* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 30 آذر 1391 | تعداد بازديد: 1521 | |
ويژه برنامه شهادت امام حسن مجتبي (ع) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه حبل المتين استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني 30 / 09 / 1391 موضوع: ويژه برنامه شهادت امام حسن مجتبي (ع) مجري: شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام را به ساحت مقدس امام زمان (عج) و شما بينندگان تسليت عرض ميکنم. نخستين سؤال از محضر استاد بزرگوار اين است كه جايگاه امام حسن عليه السلام را از منظر قرآن براي ما و بينندگان عزيز بيان کنيد. استاد قزويني: شهادت جانسوز و مظلومانه و غريبانه امام مجتبي غريب مدينه را به پيشگاه مقدس آقا بقية الله الاعظم ارواحنا فداه و همه علاقه مندان به اهل بيت عصمت و طهارت به ويژه شما بينندگان عزيز و گرامي تسليت عرض ميکنم. اگرچه امشب با ميلاد امام کاظم عليه السلام فرزند بزرگوارشان مصادف هستيم، معمولاً 28 صفر هم شهادت امام مجتبي را ميگيرند و هم شهادت و رحلت نبي مکرم را؛ ولي آنجا امام مجتبي مظلوم قرار ميگيرد. تمام بحثها در محور نبي گرامي صلي الله عليه وآله انجام ميشود. ما با دوستان که صحبت داشتيم و خود حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي گفتند: همين روز 7 صفر را شما به عنوان شهادت امام مجتبي قرار دهيد. بيوت مراجع عظام تقليد هم در قم ، نجف ، مشهد يا شهرهاي ديگر، فردا را روز شهادت امام مجتبي قرار ميدهند. ما صحبتي هم که ديروز با برادر بزرگوار جناب آقاي مهندس ضرغامي، رياست محترم سازمان صدا و سيما داشتيم، گفتند: ما تلويزيون قم را ملزم کرديم که با بيوت مراجع هماهنگ باشند و شب شهادت بگيرند؛ ولي در ديگر شبکهها با توجه به بعضي از مسائل ديگر اين امکان ندارد. ايشان گفت: ما در ديگر شبکهها به عنوان ميلاد انتخاب ميکنيم و شب شهادت را 28 صفر توأم با شهادت جانسوز نبي مکرم قرار ميدهيم. امشب از طرفي ولادت است و از طرفي شهادت است؛ولي آنچه که مهم است، بني اميه براي شيعه جاي خوشحالي نگذاشتهاند. خوشحالي ما آن روزي که است که مولاي ما بقية الله الاعظم به اذن الهي تشريف بياورد و بساط ظلم و ستم را از صفحه گيتي برکند و اين منافقين و خوارج عصر و وهابيهاي پليد و تکفيري را از روي زمين ريشه کن کند، ما آن روز نفس راحتي ميکشيم و اظهار خوشحالي و شادماني ميکنيم. ما آيات متعددي در مورد جايگاه امام مجتبي داريم. من خيلي گذرا به آنها اشاره ميکنم. در آيه مباهله ميبينيم که وقتي نبي گرامي با نصاراي نجران گفتگوي علمي ميکنند؛ ولي به نتيجه نميرسد، کار به مباهله کشيده ميشود. خداي عالم ميفرمايد: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ. سوره آل عمران آيه 61 در صحيح مسلم که از ديدگاه آقايان اهل سنت صحيحترين کتاب بعد از قرآن است، آمده: وقتي که اين آيه نازل شد، نبي گرامي اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين را زير عبايي قرار داد و فرمود: اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي صحيح مسلم، ج 4، ص1871 خدايا اينها اهل بيت من هستند. ابن کثير دمشقي هم با سند صحيح در تفسيرشان جلد 1 صفحه 379 نقل ميکند که مراد از «ابنائنا و ابنائکم»، حضرت امام حسن و امام حسين سلام الله عليهما است. ظاهر قضيه اين است که عبارتي که ابن تيميه دارد با اين که از ميان زنها امهات المؤمنين بودند، عائشه و ام سلمه بوده است؛ ولي نبي گرامي حضرت زهرا را برده است و فرزندان ديگر پيغمبر هم در قيد حيات بودند؛ ولي از ميان اينها حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين را برده است. زمخشري در تفسير الکشاف ميگويد: وفيه دليل لا شيء أقوى منه على فضل أصحاب الكساء عليهم السلام. الكشاف، ج 1، ص 397 آيه مباهله بالاترين و قويترين دليل است بر فضيلت اصحاب کساء. در مورد قضيه آيه تطهير که مسلم در کتاب خود نقل ميکند: عائشه ميگويد: يک روز صبح نبي گرامي صلي الله عليه وآله يک پتو يا عبايي را که از موي سفيد بود روي خود انداخته بود که امام حسن آمد و ايشان را زير عبا قرار داد و امام حسين و حضرت زهرا و اميرالمؤمنين آمدند و به زير عبا رفتند و بعد به اين 4 بزرگوار که زير عبا بودند فرمود: إنما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا. صحيح مسلم، ج 4، ص 1883 خود امام مجتبي سلام الله عليه هم که امشب شب شهادتشان است، در يک خطبه غراء که مفصل مطرح فرمودند، در آن خطبه هم ميفرمايند: وأنا من أهل البيت الذين أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا. المعجم الأوسط، ج 2، ص 337 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 146 من جزء اهل بيتي هستم که خداي عالم هر گونه رجس و پليدي را از ما برداشته است. مطلب مهم اين است که آيا آيه تطهير شامل زنان پيغمبر ميشود يا نه؟ ما فقط يک نکته را خدمت بينندگان عزيز و عزيزان اهل سنت عرض ميکنيم. در همايش مذاهب، که چند سال قبل در زاهدان داشتيم، يکي از آقايان اهل سنت اين را بيان کرد و گفت: ام المؤمنين عائشه تلاش داشت آنچه که مربوط به فضائل خودش بود در جلوي مردم بيان کند؛ ولي ما در هيچ روايتي حتي ضعيف هم نداريم که عائشه ادعا کرده باشد، من جزء اهل بيت پيغمبر هستم يا اين که اين آيه تطهير شامل من هم ميشود. آن آقاياني که به اين شکل مطرح ميکنند، کاسه داغتر از آش هستند. ام سلمه، ام حبيبه و ديگر زنان پيغمبر هيچ کدام ادعا نکردند که ما جزء اين آيه تطهير هستيم؛ ولي امام مجتبي ميفرمايد: من جزء آيه تطهير هستم. ابن کثير دمشقي سلفي با آن عنادي که نسبت به اهل بيت سلام الله عليه دارد، در تفسيرشان ميگويد: وقتي اهل بيت را وارد شام کردند، داشتند امام سجاد را شماتت ميکردند. داستانش مفصل است که يک پيرمردي آمد و طعنه زد و گفت: الحمد لله خدا شما را کشت. حضرت فرمود: أما قرأت في الأحزاب (إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا) قال نعم ولأنتم هم قال نعم. تفسير ابن كثير، ج 3، ص 487 مگر شما جزء همين آيه هستيد؟ حضرت فرمود: بله ما جزء اين آيه تطهير هستيم. اين بهترين دليل است. امام سجاد هم در زمان نزول آيه تطهير در قيد حيات نبوده است. ما روايات متعددي از امام باقر و امام صادق و امام رضا سلام الله عليهم داريم که ما جزء آيه تطهير هستيم. براي همين واضح است که اهل بيت چه کساني بودند که از جمله آنها امام مجتبي سلام الله عليه است. مسلم در صحيح خود از زيد بن ارقم نقل ميکند: به صراحت ميگويد: زنان پيغمبر جزء اهل بيت پيغمبر نيستند. اهل بيت پيغمبر که شامل آيه تطهير است. آقايان بخواهند بگويند: زن پيغمبر جزء اهل بيت او است. به فرض زن هر شخص جزء اهل بيت او باشد،ما ميگوييم: زنان پيغمبر جزء اهل بيت مشمول آيه تطهير و حديث ثقلين نيستند. همچنين آيه مودت که ميفرمايد: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى. سوره شوري آيه 23 بالاي 20 روايت با سندهاي صحيح داريم که از نبي مکرم سؤال ميکنند: يا رَسُولَ اللَّهِ من قَرَابَتُكَ هَؤُلاءِ الَّذِينَ وَجَبَتْ عَلَيْنَا مَوَدَّتُهُمْ قال عَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَابْنَاهُمَا رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ . المعجم الكبير، ج 11، ص 444 و فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 669 اين قرابت شما که خدا در اينجا مودت آنها را بر ما واجب کرده است و اجر رسالت قرار داده است، چه کساني هستند؟ فرمود: علي و فاطمه و فرزندان آنها. اين را من در بحث فقه مقارن در رابطه با بحث خمس، حدود 4 روز همين بحث را داشتيم که ان شاء الله در فرصت مناسب پخش خواهد شد. ابن مردويه، حدود 7 روايت با سندهاي متعدد ميآورد و اثبات ميکند که مراد از قربي در آيه مودت، علي و زهرا و فرزندان آنها است که از فرزندان آنها آقا امام مجتبي سلام الله عليه است. مجري: ميخواستم که جايگاه امام حسن عليه السلام را از منظر اهل سنت و احاديث اهل سنت نيز بررسي شود. استاد قزويني: اگر بخواهيم در اين رابطه صحبت کنيم بايد 4 جلسه اختصاص دهيم تا جايگاه امام مجتبي و امام حسين عليهما السلام را در کتب اهل سنت بررسي کنيم و رواياتي که در صحاح و سنن و مسانيد آوردهاند را مطرح کنيم. من چند مورد عرض ميکنم. در کتاب سنن کبراي نسائي، آمده است: رسول اکرم صلي الله عليه وآله نماز ميخواندند و امام حسن و امام حسين بر دوش پيغمبر و بر پشت پيغمبر سوار ميشدند. بعضي ميخواستند که امام حسن و امام حسين را جدا کنند و نگذارند که پيغمبر را اذيت کنند. پيغمبر فرمود: دعوهما من أحبني فليحب هذين. سنن النسائي الكبرى، ج 5، ص 50 اينها را به حال خودشان واگذاريد، پدرم و مادرم فداي اين دو تا باد، هر کس من پيغمبر را دوست دارد، حسن و حسين را دوست داشته باشد. آقاي ناصر الدين الباني هم وقتي به اين روايت ميرسد ميگويد: روايت معتبر است. در مستدرک آورده است: إن الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة. مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 391 و المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 429 همين را آقاي الباني در کتاب سلسلة الاحاديث الصحيحة جلد 2 صفحه 423 ميگويد: اين روايت صحيح است. مطالب ديگري که متأسفانه دودمان بني اميه در کنار هر روايت فضائل اميرالمؤمنين و اهل بيت، آمدهاند يک روايت جعلي و بدلي براي خليفه اول و دوم يا سوم يا معاويه که از ديدگاه اميرالمؤمنين مسلمان نيست و کفر او را در خطبه 16 نهج البلاغه ثابت ميکند، براي اينها درست کردند. مثلا، پيغمبر فرمود: أبو بكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة. مسانيد فراس المكتب، ج 1، ص 89 و مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 350 و فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 1، ص 189 و سنن ابن ماجه، ج 1، ص 36 حسن و حسين سروران جوانهاي بهشت هستند و ابوبکر و عمر هم سيد و سرور پيرمردهاي بهشت هستند. در بهشت پيرمردها چه کار ميکنند؟ اگر کسي90 ساله از دنيا برود که معمولا در آخر عمر توانايي حرکت کردن ندارند و در رختخواب افتادهاند و چند نفر زير بغلش را بگيرند، با اين حال وارد بهشت ميشود؟ بهشت خانه سالمندان است؟ آنجا پرستار گذاشتند و ويلچر وجود دارد که اين پيرمردها را جا به جا ميکنند و براي تطهيرشان، چندتا از اين حوريهاي پيرزن هستند؛ چون حوريهاي جوان حوصله ندارند که بيايند از پيرمردها پذيرايي کنند، چهار تا حوري پير پيدا ميکنند تا از اين پيرمردها پذيرايي کنند. آقايان وقتي ميخواهند پا روي حقيقت بگذارند و بدل سازي کنند، بيگدار به آب ميزنند و داخل خاکي ميشوند و مطلبي ميگويند که خودشان را رسوا ميکنند. اين عبارتي را من خدمتتان عرض ميکنم در کامپيوتر جستجو بزنيد. الجنة و کهل ببينيد که چقدر روايت در کتب اهل سنت آمده است که ميگويد: لم يكن في الجنة كهل. مرقاة المفاتيح، ج 11، ص 211 و فيض القدير، ج 1، ص 89 و تحفة الأحوذي، ج 10، ص 103 در بهشت پيرمرد و پيرزن وجود ندارد. اگر بنا باشد که پيرمرد و پيرزن وجود داشته باشد، بايد کور و چلاق و شل هم بايد باشد. در کتب ديگر از شيعه و سني روايت وجود دارد که بعد از آن که قيامت برپا ميشود و محاکمهها برپا ميشود و قبل از ورود به بهشت، يک چشمهاي است که اهل بهشت داخل آن ميشوند و به صورت يک جوان 40 ساله در ميآيند و شاداب و شنگول هستند. اگر شب شهادت نبود من يک مقداري بيشتر توضيح ميدادم. مجري: امام مجتبي عليه السلام در مورد وصايت پدر بزرگوارشان بياناتي داشتند، ميشود در مورد اين مطالب براي ما صحبت کنيد؟ استاد قزويني: ما مفصل در جلسات گذشته در اين رابطه صحبت کرديم. من براي اين که خيلي طولاني نشود، من يک اشاره ميکنم به روايتي که جناب طبراني که متوفاي 360 است و در کتاب معجم اوسط خود آورده است. احمد حنبل و بزار در مسندشان آورده است؛ ولي مفصل آن را من از معجم صغير طبراني جلد 2 صفحه 336 بيان ميکنم. ميگويد: بعد از شهادت اميرالمؤمنين سلام الله عليه، ابو طفيل صحابي که مسنترين صحابي نبي مکرم بوده است که بعضيها ميگويند: تا سال 110 ايشان در قيد حيات بوده است و آخرين صحابي است که از دنيا رفته است، ميگويد: امام مجتبي خطبهاي در مسجد کوفه خواند و حمد و ثناي الهي را گفت و اسم اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب را برد و فرمود: وذكر أمير المؤمنين عليا رضي الله عنه خاتم الأوصياء ووصى خاتم الأنبياء. المعجم الأوسط، ج 2، ص 336 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 146 مردم، اميرالمؤمنين علي، كه خداوند از او راضي باد، پايان بخش اوصياء و وصي خاتم پيامبران بوده است. اين دلالت ميکند که پيامبران گذشته هم اوصياء براي خودشان داشتهاند. ان شاء الله ما در جلسه آينده، کل احاديثي که مربوط به کليه انبياء است (ما من نبي الا وله وصي) را ما مطرح ميکنيم و بعد نام برخي از انبيايي که کم هم نيستند و در کتب روائي اهل سنت آمده است، به آن هم اشاره خواهيم کرد. روايت خيلي مفصل است که من احساس ميکنم که اگر بخواهيم به اين روايت برسيم، نوبت به عزيزان بينندهمان نميرسد. امام حسن در اين روايت در رابطه با زهد اميرالمؤمنين صحبت کرده است و اين که امشب آن شبي بود که حضرت موسي وصيش قبض روح شد و حضرت عيسي بن مريم در همچين شبي به آسمانها عروج کرد. من پسر آن فردي هستم که سراج منير است و من پسر کسي هستم که در حق او آيه تطهير نازل شده است و من از اهل بيتي هستم که مودت ما در آيه 23 سوره شوري واجب شده است. روايت طولاني است. هيثمي ميگويد: ورواه أحمد باختصار كثير وإسناد أحمد وبعض طرق البزار والطبراني في الكبير حسان. مجمع الزوائد، ج 9، ص 146 روايتي را که احمد بن حنبل و بزار آورده و طبراني در کبير آورده است، روايت حسن است. همچنين در روايت ديگري حاکم نيشابوري در مستدرک خود جلد 3 صفحه 172 ميگويد: امام مجتبي سلام الله عليه بالاي منبر رفت و فرمود: مردم هرکس که مرا ميشناسد که بشناسد و هرکس هم که من را نميشناسد، من حسن فرزند علي هستم: وأنا بن الوصي. المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 188 من فرزند وصي نبي مکرم صلي الله عليه وآله هستم. مجري: آقايان وهابي ميگويند: امام حسن عليه السلام امامت و خلافت را به معاويه واگذار کرده است و مشروعيت خلافت ايشان را هم تثبيت کرده است. ميشود در اين رابطه توضيح بدهيد؟ استاد قزويني: وهابيها، عمدتا ميگويند: اگر واقعا وصايت ثابت است و ائمه 12 گانه وصايتشان قبلا محرز شده است، چرا علي بن ابي طالب، امام حسن را به عنوان وصي معين نکرد؟ مگر شما نميگوييد: کل ائمه عليهم السلام، وصايتشان مطرح است؟ اين از شبهاتي است که اينها عمدتا مطرح ميکنند. من در اينجا فقط به صورت گذرا مطرح ميکنم و توضيح آن را ان شاء الله در امامت ائمه مطرح ميکنيم. ابن کثير دمشقي سلفي که متوفاي 774 است ميگويد: خليفه بعد از علي، امام حسن است. آقايان امام حسن را جزء خلفاء راشدين ميشمارند. بعد ميگويد: لأن عليا أوصى إليه وبايعه أهل العراق. البداية والنهاية، ج 6، ص 249 علي به امام حسن وصيت کرده است و امام حسن را وصي خودش قرار داد و امامت را به او واگذار کرد. همان طور که علي وصي پيغمبر بود و پيغمبر علي را به عنوان وصي انتخاب کرد، علي هم قبل از رحلتشان امام حسن را به عنوان وصي قرار داد. مصادر ديگر آوردهاند که وصايت آقا امام مجتبي سلام الله عليه توسط اميرالمؤمنين سلام الله عليه مطرح شده است و حضرت او را وصي خودشان قرار دادهاند. در رابطه با اين که اگر واقعا امامت امام مجتبي، امامت مشروعي بود، چرا اين را به معاويه واگذار کرد، خود وهابيها در کتب خودشان؛ مثلا قفاري در کتاب اصول مذهب الشيعه، مفصل روي اين قضيه مانور دادهاند. اين آقايان بين خلافت و امامت فرق نميگذارند؛ همان طوري که بين نر و ماده فرق نميگذارند. اگر مفتي اعظم يک روزي مثل معاويه بگويد: روز چهارشنبه بياييد نماز جمعه بخوانيم، اينها ميآيند؛ همان طوري که اين آقايان بارها اعلام کردند که فردا عيد فطر است و بعد معلوم شد که خلاف بوده است. گاه فتوا دادند که کفاره روزهاي که مردم خوردند، بايد دولت عربستان سعودي دهد. بعد ديدند که خيلي سنگين است و با اين مشکلات مالي نميتوانند پرداخت کنند، گفتند: همين که قبلا اعلام کرده بوديم درست است. بعد با مسؤلين رصد جده درگير ميشوند؛ اين آقايان اين شکلي هستند. خلافت با امامت، کلا با هم تفاوت دارد. کلمه خلافت، در حقيقت يک حکومت و رياست و حاکميتي است بر مردم؛ ولي بحث امامت يک بحث معنوي است که همان جايگاه نبي را دارد. النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم. در غدير اميرالمؤمنين به عنوان کسي که بيشتر از مردم بر خودشان اولويت دارد نصب شده است. اين بحث امامت است. ان شاء الله اگر ما در اين بحث حبل المتين برسيم، شؤون امامت را مفصل مطرح ميکنيم. از نبوت نبي مکرم صلي الله عليه وآله چه بخشي از مسؤليت او به عهده امام گذاشته شده است. بحث امامت يک بحث خيلي مهمي است. اين امامت چيزي نيست که امام حسن يا اميرالمؤمنين بخواهد به ديگري واگذار کند. شما يک روايت براي ما پيدا کنيد که امام حسن سلام الله عليه فرموده باشد: من امامت را به معاويه واگذار کردم؛ يک روايت براي ما پيدا کنيد؛ چه در کتب شيعه و چه در کتب اهل سنت. بحث امامت مطرح نيست؛ بلکه بحث خلافت است. آقا امام مجتبي سلام الله عليه ميبيند که با توجه به توضيحاتي که کارشناسان قبل از ما دادند، اين فرماندهان خيانت ميکنند؛ همان طوري که زمان پيغمبر خالد خيانت کرد و پيغمبر سه بار فرمود: اللهم إني ابرأ إليك مما فعل خالد. مجموع الفتاوى، ج 28، ص 255 زمان خود ابوبکر خالد خيانت کرد و مالک بن نويره را کشت و با زن او همبستر شد. در زمان امام مجتبي اين فرماندهان خيانت کردند و آن انسجام سپاه جنگو که بايد باشد، در سپاه امام حسن مجتبي نبود. امام حسن ديد که اگر با اين وضع بخواهد جلو برود، جز کشت و کشتار چيز ديگري به دست نميآيد. معاويه يک گرگ است که لباس ميش پوشيده است. خود اميرالمؤمنين به صراحت در نهج البلاغه در خطبه 16 قسم شديد و غليظ ميخورد و ميفرمايد: معاويه کفر خودش را مخفي کرده بود وگرنه معاويه با اسلام آشنايي ندارد. از ديدگاه علي، معاويه صحابي نيست؛ بلکه معاويه کافر است. همين تعبير در کتب اهل سنت وجود دارد. در کتاب مجمع الزوائد هيثمي جلد 1 صفحه 113 از قول عمار نقل ميکند: معاويه و دار و دستهاش مسلمان نيستند؛ روي کفر واقعي خودشان پرده گذاشتهاند. با اين وضع، امام حسن کشته ميشود و عدهاي از ياران او کشته ميشوند و عاقبت هم معاويه يک قيافه حق به جانب ميگيرد. امام مجتبي سلام الله عليه با اين کار خود خون مسلمانها را حفظ کرد. ديشب يکي از اين آقايان سؤال کردند و کارشناسان جواب دادند که اگر بنا باشد که صلح دليل بر مشروعيت طرف مقابل باشد، پيغمبر هم با کفار قريش در جريان صلح حديبيه صلح کردند. آيا پيغمبر اکرم مشروعيت کفر و شرک قريش را قبول کردند؟ نبي مکرم ميبيند که مصلحت مسلمانها امروز صلح کردن است. امام حسن مجتبي هم، خطبهاي که ميخواند، اين طور تعبير ميکند: فإن الله هداكم بأولنا وحقن دماءكم بآخرنا أنساب الأشراف، ج 1، ص 390 و اسد الغابة، ج 2، ص 21 و تاريخ مدينة دمشق، ج 13، ص 276 و البداية والنهاية، ج 8، ص 18 همان طوري که با پيغمبر که از دودمان است، شما را هدايت کرد، من که امروز امام منصوب هستم، خون شما را توسط من حفظ کرده است. تا آنجايي که به معاويه اشاره ميکند و معاويه در آنجا نشسته است و به معاويه فرمود: وإن أدري لعله فتنة لكم ومتاع إلى حين. أنساب الأشراف، ج 1، ص 390 و اسد الغابة، ج 2، ص 21 و تاريخ مدينة دمشق، ج 13، ص 276 و البداية والنهاية، ج 8، ص 18 همين آيه که امام مجتبي ميخواند، و در اسد الغابة شما وجود دارد، اشاره دارد به آيه 111 سوره انبياء که نبي مکرم به کفار قريش اين تعبير را ميکند. خود امام حسن با خواندن اين آيه کفر معاويه را اثبات ميکند. اينجا امام مجتبي ميفرمايد: معاويه، اين صلح براي تو فتنه است و يک فرصت موقتي است براي تو و به دنبال او عذاب أليم الهي در انتظار تو است. بلاذري در انساب الاشراف جلد 3 صفحه 291، جمله اي از امام مجتبي نقل ميکند که از معاويه به عنوان فاجر تعبير ميکند و ميگويد: والزموا بيوتكم وأمسكوا أو قال: كفوا أيديكم حتى يستريح بر أو يستراح من فاجر. أنساب الأشراف، ج 1، ص 387 به شيعيان ميفرمايد: فعلا خانههايتان بنشينيد و فعلا دست به قيام نزنيد تا اين که نوبت يک صالحي برسد يا از دست اين فاجر ما خلاصي پيدا کنيم. همين تعبير را آقاي احمد زکي صفوت که کتابي دارد به نام جمهرة خطب العرب در جلد 2 صفحه 16، اين قضيه را مفصل آورده است. مرحوم سيد مرتضي وقتي به اين عبارت امام حسن ميرسد که ميفرمايد: أو يستراح من فاجر اين صلح مقدمه است شايد ما از دست يک فاجري خلاص شويم. ميگويد: وهذا كلام منه عليه السلام يشفي الصدور ويذهب بكل شبهة. تنزيه الأنبياء (ع)، الشريف المرتضى، ص 224 اين سخن امام حسن، قلب انسان را جلا ميدهد و قلب انسان را خنک ميکند و هر شبههاي را برطرف ميکند که تصور کنند امام مجتبي سلام الله عليه صلح کرد و خلافت و امامت را به او واگذار کرد يا اين که در اين قضيه کوتاه آمد. جمله امام حسن مجتبي در کتب شما است و به ما ربطي ندارد. مواد صلح نامهاي که امام مجتبي نوشته است، مصادر متعددي اين را آوردهاند. جناب شيري که از محققين زبردست اهل سنت در عصر حاضر است و کتب زيادي را تحقيق کرده است که يکي از آنها کتاب تاريخ دمشق است که 42 جلد آن را ايشان تحقيق کرده است و همچنين البداية والنهاية ابن کثير را ايشان تحقيق کرده است. ايشان در جلد 8 صفحه 18 از مجموع رواياتي که در رابطه با بندهاي صلح نامه امام مجتبي با معاويه بيان ميکند، اين قسمت را ماده ماده کرده است و ميگويد: ماده اول: تسليم الامر الي معاويه علي أن يعمل بکتاب الله وسنة رسوله وبسيرة الخلفاء الصالحين امر حکومت را تسليم کند و به کتاب خدا و سنت پيغمبر عمل کند. بنابر آنچه که آقاي ابن عقيل در النصائح الکافيه صفحه 156 از ابن حجر عسقلاني نقل ميکند. ماده دوم: أن يکون الامر للحسن بعده. امر حکومت و خلافت بعد از اين که معاويه رفت، به عهده امام حسن باشد. آيا به اين عمل کرد؟ براي خلافت فرزند سگ باز و زناكار با خواهر و مادرش يزيد به زور از مردم بيعت گرفت. تاريخ الخلفاء سيوطي صفحه 194 و الاصابة ابن حجر عسقلاني جلد 2 صفحه 12 اين مطلب را نقل کردند. خود ابن ابي الحديد در جلد 4 صفحه 8 شرح نهج البلاغه ميگويد: وليس لمعاوية أن يعهد به الي أحد معاويه حق ندارد امر خلافت را به ديگري واگذار کند. ماده سوم: أن يترک سب اميرالمؤمنين و قنوت عليه بالصلاة. معاويه ناسزا گفتن به علي را ترک کند. عزيزان اهل سنت، اگر واقعا شما اين همه براي صحابه علاقهمند هستيد، ما نميگوييم: علي بن ابي طالب به عنوان خليفه چهارم، به عنوان يک صحابي، اين که اين همه به علي ناسزا گفتند و فحش دادند و لعن کردند و در قنوت، معاويه به اميرالمؤمنين لعن ميکرد، آيا شما اين قدر غيرت ديني نداريد که از علي دفاع کنيد؟ اگر معاويه اجتهاد کرد، چهارتا شيعه هم اجتهاد ميکنند و به ديگري سب ميکنند. اگر باب اجتهاد باز است، اين طور نيست که فقط باب اجتهاد براي يک طرف باز باشد، اين اجتهاد جاده يک بانده نيست، اتوبان يک بانده نيست که شما بگوييد: اين آقايان اجتهاد کردند و همچين کاري کردند. اگر اجتهاد کردند، ديگران هم اجتهاد ميکنند. چرا نسبت به ديگران اين همه ناسزا و فحش و فتوا به قتل و کفرش صادر ميکنيد؟ ماده چهارم: البته مفصل است که 5 هزار درهم به امام حسن بدهد. ماده پنجم: هيچ کدام از اهل عراق را مورد شکنجه قرار ندهد و مردم در امان باشند. اين تعبيري است که آقاي شيري در حاشيه البداية والنهاية جلد 8 صفحه 18 مفصل مطرح ميکند. خود انساب الاشراف بلاذري نقل ميکند که امام حسن صلح کرد که معاويه: على أن يعمل فيها بكتاب الله وسنة نبيه وسيرة الخلفاء الصالحين. أنساب الأشراف، ج 1، ص 386 نه خلفاء راشدين. معاويه بعد از امام مجتبي در همان مسجد بالاي منبر ميرود و ميگويد: هر شرطي که با امام حسن بسته بودم: وإنها تحت قدمي أنساب الأشراف، ج 1، ص 387 من زير پا گذاشتم. شما به اين مسلمان ميگويد؟ شما به اين صحابه ميگوييد؟ آيا انصاف است که از همچنين شخصي با «رضي الله عنه» تعبير کنيد؟ تمام شرائطي که با حسن بسته بودم، زير پايم گذاشتم. ابن اعثم کوفي در الفتوح خود ميگويد: فكل شرط شرطته لكم فهو مردود وكل وعد وعدته أحدا منكم فهو تحت قدمي. الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 294 تمام شرائطي که با امام حسن بستم بودم، همه مردود است و تمام وعدههايي که در اين عهدنامه داده بودم، همه زير قدم من است. ابن ابي شيبه در كتاب المصنف و آقاي ابن کثير دمشقي سلفي در البداية والنهاية ميگويند: ما قاتلتكم لتصلوا ولا لتصوموا ولا لتحجوا ولا لتزكوا وقد أعرف أنكم تفعلون ذلك ولكن إنما قاتلتكم لأتأمر عليكم وقد أعطاني الله ذلك وأنتم له كارهون. مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 187 و البداية والنهاية، ج 8، ص 131 من با شما نجنگيدم که شما نماز و روزه بخوانيد، شما نماز و روزه خود را ميخوانيد و ارتباطي به من ندارد، من با شما جنگيدم که بر شما رياست و حکومت کنم و به شما فرمان دهم و خدا هم به من اين را عطا کرد. فرعون هم همين را ميگفت. ميگفت: اين حکومت من، حکومت خدايي است. نمرود هم همين نظر را داشت. صدام يزيد هم بر همين عقيده بود و ديگران هم همين را ميگويند. در سير أعلام النبلاء جلد 3 صفحه 146 ميگويد: من با شما جنگيدم براي اين که بر شما مسلط شوم و کاري به نماز و روزه و حج و زکات شما ندارم. آيا شما به همچنين شخصي صحابي و مسلمان ميگوييد؟ از اين طرف عهدنامه مينويسد و امضا ميکند و از آن طرف ميگويد: تمام شرائطي که من بستم، زير پايم است. اگر شما اين کتب را قبول نداشته باشيد، حداقل قرآن را که قبول داريد. خداوند در قرآن ميفرمايد: فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ. سوره مائده آيه 13 آن افرادي که عهدشان را شکستند، ما آنها را لعنت ميکنيم. وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ. سوره رعد آيه 25 آنهايي که عهد شکني ميکنند، لعنت خدا و جايگاه بد بهشت براي آنها است. اين آقا وعده داده است و با امام مجتبي قرارداد بسته است که اين کارها را انجام دهد و بعد زير اين قرارداد زده است. بخاري را که قبول داريد؛ در صحيح بخاري ميگويد: نشانه منافق 3 چيز است و در بعضي جاها دارد 4 چيز است: إذا حَدَّثَ كَذَبَ وإذا وَعَدَ أَخْلَفَ وإذا أؤتمن خَانَ. صحيح البخاري، ج 1، ص 21 وقتي حرف ميزند، دروغ ميگويد و زماني که وعده ميدهد، خلف وعده ميکند. آيا اين صفات در معاويه وجود داشت يا وجود نداشت؟ قرآن ميفرمايد: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا. سوره نساء آيه 145 با اين وضع معاويه با امام مجتبي سلام الله عليه چنين کاري ميکند و ميگويد: فكل شرط شرطته لكم فهو مردود وكل وعد وعدته أحدا منكم فهو تحت قدمي. الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 294 آن وقت ما از اين فرد دفاع کنيم. ما يک سؤالي از کارشناسان وهابي داريم و همچنين عزيزان اهل سنتي که امشب روي خط ميآيند، اگر ميتوانند به اين سؤال ما جواب دهند. شما ميگوييد: عائشه از مدينه به مکه رفت و طلحه و زبير هم همراه او شدند و آمدند با علي جنگيدند و 30 هزار نفر کشته شدند. معاويه هم 18 ماه با علي جنگيد. هدف اينها از اين جنگ چه بود؟ چرا با علي جنگيدند؟ ميگويند: چرا علي قاتلين عثمان را قصاص نميکند. يک نفر از دنيا رفته است و کشته شده است؛ اگرچه مظلومانه کشته شده باشد. به فرض يهوديها و شيعيان و عبد الله سبأ عثمان را کشتند. علي از اينها انتقام نگرفت، باعث شد که 110 هزار نفر در جنگ صفين و 30 هزار نفر در جنگ جمل به خاطر يک نفر کشته شدند. آيا اين صحيح است از نظر عقلي؟ ما کاري به شرع و قرآن هم نداريم. معاويه بعد از اين که آمد به خلافت رسيد و امام حسن با او صلح کرد، چرا از قاتلين عثمان انتقام نگرفت؟ اگر انتقام گرفته است، کجا انتقام گرفته است؟ مگر شما نميگوييد: مجوز جنگ جمل و صفين به خاطر قتل عثمان بوده است. علي کوتاهي کرده است در مورد عثمان و به خاطر کوتاهياش بايد با علي جنگيد و با علي مقاتله کرد و در اين وسط هم 140 هزار نفر هم اگر کشته شدند، هيچ اشکالي ندارد. آقاي عثمان به قدري اهميت دارد که اگر 1 ميليون نفر هم کشته شود، هيچ مسئلهاي نيست. معاويه مثل علي هم که تقوا و دين ندارد و از دم همه را ميکشد. يک آدم نحس شرور که پستترين انسانهاي عالم خلقت، يزيد را هم به زور بر مردم تحميل کرده است، چرا از قاتلين عثمان انتقام نگرفت؟ اميدوار هستيم که ان شاء الله عزيزان ما که روي خط ميآيند، به اين 2 سؤال ما پاسخ دهند. بيننده آقاي حليلي از اصفهان: طبق رواياتي که وجود دارد، اگر واقعا بارها از کتب اينها سند بياوريم؛ متأسفانه چشم و دلها بسته شده است و تمام اين بحث و جدالها فقط عناد با اهل بيت عصمت و طهارت است و آن شکستن مناقب اهل بيت عصمت و طهارت است از جانب اين عزيزان بزرگوار. همين بياني که در رابطه با آيه شريفه که ميفرمايد: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا سوره احزاب آيه 33 در کتب تفاسير اهل سنت نگاه کردم، تمام تفاسير اهل سنت اشاره بر شأن نزول آيه شريفه دارد که در شأن آل علي عليه الصلاة والسلام نازل شده است. من با سند خدمت عزيزان اهل سنت اشاره ميکنم و ميخواهم که اين بزرگواران نگاه کنند. تفسير ثعالبي جزء 3 صفحه 216 تفسير ثعلبي جزء 1 صفحه 803 تفسير روح المعاني آلوسي جزء 16 صفحه 113 در رابطه با اهل بيت بيان ميکند: من أهل بيته نساؤه صلى الله تعالى عليه وسلم فقال : لا أيم الله إن المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر ثم يطلقها فترجع إلى أبيها وقومها أهل بيته أصله وعصبته الذين حرموا الصدقة بعده صلى الله تعالى عليه وسلم زن يک مدتي همراه شوهرش است. اين چيزي است که در تفسير آلوسي بيان شده است. در تفسير ابن کثير جزء 6 صفحه 411 است. در کتب حديثي عزيزان بزرگوار، در سنن ترمزي جلد 5 صفحه 663 و صحيح مسلم که واقعا الان باز کردم و در کنار خودم دارم، در باب مناقب علي بن ابي طالب، همين روايت که از آلوسي من نقل کردم، وجود دارد؛ اين چيزي است که غير قابل انکار است. من ميخواستم که حضرت آيت الله بيان کند که اگر هزاران آيه (به جاي يک آيه) مستقيم در قرآن ميآمد، چه بسا آقايون قبول نميکردند. شما باب اشربه سنن نسائي را نگاه کنيد، در باب تحريم شرب خمر، چهار بار آيه بر جناب عمر نازل ميشود و قبول نميکند و ميگويد: اللهم بَيِّنْ لنا في الْخَمْرِ بَيَانًا شَافِيًا سنن النسائي (المجتبى)، ج 8، ص 286 حتي در مقابل خدا بيان شافي ميخواهند؛ چه طور ما ميخواهيم که از ما قبول کنند. در باب تيمم سنن نسائي يک روايت است که در رابطه با تيمم است که آن روز ديدم در شبکه کلمه بيان ميکرد که عمر فقير بود و علي به عنوان خير خواه در کنارش ايستاده بود و وزيرش بود. دوستان بزرگوار فقاهت حضرت عمر را نگاه کنند. به باب تيمم سنن نسائي نگاه کنند و ببينند که آيا واقعا ايشان وقتي که جنب شد، نماز خواند يا اين که تيمم را اصلا قبول نداشت. بيننده آقاي نوري از سنندج (اهل سنت): جناب آقاي محسني کار از اين بحثها گذشته است. شما يک روز در خانههاي ما نياييد، ما دل واپس ميشويم که کجا رفتهايد و چه شده است. جناب آقاي قزويني از اهل سنت خواستند که در مورد معاويه بيايند و جواب دهند. در رابطه با معاويه، نظر اهل شافعي اين است که آنهايي که گناه داشتند، به خاطر دفن معاويه يک گناه به گناهانشان افزوده شده است. اين را آقاي ؟؟؟؟ خيلي زيبا بيان کرده است. از خدمت آقاي دکتر قزويني سؤال داشتم. از آنجايي که قرآن ميفرمايد: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آَبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آَبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ. سوره بقره آيه 170 اينجا وضعيت براي جستجو و تحقيق کاملا روشن است. جناب آقاي قزويني سؤالم اين است که برادران اهل تشيع مقام امامت را از مقام نبوت بالاتر ميدانند، با استناد به آيه قرآن، در دو قسمت آن براي من حل است؛ ولي وقتي که به پيغمبر اسلام ميرسند، استثناء ميکنند، اين را توضيح دهيد؛ چون من وقتي قرآن را ميخوانم، کسي که بخواهد بخواند و تحقيق کند، برايش کاملا روشن آنجايي که ميفرمايد: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ سوره بقره آيه 124 حضرت ابراهيم در حين رسالت خود يک امتحانهايي ميدهد که بعد ميفرمايد: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ نظر شخصي من اين است که اينجا پيغمبر يک امتحانهايي شده است و بعد که امتحان شده است خداوند فرموده است: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ در ادامه آيه که ميفرمايد در رابطه با فرزندان من چي؟ خداوند ميفرمايد: قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ بايد تحقيق کنيم که فرزندان ابراهيم از ظالمين بودند يا از ظالمين نبودند. اگر نبود که وضعيت روشن است و اگر بودند، چرا کسي تا الان به آن اشاره نکرده است. وقتي که ميگويند: مقام امامت از رسالت بالاتر است، وقتي که به پيامبر ميرسند استثناء ميکنند. ميگويند: ائمه مقامشان از همه پيامبران بالاتر است غير از پيامبر اکرم. آيا مقام امامت از رسالت بالاتر است يا نه؟ آيا پيامبر اکرم امام هم بوده است؟ در رابطه با اين آيه که ميفرمايد: وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى. سوره احزاب آيه 33 دنباله همين آيه ميفرمايد. البته خود ام المؤمنين گفتند: هيچ آيهاي در شأن من نازل نشد؛ مگر آيه افک. شما چه طوري اين را جدا ميکنيد وقتي دنباله اين آيه ميفرمايد: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا. سوره احزاب آيه 33 دست شما درد نکند. مجري: شکي در امامت پيغمبر نيست. استاد قزويني: در سوره آل عمران آيه 68 ميفرمايد: إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ. آن کسي که از همه اولويت دارد به حضرت ابراهيم، اين پيغمبر است. مشخص است که امامتي که خداي عالم به حضرت ابراهيم در مقابل امتحانات شان داده بود، به ذريه صالح ايشان رسيد. مصداق اتم ذريه صالح، رسول اکرم صلي الله عليه وآله است. دست شما درد نکند، از شما تشکر ميکنيم. بيننده آقاي ملازهي از سراوان (اهل سنت): دکتر گفتند: امام حسن وقتي با معاويه صلح کرد، فرمود: بايد به سيره خلفاء صالحين باشد. خلفاء صالحين چه کساني هستند؟ خلفاء صالحين فقط منظور حضرت علي است يا اين که منظور ابوبکر و عمر و عثمان هم هستند؟ استاد قزويني: شما به کتاب صحيح مسلم جلد 5 صفحه 152 حديث 4468 مراجعه کنيد که در کتاب الجهاد باب الفي، در آن مشخص شده است که صالح چه کساني هستند. بيننده: صالح فرق ميکند. در اينجا فرمودند: خلفاء صالح. استاد قزويني: ما کاري نداريم عزيز من، شما گفتيد: چه کساني هستند، من هم آدرس از کتاب صحيح مسلم دادم. آنجا صالح را از ديدگاه اميرالمؤمنين بيان کرده است که صالح چه کسي بوده است و چه کسي نبوده است. بيننده: گفته خلفاء صالح، يعني جانشيناني که بعد از پيغمبر آمدند. اگر منظور امام حسن فقط حضرت علي بود، ميفرمود: خليفه صالح؛ ولي ايشان فرمودند: خلفاء صالح. استاد قزويني: ما من نبي الا معه وصي حضرت ابراهيم خليفه صالح است، حضرت سليمان خليفه صالح داود است، حضرت شيث خليفه صالح حضرت آدم است. شما اگر دنبال اين هستيد که معناي جمع خلفاء را درست کنيد، اين طور درست ميشود. بيننده: آنها که قبل از پيغمبر بودند. منظور امام حسن بعد از پيغمبر بوده است. استاد قزويني: فرموده است به خلفاء صالحين بعد از پيغمبر؟ بيننده: نفرموده است؛ ولي منظور اين چنين بوده است. استاد قزويني: به فرض هم که ابوبکر و عمر و عثمان هم باشد، آيا معاويه عمل کرد؟ بيننده: آن را خود معاويه بايد در قيامت جوابش را بدهد، خدا در قيامت از من نميپرسد که معاويه چه کار کرد. مجري: آيا نميپرسد که شما معاويه را قبول داشتهايد يا نه و يا اين که عملش را تأييد کردهايد يا نه؟ استاد قزويني: قرآن ميفرمايد: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ سوره توبه آيه 119 شما با صادقين باشيد. من بايد ببينم که معاويه جزء صادقين است که با او باشم يا جزء طالحين است که از او برائت بجويم. خدا در قرآن به ما دستور ميدهد. بيننده: معاويه در قيامت بايد به اعمال خودش جواب دهد. استاد قزويني: ما الان 1400 سال از صدر اسلام فاصله گرفتيم، قرآن را باز ميکنيم که ميفرمايد: شما با صادقين باشيد. من الان ميخواهم که با صادقين باشم تا شب اول قبر مشکل برايم درست نشود. من ميخواهم بدانم که علي جزء صادقين است يا معاويه جزء صادقين است. من که نميتوانم هر دو را قبول کنم، ميخواهم بدانم که امام حسين جزء صادقين است تا با او باشم و از راه او تبعيت کنم يا يزيد جزء صادقين است. بيننده: امام حسين نوه پيغمبر است. استاد قزويني: علي هم پسر عموي پيغمبر است و هم شوهر دختر پيغمبر است و هزاران آيه و روايت در شأن ايشان نازل شده است. از شما متشکريم. هر وقت از دوستان از سراوان روي خط ميآيند، من ياد برادرم جناب آقاي شيخ علي دهواري که رضوان خدا بر او باد ميافتم و از صميم قلب لعنت ميفرستم و ميگويم: لعنت خدا و لعنت ملائکه و جميع جن و انس بر کساني که طرح ترور دهواري را کشيدند و اقدام به ترور اين بزرگوار کردند. من ايشان را مثل يک برادر عزيزم دوست داشتم؛ مخصوصا يک ماه قبل از شهادتشان که منزل ما بود، يک جلسه با صفايي با ايشان داشتيم. وقتي تواضع و فروتني ايشان به يادم ميافتد، منقلب ميشوم. مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز در رابطه با ترور شيخ علي دهواري ما حرف براي گفتن بسيار داريم. اميدواريم که ان شاء الله يک روزي کار به آنجا بکشد و ما بتوانيم خيلي آزادانه در اين شبکه ولايت در رابطه با شهادت شيخ علي دهواري سخن بگوييم. بيننده آقاي زماني: مدت زماني که اين آقايان به صورت ناحق بر امورات مسلمين خلافت ميکردند، مشاورين اين آقايان از نظر اصل و نسب چه کساني بودند؟ آيا با اهل کتاب هم حشر و نشر داشتند يا خير؟ مشاورين ام المؤمنين عائشه در جنگ جمل از نظر اصل و نسب چه کساني بودند؟ حديث و روايت از معصومين رسيده است که خداوند دشمنان مسلمانها را از احمقها آفريده است. مضاعف بر اين که احمقي بر حماقت خودش پافشاري کند و کشي (به فتح) را کشي (به کسر) بخواند و زباله را زباله دان بداند و احاديث را جا به جا بخواند و دستش خالي باشد و صداي انکر الاصوات خودش را سر دهد و آنچه که در لياقت خودش است به شيعه نسبت دهد، اينها نشان بيادبي و بيديني است. خدا شما را براي اسلام و مسلمين نگه دارد و دشمنان شما را تا ابد الدهر ذليل بگرداند. بيننده آقا احمد از خرم آباد: چه کساني در کنار معاويه بودند که در مقابل علي عليه السلام ايستادند؟ چه کسي پيشنهاد خلافت يزيد را به معاويه کرد تا يزيد به خلافت برسد؟ يک حديثي از امام حسين دارم که ميفرمايد: مردم بنده دنيا هستند و دين را براي آن ميخواهند که زندگي خود را با آن سر و سامان دهند و در موقع امتحان، دينداران اندک هستند. عبد المروان حکم نماينده چه کسي بود؟ حجاج بن يوسف از کجا به وجود آمد؟ چطور اينها به حکومت رسيدند؟ استاد قزويني: ما از جواب اين سؤالات اين دو بزرگوار معذور هستيم. بيننده آقاي ابو محمد از بندرعباس: من از آنجايي که تحقيق کردم شيخ علي دهواري وهابي بوده است. چرا اين شبکههاي وهابي سخنان ايشان را پخش ميکنند؟ استاد قزويني: ما گفتيم: وهابيها دو دسته هستند: 1- وهابي تکفيري 2- وهابيهاي معتدل وهابيهاي معتدل را ما نه کافر ميدانيم و نه آدمهاي پست و پليدي ميدانيم. بنده وقتي به مکه ميروم، منزل افرادي ميروم؛ مثل دکتر عبد الوهاب. در کنار اين عزيزان صبحانه و شام ميخوريم، ما با هر وهابي مشکل نداريم. بيننده: اين وهابيهايي که شبکه دارند، اينها وهابي تکفيري هستند؟ استاد قزويني: بله. بيننده: چرا سخنراني شيخ علي دهواري را پخش ميکنند؟ استاد قزويني: ما که دستور نداديم که پخش کنند، از خودشان سؤال کنيد که چرا پخش ميکنند. بيننده: آيا امام حسين در زمان يزيد شهيد نشد؟ استاد قزويني: بله. بيننده: شما گفتيد: چرا معاويه قصاص قاتلين حسين را نگرفت. استاد قزويني: گفتم: چرا معاويه قصاص قاتلين عثمان را نگرفت. بيننده آقاي فتحي از فسا: از اين برنامههاي بسيار عالي و با کيفيتتان متشکر هستيم؛ چون اين برنامهها ما را راهنمايي کرده است. خيلي از مسائل را نميدانستيم که از اين دانشگاه شبکه ولايت درس گرفتيم. روي سخنم در رابطه با حديث وصيت با آن وهابيون و عزيزان اهل سنتي است که نادانسته در دام اينها افتادهاند. آقايون وهابي که مدعي هستند امامت علي عليه السلام از طرف پيغمبر اعلام نشده است و در هيچ حديثي به صراحت بيان نشده است که علي عليه السلام بعد از من جانشين است. خودشان به خوبي ميدانند و واقف بر اين موضوع هستند که پيغمبر چه با اشاره و چه صراحتا اين را به مردم اعلام کردند؛ ولي افسوس اين وهابيت خودشان را به نفهمي ميزنند و ميخواهند که ندانند. آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند بايد گفت: آن کس که بداند و نخواهد که بداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند اين حرکت وهابيون چيزي نيست جز ادامه راه معاويه و اصحاب و ياران معاويه که بغض علي را در دل داشتند. اينها را هيچ کاري نميتوان کرد. پيغمبر با پاي خودش هم در اين زمينه بيايد و صراحتا اعلام کند، باز اينها همان راهي را که در پيش گرفتند، ادامه خواهند داد. از کوزه همان تراود که در اوست. من ميخواهم10 خصلت به آقاي حيدري و خدمتي که هر روز نطق ميکنند و مردم را از راه خارج ميکنند، بگويم. اين 10 خصلتي که از علي ميگويم، اگر شعور داشته باشيد و ميفهميديد که همين کافي است که براي جانشيني پيغمبر بعد از خودش، هيچ کس جز علي سزاوارتر نيست. اولين کسي که به پيغمبر ايمان آورد، علي بود. کسي که پيغمبر در مورد او ميفرمايد: علي از من است و من از علي هستم. پيغمبر ميفرمايد: علي مع القرآن والقرآن مع علي تماس قطع شد. بيننده آقاي احمدي از زاهدان (اهل سنت): بنده خيلي وقت است که شبکه شما را ملاحظه ميکنم و همچنين شبکه کلمه را هم ميبينم. هر دو شبکه را مقايسه کردم و تنها سؤالي که براي من پيش آمده است اين است که در شبکه ولايت، آقاي قزويني مشکلشان با وهابيت است يا مشکلشان با اهل سنت است؟ اگر مشکل شما با وهابيت است و مشکل شما با اهل سنت نيست، چرا از موقعي که اين شبکه افتتاح شده است، شخصي به نام وهابي به شما زنگ نزده است و تا اين مدت که بنده اين شبکه را نگاه کردم، فقط اهل سنت به شما زنگ زده است؟ چرا شخصي به نام وهابي نيست؟ آيا ميترسند؟ اگر نميترسند، چرا فقط اهل سنت به شما زنگ ميزنند و با شما بحث و گفتگو دارند و از وهابيت خبري نيست؟ آيا از اين معلوم نميشود که يا وهابي وجود ندارد و يا اين که مشکل شما با اهل سنت است؟ استاد قزويني: اين افرادي که هر شب زنگ ميزنند؛ مثل شما که تشکيک در توسل دارند يا تشکيک در زيارت قبور دارند يا تشکيک در شفاعت دارند، اينها همه وهابي هستند. اهل سنت توسلي را که قرآن به صراحت از آن دم ميزنند، منکر آن باشند. علماي اهل سنتي که اينجا آمدند؛ مثل جناب ماموستا راستي و ديگران، وهابيهايي از شرق و غرب کشور زنگ زدند؛ حتي از کردستان عراق زنگ زدند و با اينها بحث و مناظره کردند در رابطه با مشروعيت توسل و امثال اين مسائل. مثل اين که شما آن وقتي که اين وهابيها زنگ ميزدند، دقت نکرديد يا حواستان جاي ديگري بوده است. خود شما اگر معتقد به عدم مشروعيت توسل باشيد، نه تنها ما بلکه علماي بزرگ اهل سنت؛ مثل علامه سبکي و حصني دمشقي و ابن حجر، همه امثال شما را از اهل سنت جدا ميدانند. کسي که نسبت به ابن تيميه نظر حسن داشته باشد و به ابن تيميه شيخ الاسلام بگويد، وهابي است. اين عبارتي است که بزرگان شما از محمد بن محمد نقل ميکنند که ميگويد: من أطلق على ابن تيمية أنه شيخ الإسلام كافر . الضوء اللامع، ج 8، ص 103 و كشف الظنون، ج 1، ص 220 و البدر الطالع، ج 2، ص 199 و هدية العارفين أسماء المؤلفين وآثار المصنفين، ج 6، ص 193 کسي به ابن تيميه بگويد شيخ الاسلام کافر است. حصني دمشقي ميگويد: إمامه الشيطان. دفع شبه من شبه وتمرد، ج 1، ص 95 امام و پيشواي او شيطان بوده است. کسي که نسبت به ابن تيميه اين طور حسن ظن داشته باشد، طبق گفتار علماي اهل سنت، اينها از دائره اهل سنت بيرون هستند و در آن شکي نيست. کمتر شبي است که از اينها ميآيند و شروع ميکنند کل کل کردن؛ چه با ما و چه با ديگر دوستانمان. بيننده سرکار خانم هاشمي از شيراز: در مورد سرزمين فدک که براي حضرت زهراي اطهر سلام الله عليها است، ميخواستم توضيح کامل دهيد. ميخواستم بدانم که اگر ارث رسيده به حضرت، به چه صورت بوده است؟ چرا غاصبان غصب کردند؟ در مورد شبکههاي وهابيت، من متأسفانه بعضي اوقات نگاه ميکنم، کفر اينها ثابت شده است. وقتي که يک شيعه روي خط ميآيد، قطع ميکنند و جواب درستي ندارند. من ميخواستم از اين تريبون به آنها بگويم: اگر شما يک مقدار ميتوانستيد منطقي حرف بزنيد، تلفن را روي شيعيان قطع نميکرديد. در مورد ظهور آقا امام زمان که ميگويند: مشخص نيست، در مورد خود آقا امام زمان و ظهور ايشان براي ما يک توضيح کامل بدهيد از شما ممنون ميشوم. من تمام برنامههاي شما را ميبينم و از برنامه جناب آقاي يزداني و ابوالقاسمي و جناب دکتر قزويني خيلي تشکر ميکنم. بيننده آقا فرشاد از اردبيل: من يک سال است که به صورت محققانه دارم شبکههاي آنها و شبکه ولايت را دنبال ميکنم. از تمام منابع شيعه به صورت گزينشي استفاده ميکنند؛ حتي از نهج البلاغه و از منابع خودشان، به صورت گزينشي صحبت ميکنند. من ديدم که در شبکههاي اينها بارها تا ميرسند به يک موضوعي، صحت آن را زير سؤال ميبرند. من اين را بارها با چشمهاي خودم در شبکههاي آنها ديدم. سياست رسانهاي اينها اين است که معاويه را شستند و پاک کردند و الان به يزيد رسيدند. ميگويند: خود يزيد که امام حسين را نکشته است. همه صحابه را صالح و بيگناه ميدانند. تعداد صحابه که زياد بوده است، با کدام عقل و منطق ميشود اين را قبول کرد. شايد خداوند متعال در آن موقع شيطان را مرخص کرده بوده است. نميشود که ما بين هزاران هزار نفر، همه را بيگناه بدانيم. اين از نظر عقلي قابل قبول نيست. با عداوت شيعه را مورد نقد قرار ميدهند نه به صورت عادلانه و روي مباحث علمي. من اين را بارها تو شبکههايشان ديدم. من از آيت الله قزويني ميخواستم تشکر کنم. بعضي از آقايان شيعه يک سري مطالب را بدون مطالعه در مجالس مطرح ميکنند که اين خوراکي ميشود براي دستگاه تبليغات آنها. علماي ما همان چيزهايي که در تاريخ نقل شده است، آنها را بگويند، يک چيزهايي را نگويند که اينها بتوانند سوء استفاده کنند. ما عائشه را نقد کرديم، اگر اينها يک نقطه تاريک در کتب شيعه يا خودشان يا در کتب دشمنان اسلام، در زندگي حضرت زهرا بياورند من از اينها قبول ميکنم. واقعا نيست. کسي نميتواند يک نقطه سياه بياورد؛ ولي در مورد صحابه وجود دارد و بررسي شده است و در کتب وجود دارد. هر کجا که به نفع اينها نباشد، ميگويند: درست نيست. يک بار آيت الله گفتند: برويد صحيح بخاري را اصلاح کنيد، براي چي اصلاح کنند؟ چيزي که دارند همان است و نبايد اصلاح کنند. خودشان هم ميگويند: ما اين کار کامل کرديم. اگر اين را صحيح کردند، نبايد ديگر به آن دست بزنند. استاد قزويني: الان در شبکههاي مسيحي، از همين کتاب صحيح بخاري و مسلم، مطالبي که به نبي مکرم نسبت داده شده است که مثلا پيغمبر خودکشي ميکرد، اينها بايد اصلاح شود. ما فقط کتب اهل سنت را نميگوييم؛ بلکه کتب شيعه را هم ميگوييم. مثلا دارند که پيامبر در يک شب با 11 نفر از همسرانشان همبستر ميشدند يا زماني که وحي ميآمده است، شيطان در وحي دخالت ميکرده است. حديث غرانيق و امثال آن، دست مايه دشمنان اسلام شده است. همين شخصي که در آمريکا فيلم اهانت به نبي گرامي را ساخته بود، گفت: من از کتب مسلمانها گرفتم که در کتب اهل سنت بوده است. اگر در کتب شيعه همچنين چيزي داشته باشد، ما ميگوييم: يکي از بهترين راههاي ايجاد وحدت اسلامي اين است که ما در برابر دشمنانمان در صف واحد قرار بگيريم، علماء بزرگ شيعه و سني بنشينند، آنهايي که تأثير گذار هستند و براي سخنانشان در جامعه شيعه و در جامعه اهل سنت ارزش قائل هستند، بيايند جمع شوند و راه صحيح آفت زدائي از منابع اسلامي را مشخص کنند و اين که امروز چه کار بايد کرد. چند روز قبل يک کليپي از شبکههاي مسيحي براي من آوردند، حرف آقاي ملا زاده را آوردند که فحش ميدهد و 12 تا از فحشهاي رکيک را پخش ميکند و ميگويد: اي مردم دنيا ببينيد، مسلمان و اسلام يعني اين. بعد 4 تا فيلم از پاپ و کشيش ميآورد که حرفهاي محبت آميز ميزنند. همين باعث ميشود که 4 جواني که بياطلاع هستند، از دين و مذهب گريزان شوند. ما که نميخواهيم عقده خالي کنيم. ما نميخواهيم کتب آقايان اهل سنت را به سرشان بکوبيم. آن زمان گذشت که کتاب صحيح بخاري را در يک گوشه دنيا چاپ کنند و در يک شهر چند تا کتاب فروشي بيشتر نداشته باشند. الان کتابهايي که ما يا آنها چاپ ميکنند، روي اينترنت ميرود و در ماهوارهها مورد نقد قرار ميگيرد. الان ما بايد با توجه به مقتضيات زمان و امکانات عصر، ببينيم که در برابر دشمنانمان چه راه حل درستي بايد داشته باشيم. گفتيم: بايد قبرهاي کهنه را نبش قبر نکنيم. فلان عالم شيعه نسبت به اهل سنت چه گفته است و فلان عالم سني نسبت به شيعه چه گفته است. اين روشن کردن آتش اختلاف و آتش درگيري است که نه به صلاح شيعه است و نه به صلاح اهل سنت است. اگر ما در شبکهمان نسبت به بعضي از حرفهاي بياساس اينها جواب ميدهيم يا اگر بعضي از عزيزانمان يا خودمان مطالب تندي را ميگوييم، اين منطق قرآن است که ميفرمايد: وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا. سوره شوري آيه 40 از آن روزي که اين آقايان فحاشي نسبت به مراجع را کنار گذاشتند؛ اگرچه ما ميدانيم که توبه گرگ مرگ است؛ ولي آن حرفهاي رکيکي که ميزدند، يک هفته است که کنار گذاشتهاند و ما هم به همان اندازهاي که کنار گذاشتهاند در جوابهايمان تعديل کرديم. آن روزي که آن آقايان شروع کنند: وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا سوره شوري آيه 40 فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ سوره بقره آيه 194 من به خواهرمان خانم هاشمي، اين نکته را تذکر دهم که ايشان گفت: کفر اينها ثابت است. اين تعبير را دوستانمان به کار نبرند که فردا بگويند: اين آقايان ما را تکفير کردند و اگر اتفاقي هم برايشان افتاد بگويند: بينندههاي شبکه ولايت کفر ما را ثابت کردند و زنبور آمد ما را نيش زد. ما بحث کفر را مطرح نميکنيم. اينها به خاطر جسارتي که به اهل بيت ميکنند، همان تعبيري که خود اهل بيت دارند، اينها را ما منافق ميدانيم. همان تعبيري که آقاي دکتر احمد طيب شيخ الازهر و جناب دکتر علي جمعه مفتي عام مصر گفت: که اينها خوارج و سگان آتش جهنم هستند. نهايت چيزي که ما بياوريم اين است. عبارتي که ذهبي و ديگران در رابطه با اينها دارند، ما از قول آقايان اهل سنت مطالبي را نقل ميکنيم. سرکار خانم هاشمي در مورد سرزمين فدک گفتند: توضيح کامل بدهيد، توضيح کامل احتياج دارد به چندين جلسه؛ ولي اگر شما عربي متوجه ميشود به کتاب معجم البلدان حموي مراجعه کنيد که در آنجا در رابطه با قضيه سرزمين فدک مفصل توضيح داده است که در کجا است و از مدينه تا فدک 2 شبانه روز در آن زمان راه است که هر شبانه روزي يک بريد که معادل 8 فرسخ است راه ميرفتند که 16 فرسخ شرعي ميشود. يهوديان فدک با نبي گرامي صلح کردند و اين ملک نبي مکرم شد و نبي مکرم دارد: فكانت خالصة لرسول الله صلى الله عليه وسلم معجم البلدان، ج 4، ص 238 فدک ملک خالص نبي مکرم بود. اين را به حضرت زهرا سلام الله عليها بخشيدند. البته ايشان ميگويد: اجتهاد جناب خليفه اول به اينجا کشيد که اين را بگيرد و خليفه دوم هم او را رد کند. اين که بعد از آيه شريفهاي که ميفرمايد: وَآَتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ سوره اسراء آيه 26 نازل شد: دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فأعطاها فدك تفسير ابن كثير، ج 3، ص 37 بعد از اين آيه، پيغمبر زهراي مرضيه را صدا کرد و فدک را به او بخشيد. سندش هم کاملا صحيح است. ما در برنامههايمان نسبت به اين قضيه بررسي سندي داشتيم. خود اين آقايان هم مثل ابن حجر هيثمي در کتاب الصواعق المحرقه ميگويد: إن أبا بكر انتزع من فاطمة فدك. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 157 ابوبکر از فاطمه فدک را به زور گرفت. اين مطالبي است که در کتابهاي آقايان اهل سنت آمده است. فاطمه زهرا ابتدا فدک را به عنوان ملک شخصي ادعا کرد و ابوبکر گفت: شاهد بياور و ايشان رفتند اميرالمؤمنين را آوردند و او گفت: علي را قبول ندارم او همسر تو است. حسن و حسين آمدند، گفت: اينها هم قبول نيست؛ چون بچههاي تو هستند. ام ايمن آمد، گفت: اين زن است. بلال آمد، گفت: اين سياه است. اين را ما مفصل در کتب اهل سنت آورديم. آقايان ميتوانند به کتاب تاريخ مدينه ابن شبه جلد 1 صفحه 199 مراجعه کنند که ميگويد: اميرالمؤمنين و ام ايمن آمد. حاکم حسکاني در شواهد التنزيل جلد 1 صفحه 438 ميگويد: ام ايمن و رباح آمد. و ديگر افرادي که شهادت دادند که حضرت زهرا مالک فدک است؛ ولي گوش نکردند و گفتند: رسول اکرم به تو نبخشيده است. حضرت فرمود: اصلا نبخشيده است، آيا ملکش بوده است يا نه؟ گفتند: بله. حضرت فرمود: پيغمبر غير از من وارثي ندارد؛ پس به عنوان ارث به من ميرسد. يک حديثي درست کردند و گفتند: نحن معاشر الأنبياء لا نورث ما تركنا صدقة. شرح صحيح البخاري لابن بطال، ج 8، ص 345 زهراي مرضيه آن خطبه غراء را خواندند و مفصل استدلال کردند به ارث حضرت سليمان از داود و قضيه حضرت زکريا و عاقبت هم يک مباحثي را حضرات پيش آوردند که الان خيلي زياد صلاح نيست که مطرح شود. حضرت زهرا چندين بار رفت تا اين که ابوبکر مجبور شد نامه فدک را به عنوان ملک حضرت زهرا و سهم حضرت زهرا نوشت و به او داد. نامه را جناب عمر ديد: ثم اخذ عمر الكتاب فشقه السيرة الحلبية، ج 3، ص 488 نامه سند مالکيت فدک را که ابوبکر نوشته بود و به زهراي مرضيه داده بود، عمر گرفت و نامه را پاره کرد. روزهاي جمعه همين ساعتي که ما برنامه داريم، برنامهاي است به نام به سوي ظهور که برادر بزرگوار و عالم توانا حضرت آيت الله طبسي و برادر عزيز و توانمند جناب آقاي کلباسي، رئيس و مدير مرکز تخصصي مهدويت برنامه دارند که شما ميتوانيد بياييد روي خط سؤال کنيد. اين که گفتيد: اينها اگر منطق داشتند ميآمدند، ما هم همين را ميگوييم. چند سال است که مراجع ما ميگويند؛ حتي امسال شب عيد غدير حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي رسما از مفتي اعظم عربستان سعودي دعوت کردند براي مناظره. اگر شما راست ميگوييد که شيعه مشرک و کافر است، ما آماده هستيم که مناظره کنيم. قرآن ميفرمايد: وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ سوره توبه آيه 6 شما يک برنامه گفتگوي دوستانه (شما اگر از اسم مناظره ميترسيد، ما اسم آن را مناظره نميگذاريم) بگذاريم و بزرگان شما با بزرگان ما و مفتي شما با مراجع ما بحث کنند. وقتي کسي به اينها زنگ ميزند و ميگويد: چرا شما با اينها مناظره نميکنيد، ميگويند: با شاگردان فلاني مناظره نميکنيم؛ ولي با خودش مناظره ميکنيم. بنده با تک تک کارشناسان شبکه کلمه مناظره ميکنم. موقعيت علمي آنها در هر حدي باشد. نيازي نيست که آنها به ايران بيايند يا اين که ما به آنجا برويم. اگر آقايان صلاح بدانند و ممنوع الورودي ما را از امارات بردارند، بنده حاضر هستم که به آنجا بروم و مهمان آقايان شوم و چند جلسه در همان استديوي آقايان با هم گفتگو داشته باشيم. اگر گفتند: کامپيوتر هم نياور، من با خودم کامپيوتر هم نميآورم. آنجا ميرويم و اين مطالبي که خدا يک نيمچه حافظهاي به ما داده است، همانجا جلوي دوربينشان ميگوييم تا ثابت شود که ما اينجا اتو کيو نداريم. هر نوعي که آقايان صلاح ميبينند، ما در خدمت هستيم. پايان. حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||