حوزه علميه هستند، ميدان دادهايم. ديگر عزيزاني كه در اينجا برنامه دارند، افرادي هستند كه 30 ، 40 سال در كرسي تدريس و تأليف بودهاند و همهشان در جايگاه خودشان صاحبرأي و مجتهد هستند و ما از اينها استفاده ميكنيم؛ هر گلي يك بويي دارد. به همين اندازه كه 2 برنامه در هفته داريم، خوب است و دوستان دعا كنند كه به يك برنامه تبديل نشود. * * * * * * * سؤال 7 : اگر أبو بكر و عمر كافر بودند، چرا حضرت علي (عليه السلام) با 2 كافر بيعت كرد؟ جواب 7 : اين بحث فقط براي اين عزيزمان نيست. اين بحث را در شبكههاي وهابي صفا و وصال و نور هم در غالب اوقات مطرح ميكنند: اگر واقعاً أبو بكر و عمر به عقيده شيعه كافر بودند، چرا علي بن أبي طالب (عليه السلام) با آنها بيعت كرد؟ أولاً: ما به هيچوجه نگفتيم كه آنها كافر بودند، بلكه آنها گوينده لا إله إلا الله بودند؛ همانطور كه عبارت سيد مرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) را خوانديم. چون كسي كه شهادتين را بگويد، ولو به لقلقه زبان هم باشد، مسلمان است و ائمه (عليهم السلام) هم گفتهاند همچنين فردي مسلمان است. ثانياً: ولي اينكه ميگويند بيعت كرده است، اين بيعت در كجاست؟ اين آقاياني كه اينهمه دم از بيعت حضرت علي (عليه السلام) با أبو بكر و عمر ميزنند، بيايند و يك بحث و مناظره و گفتوگوي دوستانهاي با هم داشته باشيم تا مشخص شود اين بيعت در كجا بود؟ اگر اين آقايان در بحث خلافت نميآيند بحث و مناظره كنند، قبول، حدأقل بيايند در رابطه با بحث بيعت با هم گفتوگوي دوستانه داشته باشيم و نامش را مناظره نميگذاريم و مردم هم ببينند برنامههاي ما را و ببينيم كه آيا واقعاً بيعتي بوده است يا خير؟ اگر عقيده شيعه را ميخواهيد، مرحوم شيخ مفيد (ره) (متوفاي 413 هجري) كه از استوانههاي علمي و فقهي و كلامي شيعه است، صراحتاً ميفرمايد: و المحققون من أهل الإمامة يقولون: لم يبايع ساعة قط. محققين شيعه بر اين عقيده هستند: علي بن أبي طالب (عليه السلام) يك ساعت هم با أبو بكر و عمر و عثمان بيعت نكرد. الفصول المختارة للشيخ المفيد، ص 56 اين عقيده شيخ مفيد (ره) است و عقيده او به عنوان يك عقيده مسلم براي شيعه محترم است. مرحوم سيد مرتضي (ره) در كتاب الشافي في الإمامة، جلد 4، صفحه 211 ميفرمايد: فأي رضا هاهنا؟ و أي إجماع؟ و كيف يكون مختارا من يهدد بالقتل و الجهاد؟ آن آقاياني كه ميگويند علي بن أبي طالب (عليه السلام) آمد بيعت كرد، اين رضايت حضرت علي (عليه السلام) از اينها كجاست؟ از كدام إجماع سخن ميگويند؟ علي بن أبي طالب (عليه السلام) چگونه اختيار دارد كه او را تهديد به قتل و جهاد ميكنند؟ ثالثاً: در خود صحيح بخاري و صحيح مسلم صراحت دارد كه بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، تا 6 ماه علي بن أبي طالب (عليه السلام) بيعت نكرد: لم يكن يبايع تلك الأشهر. مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در قيد حيات بود در آن 6 ماه، علي بن أبي طالب (عليه السلام) بيعت نكرد. صحيح البخاري لمحمد بن إسماعيل البخاري، ج 5 ،ص 82، ح 4240 ـ صحيح مسلم لمسلم النيشابوري، ج 5، ص 154 اينها كاملاً واضح و روشن است. بله، اگر چنانچه حضرت علي (عليه السلام) را كشانكشان به مسجد بياورند و دست حضرت علي (عليه السلام) را در دست أبو بكر قرار بدهند، بله، اين نوع بيعت بوده است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: هادي تشکري بهشتي -
تاريخ: 12 ارديبهشت 90 - 15:36:48
با عرض سلام ضمن تشکر از زحمات همه دست اندر کاران اين سايت ، در خصوص ازدواج ام کلثوم با عمر ، پاسخي که از روايات اهل سنب آورديد خيلي متين تر است تا اينکه بگوئيم جضرت محبور بود ، به زور محبورش کردن و يا تهديد نمودند ، اگر آنها ميتوانستند به زور بيعت ميگرفتند . من در بحثهاي روائي تخصصي ندارم ولي خيلي بحث هاي شما را در سايت بسيار علميتان پيگيري ميکنم و تقريبا اگثر مقالات و حتي کامنت ها را خوانده ام ولي در خصوص اينکه در خصوص حصرت علي عليه السلام بگوئيم مجبورش نمودند برايم سنگين است و قابل هضم نميباشد لطفا چنانچه مطلب طور ديگري هست بيان نمائيد . ضمنا آنطور که شما در بالا نظرات شيعه را در مورد بحث ازدواج فرموديد . بوي توجيه ميدهد و به نظر ميرسد علماي عزيز ما به روايات نبود دختري به نام ام کلثوم آشنائي نداشته اند و يا مطلب چيز ديگري است . الله اعلم به حقايق الامور موفق باشيد |