* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 04 ارديبهشت 1390 | تعداد بازديد: 1746 | |
پاسخ به شبهات مهدويت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهات مهدويت شبكه جهاني ولايت : 04 / 02 / 1390 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني قبل از اينكه وارد بحث شويم، اين اتفاقاتي كه در منطقه به وجود آمده، مخصوصاً اين هجومي كه به مردم بحرين شده است را محكوم ميكنيم و از خداوند ميخواهيم كه اين مسلمانان را، مخصوصاً شيعيان عزيزي كه گرفتار شدهاند را از دست اين وهابيت نجات دهد. اين وهابيت كارهايي را كه در عصر توحّش اتفاق ميافتاد را تكرار ميكنند و تجاوزات به عنفي كه به مردم ميشود، اميدواريم خداوند فرجي حاصل بكند و مردم و شيعيان عزيز بحرين را نجات بدهد. استاد حسيني قزويني در جهان امروز، در جهان عصر ارتباطات ميبينيم كه وهابيت باز هم همان جناياتي كه در سال 1216 در كربلاي معلي مرتكب شدند و حرم سيد الشهداء (عليه السلام) را ويران كردند و ضريح مطهرش را به غارت بردند، امروز هم با يورش به مساجد و حسينيهها در بحرين، مساجد شيعيان را ويران ميكنند و حسينيهها را با خاك يكسان ميكنند و حريم زنان را رعايت نميكنند. اين عمل وحشيانه است و شايد به وحشيها هم توهين بشود. چون آنها اينچنين هجوم ددمنشانه نسبت به همنوعان خود ندارند. من تأسف ميخورم از آن آقاياني كه براي خراب شدن يك مسجدي كه به تقاضاي خود أهل سنت در استان سيستان و بلوچستان و زابل بود، فريادشان، گوش جبروتيان را كر كرد و در خطبههاي نماز جمعه و در جلسات، مجالس، روزنامهها و سايتهاي خود فرياد زدند كه چرا مسجد أهل سنت را خراب كرديد، ولي امروز اين آقايان ساكت هستند. اگر يك مسجد سني خراب بشود، جرم نابخشودني است و بايد تمام جن و إنس به فرياد اين آقايان پاسخ بدهند، ولي اگر مسجدي از شيعه ويران بشود يا حسينيهاي با خاك يكسان شود و به حريم مردم تجاوز شود و حريم و حدود زنان رعايت نشود، هيچ مسئلهاي نيست. چون لولههاي نفت عربستان سعودي در جيب اينها است و نميتوانند در اين زمينه سخن بگويند و اگر سخن بگويند، شايد خيلي از مسائل به هم بريزد. ولي ما دوست داريم اين آقايان نسبت به شيعه و سني، در هر كجاي عالم كه مورد ظلم واقع ميشوند، عكس العمل نشان بدهند. من واقعاً تشكر ميكنم از دكتر احمد طيب شيخ دانشگاه الأزهر كه خيلي مردانه جلوي جنايات وهابيت ايستاد و آنها را محكوم كرد و از وهابيت به عنوان خوارج عصر تعبير كرد. ما نه تنها جنايات اينها را در بحرين محكوم ميكنيم، بلكه هرگونه جنايتي كه به بشريت انجام ميشود، اين نسلكشي كه امروز در ليبي، مصر، يمن و بحرين انجام ميشود و در هر كجاي عالم كه به حقوق بشر و انسانيت تجاوز ميشود را هم محكوم ميكنيم و از ديدگاه قرآن و أهل بيت (عليهم السلام) محكوم است: وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا و هر كسي فرد با ايماني را از روي عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است كه جاودانه در آن ميماند و خداوند بر او غضب ميكند و از رحمتش او را دور ميسازد و عذاب عظيمي براي او آماده ساخته است. سوره نساء / آيه 93 ولي اين را بدانند، چه دولت عربستان سعودي و چه ديگر دولتها كه اين قضايا ميگذرد، اين سنت إلهي است: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتي را تغيير نميدهد، مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند. سوره رعد / آيه 11 نتيجه ظلم و ستم، جاودانه نيست و به تعبير يكي از أعاظم: روي سرنيزه ميشود تكيه داد، ولي روي سرنيزه نميشود نشست. الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم. حكومت با كفر ميماند و دوام مييابد، ولي با ظلم و ستم باقي نميماند. اينها يقين بدانند كه مردم پيروز و موفق خواهند شد، ولي وقتي آيندگان در تاريخ ميخوانند اين جنايات، ظلمها و نسلكشيها را، اوج نفرت و لعن خود را نثار آنها ميكنند و واقعاً مايه تأثر و تأسف است. ما وارد بحث سياسي نميشويم و بنا هم نداريم وارد شويم و اين موضوع هم ارتباطي به قضاياي سياسي ندارد و در هر كجاي دنيا، هر انساني كشته ميشود، چه شيعه و سني و چه مسيحي و يهودي، از ديدگاه ما محكوم است. مادامي كه انسان حريم خودش را حفظ كند و به حقوق ديگران تجاوز نكند و مرتكب گناهاني كه مستحق قتل است نشود، حسي حق تعرض به او را ندارد. * * * * * * * آقاي محسني در جلسات قبل، كليپهايي را پخش كرديم و نسبت به شبهات آنها هم پاسخ داده شد. در اين جلسه هم كليپي را پخش ميكنيم و پاسخ آن را از استاد حسيني قزويني ميشنويم: پخش كليپ كارشناس: وقتي امام حسن عسكري به رحمت حق پيوستند، نه فرزندي داشتند و نه پسري داشتند و نه دختري داشتند كه آن را به عنوان امامت معرفي كنند؛ باز هم پيروانش دچار شك و حيرت شدند كه چه كار كنند. امام حسن عسكري تقريباً ـ اگر حافظهام ياري كند ـ در سال 260 هجري در سامرا ايشان وفات كرد كه هيچگونه فرزندي، نه دختر و نه پسر، از خودشان به جا نگذاشتند. مورخان بزرگي برادران شيعه همانند نوبختي همانطور كه عرض كرده در كتاب فِرَق شيعه، و .؟. اشعري قمي در كتاب .؟. و همچنين شيخ صدوق در كتاب كمال الدين و المنة اين مسائل را به طور مفصل ذكر كردهاند و نكتهاي را كه اينجا ذكر شده گفته: إن جعفر بن علي الهادي أخا الحسن حاول أن يحوز كل ما تركه الإمام و لما وصل خبر وفاة الإمام بأمه و هي في المدينة خرجت حتي قدمت سر من رأي و ادعت الوصية و ثبت ذلك عند الفرق. .؟. اسم مادر را بنويسند، يكي از كنيزكان امام حسن عسكري به نام صَقيل و در بعضي روايات آمده به نام صُقيل آمده ادعا كرد كه من حامله هستم، فرزندي از امام حسن عسكري در شكم من هست. پس قاضي دستور داد كه ميراث امام حسن عسكري را بين برادر و مادرش تقسيم نكنند، تا اينكه حقيقت أمر ادعاي اين صقيل خانم كه ادعاي حاملگي دارد، روشن بشود و بعد از آن ارث را تقسيم بكنند. مجري: در روايت علماء معتقد به ظهور مهدي و آنهايي كه از مهدي صحبت ميكنند كه غيب ميداند و صفات خدايي هم دارد و وحي براي او نازل ميشود، بحث ما اينجاست. [پايان كليپ] آقاي محسني اين آقاي كارشناس ادعا كرد هنگامي كه امام عسكري (عليه السلام) شهيد شدند، هيچ فرزند دختر يا پسري نداشت. گرچه شما در جلسات قبل، أحاديثي را فرموديد و اينها را ردّ كردند. اما اين آقا ادعا كرد امام عسكري (عليه السلام) هيچ فرزندي ندارد و در سال 260 هجري فوت كرد. سپس ايشان قضيه كنيز را مطرح كردند. لطف بفرماييد اين شبهات را براي بينندگان عزيز پاسخ بفرماييد. استاد حسيني قزويني ايشان در اين برنامه خود چند مرتبه اشاره ميكند كه امام عسكري (عليه السلام) عقيم بوده است. من نميدانم ايشان اين مطلب را از كجا آورده است و از جيب كدام نجار و عطار و خياط در آورده است كه امام عسكري (عليه السلام) عقيم بوده است؟ آيا اين مطلب را بزرگان أهل سنت مانند ذهبي و إبن أثير و طبري يا ديگر كساني كه در علم رجال قلمفرسايي كردهاند، گفتهاند؟ يا نه، اين آقايان خوابنما شدهاند؟ من جلسه قبل هم اشاره كردم كه خود فخر رازي در الشجرة المباركة في أنساب الطالبية، صفحه 78 و 79 صراحت دارد: أما الحسن العسكري فله إبنان و بنتان، أما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف. امام عسكري 4 فرزند داشتند؛ 2 دختر و 2 پسر و يكي از پسرانش صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است. روايتي را كه ايشان از كتاب كافي ميخواند، كاملاً ضعيف است و ناقل روايت هم فردي است كه در خود روايت آمده: و كان شديد النصب. به شدت ناصبي بوده است. الكافي للشيخ الكليني، ج 1، ص 503 ايشان أهل بيت (عليهم السلام) را نصب ميكند و دشمن أهل بيت (عليهم السلام) و دشمن حضرت علي (عليه السلام) هم منافق است و: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ سوره نساء / آيه 145 وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ سوره منافقون / آيه 1 آنچه را كه ايشان ادعا ميكند صيقل خانم ادعاي حمل كرده، دروغ محض است و اين آقا اصلاً سواد خواندن ندارد و شيخ صدوق (ره) را تعبير به صُدُّوق ميكند و «سُرّ من رأي» را «سَرّ من رأي» تعبير ميكند، آن وقت ميآيد اظهار نظر ميكند و اين واقعاً مايه تأثر و تأسف است و يك شبكه جهاني بايد دقت كند كه صدها هزار نفر يا ميليونها نفر اين برنامه را تماشا ميكنند و بايد بدانند كه در آشپزخانه يا در كنار كرسي و در كنار زن و بچه خود ننشستهاند كه براي خودشان قصه تعريف ميكنند. بايد مقداري دقت كنند و اين مطالبي را كه عليه شيعه نقل ميكنند، احساس كنند افرادي هم هستند كه حرفهاي اينها را نقد كنند و مشت اينها را باز كنند. آيا فردا بينندگان همين شبكه اعتراض نميكنند كه اين چه حرفهايي است كه ميزنيد؟! حدأقل اين آقايان به فكر و حيثيت شبكه خود باشند و اينطور بيگدار به آب نزنند. ايشان كه ميگويد: «صيقل خانم گفته است من حامله هستم»، در خود روايت آمده است: وَ لَمْ يَزَلِ الَّذِينَ وُكِّلُوا بِحِفْظِ الْجَارِيَةِ الَّتِي تُوُهِّمَ عَلَيْهَا الْحَمْلُُ لَازِمِينَ حَتَّي تَبَيَّنَ بُطْلَانُ الْحَمْلِ مأمورين حكومتي كه توهم ميكردند و گمان ميكردند كه اين زنْ باردار است، مراقب او بودند تا اينكه مشخص شد حملي در كار نبوده است. اين قضيه كاملاً واضح و روشن است و يك دروغي را از قول صُقيل يا صِيْقل نقل ميكند. در همين كتاب كافي، مرحوم شيخ كليني (ره) بعد از اين روايت يك باب مفصلي دارد با عنوان «بابُ مَوْلِدِ الصَّاحِبِ (عليه السلام)» و 31 روايت در رابطه با ولادت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) آورده است. الكافي للشيخ الكليني، ج 1، ص 514 همچنين بعد از اين باب، در «بَابُ مَا جَاءَ فِي الِاثْنَيْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَيْهِمْ (عليه السلام)» از صفحه 525 تا صفحه 535، 20 روايت آورده كه نام ائمه (عليهم السلام) در آنجا ذكر شده است و اينها كاملاً واضح و روشن است. إن شاء الله اين حرف ايشان باعث شود كه بينندگان عزيز بروند كتاب كافي را باز كنند و همين صفحهاي را كه ايشان آدرس ميدهد را ببينند. من احساس ميكنم «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد» و اين باعث شد ما اين بحث را باز كنيم. ما إن شاء الله اين بحث را در نيمه شعبان پيگيري خواهيم كرد، ولي چون بينندگان مرتب تماس ميگرفتند كه اين حرفهاي بياساس ايشان بيجواب نماند، ما هم به اين شبهات پاسخ ميدهيم. چون بعضيها اين شبهات را در اين ايام ميشنوند و نياز است كه در همين ايام پاسخش را بشنوند. * * * * * * * آقاي محسني آيا اسامي ائمه اطهار (عليهم السلام) در كتب شيعه و سني بيان شده است؟ استاد حسيني قزويني عزيزان دقت كنند كه در كتابهاي معتبر أهل سنت، در كتابهاي بعضي از شخصيتهاي برجسته أهل سنت اين موضوع نقل شده است: الف) اسامي ائمه (عليهم السلام) از زبان بزرگان أهل سنت 1. خوارزمي آقاي خوارزمي كه از او به أخطب الخواطب تعبير ميكنند و ذهبي و ديگران از او تجليل ميكنند، نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: در شبي كه به معراج رفته بودم، به سمت راست عرش نگاه كردم: فنظرت فإذا علي و فاطمة و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و محمد المهدي بن الحسن كأنه كوكب دري بينهم و قال: يا محمد! هؤلاء حججي علي عبادي و هم أوصياؤك و المهدي منهم، الثائر من قاتل عترتك، و عزتي و جلالي! إنه المنتقم من أعدائي و الممد لأوليائي. و ديدم كه در آنجا نوشته شده است: علي و فاطمه و حسن و حسين و علي بن حسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و ديدم كه محمد المهدي بن حسن مانند ستارهاي درخشان است و خطاب آمد: اي محمد! آنها حجتهاي من بر بندگان من هستند و آنها جانشينان تو هستند و مهدي هم از آنهاست كه انتقامگيرنده از قاتلين أهل بيت تو است. به عزت و جلام سوگند! او انتقام گيرنده از دشمنان من است و أولياء مرا كمك ميكند. مقتل الحسين للخوارزمي، ص 95، ح 203ـ فرائد السمطين للجويني، ج 2، ص 319، ح 571 2. جويني آقاي جويني ـ استاد ذهبي ـ از إبن عباس نقل ميكند كه يك يهودي به نام نعثل خدمت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آمد: قدم يهودي يقال له نعثل، فقال: يا محمد! أسألك عن أشياء تلجلج في صدري منذ حين، فان أجبتني عنها أسلمت علي يديك ... فأخبرني عن وصيك من هو؟ فما من نبي إلا وله وصي و إن نبينا موسي بن عمران أوصي يوشع بن نون، فقال: إن وصيي علي بن أبي طالب و بعده سبطاي الحسن و الحسين، تتلوه تسعة أئمة من صلب الحسين، قال: يا محمد! فسمهم لي، قال: إذا مضي الحسين فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمد، فإذا مضي محمد فابنه جعفر، فإذا مضي جعفر فابنه موسي، فإذا مضي موسي فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمد، فإذا مضي محمد فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه الحسن، فإذا مضي الحسن فابنه الحجة محمد المهدي، فهؤلاء إثنا عشر. اي محمد! سؤالاتي در سينه دارم كه ميخواهم از تو بپرسم كه اگر جواب بدهي، به دست تو مسلمان ميشوم. به من خبر بده كه چه كسي جانشين تو است؟ چون هيچ پيامبري نبود، مگر اينكه جانشيني داشت و جانشين پيامبر ما موسي بن عمران هم يوشع بن نون بود. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: وصي من علي بن أبي طالب است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسين هستند و بعد از آنها هم 9 امام از فرزندان حسين جانشينان من هستند. آن يهودي گفت: اي محمد! آن 9 امام را نام ببر. حضرت هم فرمود: بعد از حسين، فرزندش علي است و بعد از علي، فرزندش محمد است و بعد از محمد، فرزندش جعفر است و بعد از جعفر، فرزندش موسي است و بعد از موسي، فرزندش علي است و بعد از علي، فرزندش محمد است و بعد از محمد، فرزندش علي است و بعد از علي، فرزندش حسن است و بعد از حسن هم فرزندش محمد المهدي است؛ اينها 12 جانشين من هستند. فرائد السمطين للجويني، ج 2، ص 132، ح 431 ـ الفصول المهمة لإبن صباغ المالكي، ص 232 شما اين روايت را بگذاريد در كنار روايتي كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: خلفائي إثنا عشر. اين كاملاً واضح و روشن است. ب) اسامي ائمه (عليهم السلام) از زبان بزرگان شيعه بحث مهدويت از ضروريات مذهب شيعه است و انكار مهدويت، از ديدگاه شيعه، برابر با إرتداد است. يعني اگر يك شيعه بخواهد وجود مقدس حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) را انكار كند، ما او را مرتدّ ميدانيم. البته اين در رابطه با غير شيعه جاري نيست و آقايان فوراً نگويند كه چون أهل سنت منكر وجود حضرت مهدي (عليه السلام) است، كافر هستند؛ خير. كسي كه شيعه باشد، يعني بعد از اثبات اينكه اين 12 نفر أوصياء نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، آنها را انكار كند، انكار اينها برميگردد به انكار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و انكار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم كفر و إرتداد است. 1. شيخ كليني (ره) از اين 20 روايتي كه مرحوم شيخ كليني (ره) نقل كرده، حدود 8، 9 روايت آن از نظر سندي كاملاً صحيح هستند. ايشان در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 527، حديث 3، قضيه جابر و لوح حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مفصل بيان ميكند كه امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: پدرم امام سجاد (عليه السلام) از جابر خواست آن لوح حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را كه در نزد او بود بياورد. جابر هم رفت آن لوح را آورد و در آنجا أسماء ائمه (عليهم السلام) از أمير المؤمنين (عليه السلام) تا آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) در آنجا ثبت بود. اين روايت هم با مبناي شيعه، از نظر سندي كاملاً صحيح است. همچنين در روايت اول كه در صفحه 525 آمده، از أبو هاشم داود بن قاسم جعفري از امام جواد (عليه السلام) است و اين روايت هم صحيح است. روايت دوم هم كه در صفحه 526 آمده، كاملاً صحيح است. در صفحه 527، روايت 3 هم كه روايت از أبو بصير است، نام ائمه (عليهم السلام) ذكر شده و روايت هم صحيح است. در صفحه 531، روايت 8 كه روايت از امام باقر (عليه السلام) است، زراره نقل ميكند و اين روايت هم صحيح است. در صفحه 532، روايت 10 كه أبو حمزه ثمالي از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند، اين روايت هم صحيح است. در صفحه 523، روايت 11 كه حسن بن عباس بن جريش از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند، اين روايت هم صحيح است. در صفحه 533، روايت 15 كه أبو بصير از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند، اين روايت هم صحيح است. در صفحه 533، روايت 16 كه زراره از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند، اين روايت هم صحيح است. در صفحه 534، روايت 20 كه محمد بن عمران از امام صادق (عليه السلام) نقل ميكند، اين روايت هم صحيح است. ما اگر 2 يا 3 روايت صحيح داشته باشيم، مسئله حلّ است. ولي ما در اينجا حدود 11 روايت صحيح داريم كه صريحاً در رابطه با اسامي ائمه (عليهم السلام) است كه خلفاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از آن حضرت، أمير المؤمنين (عليه السلام) تا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) هستند. 2. حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني در پايان اين قسمت هم دوستان بيننده را توصيه ميكنم به مطالعه كتاب منتخب الأثر تأليف حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني كه در رابطه با حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) نوشته است و يكي از مراجع عظام تقليد ميفرمود: در تاريخ شيعه، كتابي مانند منتخب الأثر تأليف نشده است. بنده ديشب خدمت ايشان بودم و ايشان خيلي مشوّق بنده هستند و شايد يكسري از توفيقات بنده، محصول تشويقات اين بزرگوار است. از جمله فرمايشات ايشان كه خيلي براي من جالب بود، اين بود كه ايشان به من فرمودند: شما با اين كاري كه در اين شبكه شروع كردهايد در نشر معارف اسلامي، وظيفه ما را سبك كردهايد. اگر فرداي قيامت از ما سؤال كنند كه چرا شما تحرك نداشتيد، ميگوييم كه فلاني كافي بود و تكليف از ما ساقط شده است. الحق فرمايشات و تشويقات و رهنمودهاي ايشان در رابطه با شبكه و پاسخگويي به شبهات، براي من خيلي ارزشمند بوده است. در صفحه 99 كتاب منتخب الأثر، 91 روايت ذكر كرده است كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و اولين آنها حضرت علي (عليه السلام) و آخرين آنها حضرت مهدي (عليه السلام) است. در صفحه 105 همين كتاب، 94 روايت ذكر كرده است كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و آخرين آنها حضرت مهدي (عليه السلام) است. در صفحه 124 همين كتاب، 107 روايت ذكر كرده است كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و 9 نفر از آنها از نسل امام حسين (عليه السلام) هستند و نهمين نفر آنها حضرت مهدي (عليه السلام) است. در صفحه 143 همين كتاب، 50 روايت ذكر كرده است كه اسامي تكتك ائمه (عليهم السلام) ذكر شده است از علي بن أبي طالب (عليه السلام) و حسن بن علي (عليه السلام) و حسين بن علي (عليه السلام) تا آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء). در صفحه 267 همين كتاب، 148 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام) است. در صفحه 279 همين كتاب، 99 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) ششمين فرزند امام صادق (عليه السلام) است. در صفحه 282 همين كتاب، 98 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) پنجمين فرزند امام كاظم (عليه السلام) است. در صفحه 285 همين كتاب، 95 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) چهارمين فرزند امام رضا (عليه السلام) است. در صفحه 288 همين كتاب، 90 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) سومين فرزند امام جواد (عليه السلام) است. در صفحه 290 همين كتاب، 90 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) دومين فرزند امام هادي (عليه السلام) است. در صفحه 291 همين كتاب، 146 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) فرزند امام عسكري (عليه السلام) است. 318 روايت آورده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) عمر طولاني دارد. 14 روايت آورده است كه ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) مخفي است. 19 روايت آورده است در مورد كساني كه حضرت مهدي (عليه السلام) را در آن 5، 6 سال كودكياش زيارت كردهاند. جناب حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مجموعاً 1941 روايت آورده است در رابطه با ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) و دلالت بر وجود حضرت مهدي (عليه السلام) و اينكه دوازدهمين جانشين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. من نميدانم در كداميك از موضوعات، 1941 روايت وارد شده است؟ من همه اين روايات را شمارش كردهام و اين آمار هم دقيق است و در مورد حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) آمده است. آن وقت اين آقا يكسري حرفهاي دروغ به هم ميبافد و منكر وجود حضرت مهدي (عليه السلام) ميشود!!! * * * * * * * آقاي محسني در صحيح مسلم نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودهاند: «جانشينان من 12 نفر هستند». اين روايت را هم براي بينندگان عزيز بفرماييد. استاد حسيني قزويني در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 4، حديث 4603 نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: لا يزال هذا الدين عزيزا منيعا إلي إثني عشر خليفة. جالب اين است كه وقتي كلمه 12 خليفه ذكر شد، همانطور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: قلم و كاغذي بياوريد تا من وصيت بنويسم. سر و صدا كردند؛ در آنجا هم سر و صدا كردند. اينكه چه رمزي در اين است، شنونده بايد عاقل باشد. * * * * * * * آقاي محسني كليپ بعدي آماده پخش است و آن را با هم ميبينيم. پخش كليپ كارشناس: اين ثابت شد كه مهدويت، فكر مهدي، فكر امام زمان، يك موهومي بيش نيست، اصلاً يك خرافهاي بيش نيست، اصلاً وجود خارجي ندارد. مجري: ما روي هم رفته ميخواهيم به اين نتيجه برسيم كه الآن مسلمانان با توجه به اينكه دو مرجع اساسي دارند، يكي قرآن و ديگري سنت صحيح رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و با استناد از تاريخ صحيح ميخواهند بدانند كه در تمامي اينها آيا دليلي بر وجود مهدي هست يا نيست؟ خاصاً در قرآن مجيد كه به عنوان يك حجت براي تمام مسلمانان جهان مطرح است. اگر امكان دارد، در اين بحث بيشتر توضيح بفرماييد. كارشناس: اصلاً و ابداً هيچگونه وجودي. در قرآن كه قطعاً هيچگونه وجود نيست و تمامي مصادر تاريخي ثابت كردهاند كه امام عسكري (رحمة الله و رضوان الله و سلام الله عليه) عقيم بوده و هيچ فرزندي، نه پسر و نه دختر داشته است. [پايان كليپ] آقاي محسني خيلي وقيحانه صحبت كردند و گفتند كه موضوع مهدويت موهوم است و ما چيزي را كه الآن قبول داريم، كتاب و سنت صحيح است. حتي از اين آقاي كارشناس هم سؤال شد كه آيا در كتاب و سنت صحيح، بحثي از حضرت مهدي (عليه السلام) و وجود ايشان داريم يا نداريم؟ ايشان هم خيلي وقيحانه ردّ كردند و گفتند امام عسكري (عليه السلام) عقيم بوده است. در اين مورد مطالبي را توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني الحق و الإنصاف ما بايد قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز بگذاريم تا آنها بيايند قضاوت بكنند. رواياتي كه خود آقايان أهل سنت آوردهاند در ذيل آيات قرآن، دليل بر دروغ بودن سخن اين آقاي كارشناس است. آقايان أهل سنت به رواياتي استناد ميكنند و ميگويند مراد از آيه غار، أبو بكر بوده است؛ با اينكه نامي از أبو بكر نيامده است. ميگويند اگر كسي منكر اين باشد كه اين آيه درباره أبو بكر است، كافر و زنديق است. همچنين ميگويند آيه إفك مربوط به عايشه است. ما از اين آقايان سؤال ميكنيم كه در كجاي قرآن نام عايشه و أبو بكر آمده است؟ از كجا فهميديد؟ بنده با توجه به بررسيهايي كه داشتم، حدود 250 آيه درباره حضرت مهدي (عليه السلام) است و حضرت آيت الله طبسي هم كه بيشتر از بنده در اين زمينه تحقيق داشتهاند، چند شب پيش هم در همين شبكه برنامه داشتند، فرمودند كه 400 آيه در قرآن وجود دارد در منابع شيعه و سني كه به حضرت مهدي (أرواحنا فداه) تفسير شده است. چطور شد كه اگر حديثي آمد كه گفت مراد از آيه غار، أبو بكر است، اشكالي ندارد، ولي اگر در آيه 33 سوره توبه كه امامت ميفرمايد: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ او كسي است كه رسولش را با هدايت و آئين حق فرستاد تا او را بر همه آئينها غالب گرداند؛ هر چند مشركان كراهت داشته باشند. اشكال دارد؟! در ذيل اين آيه، خود آقاي امام قرطبي كه از استوانههاي تفسيري أهل سنت است، ميگويد: و قال السدي: ذلك عند خروج المهدي لا يبقي أحد إلا دخل في الإسلام. الجامع لأحكام القرآن للقرطبي، ج 8، ص 121 ـ تفسير الكبير للرازي، ج 16، ص 40 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج 5، ص 34 ـ تفسير الثعلبي، ج 5، ص 35 ـ تفسير إبن جوزي، ج 3، ص 290 همانطور كه عرض كرديم، 1941 روايت در موضوع مهدويت در كتب شيعه و سني آمده است. در مورد اين همه روايات چه جوابي دارند؟ بر فرض 2 روايت دروغ است، 3 روايت دروغ است، صد روايت دروغ است، هزار روايت دروغ است، آيا همه 1941 روايت دروغ و نادرست است؟! اينها به نوعي ايستادن در برابر حقايق است. اين آقاياني كه دَم از قرآن و سند صحيح ميزنند، نسبت به بعضي از احكام، مانند مسح در وضو و بحث متعه كه نصّ قرآن است، ولي آقايان به هيچوجه سراغ اين آيات نميروند. به تعبير يكي از مفسران أهل سنت به نام محمد رشيد رضا كه در تفسير المنار ميگويد: اين همه روايات در رابطه با مسح در وضو داريم، ولي آقايان روايات را كنار گذاشتهاند و ميگويند ائمه ما مانند أبو حنيفه و مالك و شافعي و احمد بن حنبل، چون گفتهاند بايد پا را شست، ما هم بايد پاي خود را بشوييم. اين قضايا كاملاً واضح و روشن است و اينها كاري به قرآن و سنت صحيح هم ندارند و آنچه كه در ذهن خود به عنوان دين پذيرفتهاند، براي آنها همان ملاك است و اگر آيهاي يا روايتي برخلاف آن عقيده ذهني آنها باشد، بايد تأويل شود و به نوعي تفسير شود كه مطابق نظرات و عقايد ذهني اين آقايان باشد. * * * * * * * آقاي محسني سؤالي كه براي خود من پيش آمد اين است كه اين آقا فرمود: «مهدويت موهوم است»، ما و عمدتاً آقايان أهل سنت مهدويت را قبول داريم و بعضي از أهل سنت فقط معتقدند كه حضرت مهدي (عليه السلام) متولد نشده است. ولي قائل هستند كه يك منجي به نام حضرت مهدي (عليه السلام) ميآيد و ظلم و بيداد را از بين ميبرد. ولي اين آقا اصل مهدويت را منكر شده است!!! استاد حسيني قزويني خود وهابيت و خود بن باز هم صراحت دارد كه موضوع مهدويت، يك موضوع قطعي است و روايات متواتري در اين زمينه داريم و حتي بعضي از بزرگان أهل سنت گفتهاند: من أنكر المهدي فقد كفر. اين كارشناس براي نفي مهدويت، به كتابهاي شيعي استناد ميكند كه مثلاً علماء شيعه مانند شيخ كليني (ره) گفتهاند كه مهدويت چنين و چنان است. اين كارشناس نقل ميكند از سعد بن عبد الله اشعري و توصيه ميكند به بينندگان كه: «بروند كتاب المقالات و الفرق سعد بن عبد الله اشعري شيعي را بخوانيد و بدانيد كه ايشان منكر مهدويت است». واقعاً من نميدانم چه بگويم؟! جز اينكه بگويم: الحمد لله الذي جعل أعدائنا من الجهلاء. شما برويد كتاب المقالات و الفرق سعد بن عبد الله اشعري را بخوانيد و مطالعه كنيد. در صفحه 102 و 103 اين كتاب، ايشان فرقههاي شيعي را مطرح ميكند و ميگويد: و فرقة منها و هي المعروفة بالإمامية. يكي از فرقههاي شيعه، فرقه معروف اماميه است. بعد هم ميگويد كه اماميه ميگويند: فنحن متمسكون بإمامة حسن بن علي، مقرون بوفاته، مؤمنون بأن له خلفا من صلبه متدينون بذلك و أنه الإمام من بعد أبيه الحسن بن علي و أنه في هذه الحالة مستتر خائف مغمور مأمور بذلك، حتي يأذن الله عز وجل له فيظهر و يعلن أمره . . . " و قوله بعد ذلك " وقد رويت الأخبار الكثيرة الصحيحة ان القائم تخفي علي الناس ولادته و يخمل ذكره . . . " . ما معتقد به امامت امام عسكري (عليه السلام) هستيم و اقرار به وفات او داريم و معتقد هستيم كه بعد از آن حضرت، فرزندي به عنوان جانشني او هست و ما هم به اين قضيه تديّن داريم و او امام ما بعد از امام عسكري (عليه السلام) است و او از نظرها پنهان است تا اينكه خداوند اجازه بدهد و ظهور كند ... . خود آقاي سعد بن عبد الله اشعري به اين شكل ميگويد، ولي اين آقاي كارشناس ميگويد كه سعد بن عبد الله اشعري منكر مهدويت است! ما چيزي نميگوييم، چون مبناي اهانت نداريم، مبناي جسارت هم نداريم، ولي آنچه كه زيبنده اين آقا هست، قضاوت با بينندگان عزيز است. همان كاري كه مرحوم علامه اميني (ره)، مرحوم علامه حلي (ره) و مرحوم مير حامد حسين (ره) كردهاند و رفتهاند از كتابهاي آنها دليل آورده براي اثبات حقانيت أمير المؤمنين (عليه السلام) و بطلان آنها، اين آقا تصور ميكند كه ميخواهد أداء آنها را دربياورد و ميخواهد توپ را به زمين طرف مقابل بياندازد. * * * * * * * آقاي محسني بحث ولادت امام زمان (عليه السلام) در كتب شيعه را به صورت مستدل بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني الف) بحث ولادت امام زمان (عليه السلام) در كتب شيعه روايت اول: در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 328 با سند صحيح نقل شده است: محمد بن يحيي، عن أحمد بن إسحاق، عن أبي هاشم الجعفري قال: قلت لأبي محمد عليه السلام: جلالتك تمنعني من مسألتك، فتأذن لي أن أسألك؟ فقال: سل، قلت: يا سيدي! هل لك ولد؟ فقال: نعم، فقلت: فإن بك حدث فأين أسأل عنه؟ فقال: بالمدينة. محمد بن يحيي از أحمد بن إسحاق از ابو هاشم جعفري نقل ميكند كه ميگويد: به امام عسكري (عليه السلام) گفتم: جلالت و بزرگي و جايگاه شما مرا از پرسش از شما باز ميدارد، اجازه ميفرمائيد از شما سؤالي كنم؟ فرمود: بپرس. گفتم: آقاي من! شما فرزندي داريد؟ فرمود: بله، گفتم: اگر براي شما اتفاقي بيفتد، كجا بروم از او بپرسم؟ فرمود: در مدينه. اين روايت از نظر سندي كاملاً صحيح است. محمد بن يحيي عطار ثقه است و نجاشي او را توثيق كرده است و أحمد بن إسحاق قمي ثقه است و أبو هاشم جعفري هم ثقه است و نجاشي او را توثيق كرده است. روايت دوم: باز هم در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 328 روايتي صحيح نقل شده است: علي بن محمد، عن محمد بن علي بن بلال قال: خرج إلي من أبي محمد قبل مضيه بسنتين يخبرني بالخلف من بعده، ثم خرج إلي من قبل مضيه بثلاثة أيام يخبرني بالخلف من بعده. علي بن محمد از محمد بن علي بن بلال نقل ميكند و ميگويد: از جانب امام حسن عسگري (عليه السلام)، دو سال پيش از وفاتش پيامي به من رسيد كه از جانشين بعد از خود به من خبر داد. بار ديگر سه روز پيش از وفاتش پيامي رسيد و از جانشين بعد از خود به من خبر داد. روايت سوم: اين روايت از أبو غانم خادم است و ميگويد: ولد لأبي محمد (عليه السلام) مولود فسماه محمدا و عرضه علي أصحابه يوم الثالث و قال: هذا صاحبكم من بعدي و خليفتي عليكم و هو القائم الذي تمتد اليه الأعناق بالانتظار، فإذا امتلأت الأرض جورا و ظلما، خرج فملأها قسطا و عدلا. براي امام عسكري (عليه السلام) فرزندي به دنيا آمد و نامش را محمد گذاشت و در روز سوم ولادتش اين نوزاد را به أصحاب خود نشان داد و فرمود: اين ولي أمر شما بعد از من است و جانشين من بر شماست و او همان قائمي است كه تمام گردنها به طرف او كشيده ميشود در ايام انتظار و وقتي زمين پر از ظلم و جور شد، او خواهد آمد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد. كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 431 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج 14، ص 568 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 16، ص 243 اين رواياتي بود كه دال بر ولادت امام زمان (عليه السلام) داشت. ب) شهادات حسّيه بر ولادت امام زمان (عليه السلام) از طرف ديگر هم شهادات حسّيه داريم: شاهد اول: حكيمه خاتون خانم حكيمه خاتون كه در همان حرم امام عسكري (عليه السلام) در سامراء دفن است، دختر امام جواد (عليه السلام)، خواهر امام هادي (عليه السلام) و عمه امام عسكري (عليه السلام) است و بزرگان ما از او اينگونه تعبير ميگويد: النجيبة الكريمة العالمة الفاضلة التقية الرضية. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 99، ص 79 مرحوم شيخ كليني (ره) هم در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 331 قضيه ولادت امام زمان (عليه السلام) را از زبان همين حكيمه خاتون نقل ميكند. مرحوم شيخ صدوق (ره) هم در كتاب كمال الدين و تمام النعمة، صفحه 424 اين قضيه را نقل ميكند. شاهد دوم: أبو عمرو عمري و فرزندش دومين شاهد، آقاي أبو عمرو عمري است كه از وكلاي امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بود و جلالت و وثاقت او در ميان شيعه، متفق عليه است و همه رجاليون در رابطه با ايشان ميگويند: العمري و ابنه ثقتان، فما أديا إليك عني فعني يؤديان. معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج 12، ص 123 و اين جمله، ضرب المثل سطوح عالي و دروس خارج فقه و اصول شيعه است. مرحوم شيخ مفيد (ره) در كتاب الإرشاد، جلد 2، صفحه 351 از ايشان نقل ميكند و ميگويد: من خودم حضرت مهدي (عليه السلام) را ديدم و قد رشيدي داشت. همچنين فرزند او، محمد بن عثمان عمري از وكلاي ائمه (عليهم السلام) است و ايشان هم نقل ميكند: من خدمت امام عسكري (عليه السلام) رسيده بودم و عرض كردم: من ايمان دارم، ولي همان كاري كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) از خداوند خواست تا قلبش مطمئن شود: وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَي قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَي وَ لَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي (به خاطر بياور) هنگامي را كه ابراهيم گفت: خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده ميكني؟ فرمود: مگر ايمان نياوردهاي؟! عرض كرد: آري، ولي ميخواهم قلبم آرامش يابد. سوره بقره / آيه 260 من هم ميخواهم قبلم اطمينان داشته باشد و از صاحب اين أمر به من خبر بده. سپس حضرت مهدي (عليه السلام) را به من نشان داد و ديدم كه قدي رشيد و تنومند دارد. كمال الدين و تمام النعمة للصدوق، ص 435 شاهد سوم: معاوية بن حكيم آقاي معاوية بن حكيم هم نقل ميكند كه من حضرت مهدي (عليه السلام) را ديدم. حدثني معاوية بن حكيم... : عرض علينا أبو محمد الحسن بن علي (عليهما السلام) و نحن في منزله و كنا أربعين رجلا فقال: هذا إمامكم من بعدي و خليفتي عليكم، أطيعوه و لا تتفرقوا من بعدي في أديانكم فتهلكوا، أما إنكم لا ترونه بعد يومكم هذا. معاوية بن حكيم ... ميگويد: امام عسكري (عليه السلام) پسرش را در منزل خودش با حضور 40 نفر به ما نشان داد و فرمود: اين امام شما پس از من و خليفه من بر شماست. از او اطاعت كنيد و پس از من در دين خود متفرّق نشويد كه هلاك خواهيد شد. بدانيد كه بعد از اين او را نخواهيد ديد. كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 435 شاهد چهارم: يعقوب بن منقوش آقاي يعقوب بن منقوش ميگويد: دخلت على أبي محمد الحسن بن علي عليهما السلام و هو جالس على دكان في الدار و عن يمينه بيت عليه ستر مسبل، فقلت له: يا سيدي! من صاحب هذا الامر؟ فقال: ارفع الستر، فرفعته فخرج إلينا غلام خماسي له عشر أو ثمان أو نحو ذلك، واضح الجبين، أبيض الوجه، دري المقلتين، شثن الكفين، معطوف الركبتين، في خده الأيمن خال و في رأسه ذؤابة، فجلس على فخذ أبي محمد عليه السلام، ثم قال لي: هذا صاحبكم. وارد بر امام عسكري (عليه السلام) شدم و او در منزلش بر نيمكت سنگى نشسته بود و در سمت راستش اتاقى بود كه بر در آن پردهاى آويزان بود. به ايشان گفتم: سرورم! صاحب الأمر كيست؟ فرمود: پرده را بردار. آن را بالا بردم و پسر بچهاى كه حدود 5 وجب طول او بود و سنّش 8 يا 10 سال بود با پيشانى نورانى و رويى سفيد و چشمانى درخشان ... بر گونه راستش خالى بود و بر سرش گيسوانى داشت، بيرون آمد و بر زانوى پدرش امام عسكري (عليه السلام) نشست. آنگاه به من فرمود: اين صاحب شماست. كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 407 شاهد پنجم: محمد بن فارس نيشابوري آقاي ابراهيم بن محمد بن فارس نيشابوري هم مانند همين قضيه را مطرح ميكند. مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج 12، ص 281 روايات متعددي وجود دارد كه افراد متعددي، حضرت مهدي (عليه السلام) را در دوران كودكياش ديدهاند. شاهد ششم: تعداد زيادي از بزرگان شهرهاي كشور اسلامي مرحوم شيخ صدوق (ره) در كمال الدين و تمام النعمة، صفحه 442 نقل ميكند و ميگويد: تعدادي از بزرگان از بغداد و خراسان و نيشابور و قم خدمت امام عسكري (عليه السلام) رفته بودند و در آنجا وجود نازنين حضرت مهدي (عليه السلام) را به آنها نشان داد و فرمود: اين فرزند من است و بعد از من، امام شما و خليفه من است. ج) عقيقه كردن براي حضرت مهدي (عليه السلام) همچنين وقتي حضرت مهدي (عليه السلام) به دنيا ميآيد، امام عسكري (عليه السلام) به وكلاء و شيعيانش دستور ميدهد كه گوسفندي يا قوچي را بكشند به عنوان عقيقه حضرت مهدي (عليه السلام) و به تمام شيعيان تقسيم بكنند به خاطر اينكه شيعيان يقين كنند حضرت مهدي (عليه السلام) به دنيا آمده و گوشت عقيقه او را خوردهاند. اين كار امام عسكري (عليه السلام) براي فرهنگ كردن موضوع وجود مقدس حضرت مهدي (أرواحنا فداه) است. روايت اول: آقاي ابو جعفر عمري ميگويد: لما ولد السيد (عليه السلام) قال أبو محمد (عليه السلام): ابعثوا إلى أبي عمرو، فبعث إليه فصار إليه فقال له: إشتر عشرة آلاف رطل خبز و عشرة آلاف رطل لحم و فرقه، أحسبه قال: على بني هاشم و عق عنه بكذا و كذا شاة. چون حضرت مهدي (عليه السلام) متولّد شد، امام عسكرى (عليه السلام) فرمود: به دنبال ابو عمرو بفرستيد تا بيايد. چون به دنبال او فرستادند و به نزد امام آمد، به او فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خريدارى كن. به گمانم فرمود: آن را ميان بنى هاشم تقسيم كن و تعداد زيادي گوسفند از طرف او عقيقه كن. روايت دوم: ابراهيم كه يكي از أصحاب امام عسكري (عليه السلام) است، ميگويد: وَجَّهَ إلي مولاي أبو الحسن (عليه السلام) بأربعة أَكْبُشٍ و كتب إلي: بسم الله الرحمن الرحيم، عُقَّ هذه عن إبني محمد المهدي و كُلْ هَنَّأَكَ و أطعم من وجدت من شيعتنا. امام عسكري (عليه السلام) 4 قوچ همراه نامهاى براى من فرستاد و در آن نامه نوشت: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، اين گوسفندان را براى فرزندم محمد المهدى عقيقه كن و با گوارائى، خود و هر كس از شيعيان ما را كه يافتى بخوريد. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 51، ص 28 خوشا به حال كساني كه از گوشت عقيقه حضرت مهدي (عليه السلام) را خوردند. اينها براي فرهنگ كردن ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) است. دولت عباسي با چراغ موشي به دنبال امام زمان (عليه السلام) ميگشتند. اگر واقعاً حضرت مهدي (عليه السلام) به دنيا نيامده بود و به قول اين كارشناس معلوم شد كه خانم صقيل باردار نيست و قضيه منتفي شد و وجود حضرت مهدي (عليه السلام) موهوم است، پس اين دولت عباسي به دنبال چه كسي ميگشتند؟ بعد از اينكه امام عسكري (عليه السلام) از دنيا رفت، تمام كنيزان آن حضرت را زنداني كردند و أصحاب آن حضرت را شكنجه كردند و حتي بعضي را به بدترين شكل شكنجه كردند تا محل مخفي شدن حضرت مهدي (عليه السلام) را به آنها نشان بدهند. ظاهراً در سال 1378 يا 1379 بود كه در روزنامهها نوشتند تعدادي از سربازان آمريكايي در عراق، يك روحاني را كه سيد و نوراني بود را گرفتند به اتهام اينكه همان مهدي موعود است و مدتي هم زير شكنجه نگه داشتند و بعد از اينكه متوجه ميشوند اشتباه كردهاند و مشخصات او با مشخصات مهدي موعود تفاوت دارد، او را آزاد كردند. جالب اينكه وقتي خواستند او را آزاد كنند، نظاميان آمريكايي از او تعهد گرفتند كه اگر از جايگاه آن مهدي موعود باخبر شد، سريعاً آنها را در جريان بگذارد تا براي دستگيري او اقدام كنند. اين مطلب را هم خدمت بينندگان عزيز بگويم كه در اين سالهاي أخير، افرادي كه ادعاي مهدويت يا بابيت كردهاند يا ادعا كردهاند فرزند حضرت مهدي (عليه السلام) يا نائب آن حضرت هستند، همهشان دروغپردازان و شيّاداني هستند كه ميخواهند از اين طريق، جيب مردم را خالي كنند و در روايات صحيح داريم كه هر كس بخواهد توقيت كند يا ادعاي ارتباط ويژه با حضرت مهدي (عليه السلام) داشته باشد، دروغگو هستند و بايد آنها را تكذيب كرد. از اين ادعاها در ايران و در كشورهاي ديگر هم رخ داده است. * * * * * * * آقاي محسني اين مطالبي را كه حضرتعالي پيرامون ولادت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از كتب شيعه فرموديد، آيا در كتب أهل سنت هم علماء بزرگ أهل سنت اشارهاي به اين مطلب دارند؟ استاد حسيني قزويني در اين زمينه، كتابهاي زيادي نوشته شده و تصريح كردهاند. محقق فرزانه، جناب آقاي فقيه ايماني ـ كه از علماء بزرگ بزرگوار اصفهان هستند و من هم شخصاً نسبت به ايشان ارادت فوق العادهاي دارم و ايشان از محققان گمنام شيعه هستند ، ـ كتابهاي زيادي نوشتهاند و در كتاب الإصالة المهدوية في الإسلام، صفحه 81 اسامي 112 نفر از علماء أهل سنت را آروده است كه صراحت دارند بر ولادت حضرت مهدي (أرواحنا فداه). همچنين پژوهشگر توانا، جناب آقاي دكتر سيد سامر عميدي از فضلاء حوزه ـ كه بنده هم در رساله دكتراي ايشان در دانشگاه بين المللي اسلامي لندن به عنوان استاد داور شركت داشتم، ـ در كتاب دفاع عن الكافي، جلد 1، صفحه 569 اسامي 128 نفر از علماء أهل سنت را آورده كه صراحت بر ولادت حضرت مهدي (أرواحنا فداه) دارند. من نميدانم اين آقا با چه دل و جرأتي و با چه بيحيائياي ميگويد مسئله مهدويت موهوم و خيالي است! اگر مسئله رعايت ادب نبود، به ايشان ثابت ميكردم كه چه چيزي موهوم است تا بفهمد قضيه چيست تا اينطور نسبت به عقايد شيعه جسارت نكند! إقرار علماء أهل سنت بر ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) من اسامي چند نفر از علماء أهل سنت را ميآورم كه ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) را قبول دارند: 1. إبن أثير جزري جناب آقاي إبن أثير جزري (متوفاي 630 هجري) در كتاب الكامل في التاريخ كه از كتابهاي مورد تائيد أهل سنت است، در حوادث سال 260 هجري ميگويد: و فيها توفي الحسن بن علي ... و هو أبو محمد العلوي العسكري و هو أحد الأئمة الاثني عشر على مذهب الامامية و هو والد محمد الذي يعتقدونه المنتظر. الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 7، ص 274 2. إبن خلّكان آقاي إبن خلّكان (متوفاي 681 هجري) مورخ و علامه شهير أهل سنت ميگويد: كانت ولادته يوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس و خمسين و مائتين. ولادت او در روز جمعه، نيمه شعبان سال 255 هجري قمري بود. وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 4، ص 176 3. شمس الدين ذهبي آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام، جلد 19، صفحه 113، حوادث و وفيات 251 تا 260 هجري، قضيه ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) را در سال 255 هجري تصريح ميكند. در سير أعلام النبلاء، جلد 13، صفحه 119 همين تعبير را دارد. 4. إبن حجر هيثمي آقاي إبن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة، چاپ اول، صفحه 124 همين تعبير را دارد. 5. خير الدين زركلي جالب اين است كه آقاي خير الدين زركلي وهابي كه خدمت بزرگي به عربستان سعودي و وهابيت كرده است، در كتاب الأعلام، جلد 6، صفحه 80 در ترجمه حضرت مهدي (عليه السلام) ميگويد: محمد بن الحسن العسكري (الخالص) بن علي الهادي، أبو القاسم: آخر الأئمة الاثني عشر عند الإمامية و هو المعروف عندهم بالمهدي ... ولد في سامراء و مات أبوه و له من العمر نحو خمس سنين ... و قيل في تاريخ مولده: ليلة نصف شعبان سنة 255 و في تاريخ غيبته: سنة 265. ... وقتي پدرش از دنيا رفت، او 5 ساله بود ... و در تاريخ تولد او گفته شده است: در شب نيمه شعبان سال 255 هجري بوده است و ... . آيا اينها كافي نيست كه اين آقايان مقداري از خواب بيدار بشوند؟! يا براي أمثال آقاي ملازادهها كه شروع ميكنند به جسارت كردن و اهانت كردن و موهوم خواندن و در اين شبكه هم تعابير وقيحانه به كار ميبرند، آيا اينها كفايت نميكند؟! * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : در رابطه با پسر مهزيار كه ميگويند خدمت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) رسيدهاند، توضيح بفرماييد. جواب 1 : إن شاء الله در اين مورد، در سر فرصت جناب آيت الله طبسي صحبت ميكنند. اما در مورد بحثهايي كه در مورد پسر مهزيار است، آنچه كه در زبانهاي مردم است را بنده شخصاً اعتقاد ندارم، ولي خود علي بن مهزيار مورد وثوق بوده و تشرفاتي هم داشته به آنگونهاي كه در منابع شيعه آمده است، نه با آن آب و تابي كه بعضي از منبريها بيان ميكنند. بنده هر وقت به اهواز رفتهام، به زيارت قبر اين بزرگوار مشرف شدهام و عقيده هم دارم. * * * * * * * سؤال 2 : 1. بنده يك انتقادي از آقاي محسني دارم كه شما در يكي از جلسات قبلي كه مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود، شما در روخواني سؤال يكي از أهل سنت، عمداً يا سهواً، عمر بن خطاب را حضرت عمر خطاب كرديد و اگر واقعاً از روي عمد باشد، بايد گفت «إنا لله و إنا إليه راجعون». 2. همانطور كه استحضار داريد، شيعه در طول تاريخ مظلوم واقع شده است؛ از همان زمان رسول الله (صلي الله عليه و آله) تا امروز. 4 قرن پيش، در غرب ايران، سلطان سليم دستور داد مردان شيعه بين سنين 7 إلي 70 سال را گردن بزنند و خارج از اين سنين را يك نشاني بر جبين بگذارند كه نشاندهنده رافضي بودن آنها باشد. امروز هم عليرغم اينكه در جمهوري اسلامي ايران به عنايت آقا امام زمان (عليه السلام) شيعيان حاكم است، باز هم ما واقعاً مظلوم واقع شدهايم. عنايت داريد كه تمام بمبگذاريها در مناطق أهل سنت، عليه عزاداريهاي ما صورت ميپذيرد، اما باز هم أهل سنت در تمام مراكز قدرت نظام جمهوري اسلامي ايران حضور دارند، حتي در سطح قواي حاكم نماينده دارند و هماهنگ با شيعيان حق سهام و غيره دريافت ميكنند. در رابطه با رسانهها هم بنده چندين بار با شبكه ظلمت تماس گرفتهام و نگذاشتند صحبت كنم. ولي از اين طرف، شما به برادران أهل سنت، بيش از ما وقت ميدهيد. آنچه كه واقعاً جاي تعجب است و ما را بسيار ناراحت ميكند اين است كه كساني از داخل كشور و از تهران، از وهابيون با شبكه ظلمت تماس ميگيرند كه سابقه نمايندگي مجلس را دارند يا مولوي كوردل آنها، مولوي وهابي عبد الحميد از بلوچستان با شبكه ظلمت تماس ميگيرند و به شيعه توهين ميكنند. بنده با مسئوليت خودم، مصرّاً از مسئولين محترم نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران انتظار دارم موارد مقتضي را در اين مورد اعمال فرمايند. جواب 2 : ما از دوستان تقاضا داريم كه مقداري مؤدب صحبت كنند و نسبت به مولويها اين تعابير را به كار نبرند. ما نقد خود را ميگوييم و مطالب علمي خود را مطرح ميكنيم. در مورد واژه حضرت عمر هم بنده نميدانم و معمولاً آقاي عمر يا جناب عمر ميگويم و اينها دليل بر قبول داشتن آنها نيست. بحثهاي علمي و نقدهاي ما سر جاي خودش است و اگر الفاظي را به كار ميبريم، به عنوان تعظيم و قبول داشتن نيست. همانطور كه ما دوست داريم آنها نسبت به ائمه (عليهم السلام) ما مؤدبانه صحبت كنند، ما هم بايد نسبت به بزرگان آنها مؤدبانه صحبت كنيم. بنده خودم ديشب در خدمت حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني بودم و روز قبلش هم خدمت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي بودم و چندي پيش هم خدمت حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني بودم و هر وقت اين عزيزان بنده را ديدند، توصيه كردهاند به مؤدبانه صحبت كردن. * * * * * * * سؤال 3 : 1. من مدتي است كه 40 روز يا 40 جمعه كه زيارت عاشوراء ميخواندم، در خواب به خدمت ائمه معصومين (عليهم السلام) ميرسيدم. درباره خواب چه ميفرماييد. اينكه بعضي از علماء ميگويند خواب حجت نيست، در اين مورد توضيح بفرماييد. 2. احساس ميكنم كمي ايمانم ضعيف شده است. مقداري راهنمايي بفرماييد. جواب 3 : اگر معصوم (عليه السلام) را در خواب ببيند و يقين داشته باشد كه معصوم (عليه السلام) است و خيالات نباشد، درست است. چون گاهي انسان خواب ميبيند و تصور ميكند كه معصوم يا امام (عليه السلام) است و ميگويد به من الهام شد كه او معصوم (عليه السلام) بوده است، درست نيست. اگر كسي خواب ببيند و يقين كند كه او معصوم و امام (عليه السلام) است، هيچ شك و شبههاي نيست كه خواب ائمه (عليهم السلام) تعبير ندارد و خواب، عين واقعيت است. بنده خودم هم كه ديشب قبل خدمت حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني بودم، خوابي را كه چند شب پيش ديده بودم را خدمت ايشان عرض كردم و ايشان هم تائيد كردند. خواب براي خود بيننده حجت است و براي ديگران حجتآور و الزامآور نيست. مگر اينكه خواب، پيامي داشته باشد كه مثلاً بايد همچنين پيامي را به فردي بگوييد و اگر آن فرد موثق باشد، پيامهايي كه امام (عليه السلام) در خواب صادر ميكند، قطعاً حجت است. 2. از خود آقا رسول الله (صلي الله عليه و آله) سؤال كردند: گاهي شيطان ميآيد و ما را وسوسه ميكند و ايمان ما ضعيف ميشود، چه كنيم؟ حضرت فرمود: أكثروا قول لا حول و لا قوة إلا بالله. زياد بگوييد: لا به حول و قوه إلا بالله. همچنين اين آيات را زياد بگوييد: وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ / وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ سوره مؤمنون / آيه 98ـ97 و اين جمله را زياد تكرار كنيد: أللهم إني مؤمن بما آمن به محمد و آل محمد و كافر بما كفر به محمد و آل محمد. خدايا! هر چه را كه محمد و آل محمد به آن ايمان دارند، من هم ايمان دارم و هر چه را كه محمد و آل محمد به آن كافر شدهاند، من هم كافر هستم. يعني هر چه كه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) عقيده دارند، ما هم به آن عقيده داريم. اين براي تقويت ايمان و تقليل وساوس خيلي أثر دارد. مقداري هم تلاش كنيد كتابهايي كه مربوط به اعتقادات است را مطالعه كنيد. * * * * * * * سؤال 4 : 1. وقتي حضرت موسي (عليه السلام) به قصر فرعون رفتند، از هيچ زني شير نخوردند، غير از مادر خود. اين براي من سؤال است كه چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با اينكه در آغوش مادر خود بودند و مادر خود هم شير داشتند، چطور شد كه از شير دايه خود حليمه خوردند و معلوم است كه اين دايه در آن زمان زني مشركه بودند. چطور يك پيامبر اولوا العزم از يك زن مشركه شير خورده است؟ 2. در يكي از شبكههاي ايران كه هر جمعه يك استاد محترم و بزرگواري برنامه دارد، فرمودند كه امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) پشت سر مروان نماز خواندند. اين براي من خيلي تأسفآور و دردناك بود. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 4 : 1. اينطور نيست. ما در روايات صحيح داريم و مرحوم شيخ كليني (ره) در كافي، جلد 1، صفحه 448، حديث 27 آورده است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: لما ولد النبي صلى الله عليه و آله مكث أياما ليس له لبن، فألقاه أبو طالب على ثدي نفسه، فأنزل الله فيه لبنا فرضع منه أياما حتى وقع أبو طالب على حليمة السعدية فدفعه إليها. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متولد شد، چند روز را بدون شير به سر برد و أبو طالب آن حضرت را به سينه خود افكند و خدا هم در سينه او شير جارى ساخت و تا چند روز از آن شير ميخورد تا اينكه أبو طالب، حليمه سعديه را پيدا كرد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به او داد. حليمه سعديه يك زن مؤمنه بود، نه يك زن مشرك و كافر. اينطور نبود كه در جزيرة العرب، همه مشرك باشند. خود آقا حضرت أبو طالب (عليه السلام) هم از مؤمنين بوده است و حتي بعضي ميگويند كه از خلفاء و أوصياء حضرت ابراهيم (عليه السلام) بود و عبادت داشت و به شريعت حضرت ابراهيم (عليه السلام) عمل ميكرد. حليمه سعديه هم جزء زنان مؤمن بود و قطعاً نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) شير يك زن مؤمنه را خورده است. اينكه رمز و رموزش چيست، ما نميدانيم. 2. خير، اين دروغ محض است و از بافتههاي بني أميه است. در بعضي از موارد آمده است كه نماز خواندند به نماز خودشان و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم پشت سر خلفاء نماز ميخواند، ولي نماز خودش را به صورت فراديٰ ميخواند: و كان يصلي بصلاة نفسه. * * * * * * * سؤال 5 : 1. يكي از بينندگان زنگ زد و يك توهين به شيخ الإسلام مولوي عبد الحميد كرد و خيلي متأثر شدم از اين حرف بيننده أهل تشيع. چون ما أهل سنت اين برنامه را نگاه ميكنيم و دنبال ميكنيم. متأسفانه بعضي از بينندگان أهل سنت يا أهل تشيع احساسي ميشوند و من خواهش ميكنم احساسات خود را كنار بگذارند. من احساس ميكنم اين برنامه مقداري از روال عادي خود منحرف شده است و به سمتي پيچيده كه شايد در آينده نزديك ايجاد اختلاف بكند. چون از حرفهايي كه پيش ميآيد، شما را وادار ميكنند كه حرفهايي را بزنيد و بيننده هم برداشت بدي بكند. 2. شما كه در بين أهل سنت بودهايد و كاملاً أهل سنت را درك ميكنيد و در مناطق أهل سنت با مولويهاي بلوچستان و كردستان بودهايد و بيشتر با مولويهاي بلوچستان در ارتباط هستيد، من از شما سؤال دارم و ميخواهم كه واقعاً از روي تحقيق و درك خود جواب بدهيد كه آيا أهل سنت حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيشتر دوست دارند يا حضرت عمر را؟ 3. شما كه از كتب أهل سنت، از صحيح مسلم و صحيح مسلم، دليلهاي خود را بيان ميكنيد، آيا صحيح بخاري و صحيح مسلم كتابهايي بودهاند كه نويسندگان آن بر اساس حقيقت و واقعيت نوشتهاند يا بر اساس دوگانگي؟ اگر حقيقي است و شما از آنها مثال ميزنيد، آيا قبولشان داريد و مثال ميزنيد؟ اگر قبول نداريد، نبايد از آنها مثال بزنيد؛ چون دوگانگي ايجاد ميشود. مثلاً كتابي هست به عنوان كافي در أهل تشيع و منِ سني به خاطر اينكه در آن شبهاتي هست و چون من آن شبهات را بررسي كردهام و قبلاً كه من در شبكه سلام از آقاي قزويني سؤال كرده بودم در مورد شبهاتي كه در كتاب كافي هست، گفتند اين شبهات در كتابهاي أهل سنت هم هست. من كه جوان سني هستم و الآن اين برنامه را نگاه ميكنم و بعد به اين كتابها مراجعه ميكنم، آن شبههاي كه در كتابهاي أهل سنت هست، آن كتابها و نويسندهاش را من قبول ندارم. به خاطر اينكه عقل من آن دليل و مدرك را قبول نميكند. مثلاً در كتاب كافي روايتي در مورد تحريف قرآن آمده است. چون حضرت استاد فرمودهاند كه در كتابهاي أهل سنت هم تحريف قرآن آمده است و من به خاطر اينكه قبول داريم قرآن به هيچ عنوان قابل تحريف نيست، آن كتابي كه براي أهل سنت است و نوشته شده كه تحريف قرآن وجود دارد، به هيچ عنوان نه كتاب را قبول دارم و نه نويسندهاش را. پس چون من آن كتاب را قبول ندارم، آقاي قزويني هم به نظر من نبايد از صحيح مسلم و صحيح بخاري دليلي بر حقانيت آن حرفي كه ميزنند بياورند. چون من آن كتاب را قبول ندارم. جواب 5 : 1. بنده هم اعتراض كردم و تذكر دادم. 2. اينكه أهل سنت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بيشتر قبول دارند يا عمر و أبو بكر را؟ من گمان نميكنم كسي در أهل سنت پيدا شود كه بگويد من عمر و أبو بكر با بيش از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قبول دارم. اين يك قضيه قطعي است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي همه يك جايگاه ويژهاي دارد. ولي يكسري بحثها در كتابهاي أهل سنت آمده در رابطه با تعامل خليفه دوم با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و اينها جاي سؤال و شبهه است. مثلاً وقتي إبن حجر عسقلاني در قضيه عبد الله بن أُبي نقل ميكند: عمر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اعتراض كرد كه چرا بر او نماز ميخواني؟ مگر خداوند نفرموده است كه نماز نخوان؟ بعد هم جبرئيل نازل شد در تائيد عمر و مخالفت با پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آيه نازل كرد. ايشان ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم اجتهاد كرد، عمر هم اجتهاد كرد و معلوم شد كه اجتهاد عمر صحيح بوده است. اين را ما نميتوانيم بپذيريم. طبق آيه قرآن كه ميفرمايد: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى سوره نجم / آيه 4ـ3 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رفتار و گفتارش صحيح است. ولي در مجموع، ما فرمايش ايشان را تائيد ميكنم و أهل سنت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بيش از همه قبول دارند. 3. اينكه ما به بعضي از عبارت صحيح بخاري و صحيح مسلم استناد ميكنيم، از باب: وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ سوره نحل / آيه 125 است. اين يك قانون كلي است كه «إقرار العقلاء علي أنفسهم جايز أو نافذ». مثلاً الآن بنده با آقاي محسني به دادگاه رفتهايم و آقاي محسني ميگويد: «اين عبائي كه بر دوش آقاي قزويني است براي من است و عبائي كه بر دوش من است، براي آقاي قزويني است». من هم ميگويم: «ايشان دروغ ميگويد كه عباي من براي ايشان است». قاضي هم عباي آقاي محسني را ميگيرد و به من ميدهد، ولي عباي من را به ايشان نميدهد. چرا؟ چون آقاي محسني يك ادعا كرده و يك اعتراف و گفت «اين عبائي كه بر دوش من است، براي آقاي قزويني است» و اعتراف كرده است كه اين عباء براي آقاي قزويني است و قاضي هم ميگويد كه خودت اعتراف كردي كه اين عباء براي آقاي قزويني است و بايد به او بدهي. از طرف ديگر هم گفته است «عبائي كه بر دوش آقاي قزويني است، براي من است» و اين يك ادعا است و بايد براي آن دليل و بيّنه بياورد. اين يك قانون كلي است. هر كجا مطلبي باشد به ضرر فرد، حاكم آن را قبول ميكند و هر جا كه به نفع فرد باشد، حاكم قبول نميكند. شما كه بحث تحريف را پيش آوردهايد، در كجاي كتاب كافي پيدا كردهايد كه با سند صحيح آورده باشد قرآن تحريف شده است؟! يك روايت صريحي براي ما بياوريد. ما بارها گفتهايم در صحيح مسلم، جلد 3، صفحه 100 از قول آقاي أبو موسي أشعري و از قول آقاي عمر بن خطاب و ديگران نقل كردهاند: ما سورهاي را شبيه مسبّحات ميخوانديم، ولي در قرآني كه موجود است، اين سوره حذف شده است. همچنين در صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 167 از قول عايشه نقل ميكند: كان فيما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن، ثم نسخن بخمس معلومات، فتوفى رسول الله صلى الله عليه و سلم و هن فيما يقرأ من القرآن. آنچه كه در قرآن آمده، در دهجا شير دادن موجب تحريم ميشود، سپس نسخ شد به 5 شير دادن و وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، اينها جزء قرآن بود، ولي الآن نيست. اين نشان ميدهد كه به عقيده ايشان، اين قرآني كه موجود است، غير از قرآني است كه در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) وجود داشت. * * * * * * * سؤال 6 : 1. اينكه فرموديد تاريخ تولد امام زمان (عليه السلام) در كتابهاي أهل سنت وجود دارد و آنها نميتوانند ادعا كنند كه رواياتي ندارند، آيا آنها با اعتقاد اين مطالب در كتابهاي خود آوردهاند يا صرفاً نقل قول از شيعيان كردهاند؟ اگر صرفاً نقل قول از شيعيان باشد، ما نميتوانيم آن را قبول كنيم. 2. آيا نويسنده كتاب تاريخ يعقوبي شيعه بودهاند يا سني؟ جواب 6 : 1. خير، قطعاً از شيعيان نقل قول نكردهاند. هيچكدام از مطالبي كه بنده ذكر كردم، از شيعيان نقل قول نكردهاند. 2. ظاهراً شيعه بوده است و به نظر من هم شيعه است. * * * * * * * سؤال 7 : در مورد خطبه 80 نهج البلاغه كه چند خط بيشتر نيست، لطف كنيد بخوانيد و نظر خود را بدهيد و نظر حضرت علي (عليه السلام) را در مورد زنان بيان كنيد. جواب 7 : أمير المؤمنين (عليه السلام) اين خطبه را بعد از جنگ جمل كه توسط عايشه، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به راه افتاد، بيان فرمود و مردم به دنبال اين بودند كه اطراف يك زن جمع شوند، زني كه خداوند جهاد را از او برداشته است و امامت و قضاوت و أمثال آن را از او برداشته است و براي اينكه مقداري ذهن مردم از آن آلودگيها پاك شود، فرمود: معاشر الناس! إن النساء نواقص الإيمان، نواقص الحظوظ نواقص العقول. فأما نقصان إيمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصيام في أيام حيضهن و أما نقصان حظوظهن فمواريثهن على الانصاف من مواريث الرجال و أما نقصان عقولهن فشهادة امرأتين كشهادة الرجل الواحد. فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن على حذر و لا تطيعوهن في المعروف حتى لا يطمعن في المنكر. اى مردم! همانا زنان در مقايسه با مردان، در ايمان و بهرهورى از اموال و عقل متفاوت هستند. اما تفاوت ايمان بانوان در بر كنار بودن از نماز و روزه در ايّام «عادت حيض» آنان است و اما تفاوت عقل زنان با مردان بدان جهت است كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است و علّت تفاوت در بهرهورى از اموال هم آن است كه ارث بانوان نصف ارث مردان است. پس، از زنان بد بپرهيزيد و مراقب نيكانشان باشيد و در خواستههاى نيكو، همواره فرمانبردارشان نباشيد تا در انجام منكرات طمع ورزند. أمير المؤمنين (عليه السلام) علت اين مطلب را ميفرماييد. يعني وقتي زنان حدود 10 روز خداوند را عبادت نميكند و أنس با خداوند ندارد، در حقيقت يك خلائي ايجاد ميشود. مطالب ديگري هم كه در اينجا هست، مربوط به مورد خاصي است تا أمير المؤمنين (عليه السلام) مردم را بر حذر كند تا اگر روزي عايشه يا يك زن ديگري آمد و جنگي را به راه انداخت، مردم به اطراف او نروند و زير پرچم او سينه نزنند. قبل از اين خطبه هم آمده است: بعد حرب الجمل. يعني بعد از پايان جنگ جمل، أمير المؤمنين (عليه السلام) اين خطبه را خواند. * * * * * * * سؤال 8 : در مورد آقاي برقعي توضيح بفرماييد كه چه كسي بوده است؟ آيا واقعاً در آخر عمرش سني شده است كه تمام اين حرفهايش را در شبكههاي مختلف ميزند؟ جواب 8 : خير، آقاي برقعي سني نشده بود و به خيال اينكه با خرافات مبارزه ميكند، يكسري مطالب نادرستي را بيان كردند و ايشان را از حوزه علميه قم بيرون كردند و به تهران رفت و از آنجا هم بيرون كردند و آقايان فقهاء و مراجع هم ايشان را طرد كردند و عاقبت هم در روستاي كن در اطراف تهران در منزل پسرش سكونت كرد و در آخر عمر هم در وصيتنامهاي خود نوشتند كه «من معتقد به امامت 12 امام هستم» و وصيت كرد كه «مرا در امامزاده شعيب (عليه السلام) كه در روستاي كن هست، دفن كنند». الآن هم ايشان در همانجا دفن شده است و اين هم بهترين دليل است بر اينكه ايشان سني نبوده است و شيعه بوده است. يكي از شاگردان ايشان و كسي كه يك عمر با ايشان بوده، جناب آقاي حسيني ورجاني را دعوت كردهايم تا إن شاء الله برنامههايي در شبكه جهاني ولايت داشته باشند. ايشان 18 سال با اينها بوده و مبلّغ اينها بوده است؛ با برقعي و طباطبائي ناصبي و غيره. وقتي هم متوجه ميشود تمام كار اينها غلط و اشتباه است و مردم را فريب ميدهند، سؤالاتي برايش پيش آمد و از آنها سؤال كرد و آنها هم نتوانستند جواب بدهند و برگشت شيعه شد و الآن هم عليه اينها افشاءگري ميكند. إن شاء الله ما برنامههايي را با حضور ايشان برگزار خواهيم كرد و دوستان هر سؤالي را كه نسبت به آقاي برقعي دارند، از ايشان بپرسند. * * * * * * * سؤال 9 : ارمنيها و يهوديها ميگويند كه امام زمان (عليه السلام) در سال 255 هجري متولد شده است و همه قبول دارند و اين شبكه ظلمت اين مطلب را قبول ندارد. من شنيدهام كه آقاي قزويني مرتب ميگويند كه من بليط ميگيرم و خرج شما را ميدهم كه يا بياييد اينجا يا من بيايم آنجا تا اين مناظره صورت بگيرد. اينها هم از اين طرف ميگويند كه ما از آقاي قزويني و شبكه جهاني ولايت ميخواهيم، ولي نميآيند. يك داور مشخص كنيد تا اين برنامه را هماهنگ كند تا ثابت كنيد تولد آقا امام زمان (عليه السلام) را. جواب 9 : بينندگان عزيز اين را توجه داشته باشند كه وقتي ما ميگوييم آماده مناظره هستيم، اينطور نيست كه با هر علقه مضغهاي مناظره كنيم. مثلاً آقاي عبد الله حيدري آمد و تقريباً مؤدب حرف ميزد، گرچه گاهي هتاكي هم ميكرد و خيلي منم منم ميكرد، ما گفتيم كه چون ايشان به عنوان كارشناس اين شبكه است، ما آماده مناظره با ايشان هستيم. ديگر كارشناساني كه اين شبكه ميآورد، مانند همين آقايي كه از لندن تماس ميگيرد و هتاكي ميكند، من اصلاً ارزشي براي اين آقا قائل نيستم كه بخواهم با او مناظره كنيم و شاگرد شاگردم را هم اجازه نميدهم با ايشان وارد مناظره بشود. چون ايشان خيلي پستتر از اين است كه بخواهيم با ايشان مناظره كنيم. ولي ديگر كارشناسان اين شبكه كه مؤدب هستند، ما آمادگي كامل براي مناظره داريم كه يا به شبكه جهاني ولايت تشريف بياورند يا به ما اجازه بدهند به آنجا برويم. آنها تا به حال از ما دعوت نكردهاند و نگفتهاند كه ما با آقاي فلاني آماده هستيم. ما نزديك به 10 ماه است كه آنها را به مناظره دعوت ميكنيم و گفتهايم كه نامش را مناظره نميگذاريم و گفتوگوي دوستانه و صحبت دوستانه يا نشست دوستانه ميناميم. اين آقايان بيايند و ما هم بياييم در اين نشست دوستانه با هم صحبت كنيم و آنها هم حرف خود را بزنند و ما هم حرف خود را بزنيم. آنها تا به حال جوابي به ما ندادهاند. * * * * * * * آقاي محسني به دليل زياد بودن تماسهاي تلفني، بايد يك وقتي را به صورت مجزا، فقط براي پاسخ دادن به تماسهاي تلفني اختصاص بدهيم. مثلاً يكشنبهها را مخصوص تماسهاي بينندگان عزيز بگذاريم. استاد حسيني قزويني ما حرفي نداريم، شما يك وقتي را معين كنيد براي اين برنامه. بنده خودم معتقدم كه اگر به سؤالات دوستان پاسخ بدهيم، شايد تأثير بيشتري داشته باشد. بحثهايي كه الآن شروع ميكنيم هم عمدتاً برميگردد به پاسخگويي به شبهات و اينها هم بايد جواب داده شود. من بارها گفتهام كه اگر ما امروز بخواهيم يك واجب عيني تعييني تعيّني فوري پيدا كنيم، مصداقش همين پاسخگويي به شبهات است. شبهات تأثير دارد و وقتي امام عسكري (عليه السلام) احساس ميكند كه در يك شهري، يك مسيحي كاري ميكند يا يكي از افراد منحرف شبهه ايجاد ميكند، به شاگردانش تَشَر ميزند و ميفرمايد: أما فيكم رجل رشيد ... ؟! آيا شما يك انسان رشيد و قهرماني نداريد كه برود به اين شبهات جواب بدهد؟ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج 3، ص 526 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 10، ص 392 امام صادق (عليه السلام)، امام باقر (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) هم به همين شكل بودند و يكي از دغدغههاي ائمه (عليهم السلام) پاسخگويي به شبهات بود. لذا امروز هم كه عصر رسانه است و جنگ هم جنگ رسانهاي است و هر روز، شبكههاي وهابي مانند قارچ از زمين ميرويند و ما هم إبائي نداريم از رشد اين شبكههاي أهل سنت و از خدا هم ميخواهيم كه فعاليت داشته باشند و اگر واقعاً آقايان أهل سنت شبكهاي راهاندازي كنند، بنده حاضرم در حدّ وُسْع خود به آنها كمك و راهنمايي كنم تا بيايند فرهنگ أهل سنت را منتشر كنند و ما مخالف نشر فرهنگ أهل سنت نيستيم؛ شبكهاي كه عزيزان أهل سنت در رأس آن باشند، نه وهابيت و آنهايي كه زير پرچم عربستان سعودي سينه ميزنند. ما با نشر فرهنگ وهابيت مخالف هستيم كه الفباي فكري وهابيت، آدمكشي است، نه شيعه كشي. ما با اين فرهنگ مخالف هستيم و در اين زمينه هم تلاش ميكنيم به آنها جواب بدهيم. اگر بتوانيم، از هفتههاي آينده بحث خود را حدود 20 دقيقه دنبال ميكنيم و باقي وقت را به تماس بينندگان عزيز اختصاص ميدهيم و چون خيلي وقت است كه پيامهاي بينندگان عزيز را هم نميخوانيم، دوستان از ما گلايه ميكنند و وقتي را هم به آنها اختصاص ميدهيم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: هادي -
تاريخ: 23 ارديبهشت 91 - 18:37:06
با سلام به دوستان: كاش اين برذنامه ها در شبكه ايران هم پخش مي شد تا ما محروم نشويم از اين برنامه هاي خوب التماس دعا |
2 |
نام و نام خانوادگي: م و 12 -
تاريخ: 04 خرداد 91 - 19:51:11
سلام ببخشيد ايشون (آقاي قزويني ) همون فردي هستند که به شبکه اهل بيت ع ايراد گرفتند ک نبايد به عايشه توهين شود ؟؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي خداوند مي فرمايد:(الأنعام : 108) وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم كساني را كه غير خداوند را مي خوانند توهين نكنيد زيرا آن را دستمايه قرار مي دهند و به خداي شما بي توجه لعن مي كنند. در اين مورد هم اگر شما به اين گونه افراد، كه طرفداراني دارند توهين كنيد، باعث مي شود به افراد مورد علاقه شما، كوركورانه و از روي تعصب توهين كنند. توهين يا همان سب كار صحيحي نيست آنچه در برخي مواقع بي اشكال است لعن مي باشد كه نوعي دعاست. لطفا به اين دو آدرس مراجعه فرماييد: موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
3 |
نام و نام خانوادگي: م و 12 -
تاريخ: 04 خرداد 91 - 21:57:03
با سلام مخافم ما احاديث و روايات زيادي هم داريم که عده اي را بايد سب کرد خود شما حتما بهتر از بنده اين موضوع رو مي دانيد . در ضمن لعن هيچ موقع ايراد ندارد چرا که خود خداوند ملعونين رو لعن کرده فکر مي کنم منظور شما سنجيدن شرايط باشد ؟ چرا که ما عمر ملعون رو هميشه لعن مي کنيم اما در برخي موارد نبايد لعن خود را آشکار کنيم . |
4 |
نام و نام خانوادگي: م و 12 -
تاريخ: 06 خرداد 91 - 01:10:35
فکر نمي کردم اين سايت هم ... |