* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 16 ارديبهشت 1390 | تعداد بازديد: 2430 | |
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 03 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 03 شبكه جهاني ولايت : 16 / 02 / 1390 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. مجري برنامه ضمن عرض سلام خدمت استاد حسيني قزويني، تقاضا داريم صحبتهاي مقدماتي را بفرماييد تا وارد سؤالات شويم. استاد حسيني قزويني قبل از اينكه وارد بخش سؤالات شويم، فرازي از سخنان فقيه عاليقدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) درباره ايام فاطميه ميخوانم كه در 7 ، 8 سال أخير عمر خود در بزرگداشت ايام فاطميه نهايت تلاش خود را كردند و راهپيمايي روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در قم بنيانگزاري كردند و عاقبت هم در روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در جوار بارگاه ملكوتي حضرت معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شدند. اين بزرگوار در يكي از پيامهاي خود به مناسبت ايام فاطميه اينچنين نوشتند: بزرگداشت شهادت اين بانوي بزرگوار كه اولين و با شخصيتترين شهيده راه ولايت هست، تجديد عهد با مقام شامخ ولايت كه إكمال دين و إتمام خداوند با آن است، ميباشد؛ فاطمهاي كه با عمر بسيار كوتاهش تشيع را براي هميشه بيمه كرد؛ فاطمهاي كه با خطبه غرّاءش دوست و دشمن را حيرتزده نمود؛ فاطمهاي كه با گريههاي مداومش در داخل و خارج شهر مدينه، عظمت مصيبت از دست دادن پدر و مظلوميت شوهرش را به گوش همگان رسانيد و هنوز گويا صداي آن در فضاي مدينه طنينانداز است. در اينجا تذكر مجدد اين نكته را لازم ميدانم كه تعظيم اين ايام و بپا داشتن مجالس عزاء و مصيبت، از سيره مسلّمه امام راحل (ره) بوده و اين أمر ارتباطي به قضيه وحدت ندارد. مسئله وحدتي كه امام راحل (ره) و حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سرهما) بر آن تأكيد داشتند، نه بر اين معناست كه شيعه نسبت به اعتقادات مسلّمه خود سكوت كند يا آن را ناديده بگيرد؛ بلكه مقصود وحدت تمام مسلمين در برابر استكبار جهاني است كه داعيه قدرت منحصره دارد و أمثال آن. اينك بر عموم شيعيان است كه در روز سوم جمادي الثاني كه از طرف دولت تعطيل رسمي است، محافل و مجالس عزاء اقامه نموده و با دستهجات عزاداري در كوچهها و خيابانها ظاهر شوند تا گوشهاي از حق آن شهيده را أداء كرده باشيم. پيام حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) به مناسبت فاطميه سال 1383 همچنين حضرت آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي (ره) و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي و حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني تأكيد دارند كه در ايام فاطميه، همانند روز عاشوراء، مراسم عزاداري به صورت هر چه باشكوهتر برگزار شود و دستهجات عزاداري در خيابانها برقرار باشد و عزاداري و مظلوميت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را هر چه زيباتر و باشكوهتر برگزار كنند. إن شاء الله اين حركات ما ذرهاي از وظائف سنگين ما در قبال ولايت و مظلوميت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) باشد و إن شاء الله اين قدمهاي ما ذخيرهاي باشد براي روزي كه «لا ينفع مال و لا بنون». * * * * * * * مجري برنامه بحث ما نسبت به أفضليت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر زنان عالم در تمام دوران و عصور بود. اين روايت از أهل سنت مطرح شد كه: خذوا شطر دينكم عن حميراء. بخشي از دين خود را از عايشه بگيريد. آيا اين روايت دليل بر أفضليت يا فضيلت عايشه نيست؟ استاد حسيني قزويني در جلسه گذشته در رابطه با فضائل حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از منابع أهل سنت سخن گفتيم و عرضه داشتيم روايات متعددي مبني بر أفضليت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر تمام زنان عالم وجود دارد؛ حتي بر حضرت مريم (سلام الله عليها) و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها). بعضيها نقل ميكنند: خذوا شطر دينكم عن حميراء. يا: خذوا نصف دينكم عن حميراء. البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 3، ص 159 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج 1، ص 438 و اين را ملاك قرار ميدهند و ميگويند همچنين روايتي درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نيامده است. اين روايت را بزرگان أهل سنت ردّ كردهاند و ميگويند هيچ سندي براي اين روايت در كتب ما نيست. علماء أهل سنت ميگويند اين روايت سند ندارد 1. مباركفوري جناب آقاي مباركفوري كه از بزرگان أهل سنت است، ميگويد: فقال الحافظ إبن الحجر العسقلاني: لا أعرف له إسنادا و لا رواية في شئ من كتب الحديث إلا في النهاية لابن الأثير و لم يذكر من خرجه. آقاي حافظ إبن حجر عسقلاني ميگويد: من هيچ سندي براي اين روايت پيدا نكردم و هيچ روايتي هم در كتب حديثي پيدا نكردم، جز اينكه در كتاب النهاية إبن اثير وجود دارد و بدون سند است و نگفته از كجا آورده است. و ذكر الحافظ عماد الدين بن كثير أنه سأل المزي و الذهبي عنه فلم يعرفاه و قال السخاوي: ذكره في الفردوس بغير إسناد. آقاي حافظ عماد الدين بن كثير از آقاي مزي و ذهبي در مورد اين حديث سؤال كرد و آنها اين حديث را نشناختند. آقاي سخاوي ميگويد: كتاب فردوس اين روايت را بدون سند نقل كرده است. تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 10، ص 259 جناب آقاي شيخ علي قاري همين مطالب را با تفصيل بيشتر در كتاب الموضوعات الكبري، صفحه 190 و در كتاب المقاصد الحسنة، صفحه 321 و جناب آقاي عجلوني در كشف الخفاء، صفحه 374 آوردهاند كه اين روايت سندي ندارد. 2. الباني جناب آقاي ناصر الدين الباني كه از رجالشناسان پرآوازه أهل سنت و وهابيت است، وقتي به اين روايت ميرسد، به صراحت ميگويد: بعضيها أمر را بر جهّال مشتبه ميكنند. منها حديث: «خذوا شطر دينكم عن هذه الحميراء»، يعني عائشة. ... علم المسلم المتبصر في دينه أن الحديث موضوع مكذوب علي رسول الله (صلي الله عليه و سلم). هر مسلماني كه آگاهي ديني داشته باشد، ميداند كه اين حديث جعلي است و به دروغ بر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نسبت دادهاند. إرواء الغليل لمحمد ناصر الألباني، ج 1، ص 10 3. آلوسي مشابه اين مطالب در كتابهاي متعدد أهل سنت آمده است و آقاي آلوسي وهابي (متوفاي 1270 هجري) وقتي به اين حديث ميرسد، تعبير زيبايي دارد و ميگويد: اگر درباره عايشه آمده است: «خذوا شطر دينكم عن حميراء»، نسبت به زهراء نيامده است و اگر عمر زهراء طولاني بود، قطعاً پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ميفرمود: «خذوا كل دينكم عن الزهراء». همچنين حديث ثقلين كه زهراء هم در داخل آن است كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: إني تركت فيكم الثقلين كتاب الله تعالي و عترتي، لا يفترقان حتي يردا علي الحوض. از نظر دلالي و خبري، براي فضيلت زهراء جايگاه وسيعي دارد. مضافاً: اين حديث «خذوا شطر دينكم عن حميراء» دليل بر أفضليت عايشه نيست. و إلا لكانت عائشة أفضل من أبيها رضي الله تعالي عنه. چون اگر اينطور باشد، لازم ميآيد كه عايشه أفضل از پدرش هم باشد. روح المعاني للآلوسي، ج 3، ص 155 اما در مورد حديث: فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام. آقاي مناوي اين روايت را در كتاب فيض القدير شرح الجامع الصغير ميآورد و ميگويد: لا تصريح فيه بأفضلية عائشة علي غيرها، لأن فضل الثريد علي غيره إنما هو لسهولة مساغه و تيسر تناوله و كان يومئذ جل طعامهم. اين روايت أفضليت عايشه بر ديگران را نميرساند، جز اينكه در مقايسه آبگوشت با ساير غذاها ميفهميم كه اين به خاطر راحت درست كردن و راحت خوردن آن بود و عمده غذاي آن زمان هم آبگوشت بوده است. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 5، ص 66 آقاي علامه بدر الدين عيني هم در مورد تشبيه أفضليت عايشه بر ديگر زنان به أفضليت آبگوشت بر ساير غذاها ميگويد: شبه فضلها بفضل الثريد علي غيره من الطعام لما فيه من تيسير المؤونة و سهولة الإساغة و كان أجل أطعمتهم يومئذ. عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 15، ص 309 ما كه نفهميديم منظور اين دو عالم أهل سنت چيست! ما از اين روايت، هيچ فضيلتي را نميفهميم و ميگوييم كه اصلاً ارتباطي ندارد و هيچ فضيلتي را براي عايشه ثابت نميكند. ولي توجيهي كه اين آقايان دارند، مستلزم قدح است. * * * * * * * مجري برنامه يكي از سؤالاتي كه توسط بينندگان عزيز در شب گذشته مطرح شد اين بود كه چرا حضرت علي (عليه السلام) در آن هجوم از همسر خود دفاع نكردند؟ استاد حسيني قزويني اين شبههاي است كه مدتهاست وهابيها در سايتها و ماهوارههاي خود مطرح ميكنند و ميگويند أمير المؤمنين (عليه السلام) با اينكه شجاعترين انسانها بود و فاتح بدر و حنين و خيبر بود، از غيرت او بعيد است كه كسي بيايد نسبت به همسرش جسارت كند و همسرش را مورد ضرب و شتم قرار بدهد و او هم دفاع نكند. بعضي از وهابيها هم گاهي با وقاحت و بيحيائي اين مسئله را در ماهوارههاي خود مطرح ميكنند. ما كاري با وهابيت نداريم؛ چون براي بعضي از اينها اثري ندارد و گوش شنوايي ندارند. ما قبلاً بارها مشابه اين را هم گفتهايم و ثابت كردهايم قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در شبكه المستقلة و شبكه سلام و هيچ جوابي هم نداشتند بدهند و باز هم در سال آينده، همان آش و همان كاسه است و حرفهاي خود را به صورت كليشهاي، مانند نوارهاي كاست تكرار ميكنند. اينها چند شبهه عليه شيعه درست كردهاند و وقتي همه آنها را بيان ميكنند، دوباره برميگردند از اول شروع ميكنند و گوش شنوايي ندارند. ما بارها به سران وهابيت گفتهايم كه اگر واقعاً آماده هستند، ما براي مناظره آماده هستيم؛ البته بدون قيد شرط و فقط به شرط عدم ورود به مسائل سياسي و احترام به طرف مقابل. ما آمادگي اين مناظره را داريم و حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي هم چند روز قبل بيانيهاي داده بودند در نقد حرفهاي بياساس مفتي اعظم عربستان سعودي و رسماً براي سومين بار، مفتي اعظم عربستان سعودي را به مناظره دعوت كرد. اينها ميدانند كه اگر به مناظره بيايند، حرفي براي گفتن ندارند و مشتشان باز ميشود و مريدان خود را از دست ميدهند؛ لذا حاضر به مناظره نيستند. حتي من نسبت به اين كارشناسان شبكه نور گفتم كه غير از يكي دو نفر از آنها كه آدمهاي هتاكي هستند، حاضريم با ساير كارشناسان آنها مناظره كنيم و اگر با ما إباء و وحشت دارند، ما حاضريم شاگردان خودمان، حجت الإسلام و المسلمين أبو القاسمي و يزداني را به مناظره با اين آقايان بفرستيم؛ چه در شبكه نور و چه در شبكه جهاني ولايت. البته مدير شبكه ثامن هم اعلام كرد كه اگر اين آقايان از آمدن به شبكه جهاني ولايت إباء دارند، ما حاضريم به عنوان يك شبكه بيطرف، ميزباني اين مناظره را بر عهده بگيريم. ولي اين آقايان در اين 10 ، 11 ماه، تاكنون جوابي ندادهاند. من در اينجا توجه بينندگان عزيز را جلب ميكنم به چند نكته: نكته اول: دفاع أمير المؤمنين (عليه السلام) معروف است كه ميگويند: ثبت الأمر، ثم انقش. اول قضيه را ثابت كنيد، سپس روي آن بحث كنيد. اين قضيه در كتابهاي شما نبايد باشد و تمام حقايق در كتابهاي شما نيست. شما بياييد منابع شيعه را ببينيد كه با سندهاي صحيح، كاملاً قضيه دفاع أمير المؤمنين (عليه السلام) از همسر خود را ثبت و ضبط كردهاند. آقاي سليم بن قيس هلالي كه از شخصيتهاي برجسته شيعه است و مورد وثوق قطعي رجالشناسان شيعه است، در كتاب خود كه از معتبرترين كتب شيعه است، به صراحت نقل ميكند: و دعا عمر بالنار فأضرمها في الباب، ثم دفعه فدخل، فاستقبلته فاطمة (عليها السلام) و صاحت: «يا أبتاه! يا رسول الله!»، فرفع عمر السيف و هو في غمده، فوجأ به جنبها، فصرخت: «يا أبتاه!» فرفع السوط فضرب به ذراعها، فنادت: «يا رسول الله! لبئس ما خلفك أبو بكر و عمر». عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد و حضرت فاطمه (عليها السّلام) در مقابل او در آمد و فرياد زد: «اي پدر! اي رسول خدا! به فريادم برس»، عمر شمشير را در حالي كه در غلافش بود بلند كرد و به پهلوي حضرت زد. آن حضرت ناله كرد: «اي پدر! به فريادم برس»، عمر تازيانه را بلند كرد و به بازوي حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «اي رسول خدا! ابو بكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاري كردند!». دفاع علي عليه السلام عن سليلة النبوة: فوثب علي (عليه السلام) فأخذ بتلابيبه، ثم نتره فصرعه و وجأ أنفه و رقبته و هم بقتله، فذكر قول رسول الله (صلي الله عليه و آله) و ما أوصاه به، فقال: «و الذي كرم محمدا بالنبوة! يا بن صهاك! لولا كتاب من الله سبق و عهد عهده إلي رسول الله (صلي الله عليه و آله) لعلمت إنك لا تدخل بيتي». دفاع امير المؤمنين عليه السّلام از حضرت فاطمه (عليها السّلام): علي (عليه السلام) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بيني و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد، ولي سخن پيامبر (صلي اللَّه عليه و آله) و وصيتي را كه به او كرده بود به ياد آورد و فرمود: «اي پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به نبوت گرامي داشت! اگر نبود مقدّري كه از طرف خداوند گذشته و عهدي كه رسول الله (صلي الله عليه و آله) با من نموده است، ميدانستي كه تو نميتوانستي به خانه من داخل شوي». كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص 150 خود آقاي آلوسي وهابي هم همين قضيه را در روح المعاني، جلد 3، صفحه 124 از منابع شيعه نقل ميكند؛ يعني خودش قبول دارد كه در منابع شيعه آمده است. ولي قطعاً يك آلوسي وهابي نميتواند با نقل اين، به سادگي از كنارش ردّ شود و مطالبي هم در نقد اين دارد. ولي اين نشان ميدهد كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در برابر ظلم به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سكوت نكرده است. در كتاب جلاء العيون علامه مجلسي (ره) نقل شده است: وقتي خليفه دوم وارد حيات خانه شد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مورد ضرب و شتم قرار داد، أمير المؤمنين (عليه السلام) به سرعت از كمربند خليفه دوم گرفت و او را به زمين زد و روي سينهاش نشست و در اين حين بود كه صداي مؤذن بلند شد: أشهد أن محمد رسول الله، أشهد أن عليا ولي الله. أمير المؤمنين (عليه السلام) رو كرد به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرمود: اگر من بخواهم در برابر اينها بايستم، ميتوانم، ولي در اين صورت جنگ داخلي و مسلمانكشي شروع ميشود و ديگر نام پدرت در بالاي مأذنهها شنيده نميشود. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم فرمود: من حاضرم هرگونه ظلمي را تحمل كنم، ولي حاضر نيستم نام پدرم از زبانها بيفتد. لذا اينها يقين كردند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مأمور به صبر است و لذا توانستند اين كارها را بكنند. در روايات ديگري هم آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به علي بن أبي طالب (عليه السلام) فرمود: عليك بالصبر علي ما ينزل بك منهم حتي تقدم علي. بر تو باد به صبر كردن بر مصيبتهايي كه از أمت من به تو ميرسد تا اينكه در روز قيامت به من برسي. خصائص الأئمة للسيد الرضي، ص 73 باز هم در كتاب سليم بن قيس هلالي آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فإن وجدت أعوانا عليهم فجاهدهم و قاتل من خالفك بمن وافقك، فإن لم تجد أعوانا فاصبر و كف يدك و لا تلق بيدك إلي التهلكة. اگر عليه آنان ياراني يافتي، با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با مخالفينت جنگ كن و اگر ياراني نيافتي، صبر كن و دست نگهدار و با دست خويش خود را در هلاكت ميانداز. كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص 134 نكته دوم: احتمال كشته شدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرزندانش اگر أمير المؤمنين (عليه السلام) ميخواست دفاع كند، قطعاً تعدادي از ايشان حمايت ميكردند، مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عباس و إبن عباس و زبير و عمار و غيره و از آن طرف هم تعدادي با خليفه دوم براي هجوم آمده بودند و در اين درگيري اين احتمال ميرفت كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) و أم كلثوم (سلام الله عليها) در اين بين كشته شوند و هيچ بعيد هم نبود. در اين صورت، فردا همين مهاجمان ميآمدند اين قضيه را بر گردن أمير المؤمنين (عليه السلام) ميانداختند و ميگفتند «اگر حضرت علي (عليه السلام) به خاطر خلافت دفاع نميكرد و اين قضيه پيش نميآمد، اينها كشته نميشدند»؛ يعني قاتل اينها خود أمير المؤمنين (عليه السلام) است. در رابطه با قضيه عمار هم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار. عمار را گروه ستمگر خواهند كشت؛ عمار آنها را به طرف خدا و بهشت دعوت ميكند و آنها عمار را به طرف آتش دعوت ميكنند. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 3، ص 207 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 8، ص 186 وقتي عمار در جنگ صفين كشته شد، ببينيد كه معاويه چه شيطنتي كرد؟! در مسند احمد، جلد 4، صفحه 199 نقل شده است: لما قتل عمار بن ياسر، دخل عمرو بن حزم علي عمرو بن العاص فقال: قتل عمار و قد قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: «تقتله الفئة الباغية»، فقام عمرو بن العاص فزعا يرجع حتي دخل علي معاوية، فقال له معاوية: ما شأنك؟ قال: قتل عمار؟ فقال معاوية: قد قتل عمار، فماذا؟ قال عمرو: سمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول: «تقتله الفئة الباغية»، فقال له معاوية: دحضت في بولك! أو نحن قتلناه؟ إنما قتله علي و أصحابه جاؤوا به حتي ألقوه بين رماحنا أو قال بين سيوفنا. بعد از كشته شدن عمار، عمرو بن حزم دست از جنگ برداشت و نزد عمرو بن عاص رفت و گفت: عمار كشته شد و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در مورد او فرمود: «عمار را گروه ستمگر خواهند كشت» و ما عمار را كشتيم. عمرو بن عاص هم ناراحت شد و دست از جنگ برداشت و نزد معاويه رفت و معاويه به او گفت: تو را چه شده است؟ عمرو بن عاص گفت: عمار كشته شده است. معاويه گفت: كشته شده كه شده، مگر چه شده است؟ عمرو بن عاص گفت: شنيدم كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «عمار را گروه ستمگر خواهند كشت» و چون ما او را كشتيم، پس ما گروه ستمگر هستيم. معاويه به او گفت: مثل اينكه در نجاست خودت غوطهور شدهاي! آيا ما عمار را كشتيم؟ عمار را علي و يارانش كشتند كه او را آوردند و بين نيزهها و شمشيرهاي ما قرار دادند. السنن الكبري للبيهقي، ج 8، ص 189 ـ مسند أبي يعلي الموصلي، ج 13، ص 123 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 43، ص 431 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 1، ص 420 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 579 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 6، ص 240 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 110 حاكم نيشابوري ميگويد: اين روايت صحيح است و شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 2، ص 155 آقاي هيثمي هم ميگويد اين روايت صحيح است. مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 7، ص 242 ببينيد چقدر توجيه ناجوانمردانه و شيطنتآميزي دارد! وقتي خبر اين قضيه به أمير المؤمنين (عليه السلام) رسيد كه معاويه اينچنين گفته است، فرمود: اگر ملاك اين باشد كه چون ما عمار را از خانهاش بيرون آوردهايم، پس ما قاتل او هستيم، پس قاتل حمزه هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است؛ چون اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حمزه را از خانهاش بيرون نميآورد و به جنگ أحد نميآورد، كفار قريش هم او را نميكشتند. و لما لم يقدر معاوية علي إنكاره قال: إنما قتله من أخرجه، فأجابه علي بأن رسول الله صلي الله عليه و سلم إذن قتل حمزة حين أخرجه. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 6، ص 474 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج 2، ص 264 نتيجه اينكه اگر همچنين قضيهاي انجام ميشد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرزندانش در زير دست و پا كشته ميشدند، فردا هم ميگفتند كه اگر علي بن أبي طالب (عليه السلام) دفاع نميكرد و حرفي نميزد، آنها كشته نميشدند؛ پس قاتل آنها، خود علي بن أبي طالب (عليه السلام) است. نكته سوم: حفظ اسلام أمير المؤمنين (عليه السلام) به فكر اسلام بود و اسلام براي أمير المؤمنين (عليه السلام)، از خودش و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) گراميتر است. همين اسلام بود كه امام حسين (عليه السلام) حاضر ميشود خودش و زن و فرزندانش را فداي اسلام كند. وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) ميبيند اگر بخواهد دفاع بكند، جنگ داخلي و مسلمانكشي شروع ميشود و از طرفي هم حكومت روم و ايران دنبال فرصت هستند تا اسلام و مسلمين را قلع و قمع بكنند و از طرفي هم منافقين دنبال فرصت هستند تا اسلام را از بين ببرند و در طرف ديگر هم يهودياني كه از اسلام سيلي خورده بودند، قرار داشتند و همه اينها منتظر فرصت بودند تا اختلاف داخلي ايجاد شود و مسلمانان به جان هم بيفتند و اينها هم بيايند تكليف اسلام را براي هميشه يكسره كنند. لذا أمير المؤمنين (عليه السلام) ميبيند اگر همچنين كاري كند، ديگر اسلامي در كار نخواهد بود و اگر اسلام نباشد، نه حضرت علي (عليه السلام) خواهد بود و نه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و نه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). لذا در خطبه 74 نهج البلاغه ميفرمايد: لقد علمتم أني أحق الناس بها من غيري و والله! لأسلمن ما سلمت أمور المسلمين و لم يكن فيها جور إلا علي خاصة. همانا ميدانيد كه من سزاوارتر از ديگران به خلافت هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام دادهايد گردن مينهم تا هنگامي كه اوضاع مسلمين رو بهراه باشد و از هم نپاشد و جز به من، به كس ديگري ستم نشود. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبههاي ديگري هم اين قضايا را مطرح ميكند. نكته چهارم: جواب نقضي اين آقايان كه ميگويند چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دفاع نكرد، توجه كنند: أولاً: در مكه، يكي از كساني كه تازه مسلمان شده بود و تحت شكنجه قريش است، سميه مادر عمار بن ياسر است. در روايتي نقل شده است: و كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يمر بعمار و أمه و بأبيه و هم يعذبون بالأبطح في رمضاء مكة، فيقول: صبرا آل ياسر! موعدكم الجنة! رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در حال عبور بود كه ديد عمار و پدر و مادرش را شكنجه ميكنند (و هيچ عكس العملي از خودش نشان نداد) و فرمود: اي آل ياسر! بر شما باد به صبر كردن! جايگاه شما در بهشت است! الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 8، ص 190 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 5، ص 99 ـ سيرة إبن إسحاق، ج 4، ص 172 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 1، ص 197 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 13، ص 255 – تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج 21، ص 216 ـ العثمانية للجاحظ، ص 29 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 2، ص 67 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 3، ص 76 ـ السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج 1، ص 211 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج 1، ص 483 ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحي الشامي، ج 2، ص 360 ما از اين آقايان سؤال ميكنيم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در شجاعت و غيرت و ساير مسائل از حضرت علي (عليه السلام) بالاتر است، چرا نسبت به شكنجه سميه مادر عمار از او دفاع نكرد؟! در اينجا چه جوابي داريد؟ هر جوابي كه أهل سنت در اينجا بدهند، ما هم نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) ميدهيم. ثانياً: آقاي إبن هشام در السيرة النبوية نقل ميكند: و مر بجارية بنى مؤمل، حي من بنى عدى بن كعب و كانت مسلمة و عمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام و هو يومئذ مشرك و هو يضربها. أبو بكر در حال عبور بود و عمر بن خطاب كه در آن زمان مشرك بود، يكي از كنيزان بني مؤمل كه مسلمان شده بود را شكنجه ميكرد و ميگفت بايد دست از اسلام برداري. السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج 1، ص 211 ـ فضائل الصحابة احمد بن حنبل، ج 1، ص 120 ـ العثمانية للجاحظ، ص 34 آقاي أبو بكر هيچگونه حركتي از خود نشان نداد. ما از اين آقايان سؤال ميكنيم كه چرا أبو بكر به عمر اعتراض نكرد و نگفت چرا اين كنيز را به خطر اسلامش شكنجه ميكني؟! ثالثاً: آقاي عثمان آخرين لحظات عمرش را سپري ميكند و مردم هم خانهاش را محاصره كردهاند و ميخواهند او را بكشند: و جاء سودان بن حمران ليضربه فانكبت عليه نائلة إبنة الفرافصة و اتقت السيف بيدها فتعمدها و نفح أصابعها فأطن أصابع يدها و ولت فغمز أوراكها و قال: إنها لكبيرة العجيزة. تاريخ الطبري، ج 3، ص 421 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 7، ص 210 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 70، ص 139 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 3، ص 178 فردي به نام سودان بن حمران شمشيرش را بلند كرد تا عثمان را بكشد و نائله، همسر عثمان دستش را جلو آورد و شمشير هم انگشتان او را قطع كرد. سودان بن حمران هم يكي از ركيكترين فحشها را به همسر عثمان داد و عثمان هم هيچ حركتي از خود نشان نداد. چرا آقاي عثمان از همسرش دفاع نكرد؟ شما چه جوابي داريد؟ هر جوابي بدهيد، ما هم همان جواب را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) ميدهيم. رابعاً: آقاي عمر بن خطاب در مراسم حج بود و ناگهان چشمش به أم جميل، معشوقه مغيرة بن شعبة ميافتد. البته داستانش هم مفصل است و آقايان نقل كردهاند كه مغيرة بن شعبة روابط نامشروعي با أم جميل داشته و افرادي هم آمدند شهادت دادند كه «ما با چشمان خودمان ديديم كه مغيره با أم جميل زنا ميكند». عمر گفت بايد 4 نفر بيايند شهادت بدهند. 3 نفر از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به نام أبو بكره و نافع بن حارث و شبل بن معبد آمدند گفتند: «ما به چشم خود ديديم كه مغيره با أم جميل زنا ميكند». از آن طرف هم ديدند كه زياد بن سميه در حال آمدن است و عمر به نوعي به زياد بن سميه فهماند كه طوري شهادت بدهد كه مغيرة حدّ نخورد و به او گفت: أري رجلا لا يخزي الله علي لسانه رجلا من المهاجرين. زياد بن سميه هم آمد و شهادت داد، ولي نه مثل آن 3 نفر قبلي و طوري شهادت داد كه مغيره محكوم نشود. عمر به مغيرة گفت: بلند شو به أبو بكرة و ناقع و شبل حدّ قذف جاري كن كه به تو تهمت زدهاند. وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 6، ص 365 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 12، ص 236 ـ تاريخ الطبري، ج 3، ص 170 ـ أحكام القرآن لإبن العربي، ج 3، ص 347 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 60، ص 39 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 2، ص 541 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 7، ص 94 اين قضيه كاملاً واضح و روشن است و زنا كردن مغيرة با أم جميل و داشتن روابط نامشروعش در كتابهاي أهل سنت آمده است. عمر در مراسم حج بود كه چشمش به مغيرة و أم جميل افتاد: ثم إن أم جميل وافقت عمر بن الخطاب رضي الله عنه بالموسم و المغيرة هناك، فقال له عمر: أتعرف هذه المرأة يا مغيرة؟! قال: نعم، هذه أم كلثوم بنت علي. عمر طعنه ميزند و به قولي به مغيره متلك ميگويد: آيا اين زن را ميشناسي اي مغيرة؟! مغيرة گفت: بله ميشناسم، او أم كلثوم دختر علي (همسر تو) است. وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 6، ص 365 ـ الأغاني لأبو الفرج الإصفهاني، ج 16، ص 9 ببينيد كه چه تعبير زشت و وقيحي است! يعني خواست بگويد اگر من رابطه نامشروع با زن تو هم داشته باشم، چون شاهد نداري، هيچ كاري نميتواني بكني! اين آقايان در رابطه با اين قضيه چه چوابي دارند؟ چرا جناب عمر از همسرش دفاع نكرد در برابر اين كلمات وقيح و زشت؟ اگر كسي نسبت به ناموس هر آدم با غيرتي اينطور وقيحانه جسارت كند، او از خودش عكس العمل نشان ميدهد. آقايان أهل سنت هر جوابي در اينجا دادند، ما همان جواب را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) ميدهيم؛ گرچه جواب حلي آن را دادهايم. * * * * * * * مجري برنامه وهابيت شبههاي مطرح ميكنند و ميگويند چرا با وجود حضرت علي (عليه السلام)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) رفتند درب را باز كردند؟ اگر حضرت علي (عليه السلام) درب را باز ميكردند، اين اتفاقات رخ نميداد. استاد حسيني قزويني بله، اين هم از شبهاتي است كه قبلاً ما نشنيده بوديم و أخيرا ميبينيم كه در بعضي از سايتهاي وهابي عنوان ميكنند. جواب اول: جواب حلّي نكته اول: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در داخل حيات بود و پشت درب نشسته بود. اول بايد اين آقايان ثابت كنند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در اتاق نشسته بودند و عمر آمد درب را زد و به جاي اينكه حضرت علي (عليه السلام) بيايد درب را باز كند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد درب را باز كرد. اينچنين چيزي را نتوانستهاند ثابت كنند. ولي ما رواياتي داريم و در كتاب سليم بن قيس هلالي، صفحه 386 صراحت دارد: و فاطمة عليها السلام قاعدة خلف الباب. وقتي عمر و يارانش آمدند و به خانه هجوم آوردند، فاطمه (عليها السلام) پشت درب نشسته بود. و وقتي اين قضايا را ديد، به عمر بن خطاب گفت: يابن الخطاب! أتراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم. آيا ميبينم كه آمدهاي خانهام را به آتش بكشي؟ عمر گفت: بله. نكته دوم: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين باور بود كه اينها مسلمان هستند و طبق آيه 27 و 28 سوره نور عمل ميكنند كه ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ / فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيم اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانههايى كه خانه شما نيست، وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد، اين براى شما بهتر است، شايد متذكر شويد / و اگر كسى را در آن نيافتيد، داخل آن نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شود بازگرديد، بازگرديد؛ اين براى شما پاكيزهتر است و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين عقيده بود كه اينها بدون اجازه وارد خانه نميشوند. اين آقايان به جاي اينكه بگويند چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد درب را باز كرد، به اين جواب بدهند كه چرا آنها بدون اجازه وارد خانه حضرت علي (عليه السلام) شدند؟ خود إبن تيميه در منهاج السنة صراحت دارد: إنه كبس البيت. عمر به زور وارد خانه شد. منهاج السنة لإبن تيمية، ج 4، ص 220 اينها بايد بيايند اين را براي ما جواب بدهند كه به چه مجوزي وارد خانه شدند؟ مضافاً كه خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جزء خانههاي نبوت است؛ بلكه از برترين آنهاست. آقاي سيوطي در كتاب الدر المنثور، جلد 5، صفحه 50 نقل ميكند كه بعد از نزول آيه شريفه: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآَصَالِ سوره نور / آيه 36 فقام إليه رجل فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: بيوت الأنبياء، فقام إليه أبو بكر فقال: يا رسول الله! هذا البيت منها لبيت علي و فاطمة؟ قال: نعم، من أفاضلها. مردي بلند شد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) پرسيد: منظور از اين بيوت چيست؟ حضرت فرمود: بيوت أنبياء. أبو بكر بلند شد و گفت: يا رسول اللَّه! خانه علي و فاطمه هم جزء اين بيوت أنبياء است؟ فرمود: بله، از برترين آن بيوت است. روح المعاني للآلوسي، ج 18، ص 174 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 5، ص 50 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج 1، ص 534 ـ تفسير الثعلبي، ج 7، ص 107 نكته سوم: از طرفي هم ميبينيم كه وقتي اينها آمدند درب خانه را زدند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) درب را باز نكرد و پشت درب صدا زد: يا أبت! يا رسول الله! ماذا لقينا بعدك من إبن الخطاب و إبن أبي قحافة! اي پدرم! اي رسول خدا! ما بعد از تو چه مصيبتها كشيديم از فرزند خطاب و فرزند أبو قحافه. فلما سمع القوم صوتها و بكاءها، انصرفوا باكين و كادت قلوبهم تنصدع و أكبادهم تنفطر و بقي عمر و معه قوم. وقتي آن مردمي كه همراه عمر آمده بودند اين صداي گريه فاطمه را شنيدند، گريه كردند و و گريهكنان برگشتند و نزديك بود كه قلب آنها بتركد و ... ؛ ولي عمر با تعدادي ماندند و به زور وارد خانه شدند. الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 20 جواب دوم: جواب نقضي نكته اول: آقاي إبن عساكر در تاريخ مدينة دمشق، جلد 44، صفحه 38 مينويسد: قرع عمر بن الخطاب الباب و قال: افتحي يا خديجة. روزي عمر بن خطاب آمد درب خانه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را زد و آن حضرت به خديجه فرمود: اي خديجه! درب را باز كن. جامع الأحاديث للسيوطي، ج 36، ص 345، ح 39496 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 12، ص 604 شما در مورد اين روايت چه ميگوييد؟ آيا در اينجا هم ميگوييد كه ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غيرت مردانگي نداشت كه خودش نشسته بود و به همسرش دستور داد برود درب را باز كند؟ نكته دوم: در روايت آمده است: فجاء علي فدق الباب ... فقال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): قومي فافتحي له. علي آمد و درب خانه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را زد و آن حضرت به أم سلمة فرمود: بلند شو و درب را براي علي باز كن. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 470 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص 86 در مورد اين روايت چه ميگوييد؟ آيا اين هم خلاف است؟ نكته سوم: أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در منزل عايشه بود و درب را زدم، ولي كسي درب را باز نكرد. دوباره درب را محكمتر زدم: فقالت لي عايشه: من هذا؟ فقلت: أنا علي. عايشه به من گفت: چه كسي است؟ گفتم: من علي هستم. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عبارت حضرت علي (عليه السلام) را شنيد، فرمود: يا عايشة! افتحي له الباب. اي عايشه! درب را براي علي باز كن. اين روايت در منابع شيعه آمده است. الاحتجاج للشيخ الطبرسي، ج 1، ص 292 اگر واقعاً سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي ما حجت است: لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره احزاب / آيه 21 اگر بر فرض حضرت علي (عليه السلام) در خانه نشسته باشد و به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بفرمايد كه برود درب را باز كند، به هيچوجه منافاتي با سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ندارد. بر فرض هم حضرت علي (عليه السلام) در خانه نشسته است و به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دستور ميدهد تا درب را باز كند، شايد به اين خاطر بود كه اينها حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ببينند و خجالت بكشند و برگردند و وارد خانه نشوند؛ ولي قضيه كاملاً بر عكس شد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : در زمان حكومت عمر، بنا بر ادعاي أهل سنت، أمير المؤمنين (عليه السلام) مشاور عمر بود. آيا اين واقعيت دارد يا نه؟ جواب 1 : اين مشورت به هيچوجه براي ما ثابت نيست. اگر يك يهودي هم بيايد از انسان درخواست مشورت بكند، وظيفه انسان است كه به او مشورت بدهد. يعني اگر يك يهودي ميآمد نزد أمير المؤمنين (عليه السلام) و ميگفت من ميخواهم فلان كار را بكنم و ميخواهم نظر شما را جويا شوم. أمير المؤمنين (عليه السلام) به او جواب ميداد. مضافاً كه مشورتهايي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) داده است، مربوط به شخص أبو بكر و عمر نبوده است، بلكه مربوط به جامعه اسلامي و تمام مسلمانان بوده است. * * * * * * * سؤال 2 : شما گفتيد كه عمر يك كنيزي را كه مسلمان شده بود، شكنجه ميداد، اين قضيه در زماني بود كه عمر بن خطاب مسلمان نشده بود. حتي قبل از اينكه مسلمان شود، خواهر و داماد خودش را شكنجه داد. اين چيزي است كه شما بايد بگوييد عمر در آن زمان مسلمان نشده بود و هنوز ايمان نياورده بود. شما جواب منطقي به من بدهيد كه اگر جوابتان منطقي بود، من ميآيم شيعه ميشوم: اگر حضرت علي و حضرت عمر با هم دشمن ميبودند، بعد از اينكه حضرت فاطمه به قول شما شهيد ميشود، كه در حقيقت حضرت فاطمه وفات يافته است، چطور حضرت علي بعد از اينكه ازدواج ميكند، نام فرزندانش را به نام أبو بكر و عثمان و عمر ميگذارد؟ چرا اسم پسر امام حسن عمر نام دارد؟ شما كه اينقدر صحبت ميكنيد و حرف از وحدت ميزنيد، چرا أحاديث ضعيف را گير ميآوريد؟ چيزهايي حقيقت است و بوده و حضرت عمر كسي بود كه تمام ايران به دست حضرت عمر فتح شد و به اسلام روي آوردند؛ ايراني كه همه آتشپرست بودند. حتي فلسطين به دست حضرت عمر فتح شد. در بيشتر كشورها، حضرت عمر ده سال حكومت كرد بر دنيا. شما هيچكدام از اينها را رو نميكنيد. اينها با هم دوست بودند، برادر بودند. هيچ موقع زني در خانه كسي زندگي نميكند كه آن شخص مادرش را كشته است. حضرت علي كسي بود كه مانند گندم، سر كفار را درو ميكرد، آن وقت ميگذارد كه به زنش تجاوز شود يا بگذارد زنش را شهيد بكنند و او هم بنشيند و هيچ چيزي نگويد و بعد هم نام فرزندانش را به نام آن اشخاص بگذارد؟! جواب 2 : نكته اول: اين آقا ميگويد كه رابطه أمير المؤمنين (عليه السلام) با أبو بكر و عمر، رابطه برادرانه بوده است. من از اين آقايان سؤالي دارم كه اگر به آن جواب دادند، من از همه حرفهايم برميگردم: در كتاب صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حديث 4468، كتاب الجهاد، باب حكم الفيء از قول خود عمر بن خطاب نقل شده است كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: فلما توفى رسول الله صلى الله عليه و سلم قال أبو بكر: إنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفى أبو بكر و أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم و ولى أبى بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا. وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، أبو بكر گفت: من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هستم و نظر شما (علي و عباس) در مورد او اين بود كه أبو بكر دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن است و وقتي أبو بكر از دنيا رفت، من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أبو بكر شدم و نظر شما در مورد من اين بود كه من دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن هستم. در اين مورد، شما به ما جواب بدهيد. أمير المؤمنين (عليه السلام) نگفت من همچنين حرفي نزدهام و عباس هم نگفت من همچنين حرفي نزدهام. آقاي أبو عبيده جراح و سعد بن أبي وقاص و خيلي از شخصيتهاي برجسته از صحابه هم نشسته بودند و هيچكدام به عمر نگفتند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس همچنين عقيدهاي ندارند.اين روايت در صحيح مسلم آمده است. در صحيح بخاري هم آمده است، ولي وقتي ميبيند اين كلمات «كاذبا آثما غادرا خائنا» إهانت به أبو بكر و عمر است، آنها را حذف كرده و نوشته است: تزعمان أن أبا بكر كذا و كذا. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 6، ص 191 اين نشان ميدهد أمير المؤمنين (عليه السلام) نه مشاور اينها بوده و نه همكار اينها بوده. نكته دوم: اينكه ميگويند أمير المؤمنين (عليه السلام) دختر خود را به عمر داده، اين از دروغهاي شاخدار تاريخ است. اينها يك روايت صحيح از كتابهاي خودشان براي ما بياورند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) دخترش أم كلثوم را به عقد عمر درآورد. خود علامه نووي و ديگران به صراحت ميگويند اين أم كلثوم كه همسر عمر بن خطاب شد، دختر أبو بكر بوده است كه وقتي أبو بكر از دنيا ميرود، أم كلثوم و أسماء بنت عميس (همسر أبو بكر) در خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) زندگي كردند و أم كلثوم در خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) بزرگ شد و چون عرب، ربيبه را دختر ميداند، معروف شد كه دختر أمير المؤمنين (عليه السلام) است. آقاي نووي، شارح صحيح مسلم ميگويد: بعد از أبو بكر، دختري به دنيا آمد كه نامش را أم كلثوم گذاشتند و در خانه علي بزرگ شد. أم كلثوم هذه تزوجها عمر بن الخطاب (رضي الله عنه) اين أم كلثوم كه دختر أبو بكر بود، با عمر بن خطاب (رضي الله عنه) ازدواج كرد. تهذيب الأسماء و اللغات للنووي، ج 2، ص 630، ح 1224، تحقيق مكتب البحوث و الدراسات، نشر دار الكتب بيروت، سال 1996 نكته سوم: در آن زمان، اسامي أبو بكر و عمر و عثمان از اسامي رايج بود. من بارها گفتهام كه مثلاً در زمان شاه، اسم شاه، محمدرضا بود و اگر كسي نام فرزندش را محمدرضا ميگذاشت، آيا دليل بر اين بود كه شاهدوست و شاهپرست است؟ خير. كلمه محمدرضا يك اسم رايجي بوده است. در آن زمان هم اين اسامي رايج بوده است. شما اگر أصحاب ائمه (عليهم السلام) را ببينيد، ميبينيد كه تعداد زيادي از آنها با اسامي أبو بكر و عمر و عثمان هستند. مضافاً كه خود حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: إنما سميته باسم أخي عثمان إبن مظعون. من نام پسرم را عثمان گذاشتم به دليل علاقهاي كه به برادرم عثمان بن مظعون داشتم. مقاتل الطالبيين لأبو الفرج الأصفهانى، ص 55 أبو بكر هم كنيه است و ديگران بر روي فرد ميگذارند، نه پدر و مادر فرد. نام عمر را هم خود عمر بر روي فرزند أمير المؤمنين (عليه السلام) گذاشته است: و كان عمر بن الخطاب سمى عمر بن علي باسمه. انساب الأشراف للبلاذري، ص 192 بر فرض هم أمير المؤمنين (عليه السلام) اين كار را كرده است: چه خوش بي مهرباني از دو سر بي كه يك سر مهرباني درد سر بي پس چرا آقاي أبو بكر و عمر و عثمان نام يكي از فرزندان خود را علي و حسن و حسين نگذاشتند؟ اگر گذاشتهاند، به ما بگوييد. قصد ما نه إهانت به أهل سنت است و نه جسارت به آنها. هر چه نقل ميكنيم از كتابهاي خود أهل سنت نقل ميكنيم. اگر إهانت است، علماء شما اين إهانتها را كردهاند. اگر اين عبارتي كه من از صحيح مسلم نقل كردهام إهانت است، آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري سني اين إهانت را كرده است. به ما چه ربطي دارد؟ شما بياييد إعلام كنيد كه او آدم بدي است و ما صحيح مسلم را قبول نداريم. يا بگوييد اين روايتي كه در مذمت أبو بكر و عمر است را قبول نداريد. * * * * * * * سؤال 3 : آقا قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در بقيع است؟ جواب 3 : خير. آنچه كه مرحوم شيخ صدوق (ره) و ديگران آوردهاند اين است كه قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در داخل خانه خودش است. يعني اگر شما از طرف باب جبرئيل وارد شويد، آنجايي كه صفه است، قبل از ضريح مطهر يك بلندي هست، از همان جهت كه شما بياييد، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در قسمت شمالي ضريح مطهر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. * * * * * * * سؤال 4 : با توجه به بيانات آقاي قزويني، تمام استدلال و رواياتي كه بيان فرمودند، اگر حرف أهل سنت از نظر ايشان كاملاً قطعي است، ما ميخواهيم در اينجا شعور و عقل را حَكَم قرار بدهيم، اگر مسلماني كه دورو يا سلطنتطلب باشد، آيا ميخواهد دين خدا و پيامبر و خاندانش را فداي سلطنت خود كند، اين چه مسلماني است كه حضرت علي (رضي الله عنه) بخواهد همچنين مسلماني زنده بماند و پيرواني داشته باشد كه تا روز قيامت، دين خدا را به انحراف كشيده است؟ اين چطور با عقل و شعور يك انسان حقيقتجو جور درميآيد؟ زماني كه همچنين اتفاق بزرگي افتاده، چرا حضرت علي و حضرت حسن و حضرت حسين (رضي الله عنهم اجمعين) در هيچكدام از بيانات خود در زمان حكومت خود يا در زماني كه به حكومت رسيدند و قيام داشتند، روايتي يا بحثي از اين موضوع نكردهاند يا در نهج البلاغه بيان نشده است؟ به صراحت، نه به اشاره و كنايه. آقاي قزويني! اين حرفهايي كه جنابعالي ميزنيد، اگر يك عالم أهل سنت پاي حرف شما بنشيند، به خدا! كاملاً آن حرفهاي أصل جنابعالي را ميزند. اگر يك برادر شيعه، به جز تعصب، كتابهايي كه أهل سنت درباره حضرت عمر (رضي الله عنه) و حضرت أبو بكر (رضي الله عنه) و حضرت عثمان (رضي الله عنه) و حضرت علي (رضي الله عنه) و حضرت حسين (رضي الله عنه) و حضرت زبير (رضي الله عنه) را نوشتهاند مطالعه بكنند، ميبينند كه چه كساني زيادهروي در افراط و تفريط در نوشتهها و بيانات خود داشتهاند. جواب 4 : اينكه ميگويند روايتي از امام حسين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) به صراحت نداريم، من متوجه نشدم. آيا در رابطه با خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) روايتي به صراحت نداريم يا در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)؟ اگر درباره شهادت است، اين عبارتي است كه آقايان أهل سنت آوردهاند و آقاي علامه أبو المعالي جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي درباره او ميگويد: الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1505 آقاي جويني در كتاب فرائد السمطين، جلد 2، صفحه 34 روايتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آورده است: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در آخرين لحظات زندگياش به فاطمه نگاه كرد و فرمود: فتكون أول من يلحقني من أهل بيتي، فتقدم علي محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. تو اولين كسي هستي كه از أهل بيت من به من ملحق ميشوي، تو به من ملحق ميشوي در حاليكه محزون و مكروب و غمديده هستي و حقت غصب شده و شهيده هستي. در خود نهج البلاغه، در خطبه 202 هم أمير المؤمنين (عليه السلام) صراحت دارد و خطاب به رسول الله (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: و ستنبئك ابنتك بتضافر أمتك على هضمها، فأحفها السؤال و استخبرها الحال، هذا و لم يطل العهد و لم يخل منك الذكر. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ظلم بر او و غصب كردن حق او اجتماع كردند. از فاطمه (عليها السّلام) بپرس و در سؤالت اصرار كن و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير كه هنوز روزگارى سپرى نشده و ياد تو فراموش نگشته است. اين آقاياني كه ميگويند در نهج البلاغه نيست، آيا از اين واضحتر و روشنتر؟! مرحوم شيخ حبيب الله خوئي (ره) كه از علماء بزرگ شيعه است، در كتاب منهاج البراعة في شرح نهج البلاغه، جلد 13، صفحه 14 ميفرمايد: مراد از اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: «بتضافر أمتك على هضمها»، اشاره دارد به شكسته شدن سينه و پهلوي آن حضرت و سقط جنين ايشان. بزرگان أهل سنت هم اين عبارت را آوردهاند و آقاي عمر رضا كحاله در كتاب أعلام النساء، جلد 3، صفحه 1221 آورده است. سخن ائمه (عليهم السلام) درباره هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شهادت ايشان قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از زبان امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) در كتابهاي متعدد نقل شده است. 1. امام حسن (عليه السلام) مرحوم طبرسي (ره) در كتاب الإحتجاج، جلد 1، صفحه 414 نقل ميكند كه امام حسن (عليه السلام) خطاب به مغيرة بن شعبة ميفرمايد: و أنت الذي ضربت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و آله حتى أدميتها و ألقت ما في بطنها. تو همان كسي هستي كه فاطمه دختر رسول الله (صلي الله عليه و آله) را مورد ضرب و شتم قرار دادي و خونش را جاري كردي و آنچه كه در رحم داشت سقط شد. 2. امام حسين (عليه السلام) مرحوم شيخ كليني (ره) در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 458 صراحت دارد كه امام حسين (عليه السلام) ميفرمايد: من شنيدم پدرم ميفرمود: فبعين الله تدفن إبنتك سرا و تهضم حقها و تمنع إرثها. يا رسول الله! در برابر چشمان خدا، دخترت مخفيانه دفن ميشود و حق او را نابود كردند و إرث او را ندادند. 3. امام سجاد (عليه السلام) آقاي محمد بن جرير طبري در كتاب المسترشد، صفحه 378، حديث 125 از امام سجاد (عليه السلام) روايت شده است كه ميفرمايد: وقتي آنها به درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمدند، آن حضرت فريادش بلند شد: يا رسول الله! ما لقينا من أبي بكر و عمر بعدك! اي رسول خدا! ما بعد از تو چه مصيبتهايي از دست أبو بكر و عمر كشيديم! 4. امام باقر (عليه السلام) مرحوم طبري هم در كتاب دلائل الإمامة، صفحه 104 از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند: اين قضيهاي كه در روز بيعت بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وارد شد: و ما لحقها من الرجل أسقطت به ولدا تماما و كان ذلك أصل مرضها و وفاتها (صلوات الله عليها). به خاطر ضربتي كه به فاطمه زدند، فرزندي كه در رحم داشت، سقط شد و همين باعث مريضي و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شد. 5. امام صادق (عليه السلام) از امام صادق (عليه السلام) هم شايد بيش از 20 روايت درباره شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نقل شده است و ايشان فرمودند: و الله! ما بايع علي حتي رأي الدخان قد دخل بيته. به خدا قسم! علي بيعت اجباري نكرد، مگر زماني كه ديد آتش و دود از خانهاش بلند شده است. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 28، ص 390 6. امام كاظم (عليه السلام) مرحوم شيخ كليني (ره) در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 458 با سند صحيح از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است كه ميفرمايد: إن فاطمة (عليها السلام) صديقة شهيدة. فاطمه (عليها السلام) صديقه و شهيده است. آيا از اين واضحتر؟! من نميدانم به چه زباني براي اين آقايان توضيح بدهم؟! آن وقت ميگويند امام حسين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و ديگران سخني درباره شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نفرمودهاند! اگر اين حرفها براي اين آقايان اثري ندارد، ديگر نميدانم چه بگويم! * * * * * * * سؤال 5 : اين أمير المؤمنيني كه ميگويند فاتح بدر و حنين بوده و درب خيبر را از جا در آورده است، چطور اينطور معصومانه ريسمان به دستش ميبندند و در كوچههاي ميكشند و ميآورند و ايشان هيچ مقاومتي از خودش نشان نميدهد؟! اين واقعاً خيلي جانسوز است و دلهاي آدم براي اين چيزي كه ميشنود، ميسوزد! چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) سكوت كردند در برابر اين همه ظلم و ناعدالتي؟ جواب 5 : قبلاً در اين مورد جواب مفصل دادهايم. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه شقشقيه ميفرمايد: فصبرت و في العين قذى و في الحلق شجا أرى تراثي نهبا. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با ديدگان خود مىنگريستم كه ميراث مرا به غارت مىبرند. أمير المؤمنين (عليه السلام) با اين بيان، اوج مظلوميت خود را بيان ميكند. * * * * * * * سؤال 6 : من دو سه سال است كه ازدواج كردهام و يك ازدواج ناموفقي هم داشتهام. آيا طلسم و جادو واقعيت دارد؟ اگر واقعيت دارد، چطور ميشود با آن مبارزه كرد؟ جواب 6 : شكي نيست كه سحر و جادو، يك أمر واقعي است و قرآن هم بر آن تصريح فرموده است و در آخر سوره قلم هم ميفرمايد: وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ / وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ نزديك است كافران هنگامى كه آيات قرآن را مىشنوند تو را با چشمان خود هلاك كنند و مىگويند او ديوانه است / در حالى كه اين (قرآن) جز مايه بيدارى براى جهانيان نيست. به نظر من بهترين چيز براي رفع جادو و سحر، صدقه دادن است به اين شكل كه صدقه را سه قسم كنند و يك قسم را به نيت سلامتي آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) و يك قسم را به نيت هديه به تمام شهداء، از حضرت هابيل (عليه السلام) تا قيام قيامت و يك قسم را به نيت رفع گرفتاري خود بدهند. اين قسم صدقه أثر دارد و تجربه هم نشان داده كه تأثير دارد. همچنين مرتب خواندن معوذتين (سورههاي فلق و ناس) در هر روز بعد از نماز و با حضور قلب خواندن آن خيلي أثر دارد. خواندن روزي 5 مرتبه آية الكرسي در اول روز هم أثرات زيادي در رفع تأثيرات سحر و جادو دارد. * * * * * * * سؤال 7 : آيا أبو بكر و عمر بعد از فوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به سقيفه بني ساعده رفتند و در تشييع جنازه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شركت نكردند؟ اگر به اين شكل است، آيا دين خود را به دنيا فروختند و از مسير پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خارج شدند؟ جواب 7 : ما اين را قبلاً توضيح دادهايم و نيازي به بحث مجدد نيست. اما اينكه اين رفتن آيا به منزله خروج از دين است يا نه؟ بحث ديگري است. در اينجا خلاف نظر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل كردهاند و هر عملي كه بر خلاف نظر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد، موجب إرتداد از دين نميشود. ما هم در اينجا به دنبال اين نيستيم كه ثابت كنيم فلاني مرتدّ است و فلاني كافر است و نجس است. وظيفه ما در شبكه جهاني ولايت، بازگو كردن تاريخ است و بيان كردن تاريخ پنهان كه تا به حال به گوش مردم و آقايان أهل سنت نرسيده است. بسياري از پيامها و ايميلهاي ما از خود آقايان أهل سنت است و ميگويند اين بحثهايي كه شما از كتابهاي ما نقل ميكنيد، علماء ما تا به حال همچنين چيزي را براي ما نقل نكردهاند. قصد ما تكفير و تفسيق كسي نيست و فقط ميخواهيم حقايق را بيان كنيم و قضاوت و حكم صادر كردن را بر عهده خود بينندگان عزيز ميگذاريم. * * * * * * * سؤال 8 : چرا حديث كساء در نهج البلاغه نيامده است؟ جواب 8 : در نهج البلاغه نامهها و كلمات و خطبههاي حضرت علي (عليه السلام) آمده است و خيلي از چيزها در نهج البلاغه نيامده است. نهج البلاغه كتابي حديثي و فقهي و تاريخي نيست. مرحوم سيد رضي (ره) خطبههاي أمير المؤمنين (عليه السلام) را كه بالاي منبر خطبه خوانده را جمع آوري كرده است؛ البته نه همه خطبههاي حضرت علي (عليه السلام) را، بلكه بخشي از آنها را. همچنين بخشي از نامهها و كلمات قصار و حكمتهاي حضرت علي (عليه السلام) در نهج البلاغه آمده است. * * * * * * * سؤال 9 : يك نفر زنگ زد به شبكه شما و گفت: «علي بن أبي طالب (عليه السلام) با أبو بكر و عمر اختلافي نداشتند». خود آقاي أبو بكر هنگامي كه داشت از دنيا ميرفت، يك اقراري كرده و گفته است: اي كاش! من 3 كار را انجام نميدادم: يكي از آنها هجوم به خانه فاطمه است. من خواهش ميكنم شما اين حديث را با سند معتبر به اين آقايان بگوييد تا اينها از زبان خود أبو بكر بشنوند و باور كنند كه اين اتفاق افتاده است و آقاياني كه أخبار دروغ به اينها دادهاند، چه جوابي براي اين دارند؟ جواب 9 : نكته خوبي است و در شب شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ما را به جاي زيبايي كشانديد. بزرگان أهل سنت مانند آقاي ذهبي (متوفاي 748 هجري) و طبراني و طبري نقل كردهاند: أبو بكر در آخرين لحظات عمرش گفت: من كارهايي را كردهام كه پشيمان هستم و تأسف ميخورم كه اي كاش اين كارها را انجام نداده بودم: فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و إن أغلق علي الحرب. اي كاش من دستور حمله و ورود به زور به خانه فاطمه را نميدانم؛ حتي اگر آن خانه به عنوان سنگر جنگي ميبود. تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 118 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 1، ص 62 ـ تاريخ الطبري ، ج 2، ص 619 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 30، ص 418 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 5، ص 202 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 631 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 4، ص 189 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 3، ص 109 آقاي ضياء الدين مَقْدسي كه از علماء بزرگ أهل سنت و حنبلي مذهب است، ميگويد: هذا صحيح حسن عن أبي بكر. اين روايت حَسَن است و از أبو بكر نقل شده است. الأحاديث المختارة، ج 10، ص 90ـ88 روايت حَسَن از ديدگاه أهل سنت، هيچ تفاوتي با صحيح ندارد. آقاي ذهبي درباره آقاي ضياء الدين مقدسي ميگويد: الإمام العالم الحافظ الحجة ثقة عالم بالرجال. پيشوا و عالم و حافظ است و قولش حجت و مورد وثوق و عالم به علم رجال است. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1405 آقاي سيوطي همين روايت را در كتاب مسند فاطمة، صفحه 34 آورده است و ميگويد: حديث حسن. آقاي حسن بن فرهان مالكي كه از علماء بزرگ عربستان سعودي است، در كتاب قراءة في كتب العقايد، صفحه 52 اين روايت را ميآورد و ميگويد اين روايت مورد تائيد است. آقاي إبن تيميه حرّاني كه به عنوان امام وهابيهاست، در رابطه با ورود به عنف به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميگويد: غاية ما يقال: إنه كبس البيت لينظر هل فيه شئ من مال الله الذي يقسمه و أن يعطيه لمستحقه؟ نهايت چيزي كه ميتوان گفت اين است: خليفه دوم به زور وارد خانه شد تا ببيند آيا در آن خانه چيزي از بيت المال وجود دارد تا آن را ميان مردم تقسيم كنند. منهاج السنة لإبن تيمية، ج 4، ص 220 ببينيد! با وقاحت و جسارت، به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت علي (عليه السلام) تهمت دزدي ميزند و ميخواهد ببيند آيا چيزي از بيت المال برداشتهاند تا آن را برگرداند و به مستحق بدهد! اين روايت از نظر سندي هيچ اشكالي ندارد. روايات ديگري هم در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وجود دارد و آقاي إبن أبي شيبة كوفي (متوفاي 239 هجري) كه استاد بخاري است در كتاب المصنف، جلد 8، صفحه 572 و آقاي طبري و ديگران هم قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را نقل كردهاند و اينها نشان ميدهد كه اين قضيه صورت گرفته است و بنده هم اين روايات را در مناظرهاي كه در شبكه المستقلة با 3 نفر از وهابيها داشتم، بيان كردم و بررسي سندي كردم و ثابت كردم كه اين روايات صحيح است و آنها هم نتوانستند هيچگونه نقدي بر اين روايات بكنند؛ يعني در صحت اين روايات، حتي يك سر سوزن و يك ثانيه هم نتوانستند انتقاد كنند. همچنين با برادر عزيزم جناب آقاي مولوي مرادزهي كه در شبكه سلام مناظره داشتم، اين روايات را آوردم و ايشان هم يكي دو مورد اشكالات بياساسي مطرح كرد و من هم جواب دادم و ايشان هم اعتراضي به جواب بنده نداشت. * * * * * * * سؤال 10 : با توجه به اينكه خواندن سوره حمد در نمازْ واجب است و اگر كسي آن را نخواند، نمازش باطل است، شنيدهايم كه جناب عمر مقداري در نمازشان دچار اشكال بودهاند و گاهي بدون وضو و گاهي هم به حالت جنابت نماز ميخواندند و گاهي هم سوره حمد را نميخواندند و مردم هم به ايشان إقتداء ميكردند. آيا همچنين چيزي صحت دارد؟ جواب 10 : بايد روايت را مطرح كنيد و بعد بگوييم كه آيا اين روايت صحيح است يا نه. بله، اين موضوع در روايات أهل سنت آمده است كه جناب عمر بن خطاب و عثمان، سوره حمد را در ركعت اول و دوم ترك ميكردند و در ركعت سوم و چهارم إعاده ميكردند و اين خلاف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. ما اين را در بحث خارج فقه مقارن خود مطرح كردهايم. اگر شما بحث خارج فقه مقارن را كه هفتهاي دو جلسه از شبكه جهاني ولايت پخش ميشود را پيگيري كنيد، ما تمام مدارك را در آنجا بيان كردهايم. * * * * * * * سؤال 11 : شما در جلسات قبل گفتيد كه لعن به اولي و دومي را جايز نميدانيد، ولي در زيارت عاشوراء آمده است: أللهم! خص أنت أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع، أللهم اللعن يزيد خامسا و العن عبيد الله بن زياد و إبن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل أبي سفيان و آل زياد و آل مروان إلى يوم القيامة. آيا شما زيارت عاشوراء را قبول داريد يا نداريد؟ پس چرا ميگوييد لعن به خلفاء جايز نيست؟ آيا شما قاتلين حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را ملعون ميدانيد يا خير؟ آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اينها را لعن كرده است يا خير؟ آيا ائمه (عليهم السلام) هم قاتلين حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را لعن كردهاند يا خير؟ جواب 11 : اينكه در زيارت عاشوراء چه رمز و رموزي هست؟ ما نميدانيم. همچنين در اينكه زيارت عاشوراء صحيح است، هيچ شك و شبههاي نيست و ما زيارت عاشوراء را فراتر از صحيح ميدانيم و آن را حديث قدسي و تالي تلو قرآن ميدانيم؛ چون سند زيارت عاشوراء به خدا ميرسد، نه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و در سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com هم روايات متعددي آوردهايم در اثبات صحت سند زيارت عاشوراء. ولي ائمه (عليهم السلام) در أمر ولايت، به مراتب از ما داغتر بودهاند و اهتمام آنها در برائت بيشتر از ما بوده است. ائمه (عليهم السلام) فرمودهاند: أللهم! خص أنت أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع. خدايا! لعن را مخصوص اولي و دومي و سومي و چهارمي بفرما. و هيچ نامي از اينها نبرده است كه مراد از اينها چيست و وقتي به يزيد ميرسد، ميفرمايد: أللهم اللعن يزيد خامساً. ائمه (عليهم السلام) براي رعايت حال شيعه و اينكه شيعه با مشكلي مواجه نشود و در برابر شمشير وهابيت و ناصبيها قرار نگيرد، به صورت رمزي لعن كردهاند. آيا شما ميخواهيد بر خلاف نظر امام و معصوم عمل كنيد؟ اين كار شما 100٪ خلاف و گناه و معصيت است. در زمان يكي از خلفاي عباسي، شيخ طوسي (ره) را سعايت كردند كه ايشان در كتاب مصباح المتهجد خلفاء را لعن كرده است. ايشان را آوردند و آماده كرده بودند تا بالاي دار بفرستند. گفت: براي چه مرا دار ميزنيد؟ گفتند: مراد از «خص أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع» كيست؟ گفت: مراد من از اولين ظالم، قابيل است كه حضرت هابيل (عليه السلام) را كشت و مراد از دومي، كسي است كه حضرت زكريا (عليه السلام) را به قتل رساند و مراد از سومي، كسي است كه ناقه صالح را پي كرد و مراد از چهارمي هم كسي است كه حضرت علي (عليه السلام) را كشت. ببينيد! اينها براي اينكه راه فرار و گريز براي ما بگذارند، به شكل رمزي بيان كردهاند. روزي يك نفر از من پرسيد: مراد از «السر المستودع فيها» در صلوات بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چيست؟ گفتم: اگر قرار بود همه بدانند، ديگر به آن سرّ نميگفتند. تمام فقهاء ما فتوا دادهاند كه لعن علني حرام است. در كتاب كافي، جلد 3، صفحه 342، حديث 10 نقل شده است كه راوي ميگويد: سمعنا أبا عبد الله (عليه السلام) و هو يلعن في دبر كل مكتوبة أربعة من الرجال و أربعا من النساء. شنيديم از امام صادق (عليه السلام) كه بعد از هر نماز واجب، 4 نفر از مردان و 4 نفر از زنان را لعن ميكرد. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج 2، ص 321، ح 1313 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 6، ص 462، ح 8449 البته حديث كافي ضعيف است و حديث تهذيب الأحكام صحيح است. امام صادق (عليه السلام) هم لعن ميكرد، ولي اسامي اينها را نياورده است و مشخص است كه رموزي دارد. آنچه كه براي ما ملاك است بعد از هر نماز، طبق فتوايي كه نقل كرديم از بعضي از بزرگان مانند مرحوم مقدسي اردبيلي (ره) در مجمع الفائدة و البرهان اين است كه ما دشمنان آل محمد (عليهم السلام) را لعن كنيم و نيازي نيست كه مصداق معين كنيم. مصداق را خود ملائكه معين ميكنند. چه بسا بعضي از افراد، خودشان جزء ظالمين بر محمد و آل محمد (عليهم السلام) باشند. قرآن هم ميفرمايد: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمين سوره هود / آيه 18 خداوند هم ظالمين را لعنت كرده است و اگر شما هم در حق زن و بچهات ظلم كني، اين لعن در حق شما هم وارد است. هر كس ظلم كرده باشد در حق نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرزندان آنها، لعنت خداوند شامل همه آنها ميشود. لذا آقايان با اين تنديها و چند آتشه بودن، شيعه را در برابر لبه شمشير وهابيها قرار ندهند. يك نفر خدمت امام صادق (عليه السلام) ميرسد و عبارتي را در نقد عملكرد أبو بكر و عمر سؤال ميكند و آن حضرت هم ميفرمايد: به خاطر عثمان، با اينكه ميدانستند ظالم است، 70 ، 80 سال است كه شما را قتل عام ميكنند. اگر شما بخواهيد نسبت به أبو بكر و عمر، كوچكترين جسارتي بكنيد، ارزش جان شما از ارزش گربه هم بدتر ميشود و هر كجا برويد، شما را قطعه قطعه ميكنند. ائمه (عليهم السلام) به اين شكل به ما آموختهاند و ما نبايد كاسه داغتر از آش بشويم و از ائمه (عليهم السلام) جلوتر برويم. شما تصور نكنيد كه همه جا اصفهان و قم و تبريز و تهران است. شما احساس كنيد كه حرف شما را 40 ، 50 ميليون نفر ميشنوند. اگر شما در مسجد خودتان حرف بزنيد، مخالفين يا كساني كه در قلوبشان مرض است، با موبايل فيلم شما را ميگيرند و در تمام ماهوارهها پخش ميكنند و شيعيان در معرض خطر قرار ميگيرند. ائمه (عليهم السلام) به صورت كلي لعن كردهاند و ما نبايد از اين كليات فراتر برويم. ما صدها روايت از ائمه (عليهم السلام) داريم مبني بر تعامل با أهل سنت و عيادت از مريضان آنها و شركت در تشييع جنازه آنها و برگرداندن امانت آنها و غيره. اينها نشان ميدهد كه زندگي شيعه و سني بايد يك زندگي برادرانه و مسالمتآميز باشد. اگر من بخواهم علناً مقدسات آنها را فحاشي كنم و آنها هم به مقدسات شيعه فحاشي بكنند، خبري از زندگي مسالمتآميز نيست. لذا بدبختي ما از شيعيانِ تند و دو آتشهاي است كه تصور ميكنند همهجا شهر آنها و محله آنها و مسجد آنهاست. * * * * * * * سؤال 12 : 1. آيا آرزوي مرگ كردن، معصيت است؟ اينكه بعضي از مداحان ميگويد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود: أللهم عجل وفاتي سريعاً. آيا واقعاً درست است؟ 2. اينكه آقا امام زمان (عليه السلام) وقتي ظهور ميفرمايد: يخرجهما و يصلبهما و يحرقهما. آيا صحيح است؟ جواب 12 : 1. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آرزوي مرگ نميكند، بلكه از خداوند طلب ميكند مرگ خودش را. فرق است بين اينكه انسان از خداوند طلب كند كه مرگش را جلو بياندازد يا اينكه خودش آرزوي مرگ كند. ضمن اينكه آرزوي مرگ كردن، گناه و معصيت نيست و اعتراضي هم به تقدرير إلهي نيست. 2. سند اين روايت مرسل و ضعيف است. * * * * * * * سؤال 13 : آيا دليلي داشته است كه علماء ما تا به حال أحاديث صحيح و ضعيف را از هم جدا نكردهاند تا ما راحتتر بتوانيم به أحاديث معتبر دسترسي داشته باشيم؟ جواب 13 : اينكه چه روايتي صحيح است و چه روايتي ضعيف است، اجتهادي است و بعضي از بزرگان مثلاً يك راوي را بنا بر نظر خود صحيح ميدانند و بعضي ديگر صحيح نميدانند. مثلاً در رابطه با آقاي سهل بن زياد آدمي كه حدود 700 روايت دارد، بعضي از فقهاء ميگويند ايشان ثقه است و بعضي ميگويند ضعيف است. حتي خود مرحوم شيخ طوسي (ره) (متوفاي 460 هجري) كه از رجالنويسان بزرگ شيعه است، در كتاب فهرست خود، ايشان را جداً ضعيف ميداند، ولي در كتاب رجال خود ايشان را ثقه ميداند. پس اين موضوع، اجتهادي است. اگر بنده نظر خود را بگويم كه مثلاً سهل بن زياد ثقه است، روايات ايشان را جزء روايات معتبر ميآورم و آن فقيهي كه ايشان را ثقه نميداند، اعتراض ميكند و ميگويد من روايات ايشان را معتبر نميدانم. لذا اگر كسي بخواهد وارد كارهاي روائي و رجالي شود، بايد برود دورههاي رجال را بگذراند و متخصص در رجال شود حديثشناس باشد. نظر هر كسي براي خودش محترم است. ما يكسري روايات داريم كه همه فقهاء آن را ضعيف ميدانند و يكسري روايات داريم كه همه آن را صحيح ميدانند. ما خودمان هم روي اين مسئله چند سال كار كردهايم و ديديم كه اگر اين روايات را چاپ كنيم، چه بسا با مشكلاتي مواجه شويم و همينطور در لابهلاي كاغذها نگه داشتهايم. * * * * * * * سؤال 14 : مدت حكومت حضرت مهدي (عليه السلام) چند سال خواهد بود؟ جواب 14 : در اين رابطه اختلاف است. در بعضي روايات آمده است كه 70 سال حكومت ميكنند و در بعضي روايات آمده است كه 300 سال حكومت ميكنند. حضرت آيت الله طبسي در شبهاي شنبه در رابطه با موضوع مهدويت به پاسخگوي سؤالات هستند و اگر كسي سؤال دارد، ميتواند از ايشان بپرسد. همچنين حجت الإسلام و المسلمين كلباسي در روز جمعه بحث مهدويت دارند و ميتوانيد از ايشان هم جويا شويد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: مصاف -
تاريخ: 15 فروردين 91 - 23:32:53
سلام چگونه در ان زمان در اذان گفته است: أشهد أن محمد رسول الله، أشهد أن عليا ولي الله. آن زمان قطعا نام امام علي در اذان نبوده ايا اين تناقض نيست؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي در باره اين موضوع به اين آدرس مراجعه كنيد http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=652 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 17 فروردين 91 - 21:25:07
با عرض سلام و احترام و آرزوي طول عمر و توفيق براي علامه حسيني قزويني ظاهرا ار اين قسمت اشهد ان عليا ولي الله اشتباها نوشته شده وقتي خليفه دوم وارد حيات خانه شد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مورد ضرب و شتم قرار داد، أمير المؤمنين (عليه السلام) به سرعت از كمربند خليفه دوم گرفت و او را به زمين زد و روي سينهاش نشست و در اين حين بود كه صداي مؤذن بلند شد: أشهد أن محمد رسول الله، أشهد أن عليا ولي الله.########### أمير المؤمنين (عليه السلام) رو كرد به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرمود: اگر من بخواهم در برابر اينها بايستم، ميتوانم، ولي در اين صورت جنگ داخلي و مسلمانكشي شروع ميشود و ديگر نام پدرت در بالاي مأذنهها شنيده نميشود. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم فرمود: من حاضرم هرگونه ظلمي را تحمل كنم، ولي حاضر نيستم نام پدرم از زبانها بيفتد. |