* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 05 شهريور 1391 تعداد بازديد: 3189 
امامت از اصول دين در نزد شيعه و اهل سنت
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

استاد: آيت الله دکتر حسيني قزويني

05 / 06 / 1391

موضوع: امامت از اصول دين در نزد شيعه و اهل سنت

مجري :

آيا علماي اهل سنت امامت را جزء اصول دين مي‌دانند ؟

استاد قزويني:

همانطوري که برادر بزرگوارم جناب آقاي محسني بيان کردند، ما گفتيم قبل از ورود به مبحث امامت از منظر قرآن و سنت يک سري واژگان و مقدماتي بايد کاملاً محرز شود و ما انشاء الله در يک جلسه خلاصه اين بحث ها را هم براي بينندگان دوباره تقديم خواهيم کرد.

بحث اينکه قرآن بدون سنت مفهوم ندارد اين را براي عزيزان مفصل از منابع اهل سنت بيان کرديم و واژگان خلافت، امامت، حکومت را مفصل بحث کرديم.

و اينکه امامت از ضروريات است اين را هم عرض کرديم و ما در جلسه گذشته که از استوديوي اهواز برنامه را پخش مي‌کرديم گرچه يک سري مشکلاتي در اينترنت استان خوزستان ايجاد شد، که قول دادند اين مشکلات براي هفته آينده مرتفع شود تا ما بتوانيم تصوير خيلي زيبا و عالي از استوديوي اهواز به ويژه بخش عربي ، شبکه الولاية فعاليت خود را 24 ساعته در آينده بسيار نزديک با توکل بر خداي عالم و عنايت آقا ولي عصر ارواحنا فداه داشته باشيم.

در آنجا يک سؤالي را دوستان ما داشتند که آيا علماي اهل سنت امامت را از اصول دين مي‌دانند يا نه ؟ من توضيح مختصري دادم که تفصيل آن را امشب خدمت عزيزان بيننده عرض مي‌کنم.

علماي اهل سنت بر دو دسته هستند:

برخي از آنها امامت را از اصول دين مي‌دانند و برخي از فرع دين مي‌دانند.

قاضي القضاة عبد الله بن عمر بيضاوي متوفاي 685 بحث فروع و اصول را مطرح مي‌کند و در باره فروع مي‌گويد:

ولا كفر ولا بدعة في مخالفتهما

اگر کسي با فروع دين مخالفت کند و يا انکار بکند نه کفر آور است و نه بدعت.

بخلاف الإمامة

به خلاف امامت که اگر کسي مخالفت و انکار کند، کافر و بدعت گذار است.

منهاج الوصول الي علم الاصول، ص 75 - 76

و همچنين امام سبکي يكي شخصيت هاي بلند آوازه اهل سنت، مسائل و مباحث اصول و فروع را مطرح مي‌کند و مي‌گويد:

بخلاف الإمامة فإنها من الأصول.

امامت از اصول دين است .

ومخالفتها بدعة ومؤثرة في الفتن.

مخالفت امامت و انکار امامت بدعت است و انسان و جامعه را در فتنه گرفتار مي‌کند.

الإبهاج، ج 2، ص 296

و همچنين از معاصرين دکتر محمد ابو النور زهير استاد دانشگاه الازهر همين تعبير را دارد تا آنجايي که مي‌گويد:

بخلاف الامامه فانها من اصول الدين.

اگر کسي در فروع دين چيزي را انکار کند، کفر آور نيست ولي اگر اصول دين را انکار کند بدعت است و فتنه انگيز است.

اصول الفقه، ص107

اينها نمونه بود که عده ديگري هم هستند که امامت را از اصول دين مي‌دانند.

 برخي از بزرگان ديگر امامت را فروع دين مي‌دانند مانند :

امام غزالي که متوفاي 505 هجري است مي‌گويد:

النظر في الإمامة أيضاً ليس من المهمات.

امامت خيلي مهم نيست و از فن معقولات و عقايد هم نيست؛ بلکه از فقهيات است

الاقتصاد في الاعتقاد، ج1، ص253

و همچنين آقاي عضد الدين ايجي که از قهرمانان علم کلام است و از او به فرسان علم کلام تعبير مي‌کنند که متوفاي 756 هجري است که مي‌گويد:

ليست من أصول الديانات والعقائد خلافا للشيعة.

امامت از اصول ديانات و عقائد نيست بر خلاف شيعه.

بل هي عندنا من الفروع المتعلقة بأفعال المكلفين.

امامت از فروعاتي است که تعلق گرفته است به افعال مکلفين.

المواقف للإيجي، ج 3، ص 578

و همچنين جناب آقاي عامدي که از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است (که هم در حوزه کلام ايشان قهرمان است و هم در حوزه فقه و اصول) مي‌گويد :

واعلم ان الکلام في الامامة ليس من اصول الديانات و لا من الامور الابديات بحيث لا يسع المکلف الاعتراض عنها و الجهل بها

امامت از ديانات نيست و از بديهيات هم نيست و اگر چنانچه مکلف اعتراض به امامت کرد يا نادان به آن بود مسئله اي نيست.

غاية المرام في علم الکلام للآمدي، ص 234

اگر واقعا امامت از فروعات است و اشکالي ندارد اگر کسي اعتراض بکند اين آقايان که مي‌گويند:

وإن أنكر خلافة الصديق فهو كافر.

فتاوى السبكي، ج 2، ص576

من أنكر إمامة أبي بكر رضي الله عنه فهو كافر.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص138

من أنكر إمامة لسطان فهو زنديق.

قوت القلوب فى معاملة المحبوب ووصف طريق المريد إلى مقام التوحيد، ج 2، ص210

اينها را در جلسات ديگر يا اگر برسيم در همين جلسه بحث خواهيم کرد.

همچنين جناب تفتازاني که از قهرمانان علم کلام است متوفاي 791 هجري است که مي‌گويد:

لا نزاع

يعني اجماعي است.

في ان مباحث الامامة بعلم الفروع اليق.

امامت به فروع دين شايسته تر است تا به اصول دين.

شرح مقاصد، ج 5، ص 232

اين را عزيزان بيننده داشته باشند چه بيايند بگويند از اصول دين است و چه اينکه بگويند از فروع دين است ما در هر دو حوزه از اينها سؤال داريم.

آقاياني که مي‌گويند از اصول دين است خوب شما داريد تمام دنيا را بر سر شيعه خراب مي‌کنيد که شما مي‌گوييد امامت از اصول دين است و اگر از اصول دين است، چرا در قرآن نيامده است؟

خوب اين شخصيت هايي که ما نام برديم که گفتند امامت از اصول دين است آيا اينها آيه قرآني پيدا کردند؟ روايت متواتري داشتند که گفتند امامت از اصول دين است ؟ يا مي‌گوييد اين آقايان که گفتند امامت از اصول دين است همه اينها کافر هستند؟

امام سبکي کافر است، آقاي بيضاوي کافر است، آقاي ابو النور استاد دانشگاه الازهر کافر است که اينها آمدند گفتند امامت از اصول دين است.

آيا حاضر هستيد بگوييد آنها کافر هستند يا نه؟

يا کساني که مي‌گويند امامت از فروع دين است، سؤال ما از شما اين است که:

اگر کسي فروع دين را انکار کند کفر آور نيست؟ همان طوري که جناب آقاي ايجي و عامدي غزالي و سيد جرجاني و تفتازاني مي‌گويند که از فروع است و اگر کسي انکار کند هيچ اشکالي ندارد خوب اگر اين گونه است، چرا شما مي‌گوييد هر کس خلافت ابو بکر را انکار کند يا امامت ابي بکر را انکار کند، کافر است .

در هر دو صورت آقايان بايد به ما جواب بدهند.

مجري:

نظر علماي شيعه نسبت به امامت چيست آيا آن را از اصول دين مي‌دانند؟

استاد قزويني :

 در رابطه با اينکه نظر علماي شيعه چيست در اينجا سخن براي اين قضيه زياد داريم و من قبل از اينکه اين سؤال حضرتعالي را جواب دهم بگويم که آقايان علماي اهل سنت هستند که مي‌گويند منکرين به خلافت ابو بکر و عمر کافر هستند :

آقاي سيواسي حنفي متوفاي861 در فتح القديرج1، ص350 مي‌گويد :

و ان انکر خلافه الصديق أو عمر رضي الله عنهما فهو کافر.

آقاي محمد بن مفلح که از فقهاي به نام است مي‌گويد:

اگر کسي اينها را تکفير هم نکند، ما آنها را کافر مي‌دانيم.

آقاي ابن نجيم حنفي متوفاي970 مي‌گويد:

و ان انکر خلافة الصديق فهو کافر.

بحر الرائق، ج1، ص611

آقاي طحطاوي مي‌گويد :

و ان انکر خلافة الصديق کفر کمن أنکر الإسراء.

همانطوري که کسي معراج پيامبر را انکار کند کافر است، کسي که خلافت ابوبکر را انکار کند نيز کافر است .

حاشية علي مراقي الفلاح، ص 303

آقاي تقي الدين سبکي در فتاوي السبکي مي‌گويد  :

مذهب ابوحنيفه اين است که هرکس انکار کند خلافت ابوبکر را کافر است همچنين خلافت عمربن خطاب را.

فتاوي السبکي، ج2، ص 587

آقاي ابن حجر هيثمي همين تعبير را دارد، آقاي ابن عابدين حنفي مي‌گويد :

و من انکر خلافة الصديق او عمر فهو کافر.

حاشية رد المختار، ج1، ص561

اينها نمونه هايي بود که عرض کرديم .

در رابطه با امامت شان، در فتاواي هنديه که در حقيقت مذهب امام حنيفه را گروهي از فقهاء نوشته اند ايشان در آنجا دارد :

من انکر امامة ابي بکر الصديق فهو کافر.

الفتاوي الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة، ج2، ص 138

ابن حجر دارد:

فيمن أنکر امامة ابي بکر.... ان الصحيح انه يکفر.

قول صحيح اين است که منکر امامت ابي بکر کافر است.

الصواعق المحرقة، ج 1، ص 138

امام سبکي هم همين تعبير را دارد، و يا اگر کسي بگويد :

ابابکر و عمر ليسا بامامي هدي يقتل.

هرکس بگويد ابوبکر امام هدايت نبودند بايد اعدام شود .

لسان الميزان، ج 5، ص 101

تذکرة الحفاظ، ج 2، ص 712

 مختصر تاريخ دمشق، ج 6، ص 461

محمد بن علي بن عطيه مي‌گويد:

من انکر امامة لسلطان فهو زنديق.

قوت القلوب، ج 2، ص210

احياء علوم الدين، ج 4، ص 99

يعني هرکس امامت آقاي ملک عبدالله را انکار کند ملحد و زنديق و بي دين است.

و هرکس امامت آل خليفه و صدام را انکار کند کافر است ، خوب اگر واقعا امامت از فروع دين است پس اين بساط چيست ؟

و اگر از اصول دين است خوب در کجاي قرآن آمده است خلافت آقاي ابي بکر و عمر ؟ حتي در رابطه با خلافتشان گفتيم در صحيح بخاري و مسلم هم نداريد جز اينکه خود جناب عمر مي‌گويد :

ما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ الا فَلْتَةً.

صحيح البخاري، ج 6، ص 2503

اما در رابطه با سؤال حضرتعالي که آيا علماي شيعه نظرشان در رابطه با امامت چيست :

مرحوم شهيد ثاني و همچنين علامه مجلسي در بحار الانوار دارد از مرحوم محقق خواجه نصير الدين طوسي (که استخوان در گلوي وهابيت است و ما انشاء الله درباره خواجه نصير الدين طوسي هم صحبت خواهيم کرد که چه خدماتي به دنياي اسلام داشتند.) نقل كرده اند كه ايشان مي‌گويد: اصول ايمان در نزد شيعه 3 تا است :

تصديق به وحدانيت خدا، عدالت خدا و تصديق به نبوت انبياء و تصديق به امامت ائمه بعد انبياء.

اعلم أن المحقق الطوسي رحمه الله ذكر في قواعد العقايد أن أصول الإيمان عند الشيعة ثلاثة : التصديق بوحدانية الله تعالى في ذاته تعالى ، والعدل في أفعاله ، والتصديق بنبوة الأنبياء عليهم السلام ، والتصديق بإمامة الأئمة المعصومين من بعد الأنبياء عليهم السلام.

حقائق الإيمان للشهيد الثاني، ص 55

يعني تصديق امامت به دنباله تصديق نبوت انبياء از اصول است .

علامه حلي مي‌گويد :

ان الامامة من ارکان الدين و اصوله.

امامت از ارکان دين و اصول دين است

المنتهي ط.ق. ج1، ص 522

صاحب حدائق رضوان الله تعالي عليه مي‌گويد:

ثبوت کون الامام من اصول الدين بنص الآيات و الاخبار الواضحه الدلالة کعين اليقين.

اينکه امامت از اصول دين است با توجه به آيات و اخبار واضح مانند عين اليقين است و هيچ شبهه اي در آن نيست .

الحدائق الناضره، ج 18، ص 153

مرحوم ميرحامد حسين صاحب عبقات ايشان هم مي‌گويد:

وما ذلك إلا حكم الإمامة الذي هو أصل عظيم من أصول الدين ، وبه يتم صلاح المسلمين في الدنيا والآخرة .

شرح المقاصد ج 5 ص 232

همچنين مرحوم بهبهاني متوفاي1380 صاحب کتاب مصباح الهداية مي‌گويد :

با توجه به توضيحاتي که داديم امامت از اصول دين است و ولايت و امامت امام مانند اقرار به نبوت پيامبر از اصول است و از فروع نيست.

مصباح الهداية في اثبات الولاية، ص133

و همچنين مرحوم کاشف الغطاء در کتاب اصل الشيعه و اصولها مي‌گويد :

ان اعتبار الشيعه کون الامامة اصل من اصول الدين و منصب الهي يمن به الله تبارک و تعالي علي من يشاء من عباده.

اينکه شيعه عقيده اش بر اين است که امامت از اصول دين و منصب الهي است خداي عالم اين منصب الهي را به هرکس بخواهد به او منت مي‌گذارد.

اصل الشيعة و اصولها، ص24

مرحوم شيخ محمد رضا مظفر متوفاي 1383 مي‌گويد:

نعتقد ان الامامة اصل من اصول الدين.

امامت اصلي از اصول دين است.

لا يتم الايمان الا بالاعتقاد بها و لا يجوز فيها تقليد الآباء و الاهل.

امامت اصلي از اصول دين است و ايمان بدون امامت معنا پيدا نمي کند و تقليد از پدران و خانواده و شخصيت ها جايز نيست.

عقائد الإمامية ص 65

همانطوري که در توحيد و نبوت تقليد جائز نيست و بايد تحقيقي باشد در امامت هم اين چنين است. اينها برخي از علماي شيعه هستند که معتقد هستند امامت از اصول دين است.

بخشي از بزرگان ما هم هستند که آنها نظرشان بر اين است که از اصول دين نيست بلکه از اصول مذهب است.

امام رضوان الله تعالي عليه مي‌فرمايد :

ذلک سواء فيه الاعتقاد بالولايه و غيرها فالامامه من اصول المذهب لا الدين.

امامت از اصول مذهب است نه از اصول دين .

کتاب الطهارة، ج 3، ص 323

همچنين حضرت آيت الله خوئي مي‌گويند:

اما الولايه بمعني الخلافه فهي ليست بضروريه بوجه.

امامت به  معناي خلافت از ضروريات نيست به هيچ وجه.

و انما هي مسالة نظرية.

بحث امامت يک بحث نظري و اجتهادي است

و قد فسروها بمعني الحب و الولاء.

اهل سنت تفسير کردند خلافت را به معناي حب و ولاء.

و لو تقليدا لآبائهم و علمائهم.

آقايان اهل سنت يا به خاطر تقليد از پدران و علمايشان معتقدند بر اينکه ولايت علي عليه السلام به معناي محبت است.

و انکارهم للولاية بمعني الخلافة مستند الي الشبهه.

آنهايي که منکر ولايت هستند به معناي خلافت در حقيقت مستند به شبهه است.

بعد مي‌گويد:

و قد اسلفنا

قبلا ما بحث کرديم.

ان انکار الضروري انما يستتبع الکفر و النجاسة فيما اذا کان مستلزما لتکذيب النبي صلي الله عليه وآله.

انکار ضروريات در صورتي کفر آور و نجاست آور است که اين انکار ضروري مستلزم تکذيب پيامبر باشد.

يعني اگر ما آمديم يک ضروريتي از ضروريات دين را انکار کرديم نتيجه اش تکذيب نبي مکرم باشد.

کما اذا کان عالما بان ما ينکره مما ثبت من الدين بالضروره.

يعني اگر عالمي چه شيعه و سني بيايد يقين داشته باشد که امامت مما جاء به النبي است و آن را انکار کند در اين صورت کفر آور است و در آن هيچ شکي نيست.

چه شيعه باشد چه سني باشد چه وهابي و چه زيدي و اسماعيلي ، يعني اگر ثابت شود براي انسان که امامت مما جاء به النبي است و در کتاب و سنت به دليل قطعي ثابت شده امامت ولي با اين اعتقاد منکر باشد اين کاملا محرز است.

و هذا لم يتحقق في حق اهل الخلاف.

اينکه واقعاً از کتاب سنت ثابت شده باشد امامت در حق اهل سنت اين ثابت نيست.

لعدم ثبوت الخلافة عندهم بالضرورة لاهل البيت.

براي اينکه براي اينها ثابت نشده است که خلافت اهل بيت از ضروريات است.

و وقتي که ثابت نشده باشد به خاطر شبهه انکار مي‌کنند و اين انکار کفر آور نيست.

من تقاضا کردم که آقايان وهابي که خداي عالم چشمان باطنشان و چشم ظاهرشان را کور کرده حداقل به افراد ديگري که چشمانشان کور نيست بگويند به اين عبارت هاي آقاي خوئي خوب دقت کنند.

بعد مي‌فرمايد:

نعم الولاية بمعني الخلافه من ضروريات المذهب لا من ضروريات الدين.

بله، ولايت به معناي خلافت از ضروريات مذهب است و از ضروريات دين نيست.

کتاب الطهارة، ج 2، ص86

مجري :

دليل حضرتعالي براي اينکه امامت از اصول دين است را براي ما مطرح بفرماييد.

استاد قزويني:

اولاً: اين بحث يک مقداري سنگين است و هم حريتي که در علماي شيعه است. البته در بزرگان اهل سنت هم در بعضي از مواقع مي‌بينيم که مي‌آيد اجتهاد و نظرش را رسماً اعلام مي‌کند و لو اينکه مخالف آراء و نظرات ديگران باشد.

در رابطه با اينکه آيا امامت از اصول دين است يا فروع دين، قطعاً عقيده ما اين است که از فروع دين نيست و هيچ شکي در اين نيست.

اگر هم بگوييم از اصول مذهب است اگر مذهب را عين دين بدانيم، همان اصول دين مي‌باشد.

ادله کساني را که معتقد هستند از اصول دين است اشاره مي‌کنم :

از مواردي که فقهاء استدلال مي‌کنند، امامت از اصول دين است، آيه 67 سوره مائده است :

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.

اي پيامبر! آنچه که به تو ابلاغ شده به مردم برسان و اگر نرساندي رسالت ناتمام است.

سوره مائده آيه 67

اگر ما ثابت کنيم که «ما انزل اليک» امامت است، قطعاً امامت از اصول دين مي‌شود.

اما اثبات اينکه آيه درباره امامت است :

ابن ابي حاتم از بزرگان اهل سنت است که مي‌گويد:

في علي بن ابي طالب.

اين آيه در حق علي عليه السلام نازل شده است.

تفسير ابن ابي حاتم، ج 4، ص 1172

فتحريت اخراج ذلک باصح الأخبار اسنادا و اشبهها متنا.

خود ابن ابي حاتم هم مي‌گويد من در کتابم فقط احاديث صحيح نقل مي‌کنم.

تفسير ابن ابي حاتم، ج1، ص 14

ابن تيميه هم مي‌گويد آقاي ابن ابي حاتم و ابن جرير تفسيرشان متضمن روايات قابل اعتماد است.

تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير.

منهاج السنة، ج 7، ص 178

با اين اعترافات روشن است كه اين آيه در حق امير المؤمنين سلام الله عليه نازل شده است.

سيوطي از ابن مردويه از عبد الله بن مسعود نقل مي‌کند که ما در زمان پيامبر اين آيه را اين گونه مي‌خوانديم که :

يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک ان عليا مولي المومنين.

به مردم برسان علي مولاي مؤمنين است و اگر نرساندي رسالت ناتمام است.

الدر المنثور، ج 2، ص 298

فتح القدير، ج 2، ص 60

همچنين آقاي آلوسي مي‌گويد:

ان عليا ولي المومنين.

به مردم بگو علي ولي امر مومنين است.

روح المعاني، ج 6، ص 193

خوب شما در رابطه با احاديثي که نقل کرديم از صحيح مسلم که جناب عمر مي‌گويد:

فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ.

صحيح مسلم، ج 3، ص 1378

شما ولي را آنجا به چه معني گرفتيد؟

پس ثابت شد که اين آيه در حق علي نازل شده است و اينکه مي‌گويد:

وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ

اين جز اصول معناي ديگري ندارد.

دليل دوم :

آيه اکمال است که :

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ

امروز دين را کامل کردم و نعمت را به اتمام رساندم و از اسلام امروز راضي شدم.

سوره مائده آيه 3

يعني اسلام مرضي من امروز است، خوب چه چيزي باعث شد که خداي عالم در روز غدير فرمودند از اسلام راضي شدم و امروز اسلام کامل شد؟ قبل از اين اسلام و دين کامل نبود؛ بلکه ناقص بوده است و اگر اين مربوط به امامت و خلافت امير المؤمنين هست؛ يعني امامت علي، مايه کمال دين است.

نمي‌شود که چيزي مايه کمال دين باشد ولي از فروع باشد و اين قطعاً از اصول دين است که مايه کمال دين و بدون او دين ناقص است و بدون او خداي عالم از اسلام راضي نيست؛ يعني اسلام مرضي خدا آن اسلامي است که امامت علي هم همراه او باشد.

اما دليل ما، آقاي خطيب بغدادي به سند صحيح از ابو هريره نقل ميکند که اين آيه در روز غدير خم بعد از اينکه پيامبر دست علي را گرفت و فرمود:

الست ولي مومنين.

آيا من ولي امر مسلمين نيستم.

قالو بلي.

بعد فرمود هرکس من مولاي او هستم علي هم مولاي اوست ، جناب عمر هم امد تبريک گفت .

تاريخ بغداد، ج8، ص 284

سندش هم صحيح است و قبلاً هم ما بيان کرديم. همه راوياني که در سند قرار گرفتند همگي صادق و ثقه هستند.

دليل بعدي:

حديث

من مات بلا امام مات ميته جاهليه.

مسلم مي‌گويد:

من مات وليس في عنقه بيعه مات ميته جاهليه.

اگر بيعت امام در گردن کسي نباشد و بميرد به مرگ جاهلي مرده است؛ يعني بدون دين از دنيا رفته است.

اگر امامت از فروع دين است؛ پس چرا اگر کسي فروع را عمل نکند، بي دين و خارج از اسلام از دنيا مي‌رود يا نه؟ اين دلالت مي‌کند که امامت از اصول است.

خود آقاي احمد بن حنبل که با سند صحيح مي‌گويد:

من مات بغير امام مات ميته جاهليه.

مسند احمد، ج 4، ص 96

اين هم دليل سوم که امامت از اصول است.

دليل چهارم :

حديث حوض است، شما ببينيد پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در صحيح بخاري مي‌فرمايد:

فرداي قيامت اصحاب من را مي‌آورند کنار حوض و نمي گذارند طرف حوض بيايند و آنان را به طرف آتش مي‌کشند.

قلت اين

کجا صحابه من را مي‌بريد؟

قال الي النار والله

به خدا سوگند به طرف آتش جهنم.

مي گويم چه کار کردند؟

ارتدوا بعدک علي ادبارهم القهقري.

اينها بعد از تو به دوران قهقري برگشتند و مرتد شدند.

فلا اراه يخلص منهم الا مثل همل النعم.

جز تعداد اندکي از اينها نجات پيدا نمي کنند

صحيح البخاري، ج 7، ص207

آقاي براء بن عاذب در صحيح بخاري مي‌گويد:

 علاء بن مسيب از پدرش مي‌گويد که به براء بن عاذب گفتيم خوش به حالت که صحابه پيغمبر هستي و در بيعت رضوان هم بودي.

قال يابن اخي انک لا تدري ما احدثنا بعده.

خبر نداري ما چه بدعت هايي بعد از پيامبر گذاشتيم.

مي گويند :

اقرار العقلا علي انفسم جائز.

صحيح البخاري حديث، ج 5، ص 65

ابو سعيد خدري همين طور ، خود عايشه هم به همين شکل اعتراف مي‌کند مي‌گويد:

إني أحدثت بعد رسول الله حدثا.

المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 7

و از آن طرف ابن کثير دمشقي از عايشه نقل مي‌کند:

لما قبض رسول الله صلي الله عليه و سلم ارتدت العرب قاطبة.

بعد از رحلت پيامبر عرب همگي مرتد شدند.

در اين حديث حتي 4 ـ 5 نفر هم استثناء نيست.

البداية و النهاية، ج 6، ص33

هيچ اعتراضي هم به اين روايت وارد نشده است که ضعيف است.

مزي، ذهبي، ابن حجر از عمرو بن ثابت نقل مي‌کنند :

لما مات النبي کفر الناس الا خمسة.

غير از 5 نفر همه کافر شدند.

تهذيب الکمال، ج 21، ص 557

تهذيب التهذيب، ج 8، ص 9

البداية و النهاية، ج 6، ص 91

اينها نشان مي‌دهد بر اينکه بعد از نبي مکرم چه اتفاقي افتاده است و چه مسائلي آمده است که در حديث حوض مي‌گويد :

ارتدوا بعدک

عايشه همسر پيامبر ام المومنين مي‌گويد:

ارتدت العرب قاطبة

عمرو بن ثابت مي‌گويد :

کفر الناس الا خمسة.

خوب اينها مشخص است بر اينکه يک اصلي از اصول دين از بين رفته است و اصلي را ترک کردند و اين گونه سر از ارتداد در آوردند.

مجري :

اگر بخواهيم يک مثال محسوس بزنيم براي اصول مانند خيمه اي که يک ستوني در وسط داشته باشد به عنوان ستون خيمه گاه اگر ستون را برداريد اين چادر و خيمه خراب مي‌شود و وقتي گفته مي‌شود اصول دين است اگر شما آن را نداشته باشيد؛ پس آن دين دين پا برجا نيست و يک دين خرابي است.

به عنوان آخرين سؤال، مراد از ارتداد در حديث حوض چيست؟ آيا ارتداد از ايمان است يا چيز ديگري ؟

استاد قزويني:

يکي از اشکالاتي که معمولاً مطرح مي‌شود و اينکه آيا

ارتد الناس بعد رسول الله قاطبة.

ارتدوا بعدک علي ادبارهم القهقري.

يعني مراد اين است که همه مرتد شدند و از ايمان برگشتند و منکر خدا و رسول شدند؟

خوب قطعاً اين نيست، خود آقاي ابن اثير که از لغت نويسان نامي اهل سنت است و نظراتش براي شيعه ها هم حجت است در خيلي از موارد مي‌گويد :

در حديث قيامت و حوض آمده است که

انهم لم يزالوا مرتدين.

اينها همواره مرتد شدند.

يعني

متخلفين عن بعض الواجبات.

از بعضي از واجبات مهم و اساسي انکار کردند و به عنوان رده، کفر نيست که اينها برگشتند کافر شدند.

النهاية في غريب الحديث، ج 2، ص 214

به نظر ما اين است که اينها آمدند يکي از مهمترين واجبات الهي که امامت امير المؤمنين و خلافت اميرالمؤمنين را کنار گذاشتند و در حقيقت همان حديثي را که آورديم :

من مات بغير امام مات ميتت جاهليه.

مسند احمد، ج 4، ص 96

مراد از اين ميتة جاهليه شايد همان ارتداد باشد که در حديث حوض آمده است. يا

ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهليه.

صحيح مسلم، ج 6، ص 22

همين باشد و همچنين مراد اين است که نبي مکرم با اينکه بحث امامت اميرالمؤمنين و جانشيني او در موارد متعدد با تعابير مختلف بيان کرد به مردم :

وأنت خليفتي.

منهاج السنة النبوية، ج 5، ص 34

روح المعاني، ج 18، ص 206

وهو ولي كل مؤمن بعدي.

فيض القدير، ج 4، ص 357

مرقاة المفاتيح، ج 11،  ص 247

كنز العمال، ج 13، ص 62

أنه إمام المتقين وسيد المسلمين.

معرفة الصحابة، ج1، ص 282

أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة.

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 684

مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 330

خوب پيامبر با چه عبارتي بگويد که مردم قبول کنند ؟ شما بفرماييد بگوييد که اگر پيامبر اين عبارت را فرموده بود ما قبول مي‌کرديم تا ما همان عبارت را از کتاب هاي شما بياوريم.

پيامبر با تعابير مختلف در موارد متعدد از سال 3 هجرت تا آخرين لحظه رحلت خود گفته است ولي مردم آن را کنار گذاشتند.

کدام واجب و اصلي بالاتر از اين باشد؟ حالا بعضي ها آمدند گفتند که مراد از حديث حوض همان حديث رده است و آنهايي که مرتد شدند در برابر ابوبکر.

اولاً: اين با حديث حوض نمي سازد؛ چرا که در حديث حوض خوانديم که :

فلا اراه يخلص منهم الا مثل همل النعم.

جز تعداد اندکي از صحابه همه مرتد شدند.

صحيح البخاري، ج ۷، ص۲۰۷

آيا واقعاً در قضيه اصحاب ردهT همه مسلمان ها جزء اصحاب رده بودند و مخالفت کردند يا تعداد انگشت شماري بودند آمدند گفتند: ما زکات نمي دهيم و منکر زکات هم که نبودند و گفتند اگر زکات هم بدهيم، به ابوبکر نمي دهيم.

شما ببينيد تعداد اندکي مانند قضيه مسيلمه کذاب و غيره که تعداد اندکي بودند که آنها هم مرتد نشده بودند، بلکه آنها از اول مسلمان نشدند و ايمان نياوردند زمان خود نبي مکرم ادعاي نبوت مي‌کردند و اصلاً بحث رده در آنجا هيچ معنايي ندارد و لذا با توجه به اين قضايا ما نظرمان همراه با نظر آقاي ابن اثير که اينها يکي از اهم واجبات و يکي از اصلي از اصول دين را کنار گذاشتند و حديث حوض هم ناظر به همين قضايا است.

حديثي که ابن حجر و مزي و ديگران آوردند آنها هم همه ناظر به همين قضايا است و اينها همه ثابت مي‌کند بر اينکه امامت اصلي از اصول دين است.

و آن دسته از علماي اهل سنت هم که معتقدند که از اصول دين است ما احساس مي‌کنيم که آنها دقت نظرشان بيشتر از بقيه بوده است.

بيننده: حسن نژادي از بندر امام خميني:

اگر ممکن است آدرس دقيق رضاع کبيره را از کتاب آقاي بخاري بدهيد ممنون مي‌شوم. خيلي ممنون التماس دعا.

بيننده: محمد از کردستان (اهل سنت)

بنده از آقاي قزويني يک سؤال دارم، مي‌خواهم بدانم به نظر شما امام را خدا تعيين مي‌کند يا توسط ملت تعيين مي‌شود؟ الان جواب من را بدهيد.

استاد قزويني:

در آيه 124 سوره بقره جواب شما را خدا داده است.

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا.

خدا نسبت به حضرت ابراهيم مي‌گويد من تو را به عنوان امام نصب مي‌کنم.

اين خيلي واضح و روشن است و در آيه 67 سوره مائده هم ما خوانديم که :

يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک ان عليا ولي المومنين.

از کتاب آقاي آلوسي هم خوانديم ج 6، ص193 که گفتندکه از عبد الله مسعود در زمان پيامبر اين گونه قرائت مي‌شد.

و سنت قبيح هم از منابع عزيزان اهل سنت هم که ما قبلاً آورديم براينکه پيامبر اکرم در ابتداي امر که نبوتشان را به مردم ابلاغ مي‌کردند مردم مي‌گفتند که يا رسول الله ما حاضريم با تو بيعت کنيم و تو را به نبوت بپذيريم به شرط اينکه امامت بعد از تو به عهده ما باشد.

پيغمبر فرمود :

الأمر إلى الله.

امر امامت به دست خداست.

يضعه حيث يشاء.

هرکس را صلاح بداند امام قرار مي‌دهد.

السيرة النبوية، ج2، ص 272

الثقات، ج1، ص90

اينها را ما قبلاً هم خدمت شما عزيزان مطرح کرديم .

مجري:

همان طوري که در قرآن جعل انبياء توسط خداوند بوده است، اوصياء انبياء مانند هارون که جانشين و وصي حضرت موسي بود جعلش توسط خداوند بود.

بيننده :

گوش بدهيد، مقام معظم رهبري که امام ما است الان.

استاد قزويني :

عزيز من شما الآن سؤال کرديد از من که امام بعد از پيامبر را چه کسي انتخاب مي‌کند. شما از امامت و رهبري مقام معظم رهبري سؤال کرديد يا خلافت و امامت بعد از پيامبر ؟

بيننده :

خوب اين هم ربط پيدا مي‌کند.

استاد قزويني :

اصلاَ هيچ ربطي ندارد.

بيننده :

شما مي‌گوييد خداوند امام را تعيين مي‌کند پس امام خميني و مقام معظم رهبري هم که امام ما هستند.

استاد قزويني :

نه، به هيچ وجه امام ما نيستند، آنها ولي فقيه هستند و نايب امام هستند برادر من اينها را قاطي نکنيد.

بيننده :

پس چرا حضرت علي در نهج البلاغة مي‌گويد: شورا براي مهاجرين و انصار است و امامي که توسط شورا و مهاجرين تعيين مي‌شود. از اين حرف اميرالمؤمنين مشخص است که خود بندگان، امام را تعيين مي‌کند و نه خدا

استاد قزويني :

شما مي‌توانيد آن عبارت اميرالمؤمنين را بخوانيد ؟

بيننده :

نهج البلاغه را دارم ولي در نهج البلاغه اي که من دارم اين عبارت موجود نيست ولي در نهج البلاغه آقاي ابن ابي الحديد و استاد کريميان اين عبارت را آورده اند و گفته بود که حضرت فرموده است :

شورا براي مهاجرين و انصار است و هرکس در اين شورا تعيين شود امام ماست.

حالا شورا مگر خدا بوده است نعوذ بالله ؟

استاد قزويني :

برادر من! نهج البلاغه براي شما حجت است؟.

بيننده :

حجت است.

استاد قزويني :

چند جاي ديگر هم اميرالمؤمنين صراحتاً گفته است که انتخاب ما به دست خداوند بوده است و بشر در انتخاب ائمه دخالتي نداشتند.

در نامه 6 نهج البلاغه نامه اي است به معاويه و از باب الزام مي‌گويد :

معاويه تو که در شام هستي و به من نامه نوشتي که با تو بيعت نمي کنم؛ پس چرا با ابو بکر و عمر بيعت کردي؟ اگر ملاک تو اين است که مهاجرين و انصار با ابو بکر و عمر بيعت کردند تو با آنها بيعت کردي، خوب مهاجرين و انصار هم با من بيعت کردند.

اين در حقيقت از باب احتجا ج است خود جناب آقاي خوارزمي حنفي که از بزرگان و شخصيت هاي برجسته اهل سنت است کتابي دارد به نام المناقب که در آن صراحتاً مي‌گويد: امير المؤمنين نامه نوشت به معاويه

لأخذ الحجة عليه

براي اينکه اتمام حجت کند با او.

معاويه نه قرآن را قبول دارد نه سنت را قبول دارد چکار کند علي با او ؟ از باب الزام خصم و اتمام حجت اميرالمؤمنين مي‌گويد: اين بيعت با ابو بکر و عمر اگر به خاطر اين بوده است همين ملاک در من هم است و اضافه در بعضي از روايات دارد که اگر چنانچه

فإذا اجتمعوا على رجل فسموه إماما، كان ذلك رضى الله.

اگر مهاجرين و انصار آمدند با کسي بيعت کردند اين موجب رضايت مهاجرين و انصار است. نه

ذلک رضى الله

همنطوري که در بعضي از نسخه ها آمده است.

و اضافه اين نام حجت است امير المؤمنين کفر معاويه را در اينجا ثابت کرده است، حضرت فرمود هرکس از آنچه که مهاجرين و انصار انتخاب کردند سرباز بزند در حقيقت تو

على اتباعه غير سبيل المؤمنين.

کردي

وولاه الله ما تولى وأصلاه جهنم.

نتيجه تو رفتن در آتش جهنم است.

اگر واقعاً اول نامه را قبول مي‌کنيد آخر نامه هم مي‌گويد:

فان أبى قاتلوه على اتباعه غير سبيل المؤمنين وولاه الله ما تولى وأصلاه جهنم.

المناقب - الموفق الخوارزمي، ص 202

خوب اينها را هم حاضر هستيد قبول کنيد يا فقط اول اين قضيه را قبول داريد ؟

و اضافه روايات متعددي در نهج البلاغه امده است که :

لا يقاس بآل محمّد صلَّى اللَّه عليه و آله من هذه الأمّة أحد.

لهم خصائص حقّ الولاية ، و فيهم الوصيّة و الوراثة.

ولايت حق مخصوص آل محمد است و وصيت پيامبر بر آل محمد بوده است.

خطبه دوم نهج البلاغه

در خطبه 144 نهج البلاغه امير المؤمنين مي‌فرمايد:

انّ الائمة من قريش غرسوا فى هذا البطن بنى هاشم.

امامت مخصوص بني هاشم است.

لا تصلح على من سواهم .

غير از بني هاشم صلاحيت براي امامت ندارند.

و وقتي امير المؤمنين سلام الله عليه به خلافت مي‌رسد صراحتاً مي‌گويد:

الآن إذ رجع الحق إلى أهله ونقل إلى منتقله.

الآن حق به حق دار رسيد.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1، ص 30

اگر بناست شما نامه 6 نهج البلاغه را در نظر بگيريد نامه 144 نهج البلاغه ، خطبه دوم نهج البلاغه و ديگر کلمات امير المؤمنين را هم در نظر داشته باشيد.

بيننده :

آقاي قزويني شما مي‌گوييد حق شخصي و حقشان گرفته شده است، يعني حق علي گرفته شده، امام حسن گرفته شده است، امام حسين هم گرفته شده است تا امام عسكري.

پس چرا حضرت علي در زمان همان گونه که پيامبر فرموده است اگر به شما ظلم شد سا کت ننشينيد و در برابر آنان بايستيد هيچ حرفي نزد و شمشير را از غلاف نکشيده است؟

استاد قزويني:

آيا براي شما ثابت شده است که امير المؤمنين براي گرفتن حق خود هيچ کاري نکرده است؟

بيننده :

هيچ جاي نهج البلاغه اين موجود ندارد.

استاد قزويني:

اگر من از نهج البلاغه آوردم چي؟

بيننده:

حضرت علي شمشير برداشته و بر عليه حضرت عمر و ابو بکر و عثمان جنگيده است؟

استاد قزويني :

در نهج البلاغه موارد متعدد آمده است که امير المؤمنين سلام الله عليه مي‌گويد:

وطفقت أرتأي بين أن أصول بيد جذاء.

آيا من با دست خالي در برابر اينها قيام کنم.

أو أصبر على طخية عمياء.

يا بر اين محيط خفقان زا و تاريک صبر کنم؟

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1، ص 31

اينجا کاملا امير المؤمنين مي‌گويد من چون نيرو نداشتم.

بيننده :

بني هاشم چه بودند ؟

استاد قزويني :

بني هاشم چند نفر بودند؟ 20 نفر ؟ 30 نفر يا 50 نفر در برابر چند نفر؟

شما مي‌گوييد در نهج البلاغه نيست و من از نهج البلاغه آوردم. خطبه 26 نهج البلاغه را بخوان.

بيننده :

نهج البلاغه اي را که امروز داريم درست و غلط بودنش را خدا مي‌داند.

استاد قزويني :

ببين عزيز من اين راه و رسم حرف زدن نيست شما گفتيد در نهج البلاغه نيست و من از خطبه 3 نهج البلاغه آوردم، خطبه 26 نهج البلاغه را مطالعه کن که امير المؤمنين مي‌فرمايد:

فنظرت

نگاه کردم که بخواهم قيام کنم و با آنها بجنگم .

فإذا ليس لي معين إلا أهل بيتي

غير از اهل بيت من کسي در سپاه من نبود و از من دفاع نکرد.

فضننت بهم عن الموت

ترسيدم اگر اهل بيتم را در برابر شمشير طرفداران خليفه قرار بدهم از بين بروند و ديگر آثاري از اهل بيت پيامبر نماند.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1 ص 67

بيننده:

آهان شما گفتيد حضرت علي ترسيده است

استاد قزويني :

خطبه 217 نهج البلاغه را هم بخوان برادر عزيزم.

بيننده :

شما گفتيد حضرت علي از اينکه اتفاقي براي اهل بيتش نيفتد ترسيده است؛ پس چرا پيامبر ما حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم از هيچ چيز نترسيد ، زماني که بني قريش آمدند عليه پيامبر وارد جنگ شدند و پيامبر کسي را نداشت وقتي که پيامبر شخص خودش به آن شهر رفت و او را سنگ باران کردند پيامبر از هيچ چيز نترسيد؛ ولي علي که داماد رسول الله عليه و آله وسلم باشد بايد اين گونه باشد و از حق دفاع کند.

مجري :

در اين 13 سال پيامبر قيام کرد ؟ چرا از مکه فرار کرد و به مدينه رفت ؟

بيننده :

چون مهاجرين و انصار را داشت . قبلش چرا در قريش 3 سال رفتند در شعب ابو طالب ماندند.

استاد قزويني :

پيامبر که بني هاشم را داشت پس چرا قيام نکردند ؟

مجري :

چرا وقتي اصحابش را در مقابل خودش شکنجه مي‌کردند چيزي نمي گفتند؟

بيننده :

پيامبر گذاشت تا اصحابش شکنجه شوند و منتظر بود تا خدا او را ياري کند.

استاد قزويني:

پس علي هم منتظر بود تا خدا ياريش کند. عزيز من شما اولاً مطالعه بکنيد ، در صحيح بخاري آمده است که : افرادي که در کنار پيامبر بودند از او دفاع نکردند به پيامبر سنگ مي‌زدند و بر سر او زباله مي‌ريختند و جناب ابو بکر و ديگران نظاره مي‌کردند.

حتى جَاءَتْهُ فَاطِمَةُ فَطَرَحَتْ عن ظَهْرِهِ

تا فاطمه زهرا آمد و خاکروبه را از سر پيامبر برداشت و او را پاک کرد.

اين در صحيح بخاري است.

صحيح البخاري، ج1، ص 168

پيامبر اکرم در آن 13 سال هيچ قيامي نکرد؛ بلکه 3 سال تمام در شعب ابو طالب با اينکه ابو طالب و بني‌هاشم ياران او بودند و قطعاً ياران پيامبر در مکه بيش از ياران امير المؤمنين در مدينه بودند؛ بلکه عاقبت هم پيامبر از دست قريش فرار کرد و به غار ثور رفتند و از آنجا هم شبانه به مدينه رفت.

شما هر دليلي آورديد که نبي مکرم در مکه قيام نکرد در برابر قريش همان دليل براي عدم قيام امير المؤمنين است. خود امير المؤمنين سلام الله عليه مي‌فرمايد :

لي في رسول الله عليه أسوة.

اگر من قيام نکردم خواستم از پيامبر اکرم اسوه بگيرم.

شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 2، ص 275

اين کاملاً عبارتي است که خود امير المؤمنين در کتاب هاي شيعه و اهل سنت تمام اين قضايا آمده است. لطف کنيد با مطالعه تشريف بياوريد.

بيننده : زماني از اصفهان

حاج آقا من چند  دقيقه قبل شبکه وصال را نگاه مي‌کردم که مناظره شما را با علماي وهابي پخش مي‌کردند که در آنجا بحث هاي شما خيلي شيرين بود و به من آرامش داد هرچند که من به عنوان يک شيعه به حقانيت امير المؤمنين شکي ندارم و الآن حرف آخر شما واقعاً تصديق کننده حقانيت امير المؤمنين است که حتي اگر پيامبر هم از قبر بيرون بيايد همچنان مظلوميت امير المؤمنين پابرجا است.

برتري امير المؤمنين در قيامت مشخص خواهد شد و ما به همان قانع هستيم دنيا گذرا است .

استاد قزويني:

در دنيا هم روشن است خواهر عزيز من، الآن شما ببينيد دسته دسته و فوج فوج علماي بزرگ آنان به طرف مذهب شيعه مي‌آيند و اين حقانيت کاملاً واضح و روشن است.

فقط يک عده اي هستند که معاند هستند و حاضر نيستند در روز روشن آفتاب را قبول کنند خوب اگر آنها وجدان دارند و آدم سالمي هستند و مريض نيستند حداقل مي‌گفتند ما اشتباه کرديم. حتي اينها مي‌آيند مي‌گويند کَشي نيست و کِشي است و مي‌گويند فتحه براي بر کاف ثقيل است. الاغ ما از کرگي دم نداشت.

بيننده :

بحث اين مناظره‌اي که من ديدم هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها بود که آقايان آن را کلاً رد مي‌کنند تا برتري عمر را ثابت کنند ولي چند تا دليل آورديد که خيلي قانع کننده هم بود.

براي من به عنوان يک جوان سؤال نيست آقاي قزويني ولي من از شما مي‌خواهم و تمنا دارم که به داد شيعه برسيد .

وقتي شما صحبت مي‌کنيد مي‌گوييد فلان کتاب فلان جلد فلان صفحه من لذت مي‌برم به عنوان يک جوان شيعه ولي آنها يه برگه اي را باز مي‌کنند يک سندي مي‌گويند.

اين آقاي وهابي مي‌گفتند که هجوم به خانه حضرت زهرا باطل است به 2 دليل اصلي:

اول اينکه خانه حضرت علي اصلاً در نداشته که بخواهند در را بشکنند و دليل ديگر هم اينکه چرا علي از همسر خود دفاع نکرد و هيچ عکس العملي نشان نداد و دليل ديگر هم که واقعاً قلب من را به درد اورد اين است که اصلاً حضرت زهرا گوشواره‌اي به گوش نداشت؛ چون هرچي گوشواره داشت تقديم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم کرد تا آنها را وقف کند.

پس بنابراين عمر سيلي به حضرت زهرا نزد.

حالا لطف کنيد جواب اين مطالب را بدهيد نه به خاطر من؛ بلکه به خاطر جوان هايي که همراه من آن برنامه را ديدند و هنوز جوابي نشنيده اند؛ چرا که اين شبکه جواب هاي شما را پخش نکرد و فقط سؤال هايي که پريدند پخش کردند.

از شما تشکر مي‌کنم اجر شما با امير المؤمنين باشد.

استاد قزويني :

انشاء الله، اي کاش اين آقايان که دارند در اين شبکه ها پخش مي‌کنند، جلسه سوم بود که آقاي دکتر ابو شوراب که از دانشگاه مصر آمده بود صراحتاً 2 تا جمله گفت که در اين جلسه اي که داشتيم موفقيت با آقاي قزويني بود.

چون اولاً: خيلي مؤدبانه صحبت کردند و توهين به اهل سنت نکرد دوم اينکه ايشان حضور ذهن خوبي داشت و از هر جايي که سؤال مي‌شد جواب مستدل مي‌دادند و سوم اينکه ايشان متخصص در رجال است و بحث هايي که کردند سند تمام روايات را رجالي بررسي کردند.

در آن جلسه دوم آقاي حسيني وهابي پليد بحريني شروع کرد به فحاشي کردن و ما هم گفتيم که در برابر فحاشي ايشان غير از اينکه بگوييم :

وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

سوره فرقان آيه ۶۳

بنده آنجا رواياتي آوردم مستند و مستدل و ثابت کردم که هجوم به خانه حضرت زهرا صورت گرفته است و آنها دنبال اين بودند که من يک عبارتي را آنجا بگويم بر ضد عمر و ابابکر و اين اهانت را ملاک قرار بدهند؛ چون بنده از طرف مراجع رفته بودم و حضرت آية الله مکارم شيرازي رسماً اعلام کرد که شما از طرف ما به اين شبکه برويد و در همان شبکه هم اعلام کردم که آمدن من اينجا به عنوان يک استاد حوزه نبوده است، بلکه به عنوان نماينده از طرف مرجعيت شيعه بوده است

اينها مي‌خواستند از من آتو بگيرند که فلاني به عمر و ابا بکر توهين کرد و هرکس به ابا بکر و عمر توهين کند کافر است و قتل او واجب است.

اينها شب سوم هرکاري کردند تا ما را در مخمصه قرار دهند و از ما اعتراف بگيرند و من گفتم که ما به هيچ وجهي همچين حرفي را نمي زنيم و لذا آنها در آن جلسه خيلي آتش گرفتند و سوختند و اين سوزش به اين آقايان سرايت کرده و دارند همين تکه را مرتب پخش مي‌کنند.

ما تمام اين سؤالات را مفصل جواب داده ايم و اگر فرصت باشد من دوباره پاسخ خواهم داد.

آقايان مي‌گويند که خانه هاي مدينه اصلا در نداشته است شما فقط قرآن را باز بفرماييد سوره نور را ببينيد که :

لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ.

تا آنجايي که مي‌گويد شما مي‌توانيد در خانه برادرتان، پدرتان ، عمه تان و خاله تان برويد و بدون اجازه غذا بخوريد.

أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ.

و آن خانه هايي که کليدشان در دست شماست.

سوره نور آيه ۶۱

آيا اين کليد براي پرده و حصير بوده است؟ مي‌گويد اگر يکي از همسايه ها به تو اعتماد دارد و کليد خانه را به تو سپرده و به مسافرت رفته است تو حق داري وقتي به خانه او رفتي از خوردني هايي که دارد مي‌تواني استفاده کنيد.

أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ.

اين آيه قرآن است و خطاب به مؤمنين مدينه هم است.

اگر واقعاً مؤمنين مدينه، خانه شان کليد نداشت آيا اعتراض نمي کردند که اين آيه چيست؟

در کتاب سنن ابو داود در رابطه با قضيه دکين بن سعيد که مي‌گويد:

أَتَيْنَا النبي فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فقال يا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ فَارْتَقَى بِنَا إلى عِلِّيَّةٍ .

بلند شو و به آنها غذا بده.

و در آنجا با کمال صراحت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود :

فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ من حجزته فَفَتَحَ.

عمر کليد را برداشت و درب خانه پيامبر را باز کرد و به آنان غذا داد.

اين کتاب از کتب صحاح ستة آقايان است .

سنن أبي داود، ج 4، ص360

در صحيح مسلم روايتي است که پيامبر اکرم دستور داد:

وَبِالْأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَيْلًا.

صحيح مسلم، ج 3، ص 1593

مردم شبها درهاي خود را ببنديد.

آيا پرده هم بستن دارد ؟

اگر باز هم نياز بود درباره اين توضيح خواهيم داد.

بيننده : فارابي از گچساران

من مي‌خواستم يک مقدمه اي را براي بينندگان عزيز عرض کنم و اين عزيزاني که تماس گرفتند و گفتند که خيلي نگراني داريم از ناحيه شبکه هاي وهابي. من 2 سال قبل شبکه نور تازه آمده بود خدا وکيلي طوري شبهاتشان اذيتم مي‌کرد؛ چون من پاسخي نداشتم و مي‌خواهم بگويم که هر چي ياد گرفتم همه را از زبان جنابعالي و دو کارشناس ديگر که واقعاً به آنها افتخار مي‌کنم که يکي از آنان از سادات هستند.

من اين شبهات را روي فلش مي‌ريختم و به قم مي‌رفتم تا از بعضي از بستگان من که روحاني هستند جواب شبهات را بگيرم؛ ولي چون آنها تخصصي در اين نداشتند جواب هايشان براي من قانع کنند نبود تا اينکه شبکه شما رو شد و از آن روز بود به بعد برنامه شما طوري براي ما مايه تحرک شد و اميدي به ما داد که هر وقت از برنامه هاي شبکه ضلالت ناراحت مي‌شويم فوري با شبکه شما تماس مي‌گيريم و درد دلمان را با شما مطرح مي‌کنيم و پاسخ سؤالاتمان را مي‌گيريم .

آن شب که اين آقا آمد من خدا را قسم به فلان و فلان که اين تماس من وصل شود دقيقاً ايشان هم مطالبي را عنوان کرده بود که من اطلاع کامل به آنها داشتم و همه آن را هم از آقاي ابوالقاسمي و يزداني يادداشت کرده بودم و رفتم آنجا و جوابي براي سؤالات من نداشتند.

آن شب تا صبح از شوق خواب به چشمانم نمي آمد که توانستم دل ميليونها شيعه را شاد کنم و افتخار مي‌کنم و از اين به بعد هم از اين کارها خواهم کرد.

از دور پيشاني مبارک شما را مي‌بوسم.

بيننده : رزاقيان از قشم

من قبلاً هم با شما تماس گرفتم از شافعي مذهبان هستم و اينکه خيلي دوست دار اهل بيت هستم و اين مطالب خاري در چشم وهابيت شده است. من تماس هم گرفته بودم با اين شبکه.

استاد قزويني :

2 شب قبل تماس گرفتيد که آنها را مچل در مچل انداختيد ولي متاسفانه شبکه اينها دچار مشکل شد و پارازيت افتاد و ما 2 دقيقه اول صحبت هاي شما را نديديم.

بيننده :

من خودم ضبط کردم و اينها به من تهمت هم زدند که شما از قشم نيستيد؛ چون من موبايلم 912 است و اينجا کار کردم به من گفتند که شما از تهران تماس گرفته ايد ولي واقعا تهمتي زدندکه خانم من اينجا خنده اش گرفته بود.

يه پيغامي هم خانم بنده براي اين شبکه هاي وهابي داشتند که شافعي مذهب ها و شيعه ها اگر وهابي ها بخواهند خيلي اداء اطفال در بياورند مي‌شوند انگشتان يک دست و مشتي مي‌شوند بر دهان وهابيت، اين را از طرف شافعي مذهب ها داشته باشند.

استاد قزويني :

اصل سؤال شما را من يادم نيست چه بود اگر سؤالتان را مطرح کنيد به خاطر مي‌آورم

بيننده :

بله من پيرامون حضرت زهرا و عباس صحبت کردم که رفتند براي گرفتن فدک از ابوبکر که آخر حديث اين است که حضرت زهرا به ابوبکر غضب کرد و تا زماني که فوت کردند با ايشان صحبت نکردند و قهر بودند.

و ايشان گفتندکه آخر اين روايت را معمر خودش اضافه کرده است و من مي‌خواستم بگويم که آقاي خدمتي بالاخره اين روايت از طرف آقاي امام بخاري به عنوان حديث صحيح شناخته شده است چه اول روايت و چه آخر روايت.

 کتاب صحيح بخاري، کتاب الفرائض چاپ پاکستان را خواندم که در صفحه 3732 اين حديث را ذکر کردند ولي کامل اين حديث در صحيح البخاري کتاب المغازي صفحه 2277 کامل توضيح داده است و از خانم عايشه نقل کرده است که حضرت زهرا بر ابو بکر غضب کرد و ترک کرد ايشان را تا اينکه وفات کردند و حتي حضرت علي ايشان را شبانه دفن کردند و ابو بکر را خبر نکردند.

بعد در ادامه حديث ميگويند که در زماني که حضرت زهرا زنده بودند حضرت علي مورد توجه و احترام مردم قرار داشتند ولي وقتي حضرت زهرا از دنيا رفتند حضرت علي آن توجه و احترام را نداشتند.

بعد خدمت شما بگويم که در قرآن مي‌بينيم که اولاً: به پيامبر امر شده است که خويشاوندان نزديک خود را بترسان، اگر حضرت زهرا در قضيه فدك ادعاي دروغي داشتند؛ پس حضرت پيامبر رسالت خود را درست انجام ندادند حتي براي خويشاوندان خود چه برسد که بخواهد ملت ديگري را هدايت کند.

وقتي حضرت پيامبر نتوانسته است حتي اهل خانواده خود را هدايت کند چگونه توانستند رسالت را براي مسلمانان انجام دهند؟

اينها متاسفانه احاديث دروغين را وارد کتب خود کردند که خودشان هم در آن ماندند.

من از شما تشکر مي‌کنم و از شبکه خوب شما و واقعا اين وهابي ها در گمراهي مانده اند.

من مطلبي هم از علماي اهل سنت بگويم و عرضم تمام که مي‌گويند:

بحث هايي شده است که امام شافعي شيعه بوده است و امام شافعي فرمودند که اگر دوست داشتن اهل بيت، ما را شيعه قلمداد مي‌کند ، ما همه شيعه هستيم.

ولي در خانواده ما همه اسم ها علي ، حسن ، حسين ، محمد و اسم هايي که از اهل بيت مشتق شده است و حتي اسم حضرت زهرا در ميان ما است.

من خواهش مي‌کنم دوستان عزيز شيعه، شافعي مذهب ها را جدا قرار بدهند و ما در حال تحقيق هستيم و انشاء الله همان که خوش است اتفاق بيفتد.

استاد قزويني :

البته اين فرمايشي که حضرتعالي داشتيد قضيه مربوط به حديث معمر است که مي‌گويند ادخالات آقاي ظهري است نه معمر؛ چون معمر قبل از ظهري است و آنچه که در صحيح بخاري آمده است :

أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِيِّ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ

خوب ببينيد خود عايشه نقل ميکند.

أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام وَالْعَبَّاسَ أَتَيَا أَبَا بَكْرٍ

صحيح البخاري، ج 4، ص3810

اين کاملاً واضيح و روشن است که عبارت، عبارت عايشه است و ارتباطي به ظهري و  معمر ندارد، حالا بعضي از آقايان که مي‌خواهند توجيه بکنند مي‌گويند از ادخالات معمر است و ادخالات ظهري است از کجا معلوم که از ادخالات ظهري نباشد؟ از کجا معلوم از ادخالات عروة برادر زاده عايشه نباشد؟

ولي کسي اين روايت را نگاه کند به مخيله اش نمي گنجد که ارتباطي به معمر يا ظهري داشته باشد.

البته ما اين را مفصل جواب داديم در جلد دوم نقد قفاري که دوستان به آن مراجعه کنند ولي کتاب عربي است و به فارسي ترجمه نشده است مگر يک جلد آن که ترجمه اش هم خيلي مورد تاييد نيست.

چند شب قبل يکي از خواهران که بيننده برنامه بودند هزينه ترجمه را تقبل کردند و ما به حول و قوه الهي تا مهر و آبان ترجمه شود هر 3 جلد آن را روي سايت قرار مي‌دهيم .

و انشاء الله اگر خدا کمک کرد و باني ديگري براي چاپ آن پيدا شد چاپش هم انشاء الله خواهيم کرد.

مجري :

آقاي حسن نژاد آدرس رضاع کبيره را ميخواستند لطفا اين را بيان کنيد و دعا بفرماييد.

استاد قزويني :

در رابطه با رضاع کبير ما قبلاً اين را مفصل مطرح کرديم که در کتاب صحيح مسلم از عايشه نقل مي‌کند که :

سهله بنت سهيل نزد پيامبر آمد و گفت يا رسول الله وقتي غلام ابو حذيفه سالم مي‌آيد چون بزرگ است و پسر خوانده ما است يک مقداري ناراحت است حضرت فرمود :

برو به او شير بده

گفت چگونه شير بدهم ؟

وهو رَجُلٌ كَبِيرٌ

مرد بزرگي است.

فَتَبَسَّمَ رسول اللَّهِ

پيامبر خنديد و گفت

وقال قد عَلِمْتُ أَنَّهُ رَجُلٌ كَبِيرٌ

مي دانم آدم بزرگي است.

صحيح مسلم ، ج 2، ص1

در روايت ديگري است که :

إنه ذُو لِحْيَةٍ

يا رسول الله اين سالم ريش و پشم دارد

أَرْضِعِيهِ

برو شيرش بده

صحيح مسلم، ج 2، ص1453

جناب ابن حجر عسقلاني هم از کساني است که مو لاي درزش نمي رود ايشان هم مي‌گويد :

فكانت عائشة تأمر بنات اخوتها وبنات اخواتها أن يرضعن من احبت أن يدخل عليها ويراها وأن كان كبيرا.

عايشه از هرکس از مردان که خوشش مي‌آمد و مي‌خواست که آنها را ببيند، به برادر زاده ها و خواهر زاده هايش دستور مي‌داد که 5 مرتبه به آنها شير بدهد.

وإسناده صحيح.

اسنادش هم صحيح است.

فتح الباري، ج 9، ص149  

از بزرگان اهل سنت هم جناب آقاي ابن حزم اندلسي و الباني و ابن تميميه مي‌گويند که رضاع بايد با مکيدن از سينه باشد و ابن حزم مي‌گويد اگر چنانچه زني10 خروار شير هم داخل ظرف بدوشد تا بچه و مرد بزرگي بخورد رضاع محقق نمي شود و فقط بايد از سينه باشد.

عقيده ما اين است که اينها را دست هاي پليد بني اميه ساخته اند که قداست نبي مکرم را زير سؤال ببرند و عقيده ما بر اين است که اين روايتي که در صحيح مسلم است کاملاً دروغ و باطل است و اين را يهودي ها ساخته اند.

و ما دوست داريم آقايان اهل سنت يا حداقل حضرات کارشناسان وهابي هم در اين زمينه يک صحبتي بکنند تا حداقل قلب اهل سنت هم خوشحال شود که اين قضايا دروغ است.

اين قضايا را به دست يهودي ها و کمونيست ها که امروزه دنبال نقطه ضعف از نبي مکرم هستند ندهيم.

هشت شوال آسمان لرزيد      ديد صحن و مناره مي‌سوزد 
بارگاه بقيع ويران شد             دل بي راه و چاره مي‌سوزد 
اين حرم مثل چادر زهراست     كه در اينجا دوباره مي‌سوزد 
اين حرم مثل خيمه ي زينب     كه در اوج شراره مي‌سوزد 
سال ها بعد قدري آن سو تر    چند قرآن پاره مي‌سوزد

كربلا رفته ها كنار بقيع            حرفي از صحن و از حرم نزنيد 

زائري خسته ام نگهبانان         به خدا زود مي‌روم نزنيد 
زائري داد زد كه نا مردان         تازيانه به مادرم نزنيد 

كاش با دست حضرت مهدي    اين حرم نيز با صفا بشود 
كاش با نغمۀ حسين حسين     اين حرم مثل كربلا بشود 

پس بسازيم پنجره فولاد          هر قدر عقده هست وا بشود 
چارتا گنبد طلايي رنگ            چارتا مشهد الرضا بشود 

اميدواريم به حول و قوه الهي:

روزي رسد ز سينه غم آزاد مي‌کنيم      همراه منتقم حرم آباد مي‌کنيم

گلدسته مي‌زنيم چونان صحن کربلا       گنبد بنا کنيم چونان مشهد الرضا

ما داغدار سيلي ناحق مادريم                چشم انتظار منتقم آل حيدريم

 

خدايا تو را قسم مي‌دهيم به آبروي محمد و آل محمد و به آبروي ائمه بقيع فرج منتقم آل حيدر ولي عصر نزديک و نزديک و نزديک تر بگردان و ما را از ياران آن نازنين وجود قرار بده.

اللهم عجل لوليک الفرج

 



حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  mhkh     -   تاريخ:  22 آذر 91 - 21:27:09
سلام خطاب به نويسنده مطلب: چون در انتها نوشته ايد حضرت ايت الله دکتر .... بعضي افراد فکر ميکنند که خود ايشان اين متن را نوشته است و کلمه "حضرت ايت الله دکتر" خود ستايي بحاسب مي ايد. حال آنکه بسياري خبر ندارند ايشان اهل خود ستايي نيستند و پايين متناشون از کلمه حضرت استفاده نميکنند. لذا خواهش ميکنم اين کلمه را حذف بفرماييد. مقام علمي و... ايشان براي ما پوشيده نيست.
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
با تشكر از احساس وظيفه جنابعالي به افراد مذكور بايد گفت: در اين جا كه سخنرانيهاي ايشان ترجمه و گذاشته شده است معلوم است كه فرد ديگري اين كار را كرده و خود ايشان چنين القابي به خود نمي دهند مخاطب بايد عاقل باشد نيازي به اصلاح چنين جملاتي نيست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
2   نام و نام خانوادگي:  عبدالله     -   تاريخ:  29 آذر 91 - 00:22:12
در قرآن مي فرمايد : " لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ " پس چطور مي گوييد كه دوازده امام بعد از انبيا و رسولان حجت خدا بر مردم هستند ؟ لطفا از قرآن پاسخ بدهيد . منتظر جواب شما هستم .
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
حجت در اين آيه به معناي دليل و بهانه است يعني خداوند مي فرمايد من انبيا را فرستادم تا پس از اين كه آنها را فرستادم براي كسي براي مخالفت من دليل و بهانه اي نباشد. مانند آيه 8 انعام:«تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهيمَ عَلى‏ قَوْمِه»‏ (اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم!) در ديگر جاهايي كه حجت در قرآن بكار رفته هم همين معنا اراده شده است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
3   نام و نام خانوادگي:  عبدالحميد واعظ     -   تاريخ:  07 بهمن 91 - 23:25:04
تشکر فراوان
خدا خير دنيا و آخرت بده




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما