* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 01 مرداد 1391 تعداد بازديد: 2950 
نقش سنت و شأن نزول در فهم آيات قرآن
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين: حضرت آيت الله دكتر حسيني قزويني

01 / 05 / 1391

موضوع: نقش سنت و شأن نزول در فهم آيات قرآن

استاد قزويني :

بنده خدمت همه بينندگان عزيز و گرامي، که چشمان پر محبت خود را به اين برنامه دوخته اند و در انتظار اين برنامه نشسته و ما را مهمان سفره با صفاي معنوي خويش قرار داده اند، سلام عرض مي‌کنم و موفقيت همگان را از خدا خواهانم و خدا را به آبروي محمد و آل محمد سوگند مي‌دهم که ما را در اين ضيافتي که دعوت کرده و لياقت استفاده و بهره برداري شايسته از اين ضيافت الله را به همه ما کرم کند و همين جا من به همه عزيزان و سروران عرض مي‌کنم که لحظه لحظه ماه رمضان را قدر بشماريد، خيلي فرصتي نيست و تا چشمي باز کنيم يک شب اعلام مي‌شود که شب آخر ماه رمضان است و آن روايت نبي مکرم همواره نصب العين ما باشد که شقي ترين انسانها کسي است که ماه رمضان بيايد و بگذرد و نتواند بر گناهانش قلم عفو بکشأند، در اين ماهي که :

أنفاسكم فيه تسبيح

نفس هاي شما عبادت است

ونومكم فيه عبادة

خوابيدن شما هم در اين ماه پاداش عبادت دارد

وسائل الشيعة ( آل البيت )، الحر العاملي، ج10، ص313

والشياطين مغلولة

شياطين در اين ماه بسته شده اند.

فاسألوا ربكم أن لا يسلطها عليكم.

از خدا بخواهيد تا ابد شياطين را بر شما مسلط نکند.

إن أبواب الجنان في هذا الشهر مفتحة، فاسألوا ربكم أن لا يغلقها عليكم، وأبواب النيران مغلقة، فاسألوا ربكم أن لا يفتحها عليكم.

درهاي بهشت بر روي شما در اين ماه باز است و از خدا بخواهيد هرگز اين درها را به سوي شما نبندد، درهاي جهنم بسته است و از خدا بخواهيد که اين درها براي شما گشوده نشود.

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 155

و من اين نکته را بارها عرض کردم که دوستان تلاش کنيم وقتي در محضر خداوند مي‌رويم، خداي خالق آسمان و زمين، خدايي که :

انما أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

سوره يس آيه 82

خداوندي‌که:

سبقت رحمته غضبه

رحمت براي عالميان است.

تفسير الآلوسي، الآلوسي، ج5، ص50

 خداوند بخشنده است از هر پدر و مادري بر بندگانش مهربان تر است، تلاش کنيم از خداي عالم چيزي بخواهيم که مناسب عظمت او باشد و من بارها گفتم که درست است که ما مي‌گوييم: خدايا گناهان ما را ببخش؛ ولي من احساس مي‌کنم اين مال آن بندگان دم دستي است و بندگاني که وارد باغ عبوديت شده و از رحمت واسعه الهي آگاهي دارند،

الهم اغفر ذنوبنا

 نمي‌گويند؛ بلکه مي‌گويند:

يبدل سيئاتنا بأضعافها من الحسنات.

خدايا گناهان ما را به چندين برابر حسنات مبدل کرد.

از محضر خداوند بايد اين را بخواهيم، از محضر خداي عالم درست است بهشت مي‌خواهيم ولي مهمتر از بهشت، بهشت لقاء است آن بهشتي است که انسان موسي وار و نبي مکرم وار با خداي عالم رو در رو بنشيند و با او سخن بگويد:

اللهم يا رب ...

بگويد و از خداي عالم (لبيک يا عبدي) بشنود، از خداي عالم هم جواري محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين را بخواهيم که اين بالاترين مقامي براي بهشتيان در بهشت است و من در پايان از همه عزيزان و بينندگان عزيز مي‌خواهم در هنگام افطاري، سحر و بعد از هر نمازي مسلمانان را دعا کنند، برادران عزيزي که در ميانمار گرفتار دژخيمان بودائي و هندو هستند و به کمک نظاميان وحشي و وحشي تر از وحشي ميانمار مسلمانان را قتل عام مي‌کنند و در آتش زنده زنده مي‌سوزانند.

 برادران و عزيزان ما را در سوريه که گرفتار اين تروريست‌ها و وهابيت وحشي و پليد شده اند و دارند تمام مناطق را براي مسلمان ها به ويژه شيعيان نا امن مي‌کنند و حتي افکار پليد و نحسشأن گل کرده بود و تصميم داشتند در اين ۲-۳ روز قبل حرم مطهر حضرت زينب را ويران کنند و يقين بدانيد اگر اينها مسلط شوند بر سوريه همان بلايي را که به اماکن مقدسه در مکه مکرمه آوردند و خانه خديجه کبري ام المؤمنين که مدت مديدي محل نزول جبرئيل و محل هبوط جبرئيل و وحي بوده ويران کردند و به توالت تبديل کردند.

 به قول يکي از علماي بزرگ سني که نه از خدا ترسيدند و نه از پيامبر حيا کردند و نه از ام المؤمنين خديجه کبري شرم کردند، اينها يک قوم بي‌حيايي هستند که بي‌حيايي را از دودمان نحس بني اميه ارث بردند و در اين کشت و کشتاري که صورت مي‌گيرد اين جوان‌ها، زن هاي باردار و کودکاني که امروز در سوريه کشته مي‌شوند، در مرحله اول مسؤليتش به عهده مفتيان مزدور و آنهايي كه در شبكه ها و رسانه‌ها ترور و نا امني و کشت و کشتار را در سوريه ترويج مي‌کنند، مي‌باشد و بعد آنهايي که دست در دست يهود و صهيونيسم قرار دادند و خجالت نمي‌کشند و با کمال بي‌شرمي به همدستي با يهود براي نابودي مسلمانان و نابودي شيعه افتخار مي‌کنند.

 انشاء الله عزيزان ما در مظان اجابت دعا عزيزان ما را در سوريه فراموش نکنند و عزيزان ما در بحرين گرفتار هستند، اينها را فراموش نکنند و همچنين در کشورهاي مختلف که مسلمان ها گرفتار هستند بعد از دعا براي فرج حضرت ولي عصر ارواحنا فداه، رفع گرفتاري مسلمان ها را از خداي منان بخواهيم و خدا را قسم بدهيم به آبروي محمد و آل محمد كه جنايتکاران و مستکبران و مستبدان را به جزا و کيفر اعمال خودشأن برساند و اينها را رسواتر از هر رسوايي و نابود و محو کند و مسلمان‌ها به ويژه شيعيان را از دست اينها را خلاصي ببخشد.

من در خدمت شما هستم .

مجري:

حاج آقا من جديداً شنيدم و نمي‌دانم چقدر صحت دارد که يکي از مفتيان گفته بود که پرتاب سنگ به جنايتکاران اسرائيلي حرام است و اگر واقعاً اين گونه باشد بايد:

وعلي الاسلام السلام

بگوييم .

اكنون سؤالي که بنده مي‌خواهم بپرسم اين است که رابطه قرآن و سنت چگونه است ؟ آيا اينها مکمل يکديگر هستند يا خير؟

استاد قزويني:

ما در رابطه با آيه شريفه :

وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ

سوره نحل آيه 89

اين را ما مطرح کرديم و ۳ محور را ما در جلسه گذشته پاسخ داديم و گفتيم که پيامبر اکرم بيانگر مفاهيم قرآن هستند:

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ.

سوره نحل، آيه 44

بحث از وجوب اطاعت از اوامر پيامبر را مطرح كرديم كه مي‌فرمايد:

وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.

سوره حشر، آيه۷

بعث از عصمت پيامبر بود كه مي‌فرمايد:

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى

سوره نجم، آيه 3-4

اما در رابطه به سؤال شما رابطه قرآن با سنت و اين‌كه آيا مکمل هم هستند يا نه؟ بايد عرض کنم:

 قرآن به منزله قانون اساسي اسلام است و متکفل بيان کليات معارف ديني است چه معارف اعتقادي، چه معارف تاريخي، احکام، اجتماعي، سياسي، اخلاقي و غيره، و سنت مبين و مفسر اين کليات است؛ يعني قرآن بدون سنت مفهوم ندارد و سنت بدون قرآن هم ارزش ندارد؛ ولي آنچه که مهم است که بعضي‌ها شعار مي‌دهند از قرآن با ما صحبت کنيد و به سنت کاري ندارند يا به قول جناب خليفه:

حسبنا كتاب الله

مصنف عبد الرزاق، ج5، ص438

الطبقات الكبرى، ج2، ص244

ابن عبد البر از علماي بزرگ اهل سنت است که از اوزاعي (که از فقهاء است) نقل مي‌کند که:

الكتاب أحوج إلى السنة من السنة إلى الكتاب.

نياز قرآن به سنت بيش از نياز سنت به قرآن است.

يعني قرآن بدون سنت هيچ مفهومي ندارد؛ ولي چه بسا اگر قرآن هم نباشد در درون سنت، قرآن خوابيده است و بعد ابن عبد البر مي‌گويد:

يريد أنها تقضي عليه.

سنت حاکم بر قرآن است.

وتبين المراد منه.

و مراد قرآن را هم سنت بيان مي‌کند.

جامع بيان العلم وفضله، ج2، ص191

همچنين ابن عبد البر از حسان بن عطية نقل مي‌کند که مي‌گويد:

كان الوحي ينزل على رسول الله ويحضره جبريل بالسنة التي تفسر ذلك.

وحي بر نبي مکرم نازل مي‌شد و جبرئيل در همان حين براي پيامبر تفسير مي‌کرد که مراد خداوند از اين آيات چيست .

جامع بيان العلم وفضله، ج2، ص191

ِانَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا

مراد از «والذين آمنوا» چه کسي است؟

وَهُمْ رَاكِعُونَ

مراداز کساني که صدقه مي‌دهند، چه کساني است؟

سوره مائده آيه 55

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي

به چه چيزي اکملت لکم دينکم؟

سوره مائده آيه 3

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ

مراد از ما موصوله چيست؟

سوره مائده آيه 67

تمام اين‌ها را جبرئيل براي نبي مکرم تبيين و تفسير مي‌کرد، جالب اينجاست آقاي احمد بن حنبل متوفاي ۲۴۱ مي‌گويد :

ان السنة تفسر الكتاب وتبينه.

سنت است که کتاب و قرآن را تفسير و بيان مي‌کند .

تفسير قرطبي، ج۱، ص۳۹

طبقات الحنابلة، ج1، ص252

ابوحنيفه متوفاي ۱۵۰ مي‌گويد :

لولا السنة ما فهم أحد منا القرآن.

اگر سنت نبود هيچ کدام از ما قرآن را نمي فهميديم.

حالا اين آقايان تازه به دوران رسيده وجوجه وهابي ها که قرآن به دست مي‌گيرند که آي مردم از اين قرآن با ما سخن بگوييد، اين حرفي که مي‌زنيد کجاي اين قرآن خوابيده است؟ خوب ما هم که بارها گفتيم شما که اين همه داريد داد و فرياد مي‌کنيد و مي‌گوييد :

من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر

ابن حجر الهيثمي، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص138

اين در کجاي قرآن آمده است ؟ اگر امامت ابوبکر جزء اصول دين است، چرا در قرآن نيست ؟ اگر جزء اصول دين نيست، چرا منکر آن کافر است ؟ و اضافه بر اين ما از اين آقايان سؤال مي‌کنيم در کجاي قرآن آمده است که اصول دين بايد در قرآن باشد؟ يک آيه براي ما بگويند که قرآن بگويد تمام اصول دين بايد در قرآن باشد واگر نبود جزء اصول دين نيست، والله ما نمي‌دانيم اين آقايان چکار مي‌کنند، اين را ابو حنيفه که مي‌گويد :

 لولا السنة ما فهم أحد منا القرآن

قواعد التحديث، ج1، ص52

قواعد التحديث جناب قاسمي که ايشأن شاگرد جناب سيوطي بوده است .

الباني متوفاي ۱۴۲۰ يعني حدود ۱۳ سال قبل از دنيا رفته است که از او به بخاري دوران تعبيرمي‌کنند، مي‌گويد :

فحذار أيها المسلم !

بترس اي مسلمان.

أن تحاول فهم القرآن مستقلا عن السنة.

مبادا تلاش کني قرآن را بدون سنت بفهمي.

فإنك لن تستطيع ذلك.

هرگز نمي تواني قرآن را منهاي سنت بفهمي.  

ولو كنت في اللغة سيبويه زمانك.

اگر چه در لغت سيبويه زمان هم باشي نمي‌تواني قرآن و آيات الهي را بدون سنت بفهمي.

صفة صلاة النبي للشيخ محمد ناصر الدين الألباني، ص : 172

سيبويه هم که بنيانگذار ادبيات عرب است که اگر سيبويه نبود، ادبياتي از عرب نبود ولي جالب اين است که اين جناب نعثل العلما چندي قبل کليپش را دوستان ما پخش کردند که ايشأن مي‌گويد: اصلاً بدون بيان صحابه نمي‌توان قرآن را فهميد، خيلي عجيب است که اگر ما صحابه را کنار بگذاريم، قرآن معنا پيدا نمي‌کند ولي اگر ما آمديم گفتيم بايد به کمک اهل بيت که عدل قرآن و يکي از دو ثقلين است بايد قرآن را فهميد مي‌گويند: نه هرکس همچين فتوا و نظري بدهد زنش بر او حرام مي‌شود.

لعل التاريخ يضبطها.

اين قضايا در تاريخ مي‌ماند و تاريخ اينها را فراموش نمي‌کند.

مجري:

برخي از وهابي‌ها مي‌گويند: در مقابل ما فقط با قرآن سخن بگوييد، نه با سنت، شما لطف کنيد اين سخن آقايان وهابي را از ديدگاه علماي اهل سنت ارزيابي فرماييد تا بينندگان محترم به نتيجه درستي برسند.

استاد قزويني :

من فقط دو جمله از بزرگان اهل سنت نقل مي‌کنم و قضاوت را به عهده بينندگان مي‌گذارم:

آقاي ايوب سختياني از بزرگان اهل سنت است. ابن حجر مي‌گويد: ابن سعد در طبقات درباره او گفته است:

کان ثقه ثبتا في الحديث.

محکم و قوي در حديث است.

جامعاً عدلاً ورعاً كثير العلم حجة.

جامع علوم، عادل، با تقوا و داراي علوم فراوان و سخنش حجت بوده است.

الطبقات الكبرى، ج7، ص246

ابوحاتم در باره او مي‌گويد :

ثقة لا يسال عن مثله.

از مثل آقاي ايوب سختياني نبايد سؤال کرد.

نسائي هم گفته :

ثقة.

تهذيب التهذيب، ج۱، ص۱۴۸

همين آقاي ايوب سختياني كه اين‌گونه نزد علماي اهل سنت اعتبار دارد، مي‌گويد:

إذا حدثت الرجل بسنه فقال دعنا من هذا

وقتي با يک مردي از سنت براي او مي‌گويي که مي‌گويد : سنت را کنار بگذار

وأجبنا عن القرآن.

از قرآن با ما حرف بزن.

فاعلم أنه ضال.

بدان که او گمراه است.

معرفة علوم الحديث، ج1، ص65

آقاي ابو قلابه که درباره او هم ذهبي مي‌گويد :

الامام شيخ الاسلام کان ثقة.

سير اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۶۸

ايشأن مي‌گويد:

إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وهات كتاب الله.

اگر چنانچه با کسي از سنت سخن مي‌گويي، بگويد اين سنت را کنار بگذار و قرآن را براي ما بگو.

فاعلم أنه ضال.

بدان که او آدم گمراهي است.

الطبقات الكبري، ج7، ص184

تاريخ الإسلام، ج7، ص298

در خانه کس است همين ۲ تا جمله آقاي سختياني و ابو قلابه، بس است .

البته به شرط اينکه اين آقايان قلبي آگاه و گوش شنوا داشته باشند ما نمي‌دانيم که واقعاً دارند يا نه.

مجري :

الان اين مسائل را به صورت کلي بيان فرموديد، حالا من مي‌خواهم مساله را جزئي تر و مصداقي تر بحث کنيم . درباره احکام نماز سؤال مي‌کنم، آيا وهابيان مي‌توانند بدون کمک از سنت فقط احکام نماز را از قرآن براي ما اثبات بکنند؟

استاد قزويني:

نکته ظريفي است، ببينيد جناب عبدالله بن مبارک (متوفاي۱۸۱هجري) كه در حقيقت معاصر بوده با مالک و شافعي، ايشأن از عمران بن حصين نقل مي‌کند که مي‌گويد:

أن رجلا أتاه فسأله عن شيء فحدثه

مردي نزد عمران بن حصين (که از صحابي هم است) آمد و مطلبي را سؤال کرد و عمران بن حصين جواب او را از سنت داد.  

فقال الرجل حدثوا عن كتاب الله ولا تحدثوا عن غيره.

آن مرد گفت: آقاي عمران بن حصين! با ما فقط از قرآن حرف بزن و از غير آن چيزي نگو.

فقال إنك امرؤ أحمق.

تو يک آدم احمقي هستي.

آقايان وهابي ها بگيرند، اين سخن از علامه مجلسي و علامه حلي و امام راحل نيست، از آقاي عمران بن حصين صحابي است و اين عبارت را شايد ۵۰ تا از مصادر اهل سنت نقل کردند.

فقال إنك امرؤ أحمق،

تو يک آدم احمقي هستي.

أتجد في كتاب الله أن صلاة الظهر أربعاً لا يجهر فيها،

در کجاي قرآن نوشته است نماز ظهر ۴ رکعت است و بايد آهسته خوانده شود

وعدد الصلوات

و تعداد نمازها.

کجا گفته است که نماز صبح ۲ رکعت است ؟ به من نشان بده.

وعدد الزكاة ونحوها.

از چه چيزي بايد زکات داد؟ و چه مقداري بايد زکات داد؟ و شرائط زکات و زکات گيرنده آيا هست؟

ثم قال أتجد هذا مفسراً في كتاب الله،

بعد آيا اينها در کتاب خدا است؟

إن الله قد أحكمك ذلك والسنة تفسر ذلك.

بله قرآن آمده محکم کرده است و سنت آن را تفسير کرده است.

مسند ابن المبارك، ج1، ص143

فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ

سوره حج آيه 78

نماز بايد خوانده شود، وقتي قرآن قاطع و محکم گفت نماز بايد خوانده شود مردم مي‌آيند نزد پيامبراکرم و مي‌گويند اين نمازي که چندين بار در قرآن آمده است چه مي‌خواهد بگويد؟ براي ما توضيح دهيد که سنت آن را تفسير مي‌کند .

آقاي خطيب بغدادي هم همين تعبير را آورده و اضافه کرده است که آيا اين‌که ۷ مرتبه بايد کنار بيت الله الحرام طواف کنيم در کجاي قرآن آمده است؟ بين صفا و مروه بايد سعي کنيم از کجا آمده است؟

بعد گفت: اگر اين احاديث را نگيريد و بهانه قرآن کنيد، بدانيد شما گمراه خواهيد شد.

نکته ظريفي که من ميخواهم عرض کنم براي بينندگان به ويژه براي عزيزان شيعه که با اين عزيزان وهابي تماس مي‌گيرند، خوب اينها مي‌گويند: در رابطه با امامت در قرآن آيه نداريم ولي در رابطه با نماز آيه داريم، قرآن گفته است:

أَقِيمُوا الصَّلَاةَ

سوره انعام آيه 72

و مي‌گويند که در کجاي قرآن آمده است که امامت هم لازم است؟ البته ما امامت در قرآن را مفصل عرض خواهيم کرد که آيه ۱۲۴ سوره آل عمران، مفصل آورده است:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره، آيه 124

يا

جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا

سوره سجده، آيه 24

و غيره، ببينيد بينندگان عزيز من يک نکاتي را امشب مي‌خواهم بگويم شايد اين آقايان:

عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا

سوره محمد، آيه 24

شايد قلوبشأن را قفل کردند قفل هاي خيلي محکم و کليدش را هم زير زمين دفن کردند و پوسيده شده است که امکان باز شدن نيست .

ما از اين آقايان سؤال مي‌کنيم که :

أَقِيمُوا الصَّلَاةَ

به چه معناست ؟ آيا به معناي نماز است؟ از کجا مي‌گوييد به معناي نماز است؟ صلاة در قرآن آمده است به معناي دعا

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ

سوره توبه، آيه 103

آيا اينجا يعني نماز بخوان براي ذکات دهنده‌ها؟

إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ.

سوره توبه، آيه 103

اگر تو نماز براي آنان بخواني، يعني هرکس زکات داد او را داخل تابوت کني و براي او نمازي هم بخوان، معني اش اين است؟ نووي مي‌گويد:

وصل عليهم، أي ادع لهم.

دعا کن براي آنها.

المجموع، ج6، ص154

الأذكار، ج1، ص149

از کجا معلوم واقيموا الصلاة به معناي دعا نباشد؟ و همچنين ابو بکر کاشأني حنفي مي‌گويد:

وَالصَّلَاةُ في الْآيَةِ بِمَعْنَى الدُّعَاءِ.

و صل عليهم؛ يعني دعا کن.

بدائع الصنائع، ج1، ص315

دعا به معناي رحمت:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ.

يعني اين‌که خداوند وملائکه بر پيامبر نماز مي‌خوانند؟

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ.

سوره احزاب، آيه56

يعني نستجير بالله بر پيامبر نماز بخوانيد؟ اين جا «صَلُّوا عَلَيْهِ»؛ يعني نماز بر پيامبر بخوانيد؟

قرطبي دارد که:

والصلاة من الله رحمته ورضوانه.

خداي عالم بر پيامبر صلوات مي‌فرستد؛ يعني رحمت را بر او نازل مي‌کند، ملائکه صلوات مي‌فرستند؛ يعني دعا مي‌کنند.

تفسير القرطبي، ج14، ص232

ما تنها آيه‌اي که داريم در قرآن درباره اوقات نماز آيه ۷۸ سوره اسراء است و اگر از اول سوره حمد تا سوره ناس را بخوانيد غير از اين آيه، آيه ديگري نمي‌توانيد پيدا کنيد در رابطه با اوقات نماز:

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ.

نماز ظهر بخوانيد، مغرب بخوانيد، نماز صبح هم بخوانيد.

در کجاي اين آيه است که نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء؟

خود آقاي ابن کثير دمشقي مي‌گويد:

(لدلوك الشمس إلى غسق الليل) وهو ظلامه وقيل غروب الشمس أخذ منه الظهر والعصر والمغرب والعشاء

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ

از اول نيمروز آن وقتي که آفتاب در وسط آسمان قرار گرفت تا آن وقتي که هوا تاريک مي‌شود نماز بخوانيد.

تفسير ابن كثير، ج3، ص55

آيا معني اش اين است که از ظهر تا هنگام تاريکي پشت سر هم، نماز بخوانيم؟ حالا اگر غسق الليل را تا سپيده دم بگيريم؛ يعني از اول ظهر تا سپيده دم شما بايد نماز بخوانيد؟

حال غير از اين يک آيه، آيه ديگر بياوريد اوقات نماز و تعداد ركعات را بيان كرده باشد. در قرآن کلمه «صلاة» به معناي رحمت و به معناي دعا آمده و معناي اوليه «صلاة» هم دعا است.

خود آقاي آمدي که از متکلمين و فقهاي به نام است مي‌گويد:

أقيموا الصلاة.

مطلق دعا است اجماعا و حال آن‌که کلمه دعا به اين مقترن نشده است پيامبر هم در کنار اقيموا الصلاة نيامده است توضيح بدهد ايها الناس يعني :

صلوا صلاة الضهر و المغرب و العشا و الصبح.

بلکه:

بل أخر بيان أفعال الصلاة وأوقاتها إلى أن بين ذلك.

الإحكام للآمدي، ج3، ص47

«أقيموا الصلاة» را براي مردم خوانده است و بعد از مدتي آقاي جبرئيل آمده يا رسول الله: أقيموا الصلاة؛ يعني نماز صبح، نماز صبح چند رکعت است؟ ۲ رکعت است، چگونه بايد خوانده شود؟ اول تکبير بعد از آن حمد، سوره، رکوع، سجده، تشهد و غيره، مبطلات نماز اين است، واجبات نماز اين است و حکم شکيات اين است، جبرئيل براي پيامبر بيان کرده است پيامبر هم براي مردم بيان کرده است و لذا اين آقاياني‌که دم از قرآن مي‌زنند که ظاهراً قرآن نخوانده‌اند يا اگر هم خوانده باشند، خداي عالم در اثر گمراهي‌ها و گناهان بي‌شماري که اينها مرتکب شده‌اند قلب‌هاي اين‌ها را قفل زده:

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ

سوره بقره، آيه 7

در خدمت شما هستيم .

مجري :

نقش شأن نزول آيات در فهم معاني آيات از ديدگاه علماي اهل سنت را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

استاد قزويني:

عزيزان خوب دقت کنند نکته ظريفي است و شايد بشود گفت اُسّ اساس کار همين جا خوابيده است که اين آقايان وقتي به خودشأن مي‌رسند از اين روش استفاده مي‌کنند ولي به شيعه مي‌رسند مي‌گويند که شما حق نداريد .

در رابطه با شأن نزول هر آيه که بر پيامبر نازل شده است، يک اتفاقي افتاده است و به تناسب آن اتفاق آيه نازل شده است و نبي مکرم هم در آنجا معين کرده که اين آيه به تناسب اين قضيه نازل شد.

البته شأن نزول دلالت آيه را منحصر به يک مورد نمي‌کند؛ يعني اگر در يک قضيه‌اي شأن نزول آيه آمد، تمام فقهاء و بزرگان ما از اينجا به عنوان يک قاعده فقهي استفاده کردند و در تمام موارد مشابه هم همين آيه را ملاک قرار مي‌دهند.

واحدي يكي از بزرگان اهل سنت، در مقدمه كتاب «اسباب النزول» مي‌گويد: من در اين کتابم تلاش مي‌کنم که به هيچ وجهي روايت ضعيف نياورم . ايشأن يک بحثي را دارد و در پايان آن بحث مي‌گويد :

لامتناع معرفة تفسير الآية وقصد سبيلها، دون الوقوف على قصتها وبيان نزولها، ولا يحل القول في أسباب نزول الكتاب، إلا بالرواية والسماع ممن شاهدوا التنزيل، ووقفوا على الأسباب،

اصلاً ممکن نيست ما تفسير آيه را بفهميم و هدف آِيه براي ما روشن شود بدون اينکه به داستان و شأن نزول آيه آگاهي داشته باشيم و وقتي که اين دو را فهميديم تازه مي‌دانيم که قضيه چيست.

أسباب نزول الآيات ، الواحدي النيسابوري، ص4

خوب شما بفرماييد:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي

امروز دين را کامل کردم.

سوره مائده، آيه 3

خوب امروز کدام روز بود؟ الف و لام اليوم چه الف و لامي است؟ الف و لام عهد ذکري است يا نه؟

يا در مورد:

ِاذْ هُمَا فِي الْغَارِ

سوره توبه، آيه40

آقايان مي‌آورند که آن ۲ نفر در غار بودند، خوب اين آيه به چه مناسبتي نازل شده است؟ ضمير «اذهما» اينجا چيست؟ نه نام پيامبر آمده و نه نام ابوبکر و نه شخص ديگري، داستان نزول اين آيه چه بوده است؟ و هدف چه بوده است؟ اين را شأن نزول آيه و قصه بيان مي‌کند.

جناب زرکشي از بزرگان اهل سنت است در علوم قرآني يد طولايي دارد و مي‌شود گفت جزء قهرمانان علوم قرآني است از ابو الفتح قشري نقل مي‌کند كه مي‌گويد:

بيان سبب النزول طريق قوى فى فهم معانى الكتاب العزيز.

بيان سبب نزول آيات راه قوي و محکمي در فهم معاني قرآن کريم است.

البرهان في علوم القرآن، ج 1،‌ ص22

ابن تيميه حراني مي‌گويد:

مَعْرِفَةُ سَبَبِ النُّزُولِ يُعِينُ عَلَى فَهْمِ الْآيَةِ.

شناختن سبب نزول آيه انسان را بر فهم آيه کمک مي‌کند.

فَإِنَّ الْعِلْمَ بِالسَّبَبِ يُورِثُ الْعِلْمَ بِالْمُسَبِّبِ.

علم پيدا کردن به سبب نزول باعث مي‌شود علم پيدا کنيم به آيه اي که در اين زمينه نازل شده است.

مجموع الفتاوي، ج13، ص339

اين آقايان مي‌گويند اصلاً بدون سبب نزول، نمي‌شود مراد آيه را فهميد، اگر شأن نزول را ما بدانيم، قطعاً آيه را خوب مي‌توانيم بفهميم، از اين آقايان سؤال مي‌کنيم اسم عايشه در آيه 11 سوره نور نيامده و در آيه افک اسمي از عايشه و ديگران نيست، خوب از کجا اين همه مي‌گوييد براي برائت عايشه آيه نازل شده است؟ کجاي اين آيه اسم عايشه آمده؟ به ما نشان بدهيد، والله در قرآن هايي که ما داريم و شما چاپ کرديد ما نديديم؛ مگر اين‌که وهابي ها يک قرآن داشته باشند که تا به حال منتشر نکرده باشند و پشت درهاي بسته نگه داشتند براي روز مبادا و در اين قرآن هايي که منتشر نکردند، اسم عايشه در آيه 11 سوره نور باشد.

همچنين در آيه40 سوره توبه اسم ابو بکر نيامده، در قرآن هايي که ما ديديم در کشورهاي اسلامي؛ حتي عربستان تا به حال نديديم در قرآن نوشته باشد؛ مگر اينکه وهابي ها يک قرآني غير از قرآن مسلمان ها داشته باشند و در آنجا نوشته شده باشد که اگر کسي منکر صحبت ابي بکر باشد کافر است.

 مي‌گويند: شأن نزول آيه افک، عايشه است، شأن نزول آيه 40 سوره توبه ابوبکر است، خوب آقا جان اگر بناست شأن نزول، در آيه 11 سوره نور و آيه 40 و آيه 40 سوره توبه مراد آيه را نشان بدهد، چطور در آيه 67 سوره مائده نيايد نشان بدهد؟ آيا بيان شأن نزول اينجا کند است؟ در آيه 55 سوره مائده :

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ

آنجا ديگر شأن نزول ارزش ندارد؟ آيه 3 مائده:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي

نشان نمي‌دهد؟ در آيه 33 سوره احزاب آيه تطهير در شأن نزولش 70 روايت داريم ولي قبول نمي‌کنند در فلان آيه در رابطه با حضرت هود اين گونه آمده در رابطه با حضرت نوح آيات آمده اهل بيت را معنا کرده است، اگر بناست ما فقط از آيات استفاده کنيم خوب بفرماييد در کجاي آيات آمده (اذ هما في الغار) را معين کرده است؟ بنا به نظر مرحوم شيخ مفيد اگر بناست آيه به آيه معنا کنيم در آيه 40 سوره توبه :

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ

سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ به کجا رفت؟ چرا ضمير مفرد آورد؟ چرا ضمير تثنيه نياورد؟ بعد از آيه غار اگر واقعاً به اين شکلي است که :

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ

اگر مومني در آنجا بود، بايد مي‌گفت.

در همين سوه توبه در آيه 26 آمده است که :

أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ

در آيه 26 سوره فتح هم آمده :

أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ

خوب چرا پس در آيه غار

«وانزل الله سکينته عليهما» نيامده؟ اگر بناست با آيات معنا کنيم، آيا اثبات نمي‌کند که غير از پيامبر مؤمن ديگري نبوده؟ اگر شيخ مفيد مي‌آيد همچنين عبارتي مطرح مي‌کند چرا بايد آقاي آلوسي بيايد آن قلم هتاکش را باز کند و از هر عبارت وقيح که حتي کلمه کلب در رابطه با شيخ مفيد استفاده مي‌کند که مي‌گويد اين آيه :

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ

اينجا چنين و چنان است، اگر بناست از آيات استفاده کنيد، خوب اينجا هم از آيات استفاده کنيد چرا هزاران فحش و ناسزا به شيخ مفيد نثار مي‌کنيد؟

به هر حال، قضيه شأن نزول، يک جايگاه ويژه‌اي در تمام آيات قرآن دارد. البته اين را هم ما مي‌گوييم اين آياتي که آقايان مي‌گويند که شايد به 30 – 40 تا آيه برسد که شأن نزولش ابوبکر بوده است، شأن نزولش فلاني بوده، از اين چرندياتي که هيچ کدامش به سنار نمي ارزد، روايات جعلي، روايات دروغين و روايات ضعيفي که در دوران بني اميه ساخته شده است مانند :

و يتجنبها الاتقي

و امثال اين که خود آقايان مانند فخر رازي و ديگران خود شان را هلاک مي‌کنند تا ثابت کنند شأن نزول اين آيات ابوبکر است.

بيننده : عبدالله از کرمانشاه

افتخار مي‌کنم به شبکه ولايت با اين همه ظرفيت روحي و معنوي که مخالفين به راحتي و بدون هيچ مزاحمتي زنگ مي‌زنند و اظهار نظر مي‌کنند مخصوصاً در برنامه سراب وهابيت که حتي تبريک سالگرد شبکه منحرف کلمه را بيان مي‌کنند بدون اينکه مجري و کارشناس شبکه دست پاچه شوند و قطع کنند و در نهايت ادب و احترام بدون اينکه وسط حرف کسي صحبت کنند و نگذارند حرف خود را بيان کند به جاي 3 دقيقه 12 دقيقه وقت مي‌دهند. واقعاً اين شبکه مايه افتخار ما شيعيان است ظرفيت بالاي روحي و معنوي شبکه نشان از ظرفيت بالاي علمي و حقانيت مذهب تشيع دارد که نه تنها صداي مخالفين را قطع نمي‌کند؛ بلکه به مخالفين از شيعيان بيشتر وقت مي‌دهد واقعاً انصاف شما کجا رفته است آقايان اهل سنت؟

شما که برنامه کلمه را مي‌بينيد واقعاً برخورد آنها با شيعيان مانند برخورد شبکه ولايت با اهل تسنن است حتي وهابيت؟ بنده چندين بار با شماره‌هاي مختلف و با اسامي عبدالله، سعيد، کمال، رضا از کرمانشاه با موضوعات صيغه، علم غيب، صحيفه حضرت زهرا سلام الله عليها و آيه تطهير از سد امنيتي و ديوار آتشين شبکه کلمه عبور کردم و با مجري شبکه صحبت کردم.

 البته ديگر خودتان مي‌دانيد که منظور از سد امنيتي چيست هر شيعه‌اي که حرفي براي گفتن دارد، بعد از اينکه با بي‌ادبي مجري شبکه کلمه حرفهايش قطع مي‌شود يا اجازه حرف زدن به او نمي‌دهد يا بحث را منحرف مي‌کند خلاصه شماره اش به ليست سياه مي‌رود، شبکه کلمه به دفعات او را پشت خط مي‌گذارد و وصل هم نمي‌کند و اين ناشي از بطلان عقيده شبکه کلمه دارد و گرنه بايد مانند شبکه ولايت با شهامت تمام با مخالفين بيشتر صحبت کند و بيشتر وقت بدهد الحمدلله هرچه هاشمي اين رفتار را بيشتر انجام دهد، بينندگان اين شبکه چه شيعه‌ها و چه سني‌ها بهتر انحراف آنها را مي‌شناسند، اين‌ها چند نفر به نام هاي: فرهاد از قزوين، بهزاد از عراق، محمد از قم و آرش از تهران را دارند که آن هم خدا مي‌داند شايد از اتاق بغل دستي آقاي هاشمي تماس مي‌گيرند و آقاي هاشمي بدون اينکه کوچکترين بي‌احترامي به آنان بکند اجازه مي‌دهد مدت هاي طولاني حرف بزند و اين نشان مي‌دهد که شبکه کلمه بيشتر خواهان فحاشي و توهين به طرف مقابل است تا بحث منطقي و علمي در يک فضاي محترمانه، در آخر من طرف صحبتم با آقاي هاشمي مجري شبکه کلمه است :

آقاي هاشمي! از همين جا به شما اعلام مي‌کنم که بنده هفته آينده با اسم عبدالله از کرمانشاه با موضوع آيه تطهير روي خط شما مي‌آيم البته با آن روشي كه خودم بلدم و همه شيعيان و برادران اهل سنت بشنوند. آقاي هاشمي اگر فکر مي‌کنيد سر سوزني مذهب شما منطقي و بر حق است، 5 تا 10 دقيقه به من اجازه بده تا بحث کنم؛ ولي اگر به من اجازه صحبت ندهي و خط من را قطع کنيد به همه ثابت کردي که هيچ حرفي براي گفتن نداري و مذهبي که تو از آن طرفداري مي‌کني پوشالي و منحرف و گمراه است و کساني که فريب حرف هاي اين آقا را مي‌خورند قضاوت کنيد اين مکتب به اصطلاح خودشأن توحيدي آيا ظرفيت دارد که 5 تا 10 دقيقه راجع به آيه تطهير با من که طلبه و آموزش ديده نيستم و يک فرهنگي ساده هستم بحث کند يا نه .

ببخشيد زياد صحبت کردم خدا حافظ شما .

بيننده : نوري از سنندج (اهل سنت)

انشاء الله که نماز و روزه تان قبول درگاه حق باشد، اتفاقاً من يک فرصت طلايي را از دست دادم من داشتم شبکه هاي ديگر را تماشا مي‌کردم يک دفعه يادم آمد که شما برنامه داريد بنده يکي از مخاطبين و يکي از طرفداران شما هستم با اينکه اهل سنت هستم ولي هر حرفي از هر دهاني چه شيعه باشد چه سني باشد چه وهابي باشد، اگر حق باشد مي‌پسندم و مي‌پذيريم.

 والله گاهي اوقات وجود و درونم ناراحت مي‌شود که شبکه هاي وهابيت را شما مخاطب قرار مي‌دهيد و با آنان صحبت مي‌کنيد شايد بگويند که بنده شيعه هستم ولي نه والله نه بالله اين گونه نيست و اينکه هيچ کسي مانند خودش نمي‌تواند خودش را رسوا کند وقتي که آقاي سجودي درباره قرآن مي‌گويد که : انتقاد پذير است خدا هم امکان دارد اشتباه کند ديگر حرفي براي گفتن باقي نمي‌ماند من اگر جاي آقاي قزويني بودم تبليغ مي‌کردم و مي‌گفتم همه اين شبکه را ببينيد و اين کار را هم مي‌کنم.

 چند وقت قبل که اين شبکه ها نيامده بودند، مردم کردستان و سنندج به وهابيت افتخار مي‌کردند؛ ولي از آن موقع که آقاي کلهر و سجودي و آقايان ديگر آمدند براي مردم همه چيز روشن شده است. من متأسفانه دير يادم آمد و کامل برنامه شما را نديدم و تقدير و تشکر دارم از شما و برنامه زيباي شما و اين را هم بگويم که هيچ اهل سنتي قائل به اين نيست که قرآن به تنهايي جواب گوي همه مسائل باشد و بايد سنت در کنار آن باشد .

من وقت بينندگان را نمي گيرم انشاء الله يک وقت ديگر براي بحث درباره امامت اگر فرصت بدهيد تماس مي‌گيرم .

استاد قزويني:

ما تعدادي بينندگان بزرگوار داريم که با اينکه نظر شان مخالف نظر ماست مي‌آيند انتقاد و بحث مي‌کنند؛ ولي ما مي‌بينيم اين طور منصانه حرف مي‌زنند واقعاً لذت مي‌بريم همانطوري که اين عزيزمان اشاره کردند هيچ کس به اندازه خود اينها آبروي اينها را نبرده است. جالب اين است که من کليپ ‌شان را دفعه قبل پخش کردم که ايشأن آيه 23 سوره بقره را مي‌خواند که :

وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ

يعني اينکه قرآن انتقاد پذير است، نمي‌دانم در طول اين 15 قرن کسي همچين جسارتي به قرآن کرده است يا نه ؟  آيا قرآن مي‌خوانند يا نه ؟ در اينجا قرآن دارد تحدي مي‌کند و مي‌گويد: اگر چنانچه شک داريد راست مي‌گوييد يک آيه مانند قرآن بياوريد و در ذيل آيه هم مي‌گويد :

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا

اگر امروز نياوريد، تا ابد هم نمي‌توانيد بياوريد، قرآن دارد تحدي مي‌کند.

اين آقاي بي­سواد، نمي­دانم اسمش را چه بگويم.

شنيده بوديم و در ادبيات مي­خوانديم «احمق من هبنقه»، نمي­توانستيم مصداقش را پيدا کنيم، ولي الآن پيدا کرديم.

قرآن مي­فرمايد:

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا

سوره بقره، آيه 24

مي­گويد: قرآن مي­فرمايد من هم نقد پذير هستم.

من معتقد هستم که اين کليپش را چندين بار پخش کنيم که اين آقايان بدانند قضيه چيست.

بيننده آقاي عمراني از بوشهر

برادران اهل سنت مي­گويند: کتاب قرآن براي ما کافي است؛ پس طبق چه دليلي خود اين­ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و براي مردم­شان مسائل قرآني را توضيح مي­دهند؟

خود مردم را با قرآن رها کنند تا ببينند مردم چه چيزي از قرآن متوجه مي­شوند.

اگر قرار باشد قرآن مبين داشته باشد، چه کسي بهتر از خاندان رسالت؟

برخي از اهل سنت مي­گويند: امام حسن صلح کرده با معاويه است، چرا امام حسين صلح نکرده است و جنگيدند؟
اگر امام حسن مي­جنگيدند نمي­گفتند: چرا امام حسن صلح نکرد؟

کار امام حسن و کار امام حسين مکمل همديگر بود.

امام حسن صلح کرد تا بهانه براي آن­هايي که بعد ايراد از امام حسين بگيرند که چرا صلح نکرد بسته باشد.

امام حسن اول صلح مي­کند تا راه براي آن­هايي که به امام حسين مي­خواهند ايراد بگيرند، بسته باشد.

آقاياني که ادعا مي­کنند فرقه وهابيت از اسلام است، اصلاً فرقه وهابيت و بهائيت هيچ کدام از اسلام نيستند. اين­ها دست پرورده­هاي استعمار هستند.

اکنون فرقه بهائيت در اسرائيل جا گرفته است و اين­ها هم تمام برنامه­هاي اسرائيل و آمريکا را دارند در جامعه اسلامي اجرا مي­کنند و پيرو آمريکا و اسرائيل هستند مگر قرآن نمي­فرمايد: يهود و نصاري را ولي خود قرار ندهيد.

ولي اين­ها الآن کيست؟

ولي امارات و عربستان و قطر و امثال اين­ها کيست؟

اين­ها به سود چه کسي در جامعه اسلامي توطئه مي­کنند؟

استاد قزويني

برادر عزيز شما که گفتيد: آقايان اهل سنت مي­گويند: قرآن براي ما کافي است، اگر دقت مي­کرديد برادرمان آقاي نوري همين الآن گفتند: ما اهل سنت به هيچ وجه نمي­گوئيم که قرآن براي ما کافي است و سنت را مبين و مفسر قرآن مي­دانيم و اين مال يک دسته از آقايان تازه به دوران رسيده و از اين وهابي­هايي (که قلوب اقفالها) است که مي­گويند: قرآن براي ما کافي است و قرآن را در دست­ مي­گيرند و مي­گويند: از اين قرآن براي ما سخن بگوييد.

اين نکته اخير را هم که گفتيد ما هم از اين آقايان سؤال مي­کنيم که در آيه 51 سوره مائده که قرآن به صراحت مي­فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ.

اي مؤمنين يهود و نصاري را به عنوان ولي خودتان قرار ندهيد.

اين آقاياني که در سوريه و در جاهاي ديگر دست در دست يهود و نصاري داده­اند، جواب بدهند آيا اين آيه را واقعاً قبول دارند و جزء يهود هستند؟

قرآن مي­فرمايد: آن­هايي که با يهود هم پيمان هستند اين­ها هم يهودي هستند و مسلمان نيستند.

يکي از مفتيان اخير وهابي در سوريه رسماً رفت در شبکه دو اسرائيل اعلام کرد، ما به هيچ وجه عداوت و دشمني با يهود و اسرائيل نداريم و با هم رفيق و دوست هستيم.

پس معلوم شد اين­که بزرگان ما مي­گفتند: وهابيت زائيده يهود است و دودمان آل سعود از نسل يهوديان خيبر هستند، حرف درستي بوده است.

اين­هايي که مي­آيند آثار پيغمبر را در مدينه و خانه امير المؤمنين و خانه نبي مکرم و خانه خديجه کبري و حتي خانه ابوبکر را ويران مي­کنند؛ ولي قلعه خيبر اجداد شأن را به عنوان آثار باستاني نگه مي­دارند.

اين بهترين دليل است که اين­ها خودشان ماهيت خودشان را مشخص مي­کنند و به قول آقا اين­ها خودشان بهتر از هر کسي خودشان را رسوا مي­کنند.

مجري

ما واقعاً خدا را شاکر هستيم که بيننده­هاي ما به اين رشد و بالندگي رسيده­اند که اين‌گونه مي­توانند راحت و با بصيرت قضاوت کنند، مثل آقاي نوري با اينکه اهل سنت است ولي خيلي راحت و آزاد مي­گويند: مطالبي را که مي­بينم صحيح است، قبول مي­کنم.

ما از بينندگان مخصوصاً برادران اهل سنت همين را مي­خواهيم که اين مطالبي را که استاد يا ديگر کارشناسان مي­گويند، تحقيق کنند تا حقائق براي­شان روشن شود.

بيننده محمد از جوان رود (اهل سنت)

من مدتي است که با بچه­هاي مذهبي کرمانشاه بودم يک مقداري از حقائق را طي تحقيقاتي که کرديم به دست آورده­ام.

ايران و ايراني از زمان کورش تا الان که ما مي­گوئيم: نوادگان او هستيم يکتا پرست بوده است.

وقتي که اسلام آمد ما ديديم که اين دين خوبي است آن را قبول کرديم و بعد از اين­که اين دين را قبول کرديم؛ يعني از زمان قديم دنبال حق بوديم الآن آمديم بهترين مذهب را که شيعه است انتخاب کرديم؛ يعني کساني را ما انتخاب کرديم که تک هستند.

آمديم به علي مي­نازيم که در خيبر را شکست و خيلي از کارهاي بزرگ را انجام داد.

عربستان به چه چيزي مي­خواهند بنازند به مارمولک خوري يا تمدنش مي­خواهد بنازد و ديگر به چه چيزي مي­خواهد بنازد؟

به عمر مي­خواهد بنازد که هيچ کافري را تا به حال نکشته است.

اين­ها يک مسائلي است که بايد قشنگ روي آن فکر کنيم.

اين وهابيتي که در داخل سوريه اين همه جنايت مي­کنند مگر داخل يمن کشته نمي­دهند؟

مگر در شهرهاي ديگر و يا در کشورهاي ديگر يا در عربستان کشته نمي­دهند؟

مگر خون­هايي که از اين­ها در جاهاي ديگر ريخته مي­شود نقض حقوق بشر نيست؟

فقط سوريه جزء حقوق بشر است؟

اين همه دشمني که تمام کشورها مثل آمريکا و انگليس و اسرائيل مي­کنند پس اين­ها چيست؟

پادشاه عربستان و وليعهد عربستان زماني که در ضيافت مي­نشيند با وزير امور خارجه آمريکا و مشروب مي­خورند اين­ها حرام نيست؟

استاد قزويني

رئيس جمهور آمريکا بود.

بيننده

وليعهد عربستان با ماشيني که از طلا ساخته شده است رفت و آمد مي­کند اين­ها چيست؟

اين چه جور دمکراسي است که زن­هاي عربستان حق رأي دادن ندارند؟

مجري

سؤال شما از ما چي بود؟

بيننده

اين که مي­گويند: هر کس گناه کند، جايش در جهنم است، چرا عائشه وقتي پيامبر فرمود: هر کس با علي بجنگد با من جنگيده است، با حضرت علي جنگيد؟

اگر حضرت علي کشته مي­شد آيا اين کساني که قاتلين حضرت بودند مثل قاتلين عثمان، لعن مي­شدند؟

اين فقط يک آيه را گرفتند که خدا مي­فرمايد: آن کساني که زير درخت بودند و ايمان آوردند جاي آن­ها در بهشت است.

بعد از آن کافر شدند.

ايمان هم مثل يک لباس کهنه مي­شود و اين طور نيست که ايمان تا آخر در تنت بماند؛ بلکه کهنه مي­شود و بعد از آن اگر تا آخر با ايمان بماني مرد هستي.

چهل سال عمر شمشير زن کفر بود.

اين­ها بعد از چهل سال سريع مسلمان شدند.

استاد قزويني

يک مجري جديدي شبکه کلمه آورده­اند به نام آقاي کياني که يک کشفيات جديدي داشت. آن روز کسي سؤال کرد که چرا عائشه رفت بجنگد؟

ايشأن جواب داد عائشه رفته بود که نسل عبدالله سبأ را نابود کند تا شيعه­ها از عبدالله سبأ به دنيا نيايند.

پس معلوم مي­شود که ايشأن خيلي در کارش ناموفق بوده است.

کسي که نتوانست با اين همه لشکر کشي و 30 هزار کشته عبد الله سبأ را نابود کند و اين همه عبد الله سبأ کار کرده است و اين همه نيرو داشته بر عليه عثمان و در جنگ جمل اين همه کار کرده است و در جنگ صفين هم همين طور، يعني واقعاً معلوم مي­شود که اين آقاي عبد الله سبأ خيلي آدم قدري بوده است و بالاتر از عائشه و طلحه و زبير و حتي بالاتر از امير المؤمنين هم بوده است؛ چون آقايان مي­گويند که عبدالله سبأ آمد امير المؤمنين را فريب داد.

اين صحابه چه صحابه بودند (عذر مي­خواهم) عرضه نداشتند كه از عهده يک يهودي بر بيايند.

پس اين­که شما رفتيد سراغ يهودي­ها و زير پرچم يهود داريد سينه مي­زنيد و فدائي يهود هستيد و دست در دست يهود گذاشتيد، حتما ديديد قدرت يهود را که در صدر اسلام چه کار کرده­اند و عبد الله سبأ يهودي چه کار کرده است؟

براي همين شما مي­خواهيد از تاريخ عبرت بگيريد که امروز رفتيد با يهود دست به دست هم داديد عليه مسلمان­ها در سوريه و در بحرين و عربستان سعودي و در جاهاي ديگر، پس مشخص شد که قضيه اين بوده است.

من همين پريشب داشتم يکي از اين شبکه­هايي که سريالي در رابطه با عمر پخش مي­کند (بعضي وقت­ها جناب آقاي يزداني که نقل مي­کرد مي­گفتيم خداي ناکرده اهانت به اهل سنت نشود و خيلي زياد در قيد اين قضايا نشويد.) ديدم يک آقايي که اين سريال را تحليل مي­کند که دکتري هم بود از عربستان سعودي، شروع کرد از جناب عمر (احتمالا آقاي يزداني پخش کند بخش­هايي از اين صحبت ايشان را) تعريف کردن که جناب عمر شخصيت بي­نظيري بوده است و قبل از ظهور پيغمبر اسلام در کنار بت­ها خوابيده بوده است و پشت به پشت بت­ها داده بود و در خواب ديد که صدايي آمد گفت: يا عليم.

بعد پيغمبر آمد ولي به پيغمبر ايمان نياورد و شش سال گذشت و همه ايمان آورده بودند و خيلي از صحابه ايمان آورده بودند ولي جناب عمر دلش روا نمي­داد به پيغمبر ايمان بياورد و نه تنها ايمان نياورد؛ بلکه کساني که مسلمان شده بودند شکنجه مي­کرد و اذيت و آزار مي­داد و يکي از شکنجه گران مسلمان­ها بود.

در سال ششم بعثت که مسلمان­ها هجرت مي­کردند به حبشه يک خانمي به نام ام عبد الله همسر عامر که داشت مي­رفت، جناب عمر هنوز مسلمان نشده بود و دلش آرام نگرفته که مسلمان شود، آمد به ام عبد الله گفت: کجا مي­روي خانم؟
ام عبد الله گفت: از شکنجه­ها و عذاب­هايي که شما به ما مي­داديد فرار مي­کنيم و از دست شما به حبشه مي­رويم.

جناب عمر گفت: خدا با شما باشد.

اين عمري که هنوز بت پرست است و مسلمان نشده است «خدا با شما باشد» يعني چه ما نفهميديم.

اين خانم وقتي که شوهرش آمد گفت: گمانم قلب عمر نرم شده است، شايد ايمان بياورد و مسلمان شود.

شوهرش گفت: نه، خر خطاب مسلمان مي­شود ولي عمر مسلمان نمي­شود.

احتمال اين­که خر خطاب مسلمان شود وجود دارد ولي احتمال اين­که عمر مسلمان شود، نيست.

به قول اين آقاي نوري بهتر از خودشان کسي خودشأن را رسوا نمي­کند.

اگر اين عبارت را ما در شبکه ولايت مي­گفتيم آسمان و زمين را ويران مي­کردند که شبکه ولايت به جناب خليفه دوم توهين کرد؛ ولي اين آقا در يک شبکه که مال برادر ملک عبد الله و مال دودمان آل سعود است (من نمي­خواهم اسمش را هم ببرم که به قدري اسمش کثيف است) آمده يک دکتر و کارشناس و مفتي مي­گويد: خر عمر بن خطاب احتمال دارد ايمان بياورد ولي عمر بن خطاب ايمان نمي­آورد.

توهيني و جسارتي از اين بالاتر مي­شود کرد؟.

اين شبکه­هاي وهابي اين­ها را که دارند مي­بينند چرا در برابر اين­ها موضع نمي­گيرند؟.

من همين جا از برادر عزيزم جناب آقاي يزداني که قطعاً برنامه را مي­بيند درخواست مي­کنم، فردا حتماً اين تيکه را پخش کنند و ببينند که آيا اين شبکه­هاي وهابي در برابر اين اهانت يک مفتي عربستان سعودي عکس العمل نشان مي­دهند يا نه؟

بيننده آقاي شريفي از مشهد

ما يک مهره سوخته در شبکه کلمه شديم و وصل شدن به اين شبکه براي ما يک خاطره شده است.

طبق اين روال ما روي آورديم به روم و سايت تالار کلمه و يک مقدار آنجا با بعضي از اين­ دوستان گفتگو داريم.

بحثي شد چند شب پيش در رابطه با مناظره و اين آقايان (به قول آقاي سجودي که مي­گفت: علماي شيعه چرا از مناظره فرار مي­کنند) جک­هايي به همين صورت تعريف کردند در رابطه با فرار علماي شيعه از مناظره.

بعد يک مقدار ما گوشزد کرديم خاطرات قديم فرار آقاي حيدري را، اين­ها يک ادعايي کردند و من را گذاشتند واسطه که اين خبر را به شما بدهم و من هم به رسم امانت اين خبر را به شما مي­دهم که اين افراد از همين جوجه وهابي­هاي همين شبکه هستند و آموزش ديده همين شبکه هستند و ادعا کردند اگر شبکه ولايت مدعي بر اين است که کارشناسانشان علم دارد از جمله شما و ديگر کارشناسان، چرا مثل شبکه کلمه برنامه اسکايپ را درست نمي­کنند؛ چون ما از طرق تلفن اگر زنگ بزنيم از نظر امنيتي براي ما مشکل ايجاد مي­شود و اگر برنامه اسکايپ را شبکه ولايت درست کند، ما به عرض يک هفته يا دو هفته شبکه ولايت را روي سرتان خراب مي­کنيم.

اين دليل و بهانه است که اين­ها آورده­اند.

اين را من به رسم امانت ارجاع مي­دهم به شما و بدانند آقايان که من شريفي اين خبر را به حاج آقا رساندم.

ما ترسي از اين مطلب نداريم و شما حاج آقا اگر اين برنامه اسکايپ را بچينيد ديگر اين آقايان وهابي ادعايي نداشته باشند.

يک سؤالي برادران اهل سنت در رابطه با برنامه قضاوت با شما که حاج آقا گذاشته بوديد در بحث مهدويت که آيا بحث مهدويت انتصاب الهي است يا از جانب مردم است؟

من در آن برنامه نتوانستم تماس بگيرم.

سؤالم را اينجا مطرح مي­کنم چون اينجا آقايان سؤالاتي مي­پرسند در رابطه با اين­که امامت اگر جزئي از اصول دين است و الهي است اسم حضرت علي بايد در قرآن باشد يا اسم ائمه؟

من امروز اين سؤال را از يکي از برادران اهل سنت پرسيدم ايشأن رفت جواب بدهد و انشاء الله برادران ديگر هم که صداي من را مي­شنوند روي اين مطلب فکر کنند.

شما مطلب را اين طور گفتيد: که اگر مهدويت از جانب مردم است؛ چرا جمع نمي­شوند و شوري تشکيل نمي­دهند که اين مبحث را جمع کنند و 1300 سال جهان اسلام اين طور سر در گم نماند.

اين دوست من که امروز به عنوان اهل سنت با ايشان صحبت مي­کردم ايشان گفت: نه، الهي است و ما بحث مهدويت و بحث امام مهدي را الهي مي­دانيم.

سؤال من اينجا است که آقاياني که شما بحث مهدويت و امام مهدي را به عقائد خودتان بحث الهي مي­دانيد شما مدعي هستيد که بحث الهي بود بايد در قرآن آمده باشد.

من از شما سؤال مي­کنم اسم حضرت مهدي را در قرآن براي من بياوريد اگر الهي است؟

شما در رابطه با آقاي کياني مجري جديد اين شبکه گفتيد، ايشأن يک کشفيات ديگر هم چند وقت پيش داشتند که مي­گفت: من تحقيق کامل کردم و کتاب هم نوشتم کل کشتار جنگ جمل 200 نفر بيشتر نيستند.

منبع هم ذکر نکردند که ما هم برويم دنبالش و اين را ببينيم.

اگر صداي من را ايشان مي­شنوند (چون برنامه­هاي شما را بهتر از ما نگاه مي­کنند) در برنامه بعدي بگويند اين منابعي که اين تحقيق را از آن آورده چي بوده است اگر از علم غيب استفاده نکرده باشند.

استاد قزويني

تحقيق شايد نکرده باشند چون:

وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ

سوره انعام آيه 121

بيننده

البته اين را بايد از آقاي سجودي پرسيد که ايشان اين مطلب را گفته­اند در حالت طبيعي بوده است يا نبوده است اين را آقاي سجودي بايد جواب دهد.

استاد قزويني

از کوزه جناب خليفه خوردند و آب قاطي نکردند و مست کردند.

بيننده خانم منعم از افغانستان

اهل سنت که مي­گويند: عشره مبشره در قرآن آمده است، در کجاي قرآن آمده است؟

وقتي که جنازه حضرت امام حسن را مي­خواستند در کنار قبر پيغمبر دفن کنند عائشه مخالفت کرد و تير اندازي کرد آيا اين در کتب اهل سنت آمده است يا نه؟

بيننده سعيد از زاهدان

آيا در خلافت حضرت عمر که اسلام به ايران آمد يا به تعبير ديگر حمله اعراب به ايران آيا حضرت علي و امام حسن و امام حسين شرکت کردند؟

اگر حمله بود چرا اين بزرگان شرکت کردند؟

چرا در زمان حضرت عمر بيشترين ممالک فتح شدند اسلام در آنجا راه پيدا کردد؟

چرا در خلافت آن بزرگوار بيشترين امنيت در اسلام بود؟

استاد قزويني

آن­ها ادعا ندارند که عشره مبشره در قرآن آمده است.

اين­ها معتقد هستند که پيغمبر اکرم به ده نفر بشارت بهشت داده است.

اين آقايان که اين همه دم از حمايت از عائشه مي­زنند بيان کنند که آيا خود عائشه جزء عشره مبشره است يا نه؟

چرا عائشه از عشره مبشره خارج است؟

خديجه ام المؤمنين است چرا از عشره مبشره خارج شده است؟

ابن عباس از عشره مبشره است يا نه و چرا خارج شده  است؟

سؤالي که در رابطه با جلوگيري عائشه از دفن امام مجتبي سلام الله عليه داشتند بگويم که: آقاي ابن عبد البر که از بزرگان اهل سنت و از استوانه­هاي رجالي است که متوفاي 463 هجري است.

ايشأن کتابي دارد به نام بهجة المجالس در آن نقل مي­کند که:

لما مات الحسن أرادوا أن يدفنوه في بيت رسول الله صلى الله عليه وسلم، فأبت ذلك عائشة وركبت بغلة وجمعت الناس فقال لها ابن عباس: كأنك أردت أن يقال: يوم البغلة كما قيل يوم الجمل؟! قالت: رحمك الله، ذاك يوم نسي. قال: لا يوم أذكر منه على الدهر.

بهجة المجالس وأنس المجالس باب من الأجوبة وحسن البديهة جزء1 صفحه16

وقتي امام حسن از دنيا رفت خواستند در کنار قبر پيغمبر دفن کنند عائشه از اين کار جلوگيري کرد و سوار يک قاطري شد و مردم را دورش جمع کرد (که بيايد جلوگيري کند) ابن عباس به عائشه گفت: مي­خواهي مردم همان طوري که روز جمل سوار بر شتر شدي و جنگ جمل راه انداختي و اين قضيه در زبان­ها افتاد مي­خواهي امروز هم سوار قاطر شوي و جنگ قاطر راه بيندازي مثل جنگ جمل و مردم به جاي جنگ جمل بگويند جنگ قاطر

همين تعبير را جناب آقاي بلاذري در کتاب انساب الاشراف و يعقوبي و ديگران دارند و اين قضيه را نقل مي­کنند و همچنين جناب آقاي ابو الفداء که از مورخين نامي اهل سنت است کتابي دارد به نام المختصر في اخبار البشر ايشان در آنجا مفصل آورده است.

عزيزمان آقا سعيد گفتند: چرا در جنگ ايران شرکت کردند، جناب عمر ما شاء الله از پيغمبر خيلي بالاتر بوده است در 23 سال دوران پيغمبر هيچ جا فتح نشد؛ ولي جناب عمر قطعاً موفقيتش از پيغمبر خيلي بالاتر بوده است.

شما اين را به ما جواب بدهيد بعد ما نسبت به ديگر سؤالاتي که حضرت عالي داشتيد جواب مي­دهيم.

در اين 23 سال پيغمبر، کجا فتح شد؟

شما حضرت امير را به عنوان خليفه چهارم قبول داريد، آيا در عصر حضرت امير سلام الله عليه کجا را فتح کردند و چرا هيچ جا فتح نشد؟

يک سؤالي ما داريم سعيد آقا از شما هم نمي­خواهيم سؤال کنيم شما بزرگواري بفرمائيد از اين شبکه­هاي وهابي سؤال کنيد يا يکي از بيننده­هايي که الان برنامه ما را مي­بينند آدرسش را ياداشت کنند و بروند ببينند که واقعاً اين روايت صحيح است يا صحيح نيست که در صحيح بخاري (ايشان مي­گويد: که دين در زمان عمر بن خطاب گسترش پيدا کرد) دارد که پيغمبر فرمود:

وَإِنَّ اللَّهَ لَيُؤَيِّدُ هذا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ.

صحيح البخاري، ج6، ص2436 و ج3، ص1114

خدا دين اسلام را توسط يک مرد فاجر و فاسق تأييد مي­کند و گسترش مي­دهد.

شما در برابر اين قضيه چه جوابي داريد؟

اگر کسي از شما سؤال کند شما چه جوابي مي­دهيد؟

آقاي بخاري يک باب درست کرده است به نام:

بَاب إِنَّ اللَّهَ يُؤَيِّدُ الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ

صحيح البخاري، ج3، ص1114

روايات متعددي در اينجا آورده است.

در صحيح مسلم آمده است که:

وإن اللَّهَ يُؤَيِّدُ هذا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ

صحيح مسلم، ج1، ص 105

البته من قصد جسارت ندارم؛ ولي اين عزيزمان يک سؤالي را مطرح کردند ما هم در جواب اين مسائل را مطرح کرديم.

مجري

البته سؤال ايشان اين بود که آيا امام علي و امام حسن و امام حسين در اين جنگ­ها بودند يا نه؟

استاد قزويني

به هيچ وجه نه امام حسن و نه امام حسين در جنگ ها نبوده است و تمام اين­ها دروغ است و رواياتي هم که نقل کردند، مال دودمان بني اميه است و يک روايت صحيح هم نداريم و خود امام راحل هم در کتاب مکاسب محرمه قاطعانه مي­گويد: به هيچ وجه امام حسن و امام حسين در فتح ايران ميان سپاهيان مسلمان نبوده­اند.

بيننده آقاي معزي از زابل

آقايان شبکه کلمه مي­گويند: اگر معاويه بد بود و شجره ملعونه در قرآن بود پس چه کسي به او خلافت را داد؟

اين آقايان مي­خواهند با اين حرف بگويند که: امام حسن خلافت را به معاويه واگذار کرد پس معاويه آدم خوبي بود که اين مهم را واگذار کرد.

امام حسن عليه السلام مجبور به اين کار شدند.

امام حسن فرمودند: اگر من يک يار داشتم هرگز جنگ را با معاويه ترک نمي­کردم.

و آقايان مي­گويند: ما دوستدار اهل بيت هستيم چون اسم فرزندانمان را از اسم ائمه مي­گذاريم اما شيعه اين کار را نمي­کند پس ما دوستدار اهل بيت هستيم.

استاد قزويني

شيعه­ها از جناب ابوبکر و عمر تقليد مي­کردند.

آن­ها اسم بچه­هايشان را حسن و حسين و علي نگذاشتند و اين­ها خواستند بگويند: اين­ها خيلي زياد مهم نيست و دوست داشتن و دوست نداشتن ملاک نيست.

من ديدم چند شب قبل کارشناسان يا مجريانشان بود که جواب داد که حضرت علي بعد از اين­که عمر و ابابکر از دنيا رفته بودند، اسم بچه­اش را گذاشت ابابکر و عمر و اين نشانگر اين بود که مي­خواست نام اين­ها زنده بماند.

همان آقا قاطعانه مي­گفت: در قضاياي مادر حضرت ولي عصر جنگي اصلاً در بين مسلمان­ها و روم اتفاق نيفتاده است.

ما و دوستان جنگ بزرگي که بين مسلمانان و روم در سال 248 ليست کرديم و  چند سال هم اين جنگ طول کشيده است.

اين قضايا که بعد از اين که عمر از دنيا رفت، امير المؤمنين عليه السلام آمد اسم بچه اش را عمر و ابوبکر گذاشت براي اين که ياد اين­ها در اسم ها بماند.

نمي‌دانم اين آقايان روايات را مي‌خوانند يا نمي‌خوانند.

آقاي مجري بي­سواد و آقايي که همين طوري حرف مي­زني و مي­گوئي بعد از اين­که عمر از دنيا رفت علي بن ابي طالب اسم بچه­اش را گذاشت عمر تا نام عمر زنده بماند.

آنقدر سواد داري که کارشناسي يا کارشناسي ارشدي که از دانشگاه محمد بن سعود رياض گرفتي آنقدر مي­تواني سير اعلام النبلاء ذهبي را مطالعه کني.

ذهبي مي­گويد: علي بن ابي طالب تو مسجد نشسته بود و عمر هم نشسته بود. به علي بن ابي طالب خبر دادند که خانم شما فرزند پسر به دنيا آورده است.

قبل از اين­که امير المؤمنين براي اين بچه اسم بگذارند:

فعمر سماه باسمه.

سير أعلام النبلاء، ج4، ص 134

عمر پريد گفت: يا علي اسم اين بچه­ات را من عمر مي­گذارم.

حداقل بريد اين سير اعلام النبلاء را ببينيد و اين چيزهاي خيلي ساده را بخوانيد بعد بياييد بگوييد: حضرت علي بعد از مرگ عمر اسم بچه­اش را عمر گذاشت تا نام عمر زنده بماند.

اين عبارت دلالت مي­کند که علي بن ابي طالب اسم بچه­اش را عمر نگذاشته است بلکه عمر بوده است که اسم بچه علي بن ابي طالب را به نام خودش گذاشته است.

در حيات عمر و در مسجد بوده است و دوران خلافت البته جناب عمر آن شلاقي که داشتند کسي جرأت نمي­کرد و امير المؤمنين هم بنا نداشت با اين­ها مخالفت داشته باشد.

بيننده آقا ميلاد از زنجان

لعن الله أمة أسست أساس الظلم والجور

شبکه­هاي وهابي يک برنامه دارند به نام هزار و يک سؤال که چيزي جز تفرقه بين شيعه و سني نمي­اندازد.

من زنگ زدم به اين شبکه­هاي وهابي فقط يک سؤال کردم ايشان به مادر من فحش داد.

سؤال من اين بود در جريان جنگ 22 روزه که اسرائيل يهودي مذهب عليه نوار باريکه غزه سني مذهب اتفاق افتاد يکي از علماي وهابيت نيامد بگويد اسرائيل  سرزمين فلسطين را غصب کرده است و دشمن خدا است.

شما فتواهاي ابن تيميه و بن باز را ببينيد بعد بياييد بگوييد که آيا اين­ها مسلمان هستند؟

ما در سوره مبارکه مائده آيه 41 داريم که خداوند به پيغمبر نويد مي‌دهد: اي پيغمبر نگران نباش گروهي از يهوديان به سرزمين‌هاي اسلامي براي جاسوسي مي‌آيند.

آيا اين را قبول داريد؟

مي‌گويند که: چرا ما به معاويه نمي­گوييم رضي الله عنها که زمين و زمان مي‌دانند که اهل سنت به ابوبکر و عمر و عثمان مي‌گويند: رضي الله عنه.

اين سؤال را مي‌کنند بعد مي‌گويند: چرا علماي شيعه به ابوبکر و عمر و عثمان توهين مي‌کنند در حالي که مراجع محترم تقليد با احترام نسبت به اين اشخاص صحبت مي‌کنند.

کتاب‌هايشان چاپ شده است و چاپش هم مال الان نيست، بريد بخوانيد.

در جريان جنگ 33 روزه اسرائيل عليه شيعيان جنوب لبنان شما سيد حسن نصرالله را کافر دانستيد.

مصداق آيه شريفه که خداوند به پيغمبر نويد مي‌دهد: که يهوديت در سايه سرزمين‌هاي اسلامي مي‌آيند براي جاسوسي.

مي‌گويند: که امام زمان با شمشير مي‌آيد؟

به فرض ما مي‌گوييم آري.

مي‌گويند: آيا مي‌تواند بمب اتم را نگه دارد در دستش.

من فقط جواب اين را مي‌گويم: که امام حسين در روز عاشورا هفتاد و دو نفر يار داشت در حالي که روايتي داريم که لشکر ابن زياد يا عمر سعد 30 هزار نفر بوده است.

امام حسين درست است که در روز عاشورا به شهادت رسيد آيا پيروز شد يا نه؟

ايشان دوباره به مادر من فحش دادند.

استاد قزويني

برادر عزيزمان که از زنجان زنگ زدند و با اين لهجه آذري که صحبت کردند تشکر مي‌کنيم.

اين آقايان در قضيه نوار غزه ( نمي‌خواهيم وارد بحث سياسي شويم و اگر مي‌خواستيم وارد بحث سياسي شويم هفته دفاع از سوريه مي‌گذاشتيم هم به زبان فارسي و هم به زبان عربي آن وقت آقايان مي‌ديدند که اهل سنت چه دل پر خوني از اين وهابي‌ها دارند و قلبشأن براي شيعه‌ها و سني‌هاي دارد مي‌تپد) نه تنها کوچک‌ترين حرکتي در دفاع از فلسطيني‌ها نکردند؛ بلکه مفتي اعظم عربستان سعودي جناب آل شيخ فتوا داد هرگونه تظاهرات در عربستان سعودي به نفع مسلمانان فلسطيني نوار غزه حرام و بدعت است.

حتي در داخل عربستان گفت: کسي حق تظاهرات ندارد.

در قضيه جنگ 33 روزه اين آقايان براک و حوالي همه فتوا دادند که نه تنها کمک به حزب الله حرام است، دعا کردن براي پيروزي حزب الله هم حرام است.

وزير امور خارجه عربستان سعودي همان زمان مسافرتي داشت به فلسطين اشغالي و رسماً اعلام کرد که اسرائيل عليه لبنان وارد جنگ شود و تمام هزينه جنگ را عربستان سعودي تأمين مي‌کند.

اين‌که اين آقايان خانه حضرت خديجه را ويران مي‌کنند و آثار نبوت را در مکه و مدينه ويران مي‌کنند؛ ولي قلعه خيبر را در بيابان به عنوان آثار باستاني نگه مي‌دارند، از اينجا پي توان بردن که در دريا چه طوفان است.

خيلي از مسائل است که ما نمي‌توانيم بگوئيم؛ چون شبکه ما شبکه سياسي نيست و به قدري دردها در سينه داريم که فعلاً اين‌ها را در سينه فرو مي‌بريم و دنبال فرصتي هستيم يا بياباني برويم و يک چاله بکنيم و دردهاي دلمان را به آن چاله‌ها بگوئيم.

مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز.

اگر روزي کار به جايي برسد که اين پرده‌ها برون بيافتد، آقايان خواهند ديد که قضيه از چه قرار است.

مجري

کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است.

استاد قزويني

ما بعد از 1400 سال مظلوميت امير المؤمنين را داريم هر روز بيش از روز ديگر مشاهده مي‌کنيم.

حضرت فرمود که:

ما زلت مظلوما منذ ولدتني أمي

علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج1، ص45

انشاء الله منتقم خون مظلو‌مان حضرت بقية الله الاعظم بيايد و در آن هنگام قضيه روشن خواهد شد.

خدايا تو را قسمت مي‌دهيم به آبروي محمد و آل محمد به ويژه به آبروي زهراي مرضيه، به آبروي زهراي مرضيه، به آبروي زهراي مرضيه، هر چه سريع تر فرج مولاي ما، ولي عصر ما، تاج سر ما، اميد قلب ما، حضرت ولي عصر را نزديک نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده .

اللهم عجل لوليک الفرج

 



حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  11 مهر 91 - 10:21:19
با سلام ببخشيد سوالاتي در اين زمينه داشتم : 1) در متن آمده است که يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ، مراد از ما موصوله چيست؟لطفاً در مورد اينکه مراد از ما موصوله چيست؟ توضيح دهيد؟ 2)حضرت آيت الله قزويني فرمودند که : (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي امروز دين را کامل کردم. خوب امروز کدام روز بود؟ الف و لام اليوم چه الف و لامي است؟ الف و لام عهد ذکري است يا نه؟) گروه پاسخ به شبهات مگر الف و لام، الف و لام عهد حضوري نيست؟ چون الف و لام عهد حضوري وقتي که وارد بر اسمي مي شود که گوينده در همان زمان بيان آن را قصد دارد، مثل آيه فوق که مراد از اکمال دين مسلمانان همان روزي است که خداوند متعال به پيامبرش فرمان داد تا امام علي به عنوان جانشين حضرت اداره کار امت را بر دوش گيرد. و در مورد عهد ذکري گفته اند که آن الف و لامي است که گوينده پيش تر به اسمي که الف و لام بر ان وارد شده اشاره گرديده است و دوباره همان اسم به مخاطب ياد اور مي شود. مانند آنجا که خداوند متعال در سوره مزمل آيات 15و16 فرموده است:( إِنَّا أَرْسلْنَا إِلَيْكمْ رَسولاً شهِداً عَلَيْكمْ كَمَا أَرْسلْنَا إِلى فِرْعَوْنَ رَسولاً(15)فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسولَ فَأَخَذْنَهُ أَخْذاً وَبِيلاً(16) که واژه الرسول با الف و لام عهد ذکري آمده ، زيرا قبلاً گوينده همين لفظ رسول را ياد آور شده بود. و همچنين ايه غار ،اذْ هُمَا فِي الْغَارِ، الف و لام وارد بر آن الف و لام عهد ذهني مي باشد که وقتي بر اسمي وارد شود، شنونده از پيش در ذهنش با آن اسم الفت و آشنايي داشته و بيگانه با آن نيست، مثل ايه فوق که شنونده کلام وحي با آن غار آشنا و آگاه است و مي داند آن همان غاري است که پيامبر اسلام(ص) به هنگام هجرت از مکه به مدينه همراه ابوبکر بود.
جواب نظر:
باسلام 
دوست گرامي
استاد در اين قسمت مي خواهند بفرمايند كه تفسير آيات را هم رسول خدا از طريق وحي بدست مي آوردند. حال براي تبيين مثال زده اند كه مثلاً در آيه «ابلاغ» در اينكه منظور از «ما» موصوله چيست را هم خداوند از طريق وحي براي رسولش بيان مي كرده است.
يا در آيه «اكمال» تمام كلمات آن كه نياز به تفسير دارد را هم خداوند از طريق وحي به رسولش مي رساند برخي از كلمات را مثال زده اند كه الف و لام اليوم و خود اليوم و... از آن جمله اند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
2   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  29 مهر 91 - 22:05:57
با سلام گروه پاسخ به شبهات، حضرت ايت الله قزويني در اين بخش فرمودند که:( قرآن به منزله قانون اساسي اسلام است و متکفل بيان کليات معارف ديني است چه معارف اعتقادي، چه معارف تاريخي، احکام، اجتماعي، سياسي، اخلاقي و غيره، و سنت مبين و مفسر اين کليات است؛ يعني قرآن بدون سنت مفهوم ندارد و سنت بدون قرآن هم ارزش ندارد). و همچنين شما گروه پاسخ به شبهات در جواب سوالاتي که به بنده در اين زمينه در بخشي ديگر که در مورد سوالي که آيا حجيت سنت را بدون قران مي شود ثابت کرد يا نه؟ چرا؟ فرموديد که: ( اگر نبوت پيامبر ثابت شود؛كه از طريق عقل اثبات مي شود؛ سنت او هم ثابت مي شود، اگر نماينده و خبر دهنده از طرف خداست و جانشين او در زمين است و قرار است هدايت كننده باشد بايد معصوم باشد تا مردم را به خطا نيندازد و اگر معصوم است و اشتباه نمي كند پس سنت و سيره و رفتار او حجت است. كه اين دليل بوسيله قرآن كه مي فرمايد: «لاينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» و ديگر آيات تاييد و تثبيت مي شود. و همچنين گفته ايد که : شخص نبي از چند راه مشخص مي شود كه در كتب اعتقادي ذكر كرده اند مثل «معرفي او توسط پيامبر قبلي» و «معجزه همراه با ادعا» وقتي عقل طبق توضيحات قبلي، حكم به وجوب وجود نبي كرد و شخص نبي هم از اين طريق مشخص شد بايد طبق دليل مذكور در كامنت قبلي معصوم باشد و پس از اثبات اينها ديگر حجيه رفتار و سخنان او خود بخود مي آيد اين دليل واضح است بايد تفكر كرد توضيح ديگري هم لازم بنطر نمي رسد). گروه پاسخ به شبهات ، طبق پاسخ شما ، پس سنت در عرض قران به عنوان دومين منبع براي شناخت دين مي باشد. ولي حضرت علامه طباطبائي نظري بر خلاف نظر شما دارد و ايشان در جلد سوم تفسير الميزان ص84 در پاسخ به اين اشکال که: به استناد آيه شريفه(وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) تبين و تفسير قران به پيامبر (ص) واگذار شده و ايشان نيز تفسير را به صحابيان و تابعان آموخته است، بنابراين عدول از روش و سيره ايشان بدعت است، با اشاره به ايه( افلا يتدبرون القران و لو کان من عند الله لوجدوا فيه اختلافا کثيرا-آيه 82سوره نسا) آورده است که: ( ايه در مقام هماورد طلبي است و معنا ندارد که در چنين مقامي ، ما را براي فهم معاني قران، به فهم صحابيان و شاگردان ايشان ارجاع داده باشد، حتي معنا ندارد که ما را به بيان پيامبر(ص) ارجاع داده باشد، زيرا آنچه پيامبر در تفسير و تبين قرآن بيان داشته از دو حال خارج نيست، يا موافق ظاهر قرآن است که در اين صورت،به همان مفادي که ظاهر قران به ان رهنمون است؛ هر چند اين مفاد، پس از تدبر و تامل و جستجو به دست امده باشد، را پيدا کرده است؛ و يا با ظاهر قرآن هماهنگ نبوده، مفاد نهايي قران به ان رهنمون نيست که در اين صورت با هماورد طلبي منافات دارد و چنان چه هويداست، برهان با آن تمام نيست. همچنين علامه مرحوم به استناد، آيه وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا تفاصيل احکام و نيز تفاصيل قصص قران و معاد را نياز مند بيان پيامبر دانسته و به عنوان استثنا از قاعده بي نيازي قران از غير خود ياد کرده است. و علامه در ص85همان جلد، شان پيامبر را شان تعليم قران دانسته و افزوده که کار معلم، آسان کردن راه و نزديک نمودن مقصد است، نه ايجاد راه و آفرينش مقصد. ( اين، آن چيزي است که آيات قرآن ، همچون ( وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) بر آن دلالت دارنده پس پيامبر اکرم ، تنها آن چيزي را که قرآن خود به آن دلالت دارد، به مردم تعليم داده و تبين کرده است، همان مفادي که خداوند سبحان با کلامش آن را بيان کرده و مردم بالاخره به آن دسترس پيدا مي کنند. به علاوه، روايات متواتري که در بردارنده وصيت پيامبر به تمسک به قرآن و عمل به آن و عرضه روايات نقل شده از ايشان برقٔران است و از خود پيامبر روايت شده، تنها در صورتي معنايش تمام است که تمام منقولات پيامبر ، قابل برداشت از قرآن باشد، حال اگر فهم قران ، منوط به بيان پيامبر باشد، دور باطل است. همچنين علامه، به استناد آياتي که قرآن را تبيان هر چيز و نور و هدايت دانسته،مي گويد: چگونه ممکن است، قرآني که خود داراي چنين اوصافي است، نيازمند بياني ديگر، نوري ديگر و هدايتي از خارج خود باشد؟ ايشان، در تبيت حديث ثقلين، آورده است: نقش قران، دلالت و رهنموني به معاني و پرده برداري از معارف الهي است و نقش اهل بيت ، دلالت و رهنموني به طريق و هدايت مردم به اهداف و مقاصد قران است. به علاوه، شمار زيادي از روايات تفسيري که از ائمه وارده شده، دربردارنده استدلال آيه اي بر آيه ديگر و شاهد آوردن يک مفاد بر مفاد ديگر است و چنين کاري زماني جايز است که ان معنا و مفاد، براي مخاطب قابل دسترس باشد و ذهن او بدان اشاره داشته باشد. همچنين خلاصه سخن ايشان در کتاب قران در اسلام: برخي گفته اند: در تفهيم مرادات قران، به بيان پيامبر و يا به بيان آن حضرت و اهل بيت گرامي اش بايد رجوع کرد،ولي اين سخن قابل قبول نيست، زيرا حجيت بيان پيامبر و اهل بيت را تازه از قران بايد استخراج کرد و بنابراين، چگونه متصور است که حجيت دلالت قرآن، به بيان ايشان متوقف باشد، بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت ، بايد به دامن قران ( که سند نبوت است) چنگ زد و البته آنچه گفته شد، منافات ندارد، با اين که پيامبر اکرم و ائمه اهل بيت، عهده دار بيان جزئيات قوانين و تفاصيل احکام شريعت بوده اند و همچنين سمت معلمي معارف کتاب را داشته اند.(31و32). همچنين آيت الله جوادي آملي نيز نظري مشابه ، علامه دارد. و ايشان نيز سخني مثل علامه دارد:( تبين آن حضرت براي آن نيست که در قران، نقاط مبهم و تاريک معما گونه وجود داشته و حضرت مامور باشد مشکلات و موانع را رفع کند تا ظاهر آن معلوم گردد، بلکه قران نور محض و بين بالذات است و نه تنها خود واضح و روشن است، بلکه مبين و تبيان همه چيز است. کار معلم اول يعني رسول اکرم و اهل بيت و مفسرين به نام اسلامي اين نيست که پرده از روي قران بردارند، بلکه پرده ها را از روي دلها و افکار منحرف و الوده بر مي دارند.(قران در قران ص382) و همچنين گفته اند که : قرآني که خود تبيان کلي شي است و همه چيز را بيان مي کند، چگونه مي شود ابهام داشته باشد و نياز مند تبين خارج از خود باشد؟ گروه پاسخ به شبهات، آيت الله قزويني مي فرمايند که: ( قرآن بدون سنت مفهوم ندارد و سنت بدون قرآن هم ارزش ندارد) و علامه طباطبائي نيز مي فرمايند که : قران، خود مفسر خويش است و نيازي به سنت براي تفسير خود ندارد. نقشي که سنت ايفا مي کند، باز شناسي همين روش است. و سنت چيزي را از پيش خود به عنوان تبين قران مطرح نمي کند ، بلکه با استفاده از خود قران به تبين مراد آن مي پردازد و در واقع سنت با قران، قران را تفسير مي کند. بر اين اساس تمام ابهامات قران، در اين کتاب پاسخ داده است ، با اين تفاوت که گاه ما کيفيت استخراج آياتي را که نقش ابهام زدايي دارد، نمي شناسيم. يا به عبارت کوتاهتر از نظر علامه طباطبائي و آيت الله جوادي آملي ، سنت در طول قران هست ، و از پاسخ شما گروه پاسخ به شبهات برداشت مي شود که سنت در عرض قران مي باشد. آيا ديدگاه علامه را مورد تاييد قرار مي دهيد که سنت در اساس حجيت خود ، وامدار قرآن است يا نه؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي 
سنت و قرآن بلحاظ استفاده ما در عرض هم هستند يعني ما به هنگام نياز، به قرآن و سنت مراجعه مي كنيم و اين دو در كنار هم هستند نه اينكه دو چيز جداي از هم كه با همديگر اختلاف دارند بلكه دو چيزي كه هردو در يك راستا و به يك هدف كه همان هدايت بشر باشد حضور پيدا كرده اند لذا مي بينيم كه حضرت علي عليه السلام خود را قرآن ناطق مي دانند يعني ما يك حقيقتيم و رسول الله صلي الله و عليه و اله هم منظورشان از حديث ثقلين همين است كه شما براي هدايت به اين دو نياز داريد.
اما اينكه آيت اله قزويني مي فرمايند: قرآن بدون سنت مفهموم ندارد منظور اين نيست كه قرآن مجمل است يا نقصي متوجه قرآن باشد كه سنت آن را برطرف كند بلكه قرآن طبق فرمايش آيت الله طباطبايي ره و علامه جوادي دام ظله روشن و مبين بالذات است و لكن از ديد حجاب گرفته ما اين گونه است كه وقتي حجاب از چشم ما كنار مي رود خيال مي كنيم حجابي بر قرآن بود و كنار رفت نه بلكه ما با گناهانمان كاري با فطرت و عقل خدا دادي خود كرده ايم كه گاه حقايق بسيار شفاف را حتي از بيان رسول الله ص آنها با بياني كاملاً ساده قبول نمي كنيم.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
3   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  15 آبان 91 - 08:40:11
با سلام گروه پاسخ به شبهات، جواب شما اصلاً قانع کننده نبود، اين عين پاسخ شما در قسمتي ديگر است: ( اگر نبوت پيامبر ثابت شود؛كه از طريق عقل اثبات مي شود؛ سنت او هم ثابت مي شود، اگر نماينده و خبر دهنده از طرف خداست و جانشين او در زمين است و قرار است هدايت كننده باشد بايد معصوم باشد تا مردم را به خطا نيندازد و اگر معصوم است و اشتباه نمي كند پس سنت و سيره و رفتار او حجت است. كه اين دليل بوسيله قرآن كه مي فرمايد: «لاينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» و ديگر آيات تاييد و تثبيت مي شود). گروه پاسخ به شبهات، علامه طباطبائي مي گويند که سنت در حجيت خود وامدار قران است و مي گويد که دليلي که حيات خود را از قرآن گرفته است، چگون مي تواند مبين و شارح قرآن باشد؟ ايشان نه تنها سنت بلکه مقام رسالت و امامت را مر هون قران مي داند. گروه پاسخ به شبهات در اين که قران، معجزه اسلام و سند رسالت پيامبر اکرم است، اصلاً ترديدي نيست اما ايا لازمه اين سخن آن است که منشا حجيت سنت نيز از قرآن برخاسته است؟ گروه پاسخ به شبهات، اگر سنت در عرض قران است و حجيت آن را مي توان از طريق عقل اثبات نمود، در اين صورت سنت يک منبع مستقل خواهد بود. و سنت در اعتبار مستقل خواهد بود يعني اين طور نيست که لزوماً سنت اعتبار خود را از قران و معجزه وام گرفته باشد که علامه بر اين اعتقاد است. البته قران به اعتبار سنت کمک مي کند ولي آيا اعتبار سنت وابستگي کامل به قرآن دارد؟ آيا اين سخن علامه با سخن شما سازگاري دارد: حجيت بيان پيامبر و اهل بيت را تازه از قران بايد استخراج کرد و بنابراين، چگونه متصور است که حجيت دلالت قرآن، به بيان ايشان متوقف باشد، بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت ، بايد به دامن قران ( که سند نبوت است) چنگ زد . همچنين در روايت ثقلين، از اين روايت استقلال دو منبع کتاب و سنت برداشت مي شود، يعني سنت در عرض قران است و در عرض بودن يعني يک منبع مستقل. همچنين پيامبر در اين روايت نفرمود که : من ميان شما قران و سنتي که از دل قران قابل استخراج است را به وديعه گذاشتم، بلکه مي فرمايد دو منبع مستقل اما در عين حال مرتيط با يکديگر را در ميان شما يادگار گذاشته ام. و در همين روايات شيعه، اهل بيت تصريح کرده اند که بخشي از اموزه هاي ديني در قرآن يا حتي در سنت نبوي يافت نشده و آنان در اين عرصه ها از رهنمون الهي و از رهگذر الهام پاسخ مي گيرند. مثلاً در باب جهات علوم در کتاب کافي، راوي مي گويد به امام صادق(ع) عرض کردم، مبناي فتواي شما چيست؟ فرمود: بالکتاب. اگر در کتاب نباشد چه طور؟ امام در پاسخ اين شخص نفرمود که نمي شود چيزي در قران نباشد، بلکه فرمود: قال: بالسنة، اگر سنت منبع مستقلي نبود و هر آن چه امامان در عرصه شناخت دين گفته اند از درون قران و حتي برخي گفته اند که از بواطن آيات استفاده کرده باشند، امام بايد در اينجا به پرسشگر گوشزد مي کرد که امکان ندارد امام چيزي را در قرآن نيابد. ولي امام بلافاصله فرمود: بالسنة. يا رواياتي در کتاب کافي در باب ( لولا ان الائمه يزدادون لنفد ما عندهم) هست که در يکي از اين روايتها است که راوي مي گويد: من ديدم امام صادق خيلي خوشحال است و حتي مرا به اسم صدا کرد، گفتم" آقا چه شده است؟ فرمود: فلاني شب جمعه پيامبر به عرش مي رود و ائمه پيش از ما هم مي روند و فرمود: اگر اين نباشد که ما هر شب جمعه به اسمان مي رويم دانش ما از دست مي رفت. همچنين اگر ، سنت در طول قرآن باشد، پس چرا سنت را اين گونه تعريف مي کنند: سنت عبارت است از قول ، فعل و تقرير معصومان. يعني تمام قول و فعل و تقرير معصومان از قران قابل استفاده است؟ اصلا اين آيه قرآن که خود را تبيان همه چيز مي داند يعني چه؟ مفهوم جامعيت قران چيست؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
حضرت آيت الله مكارم شيرازي در اين زمينه بياني دارند كه مختصري از آن را براي جنابعالي در اين قسمت مي آوريم:
در قرآن، بيان همه چيز هست، ولى با توجه به اين نكته كه قرآن يك كتاب تربيت و انسانسازى است كه براى تكامل فرد و جامعه در همه جنبه‏هاى معنوى و مادى نازل شده است، منظور از همه چيز، تمام امورى خواهد بود كه براى پيمودن اين راه لازم است، نه اين كه: قرآن يك «دائرة المعارف» بزرگ است كه تمام جزئيات علوم رياضى و جغرافيائى و شيمى و فيزيك و گياه شناسى و مانند آن در آن آمده است، هر چند قرآن يك دعوت كلى به كسب همه علوم و دانشها كرده كه تمام دانشهاى ياد شده و غير آن در اين دعوت كلى جمع است.
به علاوه، گاهگاهى به تناسب بحثهاى توحيدى و تربيتى، پرده از روى‏  قسمتهاى حساسى از علوم و دانشها برداشته است، ولى، با اين حال، آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده، و هدف اصلى و نهائى قرآن را تشكيل مى‏ دهد، همان مسأله انسان‏سازى است، و در اين زمينه، چيزى را فروگذار نكرده است.
گاهى، انگشت روى جزئيات اين مسائل گذارده مانند احكام نوشتن قراردادهاى تجارتى در آيه 282 سوره «بقره» و گاهى، مسائل حياتى انسان را به صورتهاى كلى و كلى‏تر مطرح مى‏كند، مانند آيه‏ (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ)
حتى فروع اين دستورهاى كلى را نيز بلاتكليف نگذارده، و مجرائى كه بايد از آن مجرا اين برنامه‏ها تبيين شود، بيان كرده و مى‏ گويد: (وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
(تفسير نمونه، ج‏11، ص: 394)
در مورد سخنان آيت الله طباطبايي لطفاً آدرس آن را ذكر كنيد.
معناي در طول بودن اين است كه يكي مكمل ديگري است كه اگر اولي نبود مرجع مراجعه دومي است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
4   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  22 آبان 91 - 07:56:26
با سلام گروه پاسخ به شبهات چکيده سوال من اين است که ايا امکان دارد قران در مورد موضوع يا موضوعاتي سکوت کند و سنت ان را بيان کند؟ يا اينکه انچه در سنت به تفصيل امده به صورت اجمال در ايات قران امده و هنر سنت تنها ان است که پرده از اجمالهاي قران بر مي دارد و مثل رمز گشا انبوه اموزه هاي فشرده شده در باطن يا ظواهر ايات را مي گشايد. با تشکر
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
در قرآن و سنت تصريح شده است كه هر چه نياز داريم در قرآن وجود دارد مانند:
«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است.(سوره نحل، آيه89)
 «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ء» ما در قرآن از هيچ چيزي فروگذار نكرده ايم.(سوره انعام، آيه38 )
«و في القرآن نبأ ما قبلكم وخبر ما بعدكم وحكم ما بينكم» در كتاب خدا اخبار پيشينيان و خبرهاى آينده و احکام مورد نياز شما موجود است. (نهج البلاغة، حكمة 313.)
 در برخي از احاديث تا جايي بر اين موضوع پاي فشرده شده که مي گويد: «و اللّه ما ترك شيئا تحتاج اليه العباد، حتّى لايستطيع عبد يقول لو كان هذا، انزل فى القرآن، الا و قد انزله اللّه فيه»
به خدا سوگند از آنچه مورد نياز مردم بوده است كم نگذارده، تا كسى نگويد اگر فلان مطلب درست است، بايد در قرآن نازل مى ‏شد. آگاه باشيد همه نيازمنديهاى بشر را خدا در آن نازل كرده است.(تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 74، ح 176 از امام صادق عليه السلام)
اما در قرآن به تمام جزئيات مسائل پرداخته نشده است چنانكه تعداد ركعات نماز و تعداد شوطها در طواف  و موارد زكات و ... در قرآن وجود ندارد.
مساله ديگري كه قابل ترديد نيست اين است كه معصومين قدرت فهم اين مسائل را به عنوان اهل الذكر و مفسران حقيقي قرآن دارند چنانكه بارها مي فرمودند هرچه مي گوييم بپرسيد تا بگوييم دركجاي قرآن آمده است.
سنت از قرآن جدا نيست و هردو با هم و مكمل يكديگراند چنانكه حديث ثقلين نيز به آن تصريح دارد در بسياري از مواقع ممكن است برداشت ما با برداشتي كه سنت و ائمه عليهم السلام از قرآن داشتند متفاوت باشد كه قطعاً سخن سنت مقدم است البته نبايد آنچه از سنت در تفسير قرآن ارائه مي شود منافاتي با سخن قرآن داشته باشد كه در اين صورت بايد آن روايت را مجعول جاعلان دانست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما