* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 07 بهمن 1390 | تعداد بازديد: 1753 | |
فتاواي وهابيت در تكفير شيعه و تعريف ناصبي از ديدگاه شيعه | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه حبل المتين؛ حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني فزويني 7 / 12 / 1390 موضوع: فتاواي وهابيت در تكفير شيعه و تعريف ناصبي از ديدگاه شيعه مجري: با سلام صلوات بر محمد و آل محمد، و خدمت شما بينندگان عزيز ممنونيم كه ما را مهمان گرم خانوادهاي خودتان قرار دادهايد و اميدوارم از برنامه هايي كه تاكنون خدمت شما تقديم شده است استفاده كرده باشيد و انتخاب شما اين شبكه را بين اين همه شبكه ماهوارهي كه وجود دارد نشانه توجه شما به مسائل ديني است، مباحثي كه تقديم ميشود، مباحث علمي و زنده به نام «حبل المتين» ميباشد، اين برنامه قصدش اين است كه لايههاي پنهان تاريخ اسلام را مورد بررسي قرار بدهد و عمده مطالبي كه تقديم ميشود از كتب اهل سنت ميباشد تا دوستان راحت تر بتوانند مورد بررسي قرار بدهند؛ لذا ممكن است اين مباحث با تندي مطرح بشود؛ ممكن است براي بعضي از دوستان ناگوار باشد. ترسي نداريم كه مباحث علمي را مطرح بكنيم؛ تا در اين عصر كه عصر رسانه و اطلاعات است مردم با مطالب آشنا شود ؛اما اين باعث نميشود كه خداي نكرده به كسي توهين صورت بگيرد به عزيزان و ساير مذاهب و از شما عزيز كه تماس بر قرار ميكنيد با اين برنامه خواهشمنديم كه اين گونه باشيد؛ تا يك برنامه خوب و مفيد تقديم عزيزان بكنيم كه اين همان دستور مواليان ما است . مباحثي كه مطرح بود، درباره وحدت و موانع آن بود و اميدواريم بتوانيم اين مباحث را در طي يك و دو جلسه بتوانيم آنرا جمع بكنيم. وهابيت و مخصوصاً رؤساي اين ايده، ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب بحث را به جايي كشاندند كه اگر كسي شيعه را كافر نداند، كافر ميشود، و بايد كشته شود؛ لذا جناب استاد مباحث مطرح شده را پاسخ دادند. از طرفي در شبكه هاي وهابي مطرح ميشود كه ميگويند: ما كسي را تكفير نميكنيم و ما نميدانيم كه قسم حضرت عباس را قبول كنيم و يا دم خروس را و از طرفي در عالم ميبينم كه هر جا شيعه هست كشتار نيز وجود دارد. اين مطالبي كه مطرح شد با اين انفجار كه اينها انجام ميدهند و اين از كليپ هاي كه شما پخش كرديد به خوبي معلوم ميگردد و دل هر بيننده را به درد ميآورد و ما را متأثر ميسازد و اين كارها ثمره فتواي اين مفتي ها ميباشد؛ لذا حاج آقا ما از شما خواهشمنديم كه در مورد فتواهايي كه در مورد تكفير تشيع ميدهند، كمي توضيح دهيد تا مطالب براي همه ما روشن شود. استاد قزويني : همانطوركه آقاي محسني اشاره كرد، آقايان از يك طرف ميگويند، ما تكفير نميكنيم و براي اين كارشان به قطعنامه طائف تمسك ميكند (كه ما بارها اين مطالب را بيان كرديم)؛ اما از طرفي كتاب هاي شان پر از تكفير شيعيان است. اين را بايد بيننده گان بدانند كه: من حفر بئرا لاخيه اوقع الله فيه. يعني هر كسي چاهي براي كسي بكند، خودش در قعر همان چاه ميافتد. يا ميگويند: چاه مكن بهري كسي اول خودت دوم كسي. اينها هفتصد يا هشتصد سال حكم به تكفير مسلمانها دادند و به بهانه هاي كفر و شرك مسلمانها را در مناطق مختلف جهان؛ مثل عراق، افغانستان و حتي شيعيان خود عربستان و... قتل عام كردند. سر انجام عربستان سعودي خودش گرفتار اين حكم تكفير شد؛ لذا آمدند اجلاسيه طائف را برگزار كردند . بنده به عزيزان عرض ميكنم : نميخواهند جاي دور بيروند، ألآن اينترنت و شبكه هاي ماهوارهاي در اختيار اكثر مردم ميباشد. كافي است مراجعه كنند خواهد ديد، كه اينها؛ چطور چهار صد ميلون شيعه كه همه لااله الا الله ،محمد رسول الله ميگويند را تكفير ميكنند و آيا اينها مسلمان نيستند كه اين گونه تكفير ميشوند. و اگر شيعه بحثي در مورد توسل و امثال آن دارد، شما چه ميگوييد: كه سي هزار نفر را در جنك جمل و صد هزار نفر را در صفين با حربه اجتهاد كشتيد. و آيا اين اجتهاد نميتواند توسل شيعه را كه برخواسته از متن قرآن، منطبق با سنت نبوي و سيره صحابه است درست بكند؟ و يا نه؛ چون اجتهاد از جانب شيعه ميباشد، كفر و شرك به حساب ميآيد. بيننده گان عزيز! اين سايت لجنه دائمي فتواي عربستان است ببينيد در مورد شيعه، چه فتوا ميدهند: اقوال العلماء في رافضية الامامية اثناعشرية إن الامامية اثناعشرية من فرق الضلال يعني :فرق اماميه اثناعشريه از فرقه هايي است كه تمام انحرافات در آن وجود دارد. ولهذا حكم جمهور العلماء بكفرهم وزندقتهم. ما از ينها سوال ميكنيم كه با چه دليل اين مطالب را اينها در مورد شيعه بيان ميكنند . تا آنجا اينها جلو ميروند كه در جواب سؤال ذيل كه از ذبيحه شيعيان كرده اند: هل يحل لنا أن نأكل منها علماً بأنهم يدعون عليا والحسن والحسين وسائر ساداتهم في الشدة والرخاء ؟ لجنه فتواء با رياست بن باز، عبدالله قيان، عبد الله قعود و عبد الرزاق عفيفي در جواب ميگويند: الجواب / إن كان الأمر كما ذكر السائل من أن الجماعة الذين لديه من الجعفرية يدعون عليا والحسن والحسين وسادتهم فهم مشركون مرتدون عن الإسلام والعياذ بالله لا يحل الأكل من ذبائحهم لأنها ميتة ولو ذكروا عليها اسم الله . وبالله التوفيق وصلى الله على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم يعني: اينها كه چنين ميگويند، مشرك و از اسلام خارج ميباشند و نميشود از ذبيحه آنها خورد؛ چون ذبيحه اينها ميته است و لو اسم خدا را برآنها ذكر كنند. دوستانيكه مايل هستند اين فتوا و ديگر فتواي لجنه دائمي را در آدرسهاي ذيل ببينند: http://www.haqeeqa.net/Subject.aspx?id=599 ما از اينها سؤال ميكنيم كه دليل اينها براي چنين مطالب چه ميباشد. و آيا آيه 35 سوره مائده كه ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. (المائده/ 35) مجوز براي توسل نيست و اگر يا علي گفتن شرك است؛ پس در مورد آيه 97 سوره يوسف كه ميگويد: قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ (يوسف/97) چه ميگويد؟ و آيا فرزندان حضرت يعقوب مشرك بودند و پدرشان شرك آنها را ثابت كرد و يا نه فرمود: سوف يستغفرلكم . و اگر غير خدا را خواستن شرك است؛ پس در مورد آيه 64 سوره نساء چه ميگويد كه ميفرمايد: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا (النساء/64) و يا در مورد قضيه بلال بن حارث صحابي چه ميگويد كه ميگويد: يا رسول الله قد هلك الناس فاستسقي امتك . يعني اي پيامبر امتت از قحطي هلاك شدند به داد امت برس، و وقتي اين قضيه را ميآيد به عمر بن خطاب ميگويد؛ چرا جناب خليفه نميگويد كه تو مشركي هستي؟ ما از جناب بن باز سؤال ميكنيم كه آيا حكم به تكفير صحابه و جناب عمر هم ميدهد و يانه و اصلاً در حديث داريم كه خود جناب عمر ميگويد: اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلى الله عليه وسلم فتسقينا وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا. صحيح البخاري – البخاري، ج 2، ص16 اينها ميگويند پيامبر صلي الله عليه وآله زنده بود ما در جواب ميگويبم: شهداء شيعه زنده ميباشند و امام حسن و امام حسين و ساير أئمه عليهم السلام همگي شهيد شده اند و از طرفي، وقتي در حيات پيامبر صلي الله عليه وآله ميشود به ايشان توسل جست، به چه دليل شما ميگوييد بعد از وفاتش نميشود به حضرت توسل جست؟ و يك امر مشروعي كه جايز بوده ديگر جايز نيست؟ و اگر ميگوييد: مطلق خواندن غير خدا شرك است؛ پس شما بايد شرك جناب ابو بكر و عمر را نيز ثابت بكنيد، اگر ميگويد: بايد در قيد حيات باشد، ما ميگويم كه شهداء زنده هستند. و تمام بندگان نزد خداوند ميباشند: وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (البقره/ 115) البته آن خدايي كه شما ميگوييد كه بالاي عرش قرار دارد و از حال بندگانش بيخبر ميباشد و موقع طلوع فجر ميآيد سري به بندگانش ميزند، دوباره به عرش بر ميگردد و استراحت ميكند ما چنين خدايي را قبول نداريم؛ چون چنين خدايي را نه قرآن گفته است و نه پيامبر قبول دارد و اگر شما ما را به اين كار تكفير ميكنيد ما به اين تكفير افتخار ميكنيم. آقاي بن جبرين رسماً فتواء ميدهد كه شيعه : لا يحل ذبح الرافضي ولا أكل ذبيحته ، فإن الرافضة غالباً مشركون حيث يدعون علي بن أبي طالب دائماً في الشدة والرخاء حتى في عرفات والطواف والسعي ، ويدعون أبناءه وأئمتهم كما سمعنا مراراً ، وهذا شرك أكبر وردة عن الإسلام يستحقون القتل عليها يعني شعيان به خاطر توسل به علي و حسن و حسين و ائمه، داري شرك بزرك هستند و مرتد شدند از اسلام و استحقاق كشتن را دارند. http://islamqa.info/ar/ref/60046 چنين فتواهاي مفتيان مزدور هستند كه باعث ميشود دهها و صدها نفر بيگناه از شيعيان در عراق، افغانستان، ايران و پاكستان قطعه قطعه شوند. اينها با اينكه امروز نزد وجدان هاي بيدار محاكمه شدهاند و هزار لعن نفرين بر آنها نثار ميكنند، فرداي قيامت نيز در دادگاه عدل الهي به محاكمه كشيده خواهد شدند. اين يك نمونه بود كه بيان شد. نمونه ديگر اينكه آقاي شيخ عادل كلباني امام حرم مكه شريف در برار راديو بي بي سي ميگويد: تكفير عامة الشيعة يمكن أن يكون فيها نظر، أما بخصوص علمائهم فأرى أنهم كفار، بدون تمييز. ما نسبت به تکفير عوامشان، بايد مقداري دقت و بررسي کنيم که ملاک کفر، در عوام شيعه هست يا نه. ولي در خصوص تکفير علماء شيعه، نظر من اين است که تمام علماء شيعه، بدون هيچ شکي، کافر هستند. http://www.al-wlf.com/2mj/235.html http://www.burnews.com/news-action-show-id-6337.htm اين آقايي كه يك الف سواد ندارد و با آن سابقه كه بنده بيان نميكنم در يك شبكه كه همه ميدانند چگونه شبكهي هست ميآيد ميگويد: همه علماء شيعه كافر هستند و اين حرفش باعث شد كه اعتراضات بالا بگيرد و ملك عبدالله مجبور شد ايشان را از امام جماعت مكه شريفه بركنار كند. مورد ديگر كه ميشود بيان كرد، آقاي محمد العرفي است كه نخود اين شبكه هاي وهابي ميباشد در نماز جمعه در مسجد البواريديه رسماً اعلام ميكند: إن مذهب التشيع "أساسه المجوسية"، وهي ديانة كانت سائدة في بلاد فارس قبل الإسلام، ... يعني مذهب تشيع زير بنايش بر اساس مجوسيت ميباشد و در ميان بلاد فارس رايج بوده است و تا آنجا پيش ميرود كه كفر شيعه را به اثبات ميرساند. ما نميدانيم اينها چه خورده بودند كه اين گونه حرفها را ميزنند و باز هم ميگويند: ما كسي را تكفير نميكنيم و ما قضاوت را به عهده مردم و بيننده گان عزيز ميگذاريم . ديشب يكي از علماء اهل سنت در شرق كشور ميگفت: ما خواستار وحدت هستيم بايد بيايم موانع آنرا را بررسي كنيم و علماء با هم بنشينند شرايط و موانع را بررسي كنند. ما در جواب ميگوييم : دو سال ميشود كه ما بارها گفتيم كه بياييم باهم صحبت بكنيم و ببينيم كه مشكل چيست و ما مشكلي با اهل سنت نداريم در آينده نزديك به عنايت حضرت بقية الله الاعظم قدم هاي خوبي برداشته خواهد شد؛ بلكه مشكل ما با چند بچه وهابي هست كه بلند گوي وهابيت ميباشند كه شب ميخوابند و صبح حكم به تكفير شيعه ميدهند و خود ميدزدند و صدا ميزنند كه دزد را بگيريد. با اينها بايد طبق فرمايش امام با قر عليه السلام رفتار كرد كه فرمود: بايد اينها را مفتضح و رسوا كرد؛ تا حقايق در نزد مردم روشن شود و ظلم كه اينها نسبت به اهل سنت كرده اند اين است كه اينها به دروغ خودشان را نماينده اهل سنت معرفي كرده اند و ما بارها به جوانان شيعه گفتهايم كه اينها ربطي به اهل سنت ندارند اين حرفها را از سر مستي مطرح ميكنند و اگر اينها سه چهار تا بر نامه طبق ميل عربستان سعودي مطرح نكنند، بودجه شان قطع خواهد شد و به زباله دان تاريخ خواهند پيوست . مجري: حاج آقا! مباحث را خيلي خوب مطرح كرديد و همه استفاده كرديم و بعضي از اينها از ايدئولوك شان محمد بن عبد الوهاب پا را فراتر گذاشته اند و فتواء داده اند كه شيعه زنازاده اند؛ لذا ما از شما خواهش ميكنيم كه در اين باره كمي توضيح فرماييد. استاد قزويني: ما نميخواستيم كه اين قضيه در اينجا مطرح شود؛ اما اينها يكسري روايات ضعيف را ميخوانند كه؛ البتة در كتب خودشان دهها و صدها امثال اين قضايا كه حكايت از بغض اهل بيت عليهم السلام دارد، موجود ميباشد. من به خاطر سؤالي كه شما مطرح كرديد، بنده از كتب ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب نشان خواهم دادم؛ تا مردم بفهمند كه اينها نه تنها دين نداشتند ؛ بلكه و جدان هم نداشتند؛ مثل يكسري آدم هاي لات و چاقو كش كه هر چه به دهنش ميآيد، بهتان و تهمت ميزند و در اسلام اگر كسي به كسي ديگر نسبت زنا بدهد، حد قذف ميخورد؛ چطور يك شيخ الاسلام و يك ايدئولوك چنين حرفهايي را به زبان ميآورد. اين كتاب رسائل و فتواي ابن تيميه است كه در آن ميگويد: وَقَدْ لَا يَكُونُ مِن الرَّافِضَةِ مَنْ لَهُ نَسَبٌ صَحِيحٌ. مجموعة الفتاوى - ابن تيمية - ج 35، ص 142 و همچنين در كتاب ديگرش نيز همين مطلب را تكرار ميكند. وَقَدْ لَا يَكُونُ مِنْ الرَّافِضَةِ مَنْ لَهُ نَسَبٌ صَحِيحٌ مُسْلِماً فِي الْبَاطِنِ. الفتاوى الكبرى - ابن تيمية، ج3، ص 501 آقاي ابن حجر عسقلاني در اول كتاب فتح الباري ميگويد: شيعه كسي است كه اهل بيت پيامبر عليهم السلام را دوست داشته باشد و رافضه كسي است كه معتقد باشد علي ابن طالب (عليه السلام) مقدم بر ابو بكر، عمر و عثمان است و من گمان نميكنم كه در دنيا هيج شيعهاي پيدا شود كه معتقد به برتري علي ابن طالب (عليه السلام) بر ابو بكر، عمر و عثمان نباشد. اين عبارت محمد بن عبد الوهاب است كه ميگويد: أن الرافضة أكثر الناس تركاً لما أمر الله وإتياناً لما حرمه. يعني: شيعيان كساني هستند كه اوامر خدا را ترك ميكنند و نواهي خدا را انجام ميدهند. وأن كثيراً منهم ناشيء عن نطفة خبيثة موضوعة في رحم حرام ولذا لا ترى منهم إلا الخبيث اعتقاداً وعملاً وقد قيل كل شيء يرجع إلى أصله . يعني: اكثر شيعيان نطفه شان خبيث ميباشد و اين نطفه خبيث در رحيم حرام قرار گرفته است. رسالة في الرد على الرافضة، ج1، ص39 بايد به اين ايدئولوك آفرين و به به گفت و گفت : اذا كان غرابٍ دليل قوم فيهديهم الي جف كلابٍ آيا اين حر ف ها را جز يك ديوانه كسي ديگر ميتواند بيان بكند؟ و حتي مست هم اين گونه حرفها را بيان نميكند. در جاي ديگر نيز اين فرد ميگويد : فهؤلاء الإمامية خارجون عن السنة بل عن الملة واقعون في الزنا وما أكثر ما فتحوا على أنفسهم أبواب الزنا في القبل والدبر فما أحقهم بأن يكونوا أولاد الزنا - حمانا الله وإياكم معاشر الإخوان من اتباع خطوات الشيطان. يعني: شيعيان دوازده امامي كسانيهستند كه از سنت رسول خدا بيرون ميباشند و از ملت اسلام خارج ميباشند، اينها همواره در زنا واقع ميشوند و باب زنا را براي خودشان باز ميكنند و به حق به اينها ميشود گفت زنازاده. رسالة في الرد على الرافضة، ج1، ص42 ما به اين كار شناسان شبكه هاي وهابي ميگوييم: بيايد اين را با مبناي ديني جواب بدهيد. آيا اين حرفهايي كه به شيعيان ميزنيد، همان خداي تان كه بر كرسي عرش نشسته و پاي خود را در آتش جنهم ميكند تا بسوزد، يادتان داده است كه اين كار شناس شما دارد بيان ميكنند؟ ما از اين قضايا الي ماشاء الله در ميان كتب بزرگان، لدرها و نظريه پردازان شما داريم و اگر يك نفر از ابن تيميه و عبد الوهاب با اين پرونده سياه و با اين حرفهاي زشتي كه ميزنند دفاع كند، نهايت پستي و ذلتش را ميرساند؛ مگر اين كه بيعاري را براي خودش قبول بكند. سعي ما بر اين است كه مطالب را در همين جا نشان بدهيم و اين را مطالب را از نرم افزار الجامع الكبير دريافت كرديم. اين نرم افزار در اختيار همه عزيزان قرار دارد و ميتوانند آن را تهيه كنند و همچنان ميتوانيد با روابط شبكه جهاني ولايت تماس بگيرند، شماره بدهند تا برايشان بفرستند، ما نميدانيم قضيه از چه قرار ميباشد، قسم حضرت عباس درست است و يا دم خرس. مجري: در اينجا سؤال ديگري از محضر شما داريم و آن اينكه شبكههاي وهابي يكسري روايات را كه در كتب اهل تشيع مربوط به نواصب است به اهل سنت نسبت ميدهند و ميگويند تشيع از اهل سنت دم ميزنند؛ اما از طرفي در كتب شان آمده است كه اهل سنت مهدور الدم است و بايد ديوار بر آنها خراب كرد؛ لذا از شما خواهشمنديم كه در رابطه با اين حديث توضيح فرماييد و اينكه نواصب چه كساني هستند، تا مطلب و حقايق براي بينندگان عزيز روشن شود. استاد قزويني: در رابطه با اين قضيه بايد گفت: آنهايي كه اين شبكهها را ميبينند، ميدانند كه اينها هر شب اين روايت را به عنوان حربه بر عليه شيعه استفاده ميكنند و اين را همين طور ادامه ميدهند؛ تا ايجاد كينه و تحريك احساسات اهل سنت بكنند. و الا ميآمدند اين روايت را مطرح ميكردند ميگفتند كه چنين روايت در كتب شما آمده است و ما ميخواهيم بدانيم نظر علماء گذشته و حال شما در رابطه با اين روايت چه ميباشد؟ روايتي را كه اينها دستاويز قرار داده، شيخ صدوق آن را با سند صحيح از پدرش اينگونه نقل ميكند: أبي رحمه الله قال : حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد عن علي ابن الحكم عن سيف بن عميرة عن داود بن فرقد ، قال : قلت لأبي عبد الله عليه السلام ما تقول في قتل الناصب ، قال : حلال الدم يعني: اينها مهدور الدم است. ولكني أتقي عليك ، يعني: ميترسم چنانچه اگر اقدام به قتل اينها بكنيخود نيز كشته شوي. فان قدرت أن تقلب عليه حائطا أو تغرقه في ماء لكيلا يشهد به عليك ، فافعل ، قلت : فما ترى في ماله ؟ قال : توه ما قدرت عليه . اگر توانستي به صورت مخفيانه ديوار بر سر آنهاخراب كنيد و آنهارا در آب بيندازيد تا كسي خبر نشود. .... علل الشرائع - الشيخ الصدوق، ج 2، ص 601، ما از اينها سوال ميكنيم كه اينجا از قتل ناصبي سؤال شده است؛ پس بنابراين، روايت ارتباط به اهل سنت ندارد؛ بلكه مربوط به نواصب ميباشد. و اگر شما راست ميگوييد: و مريض نيستيد، بياييد اين روايت را كه در مورد تعامل با اهل سنت است و باسند صحيح هم بيان شده است، نيز بخوانيد كه از امام صادق عليه السلام در باره تعامل با اهل سنت سؤال ميكنند: وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم ، عن معاوية بن وهب قال : قلت له كيف ينبغي لنا أن نصنع فيمابيننا وبين قومنا وبين خلطائنا من الناس ممن ليسوا على أمرنا از امام سؤال كردند كه با اهل سنت چگونه رفتار كنيم و آيا حضرت در اينجا فرمود كه ديوار بر آنها خراب كنيد و يا فرمود: تنظرون إلى أئمتكم الذين تقتدون بهم فتصنعون ما يصنعون، اگر ميخواهيد تعامل با اهل سنت را بدانيد، به امامانتان نگاه كنيد كه چگونه با آنها رفتار ميكنند، هر طوري آنها رفتار كردند شما هم رفتار كنيد. فوالله إنهم ليعودون مرضاهم ، ويشهدون جنائزهم ، ويقيمون الشهادة لهم وعليهم ، ويؤدو الأمانة إليهم يعني: امام شما به عيادت مريض هاي اهل سنت ميرفتند و بر جنازه آنها حاضر ميشدند و در دادگاه به نفع آنها شهادت ميدادند و اگر آنها امانت به امام ميدادند به آنها برميگرداندند. الكافي - الشيخ الكليني، ج2، ص636 ما از برادران اهل سنت ميخواهيم كه دقت كنند؛ تا آنها كه از قلب مريض سخن ميگويند رسوا شوند؛ همچنانكه امام باقر (عليه السلام ) فرمود: اينها را رسوا كنيد، آن زمان گذشت كه ابن تيميه بيايد براي ده يا بيست نفر بگويد: كه شيعه كافر، لامذهب و زنازاده است؛ چون امروز عصر رسانه است و شيعه به بركت دعاي بقية الله از انزوا بيرون آمده است و صدايش را به گوش جهانيان ميرسانند. شما اگر راست ميگوييد و قلب تان مريض نيست بياييد، اين روايت را بخوانيد؛ چون اين روايت مال اهل سنت است نه آن روايت كه در مورد نواصب بود. و همچنين اين روايت را كه ابي اسامه از زيد شحام و او از امام صادق عليه السلام روايت ميكند بخوانيد: عن ابى اسامة زيد الشحام قال : قال لى ابوعبدا لله عليه السلام : اقرأ على من ترى انه يطيعنى منهم و يأخذ بقولى السلام و اوصيكم بتقوى الله عزوجل و الورع فى دينكم و الاجتهاد لله و صدق الحديث و اداء الامانة و طول السجود و حسن الجوار ، فبهذا جاء محمد صلى الله عليه و آله ، أدّوا الامانة الى من ائتمنكم عليها بَرّاً او فاجراً فان رسول الله كان يأمر بأداء الخيط و المخيط . صلوا عشائركم و اشهدوا جنائزهم و عودوا مرضاهم و أدوا حقوقهم فان الرجل منكم اذا ورع فى دينه و صدق الحديث و أدّى الامانة و حسن خلقه مع الناس قيل هذا جعفرى فيسرّنى ذلك . امام صادق (عليه السلام) به ابي اسامه ميگويد: اي ابي اسامه! به كسانيكه از ما حرف شنوي دارند، سلام برسان و بگو كه تقواي الهي و صداقت و راستي پيشه كنند و همسايه داري خوبي با اهل سنت داشته باشند، در تشيع جنازه آنها شركت كنند و به عيادت مريض هاي آنها بروند و حقوقشان را اداء كنند و اگر اينگونه رفتار كردند، من امام جعفر صادق (عليه السلام) خوشحال ميشوم و به آنها ميشود گفت جعفري. الكافي - الشيخ الكليني ج2، ص 636 ما به اينها ميگوييم كه بيماريهاي قلبي تان را اين قدر در ماهواره ها به نمايش نگذاريد؛ تا باعث تحريك احساسات شيعه و سني شود، نظر معصومين عليهم السلام نسبت به اهل سنت اين گونه ميباشد كه بيان شد. اما نظر شيعه نسبت به نواصب اين گونه است كه كتاب در جواهر كلام مرحوم نجفي كه اساس فقه شيعه را تشكيل ميدهد، ميگويد: والجهلاء يتوهمون أن كل مخالف ناصب، وليس كذلك إلى آخره يعني: جاهلان شيعه گمان ميكنند كه تمام مخالفين ناصبي هستند؛ درحاليكه اين گونه نيست كه تمام مخالفين ناصبي باشند. بل عن القاموس " النواصب وأهل النصب المستدينون ببغض علي (عليه السلام) نواصب كساني هستند كه دشمني و بغض علي (عليه السلام) را به عنوان دين قبول دارند و ديانت اينها را دشمني علي بن طالب تشكيل ميدهد. لأنهم نصبوا له أي عادوه انتهى . يعني: اينها خودشان را بر عداوت و دشمني علي بن طالب نصب كرده اند. ويؤيده ما في المعتبر والمنتهى. اين مطلب قاموس را آنچه در كتاب المعتبر علامه حلي و المنتهى علامه آمده است تأييد ميكند: أنهم الخوارج الذين يقدحون في علي ( عليه السلام ) نواصب كساني هستند كه نسبت به علي عليه السلام جسارت ميكنند. ما در اينجا از اهل سنت سؤال ميكنيم، كسي كه نسبت به علي عليه السلام جسارت كند، حكمش چيست؟ جواهر الكلام - الشيخ الجواهري، ج6، ص66 حضرت امام رحمة الله عليه، از فقهاي معاصر نيز در كتاب طهارتش ميگويد: ثمّ إنّ المتيقّن من الإجماع هو كفر النواصب والخوارج؛ أي الطائفتين المعروفتين، وهم الذين نصبوا للأئمّة (عليهم السّلام أو لأحدهم بعنوان التديّن به؛ وأنّ ذلك وظيفة دينية لهم، متيقن از اجماع فقهاء و علماي شيعه و اماميه اين است كه دو طائفه معروف از نواصب و خوارج، كافر هستند و اينها كسانيهستند كه ناسزا و بد گويي و بغض علي و اولادش را به عنوان تدين پذيرفته اند و بعد هم ميگويد: روايات ما نيز اين مطلب را تأييد ميكند. كتاب الطهارة ( ط.ج ) - السيد الخميني، ج3، ص457 و همين معني در كتاب تاج العروس من جواهر القاموس آقاي حسيني زبيدي آمده است چنانچه ميگويد: (النَّوَاصِبُ ، والنّاصِبيَّةُ، وأَهْلُ النَّصْبِ) : وهم (المُتَدَيِّنُون ببِغْضَةِ) سيّدِنا أَميرِ المُؤْمنينَ ويَعْسُوب المُسْلِمينَ أَبي الحسنِ (عَلِيّ) بْنِ أَبي طالبٍ ، (رضِيَ الله) تعالى (عَنْهُ) نواصب بغض علي عليه السلام را به عنوان دين قبول ميكنند؛ يعني خدا و رسولش گفته اند كه اميرالمؤمنين عليه السلام را بايد دشمن دانست. تاج العروس، ج4، ص277 ما از اهل سنت سؤال ميكنيم كه آيا اين ياوه سراها توهين به اهل سنت نيست؟ و اگر يك آخوندي بيايد اين حرفها را به اهل سنت نسبت بدهد، ما آنرا محكوم ميكنيم؛ همچنانكه علماء ما؛ مثل آيت الله خوئي اين گونه مطالب را محكوم ميكردند. منطق شيعه اين است كه بيان شد . همچنين وقتي به كتاب لسان العرب ابن منظور مراجعه ميكنيم، در مورد نواصب ميگويد: والنواصب: قوم يتدينون ببغضة علي ، عليه السلام. نواصب بغض علي (عليه السلام ) را به عنوان دين قبول كرده اند. لسان العرب، ج 1، ص762 از اين مطالب كاملاً روشن شده كه اينها با يك مرض خاصي ميآيند ميگويند: كه همه سنيها را بايد كشت و ديوار بر آنها بايد خراب كرد. ما ميگوييم: اگر اهل سنت دين شان بغضي علي ابن طالب (عليه السلام) است، در اين صورت قضاوت بر عهده خودشان است و الا بنده معتقد هستم كه علماء اهل سنت و حوزههايشان بيايند از حيثيت شان دفاع بكنند؛ تا خداي نكرده يك جوان نادان شيعه نيايد بگويد: به فرموده امام صادق عليه السلام تمام سني ها نواصب هستند و بايد كشته شوند. و آيا بيان اين گونه مطالب از سوي شبكه هاي وهابي منحرف كردن افكار مردم نيست؟ ابن عبد البر در باره ربيعة السلمي ميگويد: قال أبو عمر وأما ربيعة بن يزيد السلمي فكان من النواصب يشتم عليا رضي الله عنه ربيعه بن يزيد سلمي از نواصب بود كه علي (عليه السلام) را دشنام ميداد. الاستيعاب، ج2، ص493 عزيزان به اين روايت دقت كنند كه در كتاب مستدرك الصحيحن آمده است: حدثنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار ثنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن الحسن الأصبهاني ثنا محمد بن بكير الحضرمي ثنا محمد بن فضيل الضبي ثنا أبان بن جعفر بن ثعلب عن جعفر بن إياس عن أبي نضرة عن أبي سعيد ل الخدري رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم والذي نفسي بيده لا يبغضنا أهل البيت أحد إلا أدخله الله النار. رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: اهل بيت را كسي دشمن نميدارد مگر اينكه خدا او را وارد آتش جنهم ميكند. ما سؤال ميكنيم آيا اين روايت نشان نميدهد كه بغض اهل بيت عليه السلام سبب هلاكت هر انسان ميباشد؟ و در ادامه حاكم نيشابوري ميگويد: هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه اين حديث صحيح است به شرط مسلم؛ اما مسلم آن را نياورده است. المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص4715 و در روايت ديگر از مالك بن انس ميخوانيم كه ميگويد: أبو بكر مردويه عن أحمد بن محمد بن الصباح النيسابوري عن عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أحمد قال : سمعت الشافعي يقول : سمعت مالك بن أنس يقول : قال أنس بن مالك : ما كنا نعرف الرجل لغير أبيه إلا ببغض علي بن أبي طالب. انس ميگويد: ما حرامزاده بودن شخصي را از راه بغض او نسبت به علي بن ابيطالب ميشناختيم. مناقب آل أبي طالب - ابن شهر آشوب، ج 3 ص 10 سند اين روايت كاملاً صحيح ميباشد؛ چون سلسه سند اين روايت طوري هست كه نميشود اصلاً در موردش حرف زد . باز هم در صحيح مسلم آمده است: حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا وَكِيعٌ وأبو مُعَاوِيَةَ عن الْأَعْمَشِ ح وحدثنا يحيى بن يحيى واللفظ له أخبرنا أبو مُعَاوِيَةَ عن الْأَعْمَشِ عن عَدِيِّ بن ثَابِتٍ عن زِرٍّ قال قال عَلِيٌّ وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ صلى الله عليه وسلم إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ. علي عليه السلام ميفرمايد: پيامبر صلي الله عليه وآله در وصيت هايش به من فرمود: جز مؤمن تو را دوست و جز منافق تو را دشمن نميدارد. صحيح مسلم، ج1، ص76 اين قضايا كاملاً روشن است . چند روز پيش ما با علماء اهل سنت بحث دا شتيم، ايشان معتقد بود كه رافضي شيعه نيست؛ بلكه منظور ما ار رافضي كساني هستند كه به صحابه فحش و ناسزا ميگويند. عزيزان دقت كنند، اين آقاي ابن حجر عسقلانياست ، جزء چهار نفري هستند كه اهل سنت، عيال سفره آنها ميباشند. او ميگويد: والتشيع محبة على وتقديمه على الصحابة تشيع كساني هستند كه علي (عليه السلام) را بر صحابه مقدم بدارند. فمن قدمه على أبي بكر وعمر فهو غال في تشيعه ويطلق عليه رافضي. اگر شيعه علاوه بر اينكه علي (عليه السلام) را بر صحابه مقدم بدارد، بر ابو بكر و عمر نيز مقدم بدارد، چنين شيعهاي، غالي بوده و رافضي نيز ميباشد. وإلا فشيعي يعني اگر علي عليه السلام را مقدم نكرد، ميشود به او شيعه گفت. فإن انضاف إلى ذلك السب أو التصريح بالبغض فغال في الرفض اگر كسي علاوه بر اينكه علي (عليه السلام) را بر ابو بكر و عمر مقدم بدارد، به آنها سب و ناسز نيز بدهد، چنين كسي رافضي غالي نيز به حساب ميآيد. مقدمة فتح الباري، ج1، ص459 بنابراين، ايشان آمد شيعه، شيعه غالي ، رافضي و رافضي غالي درست كرد و هر كجا كلمه رافضي در كتب اينها استعمال ميشود، منظور شيعه ميباشد؛ چون همه شيعه معتقد به برتري علي (عليه السلام) بر ابو بكر و عمر ميباشند و در كره زمين شيعهاي پيدا نميشود كه چنين عقيده نداشته نباشد. و اصلاً فصل مميز بين شيعه و سني اين است كه شيعه معتقد است علي عليه السلام خليفه بلافصل پيامبر صلي الله عليه وآله ميباشد و سني معتقد است خليفه اول ابو بكر و... و خليفه چهارم علي عليه السلام است. اين مطالبي كه بيان شد، يك بحث علمي و اعتقادي است و بحث ديگري كه آيا بايد هم ديگر را تكفير، يا تفسيق كرد و يا قتل يكديگر را جايز شمرد، بايد در جاي ديگر مورد بحث قرار گيرد. اين عبارتي بود كه بنده ميخواستم خدمت بعضي از علماء اهل سنت عرض كنم كه مقداري دچار اشتباه شده بودند. مجري: بحثي را كه جناب استاد مطرح كرد اين بود كه ما بايد بحثي نواصب را از اهل سنت جدا كنيم ؛ چون اهل سنت نه تنها با اهل بيت دشمني ندارند؛ بلكه خود را از محبين اهل بيت (عليه السلام) ميدانند، بخلاف نواصب كه با اهل بيت و علي (عليه السالم )دشمني دارند؛ همچنانكه جناب استاد بحث نواصب را به صورت لغوي و اصطلاحي مطرح كردند كه همه استفاده كرديم و همچنان جناب استاد دست كسانيكه ميخواهند بين شيعه وسني تفرقه بيندازند رو كردند. استاد قزويني: در راستاي تأييد حرف هاي آقاي محسني كه بايد به ايشان مولوي اثناعشري گفت؛ چون ايشان حشر و نشر بسيار خوبي با اهل سنت دارد، بايد بگويم: ما دوست داريم كه تمام دوستان طلبه ما و شاگردان بنده رفتار و گفتارشان با اهل سنت اين گونه باشند . يكي از فقهاي معاصر ما كه صدها مجتهد تربيت كرد، آيت الله خوئي ميباشد، ايشان در رابطه با اهل سنت در كتاب طهارتش ميگويد: إن أهل الخلاف منكرون لما ثبت بالضرورة من الدين وهو ولاية أمير المؤمنين - ع - حيث بينها لهم النبي - ص- وأمرهم بقبولها ومتابعتها وهم منكرون لولايته - ع - وقد مر أن انكار لضروري يستلزم الكفر والنجاسة . ايشان نقد ميكند كساني را كه ميگويد: اهل سنت كافر است ؛ چون منكر ولايت علي (عليه السلام) كه يكي از ضروريات دين ميباشد، هستند، در ادامه ميگويد : وهذا الوجه وجيه بالإضافة إلى من علم بذلك وأنكره ، كسي كه از كتاب و سنت استفاده كند كه ولايت علي عليه السلام از ضروريات ميباشد، اگر منگر شود، كافر ميشود، فرق نميكند چه شيعه باشد يا سني. ولا يتم بالإضافة إلى جميع أهل الخلاف نسبت به جميع اهل سنت چنين چيزي درست نيست كه همه كافر ميباشند. لأن الضروري من الولاية إنما هي الولاية بمعنى الحب والولاء حب اهل بيت (عليه السلام) از ضروريات دين ميباشد. و هم غير المنكرين لها . آقايان اهل سنت منكر حب اهل بيت (عليه السلام) نيستند. بل قد يظهرون حبهم لأهل البيت عليهم السلام . بلكه اهل سنت همواره محبت شان را نسبت به اهل بيت (عليه السلام) اظهار ميكنند. كتاب الطهارة - السيد الخوئي، ج2، ص83 بنده ميخواستم در راستاي تأييد حرف شما بگويم: كه آيت الله خوئي هم اين گونه نظر مبارك شان ميباشد كه اهل سنت ربطي به نواصب ندارند. مجري: تشكر از شما جناب استاد كه توضيحات كاملاً مكفي فرموديد. بيننده عبد الحسين از فارس بنده سلام و عرض ادب دارم خدمت شما و آقاي قزويني . بنده خودم با اين جماعت سفسسته گر برخورد داشتم ميدانم جنگ با اينها چگونه ميباشد، از شما كه رزمندگان اين جبهه هستيد، تشكر ميكنم و بنده آن روز زنگ زدم و اين احساس به من دست داد كه جناب آقاي قزويني برداشت خوبي نكرد. اين همه بمب گذار كه توسط اين جماعت كه قديم به آنها ناصبي ميگفتند و الآن وهابي ميگويند و شيعيان را در گوشه و كنار دنيا مخصوصاً در عراق ميكشند، بنده يك سؤال دارم و آن اينكه چه ميشود توسل و زيارت هاي دسته جمعي را كه جزء اصول دين ما نيست و همواره مورد سوء استفاده اينها قرار ميگيرد را مديريت كنيم؛ تا بهانه به دست اينها ندهيم. مطلب ديگر اينكه بنده ميخواستم بدانم حكمي فقهي اسلام در رابطه با قاتلين عثمان با فرض اينكه حضرت علي (عليه السلام ) ميدانست آنها چه كساني هستند، چيست؟ و اصلاً قاتلين عثمان مشخص بود كه اينها ميگويند؛ چرا حضرت علي عليه السلام آنها را مجازات نكرد؟ استاد قزويني: من خواهش ميكنم به بنده كمي وقت بدهيد و قول ميدهم كه سري دو دقيقه قطع شود و اينكه دفعه قبل شما در مورد زنده كردن حضرت عيسي (عليه السلام ) مرده را آمديد توجيه كرديد كه هيچ آدم مسلمان معتقد به قرآن، آن را قبول نميكند. و اينكه زنده كردن حضرت عيسي عليه السلام مرده را مثل خوب كردن يك مريض نبوده؛ بلكه زنده كردن مرده به معني حقيقي آن بوده و اين را ماهم قبول داريم كه بعضي از دوستان در حرم أئمه (عليه السلام) كار انجام ميدهند كه بهانه به دست اين شياطين ميدهن. بنده همين هفته گذشته در حرم امام هشتم بودم، ديدم يك بنده خدا در دم در آستانه حضرت سر به حالت سجده گذاشته است، بنده به ايشان عرض كردم كه اين كار شما با عث ميشود كه چهار تا ناصبي بي دين اين را به تصور بكشد و بگويد: شيعه مشرك و كافر ميباشد ايشان گفت: بنده با اين كارم امام رضا عليه السلام را سجده نميكنم؛ بلكه خدا را دارم شكر ميكنم كه به بنده توفيق زيارت امام هشتم را عطا فرموده است. و با همين زباني بي زبانياش جواب اين ياوه گويان را داد. در رابطه با قتل عثمان بايد بگويم كه معلوم بود عثمان به قتل رسيد؛ همچنانكه مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام به طلحه فرمود: تو قاتل عثمان بودي و الآن براي اينكه دست گير نشوي آمدي ادعاي خونخواهي او را ميكني و شما تاريخ را نگاه كنيد كه چه كسي طلحة را كشت و به پسر عثمان تبريك گفت كه قاتل پدرت را كشتم. بيننده بلوچ از چابهار(اهل سنت) بنده سلام و عرض و ادب دارم خدمت آقاي قزويني و شما مجري محترم . يك سؤال داشتم و آن اينكه؛ چرا جواب نامه مولانا عبد الرحمن چابهاري نيامده است؟ استاد قزويني: جواب اين نامه داده شده است و با تراژي حدود سي هزار و چهل هزار به چاب رسيده است و در سايت موسسه ولي عصر نيز موجود ميباشد و از طرفي اين مال خيلي وقت پيش ميباشد كه بنده در برنامهاي كه با شبكه سلام داشتم اين را مفصلاً جواب دادم . بيننده آقاي كيافر بنده خدمت آيت الله قزويني و حضرت عالي عرض سلام دارم. بنده چهار تا سؤال دارم از خدمت آيت الله قزويني اول اينكه ابوبكر اولين كسي بود كه مسأله خلافت را مطرح كرد و عمر خطاب اولين كسي بود كه با ايشان بيعت كرد اين دو نفر جنايات مثل آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) را انجام دادند كه كاري به آن نداريم و سؤال بنده اين است كه بعد از وفات ابوبكر؛ چرا عمر كه دوست شفيق او بود بر جنازه اش نماز نخواند؟ سؤال دوم بنده اين است كه قريش پيمان نامه در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) و در خانه خدا قرار دادند و كسي كه اين پيمان نامه را دفن كرد، ابو عبيده بود و در زمان علي (عليه السلام) نيز چهل نفر، دهم هجري ماه محرم توسط سعد بن عاص كه بعد از به خلافت رسيدن عمر اين صحيفه را در آورد و حضرت علي (عليه السلام) بر بالاي جنازه عمر مطالبي را بيان كرد، ميخواستم تو ضيح فرمايد. استاد قزويني: برادر گرامي ! اين پيمان ملعونه را كه شما بيان ميكنيد، سند صحيح ندارد؛ لذا نميشود اينجا مطرح كرد. بيننده آقا كريم از افغانستان (اهل سنت) بنده سلام و عرض ادب خيلي زياد خدمت هر دوي شما بزرگواران تقديم ميكنم و واقعاً علمداران اسلام هستيد و صحبت هاي شما باعث نزديكي شيعه و سني ميشود به طوريكه بنده نميتوانم بگويم شيعه هستم و يا سني. و اين صحبت كه حاج آقا فرمود: اهل سنت به حضرت علي (عليه السلام ) ارادت دارند بسيار به دلم چسپيد و اگر همين را روش را ادامه بدهيد در آينده جواب دندان شكن به آنهاي كه ميخواهند دين را تكه پارچه بكند، خواهيم داد، و يك علم يكپارچه به نام اسلام بلند خواهيم كرد. و ديگر صحبت ندارم تشكر. بيننده موسوي از سوئد بنده خدمت سيد بزرگوار و دانشمند عريز حضرت آيت الله قزويني و شما آقاي محسني عرض ادب دارم . اولاً از برنامه عالمانه شما كه باعث روشني چشم ما و كوري چشم دشمنان اهل بيت (عليه السلام) شده است بسيار تشكرم ميكنم . خدمت جناب آقاي قزويني عرض كنم كه بنده هفته قبل اتفاقاً شبكه كلمه را نگاه ميكردم كه ميگفت شيعه معتقد به عصمت تمام امامانشان هستند و از طرفي اگر چنين است؛ پس چرا حضرت علي (عليه السلام ) در خطبه 78 و 128 طلب مغفرت از گناه خويش كرده است؛ و اگر حضرت معصوم بوده؛ پس اين طلب مغفرت ايشان براي چه بود؟. اينها با اين كارشان ميخواهند عصمت حضرت علي (عليه السلام ) را زير سؤال ببرند؛ تا ابوبكر، عمر و عثمان از گناهان شان تبرئه شوند. سؤال دوم بنده اين است كه اينها ميگفتند: براي حديث ثقلين سندي صحيح وجود ندارد؛ لذا خواهشمندم كه اين دو سؤال را تو ضيح دهيد؛ تا حقايق براي ما و بينندگان روشن شود. استاد قزويني : در رابطه با حديث ثقلين دوستان ما آقايان يزداني و ابو القاسمي مفصلاً صحبت كرده اند و دو جلد كتاب در حدودي هر كدام ششصد يا هفتصد صفحه در مورد اين حديث شريف از نگاه شيعه نوشته شده است و پنچاه تن از علماء و فقهاي شيعه ادعاي تواتر دارند و با اين وضع، حماقت است براي يك نفري كه در باره يك روايت متواتر، سند بخواهند،بحث سندي بكند و به قدري اين حديث براي همه (جز افراد كور دل) واضيح و روشن است كه جاي هيچ بحثي نميماند. در رابطه با استغفار حضرت علي (عليه السلام ) بايد گفت: پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) هم طلب استغفار ميكرد مانند آنجا كه ميفرمود: انه لَيُغَانُ على قلبي فإني استغفر اللَّهَ في الْيَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ. مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص211 شما ببينيد كه آقايان در مورد استغفار پيامبر چه ميگويند. آقاي شافعي دمياطي از فقهاي بنام و معاصر اهل سنت در كتاب اعانة الطالبين ميگويد: فان الغرض منه ارشاد الامة لكثرة استغفارهم عند غفلتهم . استغفار پيامبر، براي ارشاد امت بود تا هنگاميكه غافل شوند با استغفار از اين غفلت بيدار شوند. إعانة الطالبين، ج1، ص111 و همچنين آقاي صالحي شامي در كتاب سبل الهدي والرشاد ج7 ، ص61، مفصلاً در اين باره صحبت ميكند كه بنده خلاصه آن را بيان ميكنم ، عزيزان اگر خواستند مراجعه كنند . ايشان ميگويد: استغفار پيامبر صلي الله عليه وآله يا به خاطر اين بود كه چون پيامبر هميشه خود را در مقابل خدا ميديد و بعضي مواقع مشغول غير ياد خدا ميشد؛ لذا استغفار ميكرد كه چرا مشغول غير ياد خدا شده است و يا استغفار حضرت به خاطر استغفار امت بود و يا استغفار حضرت به خاطر اين بود كه محبت خدا را بيشتر به دست بياورد. اينها هر جوابي در مورد استغفار پيامبر(ص) دادند ، ما همان جواب را در مورد استغفار حضرت علي عليه السلام ميدهيم. بيننده : آقاي محمد از شيراز بنده عرض سلام دارم خدمت حاج آقاي قزويني و مجري برنامه. ما تعدادي دانشجو هستيم در شيراز كه در مورد فرق تحقيق ميكنيم و تشكر ميكنيم از بر نامه، يك سؤال داشتم از خدمت حاج آقا كه شيعيان ميگويند: امام حسن (عليه السلام) در صلح نامه اش با معاويه فرمود: كه يزيد را به عنوان جانشين خود تعيين نكند؛ پس چرا امامان شما همگي نسبت پدري و پسري دارند؟. خواهشي كه دارم اين است اگر ممكن است ما دانشجويان يك ارتباط مداوم با حضرت آقاي قزويني داشته باشيم ؛ تا سؤالات مان را از محضرشان بپرسيم . استاد قزويني : در رابطه با قضيه صلح نامه بايد گفت: كه امير المؤمنين (عليه السلام) در نامه 16 نهج البلاغه، معاويه را اصلاً داخل در اسلام نميدانست و امام حسن (عليه السلام) مجبور شد به خاطر بعضي قضايا تن به صلح بدهد. شما ميآييد ، يزيد ميمون باز، سگ باز و شراب خوار كه با مادر و خواهرش ازدواج ميكرد و به گفته ذهبي يك ناصبي بود، مقايسه ميكنيد، با امام زين العابدين؛ امام باقر (عليهم السلام) و ساير امامان. ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء آن قدر مدح و ثناء امامان را از علماء و بزرگان اهل سنت بيان ميكند كه بي شمار است. او ميگويد: اينها در عصر خودشان شايسته ترين افراد براي تصدي امر خلافت بودند و آيا اصلاً ميشود، اينها را با يزيد مقايسه كرد؟ و آيا امام حسن (عليه السلام ) ميتوانست بگويد: يزيد با چنين و ضعيتي كه داشت خليفه شود. اما در رابطه با ارتباط مان با دانشجويان عزيز بايد بگويم روزي نيست كه از دانشگاه با تماس ما نگيرد؛ اما ما آن قدر گرفتار هستيم كه نميتوانيم جواب مساعد بدهديم و اگر دوستان تمايل داشته باشند، ميشود با امكاناتي كه وجود دارد از طريق وديو كنفرانس در تمام داشگاهها چه داخل و چه خارج ار تباط برقرار كرد و اگر خواستند با روابط عمومي شبكه ولايت تماس بگيرند ما اين آمادگي را داريم كه از اين طريق در خدمت دوستان باشيم. بيننده: آقاي رجبي با عرض سلام و خسته نباشيد، خدمت شما و سرور محترم جناب آقاي قزويني ، جريان ما با حاج آقاي قزويني شده مثل: جريان اويس قرن با رسول خدا (صلي الله عليه وآله)؛ چون چهار ماه پشت خط بوديم؛ تا به شما وصل بشويم؛ لذا اگر امكان دارد يك تلفن گويا وصل كنيد تا صداي دوستان را ضبط كنند و بعد پخش كنيد و الان نزديك به هزار نفر دارند با شما تماس ميگيرند. استاد قزويني : جناب آقاي رجبي ما اين كار را كرديم از هفته آينده تلفن گوياي ما راه اندازي ميشود كه صداي دوستان را ضبط كند و بعد در بر نامه آنرا پاسخ بدهيم. بيننده: ما خواستم بگوييم حاج آقا ما داريم به 29 اسفند نزديك ميشويم به گفته اينها مصادف است با روز غدير خم و هوا گرم بوده است، من ميخواستم از دوستان كه در اهواز بندر عباس هستند خواهش كنم كه بعد از 25 اسفند زنگ بزنند كه آيا ظهر ها كولر گازي روشن ميكنند يانه؟ و اينكه حاج آقا شما گفتيد كارشناسان شبكه كلمه اصلاً راست نميگويند، من ميگويم؛ چرا اينها دو جا راست ميگويند، يكي آنجا كه وقتي در ميزنند بچه هايشان ميپرسند كيه؟ اينها ميگويند: ما هستيم، در اينجا راست ميگويند. حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||