* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 26 فروردين 1390 | تعداد بازديد: 1999 | |
پاسخ به شبهه ازدواج حضرت علي (عليه السلام) با دختر أبو جهل | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهه ازدواج حضرت علي (عليه السلام) با دختر أبو جهل شبكه جهاني ولايت : 26 / 01 / 1390 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * توجه: غالب منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام) ميباشد. آقاي محسني امشب هم قصد داريم مانند جلسات گذشته، كليپي را از شبكههاي وهابيت كه شبههافكني ميكنند پخش كنيم: پخش كليپ وقتي ميخواهيد حضرت أبو بكر (رضي الله عنه) را بكوبيد، به همين حديث استناد ميكنيد. در اين حديث، جملهاي رسول الله فرمودند در مسجد كه: هر كس فاطمه را آزار داد، مرا آزار داد. شما همين جمله را ميگيريد و ميچسبانيد به مسئله فدك تا حضرت أبو بكر را متهم كنيد. اگر اين حديث دروغ است، پس اين را هم قبول نكنيد. برخورد با حديث بايد علمي باشد و بگويد ما اصلاً اين حديث را قبول نداريم. اگر راست است، پس قسمت دومش را هم قبول كنيد. علي پول نداشت. شما واقعيت را بخوانيد. من نميگويم پول نداري، گناه بوده. در جنگها بوده، در خدمت رسول الله بوده، دنبال تجارت نرفته. گناه نبوده، اما به هر حال نداشته. گفت كه: هر كس فاطمه را آزار بدهد، مرا آزار داده. و فرمود كه: من حلال خدا را حرام نميكنم، اما نميگذارم كه دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا در يك خانه باشند، نميگذارم، دلم نميخواهد. [اگر] علي ميخواهد [آن] دختر را بگيرد، هيچ عيبي ندارد، دختر مرا طلاق بدهد. علي كِي حاضر بود اين معامله را بكند؟ اين معامله كه سراسر ضرر بود برايش. علي نه فقط از ازدواج با دختر أبو جهل منصرف شد، كه از ازدواج تا زنده بودن فاطمه منصرف شد. ولي اين نه اين بود كه رسول الله حلال را حرام كند و فاطمه هم اگر طلاقش ميداد، حضرت علي، صف طويلي از خواستگاران داشت. پس مسئله اين نيست كه رسول الله حلال را حرام كرده باشد. قصه به همين صورت است كه گفتم. حالا اگر قبول نميكنيد، نكنيد، اما قسمت دوم را هم قبول نكنيد، با بخش دوم حديث، حضرت أبو بكر را نكوبيد. [پايان كليپ] آقاي محسني يكي از شبهاتي كه اينها مطرح ميكنند، قضيه خواستگاري أمير المؤمنين (عليه السلام) از دختر أبو جهل است و ميگويند اين حديثي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمودند، به خاطر آن قضيه خواستگاري بود و باعث كدورت شده و أمير المؤمنين (عليه السلام) باعث ناراحتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم آن حديث را فرمود. لطف بفرماييد اصل جريان خواستگاري را بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني همانطور كه بينندگان عزيز مشاهده كردند، روايات زيادي از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در فضائل أهل بيت (عليهم السلام) آمده و دودمان نحس بني أميه و شجره ملعونه در قرآن، نهايت تلاش خود را به كار گرفتند تا اين رواياتي كه در فضائل أهل بيت (عليهم السلام) را زير سؤال ببرند يا شبيهسازي كنند و مشابه اين روايات را در حق خلفاء جعل كنند يا به نوعي اين أحاديث در فضائل أهل بيت (عليهم السلام)، به ويژه در فضائل حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) كه سند حقانيت شيعه و سند مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام) است را زير سؤال ببرند. مشخص و واضح و روشن است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فاطمة بضعة مني، فمن آغضبها أغضبني. فاطمه پاره تن من است، هر كس او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، جلد 4، صفحه 210 و 219 قرآن هم ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا آنهايي كه خدا و پيامبرش را اذيت ميكنند، خداوند آنها را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ميسازد و براي آنان عذاب خوار كنندهاي آماده كرده است. سوره أحزاب / آيه 57 از آن طرف هم ميبينند كه خود أبو بكر، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را رنجاند و مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در قيد حيات بود، با أبو بكر سخن نگفت: فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم، فهجرت أبا بكر، فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، جلد 4، صفحه 42 إبن تيميه به عنوان بزرگ نظريهپرداز وهابيت، بعد از اينكه اين حديث: فاطمة بضعة مني. را نقل ميكند، ميگويد: فسبب الحديث خطبة علي (رضي الله عنه) لإبنة أبي جهل. علت اين حديث، خواستگاري علي از دختر أبو جهل است. يعني شيعه در مورد اين حديث اشتباه كرده است و به ضرر شيعه است؛ چون در مذمت حضرت علي (عليه السلام) است و حضرت علي (عليه السلام) تصميم داشت برود از دختر أبو جهل خواستگاري كند و براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هَوو بياورد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم غضبناك شد و بالاي منبر رفت و همانطور كه اين آقا هم گفت، فرمود: اگر علي ميخواهد دختر أبو جهل را بگيرد، دختر مرا طلاق بدهد. دختر پيامبر با دختر دشمن پيامبر در زير يك سقف جمع نميشود. بعد إبن تيميه ميگويد: و معلوم قطعا أن خطبة إبنة أبي جهل عليها رابها و آذاها و النبي (صلي الله عليه و سلم) رابه ذلك ... . قضيه خواستگاري باعث شد كه قلب پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به رنج آمد و باعث شد كه بالاي منبر برود و چون علي قلب پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را رنجانده بود، فرمود: من آذاها فقد آذاني. منهاج السنة لإبن تيمية، ج 4، ص 251 در جاي ديگر مقايسه ميكند و ميگويد: أبو بكر، فاطمه را اذيت كرد و فاطمه هم غضبناك شد و تا آخر عمر هم با او سخن نگفت و قهر بود. درست است كه أبو بكر هم موجب رنجش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شد، يعني إبن تيميه اين قضيه را قبول دارد: أن أبا بكر آذاها فلم يؤذها لغرض نفسه، بل ليطيع الله و رسوله و يوصل الحق إلي مستحقه و علي رضي الله عنه كان قصده أن يتزوج عليها، فله في أذاها غرض، بخلاف أبي بكر. أبو بكر موجب اذيت فاطمه شد و او را به خاطر خودش ناراحت نكرد، بلكه قربة إلي الله بوده و به خاطر اطاعت از خداوند و رسولش و رساندن حق به حقدار، فاطمه را اذيت كرد. ولي علي (رضي الله عنه) به خاطر خودش فاطمه را آزار داد، چون ميخواست براي فاطمه هوو بياورد. عجيب است كه ميگويد: أبو بكر من جنس من هاجر إلي الله و رسوله و هذا لا يشبه من كان مقصوده أمرأة يتزوجها أبو بكر جزء مهاجرين به سوي خدا و رسولش بوده و قابل مقايسه با علي كه ميخواست براي فاطمه هوو بياورد، نيست. و النبي يؤذيهما يؤذي فاطمة إذا لم يعارض ذلك أمر الله. در جايي كه أمر خدا با اين منافات نداشته باشد. يعني اگر أبو بكر، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را آزرد و اذيت كرد، قربة إلي الله بوده، چون ميخواست فدك را از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بگيرد و به مردم برساند. يك حديث جعلي و دروغين درست كرد و گفت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: نحن معاشر الأنبياء لا نورث. عجيب است كه وقتي أبو بكر از دنيا رفت، عمر اين فدك را برگرداند به حضرت علي (عليه السلام) و عباس. همانطور كه يكي از كارشناسان شبكه وهابي نور هم در يكي از بحثهايش ميگويد: «بله، اين فدك را عمر برگرداند». اگر واقعاً اطاعت أمر الله و رسولش بود، پس چرا عمر خلاف اطاعت أمر الله و رسولش عمل كرد. إبن تيميه تمام تلاشش بر اين است كه موقعيت أمير المؤمنين (عليه السلام) را زير سؤال ببرد و أبو بكر را در اينجا تنزيه كند. اگر كسي از اين كارشناسان سؤال بكند: به قول شما، حضرت علي (عليه السلام) ميخواست برود به خواستگاري دختر أبو جهل و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم نهي كرد و اذيت كردن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم اذيت كردن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميباشد و حضرت علي (عليه السلام) هم دست كشيد. پس چرا أبو بكر از اين كار دست نكشيد؟ آيا اذيت كردن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي أبو بكر اين قدر ارزش نداشت؟ خود أهل سنت هم نقل كردهاند كه فدك جزء هبههاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود. إن شاء الله در فرصت مناسب در رابطه با فدك از منابع أهل سنت مفصل بحث خواهيم كرد كه بعد از نزول آيه شريفه: وَ آَتِ ذَا الْقُرْبَي حَقَّهُ سوره إسراء / آيه 26 نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين فدك را كه ملك شخصي خود بود و ارتباطي به بيت المال مسلمين نداشت، به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بخشيد. بر فرض هم اين فدك را نبخشيد، پس ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و اگر ملك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بايد وارث فدك باشد و آن را تصرف كند. بر فرض هم براي بيت المال مسلمين است، بايد بيت المال مسلمين در اختيار عموم مسلمانان باشد و از جمله مسلمانان، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. اين آقايان به ما بگويند كه آقاي أبو بكر از اين درآمد فدك، چقدر به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و أمير المؤمنين (عليه السلام) داد؟ اگر واقعاً براي مسلمين است، بايد ميان مسلمانان تقسيم شود. اگر براي بيت المال مسلمين است، عمر به چه مجوزي اين فدك را برگرداند؟ عثمان به چه مجوزي اين فدك را به دامادش مروان بخشيد؟ شما ميگوييد ولي أمر مسلمين اختيار دارد، پس چرا أبو بكر از اين اختيارش استفاده نكرد و تنها يادگار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را رنجاند و با حالت غضب و خشم از او از دنيا رفت: فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. اين أحاديث جعلي كه درست كردهاند كه أبو بكر و عمر رفتند از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) رضايت گرفتند، بر خلاف نص صحيح بخاري است: فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. فاطمه تا آخرين لحظات عمرش، از أبو بكر و عمر ناراضي بود. اين قتيبه دينوري در الإمامة و السياسة صراحتاً نقل ميكند و ميگويد: أبو بكر و عمر رفتند از فاطمه رضايت بگيرند، ولي فاطمه از أبو بكر و عمر سؤال كرد: نشدتكما الله! ألم تسمعا رسول الله يقول: «رضا فاطمة من رضاي و سخط فاطمة من سخطي، فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني و من أرضي فاطمة فقد أرضاني و من أسخط فاطمة فقد أسخطني؟» قالا: نعم، سمعناه من رسول الله صلي الله عليه و سلم، قالت: «فإني أشهد الله و ملائكته أنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني و لئن لقيت النبي لأشكونكما إليه». شما را به خدا قسم ميدهم! آيا شنيديد كه رسول الله فرمود: «رضايت فاطمه، رضايت من است و غضب فاطمه، غضب من است و هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر كس رضايت او را به دست آورد، رضايت مرا به دست آورده است و هر كس فاطمه را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است؟» أبو بكر و عمر گفتند: بله، اين را از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيديم. فاطمه گفت: «خدا و ملائكه را شاهد ميگيرم كه شما دو نفر مرا غضبناك كرديد و من هم از شما دو نفر راضي نيستم و اگر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را ملاقات كنم، از شما دو نفر به او شكايت ميكنم». فقال أبو بكر: أنا عائذ بالله تعالي من سخطه و سخطك يا فاطمة! ثم انتحب أبو بكر يبكي، حتي كادت نفسه أن تزهق و هي تقول: «والله! لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها»، ثم خرج باكيا. سپس أبو بكر گفت: من پناه ميبرم به خدا از غضب خدا و غضب تو اي فاطمه. سپس أبو بكر شروع كرد به گريه كردن، تا اينكه نزديك بود نفسش بند آيد. فاطمه هم فرمود: «به خدا قسم! بعد از هر نمازي كه ميخوانم، تو را نفرين خواهم كرد». سپس أبو بكر گريهكنان خارج شد. الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، ج 1، ص 31 حتي در آن جلسه، طبق عبارتي كه إبن قتيبه دارد، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جواب سلام اينها را هم نداد: فسلما عليها، فلم ترد عليهما السلام. الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، ج 1، ص 31 اين روايت در كتاب كافي و تهذيب الأحكام و من لا يحضره الفقيه نيست كه اين آقايان بيايند ايراد بگيرند، در كتاب معتبر الامامة و السياسة إبن قتيبة دينوري است. اين قضايا شوخيبردار نيست! پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين همه دختر و پسر داشت، ولي در حق هيچكدام از آنها همچنين تعابيري ندارد كه بفرمايد مثلاً زينب، رقيه، أم كلثوم يا قاسم و طاهر، پاره تن من هستند. تنها اين تعابير در شأن حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است. إن شاء الله اگر خداوند توفيق بدهد، در ايام فاطميه دوم، مقداري درباره خطبه فدكيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بحث خواهيم كرد. اين خطبه در سال گذشته به عنوان سند رسمي در حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) ثبت شد و به عنوان يك نماد تاريخي براي آيندگان به يادگار گذاشته شد. إن شاء الله خطبه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از منابع أهل سنت خوانده ميشود تا مردم روشن بشوند كه قضيه چيست. ما بنا نداريم كه فحش بدهيم و اهانت و جسارت كنيم؛ ولي در بازگو كردن حقايق به هيچوجه كوتاه نميآيم و بارها گفتهايم و كوچكترين كوتاهي در اظهار مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام) و در دفاع از مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام)، گناهي نابخشودني است و سيلي از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به دنبال دارد. حتي تاريخ هم نشان داده است كه بعضي از بزرگاني كه خواستند كوتاه بيايند و به نوعي توجيه كنند، جواب اين كوتاهي را گرفتهاند. بعضيها كه خواستند نسبت به فدك كوتاهي كنند و نوعي توجيه كنند، ولي آنچنان از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سيلي خوردند كه آبرو و حيثيت خود را بردند. اين نتيجه سيلي دنيايي است و در آخرت هم كساني كه نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كوتاه ميآيند، حساب ديگري دارند. بنده بارها گفتهام، بعضي از دوستان ما ميگويند ما چه كنيم تا در رابطه با دفاع از أهل بيت (عليهم السلام) موفق باشيم؟ حتي از بنده هم سؤال ميكردند كه شما چه كرديد كه اين همه توفيق داشتهايد؟ گرچه بنده خودم اين كارها را ناچيز ميدانم و والله! خودم را شرمنده أهل بيت (عليهم السلام) ميدانم كه نه به عنوان يك شيعه، بلكه به عنوان فرزند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اگر بخواهم حق فرزندي را أداء كنم، وطيفهام بالاتر از اينهاست و اميدوارم خود حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به بزرگواري خودشان ببخشند. من بارها به دوستان گفتهام: «عزيزان! اگر 24 ساعت از عمرتان بگذرد و قطره اشكي در مصيبت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نريزيد، اين عمرتان مبارك نخواهد بود». هست و نيست و دار و ندارمان مربوط به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و بزرگترين سند حقانيت ما، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و تنها اميدمان در آن لحظهاي كه ملك الموت به سراغ ما ميآيد، در آن لحظات سخت و غير قابل تصور جانكندن، اميدمان به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و آن زماني كه ما را در قبر ميگذارند و در آن جاي تاريك و تنگ كه دنيا در نظر انسان تاريك ميشود و نكير و منكر به سراغ ما ميآيند، اميدمان به كرم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. فرداي قيامت، «يوم تبلي السرائر» است و اميدماان به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. اگر از روي كرمش، ما را به بهشت ببرد، در بهشت، بالاترين آرزويي كه ما داريم، ديدار با حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. والله! اگر تمام نعمتهاي بهشتي را با آن توصيفي كه قرآن كرده، در يك كفه بگذارند به همراه يك ميليارد ميليارد سال زندگي در بهشت و در كفه ديگر ديدار يك لحظهاي با حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را، اين ديدار را با تمام نعمتهاي بهشتي عوض نميكنيم. * * * * * * * آقاي محسني در خصوص همين حديث كه حضرت فرمود: فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني. فاطمه پاره تن من است، هر كس او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، جلد 4، صفحه 210 و 219 آيا فقط در ذيل قضيه خواستگاري مطرح شده است؟ يا در جاهاي ديگري هم مطرح شده است و اينها در قضيه خواستگاري هم جعل كردهاند؟ استاد حسيني قزويني اين آقايي كه ميگويد: «اگر شما صدر روايت را قبول ميكنيد، ذيل روايت را هم قبول كنيد»، اگر واقعاً پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: فاطمة بضعة مني. آيا فقط در جايي است كه قضيه خواستگاري بوده است؟ من نميدانم چه بگويم؟! اين شبكه واقعاً بيچاره شده است و شخصيتهاي علمي كه سواد دارند هم با اينها همكاري نميكنند و اينها هم ميروند سراغ افراد گمنام و نكره؛ افرادي كه مثلاً زير نويس ميكنند مدير سابق مدارس بودهاند. مگر هر مدرسهاي چند مدير دارد يا هر نفر ميتواند مدير چند مدرسه باشد؟ ميگويند آدم دروغگو، كمحافظه است. يك نفر را ميآورند و ميگويند استاد دانشگاه آمريكا است و وقتي از آنها سؤال ميشود كه مگر دانشگاهي به نام آمريكا وجود دارد؟ ميگويند استاد يكي از دانشگاههاي آمريكا است و نام آن دانشگاه را نميآورند. يك آقاي وقيح و بيحيايي را از انگليس ميآورند و شروع ميكند درباره حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) صحبت ميكند و وقيحانه و بيشرمانه و جسورانه صحبت ميكند و اين نهايت إستيصال وهابيت را ميرساند. چون افرادي كه فضل و سوادي دارند و ميتوانند چند كلمه علمي صحبت بكنند، با اينها همكاري نميكنند. ما هم إن شاء الله و به حول و قوه إلهي بحث اين آقايي كه چند شب قبل در رابطه با حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) صحبت كرد و مقداري چرنديات و لاطائلات ميبافت را به عنوان يك تكليف جواب خواهيم داد و او را مفتضح خواهيم كرد. من فقط نكتهاي را بگويم كه ما با آقايان أهل سنت مشكلي نداريم؛ نه در داخل كشور ايران و نه در خارج كشور ايران. ما أهل سنت را عزيزان خودمان و برادران خودمان ميدانيم و حساب وهابيت را از آنها جدا ميدانيم. بعضي از آقايان در شرق كشور در زاهدان، مانند امام جمعه مسجد مكي زاهدان و يكي از بستگان آنها، چند شب پيش با اين شبكه بحث زنده داشتند. ما رسماً اعلام ميكنيم: صبر و حوصله ما هم حدّ و حدودي دارد. اگر اينها اين وقاحتها را از حدّ بگذرانند و بخواهند با اين تماسهاي زندهاي كه با اين شبكه وهابي وقيح دارند، اينگونه صحبت كنند، اگر ما هم روي خط قرمزها رفتيم و آنچه را كه از اينها ميدانيم را برملا كرديم، از ما گلايه نكنند. ما خبر داريم كه لوله نفت عربستان سعودي در جيبهاي شما ريخته ميشود و شما هم موظف هستيد؛ چون أجير شده آنها هستيد. ولي براي ما قابل تحمل نيست كه با يك شبكه وهابي كه مقدسات شيعه را اينچنين وقيحانه مورد تاخت و تاز قرار ميدهد و نسبت به حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) كه مورد قداست 400 ميليون شيعه است، اينگونه وقيحانه اهانت ميكند، تماس زنده تلفني برقرار كنند و اينچنين صحبت كنند. از بعضي از آقايان شرق كشور حياء و شرم كنند و خجالت بكشند و با ارتباط با اين شبكه و دستمريزاد گفتن به آنها، قلب شيعه و عواطف و احساسات شيعه را جريحهدار نكنند و فردا اگر عكس العملهاي تندي در اين زمينه ديدند، گلايه از خودشان داشته باشند. ما نسبت به افرادي كه به آنجا ميآيند، هر هفته كليپهايي را پخش ميكنيم و نسبت به شبهات آنها پاسخ ميدهيم. چون آنها مردانگي ندارند براي مناظره بيايند. با اينكه ما بارها گفتهايم، ولي آنها عرضه ندارند به شبكه جهاني ولايت يا شبكه ثامن بيايند، چون سوادش را ندارند و اجازه هم نميدهند ما برويم در شبكه آنها بحث كنيم. ما هم حدأقل كليپهاي اين آقايان را كه وقيحانه عقايد شيعه را مورد تاخت و تاز قرار ميدهند، پخش ميكنيم و بينندگان عزيز هم حرفهاي اينها را بشنوند و حرفهاي ما را هم بشوند و بعد هم خودشان قضاوت كنند. اين آقايي كه ميگويد: «اگر شما صدر روايت را قبول ميكنيد، ذيل روايت را هم قبول كنيد» كه در همين روايت آمده است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به خواستگاري دختر أبو جهل رفته است، حدأقل اين آقا صحيح بخاري را باز كند و بخواند. در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 210، حديث 3714 حديثي را آورده كه قضيه خواستگاري را هم نياورده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني. فاطمه پاره تن من است، هر كس او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است. در صدر و ذيل اين روايت، سخني از مراسم خواستگاري نيامده است. اين روايت را بخوانيد. اگر سواد نداريد و جاهل هستيد و مراجعه نميكنيد، گناه ما چيست؟ در اين روايت، حديث شماره 3714 و حديث شماره 3767 ميفرمايد: فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني. و هيچ ارتباطي به قضيه خواستگاري از دختر أبو جهل ندارد. همچنين در صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 141، حديث 6202، كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل فاطمه بنت النبي نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إنما فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها. فاطمه پاره تن من است، هر كس او را اذيت كند، مرا اذيت كرده است. در اين روايت هم قضيه خواستگاري نيامده است. شما كه ميگوييد: «اگر شما صدر روايت را قبول ميكنيد، ذيل روايت را هم قبول كنيد»، در كدام يك از اين روايات قضيه خواستگاري آمده است كه شما ميگوييد در ذيل حديث، قضيه خواستگاري آمده است و چون اين به ضرر أبو بكر است، ردّ ميكنيد و آن را كه به نفع شما است، قبول ميكنيد؟ ما به اين روايات استناد ميكنيم، شما چه جوابي داريد؟ * * * * * * * آقاي محسني آقاي إبن تيميه در ذيل اين حديث: إن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك. ميگويد كه اين حديث دروغ و جعلي است. آيا نظر أهل سنت هم نسبت به اين حديث اينگونه است؟ استاد حسيني قزويني بينندگان عزيز خوب دقت كنند و موضعگيري وقيحانه إبن تيميه و وهابيون معاصر را بدانند. آقاي إبن تيميه در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 248، با تحقيق محمد رشاد سالم ميگويد: حديث إن النبي صلي الله عليه و سلم قال: «يا فاطمة! إن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك»، فهذا كذب منه، ما رووا هذا عن النبي صلي الله عليه و سلم و لا يعرف هذا في شئ من كتب الحديث المعروفة و لا الإسناد معروف عن النبي صلي الله عليه و سلم، لا صحيح و لا حسن. اين حديثي كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «اي فاطمه! خداوند با غضب تو غضبناك ميشود و با رضايت تو راضي ميشود»، اين دروغي است از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و در هيچيك از كتابهاي معروف أهل سنت نيست و از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم نقل نشده است و نه سند صحيحي از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دارد و نه سند حسن. جالب است كه عزيزان كتاب المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري كه از استوانههاي علمي أهل سنت است را ببينند. ايشان در جلد 3، صفحه 153 ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خطاب به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود: إن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك. خداوند با غضب تو غضبناك ميشود و با رضايت تو راضي ميشود. حاكم نيشابوري هم ميگويد: هذا حديث صحيح الاسناد. اين روايت صحيح است. إبن تيميه ميگويد در هيچ كتاب معروفي از أهل سنت نيست، پس آقاي حاكم نيشابوري از كجا آورده است؟ اين روايت در دهها كتب ديگر آمده است: مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 203 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 1، ص 108 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 674 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج 2، ص 351 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 3، ص 156 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 5، ص 522 ـ ذيل تاريخ بغداد لإبن النجار البغدادي، ج 2، ص 140 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 1، ص 535 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 8، ص 266 آقاي إبن حجر عسقلاني بعد از اين حديث: فاطمة بضعة مني. با صراحت ميگويد: أذي النبي صلي الله عليه و سلم حرام اتفاقا، قليله و كثيره و قد جزم بأنه يؤذيه ما يؤذي فاطمة، فكل من وقع منه في حق فاطمة شئ فتأذت به فهو يؤذي النبي صلي الله عليه و سلم بشهادة هذا الخبر الصحيح و لا شئ أعظم في إدخال الأذي عليها من قتل ولدها و لهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطي ذلك بالعقوبة في الدنيا و لعذاب الآخرة أشد. هر آنچه كه موجب إيذاء پيامبر (صلي الله عليه و سلم) باشد، چه كوچك باشد و چه بزرگ، حرام است و هر كس فاطمه را اذيت كند، قطعاً رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را اذيت كرده است و به شهادت اين خبر صحيح، هر كس كوچكترين كاري كند كه فاطمه اذيت شود، رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را اذيت كرده است و هيچ كاري در اذيت كردن فاطمه، بدتر از كشتن فرزندانش نيست و آنها در دنيا عقوبت دارند و فرداي قيامت هم عذاب شديدتري دارند. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 9، ص 288، باب ذب الرجل عن إبنته جناب علامه مناوي بعد از اين حديث: فاطمة بضعة مني، من آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله. ميگويد: زاد أبو نعيم و الديلمي: فعليه لعنة الله ملء السماء و ملء الأرض و قد أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم. أبو نعيم و ديلمي گفتهاند: هر كس فاطمه را اذيت كند، لعنت خدا بر او باد به اندازه تمام آسمانها و زمينها. خداوند از فاطمه و خاندانش هرگونه رجس و پليدي را از بين برده و تطهير كرده است. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 6، ص 24، ح 8267 اين همان آيه شريفه 57 سوره احزاب است كه ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا آنهايي كه خدا و پيامبرش را اذيت ميكنند، خداوند آنها را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ميسازد و براي آنان عذاب خوار كنندهاي آماده كرده است. * * * * * * * آقاي محسني مبناي إبن تيميه اين است كه هر كجا نام أمير المؤمنين (عليه السلام) يا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) باشد، به نوعي آن را ردّ ميكند و كذب ميداند. من فكر ميكنم ايشان پا را فراتر از اينها گذاشته و جسارتها و بيادبيهاي ديگري هم كرده است. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني ما در جلسات گذشته هم به اين موارد اشاره كردهايم. إبن تيميه در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 245 قضيه فدك را مطرح ميكند و ميگويد: فاطمه از أبو بكر فدك را خواست و وقتي أبو بكر فدك را نداد، فاطمه هم غضبناك شد. به جاي اينكه بگويد غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضب خداست، ميگويد: بنابر آيه شريفه: مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ سوره توبه / آيه 58 اينكه فاطمه غضبناك شد، ـ نستجير بالله ـ شعبهاي از نفاق در او هست! يعني بر عكس برداشت كرده است و ميگويد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) همچنين حقي را نداشت كه از أبو بكر ناراحت شود و اين غضب او، ـ نستجير بالله ـ نوعي نفاق است! اين آقايان وهابيها كه به إبن تيميه ميگويند شيخ الإسلام، حدأقل اين را بخوانند. وقتي آقاي زكي الدين ابراهيم از علماء دانشگاه الأزهر به اينجا ميرسد، ميگويد: و في الأوائل الجزء الثالث من كتاب منهاج السنة لإبن تيمية بصفة خاصة حاملة بغيض كريه علي الإمام (رضي الله عنه) و علي السيدة فاطمة بنت رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، حتي إنه وسمها بالنفاق. يك بغض و عداوت شديدي نسبت به علي (رضي الله عنه) و فاطمه دارد و حتي نسبت به فاطمه نسبت نفاق ميدهد. كلمة الرائد لمحمد زكي الدين ابراهيم، ج 2، ص 546 جناب حسن سقاف، از علماء بزرگ أهل سنت اردن ميگويد: و إبن تيمية يحتج كثير من الناس بكلامه و يسميه بعضهم شيخ الإسلام و هو ناصبي عدو لعلي كرم الله وجهه و اتهم فاطمة عليها السلام بأن فيها شعبة من النفاق. بعضيها به سخن إبن تيميه احتجاج ميكنند و مطالبي از او نقل ميكنند و او را شيخ الإسلام مينامند، در حاليكه او ناصبي است و دشمن علي (كرم الله وجهه) است و فاطمه (عليها السلام) را متهم كرده است كه در او ـ نستجير بالله ـ شعبهاي از نفاق هست. التنبيه و الرد حسن سقاف، ص 7 * * * * * * * آقاي محسني لطفا اصل قضيه خواستگاري را و همچنين راست يا دروغ بودن آن را به همراه نظر إبن تيميه بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني در رابطه با قضيهاي كه اشاره شد كه إبن تيميه صراحتاً ميگويد علت اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «فاطمه پاره تن من است و هر كس او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است»، همين قضيه خواستگاري بوده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بالاي منبر رفت و فرمود: قبيله هشام بن مغيره از من اجازه گرفتند تا دخترشان را به علي بدهند. إني لا آذن ثم لا آذن، إنما فاطمه بضعة مني، يريبني ما رابها و يؤذيني ما آذاها إلا أن يريد إبن أبي طالب أن يطلق إبنتي و ينكح إبنتهم من به هيچوجه اجازه نميدهم و اگر علي بخواهد زن ديگري بگيرد، بايد دختر مرا طلاق بدهد. إبن تيميه ميگويد در روايات ديگري هم آمده است: إني اتخوف أن تفتن في دينها. من ميترسم اگر براي فاطمه هوو بيايد، او دينش را از دست بدهد. ببينيد چقدر وقيح است! بعد هم آمد دامادي از عبد شمس را ذكر كرد و از او حمد و ثناء گفت و فرمود: والله! لا تجتمع بنت رسول الله و بنت عدو الله مكانا واحدا، رواه بخاري و مسلم في الصحيحين. بعد هم ميگويد: فسبب الحديث خطبة علي (رضي الله عنه) لإبنة أبي جهل. علت اين حديث، خواستگاري علي (رضي الله عنه) از دختر أبو جهل است. منهاج السنة لإبن تيمية، ج 4، ص 251 من چند نكته را در اينجا عرض ميكنم و عزيزان هم دقت كنند. گرچه شايد نكات علمي را كه ما ميگوييم، اين كارشناسان سواد علمي نداشته باشند تا بفهمند ما چه ميگوييم و من بعيد ميدانم بفهمند. همانطور كه علامه حلي (ره) فرمود: «اگر من ميدانستم إبن تيميه حرف مرا ميفهمد، جواب ميدادم». واقعاً هم من شبهه دارم كه اين كارشناس به قدري بيسواد و جاهل است كه شايد حرفهاي مرا نفهمد و من اين را براي عزيزان أهل سنت عرض ميكنم؛ چون در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است. نكته اول: راوي اين حديث: مِسْوَر بن مَخْرَمِة تمام اين روايات خواستگاري از طريق يك راوي است به نام مِسْوَر بن مَخْرَمِة. شما مراجعه كنيد و شرح حال ايشان را در كتابهاي رجالي خود ببينيد؛ مانند الإصابة في تمييز الصحابة إبن حجر عسقلاني و أسد الغابة في معرفة الصحابة إبن أثير جزري و الإستيعاب في معرفة الأصحاب إبن عبد البر. أولاً: همه اتفاق نظر دارند كه مسور بن مخرمه در سال دوم هجرت به دنيا آمده است. آقايان أهل سنت! جوانان شيعه! اين قضيه خواستگاري دختر أبو جهل را كسي نقل ميكند و اين اتهام را كسي به حضرت علي (عليه السلام) ميزند كه در سال دوم هجرت به دنيا آمده است. الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 6، ص 194 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج 10، ص 137 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج 27، ص 581 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 3، ص 394 از آن طرف هم يكي از علماء بزرگ دانشگاه الأزهر به نام توفيق أبو عِلْم ميگويد: كان سنة الثانية من الهجرة قبل ولادة الحسن في السنة الثالثة. اين خواستگاري در سال دوم هجرت صورت گرفته است، قبل از اينكه حسن بن علي در سال سوم هجرت به دنيا بيايد. فاطمة الزهراء، ص 170 يعني اين آقاي مسور بن مخرمة كه هنوز به دنيا نيامده بود ـ يا در رحم مادرش بود و يا در صلب پدرش بود ـ ، آمده اين قضيه را نقل ميكند!!! اين كارشناس هم كارشناسي ميكند و ميگويد: «اگر شما صدر روايت را قبول ميكنيد كه به ضرر أبو بكر است، ذيل روايت را هم قبول كنيد كه به ضرر علي است و علي رفته از دختر أبو جهل خواستگاري كند». آقاي بيسواد! آقاي احمق! راوي اين قضيه شما و قهرمان اين حديث شما كسي است كه در سال دوم هجرت به دنيا آمده و در سالي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت، 8 ساله بوده است. طبق عبارتي كه آقاي توفيق أبو علم دارد، اين خواستگاري در سال دوم هجرت صورت گرفته است قبل از اينكه امام حسن (عليه السلام) به دنيا بيايد و آقاي مسور يا هنوز به دنيا نيامده بود و يا در آغوش مادر شير ميخورد. پس قهرمان اين حديث، مسور است و او هم يكي از برگهاي پروندهاش اين است كه در سال دوم هجرت به دنيا آمده و اين خواستگاري هم در سال دوم هجرت صورت گرفته است. ثانياً: برگ دوم پرونده آقاي مسور اين است كه ايشان به قدري احمق بوده كه جلوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك لُنگ به خودش آويزان كرده بود و اين لنگ كنار رفت و آنچه نبايد هويدا ميشد، هويدا شد و با همان وضع هم جلوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) راه ميرفت. در خود صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 184، حديث 660، كتاب الحيض، باب 19، باب الإعتناء بحفظ العورة نقل شده است كه وقتي مسور به صورت لخت مادرزاد راه ميرفت: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): إرجع إلي ثوبك، فخذه و لا تمشوا عراة. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: برگردد شلوارت را بپوش و بدون آن و به صورت عريان راه نرو. ثالثاً: آقاي مسور ميگويد: وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رفت بالاي منبر و گفت: «اگر علي ميخواهد زن ديگري بگيرد، بايد دختر مرا طلاق بدهد»، من در آن زمان محتلم و بالغ بودم. معمولاً عربها به بچهاي كه به بلوغ برسد، ميگويند: «إحتلم». يعني 14 ، 15 سال كه داشته باشد، مختلم و بالغ ميشود. جالب اينكه ايشان در زمان رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، 8 ساله بوده است. جالبتر اينكه آقاي إبن حجر عسقلاني ميگويد: مراد از احتلام، محتلم شدن و خروج مني نيست، بلكه مراد از احتلام، كامل بودن عقل است. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج 10، ص 138 ما به آقاي إبن حجر عسقلاني عرض ميكنيم: اين آقايي كه بدون شلوار جلوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) راه ميرفت و خجالت نميكشيد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به او ميگويد برگرد و شلوارت را بپوش، آيا عقلش كامل و سالم بوده است؟ إبن تيميه هم ميگويد: المراد من الإحتلام، كمال عقله. مراد از احتلام، كامل بودن عقلش است. نكته دوم: عثمان، ازدواج همزمان با دختر رسول الله (صلي الله عليه و آله) و دختر دشمن خدا آقاي كارشناس گفت كه در صحيح مسلم و صحيح بخاري هم آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: والله! لا تجتمع بنت رسول الله و بنت عدو الله عند رجل واحد. به خدا سوگند! دختر رسول الله و دختر دشمن خدا نميتوانند همسر يك نفر باشند. ما از اين كارشناس يا كارنشناس سؤال ميكنيم: اگر واقعاً اين به عنوان يك قانون كلي است كه دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با دختر دشمن خدا در يك جا جمع نميشوند و نبايد همسر يك نفر باشند، پس چطور آقاي عثمان بين رقيه و أم كلثوم كه دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند و رملة دختر شيبه كه عدو الله بود و در جنگ بدر كشته شد، جمع كرد؟ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 7، ص 245 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 8، ص 142 در اين كتابها آمده است زماني كه عثمان دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را داشت، با رملة، دختر شيبه كه دشمن خدا بود و در جنگ بدر كشته شد، ازدواج كرد. يا شما بايد بگوييد كه عثمان داماد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبود و رقيه و أم كلثوم دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبودند و دخترخوانده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند و خواهرزاده حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بودند و در خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زندگي ميكردند؛ همانطور كه بعضي از محققين بر اين عقيده هستند و يا بايد جواب بدهيد كه چرا عثمان خلاف اين قاعده كلي عمل كرد؟ زماني كه عثمان دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را داشت، فاطمه دختر وليد بن عبد شمس بن وليد بن مغيرة را هم كه تا سال فتح مكه هم كافر بود، داشت؛ يعني هم دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را داشت و هم دختر وليد بن عبد شمس را داشت. پس اگر اين قاعده درست است و «لا تجتمع بنت رسول الله و بنت عدو الله عند رجل واحد»، پس چطور شد عثمان به اين عمل نكرد؟ الإستيعاب في معرفة الأصحاب لإبن عبد البر، ج 4، ص 1552، شماره 2720 در رابطه با فاطمه بنت وليد هم آمده است: أمها أم حكيم بنت أبي جهل. نوه دختري أبو جهل بود. الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 8، ص 277 و 282 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 21، ص 221 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 54 نوه دختري أبو جهل همسر عثمان بود و دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم همسر عثمان بود. آيا در اينجا هيچ اشكالي ندارد، ولي اگر ـ نستجير بالله ـ حضرت علي (عليه السلام) بخواهد دختر أبو جهل را بگيرد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ناراحت ميشود؟!!! نكته سوم: جُوَيْريه، دختر أبو جهل نام اين دختر خيالي كه گفتهاند حضرت علي (عليه السلام) به خواستگاري او رفته است، جُوَيْريه بوده است. شما شرح حال اين دختر را در كتابهاي رجالي أهل سنت بخوانيد. در تهذيب الكمال في أسماء الرجال مزّي، جلد 19، صفحه 283 و الطبقات الكبري محمد بن سعد، جلد 8، صفحه 261 نقل شده است كه جويريه، دختر أبو جهل تا سال فتح مكه، كافره بوده و بعد از آغاز هجرت، امكان ازدواج مسلمان با كفار وجود نداشت و حرام بود. اين دختر بعد از فتح مكه مسلمان شد و با فردي به نام عتاب بن أُسَيْد، پسر أبو العيص ازدواج كرد و تا روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قيد حيات بود، مدينه را نديده بود تا اينكه حضرت علي (عليه السلام) بخواهد از او خواستگاري كند. خود جويريه در آن روزي كه ميخواست مسلمان شود، يعني در روز فتح مكه، نسبت به رسول الله (صلي الله عليه و آله) و بلال كه رفت بالاي كعبه تا اذان بگويد، جساراتي وقيحانه كرد و خطاب به پدرش أبو جهل گفت: لقد أكرم الله أبي حين لم يشهد نهيق بلال فوق الكعبة. خداوند پدرم را تكريم كرد كه از دنيا رفت و صداي بلال را بر بالاي كعبه نديد. الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 2، ص 254 اينها كاملاً مشخص است فردي كه اينچنين بوده و حضرت علي (عليه السلام) هم قاتل پدرش است، آيا او با قاتل پدرش ازدواج ميكند؟! واقعاً ما نميدانيم اين آقايان چه كار ميكنند؟! البته عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. اينطور حرفهاي اين آقايان باعث ميشود جوانان شيعه و وهابيت و أهل سنت مقداري معلومات داشته باشند و بدانند كه واقعيت چيست. * * * * * * * آقاي محسني در رابطه با حديثي كه در صحيح بخاري در مورد قضيه خواستگاري آمده است هم توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني اين آقايان آمدهاند ابرو را درست كنند، زدند چشم را هم خراب كردند. اين آقايان مثلاً خواستند موقعيت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و أمير المؤمنين (عليه السلام) را زير سؤال ببرند يا از أبو بكر دفاع كنند، ولي آمدند به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نسبتهايي دادند كه خيلي زشت است! در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 47، حديث 3110، كتاب فرض الخمس و در صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 141، حديث 6203 نقل شده است كه وقتي امام سجاد (عليه السلام) از قضيه كربلا و شام برگشت و به مدينه رسيد، مسور به ملاقات او رفت: فقال له: هل لك إلي من حاجة تأمرني بها؟ فقلت له: لا، فقال: فهل أنت معطي سيف رسول الله صلي الله عليه و سلم؟ فإني أخاف أن يغلبك القوم عليه و أيم الله لئن أعطيتنيه لا يخلص إليهم ابدا حتي تبلغ نفسي، أن علي بن أبي طالب خطب إبنة أبي جهل علي فاطمة عليها السلام، فسمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يخطب الناس في ذلك علي منبره هذا و أنا يومئذ محتلم فقال: «إن فاطمة مني و أنا أتخوف أن تفتن في دينها»، ثم ذكر صهرا له من بني عبد شمس، فأثني عليه في مصاهرته إياه، قال: «حدثني فصدقني و وعدني فوفي لي و إني لست أحرم حلالا و لا أحل حراما و لكن و الله! لا تجتمع بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم و بنت عدو الله ابداً». و گفت: آيا كاري داري كه أمر كني و من آن را انجام بدهم؟ علي بن حسين فرمود: خير. مسور گفت: شمشير پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نزد شماست. من ميترسم اين شمشير را از شما بگيرند، اگر اين شمشير را به من بسپاريد، من تا آخرين نفس و آخرين قطره خون از اين شمشير محافظت ميكنم. پدرت علي بن أبي طالب از دختر أبو جهل خواستگاري كرد و ميخواست براي فاطمه هوو بياورد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بالاي منبر رفت و من در آن هنگام بالغ بودم و شنيدم كه فرمود: «فاطمه از من است و من ميترسم دينش را از دست بدهد». سپس يكي از دامادهايش را از بني عبد شمس يادآوري كرد و او را تعريف و تمجيد كرد و فرمود: «من نميخواهم حلال خدا را حرام كنم يا حرام خدا را حلال كنم، ولي قسم به خدا! دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا در يك جا جمع نميشوند. من چند نكته در اينجا ميگويم و يقين دارم كه اين كارشناس اين شبكه سوادش در اين حدّ نيست كه متوجه اين نكات شود و من اين نكات را براي بعضي از انديشمندان أهل سنت كه بيننده برنامه ما هستند بيان ميكنم: نكته اول: مسور ميگويد: ثم ذكر صهرا له من بني عبد شمس، فأثني عليه في مصاهرته إياه. سپس يكي از دامادهايش را از بني عبد شمس يادآوري كرد و او را تعريف و تمجيد كرد. ظاهراً آن طور كه شارحين صحيح بخاري گفتهاند، مرادش أبو العاص بن ربيع است. اين آقاي أبو العاص تا سال حديبيه مشرك بوده است و بعداً با مشركين اسير شد و دو مرتبه هم اسير شد و بعد از اينكه اسير شد، اسلام آمد بين او و همسرش فاصله انداخت و باعث شد دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را از او جدا كنند و بعد آمد هجرت كرد و مسلمان شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دوباره دخترش را به او داد. آن وقت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از اين آقا تعريف و تمجيد ميكند، ولي از آقاي علي بن أبي طالب (عليه السلام) تعريف و تمجيد نميكند! كسي كه آيه تطهير در شأنش نازل شده است؛ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 130 كسي كه در آيه مباهله نفس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شمرده شده است؛ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 120 كسي كه در قضيه جنگ خيبر، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فردا پرچم را به دست كسي ميدهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند. و فردا هم پرچم را به دست حضرت علي (عليه السلام) داد؛ صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 207 كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مورد او فرمود: ولي كل مؤمن بعدي. ولي تمام مؤمنين بعد از من است. آقاي الباني و حاكم نيشابوري و ذهبي اين روايت را تصحيح كردهاند؛ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 134 ـ سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج 5، ص 222 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 331 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 631 كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مورد او فرمود: من كنت وليه، فعلي وليه. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 350 و 361 ـ فضائل الصحابة للنسائي، ص 14 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 108 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 7، ص 494 ـ السنن الكبري للنسائي، ج 5، ص 45 ـ صحيح إبن حبان، ج 15، ص 375 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 5، ص 166 و ... تمام اين قضايا كنار رفت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام) را با اين سوابق كنار زد و فرمود: اگر علي ميخواهد زن ديگري بگيرد، بايد دختر مرا طلاق بدهد. ولي آقاي أبو العاص با آن سوابقي كه عرض كرديم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از او تعريف و تمجيد كرد. نكته دوم: امام سجاد (عليه السلام) كه از سفر كربلا و شام برميگردد و قلب مقدسش شكسته است و عزادار است و بهترين عزيزانش را از دست داده است، اين مسور به قدري احمق و بيشعور است كه به جاي تسليت گفتن، در مورد شمشير پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحبت ميكند! اگر مسور عرضه داشت، چرا در ركاب امام حسين (عليه السلام) حاضر نشد و چرا يك جمله هم در مذمت يزيد نگفت؟ الآن أهل بيت (عليهم السلام) دلشكسته و عزادار هستند، ولي مسور ماجراي خواستگاري دروغين أمير المؤمنين (عليه السلام) از دختر أبو جهل را تعريف ميكند و ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اينطور فرمود! اگر واقعاً اينطور باشد، نشانه حماقت ايشان است. حتي خود إبن حجر عسقلاني وقتي به اين قضيه ميرسد، تعجب ميكند و ميگويد: من تعجب ميكنم كه آقاي مسور به جاي اينكه به اينها تسليت بگويد و آنها را دلداري بدهد و براي آنها آرزوي سلامتي بكند، آمده در رابطه با قضيه خواستگاري علي و تنقيص مقام او صحبت ميكند! فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 9، ص 285 نكته سوم: مسور ميگويد: سمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول و هو علي المنبر: إن بني هشام بن المغيرة استأذنوا في أن ينكحوا إبنتهم علي بن أبي طالب، فلا آذن، ثم لا آذن، ثم لا آذن، إلا أن يريد إبن أبي طالب أن يطلق إبنتي و ينكح إبنتهم. شنيدم كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بالاي منبر فرمود: فرزندان هشام بن مغيره آمدهاند اجازه بگيرند تا دخترشان را به علي بن أبي طالب بدهند. من اجازه نميدهم، اجازه نميدهم، اجازه نميدهم مگر اينكه علي بن أبي طالب دختر مرا طلاق بدهد و با دختر آنها ازدواج كند. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 6، ص 158 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 141 اين بالاترين اهانت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است! اين با روح اسلام و شريعت سازگاري ندارد! طلاق به دست مرد است، نه به دست پدر زن! اگر اين مطلب ـ نستجير بالله ـ از يك شترچران يا گاوچران بيابان صادر شود، آدم گلايهاي ندارد. ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه قرآن در مورد او ميفرمايد: وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ سوره قلم / آيه 4 لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب / آيه 21 مضافاً كه خداوند براي مردان، ازدواج دائمي با 4 زن را آزاد گذاشته است و حضرت علي (عليه السلام) هم جزء همين مسلمانان است. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نميتواند در جايي بفرمايد: فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ سوره نساء / آيه 3 و از طرفي هم بيايد بالاي منبر اينطور حرفها را بزند! اين با روح شريعت و با روح پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) همخواني ندارد. جالب اينكه سيد مرتضي (ره) ميفرمايد: اين حرفي كه نقل ميكنند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مقايسه كنيد با قضيه مأمون كه وقتي امام جواد (عليه السلام) ميخواست براي دختر مأمون كه همسرش بود هوو بياورد، دختر مأمون رفت نزد پدرش و شكايت كرد. مأمون هم گفت: ما تو را به امام جواد (عليه السلام) دادهايم، حالا به او بگوييم كه زن نگيرد و اگر زن ميگيرد، بايد تو را طلاق بدهد؟! ما تو را به او ندادهايم كه حلال خدا را حرام كنيم و حرام خدا را حلال كنيم. اين آقايان اين قضايا را نقل ميكنند و بعد هم نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اينطور جسارت ميكنند كه بالاي منبر رفت و فرمود: اگر علي ميخواهد زن ديگري بگيرد، بايد دختر مرا طلاق بدهد. اينها خيلي زشت و وقيح است و از يك فرد عادي صادر نميشود، چه رسد به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه مفتخر به «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ» است. جالبتر اينكه إبن حجر عسقلاني ميگويد: شايد اين از ويژگيهاي دختران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است و هر كس با دختران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ازدواج ميكند، نبايد براي او هوو بياورد و با زن ديگري ازدواج كند. اگر اينطور است، قبل از اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) داماد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شود، شما كه ميگوييد عثمان داماد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود، پس چرا او رفت با دختران دشمنان خدا ازدواج كرد؟! بر فرض هم اگر اينطور باشد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد به خود أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بگويد، نه اينكه بيايد بالاي منبر و اينطور سخن بگويد! اين طور سخن گفتن، نه با روح اسلام سازگاري دارد و نه با قرآن سازگاري دارد و نه با سيره خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) سازگاري دارد. عذرهايي هم كه اين آقايان ميآورند، عذرهاي بدتر از گناه است. اين آقايي كه اين قضايا را نقل ميكند، اميدوارم إن شاء الله اگر سواد و عرضهاش را داشته باشد، اين مسائل را در كتابهاي خود مطالعه كند و اين ملاحظاتي كه ما نسبت به صحيح بخاري داشتيم را هم دقت كند. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال 1 : 1. آيا قضيه خواستگاري أمير المؤمنين (عليه السلام) از دختر أبو جهل در منابع شيعه هم آمده است؟ 2. در تفسير برهان آمده است كه در روز غدير خم، عدهاي (خلفاء و تعدادي ديگر) در خيمهاي جمع شده بودند و گفتند ما نميگذاريم حضرت علي (عليه السلام) به خلافت برسد، حتي اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اينطور گفته باشد. عمار هم صحبتهاي اينها را شنيد و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رساند. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 1 : 1. خير، مگر اينكه آوردهاند و ردّ كردهاند. يعني به عنوان يكي از إفترائات به أمير المؤمنين (عليه السلام) آوردهاند. 2. قضيه صحيفه ملعونه در كتابهاي شيعه آمده است و در كتابهاي أهل سنت هم از حذيفه نقل شده است. إن شاء الله سر فرصت، اگر بنا شد مقداري از اختلافات أمت اسلامي را مطرح كنيم، اين مسئله را هم مطرح خواهيم كرد. ولي با صراحت عرض ميكنم كه صحيفه ملعونه در كتب شيعه سند ندارد و آنچه كتاب مسلّم است، عبارتي است كه جناب آقاي إبن حزم آندلسي كه از فقهاء بزرگ أهل سنت است، در كتاب المحلي، جلد 11، صفحه 224، كتاب الحدود، باب حدّ المرتد اسامي كساني را كه ميخواستند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بكشند و شترش را از بالاي دره پرت كنند، آورده است. * * * * * * * سؤال 2 : 1. تفسير در لغت يعني چه؟ 2. آيا قرآن نياز به تفسير دارد؟ 3. آيا تفسير همان رواياتي است كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امامان (عليهم السلام) به ما رسيده است؟ 4. روحانيت معظم بر روي منابر ميفرمايند: «إبن عباس بهترين تفسيرگو بوده است». 5. اگر نياز به تفسير بوده، چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امامان (عليهم السلام) و حضرت علي (عليه السلام) قرآن را براي ما تفسير نكردهاند؟ 6. حضرت امام خميني (ره) فرمودند: «تفسيرهايي كه تا به حال شده است، بويي از قرآن ميدهد و اصل قرآن را كسي نفهميده است». 7. آيا در روز قيامت ميتوانيم به خداوند بگوييم كه «چرا اصل قرآن را براي ما طرح نكردي كه نياز به تفسير داشته باشد»؟ جواب 2 : 1. شما اگر كتاب مفردات راغب، ماده فسر را نگاه كنيد، ميگويد: فسر: الفسر إظهار المعني المعقول. فسر: ظاهر كردن معناي معقول. مفردات غريب القرآن للراغب الأصفهاني، ص 380 همچنين در كتاب لسان العرب إبن منظور آمده است: فسر: الفسر: البيان. فسر الشئ يفسره، ... و فسره: أبانه. تفسير يعني بيان كردن و روشن كردن. لسان العرب لإبن منظور، ج 5، ص 55 خود قرآن هم ميفرمايد: وَ لَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرًا آنها هيچ مثلي براي تو نميآورند، مگر اينكه ما حق را براي تو ميآوريم و تفسيري بهتر (و پاسخي دندانشكن كه ناچار به تسليم شوند). سوره فرقان / آيه 33 2.3. خداوند در خود قرآن ميفرمايد: وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوي مردم نازل شده است، براي آنها تبيين كني، شايد انديشه كنند. سوره نحل / آيه 44 قرآن در حقيقت يك قانون اساسي اسلام است و كليات در آن آمده و بيانش بر عهده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. قرآن هم در اين مورد ميفرمايد: وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد و اجرا كنيد و آنچه را از آن نهي كرده، خودداري نمائيد. سوره حشر / آيه 7 وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد / آنچه آورده چيزى جز وحى نيست كه به او وحى شده است. سوره نجم / آيه 4ـ3 همانطور كه مثال زديم، يك نماز دو ركعتي را هم نميتوانيم از قرآن استفاده كنيم. در كجاي قرآن نوشته شده است كه نماز صبح 2 ركعت است؟ در كجاي قرآن نوشته شده است كه قرآن، حمد و سوره و ركوع و سجده و تشهد و سلام دارد؟ تمام اينها مربوط به بيان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و ما نزديك به 50 آيه در رابطه با خواندن نماز داريم. ولي چگونگي خواندن آن را بيان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مشخص ميكند. ما دو كتاب مستقل داريم به نام تفسير البرهان و نور الثقلين كه تفسير قرآن به حديث است و رواياتي كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) در تفسير آيات قرآن آمده را در اين دو كتاب بيان كردهاند. در أهل سنت هم همينگونه است و تفسير جامع البيان طبري، تفسير قرآن به حديث است و تفسير القرآن العظيم إبن كثير دمشقي و الدر المنثور سيوطي هم به همين شكل است 4. إبن عباس صراحتاً ميگويد: و ما علمي و علم أصحاب محمد (صلي الله عليه و سلم) في علم علي إلا كقطرة في سبعة أبحر. علم من و علم تمام صحابه محمد (صلي الله عليه و سلم) در برابر علم علي، همانند قطرهاي است در برابر هفت دريا. حلية الأولياء لأبو نعيم الإصفهاني، ج 1، ص 65 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج 1، ص 215 5. هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و هم ائمه (عليهم السلام) قرآن را براي ما تفسير كردهاند و روايات زيادي در اين زمينه وجود دارد و در كتب تفسيري شيعه از اين روايات استفاده شده است. 6. معناي اين سخن امام خميني (ره) اين را كه معناي قرآن، خيلي عميقتر از اين حرفهاست. در روايت هم آمده است: قرآن بطني دارد و هر بطني، بطني دارد تا 70 بطن. إن شاء الله وقتي آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) آمدند، تمام معاني و بطون قرآن را بيان ميكنند. 7. همانطور كه قرآن ميفرمايد: وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ سوره نحل / آيه 44 ائمه (عليهم السلام) هم بيانگر قرآن هستند و چيزي نيست مربوط به واجبات يا محرمات كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نفرموده باشند؛ يا خودشان بيان فرمودهاند يا توسط ائمه (عليهم السلام) بيان كردهاند و يا كليات و عموماتي را بيان كردهاند كه فقهاء ما از آن كليات و عمومات، حكم تمام مسائل را استفاده ميكنند. * * * * * * * سؤال 3 : ما از شما گلايه داريم. شما حرفهايي زديد كه ما انتظار نداشتيم به نفع أهل بيت (عليهم السلام) باشد و به ضرر أهل سنت. شما بايد رو به وحدت پيش برويد. شما شعري سروديد كه بايد منظورتان را بيان بفرماييد. شما كه ميفرماييد همچنين برنامهاي و شبكهاي ميآيد در ايران و همچنين برنامهاي را پخش ميكند، شما پيشنهاد داده بوديد كه أهل سنت بيايند صراحتاً حرفهاي خودشان را بگويند. به خدا قسم! شما فقط به ما اجازه بدهيد در همين برنامه محلي زاهدان خودمان فقط روزهاي تولد اصحاب خودمان را تبريك بگوييم و اعلام كنيم يا شهادت آنها را تسليت بگوييم. ولي همچنين حقي را حتي در راديوي محلي خودمان را نداريم؛ بنا به گفته مثلاً مسئولين. چون ميگويند اجازه نيست و در برنامه، همچنين بحثي مطرح نميشود. ولي ما از برنامه ولايت كه شبهات را مطرح ميكردند، ما أهل سنت هم گوش ميداديم. بهترين برنامه است و ما از آن فيض ميبرديم و يكسري مسائل و شبهات باز ميشد. ولي ما داريم ميبينيم كه آقاي قزويني در بعضي جاها، مستقيم يا غير مستقيم، يكسري حرفهايي ميزنند كه أهل سنت را جريحهدار ميكند. خود آقاي قزويني بهتر ميدانند كه اين حرفها چيست. هر حرفي كه به صحابه تندروي باشد يا از آنها انتقاد شديدي باشد، به اين نحوي كه در برنامه مطرح ميشود، جايش نيست. بعضي از بينندگان هم پشت خط ميآيند و حرفهايي را مطرح ميكنند، ولي احساسي برخورد ميكنند و شما نبايد در جواب، با احساس جواب بدهيد. شما بايد خوي نرم داشته باشيد تا بتوانيد بينندگان را قانع كنيد. ولي شما همين حرفهايي را كه ميزنيد، اگر يك عالم أهل سنت تائيد كند حرفي را كه شما ميزنيد، باور كنيد كه أهل سنت قبول ميكنند، ولي آن حرف شما را اصلاً تائيد نميكنند؛ چون شما در تلويزيون خودتان مطرح ميكنيد. ولي عالم أهل سنت كه قبول دارد، به نظر من آن عالم أهل سنت، آن حرف و انتقاد شديدي كه از صحابه يا آن اعتقادي كه أهل سنت خود ايران دارند، آن را قبول نميكند. جواب 3 : ما بارها گفتهايم هر كدام از علماء أهل سنت كه بخواهند تشريف بياورند به شبكه جهاني ولايت، ما استقبال ميكنيم و اين شبكه به روي آنها باز است. ما اگر مطلبي نقل ميكنيم، از كتابهاي شيعه نقل نميكنيم و هر چه نقل ميكنيم، از كتابهاي أهل سنت نقل ميكنيم. اگر واقعاً اين مطالب اهانت به أهل سنت است و احساسات أهل سنت را جريحهدار ميكند، اين سخن خود علماء أهل سنت است. آقاي ذهبي كه از استوانههاي علمي شما است و جزء 4 عالمي است كه أهل سنت عيال كنار سفره آنها هستند، وقتي ايشان در تاريخ الإسلام، جلد 3، صفحه 118 قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) توسط أبو بكر و عمر را مطرح ميكند، گناه ما چيست؟ آقاي إبن تيميه كه در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220 رسماً اعلام ميكند كه عمر يا أبو بكر: «كبس البيت» به زور وارد خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شدند، گناه ما چيست؟ آقاي إبن أبي شيبة كه عالم أهل سنت است و استاد آقاي بخاري، در المصنف، جلد 8، صفحه 572 ميگويد: عمر آمد قسم خورد كه من خانه فاطمه را با تمام ساكنيناش آتش ميزنم. مگر حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چه گناهي كرده بودند؟ آيا آقاي بلاذري، شيعه است يا سني؟ ايشان در أنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586 ميگويد: فقالت فاطمة: يابن خطاب! أتراك محرقا علي بابي؟! قال: نعم. فاطمه به عمر گفت: اي پسر خطاب! آيا ميبينم كه ميخواهي خانه مرا آتش بزني؟ عمر گفت: بله. مگر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چه گناهي كرده بود؟ آقاي طبري كه از بزرگان شماست و إبن تيميه و ديگران هم او را تمجيد و تكريم ميكنند، در تاريخ الطبري، جلد 2، صفحه 443 ميگويد كه عمر گفت: والله! لأحرقن عليكم. به خدا سوگند! خانهتان را به آتش ميكشم. بر فرض كه حضرت علي (عليه السلام) نميخواهد بيعت كند، آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كساني را كه بيعت نميكردند، خانهشان را به آتش كشيد؟! أمير المؤمنين (عليه السلام) كه عبد الله بن عمر و ديگران با او بيعت نكردند، آيا خانهشان را به آتش كشيد؟ طلحه و زبيري كه بيعت با حضرت علي (عليه السلام) شكستند، آيا أمير المؤمنين (عليه السلام) رفت خانه آنها را به آتش كشيد؟ اينها مطالبي است كه علماء و بزرگان شما با سندهاي صحيح نقل كردهاند. ما در جلسهاي كه چند سال پيش با جناب مولوي مرادزهي داشتيم، تكتك اين روايات را بررسي سندي كرديم و ايشان يك مورد هم نتوانست نسبت به بررسي سندي ما اشكال بگيرد. در شبكه المستقلة كه براي وهابيت است، بنده دو شب تمام اين روايات را بررسي سندي كردم. آقاي جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي در مورد او ميگويد: الامام المحدث الأوحد. پيشوا و محدث و يگانه است. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1505 ايشان در فرائد السمطين، جلد 2، صفحه 34 قضيه شكسته شدن پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط حضرت محسن (عليه السلام) و شهادتش را نقل ميكند. اين چيزي نيست كه شما بگوييد آقاي قزويني صحابه را زير سؤال ميبرد. شما صحابه را معصوم ميدانيد؟ اگر صحابه را معصوم ميدانيد، ما بدانيم بايد چه بگوييم. اگر شما قائل به عصمت 124 هزار صحابه هستيد، قبول، ما چيزي نميگوييم. ولي هر چه ميگوييم از كتابهاي خودتان نقل ميكنيم و قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به هيچوجه از كتابهاي بحار الأنوار علامه مجلسي (ره) و الأمالي شيخ طوسي (ره) و الإرشاد شيخ مفيد (ره) نقل نميكنيم. ما اين قضايا را از كتابهاي آقايان أهل سنت نقل ميكنيم و اين قضايا براي ما ثابت است و در طول تاريخ هم بوده است و براي امسال يا سالهاي پيش هم نيست؛ حتي در زمان ائمه (عليهم السلام) هم بوده است. امام كاظم (عليه السلام) صراحتاً فرمود: إن فاطمة (عليها السلام) صديقة شهيدة. فاطمه (عليها السلام) صديقه و شهيده است. الكافي للشيخ الكليني، ج 1، ص 458 مرحوم شيخ مفيد (ره) هم در كتاب زيارتي المقنعة ميفرمايد: السلام عليك أيتها البتول الشهيدة الطاهرة. المقنعة للشيخ المفيد، ص 459 اين قضيه در گذشته بوده و علماء شيعه هم در اين قضيه اتفاق نظر دارند. اگر علماء شما راست ميگويند، ما آمادگي مناظره و گفتوگو را داريم. آنها به حرف ما گوش نميدهند، شما كه در زاهدان هستيد و با اين آقايان مرتبط هستيد، بگوييد به اينجا تشريف بياورند يا قبلاً هماهنگ كنند و ما نيم ساعت به آنها وقت بدهيم و تلفني صحبت كنند. اگر بر فرض در صدا و سيما جمهوري اسلامي ايران مانع دارند، به شبكه جهاني ولايت بيايند كه هيچ ارتباطي با حكومت ندارد و يك شبكه شخصي است و ارتباطي با دولت و ديگران ندارد و فقط با يكي از مراجع عظام تقليد به نام حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي ارتباط دارد كه ايشان هم از دور بر ما اشراف دارد و مسئوليت تمام شبكه بر عهده بنده است و ما هم تمام تلاش را داريم كه نهايت ادب را نسبت به مقدسات أهل سنت به كار بگيريم. ولي قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چيزي نيست كه ما نسبت به آن كوتاه بياييم. شما اگر انتظار داريد ما قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكسته شدن پهلوي آن حضرت و شهادت حضرت محسن (عليه السلام) را نگوييم، اين انتظار بيجايي از ما است و ما نميتوانيم و علناً هم اعلام ميكنيم و اگر دنيا هم بر هم بريزد، ما دست از اعتقاد به شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و عزاداري براي آن حضرت برنميداريم. شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ناموس تشيع بوده و هست و تا قيام قيامت هم خواهد بود. * * * * * * * سؤال 4 : 1. در مورد فرمايشات شما، ما هيچ انتظاري نداريم و آنچه كه در مكتب و مذهب شما است، براي ما هم مورد احترام است. ولي حاج آقا امشب خيلي محترمانه، حضرت أبو بكر را يك انسان دروغگو معرفي كردند در مورد حديثي كه حضرت أبو بكر نسبت به ارث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كردند. 2. در مورد حديث غضبي كه در مورد حضرت زهراء (سلام الله عليها) نقل شده، دليل اين حديث چيست و چرا رسول پاك (صلي الله عليه و سلم) اين حديث را نقل كردند؟ در سند و در تاريخ چه دليل آمده كه رسول پاك اين حديث را در قبال شخصيت حضرت زهراء نقل كردند؟ 3. اينكه شما رواج كرديد كه أهل سنت ميگويند «همه صحابه معصوم هستند»، سندش را لطف كنيد بفرماييد. چون ما أهل سنت همچنين اعتقادي نداريم كه اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و سلم) معصوم هستند. ما شايد بعضي از صحابه را بگوييم صادق هستند، ولي كسي را معصوم نميدانيم. در همين شبكه ولايت خيلي محترمانه به مقدسات أهل سنت توهين ميشود. در يك برنامه ديگري، دو نفر از روحانيون جوان و يك آدم معمولي، خيلي محترمانه حضرت أبو بكر و حضرت عمر را زير سؤال ميبردند و تا حدودي همان گفتههاي آقاي أللهياري را تائيد ميكردند. شما حدّ و حدود مقدسات را نگه داريد. همين الآن حاج آقا خيلي تهديدوار داشتند در مورد بعضي از علماء أهل سنت، علي الخصوص شيخ الإسلام مولانا عبد الحميد صحبت ميكردند. چون ايشان در شبكهاي مصاحبه داشتند كه مسئول آن شبكه نبودند. مسئول آن شبكه كساني هستند كه خودشان آن شبكه را ميچرخانند؛ در قبال اين داشتند تهديد ميكردند. ولي شما در مورد شبكه خودتان مسئول هستيد. در همين شبكه شما، همين امشب، در قبال گفته خودتان مسئول هستيد. آيا كسي به مقدسات شما، به بزرگان شما، به امامان شما ـ كه امامان ما هم هستند، ما هم به اينها اعتقاد داريم و 12 امام أهل بيت را قبول داريم ـ توهين بكند، آيا شما آنها را برادر ديني خودتان ميدانيد؟ آيا آنها را همراه و هممكتب و مسلمان ميدانيد؟ گذشته از اين همه مسائل و بحث كه علماء دو طرف ميكنند، امروز متأسفانه شبكههايي غير از اسلام و غير از مسلمانان و مذاهب أربعه، دارند تبليغات سوئي ميكنند؛ مانند شبكه نجات و شبكه محبت. بنده برنامههاي اينها را پيگيري ميكنم و متأسفانه نتيجه هم داده است. دليلش چيست كه در يك كشور اسلامي، مسيحيت اين همه فعاليت ميكند و خيلي از جوانان ما در دام اينها گرفتار شدهاند. چه كسي در قبال اين جوانان مسئول است؟ امروز در همين جامعه ما، در همين بلوچستان كه جامعه مذهبي و متعصبي است و در خيلي ديگر از شهرها، متأسفانه بينمازي و بيديني و فحشاء و اعتياد بيداد ميكند. در قبال اين مسائل، چه كسي مسئول است؟ شما شبكه باز كردهايد و علماء دو طرف، أهل سنت و تشيع، بر سر و كله هم ميپريد و مسائل 1400 سال پيش را بحث ميكند. بله، اين مسائل بوده است، أبو بكر جوابگوي اعمال خودش است و عمر هم جوابگوي اعمال خودش است. مگر خداوند در قرآن نميفرمايد كه «من شما را براي اعمال گذشتگان شما سؤال نميكنم و شما را در قبال اعمال خود شما سؤال ميكنم»؟ اين مسائل بوده است، حالا اگر أبو بكر خيانت كرده، جنايتي كرده، هر كاري كرده، خودش جوابگوي اعمال خودش است. در اين شبكه شما، يكي از اين روحانيون ميگفتند از امام صادق (رحمة الله عليه) سؤال شد در مورد اسلام و گفتند: «هر كس به وحدانيت الله، به رسالت رسول الله ايمان بياورد، به نماز و روزه و يا 5 ركن اصلي اسلام، او مسلمان است». پس اين اعتقاد شيعه و سني است، حالا اختلافاتي كه ما داريم، به جاي خود؛ آن مسائلي كه بوده، ما هم قبول داريم. يك مسائلي است كه شما قبول داريد، به آنها اعتقاد داريد و از آنها دست نميكشيد. يك مسائلي هم هست كه ما هم دست نميكشيم. ولي گذشته از اين، در قبال اين جوانان، چه كسي مسئول است؟ در قبال اين همه بيديني، فحشاء، بيحجابي، بينمازي؟ ما نبايد اينها را منكر شويم، بايد واقعبين باشيم. صدها جوان ما گرفتار دينهاي بهائيت و مسيحيت شدهاند. من جواني را سراغ دارم كه بلوچ است و به طرف دين بهائيت رفته است. دليلش چيست؟ آيا من كه يكي از عوام هستم يا شما علماء مسئول هستيد؟ چه كسي در روز قيامت در مقابل خداوند متعال، در مقابل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) جوابگو است؟ امروز در كشور اسلامي ما، در همين ايران، در مدرسه، در بازار، در كوچه و خيابان، در صدا و سيما، اين همه تبليغ اسلام ميشود، دليلش چيست كه جوانان ما دينگريز شدهاند؟ جواب 4 : 1. نكته اول: اگر بنده نسبت به حديث أبو بكر گفتهام حديث باطلي است، فقط بنده نميگويم، آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 2، صفحه 685 گفته است. اين آدرس را نگاه كن، اگر دروغ بود، من به شما 100 هزار تومان جايزه ميدهم. آقاي ذهبي نقل ميكند از يكي از علماء بزرگ أهل سنت به نام إبن خراش و راوي ميگويد: قلت لابن خراش: حديث ما تركنا صدقة؟ قال: باطل. در مورد حديث ما تركناه صدقه از إبن خراش سؤال كردم و گفت اين حديث باطل است. نكته دوم: شما كه ميگوييد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: نحن معاشر الأنبياء لا نورث. ما گروه پيامبران ارث باقي نميگذاريم. شما به ما بگوييد كه آيا اين جمله را حضرت آدم (عليه السلام) فرموده است؟ آيا حضرت ابراهيم (عليه السلام) فرموده است؟ آيا حضرت موسي (عليه السلام) و حضرت عيسي (عليه السلام) و حضرت نوح (عليه السلام) فرمودهاند؟ كدامشان گفتهاند؟ يك روايت ضعيف بياوريد كه پيامبران گذشته همچنين چيزي را گفته باشند. نكته سوم: اين خلاف خود قرآن است. حضرت زكريا (عليه السلام) ميفرمايد: فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا / يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آَلِ يَعْقُوبَ تو به قدرتت، جانشيني (فرزندي) به من ببخش / تا وارث من و آل يعقوب باشد. سوره مريم / آيه 6ـ5 در مورد حضرت سليمان (عليه السلام) هم قرآن ميفرمايد: وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ و سليمان وارث داود شد. سوره نمل / آيه 16 اين حديث آقاي أبو بكر، خلاف قرآن است. پس حديثي كه خلاف قرآن است و يكي از علماء بزرگ شما هم ميگويد باطل است، چرا بايد به اين حديث استناد كرد؟ من از شما تشكر ميكنم كه خيلي مؤدبانه با من برخورد كرديد. ولي آقاي ذهبي وقتي به إبن خراش كه ميگويد «اين حديث باطل است» ميرسد، ميگويد: أنت أيها الحافظ البارع الذي شربت بولك ... فأنت زنديق معاند للحق فلا رضي الله عنك، مات إبن خراش إلي غير رحمة الله. اي كسي كه بول خودت را خوردي ... تو زنديق و ملحد و دشمن حق هستي و خداوند از تو راضي نيست. إبن خراش مُرد در حاليكه رحمت خدا شامل او نشد. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 2، ص 685 اين تعبير خيلي وقيح است. يعني كسي حق اظهار نظر ندارد. اين تعابير زيبنده يك عالم بزرگي كه افتخار أهل سنت است، نيست. اين برخورد علماء شماست با كسي كه ميگويد اين حديث باطل است. من از اينكه شما مؤدبانه برخورد كرديد، تشكر ميكنم. 2. إن شاء الله اين مسئله را در جلسه بعدي بحث خواهم كرد. ولي يكي از آنها اين است كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بايد محل شناخت حق عليه باطل باشد. فاطمهاي كه مادر 11 امام است و در اختلافاتي كه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پيش ميآيد، بايد كسي باشد كه شاخص و معيار باشد و مردم هم با آن شاخص و معيار و ملاك، حق را از باطل تشخيص بدهند. لذا يكي از علتهايي كه اين روايات بيان شده است، تشخيص حق از باطل است. 3. اگر شما نقل حقايق را اهانت ميدانيد، اين نقل حقايق را ما هم قبول داريم و به اين اهانت هم افتخار ميكنيم. اگر واقعاً نقل حقايق اهانت است، بله، شبكه جهاني ولايت نقل حقايق كرده است و باز هم نقل حقايق هم ميكند. خداوند روزي را براي ما نياورد كه شبكه جهاني ولايت يك ثانيه باشد، ولي از نقل حقايق بخواهد كوچكترين سر سوزني كوتاهي كند. ولي ما فحش نميدهيم و اهانت نميكنيم و بحثهاي ما علمي است و عزيزان أهل سنت هم روي خط بيايند و ما هم صحبتهاي آنها را كاملاً پخش ميكنيم و هيچ إبايي هم نداريم؛ همانطور كه فرمايش حضرتعالي را هم پخش كرديم. شما كه ميگوييد يك نفر در شبكه ما به أهل سنت اهانت ميكند، شما مواردش را براي ما ذكر بكنيد. ما به هيچوجه به كارشناسان خود اجازه نميدهيم نسبت به أهل سنت كوچكترين اهانتي را بكنند. ولي اگر از كتابهاي شما مطالبي را نقل ميكنند، اين مشكل شماست كه اين مطالب را در كتابهاي خود آوردهايد. نسبت به آقاي أبو بكر و عمر، ببينيد كه چه مطالبي در كتابهاي شما آمده و ما يك صدم اينها را هم نقل نكردهايم. ولي اگر اين شبكههاي وهابي پا را از گليم خودشان بيشتر دراز كنند، ما تكتك اين قضايا را ميآوريم. يك نفر در لندن يا در لس آنجلس به أهل سنت اهانت كرد و مراجع عظام تقليد ما در برابر او موضع گرفتند و محكوم كردند و كمك به اين شبكهها را حرام اعلام كردند. ولي بالعكس، شبكهاي كه مقدسات شيعه را مسخره ميكند و به حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) وقيحانه اهانت ميكند، بزرگان شما با آن شبكه تماس ميگيرند و دست مريزاد ميگويند! در اين صورت ما نميتوانيم تحمل كنيم. وقتي كار به جاهاي باريك ميرسد، ميگويند: تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ آنها امتي بودند كه درگذشتند، اعمال آنها مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خود شما است و هيچگاه مسئول اعمال آنها نخواهيد بود. سوره بقره / آيه 134 اين قضايايي است كه تمام برنامههاي شما مرتبط به اين است. شما دينتان را از صحابه گرفتهايد. اگر واقعاً ثابت شود اينها صلاحيت مرجعيت علمي را ندارند، مذهب شما باطل است. ما از أهل بيت (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) دين و مذهب خود را ميگيريم و اگر خداي نكرده اشكال باشد، مذهب ما باطل است. شما كه ميگوييد ما با آنها كاري نداريم، وقتي نماز ميخوانيد، در كجاي قرآن گفته شده است كه نماز صبح 2 ركعت است؟ از همين صحابه گرفتهايد. اين صحابهاي كه گفتهاند نماز صبح 2 ركعت است و نماز ظهر 4 ركعت است، آيا اين صحابه واقعاً عادل و صادق بودهاند و دروغگو و خائن نبودند؟ بايد روي اين مسئله بحث شود. تمام زندگي و گفتار و كردار شما، گره خورده است به صحابه و تابعين و نميتوانيد زندگي خود را از صحابه جدا كنيد. ما هم نميتوانيم زندگي خود را از أهل بيت (عليهم السلام) و صحابه آنها جدا كنيم. وقتي اين آقايان گير ميكنند و به جاهاي باريك ميرسند، ميگويند: تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ وقتي هم ميخواهند به شيعه حمله كنند، شروع ميكنند به بازگو كردن اعمال و گفتار و كردار صحابه. حديث حوض هم در صحيح بخاري آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: همه صحابه من گرفتار آتش جهنم ميشوند و جز تعداد اندكي از اينها نجات پيدا نميكنند. صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 7، ص 208 * * * * * * * سؤال 5 : معصوم يعني چه؟ جواب 5 : يعني كسي كه با عنايتي كه از طرف خداوند است، گناه نميكند. آن هم به خاطر اعمالي كه او انجام ميدهد و نيت صادق و پاكي كه دارد، هيچگونه خطاء، نسيان و فراموشي از او صادر نميشود؛ با اينكه قادر به گناه كردن و اشتباه كردن است و مجبور به گناه نكردن نيست و عصمت، جبر آور نيست. * * * * * * * سؤال 6 : در يكي از منابع أهل سنت ديدم كه آقاي عمر سوسمار ميخورده است. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 6 : ما همچنين چيزي را نشنيدهايم. اگر كسي با كسي دوست نيست، مردانگي إقتضاء ميكند كه به او إفتراء نبندد و بايد مخالفتش عاقلانه باشد. ما معتقديم كه حق با أمير المؤمنين (عليه السلام) بوده و اين حق مسلّم أمير المؤمنين (عليه السلام) غصب شد و آنچه كه در نهج البلاغه يا در كتابهاي أهل سنت آمده را بيان ميكنيم. ولي نبايد با تعابير نادرست و بهتان و إفتراء، آنها را زير سؤال ببريم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: على -
تاريخ: 20 خرداد 92 - 17:48:03
همى شماها بى سواد جاهل مغرور از خدا غافل هستى يك خدا يك قران يك بيغمبر چه کارى به بغيه دارى چه کارد به مردم دارى نه على خدا بوده نه ابوبكر |
2 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه املشي -
تاريخ: 21 خرداد 92 - 21:57:36
بسمه تعالي آقاي باسواد تو يک خط پنج غلط املائي داري ( همه ي - هستيد - پيغمبر - بقيه - کاري) |