* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 22 اسفند 1389 | تعداد بازديد: 3802 | |
اعتقاد به رجعت از منظر قرآن، شيعه و أهل سنت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: اعتقاد به رجعت از منظر قرآن، شيعه و أهل سنت شبكه جهاني ولايت : 22 / 12 / 1389 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني بنا به درخواست بينندگان عزيز، كليپهايي از شبكههاي ماهوارهاي كه داراي شبهه است را خدمت بينندگان عزيز پخش ميكنيم و پاسخ آنها را از استاد حسيني قزويني ميشنويم. پخش كليپ 01 آقاي سجودي البته بعضي از عقايد عجيب و غريب ديگر هم داريم كه ميگويند بعد از اينكه مُرديم، ـ حالا ما كاري ندارم كه ـ باز برميگردد و رجعت دارد و 50 هزار سال عمر زندگي و پادشاهي ميكند. حرفهايي كه كمي نامعقول است كه حضرت محمد بايست برگردد و 50 هزار سال پادشاهي در دنيا كند و حكومت كند. نفرهايي كه اين أحاديث را ساختند، در حالت عادي نبودند. يعني در حالت هوش نبودند. تحت تأثير مواد مخدري حتما بودند. وگرنه چطور ممكن است كه بگويد حضرت علي ميآيد و 40 هزار سال حكومت ميكند. قيامت مطلبش چه شد كه دوباره در دنيا برميگردند؟ رجعت يك عقيدهاي است كه دوستان شيعه به آن معتقد هستند. [پايان كليپ] آقاي محسني يكي از اعتقادات شيعه، رجعت است. نظر علماء شيعه را در مورد رجعت براي بينندگان عزيز بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني هر دم از اين باغ، بري ميرسد تازهتر از تازهتري ميرسد شبكهاي كه ما انتظار داشتيم بلندگوي مباني اعتقادي أهل سنت باشد، ولي متأسفانه بلندگوي وهابيت شده است و دريچهاي براي اهانت به مقدسات شيعه و بازگو كردن بعضي از خزعبلات و لاطائلات شده است. اين آقايي كه هنوز نميداند رَجْعت درست است يا رُجْعت، آمده به عنوان كارشناس، به عقايد شيعه اهانت و جسارت ميكند. اين روش سخن گفتن نيست. اگر راست ميگوييد، بياييد روايات و آيات مربوط به رجعت را بررسي كنيد و نقد علمي كنيد و بگوييد اين روايت مثلاً مخالف فلان آيه و روايت است. اينطور حرف زدن كه مثلاً مواد مخدر مصرف ميكردند، حرف اراذل و اوباش است؛ گرچه اراذل و اوباش هم با اين ادبيات سخن نميگويند كه اين آقا سخن ميگويد. رجعت از عقايد قطعي شيعه است و شيعه معتقد است كه بعد از ظهور آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) تعدادي از افرادي كه ايمان خالص داشتند و از نظر عمل، در يك مرحله بالايي بودند، برميگردند و كساني كه نفاق را به حدّ أعلي رساندهاند، برميگردند. 1. شيخ مفيد (ره) مرحوم شيخ مفيد (ره) (متوفاي 413 هجري) كه از علماء بزرگ شيعه است، ميفرمايد: و الرجعة إنما هي لممحضي الإيمان من أهل الملة و ممحضي النفاق منهم، دون من سلف من الأمم الخالية. رجعت براي كساني است كه ايمانشان خالص براي خدا بوده و افرادي كه نفاقشان در حدّ بالايي بوده است. رجعت شامل أمتهاي گذشته نميشود. المسائل السروية للشيخ المفيد، ص 35 2. سيد مرتضي (ره) مرحوم سيد مرتضي (ره) (متوفاي 436 هجري) شاگرد برومند شيخ مفيد (ره) ميفرمايد: إعلم أن الذي تذهب الشيعة الإمامية إليه أن الله تعالي يعيد عند ظهور إمام الزمان المهدي عليه السلام قوما ممن كان قد تقدم موته من شيعته، ليفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته و يعيد أيضا قوما من أعدائه لينتقم منهم. عقيده شيعه اماميه اين است كه خداوند به هنگام ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) دستهاي از شيعيان را برميگرداند تا حضرت مهدي (عليه السلام) را ياري و مساعدت كنند و دولت بر حق آن حضرت را مشاهده كنند و همچنين خداوند تعدادي از دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) را برميگرداند تا حضرت مهدي (عليه السلام) از آنها انتقام بگيرد. رسائل المرتضي للسيد المرتضي، ج 1، ص 125 ـ تفسير مجمع البيان للشيخ الطبرسي، ج 7، ص 405 البته ما در روايات هم داريم كه اگر كسي 40 صبح دعاي عهد را بعد از نماز صبح بخواند، خداوند او را به هنگام ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) زنده ميكند و توفيق ياري حضرت مهدي (عليه السلام) را به او ميدهد. بعضي از أهل سنت و صحابه مانند آقاي أبو طفيل كناني كه همان عامره بن واصله است و آخرين صحابهاي است كه از دنيا رفته است در سال 101 هجري، جزء كساني بود كه معتقد به رجعت بود و تعدادي از افراد به دنيا برميگردند. المعارف لإبن قتيبة الدينوري، ج 1، ص 341 همچنين ميگويند جناب عبد الرزاق، استاد بخاري و صاحب كتاب المصنف هم جزء كساني بود كه معتقد به رجعت بود. الإمام جعفر الصادق لعبد الحليم الجندي، چاپ مجلس أعلاي اسلامي مصر، ص 225 آقاي ذهبي نسبت به عبد الرزاق نقل ميكند از إبن معين كه از بزرگان أهل سنت است و ميگويد: لو إرتد عبد الرزاق عن دينه ما تركنا حديثه. اگر عبد الرزاق مرتد هم بشود، ما حديث او را ترك نميكنيم. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 9، ص 573 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 2، ص 612 پس اينطور نيست كه فقط شيعيان معتقد به رجعت باشند. بلكه صحابه و شخصيتهاي برجسته أهل سنت مانند عبد الرزاق و أبو طفيل كناني هم معتقد به رجعت هستند. * * * * * * * آقاي محسني آيا آيهاي در قرآن درباره رجعت وجود دارد يا خير؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با آيات قرآن، خيلي واضح و روشن است و اگر كسي با قرآن أنس داشته باشد، ميبيند كه آياتي به صراحت، بحث رجعت را مطرح كردهاند. آيه اول: خداوند در آيه 83 سوره نمل ميفرمايد: وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآَيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ به خاطر بياور روزي را كه ما از هر أمتي، گروهي را از كساني كه آيات ما را تكذيب ميكردند محشور ميكنيم و آنها را نگه ميداريم تا به يكدگر ملحق شوند. مشخص است كه اين حشر، حشر روز قيامت نيست. چون در حشر قيامت، همه محشور ميشوند: وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا و همه آنها (انسانها) را محشور ميكنيم و أحدي را فروگذار نخواهيم كرد. سوره كهف / آيه 47 پس آيه 83 سوره نمل براي قيامت نيست و براي قبل از آن است. در آيه 87 سوره نمل هم ميفرمايد: وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ به خاطر بياوريد روزي را كه در صور دميده ميشود و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو ميروند، جز كساني كه خدا بخواهد و همگي با خضوع در پيشگاه او حاضر ميشوند. پس شكي نيست كه در روز قيامت، همه حاضر ميشوند. در تفسير علي بن ابراهيم قمي آمده است كه راوي از امام صادق (عليه السلام) سؤال ميكند در رابطه با همين آيه شريفه 83 سوره نمل كه بعضي از أهل سنت ميگويند اين آيه مربوط به روز قيامت است و حضرت ميفرمايد: يحشر الله تعالي في القيامة من كل أمة فوجا و يذر الباقين؟ إنما ذلك في الرجعة، فأما آية القيامة فهذه «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً ... ». آيا خداوند در روز قيامت از هر أمتي، گروهي را انتخاب و محشور ميكند و باقي را محشور نميكند؟ اين آيه مربوط به رجعت است و آيه قيامت اين آيه است: «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً ... ». تفسير القمي لعلي بن إبراهيم القمي، ج 2، ص 37 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 53، ص 51، ح 27 آيه دوم: در آيه 11 سوره غافر ميفرمايد: رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَي خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ پروردگارا! ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده كردي، اكنون به گناهان خود معترف هستيم، آيا راهي براي خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟! ما از اين آقايان سؤال ميكنيم كه اين دو بار مردن و دو بار زنده شدن، براي كجاست؟ بشر يك مرتبه به دنيا ميآيد و يك مرتبه هم از دنيا ميرود. پس اين دو مرتبه مردن و دو مرتبه زنده شدن معنا ندارد. غير از اينكه ما معتقد باشيم اين آيه مربوط به رجعت است و افرادي كه مردهاند، دوباره زنده ميشوند و دوباره ميميرند و فرداي قيامت هم دوباره زنده ميشوند. آيه سوم: در آيه 259 سوره بقره درباره حضرت عُزَيْر پيامبر (عليه السلام) آمده است: أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَي قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّي يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَي طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلَي حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آَيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَي الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يا همانند كسي (عُزَيْر پيامبر) كه از كنار يك آبادي (ويران شده) عبور كرد، در حاليكه ديوارهاي آن به روي سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاي اهل آن، در هر سو پراكنده بودند، او با خود) گفت: چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده ميكند؟! (در اين هنگام) خدا او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد، و به او گفت: چقدر درنگ كردي؟ گفت: يك روز، يا بخشي از يك روز. فرمود: نه، بلكه يكصد سال درنگ كردي! نگاه كن به غذا و نوشيدني خود (كه همراه داشتي، با گذشت سالها) هيچگونه تغيير نيافته است! (خدايي كه يكچنين مواد فاسدشدني را در طول اين مدت حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولي به ألاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشي شده است! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براي اطمينان خاطر توست و هم) براي اينكه تو را نشانهاي براي مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ي مركب سواري خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند ميدهيم و گوشت بر آن ميپوشانيم! هنگامي كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: ميدانم خدا بر هر كاري توانا است. آيه چهارم: در آيه 55 و 56 سوره بقره ميفرمايد: وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَي لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ / ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ و (نيز به خاطر بياوريد) هنگامي كه گفتيد: اي حضرت موسي (عليه السلام)! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اينكه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم. در همين حال صاعقه شما را گرفت در حاليكه تماشا ميكرديد / سپس شما را پس از مرگتان حيات بخشيديم، شايد شكر نعمت او را بجا آوريد. بنابراين بحث رجعت چيزي نيست كه اختصاص به شيعه داشته باشد و قرآن اين مسائل را مطرح كرده است و رجعت مبناي قرآني دارد و هيچگونه اشكالي در آن نميبينيم. * * * * * * * آقاي محسني آيا در كتب أهل سنت مطالبي مربوط به رجعت افراد بعد از مرگ وجود دارد يا خير؟ استاد حسيني قزويني در ميان كتب أهل سنت، جناب بيهقي كتابي دارد به نام حياة الأنبياء بعد وفاتهم كه يك كتاب مفصلي است و در رابطه با تعدادي از پيامبران (عليهم السلام) است كه بعد از مرگ زنده شدند و در دنيا زندگي كردند. همچنين آقاي إبن أبي الدنيا كه از علماء بزرگ أهل سنت است و مشهور به الحافظ است، كتابي دارد به نام من عاش بعد الموت و در آن نام افرادي را كه بعد از مرگ زنده شدند و در دنيا زندگي كردهاند را آورده است. پس اين مشخص است كه اين آقايان در اين زمينه مطالعهاي نكردهاند. همچنين خود آقاي إبن كثير دمشقي سلفي در كتاب البداية و النهاية در رابطه با برادر ربيع بن خراش ميگويد كه ايشان مرده بود و بعد از مرگ، زنده شد و به افرادي بشارت داد و گفت وقتي من مُردم، خداوند را ملاقات كردم: و لكن لقيت بعدكم ربي و لقيني بروح و ريحان و رب غير غضبان. البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 6، ص 175 همچنين آقاي بيهقي در كتاب دلائل النبوة نقل ميكند: فردي به نام عبد الله بن عبيد انصاري كه در جنگ صفين يا جمل مرده بود، بعد از مرگ زنده شد و شروع كرد به سخن گفتن و بشارت داد: محمد رسول الله و أبو بكر الصديق و عمر الشهيد و عثمان الرحيم. دلائل النبوة للبيهقي، ج 5، ص 55 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 6، ص 175 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 39، ص 222 كساني كه اينها را ساخته بودند، مواد مخدر مصرف نكرده بودند؛ چون به نفع اين آقايان است. آقايان أهل سنت و وهابيت به كتابهاي إبن كثير دمشقي با نظر ويژه نگاه ميكنند. أمثال اين قضايا را اين آقايان خيلي زياد در كتابهاي خود آوردهاند و جاهايي كه به نفع خودشان باشد را هيچوجه اشكال نميگيرند، ولي اگر به نفع شيعه باشد، به سازندگان حديث تهمت ميزنند كه مواد مخدر مصرف كردهاند. * * * * * * * آقاي محسني نظر شما در مورد اين حرفهاي اين آقا كه در اين كليپ گفته است چيست؟ استاد حسيني قزويني اينها هدفشان اين است كه يكسري از عقايد شيعه را به تمسخر بگيرند. وگرنه اگر بنا باشد ما به خرافاتي كه خود اينها نقل ميكنند دست بگذاريم، مثنوي هفتاد من كاغذ ميشود. من چند نمونه از اين خرافات اينها را نقل ميكنم: نمونههايي از خرافات در كتابهاي أهل سنت نمونه اول: آقاي أبو محمد ضياء الدين وتري در كتاب روضة الناظر، صفحه 55 نقل ميكند از جناب سيد احمد رفاعي و ميگويد: ايشان به مدينه آمده بود براي زيارت قبر پيامبر (صلي الله عليه و سلم): فظهرت له يد جده عليه الصلاة و السلام فقبلها و الناس ينظرون. ديد كه دست پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از قبر بيرون آمد و او هم شروع كرد به بوسيدن دست پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و مردم هم اين منظره را تماشا ميكردند. و هذه القصة تواتر خبرها و علا ذكرها و صحت أسانيدها و كتبها الحفاظ و المحدثون و كثير من أهل الطبقات و المؤرخين. اين قضيه متواتر است و آوازه زيادي دارد و سندش هم صحيح است و أكثر حفاظ و محدثين و مورخين اين را در كتابها نوشتهاند. اينهايي كه اين را ساخته بودند، مواد مخدر مصرف نكرده بودند و حالت غير طبيعي نداشتند! نمونه دوم: در رابطه با زيد بن خارجه كه از انصار است و در زمان عثمان از دنيا رفت، جناب آقاي بخاري در تاريخ الكبير، جلد 3، صفحه 383 نقل ميكند و ميگويد: بعد از اينكه ايشان از دنيا رفت، زنده شد و سخن گفت: أبو بكر القوي في أمر الله ... و عمر الأمير و عثمان علي منهاجهم انقطع العدل، أكل الشديد الضعيف. أبو بكر در أمر خداوند قوي است ... عمر امير بود و بعد از عثمان، عدالت از زمين برچيده شد و كساني كه قوي بودند، ضعفاء را خوردند. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 30، ص 406 يعني بعد از عثمان كه أمير المؤمنين (عليه السلام) ميآيد، عدالت از زمين برداشته شد. آقاي مزي كه از استوانههاي رجالي أهل سنت است، در تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جلد 10، صفحه 62 ميگويد: زيد بن خارجه اين مسائل را نگفت، بلكه گفت: صدق صدق صدق أبو بكر الصديق، ضعيف في جسده، قوي في أمر الله، كان ذلك في الكتاب الأول، صدق صدق صدق عمر بن الخطاب، قوي في جسده، قوي في أمر الله، كان ذلك في الكتاب الأول، صدق صدق صدق عثمان بن عفان، مضت إثنتان و بقي أربع. أبو بكر راست گفت، راست گفت، راست گفت و لاغر بود و در أمر خداوند قوي بود و اين در كتابهاي پيامبران اوليه نوشته شده است. عمر بن خطاب راست گفت، راست گفت، راست گفت و بدني تنومند داشت و در أمر خداوند قوي بود و اين در كتابهاي پيامبران اوليه نوشته شده است. عثمان راست گفت، راست گفت، راست گفت. دو نفر از خلفاء رفتهاند و چهار نفر از آنها ماندهاند. آقايان دقت كنند! 2 نفر از خلفاء كه رفتهاند، أبو بكر و عمر هستند و 4 نفري كه ماندهاند، عثمان و أمير المؤمنين (عليه السلام) و معاويه و يزيد هستند! ببينيد! اين بشارتهايي كه ميدهند، مواد مخدر مصرف نكردهاند و آدم كاملاً طبيعي بودند و چشمان آقاي سجودي اينها را نميبيند. ولي وقتي به بحث رجعت ميرسد كه بحث قرآني است و روايات متعددي در اين زمينه داريم، ميگويد: نفرهايي كه اين أحاديث را ساختند، در حالت عادي نبودند. يعني در حالت هوش نبودند. تحت تأثير مواد مخدري حتما بودند. نمونه سوم: آقاي إبن قيّم جوزيه كه شاگرد إبن تيميه و ناشر افكار إبن تيميه است، كتابي دارد به نام الروح. آقايان خوب دقت كنند و تقاضا دارم كاملاً به عرائض بنده توجه داشته باشند تا پاي صحبت إبن قيّم جوزيه بنشينيم. ايشان نقل ميكند از أبي حاتم رازي و ميگويد: ما در مكه بوديم و ديديم كه شخصي نصف صورتش سياه و نصف ديگر صورتش سفيد است و بلند شد و براي مردم در كنار بيت الله الحرام سخنراني كرد و گفت: يا أيها الناس! اعتبروا بي! فإني كنت أتناول الشيخين و أشتمهما، ... أذ أتاني آت فرفع يده فلطم وجهي و قال: يا عدو الله! يا فاسق! ألست تسبّ أبا بكر و عمر (رضي الله عنهما)؟! و فأصبحت و أنا علي هذه الحالة. اي مردم! از من عبرت بگيريد! من نسبت به أبو بكر و عمر جسارت ميكردم و ناسزا ميگفتم. شبي خوابيده بودم كه يك نفر به خوابم آمد و سيلي محكمي به صورت من زد و گفت: اي دشمن خدا! اين فاسق! آيا أبو بكر و عمر را ناسزا ميدهي؟! صبح بلند شدم و ديدم در أثر سيلي آن شخص، صورتم اينچنين شده است. الروح لإبن قيّم الجوزية، ص 190، چاپ دار الكتب العلمية و ص 207، چاپ مكتبة الصفا به قول يكي از آقايان، كسي كه هر روز در ماهواره فحش ميدهد، بايد تمام بدنش سياه شده باشد. نمونه چهارم: همچنين جناب إبن قيم جوزيه در همين كتاب الروح، صفحه 191 داستان ديگري را نقل ميكند و ميگويد: آقاي محمد بن عبد الله مهلبي ميگويد: من در خواب ديدم كه نزديك يك ساختمان هستم و در ايوان كسي نشستهام: و إذن النبي (صلي الله عليه و سلم) جالس و معه أبو بكر و عمر واقف قدامة، فقال له عمر: يا رسول الله! إن هذا يشتمني و يشتم أبا بكر، فقال: جئ به يا أبا حفص! فأتي برجل فأذن هو العماني و كان مشهورا بسبهما، فقال له النبي (صلي الله عليه و سلم): .... . پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم آنجا نشسته بود و أبو بكر و عمر هم جلوي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نشسته بودند. عمر به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گفت: اين شخص، هم به من فحش ميدهد، هم به أبو بكر. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: برو او را بياور. مردي را آوردند كه أهل عمان بود و مشهور بود كه هميشه أبو بكر و عمر را فحش ميدهد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: او را شكنجه كن. من او را شكنجه كردم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: سرش را از بدنش جدا كن ... . از خواب بيدارم شدم و رفتم به سراغ آن شخصي كه در خواب ديده بودم و ديدم از منزلش صداي گريه ميآيد. گفتم: چه شده است؟ گفتند: سر اين شخص را ديشب در رختخوابش بريدهاند. من هم رفتم گردنش را نگاه كردم و ديدم كه دقيقاً مانند همانجايي است كه در خواب ديدم آقاي عمر گردن آن شخص را بريد. اينها مواد مخدر مصرف نكردهاند و اين قضايا را ميسازند. چون به نفع جناب أبو بكر و عمر است. نمونه پنجم: در روايت ديگري كه در همان صفحه به نقل از راوي نقل ميكند، ميگويد: در مسجد النبي نشسته بوديم كه يك چيز عجيبي ديديم: كان رجل يسب أبا بكر و عمر فبينا نحن يوما من الأيام بعد صلاة الصبح إذ أقبل رجل و قد خرجت عيناه و سالتا علي خديه. مردي كه به أبو بكر و عمر فحش ميداد، چشمانش از حدقه درآمده بود و به گونههايش آويزان بود. گفتيم: قضيه چيست؟ گفت: ديشب خواب ديدم رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أمير المؤمنين (عليه السلام) را كه آقاي أبو بكر و عمر هم در كنار رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودند. أبو بكر و عمر نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رفتند و گفتند: هذا الذي يؤذينا و يسبنا. اين مرد كسي است كه ما را اذيت ميكند و به ما ناسزا ميگويد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: من أمرك بهذا يا أبا قيس؟ فقلت له: علي!!! چه كسي به تو گفته است كه به أبو بكر و عمر فحش بدهي؟ گفتم: علي!!! خيلي جالب است! اينهايي كه اينها را ساختهاند، كاملاً حال طبيعي داشتهاند! فأقبل علي بوجهه و يده و قد ضم أصابعه و بسط السبابة و الوسطي و قصد به إلي عيني ... . علي عصباني شد و با انگشتانش چشمانم را از حدقه بيرون در آورد. وقتي هم از خواب بيدار شدم، ديدم كه چشمانم از حدقه بيرون آمده و بر گونههايم آويزان شده است. لذا به مسجد آمدهام تا بگويم نتيجه فحش دادن به أبو بكر و عمر اين است. إبن قيم جوزيه كه از استوانههاي آقايان وهابيهاست و أمثال آقاي سجودي هم به اين آقا ارادت فوق العاده دارند، اينچنين ميگويد و هيچ اشكالي ندارد و مواد مخدر مصرف نكرده بودند و شراب و نبيذ هم مصرف نكرده بودند. ولي اگر در يك روايتي آمده باشد كه امام صادق (عليه السلام) فرموده باشد: تعدادي از مؤمنين در زمان ظهور آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) رجعت ميكنند. اشكال دارد و كساني كه اين أحاديث را ساختهاند، مواد مخدر مصرف كردهاند. نمونه ششم: من از آقاي سجودي سؤال ميكنم و اميدوارم اين مردانگي را داشته باشد تا جواب بدهد: با توجه به اينكه علم پيشرفت كرده است و ثابت شده است كه بچه نميتواند بيش از 9 ماه و اندي در رحم مادر بماند، اينكه آقايان أهل سنت ميگويند أكثر مدت حمل 4 سال است، چيست؟ بعضي هم مانند مالكيها گفتهاند بچه تا 5 سال هم ميتواند در رحم مادر بماند. الفقه علي المذاهب الأربعة لإبن الجزري، ج 4، ص 246 جناب آقاي نووي از استوانههاي علمي أهل سنت هم ميگويد: أقصي مدة الحمل أربع سنين و به قال أحمد و هو المشهور عن مالك. بالاترين مرحلهاي كه جنين ميتواند در رحم مادر بماند، 4 سال است و اين گفته احمد بن حنبل است و مالك هم همچنين نظري داشته است. المجموع لمحيي الدين النووي، ج 18، ص 194 جناب آقاي إبن حزم آندلسي در كتاب المحلي، جلد 10، صفحه 317 ميگويد: و ذهب الإمام مالك إلي أن أقصي مدة الحمل سبع سنين. عقيده امام مالك اين است كه بيشترين مدت حمل، 7 سال است. سپس ميگويد: فلو طلق الرجل إمرأته أو مات عنها، فلم تنكح زوجا آخر، ثم جاءت بولد بعد سبع سنين من الوفاة أو الطلاق، لحقه الولد. اگر مردي زنش را طلاق بدهد يا مردي از دنيا برود و آن زن ديگر با مردي ازدواج نكند و بعد از 7 سال بچهاي به دنيا بياورد، اين بچه براي آن مرد است كه 7 سال قبل از دنيا رفته يا طلاق گرفته است. از ديدگاه اين آقايان، اينها هيچ اشكالي ندارد و مواد مخدر مصرف نكرده بودند كه اين مطالب را درست كردهاند و كاملاً به حال طبيعي بودهاند و نماز خوانده بودند و بعد از نماز هم قرآن خوانده بودند و استخاره هم كرده بودند و شير يا خط هم انداخته بودند و قمر هم در عقرب نبوده است و همچنين فتاوايي را صادر كردهاند. نمونه هفتم: اگر آقاي سجودي مراجعه كند به صحيحترين كتابهاي خودشان مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم، ميبيند اين خدايي كه اينها او را عبادت ميكنند، خدايي است كه ميخواهد قدمش را به آتش جهنم بگذارد و آتش جهنم ميگويد بس است: يقال لجهنم: هل امتلأت؟ و تقول: هل من مزيد؟ فيضع الرب تبارك و تعالي قدمه عليها، فتقول: قط قط. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 6، ص 48 نمونه هشتم: حضرت موسي (عليه السلام) ميآيد سيلي به صورت جناب ملك الموت ميزند و چشمش از حدقه بيرون ميآيد و ملك الموت هم نزد خداوند ميرود و از حضرت موسي (عليه السلام) شكايت ميكند: أرسل ملك الموت إلي موسي عليهما السلام، فلما جاءه صكه، فرجع إلي ربه، فقال: أرسلتني إلي عبد لا يريد الموت، فرد الله عز وجل عليه عينه ... . صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 2، ص 92، ح 1339 اينها هيچ اشكالي ندارد و مواد مخدر مصرف نكرده بودند تا اين روايات را جعل كنند. نمونه نهم: اينهايي كه جسورانه و وقيحانه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت كردند، ميگويند: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در يك ساعت با 11 نفر از زنانش نزديكي ميكرد. به أنس ميگويند: مگر انسان ميتواند در يك ساعت با 11 نفر از زنانش نزديكي بكند؟ گفت: بله، ما ميگفتيم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به اندازه 30 نفر قدرت شهوتي دارد. أنس بن مالك قال: كان النبي صلي الله عليه و سلم يدور علي نسائه في الساعة الواحدة من الليل و النهار و هن إحدي عشرة، قال: قلت لأنس: أو كان يطيقه؟ قال: كنا نتحدث أنه أعطي قوة ثلاثين. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 1، ص 71، ح 278 ببينيد! يك دروغي را درست ميكنند و براي اينكه اين دروغ را درست كنند، دروغ ديگري را درست ميكنند! اينها هيچ اشكالي ندارد. و ... پيامبر (صلي الله عليه و سلم) عايشه را سوار بر گردنش ميكرد تا عايشه مراسم رقص را تماشا كند و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميخواست خودكشي كند و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در حال نماز، عايشه را نيشگون ميگرفت و گاهي شيطان ميآمد و به جاي جبرئيل بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) وحي ميآورد و آيات شيطاني هم از همين قبيل است. اينها هيچ اشكالي نداشته است و آقاي سجودي در اين موارد نميگويد كه اينها مواد مخدر مصرف كرده بودند. من از عزيزان أهل سنت عذر ميخواهم. وقتي اينها وقيحانه به مقدسات شيعه جسارت ميكنند، بعضاً هم ما ناگزيريم وارد خط قرمزها شويم. اگر كسي از جناب آقاي سجودي سؤال كند: اين آقاياني كه اين خرافات را ساختهاند و در كتب صحيح شما آوردهاند، از همان كوزه شرابي كه جناب خليفه دوم ميخورد، شراب خورده بودند و مست كرده بودند و در حال مستي اين روايات را ساخته بودند. چه جوابي داريد بگوييد؟ چون خود آقايان إبن أبي شيبة كوفي، استاد بخاري در كتاب المصنف، جلد 6، صفحه 502 ميگويد: أن عمر بن الخطاب سائر رجلا في سفر و كان صائما، فلما أفطر أهوي إلي قربة لعمر معلقة فيها نبيذ قد خضخضها البعير، فشرب منها فسكر، فضربه عمر الحد، فقال له: إنما شربت من قربتك، فقال له عمر: إنما جلدناك لسكرك. مردي از آن كوزهاي كه براي جناب خليفه دوم بود و در داخلش نبيذ و شراب بود، شراب خورد و مست كرد. عمر هم بر او حدّ شرب خمر جاري كرد. آن مرد گفت: من از همان مشكي خوردم كه خودت ميخوردي. عمر گفت: من به خاطر خوردن آن شراب حدّ نزدم، بلكه به خاطر مست شدنت حدّ زدم. جناب آقاي سجودي! اگر كسي از شما سؤال كند: اين آقاياني كه اين أحاديث را ساختهاند ـ كه مثلاً پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در يك ساعت با 11 نفر از زنانش نزديكي ميكرد يا اينكه بني اسرائيل حضرت موسي (عليه السلام) را لخت مادرزاد ديدند يا پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در كنار بيت الله الحرام به صورت لخت مادرزاد ديده شد و غيره ـ شايد اينها از همين كوزه جناب خليفه دوم خورده بودند و مست كرده بودند و اين أحاديث را ساخته بودند، شما چه جوابي داريد بگوييد؟ ما قصد جسارت نداريم و همه اينها را از كتابهاي خودتان با سند آورديم. اين روايت را آقاي إبن أبي شيبة كه استاد بخاري است در كتاب المصنف كه از كتابهاي معتبر أهل سنت است، آورده است. شايد آقايان أهل سنت بگويند كه نبيذ اشكالي ندارد. خود جناب آقاي نووي در كتاب المجموع، جلد 2، صفحه 563 ميگويد: و أما النبيذ فهو نجس، لأنه شراب، فيه شدة مطربة، فكان نجسا كالخمر. حتي آقاي إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 7، صفحه 52 و إبن أبي شيبة در المصنف، جلد 5، صفحه 488 و آقاي إبن عبد البر در الإستيعاب في معرفة الأصحاب، جلد 3، صفحه 1154 نقل ميكنند: خود جناب خليفه دوم با اينكه زخمي شده بود، در آخرين لحظاتش گفت: أسقوني نبيذا. فكان من أحب الشراب إليه. فخرج النبيذ من جرحه مع صديد الدم. به من نبيذ بخورانيد. نبيذ از بهترين شرابها بود در نزد او. وقتي خليفه دوم اين نبيذ را خورد، اين نبيذ از بدنش به همراه خون خارج شد. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 354 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 44، ص 430 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج 3، ص 910 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 26 ـ تاريخ الطبري، ج 3، ص 265 ـ كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج 2، ص 327 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج 2، ص 496 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج 11، ص 358 اين مباحثي را كه اين آقايان خودشان آوردهاند و اينهايي كه اين مطالب را ساختهاند، هيچ اشكالي ندارد. به نظر من كساني كه اين مطالب را آوردهاند، احترام خود خليفه دوم را نگه نداشتند. اينكه نقل ميكنند خليفه دوم در آخرين لحظه نبيذ و شراب ميخورد و اين نبيذ از بدنش به همراه خون خارج ميشود، اينها هيچ اشكالي ندارد. ولي اگر همچنين روايتي در كتب شيعه باشد يا مثلاً علامه مجلسي (ره) نوشته باشد «كسي آمد از كوزه شراب آقاي عمر شراب خورد و عمر او را حدّ زد و آن مرد سؤال كرد كه چرا حدّ زدي؟ از كوزه شما شراب خوردم. عمر هم گفت: چون مست كرده بودي»، اگر در كتب شيعه همچنين نسبتي را به جناب عمر بدهند، آقاي سجودي چه كار ميكند؟ آيا خودش را پاره ميكند يا نه؟ ميآيد در آن شبكه هزار و يك فحش و ناسزا به شيعه و علامه مجلسي (ره) و شيخ طوسي (ره) ميگويد يا نه؟ آيا اينقدر مردانگي دارند كه بيايند به إبن أبي شيبه و إبن حجر عسقلاني و إبن عبد البر و محمد بن سعد كه اين قضايا را نقل ميكنند، اين مطالب را هم بگويند كه اينها هم مواد مخدر مصرف كرده بودند و شراب خورده بودند و مست كرده بودند؟ ما نميدانيم به اين آقايان چه بگوييم! بايد بگوييم: فأنا تصرفون؟! اين را بدانيد كه قيامتي هم هست، حشر و نشري هم هست. جناب آقاي سجودي! جناب آقاي حيدري! جناب آقاي فلان و فلان! اينطور كه ميآييد در ماهواره صحبت ميكنيد، پشت درهاي بسته نيست و همه ميبينند. اين خزعبلاتي كه ميسازيد، خداوند افرادي را مأمور ميكند كه بيايد مچ شما را بگيرد و مفتضح كند و شما را زير سؤال ببرد. شما اگر واقعاً اشكال علمي داريد، ما از اشكال علمي استقبال ميكنيم. شما بياييد بگوييد كه اين روايت در كتب شيعه آمده و به اين دلايل، خلاف قرآن و سنت است. ما مردانگي شما را در اين ميبينيم كه بياييد بحث علمي كنيد و ما هم بياييم به شما پاسخ علمي بدهيم. نه اينكه بياييد اينطور مسخره بازي كنيد و الفاظ وقيح به كار ببريد كه كساني كه اينطور روايات را ساخته بودند، مواد مخدر مصرف كرده بودند و حال طبيعي نداشتند! ما همان شعر تركي را ميخوانيم كه يكي از شعراء از قول حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) سروده است كه خطاب به يزيد فرمود: گورخ او گونن بيزه جبريل امين ياور اولا گورولا محكمه الله آرادا داور اولا سن ايلن حرمله منلنده علي اصغر اولا بترس از روزي كه جبرئيل امين ياور ما باشد و محكمه برپا شود و خداوند هم داور و قاضي باشد حرمله همراه شما باشد و علي اصغر همراه ما باشد جناب آقاي سجودي! بترسيد از روزي كه داوري از آن خداوند عالم است و حاكم و قاضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و شما بايد به اين جسارتهايي كه به أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) ميكنيد، پاسخگو باشيد. * * * * * * * آقاي محسني ايشان در ادامه صحبتهايش گفته است: حرفهايي كه كمي نامعقول است كه حضرت محمد بايست برگردد و 50 هزار سال پادشاهي در دنيا كند و حكومت كند! ... چطور ممكن است كه بگويد حضرت علي ميآيد و 40 هزار سال حكومت ميكند؟! آيا رواياتي در اين زمينه داريم؟ استاد حسيني قزويني ما مانند أهل سنت كتابي نداريم كه مثل صحيح بخاري و صحيح مسلم بگوييم از اول تا آخرش صحيح هستند. ما كتابهاي روائي داريم و طبق قواعد رجالي خودمان اينها را بررسي ميكنيم و هر روايتي كه با ضوابط و ميزان و مقياس رجالي صحيح بود، ميپذيريم و اگر صحيح نبود، نميپذيريم. نكته اول: مرحوم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار، جلد 53، صفحه 104 از مختصر البصائر جناب آقاي حسن بن سليمان حلي (ره)، صفحه 183 نقل ميكند و ميگويد: بطريقه عن اسد بن اسماعيل عن أبي عبد الله أنه قال حين سئل عن اليوم الذي ذكر الله مقداره في القرآن «فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج / 5) » و هي كرة رسول الله صلي الله عليه و آله، فيكون ملكه في كرته خمسين ألف سنة و يملك أمير المؤمنين في كرته أربعة و أربعين ألف سنة. از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردند: قرآن كه ميفرمايد: «قيامت روزي است كه هر روزش به اندازه 50 هزار سال دنيايي است» منظورش چيست؟ فرمود: زماني است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رجهت ميكند، دوران رجعت او 50 هزار سال و دوران رجعت أمير المؤمنين (عليه السلام) 44 هزار سال است. نكته دوم: اين روايت كاملاً مرسل است. چون ناقل اين روايت، حسن بن سليمان حلي (متوفاي 830 هجري) است كه نقل ميكند از بهاء الدين علي بن عبد الحميد حسين (متوفاي 768 هجري) صاحب كتاب الأنوار المضيئة كه شاگرد شهيد اول (ره) بوده است. شخصي كه متوفاي قرن هشتم هجري است روايتي را نقل ميكند از اسد بن اسماعيل كه از أصحاب امام صادق (عليه السلام) است. تقريباً 650 سال فاصله ميان اين دو راوي است و اگر فاصله هر طبقه راوي را 35 سال در نظر بگيريم، حدود 18 طبقه راوي ميشود كه نامشان ذكر نشده است. اسد بن اسماعيل هم شخصي مجهول است و در كتب رجالي شيعه و سني، چيزي در مدح او نداريم. جناب حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) در كتاب معجم الرجال الحديث، جلد 3، صفحه 241، شماره 1218 صراحت دارد: أسد بن إسماعيل: من أصحاب الصادق عليه السلام، رجال الشيخ و ذكره البرقي. و هيچ مدح و ذمي نسبت به او بيان نشده است و كاملاً مجهول العين و مجهول الحال است و روايت شخص مجهول، نه از ديدگاه شيعه معتبر است و نه از ديدگاه أهل سنت. با اين حال، اين آقاي سجودي يك روايتي كه از ديدگاه شيعه مورد قبول نيست و مرسل است و از يك راوي مجهول نقل شده است را ملاك قرار داده است و ميگويد كساني كه اين روايات را ساختهاند، حالت طبيعي نداشتند و شروع كرده به حمله و هجمه كردن به عقايد شيعه. * * * * * * * آقاي محسني كليپ دوم هم آماده پخش است، آن را ميبينيم. پخش كليپ 02 آقاي سجودي حالا از شما بپرسيم كه امام كجاست؟ ميگوييد همه جا هست. ميگوييد يا نميگوييد؟ شما امام را در تمام جاها ميبينيد؛ در هر اتاق هست، چرا كه گفتي يا امام رضا، ميشنود فوراً، در زير دريا هست، در بالاي هفت آسمان هست، در هر جا هست. هيچ فرقي بين خدا و امام در اينجا نميبينيم و اين دو تا با هم يكي شدهاند. شما معتقد هستيد كه امامان شما حرفهاي همه را ميشنوند، در آنِ واحد درك ميكنند، ميفهمند، قدرتي بسيار مافوق طبيعي [دارند]. به زبانهاي مختلف ميفهمند، با صوتهاي مختلف ميفهمند، آرام بگويند، بلند بگويند، ميفهمند، لازم نيست كه تكرار كنند. اين صفتي است كه ما براي خدا قائل هستيم كه هر جا ميرويم، در بحر باشيم، بالا باشيم، الله را دست بلند ميكنيم دعا ميكنيم، يا الله. ميدانيم كه هر جا [كه باشيم] صداي ما را ميشنود. «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ». اين صفت الله است و شما آورديدش كه او [امام] با شماست، هر جا كه باشيد. اين صفت الله را شما به بندهاش دادهايد، به 11 تا ديگر از بندگانش دادهايد. اين صفت را ما فقط براي الله ميدانيم. بلكه شما چيزي ميگوييد، يك بار ديگر در صحبتهاي خود گفتم كه تا به حال ما در مورد الله نشنيده بوديم كه البته ميدانيم اين صفت را ايشان دارد. ولي صفتي به همين خيالي است. يعني شما ميگوييد كه علم خيال را هم [دارد]. يعني انسان در خيال هم ببيند. يعني در يك مجلس نشستهام، مجلس ظلم است، نميتوانم بگويم «يا علي مدد كن»، در دلم ميگويم كه «اي علي مدد كن»، در دلم اين حرف را ميزنم، صداي دل مرا هم ايشان ميشنود؛ فقط نه دل من، دل همه مردم را. اين صفت را ما فقط براي الله ميشناسيم، شما براي بنده دادهايد. درد اينجاست، اگر من بشمارم، خيلي زياد است. حيرت آور اين است كه شما فقط همين دنيا نيست كه، من ميگويم اينها در حالت عادي نبودند اين حديثها را ساختند و يقين دارم در حالت عادي نبودند، تحت تأثير مواد مخدر بودند. [پايان كليپ] استاد حسيني قزويني الحمد الله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء نكته اول: اين آقا ميگويد: «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» اين صفت را ما فقط براي الله ميدانيم. شما كِي به همچنين چيزي قائل بودهايد جناب آقاي سجودي؟! مگر همين مفتي اعظم عربستان سعودي و لجنه عالي إفتاء كه شما خودتان را جيرهخوار آنها ميدانيد، رسماً منكر اين آيه نشدند و گفتند اين آيه درست نيست؟! من إعتقد أن الله في كل مكان فهو من الحلولية ... . هر كس معتقد باشد كه خداوند در همه جا هست، جزء فرقه حلولي است و اول بايد او را توبه داد و اگر توبه نكرد، كافر و مرتد از اسلام است. فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث و الإفتاء، ج 3، ص 216 تا 218 يعني هر كس بگويد خداوند در همه جا هست، كافر و مرتد است. شما اول برويد توحيدتان را درست كنيد. اينكه ميگوييد «خدا همه جا هست و شما اين صفت خدايي را براي ائمه قرار دادهايد»، شما اين صفت را در خدا هم قبول نداريد. آن وقت انتظار داريم كه شما اين صفت را نسبت به ائمه (عليهم السلام) قبول داشته باشيد؟! خدايي كه شما معتقديد، ميتواند بر روي يك پشهاي سوار شود و روي آسمانها سياحت كند! التأسيس في ردّ اساس التقديس لإبن تيمية، ج 1، ص 568 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: من خدا را ديدم در حالي كه: شاب أمرد جعد قطط، عليه حلية حمراء ... . جواني بود كه صورتش مو نداشت و موهاي سرش فرفري بود و لباس قرمز بر تن داشت و ... . الطبقات الحنابلة، ج 3، ص 81 خداي شما اين است! شما از كدام خدا سخن ميگوييد؟! بزرگ و رئيس شما آقاي أبو بكر بن عربي ميگويد: خداوندي كه ما وهابيها ميشناسيم، همه چيز دارد؛ چشم و گوش و دست و پا. فقط دو چيز ندارد؛ ريش و عورت. ميگويد: ألزموني ما شئتم، فإني إلتزمه إلا اللحية و العورة. العواصم من القواصم، ج 2، ص 283 جناب آقاي سجودي! اي كاش حضرتعالي تشريف بياوريد و اين عبارت عالم بزرگ خود را براي بينندگان خود روشن كنيد كه چه اشكالي دارد كه خداوند ريش داشته باشد؟! خدايي كه گوش و دست و پا و چشم و دهان دارد، چرا نبايد ريش داشته باشد؟! چه اشكالي دارد كه خداوند نبايد عورت داشته باشد؟! شما كه ميگوييد «وقتي خداوند روي عرش مينشيند، به اندازه 4 انگشت از هر طرف بزرگتر است»، اول برويد توحيد خود را درست كنيد و خداي خود را خوب بشناسيد و بعد بياييد بگوييد كه شيعه صفات إلهي را به ائمه (عليهم السلام) ميدهند! آقاي ذهبي ميگويد: كلم الله موسي ... و عليه جبة صوف و سراويل صدف و نعلان من جلد حمار غير ذكي. خداوند كه با حضرت موسي (عليه السلام) سخن گفت، يك عباي پشمين داشت و شلوارش از صدف بود و نعلينش هم از پوست الاغ غير مذكي بود. ذيل تاريخ بغداد للذهبي، ج 17، ص 200 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 27، ص 148 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 1، ص 615 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج 2، ص 273 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 61، ص 48 و 49 ـ ذيل تاريخ بغداد لإبن النجار البغدادي، ج 2، ص 147 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج 7، ص 412 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 16، ص 532 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 4، ص 114 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 2، ص 379 ـ مسند أبي يعلي، ج 8، ص 399 ـ التمهيد لدبن عبد البر، ج 17، ص 435 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج 16، ص 181 ـ أحكام القرآن لإبن العربي، ج 3، ص 253 ـ تفسير القرآن العظيم لإبن كثير الدمشقي، ج 1، ص 601 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 3، ص 116 جناب آقاي سجودي عزيز! شما برويد اينها را درست كنيد! نكته دوم: من از شما سؤال ميكنم: تمام مسلمانان در سراسر جهان ـ در عربستان سعودي، ايران، آمريكا، اروپا، آفريقا و استراليا ـ كه نماز ميخوانند، در نماز ميگويند: السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته. آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين سلام را ميشنود يا نميشنود؟ اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميشنود، پس خداوند توانسته است اين قدرت را به پيامبرش بدهد كه در يك آن، صداي سلام ميليونها انسان را در أقصي نقاط كره زمين بشنود و اين هيچ اشكالي ندارد. شما ميگوييد چطور ميشود؟ حتي از خود لجنه عالي إفتاء عربستان سعودي سؤال كردند: آيا ميتوانيم به جاي «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بگوييم: «السلام علي النبي و رحمة الله و بركاته»؟ گفتند: خير. فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث و الإفتاء، ج 7، ص 7، فتواي شماره 6035 آنچه كه محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح بخاري و مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيح مسلم نقل كردهاند از عبد الله بن مسعود اين است كه بايد مردم بگويند: السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 2، ص 59 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 2، ص 13 و سلام بايد سلام خطابي باشد. بزرگان شما هم فتوا دادهاند كه نماز ميتواند به غير عربي باشد و آقاي أبو حنيفه گفته است كه هيچ اشكالي ندارد: تجوز قراءة القرآن بالفارسية و غيرها من الألسنة، فيجعل كأنه قرأ القرآن بالسريانية و العبرانية، فتجوز الصلاة عنده لهذا. جائز است خواندن قرآن به زبان فارسي و ساير زبانها مانند سرياني و عبراني و جائز است نماز خواندن با اين زبانها. المبسوط للسرخسي، ج 1، ص 234 ـ بدائع الصنائع لأبي بكر الكاشاني، ج 1، ص 131 يعني هيچ اشكالي ندارد نماز خواندن به زبان فارسي و تركي و انگليسي و فرانسوي و آلماني كردي و لري! حتي ميگويد: و لو إفتتح الصلاة بالفارسية بأن قال: «خداي بزركتر أو خداي بزرك» يصير شارعا عند أبي حنيفة. اگر اولِ نماز را با زبان فارسي شروع كند و بگويد: «خداي بزرگتر يا خداي بزرگ»، هيچ اشكالي ندارد نزد أبو حنيفه. بدائع الصنائع لأبي بكر الكاشاني، ج 1، ص 131 آقاي إبن نجيم مصري در كتاب بحر الرائق، جلد 1، صفحه 536 و حاشيه ردّ المحتار إبن عابدين، جلد 1، صفحه 522 فتوا دادهاند: و لو كبر بالفارسية أو سمي بالفارسية عند الذبح أو لبي عند الاحرام بالفارسية أو بأي لسان سواء كان يحسن العربية أو لا، جاز بالإتفاق. اگر نماز را فارسي بخواند يا هنگام ذبح كردن، بسم الله را فارسي بگويد و لبيك در احرام را فارسي بگويد يا به هر زباني بگويد، جائز است به اتفاق علماء. المبسوط للسرخسي، ج 1، ص 36 آقاي سجودي! جنابعالي قبل از اينكه وهابي بشويد، ارادت خاصي به جناب أبو حنيفه داشتيد و حاشيه ردّ المحتار إبن عابدين و درّ المختار جناب آقاي حسكفي، كتب فقه حنفي هستند. بنابراين اگر كسي هنگام نماز خواندن به جاي «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بگويد «يا رسول الله! درود بر تو»، يا به زبان انگليسي و فرانسوي و آلماني بگويد، به نظر شما هيچ اشكالي ندارد. خب، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چگونه ميتواند اينهمه سلامهايي كه با زبانهاي مختلف ميگويند، جواب بدهد؟ اينها نشان ميدهد كه اين آقايان با قرآن و شريعت هيچ أنسي ندارند. نكته سوم: به ما ميگويند: هر كجا كه باشيد ـ زير دريا، در هواپيما، در آمريكا و شوروي و استراليا ـ، اگر امام رضا (عليه السلام) را صدا بكنيد، صداي شما را ميشنود و اين صفتي كه مختص خداست را به امام رضا (عليه السلام) دادهايد. مگر ميشود بشر در يك جا باشد و صداي خلائق را از جاهاي ديگر بشنود؟ شما در رابطه با ملك الموت چه ميگوييد؟ جناب آقاي سيوطي كه از استوانههاي علمي شماست، از إبن عباس نقل ميكند و ميگويد: أنه سئل عن نفسين إتفق موتهما في طرفة عين واحد في المشرق و واحد في المغرب، كيف قدرة ملك الموت عليهما؟ قال: ما قدرة ملك الموت علي أهل المشارق و المغارب و الظلمات و الهواء و البحور إلا كرجل بين يديه مائدة يتناول من أيها شاء. از إبن عباس سؤال شد: چگونه ملك الموت ميتواند در يك آن، فردي را در شرق و فردي را در غرب همزمان قبض روح كند؟ گفت: قدرتي كه ملك الموت دارد و جان أهل مشرق و مغرب و أهل تاريكي و آسمان و درياها را ميگيرد، مانند مردي است كه سفرهاي در جلويش هست و از هر كدام از غذاها كه بخواهد بخورد، دستش را بلند ميكند و از آن ميل ميكند. الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 5، ص 172 آقاي سيوطي در همين كتاب، صفحه 172 ميگويد: إن الله حوي الدنيا لملك الموت حتي جعلها كالطست بين يدي أحدكم، فهل يفوته منها شئ؟ خداوند دنيا را براي ملك الموت مانند يك ظرف تشت قرار داده است كه همه چيز را ميبيند ... . آقاي سجودي! آن خدايي كه اين قدرت را دارد كه بر ملك الموت اين قدرت را بدهد كه در يك آن، تمام جهان و خلائق را ببيند و در يك آن، هزاران نفر را قبض روح كند و به هيچوجه اشكالي در كارش پيش نيايد، همان خدا هم قدرت دارد كه به يك امام معصومي كه در شأن او آيه تطهير آمده، همچنين قدرتي را بدهد و هيچ اشكالي ندارد. خود آقاي إبن كثير دمشقي در تفسير القرآن العظيم، جلد 3، صفحه 466 صراحت دارد كه ملك الموت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: و أنا أتصفحهم في كل يوم خمس مرات، حتي أني أعرف بصغيرهم و كبيرهم منهم بأنفسهم و الله! يا محمد! لو أني أردت أن أقبض روح بعوضة ما قدرت علي ذلك حتي يكون الله هو الآمر بقبضها. من هر روز، 5 بار تمام مردم روي زمين را از صغير و كبير ملاقات ميكنم و همه را ميشناسم. به خدا! اي محمد! حتي اگر بخواهم پشهاي را قبض روح كنم، قادر نيستم، مگر اينكه خداوند أمر ميكند به من تا آن را قبض روح كنم. اين خدايي كه به حضرت ملك الموت اين قدرت داده است، چه اشكالي دارد به امام معصوم هم همچنين قدرتي را بدهد. نكته چهارم: شما اول برويد خدا را بشناسيد و بعد بياييد نسبت به قدرتي كه ائمه (عليهم السلام) دارند، اظهار نظر كنيد. شما حدأقل قرآن را مقداري بشناسيد. خداوند در آيه 42 سوره زمر ميفرمايد: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا اين خداوند است كه ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند. آقاي سجودي! شما كه ميگوييد ملك الموت همه را قبض روح ميكند، آيا صفت خدايي را به ملك الموت دادهايد؟ آيا اين از ديدگاه شما كفر نيست؟ خدايي كه: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا همان خدا هم در آيه 11 سوره سجده ميفرمايد: قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُون بگو: ملك الموت كه بر شما مأمور شده، جان شما را مىگيرد، سپس به سوى پروردگارتان باز مىگرديد. و در آيه 32 سوره نحل ميفرمايد: الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ همانها كه فرشتگان قبض ارواح، جانشان را مىگيرند در حالى كه پاك و پاكيزهاند. اينها اشكالي ندارد. چرا بيراهه ميرويد؟ جهل و ناداني خودتان را ملاك قضاوت قرار ميدهيد و شروع ميكنيد به جسارت كردن به ائمه (عليهم السلام) و شيعه كه اينها مواد مخدر مصرف كرده بودند و اين روايات را ساخته بودند. اين تعابير، نه زيبنده يك شبكه ماهوارهاي است و نه زيبنده يك عالم ديني است. البته زشتي كار اين آقايان اينجاست كه ميگويند «ما خودمان در إبتداء شيعه بوديم و بعد سني شديم»! اگر راست ميگوييد، مانند آقاي تيجاني كه ميگويد: «من سني بودم و استادم فلاني بوده است و در فلان جا درس خواندهام»، شما هم بياييد بگوييد. جناب آقاي شريف زاهدي هم آمد گفت: «من سني بودم و امام جمعه فلان شهر بودم و در فلان مدرسه درس خوانده بودم و فلاني هم استادم بود و الآن هم شيعه شدم». اگر راست ميگوييد، شجره خود را اعلام كنيد كه در كدام خانواده بودهايد و در كدام مدرسه درس خواندهايد و پشت سر كدام عالم شيعي نماز خواندهايد و مقلد كدام مرجع بوديد؟ بيايد شجرهنامه خود را اعلام كنيد تا مردم بدانند كه قبلاً چه كسي بوديد. يك نفر آمده كتابي نوشته و ميگويد: «من از طلبههاي قم بودم و شيعه بودم و سني شدم». بعد شرح حال خود را مينويسد و ميگويد: «من در قم بودم و درس خارج حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني ثبت نام كرده بودم». دنيا بداند كه درس خارج مراجع عظام تقليد، ثبتنامي نيست. يعني خداوند اين آقايان را مفتضح ميكند به زبان خودشان. سيد حسين موسوي آمده يك خزعبلاتي ساخته كه «من شيعه بودم و چنين و چنان ميكردم و حضرت آيت الله العظمي سيد لطف الله صافي ... »، در حاليكه حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني شيخ است نه سيد. حتي تا اين اندازه فرق سيد و شيخ از ديدگاه شيعه را نميداند و آمده مدعي شده كه «من شيعه بودم و به خاطر بعضي از قضايا سني شدم». اشكالي ندارد و اگر واقعاً تحقيق كردهايد و ديديد كه مذهب أهل سنت حق است، مباركتان باشد. ما نه تنها ناراحت نميشويم، بلكه به شما تبريك هم ميگوييم. ولي اينطور دروغپردازي نكنيد و لاطائلات را در كنار هم نبافيد و اينطور جسورانه و وقيحانه سخن نرانيد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : درباره شبكه اهل بيت سؤالي دارم. ما با اطمينان به اينكه اين شبكه، يك شبكه شيعي است، كمك مالي زيادي ميكرديم؛ حتي تبليغ هم ميكرديم. متأسفانه چند روزي است كه متوجه شدهايم مدير شبكه رنگ عوض كرده است و به جاي بحثهاي عقيدتي و روشنگري ديني، شروع كرده به اهانت به نظام جمهوري اسلامي ايران و مقام معظم رهبري. براي ما كاملاً ثابت شده است كه اين شبكه، يك شبكه ضد انقلابي است و براي استكبار كار ميكند و هدفش هم آسيب زدن به ايران و شيعه است. سؤال من اين است كه من و اطرافيان من كه كمك مالي زيادي را تا به امروز كردهايم، چه حكمي دارد؟ ما واقعاً دچار عذاب وجدان شدهايم. با توجه به اينكه ما اصلاً راضي نيستيم و خدا هم از ايشان راضي نباشد. ميخواهيم اين كمكهايي را كه كردهايم، پس بگيريم. بايد به چه مرجعي مراجعه كنيم؟ جواب 1 : اين شبكه سايت دارد و شما ميتوانيد با خودشان صحبت كنيد و بگوييد ما پولي كه داده بوديم، شرعاً راضي نيستيم و اگر ايشان متشرع باشد، بايد اين پولها را برگرداند. چون در حقيقت هبه است و هبه غير معوض را ميتوان برگرداند. مثلاً شما به شبكه جهاني ولايت هزار تومان هبه ميكنيد و ميبخشيد و اگر 50 سال بعد بگوييد من راضي نيستم، ما مكلفيم هبه را برگردانيم. اگر اين قضايا را از بيوت مراجع عظام تقليد هم سؤال بفرماييد، بهتر است. ولي از نظر شرعي، اگر كسي به شبكه جهاني ولايت كمك كند و بعد از 50 سال هم بگويد من راضي نيستم، بنده خودم را شرعاً مكلف ميدانم تا آن وجه را برگردانم. * * * * * * * سؤال 2 : بنده هم مشكل بيننده قبلي را دارم و من هم به اين شبكه كمك كردهام و الآن چند ماه است كه معتاد شبكه شما و شبكه اهل بيت شدهام. ولي براي من يقين شده است كه اين شبكه اهل بيت، متأسفانه قلب مرا به درد ميآورد و وقتي اين شبكه را ميبينم، گاهي اوقات از شب تا صبح خوابم نميبرد. من چند بار به اين شبكه زنگ زدم، با اينكه به اين شبكه كمك كردهام، وقتي زنگ ميزنم، تلفن مرا قطع ميكنند و ميگويند سياسي صحبت نكن. ولي خودش به مقام معظم رهبري توهينهاي بد ميكند و به امام خميني (ره) توهين ميكند و توهينهاي بسيار وقيح ميكند و واقعاً قلب انسان را به درد ميآورد. ما پولهايي را به اين شبكه دادهايم و نميدانستيم اينچنين ميشود و بعد از مدتي كه دفتر اين شبكه را در قم بستند، قبل از اين ماجرا، اعلام موضع سياسي نميكرد و بعد از اين ماجرا، به هر كسي توهين ميكند و اصل انقلاب امام خميني (ره) را زير سؤال ميبرد و ميگويد اين انقلاب امام خميني (ره) غير شرعي بوده است و براي خودش هم دليل ميآورد و مزخرفاتي را براي خودش ميگويد. متأسفانه من به يقين رسيدهام كه اين شبكه براي فتنه بين نه تنها شيعه و سني، بلكه براي فتنه بين شيعيان تأسيس شده است كه شيعيان ايران و تاجيكستان و افغانستان بيايند چند قسمت شوند و از هم جدا شوند. ما واقعاً از اين شبكه شكايت داريم. جواب 2 : وقتي چند ماه قبل از بنده سؤال كردند، بنده اين پيشبينيها را ميكردم و اين آقايان هم ناراحت شدند كه چرا فلاني از ما انتقاد ميكند و چرا شبكه جهاني ولايت از يك شبكه شيعي انتقاد ميكند؟ ما اين مطالب را چند ماه قبل عرض كرديم. خود حضرت آيت الله العظمي محقق كابلي كه ايراني نيست و يك مرجع تقليد افغانستاني است، تقريباً حدود 5 ماه قبل اعلام كرد: هرگونه كمك به اين شبكه، خلاف شرع است و از باب إعانه بر إثم و عدوان است. من هم روزي ديدم كه يكي از اين آقايان افاغنه زنگ زد و گفت: من مقلد حضرت آيت الله العظمي محقق كابلي بودم، ولي حرف ايشان را قبول ندارم و محكوم ميكنم. اينها در حقيقت روش خوارج را ميروند. شما اگر واقعاً مقلِّد هستيد، موظف هستيد فتواي مرجع تقليد خود را ببوسيد و روي چشم بگذاريد. يا بايد خودتان مجتهد باشيد يا بايد مقلد باشيد. اين قضايايي است كه پيش آمده است و بايد از خدا بخواهيد كه ما را به آن سرنوشت گرفتار نكند. خدا بيامرزد آيت الله شهيد مدني (ره) را كه اين روايت را ميخواند و قطرات اشكش جاري ميشد و ميفرمود: روزي يكي از زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) (ظاهراً يا عايشه بود يا أم سلمه) بلند شد و ديد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در رختخوابش نيست. اول تصور كرد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نزد يكي ديگر از زنانش رفته است. بعد ديد در ديگر حجرات نيست و شنيد كه صداي گريه از پشت بام ميآيد و به آنجا رفت و ديد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حال سجده است و قطرات اشكش زمين را خيس كرده است و بدنش مانند شخص مار گزيده ميلرزد و مانند مادر جوان از دست داده گريه ميكند و اين دو جمله را ميخواند: رب لا تكلني إلي نفسي طرفة عين ابداً ... . خدايا! مرا حتي يك چشم بر هم زدن به خودم واگذار مكن. خدايا! نعمتهاي خوبي را كه به من دادهاي، از من مگير. وقتي دعايش تمام شد، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: جلو رفتم و گفتم: يا رسول الله! وقتي تو ميگويي: «خدايا! مرا حتي يك چشم بر هم زدن به خودم واگذار مكن»، پس ما چه كار كنيم؟ حضرت فرمود: خداوند، برادرم حضرت يونس (عليه السلام) را يك چشم بر هم زدن به خودش واگذاشت و سر از زنداني شكم ماهي درآورد. خلاصه اينكه همه ما در معرض لغزش هستيم؛ بنده و جنابعالي و هر فردي در هر آني از آنات، در كمينگاه شيطان هستيم. لذا بايد خيلي دعا كنيم تا خداوند عاقبتمان را ختم به خير كند و ما را به خودمان واگذار مكند. امروز هم در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام)، مراجع عظام تقليد نوّاب عام امام زمان (عليه السلام) هستند و ما بايد ببينيم كه نظر آقايان مراجع عظام تقليد چيست تا اعمالمان را مطابق نظر مراجع عظام تقليد تنظيم كنيم. * * * * * * * سؤال 3 : 1. در آيه 18 سوره فتح آمده است: لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ اين آيه درباره آن 1400 نفري است كه حضرت أبو بكر و عمر و طلحه و زبير و حضرت علي هم بودند. و آيه: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ سوره توبه / آيه 100 اين هم درباره آنهاست. اولين مرد، حضرت أبو بكر (رضي الله عنه) بوده و اولين نوجوان، حضرت علي (رضي الله عنه) بوده و اولين خانم، حضرت خديجه بوده و اولين برده هم حضرت بلال بوده است. اگر آقاي أللهياري ميگفت اينها مرتدّ شدند، در آيه 54 سوره مائده آمده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ آن قومي كه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مرتدّ شدند و اين قومي كه «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ» كه هم آنها محبوب الله بودند و الله خيلي آنها را دوست داشت، چه كساني بودند؟ 2. ما آقاي أللهياري را شيعه نميدانيم كه بخواهيم درباره او صحبت كنيم. كساني كه ميخواهند دنبال رافضي بگردند، در شبكه اهل بيت جستجو نكنند. من كه يك سني هستم، وقتي درباره مقام معظم رهبري اينگونه حرف ميزند، واقعاً براي شيعيان ايران متأسفم كه به آن شبكه زنگ ميزنند. او اگر مرد بود، از كشور خودش افغانستان دفاع ميكرد. جواب 3 : من قول ميدهم إن شاء الله يا خود بنده يا دوستانمان جناب آقاي يزداني يا آقاي أبو القاسمي در رابطه با صحابه مفصل كنيم. اختلاف اساسي ما با برادران عزيز أهل سنت، بحث علمي است. اينكه بخواهيم فحش بدهيم و توهين كنيم، خلاف نظر همه است. حتي همين آقاياني كه از حضرت آيت الله العظمي سيستاني دَم ميزنند، همين امروز كه سايت ايشان را نگاه ميكردم، تعبير ايشان در تاريخ 28 / 11 / 2007 ميلادي اين بود: لأن السنة هم أنفسنا و ليس إخواننا فقط. آقايان أهل سنت، جان ما هستند و فقط برادران ما نيستند. برخورد ايشان اين است. اين دليل بر اين نيست كه ما بحثهاي علمي نداشته باشيم. فتواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني در مورد برخورد با أهل سنت حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني كه اين آقايان اينهمه دَم از ايشان ميزنند، در تاريخ 25 آبان 1387 در أكثر سايتها مانند تابناك و شيعه نيوز و وليعصر به نقل از سايت ايشان، اين خبر منتشر شد: تعدادي از افراد نوشتهاند: ما جمعي هستيم كه در ميان أهل سنت زندگي ميكنيم و آنها ما را كافر ميدانند و ميگويند شيعه كافر است. در اين صورت، آيا ما هم ميتوانيم با آنها معامله به مثل كنيم؟ همانطوري كه آنها ما را كافر ميدانند، ما هم با آنها معامله كفار كنيم. مستدعي است وظيفه شرعي ما را در مقابل اين حملات بيان كنيد. جمعي از مؤمنين اين برگه را إمضاء كردند و خدمت حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني ارسال كردند. ايشان هم جواب دادند: بسم الله الرحمن الرحيم هر كس شهادت به وحدانيت خداوند متعال و رسالت خاتم أنبياء (صلي الله عليه و آله و سلم) بدهد، مسلمان است. جان و عِرض و مال او مانند جان و عِرض و مال كسي كه پيرو مذهب جعفري است، محترم است. وظيفه شرعي شما آن است با گوينده شهادتين، هر چند شما را كافر بداند، به حسن معاشرت رفتار كنيد و اگر آنها به ناحق با شما رفتار كردند، شما از صراط مستقيم حق و عدل منحرف نشويد. اگر كسي از آنها مريض شد، به عيادت آنها برويد و اگر از دنيا رفت، بر تشييع جنازه او حاضر شويد و اگر حاجتي به شما داشت، حاجت او را برآوريد. به حكم خدا تسليم باشيد كه فرمود: وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى سوره مائده / آيه 8 و به فرمان خداوند متعال عمل كنيد كه فرمود: وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا سوره نساء / آيه 94 و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. اين فتواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني نسبت به أهل سنت است. با اين روش اگر ما بياييم شروع كنيم به فحاشي و اهانت كردن، خلاف است. اين آقايان خودشان را پايبند به ائمه (عليهم السلام) نميدانند. ما دَم از امام زمان (عليه السلام) ميزنيم، ولي در عمل، اعمال و كردارمان غير از سيره و گفتار حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. ولي مراجع عظام تقليد ما امروز هستند و اين فتواي اين بزرگواران است و كساني كه امروز در برابر مراجع عظام تقليد ميايستند، روزي كه امام زمان (عليه السلام) بيايد، اولين كساني در برابر امام زمان (عليه السلام) ميايستند، همينها هستند. اينها يك بتي در ذهنشان ساختهاند و آن را به عنوان عقيده مطرح ميكنند و هر كس مخالف آن عقيده باشد، او را رمي به كفر و فسق ميكنند؛ چه مرجع تقليد باشد و چه ديگري باشد. اگر امام زمان (عليه السلام) هم بيايد بگويد روش شما نادرست است، ميگويند: «خير، شما متوجه نميشويد و چيزي كه ما ميگوييم درست است» و ميخواهند عقيده خودشان را به حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) تحميل كنند. كسي كه ميگويد «من مقلد فلان مرجع هستم، ولي حرفش را قبول ندارم»، يقين بداند فردا كه امام زمان (عليه السلام) بيايد، مانند همين را در برابر امام زمان (عليه السلام) ميگويد. لذا يكي از أدعيه بزرگي كه بعضي فتوا به وجوب خواندنش دادهاند و در آخر مفاتيح الجنان هم آمده است، اين است كه از خداوند بخواهيم: أللهم اجعلني من الراضيين بفعله. خدايا! ما را از كساني قرار بده كه راضي به كارهاي حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) باشيم. من اول خودم را نصيحت و موعظه ميكنم و بعد ديگر عزيزان روحاني را و بعد هم آندسته از بينندگان عزيزي كه حرف ما را به عنوان حرف صادق و خيرخواه قبول دارند. از خدا بخواهيم كه ما را به خودمان واگذار نكند و فردا ما را در برابر آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) قرار ندهد. خدا رحمت كند حجت الإسلام و المسلمين كافي (ره) را كه ميفرمود: روزي از مكه برگشته بوديم و شخصي به جاي اينكه صورت مرا ببوسد، زير گلوي مرا بوسيد. گفتم: چرا اينجا را ميبوسي؟ گفت: ميخواهم جاي شمشير امام زمان (عليه السلام) را ببوسم. * * * * * * * سؤال 4 : 1. اين آقايان [شبكه اهل بيت] اسم حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني، حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و حضرت آيت الله العظمي سيستاني را خيلي ميآورد و ادعا ميكند اين حضرات آيات خيلي طرفدار ايشان هستند. سؤال من اين است شما كه با مراجع مراوداتي داريد، چرا اين موضوع را با مراجع عزيز ما مطرح نميكنيد كه اين آقا اين كارها را انجام ميدهد تا اطلاعيهاي صادر كنند؟ اين فرد در جامعه نفاق ايجاد ميكند و خيليها درگير ايشان شدهاند. من تقاضا دارم كه مراجع ما موضعگيري كنند و مانند حضرت آيت الله العظمي كابلي كه بيانيهشان در اينترنت آمده است و من خودم هم ديدهام. اين حضرات هم بيانيهاي شفاف بدهند تا جوانان گمراه نشوند. 2. اگر برنامه شما هر شب باشد، بهتر است. چون خيلي از جوانان عقيده زيادي پيدا كردهاند كه به برنامههاي مذهبي گوش بدهند و به برنامه شما علاقه دارند. وقتي كه شما نيستيد، مجبورند كانالهاي ديگر را نگاه كنند. ولي اگر شما باشيد، يقيناً كانال شما را ميگيرند و اطلاعات درست را بيشتر از شما ميگيرند. جواب 4 : 1. شايد كسي به اندازه من با حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني مراوده نداشته باشد و من 14 سال در درس خارج اين بزرگوار شركت ميكردم و افتخار شاگردي ايشان را داشتهام و ايشان هم چندين بار به همين منزل ما آمده و ما از ايشان پذيرايي كردهايم. من روزي خودم از ايشان سؤال كردم: بعضي از افراد، به نام حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جلساتي درست ميكنند يا بالاي منبر ميروند و خلفاء را سبّ و ناسزا ميكنند. نظر شما در اين مورد چيست؟ ايشان فرمود: ائمه (عليهم السلام) به اين كار راضي نيستند. اين عبارتي است كه «أشهد الله و ملائكته» بنده خودم با اين دو گوشم از دو لب حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني شنيدم. البته ايشان ميفرمود: بحث تبري و تولي مخلوط نشود. بدون تبرّي، تولّي معنا پيدا نميكند. ولي تبرّي، فحش دادن نيست. 2. الآن نخبگان حوزه با شبكه جهاني ولايت همكاري ميكنند. از نظر محتوا و كارشناس، ادعا ميكنيم كه حتي شبكههاي جمهوري اسلامي ايران هم مانند شبكه جهاني ولايت محتوا ندارند و شخصيتهايي كه با ما همكاري ميكنند را هم ندارند. جناب حجت الإسلام و المسلمين پيشوايي كه ما غالباً از ايشان برنامه داريم، از فحول حوزه علميه و از قهرمانان تاريخ است و مورخ است. ما شايد در اين 200 ، 300 سال أخير، مانند حجت الإسلام و المسلمين پيشوايي را نداشتهايم. ايشان واقعاً وقتي صحبت ميكند، بنده پاي صحبت ايشان مينشينم و از محضرش استفاده ميكنم؛ چون ايشان در رشته خودشان فوق تخصص را دارند. جناب حجت الإسلام و المسلمين رضايي اصفهاني هم در علوم قرآني واقعاً فوق تخصص را دارند. ما بهترين نيروها را به اينجا آوردهايم و بنا نيست همه كاسه و كوزهها بر سر ما شكسته شود. ما همين دو برنامهاي كه در هفته داريم، بعضي اوقات يك برنامهاش را نميتوانيم بياييم؛ به دليل مسافرت يا كسالت يا تداخل برنامهها. ولي از آن طرف هم هفتهاي 2 جلسه فقه مقارن ما پخش ميشود و گاهي پاسخ به شبهاتي كه در مدرسه فيضيه داشتهايم يا در حوزه علميه مشهد داشتهايم پخش ميشود. ولي نظر ما بر اين است كه از همه بزرگواراني كه در شبكه جهاني ولايت كار ميكنند و مورد تائيد مراجع عظام تقليد هستند، استفاده كنيم. ما از چهرههايي كه كوچكترين خدشه را داشته باشند يا مشكل سياسي داشته باشند يا چهره ويژه سياسي باشند، استفاده نميكنيم و عمدتاً از چهرههاي حوزوي و علمي استفاده ميكنيم تا بينندگان عزيز با هر گرايشي ـ انقلابي، غير انقلابي، شيعه، سني، مسيحي ـ بتوانند استفاده كنند. أخيراً هم خدا توفيق داد هر روز يك ساعت برنامه انگليسي داشته باشيم و إن شاء الله هم تصميم داريم بعد از عيد، اگر بتوانيم، روزي يك ساعت برنامه عربي داشته باشيم. البته من اين را هم عرض كنم كه بينندگان عزيز تصور نكنند خداي ناكرده، ما به خاطر حسادت، بعضي كارها را ميكنيم. خدا نيامرزد كه اگر كسي بخواهد به خاطر بعضي از غرضها كارهايي را انجام بدهد. الآن شبكههاي ديگري مانند شبكه امام حسين (عليه السلام) كه در همه جا، مخصوصاً اصفهان دفتر دارند و شبكه ثامن كه در قم و تهران و مشهد دفتر دارند و شبكه سلام كه حدود 6 ، 7 سال است در قم دفتر دارد و كسي متعرض آنها نشده است و همه همكاري ميكنند، با اينكه موضع سياسي آنها مشخص است، ولي كسي به آنها نگفته است كه بالاي چشم شما ابروست. بلكه همه امكانات هم در اختيار اين شبكهها قرار داده شده است. اگر شبكهاي ميخواهد در ايران فعاليت كند و دفتر داشته باشد، جداي از اينكه حكومت ايران را قبول دارد يا ندارد، براي خود ايران اين قوانين محترم است و كسي بخواهد در ايران زندگي كند، بايد اين قوانين را ملتزم باشد. ما بارها گفتهايم و دوستان از ما سؤال كردهاند كه مثلاً: در فرانسه هستيم و در روز عاشورا ميخواهيم به خيابان بياييم و سينهزني كنيم. ولي دولت اين را منع كرده است. بنده گفتم: آمدن به خيابان، ولو اينكه براي سينهزني امام حسين (عليه السلام) باشد، شرعاً حرام است. شما بياييد يك كار نادرستي انجام بدهيد و براي خودتان دردسر درست كنيد و بر خلاف قانون فرانسه عمل كنيد، براي اينكه امام حسين (عليه السلام) راضي باشد؟ امام حسين (عليه السلام) هم راضي به اين نيست. اگر ميخواهيد عزاداري كنيد، در حسينيهها و مساجد عزاداري كنيد. غرض اينكه انسان در هر كشوري كه هست، اگر بخواهد در آنجا زندگي بكند، بايد خودش را ملزم به رعايت كردن و احترام گذاشتن به قوانين و مقررات آن كشور كند. وقتي كسي احترام نگذارد، از خودش بايد گلايه كند. ما هم كه در قم دفتر داريم، والله اگر ما هم بخواهيم دو شبانه روز مانند آن شبكه رفتار كنيم، در روز سوم، تمام بساط ما را جمع ميكنند. وقتي بخواهيم كار بكنيم، ناگزير هستيم يكسري خط قرمزها را رعايت بكنيم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||