* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 21 مرداد 1389 | تعداد بازديد: 1386 | |
خلافت و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: خلافت و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) 02 شبكه جهاني ولايت : 21 / 05 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي كاشاني تقاضا دارم كه خلاصهاي از مباحث جلسات قبل را بفرماييد تا اگر بيننده جديدي امشب برنامه ما را ميبيند و هفتههاي قبل پيگير برنامه ما نبوده است يا اگر پيگير بودهاند، ولي به علت مشغلههاي كاري فراموش كردهاند كه بحث در هفتههاي گذشته به كجا رسيد، بدانند كه بحث چه بوده است. استاد حسيني قزويني در رابطه با موضوع تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها، مطالبي را در جلسات گذشته خدمت بينندگان عزيز تقديم كرديم. نكته آغازين ما، هجمه گستردهاي بود كه در گذر تاريخ متوجه فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) و باورهاي شيعه شده بود. موضوع اختلاف ميان أمت اسلامي و راهكارهايي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) براي برونرفت از اختلاف بيان فرموده بودند را بيان كرديم كه آن هم تمسك به كتاب خدا و أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بود. در جلسه گذشته پيرامون اين موضوع سخن گفتيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در فرصتهاي مناسب و در موقعيتهاي مختلف، مسئله خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح فرمودند. از مجمع 40 نفره سران قريش كه در سال سوم بعثت صورت گرفت، تا مجمع 120 هزار نفري غدير، موضوع امامت و وصايت و ولايت و جانشيني حضرت علي (عليه السلام) و أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) براي مردم بيان شد. در قسمت پاياني جلسه گذشته هم تعابير و واژههايي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در رابطه با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيان فرموده بودند را بيان كرديم كه فرمودند: علي خليفه من است. علي وصي من است. علي امام المومنين و امام المتقين است. علي ولي تمام مؤمنين بعد از من است. گفتيم هر عبارتي را كه آقايان أهل سنت يا وهابيت بخواهند كه اگر آن جمله را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درباره حضرت علي (عليه السلام) ميفرمود، آنها متقاعد ميشدند، ما در جلسه گذشته واژههاي مختلف را مطرح كرديم. * * * * * * * آقاي كاشاني ما در جلسات گذشته مطالبي را راجع به وصايت و ولايت و خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) بحث كرديم. سؤال من اين است كه اگر بخواهيم فعلاً از أمير المؤمنين (عليه السلام) چشمپوشي كنيم، آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مسانيد أهل سنت نسبت به ساير ائمه دوازدهگانه كه شيعه ادعا ميكند امام هستند و خليفه و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، اشاره به ولايت يا وصايت آنها كرده است؟ استاد حسيني قزويني عزيزان بيننده توجه داشته باشند كه هدف ما از اين برنامه، اتمام حجت و «جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (سوره نحل / آيه 125)» است از كتب عزيزان أهل سنت، نه از كتب شيعه. در روايتي كه بزرگان أهل سنت مانند أبو نعيم اصفهاني و إبن عساكر و جويني و ديگران نقل كردهاند، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: من سره أن يحيي حياتي و يموت مماتي و يدخل جنة عدن غرسها ربي، فليوال عليا من بعدي وليقتد بالائمة من بعدي. هر كسي كه دوست دارد حيات و ممات او، حيات و ممات من باشد و در بهشتي كه خداوند آن را به دست خود كاشته است داخل شود، بايد بعد از من به ولايت علي تن دهد و إقتداء كند به ائمه بعد از من. حلية الأولياء لأبو نعيم الإصفهاني، ج 1، ص 86 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 240 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج 1، ص 379 و 383 ـ فرائد السمطين للجويني، ج 1، ص 53، ح 18 ـ الأمالي للشيخ الصدوق، ص 88، ح 60 همچنين آقاي إبن حجر عسقلاني در كتاب الإصابة في تمييز الصحابة كه از كتابهاي معتبر عزيزان أهل سنت است، در جلد 2، صفحه 485 صراحت دارد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: من أحب أن يحيي حياتي و يموت ميتتي و يدخل الجنة، فليتول عليا و ذريته من بعده. هر كسي كه دوست دارد حيات و ممات او، حيات و ممات من باشد و داخل بهشت شود، بايد ولايت علي و فرزندانش را بپذيرد. جالب اين است كه وقتي إبن حجر عسقلاني ميبيند اين روايت با تمام باورها و اعتقاداتش منافات دارد، نسبت به سند اين روايت اشكال ميكند و ميگويد: في إسناده يحيى بن يعلي المحاربي و هو واه. در سند اين روايت، يحيي بن يعلي محاربي وجود دارد كه او به شدت ضعيف است. من وقتي اين را بررسي ميكردم، يادم هست چند سال قبل كه در مكه مكرمه و مدينه منوره بودم، در هتلي كه بودم، بررسي اين روايت را بر عهده گرفتم. روزي بعد از نماز صبح شروع كردم و تا ساعت 11 و 12 شب طول كشيد و فقط براي نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء به مسجد النبي رفتم و نماز خواندم و برگشتم. تمام اشكالاتي كه علماء أهل سنت از نظر سندي و رجالي به اين روايت كرده بودند را بررسي كردم و پاسخش را آماده كردم. وقتي به اين عبارت رسيدم، گفتم آقاي إبن حجر عسقلاني كه يكي از استوانههاي علمي و رجالي أهل سنت است، وقتي ميگويد: يحيى بن يعلي المحاربي و هو واه. يحيي بن يعلي محاربي به شدت ضعيف است. پس قطعاً نميشود به اين روايت استناد كرد. بعد رفتم كتاب خود إبن حجر عسقلاني را بررسي كردم و به كتاب تقريب التهذيب رجوع كردم و ديدم كه در جلد 2، صفحه 319، شماره 7703، وقتي يحيي بن يعلي محاربي را ترجمه ميكند، ميگويد: يحيى بن يعلى بن الحارث المحاربي الكوفي ثقة. من واقعاً تعجب كردم! عجيب است كه در آن روايت ميگويد: واه. به شدت ضعيف است. و در اينجا ميگويد: ثقة. سپس رفتم به كتاب تهذيب التهذيب ايشان مراجعه كردم، در جلد 11، صفحه 265 ديدم كه در آنجا ميگويد: قال أبو حاتم: ثقة، و ذكره إبن حبان في الثقات. آقاي ابو حاتم او را توثيق كرده و آقاي إبن حبان هم او را در كتاب الثقات خودش ذكر كرده است. به كتاب ميزان الإعتدال آقاي ذهبي هم مراجعه كردم و ديدم كه ايشان در جلد 4، صفحه 415 ميگويد: ثقة. هنوز هم اين تعجب من برطرف نشده است كه چطور آقاي إبن حجر عسقلاني وقتي به يك روايتي ميرسد كه تثبيت ميكند ولايت حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش را، اينگونه آن روايت را ضعيف ميداند؟! اين جمله آقاي ذهبي به يادم آمد كه وقتي آقايان و بزرگان أهل سنت به جاهاي باريك ميرسند و در بنبست قرار ميگيرند و به قول معروف: چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد آقاي ذهبي در ميزان الإعتدال، جلد 1، صفحه 82 وقتي به رواياتي كه در امامت و ولايت حضرت علي (عليه السلام) ميرسد، به اين روايت ميرسد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: عدوك يا علي عدوي و عدوي عدو الله. و ميبيند از نظر سندي و دلالتي نميتواند اشكال كند، ميگويد: يشهد القلب أنه باطل. قلب من شهادت ميدهد كه اين روايت باطل است. من با يكي از اين آقايان وهابي كه بحث ميكردم، گفتم: شما در كتابهاي رجاليتان، بنويسد كه يكي از نشانههاي ضعف روايت، شهادت قلب ذهبي است. اگر قلب ذهبي شهادت داد كه يك روايت ضعيف است، آن روايت قطعاً ضعيف است. يعني يكي از لوازم جرح و تعديل، شهادت قلب آقاي ذهبي است! من نميدانم كه اين آقايان در آخرت، در پيشگاه عدل إلهي، پاسخ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) را چه خواهند داد؟! * * * * * * * آقاي كاشاني شيعيان به أحاديثي استناد ميكنند براي اثبات خلافت و وصايت و امامت أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و از جمله آن أحاديث، حديث ثقلين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إني تارك فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا: كتاب الله و عترتي أهل بيتي و أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض. من از شما اين سؤال را دارم: با توجه به اينكه حضرتعالي در مسانيد أهل سنت خيلي كار كردهايد و تخصص خاصي داريد، حديث ثقلين را با نگاه أهل سنت توضيح بدهيد تا بدانيم نظر آنها درباره اين حديث چيست؟ اول از ديدگاه شيعه به صورت مختصر توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني حديث ثقلين يكي از أحاديثي است كه هم در مسانيد شيعه آمده و هم در مسانيد أهل سنت. شيعه بر اين روايت، ادعاي تواتر دارد. يعني بعد از حديث غدير، از أحاديثي كه به صورت متواتر نقل شده است، حديث ثقلين است. حديث ثقلين از نظر سندي از آقايان أهل سنت هم اشاره ميكنم به جمله آقاي إبن كثير دمشقي سلفي كه شمشير عليه أهل بيت (عليهم السلام) از رو بسته است و ايشان در كتاب تفسير القران العظيم، جلد 4، صفحه 122 اين تعبير را دارد: و قد ثبت في الصحيح أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال في خطبته بغدير خم: «إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي و إنهما لم يفترقا حتى يردا على الحوض». در حديث صحيح ثابت شده است كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در خطبهاش در روز غدير خم فرمود: «من دو چيز گرانبهاء ميان شما به يادگار ميگذارم: كتاب خدا و عترتم؛ و اين دو هرگز از هم جدا نميشوند تا اينكه در روز قيامت در حوض كوثر به من بپيوندند». آقايان أهل سنت و وهابيت بر اين باورند كه يك واو در تفسير إبن كثير هم پيام دارد و براي اين تفسير ارزش زيادي قائل هستند. همچنين در كتاب البداية و النهاية، جلد 5، صفحه 228 صراحت دارد: قال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: و هذا حديث صحيح. استاد ما ذهبي شهادت داده است كه اين روايت صحيح است. آقاي ناصر الدين الباني كه از او به بخاري دوران تعبير ميكنند و به تعبير آقاي بن باز كه ميگفت: يليق أن يعبر عنه بالإمام في الحديث. سزاوار است كه به او پيشواي حديث گفته شود. ايشان در كتاب صحيح جامع الصغير، جلد 2، صفحه 217 ميگويد روايت صحيح است. جناب آقاي هيثمي كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، در كتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 163 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است. آقاي حاكم نيشابوري ميگويد حديث ثقلين از نظر صحت، شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 109 پس از نظر سندي، قابل خدشه نيست. حديث ثقلين از نظر دلالي من فقط چند نمونه را اشاره ميكنم و إن شاء ا... در فرصت مناسب در بحث امامت از منظر سنت، در رابطه با حديث ثقلين توقف بيشتري خواهيم داشت. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با عبارتهاي مختلف حديث ثقلين را مطرح كرده است. مثلاً در جايي ميفرمايد: ما إن أخذتم به لن تضلوا بعدي. اگر به كتاب و عترت أخذ كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد. سنن الترمذي، ج 5، ص 328 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 3، ص 59 در جايي دستور به تمسك داده است: ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي. اگر به كتاب و عترت تمسك بجوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد. سنن الترمذي، ج 5، ص 329 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 7 ـ تفسير القران العظيم لإبن كثير الدمشقي، ج 4، ص 123 در جايي دستور داده است كه از كتاب و عترت تبعيت كنيم: لن تضلوا إن اتبعتم و استمسكتم بهما. ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج 1، ص 113 در جايي فرموده است: لن تضلوا إن اتبعتموهما. اگر از كتاب و عترت تبعيت كنيد، هرگز گمراه نميشويد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 110 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 216 در جايي آمده است: لا يفترقان حتي يردا علي الحوض. كتاب و أهل بيت من هرگز از هم جدا نميشوند تا اينكه در روز قيامت در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. تفسير الآلوسي، ج 3، ص 156 اگر ما معتقد باشيم امروز كتاب هست، ولي عترت نيست، لازمهاش تكذيب يا كذب سخن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. در بعضي از موارد آمده است: إني تارك فيكم خليفتين: كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الأرض أو ما بين السماء إلى الأرض و عترتي أهل بيتي و أنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض. من دو خليفه و جانشين بعد از خودم ميان شما به يادگار ميگذارم: كتاب خدا .... و عترتم أهل بيتم و اين دو هرگز از هم جدا نميشوند تا اينكه در روز قيامت در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 182 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 1، ص 170 و ج 9، ص 162 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 5، ص 153 اما سخن آقايان أهل سنت در اين زمينه: در كتابهاي عزيزان أهل سنت مانند فيض القدير شرح الجامع الصغير براي آقاي مناوي كه از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است، آمده است: و قد جعل رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أهل بيته عدلا للقرآن و التمسك بهم منقذا عن الضلالة. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أهل بيت خودش را عِدْل و همطراز قرآن قرار داده است و تمسك به اينها را نجاتبخش از گمراهي قرار داده است. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 2، ص 174 جناب آقاي تفتازاني كه از استوانههاي كلامي أهل سنت است، بعد از اينكه حديث ثقلين را از صحيح مسلم نقل ميكند، ميگويد: ألا يري أنه عليه الصلاة و السلام قرنهم بكتاب الله في كون التمسك بهما منقذا من الضلالة و لا معنى للتمسك بالكتاب إلا الأخذ بما فيه من العلم و الهداية فكذا في العترة. آيا نميبينيد كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) أهل بيتش را قرين قرآن قرار داده در اينكه تمسك به قرآن و أهل بيتش نجاتبخش از گمراهي است؟! پس تمسك به قرآن معنا ندارد جز اينكه از علوم قرآن و هدايت قرآن بهرهمند شويم؛ همچنين است عترت. شرح المقاصد في علم الكلام للتفتازاني، ج 2، ص 303 آقاي ملا علي قاري كه از علماء بزرگ أهل سنت است، ميگويد: و المراد بالأخذ بهم التمسك بمحبتهم و محافظة حرمتهم و العمل بروايتهم و الإعتماد على مقالتهم. اينكه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرموده است أخذ كنيد به أهل بيت من، معنايش اين است كه تمسك كنيم به محبت أهل بيت و محافظت از حرمت اينها و عمل به روايات اينها و اعتماد به گفتار اينها. مرقاة المفاتيح، ج 10، ص 530 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 10، ص 196 همچنين جناب إبن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة، جلد 2، صفحه 442 همين تعبير را دارد. جناب آقاي إبن الملك در كتاب المرقاة في شرح المشكاة، جلد 5، صفحه 600 همين تعبير را دارد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : 1. با تمام رشادتهايي كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در تمام جنگها از خودشان نشان دادند، حتي با مراقبت كامل از جان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حجت را بر همگان تمام كردند كه سرداري سپاه، جز ايشان، لايق كسي ديگر نيست. وقتي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ خندق مقابل عمرو بن عبدود قرار گرفت، گفته شده كه به آن ملعون خدعهاي زده بودند. آيا خدعه زدن در جنگ درست است؟ آيا آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) توان رويارويي با آن شخص را نداشتند؟ 2. آيا طواف نساء كه ما شيعيان انجام ميدهيم، همان طواف وداع آقايان أهل سنت است؟ اگر اينطور است، چرا اسمش عوض شده است و اگر اينطور نيست، آيا أهل سنت طواف نساء انجام نميدهند؟ 3. چرا در مسجد الحرام يا مسجد النبي، اسامي 3 خليفه اول را با كلمه رضي الله عنه نوشتهاند، ولي اسم حضرت علي (عليه السلام) را با كلمه كرم الله وجهه نوشتهاند؟ جواب 1 : 1. در جنگ خندق كه شما فرموديد أمير المؤمنين (عليه السلام) خدعه كردند، اين اشتباه است و حتي روايت ضعيفي هم در اين زمينه نداريم. آنچه كه در روايات معتبر هست، اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ با عمرو بن عبدود، آنچنان او را مغلوب كرد كه گرد و غبار كل فضاي جبهه را فراگرفت و يكدفعه ديدند كه صداي تكبير أمير المؤمنين (عليه السلام) از ميان گردو غبار برخاست و با اين تكبير، سپاه اسلام هم تكبير گفتند. وقتي گرد و غبار خوابيد، ديدند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در حال بريدن سر عمرو بن عبدود است. حتي در بعضي از جاها آمده است كه عمرو بن عبدود آب دهانش را به طرف أمير المؤمنين (عليه السلام) انداخت و اينها همهاش روايات ضعيف است و روايت صحيحي در اين زمينه نداريم. اينكه در جنگ ميشود خدعه كرد يا خير؟ بعضي از آقايان فقهاء شيعه و سني گفتهاند كه «الحرب خدعة : جنگ خدعه است»؛ البته با موازيني كه اسلام معين كرده است براي خدعه، نه اينكه خدعه باعث شود افراد را به عنوان خدعه، جلوي شمشير يا تير مخالف قرار بدهيم يا مثلاً قرآن به نيزه بكنيم. 2. برادران أهل سنت، طواف وداع يا طواف زيارتي كه انجام ميدهند، در حقيقت عين همان طواف نساء ما شيعيان است و هيچ فرقي ندارد. اينكه بعضي ميگويند أهل سنت طواف نساء را انجام نميدهند و زنانشان چنين و چنان است، همهاش به درد داستانهاي اطراف كرسي در فصل زمستان ميخورد. 3. به خاطر اين است كه خود أهل سنت هم بر اين باور هستند كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) حتي يك چشم بر هم زدن هم در برابر بتها تعظيم نكرده و بت را نپرستيده است. لذا كلمه: كرم الله وجهه عن عبادة الأصنام. را به كار ميبرند. يعني: خداوند گرامي داشته است صورت و پيشاني حضرت علي (عليه السلام) را كه در برابر بتها كرنش كند. ولي آن 3 خليفه ديگر، سابقه شرك و كفر داشتند و با آمدن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مسلمان شدند. * * * * * * * سؤال 2 : 1. أخيراً شبكه ظلمت گفته است: هر كسي كه از قرآن، ولايت و امامت آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) را ثابت كند، به او جايزه ميدهيم. بنده با حساب ضعيف خودم حساب كردم كه جايزهاش هم ظاهراً بد نيست و حدود 600 ميليون تومان ميشود. لطفاً اين سؤال را بيپاسخ نگذاريد. 2. مطلب ديگري كه گفتند اين بود: هر كسي كه معتقد باشد قرآن نياز به مفسّر و مبيّن دارد، قرآن را نفهميده است. لذا اين اعتقاد موجب قرآنزدائي در جامعه ميشود. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. 3. باز هم همين شبكه اعلام كرده است: علماء شيعه معتقدند كه قرآن بطن دارد و اين بطنها هم بطوني دارند. اين هم نوعي قرآنزدايي در جامعه است. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. جواب 2 : 1. بله، ما هم شنيدهايم كه اين مطلب را گفتهاند. ما به اين شبكه رسماً پيام ميدهيم كه اگر كسي ميخواهد ثابت كند، بايد از چه راهي ثابت كند؟ شما كه به جوانان شيعه اجازه ورود به شبكهتان را نميدهيد. اگر يك عالم شيعي يا يك جواني كه آگاهي دارد و ميتواند حرف حسابي بزند، بخواهد با شما صحبت كند، بلافاصله تلفنش را قطع ميكنيد. اگر ببينيد كه يك جوان شيعي زياد تسلط ندارد و نميتواند جواب بدهد، او را سر خط نگه ميداريد و سين جيم ميكنيد. شما در شبكهتان متكلم وحده شدهايد. بنده خودم 2 مرتبه با مسئول اين شبكه صحبت كردم و گفتم: شما در اين شبكه به كارشناسان فرصت ميدهيد تا بحث كنند و اجازه بدهيد ما هم 10 دقيقه، بعضي از شبهايي كه برنامه زنده داريد، روي خط بياييم و ما هم حرفمان را بزنيم و ثابت كنيم حرفهايي كه كارشناسان شما ميگويند، كاملاً خلاف و دروغ و إفتراء و بهتان است؛ اين ادعاي ماست. اگر آمديم و ثابت كرديم كه حرفهاي كارشناسان شما دروغ و بهتان و إفتراء و بياساس است، دنيا متوجه ميشود و اگر هم نتوانستيم، در حقيقت با آبروي خودمان بازي كردهايم و ما ساكت ميشويم. ايشان گفت: ما هزينه زياد داريم و بدهي زياد داريم. گفتم: اگر بدهي زياد داريد، چه ربطي به اين قضيه دارد؟! شما هر هفته حدود 12 ساعت برنامه زنده داريد و به كارشناسان خود وقت ميدهيد، 10 دقيقه هم به ما اجازه بدهيد. ولي اينها اجازه نميدهند. مانند اين است كه كسي رفته داخل آشپزخانه خودش و ميگويد «من آنم كه رستم بود پهلوان و كسي جلودار من نيست». كسي كه هل من مبارز ميطلبد، نبايد برود داخل آشپزخانه؛ بايد به ميدان جنگ بيايد. ما به اين آقايان رسماً اعلام ميكنيم كه يا يك برنامه مناظره در شبكه خودشان بگذارند و بنده خودم و شاگردانم آماده هستيم براي مناظره و در آنجا ثابت ميكنيم به أدله قطعيه و به همان دليلي كه آقايان ثابت ميكنند مراد از آيه غار، أبو بكر است، ما 50 برابر بيشتر از آن، اثبات ميكنيم كه آيه 55 سوره مائده كه ميفرمايد: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام) است و مراد از ولايت در اينجا، ولايت مطلقه و امامت و خلافت علي بن أبي طالب (عليه السلام) است. ما حاضريم اين را اثبات كنيم. اگر ما اين مسئله را ثابت كرديم، اين 600 ميليون توماني را كه شما گفتيد، ميگيريم و به خودتان ميبخشيم و ما نيازي به اين پولها نداريم. اگر هم نتوانستيم ثابت كنيم، هر جريمهاي را كه شما معين كرديد، ما پرداخت ميكنيم و هيچ مشكلي نداريم؛ ولي مشروط بر اينكه فرصت حضور بدهيد. يا اينكه ما در شبكه جهاني ولايت آماده هستيم تا كارشناسان اين آقايان بيايند و ما در اينجا فرصت ميدهيم تا آقايان بحث كنند و صحبت كنند و ما هم جواب ميدهيم و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را در قرآن ثابت ميكنيم. همانطوري كه ما در برنامه شمس الضحي بيان كرديم، روايات متعددي (بيش از 40 روايت) در كتب أهل سنت از إبن عباس آمده است كه «در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام)، 300 آيه در قرآن نازل شده است». از اين 300 آيه، 299 آيهاش هيچ، فقط يك آيه 55 سوره مائده را ذكر ميكنيم و ثابت ميكنيم. همانطور كه شب گذشته، يكي از عزيزان أهل سنت از استان كردستان آمدند و با برادرمان جناب آقاي يزداني وارد بحث شدند و با تقسيم بندي وقت، به آنها اجازه داده شد و صحبت كردند و من از همينجا از ايشان تشكر ميكنم و سپاسگزارم و رسماً اعلام ميكنم كه درب شبكه جهاني ولايت به روي علماء و انديشمندان أهل سنت كاملاً باز است. ما بناي اهانت و جسارت نداريم. ايشان آمد شبكه ما را با يكي از شبكههاي ديگر مقايسه كرد و در آن شبكه اهانتها و جسارتهاي زيادي ميشود و ما با اهانت و جسارت مخالفيم و اهانت به أهل سنت را جرم و گناه نابخشودني ميدانيم. حتي بارها اعلام كردهايم كه اگر به صورت ناخودآگاه، توسط بنده يا ديگر كارشناسان عزيز اين شبكه، مطالبي گفته شود كه بوي اهانت بيايد، بنده به عنوان مسئول اين شبكه، پيشاپيش از عزيزان أهل سنت پوزش ميطلبم؛ اين منطق ماست. درب اين شبكه به روي شما عزيزان أهل سنت و علماء و انديشمندان أهل سنت باز است. ولي من تقاضا ميكنم از ائمه جمعه و جماعات و اساتيد حوزههاي علميه و دانشگاههاي أهل سنت كه زحمت بكشند با دفتر اين شبكه در آمريكا تماس بگيرند و هماهنگي كنند و با هماهنگ قبلي بيايند و موضوعي را مشخص كنند تا از موضوعي وارد موضوعي ديگر نشوند. 2. اين سخن، در حقيقت، انكار قرآن و اعتراض به قرآن است. خداوند ميفرمايد: وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ ما اين قرآن را به سوي تو فرستاديم تا آنچه را كه براي آنها نازل ميشود، براي مردم تبيين و تفسير كني. سوره نحل / آيه 44 پس بنابراين اين آيه قرآن كه ميفرمايد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مبيّن و مفسّر قرآن است، ـ نستجير بالله ـ قرآنزدائي ميكند و خلاف قرآن را بيان ميكند. عزيزان أهل سنت در كتابهاي متعدد خودشان اين عبارت را آوردهاند: كان جبرئيل ينزل علي النبي (صلي الله عليه و سلم) بالسنة كما ينزل عليه بالقرآن و يجمع ذلك كله «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى». جبرئيل، سنت را بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نازل ميكرد، همانطور كه قرآن را بر ايشان نازل ميكرد. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 13، ص 248 ـ سنن الدارمي لعبد الله بن بهرام الدارمي، ج 1، ص 145 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 7، ص 354 ـ الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي، ص 27 ـ تفسير الرازي، ج 20، ص 116 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 1، ص 127 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 122 ـ تفسير الآلوسي، ج 17، ص 183 ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحي الشامي، ج 3، ص 35 آقاي زركشي كه از علماء بزرگ علوم قرآني است، صراحت دارد: قرآن نياز به سنت دارد و بدون سنت نميتوان قرآن را فهميد. جناب آقاي أوزاعي كه شخصيت بلندآوازه أهل سنت است، ميگويد: الكتاب أحوج إلي السنة من السنة إلي الكتاب. احتياج قرآن به سنت، بيشتر از احتياج سنت به قرآن است. البرهان للزركشي، ج 2، ص 129 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج 2، ص 191 ـ الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي، ص 30 ـ تفسير القرطبي، ج 1، ص 39 آقاي قرطبي هم ميگويد: إن السنة تفسر الكتاب و تبينه. اين سنت است كه قرآن را تفسير و تبيين ميكند. تفسير القرطبي، ج 1، ص 39 حتي بعضي از بزرگان أهل ميگويند: اگر كسي گفت «قرآن، بدون سنت»، بدانيد كه او هم گمراه است و هم گمراهكننده. الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي، ص 31 ـ الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج 7، ص 184 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 7، ص 298 3. ظاهراً اين آقايان كارشناسان توجه ندارند! چطور اينگونه بيگدار به آب ميزنند؟! حدأقل به كتابهاي خودشان مراجعه كنند. آقاي هيثمي كه از علماء بزرگ أهل سنت است، در كتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 7، صفحه 152 صراحت دارد از عبد الله بن مسعود كه ميگويد: أن النبي (صلي الله عليه و سلم) قال: أنزل القرآن علي سبعة أحرف، لكل آية منها ظهر و بطن. ... هر آيهاي از قرآن ظاهر و باطني دارد. صحيح إبن حبان، ج 1، ص 276 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج 1، ص 236 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 10، ص 106 ـ الجامع الصغير لجلال الدين السيوطي، ج 1، ص 418 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 2، ص 53 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج 1، ص 25 ـ تفسير السمرقندي، ج 3، ص 166 ـ الاحكام لإبن حزم، ج 3، ص 271 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 30، ص 235 ـ مسند ابو يعلي، ج 9، ص 81 و 278ـ التمهيد لإبن عبد البر، ج 8، ص 282 ـ البرهان للزركشي، ج 2، ص 154 ـ تفسير الثعالبي، ج 1، ص 53 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 2، ص 493 ـ فتح الملك العلى لأحمد بن الصديق المغربي، ص 72 آقاي عبد الرزاق كه استاد بخاري است، در كتاب المصنف، جلد 3، صفحه 359 صراحت دارد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: والذي نفسي بيده! ما منه آية إلا و لها ظهر و بطن. قسم به كسي كه جان من در دست اوست! هيچ آيهاي از آيات قرآن نيست، مگر اينكه ظاهر و باطني دارد. * * * * * * * سؤال 3 : راجع به عشره مبشره هم توضيح بفرماييد كه آيا أهل سنت در جايي به اين حديث استدلال كردهاند؟ جواب 3 : ما معتقديم كه حديث عشره مبشره دروغ محض است. آقاي سيوطي در تدريب الراوي و خطيب بغدادي در الكفاية آوردهاند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا ميرفت، 120 هزار صحابه از خودش به يادگار گذاشت. اگر بگوييم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين عشره مبشره را وعده بهشت داده است، معنايش اين است كه فقط به 10 نفر از اينها بشارت بهشت داده است و بقيهشان أهل بهشت نيستند. حال آنكه اينها ميگويند تمام صحابه أهل بهشت هستند و هر كس منكر بهشتي بودن صحابه بشود، كافر است. ديروز هم يكي از علماء أهل سنت مطرح كردند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از معراج برگشت و فرمود: قد أنكرني كل أحد إلا أبو بكر. همه مرا انكار كردند، غير از أبو بكر. يعني همه صحابه منكر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، غير از أبو بكر. پس اثبات حديث به ضرر أهل سنت است. يعني اگر همه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را تكذيب كردند: ما منكم أحد إلا و قد كذبني إلا أبو بكر. همه شما صحابه مرا تكذيب كرديد، به جز أبو بكر. المناقب للموفق الخوارزمي، ص 297 يعني عثمان و عمر و حضرت علي (عليه السلام) و ديگر عشره مبشره هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تكذيب كردهاند. إن شاء ا... در سر فرصت، روي حديث عشره مبشره بحث خواهيم كرد. * * * * * * * سؤال 4 : أهل سنت شبهه ايجاد ميكنند كه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) داستاني ساختگي است. لطفاً در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 4 : ما در جلسات قبل، درباره شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مفصل صحبت كردهايم و اين مباحث در سايتمان موجود است. در قضيه تهديد خليفه دوم نسبت به آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، خليفه دوم ميگويد: و أيم الله! ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك، إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. المصنف لإبن أبي شيبة، ج 8، ص 572 جناب خليفه دوم كه قسم ميخورد، اگر به قسمش عمل كرده است و خانه را آتش زده است، درست است و اگر هم آتش نزده، قسم خود را شكسته و بايد كفاره داده باشد و اين هم نيست. همچنين جناب بلاذري با سند صحيح در أنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586 و طبري در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 اين تعبير را دارند: و الله! لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة. قسم به خدا! يا خانه را آتش ميزنم يا بايد براي بيعت خارج شويد. در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميتوانيد به كتاب فرائد السمطين آقاي جويني، جلد 2، صفحه 34 مراجعه كنيد. آقاي ذهبي درباره جويني ميگويد: الإمام المحدث الأوحد. پيشوا و محدث و يگانه عصر خويش بود. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1505 آقاي جويني در اين كتاب در رابطه با شكستن پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط جنين حضرت محسن (عليه السلام) و شهادت آن حضرت، كاملاً صحبت ميكند. * * * * * * * سؤال 5 : آيا جناب عمر خليفه دوم، معتقد به تحريف قرآن بودند؟ اگر معتقد بود، چگونه معتقد بود و سندش كجاست و درباره كدام سوره قرآن معتقد به تحريف بود؟ جواب 5 : در كتاب صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 26، حديث 6918 صراحت دارد كه جناب خليفه دوم ميگويد: فكان مما أنزل الله آية الرجم فقرأناها و عقلناها و وعيناها، فلذا رجم رسول الله صلى الله عليه و سلم و رجمنا بعده، فأخشى أن طال بالناس زمان أن يقول قائل و الله ما نجد آية الرجم في كتاب الله. آيه رجم در قرآن بوده و در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ما رجم ميكرديم و بعد از او هم رجم ميشد. ولي اين آيه در قرآن نيست و حذف شده است و من ميترسم آيندگان بيايند و ببينند كه اين آيه از قرآن حذف شده است. همچنين جناب عبد الرزاق، استاد بخاري، در كتاب المصنف، جلد 7، صفحه 330 اين قضيه را نقل ميكند. جالبتر اين است كه جناب سيوطي نقل ميكند و ميگويد: بسند موثق عن عمر بن الخطاب: القرآن ألف ألف حرف و سبعة و عشرون ألف حرف. قرآن، يك ميليون و 27 هزار حرف دارد. الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 1، ص 190 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 422 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج 6، ص 361 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 5، ص 277 اين روايت از الكافي و تهذيب الأحكام و بحار الأنوار و وسائل الشيعة نيست، بلكه براي خود أهل سنت است. ما از آقايان أهل سنت سؤال ميكنيم: الآن كه كامپيوتر هم وجود دارد، آيات و كلمات و حروف قرآن شمارش شده است. اين قرآن چند حرف دارد؟ روزي با يكي از علماء وهابي در كنار بيت الله الحرام مناظره ميكردم و ايشان ميگفت كه شما شيعيان قائل به تحريف قرآن هستيد. من هم همين روايت را با سند موثق از قول جناب عمر بن خطاب با شهادت آقاي سيوطي نقل كردم كه ميگويد: القرآن ألف ألف حرف و سبعة و عشرون ألف حرف. قرآن، يك ميليون و 27 هزار حرف دارد. گفتم: اين قرآن چند حرف دارد؟ گفت: نميدانم. گفتم: آقاي قرطبي كه از او تعبير ميكنيد به امام قرطبي، در كتاب تفسيرش، جلد 1، صفحه 65 ميگويد: در زمان حجاج بن يوسف ثقفي، تمام قاريان و حافظان و كاتبان را جمع كردند و آيات و كلمات و حروف قرآن را شمارش كردند و مجموع حروف قرآن 340 هزار و 740 حرف شد. اگر واقعاً اين روايت آقاي عمر بن خطاب را بپذيريم، دو سوم قرآن از بين رفته است! * * * * * * * سؤال 6 : در رابطه با تهمتي كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) زدند كه به خواستگاري دختر أبو جهل رفته است، توضيح مفصلي بفرماييد تا اين شبهه روشن شود. جواب 6 : قبلاً در اين رابطه مفصل صحبت كردهايم و روي سايتمان هم وجود دارد. اين از دروغهايي است كه در زمان بني أميه ساخته شده توسط يك راوي به نام مِسْوَر بن مَخْرَمِة كه خود اين مسور در سال دوم هجرت به دنيا آمده است. يعني در زمان رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، او 8 ساله بود. وقتي ما حديث: إن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) يهجر. صحيح مسلم لمسلم النيشابوري، ج 5، ص 76 را نقل ميكنيم، ميگويند: إبن عباس در آن زمان 12 ساله بود و روايتش مورد اعتماد نيست. البته ما ثابت كرديم كه 14 ساله بوده است. مضافاً كه إبن عباس، حبر الأمة و مفسر جهان اسلام است. چطور شد كه إبن عباس كه در آن زمان، 12 ساله بود، روايتش را قبول نميكند، ولي روايت مسور بن مخرمه را كه در زمان رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) 8 ساله بود را قبول ميكنيد؟! اين إفترائي كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) بستند كه به خواستگاري دختر أبو جهل رفته است، در سال دوم هجرت بوده است؛ يعني در سال تولد آقاي مسور بن مخرمه و قبل از تولد امام حسن مجتبي (عليه السلام) بوده است. فاطمة الزهراء لأبو علم، ص 170 اگر هم اين خواستگاري اتفاق افتاده، مسور هنوز به دنيا نيامده بود كه بخواهد آن را نقل كند. اين قضيه اشكالات متعددي دارد كه اگر مناسبتي پيش بيايد، إن شاء ا... در اين زمينه مفصل بحث خواهيم كرد. البته اين را هم بينندگان عزيز داشته باشند كه در يكي از مجلاتي كه در عربستان سعودي منتشر ميشود به نام فكرة الكوثر، در شماره اول يا دوم، من يك مقاله 30 ، 40 صفحهاي به زبان عربي نوشتم و در سايتها هم وجود دارد و ميتوانيد آن را هم ببينيد. * * * * * * * سؤال 7 : وظيفه ما شيعيان إثنا عشري نسبت به دينمان چيست؟ جواب 7 : اين خيلي روشن و واضح است و نيازي به گفتن ندارد. با اين دنياي پر غوغايي كه ما زندگي ميكنيم و شبهه عليه مذهب ما از در و ديوار ميبارد، وظيفه اول ما آشنا شدن با مباني فكري مذهب و معارف أهل بيت (عليهم السلام) به صورت استدلالي است (نه به صورت سنتي و تقليدي) و آگاه كردن ديگران (از خانواده و فرزندان و دوستان و همسايگان و آشنايان) و خود را مجهز كردن در عرصه پاسخگويي به شبهات است. من بارها اين را عرض كردهام كه اگر ما امروز يك مصداق بارز از واجب عيني و تعييني و تعيّني بخواهيم نشان بدهيم، پاسخگويي به شبهات در حوزه ولايت أهل بيت (عليهم السلام) است. * * * * * * * سؤال 8 : در سوره بقره، در آيه آية الكرسي چند سؤال مطرح است كه لطف كنيد از طريق آيات و روايات ائمه (عليهم السلام) جواب بدهيد. چون قرآن مفسّر و مبيّن ميخواهد كه همان ائمه (عليهم السلام) و روايات آنهاست. خداوند ميفرمايد: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آَمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ سوره بقره / آيه 257 1. منظور خداوند از ايمان به خدا در اين آيه كه ميفرمايد: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آَمَنُوا همان ايمان به خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ولايت حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش ميباشد. خداوند ميفرمايد آنهايي كه ايمان به اينها دارند را از ظلمات و تاريكيها به سوي نور بيرون ميآورد و هدايت ميكند. 2. منظور از الظُّلُمَاتِ و النُّورِ چيست؟ 3. در اين آيه الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ، آيا كفرشان، انكار ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را شامل ميشود يا خير؟ 4. در اين آيه يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ كه آنها را از نور به سوي تاريكيها خارج ميكند، يعني اگر منظور از نور، همان كارهاي خوب باشد و كسي ولايت حضرت علي (عليه السلام) را قبول نداشته باشد، نتيجهاش اين ميشود كه اگر نماز بخواند و صدقات پرداخت كند و احسان بدهد و هر كاري بكند، اينها نور است، ولي چون ولايت حضرت علي (عليه السلام) را قبول ندارد، به سوي تاريكي كشانده ميشوند. جواب اينها را از طريق روايات أهل بيت (عليهم السلام) عنايت بفرماييد. جواب 8 : ميتوانيد به كتاب تفسير العياشي، جلد 1، صفحه 139 مراجعه كنيد. روايتي از امام صادق (عليه السلام) است كه ميفرمايد: فالنور هم آل محمد (ع) و الظلمات عدوهم. مراد از اين نور، نور آل محمد (صلوات الله عليهم أجمعين) و مراد از ظلمات هم دشمنان أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 23، ص 310 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||