* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 24 فروردين 1391 تعداد بازديد: 2449 
ترس راويان از بني اميه در نقل روايت غدير
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين توسط حضرت آيت الله دكتر حسيني قزويني

24 / 01 / 1390

موضوع: ترس راويان از بني اميه در نقل روايت غدير

مجري:

سؤال: آيا مواردي در کتب اهل سنت آمده است که محدّثان اهل سنت به ويژه از نقل حديث غدير واهمه داشته باشند يا نه ؟

استاد قزويني:

همان طوري که شما اشاره کرديد اينها به تصور خودشان که مي خواهند يک خدمتي بکنند و يک مطالبي را بياورند روي آنتن کارشان هم اين است که بيايند هر خيانتي که در تاريخ صورت گرفته و گزارش هاي نادرست در تاريخ بوده اينها را به نمايش بگذارند ومردم را آگاه کنند ولي هرکس برنامه هاي اين حضرات را مي بيند مي فهمد که اينها دارند در تمام اين برنامه ها بلا استثنا خيانت فاحش دارند در گزارش هاي تاريخي من جمله از آنها قضيه حديث غدير بود که اينها شعار مي دادند که هفته افسانه غدير. ما بارها گفتيم به اين شکلي که شما يک جانبه کار مي‌کنيد جز اينکه آبروي خود را مي بريد سود ديگري نمي کنيد و خوب اينها حاضر نشدند نه با ما بنشينند نه با دوستان ما، من همين جا از بينندگان عزيز به ويژه بعضي از افرادي که شاخص هستند و تا حدودي جرأت ورود به اين شبکه هاي نفاق را دارند مي خواهم سؤال طرح کنند در هر جلسه اي ۲-۳-۴سؤال  از اينها بپرسند همان مطالبي را که ما داريم مطرح مي کنيم اينها را بردارند و به صورت سؤال در بياورند و از اين آقايان سؤال بپرسند و واقعا ببينند جوابي براي اينها دارند يا نه و مردم هم درک و معلوماتشان خيلي خوب و بالا رفته و عصر هم عصر رسانه است و اين طور هم نيست که ما يا آنها بخواهند اين مطالب را مطرح کنند و يک جانبه قضاوت کنند يعني هم قاضي خودشان باشند و هم مدعي و هم از طرف مدعي عليه هم حرف بزنند و هم حکم صادر کنند و هم حکم را اجراء کنند فعلا آقايان اين گونه هستند و متاسفانه آنهايي که بله قربان گو هستند يا به قول بعضي ها از همان بغل استوديو زنگ مي زنند به آنها وقت کافي و وافي مي دهند شروع مي کنند به فحاشي و اهانت و جسارت ، البته اين را ما بارها گفتيم که ما از اين فحش ها نه ناراحت مي شويم و نه ابايي داريم شما ماهيت خود را داريد نشان مي دهيد و مردم هم دارند قضاوت مي کنند و تاريخ هم در آينده قضاوت خواهد کرد ما البته راضي نيستيم که يک انساني بيايد و خود را گرفتار اين مسائل بکند و با فحش دادن

فلا يكون المؤمن طعّانا ولا لعّانا سبّابا

التفسير الوسيط - وهبة الزحيلي - ج 1 - ص 403

اصلاً مؤمن فحش نمي دهد و فحش هم از گناهان کبيره است حالا خود اين آقايان مي خواهند آخرت خود را بسوزانند و دين خود را نابود کنند و شيعه ها را آگاه کنند و حتّي خيلي از اهل سنت را هم آگاه کنند و ثابت کنند براينکه دستشان چيزي نيست و اين برنامه هايشان بسيار خوب است براي تقويت ايمان شيعه ها و تزلزل عقايد بعضي ها که گمان مي کردند که مذهبشان و ايده شان به ويژه اين منهج و مباني و اعتقاد وهابيت يک مبناي درست و منطبق با عقل و شرع و کتاب و سنت است. همان طور که حضرت عالي هم بيان کرديد ما همه مطالب را مستند و مستدل بيان کرديم و يکي از اين دوستان هم زنگ زد و خيلي هم تشکر کرد که اين پاور پوينت هايي را که شما پخش کرديد ما دانه دانه اينها را کليپ درست کرديم که سر کلاس براي دانش آموزان و دانشجويان مطرح کنيم و مي گفت تا به حال به گوش ما نرسيده بود که به اين شکل قضايا را به تصوير کشيديد . آقايان مي گويند که اگر غدير حق بوده چرا خود حضرت أمير استناد نکرده ما موارد متعددي را ذکر کرديم با سندهاي صحيح که حضرت أمير استناد به حديث غدير کرده است ، نه استناد به شورا ، اجماع کرده و گفتار و رفتار مهاجرين و انصار؛ بلکه به صراحت استناد کرده و استناد توأم با سوگند ، مردم را سوگند داده ، قسم داده  که واقعا کساني که در غدير از پيامبر چيزي شنيدند بلند شوند و بگويند و مردم زيادي برخاستند و شهادت دادند و اونهايي که برنخاستند آنها را أميرالمؤمنين عليه السلام نفرين کرده و نفرين أميرالمؤمنين عليه السلام هم به اجابت رسيده و اينها يا کور شدند يا برص گرفتند و يا به يک بلايي گرفتار شدند و تا آخر عمرشان هم پشيماني داشتند و اظهار ندامت مي کردند ولي خوب ديگه اظهار ندامت هيچ فايده اي ندارد

اما در رابطه با اين قضيه ما هفته گذشته هم يک تکه هايي نقل کرديم که بزرگان و شخصيت هاي برجسته مثل حسن بصري و ديگران به صراحت مي گفتند: ما توانايي نقل حديث در رابطه با فضائل أميرالمؤمنين عليه السلام را نداريم و اگر بخواهيم نقل کنيم گردن ما را مي زنند اما در رابطه به اينکه آيا واقعا خود حديث غدير در تاريخ براي محدّثين و مورخين و بزرگان اهل سنت موضوعيت داشته يا نه . اين را هم اگر دوستان مانيتور بنده را نمايش دهند .  يکي از اين ها ترس محدّثين از نقل حديث غدير است من چند نمونه اي را ذکر مي کنم باز قضاوت را به عهده بينندگان مي گذاريم

مدرک اول:

زيدبن ارقم که از صحابه جليل القدر پيامبر(ص) و خودش ناقل داستان غدير است.

عطيه عوفي مي گويد :

سألت زيد بن أرقم فقلت له ان ختنا لي حدثني عنك بحديث في شأن على رضى الله تعالى عنه يوم غدير خم

عطيه عوفي جزء روات ثقه است و ما درباره او هم صحبت خواهيم کرد و علت اينکه بعضي او را تضعيف کرده اند علتش را ما امشب روشن مي کنيم .

 مي گويد که من از زيد بن ارقم سؤال کردم که يک دامادي داريم که از تو داستان غدير خم را نقل کرده

فانا أحب أن أسمعه  منک

من دوستان دارم که اين را از زبان شما بشنوم چون بعضي از روات مقيد بودند که اين روايات را از زبان گويندگان اوليه و آن سرچشمه بگيرند ، برگشت گفت :

فقال إنكم معشر أهل العراق فيكم ما فيكم

شما عراقي ها آدم هاي دردسر سازي هستيد و مي ترسم که شما جاسوس باشيد و برويد سعايت ما را پيش حکومت بکنيد و زندگي بر ما تباه شود

فقلت له ليس عليك منى باس

احمدبن حنبل در مسندش - ج۴ - ص ۳۶۸

نه آقاي زيدبن ارقم از من خاطر جمع باش من جاسوس نيستم حرف شما را هم جايي نقل نمي کنم .

بينندگان عزيز ببينند زيد بن ارقم هست عطيه عوفي که از تابعين هست و متوفي ۱۱۱ هست که صحابه را درک کرده و از ابوسعيد روايت دارد ، از زيدبن ارقم روايت دارد ، از ديگر صحابه هم روايت دارد .

زيدبن ارقم مي خواهد حديث غدير خم را نقل کند ولي وحشت دارد و مي گويد که من مي ترسم از شما تا اينکه عطيه عوفي مي گويد که خاطر جمع باش من جاسوس نيستم و از من به تو خطري متوجه نمي شود.  

مدرک دوم:

سعيد بن  مصيب که از تابعين است و متوفي ۹۴ است مي گويد :

قلت لسعد بن أبي وقاص : إني أريد أن أسألك عن شئ وإني أتهيبك

خيلي عجيب است. مي گويد که من مي خواهم از تو يک چيزي را سؤال کنم ولي مي ترسم. ببينيد بينندگان عزيز اينها را دقت کنيد.

قال : سل عما بدا لك 

هرچه مي خواهي از من سؤال کن

فإنما أنا عمك

من عموي توهستم خيلي از من نگران نباش

قلت : مقام رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يوم غدير خم فيكم

کتاب کفية الطالب في مناقب علي بن ابيطالب - ص ۶۴

الولاية - إبن عقدة الكوفي - ص 155

من مي خواهم جايگاه و سخنان و گفتار پيغمبر در حديث غدير خم را از شما بپرسم . بعد سعد بن ابي وقاص شروع مي کند داستان غدير را مفصل نقل مي کند .

مدرک سوم:

عبيدالله بن علاء است که متوفي ۱۲۴ است و به قولي

عالم الحکومة مفتي الحکومة

است و ريزه خوار کنار سفره بني اميه است اين آقا ، مي گويد که در يک جلسه اي بوديم و آقاي زهري داشت حديث غدير را مطرح مي کرد قبلا هم به اين اشاره کرديم که گفت در خدير خم پيغمبر فرمود :

من کنت مولاه فهذا وليه

هرکس من پيغمبر مولايش هستم علي ولي اوست . عبيدالله بن علاء مي گويد :

قلت للزهري لا تحدث بهذا بالشأم

حديث غدير را در منطقه شام مطرح نکن . چرا ؟

وأنت تسمع ملء أذنيك سب على

داري با تمام توان و آن قدري که گوشت مي شنود سب و ناسزا به علي را مي شنوي يعني در سرزميني كه در تمام زمين و زمان و منبر و خانه و بازار و کوچه و مسجد آن دارند ناسزا گويي به علي را شعار مي دهند تو داري در رابطه با حديث غدير حديث نقل مي کني ؟

برگشت به من گفت که آقاي عبيدالله بن علاء قسم به خدا

والله ان عندي من فضائل على ما لو تحدثت بها لقتلت

 من از فضائل علي به قدري در سينه دارم که اگر اينها را بيان کنم من را مي کشند و اعدام مي کنند بعد إبن اثير جزري نقل مي کند و مي گويد که :

أخرجه الثلاثة

من براي اينکه برخي از دوستان در الفاظ رجالي آشنايي ندارند اين را آوردم

اخرجه الثلاثه

بعضي ها تصور کردند که مراد از ثلاثة : صحيح بخاري و صحيح مسلم و يکي از سنن ديگر است .

نه خود إبن اثير مي گويد که اگر گفتم أخرجه الثلاثة من مرادم إبن منده و ابو نعيم و إبن عبد البر است. إبن عبد البر که کتابي دارد به اسم الاستيعاب في معرفة الاصحاب ، إبن منده همان اسحاق بن محمد اصفهاني است که متوفي ۳۹۵ است کتابي دارد به نام معرفة الصحابة خود ابونعيم اصفهاني هم باز کتابي دارد به اسم معرفة الصحابه يعني إبن اثير جزري مي گويد ۳ نفر از شخصيت هاي بزرگ ما إبن منده و ابونعيم و إبن عبد البر اين قضيه را از زهري نقل کردند.

اولاً: عبيد الله بن علاء مي ترسد و مي گويد مبادا حديث غدير را نقل کني در منطقه شام چرا که فردا برايت درد سر درست مي شود زهري هم بر مي گرده مي گويد: من به قدري از فضائل علي دارم که اگر من اينها را مطرح کنم

لقتلت

يقين مي دانم که سرم بالاي چوبه دار خواهد رفت

أسد الغابة - إبن الأثير - ج 1 - ص 308

مدرک چهارم:

سعيد بن مسيب است که البته اين را من مفصل مطرح کردم اين ظاهراً شايد اشتباه شده که باز آوردم ولي دوستان توجه داشته باشند شايد يک ويژگي هايي دارد که خود سعيد بن مسيب به سعدبن ابي وقاص مي گويد و سعد بن ابي وقاص مزلب را مطرح مي کند که پيغمبر اين طور گفت و ابوبکر و عمر هر دو آمدند به علي تبريک گفتند و گفتند :

امسيت يا بن ابيطالب مولي کل مؤمن و مؤمنة

 إبن سيد الکل  در انباء المستطابة - ص ۵۷

گنجي شافعي در کفاية الطالب - ص۶۲

مدرک پنجم:

احمد بن حنبل رئيس حنابله است متوفي ۲۴۱ ، آقايان مراجعه کنند به کتاب «السنة» خلال که از کتب معتبر اهل سنت است که خود جناب خلال هم ملتزم است در اين کتابش روايات صحيح را نقل کند. او مي گويد: احمد بن محمد بن مطر نقل مي کند :

که فردي به نام ابوطالب مي گويد که من از احمد بن حنبل سؤال کردم که مراد پيغمبر اين‌که در غدير فرمود :

من کنت مولاه فعلي مولاه

چيست ؟ اين را براي من بيان کن . يعني همان جا هم مشتبه بود براي مردم که آيا واقعا پيغمبر گفت

من کنت مولاه فعلي مولاه

يعني هرکس را که من دوست دارم علي را دوست داشته باشد و هرکس من ناصر و ياور او هستم علي هم ياور اوست . بعد جالب اينجاست که :

قال لا تکلم في هذا

احمد بن حنبل مي گويد که در رابطه با حديث غدير حق نداري صحبت کني

دع الحديث کما جاء

رها کن همانطوري که بوده . بله پيغمبر اين طوري فرموده مراد پيغمبر چي است و قضيه از چه قرار بوده و چه هدفي دارد و دلالت بر امامت دارد يا ندارد . خوب جناب خلال مي گويد که :

هذا الاثر صحيح

اين روايت صحيح است .

کتاب السنة خلال - ج ۲ - ص ۳۴۸

اگر واقعا حديث درباره محبت بود خوب آقاي احمدبن حنبل مي گفت که بله پيغمبر اکرم (ص) خواست محبت علي (ع) را براي مردم تثبيت کند . اگر انگيزه حديث غدير شکايت جيش يمن بود احمد بن حنبل که از شما نزديک تر است به زمان صدور روايت و در قرن ۲ و ۳ هجري زندگي مي کرده و تمام منابع دستش بوده و اساتيدش سينه به سينه اين مطالب را براي او نقل کرده بودند ، آقايان مي گويند که جيش يمن شکايت کرده بودند و از علي بن ابيطالب دلخوري داشتند و پيغمبر آمد و اين دلخوري ها را برداشت هيچکدام از اين ها را آقاي احمد بن حنبل نقل نمي کند بلکه خودش هم وحشت دارد ومي ترسد از اينکه بيايد و بگويد مراد پيغمبر چه بوده است. آيا همين يک روايت صحيح کفايت نمي کند که در تاريخ آنچنان خفقان ايجاد کرده بودند آنچنان خوف وحشت و ترسي به وجود آورده بودند که امثال زهري ، احمد بن حنبل  که از کبار برجسته هستند ؟ خوب اين آقا جرأت نمي کند که بيايد و مساله غدير را مطرح بکند . شما بياييد قضاوت کنيد و ببينيد مساله چي هست .

مجري:

يک سؤال براي من پيش آمده که مي گوييم اصلا حضرت أمير عليه السلام از اهل بيت هم نبوده به هر صورت  از جمله صحابه و خليفه چهارم بود وهمه اصحاب هم آنجا بودند و همه اهل سنت هم قبول دارند به عنوان خليفه چهارم. چه شده که اين ها اصلاً جرأت نمي کنند درباره او حرف بزنند خليفه مسلمين بوده علت چيست که علمايي مثل احمدبن حنبل مي گويند که

دع الحديث

حديث را رها کن همان جور که بوده باشه. علت اين چه بوده که علماي اهل سنت اين گونه ترس داشتند که مطرح بکنند ؟

استاد قزويني:

در رابطه با علت ترس ما جز اينکه دودمان بني اميه آمدند همان هايي که ۲۱ سال با پيغمبر و اسلام جنگيدند ۱۳ سال در مکه مکرمه ۸ سال هم در مدينه با پيغمبر جنگيدند و در زير شمشير برّان مسلمانان سربازان اسلام در مکه مسلمان شدند أميرالمؤمنين عليه السلام هم در نامه ۱۶ به صراحت مي گويد که اينها مسلمان نشدند و کفر ظاهري را به کفر باطني تبديل کردند . و اينها ديدند که مقابله با پيامبر اکرم به سادگي براي آنها فراهم نيست چون مردم مسلمان هستند و نسبت به پيامبر ارادت دارند و نمي توانند همچين قضيه اي را مطرح بکنند ولذا اينها آمدند أميرالمؤمنين عليه السلام که بزرگترين شاخص و نماد بيانگرفضائل و سيره پيامبر است و پيغمبر هم فرموده که :

من سب عليا فقد سبني

صحيح مسلم - حديث ۱۱۴

هرکس به علي ناسزا گويد به من ناسزا گفته است . اين مطالب کاملاً مطرح بوده

خوب شما ببينيد اينها وقتي آمدند روي کار من از بينندگان عزيز اين سؤال را دارم که چه شد و چه اتفاقاتي در جامعه اسلامي رخ داد و چه حوادثي باعث شد که در کمتر از ۳۰ سال از هجرت نگذشته همين کساني که عداوت پيغمبر را شعار خود قرار داده بودند همين ها آمدند و مسند قدرت را به دست گرفتند . چه عوامل و زمينه سازي هايي شد که اينها اين گونه شدند ؟ آقايان بيايند به جاي فحش و ناسزا گويي يک بحث علمي کنند . چه شد ؟

مدرك اول

علت ترس مردم از نقل فضائل علي (ع) در رأس او دستور نادرست ضد قرآني و ضد سنتي معاويه است بر سب علي بن ابيطالب. خوب شما ببينيد در صحيح مسلم  سعد بن ابي وقاص از پدرش نقل مي کند مي گويد:

امر معاوية بن أبي سفيان سعدا

معاويه به سعدبن ابي وقاص دستور داد

ببينيد آقاي مسلم وقتي مي آيد اينجا به خاطر حفظ جايگاه معاويه مفعول به را نمي آورد مي گويد :

 امر معاوية بن ابي سفيان سعدا

به سعد بن ابي وقاص دستور داد . حالا چه دستوري داد معلوم نيست حالا انشاالله در عبارت هاي بعد مي آيد

فقال ما منعك ان تسب أبا التراب

چه باعث شده که تو ابو تراب را سب نمي کني؟ گويا سعد بن ابي وقاص امر واجبي را ترک کرده است يک نمازي يا حجّي يا يکي از ارکان ديني را ترک کرده و معاويه به او مي گويد :

فقال ما منعك ان تسب أبا التراب

صحيح مسلم- ج 4،‌ص1871

إبن تيميه که امام و پيغمبر و خداي اين آقايان است و اين را هم که مي گويم به اين خاطر است که چندي پيش يك بنده خدايي زنگ زده بود شبکه نفاق و شروع کرد به ابوبکر و عمر فحش دادن . مجري براي اينکه مظلوم نمايي کند گفت اجازه بدهيد فحش هايش را بدهد وقتي که فحش داد شروع کرد که آي مردم ببينيد اينها به ابوبکر و عمر و عثمان دارند فحش ميدهند و اينها منطقشان اين است و شروع کردند روي اين مطلب شعار دادن که چنين است و چنان، و گفت بياييد به ما فحش بدهيد يا اونهايي که لعن مي کنند به خلفا لعن به خودشان برمي گردد و اينها خود را لعن مي کنند. در همان جلسه يک بنده خدايي آمد و خواست به إبن تيميه جسارت کند اين آقايان آن چنان برافروخته شدند آن چنان ناراحت شدند حرف او را قطع كردند شروع کردند به اين آقا فحاشي و هتاکي کردن . ببينيد چقدر عجيب است اينها دم از مسلماني مي زنند و مي گويند ما اهل سنت وجماعت هستيم ولي به عمر و ابابکر فحش مي دهند قشنگ و حسابي آنتن در اختيار اون آقاست . البته ما اين را بارها گفتيم اهانت به مقدسات اهل سنت گناه بزرگ و نابخشودني است و اين را نه ائمه ما قبول دارد و نه مراجع ما قبول دارد و اضافه بر آن عقل سالم هم اين را نمي پذيرد . من در يک جلسه اي که اکثر اساتيد و طلاب هم بودند گفتم اصلا قرآن نگفته :

قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا

سوره بقره - آيه ۸۳

قرآن نگفته

لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ

سوره انعام - آيه ۱۰۸

ائمه عليهم السلام توصيه نکردند و مراجع هم چيزي نگفتند ما هستيم و عقل و خردمان آيا ببينيم با فحش دادن به مقدسات يکديگر کار را مي توان جلو برد؟ اگر من طلبه آمدم و شروع کردم به فحاشي کردن نه تنها با اين فحاشي به مذهبم كمك نكردم بلکه خيانت هم کردم؛ چون اين مخاطبي که فحاشي هاي من را مي شنود حتّي مخاطب شيعي، مي گويد: اگر فلاني دليل و حرفي براي زدن داشت چرا فحش مي دهد ، فحش براي آن کساني است که صحبت و دليلي براي گفتن ندارند ولذا ما از همه بينندگان عزيز و هم آنهايي که با ما تماس مي گيرند و هم آنهايي که با اين شبکه هاي وهابي تماس مي گيرند در خواست و خواهش مي کنيم التماس مي کنيم يک مقداري زبانتان را از فحاشي و اهانت و سب و ناسزا دور کنيد و تلاش نکنيد آب به آسياب دشمن بريزيد . آنها مي خواهند مظلوم نمايي کنند يک فحشي از شما بشنوند يک فحشي از يک آخوند و يک مداحي بشنوند وهمين را بردارند پيراهن عثمان کنند و زمينه قتل يک شيعه را فراهم کنند و زمينه يک ترور شيعه را فراهم کنند نابودي شيعه را فراهم کنند و لذا اين منطق را ما نمي پذيريم ، بعد اين آقايان مي آيند همين مسئله را علم مي کنند ولي وقتي به إبن تيميه مي رسند حتّي اينکه۵ ثانيه به إبن تيميه اهانت کنند تحمل ندارند .

إبن تيميه درباره حديث ۶۱۱۴ مي گويد :

وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب

اما حديث سعد بن ابي وقاص اون زماني که معاويه امر کرد او را فحش بدهد .

شهد شاهد من اهلها

ببينيد دستور داد معاويه به فحش دادن و آقاي مسلم مفعول به را نياورد، متعلق امر را نياورد و گفت:

أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا

چه دستور داد ؟ إبن تيميه مي گويد که :

أمر بالسب

دستور داد به علي ناسزا بگو

فأبى

سعدبن ابي وقاص امتناع ورزيد

فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب

چرا به علي ناسزا نمي گويي ؟

بعد مي گويد :

فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه

اين حديث صحيح است و مسلم هم نقل کرده است .

منهاج السنة - ج ۵ - ص ۴۲

دکتر شيخ موسي شاهين از معاصرين کتابي نوشته به نام فتح المنعم في شرح صحيح مسلم مي گويد :

امر معاوية بن ابي سفيان سعدا المامور به محذوف

مأمور به و متعلق امر حذف شده است چرا ؟

لصيانة اللسان عنه

براي اينکه زبان ها از بدگويي به معاويه خودداري کنند . يعني اگر چنانچه مسلم بيايد بگويد معاويه دستور داد به علي ناسزا بگويند جايگاه علي در نزد مردم کاملاً شاخص است و حداقل به عنوان خليفه ۴ قبولش داند و به عنوان

اول من أسلم

داماد پيغمبر، فاتح جنگ هاي رسول گرامي قبولش دارند. بعد مي گويد:

والتقدير آمره بالسب علي

که :

أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا

يعني :

أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا بالسب علي بن ابيطالب

بالسب علي حذف شده است

والثابت ان معاوية کان يامر بالسب علي

آنچه که قطعي و ثابت است معاويه دستور مي داد به علي ناسزا بگويند خوب اين را بيايند جواب بدهند آيا اينکه

سباب المسلم فسوق

فسوق اينجا را مي گيرد يا نه؟، اصلا مي گوييم به تعبير علامه اميني

اول من أسلم

نيست ، خليفه نسيت ، صحابه  بر جسته نيست ، داماد پيغمبر نيست يک مسلمان هست يا نه ؟ شما بياييد بگوييد چه گناهي از علي سر زده که معاويه مي آيد و دستور سب علي بن ابيطالب را صادر مي کند ، اون وقت با روايتي که شما نقل مي کنيد با سند صحيح که :

من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني

مسند احمدبن حنبل - ج ۶ - ص ۳۲۳

که پيغمبر فرمود ، آيا با اين مي خواهيد چکار کنيد شما ؟

إبن ابي الحديد يک قضيه اي را نقل مي کند براينکه :

كتب معاوية نسخة واحدة إلى عماله بعد عام الجماعة

معاويه يک بخشنامه و دستور العملي را صادر کرد و به تمام عمالش بعد از عام الجماعة يعني بعد از قضيه صلح تحميلي که با امام حسن مجتبي بود که مشهور با عام الجماعة است .

در اين بخشنامه چه بود ؟ اين بود :

أني برئت الذمة ممن روى شيئا من فضل أبى تراب وأهل بيته

من اظهار برائت مي کنم کسي که درباره علي و اهل بيت علي بخواهد روايت کند

فقامت الخطباء في كل كورة وعلى كل منبر يلعنون عليا

خطبا در هر کوي برزن در هم منطقه بربالاي هر منبر علي بن ابيطالب را لعنت مي کردند و :

ويبرأون منه

و از علي اعلام برائت مي جستند

ويقعون فيه وفي أهل بيته

نسبت به علي و اهل بيت او هم بد گويي مي کردند و ناسزا مي گفتند

شرح نهج البلاغه إبن ابي الحديد - ج ۱۱- ص ۴۴

اين را بارها گفتيم براينکه اون کسي که مي آيد و مي گويد معاويه شيعه است حرف غلطي مي زند معلوم است که يا بي سواد است و يا معاند . خيلي جالب بود که همين چند شب قبل اينها يک عبارتي را در مانيتورشان نشان دادند از مقدمه شرح نهج البلاغة إبن ابي الحديد ص ۱۰ که آنجا در رابطه با اينکه إبن ابي الحديد شيعه است و سني نيست يک مطلبي را آوردند که من تعجب کردم . حالا من نمي دانم اين آقايان خودشان احمق تشريف دارند يا بينندگانشان را احمق تصور مي کنند که آيا اين مسائلي را که دارند مطرح مي کنند که ايشان از شيعه ها بوده و جزء بزرگان شيعه است إبن ابي الحديد و چنين است و چنان است ، من براي اولين بار جا خوردم  که اين طور در بعضي از کتاب ها آمده بر اينکه آقاي إبن ابي الحديد شيعه است ، ايشان دارد مي گويد که إبن علقمي از فضلاي شيعه است ، جالب اينجاست که علقمي از فضلاي شيعه است و اين آقا اين مسئله را مطرح مي کند به عنوان اينکه إبن ابي الحديد از بزرگان شيعه است . آقايان عبارت :

كان العلقمي من فضلاء الشيعة وأعيانهم ببغداد

قادتنا كيف نعرفهم ؟ - السيد محمد هادي الميلاني - ج 5 - ص 419

نشان مي دهند ، جناب آقاي هاشمي به قول آقاي يزداني هر گردي که گردو نيست در هرجايي که آمدند گفتند من فضلا الشيعه ضمير اين برنمي گردد به فرد مورد نظر شما . شما به قول خودتان فوق ليسانس گرفتيد اون هم در دانشگاه بزرگ عربستان دانشگاه محمدبن سعود رياض و من گمان نمي کنم که شما اين قدر جاهل و نادان باشيد که نتوانيد بفهميد مطلب را ، کسي که فوق ليسانس و کارشناسي ارشد دارد مي فهمد اين مطالب را حداقل يک مقدار دقت کن برادر عزيزم ، خودت را ملعبه قرار نده ، همان شب چند نفر تماس گرفتند که ما مي‌خواهيم بگوييم اين عبارت مربوط به إبن ابي الحديد نيست بلکه مربوط به إبن علقمي است اجازه ندادند. ببينيد عزيزم اين اولاً مقدمه مؤلف است ارتباطي به کتاب ندارد و ايشان مي آيد در رابطه با شرح نهج البلاغه يکي از بزرگترين و طولاني ترين و مشتمل برعلوم و آداب و معارف است شرح آقاي عزالدين عبدالحميد مدائني است اينجا حرف محقق تمام شد مي گويد :

صنفه برسم خزانة مؤيد الدين أبى طالب محمد بن أحمد بن العلقمي ، وزير المستعصم بالله ، آخر ملوك العباسيين آقاي إبن ابي الحديد اين کتاب را نوشته بنا بر در خواست آقاي علقمي وزير معتصم آخرين پادشاه عباسي ها ، بعد مي گويد :

" كان من فضلاءالشيعة وأعيانهم ببغداد

اين آقاي إبن علقمي از فضلاي شيعه بود و از اعيان و شخصيت هاي برجسته شيعه در بغداد بود

 مائلا للآداب

تمايل داشت به ادبيات

مقربا للأدباء

اديبان و کساني که در ادبيات کار کرده بودند با آنها نزديکي داشت

وكانت له خزانة كتب فيها عشرة آلاف مجلد من نفائس الكتب

 آقاي إبن علقمي يک کتابخانه بزرگ داشت که ۱۰ هزار کتاب از کتب نفيس در آنجا بوده

شرح نهج البلاغة - إبن أبي الحديد - ج 1 - ص مقدمة المحقق 10

خوب اصلا اين عبارت ارتباطي به إبن ابي الحديد ندارد البته اون آقا گفت هيچ شيعه اي نيست که علي بن ابيطالب را به عنوان امام تا امام زمان قبول نکند و اينها چون در مغلطه وارد هستند مي گويد خوب اسماعيلي ها هم شيعه هستند يا نه ؟ زيدي ها شيعه اند يا نه ؟ آقا جان الان شيعه که گفته مي شود ، شيعه انصراف دارد به شيعه ۱۲ امامي و آقايان اسماعيلي را نمي گويند شيعه مي گويند اسماعيلي است يا زيدي است و اضافه ، اون عزيز بايد اين طور پاسخ مي داد آقا در کره زمين شما هيچ شيعه اي را نمي يابيد که معتقد به خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و علي به اين ترتيب باشد هيچ شيعه اي را نمي يابيد در طول تاريخ معتقد نباشد علي اولين خليفه است . زيدي ها همين عقيده را دارند اسماعيلي ها همين عقيده را دارند ، هرکدام از شيعيان همين عقيده را دارند حالا شما بيايد ببينيد آقاي إبن ابي الحديد معتقد به امامت حضرت أمير است يا نه ؟ در خطبه اش مي گويد :

الحمدلله الذي... وقدم المفضول على الأفضل

شرح نهج البلاغة ج 1، ص9

شکر خدايي را و مفضول را (که ابوبکر است) بر افضل (كه علي بن ابي طالب باشد) مقدم كرده‌است.

ايشان در لا بلاي کتاب ها جاي جاي کتابش براي اثبات خلافت ابوبکر و دفاع از ابوبکر و دفاع از عمر و غيره و همچنين شهادت حضرت زهرا (س) را نقل مي کند و زير سؤال مي برد ، شما يک شيعه را نمي توانيد پيدا کنيد که معتقد باشد که ابوطالب شيعه نبوده و اين آقا کاملاً انکار مي کند ايمان ابوطالب را و ۱۰-۱۲ دليل ما قبلا اقامه کرديم مبني بر شيعه نبودن او. اصلا خودش مي گويد من معتزلي هستم و شيعه امامي با معتزلي دو قطب مخالف هستند .

ولذا در اينجا ايشان وقتي مي آيد مطلبي را نقل مي کند مي گويد که معاويه گفت که من ذمه ام را برئ مي کنم از کسي که نسبت به علي بن ابيطالب و اهل بيت او بخواهند حديث نقل کنند.

حالا اگر اين را هم قبول نداريد ما گفتيم که آقاي عبيدالله بن علاء بر مي گردد و به زهري مي گويد حديث غدير را مطرح نکن :

وأنت تسمع ملء أذنيك سب على

خوب بفرماييد، اين را شما چه مي گوييد ؟

مدرک دوم:

إبن حجر در ترجمه علي بن رباح مي گويد :

كانت بنو أمية إذا سمعوا بمولود اسمه علي قتلوه

تاريخ مدينة دمشق - إبن عساكر - ج 41 - ص 481

خوب اين را بياييد براي ما توجيه کنيد ، در زمان بني اميه هرکسي اسم بچه اش را علي مي گذاشت مي کشتند ، آيا چه گناهي داشت علي؟ آيا اين پدر و مادري که اسم بچه را علي مي گذاشتند آيا زناي محصنه مرتکب مي شدند يا قتل نفس محترمه مي کردند ؟ علي گذاشتن انکار قرآن و انکار سنت است ؟ خوب بفرماييد شما جواب بدهيد .

در ترجمه علي بن جهم  مي گويد :

يلعن أباه لم سماه عليا ؟

علي بن جهم هميشه پدرش را لعنت مي کرد که چرا اسم من را علي گذاشته و مرا به دردسر انداخته مي گفت اسم من علي نيست عُلِيّ است . خوب بفرماييد اين هم مال إبن حجر عسقلاني است که از بزرگان شماست و به سر او قسم ياد مي کنيد

تهذيب التهذيب - ج ۷ - ص ۲۸۱

لسان الميزان - ج ۴ - ص ۲۱۰

اين آقاي زمخشري از بزرگان شماست مي گويد : در ايام بني اميه  بربالاي ۷۰هزار منبر علي را سب مي کردند

بما سنه لهم معاوية من ذلك .

به خاطر اون سنت سيئه اي که معاويه ايجاد کرده بود

ربيع الابرار - ج ۲ - ص ۱۸۶

يا در طبري و إبن اثير که از مورخان نامي شما هستند مي گويد: معاويه وقتي که قنوت مي گرفت علي ، إبن عباس ، مالک اشتر، امام حسين و امام حسن را لعن مي کرده . خوب بفرماييد مگر شما نمي گوييد که دوست دار اهلبيت هستيم ما ؟ يا بياييد بگوييد طبري اشتباه کرده و غلط نوشته ، إبن اثير و إبن حجر اشتباه کردند و دليل بياوريد بر رد اينها . يا نه اگر درست نوشته اند شما بفرماييد جواب بدهيد به ما.  

مجري:

آيا تاريخ آمده که راويان اهل سنت فضائل حضرت علي عليه السلام را بيان کرده باشند؛ اما با برخورد خشن حکامي که در عصرشان بودند روبرو شوند؟

استاد قزويني:

بله در رابطه با اينکه با ناقلين فضائل أميرالمؤمنين عليه السلام برخوردهاي خيلي خشني مي کرد و يکي را نابود مي کردند  تا ديگران از او عبرت بگيرند از اين موارد در تاريخ زياد داريم . که من چند نمونه اي را مطرح مي کنم و براي اينکه بينندگان عزيز بيشتر از اين پشت خط نمانند من خيلي خلاصه بيان مي کنم و سر يک فرصتي من مفصل توضيح مي دهم .

مدرك اول

عزيزان ببينند برخورد خصمانه با ناقلين فضائل حضرت علي (ع) را. آقاي ذهبي درباره إبن سقا که متوفي ۳۷۱ هجري است. ذهبي مي گويد :

عبدالله بن محمد بن سقا الحافظ الامام

سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 17 - ص 305

کلمه امام را در حق هرکسي تعبير نمي کند، مي گويد ايشان بالاي منبر حديث طير را مطرح کرد که اين حديث يکي از احاديثي است که دلالت قطعي بر فضيلت أميرالمؤمنين عليه السلام بر همه صحابه دارد .

پيغمبر فرمود : خدايا محبرب ترين خلق در نزد خودت بيايد و با من اين گوشت بريان و کباب شده طير را  بخورد ، غير از علي (ع) کسي نيامد ، اين آقاي إبن سقا رفت بالاي منبر و اين حديث را مطرح کرد :

فوثبوا به وأقاموه

برخاستند به اين آقا حمله کردند و از منبر پايين کشيدند و

وغسلوا موضعه

منبرش را آب کشيدند ، يعني منبري که در آن فضائل علي گفته شود نجس مي شود

خوب آقايان اهل سنت اين را ذهبي نقل کرده است و نه افرد عادي.

تذکرة الحفاظ - ج ۳ - ص ۹۶۵

مدرک دوم:

نصر بن علي است باز از رجال ستة است يعني هم رجال صحيح بخاري و هم صحيح مسلم و ۴ تا سنن و مساند ديگر است و آقاي ذهبي در تهذيب ج ۱۰ ص ۳۸۴ مي گويد که ابي حاتم و نسائي و إبن خراش گفته اند که ثقه است . از احمدبن حنبل هم نقل مي کند صداقت او را ، بعد مي گويد آقاي نصربن علي رفت بالاي منبر گفت پيغمبر دست حسن و حسين را گرفت و فرموده هرکس اينها را با پدرش دوست داشته باشد :

كان في درجتي يوم القيامة .

با من هم درجه است در روز قيامت

أمر المتوكل بضربه ألف سوط

متوکل دستور داد ۱۰۰۰ ضربه شلاق به او بزنيد

 اگر کسي زنا کرده باشد ۱۰۰ ضربه بيشتر به او نمي زنند .  ببينيد ۱۰۰ شلاق فقط براي زنا است و هر کسي که قذف کند حد قذف از ۸۰ شلاق بيشتر نيست و اين آقا ۱۰۰۰ شلاق بايد بخورد چون روايتي در فضيلت علي عليه السلام نقل کرده فوقش بگويند اين روايتي را كه نصر بن علي خوانده ، دروغ است ، بعد جالب اين است که آمدند شروع کردن به زدن ۱۰ تا ۲۰ تا ۳۰ تا خوب ۱۰۰۰تا شلاق و اضافه نصربن علي هم از فقها و بزرگان اهل سنت است ، بعد ديدند که ايشان واقعا دارد عذاب زيادي مي کشد و درد دارد آمدند گفتند ايشان از اهل سنت است و اشتباه کرده  يا در بعضي از جاها دارد که

هذا من فعل أهل السنة فلم يزل به حتى تركه

اين کاري که شده کاري است که همه اهل سنت انجام مي دهند

تهذيب التهذيب - ج ۱۰ - ص ۳۸۴ - بر مبناي مکتبة اهل بيت

مدرک سوم:

همچنين آقاي نسائي که از علماي بزرگ اهل سنت است که او را امام و حافظ و شيخ الاسلام مي دانيد و کتابش يکي از صحاح ستة اهل سنت است . آقاي سبکي مي گويد :

أنه أخرج من دمشق لما ذكر فضائل

از دمشق او را بيرون کردند چون فضائل علي را مي گفت

على قيل ما زالوا يدافعون في خصيتيه حتى أخرج من المسجد ثم حمل إلى الرملة

همين که رفت بالاي منبر فضائل علي را گفت به قدري زدند و در خصيتين او به قدري لگد زدند که اين بنده خدا کلا حساس ترين قسمت بدنش ترکيد و فرياد زد و او را از مسجد بيرون بردند . گفت من را به طرف مکه ببريد که در بين راه شهيد شد .

فتوفى بها

نسائي که از شخصيت هاي برجسته شماست ، مراجعه کنيد به :

طبقات الشافعي - ج ۳ - ص ۱۶

المنتظم إبن جوزي - ج ۱۳ - ص ۱۵۶

تهذيب الکمال - ج ۱ - ص ۳۳۹

البداية والنهاية - إبن كثير - ج 11 - ص 140

خوب اينها کاملاً واضح و روشن است که اين مطالب را نسبت به نسائي مي گويد .

مدرک چهارم:

آقاي عطية بن سعد بن جنادة عوفي متوفي ۱۱۱ اين آقا جزء شخصيت هاي برجسته اهل سنت است و از مجتهدين و فقها هم هست اين آقا کسي است که وقتي عبدالله زبير آمد محمد حنفيه را در کنار مکه با تعدادي از بني هاشم اسير و زنداني کرد و تصميم بر آتش زدن آنان کرده بود همين آقاي عطية همراه با تعدادي آمدند شبانه حمله کردند و جان محمد بن حنفيه را نجات دادند و در حمله حجّاج به مکه جزء کساني بودند که در برابر حجّاج ايستادند و جزء فرماندهاني بود که در برابر حجّاج ايستاده است . نه با حجّاج يوسف ثقفي ساختند و نه با عبدالله زبير ، بعد از اينکه از حجّاج شکست خوردند فرار کردند به شيراز . حجّاج نامه زد به عامل و فرمانده اش محمد بن قاسم ثقفي  که در فارس بود که بعدا حاکم هند و سند قرار گرفت که عطيه را احضار کن و به او بگو بايد علي بن ابيطالب را لعنت کند اگر اين کار را کرد که هيچ و الا

إلا فاضربه أربع مئة سوط

 اگر علي را ناسزا نکند ۴۰۰ شلاق بزنيد و سر و ريش او هم بايد تراشيده شود و در ميان مردم منتشر شود .

حجّاج يوسف ثقفي وقتي نامه نوشت محمد بن قاسم ثقفي نامه را خواند و احضار کرد عطيه را ، عطيه عوفي هم در تاريخ فقط يک نفر است آقاي هاشمي و عطيه دوم نداريم . که شما مي گوييد که از کجا معلوم همان عطيه عوفي است که فضائل علي را نقل کرده ، از کجا معلوم اين هماني است که حديث غدير را نقل کرده . نه عزيز من عطيه عوفي يک نفر بيشتر نيست . عده زيادي از بزرگان شما توثيق کردند ، همين آقاي سعد در طبقاتش به صراحت مي نويسد که وقتي عطيه را آوردند به او گفتند بايد علي را لعنت کني گفت من اين کار را نمي کنم :

فأبى عطية أن يفعل ، فضربه أربع مأة سوط

عامل بني اميه ۴۰۰ ضربه شلاق به او زد و سر و ريش او را تراشيد

وحلق رأسه ولحيته

إبن سعد مي گويد :

و کان ثقة انشاالله

حالا اين انشاالله چه است ما نتوانستيم بفهميم .

طبقات إبن سعد - ج ۶ - ص ۳۰۴

تهذيب التهذيب - ج ۷ - ص ۲۰۱

آقاي زرکلي وهابي در اعلامش - ج ۴ - ص ۲۳۷  

بيننده : خاکي از کاشان

خدمت حضرت آية الله مي خوام عرض کنم از اول برنامه من دارم خون گريه مي کنم .  

حضرت آية الله من از بزرگان شنيدم شخصي خدمت امام صادق عرضه داشت يإ بن رسول الله يک نفر به حضرت زهرا اهانت کرد. امام صادق فرمودند که بايستي ايشان را مي کشتيد .

من نمي دانم آيا اين صحت دارد يا نه. من مي خواهم سؤال کنم که درست است که ما حق نداريم و اهانت هم نمي کنيم چون بنده تقليد مي کنم و همچنين شما دستور مي فرماييد که اهانت نکنيم ، اما حضرت آية الله قزويني تو را به مادرت زهرا مي دانم که تو دلت خيلي چيزهاست که نمي گويي به امام حسين خيلي چيزهاست که نمي گويي . ما هم داريم آتش مي گيريم آن طرف يه حرف هايي مي زنند که ما داريم مي سوزيم شما هم اينجا سکوت مي کنيد تو را به مادرت حضرت زهرا حقيقت ها را بگو ما کتاب مي خوانيم تاريخ مطالعه مي کنيم . گفت :

زن را به پيش ديده شوهر نمي زنند     گيرم که شوهرش علي مرتضي نبود

دستت را مي بوسم خدا انشاالله عمرتان را زياد کند . ولي پسر فاطمه حضرت آية الله قزويني يک دعا در حق ما بکن قربونت برم .

بيننده : رضا از کرج (اهل سنت)

جناب محسني ۲ مطلب هست در رابطه با اين مطلب برنامه امشب :

اول اينکه : لعن کردن و سب کردن هر مسلماني طبق شريعت اسلام حرام است . حالا من نمي دانم اين روايتي که شما آورديد چقدر صحيح است ولي شما همين جور که خودتان مي دانيد يکي مثل معاويه که مي گوييد دستور داده است که علي را سب و لعن کنند در منبر مساجد اين چقدر سخت است . الان فرقي نمي کند براي ما لعن کردن علي عليه السلام و خلفاء و براي ما هيچ فرقي نمي کند از نظر کيفيت کار . ولي شما دقت کنيد روزهاي پنجشنبه زيارت عاشورا مي خوانند که در آن لعن مي کنند به اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم را مي گويند حالا من از جناب قزويني سؤال مي کنم که اينها چه کساني هستند ؟ که به صورت مجهول آمده . من بارها پرسيدم و هرکسي يک جور مي گويد ولي به نظر من همان خلفا را لعن مي کند و براي اينکه مشکلي پيش نيايد مجهول آورده است .

مطلب بعدي در رابطه با امت حضرت علي : شما دقت کنيد در کتاب خداوند وقتي خداوند پيغمبري را به عنوان پيامبري مبعوث مي کند هرچه اون قوم با اين پيامبر مخالفت مي کنند تا شکنجه دهند اون فرد را ولي چون تقدير خداست اتفاقي نمي افتد . مثلا نگاه کنيد حضرت ابراهيم را در آتش مي اندازند حضرت موسي را هم فرعون شکنجه مي دهد حضرت عيسي همين طور و پيامبر ما هم اين چنين که ۱۳ سال کامل در مکه سختي کشيد ولي چون تقدير خداوند اين بود که اين افراد بايد مبعوث شوند و شدند و با وجود اين همه مشکلات و سختي ها نتوانستند جلوي آنها را بگيرند ولي اينجا سؤالم اين است که آيا امامت يا شخصي مثل علي عليه السلام با وجود اينکه شما مدعي هستيد که حضرت علي از طرف خداوند انتخاب شده است مي خوام بدانم که چرا امام نشد چرا اول نشد طبق آنچه خداوند مي خواست؟ واين يک سؤالي است که در ذهن من بوده است .

بيننده : باقري از يزد

سلام عرض ميکنم خدمت عالم جليل القدر اسلام حضرت آية الله علامه دکتر سيد محمد قزويني که به حق در زمينه علم رجال و مناظره با تمام افراد از جمله جواب به شبهات وهابيت گوي سبقت را از همه ربوده اند و به حق آبروي ما هستند و کاري کرده اند که با علم و آگاهي و توانمندي در علوم علم حديث شناسي و رجال روز به روز در عده و عده دوست داران اهل بيت اضافه شوند و جوانان فريب خورده وهابيت گروه گروه به مذهب حقه شيعه مي پيوندند و حقيقتا من اسم ايشان را گذاشتم پروفسور علم رجال و حديث در جهان اسلام نه تنها جهان شيعه . حضرت استاد اين شبکه هاي وهابي الحق و الانصاف عناد اينها در زمينه اهل بيت بر همه ثابت شده و گروهي که حداقل از عقل خود استفاده مي کنند و عقل را صدا مي زنند بر هيچ کدام پوشيده نيست که اينها استدلال منطقي ندارند . بنده خودم تماس گرفتم با اينها چند شب قبل درباره فدک و همه بينندگان ديدند و حديثي را نقل کردم از هيثمي که حضرت استاد انشاالله توضيحي خواهند داد و اينها جوابي نداشتند و قبل از اينکه توضيح دهد گفتم که آقاي هيثمي در آخر چون ديده گير کرده و اگر بنا باشد اين مطلب را قبول کند که حضرت رسول فدک را در زماني که زنده بوده به دختر طاهره و پاکش هبه کرده ديگه تمام مسائل اينها زير سؤال مي رود ، آخر آمده گفته متروک و ضعيف از عطيه عوفي و همان جا من گفتم که در ۳ تا از صحاحشان پيدا کردم ۲۳ مورد را که در مورد احاديث ايشان گفتند که هذا حديث صحيح

ولي ايشان نتوانست جواب بدهد و در پايان هم آمد که ضعيف است و آقاي فرهادشان هم که سوگلي اين شبکه است و مثل بچه ها مياد و انشا مي خواند هر روز . و بارها اهانت به مراجع شيعه از جمله آيت الله مکارم شيرازي مي کند و مي گويد ما شيعيان ماشيعيان . من يک نکته عقلي گفتم که ايشان خودشان گفتند که من وهابي هستم حالا کنارشان هست کشور ديگر هست يا هر جاي ديگر حق ندارد بگويد ما شيعيان اصلا بيننده ما نيست ايشان وهابي شده . آقاي هاشمي به من گفت شما حجة الاسلامي گفتم من دبيرم ، بعدش جالبه که آقا فرهادشون آمد و گفت ايشان را آية الله مکارم شيرازي از حوزه علميه قم فرستاده است تا درباره فدک صحبت کند . حالا بينندگان مي توانند قضاوت کنند که من اسم جعلي ندادم و باقري هستم از يزد و دبير هم هستم و اتفاقا بيشتر شاگردان من اهل سنت هستند . من چند بار با اين شبکه تماس گرفتم در ابتدا که جواب نمي دادند  ما هم از ترفند حاج آقا استفاده کرديم و گفتيم اسم من فلان است و مي خواهم به حاج آقاي قزويني فحش دهم سريع وصل کردند و بعد از اينکه روي خط رفتيم و ديدند که مي خواهيم از اهل بيت صحبت کنيم قطع کردند البته اين ۲ بار آخر بعد از ۴-۵ دقيقه وصل کردند و ديروز من هر چه تماس گرفتم چون شماره من را مي شناسند بر نمي دارند . آيا مذهبي که نتواند از منطق و عقل صحبت کند و بيايد فحش بدهد آيا درست است ؟ آيا قضاوتي که آقاي هاشمي مي کند که شبکه ولايت مي آيد پول مردم را مي برد و وقتي که زنگ مي زنيم به اين شبکه  شارژ مي افتد برايشان . در حالي که نمي داند خود شبکه ولايت با بينندگان خود تماس مي گيرد حتّي به اهل سنت و هيچ کسي خودش زنگ نمي زند به اين شبکه بلکه شماره مي دهند و شبکه تماس مي گيرد . اين شماييد که نيم ساعت پشت خط مي گذاريد بينندگان را تازه بعدش هم اگر کسي يک حرف حقي بخواد بگويد سريع مي پرند تو حرفش و نمي گذارند چيزي بگويد . بنده گفتم علمي ثابت خواهم کرد مسئله اي را که آقاي عبدالله حيدري يا شهاب ابراهيمي  که در غدير بود از روي سايه و زاويه و مثلثي که رسم خواهم کرد اگر به من ۱۰ دقيقه وقت دهند در شبکه خود ثابت مي کنم که ايشان ساعت ۹:۳۵ دقيقه در غدير بوده است و ثابت مي کنم که در آن لحظه اي که ايشان ۳۱ درجه را نشان داد ۳۸ در جه بوده ما در آزمايشگاه يک ماده اي را داريم به نام يخ خشک .  بنده ثابت مي کنم که ايشان ۹:۳۵ اونجا بود اصلا حضرت آية الله شما و هرکسي که بخواهد مي تواند از سايه  ظهر را تشخيص داد مثل قديمي ها که اين کار را مي کردند . من از روي سايه مي توانم ثابت کنم که ايشان ۹:۳۵ دقيقه اونجا بودند تازه در آن ساعت هم ۳۲ درجه نشان داد و ما يک ماده اي داريم به نام يخ خشک که دي اکسيد کربن جامد است که در نوشابه و دوغ مي ريزند اين را اگر کنار مخزن دماسنج بگيري دماي ۵۰ درجه را در ۳ ثانيه به ۲۰ درجه مي آورد بنده به آقاي حيدري مي گويم که آقا اگر در پشت صحنه شما کسي اين کار را کند ما از کجا بفهميم اين را ؟ بعد اينکه من ثابت مي کنم که اون روز دماي اونجا ۴۲ درجه بوده است در ماکسيموم دما عرض مي کنم يعني ۱۲:۳۵ دقيقه ۴۲ درجه و ۷دهم من محاسبه کردم در همان روز . ايشان فکر مي کنند که با يک عده آدم احمق طرف است . ايشان يک حديث صحيح به ما نگفته است شما مي دانيد که بنده تخصصم اصلا مذهب نيست ولي همين بنده اي که اصلا تخصص ندارم اگر ۱۵ دقيقه به من وقت بدهند از عقل اجماع سنت و کتاب صحبت مي کنم و کل پايه اي وهابيت را مي ريزم زمين ، وهابيتي که خداش بند تمبان دارد و.... والله ما حجة الاسلام نيستيم که از طرف حضرت آية الله مکارم شيرازي آمده باشيم .

مجري:

ديگه به شما هيچ وقت اجازه نخواهند داد که روي خط شبکه آنها برويد و صحبت کنيد .

بيننده :

مطمئنم و مي دونم چون بارها تماس گرفتم و جواب ندادند .

بيننده: رحيمي از قشم (اهل سنت)

مي خواستم چند تا از فضائل أميرالمؤمنين حضرت علي را بيان کنم :

بزرگترين فضيلت حضرت علي داشتن همسري است که سرور زنان عالم بي بي فاطمه است ، رسول خدا بهترين دختر خود را که خير النسا العالمين است را به حضرت علي داد ، فاطمه هم کوچکترين دختر ايشان بود و رسول خدا هم بسيار او را دوست مي داشتند، حضرت فاطمه در سال ۲ هجري به عقد حضرت علي در آمد و پيامبر هم فرمود که فاطمه پاره تن من است کسي که او را ناراحت کند من را ناراحت کرده است و از ام المؤمنين حضرت عايشه روايت است که :

ما رأيت أحدا أشبه سمتا وهديا ودلا برسول الله صلى الله عليه وسلم بقيامها وقعودها من فاطمة وكانت إذا دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم قام إليها وقبلها وأجلسها في مجلسه

فتح الباري - ج 8  - ص 135

عايشه روايت مي کند که کسي را شبيه تر به پيامبر در سيما و گفتار و رفتار و برخاستن و نشستن از فاطمه نديدم  او هنگامي که بر پيغمبر وارد مي شد پيامبر خدا از جاي خود برمي خاست و ايشان را مي بوسيد و در جاي خود مي نشاند . واين بهترين فضيلت براي ايشان است .

دومين فضيلت ايشان هنگامي که رسول خدا روانه جنگ تبوک شد حضرت علي را در مدينه جانشين خود کرد تا به کارهاي مردم رسيدگي کند و منافقين هم که هميشه اذيت و آزار مي کردند حضرت علي را ناراحت کردند و وقتي که پيامبر از جنگ بازگشتند نزد رسول خدا آمد که چرا من را در مدينه گذاشتيد ؟ بعد رسول خدا فرمودند :

ان تکون مني بمنزلة هارون من موسي

آيا راضي نيستي باشي به من به منزله هارون از موسي

و چه فضيلتي بهتر از اين که حضرت علي را در ترازوي پيامبري قرار داد و کدام فضيلت بالاتر از اين مي تواند باشد که او را در مدينه جانشين خود کرده باشد . حضرت علي لايق اين کار بود و رسول الله کسي را بهتر از ايشان پيدا نکردند و کسي را لايق جانشيني ندانسته بود .

سوم اينکه حضرت علي را بر عده اي از سربازان أمير و فرمانده کرد که اختلاف پيدا کردند تعدادي از سربازان با ايشان مثل بريده و .... که رسول خدا در حالي که آثار خشم در چهره ايشان نمايان بود از اينها روي گردانيدند و فرمود چه مي خواهيد از علي ؟

إن عليا مني و أنا منه أولى بكل مؤمن و مؤمنة

علي از من است و من از علي و او دوست و سرپرست هر مؤمني است بعد از من

منهاج السنة النبوية - ج ۷ - ص ۳۶۸

و اين نشان مي دهد که حضرت رسول اشاره کرده که امام علي بعد از من لياقت جانشيني را دارد

مجري :

آقاي رحيمي شما از برادران اهل سنت هستيد ؟ چون اين مطالبي را که شما بيان مي کنيد را بعضي از دوستان شبهه مي کنند که ايشان اهل سنت  نبوده است . واقعا اينها را با اعتقاد مي فرماييد ؟ شما از کدام مذهب اهل سنت هستيد؟

بيننده :

ما شافعي هستيم . من ۲ تا از شجاعت هاي حضرت علي را هم بيان بکنم خيلي کوتاه و اون هم اينکه يکي از بزرگترين شجاعت هاي ايشان اين است که در ساعتي که عده اي شمشير به دست به قصد کشتن رسول خدا وارد خانه ايشان شدند أميرالمؤمنين عليه السلام در آن ساعت بر فراش پيامبر خوابيد مانند يک سپر که جلوي يک شمشير است کفار تصميم گرفتند که از هر قبيله شخصي بيايد و خانه رسول خدا را محاصره کنند و حمله کنند در همان شبي که به خانه پيامبر حمله کردند رسول الله حضرت علي را روي فراش خواباند و امام هم بدون هيچ ترسي نشان داد جان خود را فداي رسول الله مي کند .

بيننده : شريفي ازمشهد

حاج آقا اين مطالبي را که گفتيد درباره سب و لعن حضرت علي توسط معاويه ظاهرا حاج آقا  جواب اين شبکه ناصبي کلمه و جناب ظهرابي را نشنيدند چون اينها جواب خيلي محکمي داده بودند من اين مطلب را ۲ ماه قبل پرسيدم و اول عين اين مطلب را از حاکم آوردم در مستدرک که پيامبر فرمود :

من سب عليا فقد سبني

المستدرك على الصحيحين - ج ۳ - ص ۱۳۰

و چون اينها مي گويند که جناب حاکم متسالم در حديث است و حديثي را از آن قبول مي کنيم که ذهبي صحت آن را قبول کرده باشد و اعلام کردند که آقاي ذهبي هم در ادامه مي گويد که اين حديث صحيح است ولي آقاي هاشمي با اون نفاقي که دارد ايشان عين همين مطلب را آورد ولي حرف آقاي ذهبي را پوشاند بعد ادعا کردم اين حديثي که در صحيح مسلم است که معاويه دستور داده که حضرت علي را لعن کنيد چطور قائل مي شويد که او مسلمان بوده و و به او مي توان گفت رضي الله ؟ جناب ظهرابي يک جواب جالبي گفت که بنده در اين ۲ ماه ماندم که چه جوابي به ايشان بدهم . ايشان گفت: حديث اولي که حاکم آورده اين حديث صحيح نيست و حديث دوم که در مسلم است صحيح است ولي ۲ اشکال در آن است . اشکال اول اينکه اون راوي فکر مي کرده که معاويه دستور به سب داده و پاسخ دوم هم اينکه سب چيز مهمي نيست و سب يک انتقاد جزيي است معني بدي هم ندارد و اون حکومت هم حکومت دموکراسي بوده و آزادي بيان بوده است و صحابه از هم  انتقاد مي کردند . حالا من اين جواب محکم را ارجاع مي دهم به حاج آقا ، تا در اين رابطه يک مطلبي را بفرمايند و فقط بنده براي اينکه درس پس بدهم خدمت حاج آقا و فقط سؤالم از آقاي ظهرابي اين بود .، و من بعد از اون هرچه تماس گرفتم تا صحبت کنم نتوانستم . و من مي خوام از اين آقايان بپرسم که اين مساله يک بام و دو هوا را چه طور مي خواهد جواب دهد ؟ اين همه علماي اهل سنت قائل بر اين هستند که هرکس لعن و سب کند يکي از خلفاي راشدين از دايره اسلام خارج ميشود از جمله آقاي هوسترفسي در اصول خودش خودش جلد ۲ ص ۱۳۴ مي گويد هرکس در باره خلفا حرف و يا سخني بگويد که در آن اعتراض باشد ملحد و بي دين است و از مسلماني خارج شده است و دواي چنين شخصي اگر توبه نکند شمشير است . خيلي ممنون آقاي محسني از شما .

بيننده : محمود از کانادا (اهل سنت)

خدمت جناب آقاي قزويني چند سؤال دارم که مختصربيان مي کنم :

موقعي که خداوند پيامبر اسلام را فرستاد آيا پيامبر اسلام سني بود يا شيعه بود ؟ ايشان نه سني بود و نه شيعه بلکه يک رهبر بزرگوار بود که خداوند او را فرستاد براي رهبري بندگان خود تا به صراط مستقيم باز گردند ، خداوند تمام پيامبران را فرستاده تا بندگان خدا را به راه يکتا پرستي هدايت کند و در آيه هاي قرآن هم آمده که جدل و تخاصم نکنيد زيرا بوي گند شما منتشر مي شود و در جاي ديگر هم خداوند بزرگوار مي فرمايد :

صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ

سوره أنعام - ص ۱۵۳

صراط مستقيم همان راهي است که خداي متعال نازل کرده است و به دست پيغمبر داده است بعد از پيغمبر اسلام علماي اهل دين حالا چه اهل سنت باشد و چه شيعه همه دانشمندان اهل سنت و شيعه در برابر دين اسلام و در برابر دادگاه خداوند مسئول اند و بخواهند يا نخواهند مسئول هستند و به جاي اين بحث علي و عمر و معاويه و... اگر توحيد و دين اسلام را بحث کند بهتر نيست ؟ و اينکه نامگذاري سني و شيعه اصلا در اسلام وجود ندارد به غير از اينکه مذاهب چيزهايي آمده است . آيا مسلمانان اگر يک راه و يکنواخت باشند و دست بگيرند به قرآن و سنت پيامبر و آنچه که پيامبر انجام داده است  نه به آنچه که ديگران مي گويند   

   استاد قزويني:

جناب آقاي محمود اجازه مي دهيد ۲ تا سؤال از حضرت عالي بکنم ؟

بيننده :

بفرماييد :

استاد قزويني :

حضرت عالي خودتان از اهل سنت هستيد يا نه ؟

بيننده :

من مسلمانم من به آن راهي عقيده دارم که حضرت محمد انجام داده است

استاد قزويني:

پس اين آقايان اهل سنت که الان حدود يک ميليارد و خرده اي هستند و مي گويند ما سني هستيم اينها را خارج از اسلام مي دانيد  شما ؟

بيننده :

من نه سني را و نه شيعه را خارج از اسلام نمي دانم

استاد قزويني :

حالا ما با شيعه کاري نداريم . سؤال من خيلي واضح است به عبارت ديگر اگر کسي بگويد من سني هستم آيا اين را خارج از اسلام شما مي شماريد ؟

بيننده :

نه خير من خارج از اسلام نمي دانم

استاد قزويني :

خوب پيغمبر سني نبود پس چرا يک ميليارد مي گويند ما سني هستيم ؟

بيننده :

آقاي قزويني شما داريد با فلسفه به ميدان مي آييد اگر مي خواهيد با فلسفه بحث کنيد بنده هم فلسفه را بلدم عرض کردم من نه شيعه و نه سني را از اسلام خارج نمي دانم ولي مي گويم اين بحث و جدل خدمت به يهودي ها و مسيحي ها مي کند

استاد قزويني:

حالا اجازه بدهيد . ما حدود ۴۱ يا ۴۲ تا روايت داريم در منابع اهل سنت که پيامبر اکرم به علي بن ابيطالب گفت:

والذي نفسي بيده

قسم به خدايي که جان من در اختيار اوست

ان عليا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة

علي و شيعيانش جزو رستگاران روز قيامت هستند و بزرگان اهل سنت هم مثل حسکاني که ملتزم هست در شواهد التنزيلش روايات صحيح را بياورد

شواهد التنزيل حسکاني - ج ۲ - ص ۴۶۸

 سيوطي در درالمنثور - ج ۶ - ص ۳۷۹ آورده

 إبن حجر هيثمي در صواعق المحرقة - ص ۱۶۱ آورده

آقاي آلوسي همين روايت را در روح المعاني - ج ۳۰ - ص ۲۰۷ آورده

آقاي طبري که إبن تيميه مي گويد تفسيرش از تفاسير  و کتب معتبر است در ج ۳۰ - ص ۳۳۵ آورده .

حضرت عالي اين ۴۰ روايت را که ملاحظه کنيد برداشت شما از اين ۴۰ روايت چيست ؟

بيننده :

آقاي قزويني  خدمتتان عرض کنم هر روايتي که چه از سني باشد و چه از شيعه باشد بدون هيچ گونه فرقي اگر مخالف با قرآن و رفتار و گفتار پيامبر باشد من از آن برئ هستم

استاد قزويني :

آيا اين ۴۰ روايت مخالف قرآن است ؟

بيننده :

کسي که حضرت علي را قبول ندارد من او را مسلمان نمي دانم ولي بنده اين را عرض کنم که الان ديگر يهودي ها و مسيحي ها کاري به اسلام ندارند چون شيعه و سني به جان هم افتادند و آنها کنار ايستادند و گوش مي گيرند و بايد به جاي اينکه اين اختلافات را به وجود بياوريد آيا اگر دعوت به توحيد کنيد بهتر نيست ؟

استاد قزويني :

ببينيد عزيز دل من اولاً ما در شبکه خود مباحث توحيدي داريم مباحث اخلاقي و تفسيري داريم و در طول هفته هر روز ۸ ساعت برنامه که از اين هفته به ۱۰ ساعت مي رسد اين ۸ ساعت برنامه اي که ما داريم در طول هفته مي شود ۵۶ ساعت ، از اين ۵۶ ساعت ۷۵-۸۰ درصد مطالب اخلاقي ، صحيفه سجاديه و تفسير قرآن و ۲۰ -۲۵ درصد به شبهات اختصاص دايم و وقتي که مي بينيم که اينها دارند شبهه مي کنند و دارند ذهن جوانان ما را مشوش مي کنند و القاء شبهه مي کنند و مثل اين است که کسي به خانه اش هجوم آورده و دارد از مهاجمين دفاع مي کند . شما اين عبارت را بفرماييد به آن آقاياني که شبهه افکني مي کنند ما در طول تاريخ شيعه قبل از آنکه مهاجم باشد هميشه مدافع بوده مدافع مظلوم است و خود قرآن هم اين را دارد که خداي عالم راضي نيست

الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ

سوره نساء - آيه ۱۴۸

و ما فعلا مظلوم قرار گرفتيم به مقدسات و مباني فکري ما توهين مي شود اهانت مي شود ، همين برادر عزيزمان جناب آقاي باقري اتفاقا اون روز من مشغول کار بودم تلويزيون هم روشن بود داشتم گوش مي کردم که گفت آقاي عطية عوفي ثقه است من ديدم آقاي هاشمي رفت روي مانيتور و چند مورد آمد که عطية عوفي ثقة با روايت صحيح است سريع رد شد وبعد آْقاي باقري گفتند که همين موردي را که داريد رد مي کنيد گفته که عطيه عوفي روايتش صحيح است  بعد هاشمي گفت از کجا معلوم اين عطيه عوفي همين عطيه باشد ؟ بابا عطيه عوفي ۱۰ تا ۲۰تا نداريم يک عطيه عوفي بيشتر نيست ، هماني که از ابو سعيد خدري روايت نقل مي کند ، از کلبي مفسر نقل مي کند و جالب اين است که اين برنامه را اگر جناب آقاي باقري و شريفي و دوستان ديگر ديده باشند چون ما تعدادي از رواياتي داريم در فضائل أميرالمؤمنين عليه السلام در رابطه با امامت که سند به عطيه عوفي مي رسد و اين آقايان در آنجا به تصور خودشان طوفان مي کنند آقاي إبن سعد در طبقات که امروز هم ما خوانديم مي گويد براينکه  

ثقة انشاالله

همين روايت را آقاي إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب ج ۷ - ص ۲۰۱ نقل مي کند که آقاي إبن سعد گفت :

ثقة

آقاي عجلي مي گويد:

 عطيه عوفي کوفي تابعي ثقة

 به نام الثقات - ج ۲ - ص ۱۴۰

خوب از اين واضح تر ؟

در کتاب من کلام زکريا يحيي که در همين نرم افزاري که اين آقا آورده بود اين را هم آورد و هي پايين و بالا کرد  ملا علي قاري مي گويد عطيه عوفي ثقه است ، خود آقاي الباني مراجعه کنيد سنن إبن ماجة ج ۲ -  ص ۱۳۲۹ حديث ۴۰۱۱ عطيه عوفي در سندش قرار گرفته مي گويد :

قال الشيخ الالباني صحيح

من حدود همان شب داشتم سرچ مي کردم نزديک به ۱۰-۱۲ مورد که الباني آمده و عطية عوفي در سندش قرار گرفته و مي گويد :

صحيح

صحيح است اين روايت . مگر هرکسي را گفتند منکر الحديث است روايتش را مي گذارند کنار؟ حداقل برو

ميزان الاعتدال ذهبي - ج ۱ - ص ۱۱۸

را نگاه کن که مي گويد :

ليس ما کل من روي المناکير يضعف

اين طور نيست که هرکس حديث منکر نقل کند اين آقا ضعيف باشد . بعد جالب اين است که إبن حجر در لسان الميزان در ترجمه حسن بن فضل بجلي مي گويد :

فلو كان كل من روى شيئا منكرا استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدّثين أحد

لسان الميزان - ج۲ - ص ۳۰۸

اگر بنا باشد هرکس حديث منکر نقل کرد بگوييم ضعيف است هيچ کدام از محدّثين سالم نمي مانند و همه مي شوند ضعيف . ببينيد اين آقايان

حفظت شيئا و نسيت اشيائا

مجري:

حاج آقا وقت تمام شده است اگر صحبت مهمي داريد بفرماييد

استاد قزويني :

جواب اون برادر که گفت در زيارت عاشورا لعن به اولي دومي و سومي و... شده است اولاً عزيزم اگر بنا بود که معلوم شود که اين ها که هستند خود حضرت بيان مي نمودند و اضافه خود شيخ طوسي را احضار کردند علماي اهل سنت و سعايت کرده بودند و به ايشان  مي گويند :

اولي ابوبکر و دومي عمر و سومي عثمان است

آقاي شيخ طوسي مي گويد مراد از اولي قاتل حضرت هابيل قابيل بوده است و مراد از دومي اون کسي است که ذکريا را بين درخت قرار داد و با ارّه تکه تکه کرد و مراد از سومي آن کسي است که شتر صالح را پي کرد و مراد از چهارم هم قاتل حضرت علي عليه السلام است و مجلس به خوبي پايان پذيرفت و اينکه بنا نيست که هرچه که خداي عالم بخواهد به صورت تشريعي عملي شود خود قرآن جواب شما را داده :

لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا

سوره يونس - آيه ۹۹

اگر خدا بخواهد تمام مردم روي زمين مؤمن مي شوند بنا نيست که همه چيز را ما به گردن خدا بياندازيم ، اگر خدا مي خواست علي امام مي شد و اگر بنا باشد همه چيز بدين گونه باشد اصلا نيازي به پيغمبر فرستادن نيست خداي عالم

انما امْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

سوره يس - آيه ۸۲

خداي عالم بايک اشاره مي تواند تمام مردم را عابد و زاهد و متدين بدهد.

مجري :

مضاف براينکه حضرت نوح ۱۰۰۰سال عمر کرد و بعدش هم هر ۱۰۰سال يک نفر و آخرش هم عذاب نازل شد و اگر بخواهيم اين گونه حساب کنيم که اصلا درست نيست.

اللهم عجل لوليک الفرج

 

  



حضرت آيت الله دكتر حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  farooq     -   تاريخ:  01 تير 92 - 09:24:43
السلام عليکم شکرا لکم للحوارات و مناقشات في علم الرجال و الدرايه. طيب الله انفسکم و بارک الله و الجنة فيکم اللهم احشرنا مع مولانا و سيدنا اميرالمومين علي بن ابطالب(ع)




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما