* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 بهمن 1389 | تعداد بازديد: 2885 | |
مهدويت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: مهدويت شبكه جهاني ولايت : 24 / 11 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني آيا در كتب أهل سنت، آيهاي از قرآن وجود دارد كه در تفسيرش گفته باشند اين آيه در شأن حضرت مهدي (عليه السلام) نازل شده است؟ استاد حسيني قزويني يكي از اساسيترين اختلافات ميان شيعه و أهل سنت و وهابيت، بحث مهدويت است. إن شاء الله اگر فرصت شد، بحث مهدويت نوعي و مهدويت شخصي را مطرح خواهم كرد. حتي وهابيت هم اصل مهدويت را منكر نيستند، مگر چند نفر كه در طول تاريخ بودند و منكر مهدويت بودند و خود آقايان أهل سنت و وهابيت هم به آنها پاسخهاي محكم و دندانشكني دادند. اصل مهدويت اصل قطعي و مسلّم ميان مذاهب اسلامي است. ولي اينكه آيا اين مهدويت، مهدويت نوعي است يا مهدويت شخصي، اختلاف ميان ما و أهل سنت و وهابيت است. اما در رابطه با آيه قرآن، در نرم افزار شميم نرگس كه دوستانمان در مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به اشراف ما توليد كردند، حدود 250 آيه از قرآن را ما سند ذكر كردهايم كه در شأن حضرت مهدي (عليه السلام) نازل شده است و توسط نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) تفسير و تأويل شده است بر وجود مقدس امام زمان (عليه السلام). از جمله اين آيات، آيه 33 سوره توبه و آيه 9 سوره صف است: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بشارت ميدهد كه دين اسلام، دين جهاني خواهد بود. اين سؤال براي همه پيش ميآيد كه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، دين اسلام از جزيرة العرب بيرون نرفت، پس اين آيه چه ميشود؟ آقاي سدي از بزرگان أهل سنت ميگويد: ذاك عند خروج المهدي، لا يبقي أحد إلا دخل في الاسلام أو أدي الخراج. اينكه دين اسلام بر تمام اديان غالب ميشود، هنگام ظهور مهدي است. أحدي در كره زمين نميماند، مگر اينكه وارد اسلام ميشود يا جزيه ميدهد. تفسير الرازي، ج 16، ص 40 ـ تفسير القرطبي، ج 8، ص 121 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج 5، ص 34 ـ زاد المسير لإبن الجوزي، ج 3، ص 290 ـ تفسير الثعلبي، ج 5، ص 35 ـ تفسير مجمع البيان للشيخ الطبرسي، ج 5، ص 45 همچنين در كتابهاي ديگري مانند تفسير روح المعاني آقاي آلوسي وهابي آمده است: وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ سوره أنفال / آيه 39 و سيتحقق مضمونها إذا ظهر المهدي، فإنه لا يبقي علي ظهر الأرض مشرك أصلا. مضمون اين آيه در زمان ظهور مهدي محقق ميشود و در آن زمان، هيچ مشركي در كره زمين نميماند. تفسير الآلوسي، ج 9، ص 207 * * * * * * * آقاي محسني تعداد رواياتي كه در كتابهاي شيعه و سني در رابطه با حضرت مهدي (عليه السلام) آمده است، چقدر است؟ آيا به حد تواتر رسيده است؟ استاد حسيني قزويني تعداد تأليفاتي كه ما توانستيم تا سال 1384 جمع آوري كنيم، 1145 عنوان كتاب در شيعه و سني در رابطه با حضرت مهدي (عليه السلام) نوشته شده است. بينندگان عزيز توجه داشته باشند كه تعدادي از اين كتابها، قبل از ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) نوشته شده است. اگر كتاب رجال نجاشي (ره) و فهرست شيخ طوسي (ره) و معجم المؤلفين عمر رضا كحاله و الذريعة مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني (ره) را ببينيد، متوجه ميشويد كه تعدادي از كتابهايي كه در رابطه با غيبت و امامت نوشته شده است، مربوط به قبل از ولادت آقا حضرت [ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. تعدادي از أصحاب امام سجاد (عليه السلام) اين كتابها را نوشتهاند؛ يعني قبل از سال 116 هجري اين كتابها نوشته شده است. عمده اين كتابها، مانند كتابي كه هشام و حسن بن محبوب نوشتهاند در رابطه با غيبت، مربوط به قبل از سال 150 هجري يا قبل از سال 200 هجري است. اين رواياتي كه ما داريم، همهاش مربوط به قبل از ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) است. در كداميك از حوزههاي علمي سراغ داريد كه اينهمه كتاب تأليف شده باشد؟ در مورد آمار روايات، ما 2 كتاب منتخب الأثر حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني و كتاب معجم أحاديث الإمام المهدي (عليه السلام) حضرت آيت الله كوراني را بررسي كرديم و رواياتي كه ما توانستيم در منابع شيعه و سني آمار بگيريم، 2666 روايت بود. در كداميك از مسائل اينهمه روايات آمده است؟ در فقه، اخلاق، سياست و ... . اينها نشان ميدهد كه بحث مهدويت، يك بحث اساسي از ديدگاه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه اطهار (عليهم السلام) و از ديدگاه خود علماء بوده است. إن شاء الله اگر فرصت شود، در رابطه با آفتهاي مهدويت بحث خواهيم كرد و موارد متعددي وجود دارد كه افرادي كه قبل از ولادت آقا امام زمان (عليه السلام) ادعاي مهدويت داشتند، به خاطر روايات و أحاديث متعددي بود كه از رسول الله (صلي الله عليه و آله) شنيده بودند و همه در انتظار اين بودند كه يك جهان پر از عدل و صلح و صفا را ببينند و عجله داشتند. حتي بعضيها نسبت به امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) مدعي مهدويت شدهاند؛ مانند كيسانيها و ناووسيها. برخي هم مانند واقفيها نسبت به امام كاظم (عليه السلام) مدعي مهدويت شدهاند. اين نشان ميدهد كه حتي خود شيعيان هم براي ديدن جهان پر از عدل عجله داشتند و ره به بيراهه زدند. من نمونههايي از اين روايات را عرض ميكنم: 91 روايت در كتب شيعه و سني وجود دارد كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و اولشان حضرت علي (عليه السلام) و آخرشان حضرت مهدي (عليه السلام) است. 94 روايت وجود دارد كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و آخرشان حضرت مهدي (عليه السلام) است. 107 روايت وجود دارد كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام)، حضرت مهدي (عليه السلام) است. 50 روايت وجود دارد كه أسماء ائمه (عليهم السلام) از حضرت علي (عليه السلام) تا حضرت مهدي (عليه السلام) ذكر شده است. 148 روايت روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام) است. 99 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، ششمين فرزند امام صادق (عليه السلام) است. 98 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، پنجمين فرزند امام كاظم (عليه السلام) است. 95 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، چهارمين فرزند امام رضا (عليه السلام) است. 90 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، سومين فرزند امام جواد (عليه السلام) است. 90 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، دومين فرزند امام هادي (عليه السلام) است. 146 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، فرزند امام عسگري (عليه السلام) است. 90 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام)، دوازدهمين امام و آخرين امام است. 91 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام) داراي غيبت طولاني است. 318 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام) داراي عمر طولاني است. 44 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام) ولادتش مخفي است. 123 روايت وجود دارد كه حضرت مهدي (عليه السلام) جهان را پر از عدل و داد ميكند. 118 روايت وجود دارد كه عدهاي در زمان امام عسگري (عليه السلام)، حضرت مهدي (عليه السلام) را ديدهاند و در زمان غيبت صغري مشرف به محضر آن حضرت شدهاند. اينها خلاصهاي بود از نمونهاي از رواياتي كه فوق حدّ تواتر است. يعني وقتي 2666 روايت در يك موضوع داريم، نامش را تواتر نميگذارند، بلكه بالاتر از تواتر است و آقايان مؤسسين علم درايه، بايد واژهاي را بياورند كه فراتر از تواتر باشد تا ما هم آن واژه را در رابطه با أحاديث مهدويت به كار ببريم. * * * * * * * آقاي محسني ما با أكثر علماء أهل سنت اختلافي در مهدويت نداريم و عمده اختلاف ما با وهابيت است و اين اختلاف بر اين است كه آنها ميگويند حضرت مهدي (عليه السلام) به دنيا نيامده است. پيرامون اين مسئله هم مطالبي را بيان بفرماييد تا بينندگان عزيز هم در جريان كار قرار بگيرند. استاد حسيني قزويني اين بحث هم مفصل است. شبهه عدم تولد حضرت مهدي (عليه السلام)، يكي از مباحث اختلافي اساسي ميان شيعه و سني است و وهابيت هم همين بحث را مطرح ميكنند و در كتابهايي كه توسط وهابيها مطرح شده توسط إبن تيميه و احسان إلهي ظهير و ديگران، مشكلاتي مطرح شده است و ما موظف هستيم كه به اين شبهات به نحو أحسن جواب بدهيم. بيان شبهه: عدم تولد حضرت مهدي (عليه السلام) بحث شبهه عدم تولد حضرت مهدي (عليه السلام)، عمدتاً توسط وهابيت و إبن تيميه حرّاني، بزرگ نظريهپرداز وهابيت مطرح شده است. إبن تيميه حرّاني اين تعبير را دارد: قد ذكر محمد بن جرير الطبري و عبد الباقي إبن قانع و غيرهما من أهل العلم بالأنساب و التواريخ: إن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل و لا عقب و الإمامية الذين يزعمون أنه كان له ولد يدعون أنه دخل السرداب بسامراء و هو صغير. منهم من قال: عمره سنتان و منهم من قال: ثلاث و منهم من قال: خمس سنين. محمد إبن جرير طبري و عبد الباقي إبن قانع و ديگران از أهل علم انساب و تاريخ ميگويند: حسن بن علي عسگري فرزندي نداشت و نسلي از خودش باقي نگذاشت. شيعيان هم كه مدعي هستند او فرزندي دارد، ادعا ميكنند كه آن فرزند در داخل سرداب سامرا شده است و كوچك است. برخي ميگويند كه او 2 سال داشت و برخي ميگويند 3 سال داشت و برخي ميگويند 5 سال داشت. منهاج السنة لإبن تيمية، ج 4، ص 87 بعد از إبن تيميه هم دكتر ناصر الدين قِفاري كه از ليدرهاي وهابيت است و كتاب اصول مذهب الشيعة الإثني عشري را نوشته است، در اين زمينه مطالبي را آوردهاند و در جلد 2، صفحه 1004 اين كتاب نوشته است: بعد از وفات امام عسگري (عليه السلام)، چون ايشان فرزندي نداشت، اموالش را بين وراث تقسيم كردند. آقاي احسان إلهي ظهير هم همين روش را در كتاب الشيعة و أهل البيت، صفحه 244 به كار ميبرد. اينها همه از همديگر گرفتهاند و اصرار دارند كه ما دليلي بر اينكه امام عسگري (عليه السلام) فرزندي داشته باشد، نداريم و طبق نظر آقاي طبري، امام عسگري (عليه السلام) فرزندش نداشته است و آثاري از خود باقي نگذاشته است. جواب شبهه: نكته اول: ايشان ميگويد كه طبري گفته است: «امام عسگري (عليه السلام) نسلي ندارد». بينندگان عزيز بروند كتاب طبري را بخوانند و اين روشن و واضح است و تمام آثار آقاي طبري در سايتها و نرم افزارهاي مختلف آمده است. هر كدام از اين وهابيها بتوانند از كتاب تاريخ الطبري اين مطلب إبن تيميه را كه به نقل از طبري گفته است را پيدا كنند، بنده همينجا اعلام ميكنم كه 100 هزار تومان به او جايزه ميدهم. اگر هم نتوانستند بياورند، بدانند كه إبن تيميه از 100 مورد ادعايي كه در كتاب منهاج السنة دارد، 90 موردش مانند همين است و إفتراء و تهمت است و هيچيك از أهل علم و تاريخ همچنين چيزي را نديدهاند و نقل نكردهاند و نه در روايت ضعيف وجود دارد و نه در روايت صحيح. مثلاً در مورد اين حديث: علي مع الحق و الحق مع علي. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 7، ص 235 ـ تاريخ البغداد للخطيب البغدادي، ج 14، ص 322 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 20، ص 361 و ج 42، ص 449 ـ مناقب علي بن أبي طالب (ع) لإبن مردويه الأصفهاني، ص 113 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 2، ص 297 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري ، تحقيق الزيني، ج 1، ص 73 ميگويد هيچكدام از علماء ما اين حديث را نقل نكردهاند و در روايت ضعيفي هم نيامده است. عمده ادعاهاي إبن تيميه مبتني بر إفتراء است. لذا وقتي علامه حلي (ره) منهاج السنة را خواند، فرمود: اگر ميدانستم إبن تيميه حرف مرا ميفهمد، جوابش را ميدادم. ولي يقين دارم كه إبن تيميه حرف مرا نميفهمد. جالب اينجاست كه جناب محمد رشاد سالم كه از محققان توانمند أهل سنت است، كتاب منهاج السنة را تحقيق كرده است و ما انتظار داشتيم كه حدأقل ايشان در پاورقي اشاره كند كه اين عبارت ايشان دروغ و إفتراء است؛ ولي اين شهامت را نداشت. نه تنها ايشان، بلكه هيچكدام از كساني كه فعلاً در خدمت وهابيها هستند، همچنين شهامتي ندارند. ايشان ميگويد اين سخن در تاريخ الطبري نيست، بلكه در صلة تاريخ الطبري است كه براي آقاي عريب بن سعد قرطبي است. شما برويد همين كتاب صلة تاريخ الطبري را كه چاپ شده است را نگاه كنيد كه آيا همچنين تعبيري در اين كتاب آمده است يا خير؟ باز هم اگر پيدا كنيد، من 100 هزار تومان جايزه ميدهم. در كتاب صلة تاريخ الطبري، چاپ مؤسسه اعلمي بيروت، صفحه 33 ميگويد: اين قضيه مربوط به نوه امام رضا است به نام محمد بن حسن بن علي بن موسي الرضا و مربوط به سال 302 هجري است در زمان مقتدر عباسي. ايشان ادعا ميكند كه من فرزند علي بن أبي طالب هستم و از آن زمان در قيد حيات هستم و با آقاي خليفه يك حرف ناگفتني دارم كه اگر دستم به خليفه نرسد، وقت ميگذرد و براي خليفه مشكلاتي درست ميشود و خطر جدي در كار است. وزراء و ديگران اصرار كردند كه قضيه چيست و به ما بگو تا به خليفه بگوييم، ولي ايشان ميگفت كه خودم شخصاً بايد به خليفه بگويم. تا اينكه اين شخص را آوردند و مطالبي گفته شد و گفتند بايد تحقيق كنيم كه آيا فرزند علي بن أبي طالب است يا نه و رفتند عالمين به أنساب را جمع كردند و معلوم شد كه اين آقا ادعاي دروغ كرده و فرزند علي بن أبي طالب نبوده و فرزند محمد بن حسن است كه از نوادههاي امام رضا است. پس ارتباطي به قضيه مهدويت ندارد. بعد از اين قضيه هم هاشميها و اولاد أمير المؤمنين (عليه السلام) جمع شدند و از خليفه خواستند كه اين شخص بايد در ميان مردم مفتضح شود تا كسي همچنين ادعايي نكند. يك اسب يا الاغي آوردند و اين شخص را وارونه سوار كردند و در كوچهها گرداندند كه اين شخص ادعاي دروغ ميكرد كه فرزند علي بن أبي طالب (عليه السلام) است. اين قضيهاي كه در كتاب صلة تاريخ الطبري است و صاحب كتاب ميگويد كه اين حسن بن علي: لم يكن له نسل. هيچ نسلي ندارد. اين عبارت براي آقاي حسن بن علي از فرزندان امام رضا (عليه السلام) به كار رفته است، ولي آقاي إبن تيميه اين عبارت را به فرزندان امام عسگري (عليه السلام) تطبيق داده و هيچ ارتباطي به قضيه مهدويت ندارد. * * * * * * * آقاي محسني قصد إبن تيميه از اين بيانش چيست؟ نظر شما در مورد اين عبارت إبن تيميه چيست؟ چرا اين إفترائات را گفته است؟ استاد حسيني قزويني كلاً آقاي إبن تيميه يك روحيه ضد شيعي داشته و هدفش إحياء همان سنتهاي بني أميه بود. اگر كسي آثار إبن تيميه را منصفانه و بدون تعصب شيعي و سني و وهابي بخواند و عينك بيطرفي بگذارد و بعد هم فرهنگ بني أميه، اين شجره ملعونه در قرآن را ملاحظه كند، ميبيند كه دقيقاً اين هدف إبن تيميه تطبيق ميكند با إحياء فرهنگ بني أميه. فرهنگ بني أميه هم كلاً مشخص است كه خاموش كردن نور اسلام و مبارزه با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است. يكي از بزرگان اينها هم ميگويد: لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل و پدرش هم ميگويد: تأسف ميخورم كه نام پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از مأذنهها شنيده ميشود. اين پسر عبد الله، همتش عالي بود و به كمتر از اين قانع نشد كه نامش در كنار نام خدا بيايد. شما تاريخ أبو سفيان و بني أميه و معاويه و يزيد و مروان را مطالعه بفرماييد و سپس عصارهاي از اين فرهنگ درست كنيد و روي ميز بگذاريد و بعد هم اگر كتابهاي إبن تيميه را مطالعه كنيد، ميبينيد كه با هم مطابقت ميكند و فتوكپي برابر اصل است. وهابيت امروز واقعاً بيحدّ و حساب جولان ميدهند. شبكه ما چون سياسي نيست، بنا نداريم وارد مسائل سياسي شويم و دخالت كنيم. ولي با اين نهضت بيداري اسلامي كه در كشورهاي عربي ايجاد شده، مانند مصر و تونس و كشورهاي ديگر، وهابيت طوفان به پا كردهاند و تعداد زيادي از مبلغين وهابي سرازير تونس شدهاند. در مساجد و مراكز فرهنگي و ديگر مراكز، وهابيت را تبليغ ميكنند. إن شاء الله اگر بخش عربي شبكهمان آغاز شد، در آنجا اعلام خواهيم كرد كه اين يك خطر جدي است و اگر در تونس و مصر و بحرين و جاهاي ديگر كه مردم به دنبال اين هستند كه از ظلم و استبداد خلاص شوند، مراقب باشند كه از چاله درنيايند و در چاه بيفتند! فريب وهابيت را نخورند. وهابيت بنيانگزار استبداد هستند. كشتارها و جناياتي كه در زمان خود محمد بن عبد الوهاب نسبت به أهل سنت بود، در ساير زمانها نبود. فتوايي كه خود محمد بن عبد الوهاب و إبن تيميه عليه أهل سنت دادند، تا به حال در اين تاريخ و در اين 15 قرن سابقه نداشت. ما تقاضايمان از عزيزان أهل سنت اين است كه يقين كنند وهابيت براي آنها، جز فتنه و بدترين استبدادها، چيز ديگري ندارد. فراتر از اين اينكه وهابيت، امروز چهره اسلام را در سطح بين المللي مخدوش كردهاند. بنده خودم به بعضي از كشورهاي اروپايي كه رفتهام، برخي وقتي اسم اسلام را ميشنيدند، ميگفتند اسلام يعني ترور و تروريست و آدمكشي. لذا در سخنرانيهايي كه در آنجا داشتيم، ميگفتيم كه همت خودشان را روي اين قضيه بسيج كنند كه اسلام دين رأفت و محبت و صلح و صفا است. 99٪ برنامههاي اسلام مبتني بر رأفت است و 1٪ هم خشونت دارد در برابر كسي كه واقعاً ظالم است و إفساد ميكند و امنيت جامعه را به خطر مياندازد و آزادي ديگران را به خطر مياندازد. مثلاً كسي كه ميخواهد شراب بخورد و به خيابان بيايد و عربده بكشد و مزاحم ناموس مردم شود، بايد با او برخورد شود و ربطي به اسلام هم ندارد. حتي در خود آمريكا هم اگر كسي شراب بخورد و مست كند و به خيابان بيايد، با او برخورد ميكنند. إن شاء الله اگر فرصت شود، يكي از موضوعاتي كه جايش خالي است ـ و اينهمه هجمهاي كه توسط مسيحيان متوجه جهان اسلام ميشود و وهابيت با اين كجانديشي خود اسلام را وارونه معرفي ميكنند، ـ بعضي از آياتي است كه در رابطه با حدود و ديات و جهاد است و بايد مقداري روي اينها كار شود و توضيح داده شود. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در طول اين 23 سال، جز رأفت و جز رحمت، چيز ديگري نداشت و اين جنگها و اين غزواتي كه داشت، 100٪ دفاعي بود، نه جنگهاي ابتدائي و هجومي. بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم خلفاء كارهايي را انجام دادند و چهره اسلام را مخدوش كردند. چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وصيت نكرده بود به كشورگشايي و لشكركشي به كشورهاي ديگر. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دعوتنامه ميفرستاد و مردم را دعوت ميكرد و اگر با مشكلي مواجه ميشد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور به لشكركشي نميداد. وقتي دشمنان لشكركشي كردند به داخل كشورهاي اسلامي، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم در جنگ تبوك دفاع كرد. دفاع، يك عمل عادي است و هر انساني احساس خطر كند، موظف است از خودش دفاع كند و دفاع كردن هم ارتباطي به اسلام ندارد. * * * * * * * آقاي محسني آيا در ميان علماء أهل سنت، كساني هستند كه إقرار و إذعان داشتهاند به ولادت حضرت مهدي (عليه السلام)؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با علماء أهل سنتي كه صراحت دارند بر ولادت حضرت مهدي (عليه السلام)، جناب فقيه ايماني از علماء و فرزانگان اصفهان است كه تاكنون ناشناخته مانده است، در كتاب الإصالة المهدوية في الإسلام، صفحه 81 نام 112 نفر از علماء أهل سنت را ميآورد كه اعتراف كردهاند بر ولادت حضرت مهدي (عليه السلام). همچنين پژوهشگر توانا، جناب آقاي دكتر سامر عميدي كه از دوستان بنده هستند، در كتاب دفاع عن الكافي، جلد 1، صفحه 568 نام 128 نفر از علماء و بزرگان أهل سنت را ميآورد كه اعتراف كردهاند بر ولادت حضرت مهدي (عليه السلام). علماء أهل سنت كه اعتراف بر ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) دارند: من نمونهاي از اعترافات دانشمندان أهل سنت را به صورت گذرا خدمت بينندگان عزيز عرض ميكنم: 1. ذهبي شمس الدين ذهبي (متوفاي 748 هجري) در اتفاقات سال 256 ميگويد: ولد محمد بن الحسن العسكري. محمد بن حسن عسكري به دنيا آمد. العبر في خبر من غبر، ج 2، ص 37 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 19، ص 113 2. فخر رازي جناب آقاي فخر الدين رازي (متوفاي 606 يا 630 هجري) همين تعبير را دارد كه امام عسكري (عليه السلام) داراي 2 پسر و 2 دختر بود و يكي از پسرانش، حضرت مهدي (عليه السلام) است. الشجرة المباركة في انساب الطالبية، ص 78 3. إبن حجر هيثمي آقاي إبن حجر هيثمي (متوفاي 973 يا 974 هجري) در كتاب الصواعق المحرقة، جلد 2، صفحه 601 ميگويد كه وقتي امام عسكري (عليه السلام) از دنيا ميرود، حضرت مهدي (عليه السلام) 5 ساله بود. 4. إبن أثير آقاي إبن أثير جزري (متوفاي 630 هجري) در كتاب الكامل في التاريخ، جلد 7، صفحه 274 صراحت دارد: أبو محمد العلوي العسكري و هو أحد الأئمة الاثني عشر علي مذهب الامامية و هو والد محمد الذي يعتقدونه المنتظر بسرداب سامرا. امام عسكري يكي از ائمه دوازدهگانه شيعه است و پدر همان محمد است كه شيعيان معتقد هستند او همان مهدي منتظر است ... . 5. إبن خلّكان آقاي إبن خلّكان (متوفاي 681 هجري) ميگويد: كانت ولادته يوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس و خمسين و مائتين. ولادتش در روز جمعه نيمه شعبان سال 255 هجري بود. وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 4، ص 176 6. صفدي آقاي صفدي (متوفاي 764 هجري) ميگويد: ولد نصف شعبان سنة خمس و خمسين و مأتين. الوافي بالوفيات للصفدي، ج 2، ص 249 7. سبط إبن جوزي آقاي سبط إبن جوزي (متوفاي 654 هجري) در تذكرة الخواص همين تعبير را دارد. 8. زِرِكْلي آقاي خير الدين زركلي وهابي (متوفاي 1410 هجري) هم اين تعبير را دارد: ولد في سامراء و مات أبوه و له من العمر نحو خمس سنين. او در سامراء به دنيا آمد و وقتي پدرش از دنيا رفت، 5 ساله بود. الأعلام لخير الدين الزركلي، ج 6، ص 80 * * * * * * * آقاي محسني قضيه نماز خواندن حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر امام زمان (عليه السلام)، يكي از مباحثي است بعد از ظهور اتفاق ميافتد و بحث مفصلي دارد. آيا اين قضيه در كتب أهل سنت آمده است؟ استاد حسيني قزويني بعضيها شبهه وارد ميكنند كه قضيه نماز خواندن حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر حضرت مهدي (عليه السلام) مدركي ندارد. من تعجب ميكنم كه يا اين بزرگواران مطالعه ندارند يا مطالعهشان ناقص است يا چيزي را شنيدهاند و مطرح ميكنند كه صحت ندارد. وقتي هم اين مطالب روي آنتن ميرود، براي خيلي از شيعيان هم شبهه ميشود. حضرت مهدي (عليه السلام)، مقتداي حضرت عيسي (عليه السلام) الف: كتب أهل سنت در اينكه حضرت مهدي (عليه السلام)، مقتداي حضرت عيسي (عليه السلام) است، شك و شبههاي نيست و در كتب شيعه و در صحيح بخاري و صحيح مسلم هم آمده است. روايت اول: در صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل شده است: كيف أنتم إذا نزل إبن مريم فيكم و إمامكم منكم. حال شما چگونه است روزي كه حضرت عيسي (عليه السلام) ميآيد و امام جماعت هم از ميان شما مسلمان است؟ صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 143 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 1، ص 94 شرّاح صحيح بخاري و صحيح مسلم در ذيل همين روايت صراحت دارند كه اين حديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) است. 1. إبن حجر عسقلاني إبن حجر عسقلاني هم صراحت دارد: تواترت الأخبار بأن المهدي من هذه الأمة و أن عيسي يصلي خلفه. روايات متواتري وجود دارد كه مهدي از امت اسلامي است و حضرت عيسي (عليه السلام) هم پشت سر او نماز ميخواند. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 6، ص 358 ميگويند: در خانه كس است، يك حرف بس است. من گمان ميكنم همين عبارت إبن حجر عسقلاني كفايت ميكند. 2. كشميري ديوبندي جناب آقاي كشميري ديوبندي كه از علماء بزرگ أهل سنت است، ميگويد: فهذا صريح في أن مصداق الإمام في الأحاديث هو المهدي. روايات متعددي ميآورد و ميگويد: اين روايات صراحت دارد كه مراد از كلمه امام در صحيح بخاري و صحيح مسلم، همان مهدي است. فيض الباري علي صحيح البخاري، ج 4، ص 44 3. علامه عيني آقاي بدر الدين عيني هم ميگويد: و في صلاة عيسي عليه الصلاة و السلام خلف رجل من هذه الأمة مع كونه في آخر الزمان و قرب قيام الساعة، دلالة للصحيح من الأقوال أنه الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجة. نماز خواندن حضرت عيسي (عليه الصلاة و السلام) در آخر الزمان پشت سر مردي از اين أمت، دلالت بر اين است كه اين زمين خالي از حجت نيست. عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 16، ص 40 4. عبد المحسن عباد عبد المحسن عباد كه از اساتيد دانشگاه اسلامي مدينه منوره و از وهابيهاست، صراحت دارد كه اين دو روايتي كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده، نشانگر اين است كه مراد از جمله «إمامكم منكم»، حضرت مهدي (عليه السلام) است. عقيدة أهل السنة و الأثر، ص 178، مجلة رسالة الثقلين، شماره 25 روايت دوم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: منا الذي يصلي عيسي بن مريم خلفه. آن مردي كه حضرت عيسي بن مريم پشت سر او نماز ميخواند، از ماست. الحاوي للفتاوي للسيوطي، ج 2، ص 65 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج 2، ص 546 ـ أبو نعيم الإصفهاني، ج ، ص ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 6 ص 23 ـ ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 14، ص 266 اين روايت در كتب شيعه هم آمده است. كشف الغمة لإبن أبي الفتح الإربلي، ج 3، ص 274 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 51، ص 84 روايت سوم: آقاي إبن شيبه هم اين تعبير را دارد: المهدي من هذه الأمة و هو الذي يؤم عيسي إبن مريم. مهدي از أمت اسلامي است و كسي است كه حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر او نماز ميخواند. المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 8، ص 679، ح 195 روايت چهارم: آقاي سيوطي ميگويد: هذا من أعجب العجب، فإن صلاة عيسي خلف المهدي ثابتة في عدة أحاديث صحيحة بإخبار الرسول صلي الله عليه و سلم. اين از أعجب عجائب است. نماز خواندن عيسي پشت سر مهدي، در تعدادي از أحاديث صحيحه كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) خبر داده، ثابت شده است. الحاوي للفتاوي للسيوطي، ج 2، ص 167 روايت پنجم: در صحيح بخاري آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: و الذي نفسي بيده! ليوشكن أن ينزل فيكم إبن مريم حكما مقسطا فيكسر الصليب و يقتل الخنزير و يضع الجزية. قسم به خدايي كه جان من در دست اوست! در آيندهاي نزديك حضرت عيسي (عليه السلام) ميآيد و در ميان شما قضاوت ميكند به عدالت و صليب و بتها را ميشكند و خوكها را نابود ميكند و جزيه را ساقط ميكند. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 3، ص 40، ح 2222 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 1، ص 93، ح 281 همين روايت كافي است كه به خيلي از مباحث اختلافي ميان شيعه و سني و وهابيت پايان دهد. 1. عيني علامه بدر الدين عيني ميگويد: مشروعية الجزية مقيدة بنزول عيسي عليه الصلاة و السلام و قد قلنا أن عيسي عليه الصلاة و السلام لا يقبل إلا الإسلام. مشروعيت جزيه مقيد است به نزول حضرت عيسي (عليه السلام)، با اينكه حضرت عيسي (عليه السلام) جز اسلام، دين ديگري را قبول نميكند. عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 16، ص 39 2. آلوسي آلوسي هم ميگويد: و إنما يحكم بما يتلقي عن نبينا عليه الصلاة و السلام. آنچه را كه حضرت عيسي (عليه السلام) از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرا ميگيرد، در ميان مسلمانان حكم به عدالت ميكند. تفسير الآلوسي، ج 22، ص 35 إن شاء الله در سر فرصت عرض خواهيم كرد كه روايات متعددي وجود دارد كه حضرت عيسي (عليه السلام) كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميآيد و از محضر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و از كنار قبر ايشان، مباحث اسلامي را فرا ميگيرد. اشاره شد كه حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر حضرت مهدي (عليه السلام) نماز ميخواند و اين دليل بر أفضليت حضرت مهدي (عليه السلام) بر حضرت عيسي (عليه السلام) است. چون آقايان أهل سنت قاطعانه ميگويند امام جماعت بايد أفضل از مأموم باشد. در صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 133، صحيح 1417 از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكنند: كسي كه قرائتش از همه بهتر است و به سنت بيشتر آگاهي دارد و هجرتش زودتر از بقيه بود و بزرگتر است و علمش بيشتر است، بايد به عنوان امام جماعت انتخاب شود. مادامي كه أفضل باشد، غير أفضل نميتواند امام جماعت باشد و اين اجماع در تمام مذاهب أهل سنت است. جالب اين است كه جناب گنجي صراحت دارد: اينكه حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر مهدي نماز ميخواند، دليل قطعي است بر اينكه حضرت عيسي (عليه السلام) خودش ميداند مهدي از او أفضل است و مهدي هم ميداند كه از حضرت عيسي (عليه السلام) أفضل است. وگرنه نه حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر مهدي نماز ميخواند و نه مهدي به خودش اجازه ميدهد جلوتر از حضرت عيسي (عليه السلام) نماز بخواند. البيان في أخبار صاحب الزمان، ص 21 جناب سبط إبن جوزي هم همين تعبير را دارد. * * * * * * * آقاي محسني پس طبق اين أحاديث، امام ما از أنبياء بني اسرائيل (عليهم السلام) هم بالاتر است. استاد حسيني قزويني بله، حضرت عيسي (عليه السلام) هم جزء أنبياء اولوا العزم (عليهم السلام) است. أمير المؤمنين (عليه السلام) كه نفس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از همه أنبياء (عليهم السلام) أفضل است، پس أمير المؤمنين (عليه السلام) از تمام أنبياء (عليهم السلام) أفضل است و تمام مقاماتي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) دارد، خداوند بر ديگر ائمه (عليهم السلام) تفويض كرده است. ب: كتب شيعه روايت اول: در كتاب كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق (ره) كه يكي از كتابهاي معتبر شيعه است و در حد كتابهاي كافي و تهذيب الأحكام است و به أمر خود امام زمان (عليه السلام) نوشته شده است، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: و الذي بعثني بالحق نبيا! لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم، حتي يخرج فيه ولدي المهدي، فينزل روح الله عيسي بن مريم، فيصلي خلفه و تشرق الأرض بنوره و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب. قسم به خدايي كه مرا به حق مبعوث كرد! اگر از دنيا فقط يك روز مانده باشد، خداوند آن روز را به قدري طولاني ميكند تا فرزندم مهدي بيايد و روح الله عيسي بن مريم هم ميآيد و پشت سر او نماز ميخواهند و خداوند هم در آن زمان، زمين را به نور خودش روشن ميكند و حكومت مهدي سراسر شرق و غرب عالم را فرا ميگيرد. كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 280 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 51، ص 71 روايت دوم: در كتاب الغيبة نعماني كه از كتابهاي معتبر شيعه است، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ائمه (عليهم السلام) را توصيف ميكند و ميفرمايد: آخرهم يصلي عيسي بن مريم (عليه السلام) خلفه. آخرين ائمه كسي است كه عيسي بن مريم (عليه السلام) پشت سر او نماز ميخواند. كتاب الغيبة لمحمد بن إبراهيم النعماني، ص 65 روايت سوم: شيخ صدوق (ره) در كمال الدين و إتمام النعمة، صفحه 78 از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند: إن الذي يصلي عيسي بن مريم خلفه هو الثاني العشر من العترة التاسع من ولد الحسين بن علي عليهما السلام. كسي كه عيسي بن مريم پشت سرش نماز ميخواند، دوازدهمين امام است و نهمين فرزند حسين بن علي (عليه السلام) است. روايت چهارم: شيخ صدوق (ره) از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند: يقتله الله عز وجل ... علي يد من يصلي المسيح عيسي بن مريم عليهما السلام خلفه. كسي كه دجال به دست او كشته ميشود، همان كسي است كه عيسي بن مريم پشت سر او نماز ميخواند. كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 527 روايت پنجم: امام حسن (عليه السلام) ميفرمايد: أما علمتم أنه ما منا أحد إلا و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه إلا القائم الذي يصلي روح الله عيسي بن مريم عليه السلام خلفه؟ آيا نميدانيد كه هيچيك از ما ائمّه نيست جز آنكه بيعت سركش زمانش بر گردن اوست، مگر قائمي كه روح اللَّه عيسي بن مريم پشت سر او نماز ميخواند؟ كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 316 روايت ششم: امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: ألا تري أن عيسي يصلي خلفنا و هو نبي إلا و نحن أفضل منه؟ آيا نميبينيد كه حضرت عيسي (عليه السلام) كه نبي است، پشت سر ما نماز ميخواند و اين دليل بر اين است كه ما أفضل از او هستيم؟ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 14، ص 348 روايت هفتم: امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: دوازدهمين فردي كه حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر او نماز ميخواند، از ما است. اينها خلاصهاي بود از بحث ما. * * * * * * * آقاي محسني يكي از إفترائاتي كه وهابيت بيان ميكنند، اين است كه ميگويند شيعه عقيده دارد: امام زمان (عليه السلام) در سرداب غائب شده است و هر روز هم منتظر آمدن او هستند و ميروند جلوي درب سرداب ميايستند و منتظر او هستند. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني بله، يكي از إفترائاتي كه اينها از هزار سال قبل مطرح كردهاند، همين مطلب است و الآن هم متأسفانه بعضي از اين آقايان وهابيها، أمثال آقايان حيدريها و ديگران در شبكه وهابي نور و صفا و وصال، اين مباحث را مطرح ميكنند و تصور ميكنند كه فتح الفتوح ميكنند. حال آنكه غير از اينكه خودشان و مخاطبين را به سخره بگيرند، چيز ديگري ندارند. وهابيت و تهمت ظهور از سرداب 1. إبن تيميه إبن تيميه به عنوان ليدر وهابيت و به عنوان فردي كه آقايان به او شيخ الإسلام ميگويند، اين تعبير را دارد: أنهم يجعلون للمنتظر عدة مشاهد ينتظرونه فيها كالسرداب الذي بسامراء الذي يزعمون أنه غاب فيه و مشاهد أخر و قد يقيمون هناك دابة ـ إما بغلة و إما فرسا و إما غير ذلك ـ ليركبها إذا خرج و يقيمون هناك إما في طرفي النهار و إما في أوقات أخر من ينادي عليه بالخروج: «يا مولانا أخرج! يا مولانا أخرج!» و يشهرون السلاح و لا أحد هناك يقاتلهم. يكي از حماقتهاي شيعيان اين است كه براي مهدي منتظر، مشاهد متعددي مانند سرداب را معين كردهاند و در آنجا منتظر او هستند و معتقدند كه مهدي در آنجا غائب شده است. شيعيان به سرداب ميروند و با خود يك حيوان يا اسب و قاطري ميبرند و نگه ميدارند تا وقتي مهدي از سرداب خروج كرد، سوار اين حيوان شود. شيعيان به سرداب ميروند و در اول و آخر روز شعار ميدهند: «اي مولا! قيام كن، اي مولا! قيام كن». شيعيان با خودشان شمشير ميبرند و بيرون ميكشند، بدون اينكه كسي در آنجا باشد تا با او بجنگند. منهاج السنة لإبن تيمية، ج 1، ص 44 بينندگان عزيز خودشان قضاوت كنند. من قبل از اينكه جواب بدهم، يقين دارم كه بينندگان عزيز به ريش إبن تيميه و همه طرفداران إبن تيميه ميخندند؛ مخصوصاً آن دسته از عزيزاني كه در شهرها و روستاها با شيعيان زندگي ميكنند و از فرهنگ شيعه آگاهي دارند و ميدانند كه اين حرف إبن تيميه، چقدر مسخره و خندهآور است! جالب اين است كه إبن تيميه در همان جلد و صفحه ميگويد: و فيهم من يقوم في أوقات الصلاة دائما لا يصلي خشية أن يخرج و هو في الصلاة فيشتغل بها عن خروجه و خدمته و هم في أماكن بعيدة عن مشهدة، كمدينة النبي صلى الله عليه و سلم، إما في العشر الأواخر من رمضان و إما في غير ذلك، يتوجهون إلى المشرق و ينادونه بأصوات عالية يطلبون خروجه. برخي از شيعياني كه به سرداب ميروند و منتظر ظهور مهدي هستند، نماز نميخوانند. چون ميترسند كه مهدي ظهور كند و اينها هم مشغول نماز باشند و نتوانند در خدمت او باشند. ... و شيعياني كه در مدينه يا ديگر شهرها هستند، رو به مشرق ميكنند و با صداي بلند، قيام و خروج مهدي را طلب ميكنند. اين به عنوان بزرگ نظريهپرداز وهابيت است كه به اين شكل بيان ميكند. من از بينندگان عزيز، از آن سنيهايي كه در ميان شيعه زندگي ميكنند، چه در ايران و چه در افغانستان و پاكستان و عربستان سعودي (كه حدود 33٪ آنها شيعه هستند) و بحرين (كه حدود 70٪ شيعه هستند) و كشورهاي ديگر، آيا تا به حال شنيدهاند يا در تاريخ خواندهاند يا از آباء و اجدادشان شنيدهاند كه شيعيان به سرداب سامراء ميروند و حيوان و اسب و قاطر ميبرند تا امام زمان (عليه السلام) ظهور كند و سوار بر آنها شود؟ يا شنيدهاند كه شيعيان نماز نميخوانند و نمازشان را به تأخير مياندازند از ترس اينكه اگر مشغول نماز شوند و امام زمان (عليه السلام) بيايد، نميتوانند به امام زمان (عليه السلام) خدمت كنند؟! اين مسخرهبازيهايي كه إبن تيميه به عنوان شيخ الإسلام مطرح ميكند، انسان خجالت ميكشد كه مطرح كند. به نظر من اگر عزيزان روحاني يا جوانان شيعه كه ميخواهند با وهابيت مبارزه علمي كنند، لازم نيست پاسخ شبهات را بدهند، بلكه همينها را مطرح كنند و اين حرفها، آنها را مفتضح ميكند. آقاي إبن تيميه حدود 95٪ حرفهايش به اين شكل است. يعني يك إفتراء ميبندد بدون اينكه هيچ دليل و مدركي داشته باشد. اين حرفهايي كه إبن تيميه ميزند، در كدام كتاب آمده است و چه كسي ديده است و به كدام مدرك استناد ميكند؟ اگر اينطور باشد، كسي هم اينجا مينشيند و دهها إفتراء به شما ميبندد. آيا شما خوشتان ميآيد؟ 2. محمد بن عبد الوهاب آقاي محمد بن عبد الوهاب هم كمتر از امام و رهبرش نيست. در كتاب رسالة في الرد علي الرافضة، جلد 1، صفحه 33 همين بحث را دارد. محمد بن عبد الوهاب ميگويد: اينكه شيعيان، نماز ظهر را با نماز عصر و نماز مغرب را با نماز عشاء با هم ميخوانند، به اين دليل است كه اينها وحشت دارند مهدي ناگهان ظهور كند و اينها عقب بمانند. لذا نماز ظهر را تا نزديك غروب به تأخير مياندازند و به صورت فرادي و بدون جماعت و بدون خشوع و طمأنينه، نمازشان را جمع ميخوانند تا از غافله مهدي عقب نمانند. 3. إبن خلدون آقاي إبن خلدون هم كه قبل از اينها بود، در كتاب تاريخش، جلد 1، صفحه 199 همين حرف را ميزند. ما نميدانيم كه در برابر اين حضرات، انسان بخندد يا گريه كند؟! * * * * * * * آقاي محسني تحليل شما از اين نظر إبن تيميه چيست؟ استاد حسيني قزويني هيچ شيعهاي در طول تاريخ، منتظر ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از سرداب نبوده است. ما اين را قاطعانه اعلام ميكنيم. هيچ شيعهاي نماز ظهر و عصرش را به خاطر اين قضيه به تأخير نمياندازد. إبن خلدون ميگويد كه سرداب مقدس در حلّه بوده است. اين آقا از نظر جغرافيايي قاطي كرده است. حال آنكه امام زمان (عليه السلام) از مكه ظهور ميكند، نه از سامراء. نكته جالب اين است كه تمام اين بحثهايي كه اين آقايان آوردهاند، ساخته و پرداخته آقايان أهل سنت است و افسانه سرداب در كتابهاي شيعه به چشم نميخورد. افسانه سرداب در كتابهاي أهل سنت 1. إبن خلكان آقاي إبن خلّكان (متوفاي 681 هجري) ميگويد: هو والد المنتظر صاحب السرداب. وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 2، ص 94 و ج 4، ص 176 در كداميك از كتابهاي شيعه آمده است كه امام زمان (عليه السلام)، صاحب سرداب است؟! 2. إبن خلدون آقاي إبن خلدون (متوفاي 808 هجري) ميگويد: و يلقبونه المهدي، دخل في سرداب بدارهم في الحلة ... . ... مهدي وارد سرداب در حله شد و آنجا ماند ... . تاريخ إبن خلدون، ج 1، ص 199 3. إبن حجر هيثمي آقاي إبن حجر هيثمي ميگويد: الإمام المنتظر و هو صاحب السرداب عندهم. الصواعق المحرقة لإبن حجر الهيثمي، چاپ مصر، ص 100 4. سويدي آقاي سويدي كه از مورخان بنام أهل سنت است، ميگويد: تزعم الشيعه أنه غاب في السرداب بسر من رأي و الحرس عليه. سبائك الذهب، ص 78 تمام اين بحثهايي كه اين حضرات آوردهاند، مربوط به افسانهسازيهاي آقايان أهل سنت است. * * * * * * * آقاي محسني آيا علماء بزرگ در اين زمينه پاسخي داشتهاند؟ استاد حسيني قزويني بله، علماء شيعه جواب دادهاند. جواب علماء شيعه از تهمت افسانه سرداب 1. علامه اميني (ره) علامه اميني (ره) بزرگ مدافع شيعه در طول تاريخ ميفرمايد: و فرية السرداب أشنع لكنه زاد في الطمور نغمات بضم الحمير إلى الخيول و ادعائه اطراد العادة في كل ليلة و اتصالها منذ أكثر من ألف عام و الشيعة لا ترى أن غيبة الإمام في السرداب و لا هم غيبوه فيه و لا إنه يظهر منه. ايشان يك عبارتي را از قصيمي وهابي نقل ميكند و ميفرمايد: وقيحترين و شنيعترين إفترائات، إفتراء سرداب است. ... و در طول اين هزار سال إفتراء بستهاند و شيعه همچنين عقيدهاي ندارد كه حضرت مهدي (عليه السلام) در سرداب است و از آنجا ظهور ميكند. الغدير للشيخ الأميني، ج 3، ص 308 جالب اينكه علامه اميني (ره) ميفرمايد: و ليت هؤلاء المتقولون في أمر السرداب اتفقوا على رأي واحد في الأكذوبة حتى لا تلوح عليها لوائح الإفتعال فتفضحهم. اي كاش اين آقاياني كه إفتراء سرداب را بستهاند، حرفشان يكي بود. ولي حرفهاي ضد و نقيض زيادي دارند. الغدير للشيخ الأميني، ج 3، ص 309 مثلاً إبن بطوطه در كتاب رحلة خود ميگويد سرداب در شهر حلّه است. إبن خلدون هم ميگويد سرداب در شهر حلّه است. آقاي قرماني در أخبار الدول ميگويد سرداب در بغداد است. برخي هم ميگويند كه در سامراء است. 2. باقر شريف قرشي همچنين جناب باقر شريف قرشي كه از علماء بزرگ شيعه در نجف است، ميفرمايد: إن هذا المكان الشريف كان مصلى لأئمة ثلاثة من أئمة أهل البيت: الإمام الهادي و إبنه الحسن العسكري و إبنه الحجة المنتظر عليهم السلام. اين مكان، مكاني شريف است به خاطر اينكه اين سرداب، محل نماز 3 تن از ائمه (عليهم السلام) بوده است؛ امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) و حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) كه در طول اين سالها در آنجا نماز خواندهاند. حياة الإمام مهدي (عليه السلام) لباقر شريف القرشي، ص 119 3. محدث نوري (ره) همچنين جناب باقر شريف قرشي از كشف الأستار محدث نوري (ره) نقل ميكند كه ميفرمايد: نحن كلما راجعنا و تفحصنا لم نجد لما ذكروه أثرا، بل ليس في الأحاديث ذكر للسرداب أصلا. ما هر چقدر كتابهاي شيعه را گشتيم، اثري نيافتيم از اينكه قضيه سرداب را پيوند بدهد به حضرت مهدي (عليه السلام) كه در آنجا زندگي ميكند و از آنجا ظهور ميكند، 4. علامه صدر الدين همچنين از علامه صدر الدين صدر (ره) نقل ميكند: ما نسبه إلينا ـ من غيابه في السرداب ـ كثير من خواص أهل السنة، فلا أعرف له مدركا و لم أجد له مستندا. آنچه كه بسياري از بزرگان أهل سنت در مورد سرداب به ما شيعيان إفتراء بستهاند، نه مدركي پيدا كردم و نه مستندي يافتم. المهدي، ص 155 4. إربلي مرحوم إربلي (ره) ميفرمايد: و الذين يقولون بوجوده لا يقولون إنه في سرداب، بل يقولون إنه حي موجودة يحل و يرتحل و يطوف في الأرض. كساني كه معتقد به وجود حضرت مهدي (عليه السلام) هستند، معتقد نيستند كه ايشان در سرداب زندگي ميكند، بلكه معتقدند كه او زنده است و در ميان مردم زندگي ميكند و ... . كشف الغمة لإبن أبي الفتح الإربلي، ج 3، ص 296 * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : شما در رابطه با جنگ اعراب با ايران [بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)] صحبت كرديد. لطفا نظر شرعي و فقهي خودتان را درباره جايز بودن يا نبودن اين جنگ بيان بفرماييد. جواب 1 : ما معتقديم اين جنگي كه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) توسط خلفاء صورت گرفت، شرعي نبوده است و نه دليل قرآني داشتهاند و نه دليلي از سنت داشتهاند و نه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وصيت كرده بود. دليل ما هم اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) كه در طول 23 سال نبوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه به تعبير خليفه دوم: لو لا سيف علي لما قام عمود الإسلام. اگر شمشير علي نبود، پرچم اسلام برافراشته نميشد. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 12، ص 82 أمير المؤمنين (عليه السلام) كوچكترين كمكي در اين جنگها نكردند. اين بهترين دليل بر عدم مشروعيت اين جنگهاست از ديدگاه ما. ما در سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com در مورد اين مطالب مقاله نوشتهايم. مقالهاي در مجله أفق حوزه كه براي دفتر تبليغات اسلامي است، چاپ شده است در جواب آقاي واعظ زاده خراساني كه گفته بود: «از بني أميه تجليل شده بود و اسلام هماني است كه بني أميه ترويج داده است». جناب حضرت آيت الله حسيني بوشهري، رئيس حوزه علميه قم در آن زمان هم به من زنگ زد و گفت: «در اين ميدان، شما بايد وارد شويد و جواب بدهيد تا ما در مجله أفق حوزه چاپ كنيم». بنده 3 شماره مقاله نوشتم و در رابطه با جنگهايي كه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) انجام شد و جناياتي كه در اين جنگها صورت گرفت و چهره اسلام را مخدوش كرد، از كتابهاي معتبر أهل سنت بيان كردهام. إن شاء الله در آينده هم درباره حمله عرب به ايران و كيفيت مسلمان شده ايرانيها صحبت ميكنيم. اين را هم بارها گفتهايم كه مسلمان شدن ايرانيها ارتباطي به حمله عرب در زمان عمر بن خطاب نداشت و در زمان خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، يمن مسلمان شد به دست حضرت علي (عليه السلام) و يمن در آن زمان، جزء ايران بود و حاكم يمن را پادشاه ايران معين كرده بود و يمن يكي از استانهاي ايران بود. حتي نامه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه به ايران آمد، پادشاه ايران به حاكم يمن نوشت: «يك فردي را بفرست تا ـ نستجير بالله ـ سر كسي را كه ادعاي پيامبري كرده است ببرد و همراه جواب نامه براي من بفرست». يعني اسلام از طريق خود يمن و رفت و آمدهايي كه به داخل ايران بود، مسلمان شدند و در زمان خود رسول الله (صلي الله عليه و آله)، مردم ايران با مباني اسلامي آشنا شدند. * * * * * * * سؤال 2 : 1. در شبكه ظلمت، آقاي حيدري ميگفت: بپرسيد از اين آقايان كه چرا نسل امامت بعد از امام حسن (عليه السلام) ادامه پيدا نكرد؟ 2. آقاي هاشمي در همين شبكه ظلمت، قضيه ظهور امام زمان (عليه السلام) و انتظار امام زمان (عليه السلام) را افسانه ميدانستند. سپس قضيه دجال را مطرح كرد و فكر ميكنم بيشتر به افسانه شبيه بود تا به اعتقاد ما شيعيان. جواب 2 : 1. أولاً: بر فرض اگر از نسل امام حسن (عليه السلام) بود، اينها ميگفتند كه چرا از نسل امام حسين (عليه السلام) نبود. بالأخره بايد امامت از يك نسلي ادامه پيدا ميكرد. مانند اين است كه بگويند چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از نسل حضرت عبد الله (عليه السلام) بود و از نسل كسي ديگر نبود. ثانياً: همچنين عرض كرديم كه به خاطر جانبازيهاي حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) و مسائل كربلاء كه امام حسين (عليه السلام) از روز ألست قبول كرد، خداوند هم به خاطر آن، امامت را از نسل امام حسين (عليه السلام) قرار داد. ثالثاً: امام حسن (عليه السلام) امام اول بود و امام حسين (عليه السلام) هم امام بعد از او بود و بنا نبود كه بعد از امام حسين (عليه السلام)، اين نسل برگردد به امام قبلي. رابعاً: ما صدها روايت داريم از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند: حضرت مهدي (عليه السلام) نهمين فرزند از فرزندان امام حسين (عليه السلام) است. خامساً: بعد از امام باقر (عليه السلام)، نسل امامت از ناحيه پدر و مادر، متصل شد به امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام). 2. إن شاء الله اگر روزي قرار شد به شبهه افسانه بودن ظهور امام زمان (عليه السلام) جواب بدهيم، خيلي از معقتدات آقايان أهل سنت زير سؤال ميرود. حتي در نسب خيلي از مقدسين اين آقايان حرف زياد داريم. جالب اين است كه خود بن باز مفتي اعظم سابق عربستان سعودي، وقتي به مسئله مهدويت ميرسد، ميگويد: أمر المهدي معلوم و الأحاديث فيه مستفيضة، بل متواترة، تدل علي أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت و خروجه حق. أمر مهدويت قطعي است و روايات در اين زمينه مستفيض است، بلكه متواتر است و اين روايات دلالت ميكند كه قضيه مهدي موعود ثابت است و قيامش هم به حق است. مجله دانشگاه اسلامي مدينه منوره، شماره 3، سال اول، 1388 هجري جالب اين است كه آقاي بن باز اين را در جواب كسي ميگويد كه منكر مهدويت بود. * * * * * * * سؤال 3 : در مورد مسجد جمكران و آن چاه و نامههايي كه مردم در آن چاه ميريزند توضيح بفرماييد. جواب 3 : مسجد جمكران، حق است و به أمر آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) ساخته شده و همه مراجع عظام تقليد هم به آن اعتراف دارند و بنده هم خودم شاهد بودم كه حضرت آيت الله العظمي نجفي مرعشي (ره)، حضرت آيت الله العظمي اراكي (ره)، حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) و حضرت آيت الله العظمي بهجت (ره) و ساير مراجع عظام تقليدي كه بنده در اين 40 سال اخير در قم درك كردهام، همهشان به مسجد جمكران مشرف ميشدند و به آنجا احترام ميگذاشتند. الآن هم مراجع عظام تقليد معاصر ما مانند حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي، حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و ديگران نسبت به مسجد جمكران با نظر قداست نگاه ميكنند و صحبتهاي مفصلي دارند و در آن هيچ شك و شبههاي نيست. در رابطه با قضيه چاه جمكران، زماني كه حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) دستور به ساختن اين مسجد دادند، أمر به ساخت همچنين چاهي ندادند و ما روايات صحيحي در اين زمينه نداريم. اينها معمولاً بعضي از خرافاتي است كه به بعضي از مقدسات آميخته ميشود و بهانه به دست مخالفين و دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) ميدهد. برخي هم مانند ملازاده، هر روز عربده ميكشند كه امام زمان (عليه السلام) در آن چاه انداختند و ميخواهد از چاه در بيايد و مانند اينها را مطرح ميكنند. اين چاه به هيچوجه سنديت ندارد و روايتي ضعيف هم در اين زمينه نداريم و اين چاه، ساخته و پرداخته سالهاي بعد از آن است و الآن هم چاه را كلاً بستهاند و هيچ چاهي در جمكران وجود ندارد. در بعضي از روايات آمده است: كساني كه در زمان غيبت ميخواهند به آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) مرتبط شوند، نامهاي را بنويسند و آن را در چاهي كه آب دارد يا در رودخانهاي كه آب دارد بياندازند و يكي از نواب خاص آن حضرت را صدا كند و ايشان هم به إذن الله تبارك و تعالي نامه را به محضر حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) ميرساند. ولي اين چاه، چاه جمكران نيست و اين چاه، از خرافات است و ساخته و پرداخته بعضي از افرادي است كه به مباحث شرعي هيچگونه آگاهي ندارند. * * * * * * * سؤال 4 : مباني فكري رافضيها را چه چيزي تشكيل ميدهد و تفاوتشان با تشيع چقدر است و مركز اينها كجاست و چقدر پيروان دارند؟ جواب 4 : ما اصلاً و ابداً مذهبي به نام مذهب رافضي نداريم و نه رافضي داريم و نه كسي گفته است من رافضي هستم و نه بنيانگزار دارند و نه مباني فكري دارند. آنچه كه مطرح است اين است كه وهابيت براي اينكه بتوانند شيعه را تخريب كنند، از شيعه به عنوان رافضي تعبير ميكنند و اين تعبيري است كه وهابيت از شيعيان دارند. بنيانگزار شيعه هم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است و تشيع و نبوت با هم روئيده شدند و با هم رشد كردند و بيش از 42 روايت از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در رابطه با شيعه در منابع أهل سنت داريم: يا علي! أنت و شيعتك هم الفائزون. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 333 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص 111 يا علي! أنت و شيعتك تأتي يوم القيامة راضين مرضيين. الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 379 ـ فتح القدير للشوكاني، ج 5، ص 477 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج 2، ص 461 و 465 ـ تفسير الآلوسي، ج 30، ص 207 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص 346 ـ نظم درر السمطين - الزرندي الحنفي - ص 92 يا علي! أنت و شيعتك في الجنة. المعجم الأوسط للطبراني، ج 6، ص 354 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج 7، ص 213 ـ تاريخ البغداد للخطيب البغدادي، ج 12، ص 284 و 353 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 332 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص 113 * * * * * * * سؤال 5 : 1. با توجه به اينكه امامت يك اصل عقلي در شيعه است، مولود كعبه خواندن أمير المؤمنين (عليه السلام) يك تعبير كنايي است يا واقعي؟ 2. ظاهراً امام زمان (عليه السلام) يك كودك 5 ساله بودند كه پدر بزرگوارشان فوت كردند. امامت يك كودك 5 ساله از نظر عقلي چگونه است؟ جواب 5 : 1. امامت هم دليل عقلي دارد و هم دليل قرآني دارد و هم دليل از سنت دارد؛ هر 3 به كمك هم آمدهاند براي اثبات امامت. اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) مولود كعبه است، واقعي است يا كنابي؟ ما در سايتمان مقاله مفصلي داريم و آقاي حاكم نيشابوري ميفرمايد: فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (كرم الله وجهه) في جوفه الكعبة. تحقيقاً و قطعاً أخبار متواتري وجود دارد كه فاطمه بنت أسد، أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه را در درون كعبه به دنيا آورده است. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 483 و دهها عالم ديگر اين قضيه را نقل كردهاند و هيچ شك و شبههاي در آن نيست. 2. به همان دليلي كه خداوند به حضرت عيسي (عليه السلام) كه چند ساعتي بيشتر نبود كه به دنيا آمده بود، نبوت را إعطاء كرد و حضرت عيسي (عليه السلام) هم فرمود: إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا / وَ جَعَلَنِي مُبَارَكًا سوره مريم / آيه 30 و 31 و قرآن نسبت به حضرت يحيي (عليه السلام) ميفرمايد: يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آَتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا سوره مريم / آيه 12 خدايي كه قادر است به حضرت عيسي (عليه السلام) كه چند ساعت نبود كه به دنيا آمده بود، نبوت دهد و قدرت تكلم به او دهد و حضرت يحيي (عليه السلام) را هم در دوران طفوليت نبوت ميدهد، آيا آن خداوند قادر نيست كه امام زمان (عليه السلام) را كه 5 سال دارد، امام قرار دهد؟ جالب اين است امام جواد (عليه السلام) 5 يا 6 ساله بود كه پدر بزرگوارش از دنيا رفت و اين براي أهل سنت يك حربهاي شد براي كوباندن شيعه. از مأمون خواستند كه علماء را جمع كنند و امام جواد (عليه السلام) را مفتضح كنند. تمام شخصيتهاي بزرگ أهل سنت مانند يحيي بن أكثم و ديگران را جمع كردند و امام جواد (عليه السلام) كه 5 سال داشت، همهشان را از نظر علمي متقاعد و زمينگير كرد. * * * * * * * سؤال 6 : در مورد آيه بيعت رضوان و آيه مهاجرين اولين كه خداوند وعده بهشت داده است، مفصل توضيح بفرماييد. چون در آنجا اسمي از خليفه اول و خليفه دوم نيست. اين آيات در شبكه ظلمت بسيار مطرح ميشود. اگر خداوند به اينها وعده بهشت داده است، چرا اينها در اسلام خود شك كردند؟ بنابر نقل ذهبي در جلد 3، چرا عمر بن خطاب مكرراً از حذيفه سؤال ميكرد كه آيا ما جزء منافقين هستيم يا خير؟ اگر كسي كه خداوند آنها را وعده به بهشت داده است، وعده خداوند را نپذيرند و در اسلام خود شك كنند، آيا واقعاً جزء آيه مهاجرين اولين و آيه بيعت رضوان هستند؟ در اين مورد توضيح بفرماييد. چون يك اسلحهاي شده است براي عوام فريبي أهل سنت. جواب 6 : ما اين را قبلاً مفصل مطرح كردهايم و به نظر من نيايد خيلي روي اين مسئله مانور بدهيم. همانطور كه حضرتعالي اشاره فرموديد، اين مباحث واضح و روشن است و آقايان أهل سنت هم گمان نميكنم با اين توضيحاتي كه ما در جلسات قبلي داديم، بتوانند روي اين قضيه مانور بدهند. مثلاً در آيه 100 سوره توبه كه ميفرمايد: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ كلمه «مِنْ» در «مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ» تبعيضيه است. در مورد آيه بيعت رضوان قرآن ميفرمايد: لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا سوره فتح / آيه 18 حتي همان 1400 نفري كه در بيعت رضوان بودند را هم شامل نميشود. يعني خداوند در زماني در زير شجره رضوان بيعت ميكردند، از آنها راضي شده است. ما موارد متعددي داريم كه اين حضرات مرتدّ شدند؛ مانند همين حديث حوض كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: تعدادي از صحابه مرا در كنار حوض، به طرف آتش جهنم ميكشند و: فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 7، ص 208 * * * * * * * سؤال 7 : آيا دانشمندان و مفسرين أهل سنت ايران و افغانستان و پاكستان درباره امام زمان (عليه السلام) كتابهايي نوشتهاند يا خير؟ جواب 7 : بسيار زياد است و كتابهاي متعددي نوشته شده است. آقاي گنجي و حاكم نيشابوري در اين زمينه مطلب نوشتهاند. إن شاء الله اگر فرصت شود، در جلسه آينده درباره ليست كتابهايي كه آقايان أهل سنت درباره حضرت مهدي (عليه السلام) نوشتهاند، مفصل مطرح خواهم كرد. كتاب فتن آقاي أبو حماد كتابي مفصل است در رابطه با قضيه حضرت مهدي (عليه السلام). * * * * * * * سؤال 8 : وقتي امام زمان (عليه السلام) ظهور ميكند، قبلش حضرت عيسي (عليه السلام) ظهور ميكند و پشت سر امام زمان (عليه السلام) نماز ميخواند و اين موضوع باعث ميشود كه بسياري از مسيحيان ايمان بياورند و حقانيت امام زمان (عليه السلام) را قبول كنند. اما در جامعه اسلامي بر عكس است و امام زمان (عليه السلام) مجبور است كلي مبارزه كند با كساني كه داعيه دين دارند، ولي در عمل بيدين هستند. سؤال من اين است كه چرا امام زمان (عليه السلام) پس از ظهور، اينقدر كه با ما مسلمانان درگير است و مبارزه ميكند، با مسيحيان مبارزه نميكند؟ دليلش چيست؟ جواب 8 : اين واضح و روشن است كه وقتي حضرت مهدي (عليه السلام) ميآيد: يأتي بدين جديد. يا: بقرآن جديد. و اين قرآني كه امروز در ميان أكثريت مسلمانان هست و اين رواياتي كه أكثريت مسلمانان مطرح ميكنند را به شكل جديدي ارائه ميدهد و آن قرآني كه بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نازل شده است و آن تفسيري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) از قرآن كردهاند را به مردم عرضه ميكند و ميفرمايد كه اين روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم از اسرائيليات است و اين مسلمان هم حاضر نيست بپذيرد، لذا به مخالفت با امام زمان (عليه السلام) برميخيزند. وقتي حضرت مهدي (عليه السلام) ميفرمايد كه اين أبو بكر و عمر خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبودند و غاصب حق حضرت علي (عليه السلام) بودند، اين مسلمانان به مخالفت برميخيزند. شما تصور ميكنيد حدود 70٪ مسلمانان كه معتقد به حقانيت أبو بكر هستند، آيا با اين سخن حضرت مهدي (عليه السلام)، بَهبَه و چَهچَه ميكنند و ميگويند كه دست شما درد نكند؟ خير، بلكه در برابر آن حضرت ميايستند. يعني حضرت مهدي (أرواحنا فداه) با اعتقادات اينها بازي ميكند و بر تمام آنچه كه اينها به عنوان عقيده تصور كرده بودند، خط بطلان ميكشد. وقتي يك عزيز سني ميبيند كه بر 99٪ معتقداتش قلم قرمز كشيده شد، معلوم است كه در برابر حضرت مهدي (عليه السلام) ميايستد. لذا تحريفاتي كه در دين اسلام صورت گرفته و تغييراتي كه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) انجام شده و امروز هم شاهد آن هستيم، مسلّم و واضح و روشن است كه حضرت مهدي (عليه السلام) آنها را تغيير ميدهد. * * * * * * * سؤال 9 : در مورد مسح سر و پا كه در قرآن آمده است، توضيح بفرماييد. جواب 9 : ما در برنامه خارج فقه مقارن كه از شبكه جهاني ولايت پخش ميشود، مفصل بحث كردهايم. قرآن ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ سوره مائده / آيه 6 أولاً: قرائت آيه حدود 6 ، 7 نفر از قرّاء، حرف «لام» در كلمه «أَرْجُلَكُمْ» را به كسره خواندهاند و بعضي هم به فتحه خواندهاند. ثانياً: وضوي صحابه در كتاب صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 21 و 32 و صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 148 از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عبد الله بن عمرو نقل ميكند: با پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در يكي از سفرها بوديم (ظاهراً سفر حجة الودع است) و: و نحن نتوضأ، فجعلنا نمسح على أرجلنا. ما صحابه وضو ميگرفتيم و بر روي پاهاي خود مسح ميكشيديم. ما از آقايان أهل سنت سؤال ميكنيم اين صحابهاي كه مسح ميكشيدند، اين مسح كشيدن را از كجا ياد گرفته بودند؟ آيا اين را از قرآن استفاده كرده بودند؟ از كدام آيه؟ آيا از سنت استفاده كرده بودند؟ از كدام سنت؟ يا نه، آيا صحابه بر خلاف قرآن و سنت عمل ميكردند؟ اگر شما ميگوييد «فجعلنا نمسح على أرجلنا» خلاف قرآن و سنت بوده، تمام تار و پود فكري شما أهل سنت بر باد ميرود! يعني صحابهاي كه بر خلاف قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، به جاي شستن پا، مسح ميكشيد، آيا اين صحابه صلاحيت مرجعيت علمي را دارند؟ ثالثاً: وضوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در روايات صحيح از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله): يمسح برأسه و رجليه إلي الكعبين. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) سر و پاهاي مباركش را مسح ميكشيد. سنن الدارمي، ج 1، ص 305 ـ سنن إبن ماجة، ج 1، ص 156 ـ سنن أبي داود، ج 1، ص 197 ـ سنن النسائي، ج 2، ص 226 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج 2، ص 345 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 2، ص 240 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج 1، ص 241 ـ شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة، ج 1، ص 35 ـ تفسير القرطبي، ج 1، ص 348 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 2، ص 262 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 1، ص 18 وقتي حاكم نيشابوري اين روايت را نقل ميكند در المستدرك علي الصحيحين، جلد 1، صفحه 242 ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. اين روايت طبق شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم صحيح است. آقاي ذهبي هم ميگويد اين روايت صحيح است. همچنين در مسند احمد، جلد 1، صفحه 114 راوي ميگويد: رأيت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) يمسح ظاهرهما. ديدم رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را كه بر روي پاهايش مسح ميكشيد. آقاي إبن حجر عسقلاني اين روايت را در تلخيص الحبير، جلد 2، صفحه 392 ميآورد و ميگويد: و إسناده صحيح. آقاي عثمان بن عفان، خليفه سوم ميگويد: رأيت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و مسح برأسه و ظهر قدميه. ديدم كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) سر و پايش را مسح كشيد. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 58 آقاي هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 1، صفحه 224 ميگويد: و رجاله ثقات. ثالثاً: وضوي أمير المؤمنين (عليه السلام) در مسند احمد، جلد 1، صفحه 114 روايتي نقل شده كه إبن حجر عسقلاني در تلخيص الحبير، جلد 2، صفحه 392 ميگويد: إسناده صحيح. در اين روايت، أمير المؤمنين (عليه السلام) در هنگام وضو گرفتن، مسح ميكشيد. در مسند احمد، جلد 1، صفحه 158 نقل شده است: و مسح رأسه ... و رجليه إلي الكعبين. آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 4، صفحه 219 ميگويد: هذا حديث صحيح الإسناد. إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 7، صفحه 483 ميگويد: وثقه إبن حبان. همچنين مسند أبو داود الطيالسي، صفحه 22 آمده است. در تفسير جامع البيان طبري، جلد 6، صفحه 152 نقل شده است: مسح برأسه و رجليه. فقط يك روايت نيست، دو روايت نيست، سه روايت نيست؛ دهها روايت است. خامساً: إبن عباس: در قرآن، أمر به مسح شده است اين إبن عباس كه شما او را بيشتر از ما قبولش داريد، ميگويد: أبي الناس إلا الغسل و لا أجد في كتاب الله إلا المسح. مردم زير بار وضوي مسحي نميروند و مقيد هستند كه حتما پاي خود را بشويند. در حاليكه در كتاب خدا چيزي جز مسح نيافتم. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 6، ص 358 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 2، ص 238 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج 1، ص 22 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 1، ص 32 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 9، ص 432 و 433 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 2، ص 262 ـ سنن إبن ماجة، ج 1، ص 156 سادساً: إبن عباس: در قرآن، 2 غسل و 2 مسح آمده است آقاي إبن قدامه مقدسي كه از فقهاء بزرگ حنابله است، در كتاب المغني، جلد 1، صفحه 120 به نقل از إبن عباس ميگويد: ما أجد في كتاب الله إلا غسلتين و مسحتين. من در كتاب خدا، جز 2 شستشو (صورت و دست) و 2 مسح (سر و پا) نيافتم. السنن الكبرى للبيهقي، ج 1، ص 72 ـ سنن الدارقطني، ج 1، ص 101 يعني ميگويد كتاب خدا دستور به مسح پا داده، ولي مردم بر خلاف كتاب خدا، پاي خود را ميشويند. آقاي سرخسي كه از فقهاء بزرگ احناف است، در كتاب المبسوط، جلد 1، صفحه 8 به نقل از إبن عباس ميگويد: نزل القرآن بغسلين و مسحين. المبسوط للسرخسي، ج 1، ص 8 آقاي عبد الرزاق صنعاني در المصنف، جلد 1، صفحه 19 به نقل از إبن عباس ميگويد: إفترض الله غسلتين و مسحتين. اين آقايان بارها اين شبهه را مطرح كردهاند. يك نفر ميآيد در ماهواره و چرنديات ميبافد كه: علي بن أبي طالب (عليه السلام) پايش را ميشست و من خودم اين را به چشم خودم، هزار بار در كتاب من لا يحضره الفقيه ديدم. اين مسخرهبازيها گذشت. يك زماني إبن تيميه در كنار كرسي خود مينشست و حرفهايي را مينوشت و كسي هم سؤال و جواب نميكرد. حالا هم اين استاد دانشگاه آمريكا (كه ما دانشگاهي به نام آمريكا نداريم) ميگويد: علي بن أبي طالب (عليه السلام) پايش را ميشست و من خودم اين را به چشم خودم، هزار بار در كتاب من لا يحضره الفقيه ديدم. به قول يكي از آقايان: شما هزار بار ديدهاي، هزار بار ديگر هم ببين، هزار بار ديگر هم ببين، هزار بار هم براي بار چهارم ببين و در پنجمين بار، ما اين آيه را ميخوانيم: وَ الْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ سوره نور / آيه 7 چرا اين دروغها را ميبافيد؟ ميگويد: هر اعتباري كه صحيح مسلم در نزد ما دارد، كتاب من لا يحضره الفقيه در نزد شيعه همچنين اعتباري دارد! اگر تو راست ميگويي، بر پدر دروغگو لعنت! اگر در يك جا آمده باشد يا يك روحاني عادي و يا يك روضهخوان همچنين اعتقادي داشته باشد، نشان بدهيد. كتاب من لا يحضره الفقيه از حدود 5 هزار اندي روايت، حدود 2 هزار روايتش مرسل است و شيعه مرسلات را قبول ندارد. با اينكه ما بارها اين شبهه وضو را جواب دادهايم، ولي اين آقايان تصور ميكنند كه ميتوانند ادعا كنند كه اين شبهه وجود دارد. * * * * * * * سؤال 10 : آيا هيچ حديث و روايتي از معصومين (عليهم السلام) در رابطه با ملاقات و ديدن حضرت مهدي (عليه السلام) توسط مردم در عصر غيبت آمده است يا خير؟ جواب 10 : بحث تشرف به محضر حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) از قطعيات عقيده شيعه است. چه در زمان غيبت صغري و چه در زمان غيبت كبري، افرادي زيادي خدمت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) مشرف شدهاند؛ مانند شيخ مفيد (ره)، علامه حلي (ره)، سيد بحر العلوم (ره) و مقدس اردبيلي (ره). اينها از شخصيتهايي هستند كه مشرف به خدمت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) شدهاند و هيچ شك و شبههاي در اين نداريم. ولي اين را هم عزيزان بدانند در آن روايتي كه حضرت به محمد سمري فرمودند: من إدعي الرؤية فكذبوه. سرور عزيزمان حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني ميفرمود: نظر من بر اين است كه اين روايت يك قاعده كلي براي شيعه بيان كرده است. مثل قاعده إصالة الحلّية است كه ميگويد: كل شئ لك حلال حتي تعرف الحرام بعينه. تمام أشياء بر تو حلال است، مگر اينكه حرام را بشناسي كه فلان شئ حرام است. الكافي للشيخ الكليني، ج 6، ص 339 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 25، ص 118 و قاعدههاي إصالة الإباحة و إصالة الطهارة هم اينچنين است. إصالة الطهارة يعني همه چيز پاك است و اگر شما به رستوران و هتل ميرويد، موظف هستيد همه چيز را طاهر و پاك بدانيد، مگر اينكه نجس را ببيني و تشخيص بدهي. ايشان ميفرمود: قاعده كلي در رابطه با رؤيت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)، تكذيب است و عدم صداقت و عدم تحقق است. يعني هر كسي ادعا كرد من امام زمان (عليه السلام) را ديدم، دروغ است و بايد تكذيبش كنيم؛ مگر اينكه ثابت شود اين تشرف، تشرف واقعي بوده است. هر كسي كه بگويد من امام زمان (عليه السلام) را ديدم، وظيفه ما تكذيب كردن اوست؛ اين اصل اوليه است. مگر مواردي كه قطع داريم حقيقت دارد و اين مدعي صادق است؛ مانند مرحوم مقدس اردبيلي (ره) و سيد بحر العلوم (ره) و سيد بن طاووس (ره). سيد بن طاووس (ره) ميگويد: من به قدري خدمت امام زمان (عليه السلام) مشرف شدهام كه با تُن صداي ايشان آشنا هستم و اگر از پشت ديواري صدا بيايد، من تشخيص ميدهم كه اين صدا براي حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است يا صداي كسي ديگر است. ما بايد مقداري مراقب باشيم و بايد با افرادي كه در اين زمينه دكان و بازار باز ميكنند تا بتوانند پول مردم را به جيب بكشند، مبارزه كنيم. ولي اگر كسي ادعاي رؤيت كرد كه بزرگوار و صالح بود، مانند حضرت آيت الله العظمي بهجت (ره) و آيت الله مرحوم كشميري (ره) و آيت الله مجتهدي (ره)، شك و شبههاي وجود ندارد كه اين مسائل حقيقت دارد. * * * * * * * سؤال 11 : در بحث اعتقادي، وقتي به بحث امامت ميرسيم، امامت را از طرق قاعده لطف، قاعده حكمت، قاعده لزوم فيض، و از طريق عقل و شرع ثابت ميكنيم. وقتي به بحث غيبت امام زمان (عليه السلام) ميرسيم، در أحاديث آمده است كه دليل غيبت، ما مردم هستيم. من اينگونه احساس ميكنم كه دلايل وجود امام با دلايل غيبت متناقض است. يعني اگر قرار است امام به دلايل قاعده لطف و ادامه فيض باشد، پس اين امام چرا رفته است؟ اگر قرار باشد كه ما بد باشيم و شيعيان بد باشند و عمده دليلش هم همين است، ما قبول ميكنيم، ولي وجود امام براي اين است كه ما را خوب بكند. آن 11 امام بزرگوار ديگري كه بودند، براي اين بودند كه ما را راهنمايي كنند. اينكه 1200 سال پيش عدهاي از مردم در عربستان كارهايي انجام دادند، چوبش را ما مسلمانان در اين دوره ميخوريم كه غيبت امام زمان (عليه السلام) به تأخير ميافتد. توضيح بفرماييد كه اگر ما وجود امام را به اين دلايل ثابت ميكنيم، وجود امام به همان دلايل، نبايد غيبت داشته باشد و بايد امام حاضر باشد. دليل وجود امام و دليل غيبت امام در تناقض هستند. جواب 11 : من در بحثهاي گذشته اين مسئله را در حرم امام رضا (عليه السلام) يا حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) مفصل بحث كردهام با موضوع فلسفه غيبت امام زمان (عليه السلام) و اينكه آيا با قاعده لطف و اصل نصب امامت تنافي دارد يا خير؟ آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) گرچه الآن در پس پرده غيبت است، ولي طبق رواياتي كه وجود دارد: من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا على هواه، مطيعا لأمر مولاه، فللعوام أن يقلدوه. وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 27، ص 131 ـ الإحتجاج للشيخ الطبرسي، ج 2، ص 263 به دستور خود ائمه (عليهم السلام) و امام زمان (عليه السلام)، امروز مسئوليت همان امام را فقهاء و مراجع عظام تقليد بر عهده دارند و امام زمان (عليه السلام) هم همانند حضرت خضر (عليه السلام) در ميان ما هست و دست مراجع عظام تقليد را بدون آنكه آنها متوجه شوند، ميگيرد و راهنماييهاي لازم را انجام ميدهد. خيلي از موارد هست كه آقايان مراجع عظام تقليد ما بنا به دلايلي، خيلي از مسائل را مطرح نميكنند و برخي هم وصيت ميكنند كه بعد از ما اين قضايا گفته شود. حتي از آقايان مراجع معاصر كه از نزديك با آنها مأنوس بوديم، قطع داريم كه به محضر آقا امام زمان (عليه السلام) مشرف شدهاند؛ مانند مرحوم حضرت آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري (ره) كه ما شكي در تشرف ايشان نداشتيم و مرحوم حضرت آيت الله العظمي بهجت (ره). اگر اين آقايان براي بعضي از آقايان بيان ميكنند: هر كه را أسرار حق آموختند مُهر كردند و دهانش دوختند * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: ??? -
تاريخ: 04 خرداد 90 - 16:51:03
سلام { نقل شما } آقاي إبن أثير جزري (متوفاي 630 هجري) در كتاب الكامل في التاريخ، جلد 7، صفحه 274 صراحت دارد: أبو محمد العلوي العسكري و هو أحد الأئمة الاثني عشر علي مذهب الامامية و هو والد محمد الذي يعتقدونه المنتظر بسرداب سامرا. امام عسكري يكي از ائمه دوازدهگانه شيعه است و پدر همان محمد است كه شيعيان معتقد هستند او همان مهدي منتظر است ... . ... { نقل بنده } جملات بالا دليلي بر وجود مهدي نيست . 1 . اولا حرفش از سر تمسخر بوده داره شيعه ها و امامشون رو مسخره ميکنه 2 . ثانيا به قول سايت اسلام تکس اگر واقعا وجودشو قبول داشت اسمشو جدا هم ميورد يعني يه صفحه هم ميزد به اسم محمد مهدي برخي بقيه ي دلايل رو رها کردن به همين چسبيدن که شيعه اين جوري تولد مهدي رو اثبات ميکنه { نقل شما } امام حسن (عليه السلام) ميفرمايد: أما علمتم أنه ما منا أحد إلا و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه إلا القائم الذي يصلي روح الله عيسي بن مريم عليه السلام خلفه؟ آيا نميدانيد كه هيچيك از ما ائمّه نيست جز آنكه بيعت سركش زمانش بر گردن اوست، مگر قائمي كه روح اللَّه عيسي بن مريم پشت سر او نماز ميخواند؟ كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 316 { نقل بنده } روايت بالا به صراحت ميگه ائمه عليهم السلام با خلفاي زمانشون بيعت ميکردن جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اشکال ابن اثير به اصل فرزند امام حسن عسگري عليه السلام نيست و اين مطلب بر هر کسي که زبان عربي را بداند واضح است ! اشکال او به اعتقاد شيعه به او است . 2- آيا اين روايت ثابت مي کند که بيعت مشروع و لازم الاجرا داشته اند ؟! بهتر است خود يکبار ديگر متن روايت را بخوانيد ! گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: علي زاد -
تاريخ: 18 خرداد 90 - 17:46:36
اللهم عجل لويك الفرج . موفق باشيد خيلي مطلب آيت الله شبيري برام جالب بود . خدا حفظتان كند. |
3 |
نام و نام خانوادگي: حسين عرفاني شيراباد -
تاريخ: 21 تير 90 - 18:49:48
با تشکر از زحمات حضرتعالي و همکاران محترمتان . استدعا داشتم مطالبي در مورد شبهه اسمه اسمي ( و اسم ابيه اسم ابي ) و کتيته کنيتي توسط ابوالجحد بيان فرمائيد . همچنين در مورد راوي اين روايت ( زائده ) منابعي متذکر فرمائيد . و همچنين در حورد ابوالجحد منابعي را بيان نمائيد . خيلي ممنون مي شويم چون خيلي نياز دارم . جواب نظر: با سلام دوست گرامي در آدرس ذيل به اين شبهه پاسخ داده شده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=12872 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: ابراهيم عباس زاده -
تاريخ: 25 تير 90 - 10:10:09
باسمه سبحانه الحمد لله الذي جهلنا من المتمسکين بولايه علي امير المومنين واولاده المعصومين(ع) خداوند انشاءالله ايت الله قزويني وتمامي کساني که براي اهل بيت عصمت وطهارت زحمت ميکشند طول عمر با عزت وسربلندي وصحت وسلامت کامل عنايت فرمايند واقعا اين وهابيها احمق هستند که با اين همه دليل وبرهان باز هم لجاجت از خودشون نشون ميدن(الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء) ارادتمند شما عباس زاده |
5 |
نام و نام خانوادگي: احسان محمدي -
تاريخ: 22 آذر 90 - 07:57:07
اينكه مي گويند امام زمان خودش مي آيد وهمه چيز را درست مي كند وما كاري به اين كارها نداريم ""بينش يهودي "" است...دكتر علي شريعتي ... |