* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 08 بهمن 1391 تعداد بازديد: 2211 
حديث منزلت به روايت عمر بن خطاب
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه: حبل المتين

استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

تاريخ :08 / 11 / 1391

موضوع: حديث منزلت به روايت عمر بن خطاب

                                                                                                                                                   ************

استاد قزويني:

به مناسبت فرا رسيدن ميلاد نبي مکرم؛ آن بزرگواري که قرآن ، يکي از بهترين تعريف و تمجيدي که از او دارد :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ.

سوره انفال آيه 24

ميلادي که حيات بشريت بستگي به اين ميلاد نور و رحمت داشت و همچنين ميلاد صادق آل محمد را که شيعه افتخار دارد مذهبش به نام اين بزرگوار رقم خورده است، به همه مسلمانان و آزاد انديشان به ويژه بينندگان عزيز و گرامي تبريک و تهنيت عرض مي‌کنم.

خدا را به آبروي نبي رحمت قسم مي‌دهم که عيدي و پاداش ما را فرج بقية الله الاعظم مولاي ما قرار بدهد انشاء الله.

من قبل از آنکه برادر عزيزم جناب آقاي محسني بزرگوار سؤالات خود را مطرح کنند، چند نکته اي را خدمت بينندگان عزيز و گرامي عرض کنم.

در رابطه با بحث ولادت انشاءالله ويژه برنامه هايي که هست فردا شب به حول و قوه الهي کارشناسان بزرگوار مفصل بحث خواهند کرد و ميز گرد وحدتي که ما داريم با حضور انديشمندان از اهل سنت و شيعه انشاء الله عزيزانمان فرداشب بيننده اين برنامه زيبا خواهند بود.

ولي انچه که مهم است اين است که اين هفته به نام هفته وحدت رقم خورده است، البته مراد از وحدت اين نيست که شيعه سني شود و يا سني شيعه شود ، نه اينها هدف نيست؛ بلکه غرض تقريب بين مذاهب است و تکيه کردن بر مشترکات و قطعياتي که بين مذاهب اسلامي است و از هرگونه جسارت و اهانت به يکديگر پرهيز کردن ، احساسات و عواطف يکديگر را جريحه دار نکردن تا اينها زمينه اي باشد براي يک بستر پاک و مقدس و با صفا و صميميت جهت گفتگوي علمي.

ما بارها گفتيم اگر کسي بگويد شيعه و سني اختلافي ندارد، دروغ گفته است. اختلاف است ولي اختلاف شيعه و سني مانند اختلاف اعضاي يک خانواده است؛ همانگونه که اگر اعضاي يک خانواده با هم اختلاف دارند اجازه نمي دهند بيگانگان از بيرون بيايند در امور داخلي يک خانواده دخالت کنند.

 امروز انديشمندان شيعه و سني بايد کنار هم جمع شوند و گفتگوي دوستانه در زير سايه رهنمود کتاب و سنت و اهل بيت داشته باشند و اجازه ندهند که سرنوشت مسلمانان پشت درهاي بسته کاخهاي سفيد و کرملين و تلاويو و ديگران رقم بخورد و اجازه ندهند اين وهابيتي که امروز مايه ننگ جهان اسلام شده و غير از خود هيچ کسي را مسلمان نمي دانند و به بهانه هاي واهي بر ريختن خون مسلمانان از شيعه و سني اقدام مي‌کنند ، در امور مسلمانان دخالت کنند.

و اينکه بعضي ها در شبکه هاي کفر و لامذهبي و بي ديني مي‌روند و يک سري سخنان واهي نشخوار مي‌فرمايند يک مقداري دقت کنند که حداقل زن و بچه آنان به او نخندد و فردا يک تعبير ديگري از بي عقل و غيره، همکاران شما براي شما نکنند.

مي گويند شيعه و سني اصلا اختلافي نداشت و از زماني که جمهوري اسلامي تشکيل شده است شيعه و سني با يکديگر اختلاف پيدا کردند، ما يک مقدار ترديد داشتيم در حرف آقايي که مي‌گفت: بي عقل ولي واقعا اين ثابت شد.

اين مباحثي که در طول 1400 سال بوده ، مشکلات ، درگيري ها ، مناظره ها ، کشت و کشتار و غيره.

در افغانستان عبدالرحمن خان که خداي عالم آنچه که مستحقش بود به او بدهد نزديک به 63 درصد شيعيان را قتل عام کرد و زن و بچه آنان را به عنوان اسير و غنائم جنگي به کشورهاي بيگانه فروخت. در آن زمان هم جمهوري اسلامي بود؟

صلاح الدين ايوبي که شيعه را قتل عام کرد در مصر و ديگر کشورها ، آيا آن زمان جمهوري اسلامي بود؟

مغول ها آمدند با تحريک تعدادي از تندروها تمام کتابخانه هاي شيعه را به آتش کشيد. آيا آن زمان هم جمهوري اسلامي بود؟

در سال 450 ريختند خانه مرحوم شيخ طوسي افتخار شيعه را غارت کردند و کتابخانه او را سوزاندند و مجبور هجرت به نجف شد.

ببينيد، يک حرفايي بزنيدکه حداقل مرغ پخته هم خنده اش نگيرد و اين مباحث در گذشته هم بوده است و بعضي از فرصت طلبان هم از اين اختلافات سوء استفاده کردند ولي در آن زمان رسانه نبود ، اطلاعات به گوش مردم نمي رسيد و حقايق براي مردم روشن نبود ولي امروز که الحمد لله عصر عصر رسانه است و من از همه عزيزان شيعه و عزيزان اهل سنت عاجزانه تقاضا مي‌کنم که يک مقداري نسبت به کاري که انجام مي‌دهند و سخني که مي‌گويند فکر کنند.

اگر يک شيعه امروز مي‌آيد با 4 تا فحش و برائت و امثال اين مي‌خواهد شيعه را معرفي کند والله العلي الاعلي اشتباه مي‌کند. با بحث برائت و هفته برائت و غيره اگر يک ذره ما عقلمان را به کار بيندازيم و تفکر کنيم کاملا مشهود است و بچه شير خواره هم مي‌فهمد که اين کارها به ضرر شيعه است و نه به نفع آن.

اگر چنانچه يک فردي کمربند انفجاري مي‌بندد و مي‌آيد 10 نفر 100نفر 200 نفر را به خاک و خون مي‌کشد ، ولي در يک شبکه جهاني که ما مي‌آييم اين گونه فحاشي ها را راه بيندازيم ده ها هزار، ميليون ها شيعه را در معرض ترور  و انفجار قرار مي‌دهيم.

اگر جرم آن نابخشودني است اين قطعا جرمش نابخشودني تر از همه است. و لذا ما بايد يک مقداري دقت کنيم، برادران عزيز و سرواران گرامي ما دست شما را مي‌بوسيم ولي اين راه معرفي فرهنگ اهل بيت نيست.

فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا

عيون أخبار الرضا (ع) - الشيخ الصدوق - ج 2، ص 275

بر فرض، مي‌خواهيد به مقدسات آنان فحش بدهيد يا جسارت کنيد از آن طرف هم انتظار داريد که برنامه بگذاريم که آقايان بيايند پاي صحبت هاي شما بنشينند و از شما حرف شنوي داشته باشند. خوب اين درست نيست.

همچنين از عزيزان اهل سنت بعضي از  افراطيون که بعضي از مباحثي را در خطبه هاي نماز جمعه يا در کتاب هايشان مطرح مي‌کنند، يکسري افتراهايي که تاريخ مصرفش گذشته است ، اينکه مي‌گويند:

شيعه معتقد به تحريف قرآن است ، شيعه سب صحابه مي‌کند، شما ببينيد که مراجع عظام تقليد که در عصر حاضر هستند انها پرچمدار تشيع هستند.

شما ببينيد آن آقاي بي عقل در لندن که به عايشه همسر پيامبر اهانت کرد و مراجع ما موضع گرفتند و خود رهبري رسما بيانيه داد.

خوب با اين وضع شما خجالت نمي کشيد؟ حيا نمي کنيد؟ که هر روز ميگوييد شيعيان به ناموس پيامبر اهانت مي‌کنند، به صحابه اهانت مي‌کنند و غيره.

اگر بنا باشد از اهانت به صحابه پرده برداري شود که چه کسي به صحابه اهانت کرده است من گمان نميکنم کسي به اندازه ابن تيميه حراني به صحابه توهين کرده باشد، اين منهاج السنة ابن تيميه است دوستان ببينيد جلد 7 صفحه 137 که صراحتا مي‌گويد:

فإن كثيرا من الصحابة والتابعين كانوا يبغضونه ويسبونه ويقاتلونه.

اکثر صحابه و تابعين بغض علي بن ابي طالب در دل داشتند، به علي ناسزا مي‌گفتند و با علي جنگيدند.

منهاج السنة النبوية ، ج 7 ، ص 137

مگر خود صحيح مسلم صراحتا ندارد که :

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1 ، ص 86

خوب اين آقا مي‌آيد و مي‌گويد اکثريت صحابه و تابعين منافق هستند. آيا اهانت از اين بزرگتر؟ خوب اين را ما دهها بار گفتيم ، چرا نمي آيند اين را جواب دهند؟

يا وقتي خود محمد بن عبدالوهاب در کشف الشبهات خود جلد 1 صفحه 174 يا مجموعه مولفات محمد بن عبدالوهاب جلد 7 صفحه 127 که صراحتا در ذيل آيه 74 سوره توبه:

يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ

اين عبارت محمد بن عبدالوهاب است که مي‌گويد :

أما سمعت الله كفرهم بكلمة

آيا نمي بيني خدا اين صحابه را تکفير کرد و کافر دانسته آنان را

مع كونهم في زمن رسول الله

اينها در زمان پيامبر بودند

ويجاهدون معه

و با پيامبر جهاد مي‌کردند

ويصلون ويزكون ويحجون ويوحدون

اينها نماز مي‌خواندند زکات مي‌دادند حج مي‌رفتند و خدا را به يگانگي مي‌پرستيدند ولي خدا آنها را تکفير کرد و کافر اعلام کرده است.

كشف الشبهات - محمد بن عبد الوهاب، ج ،1 ص 174

آيا توهين از اين بالاتر؟ جسارت از اين بالاتر؟

يا همين تعبيري که دوستان ما آوردند از منهاج السنة ابن تيميه که نسبت به عايشه همسر پيامبر مي‌گويد:

و كان قد ارتاب في أمرها

خود پيامبر اکرم دچار ترديد بود در قضيه همسرش که آيا دچار فحشاء شده است يا نه.

خوب آيا اين بالاترين توهين نيست؟

پيامبر هم شک داشت که آيا عايشه پاک است يا پاک نيست.

و بعد گفت :

يا عائشة أن كنت بريئة فسيبرئك الله و أن كنت الممت بذنب فاستغفري الله وتوبي إليه.

اگر که واقعا دچار فحشا شده اي به من بگو تا براي تو استغفار کنم.

نهاج السنة النبوية - ابن تيمية ، ج 7، ص 81

آيا اين توهين نيست؟ يا همين آقايي که اين همه دم از صحابه و همسران پيامبر مي‌زند، خودش همان برنامه اي که خواهران ما داشتند وقتي مي‌آيد:

انَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ

تعدادي از شما به ناموس پيامبر اتهام فحشاء زدند.

سوره نور آيه 1

ايشان مي‌گويد که «عصبة منکم»؛ يعني خانواده پيامبر و خانواده ابوبکر. بالاتر از اين توهين هم مي‌توان گفت ؟ جسارتي بالاتر از اين ؟ يعني کساني که نسبت ناسزا و ناروا دادند به عايشه خانواده پيامبر و ابوبکر بوده اند.

البته دوستان ما هم جواب دادند ، شايد نظر اين آقا اين که مسطح بن اثاثه از کساني بود که نسبت فحشاء به عايشه ام المؤمنين داد و خودش در حقيقت پسر خاله آقاي ابوبکر خليفه اول بوده است.

يا حمنة بنت جحش که خواهر زن پيامبر بوده است يا حسان بن ثابت کساني که صحيح بخاري آورده است که به عايشه همسر پيامبر نسبت فحشاء داده است.

عبدالله عمر مي‌گويد: سر کرده منافقين بود که پيامبر به او حد نزد وگفت که آنها حدشان مي‌ماند براي قيامت.

خوب اين را بارها دوستان ما گفتند و ما هم بارها گفتيم که آلوسي سلفي العقيدة در تفسيرشان جلد 18 صفحه 122 مي‌گويد:

ونسب للشيعة قذف عائشة رضي الله تعالى عنها بما برأها الله تعالى منه وهم ينكرون ذلك أشد الإنكار.

بعضي ها نسبت به شيعه مي دهند که افتراء مي‌بندند به همسر پيامبر و اينها به شدت اين قضيه را انکار مي‌کنند.

شيعه منکر اين قضيه است ، بعد جالب اينجاست که آلوسي مي‌گويد:

وليس في كتبهم المعول عليها عندهم عين منه ولا أثر أصلاً

در کتب مورد اعتماد شيعه اثري از افتراي به همسر پيامبر ديده نمي شود.

تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 18، ص 122

حالا شما که هنوز بلد نيستيد «کَشي» را درست بخوانيد و 7 ، 8 ماه است که بين مزبله و زباله گير کردي و زباله بين مکه و مدينه را با زباله داني کالکراب روستاي خود عوضي گرفتيد. امروز آمديد مدعي شديد که شيعه به ناموس پيامبر اهانت مي‌کند.

به هر حال ما از عزيزان اهل سنت و برادران گرامي و حتي از آقايان وهابي هم مي‌خواهيم که يک مقداري سر عقل بيايند ، ما انقدر گفتيم که زبانمان مو در آورد.

شما معتقديد که شيعه سب صحابه مي‌کند و افتراء مي‌بندد ، شيعه تابع عبدالله سباء است.

بياييد با هم بنشينيم مناظره کنيم تا مردم بفهمند و براي آنان روشن شود، شما آن طرف صحبت مي‌کنيد و ما مي‌گوييم که دروغ مي‌گوييد، و تابحال دوستان ما دهها دروغ بر خلاف قرآن بر خلاف سنت از شما ثابت کرده اند.

خوب واقعا اگر راست مي‌گوييد بياييد قشنگ بنشينيم با هم گفتگو کنيم، اگر واقعا اشکالي در ما هست، خوب براي ما اثبات کنيد و بعد از اثباتش مردم اگر ديدند که يک اشکالي بر شيعه بوده است و دنباله رو عبدالله بن سباء بوده خوب ما قطعا در انظار عمومي اين مردانگي را داريم که اعتراف کنيم.

ولي شما که مي‌گوييد شيعه دنباله رو عبدالله سباء است ، حالا اگر يک شيعه اي مي‌خواهد از عبدالله بن سباء دست بردار ، ماگفتيم که يک دليل از کتاب ، سنت ، يک دليل از اجماع براي عقائد خودتان و خلافت جناب خليفه اول ارائه بدهيد ، چرا ارائه نمي دهيد؟ مرد آن است که وقتي اشکال ميگيرد راه حل را هم بدهد، تنها که اشکال کردن و تخريب کردن هنر نيست ولي کسي که پيشنهاد مي‌دهد و اشکال مي‌گيرد مي‌گويد مثلا آقاي محسني اين کار شما اين اشکال را دارد ، اگر آقاي محسني از من سوال کند که براي بر طرف کردن مشکلم چکار کنم ؟  ولي من جواب ندهم ، خوب اين در حقيقت يک نوع زدن به کاهدان است و مردم الحمدلله روشن هستند و کاملا واضح هستند.

اين مباحث ديگر احساس مي‌کنيم که تاريخ مصرف شان گذشته است ، خودتان را بي خود معطل نکنيد. البته تنها سودي که دارد اين است که پول هايي که از عربستان به شما تزريق مي‌شود در آمد خوبي براي شماست ولي اينکه اينها نقد علمي کنند ما گمان نمي کنيم که امروز اين حرفهاي شما خريدار داشته باشد.

دشمنان ما نه کاري به شيعه دارند و نه کاري به سني ، دشمنان در کشورها شيعه و سني را به جان هم انداختند، الان در پاکستان در عراق در سوريه در ايران يک نفر مسيحي يک نفر يهودي در اين وسط کشته نمي شود. يک نفر آمريکايي و صهيونيستي کشته نمي شود.

عمدتا اون کساني که صفحه گيتي به خون او رنگين است مسلمان است ، کاري کردند که ما را به جان هم انداختند و کشت و کشتار راه انداختند و خودشان از زندگي خود لذت مي‌برند و از خدا هم همين را مي‌خواهند، اينها والله به ضرر اسلام است، به ضرر قرآن است ، آنها اصلا نمي خواهند که قرآن در دست ما باشد، آنها نمي خواهند که اسلام در کره زمين وجود داشته باشد.

در پايان هفته وحدت را تبريک عرض مي‌کنم و از همه عزيزان اهل سنت و شيعه اين تقاضا را دارم که بيايند در کنار ما يک گفتگوي دوستانه داشته باشيم.

و من اين افتخار را دارم که در اين 2 سال و نيم که در شبکه ولايت بودم يا قبلا در شبکه هاي ديگر بارها گفتم که اگر يک جمله آقايان بتوانند اثبات کنند که به مقدسات اهل سنت جسارت کردم همان لحظه عرض مي‌خواهم و پوزش مي‌طلبم ، استغفار مي‌طلبم و قول مي‌دهم که تکرار نکنم.

   مجري:

يکي از موارد ديگري که حديث منزلت در جمع صحابه از پيامبر نقل شده است به نقل خليفه دوم بوده است. لطفا در اين زمينه صحبت بفرماييد.

    استاد قزويني:

همانطوري که عزيزم اشاره فرمودند ما در رابطه با حديث منزلت او را در قضيه جنگ تبوک از زبان جناب محمد بن اسماعيل بخاري و مسلم بن حجاج نيشابوري نقل کرديم و از آنجايي که بعضي از وهابيون مي‌گويند: يک جنگ تبوک بود و تمام شد رفت.

ما موارد متعددي را آورده ايم که حديث منزلت در قضيه مؤاخاة مطرح بود ، بعد از فتح خيبر بوده است ، در منزل ام سلمه بوده است ، هنگام ولادت امام حسن و امام حسين سلام الله عليهم بوده است ، به هنگام خواب صحابه در مسجد بوده است.

يکي از مواردي که عزيزم سوال کردند و من تقاضا دارم که بزرگواران مقداري دقت کنند حديث منزلت در جمع صحابه از زبان جناب خليفه دوم است.

سيوطي نقل مي‌کند از ابن عباس که عمر بن خطاب گفت:

كُفُّوا عَنْ ذِكْرِ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ

از بدگويي به علي بن ابي طالب دست برداريد.

مشخص است که نسبت به اميرالمؤمنين حتي در زمان خود خلفا هم بدگويي مي‌شده است. حالا چه گناهي علي مرتکب شده بود، نمي دانيم، خودشون فرموده بودند که من جز دستور خدا و پيامبرش در قتل مشرکين انجام ندادم.

به هرحال جناب خليفه دوم  مي‌گويد:

كُفُّوا عَنْ ذِكْرِ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ

از اينکه از علي بدگويي کنيد دست برداريد.

فَإِني سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ : فِي عَلِيَ ثَلاَثُ خِصَالٍ

من از پيامبر شنيدم که علي 3 تا ويژگي دارد

لأنْ يَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ

اگر يکي از اين ويژگي ها در من بود از تمام ثروت روي زمين با ارزش تر بود.

يعني از تمام آنچه که آفتاب بر او مي‌تابد با ارزش تر بود.

بعد جناب خليفه دوم شروع مي‌کند و مي‌گويد:

كُنْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ ، وَنَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ

من و ابوبکر و ابو عبيده جراح و تعدادي از صحابه بوديم که پيامبر اکرم بر علي بن ابي طالب تکيه کرده بود و دستشان را بر شانه حضرت زد و فرمود:

أَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوَّلُ المُؤْمِنِينَ إِيمَانَاً

علي! تو اولين کسي هستي که ايمان آوردي

وَأَوَّلُهُمْ إِسْلاَمَاً

تو اولين کسي هستي که اسلام پذيرفتي

ثُمَّ قَالَ : أَنْتَ مِني بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى

فرمود جايگاه و رتبه تو نسبت به من همانند جايگاه حضرت هارون نسبت به موسي است.

بعد جالب اين است که جناب خليفه دوم مي‌گويد:

وَكَذَبَ عَلَيَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَيُبْغِضُكَ

پيامبر فرمود: دروغ مي‌بندد بر من، هر کس گمان مي‌کند من را دوست دارد ولي تو را دشمن مي‌دارد.

الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي، جامع الأحاديث، ج 16، ص 244،

جالب اينجاست که جناب سيوطي اين روايت را از حسن بن بدر و از حاکم و از ابن نجار نقل مي‌کند.

ولي من اين روايت را که بررسي مي‌کردم ديدم بعضي از آقايان ذيل روايت را مثل اينکه گرسنه بودند و ميل فرمودند و اين عبارت:

وَكَذَبَ عَلَيَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَيُبْغِضُكَ

را نياوردند، از جمله آقاي صالحي شامي در سبل الهدي و الرشاد جلد 11 صفحه 292 و بعضي از ديگر که صلاح نيست نام ببريم.

ولي جناب سيوطي به اين شکل هم حديث منزلت را مطرح مي‌کند و هم اين جمله را که پيامبر فرمود: دروغ مي‌گويد هرکس من را دوست دارد ولي علي را دشمن داشته باشد.

در روايت ديگر كه ابن عساكر از سويد بن غفلة نقل مي‌کند از عمر بن خطاب که :

انه راي رجلا يسب عليا

همانطوري که اميرالمؤمنين به امام مجتبي فرمود فرزندم:

ما زلت مظلوما مذ قبض رسول الله

از روزي که نبي مکرم از دار دنيا رفت مظلوميت با من عجين شد.

عمر بن خطاب مي‌گويد:

ديد مردي که به علي ناسزا مي‌گويد

فقال اني اظنک منافقا

عمر گفت من نظرم اين است که تو منافق هستي، چون از پيامبر اکرم شنيدم که فرمود:

انما علي مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي

پيامبر فرمود: رتبه علي نسبت به من همانند رتبه و جايگاه هارون نسبت به موسي است جز اينکه نبوت ديگر بعد از من نيست.

البته اين روايت بحث هاي ديگري هم دارد ولي حالا چون مقدمه ما از ذي المقدمه بيشتر شد، خدا حفظ کند حضرت آيت الله سبحاني را که  هرکس يک مقداري مقدمه چيني مي‌کرد مي‌گفتند: شد زيارت نامه طفلان مسلم ، آنهايي که مشرف شدند مي‌دانند که اذن دخول طفلان مسلم 10 دقيقه طول مي‌کشد ولي زيارتنامه اش 2 سطر بيشتر نيست.

   مجري:

آيا در جاهاي ديگري هم اين حديث مطرح شده است ؟ آيا افراد ديگري (غير از اين افرادي که ذکر کرديد) بوده اند که از زبان پيامبر اکرم اين حديث را نقل کرده باشند؟

      استاد قزويني:

من کتاب تاريخ ابن عساکر را که مي‌ديديم حدود 20 صفحه روايات متعددي ايشان آورده است و شمردم ديدم که غير از آن مواردي که آوردم از 20 نفر از صحابه روايت را نقل کرده است.

من آمدم از تاريخ دمشق و کتاب هاي ديگر به عنوان «تلک عشرة کاملة» 10 مورد را گزينش کردم و فهرست وار عرض مي‌کنم که انشاء الله ما بتوانيم يک مقداري با بينندگان عزيز هم بيشتر ارتباط برقرار کنيم.

حديث منزلت به نقل ابن عباس ، حديث منزلت به نقل ابوسعيد خدري، حديث منزلت به نقل ام سلمه ، حديث منزلت به نقل سعد بن ابي وقاص، حديث منزلت به نقل اسماء بنت عميس، حديث منزلت به نقل جابر بن عبدالله ، حديث منزلت به نقل جابر بن سمرة، حديث منزلت به نقل حضرت امير، حديث منزلت به نقل فاطمة بنت حمزة، حديث منزلت به نقل ابوهريرة، «تلک عشرة کاملة»

حالا من تلاش مي‌کنم که اين موارد را خيلي سريع بيان کنم چون مضمونش در ذهن بينندگان عزيز هست و من فقط يک اشاره اي مي‌کنم که بلکه بتوانم در 7، 8 دقيقه اين مطلب را ببندم.

       حديث منزلت به نقل ابن عباس:

عمر بن ابي عاصم در کتابش به نام کتاب السنة که از کتاب هاي صحيح در نزد عزيزان اهل سنت است که از ابن عباس نقل مي‌کند که پيامبر اکرم به علي بن ابيطالب فرمودند که:

أنت مني بمنزلة هارون من موسى

جايگاه تو نسبت به من همان جايگاه هارون نسبت به موسي است.

إلا أنك لست نبيا

جز اينکه تو پيامبر نيستي

إنه لا ينبغي أن أذهب

من از مدينه شايسته نيست بيرون بروم

إلا وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي

مگر اينکه تو خليفه و جانشين بعد از من در حق تمام مؤمنان هستي

در خانه کس است يک حرف بس است.

آقاي الباني هم مي‌گويد سند اين روايت حسن و معتبر است.

السنة لابن أبي عاصم، ج 2، ص 565

باز جناب طبراني از مجاهد از ابن عباس همين روايت را نقل مي‌کند.

سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، المعجم الكبير ، ج 12، ص 98

      حديث منزلت به نقل ابوسعيد خدري:

در اينجا باز احمد بن حنبل است از عطية عوفي که از ابو سعيد خدري نقل مي‌کند که پيامبر اکرم فرمود:

أنت مني بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لاَ نبي بعدي

اين هم ارتباطي به قضيه تبوک ندارد.

مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص 32

هيثمي بعد از اينکه روايت را نقل مي‌کند، مي‌گويد: عطيه عوفي در سند اين روايت هست، يحيي بن معين او را توثيق کرده است، احمد و جماعتي او را تضعيف کردند و بقيه رجال احمد رجال صحيحين است.

البته ما قبلا در مورد عطيه عوفي مفصل بحث کرديم و من فقط يک اشاره اي مي‌کنم که ابن حجر مي‌گويد:

وكان ثقة إن شاء الله وله أحاديث صالحة.

العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل ، تهذيب التهذيب ، ج 7 ، ص 201

ترمذي بعد از نقل روايتي كه در سند آن عطيه عوفي وجود دارد مي‌گويد :

هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ .

الترمذي السلمي ، محمد بن عيسى أبو عيسى (متوفاي279هـ) ، الجامع الصحيح سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 670 ، ح 2522

ملا علي قاري مي‌گويد:

عطية بن سعد العوفي ، وهو من أجلاء التابعين .

عطيه از بزرگان تابعان است.

ملا علي القاري ، علي بن سلطان محمد (متوفاي1014هـ) ، شرح مسند أبي حنيفة ، ج 1 ، ص 292

جناب ترمذي بعد از نقل حديثي که عطيه عوفي است مي‌گويد:

هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ .

الترمذي السلمي ، محمد بن عيسى أبو عيسى (متوفاي279هـ) ، الجامع الصحيح سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 670 ، ح 2522

و جناب الباني در صحيح سنن ابن ماجه مي‌گويد: اين روايت صحيح است با اينکه عطيه عوفي در آن است.

باز در سنن ابن ماجه آقاي الباني مي‌گويد:

روايت صحيح است با اينکه عطيه عوفي در سند روايت است.

نسبت به عطيه عوفي اشکالي وجود ندارد، مضاف بر اينکه آقايان گفتند: اگر يک راوي عده اي او را توثيق کنيد و عده اي او را تضعيف کنند روايت او حسن مي‌شود؛ يعني روايت معتبر، که اين را هم ما قبلا عرض کرديم.

       حديث منزلت به نقل ام سلمه:

اين حديث مفصل است که از عامر بن سعد بن ابي وقاص است که مي‌گويد:

أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى

مسند أبي يعلى  ج 12، ص 310  

      حديث منزلت به نقل سعد بن ابي وقاص:

اين روايت خيلي مفصل است و در صحاح هم آمده است که رواي مي‌گويد: پيش سعد بن ابي وقاص رفتم و گفتم همچنين روايتي شنيدم آيا صحت دارد يا نه ؟ گفت بله من خودم از پيامبر شنيدم که فرمود:

أنت مني كهارون من موسى، ما تنكر أن يقول لعلي هذا

آيا برايت تعجب آور است که علي همچنين فضيلتي داشته باشد ؟

وافضل من هذا

علي افضل از اين هم هست.

محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري ، مختصر تاريخ دمشق، ج 5، ص 388

       حديث منزلت به نقل اسماء بنت عميس:

اسماء، ابتدا همسر جعفر طيار بود بعد از آن همسر ابوبکر شد و بعد از او همسر اميرالمؤمنين سلام الله عليه شد. که مي‌گويد از پيامبر اکرم شنيدم که فرمود:

يا علي أنت مني بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ بن مُوسَى الا انه ليس بعدي نبي

مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 438

هيثمي هم مي‌گويد: روايت صحيح است.

    حديث منزلت به نقل جابر بن عبدالله انصاري

روايات زيادي را تاريخ دمشق آورده است که من يک مورد را آوردم که جابر مي‌گويد پيامبر اکرم به علي فرمودند:

أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي

اينکه پيامبري بعد از من نيست

ولو كان لكنته

اگر پيامبري بعد از من بود يا علي تو همان پيامبر بودي.

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 176

حالا بعضي از آقايان اهل سنت آمدند و در مورد «و لو کان لکنته» اشکال وارد کردند که ما کاري با اين نداريم.

   حديث منزلت به نقل جابر بن سمرة

باز ابن عساکر از جابر بن سمره نقل مي‌کند که پيامبر فرمود:

علي مني بمنزلة هارون من موسى غير أنه وقال خيثمة

خيثمه مي‌گويد:

إلا أنه لا نبي بعدي

تاريخ مدينة دمشق، ج 42 ، ص 178

  حديث منزلت به نقل خود حضرت امير (ع)

شايد حدود 9ـ10 تا روايت از خود حضرت امير در اين زمينه است و جالب اينجاست که مي‌گويد در زمان خليفه مهدي عباسي راوي مي‌گويد:

دخل علي سفيان الثوري فقلت له حدثني بأحسن فضيلة لعلي

از سفيان ثوري سوال کرديم بالاترين حديثي که در فضيلت علي آمده است براي ما بيان کن اين را آقايان خوب دقت کنند.

سفيان ثوري گفت سلمة بن کهيل از حجية عدي از علي بن ابيطالب نقل کرد که پيامبر فرمود:

أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي.

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 168

       حديث منزلت به نقل فاطمه بنت حمزة

کريمه بنت عقبه مي‌گويد از فاطمه بنت حمزه شنيدم که من نزد پيامبر بودم و پيامبر فرمود:

علي مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 186

  حديث منزلت به نقل ابوهريره

من دو تا روايت انتخاب کردم که يکي آقاي ابن عساکر با سند خودش از وليد بن رباح از ابوهريره نقل کرده است که پيامبر فرمود :

أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا النبوة.

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 171

يک روايت ديگري هم از سعيد مقبري نقل مي‌کند از پدرش از ابوهريره که فرمود:

أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي.

تاريخ مدينة دمشق، ج 42 ، ص 172

اين تلک عشرة‌کاملة ، اما براي اينکه دوستان آمار اون 20 تا صحابه را هم ببينند، ابن عساکر مي‌گويد: بعد از اينکه از سعد بن ابي وقاص هست اين روايت از غير سعد هم آمده است، از عمر بن خطاب، از علي بن ابي طالب، از ابوهريره، از ابن عباس، از عبدالله جعفر، از خود معاويه.

خيلي جالب است که ابن عساکر چند تا روايت از خود معاويه مي‌آورد بر اينکه اين حديث در حق علي نازل شده است.

جابر بن عبدالله انصاري ، ابوسعيد خدري ، براء بن عاذب ، زيد بن ارقم ، جابر بن سمره ، انس بن مالک خادم رسول الله، زيد بن ابي عوفي ، حبيشي بن جنادة ، حبش بن جراده، ابي الطفيل ، اسماء بنت عميس، ام سلمة ، فاطمة بنت حمزة.

اين چند نفر اين روايت را از رسول اکرم صلي الله عليه و آله وسلم نقل کردند.

يعني دو تا تلک عشرة کامله اين روايت از نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم مطرح شده است.

   مجري:

سوال آخري که فرصت مان هم رو به پايان است. حاج آقا اگر از نظر سندي بخواهيم بحث کنيم يک قاعده اي هم اهل سنت دارند که:

الحديث يقوي بعضها بعضا

مي خواستم صحت غالب اسانيدي که مطرح فرموديد به هر صورت خيلي از اين رواياتي که شما فرموديد صحيح بود، حالا شايد يکي دوتا مانند اين عطيه عوفي را که مطرح کرديد اشکال بگيرند ولي واقعا آيا مي‌شود اين مطالب را اين گونه اثبات کرد که اينها بعضي شان مي‌تواند بعضي ديگر را تقويت کند؟

استاد قزويني:

من انشاء الله شايد در جلسه آينده اين را يک مقداري بيشتر توضيح بدهم که اولا حديث منزلت نياز به بررسي سندي ندارد؛ چون در صيحين آمده است با تعابير و سندهاي مختلف.

آقاياني که معتقد هستند رواياتي که در صحيحين آمد، ديگر تمام قنطره ها را رد کرده است و جالب اين است که جناب مزي که علماي رجال شاخص اهل سنت است و جزو 4 نفري است که اهل سنت عيال سفره او هستند.

ايشان وقتي اين روايات حديث منزلت را مي‌آورد مي‌گويد:

وهو من أثبت الآثار وأصحها

از ثابت ترين و صحيح ترين روايات اين حديث منزلت است.

تهذيب الكمال - المزي - ج 20 ص 483

ولي حضرت عالي که اشاره فرموديد خوب ما ديديم که 20 نفر از صحابه در مناسبت هاي مختلف نقل کردند و اينها غير از آن مواردي بود که ما عرض کرديم که در منزل ام سلمه ، بعد از قضيه مواخاة ، بعد از حديث سد ابواب، بعد از خيبر ، خوب شما آنها را هم به اينها اضافه کنيد نزديک به 30 مورد از زبان اصحاب پيامبر اکرم نقل شده است و بعضي ادعاي تواتر را هم کردند که در جلسه آينده عرض خواهم کرد.

ابن تيميه مي‌گويد:

تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها

اگر يک حديثي با سندهاي متعدد آمد همديگر را تقويت مي‌کند به طوري که انسان يقين پيدا مي‌کند.

ولو كان الناقلون فجارا فساقا

اگر چه ناقلين اين سندها فاجر و فاسق هم باشند

فكيف إذا كانوا علماء عدولا

تا چه رسد آنجايي که علماي عدول باشند.

مجموع الفتاوى، ج 18، ص 26

ما آمديم 20 نفر از صحابه اي که با اسامي مشخص و سندهاي متعدد ارائه داديم در مناسبات مختلف.

و همچنين جناب آقاي محمد بن اسماعيل کهلاني تعبيرشان در مورد حديث «اقتدوا بالذين من بعدي ابي بکر و عمر» که بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا کنيد مي‌گويد:

تمام طرقي که دارد و سندهايي که دارد ضعيف است

إلا أنه يقوي بعضها بعضا

همديگر را تقويت مي‌کند

يعني حديث ضعيف اگر چنانچه 3-4 تا کنار هم گذاشته شد، مي‌شود مستفيض و همديگر را تقويت مي‌کند.

محمد بن إسماعيل الصنعاني الأمير الوفاة: 852 ، سبل السلام  ج 2 ، ص 11

جناب سيد صابر که الان کتابهاي او در دانشگاه کشورهاي عربي تدريس مي‌شود در فقه السنة در جلد 2 صفحه 57 باز نسبت به يک حديث که بيان شده است مي‌گويد:

و ان کانت ضعيفة

اين احاديث اگر چه تک تک آنها ضعيف هستند

الا انه يقوي بعضها بعضا

جناب الباني هم همين تعبير را در تمام المنة مي‌آورد و مي‌گويد:

در باب آثاري است مرسل و مسند ولي

يقوي بعضها بعضا

تمام المنة - محمد ناصر الألباني - ص 375

پس بنابر اين ديگر راهي براي انکار اين روايت من گمان نمي کنم باشد.

انشاء الله ما بخش بعدي عرائض مان هم يک مقداري توضيح در صحت و دلالت اين حديث منزلت بر خلافت و امامت اميرالمؤمنين و بعضي از شبهاتي که وهابيون دارند انشاء الله به حول و قوه الهي در جلسه آينده خدمت بينندگان عزيز خواهيم بود.

     بيننده: رضا از قزوين

من خيلي وقت ها تماس مي‌گيرم ولي فرصت به من نمي دهند که صحبت کنم و متشکرم که اولين بيننده هستم.

از حضرت استاد يک سوال داشتم و مي‌خواستم بفرمايند که دستورات پيامبر اکرم و همچنين اميرالمؤمنين براي حفظ و يا نوشتن احاديث چه بوده است؟ اين را لطف کنند با مدارک نشان بدهند.

سوال دوم هم اين است که درباره منع و يا تخريب احاديث توسط ابوبکر و عمر هم مدارک صحيحي اگر دارند نشان بدهند.

همين خيلي ممنون و متشکر هستم.

  استاد قزويني :

اين هفته نه، انشاءالله هفته بعد در اين مباحث صحبت خواهم کرد. البته ما در بحث خارج فقه مقارن تقريبا اين مباحث را داشتيم و عباراتي که آقايان اهل سنت آوردند را آورديم.

حالا اين دوستمان اگر خيلي دوست دارند به کتاب تذکرة الحفاظ ذهبي جلد 1 صفحه 2 و صفحه 5 مراجعه کنند آنجا خيلي از مباحث مطرح است.

  بيننده: رجايي از کرمانشاه (اهل سنت)

سلام عليکم خسته نباشيد آقاي محسني يک عرضي داشتم خدمت شما و آقاي قزويني.

ولي يک خواهشي دارم که قطع نکنيد.

آقاي محسني! امروز آقاي يزداني که ما بارها بهش مي‌گوييم آقاي اللهياري دوم، امروز برنامه داشت که در مورد اسم فرزندان اميرالمؤمنين که عثمان گذاشتند و ابوبکر گذاشتند يا نگذاشتند ، حالا کاري ندارم که گذاشتند يا نگذاشتند، يک بيننده اي زنگ زد که آقاي يزداني اين جواب را به او داد شما خودتون هم قضاوت کنيد ولي محض رضاي خدا درست قضاوت کنيد که در جواب بيننده گفت : کدام دوستي؟ عثمان 3 روز جنازه اش در آشغال داني بود و اگر دوست بود، چرا حضرت علي نرفت در تشييع جنازه شرکت کند؟

آيا اين درست است که آقاي يزداني اين حرف را بزند؟

  استادقزويني:

نه، آقاي رجايي من يک سوالي از حضرت عالي دارم ، ببينيد آقاي يزداني از کتابهاي اهل سنت نقل کرد يا از خودش گفت؟

بيننده :

خوب آقاي قزويني! کدام کتاب نوشته است که در آشغال داني بوده است که حضرت علي نرفته است؟

  استادقزويني:

والله اين را از خود آقاي يزداني بپرسيد؛ چون من امشب بنا ندارم بحث هاي اين چنيني را مطرح کنم و جواب بدهم.

  بيننده :

خدا شاهده دروغ نمي گويم خودتان هم مي‌دانيد برنامه اش دوباره تکرار مي‌شود.

   مجري :

حالا آقاي رجايي شما لطف کنيد فردا ساعت 14 بياييد روي خط و همين مباحث را پيگيري کنيد؛ چون امشب نمي خواهيم خيلي بحث هاي سلبي مطرح شود و به خاطر احترام به هفته وحدت و از بينندگان که روي خط مي‌آيند خواهش مي‌کنيم که مقداري وحدتي بحث بکنند و مطالب را بگويند يا اثباتي بحث شود که شائبه اي پيش نيايد.

  بيننده:

آقاي محسني من آقاي دکتر قزويني را احترام برايش قائل هستم.

   استاد قزويني:

شما لطف داريد.

   بيننده:

خداشاهده وقتي ساعت 2 اين مطلب را آقاي يزداني بيان کردند نتوانستم غذا بخورم و واقعا توهين بدي بود براي اهل سنت.

   مجري:

از اينکه احساسات شما جريحه دار شد معذرت مي‌خواهيم ولي خواهش مي‌کنيم که باز يک ذره عالمانه تر با بحث برخورد کنيد و ما به عزيزان در اتاق پخش توصيه مي‌کنيم که همکاري کنند و شما را روي خط بياورند تا مطالب خود را مطرح کنيد.

  استاد قزويني:

اشکالي ندارد اگر الان شماره تلفن خود را به اتاق فرمان بدهيد ما مي‌گوييم حالا اين هفته نه هفته آينده همين روز که آقاي يزداني که خودشان هستند با شما تماس مي‌گيرند. بنده هم اگر احساسات شما جريحه دار شده است به نوبه خودم پوزش مي‌طلبم.

ولي يک سري مباحثي در خود کتاب هاي عزيزان اهل سنت آمده است وقتي ما مي‌گوييم در کتاب هاي اهل سنت آمده، من 2 تا آدرس به شما مي‌دهم الحمدلله اهل فضل هم هستيد.

تاريخ طبري جلد 3 صفحه 438

العصابه ابن حجر ج 1 ص 214

اينها را ببينيد اتفاقاتي که بعد از قضاياي قاتلين عثمان چه کساني بودند و چطور او را کشتند و چرا سه شبانه روز دفن نشد و جالب هم اين است که همين عبارت طبري را هيثمي در مجمع الزوائد جلد 9 صفحه 95 نقل مي‌کند و مي‌گويد:

ورجاله ثقاة

راويانش هم ثقه هستند

يک مشکل اساسي که ما با بينندگان اهل سنت داريم بنده عرض کردم اگر يک کلمه يک حرف اهانت به مقدسات اهل سنت در شبکه ولايت شده باشد، بنده خودم را مسئول مي‌دانم و کاري به هيچ کس هم ندارم و مسئوليت اول به عهده خود بنده است و پاسخگو هم خودم هستم هم در دنيا و هم آخرت و اگر چنانچه اين قضايا هست و دوستان ما بگويند من معذرت مي‌خواهم ولي اگر چنانچه در کتابهاي خود شما هم وجود دارم يک مقداري دقت بشود ما يک کمي اگر يک مطلبي در کتب شيعه آمده و با موقعيت ائمه عليهم السلام منافات دارد ما بايد مردانه بياييم بگوييم اين روايت قبول نيست و ضعيف و نادرست است و اين روايت را دشمنان شيعه در کتب ما گذاشتند.

ما انتظار داريم برادران اهل سنت ما هم که يک سري مطالبي درکتبشان آمده است يک مقداري با سعه صدر نگاه کنند.

خدايي نکرده خدايي نکرده من نمي گويم حضرت عالي با تعصب نگاه مي‌کنيد ولي يک مقدار گاها حب و بغضي که انسان نسبت به افراد دارد بعضي وقت ها محبت باعث مي‌شود که انسان حقيقت را نبيند به قول آن کسي که عاشق ليلي بود به مجنون گفتند اين ليلي نه چشم درست حسابي دارد نه وجاهت دارد نه قد و قواره خوب دارد آخه اين چيه که انقدر عاشق شده اي؟

گفت تو را به خدا بيا از پشت عينک من نگاه کن ببين زيباتر از اين خدا در عالم هستي آفريده است يا نه ؟

کسي که با چشم محبت به قضيه اي نگاه مي‌کند عيوبات کار را نمي بيند و من واقعا از حضرت عالي تشکر مي‌کنم.

مجري:

آقاي رجايي تشکر مي‌کنيم فردا درخدمت شما هستيم.

    بيننده:

من جناب آقاي قزويني را قبول دارم حالا من يک شب برنامه شبکه کلمه را نگاه کردم که به بچه هاي شيعه توهيني کردند که خدا را گواه مي‌گيرم خيلي ناراحت شدم و زنگ زدم و تلفن من را قطع کردند ولي امروز خدا را گواه امروز

   مجري :

اين هم نشانگر اين است که شيعه و سني با هم برادر هستند

     استاد قزويني:

شيعه و سني بايد اين گونه باشند و اگر در يک جايي هستيم نسبت به اهل سنت توهين مي‌کنند ما بايد دفاع کنيم و اگر جايي هم به شيعه توهين مي‌کنند اهل سنت بايد دفاع کنند و معنا تقريب و دفاع همين است.

       بيننده :

تشکر مي‌کنم

    مجري :

التماس دعا خداحافظ

  بيننده: امين از کرج

 به آيت الله قزويني عالم بزرگمان واقعا عرض ارادت دارم ، واقعا يکي از مفاخر شيعه اين است که يک همچين علمايي را دارد.

چند تا مطلب بود در رابطه با اين رجايي که الان صحبت مي‌کرد اين برادر بزرگ ما کل جريان و بحثي را که با آقاي يزداني داشت مطرح کند و فقط آن يک تکه را نگيرد و همين طور که آقاي قزويني مطرح کردند من امروز اتفاقا داشتم گوش مي‌دادم اين بحث را و جناب يزداني از کتاب خود اهل سنت اين مطلب را مطرح کردند و آوردند و آن هم در رابطه با اسمائي بود که مدعي بودند ائمه روي فرزندان خود گذاشتند و بحث به اينجا کشيد و ايشان از بابت عناد اين مطلب را مطرح کردند.

بعد يک مطلبي هم در رابطه با اين اخوي بود يک مطلب ديگري که است در رابطه با اين قضيه بگويم درباره اين شبکه کلمه و وصال اينها بيش از آنکه شبکه هاي ديني باشند شبکه هاي سياسي هستند و شما اگر دقت کنيد شبکه کلمه راه افتاده است مثلا تو شبکه هاي صداي آمريکا بحث سياسي مي‌کند در رابطه با بحث ديني در جمهوري اسلامي خيلي جالب است و آدم وقتي مي‌آيد در اينها اين حلقه هاي زنجير را با هم متحد مي‌کند بعد مشخص مي‌شود که سر منشا آنها کجاست و از کجا آب مي‌خورند.

يکي هم هست که اين آقاي ملازاده است که عذر خواهي مي‌کنم که واقعا يک ابن شيطان و بچه شيطان واقعي است.

   استاد قزويني:

آقا توهين نفرماييد

     بيننده:

چند وقت پيش در شبکه مطلبي را نشان مي‌داد من اين يک تکه را فقط خارج از عرف اجازه بدهيد مطرح کنم من خيلي کوتاه مي‌گويم يک مطلبي را مي‌گفت در رابطه با اينکه يک صحنه اي را نشان داد که 4 تا مرزبان ما 2 تا قاچاقچي را گرفته بودند و مي‌زدند.

بحث اين بود که مرزبان ما در تمام کل کره خاکي که شما بگرديد مرزباني تکليفش روشن است و حدود مرز را حفظ مي‌کند و همين دار و دسته شما که بچه هاي شما بودند امثال ريگي سر اين مرزبان ها را بريدند و در چاله انداختند و آتش زدند و فيلمش را با سي دي پخش کردند.

آن را شما نمي بينيد ولي 2 تا قاچاقچي را که گرفتند پخش ميکنيد اصلا تو اگر بحث ديني داري به اين مباحث چکار داريد؟

اين را مي‌خواستم بهش بگويم ولي ايشان وقتي آنجا مي‌نشينيد فقط تو نخ لب تاب و تشکيلاتش مي‌رود.

يک بحثي را هم داشتم در رابطه با امامت و مي‌خواستم آقاي قزويني بزرگوار و فخر دين ما اگر احساس مي‌کند که اين نوع نگرش من در بحث ديني مشکل دارد اين را بيان کند.

بحث من اين است که خداوند انسان را به عنوان جانشين و خليفه در روي زمين خلق کرده است حالا به اين معنا که من انسان را به قول معروف جانشين و خليفه خودم در زمين قرار دادم.

منظور خدا از جانشين و خليفه اين نيست که من و امثال من بايد باشيم بحث اين است که به هر حال کساني جانشين مي‌شوند که تنها يک خط مستقيم با خدا داشته باشند. ما هم به عنوان پيروان انان هستيم. از جايي هم که قانون خدا قانون ثابتي است ببخشيد مثلا اگر کفته است زنا حرام است همان موقع هم حرام بوده است شراب حرام بوده همان موقع هم حرام بوده است

اين نبوده که يک زماني حلال باشد بعد حرام بشود و همه اين خط را که شما بخواهيد بگيريد و بيايد قانون خدا يک قانون ثابت است. با آدم و حوا هم شروع شده است در طول تاريخ را که نگاه مي‌کنيم 124هزاره پيامبر آمدند يعني هيچ موقع زمين خدا از اولياي خدا خالي نبوده است و هميشه اين خط ادامه داشته است.

سوال من اين بود که مي‌شود بيايد در يک نقطه اي اين همه انسان را که روي کره خاکي به عنوان بندگان او زندگي مي‌کنند بياورد در يک نقطه اي به عنواني که خاتم رسل بيايد و بعد از ايشان بگويد من تا اينجا آوردم از اينجا به بعد شما مثل گله آزاد  باشيد و هيچ صاحبي نداريد.

قطعا اين رشته بايد از اينجا دوباره ادامه داشته باشد و هيچ موقع صاحب او گله را بي صاحب رها نمي کند و قطعا اين رشته بايد ادامه داشته باشد چون رسالت در حضرت خاتم تمام مي‌شود قطعا از اينجا رشته امامت شروع مي‌شود.

بعد اين امامت مي‌گيرد مگر مي‌شود بدون اتصال به همان نقطه وحي و به همان نقطه نور ادامه پيدا بکند اين بحثي را که مي‌خواستم بکنم اين بود که اصلا محال است کره زمين لحظه اي بدون وجود پاک نبايد خالي بماند.

بعد من مي‌خواستم از اين آقايان علماي اهل سنت اين سوال را بکنم آيا کسي که واقعا اين بزرگي و اين منش را دارد مانند آقا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ، کسي  که در خانه خدا به دنيا آمده است ، کسي که پيامبر اين طور او را به عنوان برادر خودش ، کسي که به قول آقاي قزويني بزرگوارمان يک مطلبي را يک روز فرمودند که واقعا من لذت بردم که برگشتند گفتند غدير را يک خرده شل گرفتند اين آقايان کلا حذفش کردند و اگر عاشورا را هم مي‌خواستيم اين طور نکنيم فکر کنم که مي‌گفتند حضرت امام حسين ببخشيد سرما خورده بود در کربلا.

ببينيد يک همچين چيزهايي را مي‌خواستم بيان کنم.

  استاد قزويني :

من ضمن تشکر از اين نحوه بيان شما که فرموديد براي شما عرض کنم من حضرت عالي و بينندگان عزيز به دو تا نکته اي که در قرآن است ولي اينها را خوب تحويل بگيريم شايد من خيلي اين را کم به اين شکل اشاره کردم و شايد به تناسب بياد.

خداي عالم نسبت به پيامبران گذشته مثلا نسبت به حضرت نوح عليه السلام مي‌رسد مي‌گويد:

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ

من درباره رسالت هيچ اجري از شما نمي خواهم اجر من با خداست.

سوره شعراء آيه 109

درباره حضرت هود همين تعبير را مي‌آورد

إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ

درباره حضرت قوم عاد همين را دارد ، درباره حضرت صالح همين را دارد حضرت لوط همين را دارد، در رابطه با حضرت شعيب همين را دارد.

عبارت ها هم يک نواخت است

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ

ولي نسبت به نبي مکرم مي‌آيد کلا تعبير عوض مي‌شود و مي‌گويد:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى

سوره شوري آيه 23

بعضي ها مي‌گويند آيا نستجير بالله پيامبر اکرم مقامش از حضرت لوط و عاد و شعيب و امثال اين پايين تر بوده که آنها مي‌گويند اجر ما با خداست ولي پيامبر اکرم مي‌گويد

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى

ولي اگر يک مقداري خوب دقت کنيم ما در سوره سباء آيه 47 باز بحث اجر پيامبر را خداي عالم مطرح کرده مي‌گويد:

قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ

آنچه که من اجر از شما مي‌خواهيم؛ يعني مودة نزديكانم، اين به من بر نمي گردد اين نتيجه اش به خدا شما بر مي‌گردد ببينيد.

قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ

آنچه که من اجر از شما مي‌خواهم تصور نکنيد که قربي و اهل بيت من اگر اينها احترام کرديد و حرفشان را گوش کرديد چيزي به جيب من مي‌رود ، به جيب شما مي‌رود.

در سوره فرقان آيه 57 مي‌گويد:

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا

آنچه که من اجر از شما مي‌خواهم به خاطر اين است که شما به طرف خداي عالم برسيد و راه براي خدا باز کنند .

براي شما اين 3 تا آيه را کنار هم بگذاريد.

قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ

اجري که من مي‌خوام به شما بر مي‌گردد

أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا

اجري که من مي‌خواهم اين براي اينکه مردم به طرف خداي عالم بروند.

 در آنجا مي‌گويد :

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى

اين مودت در قربي که در حقيقت امتداد رسالت است در غالب ولايت و اينها نتيجه اش به خود مردم برمي گردد، نتيجه تبعيت از قربي هم مردم را به خدا مي‌رساند.

اين فرمايش حضرت عالي خيلي فرمايش زيبايي بود ولي اگر مزين به اين آيات قرآني شود خيلي عالي و زيبا مي‌شود.

   مجري:

ممنونيم ، سابقه ندارد که ما 12 دقيقه به دوست شيعه مان وقت بدهيم ولي اين بار از دستمان در رفت.

   بيننده : نوري از سنندج

سلام عليکم

    مجري :

آقاي نوري چند وقتي است که صداي گرم شما را نشنيديم

   بيننده :

من هم خدايي دلتنگ شما بودم، ببخشيد دندان هايم را در آوردم اصلا نمي توانم صحبت کنم حالا نمي دانم

   استاد قزويني:

عيب نداره همونش هم صفا دارد

    بيننده :

آقاي قزويني بگذاريد خنده را بيشتر روي لبهاي شما بيارم، من هميشه اخلاقم اين است.

يک عده اي از دانشمندان تحقيق مي‌کردند 10 سال روي يک نوع مار تا بفهمند اين چه نوع ماري است بعد از 10 سال تازه فهميدند شلنگ است. اين شد حکايت همين شبکه هاي کلمه و غيره

   استاد  قزويني :

مي خندد

   بيننده :

امشب نيامدم که سوال بپرسم امشب ناله دارم ، امشب گريه دارم از دست اينها خدا وکيلي، آقاي سجودي آمده بود مي‌گفت اگر مرقد و بارگاه قداست داشت يک سوره براي آن نازل مي‌شد همچنان که درباره حجرات زنان پيامبر يک سوره نازل شده است.

من اصلا خيلي ناراحت شدم و نتوانستم هم زنگ بزنم و نميتوانم هم به آنها زنگ بزنم چون خب اگر قداست داشت جناب آقاي سجودي پس چرا خرابش کرديد؟ اگر هر چيزي که در قرآن بيايد نشانگر قداست است، پس سوره منافقون هم در قرآن است پس حتما قداست دارد.

يا اينکه اينها اظهار مي‌کنند ما البته ببخشيد اين شبکه خيلي گرانبهاست که من بخواهم در شبکه ولايت اين مسائل را نقد کنم ولي قرآن مي‌فرمايد:

أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ

سوره بقره آيه 67

من بگذاريد کاذبين بگويم ، بنده قرآن درس مي‌دادم در ماه هاي رمضان بعد يک بنده خدايي يک کتاب کوچکي دستش بود من اين روايت را اگر شما لطف کنيد حاضر داريد من اين روايت را خواندم که نوشته بود زماني که حضرت زينب عليها السلام حضرت علي شمع هاي مسجد را خاموش مي‌کردند مي‌خواستند که مردم قد و قامت حضرت زينب را نبينند.

اين من يک خرده تقريبا برام سنگيني مي‌کرد ، خدا تو را گواه مي‌گيرم در روز قيامت اين را جواب مي‌دهم گرچه خوابم حجت نيست وقتي که من خوابيدم ديدم تو بيابان هاي منطقه خودمان يک بنده خدايي آنجا بود به من گفت اينجا چکار مي‌کني؟ گفتم مگر اينجا کجاست ؟ ما اينجا زمين کشاورزي داريم.

گفت اينجا کربلاست ، گفتم اينجا کربلاست؟ يک چيز سياه کوچکي هم بود يک چادري هم روي آن کشيده بود گفتم اين چيه ؟ گفت اين حضرت زينب است.

 گفتم اين حضرت زينب است که من درباره اش مي‌خواندم ؟ گفت : آره از وقتي که برادراش رو نگفت شهيد کردند گفت کشتند، حالا چهره اش هم همچين تو دل برو نبود که بگويم به هر حال.

گفت اين را از موقعي که برادراش رو کشتند اين طوري شد. من ناراحت شدم و يک خرده تب مرا گرفت در عالم رويا خواستم بروم پيش حضرت زينب که از نزديک تر از ايشان سوال کنم خداتو را گواه مي‌گيرم بر اين صحبتم بعد ديدم حضرت زينب بلند شدند رفتند.

البته من نه دست ديدم نه پا ديدم نه چهره هيچ چيزي فقط يک چادر سياه که آنجا راه مي‌رفت.

بعد نشستم ناراحت بودم گفت: براي حسين من گريه مي‌کني؟ چرا براي بابام گريه نمي کني؟ اون شب خدا شاهده برام تحقق يافت.

چون زماني که وقتي مي‌آيند مي‌گويند:

انت بمنزلة هارون من موسي

آقاي ترشابي که مي‌گفت اينکه فضيلت نيست حضرت علي انقدر فضيلت دارد که به اين نياز ندارد.

بابا خب فردا پرچم را به دست کسي مي‌دهم که خدا او را دوست دارد ، رسول و خدا او را دوست دارد و او خدا و رسول را دوست دارد اينکه فضيلت نيست حضرت علي بيشتر فضيلت دارد.

صحبت ليلة المبيت مي‌شود مي‌گويند اينکه فضيلت ندارد ، پس فضيلتش کدام است شما که منکر تمام فضيلت هاي حضرت شديد پس فضيلت حضرت علي من نمي دانم کجاست؟ خداشاهده اينها مي‌خواهند با نفاق و بدبختي گرچه دستشان براي مردم رو شده است و تمام اهل سنت مي‌دانند منتها من تعجبم اين است که چرا از اهل سنت همه اهل سنت خودشان تو خونه هاشون هستيم بالاخره ما با هم هستيم و هم ديگر را مي‌بينيم و همگي از اين ها بدگويي مي‌کنند.

من از علما از اين بزرگان متاسفم که چرا بر عليه اين شبکه ها کاري نمي کنند.

مجري :

حالا حاج آقا قول دادند که بروند و صحبت کنند.

   بيننده :

ببخشيد من اينها را گفتم چون دلم براي شما تنگ شده بود.

استاد قزويني:

در قرآن براي زن ها يک سوره نازل شده است پس مردها هيچ ارزشي پيش خدا ندارند چون سوره اي به نام الرجال نيامده است و ما بايد از خدا گلايه کنيم.

   بيننده : رحمان از قم

ببخشيد که مزاحم شما شدم من براي اولين بار است که تماس گرفتم در مورد اولين شخصي که روي خط آمدند ويک مقدار از آقاي يزداني گله کردند والله خيلي به من بر خورد.

آقاي يزداني از کتب خودشان همه حرف هاي خودشان زدند من برنامه شان هم نگاه کردم بعد خود اهل سنت که مي‌آيند روي خط يک حالت طلبکاري دارند نمي دانم بنده خدا خيلي منصافه جواب مي‌داد.

مجري :

حالا اجازه بدهيد خود آقاي رجايي روي خط بيايند و نيازي نيست که اين رو انقدر کش بدهيم اجازه بدهيد به خود آقاي رجايي که اگر فرصت کردند روي خط بيايند و مباحث را خودشان سوال کنند.

بيننده :

يک برنامه شده است که هر چند وقت يک بار يک سري را مي‌خواهند به نوعي تعضيفش کنند و مي‌آيند مي‌گويند که اخلاقش خوب نيست ، حرف هاي تند و رکيک مي‌زند والله ما چيزي نديديم در اين 2 ساله که من برنامه شما پيگيري مي‌کنم.

مي خواستم ببينم آقاي قزويني آيا حضرت علي که درباره سد الابواب و حضرت علي از اين امتيازي که حضرت محمد برايشان قائل شده بودند از اين استفاده مي‌کردند و رفت و آمد داشتند؟

استاد قزويني :

اصلا غير از آن در ديگري علي نداشت‌، خانه علي بن ابي طالب در قسمت شرقي مسجد پيامبر و در قسمت شمالي حجره نبي مکرم بوده است؛ يعني قسمت غرب منزل علي مسجد بوده است و قسمت جنوبش هم حجره مخصوص پيامبر بوده است و به قول امروزي ها اندروني پيامبر.

پيامبر دو نوع حجره داشته يک حجره هايي که مال زن هاش بوده که 8-9 تا خانمش در حجرات بودند و يک حجره اي هم بوده که مخصوص ملاقات هاي رسول اکرم با صحابه بوده.

اين حجره رسول مکرم چسپيده به خانه اميرالمؤمنين بوده و اون هم درش به مسجد باز مي‌شد و در خانه علي هم به مسجد باز مي‌شد و غير از اون در هم در ديگري نداشت و تا آخر عمر هم در ديگري را باز نکردند.

بيننده : مجيد از کردستان (اهل سنت)

از چه زمان يا تاريخي «اشهد ان عليا ولي الله» تو بانگ اذان به صدا آمده است ؟

  مجري :

سوال ديگري نداريد؟

    بيننده :

نه ممنونم

مجري :

لطف کنيد از گيرنده بگيريد.

بيننده : شاهين از کرمانشاه

 در مسجد حضرت علي را در مدينه بستند و چه جوري ادعاي سنتشان مي‌آيد ؟ سنت هرکسي بيشتر تو خانواده خودش حفظ مي‌شود و حضرت علي و اهل بيتش هم از خانواده پيامبر هستند.

حالا اين اهل سنت که مي‌آيند در خانه حضرت علي و حضرت زهرا رو ديوار مي‌کشند روبروي فدک نبايد ادعاي اهل سنت کنند.

الان دختر کوچک من به حاج آقا سلام  مي‌سانند خيلي شما رو دوست دارد و برنامه هاي شما را نگاه مي‌کند و مي‌گويد بگو که علي اصغر و امام حسين و حضرت علي را خيلي دوست دارم.

     استاد قزويني:

الحمدلله

   بيننده :

بعد حاج آقا! وحدت با اين مسائلي که پيش مي‌آورند فکر نمي کنم که چيز درستي باشد و هيچ وقت هم وحدت ايجاد نمي شود و اين نظر شخصي من است.

kkk. مجري :

نه ديگه حاج آقا اول بحث مطرح کردند و اگر منظورتان اين است که شيعه سني شود و سني شيعه شود اين شدني نيست ولي اينکه من فرض بگيرم من اهل سنت شما شيعه ما در کنار هم ديگر نمي توانيم باشيم؟

    بيننده :

چرا

       مجري :

پس با هم ديگر هستيم در بازار از هم خريد مي‌کنيم و با هم غذا مي‌خوريم و تشييع جنازه يکديگر مي‌رويم اين مي‌شود وحدت ولي اختلاف سليقه و اختلاف نظر هم در مباحث اعتقادي داريم.

بيننده :

صد درصد

مجري :

اين وحدت است

بيننده :

بعد دوستان مان هم که زنگ مي‌زنند شبکه هاي کلمه و شبکه ملازاده را مي‌گويند اصلا نگاه کردنش هم به نظر من درست نيست.

استاد قزويني :

کفاره دارد

   بيننده :

دست شما درد نکند خداحافظ

  بيننده : موسوي از سنندج

واقعا اين کانال شما براي ما مقدس است.

الان آقاي قزويني فرمودند که حضرت علي که در حياط مسجد مي‌نشست فقط يک در داشت و حياط شان هم همان حياط مسجد بوده است.

الان من مي‌خواهم بپرسم که آيا اين روايت که پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرموده است که تمام درها را ببنديد غير در علي يا غير از در ابوبکر.

بعد من مطمئنم که به دوتا دليل در حضرت ابوبکر بوده است، چون اولا به اين دليل که در آن زمان اصحاب در اطراف خانه هايي داشتند که در آنجا نشيمن داشت و اين اتاق به عنوان اتاق کار يا اتاق خلوت شان بوده و اين اتاق ها يک خوخه به مسجد داشتند و ديگر به خاطر اينکه بيرون نروند و دور نزنند از همان خوخه داخل مسجد مي‌شدند.

ttt.     استاد قزويني:

خوخه را مي‌شود معنا کنيد ؟

بيننده :

يک پنجره کوچک به نام خوخه

استاد قزويني:

احسنت

    بيننده :

بعد اولا حضرت علي فقط يک در داشته اگر حضرت محمد گفته باشد در حضرت علي را ببنديد در خانه شان بسته مي‌شد و ديگر دري نداشتند.

مجري :

به نظر شما اين استدلال درستي است ؟ نگاه کن اين همه بيننده داره نگاه مي‌کند اگر قياس هاي خودتون رو مي‌خواهيد مطرح کنيد که حتي شايد علماي ديگر اين مباحث را اين جور مطرح نکرده باشند اين را از شما قبول مي‌کنيم و مي‌گوييم شما نظرتان اين است و براي شما احترام دارد ما هم مي‌گوييم باشه .

ولي اگر واقعا مي‌خواهيد يک بحث علمي که استناد به يک مطلب علمي باشد  نه اينکه در خانه حضرت علي را اگر مي‌بست ديگه در نداشت.

خب اينکه اصلا فضيلتي نمي شود براي خانه حضرت علي.

استاد قزويني :

آقاي موسوي بزرگوار شما فرموديد خوخه به عنوان پنجره است ، باب معنايش چيست؟

بيننده :

باب يعني در

     استاد قزويني :

حداقل ما 50 روايت داريم با سندهاي صحيح که ابن حجر عسقلاني هم دانه دانه اينها را تصحيح مي‌کند که پيامبر اکرم فرمود:

سدوا هذه الأبواب الا باب علي

تمام اين درها را ببنديد غير از در علي بن ابي طالب

و بعدا هم اعتراض کردند صحابه و گفتند که چرا درهاي ما را بست ولي در علي را نبست؟ پيامبر فرمود :

اني والله ما سددت شيئا ولا فتحته

من از طرف خودم به خدا سوگند نه در کسي را بستم و نه در کسي را گشودم

ولكن أمرت بشئ فاتبعته

من از طرف خدا دستور آمد که تمام درها را ببندم غير از در علي بن ابي طالب

و اين را شما مراجعه کنيد در کتاب هاي معتبر اهل سنت مانند:

فضائل الصحابه، ج 2، ص 581

خصائص أمير المؤمنين ( ع ) - النسائي - ص 73

ابن حجر مي‌گويد اين روايت سندش صحيح است

فتح الباري - ابن حجر - ج 7 ص 13

و جالب اينجاست که آقاي حاکم نيشابوري روايتي را مي‌آورد و مي‌گويد صحيح است و همچينن آقاي ذهبي هم مي‌گويد صحيح است.

المستدرك - الحاكم النيسابوري - ج 3 ص 125

بر مبناي آقايان اهل سنت مي‌گويند اگر يک روايتي را هم ذهبي هم حاکم تصحيح کرد به منزله ورود در صحيح بخاري يا مسلم است.

در آنجا دارد که پيامبر اکرم به علي بن ابي طالب فرمود :

أنت ولي في كل مؤمن بعدى

تو ولي امر بعد از من در حق تمام مؤمنان هستي

 و فرمود:

سدوا أبواب المسجد غير باب على

تمام درها را ببنديد غير از دار علي بن ابي طالب

فقال فيدخل المسجد جنبا

اميرالمؤمنين در حال جنابت از مسجد رفت و آمد مي‌کرد

وهو طريقه ليس له طريق غيره

غير از اين دري که علي بن ابي طالب به مسجد گشوده مي‌شد هيچ دري نداشت.

مسند أحمد - الإمام أحمد بن حنبل - ج 1 ص 331

تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 ص 102

فرض اگر واقعا ورود علي به مسجد هم مثل ديگران بود مي‌فرمود:

علي تو برو يک دري از آن طرف بيرون باز کن و ديگر وارد مسجد نشو و يک در جدا باز کردن که زحمت نداره آقاي موسوي بزرگوار.

خانه اميرالمؤمنين هم آنطوري که آمده يک خانه اي حدود 240 متر ، 250 متر بوده است يعني اينطوري هم نيست که بگوييم يک خانه 5 متر در 4 متر بوده يا به قول آقايان يک متر در 2 متر بوده که اين کارشناسان در مورد بعضي از ازواج نبي مکرم آوردند.

و لذا اين را شما اگر مراجعه بفرماييد کتاب حاکم نيشابوري مستدرک الصحيحين که جديدا چاپ شده است و زير آن هم تلخيص ذهبي است جلد 3 صفحه 134 را مراجعه بفرماييد کاملا اين قضايا هست که هم حاکم و هم ذهبي مي‌گويند که صحيح است.

ما نبايد اجتهاد از پيش خودمان بدون اينکه هيچ دليلي و مدرکي داشته باشيم بخواهيم اجتهاد بکنيم.

      بيننده :

دليل دوم اينکه چون پيامبر مريض بود و در خانه عايشه بوده به خاطر اينکه ابوبکر به عايشه محرم بوده و به خاطر اينکه کسان نامحرم نيايند سر زده شايد به خاطر اين باشد که در فقط ابوبکر باز بوده است.

   استاد قزويني:

آخه ما که گفتيم اصلا جناب ابوبکر خود  آقايان هم مي‌گويند که تا 6 ماه بعد از اينکه ايشان خليفه بود اصلا ابوبکر خانه اي در مدينه نداشت و صبح از سنح از يک مايلي مدينه مي‌آمدند به مدينه نماز مي‌خواند تا مغرب و عشاء و وقتي مغرب و عشاء را مي‌خواندند دوباره به سنح مي‌رفتند.

و اضافه در مورد ابوبکر هم خوخه تعبير مي‌شود نه به عنوان در ، از خوخه که انسان نمي تواند داخل شود. از پنجره شما مي‌توانيد وارد شويد؟

معمولا پنجره هاي سابق هم 1 يا 2 متر بالاتر از زمين بوده است.

ببينيد اينها يک مقداري دقت بيشتري مي‌خواهد ، يک مقداري تامل بيشتري مي‌خواهد يک مقداري خدايي نکرده خدايي نکرده ما نمي خواهيم بگوييم تعصب داريد ولي يک مقداري اين حب و بغض ها بيش تر ما را گرفتارمان نکند.

    مجري:

خيلي ممنون خداحافظ شما

حاج آقا! آقا مجيد يک سوال پرسيدند لطفا اين را مطرح کنيد.

   استاد قزويني:

حالا من به آقاي موسوي يک توصيه مي‌کنم برادر بزگوارم! شما کتابي اهل سنت داريد به نام «اسد الغابة في معرفة الصحابه» که از کتب معتبر و تراز اول اهل سنت است که براي ابن اثير جزري است جلد سوم صفحه 334 را شما مراجعه بفرماييد که ايشان مي‌گويد:

بعد از 6 7 ماه که به ابوبکر بيعت شد ايشان

وربما ركب على فرس له وعليه إزار ورداء ممشق فيوافي المدينة فيصلي الصلوات بالناس فإذا صلى العشاء رجع إلى أهله بالسنح.

تا نماز عشا را که مي‌خواندند سوار مرکب شان مي‌شدند و بر مي‌گشتند به سنح همان يک مايلي مدينه.

همچنين در كتاب:

الطبقات الكبرى  ج 3،  ص 186

يا بعضي وقت ها هم پياده مي‌رفتند و اين چيزي است که در کتب شما آمده است.

در مورد آقا مجيد بزرگوار در رابطه با شهادت ثالثه ما مفصل صحبت کرديم در کتاب هاي خود عزيزان اهل سنت ، «کتاب السلافه في امر الخلافة» را اگر شما مراجعه بفرماييد نقل مي‌کند يکي از علماي بزرگ اهل سنت هم هست که مي‌گويد که در زمان پيامبر اکرم افرادي آمدند خدمت پيامبر گفتند يا رسول الله ماديديم که ابوذر اذان مي‌گويد ولي بعد از اشهد ان محمدا رسول الله، مي‌گويد: اشهد ان عليا ولي الله ، حضرت فرمود:

أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه

همچنين همين تعبير را از سلمان نقل مي‌کنند که مي‌گويند ما اين طوري از سلمان شنيديم بعد نبي مکرم مي‌فرمايد: خوش شنيديد و درست هم همين است.

ما روايات متعددي در رابطه با قضاياي شهادت ثالثه داريم که در روايات خودمان هست که خود امام صادق فرمود:

فإذا قال أحدكم لا إله إلا الله ، محمد رسول الله فليقل علي أمير المؤمنين عليه السلام

هر کس گفت لا اله الا الله محمد رسول الله، حتما بگويد علي هم اميرالمؤمنين است.

در کتاب هاي ما با سند معتبر آمده است، کتاب احتجاج طبرسي صفحه 158 چاپ نجف ، بحار الانوار ج 81 صفحه 112و دهها روايات ما در منابع خودمان يا به صورت کلي يا به صورت شخصي در اين زمينه ما داريم.

خدايا تو را قسمت مي‌دهيم به آبروي نبي مکرم پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله وسلم فرج مولاي ما بقية الله الاعظم نزديک نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده.

   ************

اللهم عجل لوليک الفرج

b.                

 

 

 

 

 

 



حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  مهدي علي قاسمي     -   تاريخ:  13 دي 92 - 20:09:22
شما فرمودي در مورد عطيه که ابن حجر گفته است : و کان ثقه ان شاء الله
کجا ابن حجر چنين حرفي زده؟؟؟
من متن تهذيب رو بيارم:
وقال ابن سعد خرج عطية مع ابن الاشعث فكتب الحجاج إلى محمد بن القاسم ان يعرضه على سب علي فإن لم يفعل فاضربه أربعمائة سوط واحلق لحيته فاستدعاه فأبى أن يسب فأمضى حكم الحجاج فيه ثم خرج إلى خراسان فلم يزل بها حتى ولي عمر بن هبيرة العراق فقدمها فلم يزل بها إلى أن توفي سنة ( 11 ) وكان ثقة إن شاء الله وله أحاديث صالحة ومن الناس من لا يحتج به وقال أبو داود ليس بالذي يعتمد عليه .
قال أبو بكر البزار كان يعده في التشيع روى عنه جلة الناس وقال الساجي ليس بحجة وكان يقدم عليا على الكل .
سوال من اينه که الان اون قسمت مگر قول ابن سعد نيست؟؟؟؟
چرا به ابن حجر نسبت دادين؟؟؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
هر چند ابن حجر از ابن سعد وثاقت عطيه را نقل  کرده است ولي خود او در جاي ديگر او را چنين توثيق کرده است. عطية بن سعد بن جناده ... صدوق يخطىء كثيرا وكان شيعيا مدلسا من الثالثة مات سنة إحدى عشرة بخ د ت ق. عطية بن سعد بن جناده... بسيار راست گو است و خطاى فراوان دارد. او شيعه و مدلّس است و از طبقه سوم مى باشد كه در سال صد و يازده رحلت كرده است.تقريب التهذيب .ج 1   ص 393 أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الرشيد - سوريا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عوامة
ملا علي قاري وي را از بزرگان تابعي مي داند:ذكر إسناده عن عطية بن سعد العوفي ، وهو من أجلاء التابعين.
شرح مسند أبي حنيفة ، اسم المؤلف:  الملا علي القاري ، علي بن سلطان محمد (المتوفى : 1014هـ) الوفاة: 1014
عطيه علاوه بر اينكه از تابعين و رجال بخاري، ابو داوود، ابن ماجه، ترمذي و احمد بن حنبل است، عده زيادي از علمان اهل سنت همچنين الباني نيز وي را توثيق كرده اند
بنابراين علماي اهل سنت عطيه را توثيق كرده اند اما تضعيف او از سوي برخي بخاطر تشيع او بوده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما