* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 مرداد 1389 | تعداد بازديد: 1622 | |
خلافت و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) 03 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: خلافت و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) 03 شبكه جهاني ولايت : 24 / 05 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي كاشاني بحث ما پيرامون ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) بود و الفاظي مختلفي كه در روايات بود را بررسي كرديم و الفاظ خليفة و وصي و ولي و ساير الفاظ را بحث كرديم. ما در أحاديث و روايات شيعه اين را داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) 12 جانشين براي خودش معين كرده است كه اول آنها أمير المؤمنين (عليه السلام) و بعد از ايشان هم امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و 9 نفر از فرزندان امام حسين (عليه السلام) تا به امروز كه امام زمان (عليه السلام) هستند. در منابع أهل سنت هم أحاديثي شبيه اين ميباشد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خلفاء خودش را تحت عنوان ائمه اثني عشر معرفي كرده باشند؟ آيا در كتابهاي صحيح بخاري و صحيح مسلم از اين أحاديث آمده است؟ اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين حديث را فرموده باشند و صحيح السند باشد، برداشت شما از اين حديث چيست؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با سؤالي كه شما فرموديد آيا در صحيح بخاري و صحيح مسلم، مطالبي مربوط به اينكه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اشاره كرده باشند كه جانشينان و خلفاء و ائمه بعد از من 12 نفر هستند، وارد شده است يا خير؟ بينندگان عزيز قطعاً شنيدهاند كه صحيح بخاري و صحيح مسلم اين مسئله را به صراحت بيان كردهاند. آقايان ميتوانند به صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 3، حديث 4598 را ببينند كه در آنجا با صراحت نقل ميكند كه جابر بن سمره از پدرش نقل ميكند: دخلت مع أبي علي النبي صلي الله عليه وسلم فسمعته يقول: إن هذا الأمر لا ينقضي حتي يمضي فيهم إثنا عشر خليفة. قال: ثم تكلم بكلام خفي علي، قال: فقلت لأبي: ما قال؟ قال: كلهم من قريش. با پدرم داخل در مسجد شديم و شنيدم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: اين دين پايدار است تا روزي كه 12 خليفه به خلافت برسند. سپس جابر ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) سخني را گفت كه بر من پنهان ماند و نشنيدم. به پدرم گفتم: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) چه فرمود؟ گفت: فرمود كه تمام اين 12 خليفه از قريش هستند. يعني پايداري و جاودانگي اسلام با 12 خليفه، كاملاً لازم و ملزوم هم هستند. همچنين در حديث 4599 نقل ميكند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به صراحت فرمودند: لا يزال أمر الناس ماضيا ما وليهم إثنا عشر رجلا، ثم تكلم النبي صلي الله عليه و سلم بكلمة خفيت علي، فسألت أبي: ماذا قال رسول الله صلي الله عليه و سلم؟ فقال: كلهم من قريش. حيات بشري نابود نخواهد شد تا روزي كه 12 نفر از قريش بر مردم حكومت كنند ... . در كتاب مسند احمد از مسروق نقل ميكند كه مردي نزد إبن مسعود آمد و گفت: هل حدثكم نبيكم كم يكون من بعده خليفة؟ قال: نعم، كعدة نقباء بني إسرائيل. آيا پيامبر شما به شما گفت كه خلفاء بعد از خودش چند نفر هستند؟ إبن مسعود گفت: بله، به تعداد جانشينان بني اسرائيل هستند. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 406 جالب اين است كه إبن مسعود گفت: ما سألني عنها أحد قبلك. قبل از تو كسي در اين مورد از من سؤال نكرده بود. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 398 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 5، ص 190 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 13، ص 183 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 6، ص 394 ـ تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص 8 پس سؤال اول جنابعالي اين پاسخ را دارد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: «بعد از من، خلفائي هستند كه تعدادشان 12 نفر است به تعداد نقباء و جانشينان بني اسرائيل». قرآن هم صراحت دارد كه جانشينان حضرت موسي (عليه السلام) 12 نفر هستند: وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا سوره مائده / آيه 12 * * * * * * * آقاي كاشاني ما كاري به اسامي اين خلفاء نداريم كه چه كساني هستند. سؤال من اين است كه برداشت أهل سنت از اين أحاديث چيست؟ آيا ميگويند همين 12 خليفه هستند و حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحيح است؟ ميبينيم اين خلفائي كه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمدند و از أهل سنت هم هستند، بيش از 12 نفر هستند. آنها چه برداشتي از اين أحاديث دارند؟ استاد حسيني قزويني سؤال خوبي است و شايد اين سؤال هم در ذهن بينندگان عزيز هم باشد، حتي سؤال بعضي از عزيزان أهل سنت كه الآن بيننده برنامه ما هستند هم باشد كه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است جانشينان بعد از من 12 نفر هستند، آقايان و بزرگان أهل سنت مانند إبن حجر عسقلاني و نووي و ذهبي و ديگران چه موضعي دارند و اين 12 نفر را چه كساني ميدانند؟ خلفاء راشدين كه 5 نفر بيشتر نيستند! از آن طرف هم خلفاء بني أميه بيش از 20 نفر هستند و خلفاء بني عباس هم بيش از 30 نفر هستند! آقاي إبن حجر عسقلاني (متوفاي 852 هجري) كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، در كتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 13، صفحه 183 نهايت تلاش خود را به كار برده است در تفسير اين حديث كه «پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: خلفاء بعد از من 12 نفر هستند»، اين 12 نفر چه كساني هستند؟ إبن حجر عسقلاني و نووي و ذهبي و ديگران ميگويند كه أبو بكر و عمر و عثمان و حضرت علي (عليه السلام)، 4 خلفاء راشدين هستند و امام حسن (عليه السلام) را هم جزء خلفاء راشدين حساب ميكنند و بعد هم به معاويه ميرسند و بعد هم به يزيد شارب الخمر و ميمونباز ميرسند كه با خواهر و مادرش زنا ميكرد و ميبينند كه او نميتواند خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد. خلاصه همينطوري بعضي از خلفاء بني أميه را بالا و پايين ميكنند و عمر بن عبد العزيز را از آخر صف به اول صف ميآورند و آقاي إبن حجر عسقلاني در آخر ميگويد: آقاي إبن جوزي در كتاب كشف المشكل ميگويد: قد أطلت البحث عن معني هذا الحديث و تطلبت مظانه و سألت عنه، فما رايت أحدا وقع علي المقصود به. نسبت به اين حديث، بررسيهاي طولاني انجام دادهام و هر جا كه احتمال دادم كسي در مورد اين حديث بحث كرده است، مطالعه كردهام و از هر كسي كه انتظار داشتم ميتوانست در رابطه با اين حديث سخن بگويد، سؤال كردم. ولي كسي از علماء أهل سنت را نيافتم كه مقصود پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را از اين حديث فهميده باشد. به گمانم اگر آقاي إبن حجر عسقلاني ميگفت آن راوي اشتباه كرده يا ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هذيان گفته، خيلي بهتر از اين بود! ولي ميگويد: «ما نفهميديم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه ميگويد»؟! من شبههاي ندارم كه اينها فهميدهاند. بعد هم ميگويد كه آقاي إبن بطّال از شارحين صحيح بخاري، از مهلّب كه از بزرگان أهل سنت است، نقل ميكند: لم ألق أحدا يقطع في هذا الحديث يعني بشئ معين. من با تمام تلاشي كه داشتم، كسي را در ديدارهايم ملاقات نكردم كه بگويد مقصود پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را از اين حديث فهميده است. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 13، ص 182 من هيچ شبههاي ندارم كه اينها فهميدهاند؛ چون 12 خليفه، غير از مذهب شيعه اماميه، با هيچيك از مذاهب سني و ديگر مذاهب شيعه همخواني ندارد. زيدي مذهبها، تا آقا امام سجاد (عليه السلام) را قبول دارند و بعد از او هم حدود 138 امامشان آمده و رفته است. آقايان اسماعيليها هم تا امام صادق (عليه السلام) را بيشتر قبول ندارند. آقايان أهل سنت هم مشخص است. يعني اين حديث يكي از بهترين دلايل حقانيت مذهب شيعه اماميه است. آقاي إبن حجر عسقلاني به جاي اينكه بگويد اين حديث فقط با مذهب شيعه تطبيق دارد، ميگويد: فما رأيت أحدا وقع علي المقصود به. كسي از علماء أهل سنت را نيافتم كه مقصود پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را از اين حديث فهميده باشد. * * * * * * * آقاي كاشاني پيامبري كه براي هدايت مردم آمده است و نقش معلم را دارد، وقتي يك آموزگاري درسي را براي دانش آموزان مطرح ميكند و سؤالي را مطرح ميكند، قطعاً جوابش را هم به گونهاي به دانش آموزان ميفهماند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه ميفرمايد ائمه بعد از من 12 نفر هستند و بعد هم هيچ اشارهاي به أسماء آنها نميكند، كارش درست نيست. اگر اشارهاي به أسماء آنها دارد، سؤال من اين است كه آن ائمه اثنا عشري كه شيعه ادعا ميكند كه اول آنها آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و آخر آنها حضرت مهدي صاحب الزمان (عليه السلام) است، آيا قرائني از كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در منابع أهل سنت پيدا ميشود كه ما اين 12 نفر را تطبيق بدهيم بر اين ائمه دوازدهگانه شيعه يا نه؟ استاد حسيني قزويني در اين زمينه إن شاء ا... در يك جلسهاي مفصل خدمت بينندگان عزيز عرض خواهم كرد كه نام ائمه (عليهم السلام)، از أمير المؤمنين (عليه السلام) تا آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) در كتابهاي أهل سنت آمده است و هيچ شك و شبههاي در آن نيست. من فقط براي نمونه مطالبي را خدمت بينندگان عزيز مطرح ميكنم. در همين حديث، 2 سؤال مطرح ميشود: 1. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است كه خلفاء من 12 نفر هستند، آيا در همين حديث، قرائن و شواهدي هست كه با مذهب شيعه تطبيق كند؟ 2. آيا در منابع أهل سنت، نامي از ائمه اثنا عشر آمده است يا خير؟ نكته اول: اگر همين رواياتي كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است را ملاحظه بفرماييد، ميبينيد كه صراحت دارد: إن هذا الأمر لا ينقضي حتي يمضي فيهم إثنا عشر خليفة. اين دين پايدار است تا روزي كه 12 خليفه به خلافت برسند. صحيح مسلم لمسلم النيشابوري، ج 6، ص 3، ح 4598 اين كاملاً مشخص است كه اين 12 نفر، تا قيام قيامت با مردم هستند و اين فقط با مذهب شيعه همخواني دارد كه 11 نفر از آنها شهيد شدهاند و رفتهاند و يكي از آنها كه حضرت مهدي (أرواحنا فداه) است، در پشت پرده غيبت است و 128 نفر از علماء أهل سنت هم نام آن حضرت و ولادت آن حضرت را در كتابهايشان بيان كردهاند كه ما در بخش مهدويت، به صورت مفصل در اين زمينه براي بينندگان عزيز توضيح دادهايم. در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 3 آمده است: لا يزال أمر الناس ماضيا ما وليهم إثنا عشر رجلا. و در مسند أبو عوانة، جلد 4، صفحه 394، طبع حيدر آباد آمده است: لا يزال هذا الأمر عزيزا منيعا لا يضره من ناوأه حتي تقوم الساعة إلي اثني عشر خليفة كلهم من قريش. اينها نشان ميدهد كه اين 12 خليفه، با همه مظلوميتي كه بر آنها از سوي امت روا داشته ميشود، در كتب أهل سنت ذكر شدهاند. همچنين حديث شريف ثقلين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي و أنهما لن يفترقا. من 2 چيز گرانبها ميان شما به يادگار ميگذارم: كتاب خدا و أهل بيتم و اين 2 هرگز از هم جدا نميشوند. از آقايان أهل سنت ميپرسيم الآن كه 1431 سال از هجرت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميگذرد، امروز، عترتي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در جوار قرآن قرار داده و عِدْل و همسنگ قرآن است و فرموده است اين عترت از قرآن جدا نخواهد شد، شما به ما بگوييد اين عترتي كه بايد در كنار قرآن باشد و مايه هدايت أمت اسلامي باشد، كيست و يا چه كساني هستند؟ آيا غير از مذهب شيعه، با مذهب ديگري تطبيق ميكند؟ همچنين مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام) كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: لا يضره من فارقه او خالفه. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 96 ـ صحيح إبن حبان، ج 8، ص 230 اين كاملاً نشان ميدهد مظلوميتي كه بر أهل بيت (عليهم السلام) رفته است و آن أهل بيتي كه عِدْل قرآن است و بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، ظلمها و اذيتها و مهجوريتها بر آنها شده است، در همين حديثي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد، وجود دارد. در سنن إبن ماجه، جلد 2، صفحه 1366 در روايتي صحيح از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند: و إن أهل بيتي سيلقون بعدي بلاء و تشريدا و تطريدا. أهل بيت من بعد از من، گرفتار بلاء و دربهدري و كشتار و نابودي خواهند شد. اين واضح و روشن است كه جز با ائمه شيعه و أهل بيت (عليهم السلام) تطبيق ندارد. وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) خلفاء خود را به نقباء بني اسرائيل تشبيه ميكند و ميفرمايد: يكونون عدة نقباء موسي إثني عشر خليفة. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 398 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 4، ص 501 ـ مسند أبي يعلي، ج 9، ص 222 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 10، ص 158 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 16، ص 286 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج 3، ص 15 اين نشان ميدهد كه هيچ مذهبي از مذاهب اسلامي نميتواند مصداق اين روايت خلفائي اثنا عشر باشد. جالب اين است كه در بعضي از روايات آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: كلهم من بني هاشم. تمام آن 12 نفر جانشين از بني هاشم هستند. عبد الملك بن عمير از سماك بن حرب و جابر بن سمره نقل ميكند: كنت مع أبي عند النبي (صلي الله عليه و سلم) فسمعته يقول: بعدي إثنا عشر خليفة، ثم أخفي صوته، فقلت لأبي: ما الذي أخفي صوته؟ قال: قال: كلهم من بني هاشم. من با پدرم نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديم و شنيدم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: بعد از من 12 نفر جانشينم خواهند بود. سپس صداي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را نشنيدم و به پدرم گفتم: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) چه فرمود؟ من صدايش را نشنيدم. گفت: آقاي حضرت فرمود: تمام آن 12 جانشين من از بني هاشم هستند. ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج 2، ص 315 البته ما انتظار نداريم و بينندگان عزيز هم انتظار نداشته باشند كه همچنين روايتي كه با تار و پود فكري أمثال آقايان مسلم بن حجاج نيشابوري و محمد بن اسماعيل بخاري مخالف است، در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده باشد. همچنين آقاي احمد بن حنبل اين روايت را در مسند احمد خود نياورده است. چون آوردن اين روايت، يعني إمضاء نابودي مباني فكري و باورهاي ديني خودشان. نكته دوم: نكته ديگري كه در اينجا بايد بينندگان عزيز توجه داشته باشند، اين است كه آقاي خوارزمي كه از علماء بزرگ أهل سنت است و ذهبي درباره او ميگويد امام، در كتاب مقتل الحسين نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد كه وقتي به معراج رفته بودم، خداوند به من فرمود: أنظر إلي يمين العرش. فنظرت، فإذا علي و فاطمة و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و محمد المهدي بن الحسن كأنه كوكب دري بينهم و قال: يا محمد! هؤلاء حججي علي عبادي و هم أوصياؤك و المهدي منهم، الثائر من قاتل عترتك و عزتي و جلالي إنه المنتقم من أعدائي و الممد لأوليائي. به طرف راست عرش نگاه كن. ديدم كه نام علي و فاطمه و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و محمد المهدي بن الحسن نوشته شده است و ديدم كه نام محمد المهدي بن الحسن مانند ستارهاي درخشان در ميان آنها ميدرخشد. خداوند فرمود: اي محمد! اينها حجتهاي من بر بندگان من هستند و اينها أوصياء و جانشينان تو هستند و مهدي هم از اينهاست كه از قاتلين عترت تو انتقام خواهد گرفت. به عزت و جلالم سوگند! مهدي منتقم دشمنان من و محب أولياء من است. مقتل الحسين للخوارزمي، ص 95، ح 203 ـ فرائد السمطين للجويني، ج 2، ص 132، ح 431 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج 3، ص 380 ـ فصول المهمة لإبن صباغ المالكي، ص 232 پس اسامي ائمه (عليهم السلام) در كتابهاي أهل سنت آمده است. اگر آقايان به دنبال حجت و دليل هستند، اين اسامي در كتابهاي بزرگان أهل سنت آمده است. آقاي جويني كسي است كه ذهبي درباره او ميگويد: الإمام المحدث الأوحد. پيشوا و محدث و يگانه زمانه خود بود. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1505 * * * * * * * آقاي كاشاني اين حديثي كه شما فرموديد و به صراحت، نام اين 12 امام ذكر شده بود، طبعاً پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي اين روايت را فرمودند، صحابه هم ديدند و شنيدند. آيا در مسانيد تاريخي ما در جايي آمده است كه عكس العمل صحابه را در مقابل اين سخن بسيار گويا و صريح پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيان كرده باشد؟ استاد حسيني قزويني اتفاقاً در همان صحيح بخاري و صحيح مسلم و در كتابهاي ما مانند الأمالي شيخ صدوق (ره) و ديگر كتابها آمده است كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: خلفائي إثنا عشر. خلفاء من 12 نفر هستند. سر و صدا از مردم بلند شد. به طوري كه جابر بن سمره ميگويد: فقال كلمة صمنيها الناس. به قدري مردم سر و صدا كردند كه گويا من كر شدم و نتوانستم سخن پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را بشنوم. صحيح مسلم لمسلم النيشابوري، ج 6، ص 4، ح 4603 در مسند احمد آمده است كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: حتي يملك إثنا عشر، كلهم خلفاء من 12 نفر هستند، همهشان سپس: ثم لغط القوم و تكلموا فلم أفهم قوله بعد كلهم. مردم داد و بيداد و سر و صدا كردند و با هم سخن گفتند و من نفهميدم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بعد از كلمه «همهشان» چه فرمود. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 99 در روايت ديگري آمده است: فجعل الناس يقومون و يقعدون. وقتي مردم سخن پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را شنيدند، بلند شدند و نشستند تا اينكه صداي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به گوش مردم نرسد. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 99 در جاي ديگري هم آمده است: فكبر الناس و ضجوا. مردم تكبير گفتند و فرياد زدند. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 98 من از بينندگان عزيز تقاضا دارم كه دقت كنند! پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بحث خلافت بعد از خويش را مطرح ميكند و ميخواهد جانشينان بعد از خويش را معين كند، ولي مردم تكبير گفتند و داد و بيداد كردند تا صداي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به گوش مردم نرسد! آيا مگر خود قرآن نميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ اي كساني كه ايمان آوردهايد! صدايتان را بلندتر از صداي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قرار ندهيد. سوره حجرات / آيه 2 * * * * * * * آقاي كاشاني أهل سنت معتقدند كه كل صحابه عادل هستند. با توجه به اين آيهاي كه شما فرموديد و با توجه به شخصيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و آنچه كه ما شنيديم، طبعاً بايد صحابهاي كه به قول أهل سنت، همهشان عادل هستند و صحابهاي كه خدشهاي در هيچكدام از آنها نيست، طبعاً بايد سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بپذيرند. پس اينهمه سر و صدا براي چه بود؟ چه برنامهاي پشت اين قضيه بود كه صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با شنيدن اين قضيه، در حضور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) سر و صدا ميكنند؟ استاد حسيني قزويني نكته اول: آقاي مسلم و بخاري و احمد بن حنبل تلاش كردند أحاديثي را نقل كنند كه با مباني فكري خودشان تضاد نداشته باشد. لذا جمله: كلهم من قريش. را به كار بردند. ميبينيم كه جناب قندوزي حنفي در ينابيع المودة لذوي القربي، چاپ جديد، جلد 3، صفحه 290 ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: كلهم من بني هاشم. تمام جانشينان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از بني هاشم هستند. قطعاً سر و صدا براي كسي است كه دوست ندارد خلافت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به بني هاشم برسد و امامت و جانشيني بني هاشم را نميتوانستند تحمل كنند. همانهايي كه گفتند: لا تجتمع النبوة و الخلافة في بيت واحد. نبوت و خلافت در يكجا جمع نميشود. يعني اگر نبوت از بني هاشم است، خلافت بايد از جاي ديگري باشد. گرچه در شوراي 6 نفره، خود جناب عمر كه بنيانگزار اين قاعده اسلامي بود و گفت: امكانپذير نيست كه خلافت و نبوت در يكجا جمع نميشود. ولي حضرت علي (عليه السلام) را جزء شوراي 6 نفره معين كرد. جالب اين است كه إبن عباس اعتراض ميكند: يا علي! تو كه ميدانستي در اين شوراي 6 نفره، از همان اول در پشت پرده مسائلي بود كه نتيجهاش خلافت تو نشود، چرا به آنجا رفتي؟ حضرت علي (عليه السلام) فرمود: براي اينكه ثابت كنم حرف خليفه دوم باطل است كه گفت: «خلافت و نبوت در يكجا جمع نميشود». يعني خودش كلام خودش را نقض كرده است و ورود حضرت علي (عليه السلام) به شوراي 6 نفره و پذيرفتن دعوت خليفه به خاطر اين بود كه بر همه ثابت كند اين سخن خليفه دوم باطل و نادرست و ناصحيح است كه گفت: «خلافت و نبوت در يكجا جمع نميشود». نكته دوم: آقاي هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 5، صفحه 191 نقل ميكند از جابر: سر و صدا بلند شد و صداي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را نشنيدم و مردم ضجه ميزدند و تكبير ميگفتند: فالتفت خلفي فإذا أنا بعمر بن الخطاب. پشت سرم را نگاه كردم، ديدم كه عمر بن خطاب هم جزء اينهاست. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 13، ص 181 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 2، ص 256 يعني عمر بن خطاب جزء كساني بود كه سر و صدا ميكردند و تكبير ميگفتند و بلند ميشدند و مينشستند تا صداي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به مردم نرسد. نكته سوم: اينكه گفته شده است: ثم لغط القوم. مردم سر و صدا به راه انداختند. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 99 اين يادآور همان سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است كه به هنگام وصيتش در آخرين لحظات عمرش فرمود: أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي. در آنجا هم: لغط القوم. مردم داد و بيداد كردند و نگذاشتند سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به پايان برسد و : يردون عليه. فاختلفوا و كثر اللغط. صحيح البخاري لمحمد بن إسماعيل البخاري، ج 1 ص 37 ـ ج 5، ص 137 اين واضح و روشن است كه اين 2 قضيه با همديگر مرتبط است. * * * * * * * آقاي كاشاني آيا اين يك قضيهاي از پيش تعيين شده بود؟ چون ميدانند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه ميخواست بگويد و وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به اين مرحله از سخن ميرسد، گروهي كه از قبل هماهنگي كرده بودند، سر و صدا ميكنند. اين حديث قرطاس هم كه واقعاً دردآور است و به پيامبري كه امين وحي إلهي است، نسبتهاي ناروايي داده ميشود. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواست در آن قضيه نامهاي بنويسد، چه ميخواست بنويسد كه مردم اينگونه سر و صدا ايجاد كردند تا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن را ننويسد و نسبت هذيان دادن به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدهند؟ استاد حسيني قزويني شما نكته ظريفي را فرموديد. من از بينندگان عزيز، حتي از جوانان أهل سنت و وهابي تقاضا دارم كه توجه كنند؛ ما شما را دوست داريم، شما عزيزان و فرزندان ما هستيد. ما دوست نداريم كه فرداي قيامت، شما گرفتار غضب خدا باشيد و به خاطر جهل يا جهل مركب و قصور يا تقصير، فردا تأسف بخوريد. والله العلي الأعلي! هدف ما اتمام حجت است و هدف ما اين نيست كه يك جوان سني را شيعه كنيم يا يك وهابي را شيعه كنيم. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواست نامه بنويسد: أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي. چيزي بنويسم كه هرگز بعد از من گمراه نشويد. صحيح البخاري لمحمد بن إسماعيل البخاري، ج 1 ص 37 و ج 4، ص 31 و ج 5، ص 137 و ج 7، ص 9 و ج 8، ص 161 ـ صحيح مسلم لمسلم النيشابوري، ج 5 ص 75 و 76 من نميگويم كه كليني (ره)، علامه مجلسي (ره)، علامه حلي (ره)، شيخ طوسي (ره)، شيخ مفيد (ره) و شيخ صدوق (ره) گفتهاند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه ميخواست بنويسد. بلكه ميگويم بياييد كتابهاي معتبر شما أهل سنت را ببينيم كه چه گفتهاند و شارحين صحيح بخاري و صحيح مسلم چه گفتهاند. برويد كتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري آقاي إبن حجر عسقلاني و عمدة القاري شرح صحيح البخاري آقاي عيني و شرح صحيح مسلم آقاي نووي را ببينيد كه چه گفتهاند. همه شارحين از سفيان بن عيينه نقل كردهاند كه گفت: أراد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أن ينص علي اسامي الخلفاء بعده، حتي لا يقع بينهم الإختلاف. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميخواست در آن نامه، اسامي خلفاء بعد از خودش را بنويسد تا بعد از خودش، اختلافي در ميان أمت اسلامي نباشد. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 1، ص 186 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 2، ص 171 ـ شرح صحيح مسلم للنووي، ج 11، ص 90 چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميدانست عمده اختلافي كه بعد از او خواهد بود، اختلاف در بحث خلافت است. به تعبير آقاي شهرستاني: هيچ أمري به اندازه قضيه امامت، مورد كشت و كشتار و شمشيركشي واقع نشده است. آقاي قسطلاني هم در إرشاد الساري شرح صحيح البخاري، جلد 1، صفحه 207 ميگويد: أكتب لكم كتابا فيه النص علي الأئمة بعدي. ميخواهم چيزي بنويسم كه نام ائمه بعد از من در آن باشد. اينها سخن شيعه و علماء شيعه نيست، بلكه سخن علماء و بزرگان أهل سنت است. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : قرآن در چه زماني جمع شد؟ جزاي كسي كه قرآن را آتش بزند، چيست؟ اينكه ميگويند خليفه سوم، قرآن را از حذيفه و سايرين جمع كرد و بعضي ميگويند قرآنها را آتش زد يا جوشاند، آيا حقيقت دارد؟ جواب 1 : عقيده ما شيعيان بر اين است و بسياري از بزرگان أهل سنت هم بر اين عقيده هستند كه قرآن در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جمعآوري شد. إعجاز القرآن للعلامه للرافعي، ص 36 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 1، ص 60 اينكه ميگويند زيد بن حارثه بود و به دستور أبو بكر و عمر بود، همهاش در زمان بني أميه ساخته شده است و يك فضيلتتراشي براي آنها بيشتر نيست. در زمان عثمان هم قرآنهاي مختلفي بود و هر كدام از اينها به يك قرائتي بود و دستور داد تمام قرآنها را آوردند و آتش زدند و فقط يك قرآن را انتخاب كردند و در ميان مردم منتشر كردند. إن شاء ا... اگر فرصت شود، مفصل بحث خواهيم كرد و حدود 15 سؤال و جواب در اين زمينه بايد مطرح شود. * * * * * * * سؤال 2 : در شبكه ماهوارهاي المستقلة، علامه امين و آقاي سيد حسن حسيني از بحرين كه از بزرگان تشيع هستند و نظرشان بر ولايت است، علامه امين نظرش بر اين بود كه آن آيهاي كه حضرت علي (رضي الله عنه) مالك اشتر را به عنوان والي مصر انتخاب كرد، حضرت علي (رضي الله عنه) يك نامهاي به مالك اشتر نوشتند و آن آياتي كه ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ سوره نساء / آيه 59 اين آيات را مهمترين استدلال ميداند بر اينكه خود حضرت علي (رضي الله عنه) هم هيچوقت معتقد بر ولايت نبوده است و ولايت خودش را هيچوقت از خود قرآن به دست نياورده است و حتي اين دو بزرگوار معتقد بر اين بودند كه اگر تمام قرآن را زير و رو كنيم، يك دليل قرآني براي امامت كه باعث اينهمه اختلاف ميان مسلمانان شده است، به دست نميآيد. اگر حضرت علي (رضي الله عنه) خودش معتقد به امامت و ولايت بود، براي مالك اشتر مينوشت: فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ و إلي چرا فقط همان آيه قرآن را نوشته است؟ اين خودش دليل محكمي است كه امامت در اسلام وجود ندارد. اين نظريه برادران تشيع است كه اينقدر به آن رنگ ميدهند و موجب تشنج و بحرانهاي فكري و مذهبي در جامعه اسلامي شدهاند. نظر شما در اين مورد چيست؟ جواب 2 : يكي از اين دو نفري كه به آنجا آوردهاند، جناب آقاي سيد حسن حسيني از بحرين، از علماء وهابي هستند و ارتباطي با أهل سنت و شيعه ندارد. بنده خودم هم چند سال پيش با اين آقايان، 3 شب مناظره داشتم در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و نوار صوتي آن و متن آن به صورت عربي و فارسي موجود است و روي سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com است. ايشان از وهابيهاي بحرين است و ارتباطي به شيعه و سني ندارد. حتي ايشان در برابر أدلهاي كه بنده اقامه كردم مبني بر هجوم به خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) و ضرب و شتم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، نه تنها جوابي به من نداد، بلكه جز فحاشي و اهانت، چيز ديگري نداشتند. نفر دوم آقاي امين است كه از لبنان آمده و در چند شب قبل هم يكي از بزرگان و علماء شيعه از لبنان زنگ زد و رسماً اعلام كرد كه آقاي امين ارتباطي به شيعه ندارد و يك مزدور عربستان سعودي است و عمامه را براي تجارت بر سرش گذاشته است و هيچ شيعهاي در لبنان ايشان را به عنوان يك شيعه نميشناسند. حرفهايي را كه ايشان ميزند، بنده خودم گوش ميدهم و حرفهاي ايشان هيچ ارتباطي به شيعه ندارد. بنده هم در همينجا رسماً اعلام ميكنم و تمام دنيا بدانند كه جناب آقاي امين، با همه احترامي كه ما به ايشان داريم، به هيچوجه نظريههايش نظر شيعه نيست و افكارش را افكار 100٪ ضد شيعه ميدانيم. اگر شما ميخواهيد نظر شيعه را بدانيد، بايد نظر شيخ مفيد (ره)، شيخ صدوق (ره)، علامه حلي (ره)، شهيد اول (ره) و شهيد ثاني (ره) كه از ديار لبنان هستند و نظر امام خميني (ره)، حضرت آيت ا... العظمي سيستاني و حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) را ببينيد. اين مراجع عظام تقليد ما هستند كه نظرشان بيانگر نظر شيعه است. ديشب هم يك آقايي از لبنان زنگ زد و به آقاي امين گفت: شما صراحتاً بگو نظرت درباره غدير و حضرت مهدي (عليه السلام) چيست؟ اگر واقعاً به صراحت نظر شيعه را گفتي، ما ميدانيم كه تو شيعه هستي، وگرنه ما تو را به عنوان شيعه قبول نداريم. ايشان هم گفت: آنچه كه براي ما مهم است، وحدت ميان أمت اسلامي است. هر چه كه مخالف وحدت باشد، آيه يا روايت، همه را به دريا ميريزيم. اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) معتقد به خلافت نبود، دروغ است. أمير المؤمنين (عليه السلام) در جايجاي نهج البلاغه، بحث امامت خويش و ائمه أهل بيت (عليهم السلام) را مطرح كرده است و در زمان خلافتش هم وقتي در أمر خلافتش اختلاف شد، آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) مردم را سوگند داد به خداي عالم كه آيا روز غدير خم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيديد كه فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه» و تمام اين قضايا مطرح است. إن شاء ا... در زمينه امامت حضرت علي (عليه السلام) از زبان خود حضرت علي (عليه السلام) در منابع أهل سنت بحث خواهيم كرد. بيننده (ادامه بحث): ايشان اصطلاحات قرآني را بيان ميكردند و أحاديث مهم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را و نقل ديگران را بيان نميكردند. ما مسلمان هستيم، چه شيعه و چه سني، همهمان در زير يك سقفي زندگي ميكنيم به نام اسلام كه سندش قرآن است و بايد هر چيزي را از قرآن بياوريم. وقتي خود قرآن ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ سوره نساء / آيه 59 بايد رجوع دهيم به قرآن و سنتهاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ديگر نبايد اينقدر نبايد به آن پر و بال بدهيم. من واقعاً خودم هميشه برنامههاي شما عزيزان را و ديگر شبكههاي أهل سنت را نگاه ميكنم. جنابعالي كه گفتيد از لبنان زنگ زدند، شيخ محمد الساتر بودند كه گفتند: «شما اصلاً شيعه نيستي، اگر شيعه هستي، كجاي لبنان مينشيني تا من بيايم. گفت: من أهل شهرستان بعلبك هستم». ايشان گفتند كه من ذاتاً افتخار ميكنم به شيعه بودن خودم. ولي اين حقيقت اسلامي و قرآني است كه بايد بگويم تا چقدر در ميان هم تفرقه بياندازيم. وقتي كه قرآن ميفرمايد خداوند رضايت خودش را از صحابه اعلام ميكند، مسئله قرآن و بيان مسائل قرآني، مقطعي نيست؛ براي تمام ادوار تا انقراض عالم و تا روز قيامت پابرجاست؛ مانند نماز و روزه. وقتي خداوند اعلام رضايت از صحابه كرده، ديگر چيزي براي شبهه باقي نميماند. تا روز قيامت اين رضايت خداوند، شامل آنها شده است. مسئله ديگر اينكه چرا ما بايد تكيه كنيم بر سر اين مسائل. خود كتاب نهج البلاغه كه نزد أهل تشيع واقعاً مقدس است و ما هم به آن احترام ميگذاريم، خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرموده است بعد از من 12 امام ميآيند، 4 نفر از آن اماماني كه آمدهاند، خلفاء راشدين بودند. بعد از آنها هم شما اگر حساب كنيد، اين 12 امام به نظر أهل تشيع چند نفرشان خلافت كردند؟ خود حضرت علي خلافت كرده، امام حسن 6 ، 7 ماه خلافت كرده است و ديگر تمام شد. اگر اينطوري باشد، خود سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تحقق پيدا نكرده است. ولي 4 نفرشان، همين خلفاء راشدين بودند. جواب: پس آن 8 نفر ديگر چه كساني بودند؟ بيننده: اين را بايد حاج آقا جواب بدهند كه آن 8 نفر چه كساني بودند؟ ما در قرآن يك سوره داريم به نام شوري: وَ أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ سوره شوري / آيه 38 اسلام براي مسئله مشاورت و شورا، احترام خاصي دارد و يك سوره به نام شوري گذاشته است. آن وقتي كه صحابه آمدهاند بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، مسئله انتخاب و جانشيني پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را گذاشتند، دستور قرآني و شورا بوده است، نه انتصابي. اسلام هيچ وقت، در هيچ زماني، هيچ كسي را به صورت انتصابي قبول نداشته و نخواهد داشت. در قضيه آتش زدن خانه فاطمه (رضي الله عنها) به دست خليفه دومِ اسلام، ميخواستم اين را بگويم كه الآن كتابي در دست دارم به نام بازسازي باورهاي مسائل مورد اختلاف شيعه و سني و در آن نوشته است: نخستين كسي كه به جعل اين داستان پرداخت، ابراهيم بن سيار نظّام، رئيس فرقه نظّاميه بود. چنانچه أبو الفتوح شهرستاني در كتاب خود الملل و النحل ميگويد. يعني چيزي به نام آتش زدن خانه فاطمه نبوده است. فقط اين ابراهيم بن سيار نظام كه خودش يك يهودي بود، اولين بار آمد براي اينكه اختلاف را وارونه و بيشتر كند، اين نظريه را به شيعيان و پيروان علي داد و تا امروز دودش به چشم همه رفته است. جواب: أولاً: أمر امامت، أمر الناس نيست، بلكه أمر الله است. خداوند در قرآن صراحت دارد: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا اي ابراهيم! من تو را براي امامت مردم انتخاب ميكنم. سوره بقره / آيه 124 يعني جعل امامت، أمر الله است و كارش به دست خداوند است، نه به دست مردم. حضرت موسي (عليه السلام) وقتي ميخواهد حضرت هارون (عليه السلام) را جانشين خود كند، نميگويد: إني جعلت هارون خليفة بلكه ميفرمايد: وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي / هَارُونَ أَخِي خدايا! هارون را كه از أهل من است، جانشين من قرار بده. سوره طه / آيه 29 ـ 30 خداوند هم ميفرمايد: قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَي سوره طه / آيه 36 خداوند نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ اي پيامبر! أمر امامت علي را براي مردم بيان كن و اگر اين كار را نكني، رسالت ناتمام است. سوره مائده / آيه 67 ثانياً: برادر عزيزم! شما برو كتاب تفسير المنار محمد رشيد رضا و تفسير الدر المنثور سيوطي، ذيل همين آيه را ببينيد كه از عبد الله بن مسعود نقل ميكنند: كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ "أن عليا مولي المؤمنين" وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 2، ص 298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج 2، ص 60 همچنين آقاي آلوسي در تفسير روح المعاني، جلد 6، صفحه 193 نقل ميكند از عبد الله بن مسعود و ميگويد: كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ "أن عليا ولي المؤمنين" وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ». قرآن به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد كه به مردم برسان. يعني إبلاغ از ناحيه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. أمر امامت به يد الله است، نه به يد الناس. اين آيه: وَ أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ سوره شوري / آيه 38 در مسائلي است كه مربوط به جنگ و زراعت و اقتصاد و اينگونه مسائل است. ثالثاً: شما كه اينچنين به نَظّام الدين سياري جسارت ميكنيد، من خيلي تعجب ميكنم كه شما ميگوييد ايشان يهودي بوده است كه اين قضيه را نقل كرده است!!! شما برويد تاريخ بغداد آقاي خطيب بغدادي، جلد 6، صفحه 94 را ببينيد و إكمال الكمال إبن ماكولا، جلد 7، صفحه 357 را ببينيد كه از ايشان اينگونه تعبير ميكنند: أحد فرسان أهل النظر و الكلام. يكي از شيران شخصيتهاي أهل نظر و كلام است. آقاي شهرستاني از ايشان نقل ميكند: إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتي ألقت الجنين من بطنها. در روز بيعت، عمر آنچنان بر شكم فاطمه زد كه جنينش سقط شد. الملل و النحل للشهرستاني، ج 1، ص 57، چاپ دار المعرفة بيروت اين چيزي نيست كه شيعه نقل كرده باشد. نَظّام، نه شيعه است و نه يهودي؛ بلكه از علماء بزرگ أهل سنت و از معتزله است. رابعاً: بر فرض كه اين دروغ باشد و آقاي نظام هم يهودي است، شما برو كتاب آقاي إبن أبي شيبة (متوفاي 239 هجري) المصنف، جلد 8، صفحه 572 را ببين كه نقل ميكند از يكي از صحابه به نام أسلم، غلام خود آقاي خليفه دوم كه ميگويد: و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت. آقاي عمر آمد قسم خورد به خداوند كه اين خانه را آتش ميزنم. اين روايت كه براي نظام نيست. روايت هم كاملاً صحيح است و هيچ مشكل سندي ندارد. آقاي بلاذري (متوفاي 270 هجري) كه معاصر آقاي بخاري (متوفاي 256 هجري) و مسلم (متوفاي 261 هجري) بوده، از إبن عون (كه درباره او ميگويند: له صحبة) نقل ميكند: فجاء عمر و معه فتيلة، فتلقته فاطمة علي الباب، فقالت فاطمة: يابن الخطاب! بابي؟! قال: نعم و ذلك أقوي فيما جاء به أبوك. عمر آمد در حاليكه مواد آتشزا در دستش بود و با فاطمه در جلوي درب خانه روبهرو شد و فاطمه به او گفت: اي پسر خطاب! آمدهاي خانه مرا به آتش بكشي؟ عمر گفت: بله، براي بقاء دين پدرت اين كار را ميكنم. أنساب الأشراف للبلاذري، ج 1، ص 581 من در همان مناظرهاي كه در شبكه المستقلة داشتم، تكتك اين روايات را بررسي كردم و گفتم كه در سندش، آقاي مدائني هست كه آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 10، صفحه 401 در مورد او ميگويد: «ثقة ثقة ثقة» و آقاي مسلمة بن محارب هست كه آقاي إبن حبان او را در الثقات، جلد 7، صفحه 490 او را توثيق كرده است و آقاي سليمان بن تيمي هست كه آقاي مزي در تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جلد 4، صفحه 176 ميگويد إبن حنبل و اين معين و نسائي او را توثيق كردهاند و آقاي عبد الله بن عون هست كه در الطبقات الكبري محمد بن سعد، جلد 7، صفحه 198 بعضيها ميگويند جزء صحابه است. اين روايت كاملاً صحيح است و هيچ مشكلي ندارد. آقاي طبري هم از زياد بن كليب از خود عمر بن خطاب نقل ميكند: و الله! لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلي البيعة. به خدا قسم! يا خانه را به آتش ميكشم، يا بايد بياييد بيعت كنيد. تاريخ الطبري، ج 2، ص 443 اينها ارتباطي به نظام ندارد كه شما ميگوييد قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و هجوم به خانه ايشان، فقط مربوط است به آقاي نظام كه يهودي بوده است. خامساً: مضافاً كه اگر به كتابهاي خودتان نگاه كنيد، ميبينيد كه بزرگان شما هم شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را نقل كردهاند. آقاي جويني در فرائد السمطين، جلد 2، صفحه 36 شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را نقل ميكند. آقاي جويني كسي است كه آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 4، صفحه 1505 صراحت دارد: الإمام المحدث الأوحد. اينها چه ارتباطي به آقاي نظام دارد؟! نكته: مقداري برويد مطالعه كنيد تا به اين شكل بيگدار به آب نزنيد. ما اعلام ميكنيم كه به أهل سنت اهانت نميكنيم و توهين به أهل سنت را گناه نابخشودني ميدانيم و آن شبكههايي كه به أهل سنت و خلفاء اهانت ميكنند، ما از آن شبكهها بيزار هستيم و آقايان مراجع عظام تقليد هم بيزار هستند و من اين را با صراحت اعلام ميكنم كه هر شبكهاي، حتي اگر شبكه جهاني ولايت هم روزي به خلفاء اهانت و ناسزاگويي كند و آن را ترويج دهد و به أهل سنت اهانت كند، آقايان مراجع عظام تقليد با هيچكسي رو دربايستي ندارند و از شبكه جهاني ولايت هم تبرّي خواهند جست. من هم رسماً اعلام ميكنم به اين عزيزان و برادرانمان در شبكههاي شيعي كه هرگونه اهانت به أهل سنت و خلفاء، امروز در حقيقت، شيعه را در آماج گلولههاي وهابي قرار دادن است. از آقاي عبد المالك ريگي كه چندي پيش به جزاي عملش رسيد، سؤال كرده بودند: شما چه ميكنيد كه اين جوان سني و وهابي را شست و شوي مغزي ميدهيد و به اين مرحله ميرسند كه مواد منفجره را با كمربند انفجاري به خودشان ميبندند و خودشان و دهها نفر ديگر را به خاك و خون ميكشند؟ بينندگان عزيز! برادران عزيز شبكههاي شيعي! ميدانيد عبد المالك چه گفته بود؟ گفته بود: ما كار علمي و عقيدتي روي اينها نميكنيم. ما اين جوانان را ميآوريم و چند تا نوار از علماء شيعه را كه به أهل سنت فحش ميدهند و به خلفاء ناسزا ميگويند، به آنها نشان ميدهيم و وقتي ميشنوند كه يك عالم شيعي به خلفاء و أهل سنت فحش ميدهد، يك پارچه آتش ميشوند و سر از پا نميشناسند. برادران عزيزي كه در شبكههاي ديگر نشستهايد! برادراني كه بالاي منابر ميرويد! برادراني كه به نام حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جلسه ميگيريد و با اهانت به أهل سنت و خلفاء، دل خوش كردهايد و تصور ميكنيد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) راضي است! من از 3 تن از مراجع عظام تقليد كه الآن در قيد حيات هستند، سؤال كردم: نظر شما چيست نسبت به آن دسته از روحانيوني كه بالاي منبر ميروند و به أهل سنت اهانت ميكنند و به خلفاء ناسزا ميگويند يا به نام حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، جلسه ميگيرند و ناسزا ميگويند؟ فرمودند: به نظر من، ائمه (عليهم السلام) به اين كار راضي نيستند. اگر ما مقلد اين مراجع عظام تقليد هستيم، بايد رعايت كنيم. آن آقاياني كه ميگويد حضرت آيت ا... العظمي سيستاني اجازه داده است كه چنين و چنان كنيم، بدانند كه حضرت آيت ا... العظمي سيستاني شعارش اين است: لا تقولوا إخواننا أهل السنة، بل قولوا انفسنا أهل السنة! نگوييد برادران أهل سنت ما، بلكه بگوييد عزيزان أهل سنت ما! شما موضعگيري حضرت آيت ا... العظمي سيستاني را نسبت به أهل سنت نگاه كنيد و اينطور خودتان را به دروغ، وابسته به بعضي از مراجع عظام تقليد نشان ندهيد. من چند روز قبل به مسئولين يكي از شبكهها زنگ زدم و گفتم: برادر عزيزم! شما با اين تنديها! ريگيپروري ميكنيد. كار شما با اين اهانتها و توهينها و ناسزاها، پروروش دادن ريگيهاست. لذا، عزيزان أهل سنت بدانند كه ما نه تنها نظر خودمان را عرض ميكنيم، بلكه نظر مراجع عظام تقليد را اعلام ميكنيم و اگر نياز باشد، نظر آقايان مراجع عظام تقليد را به صورت مكتوب ميآوريم و اعلام ميكنيم كه اهانت به أهل سنت را خلاف شرع ميدانند و ناسزاگويي به خلفاء را گناه و معصيت ميدانند و مراجع عظام تقليد، روحانيوني كه به مناطق أهل سنت ميروند را توصيه ميكنند كه مقداري مراقب صحبتهاي خودشان باشند. * * * * * * * سؤال 3 : 1. اين شبكه ظلمت مطلبي را مطرح كردند كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در نامه 6 نهج البلاغه فرمودهاند: همانهايي با من بيعت كردند كه با خليفه اول و خليفه دوم بيعت كردند و شورا، حق مهاجرين و انصار است. البته آنها اشارهاي نكردند كه اين مطالب درباره نامهاي است كه آن حضرت به معاويه نوشتند. لطفاً در اين مورد توضيح بفرماييد. 2. يكي ديگر از شبكههايي كه شمشير را عليه شيعه از رو بسته است، أخيراً عنوان كرده است كه اعتقاد به آيه: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ سوره مائده / آيه 55 و اينكه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در حال نماز صدقه دادند، خرافات است. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. جواب 3 : من هم برنامههاي اين شبكه را نگاه ميكردم و به قدري اعصابم خُرد شد كه تلويزيون را بستم. به قدري اين گوينده عبارات تند و غير مؤدب به كار ميبرد كه من حوصله ادامه دادن به صحبتهاي او را نداشتم! إن شاء ا... قول ميدهم به بينندگان عزيز كه إن شاء ا... در جلسات آينده، اين بحث را خواهيم كرد كه واقعاً أمير المؤمنين (عليه السلام) كه در نامه 6 نهج البلاغه ميفرمايد: إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه. با من بيعت كردند همان كساني كه با أبو بكر و عمر و عثمان بيعت كردند. آيا خلافت أبو بكر و عمر و عثمان را مشروع ميداند؟ يا نامهاي به معاويه است و از اين باب است: وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ سوره نحل / آيه 125 يك جواب كوتاهي هم بگويم كه آقاي خوارزمي كه از بزرگان أهل سنت و أخطب الخواطب است و ذهبي هم از او به امام تعبير ميكند، ميگويد: كتب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام قبل نهضته إلي صفين إلي معاوية لأخذ الحجة عليه. أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) قبل از آغاز جنگ صفين، براي اتمام حجت بر معاويه، نامهاي به او مينويسد. أما بعد: إنه لزمتك بيعتي بالمدينة و أنت بالشام، لأنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان علي ما بويعوا عليه. اي معاويه! بيعت من بر گردن تو لازم و ضروري است، با اينكه تو در شام هستي... . المناقب الخوارزمي، ص 202 بعد از قضيه قتل عمر، مردم آمدند إصرار كردند: ما ميخواهيم با تو [علي] بيعت كنيم به شرط عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و سيره شيخين. ولي علي بن أبي طالب (عليه السلام) زير بار نرفت و فرمود: من حاضر نيستم به سيره شيخين عمل كنم. چون شايد سيره شيخين، سيره نادرستي باشد. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 75 ـ تاريخ الطبري، ج 3، ص 301 در خود صحيح بخاري خود أمير المؤمنين (عليه السلام) خطاب به أبو بكر ميفرمايد: و لكنك إستبددت علينا بالأمر. تو در أمر خلافت در حق ما استبداد كردي. صحيح البخاري لمحمد بن إسماعيل البخاري، ج 5، ص 83، ح 4241، كتاب المغازي، باب غزوة خبير ـ صحيح مسلم لمسلم النيشابوري، ج 5، ص 154، ح 4471، كتاب الجهاد، باب قول النبي (صلي الله عليه و سلم) لا نورث معناي استبداد چيست؟ آيا به معناي خدمت كردن و دسته گل آوردن است؟ حتي در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است: حتي فاضت عينا أبي بكر. چشمان أبو بكر از سخن علي گريان شد. همچنين أمير المؤمنين (عليه السلام) به أبو بكر ميفرمايد كه به خانه من بيا، ولي كسي را با خودت نياور: كراهية لمحضر عمر. من دوست ندارم حتي با عمر هممجلس بشوم. اين مسائل در كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است. 2. آقاي عرعور كه ناصبي و بدتر از منافق است و جز فحاشي به شيعه و اهانتهاي ركيك و ناموسي به شيعه چيز ديگري نميداند را در آن شبكه آوردهاند و او هم اين مطالب را ميگويد. ايشان در برابر يك شيعهاي كه استدلال ميكند، ميگويد: «اين قضيه انگشتر دادن حضرت علي (عليه السلام) به سائل در حال نماز، از خرافات است». اين روايت در كتابهاي معتبر أهل سنت، از خود آقا علي بن أبي طالب (عليه السلام) نقل شده است. معرفة علوم الحديث للحاكم النيشابوري، ص 102 ـ المناقب للخوارزمي، ص 266 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج 7، ص 394 از عمار بن ياسر هم اين روايت نقل شده است. المعجم الأوسط للطبراني، ج 6، ص 218 از سلمة بن كهيل، صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم نقل شده است. الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 2، ص 293 ـ تفسير إبن كثير، ج 2، ص 73 همچنين از مجاهد و سُدْي و عتبة بن حكيم از أبو جعفر امام باقر (عليه السلام) نقل شده است. الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 2، ص 293 مفسران بزرگ أهل سنت هم اين روايت را نقل كردهاند. تفسير الطبري، ج 6، ص 389 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 2، ص 293 ـ تفسير القرطبي، ج 6، ص 221 ـ زاد المسير لإبن الجوزي، ج 2، ص 292 ـ تفسير إبن كثير، ج 2، ص 72 جالب اين است كه آقاي آلوسي وهابي ضد شيعه كه حتي از علماء شيعه ـ عذر ميخواهم ـ به عنوان كَلْب تعبير ميكند، در كتاب تفسيري روح المعاني، جلد 6، صفحه 167 صراحتاً ميگويد: و غالب الأخباريين علي أن هذه الأيه نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه. غالب اخباريين و محدثين بر اين عقيده هستند كه اين روايت در حق علي نازل شده است. در جلد 6، صفحه 186 هم ميگويد: و الآية عند معظم المحدثين نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه. اين آيه در نزد اكثر محدثين ما اين است كه در حق علي نازل شده است. جالب اين است كه آقاي تفتازاني در شرح المقاصد، جلد 2، صفحه 288 نقل ميكند: نزلت باتفاق المفسرين في علي بن أبي طالب رضي الله عنه حين أعطي السائل خاتمه و هو راكع في صلاته. و در كتاب المواقف آقاي إيجي، جلد 3، صفحه 614 آمده است: و قد أجمع أئمة التفسير علي أن المراد بـ«الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ» إلي قوله تعالي: «وَ هُمْ رَاكِعُونَ» علي، فإنه كان في الصلاة راكعاً، فسأله سائل، فأعطاه خاتمه فنزلت الآية. إجماع ائمه تفسير است بر اينكه مراد از آيه 55 سوره مائده، علي است كه در حال ركوع، انگشتر به سائل داد و اين آيه نازل شد. شرح المواقف للقاضى الجرجانى، ج 8، ص 360 تمام اين آقايان، تفتازاني و ايجي و قاضي جرجاني به صراحت اين قضيه را از خواجه نصير الدين طوسي (ره) نقل كردهاند و آن را ردّ نكردهاند. * * * * * * * سؤال 4 : اين شبكه أهل سنت [شبكه نور] كه ما نگاه ميكنيم، آيا گناه دارد يا خير؟ جواب 4 : اگر كسي اين توانايي علمي را دارد كه اين سخنان ضد شيعي و ضد قرآني و ضد سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در روحيهاش أثر نميگذارد، ديدن اين شبكه اشكالي ندارد. ولي اگر كسي همچنين توانايي را ندارد و اعتقادات شيعياش قوي نيست، نبايد نگاه كند. چه بسا بعضي از مطالب خلافي كه در آنجا نقل ميكنند، در او تأثير ميگذارد. چون بعضاً اين آقايان ميآيند سراب را نشان ميدهند و مخاطب تصور ميكند كه آب است. براي همچنين افرادي، قطعاً نگاه كردن به همچنين شبكهاي خلاف شرع است. * * * * * * * سؤال 4 : 1. در مورد روايتي كه ميگويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: اولين كسي كه از أهل بيت من به من ملحق ميشود، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. اين روايت چطور با شهادت حضرت محسن (عليه السلام) همخواني دارد؟ 2. حديثي كه در بحار الأنوار است كه ميگويند: امام علي (عليه السلام) با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أم المؤمنين عايشه در زير يك پتو بودند. آيا صحت دارد؟ 3. در شبكه ظلمت حديثي را آوردند كه امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: نعم الصديق، نعم الصديق، نعم الصديق. قضيه اين چيست؟ آيا صحت دارد؟ 4. چرا با شبكه ظلمت مناظره نميگذاريد؟ جواب 4 : 1. حضرت محسن (عليه السلام) جزء أهل بيت (عليهم السلام) نيست. أهل بيت (عليهم السلام) آن خمسه طيبه [پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام)] هستند. حتي حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) هم جزء أهل بيت (عليهم السلام) نيست. 2. خير، اين حديث از دروغهاي بني أميه است. ما اين را مفصل جواب دادهايم و ردّ كردهايم. اين روايت در منابع أهل سنت آمده است، نه در منابع شيعه. اگر هم در منابع شيعه باشد، روايات ضعيف و جعلي هستند. اينگونه روايات دروغ است و نه با غيرت و عصمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميسازد و نه با عصمت آقا أمير المؤمنين (عليه السلام). 3. خير، اين روايت هم به هيچوجه صحيح نيست و جعلي و ضعيف است. اين روايت به هيچوجه در منابع شيعه هم نيامده است. اين را اين آقايان نقل كردهاند و إبن أبي الحديد معتزلي نقل كرده است و ما اين را مفصل جواب دادهايم. اين روايت در تاريخ مدينة دمشق آقاي إبن عساكر، جلد 5 صفحه 455 و جلد 54 ، صفحه 283 آمده است. اگر در بعضي از كتابهاي شيعه آمده است، به نقل از كتابهاي أهل سنت آمده است و ردّ كردهاند. اين آقايان ميآيند نقل را ميگيرند و ردّ را نقل نميكنند. 4. ما بارها گفتهايم و از آنها دعوت كردهايم، ولي آنها استقبال نكردهاند. * * * * * * * سؤال 5 : آقاياني كه ميگويند وهابيت وهابيت، كسي كه پيامبر را با نام زيبا صدا كند و ـ نعوذ بالله ـ به زنش توهين نكند و به علي توهين نكند كه ـ نعوذ بالله ـ در خانهاش خوابيده و زنش را شكسته و امام حسين را زير پاي دار و دسته بني أميه له نكرده است، اگر اين آقايان وهابيت هستند، واقعاً من هم وهابي هستم. اين حرفها چيست؟ اين چرنديات چيست كه ميگوييد شبكه ظلمت؟ همه شبكهها محترم هستند براي خودشان! اين شبكه أهل بيت براي كيست؟ كسي بگويد ـ نعوذ بالله ـ به اين شبكه توهين كند، خوشتان ميآيد؟ نور، از نور قرآن آمده است. واقعاً نبايد در مملكت ما از اين حرفها بزنند. از آقاي قزويني گلايه دارم. به گفته تاريخ عمومي ايران، 14٪ سني هستند. ولي ايشان گفتند كه اين سنيها 2 ميليون نفر هستند؛ اين درست نيست. ما كاري به شيعه و سني نداريم؛ ما همه برادر هستيم؛ اين حرفها در ايران خوب نيست. جواب 5 : حضرتعالي ميفرماييد كه من گفتهام مجموع أهل سنت در ايران 2 ميليون نفر هستند، اگر مدركي براي من آورديد كه در برنامهها و سخنرانيهاي كه داشتهام، گفته باشم أهل سنت ايران 2 ميليون نفر هستند، هر چقدر بخواهيد به شما جايزه ميدهم. ولي اگر دروغ بود، بايد مردانه بگوييد كه من به قزويني بهتان بستم. بيننده (ادامه بحث): وقتي شبكه سلام از شما سؤال كردند، گفتيد كه حنبليها اينقدر جمعيت دارند و مالكيها اينقدر جمعيت دارند و گفتيد نزديك به 2 ميليون نفر و اندي جمعيت دارند. جواب: نوار شبكه سلام موجود است و پياده شدهاش هم در سايت موجود است. بيننده (ادامه بحث): من نوارش را ندارم. خودم نوشتهام و الآن هم پيدا كردم و زنگ زدم. جواب: اصلاً همچنين چيزي را بنده در عمرم نگفتهام كه أهل سنت در ايران مجموعاً 2 ميليون نفر هستند. آماري در آنجا عرض كردم و گفتم كه مثلاً در استان سيستان و بلوچستان چند نفر هستند و در استان كردستان چند نفر هستند و در استان خراسان چند نفر هستند و آمار را عرض كردم و نوارش هم موجود است و متن اين نوار هم در سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com موجود است و صداي من الآن موجود است. نبايد پشت سر آدم زنده إفتراء بست. من عرض كردم كه قريب 10٪ مردم ايران أهل سنت هستند. در همانجا هم گفتم كه حدود 7 ميليون و اندي در ايران سني هستند. شما فكرتان در جايي ديگر بوده است و به جاي عدد 7، عدد 2 را نوشتهايد. شما نبايد اينطور بيگدار، جلوي ميليونها انسان إفتراء ببنديد. اين زيبنده بزرگواري مانند حضرتعالي نيست. * * * * * * * سؤال 6 : من از امام باقر (عليه السلام) چند روايت ميخوانم. 1. درباره بيعت حضرت علي (عليه السلام)، حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: و بيعة أبو بكر كما ... فبيعة عثمان فبيعة، إن ذلك في بيتي ثم ... . با أبو بكر بيعت كردم، همانگونه كه شما بيعت كرديد و با عمر بيعت كردم، همانگونه كه شما بيعت كرديد و در بيعت با او وفادار بودم و با عثمان بيعت كردند و من هم با او بيعت كردم. مستدرك نهج البلاغه، شيخ كاشف الغطاء، چاپ لبنان، ص 119 و 120 2. امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: و لست بمنكر فضل أبي بكر و ... ؟ اين روايت هم در كشف الغمة إربلي، ج 3، ص 78 آمده است. 3. آيه قرآن كه ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ سوره مائده / آيه 54 سؤال من اين است كساني كه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مرتدّ شدند، خداوند خيلي زود قومي را ميآورد، آن قوم چه كساني بودند كه بعد از 25 سال كه آنها حكومت كردند و نوبت علي شد؟ آيا اگر أبو بكر ـ نعوذ بالله ـ ظالم يا كافر بود، ميآمد خليفه اسلام به دست بگيرد كه براي مسلمانان سرافراز بودند و چند كشورها را گرفتند مانند حضرت عمر كه شما برادران شيعه ميگوييد اصلاً به ايران نيامده، وقتي حضرت عمر به ايران آمد و ... . من دوست دارم همين الآن جواب مرا بدهيد. جواب 6 : شما كتاب صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، كتاب الجهاد، باب الفيء را بخوانيد كه از قول خود جناب عمر بن خطاب نقل ميكند كه به حضرت علي (عليه السلام) و عباس گفت: فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا ... . وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، أبو بكر گفت: من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هستم و شما دو نفر [علي و عباس] عقيدهتان درباره او اين بود كه او دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن بود و وقتي أبو بكر از دنيا رفت، من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و جانشين أبو بكر شدم و شما دو نفر عقيدهتان درباره من اين بود كه من دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن هستم. در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82 و صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154 صراحت دارد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) تا 6 ماه بيعت نكرد: و لم يكن يبايع تلك الأشهر. اين نظريه آقايان أهل سنت است. اگر واقعاً حضرت علي (عليه السلام) خلافت أبو بكر را مشروع و صحيح ميدانست، در اين 6 ماه چرا بيعت نكرد؟ يا بايد بگوييد كه ـ نستجير بالله ـ حضرت علي (عليه السلام) مقصر بوده و كار خلاف كرده است، كه خودتان هم اين را قبول نداريد و حضرت علي (عليه السلام) را جزء عشره مبشره ميدانيد و اگر بگوييد كه حضرت علي (عليه السلام) خلافت أبو بكر را قبول نداشته است، همانطور كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم به هيچوجه بيعت نكرد و با حالت غضب از دنيا رفت. شما رفتهايد عبارتي را از كتاب كشف الغمة به غلط ميخوانيد و اين روايات خودتان را رها كردهايد. شما رفتهايد از كتابهاي دست سوم و چهارم، روايات ضعيف ميآوريد. ما وقتي حرف ميزنيم، بررسي ميكنيم و از صحيح بخاري و صحيح مسلم روايت ميآوريم و جلد و صفحه و شماره حديث را ميگوييم و اگر از كتابهاي ديگر ميآوريم، بررسي سندي ميكنيم و ميگوييم كه اين روايت از ديدگاه آقايان أهل سنت، صحيح يا ضعيف است و تمام اين قضايا را مطرح ميكنيم. شما اگر راست ميگوييد، يك روايت از كتابهاي شيعه بياوريد و بررسي سندي بكنيد و مثلاً بگوييد در كتاب الكافي فلان روايت هست و كليني (ره)، علامه مجلسي (ره)، علامه حلي (ره) و شيخ طوسي (ره) هم گفتهاند روايت صحيح است. وگرنه هر روايتي را آوردن و نقل كردن، كار هر نقالي است و ارزشي ندارد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||