* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 12 شهريور 1391 تعداد بازديد: 2194 
لزوم تحقيق در مسائل مذهبي و اعتقادي
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

استاد: حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني

12 / 06 / 1391

موضوع: لزوم تحقيق در مسائل مذهبي و اعتقادي

مجري:

به مناسبت شهادت حضرت سيد الشهداء، حضرت حمزه سلام الله عليه و همچنين به مناسبت رحلت حضرت عبد العظيم حسني عليه السلام که در شهر ري مدفون هستند، عرض تسليت داريم.

استاد قزويني:

همان طوري که عزيزمان هم اشاره کردند، امروز مصادف بود با شهادت جانسوز حضرت حمزه سيد الشهداء که در اثر خيانت صحابه پيغمبر و عدم پيروي از دستورات نبي مکرم، باعث شد که سپاه اسلام شکست بخورد.

در نتيجه70 نفر از ياران با وفاي نبي مکرم به درجه رفيعه شهادت رسيدند، به ويژه حمزه سيد الشهداء، حمزه‌اي که از همان آغاز نبوت يار و ياور و ناصر و مدافع پيغمبر بود.

در همان زماني که ديگران مشغول بت پرستي بودند و تازه مسلمان شده‌ها را به انواع مختلف شکنجه مي‌کردند و مسلمان‌ها از ترس آن‌ها به حبشه هجرت کردند، در آن زمان حمزه، بزرگ مدافع نبي گرامي بود.

شهادت جانسوز حمزه در قلب مطهر نبي مکرم تأثير عجيبي گذاشت که در بعضي از روايات است:

ما رأينا رسول الله صلى الله عليه وسلم باكيا قط أشد من بكائه على حمزة بن عبد المطلب.

ذخائر العقبى في مناقب ذوي القرب، ج1، ص181

ما نديديم که پيغمبر اکرم صلي اله عليه وآله براي کسي گريه کند، آن چنانکه براي حمزه گريه مي‌کرد.

جنازه حمزه را مثله کردند.

همان‌هايي که بعداً مدعي وراثت پيغمبر را داشتند و خلافت پيغمبر را تصاحب کردند و بساط جنايت را بر اسلام و مسلمين گستردند، همان‌ها، بدن پاک حمزه سيد الشهداء را قطعه قطعه کردند.

مادر همين معاويه‌اي که آقايان بدون (رضي الله عنه) از او نام مي‌برند،‌ جگر سيد الشهداء را درآورد و به عنوان شماتت و زخم زبان براي مسلمين و از قطعات بدنش براي خودش گردن بندي درست کرد؛ جنايتي که وحشي‌ترين ارتش دنيا مرتکب نشده است، اين‌ها در جنگ احد مرتکب شده‌اند.

وقتي نبي مکرم با جنازه قطعه قطعه شده حمزه مواجه شد:

وضعه في القبلة ثم وقف على جنازته وأنحب حتى نشغ، حتى بلغ به لغشي من البكاء يقول : يا حمزة يا عم رسول الله وأسد رسوله : يا حمزة.

شرح مسند أبي حنيفة، ج1، ص526

او را طرف قبله قرار داد و رو به روي جنازه، آن چنان با سوز ناله کرد، نبي گرامي از شدت گريه و مصيبت افتاد و غش کرد و مي‌فرمود: يا عموي رسول الله و شير رسول خدا، يا حمزه.

اولين نوحه سرايي و عزاداري را نبي مکرم در عزاي حمزه سيد الشهداء بنيان گذاري کرد. هزاران مرگ و لعنت بر اين وهابيت که امروز با تمام توان در برابر عزاداري براي مردان خدا ايستاده‌اند.

نبي گرامي شروع کرد نوحه سرايي و عزاداري و فرمود:

يا حمزة يا عم رسول الله وأسد رسوله : يا حمزة يا فاعل الخيرات، يا حمزة يا كاشف الكرب، يا حمزة يا ذاب عن وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم.

شرح مسند أبي حنيفة، ج1، ص 526

نوحه سرايي و عزاداري که شاخ و دم ندارد، آيا از اين بهتر و از اين واضيح‌تر؟

نبي گرامي اسلام در کوچه‌هاي مدينه ديد، تمام خانواده‌هاي شهداء براي شهيد خود گريه مي‌کنند؛ ولي خانه حمزه تاريک است و کسي نيست که براي حمزه گريه کند.

نبي گرامي، قطعات اشک بر چهره‌اش سرازير شد و فرمود:

لكن حمزة لا بواكي له.

مجمع الزوائد، ج6، ص120

عموي من حمزه گريه کن ندارد. زنان انصار (نه مهاجرين) وقتي شنيدند که نبي گرامي فرمود: عمويم عزادار و گريه کن و نوحه سرا ندارد، جمع شدند و شروع کردند دست جمعي براي حمزه عزاداري و نوحه سرايي کردند.

جناب ابن سعد که متوفاي 230 هجري است مي‌گويد:

فلم تبك امرأة من الأنصار بعد ذلك إلى اليوم على ميت إلا بدأت بالبكاء على حمزة ثم بكت على ميتها.

الطبقات الكبري، ج3، ص11

زنان انصار رسم‌شان اين است که اگر يک عزيزي را از دست دهند، جمع مي‌شوند و اول براي حمزه عزاداري مي‌کنند و بعد براي عزيز خودشان عزاداري مي‌کنند.

نزديک 227 سال بعد از شهادت حمزه است.

اين تعبير را آقاي احمد بن حنبل که متوفاي 241 است مي‌نويسد:

فَهُنَّ الْيَوْمَ إِذاً يَبْكِينَ يَنْدُبْنَ بِحَمْزَةَ.

مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص40

زنان انصار تا امروز وقتي بخواهند عزاداري کنند، اول عزاداري براي حمزه مي‌کنند.

خود ابن کثير دمشقي سلفي اين روايت را نقل مي‌کند و مي‌گويد:

وهذا على شرط مسلم.

البداية والنهاية، ج4 ، ص48

صحيح است و شرط آقاي مسلم در اين روايت است.

ما هم به نوبه خودمان، اين شهادت جانسوز را به روح پاک نبي مکرم، اميرالمؤمنين و صديقه طاهره و فرزند برومند علي، بقية الله الاعظم ارواحنا فداه، تسليت و تعزيت عرض مي‌کنيم.

خدا را سوگند مي‌دهيم که به آبروي حمزه سيد الشهداء، پاداش ما را فرج مولاي‌مان بقية الله الاعظم قرار دهد.

مجري:

چرا بايد از مسائل مذهبي و عقيدتي تحقيق کرد و تقليد در آن درست نيست؟

نظر علماي بزرگ اهل سنت در اين زمينه چيست؟

استاد قزويني:

من قبل از آن‌که فرمايش حضرت عالي و سؤال‌ تان را جواب دهم، نکاتي را به عنوان تذکر خدمت بينندگان عزيز و برخي از شبکه‌هاي وهابي معاند و نواصب و خوارج عرض کنم.

ما بار‌ها گفته بوديم که يکي از بهترين راه رفع اختلافات ميان وهابيت و شيعه که در حد تکفير آمده است، گفتگوي دوستانه و مناظره و حوار است که در يک محيط آرام، انديشمندان وهابي و شيعه جمع شوند و با هم صحبت کنند.

اگر چه ما بر اين باور هستيم که آقايان وهابي‌ها آدم‌هاي معاندي هستند، اگر نبي مکرم هم زنده شود و بفرمايد: عقائد شيعه حق و عقائد وهابيت باطل است، يقين داريم اين‌ها از پيغمبر اکرم هم نمي‌پذيرند.

در ميان وهابيت افرادي هستند، به ويژه جوان‌هاي تحصيل کرده و اساتيد که قلب خوب و وجدان آگاهي دارند و حقيقت براي آن‌ها روشن شود، آن‌ها از اين روش و منهج باطل دست بر‌مي‌دارند يا حداقل برخي از اهل سنت که تحت تأثير تبليغات وهابيت شايد قرار گرفته باشند، اين‌ها متوجه شوند که وهابيت حرفي براي گفتن ندارد و بساط وهابيت فقط براي مبارزه با قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت تأسيس شده است.

تأسيس وهابيت توسط استعمارگران و دشمنان اصلي اسلام صورت گرفته است.

ما بارها گفتيم و تقاضا کرديم و مراجع عظام ما بارها گفتند: ما آماده هستيم که بزرگان و مفتيان و مفتي اعظم عربستان سعودي بيايند تا با هم صحبت کنيم.

مگر نمي‌گوييد: شيعه مشرک است.

بياييد در يک رسانه جهاني ثابت کنيد تا قضيه روشن شود.

متأسفانه تا الآن بيش از 6 سال است که حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي و حضرت آيت الله العظمي سبحاني و حضرت آيت الله العظمي نوري همداني و حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، و ديگران اعلام کردند که ما آماده هستيم براي مناظره؛ ولي متأسفانه تا الان پاسخ نداده‌اند.

ما هم به عنوان فرزند حوزه و شاگردان اين مراجع بزرگوار که افتخار دست بوسي اين بزرگواران را داريم، بارها گفتيم؛ ولي اين آقايان هر دفعه يک بساطي را درآوردند.

هر روزي يک بساطي را پهن کردند، تا اين‌که چند شب قبل گفتند: ما 30 خط گذاشته‌ايم تا مراجع عظام زنگ بزنند.

مراجع عظام شما را عددي حساب نمي‌کنند و اگر ما هم بحث مي‌کنيم به خاطر قضيه ديگري است.

من همين دو سه روز قبل با يکي از بزرگواران منزل حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي بوديم که حضرت آيت الله جزايري هم تشريف داشتند که از خوزستان آمده بودند، ايشان گفت: هر وقت و هر ساعتي که مفتي اعظم عربستان سعودي آمد و آماده شد، هر ساعتي از شبانه روز بود به من اعلام کنيد و هر کاري هم که داشته باشم، کنسل مي‌کنم و مي‌آيم با ايشان مناظره مي‌کنم.

آقايان اگر راست مي‌گويند، بروند ايشان را بياورند.

مراجع ما که بارها اعلام کردند.

شما اين کارشناساني را که آورديد، ما به آن‌ها احترام مي‌گذاريم و مي‌گوييم بياييد براي مناظره؛ گرچه مي‌دانيم مرد علم نيستيد.

خدا را ما شاکر هستيم که دشمنان اهل بيت از افراد جاهل و بي‌سواد شکل گرفته‌اند؛ حتي از يک فرد عادي و از يک کارمند بهزيستي و معلم و دبير فيزيک، وحشت دارند.

يک جوان آموزش و پرورش که زنگ مي‌زند و يک سؤالي ‌مي‌کند، کارشناس‌شان مي‌گويد: من تمرکزم را از دست دادم و گيج شده‌ام يا مي‌گويند: اگر ما مي‌دانستيم که آقاي ابو القاسمي زنگ زده است، وصل نمي‌کرديم و اين طور آبرو ريزي نمي‌شد.

خود آن آقا مي‌گويد: من گفته بودم که اين آقا را وصل نکنيد.

تمام مردم دنيا ديدند که ديشب دوستان ما شماره شبکه را مي‌گرفتند و همه هم مي‌ديدند.

مجري‌شان مي‌گويد: اين‌ها به خانه‌هايشان زنگ مي‌زنند و به خانم‌شان گفته‌اند که تلفن را اشغال کن تا بوق اشغال بزند و ما مانور دهيم، اين حربه‌ها کهنه شده است.

دوران اين روش‌هاي پوسيده و تاريخ مصرفش گذشته و تمام شده است.

من گمانم که زن و بچه‌ شما هم در خانه به ريش شما مي‌خندند.

بيش از اين آبرو و حيثيت خود را بيش از اين نبريد؛ گرچه چيزي نداشتيد؛ ولي بيش از اين خودتان را رسوا نکنيد.

ما گفتيم: با هر کدام از کارشناسان شما گفتگوي دوستانه داشته باشيم و اسم آن را هم مناظره نمي‌گذاريم.

گفتيم: استديو به استديو، الآن آن زماني که کسي تلفن بزند و شما هر ساعتي که خواستيد، تلفن را قطع کنيد و بگوييد: خودش قطع کرد، اين مانورهاي شيطاني هيچ فايده‌اي ندارد. شما استديو داريد و ما هم استديو داريم و خيلي راحت ارتباط برقرار مي‌کنيم و بهترين راه، همين است.

الان در شبکه‌هاي جهاني، بي بي سي و العربيه و الجزيره يا شبکه‌هاي جمهوري، دو يا سه استديو را در يک زمان با هم لينک مي‌کنند و تمام مردم دنيا هم مي‌بينند.

ما گفتيم: در يک کشور سومي آمادگي داريم، دوستان شما بيايند و ما هم خودمان يا دوستان‌مان آن‌جا مي‌آيند و با هم صحبت کنيم و مردم دنيا هم ببينند. ما فقط مي‌خواهيم که مردم ببينند و قضاوت کنند و کاري به تفکرات شما و قبول يا عدم قبول شما نداريم.

شما مفتي اعظم‌تان را بياوريد، اين چهار مرجع مخصوصا حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي گفتند: من هر ساعتي که باشد، مفتي اعظم را بياوريد، من هم مي‌آيم.

مي‌گوئيد: بنده بيايم، شما هم حداقل افرادي که مدعي هستند که در حد ما هستند مثل جناب صالح فوزان و سلمان عوده و سالوس، اين‌ها را بياوريد.

تقريباً يک تناسبي بين ما و اين‌ها وجود دارد.

بعضي از اين‌ها 8 عنوان کتاب تأليف کرده‌اند و تدريس در حوزه و در دانشگاه داشته‌اند.

اگر شما افراد ضعيف و علقه مضغه را بياوريد و بعد نتوانند جواب دهند، به درد نمي‌خورد. بعد هم بگوييد: اين‌ها افراد بي‌سوادي بوده‌اند.

من خيلي تعجب مي‌کنم که اين مجري مي‌گويد: اين آقايان رفتند و اين آقاي مراد زهي را آوردند و بنا بود ادامه داشته باشد؛ ولي ديدند که به صلاح‌شان نيست، ديگر نياوردند.

من گمانم چشم‌هاي ظاهر شما هم گرفتار چشم باطني‌تان شده است.

بعد از جناب آقاي مولوي مرادزهي، ما 8 نفر از مولوي‌ها و ماموستاها را آورديم.

هر کدام از علماي اهل سنت؛ حتي برادر عزيز و دوستم جناب آقاي مولوي مرادزهي، هر ساعتي تصميم بگيرند که تشريف بياورند، قدم‌شان روي چشم من است و اين در شبکه جهاني ولايت به روي همه مخصوصا اين عزيزمان باز است.

من واقعاً ايشان را دوست دارم و علاقه‌مند هستم به ايشان و با ايشان بحث هم زياد داشته‌ايم. مگر ما در همين شبکه سلام با ايشان مناظره نکرده بوديم؟

همين هتاک شما که فراري لندن است آمد در شبکه‌اش رکيک‌ترين فحش‌ها را به جناب مولوي مرادزهي داد.

آقاي مرادزهي گفت: ايشان ديوانه است. ما خودمان مجبور شديم و از اين بزرگوار دفاع کرديم. مي‌گفت: ايشان بي‌سواد است و کتاب فروش است.

گفتيم: ايشان نزديک به 50 عنوان کتاب تأليف کرده است و ترجمه کرده است و غالب کتاب‌هايش از کتب حوزوي است. الان هم من ايشان را دوست دارم.

با هم ارتباط تلفني داريم و از يکديگر گلايه هم داريم و اختلاف نظر و سليقه هم داريم؛ ولي اين اختلافات باعث نمي‌شود که ما مشکلي داشته باشيم.

من بارها گفته‌ام، از علماي اهل سنت چه در داخل جمهوري اسلامي و خارج از جمهوري اسلامي و به زبان‌هاي مختلف، هر کدام از آقايان که بخواهند تشريف بياورند يا حضوري تشريف بياورند و يا استديويي در شهر يا کشورشان باشد، ما هزينه استديو را هم تقبل مي‌کنيم و يا از طريق ارتباطات يا ياهو مسنجر يا برنامه‌هاي اسکايپ بيايند، ما کاملاً آمادگي داريم و افتخار مي‌کنيم.

تعدادي از اين دوستان ما در يکي از مسافرت‌هايمان، ديديم که يک هيئتي از يکي از دانشگاه‌هاي قم به استان کردستان رفته بودند براي تحقيق و بررسي، اين برادرمان جناب فرمانيان مي‌گفت: ما به هر يک از شهرهاي کردستان که رفتيم، صحبت شبکه ولايت و آمدن اين ماموستاها مخصوصاً جناب آقاي راستي امام جمعه سنندج به اينجا، مي‌گفت: اين آقايان اهل سنت از خوشحالي بال درآورده بودند که در يک شبکه شيعي از يک ماموستا دعوت کرده بودند آن هم استاد دانشگاه و هم استاد حوزه و هم امام جمعه آمد صحبت کرد.

اين‌ها مثل اين‌که چشم‌هايشان اين مسائل را نمي‌بيند. فقط يک نفر را مي‌بيند.

گاهي مي‌گويند: آتش بس دهيم و شما به ما کاري نداشته باشيد؛ ولي ما اگر خواستيم حرف بزنيم؛ چون مذهب شما مذهبي فاسد و متعفن است، ما بايد به شما کار داشته باشيم؛ ولي شما نبايد به ما کار داشته باشيد.

من رسما اعلام مي‌کنم: اگر واقعا آمادگي داريد (اسمش را مناظره نمي‌گذاريم، اسمش را مي‌گذاريم گفتگوي دوستانه) کارشناسان‌تان زحمت بکشند و تماس بگيرند و اين تلفن‌هاي ما 20 خط آزاد است و خط اسکايپ‌مان آزاد است، زنگ بزنند و صحبت کنند و وقت بگيرند، ما در خدمت‌شان هستيم و به اين افتخار مي‌کنيم.

آن کساني که هتاک و فحاش هستند و به مقدسات شيعه به ويژه صديقه طاهره سلام الله عليها جسارت کرده‌اند، ما براي آن‌ها ارزش انساني قائل نيستيم.

آن‌ها از مصاديق اين آيه هستند که مي‌فرمايد:

أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ.

سوره اعراف آيه 179

ما با آن‌ها گفتگويي نداريم.

بعضي از شبکه‌هاي هتاک را از دائره انسانيت بيرون مي‌دانيم.

آن دسته از افرادي که حداقل آن اقليات ادب اسلامي و انساني را رعايت مي‌کنند، ما کاملا آمادگي داريم و هيچ مشکلي هم نداريم که با اين‌ها مناظره کنيم.

ديشب که ما اعلام کرديم که 20 خط باز است براي تماس، شايد بيش از دو هزار مورد زنگ مي‌زدند که ببينند که اين تلفن را برمي‌دارند يا نه.

به آن‌ها که ما زنگ مي‌زديم، هيچ کسي جواب نمي‌داد، تصور مي‌کردند که تلفن‌هاي ما هم اين گونه است. بعضي از افراد که يا شيعه بودند و يا سني و يا وهابي، زنگ مي‌زدند و تا امتحان کنند که آيا تلفن‌هاي ما برداشته مي‌شود يا برداشته نمي‌شود.

ما سؤالي از شما کرديم که هنوز به اين سؤال ما جواب نداده‌ايد.

اين خيانتي است براي همه بينندگان که شما امارات نشين هستيد؛ ولي شماره تماس شما از لندن است. اين بالاترين خيانت به مخاطب است.

شما خجالت نمي‌کشيد و حياء نمي‌کنيد؟

چقدر شما استفاده مالي از اين کار مي‌کنيد که آبرو و حيثيت‌تان را حراج کرده‌ايد؟

ما عکس خيابان‌شان و محل کارشان را از خود دوستان‌شان داريم و اگر لازم باشد يک روزي همان‌ها را به مردم نشان مي‌دهيم.

فردا مي‌ترسيم نشان دهيم و يک کسي آنجا رود و خرابکاري کند، آن را به پاي شبکه ولايت بگذارند و بگويند: شبکه ولايت آدرس ما را به اين‌ها داده‌اند.

از اين کارها دست برداريد.

شما بياييد در کارهاي خودتان و ابن تيميه را از پيغمبر خدا بالاتر ببريد، ما اصلا با شما کاري نداريم. محمد بن عبد الوهاب را از پيغمبر بالاتر بدانيد.

نسبت به مسائل مثبتات خودتان در رابطه با تاريخ اسلام و خلافت و تفسير و احکام و غيره بگوييد، ما کاري با شما نداريم؛ ولي اين را بدانيد، کوچک‌ترين تعرضي به مقدسات شيعه مخصوصاً به صديقه طاهره که همه چيز ما است، حضرت زهرا سلام الله عليها دين و دنيا و آخرت و بهشت ما است.

ما تمام زندگي‌مان را فداي يک ذره غبار زير پا و زير کفش زهراي مرضيه مي‌کنيم.

اگر چنانچه به اين خط قرمزها بياييد، بدانيد به حول و قوه الهي با منطق قوي، شما را رسوا و مفتضح مي‌کنيم و آبرو و حيثيتي براي شما نمي‌گذاريم، همان طوري که شما ديديد.

گذشت آن زماني که شيعه در انزوا باشد و نتواند حرف بزند.

ما با اميرالمؤمنين عهد و پيمان بسته‌ايم و با زهراي مرضيه عهد و پيمان بسته‌ايم و با مولاي‌مان بقية الله الاعظم عهد و پيمان بسته‌ايم که تا آخرين لحظات عمرمان تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون از کيان اهل بيت دفاع کنيم و معاندين و مخالفين اهل بيت را به اشد وجه مفتضح و بي‌آبرو کنيم. ما بر اين عهد و پيمان‌مان هستيم.

مجري:

من سؤالم را دوباره مي‌کنم که چرا بايد در مسائل مذهبي و عقيدتي تحقيق کرد و تقليد قابل قبول نيست؟ نظر علماي بزرگ اهل سنت را در اين زمينه بيان بفرمائيد.

استاد قزويني:

اين دستور قرآني است که مي‌فرمايد:

 فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ.

سوره زمر آيه 17 و 18

بشارت بده به بندگان من که اقول را مي‌شنوند و بهترين آن را انتخاب مي‌کنند، اين‌ها افرادي هدايت شده هستند و اين‌ها صاحبان عقل هستند.(يعني هدايت شده واقعي اين‌ها هستند که بعد از تحقيق و بررسي رسيد به اين‌که اين مذهب حق است.)

هر مذهبي که باشد فرقي نمي‌کند؛ ولي اگر بعد از تحقيق رسيد، اين هدايت الهي است.

اگر يک فردي از اول بچه‌گي که پدر و مادرش شيعه بوده است، شيعه باشد و يا اين‌که پدرم مسيحي بوده است و من هم مسيحي شده‌ام يا پدرم وهابي بوده است و من هم وهابي شده‌ام، اين ارزش ندارد.

ما در روايت هم داريم که بنده را وارد قبر مي‌کنند، سؤال مي‌کنند که خدا و پيغمبرت چه کسي بوده است؟ و از کجا فهميدي؟ مي‌گويد: پدر و مادرم مي‌گفتند: خدايي وجود دارد، من هم گفتم: خدا وجود دارد.

امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: با گرز آتشين مي‌زنند به سرش و قبرش مملو از آتش مي‌شود تا قيامت. اين هشداري براي همه است؛ چه شيعه و چه سني و چه مسلمان و چه مسيحي و چه يهودي.

من هم از همه عزيزان بيننده به ويژه جوان‌هاي عزيز، درخواست مي‌کنم که نسبت به دين و مذهب در حدي که بتوانيد پاسخگو باشيد (حداقل پاسخگوي وجدان‌تان باشيد) بررسي و تحقيق کنيد و بعد از آن‌که تحقيق کرديد و به يک نتيجه رسيديد، مي‌شويد مصداق اين آيه که مي‌فرمايد:

أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

سوره زمر آيه 18

جناب راغب اصفهاني که از علماي بزرگ اهل سنت است مي‌گويد:

الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه أي الأبعد عن الشبهة.

المفردات في غريب القرآن، ج1، ص119

آن‌هايي که اقول مختلف را مي‌شنوند و احسن آن را انتخاب مي‌کنند، مراد از احسن؛ يعني: آن مذهبي که از شبهات و اشکالات به دور است.

مذهبي که به شبهات نتواند جواب دهد، آن مذهب نيست.

مذهبي که به اشکالات مخالف نتواند جواب دهد و تمرکزش را از دست دهد و بگويد: اين را وصل نکند و آن را وصل نکند، اين مذهب نيست. شما خودتان براي اين اسم بگذاريد.

در ادامه مي‌گويد:

كما قال صلى الله عليه وسلم : إذا شككت في شيء فدع.

المفردات في غريب القرآن، ج1، ص119

اگر در يک چيزي شک کردي، آن را رها کن.

اگر واقعا نسبت به مذهبت اين قدر خاطر جمع نيستي و از گفتگوي دوستانه و مناظره مي‌ترسي و يک کسي که سؤال مي‌کند تمرکزت را از دست مي‌دهي، اين مذهب را رها کن.

اين دستور پيغمبر است.

مرحوم طبرسي که از مفسران به نام شيعه است در تفسير جوامع الجامع مي‌گويد:

أنَّهُمْ نُقَّادٌ في الدِّينِ، يُميِّزونَ بين الْحَسَنِ والأحْسَنِ وَيَدْخُلُ تحتَهُ المذَاهِبُ واختيارُ أَثْبتِهَا وأَقْواها.

تفسير جوامع الجامع - الشيخ الطبرسي، ج3، ص214

مراد از يتبعون احسنه اين است که اين‌ها نقادهاي ديني و کاوشگران و جستجو گران و محققان ديني هستند و بين خوب و خوب‌تر هم تشخيص مي‌دهند و اين آيه دلالت مي‌کند که انسان بايد از مذاهب مختلف موجود تحقيق کند و بررسي کند و اثبت و اقوي را انتخاب کند.

اگر يک شخصي مي‌گويد: من خر بودم و از همه خرتر بودم و جلف و دلقک بودم و يک روزي آنجا بودم. بودن اين شخص در دامن شيعه مايه ننگ شيعه است، اين طور افراد براي شيعه مايه ننگ هستند.

اين‌ها هرچه بروند سراغ اين مذهب‌هاي ساخته و پرداخته ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب، ما خيلي خوشحال مي‌شويم. خيلي اظهار شادماني مي‌کنيم و خدا را شکر مي‌کنيم که دامن شيعه از اين‌ گونه افراد هتاک و سباب و فحاش الحمد لله مبراء شود و ايشان همفکران خودشان را هرچه سريع‌تر ببرند، خدمتي است که به شيعه کرده است.

آقاي آلوسي که از علماي بزرگ اهل سنت و سلفي است که متوفاي 1270 است مي‌گويد:

الذين يسمعون القول فيتبعون أحسنه (مدح لهم بأنهم نقاد في الدين يميزون بين الحسن والأحسن والفاضل.

روح المعاني، ج23، ص 252

آن‌هايي که گفتار مختلف را مي‌شنوند و خوب آن را انتخاب مي‌کنند، اين يک مدحي است براي اين بندگان، نه تنها بين قبيح و حسن اين‌ها تشخيص مي‌دهند، بلکه بين عادي و فاضل و بين حسن و احسن هم تشخيص مي‌دهند.

بر فرض مذهب حنفي، حسن باشد؛ ولي مذهب حنبلي را احسن تشخيص مي‌دهد و بايد اين را بپذيرد. يا مذهب شافعي را فاضل تشخيص بدهد؛ ولي مذهب شيعه افضل است. يا برعکس.

ما ابائي نداريم که اعلام کنيم که اگر يک شيعه تحقيق و بررسي کرد و تشخيص داد که اهل سنت حق است، ما هيچ گلايه‌اي نمي‌کنيم و بنده اين را بارها گفته‌ام.

شايد براي بعضي از دوستان‌مان يک مقداري سنگين باشد؛ ولي باشد. اين سدي که درست شده است بين تشيع و تسنن، اين سد به صلاح نيست.

ده‌ها نفر از علماي بزرگ و شخصيت‌ها برجسته اهل سنت مثل سمعاني و ديگران، يک روزي شافعي بودند و برمي‌گردند و حنفي مي‌شوند و برمي‌گردند مالکي مي‌شوند.

آبي از آب تکان نمي‌خورد.

اگر واقعاً شما مذهب شيعه را جزء مذاهب اسلامي مي‌دانيد که در نشست مجمع فقهي مکه، 8 مذهب را مذهب رسمي اعلام کردند که از اين 8 مذهب 5 تاي آن متعلق به اهل سنت بود که عبارتند از: حنفي‌ها، مالکي‌ها، شافعي‌ها، حنبلي‌ها و اباضيه و 3 مذهب هم از مذاهب شيعه بود که عبارتند از: شيعه امامي، شيعه زيدي و شيعه اسماعيلي.

اين را بزرگان شما و شخصيت‌ها برجسته 57 کشور اسلامي که نماينده داشتند گفته‌اند. يک هتاک لاابالي مي‌آيد در شبکه نفاق سخنراني مي‌‌کند و از اول تا آخر مي‌گويد: مذهب شيعه کفر است، اين هتاکي‌ها چيزي است که لايق خودش است.

ما که گفتم که آماده هستيم که اين آقا بيايد براي مناظره؛ چرا پا به فرار گذاشتند؟

آن شخصي که قبلاً آورده بودند، چرا پا به فرار گذاشت؟

اگر شما معتقد هستيد که مذهب شيعه مذهب کفر و شرک است و شيعه بر مبناي کفر بنا نهاده شده است، اگر واقعاً راست مي‌گوييد و مرد هستيد، بياييد رو در رو قرار بگيريد تا ببينيم حرفي براي زدن داريد يا همين طور پشت درهاي بسته و در آشپزخانه خانه‌تان و در يک شبکه محدودي که خط‌هاي دروغي اعلام مي‌کنند، در آنجا شعار مي‌دهيد؟

زمان اين‌ها گذشته است، اين تاريخ مصرف اين طور حرف‌ها گذشته است.

امروز شيعه الحمد لله با منطق به ميدان آمده است و با بيان کافي و استدلال به قرآن و سنت به ميدان آمده است.

از کتاب‌هاي خود شما و از اقوال بزرگان شما براي حقانيت خودش استدلال مي‌کند.

گذشت آن زماني که شما هر حرف بي‌اساسي را عليه شيعه بزنيد و شيعه نتواند از خودش دفاع کند.

جناب فخر رازي که متوفاي 606 است يک تعبير قشنگي دارد که مي‌گويد:

أن الطريق إلى تصحيح المذاهب والأديان قسمان : أحدهما : إقامة الحجة والبينة على صحته على سبيل التحصيل،

التفسير الكبير، ج 26، ص 227

ما اگر بخواهيم يک مذهب صحيح و دين صحيح را تشخيص دهيم، چند راه داريم:

ما حجت و بينة و دليل داشته باشيم که اين مذهب صحيح است.

نه اين‌که بياييم يک سري بافته‌هاي ذهني خودمان را بياوريم و در يک شبکه جهاني مطرح کنيم.

صدها روايت با سند صحيح در خلافت اميرالمؤمنين و وصايت و امامت و وراثت اميرالمؤمنين کناز بگذاريم و بگوييم: پيغمبر که در آخر عمرش گفت: که ابوبکر برود نماز بخواند، اين يک نشانه و کنايه‌اي بود که شما بعد از من آقاي ابوبکر را انتخاب کنيد. اين چه حرف بي‌اساسي است. آيا خودتان از اين حرف‌تان خنده‌تان نمي‌گيرد؟

آن همه روايات صحيح را رها کرده‌ايد و به يک چيز خيلي بي‌اساس و خنده آور و مضحک تمسک مي‌کنيد.

پيغمبر اکرم در همان بيماري‌شان فرمودند:

أكتب لكم كتابا لا تضلون به من بعدي

منهاج السنة النبوية، ج 6، ص 19

گفتند:

فقال عمر إن الرجل ليهجر حسبنا كتاب الله.

چه طور اگر کاغذ بخواهد که وصيت بنويسد، چيزي که امت اسلامي براي هميشه از گمراهي در امان باشد، آنجا پيغمبر هذيان گفته است؛ ولي اگر آمد فرمود:

مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ.

صحيح البخاري، ج1، ص 236

(من عذر مي‌خواهم از عزيزان اهل سنت، قصد جسارت ندارم؛ چون بحث علمي است) آنجا پيغمبر هذيان نگفته است.

خود شما آورديد که پيغمبر متوجه شد که ابوبکر رفته نماز بخواند، پيغمبر آمد و براي مردم نماز خواند؛ چون آقايان بتوانند آقايان ماست مالي کنند مي‌گويند: پيغمبر نماز مي‌‌خواند و جناب ابوبکر هم به پيغمبر اقتداء مي‌کرد و مردم هم به ابوبکر اقتداء کرده بودند.

إقامة الحجة والبينة على صحته على سبيل التحصيل ، وذلك أمر لا يمكن تحصيله إلا بالخوض في كل واحد من المسائل على التفصيل .

التفسير الكبيرج 26   ص 227

براي يک مذهب بايد حجت و بينه باشد آن هم به صورت تحصيل نه ادعا.

اگر کسي بخواهد حقانيت مذهبش را اثبات کند بايد به صورت مفصل بررسي و تحقيق کند.

بعد از ميان اين ادله احسن را انتخاب کند.

راه دومش هم اين است که مي‌گويد:

والثاني: أنا قبل البحث عن الدلائل وتقريرها والشبهات وتزييفها نعرض تلك المذاهب وأضدادها على عقولنا .

التفسير الكبير، ج 26، ص 227

ما اين مذاهب را به عقل‌مان عرضه کنيم و ببينيم که اين ره آورد و دستورات اين مذهب با عقل مي‌سازد يا نه؟ اين خيلي حرف قشنگي است.

وقتي يک مذهبي فقيهش اعلام مي‌کند:

لو أن رجلا وقع علي نعجة فحملت منه فولدت انسانا وتعلم وصلي باهل قريته صلاة عيد الضحي وبعد الصلاة ذبحواه ضحوا به فانه يصح لهم ذلک لان حکم الولد هو حکم امه.

(من از بينندگان و عزيزان اهل سنت عذر مي‌خواهم) اگر يک مردي با يک بزي نزديکي کند (اين قضيه را دوستان ما بارها گفته‌اند) اين حرف آقايان وهابي است.

اين بز از اين مرد حامله شود و يک انسان به دنيا بياورد و اين انسان درس بخواند و عالم شود و بيايد امام جماعت شود و روز عيد قربان اين آقايي که پدرش آدم بود و مادرش بز بوده است، امام جماعت براي نماز عيد قربان شده است و بعد از نماز هم سر اين امام جماعت را ببرند و رو به قبله کنند و بسم الله هم بگويند که نجس نشود و گوشتش هم ميان مردم به عنوان گوشت قرباني توزيع کنند، اين صحيح است و هيچ اشکالي ندارد و مردم هم مي‌توانند از اين قرباني بخورند و از مهمان‌هايشان پذيرايي کنند.

چه مهمان‌ها از عربستان سعودي آمده باشند يا از جاي ديگري آمده باشند.

چون حکم فرزند، تابع حکم مادرش است.

همان طوري که اگر مادر اين پيش نماز جناب بز را ذبح مي‌کردند و گوشتش را به عنوان گوشت قرباني ميان مردم تقسيم مي‌کردند اشکالي نداشت، اين جناب امام جماعت را هم مي‌شود گوشتش را قرباني کنند و مردم بخورند و هيچ اشکالي ندارد.

جناب آقاي عبد الجليل عيسي ابو نصر هم از علماي وهابي‌ها است و کتابي دارد به نام «ما لا يجوز فيه الخلاف بين المسلمين»؛‌چيزي که مسلمان‌ها در آن هيچ اختلافي ندارند.

در اين کتاب صفحه 96 آمده است.

اين آقا استاد دانشگاه است و آدم عادي نيست.

وقتي من به عقلم مراجعه مي‌کنم، (عذر مي‌خواهم از عزيزان بيننده حتي از وهابيتي که واقعا داراي انصاف هستند از آن‌ها هم عذر مي‌خواهم و شرمنده هستم) وقتي يک مطلبي اين طور مطالب را مطرح مي‌کند، اين را بايد چه کار کرد؟

جديداً يکي از مفتيان‌شان اعلام کرد که اگر در بحرين (بعضي وقت‌ها آدم خجالت مي‌کشد که مطرح کند) کسي از مسائل منافي عفت استفاده کند براي تأمين بودجه‌اش، هيچ اشکالي ندارد،از راه فروش شراب اگر استفاده کنند براي تأمين بودجه اشکالي ندارد.

کسي که مشکل (عذر مي‌خواهم) ناتواني جنسي دارد، برود فيلم‌هاي سکسي را ببيند و تحريک شود، اشکالي ندارد.

آقايان به سايت اين مفتي بزرگوار سرشناس وهابيين، شيخ جاسم السعيدي مراجعه کنند. من بيش از اين نمي‌توانم بيان کنم.

به قول آقاي فخر رازي، بعضي از موارد هست که رهاورد يک مذهب، وقتي با عقل مي‌سنجيم، مي‌بينيم اصلا با عقل نمي‌سازد.

8 روز قبل در يکي از سايت‌ها ديدم که يکي از وهابيون فتوا داده‌اند که خانم‌ها حق ندارند که کفش پاشنه بلند بپوشند و پوشيدن کفش پاشنه بلند براي زن‌ها حرام است.

قبلاً هم فتوا داده بودند که خانم‌ها حق ندارند که از اينترنت استفاده کنند و حق ندارند که اگر مغازه مي‌روند (من عذر مي‌خواهم) خيار و بادمجان بخرند.

رهاورد يک مکتب اين است، احتياجي که به تحقيق نيست.

رضاع کبير هم يک سابقه 1400 ساله دارد.

اخيرا هم اعلام کردند که آن خانم‌هايي که راننده‌شان مرد است يا در ادارات کار مي‌کنند، مي‌تواند اين خانم به راننده‌اش شير دهد يا آن رئيسش يا رفيقش در اداره شير دهد و محرم شود.

به قول آقاي الباني که بخاري دوران است، رسماً مي‌گويد: اگر بخواهند شير را بدوشند و در استکان بريزند، اين محرميت نمي‌آورد.

البته ابن حزم هم مي‌‌گويد: اگر هزار کيلو هم شير بدوشد و در يک ظرف بريزد و ديگران بخورد، اين محرميت نمي‌آورد. حتما بايد با مباشرت و مکيدن از سينه باشد.

بعد سؤال مي‌کنند از آقاي الباني و مي‌گويند: اين نامحرم است و چه طور مي‌شود که بدن مرد نامحرم با بدن زن اجنبي (من از خواهرهاي عزيزم و دخترهاي عزيزم که پاي تلويزيون هستند عذر مي‌خواهم) مي‌گويد: معمولاً سر سينه زن‌ها سياه است و شهوت انگيز نيست و اشکالي ندارد. اين فتواي وهابيت است.

اين آقاي الباني که بن باز مي‌گويد: امام الحديث است و بخاري عصر ما بوده است و حدود 13 سال قبل از دنيا رفت که متوفاي 1420 است و کتاب‌هايش هم از کتاب‌هاي مورد تأييد اين حضرات است.

به قول آقاي فخر رازي براي يک مذهب ما به عقل‌مان مراجعه کنيم، مي‌فهميم و نيازي نيست که تحقيقات ميداني کنيم. من عذر مي‌خواهم.

بيننده خانم حاجي زاده از خرم دشت

اين را وظيفه خودم دانستم که از شما و کارکنان شبکه ولايت کمال تشکر را کنم که حوزه علميه را به خانه‌هاي ما آورديد و باعث شديد که جوان‌هاي شيعه و سني به دنبال تحقيق و بررسي بروند و به نوبه خودشان از حقانيت اهل بيت دفاع کنند و صداي مظلومانه اهل بيت را به گوش ميليون‌ها انسان آزاده برسانند.

من هميشه بيننده برنامه شما هستم و از بيانات حاج آقا خيلي استفاده مي‌کنم و لازم به ذکر است که از استاد ابو القاسمي و آقاي کياني هم تشکر کنم که چهره واقعي اساتيد کلمه را به ما نشان دادند که ظاهر و باطن اين‌ها يکي است و دليل اين‌که از مناظره کردن فرار مي‌کنند، اين است که، چون از آشکار شدن حق و حقيقت مي‌ترسند و با مناظره کردن، دست‌هاي خالي اين‌ها رو مي‌شود و مردم مي‌فهمند که تا حالا هرچه که به مردم گفتند، دروغ بوده است.

مجري:

هر کسي که در اينجا زحمت مي‌کشد، سرباز و نوکر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

بيننده:

در آخر من مي‌خواهم که يک بيت شعر را تقديم کنم و خداحافظي کنم.

اگر دست علي دست خدا نيست       چرا دست دگر مشکل گشا نيست

بيننده آقا محمد از افغانستان از اهل سنت

من طرفدار هيچ کس نيستم به غير از طرفدار حق.

شما ايراني‌‌ها؟؟؟؟

شبکه شما شبکه جهاني است و اين را تمام دنيا مي‌شنود. شما چرا اسلام را به مسخره گرفتيد؟ خدا از رگ گردن به ما و شما نزديک‌تر است و شما را هم مي‌بيند و مي‌شنود.

مجري:

يک مقداري شمرده‌تر صحبت کنيد تا ما متوجه شويم.

بيننده:

من از خود شما اين سؤال را مي‌کنم.

آن روزي که يک شعر را خواندي به عنوان اين که علي بود.

؟؟؟؟

هيچ کس؟؟؟؟

تو همان شعر را که خواندي، خودت با خودت قضاوت کن؛ ولي شما را با علي چه کار؟

علي هر چه که جهاد کرده بود و هر چه که صدقه داده بود، اجرش را خدا مي‌دهد؛ ولي ما و شما را؟؟؟؟

مجري:

من متوجه نمي‌شوم.

بيننده:

بين دختران پيغمبر فرق کنيم.

اين سؤال اول براي خودت مطرح است که همان شعر را؟؟؟؟

تو خودت قضاوت کن.

هيچ کس؟؟؟؟

تو الحمد لله مسلمان هستي و شهادتين را مي‌گويي.

؟؟؟؟؟

مجري:

من سؤالات حضرت عالي را متوجه نشدم.

استاد قزويني:

خيلي تند صحبت مي‌کردند و از اصطلاحات افغاني استفاده مي‌کردند.

بيننده آقا مسعود از قم

حضرت آقا امشب به مناسبت سالروز شهادت حضرت حمزه سلام الله عليه، مطلبي را گفتند.

بنده ضمن عرض تسليت به مناسبت شهادت حضرت حمزه سيد الشهداء، تسليت ديگري دارم به ساحت مقدس پيغمبر اکرم و همه بزرگان و همه مسلمان‌ها و همه آزادگان.

خدمت حضرت رسول عرض مي‌کنم: يا رسول الله اگر اهل بيت شما و بزرگان ما به تيغ خائنان يک بار شهيد شدند، اين وديعه دوم شما (يعني سنت شما) در طول تاريخ، مستمرا شهيد شده است و همچنين قرآن کريم در معرض اين تجاوزات، از همان اوايل بعثت حضرت عالي تا به امروز مورد اين تجاوزات قرار گرفته است.

صادقانه و صميمانه و خاضعانه به محضر شما بايد تسليت گفت، اين طور تجاوزات را.

از آخرين اين‌ها، همين خيمه شب بازي است که شبکه ناصبي به اسم مناظره و درخواست مناظره راه انداخته‌اند.

من تعجب مي‌کنم از آقايي که نشسته بود (آقاي سجودي، خوب گوش بده آقاي سجودي) و قرار شده بود که نقش مجري را داشته باشيد.

به عنوان يک مجري وقتي که آن همکار واقعا نادان و آن جوان خام سخن از مناظره‌اي با اين موضوع مي‌گفت، آيا حق نبود که شما سؤال کنيد که مگر شيعه مدعي است که نام مبارک حضرت علي در قرآن آمده است که شما چنين موضوعي را مطرح مي‌کنيد؟

مگر قبلا بزرگان ما و خود بنده ناتوان و کوچک مشخصا عرض نکردم و بزرگان پاسخ‌هايي در اين رابطه نگفتند.

شما اين طور بازي کردن با قرآن را و بازيچه قرار دادن کلام مقدس خداوند را از موالي خودتان آموخته‌ايد. از عمرو عاص آموخته‌ايد.

خدا را شاهد مي‌گيرم، در آن لحظاتي که ايشان اين حرف‌ها را مي‌زد، بنده دقيقا ماجراي بر سر نيزه کردن قرآن را در نظر مجسم کردم.

مجري:

براي همه بينندگان مشخص است.

مردم مي‌بينند که در اين شبکه‌ها چقدر نفاق و چقدر تزوير وجود دارد.

بيننده:

اين آقايان به عنوان پيروان تاريخي عمرو عاص، نقش خودشان را به خوبي بازي مي‌کنند و وظيفه خودشان را به خوبي انجام مي‌دهند.

بر ما است، به عنوان کساني که (اينجا اعتراف کنم که صدايم مي‌لرزد و با شرمندگي عرض مي‌کنم) ادعا داريم که پيرو مولي الموحدين حضرت علي بن ابي طالب سلام الله عليه هستيم ببينيم چگونه نقش خود را بازي مي‌کنيم.

آيا باز هم مثل صفين فريب مي‌خوريم؟ آيا باز هم به اين‌ها ميدان مي‌دهيم که فاجعه ديگري را خلق کنند؟ دوستان عزيزم، من شک ندارم که اين‌ها نقشه تجزيه ايران در ذهن دارند، اين‌ها نقشه ايجاد جنگ داخلي در ذهن دارند.

اين‌ها به اسم اين‌که تو شيعه و تو سني هستي، مي‌خواهند ما را رو به روي يکديگر قرار دهند و خون‌مان را به دست خودمان بريزند. اين به عهده ما است،‌ حالا که آن‌ها به پيروي از امثال عمرو عاص نقش خودشان را ايفا مي‌کنند، ما چه کنيم؟

آيا مي‌توانيم به آنچه که ايمان و عقل به آن حکم مي‌کند، آنچنان انجام وظيفه کنيم يا نه؟

ديشب آقايي زنگ زده است به نام رئيس دفتر آقاي خالد انصاري، اين آقا را من فقط اسم کوچکش را مي‌دانم که پويا نام دارد. بداند که ما ايشان را مي‌شناسيم و دوستان ما هم ايشان را مي‌شناسند، ما آن چنان خام و بي‌توجه نيستيم که ندانيم آقايان چه مي‌گويند.

اين آقا بسيار هتاک و بسيار بد زبان و بي‌ادب است.

ايشان پيش خودش چه فرض کرده است؟

امروز شبکه ولايت منبر رسول الله است.

ما مي‌دانيم و حضرت عالي هم به ما مي‌گوئيد که در اين منبر مؤدب صحبت کنيد.

اين چنين کسي با آن سوابق و شيوه سخن گفتن، ما از شما تقاضا مي‌کنيم که اين‌ها جايي براي سخن گفتن نداشته باشند. اين‌ها منبرهاي خودشان را دارند.

ديشب آقاي کياني مي‌گفتند: مسعود، من يک لحظه خجالت کشيدم.

اين مسعود آن مسعود نيست.

اين آقا با آن هتاکي‌ها و بي‌ادبي‌ها، رئيس دفتر انتخاب مي‌کند.

ما بخنديم يا گريه کنيم.

اين آقايان براي اين‌که آقاي ابوالقاسمي از فرسنگ‌ها راه به وسيله تلفن حرف بزند، فشارشان مي‌‌افتد و نفس‌شان بند مي‌آيد و قندشان مي‌افتد.

اين‌ها چگونه به خودشان اين اجازه را مي‌دهند و خيال مي‌کنند که کار دنيا خيلي ساده است.

همين آقاي رئيس دفتر، چندي پيش در روم اهل سنت که به اسم اهل سنت است، بدترين حرف‌ها را به همين آقاي خالد انصاري مي‌زده است و مي‌گويد: اين بي‌سواد است و اين برنامه‌اش به درد نمي‌خورد و بيننده ندارد. بدانيد که نوکران اميرالمؤمنين هم مي‌دانند.

استاد قزويني:

صحبتي که برادر عزيزمان جناب آقا مسعود داشتند، همان طوري که ايشان اشاره کردند،‌ دوستان ما فايل صوتي‌اش را دارند که مجري اخبار شبکه وهابي کلمه، پويا معتمد رسما يکي از دشمنان سر سخت همين خالد انصاري است.

گفته است: شبکه وصال مفت نمي‌ارزد.

البته اين طور شبکه‌هايي که فحاشي مي‌کنند، خدمت به شيعه مي‌کنند؛ يعني هر کسي که مي‌بيند اين برنامه‌ها را که آقايان برنامه‌اي تحت عنوان دعوت گران به جهنم مي‌گذارند، در حقيقت کسي از آقايان سؤال کند (من از اهل سنت عذر مي‌خواهم) در صحيح بخاري است که پيغمبر اکرم در قضاياي جنگ احزاب، وقتي فرمود:

عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ.

صحيح البخاري، ج1، ص 172

عمار را سپاه ستمگر مي‌کشد، عمار آن‌ها را به طرف بهشت دعوت مي‌کند و کل سپاه که در رأسش معاويه است، عمار را به آتش جهنم دعوت مي‌کند.

اگر ما يک مصداقي بخواهيم در صحاح شما به عنوان دعوتگر به آتش جهنم طبق عبارت صحيح بخاري داشته باشيم،‌ شما بايد از آنجا عکس‌هاي شيعه را برداريد و تصويري از معاويه در آنجا بکشيد.

اگر واقعا شما انصاف و وجدان داريد، ما همچين کاري نمي‌کنيم؛ ولي اگر شما واقعا بساط دعوتگران به آتش جهنم داريد، اين چيزي است که صحيح بخاري شما دارد.

بيننده آقاي حسين نژاد از پيرانشهر (اهل سنت)

راجع به آقاي دکتر کلهر يک سري صحبت داشتم، اين آقاي کلهر قبلا يک بهائي بوده‌اند. شما يک روز با ايشان تماس بگيريد و بگوييد که شما سني نيستيد و حتي وهابي هم نيستيد؛ بلکه يک بهائي هستيد، از اسرائيل و آمريکا پول مي‌گيرد و صحبت مي‌کند و آبروي ما را هم مي‌برد. ايشان واقعا يک بهائي است.

ايشان برود اسرائيل پيش بهاء الله و حرف‌هايش را بزند، چرا خودش را وهابي جا زده است؟

استاد قزويني:

شما دليلي هم داريد که ايشان بهائي بوده است؟

بيننده:

در يکي از شبکه‌هاي خارجي، يک مدتي صحبت مي‌کرد در آنجا و در آن باب الله و بهاء الله و از اين مزخرفات مي‌گفت، هيچ وقت يادم نمي‌رود.

اگر لطف کنيد و به ايشان زنگ بزنيد و بگوييد: نظر شما در رابطه با بهائيت چيست؟

اين آمده است از ما دفاع مي‌کند، ما چقدر بد بخت هستيم.

استاد قزويني:

ما تقاضاي‌مان اين است که بعضي از عزيزان اهل سنت چه از اساتيد دانشگاه حتي از دبيرهاي محترم و آن‌هايي که اهل فضل هستند، ما آمادگي داريم و اگر اينجا نمي‌توانند تشريف بياورند، يک کامپيوتري که اسکايپ بتواند داشته باشد، ما تصويرش را به آنتن مي‌دهيم و بيايند از همان جا صحبت کنند.

حضرت عالي را ما شناخت داريم که آدم مؤدبي هستيد و واقعا بزرگوار هستيد و ما واقعا اهانتي از حضرت عالي نشنيده‌ايم.

شما هم اگر بتوانيد امکانات اسکايپ را فراهم کنيد، ما حاضر هستيم در هفته نه؛ ولي حداقل هر سه هفته يک بار روي خط تشريف بياوريد، و 10 دقيقه صحبت کنيد و تصويرتان هم دوستان ببينند.

به شرط اين‌که مثل اين خالد انصاري ترس نداشته باشيد؛ چون ايشان از ترسش چند سال است که حرف مي‌زند؛ ولي جرأت نکرده است تصويرش را روي آنتن ببرد.

مي‌دانيم که شما عزيزان اهل سنت شهامت داريد.

من پيشنهاد مي‌کنم که اگر شما بتوانيد اسکايپ را وصل کنيد و حتي اگر هزينه‌اي هم داشته باشد، ما مي‌پردازيم.

با دوستان اتاق فرمان صحبت کنيد تا شما را راهنمايي کند.

بيننده:

آن زياد مهم نيست، بگذاريد ما هم مثل انصاري شويم.

استاد قزويني:

ما مي‌دانيم که شما اين طور نيستيد، آنچه که ما شناخت داريم، اهل سنت ايران، اهل سنت غيور و شجاع و بزرگوار هستند.

بيننده:

اين‌که شما مي‌گوييد: آقايان تلفن را قطع مي‌کنند، الان مبارزه جدي شروع شده است. تلفن من هم بارها در اينجا قطع شده است در برنامه آقاي ابوالقاسمي و آقاي يزداني.

شما لطف کنيد و با اين کارشناس‌هاي شبکه‌هاي کلمه يک طور ديگري برخورد کنيد.

شما که مي‌گوييد: کارشناس مواد مخدر، اين در شأن شما نيست، من دوست ندارم شما اين طور صحبت کنيد، شما آنچه که هستيد عرضه کنيد؛ نه اين‌که آن‌ها را بکوبيد.

اين‌ کارها در شأن شما نيست.

استاد قزويني:

ايشان به هر روايتي که از کتاب‌هاي شيعه مي‌رسد، مي‌گويد: علامه مجلسي مواد مخدر مصرف کرده است و اين روايت را نوشته است. ايشان شروع کرده است.

مجري:

در تفسير «من عنده علم الکتاب» صحبت مي‌کرد و مي‌گفت: من عنده علم الکتاب مثل من است. آن جني که يک ذره از کتاب را بلد بود، تخت بلقيس را کمتر از يک چشم بهم زدن آورد. چقدر اين آقا قدرت دارد و مي‌تواند کار کند که از اين علم کتاب استفاده کند؟

بيننده:

حديث قرطاس با اصل دين نمي‌خواند. آيا پيغمبر حديث قرطاس را فرمودند يا نفرمودند؟

استاد قزويني:

بله

بيننده:

حديث را بيان کردند؟

مجري:

يعني مفادش را بيان کردند؟

بيننده:

بله

مجري:

ابن عباس بيان مي‌کند که چه بوده است.

بيننده:

نفرمودند.

فرمودند: که کاغذي بياوريد که من براي شما چيزي بنويسم که گمراه نشويد.

قبل از آن ما به وسيله دين مبين اسلام و نبوت حضرت رسول و قرآن کتاب خدا هدايت شده بوديم.

مجري:

پس چرا قرآن مي‌فرمايد:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا.

سوره مائده آيه3

بيننده:

اين آيه قبل از آن بوده است.

استاد قزويني:

اين آيه آخرين آيه‌اي است که بر پيامبر نازل شده است.

بيننده:

از مکه برگشته بودند و دين کامل شده بود.

وقتي که حضرت علي را به امامت نصب کردند (به قول شما) اگر اين جوري بگيريم، امروز دين کامل شده است، ديگر احتياجي به همچين حديثي نيست.

وقتي که فرمودند:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ

سوره مائده آيه3

اين آيه بعد از نصب حضرت علي به عنوان امامت نازل شد و دين کامل شد. بعد از کامل شدن دين ما چه چيزي مي‌خواهيم؟

استاد قزويني:

بزرگان شما اعلام کرده‌اند که مراد از اين حديث قرطاس که پيغمبر اکرم مي‌خواست بيان کند چه بوده است.

بيننده:

هر چه که آورده باشند، من دارم از شما مي‌پرسم. خودمان دو نفري حرف مي‌زنيم.

استاد قزويني:

بزرگان اهل سنت گفته‌اند که مراد نبي مکرم از حديث قرطاس اين بود که مي‌خواست يک کلمه‌اي را بياورد که امت اسلامي از گمراهي نجات پيدا کند.

مجري:

اين عبارت را فرمودند:

لن تضلوا بعده

ما مي‌خواهيم بگوييم که فلسفه اين‌که با اين کلام مخالفت شد و اجازه ندادند چيست. ما وقتي تمام احاديث حضرت رسول را مي‌بينيم، فقط اين کلام يک جا تکرار شده است آن هم در حديث ثقلين است.

وقتي حديث ثقلين را مي‌فرمايد:

ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعده

من دو چيز گران بهاء براي شما مي‌گذارم که اين‌ها قرآن و عترت من است.

اين‌ها از هم جدا نمي‌شوند و اگر شما به اين دو تمسک کنيد، هرگز گمراه نمي‌شويد. در حديث قرطاس اين بحث مي‌شود، ياد آور حديث ثقلين مي‌شود و حاضرين هم متوجه مي‌شوند و مخالفت مي‌‌کنند.

استاد قزويني:

ابن حجر عسقلاني در کتاب فتح الباري مي‌گويد:

وقيل بل أراد أن ينص على أسامي الخلفاء بعده حتى لا يقع بينهم الاختلاف قاله سفيان بن عيينة.

فتح الباري، ج1، ص 209

پيغمبر در حديث قرطاس مي‌خواست اسامي خلفاء بعد از خودش را بنويسد تا بعد از او اختلافي در ميان امت ايجاد نشود و اين را سفيان بن عيينه مي‌گويد.

سفيان بن عيينه از فقهاء به نام اهل سنت است.

جناب آقاي عيني در کتاب عمدة القاري مي‌گويد:

وقال سفيان بن عيينة : أراد أن ينص على أسامي الخلفاء بعده حتى لا يقع منهم الاختلاف.

عمدة القاري، ج2، ص 171

اين چيزي است که بزرگان شما اين را نقل کرده‌اند.

اين قسطلاني در نرم افزارهايي که در کامپيوتر من در اختيار دارم نيست.

قسطلاني هم مي‌گويد:

أکتب لکم کتابا فيه النص علي ائمة من بعدي.

ارشاد الساري جلد 1 صفحه 207

پيغمبر مي‌گويد: مي‌خواهم چيزي بنويسم که نام ائمه بعد از من در اينجا گنجانده شود.

ايشان از علماي بزرگ اهل سنت است.

از بزرگان معاصر جناب آقاي احمد امين مصري که متوفاي 1373 هجري قمري است مي‌گويد: پيغمبر در آن بيماري‌شان که فرمود: قلم و کاغذي بياوريد که بنويسم چيزي که گمراه نشويد، آنجا مي‌گويد:

اراد أن يعين من يلي الامر من بعده.

يوم الاسلام صفحه41

مي‌خواست نام واليان بعد از خودش را بنويسد.

شما مي‌گوييد: چه مي‌خواست بنويسد، بزرگان شما اين گونه گفته‌اند.

بيننده

شما کتاب‌ها را کنار بگذاريد. اگر روزي که دين کامل شد و پيغمبر به مدينه برگشتند و بعد از آن مريض شدند و وفات فرمودند، خوب دين در قضيه غدير کامل شده بود، احتياجي به حديث ديگري نيست. وقتي دين کامل شد، بعد از کامل شدن ما چه چيزي مي‌خواهيم؟

مجري:

علت کامل شدن دين چيست؟

بيننده:

علت آن همين آيه است. اين‌که توحيد و نبوت و رسالت و شريعت را براي ما بيان کرده است.

مجري:

در اين آيه چه اتفاقي افتاده است؟

بيننده:

بعد از اين‌که دين کامل شد ما چه چيزي مي‌خواهيم؟

استاد قزويني:

دين کامل شده است؛ ولي بعد از نبي مکرم، پيغمبر اکرم مي‌داند که دست‌هايي خواهد آمد و عواملي دست به دست هم مي‌دهد که موجب انحراف امت اسلامي مي‌شود.

پيغمبر مي‌فرمايد: چيزي بنويسم که واليان و اماماني بيايند تا دين را از تحريف نجات بدهند. کامل شدن دين با اين قضايا هيچ ارتباطي به هم ديگر ندارند.

بيننده:

مگر شما نمي‌گوييد: امامت منصوب از جانب خدا است؟

مجري:

بله

بيننده:

احتياجي به گفتن پيامبر نيست. چيزهايي که خداوند در قرآن فرموده است، پيغمبر به آن اصرار نکرده است، فقط آن‌ها را توضيح داده است. نگفته است که شما فلاني را انتخاب کنيد.

استاد قزويني:

صداي شما را متوجه نمي‌شوم.

بيننده:

اگر خداوند حضرت علي را تعيين کرده است، احتياجي نيست که پيغمبر ايشان را تعيين کند.

استاد قزويني:

باز هم متوجه نشدم که شما چه مي‌گوييد.

مجري:

خدا که تعيين کرده است، اين تعيين بايد از زبان پيغمبر گفته شود.

بيننده:

از زبان خودش بگويد در قرآن.

استاد قزويني:

در قرآن هم آمده است.

مجري:

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى.

سوره نجم آيه 3 و 4

استاد قزويني:

خداوند در آيه 59 سوره نساء مي‌فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ

بيننده:

پس چرا آنجا نگفته است: اطيعوا اولي الامر؟

استاد قزويني:

يعني اطاعت از پيغمبر و اطاعت اولي الامر يکسان است و براي همين اولي الامر تکرار نشده است.

بيننده:

اطاعت خدا و اطاعت پيامبر يکسان است؛ اما اولي الامر يکسان نيست. چرا؟

استاد قزويني:

شما چه مي‌گوييد؟

بيننده:

چرا اطيعوا را براي اولي الامر نياورده است؟

استاد قزويني:

براي اين‌که اولي الامر، اطاعتش با پيغمبر يکسان است.

در آيه ديگر مي‌فرمايد:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

سوره مائده آيه 55

شما بگوييد که چرا وليکم الله گفته و وليکم الرسول نگفته است.

اين قانون ادبيات عرب است.

اگر يک مبتدايي آمد و چند خبر براي آن آمد؛ يعني تمام اين محمول حمل بر يک موضوعي شد، آن موضوع در تمام اين محمول‌ها يک نواخت است.

وليکم الله و رسول و الذين آمنوا

يک ولي آمده است و يک محمول الله است و يک محمول رسول است و يک محمول الذين آمنوا است.

اگر تفاوت داشته باشد؛ يعني يک جا يک مبتدايي آمده است و يک موضوعي آمده است و محمول‌ها در حمل‌شان بر موضوع تفاوت دارد.

در اين آيه مي‌فرمايد:

قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ

سوره توبه آيه 61

کلمه يؤمن تکرار شده است؛ چون ايمان پيغمبر به خدا، ايمان واقعي است و ايمان پيغمبر به مردم و مؤمنين، ايمان ظاهري است.

آن‌ها مي‌آمدند يک چيزي مي‌گفتند و پيغمبر هم به ظاهر آن‌ها را تأييد مي‌کردند.

براي همين ايمان پيغمبر به مؤمنين با ايمان پيغمبر به الله تفاوت دارد، يؤمن تکرار شده است.

در آيه ولايت، ولايت الله و رسول و ولايت اميرالمؤمنين، يک نواخت است و يک موضوع آمده است و سه محمول دارد.

بيننده

چرا در آيه دو تا اطيعوا آمده است؟ مگر معطوف نيستند؟ چرا دو بار تکرار کرده است؟

استاد قزويني:

اطاعت خدا با اطاعت پيغمبر خيلي تفاوت دارد، اطاعت خدا يک اطاعت ديگري است.

شما مي‌خواهيد اطاعت از خدا را با اطاعت از پيغمبر يک نواخت بدانيد؟

اطاعت خدا، اطاعت ذاتي است؛ ولي اطاعت پيغمبر، به تبع اطاعت خدا است.

بيننده:

به لحاظ فلسفي‌اش را نمي‌گوييم. به لحاظ ادبي و نحوي آن را مي‌گوييم.

استاد قزويني:

چون اطاعت از اولي الامر برگرفته از اطاعت از پيغمبر است، تفاوتي ندارد؛ همان طوري که در غدير خم هم فرمود:

أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ من أَنْفُسِكُمْ قالوا بَلَى قال فَمَنْ كنت مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ

المعجم الكبير، ج 5، ص 195

آمد آن ولايتي را که خداي عالم در آيه 6 سوره احزاب تثبيت کرده است براي اميرالمؤمنين هم تثبيت کرد. الان نزديک 18 دقيقه است که ما در خدمت شما هستيم.

جناب آقاي حسين نژاد آدم مؤدبي است و ما به ايشان احترام مي‌گذاريم و اين مباحث را اگر قبلا بزرگواري کنند بنويسند، تا خيلي سريع اين‌ها را بخوانند. ايشان حرف‌هاي خوبي داشتند.

بيننده آقاي عباسي از آبادان

تماس ايشان قطع شد.

بيننده خانم حکيم زاده از افغانستان

؟؟؟؟ از افغانستان و ايران و کشورهاي مختلف زنگ زده‌اند؟؟؟؟

يکي از برادران از اهل سنت در رابطه با شعري که شما در وصف مولاي متقيان خوانده بوديد،؟؟؟؟ در مورد پيامبر و در مورد اهل بيت و حضرت مولاي متقيان علي، آن‌ها اول؟؟؟؟

تماس قطع شد.

استاد قزويني:

من مقداري که متوجه شدم اين بود که گفتند: آن اشعاري که خواهرمان خواند که

اگر دست علي دست خدا نيست       چرا دست دگر مشکل گشا نيست

ما اين‌ها را غلو نمي‌دانيم.

يد الله فوق ايديهم. ائمه عليهم السلام را ما مظهر اسماء الهي مي‌دانيم. وهابيت بخواهند قبول کنند يا قبول نکنند. 10 برابر اين را آقايان براي خلفاء و علماي خودشان آورده‌اند.

در جلد دوم نقد قفاري، ما موارد متعددي از غلو آقايان اهل سنت نسبت به خلفاء آورديم.

در رابطه با قبر احمد بن حنبل دارند که خداي عالم شخصا هر سال يک بار قبر احمد بن حنبل را زيارت مي‌کند و قبر احمد بن حنبل از عظمت و هيبت خدا، با خاک يکسان مي‌شود.

آن‌هايي که در خواب خدا را مي‌بينند يا دست خدا گرم گرم بر شانه رسول بوده است.

اين چيزهايي که آقايان دارند، هزار برابر از همچين قضايايي تندتر است.

اگر چنين قضايايي را براي خودشان نقل کنند، اشکالي ندارد؛ ولي اگر اين‌ها را ما براي ائمه عليهم السلام نقل کنيم، مي‌شويم علي پرست و علي اللهي و غلو مي‌کنيم و حکم کفر و شرک و قتل ما را هم صادر مي‌کنند.

غلوي که در کتاب‌هاي معتبر اهل سنت نسبت به علماي خود آورده‌اند، 10 برابر آنچه که ما در رابطه با ائمه عليهم السلام داريم، ائمه‌اي که اين‌ها آيه تطهير در حق‌شان نازل شده است.

بيننده آقا عبد الله از آلمان

من مي‌توانم به پي دي اف اين کتاب نقد بخاري دسترسي داشته باشم؟

استاد قزويني

اين کتاب نقد غفاري است.

آقاي دکتر غفاري از ليدرهاي وهابيت است و کتابي چند سال قبل نوشت که رساله دکتراي خودش بود.

در حقيقت کليه شبهاتي که در اين 14 قرن عليه شيعه بود، در اينجا جمع آوري کرد و طبق دستور مراجع عظام تقليد، ما هم شروع کرديم اين را جواب داديم که 4 سال طول کشيد.

يک جواب محکم و قاطع داديم به طوري که يکي از اين آياتي که اين کتاب را خوانده بود گفت: اگر غفاري اين کتاب شما را بخواند، قطعا سکته مي‌‌کند.

اين کتاب در 3 جلد است که 2 جلد آن دو سال قبل چاپ شد و امسال هم جلد سوم آن چاپ مي‌شود.

آن روز ما عرض کرديم که دوستان مصرّ بودند که به زبان فارسي ترجمه شود، يکي از خواهران که بيننده برنامه ما بود گفت: من حاضر هستم که هزينه ترجمه آن را تقبل کنم.

يکي از اين خانم‌ها که از کانادا زنگ زده بودند و 3 ماه قبل هم تشريف آورده بودند به منزل ما و يک ديداري با هم داشتيم، همسرشان و آقا زاده‌هايشان و صبيه‌هايشان هم بودند.

ايشان هم گفته بود: من آماده هستم که اين کتاب را به انگليسي ترجمه کنم.

اين کتاب روي سايت ولي عصر وجود دارد؛ هم متن عربي آن هست و هم اگر اشتباه نکنم، يک جلد ترجمه به فارسي شده است و روي سايت است.

در رابطه با نقد کتاب بخاري، يکي از علماي بزرگ شيعه به نام آقاي محمد صادق نجمي، کتابي نوشته است در نقد کتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم، به نام سيري در صحيحين. در سايت‌هاي مختلف اين کتاب است.

مجري:

به انگليسي هم ترجمه شده است.

استاد قزويني:

يکي از دوستان ما که با ما همکاري داشتند (خدا روح‌شان را شاد کند) ايشان هم خدا را در صحاح، پيغمبر در صحاح، قرآن در صحاح و قيامت در صحاح را بررسي کرده است که به زبان فارسي است و ما اين‌ها را در سايت خود گذاشته‌ايم.

بيننده:

من در اينجا دانشجو هستم، استاد من کسي است که يک مسيحي است و خودش سر يک بحثي در رابطه با حضرت عيسي گفت: مسلمان‌ها به عيسي اعتقاد ندارند. من پرسيدم از کجا اين را مي‌دانيد؟ گفت: از قرآن خوانده‌ام، گفتم: چرا قرآن مي‌خواني؟

گفت: چون من با مسلمان‌هاي زيادي سر کار دارم، مي‌خواهم اصول اعتقادي‌تان را بدانم.

لطفا نخواه که من را مسلمان کني؛ چون من مسلمان نمي‌شوم؛ ولي من قرآن را خواندم و الان تا جزء 20 خوانده‌ام و ترجمه مي‌کنم که ياد بگيرم و بدانم که مسلمان‌ها به چه چيزهايي اعتقاد دارند. ايشان از نماز از من پرسيد.

اينجا کسي است که موقع ظهر کلاسش را تعطيل مي‌کند که چند نفري که مسلمان هستيم، برويم نماز اول وقت بخوانيم؛ چون فکر مي‌کنند نماز بايد اول وقت خوانده شود،‌ايشان نماز و معاد و توحيد و نبوت را از قرآن مي‌داند.

ايشان از من پرسيده که نماز چه جوري است؛ چون در قرآن ديده است و روزه ماه رمضان مسلمان‌ها را ديده است. مي‌داند که اگر من يک روز سفر رفتم نبايد در آن روز روزه بگيرم و بايد بعدا به جاي آن روزه بگيرم. هيچ وقت راجع به امامت و اصل دين از من سؤال نپرسيده است.

مي‌خواستم ببينم که براي يک همچنين آدمي که گفته نمي‌خواهم مسلمان شوم، (حتي نمي‌دانست که قرآن به همين ترتيبي که الان کتاب شده است، نازل نشده است و چيزي به اسم شأن نزول را اصلا نشنيده بود) مثل يک کتاب، قرآن را شروع کرده بود به خواندن تا اين که الان به جزء 20 رسيده است.

آيا مي‌شود که کسي همين طور قرآن را بخواند و امامت را برايش اثبات کنم؟

اصول ديگر کاملا قابل حل است. اصل عدل را هم مي‌تواند قبول کند، فقط اين اصل امامت مي‌ماند که با خواندن کسي که نه مي‌خواهد به اسلام اعتقاد پيدا کند و نه من مي‌توانم از احاديث ديگري برايش اثبات کنم، نمي‌توانم برايش عصمت و ائمه را توضيح دهم.

مجري:

از انجيل خودشان از او سؤال کنيد. از آن 12 جانشيني که مي‌گويند فرزند حضرت اسماعيل است و مي‌آيند حکومت مي‌کنند چه کسي هستند؟

بيننده:

ايشان ايرادي به من نگرفته است. اين طور نيست که من با ايشان روي حقانيت اسلام بحث کنم، ايشان صرفاً کسي هستند که مي‌خواهند راجع به اسلام بيشتر بدانند.

هر از چند گاهي از من پرسيد که شما که مي‌گوييد: نماز جزء واجبات دين‌تان است، نمازتان را چه جوري مي‌خوانيد؟ من برايش توضيح دادم.

تا حالا نيامده است از من براي امامت بپرسد.

اين شبهه از حرف‌هاي شبکه کلمه براي من پيش آمده است. تا آنجايي که من مي‌دانم اين آدم هرگز نمي‌آيد و نمي‌تواند از من از امامت سؤال کند، با توجه به اين که قرآن مي‌گويد. از نبوت سؤال کرده است.

به من گفته است: شما که به يک سري پيغمبر اعتقاد داريد، مي‌داند که سليمان همان کينگ سالمن خودشان است. اين‌ها در قرآن وجود دارد و در کتاب‌هاي خودشان هم وجود دارد و با اين‌ها آشنايي دارد.

مفهوم امامت و عصمت را هيچ وقت به ذهنش نخواهد رسيد که من بتوانم يک بار برايش توضيح بدهم.

استاد قزويني:

از ايشان بخواهيد که سوره بقره را باز کند و از آيه 246 تا 248 را خوب مطالعه کنند.

که مي‌فرمايد:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آَيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آَلُ مُوسَى وَآَلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.

بعد از حضرت موسي، بني اسرائيل که گرفتار تفرقه و غلبه پيدا کردن دشمن بر آن‌ها و اذيت شدن آن‌ها توسط دشمن شد، رفتند پيش پيغمبر و از پيغمبر تقاضا کردند که يک فرمانده‌اي براي اين‌ها نصب کند.

پيغمبر فرمود: خداي عالم براي شما فرمانده و حاکم معين کرده است که حضرت طالوت است. ما آدم ثروتمندي هستيم و طالوت که ثروتي ندارد، چرا بايد او توسط خدا بر ما فرمانده شود؟ اين انتخاب من نبوده است، انتخاب خداي عالم بوده است و خدا او را براي شما انتخاب کرده است. هم آگاهي از فنون جنگي و مديريتي دارد و هم توانايي جسمي دارد.

اين آيه 246 و 247 و 248 نکته ظريفي مربوط به گذشته دارد. مربوط به بني اسرائيل است که خودشان نمي‌روند يک فرمانده‌اي معين کنند.

پيغمبر هم از خدا مي‌خواهد و خدا براي اين‌ها فرمانده انتخاب مي‌کند و اين‌ها اعتراض مي‌کنند و پيغمبر مي‌فرمايد: اين انتخاب خدا است و ارتباطي به من ندارد؛ يعني اعتراض شما، اعتراض به خدا است. براي همين بني اسرائيل تسليم شدند.

اين نشان مي‌دهد که يک فرمانده که از پيغمبر مي‌خواهند بايد به اذن الله باشد و با دستور الهي باشد.

اين که قرآن مي‌فرمايد:

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى

سوره نجم آيه 3 و 4

تمام آنچه را که در رابطه با حضرت امير مطرح است، به اذن الله است.

آيه 59 سوره نساء مي‌فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ

اين اولي الامر چيست و يا کيست؟

پيغمبر را ما مي‌شناسيم و خدا را هم شناخته‌ايم. اطاعت خدا و پيغمبر هم روشن است. اين اولي الامر کيست که خداي عالم اطاعت او را در رديف اطاعت پيغمبر آورده است؟

آيه 55 سوره مائده که مي‌فرمايد:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

انما؛ يعني اين است و جز اين نيست، قطعاً و حتماً ولي شما خدا است و بعد از او ولي شما پيغمبر است و بعد از او ولي شما آن آقايي است که نماز مي‌خواند و در حال رکوع صدقه مي‌دهد. اين‌ها نياز است که مصداقش معين شود. خداي عالم در قرآن داستان سرايي که نمي‌کند. اين‌ها نکاتي است که شما مي‌توانيد با اين برادرمان مطرح کنيد.

بيننده خانم سيدي:

خدا خير به شما بدهند که اين قدر حرص و جوش مي‌خوريد که اين حرص و جوش‌ها جزء عبادات‌تان حساب مي‌شود. من ديشب ناظر برنامه آقاي ابو القاسمي و آقاي کياني بودم و واقعاً ديدم که چه جور با شخصيت محترم آقايان و کسان ديگري که ان شاء الله خدا به راه راست هدايت‌شان کند بازي کردند.

من امشب هدفم اين نيست که وارد بحثي شوم؛ چون نمي‌خواهم خدايي ناکرده وقت شما را بگيرم. اينجا يک چيزي از شما ديدم که خيلي براي من جالب بود.

به يکي از برادران اهل سنت نزديک به 19 دقيقه فرصت داديد. خودشان بدانند که شما هيچ گونه فرقي براي صحبت کردن شيعه و اهل تسنن نمي‌گذاريد؛ حتي به اهل تسنن بهاء بيشتري مي‌دهيد که حرف‌شان را بزنند. اگر که به ما بيشتر وقت دهيد و به آن‌ها کمتر، اين باعث مسئله مي‌شود.

مي‌خواهم چند بيت جهت انبساط در مدح علي بن ابي طالب قرائت کنم.

استاد قزويني:

خودتان سروديد؟

بيننده:

اگر حضرت علي قبول بفرمايند.

يا علي اي نام تو است نام هو                     يا علي اي کشته در راه او

يا علي اي زاده بيت خدا                             يا علي اي شير مرد اي لافتي

يا علي اي  همدم و يار نبي                         يا علي اي آبروي هر ولي

يا علي اي شوي زهراي زهر                       يا علي اي زينب کبري پدر

يا علي اي والد عباس و حسن                     يا علي اي شاهد خون حسين

يا علي اي مظهر عشق وقار                        يا علي اي آهن از تو ذوالفقار

يا  علي اي تو يتيمان را پدر                          يا علي اي تو ضعيفان را سپر

يا علي اي نام تو ياراي من                          يا علي اي رهبر و مولاي من

يا علي اي آشناي هر زمان                          يا علي اي نام تو بر هر زبان

يا علي اي سعد و هم مسعود تو                  يا علي اي حامد و محمود تو

يا علي اي مرشد و معبود من                      يا علي اي مقصد و مقصود من

يا علي اي تو يقين هر دلي                         يا علي اي فاتح هر مشکلي

يا علي اي نام تو عطر و گلاب                      يا علي اي مهر تو بر دل لعاب

يا علي اي عشق تو بر جان و تن                  يا علي اي مونس شب‌هاي من

يا علي اي روشني و ماه تاب                       يا علي اي گلشن و اي آفتاب

يا علي اي تو شفيع روز دين                        يا علي اي شافع عين اليقين

يا علي اي تکيه گاه و داد رس                      يا علي اي دست گير فرياد رس

استاد قزويني:

خدا را قسم مي‌دهيم به آبروي اميرالمؤمنين ان شاء الله از شما قبول کند و ان شاء الله پاداش شما را اميرالمؤمنين با دست خودشان عطا کنند.

ما از اين شعر زيبا خيلي لذت برديم.

مجري:

در جواب شما هم ما مي‌گوييم:

اي خداي خفته در اين خاک چه گويمت            اي سر به فلک کشيده نام تو چه گويمت

صبر در مقابل تو زانو زد و گفت           يارب اين چه کوهي است يارب چه گويمت

استاد قزويني:

يک شعري حافظ دارد.

حافظ يک شاعر شناخته شده است.

آن را که دوستي علي نيست کافر است                  گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش

امروز زنده‌ام به ولاي تو يا علي                     فردا به روح پاک امامان گواه باش

سعدي هم جمله قشنگي دارد که مي‌گويد:

جوانمرد اگر راست خواهي ولي است           کرم پيشه شاه مردان علي است

بيننده آقا صادق از شهريار

من الان 2 هفته است که برنامه شما را مي‌بينم، شبکه شما، شبکه امام حسين است. من شبکه کلمه را گذاشتم کنار شبکه شما و گاهي آن‌ها را نگاه مي‌کنم و گاهي هم شبکه شما را نگاه مي‌کنم.

فتواهايي که اين‌ها مي‌دهند در مورد زن‌ها من براي اولين بار بود که شنيدم که مي‌گويند: نبايد کفش پاشنه بلند بپوشند. من کارگر هستم و صبح ساعت 6 سر کار مي‌روم؛ ولي شب برنامه شما تا هر وقتي که باشند مي‌بينم. ما خدا را شکر شيعه حضرت علي و از محبين ايشان هستيم.

از نظر من (من تحصيلات زيادي دارم) اين بحث‌هايي که مي‌شنود، (خدا را شکر ما که شيعه هستيم) ولي آن‌هايي که در ترديد و دو دلي هستند، اين‌ها را بشنوند واقعا مسئله براي‌شان روشن مي‌شود. تا آنجايي که راه دارد آن چيزهايي که مي‌شود بيان کرد را در اين برنامه‌هاي‌تان بگوييد.

استاد قزويني:

برادر عزيزمان مي‌گويد: چند شبي است که بيننده برنامه‌ها هستيم. ما تبليغات آن چناني نداريم. بينندگان بيايند امشب با اميرالمؤمنين عهد و پيمان ببندند و تلاش کنند که هر روز خبر و فرکانس شبکه ولايت را به نام 5 تن به 5 نفر اس ام اس کنند و خبر دهند و ثوابش را هم به روح پاک اميرالمؤمنين سلام الله عليه هديه کنند.

ما 2 سال است کارشناس‌هايي که اينجا مي‌آوريم که حدود 50 نفر هستند يا کارشناس يا مجتهد مسلم هستند و يا دکتراي حوزه و دانشگاه دارند.

در هيچ شبکه‌اي، نه در شبکه‌هاي جمهوري اسلامي و نه در شبکه‌هاي دوستان عزيز ما، اين سرمايه علمي که نخبگان حوزه و دانشگاهي که ما در خدمت‌شان هستيم، در هيچ جا نيستند. بعضي از دوستان به من پيام داده‌اند که قضيه بچه بز از کتاب نشان دهند.

اين کتاب ما لا يجوز فيه الخلاف بين المسلمين است که جناب آقاي عبد الجليل عيسي ابو النصر استاد دانشکده اصول دين عربي در الازهر است و عضو مبحث بحوث اسلامي الازهر شريف است.

ايشان در صفحه 96 مي‌گويد:

لو ان رجلا وقع علي نعجة فحملت منه وولدت انسانا وکبر هذا الانسان وتعلم وصلي باهل قريته صلاة عيد الضحي وبعد الصلاة ذبحوه وضحوا به.

اگر يک بزي در اثر ملاقات با يک مرد بچه‌اي به دنيا بياورد شبيه انسان و اين بزرگ شود و درس بخواند و عالم شود و نماز عيد قربان بخواند و بعد از نماز هم اين را بکشند و به عنوان گوشت قرباني ميان مردم تقسيم کنند هيچ اشکالي ندارد.

لان حکم الولد هو حکم امه.

بيننده آقاي رحيمي از شيراز

تماس قطع شد.

استاد قزويني:

از همه بينندگان تقاضا داريم که تلاش کنيد روزي 1 ساعت اختصاص دهيد براي تحقيق دين و مذهب و معارف ديني که اعتقادات‌تان قوي و محکم باشد تا در برابر شبهات کوچک‌ترين لغزش و ضرري بر اعتقادات شما وارد نشود.

امروز شياطين از طريق رسانه‌هاي جهاني و سايت‌هاي اينترنتي و جزوات و سي دي تبليغات سوء مي‌کنند و جوان‌هاي ما را هدف قرار داده‌اند و معتقدات جوان‌هاي ما را هدف قرار داده‌اند.

امروز تحصيل علم و تقويت مباني فکري و اعتقادي از اوجب واجبات است.

پايان.



حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما