* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 19 بهمن 1391 تعداد بازديد: 1769 
دلالت حديث منزلت بر جانشيني امير مؤمنان (ع)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه: حبل المتين

حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

تاريخ: 19 / 11 / 1391

موضوع: دلالت حديث منزلت بر جانشيني امير مؤمنان (ع)

مجري:

آيا روايت منزلت دلالت بر جانشيني علي (ع) دارد؟

آيا در حديث منزلت قرينه يا دليل وجود دارد که ثابت کند خلافت علي عليه السلام در مدينه در قضيه جنگ تبوک به گونه‌اي بوده است که قائم مقام نبي مکرم اسلام صلي الله عليه وآله بوده‌اند؟

استاد قزويني:

ما با توفيقات الهي در اين 5 ما اخير در حوزه اثباتي و تثبيت خلافت اميرالمؤمنين سلام الله عليه از کتاب و سنت، در حالي که همه از کتب برادران عزيز اهل سنت و آن هم با سندهاي معتبر، مطالبي را تقديم کرديم.

انتظار داشتيم که اين آقايان نسبت به اين مطالب اظهار نظر کنند و يا آن‌ها هم چند جلسه در اثبات خلافت موالي خودشان حداقل مطالبي بگويند.

قضيه اثبات خلافت جناب ابوبکر، پيش کش‌شان.

حداقل در رابطه با مسلمان بودن ابن تيميه يک بحثي بگذارند که ثابت کنند که ابن تيميه مسلمان بوده است. ثابت کنند که محمد بن عبد الوهاب مسلمان بوده است.

حداقل اين را ثابت کنند که ما يقين داريم، به قدري علماي بزرگ اهل سنت در مورد نفاق ابن تيميه سخن گفته‌اند، اين آقايان جرأت ورود در اين حوزه را نخواهند داشت.

اين برنامه‌اي که ما در شب 17 ربيع داشتيم، به حق برنامه بياد ماندني و برنامه کم نظيري بود که يکي از علماي بزرگوار شافعي و يکي از علماي محترم حنفي، جناب آقاي مرادزهي و جناب دکتر حسيني که بودند، به حق برنامه بسيار زيبا و عالي بود.

من هفته گذشته برنامه جناب آقاي مرادزهي را؛ چون در غير برنامه زنده‌شان گذاشته بودند، نديدم.

امشب که تکرار آن را پخش مي‌کردند، ديدم که اين عزيزمان خيلي عالي و قشنگ و منطقي صحبت کردند.

همان حرفي است که الان بزرگان ما در طول اين 300 سال اخير مي‌زنند.

آيت الله العظمي بروجردي و مرحوم محمد تقي قمي و مرحوم علامه شرف الدين و ديگران و مراجع بزرگوار ما الان دارند اين مطالب را مطرح مي‌کنند.

به حق هم مطالب خيلي زيبا و ارزشي است.

حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي اخيرا يک بيانيه‌اي در رابطه با قضيه وحدت و اجتناب از اهانت به مقدسات اهل سنت داده بودند که به حق سخن خيلي زيبا و ارزشي بود.

ما در ديداري که با جناب آقاي مراد زهي به خدمت حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي داشتيم، اين بيانيه را به ايشان دادند و ايشان از اين بيانيه خوشحال بودند.

در تماسي که جناب آقاي مراد زهي با من داشتند، يک تغييري در پاسخ به استفتاء داديم و خدمت ايشان تقديم کرديم.

3 دقيقه قبل از اين که برنامه شروع شود، بنده با حضرت آيت الله مکارم شيرازي تلفني صحبت داشتم، ايشان گفتند:‌ حتما اين اطلاعيه را براي مردم قرائت کنيد.

ان شاء الله ما اين را از طريق اينترنت و مجلات پخش خواهيم کرد و هم عربي و هم فارسي آن را خواهم گذاشت.

بيانيه اين مرجع بزرگوار مشت محکمي است بر دهان اين ياوه سراياني که هر روز مي‌گويند:‌ شيعه و علماي شيعه به مقدسات اهل سنت توهين مي‌کنند.

ما پاسخ داديم که شيعه تقليد از ميت را حرام مي‌داند.

الان اگر کسي از آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي حکيم بخواهد تقليد کند، باطل است و بايد از مراجع زنده و حي تقليد کرد.

امروز شيعيان مقلد مراجع معاصر هستند.

حضرت آيت الله العظمي سيستاني که مي‌گويد: نگوييد برادران اهل سنت، بگوييد: عزيزان اهل سنت.

حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي و آيت الله العظمي وحيد خراساني و آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، تمامي اين‌ها در اين مرحله بيانيه‌هاي خوب و عالي داده‌اند.

از حضرت‌ آيت الله العظمي مکارم شيرازي سؤال کردند که ما در بعضي از شهرها و کشورها مي‌بينيم که بعضي نسبت به همسران پيغمبر و امهات المؤمنين و بعضي از صحابه کرام، ناسزا و بدگويي مي‌کنند، اميدوار هستيم که شما در اين زمينه فتواي خودتان را بيان کنيد.

جمعي از فضلاي حوزه مبارکه، 22 صفر 1434

بسمه تعالي

لا شک في أن الامة الاسلامية اليوم تمر في مرحلة حساسة وهي تواجه أعداء الاسلام الذين ما فتئو يعملون اکثر من قبل علي اضعافهم لا سيما من خلال اسارة النعرات الطائفية البغيض بين المذاهب الاسلامية و في مثل هذه الظروف العصيبة بل مطلقا

ما امروز در دروان خيلي سخت و حساسي زندگي مي‌کنيم که دشمنان اسلام تمام تلاش خودشان را بر تضعيف اسلام و مسلمين به کار گرفته‌اند در اين عصر حاضر بلکه در هر عصري واجب است بر همه مسلمانان در اقصي نقاط جهان که کنار هم باشند و بر وحدت محافظت کنند تا بتوانند دشمنان اسلام را خوار و ذليل کنند.

کما يحرم علي الجميع الاسائة الي مقدسات بعضهم البعض فلا يجوز لأتباع المذهب الشيعي بالخصوص في أي مکان الاسائة الي مقدسات أخوانهم من أهل السنة بأي نحو کان

حرام است بر همه که نسبت به مقدسات يکديگر بدگويي کنند براي پيروان مذهب شيعي در هر کجاي دنيا که هستند حرام است که به مقدسات برادران اهل سنت‌شان بد گويي کنند و به هر صورتي که باشد.

من گمانم که اگر اين سوره ياسين براي بعضي از وهابي‌ها نشود، حداقل براي عزيزان اهل سنت ما اين مسئله روشن است.

فلا يجوز لأتباع المذهب الشيعي بالخصوص في أي مکان الاسائة الي مقدسات أخوانهم من أهل السنة بأي نحو کان

براي شيعيان جايز نيست که در هيچ کجاي عالم به مقدسات اهل سنت بدگويي کنند، به هر صورتي که باشد. اعم از اين که به صورت ناسزا گفتن باشد، يا توهين باشد.

همان طوري که جايز نيست براي اهل سنت که به مقدسات برادران شيعه خودشان اهانت کنند.

از خداي عالم توفيق را براي همه مسلمانان، براي عمل به اين واجب اسلامي مهم خواستار هستم.

اين فتوايي است که اين بزرگوار صادر کرده است.

مشابه اين را ما از ديگر بزرگان داريم.

فتواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني که 3 سال قبل دادند و در سايت‌شان است.

فتواي ديگر مراجع حاضر، همگي بر اين عقيده هستند که هرگونه اهانت به مقدسات اهل سنت، امروز خلاف شرع و حرام است و موجب تضعيف اسلام و مسلمين است.

اگر چند نفري که ما اسم اين‌ها را نادان مي‌گذاريم اين کار انجام مي‌دهند دليل اين نيست که اين را همه شيعيان و علماي شيعه قبول دارند.

اگر يک ذره ما عقل‌مان را به کار بگيريم، اين نوع اهانت‌ها و جسارت‌ها؛ چه از ناحيه شيعه و چه از ناحيه اهل سنت، به ضرر اسلام و قرآن و به ضرر کل مسلمين است.

همان طوري که اين برادر عزيزم در مصاحبه‌شان در برنامه زنده با اين شبکه وهابي گفتند، امروز به هيچ وجه نبايد شبکه‌هاي اهل سنت به شيعه و مراجع شيعه جسارت کنند و يک عده را جهنمي کنند.

ما ديشب خدمت آيت الله مکارم بوديم، گفتند:‌ آقايان فعلا ما را به عنوان رديف شماره 20 آوردند؛ ولي ما يک برنامه‌اي داريم به عنوان همايش بر خطر وهابيت تکفيري که اگر اين همايش انجام شود، ما را به ما قبل يک مي‌آورند.

اين آقايان بنده را به عنوان نفر اول جهنمي معرفي کرده‌اند.

اين‌ها همه فخر و افتخار براي ما و ننگ براي وهابيت است.

اين‌ها چون حرفي براي زدن ندارند و سرمايه علمي براي مناظره ندارند، مجبور هستند فحاشي و اسائة ادب کنند.

من در همين جا از برادر عزيزم جناب آقاي مراد زهي يک گلايه خيلي تندي دارم.

اين شبکه‌ها را شبکه‌هاي سني دانستن، به اهل سنت اهانت و جسارت است.

اميدوار هستيم که اين عزيزمان در برنامه‌هاي بعدي اين نکته را رعايت کنند.

جناب آقاي مراد زهي اگر واقعا شما اين شبکه‌ها را به عنوان شبکه سني معرفي کنيد، قطعا نظر شيعه خلاف اين که الان عرض مي‌کنم خواهد بود.

نظر شيعيان که اين شبکه‌ها را مي‌بينند که اين طور جسورانه به مقدسات شيعه اهانت مي‌کنند و فحاشي مي‌کنند و نسبت به حضرت ولي عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء جسورانه اهانت مي‌کنند، اگر يک سني به اين شکل اهانت کند، ما او را سني نمي‌دانيم؛ بلکه او را تکفيري و ضد سني و ضد شيعه و ضد قرآن و ضد اسلام مي‌دانيم.

ما اين‌ها را مسلمان نمي‌دانيم؛ چون اين‌ها با اين کارشان، مي‌خواهند صفوف مسلمين را بهم بزنند و با هيچ معيارهايي که اهل سنت دارند نمي‌سازد؛‌ همان طوري که اين عزيزمان گفتند که اين اهانت‌‌هايي که به مقدسات و مراجع شيعه مي‌کنند، با هيچ معيار قرآن و سنت تطبيق نمي‌کند.

ما فقط از اين عزيزمان تقاضا داريم که اين نکته را رعايت کنند.

اين‌ها شبکه‌هاي اهل سنت نيستند.

بگويند: شبکه‌هاي ضد شيعي.

نمي‌خواهند بگويند: وهابي.

مي‌ترسند که اگر وهابي بگويند، آن آقايان هجمه کنند و فحاشي کنند يا صحبت‌شان را قطع کنند، بگويند:‌ اين شبکه‌هاي ضد شيعي است؛‌ ولي کلمه اهل سنت به اين شبکه‌ها گفتن، يقينا اهانت و جسارت به اهل سنت و به نظر ما گناه نابخشودني است.

ما در رابطه با حديث منزلت، مطالبي را مطرح کرديم.

حديث منزلت در قضيه تبوک در صحيحين و در غير تبوک و صحت و تواتر حديث منزلت و دلالت حديث منزلت بر امامت حضرت امير سلام الله عليه را مطرح کرديم.

در اينجا هم ما 5 مورد را مطرح کرديم.

حديث منزلت فضيلت بي‌نظير، مقارنت حديث منزلت با حديث رايت، وقوع حديث منزلت در سياق آيه مباهله، لفظ خلافت و ولايت در حديث منزلت و اشکال آقاي الباني و بخاري بر سند اين روايت و پاسخ آن.

امروز به ضرورت قائم مقامي اميرالمؤمنين سلام الله عليه در مدينه رسيديم.

آقاي طبراني که متوفاي 360 هجري است در معجم کبيرشان و کتب متعدد ديگر، در جلد 5 صفحه 203 اين بحث را مطرح مي‌کند.

هم از براء بن عاذب و هم از زيد بن ارقم مطرح مي‌کند که نبي گرامي وقتي مي‌خواستند از مدينه به طرف منطقه تبوک حرکت کنند، به اميرالمؤمنين فرمودند:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

موقعيت مدينه در يک حدي است که يا بايد تو باشي يا اين که من باشم.

چقدر قضيه مهم است. شما در تمام اين استخلافي که صورت گرفته است، مثل ابن ام مکتوم و ديگران، همچين تعبيري داريد؟

در قضيه نماز جناب ابوبکر که به نظر ما يک حديث نادرستي است و براي آن‌ هم دليل داريم، آيا آنجا گفت:

لا بد أن تصلي أو أصلي

مي‌فرمايد: موقعيت مدينه در يک حدي است که يا بايد علي يا خود من در مدينه باشم. احدي نمي‌تواند، غير از من و علي.

من توجيه اين را در تحليلم عرض خواهم کرد.

فقال نَاسٌ ما خَلَفَهُ إِلا لِشَيْءٍ كَرِهَهُ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

با اين که پيغمبر فرمود:‌ علي يا بايد تو بماني يا اين که من بمانم، بعضي از يهودي‌ها و منافقين گفتند: چون پيغمبر از علي ناراحت بود و دوست نداشت، به خاطر اين علي را در مدينه گذاشت.

من نمي‌دانم اين جمله چيست که مي‌فرمايد:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

ولي منافقين مثل وهابي‌هاي تکفيري معاصر هستند که پنبه در گوش‌شان گذاشته و اين همه آيات و روايات هيچ اثري ندارد.

ما هرچه جواب مي‌دهيم، اين آقايان حرف خودشان را تکرار مي‌کنند.

فَبَلَغَ ذلك عَلِيًّا فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم فَأَخْبَرَهُ فَتَضَاحَكَ ثُمَّ قال يا عَلِيُّ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى إِلا أَنَّهُ ليس نَبِيٌّ بَعْدِي

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

اميرالمؤمنين فرمود: منافقين همچين اعتراضي دارند، وقتي اين خبر را اميرالمؤمنين به پيامبر داد، پيامبر خنديدند و فرمود: راضي نيستي که جايگاه و رتبه تو نسبت به من همان رتبه حضرت هارون نسبت به حضرت موسي باشد، مگر اين که نبوتي بعد از من نيست؟

يعني تو بعد از من مي‌ماني؛ ولي نبوتي در کار نيست.

تمام منازل هارون که در قرآن تثبيت شده است، در اينجا پيغمبر براي اميرالمؤمنين اثبات فرمود؛ غير از مسئله نبوت.

هيثمي يک نکته‌اي را آورده است.

مي‌گويد: اينجا فردي به نام ميمون عبد الله بصري است که ابن حبان او را توثيق کرده است و عده‌اي او را تضعيف کرده‌اند و ما بقي رجالش، رجال صحيح است.

در رابطه با ميمون عبد الله بصري سخن زياد است و من فقط يک جمله را انتخاب کردم که سريع رد شويم.

ترمذي که از متخصصين فن است و از خبرگان علم رجال است، در روايتي که ميمون بصري در آن است، مي‌گويد:

هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ وأبو عبد اللَّهِ اسْمُهُ مَيْمُونٌ هو شَيْخٌ بَصْرِيٌّ

سنن الترمذي، ج 4، ص 407

وقتي که آقاي ترمذي مي‌گويد: اين روايت صحيح است، با وجود اين که عبد الله بصري در آن است، اين گمانم که مطلب کاملا تمام است.

تحليلي که بنده دارم:

در آن زماني که نبي گرامي حرکت مي‌کنند براي تبوک، اولا 2 مسئله حاد و اساسي مطرح است:

1. امپراطوري روم با لشگر انبوهي آمده است و تصميم دارد که وارد خاک اسلامي شود و بساط اسلام و مسلمين را براي هميشه جمع کند.

2. وضع مدينه از نظر مالي و آذوقه، به شدت بهم ريخته است و سپاه اسلام هم نيازي به يک نيروي تقويتي و ايماني قوي دارد.

نبي گرامي احساس مي‌کند که اگر خودشان شخصا در اين قضيه حضور پيدا نکنند، سپاه اسلام شايد آن روحيه جنگ جويي را نداشته باشند؛ به ويژه در قضيه قبل جعفر طيار و ديگران شهيد شدند و اين براي سپاه روم يک برگ برنده‌اي بود.

براي همين، براي اين که سپاه اسلام کاملا از نظر روحي تقويت شود و سپاه روم هم احساس کند که مسئله مهم است که شخص نبي مکرم حضور پيدا کرده است و همين حضور نبي مکرم روحيه سپاه روم را تضعيف مي‌کند.

حضور پيغمبر در منطقه تبوک و خروج از مدينه يک ضرورتي دارد.

منافقين در مدينه و بعضي از يهودي‌ها شنيده‌اند که روم از آن طرف مي‌آيد و اين‌ها هم گفتند: ما هم از داخل با جنگ رواني و اين که پيغمبر نيست و صحابه هم رفته‌اند، بريزيم و زن بچه آن‌ها را مورد تجاوز قرار دهيم و اموال‌شان را غارت کنيم که وقتي که مسلمان‌ها برمي‌گردند، چيزي نداشته باشند.

از طرفي هم نبي گرامي احساس مي‌کند که وجودشان در مدينه ضرورت دارد که بايد بماند و توطئه منافقين را بهم بزند.

تنها کسي که مي‌تواند اين منطقه فراغ را پر کند و اين خلاء را پر کند و نقش نبي مکرم را در مدينه ايفا کند که منافقين نتوانند هيچ غلطي کنند؛‌ غير از علي بن ابي طالب هيچ کس نيست.

اگر غير از علي کسي بود که بتواند توطئه منافقين را در مدينه خنثي کند، قطعا پيغمبر علي را با خودش مي‌برد؛ چون در تمام جنگ‌ها و غزوات، دلاوري‌ها و شجاعت و عزم و شمشيرهايي که پيروزي براي مسلمان‌ها آورده، اميرالمؤمنين بوده است.

به تعبير خود خليفه دوم:

لولا سيف علي لما قام عمود الإسلام

شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51

اگر شمشير علي نبود، پرچم اسلام برافراشته نمي‌شد.

شيعه و سني علي را فاتح جنگ‌ها مي‌دانند.

به تعبير يکي از علماي اهل سنت، علي در شجاعت در حدي است که نام شجاعان گذشته را در تاريخ محو کرد و جايي براي شجاعان آينده هم نگذاشته است.

پيغمبر اکرم با توجه به اين دو ويژگي، يکي قضيه تبوک و تقويت روحيه سپاه اسلام و تضعيف سپاه روم که احساس مي‌کند حضور خودشان ضرورت دارد و از آن طرف هم مدينه هم همچين مشکلي دارد که بايد يا پيغمبر در مدينه بماند و اين توطئه را خنثي کند يا کسي که اين خلع حضور پيغمبر را مي‌تواند پر کند.

روي اين جهت، پيغمبر اکرم مي‌فرمايد:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

ياعلي، يا بايد تو شخصا در مدينه بماني، اگر بنا باشد تو نماني، من خودم بايد بمانم.

همان قضيه‌اي را که آقايان اهل سنت با سندهاي صحيح و نزديک به تواتر آورند که جناب ابوبکر مأمور مي‌شود که اوائل سوره برائت را براي مردم مکه قرائت کند، جبرئيل نازل مي‌شود:

لَنْ يُؤَدِّىَ عَنْكَ الا أنت أو رَجُلٌ مِنْكَ

مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 151

پيغمبر يا بايد خودت سوره برائت را براي مردم بخواني که آن نقش اساسي را داشته باشد و اين سخن تو است که مي‌تواند موج ايجاد کند و روحيه مشرکين را براي هميشه بشکند و يا کسي که مي‌تواند خلغ حضور تو را پرکند.

يعني کسي بايد برود که خلغ وجودي پيغمبر را پر کند.

براي همين جبرئيل نازل شد و پيغمبر اکرم علي را به دنبال ابوبکر فرستاد که يا ابوبکر من بايد اين آيات را قرائت کنم.

در بعضي از جاها دارد که ابوبکر خيلي ناراحت و گريان برگشت و عرض کرد: يا رسول الله آيا چيزي در حق من نازل شده است؟

حضرت فرمود:‌ خير.

البته ابوبکر از اميرالمؤمنين هم سؤال کرد که آيا چيزي در مورد من نازل شده است؟

اميرالمؤمنين فرمود: خير، جز خوبي ما چيزي نمي‌دانيم؛‌ ولي پيغمبر فرموده‌ است که اين را من خودم بايد قرائت کنم يا کسي از اهل بيت من که مثل من است.

ابوبکر برگشت و اميرالمؤمنين سلام الله عليه اين آيات را براي کفار قريش قرائت فرمودند.

10 آيه از اول سوره برائت بوده است.

مصادر متعددي اين مطلب را آورده است.

ان شاء الله مفصل در رابطه با قضيه قرائت اوائل سوره برائت توسط ابوبکر اولا و به دستور پيغمبر باز گرفتن و دادن به دست اميرالمؤمنين ثانيا، از منابع معتبر اهل سنت با سندهاي صحيح براي بينندگان عزيز عرض خواهيم کرد.

همان طوري که آنجا پيغمبر فرمود: يا علي، يا بايد من بروم، يا تو بايد بروي، در اينجا هم پيغمبر فرمود: يا بايد من بمانم يا علي بماند.

مجري:

اعتراض صحابه بر جانشين كردن امير مؤمنان (ع)

وقتي پيامبر اميرالمؤمنين را به عنوان جانشين خود معين کردند، بعضي‌ها اعتراض کردند و پيامبر اين اعتراض را مثل اعتراض مشرکين نسبت به نبوت خودشان قرار دادند.

در اين رابطه مقداري توضيح دهيد.

استاد قزويني:

تعبير خيلي زيبايي است که با سند صحيح نقل شده است و آقايان نمي‌توانند اعتراضي داشته باشند.

حاکم نيشابوري از حکيم بن جبير از حسن بن سعد که از موالي اميرالمؤمنين است نقل مي‌کند وقتي پيغمبر علي را به عنوان خليفه و جانشين در مدينه معين مي‌کند، اميرالمؤمنين خدمت پيغمبر اکرم مي‌آيد و مي‌فرمايد: افراد نسبت به من اعتراض مي‌کنند و مي‌گويند:

ما أسرع ما تخلف عن بن عمه وخذله

المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 367

در اينجا همين قريشي که يا در مدينه بودند و يا در کنار پيغمبر بودند، مي‌گويند: چه طور اميرالمؤمنين از پسر عمه‌اش تخلف کرد و او را خوار کرد.

پيغمبر جواب داد:

أما قولك تقول قريش ما أسرع ما تخلف عن بن عمه وخذله فإن لك بي أسوة قد قالوا ساحر وكاهن وكذاب أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي

المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 367

اين که علي بن ابي طالب از پيغمبر اکرم تخلف کرد و در جنگ همراه پيغمبر نبود و در مدينه ماند و اين در حقيقت يک نوع خذلان براي پيغمبر آورده است، پيغمبر فرمود: علي جان عيبي ندارد بگذار که قريش بگويند، تو بايد از من اقتدا کني و من اسوه و الگو براي تو هستم، اگر قريش به تو اين طور مي‌گويند، به من هم مي‌گفتند: ساحر و کاهن و دروغگو است.

آيا راضي نيستي که جايگاه تو نسبت به من همانند جايگاه هارون به موسي باشد.

اينجا نبي گرامي اعتراض به علي بن ابي طالب را در جانشيني حضرت در مدينه و در حادثه تبوک، همتراز و هم سنگ اعتراض قريش به نبوت پيغمبر آورده است.

براي عقلاء نکته خيلي ظريفي است.

اين تعبير، تعبير خيلي بزرگي است که اعتراضات به علي همتراز اعتراض به پيغمبر در نبوت است. اعتراض به جانشيني، اعتراض به نبوت است.

جمله تخلف عن بن عمه وخذله، همتراز ساحر وكاهن وكذاب است.

پيغمبر اکرم مي‌فرمايد:

فإن المدينة لا تصلح إلا بي أو بك

المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 367

يا علي صلاح مدينه جز توسط من يا توسط تو امکان پذير نيست.

اگر ما هر دو از مدينه بيرون برويم، شورشي‌هايي که دنبال فرصت هستند، بساط مدينه را بهم مي‌زنند که وقتي سپاه برگردد، چيزي در مدينه نخواهند ديد.

حاکم نيشابوري هم مي‌گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد

المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 367

با اين وضع به نظر من مسئله کاملا تمام است. پيغمبر اکرم در آن حديث قبلي مي‌فرمايد:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

يا بايد تو بماني يا اين که من بمانم. آيا همچين فردي شايستگي خلافت را دارد يا ديگري؟

در روايت ديگر مي‌فرمايد:

لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي قال وقال له رسول الله صلى الله عليه وسلم أنت وليي في كل مؤمن بعدي

تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 102

اين روايات را کنار هم بگذاريد که مي‌فرمايد: من نخواهم جز اين که اثبات کنم که تو خليفه من بعد از من در حق تمام مؤمنين هستي.

اين روايت را ما در جلسه گذشته خوانديم.

اميرالمؤمنين در حقيقت طبق همان تعبيري که در آيه مباهله است، به منزله نفس پيغمبر است.

اينجا هم مي‌فرمايد:

فإن المدينة لا تصلح إلا بي أو بك

المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 367

مدينه جز من و يا تو، قابل اصلاح نيست.

اگر ما هر دو بيرون رويم، صلاح مردم مدينه و صلاح خانواده‌هاي سپاهيان نيست و اين منافقين و بازمانده‌هاي قريش توطئه مي‌کنند و مشکلاتي براي مسلمان‌ها ايجاد مي‌کنند.

از آن طرف هم فوري يک جنگ رواني و شايعه ايجاد مي‌کنند.

سپاه در منطقه است و نياز به تقويت روحي دارند.

وقتي سپاهيان بفهمند که اين‌ها ريختند و خانه‌شان را غارت کردند و متعرض زن و بچه‌شان شدند، آن وقت براي سپاه روحيه‌اي نمي‌ماند.

اگر غير از علي بن ابي طالب کسي همچين شأنيت و أهليتي داشت، قطعا پيغمبر اميرالمؤمنين را با خودش مي‌برد؛ چون نقش علي در جنگ‌ها کاملا مشخص است و بر کسي پوشيده نيست.

مجري:

جناب آقاي ذهبي نسبت به سند اين روايت اشکالاتي کرده است.

ايشان گفته است: يکي از روات اين حديث، منکر الحديث است.

اگر مي‌شود منکر الحديث را براي ما توضيح دهيد.

آيا اين دليل بر ضعف راوي مي‌شود؟

استاد قزويني:

آقاي ذهبي در رابطه با عبد الله بکيري که در سند اين روايت است، مي‌گويد: منکر الحديث است.

حکيم بن جبير را هم مي‌گويد: ضعيف و شيعه است.

در خود مستدرک، حاکم نيشابوري مي‌گويد: صحيح است.

ذهبي در پاورقي مي‌گويد: روايت ضعيف است.

امثال آقاي ذهبي، همچين روايتي را که در فضيلت اميرالمؤمنين آمده است، نمي‌تواند تحمل کند.

عرض خواهيم کرد که منکر الحديث يعني حديث او قابل انکار است و حديث او را انکار کردند. احاديث منکر نقل مي‌کند.

ما ثابت مي‌کنيم که اين شخص ثقه و مورد اعتماد است و حرف ذهبي بي‌اساس است و منکر الحديث بودن، دليل بر ضعف نيست. آقاي ذهبي دنبال اين است که يک اشکالي وارد کند. اگر هم نتواند اشکال سندي و دلالي وارد کند، مي‌گويد:

يشهد القلب ببطلانه

المنتقى من منهاج الاعتدال، ج 1، ص 466 و سير أعلام النبلاء، ج 19، ص 47

مثل آن حديثي که پيغمبر فرمود:

عدوَّك عدوّي وعدوّي عدوّ الله

يا علي دشمن تو دشمن من است و دشمن من هم دشمن خدا است.

آقاي ذهبي وقتي که هيچ چيزي پيدا نمي‌کند مي‌گويد:

يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

قلب من ذهبي شهادت مي‌دهد که اين باطل است.

من با تعدادي از دانشجويان دانشگاه ام القري در يک جلسه‌اي که  در کنار بيت الله الحرام داشتيم، عرض کردم: در کتاب‌هاي رجالي بنويسند که يکي از الفاظ ضعف و عدم صحت روايت، بعد از اين که راويان همه ثقه بودند، قلب آقاي ذهبي است که بايد ديده شود چه شهادت مي‌دهد.

ما نه در مقام جسارت هستيم و نه اهانت، اگر يک شتر چران بيابان‌هاي رياض همچين حرفي بزند يا خرما فروش بازار مدينه همچين حرفي بزند، ما او را مذمت نمي‌کنيم؛ چون سواد و سطح فکر و معلومات و فرهنگش بيش از اين نيست؛ ولي ذهبي که از استوانه‌هاي علمي اهل سنت است، مي‌گويد:

يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

شما در رابطه با حديثي که مي‌فرمايد:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

بگوييد: قلب شهادت مي‌دهد که اين باطل است.

چرا در اينجا نگفتيد؟

عبد الله بن بکير را آقاي ابن حبان توثيق کرده است. ايشان در ثقات خود جلد 8 صفحه 335 اين مطلب را آورده است.

در تاريخ ابن معين است که از يحيي بن معين نقل مي‌کند: آقاي عبد الله بکير هيچ اشکالي ندارد.

ابن عدي با اين که شمشير برداشته و آن کساني را که اتهام تشيع دارند يا روايات در فضائل اميرالمؤمنين دارند، قلع و قمع کند، مي‌گويد:

ولم أر للمتقدمين فيه کلاما

متقدمين در رابطه با عبد الله بن بکير، کوچک‌ترين اشکالي نياورده‌اند.

ذهبي در اين روايت مي‌گويد: عبد الله بن بکير ضعيف و منکر الحديث است؛ ولي در ميزان الاعتدال در جاي ديگر وقتي به شرح حال عبد الله بکير مي‌رسد، از ساجي نقل مي‌کند که عبد الله بکير:

وقال الساجي من أهل الصدق وليس بقوي

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 70

خيلي قوي نيست؛‌ ولي انسان صادقي است.

آقاي ذهبي شما چه طور در تعليقه‌ات بر مستدرک، چون روايت در فضيلت اميرالمؤمنين است، آقا منکر الحديث و ضعيف شد؛‌ ولي در جاي ديگر آقا انسان صادقي است.

کدام را قبول کنيم؟

آقاي الباني همين عبارت آقاي ذهبي را زير ذره بين مي‌گذارد و مي‌گويد:

وصف الذهبي له بمنکر الحديث مبالغ فيه

يک مبالغه و زياده روي کرده است آقاي ذهبي که گفته است:‌ منکر الحديث است؛‌ چون ساجي گفته است که اهل صدق است و ابن عدي چيزي نياورده است و تمام کساني که آورده‌اند، اين‌ها به درد تضعيف نمي‌خورد.

اين که هر منکر الحديثي ضعيف است يا خير، اگر منکر الحديث، فضيلتي براي اميرالمؤمنين نقل کند، قطعا ضعيف است و هيچ شکي نيست؛‌ ولي اگر يک منکر الحديثي، حديث اقتدوا بعدي ابابکر و عمر يا حديث خوخه را نقل کند، آنجا منکر الحديث بودن به هيچ وجه، دليل بر ضعف راوي نيست.

خود آقاي ذهبي در ميزان الاعتدال در ترجمه احمد بن عتاب مروزي، مي‌گويد:

ما كل من روى المناكير يضعف

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 259

اين طور نيست که اگر کسي منکر نقل مي‌کند ما بگوييم ضعيف است.

قربان برم خدا را، يک بام و دو هوا را

وقتي فضيلت علي را نقل مي‌کند، مي‌گويد: منکر الحديث است و روايت به درد نمي‌خورد و در جاي ديگر اين طور مي‌گويد.

ابن حجر مي‌گويد:

فلو كان كل من روى شيئا منكرا استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثين أحد

لسان الميزان، ج 2، ص 307

اگر بنا باشد که هر کسي که يک حديث منکري نقل مي‌کند، ما در ضعفا بياوريم، از محدثين يک نفر سالم نمي‌ماند.

آقايان تعدادي از روايان را به صرات گفته‌اند: ثقة‌؛ ولي گفته‌اند منکر الحديث.

ابن حجر در رابطه با يزيد بن عبد الله کندي آورده است که ابن معين که از استوانه‌هاي رجال است مي‌گويد:

ثقة حجة

هم ثقه است و هم حجت است. احمد بن حنبل توثيقش کرده است. آقاي ابو حاتم و نسائي و ابن سعد توثيق کرده‌اند. 5 نفر آقا را توثيق کرده‌اند؛‌ ولي از احمد بن حنبل نقل کرده‌اند:

منکر الحديث

با اين که آقاي احمد توثيقش کرده است، مي‌گويد:‌ منکر الحديث است. شما که نمي‌توانيد وارد رجال شويد، اين قدر آبروريزي نکنيد و گاف ندهيد. آبروي آن کساني که پاي گيرنده‌ها نشسته‌اند و به شما دل خوش کرده‌اند، روحيه آن بد بخت‌هاي  بي‌چاره را تضعيف نکنيد.

در رابطه با مفضل بن فضاله، يحيي بن معين توثيق کرده است.

ابو زرعه توثيق کرده است. نسائي و ديگران ايشان را توثيق کرده‌اند و ابوحاتم و ابن خراش گفته‌اند:‌ صدوق است؛ ولي ابن سعد گفته است:

منكر الحديث

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 445

بعد ابن حجر مي‌گويد:

اتفق الأئمة على الاحتجاج به

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 445

ائمه اهل سنت اتفاق نظر دارند که ما به روايت ايشان استناد مي‌کنيم.

جناب آقاي ذهبي، يک کمي در حرف‌هايت دقت کن.

احساس کن که بعد از تو کساني مي‌آيند و حرف‌هاي حضرت عالي را در رسانه‌ها براي ميليون‌ها انسان؛ چه شيعه و چه سني و چه عالم و چه دانشجو و چه مفتي و مفتکي و ماموستا و عزيزان مولوي‌ها بيان مي‌کنند، آن وقت اين‌ها اعتماد‌شان به شما نه تنها از دست مي‌رود؛ بلکه شما خدايي نکرده در منافقين مي‌آورند که پيغمبر فرمود:

لا يحبه الا مؤمن ولا يبغضه الا منافق

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 622

من خيلي فشرده عرض مي‌کنم.

در رابطه با محمد بن عبد الرحمن، ابن مدينه و ابو حاتم توثيق کرده است.

ابن معين گفته است:

لا بأس به

ابو زرعه گفته است:

منکر الحديث

3 روايت هم از ايشان در بخاري آوردند.

پس اين رواياتي که از محمد بن عبد الرحمن در بخاري است، اين‌ها را هم بگوييد:‌ کنار بگذارند.

در رابطه با داود بن حسين مدني، ابن معين و ابن سعد و ابن اسحاق و عجلي و احمد بن صالح و نسائي همه توثيق کرده‌اند؛ ولي ساجي گفته است:

منکر الحديث

بخاري از او روايت نقل کرده است.

شما به مقدمه فتح الباري صفحه 392 مراجعه کنيد.

در رابطه با حماد بن جعفر، ذهبي مي‌گويد:

وثقه بن معين وغيره وقال بن عدي منكر الحديث

الكاشف، ج 1، ص 349

حرف آقاي ذهبي که در رابطه با حديث منزلت، با اين که آقاي حاکم نيشابوري مي‌گويد: صحيح الاسناد، ايشان براي اين که از قافله عقب نماند؛ چون روايت در فضيلت اميرالمؤمنين است و مطلب مهمي است و اعتراض به استخلاف اميرالمؤمنين، اعتراض به نبوت است، آقاي ذهبي نمي‌تواند تحمل کند. اگر اينجا اشکال نکند خلاف انتظار است.

بيننده آقا مهدي از مرودشت:

ان شاء‌ الله که هميشه موفق و پيروز باشيد.

از اين که يک رسانه‌اي وجود دارد که ما مي‌توانيم احساسات و عقائدمان را ابراز کنيم، واقعا خيلي خوشحال هستيم. براي ما خيلي افتخار بزرگي است که مي‌توانيم صحبت‌هاي خود را مطرح کنيم. در خواب نمي‌توان اين طور برنامه‌ها را ديد.

من اتفاقي چند شبکه از اين شبکه‌هاي ماهواره‌اي را که ديدم، يک لحظه روي يک شبکه‌اي رفتم که مال اهل سنت يا شيعه هم نيست.

در اين شبکه حرف از اسلام مي‌زد. خيلي حرف‌هاي رکيک و بي‌ربط مي‌زد که خدا مي‌داند من شرمم شد و از خجالت آب شدم و نمي‌توانستم که جوابش را بدهم.

عقده کرده بودم که اين يک شماره هم زير نويس نکرده بود که يک عالم بتواند جوابش را بدهد. هرچي از دهانش درآمد در مورد اسلام مي‌گفت.

نعوذ بالله يک حرف‌هايي در مورد حضرت علي مي‌زد که خدا مي‌داند خجالت کشيدم.

من از حضرت علي خجالت کشيدم.

يکي از حرف‌هايش اين بود که نعوذ بالله حضرت علي سياست مدار نبود تدبير نداشت و خون ريز و جنگ طلب بود و فقط به دنبال سر زدن بود. ضد زن بود و از زن‌ها متنفر بوده است.

معاويه خيلي ارحج‌تر و عاقل‌تر از علي بود.

يک حرف‌هايي مي‌زد که خدا مي‌داند که من خجالت کشيدم.

فقط از شما خواهش مي‌کنم که يک برنامه مخصوص بگذاريد در اين زمينه صحبت کنيد. شما خيلي دين به گردن مردم داريد.

اسم اين شخص مشيري است و در شبکه‌هاي خارجي است.

فقط خواهش مي‌کنم که يک برنامه‌اي بگذاريد که بتوانيم جواب اين شخص را بدهيم.

وهابيت يا شبکه کلمه، حداقل اسما مسلمان هستند، وقتي اسم حضرت محمد صلي الله عليه وآله را مي‌آورند، حداقل صلوات مي‌فرستند.

خواهش مي‌کنم که يک برنامه بگذاريد که بتوانيد جواب اين شخص را بدهيد.

چرا از شبکه‌هاي ديگر آقاي طباطبايي جواب اين‌ها را بدهد؟

ما نمي‌توانيم افکار آن‌ها را قبول کنيم؛ چون آن‌ها از وهابيت هستند.

ما مي‌خواهيم که شيعه جواب اين‌ها را بدهند. بغض گلوي من را گرفته است.

ان شاء الله که موفق و پيروز باشيد، يا علي.

استاد قزويني:

از کوزه همان برون تراود که در اوست

اين شخص نفاق خودش را روشن مي‌کند. ببينيد که شيعه و سني و مسيحي و يهودي، در رابطه با اميرالمؤمنين چه مي‌گويند.

ببينيد که جرج جرداق مسيحي در رابطه با اميرالمؤمنين چه کار مي‌کند.

ول دورانت يهودي آمريکايي در رابطه با اميرالمؤمنين آنچنان سخنان حماسي مطرح مي‌کند.

قضيه اميرالمؤمنين سلام الله عليه و تدبير و عدالت و شجاعت علي کلا فرق مي‌کند.

اين آقايان ماهيت نفاقي دارند و معلوم نيست که از چه نطفه‌اي به وجود آمدند.

خداي عالم شما را با مواليان‌تان محشور کند و ما را هم با اميرالمؤمنين و نوکران اميرالمؤمنين محشور کند.

بيننده آقا فرهاد از کردستان از اهل سنت:

اگر يادتان باشد، هفته گذشته من با شما تماس گرفتم که من را قطع کرديد، امشب من را قطع نکنيد.

مجري:

آن شب مباحث خيلي طولاني شد و شما نمي‌خواستيد که حرف‌ها را گوش کنيد.

اگر شما بخواهيد جسارت کنيد يا حرف‌هاي خودتان را بزنيد، نمي‌خواهد که بحثي داشته باشيم و ممکن است که باز اين اتفاق بي‌افتد.

بيننده:

بنده هيچ توهيني به هيچ کسي نکردم.

مجري:

يا توهين يا اين که فقط بخواهيد خودتان حرف بزنيد.

بيننده:

من از حاج آقا پرسيدم، ايشان گفتند:‌ ما هيچ توهيني نکرديم.

گفتم: شما به شيخ الاسلام توهين کرديد.

ايشان از اين که من گفتم: شيخ الاسلام، ناراحت شدند.

گفتم: شما چرا اين قدر از اسم شيخ الاسلام مي‌ترسيد؟ از چه مي‌ترسيد؟

مگر شما نمي‌گوييد که مذهب شيخ الاسلام بر حق نيست؟

اگر بر حق نيست، چرا مردم اين همه به سوي اين مذهب روي مي‌آورند؟

تلفن بنده را در اين لحظه قطع کرديد. شما گفتيد: توهين کرديد.

اين يک مسئله.

مجري:

الان که تلفن شما قطع نشده است. الان مي‌توانيد صحبت کنيد.

بيننده:

شما مي‌گوييد: وهابيون با اهل سنت تفاوت دارند. مي‌شود تفاوت اصلي اين 2 را با هم بيان کنيد که چه تفاوتي دارند؟

استاد قزويني:

شما برنامه سراب وهابيت را مي‌بينيد؟

بيننده:

بله. اين برنامه را مي‌بينم و چندين بار هم با آن‌ها تماس گرفته‌ام، جز قطع کردن تلفن بنده چيزي نديدم.

استاد قزويني:

شما آن شب وقتي صحبت کرديد، ما مي‌خواستيم جواب دهيم. چندين بار وسط صحبت ما پريديد. اين دور از شأن يک مسلمان و يک انسان است.

اگر ما تابع پيغمبر هستيم، از اوصاف پيغمبر اين است که:

کان رسول الله لا يقطع کلام احد

پيغمبر اکرم سخن هيچ کسي را قطع نمي‌کرد؛ ولي شما حرف خود را مي‌زديد و ما مي‌خواستيم جواب دهيم و شما حرف ما را قطع مي‌کرديد.

دوباره ما حرف شما را گوش مي‌کرديم و بعد که نوبت ما مي‌شد، شما دوباره حرف ما را قطع مي‌کرديد. ما در خدمت شما هستيم.

من يک سؤال از شما دارم.

اگر اين جمله را به من جواب دهيد، اصلا ما با شما هيچ مشکلي نخواهيم داشت.

در رابطه با ابن تيميه در کتاب منهاج السنة، ايشان يک تعبيري دارد که مي‌گويد: اکثر صحابه و اکثر تابعين بغض علي را در سينه داشتند و علي را ناسزا مي‌گفتند.

و لم يكن كذلك علي فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه

منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 137 و 138

بسياري از اصحاب و تابعين، بغض علي را در دل داشتند.

شما هم مي‌دانيد که در صحيح مسلم اميرالمؤمنين از پيغمبر نقل مي‌کند که پيغمبر در مورد حضرت علي فرمود:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

صحيح مسلم، ج 1، ص 86

علي را جز منافق کسي دشمن ندارد.

آقاي ابن تيميه که مي‌گويد: اکثر صحابه و اکثر تابعين بغض علي را در سينه داشتند و به علي ناسزا مي‌گفتند و با علي مي‌جنگيدند، شما اين را اگر به بنده جواب دهيد، بنده در برابر حضرت عالي تسليم هستم.

بيننده:

ما فقط پيامبر را در ابلاغ وحي معصوم مي‌دانيم. ابن تيميه و امثال ابن تيميه رحمة الله عليه معصوم نبوده‌اند. شايد ايشان که اين روايت را گفته است يا از کسي شنيده است، همه روايات کتب ايشان صحيح نيست.

کسي هم از صحابه بغض حضرت علي را به دل نداشته است. من اين که شما مي‌گوييد را قبول ندارم. همه حضرت علي را دوست داشتند؛ چون پيامبر ايشان را دوست داشت.

استاد قزويني:

ايشان از کسي نقل قول نمي‌کند. خودش مي‌گويد:

فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه

منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 137 و 138

شما اين را مي‌خواهيد چه کار کنيد؟

بيننده:

ايشان معصوم نيست. ايشان هم مي‌تواند اشتباه کند.

استاد قزويني:

آقاي حصني دمشقي مي‌گويد: امام ابن تيميه شيطان بوده است.

آقاي محمد بن محمد بخاري مي‌گويد: هر کس به ابن تيميه بگويد: شيخ الاسلام، کافر است. بنابراين معصوم چه کسي است؟ خود شما که اين حرف را مي‌زنيد معصوم هستيد؟

بيننده:

نه. هفته قبل هم اين سؤال را پرسيديد و من هم جواب دادم و لازم نبود که اين سؤال را بپرسيد. هر کس به ابن تيميه توهيني کند و ايشان را از اسلام خارج بداند اشتباه بزرگي کرده است.

استاد قزويني:

شما در اين حد هستيد که بگوييد: ابن حجر و ذهبي و سبکي و حصني دمشقي اشتباه کرده‌اند؟

من الان بالاي 100 کتاب از علماي بزرگ اهل سنت دارم که عليه ابن تيميه حرف زده‌اند.

بيننده:

در آن زمان که ابن تيميه، اکثر مسلمانان منحرف بودند. ابن تيميه رحمة الله عليه مي‌خواست آن اسلام ناب را به دنيا معرفي کند، خيلي از علماي اهل سنت و شيعه با ايشان مخالفت کردند.

اين علمايي که با ايشان مخالفت کردند، در زمان ايشان بودند و اشتباهاتي از آن‌ها رخ داده است.

شما علمايي از اهل سنت بياوريد که بعد از وفات ايشان يعني سال‌ها بعد بيايند و کتاب‌هاي ايشان را رد کرده باشند و کتاب‌هاي ايشان را قبول نداشته باشند.

استاد قزويني:

ابن حجر متوفاي چند است؟

بيننده:

نمي‌دانم.

استاد قزويني:

ايشان متوفاي 852 است.

ابن تيميه کي از دنيا رفته است؟

بيننده:

نمي‌دانم.

استاد قزويني:

ابن تيميه 728 از دنيا رفته است. ابن حجر در 852  از دنيا رفته است؛ يعني نزديک به 140 سال اختلاف دارند.

شما مي‌گوييد: عالمي را بياوريد که بعد از او باشد، اين هم ابن حجر.

آقاي سبکي بعد از ابن تيميه از دنيا رفته است.

آقاي ذهبي متوفاي 748 است که 20 سال بعد از ابن تيميه از دنيا رفته است.

بيننده:

اگر علماي اهل سنت ايشان را رد کرده است، شما دليلش را در چه چيزي مي‌بينيد؟

استاد قزويني:

براي اين که اين شخص انسان منحرفي بوده است. من يک جمله‌اي را از محمد بن عقيل که متوفاي 1350 است مي‌خوانم که مي‌گويد:

ابن تيمية شيخ النصب

تقوية الإيمان، سيد محمد بن عقيل العلوي، ص 101

استاد ناصبي‌ها است.

عبد ربه از علماي الازهر است.

ايشان در سال 1377 قمري زنده بوده است، مي‌گويد:

ابن تيمية هو الذي جمع شتات أقوال الخوارج وغيرهم من الملحدين ودونها رسائل

فيض الوهاب، ج 1، صفحه 121

ابن تيميه اقوال مختلف خوارج و ملحدين را جمع کرده است و اين‌ها را به عنوان رساله آورده است.

شما گفتيد: علماي بعد از ابن تيميه را بياور و من هم همين کار را مي‌کنم.

آقاي امام حافظ ابو الفيض احمد بن محمد صديق غماري حسني که از علماي اردن است و متوفاي 1380 است، مي‌گويد:

أنه رأس المنافقين في عصره

البرهان الجلي، ص 53

سر کرده منافقين عصر خودش بوده است.

آقاي سقاف که از علماي اهل سنت است و زنده است، مي‌گويد:

فهو ناصبي خبيث ومجسم بغيض شاع المخالفون أم أبوا

مجموع رسائل سقاف، ج 2، ص 737

ايشان ناصبي و خبيث است، چه مخالفين بخواهند و چه نخواهند.

آقاي حسن بن فرحان مالکي از علماي معاصر عربستان سعودي است و سلفي است.

ايشان مي‌گويد:

حوکم ابن تيميه في عصره علي بغض علي واتهموه مخالفوه من علماء عصره بالنفاق

ابن تيميه را به خاطر بغض علي محاکمه کردند و علماي عصر ابن تيميه او را متهم کردند به نفاق و ايشان مي‌گويد:

ان عليا قاتل للرياسة لا للديانة وأن تواتر اسلام معاويه ويزيد بن معاويه اعظم من تواتر اسم علي وأنه کان مخذولا

علي براي رياست جنگيد نه براي ديانت و تواتر اسلام معاويه و يزيد، بالاتر از تواتر اسلام علي است و علي هميشه خار بوده است.

بعد آقاي فرهان مالکي مي‌گويد:

وان لم تکن هذه الاقوال نصبا، فليس في الدنيا نصب

اگر اين عبارت‌ها دليل بر ناصبي بودن ايشان نباشد؛ پس ما ناصبي در دنيا نداريم.

اين مطلب در کتاب قرائت في کتب العقائد صفحه 176 آمده است.

بيننده:

در زمان حضرت علي رضوان الله تعالي عليه، حضرت معاويه با ايشان مخالفت کردند.

اين اختلافات در زمان يزيد و امام حسين هم بود.

اين اختلاف‌ها بين مسلمان‌ها طبيعي است که با يکديگر اختلاف داشته باشند.

در زمان پيامبر هم اين طور بود که بعضي از نظراتي که پيامبر مي‌دادند و صحابه نظرات بهتري به او پيشنهاد مي‌کردند.

در زمان ابن تيميه هم بعضي از علماء با ايشان اختلاف داشتند. اختلاف چيز خيلي طبيعي است. در زمان معاويه و حضرت علي همين طور بوده است و در زمان يزيد و امام حسين هم به همين شکل بوده است.

مجري:

شما يزيد و امام حسين را هم سطح مي‌دانيد؟

بيننده:

هم سطح نمي‌دانيم؛ ولي به هر حال او هم مسلمان بوده است.

مجري:

يزيد شارب الخمر و ميمون باز و زنا کار، اين‌ها مشکلي ندارد.

بيننده:

هيچ کسي نگفته است که با شراب خوردن انسان کافر مي‌شود.

استاد قزويني:

کسي که شراب را حلال بداند، کافر است يا خير؟

بيننده:

حلال ندانسته است. اين را شما مي‌گوييد.

استاد قزويني:

ما هيچ حرفي نداريم. ما از خدا مي‌خواهيم که شما را با ابن تيميه محشور کند و ما را هم با اميرالمؤمنين و مواليانش محشور کند. اين که اشکالي ندارد؟

بيننده:

چه اشکال داره؟

استاد قزويني:

خدا اموات شما را بيامرزد. شما که مي‌گوييد:‌ ابن تيميه آدم خوبي بوده است، خدا به آبروي حضرت زهرا، حضرت عالي را با ايشان و با يزيد که دفاع مي‌کنيد و معاويه محشور کند.

بيننده:

من از يزيد دفاع نکردم.

بيننده سرکار خانم ربيعي از تهران:

من از اين که وقت شما را گرفتم عذر خواهي مي‌کنم. راضي به زحمت شما نبودم که شما با ما تماس بگيريد، ما را حلال کنيد. اين وظيفه من بود که تماس بگيرم. از کارکنان اين برنامه تشکر مي‌کنم.

چند شب پيش من برنامه شما را نگاه مي‌کردم، شما گفتيد: ما نبايد به مقدسات اين جماعت توهين کنيم؛ چون آن‌ها به مقدسات ما توهين مي‌کنند.

من شيعه هستم و افتخارم اين است که شيعه هستم. اين را وظيفه شرعي خودم دانستم که به شما اعتراض کنم.

اميدوار هستم بپذيريد و اگر اعتراض من مورد قبول نبود، من گوش مي‌کنم و هيچ اشکالي ندارد؛ چون من خيلي کوچک هستم که بخواهم در مقابل شما ابراز دانش کنم.

خداوند به من توفيق داده است که 2سال است که من راجع به فقه شيعه و دين خودم تحقيق مي‌کنم.

کساني بودند که در مقابل من قرار مي‌گرفتند و مناظره انجام مي‌شد و من نمي‌دانستم که چه جواب دهم؛ ولي به لطف اميرالمؤمنين علي عليه السلام، توانستم تحقيق کنم و الان مي‌توانم جواب دهم و مي‌توانم از دين خودم دفاع کنم.

من ايراد به اين است که حضرت صادق صلوات الله عليه در کتاب وسائل الشيعه شيخ حر عاملي جلد ثالث عشر حديث 21289 فرمودند: کساني ادعاي محبت ما را دارند؛‌ ولي ضرر آنان از دجال بيشتر است؛ زيرا دشمنان ما را دوست دارند و دوست داران ما را دشمن مي‌دانند.

در حديقة الشيعه، حضرت صادق سلام الله عليه فرمودند که دين جز حب اميرالمؤمنين علي عليه السلام و بغض دشمنان ايشان نيست.

من اين‌ها را تند تند مي‌خوانم تا وقت شما گرفته نشود.

در اصول کافي جلد 1 صفحه 254 در روايت 1، ابو حمزه مي‌گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمودند: همانا خدا را کسي پرستد که او را شناسد و اگر نشناسد و پرستش کند، اين گمراهي خواهد بود.

عرض کردم: قربانت گردم معرفت خدا چيست؟

فرمود: باور داشتن خداي عزوجل و باور داشتن پيغمبر صلوات الله عليه و دوست داشتن اميرالمؤمنين علي عليه السلام است و آخر حديث مي‌فرمايند:

والبراءة إلى الله عز وجل من عدوهم، هكذا يعرف الله عز وجل

و بيزاري جستن به خداي عز وجل از دشمنان ايشان.

در اصول کافي جلد 1 صفحه 255 روايت 3، زراره از امام صادق صلوات الله عليه مي‌پرسند، آيا معرفت شما و خاندان شما بر همه خلق واجب است؟

ايشان مي‌فرمايند: بله.

خداي عزوجل، پيامبر حضرت محمد صلوات الله عليه را بر تمام مردم به عنوان رسول و حجت روي زمين مبعوث فرمود؛ پس هر کس به خدا ايمان آورد و به محمد صلوات الله عليه ايمان آورد و تصديقش کند، معرفت ما و خاندان ما بر او واجب است.

زراره فرمود: من عرض کردم، کساني هستند که خداوند را قبول دارند و رسول اعظم صلوات الله عليه را قبول دارند، اين‌ها خاندان شما را قبول ندارند و معرفت خاندان شما را قبول ندارند.

فرمودند: آري اين‌ها (داخل پرانتز نوشته شده است اهل سنت) که به فلان و فلان (آن موقع که مي‌گفتند:‌ فلان و فلان معروف بود که همان ابوبکر و عمر است) معرفت دارند.

حضرت صادق فرمودند: مگر عقيده داري که خداوند معرفت اين فلان و فلان را در دل ايشان انداخته است، به خدا آن را کسي جز شيطان در دل اين‌ها نه انداخته است.

به خدا حق ما را کسي جز....

استاد قزويني:

الان شما چند روايت را خوانديد. شما مي‌دانيد که از ديدگاه شيعه، هم روايات صحيح و هم ضعيف داريم. اگر ما بخواهيم روايتي را قاطعانه به معصوم نسبت دهيم، بايد سند روايت را بررسي کنيم و ببينيم که اين روايت از نظر سند صحيح است يا خير.

آيا اين رواياتي که شما خوانديد که مي‌فرمايد: من شروع کردم به تحقيق کردن نسبت به سند اين روايات هم بررسي فرموديد يا خير؟

بيننده:

نه هنوز به آن مرحله نرسيده‌ام.

استاد قزويني:

خدا اموات شما را بيامرزد. بزرگواري کنيد هر وقت اين‌ها را يک بررسي سندي هم بفرماييد، بعد ما در خدمت سرکار عالي هستيم؛ ولي داريد بررسي سندي مي‌کنيد، من 2 تا نکته را خدمت سرکار عرض کنم:

1. اين رواياتي که شما آورديد در هيچ کدامي از اين‌ها که ائمه عليهم السلام به ما دستور دهند برويد بالاي منبر يا برويد در مسجد، شبکه به اين‌ها فحش دهيد و ناسزا بگوييد، هيچي نقل نفرموده است.

 ما مي‌گوييم: نبايد به مقدسات اين‌ها نبايد توهين کرد‌؛ همان طوري که امام صادق براي ما عزيز است، خلفاء براي آن‌ها عزيز است؛‌ اگر چه از ديدگاه ما اشتباه است؛ ولي براي آن‌ها عزيز است. ما نه تنها روايت، ببينيد برائت يک بحث ديگري است. ما از تمام کساني که دشمن محمد و آل محمد بودند، تبري مي‌جوييم. ما بارها گفتيم.

مجري:

مثل يزيد.

استاد قزويني:

اگر چنانچه کسي تبري نداشته باشد، تولي او معنا ندارد؛ چون لا اله نيايد، الا الله معنا پيدا نمي‌کند.کفار قريش هم الله مي‌گفتند.

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

سوره لقمان آيه 25

ولي اين‌ها مشرک بودند، لا اله نمي‌گفتند.

ما در بحث برائت از دشمنان اهل بيت، مصر هستيم و کوچک‌ترين شکي نداريم و از اصول خودمان هم مي‌دانيم؛ ولي بحث تبري از دشمنان اهل بيت يک چيزي است و اين که ما بياييم در يک شبکه‌اي شروع کنيم مثلا به خلفاء فحش دهيم و به نواميس پيغمبر فحش دهيم و متهم به زنا و فحشاء کنيم، قطعا اين را خدا و پيغمبر راضي نيست.

2. شمايي که بررسي مي‌کنيد، محبت کنيد که کتاب مستدرک الوسائل جلد 12 صفحه 82 حديث 13575 از اميرالمؤمنين مي‌فرمايد:

لا تتکلموا بالفحش فانه لا يليق بنا ولا بشيعتنا

به ديگران فحش ندهيد، اين نه زيبنده ما هست و نه زيبنده دوستان ما هست.

در کتاب اعتقادات مرحوم شيخ صدوق، مي‌دانيد در اعتقادات معمولا رواياتي مي‌آيد که از ديدگاه مؤلف تمام آن پل‌ها و قنطره‌هاي رجالي گذشته باشد.

در صفحه 107 اعتقادات صدوق، البته اين روايت را مرحوم علامه مجلسي در بحار الانوار جلد 71 صفحه 217 هم آورده است که مي‌گويد:‌ به امام صادق گفته‌اند:

إنا نرى في المسجد رجلا يعلن بسب أعدائكم ويسميهم فقال: (ما له لعنه الله يعرض بنا) وقال الله تعالى: (ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم)

يا بن رسول الله يکي از دوستان شما در مسجد مي‌نشيند، دشمنان شما را سب مي‌کند.

اعداء هم مي‌آورد. اعداء عمدتا مال نواصب است. کلمه اعداء‌ به اهل سنت استعمال نمي‌شود. کلمه مخالف معمولا مي‌آيد؛ مثلا مخالفين شما يا عامه. کلمه اعداء خودش انصراف دارد به نواصب.

حضرت فرمود:

فقال: (ما له لعنه الله يعرض بنا)

الاعتقادات في دين الإمامية، الشيخ الصدوق، ص 107

اين چه مرضي دارد؟ خدا لعنتش کند، ما ائمه را در برابر فحش دشمنان ما قرار مي‌دهد.

بعد حضرت آيه 108 سوره انعام را خواندند که گفت: خداي عالم مي‌فرمايد:

وقال الله تعالى: (ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم)

شما بت پرست‌ها را فحش ندهيد، اگر فحش داديد آن‌ها هم به مقدسات شما فحش مي‌دهند.

خطبه 206 نهج البلاغه را هم مراجعه کنيد که تعدادي از صحابه در جنگ صفين به معاويه فحش مي‌دادند و ناسزا مي‌گفتند.

اميرالمؤمنين فرمود، از ديدگاه اميرالمؤمنين معاويه مسلمان نيست.

در خطبه 16 مي‌گويد: قسم به خدايي که بشر را آفريد، معاويه و دار و دسته‌اش در فتح مکه مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند:

وأسروا الكفر

کفر را باطني‌اش کرده‌اند.

اين رأي علي است در رابطه با معاويه؛‌ ولي مي‌گويد:

إني أكره أن تكونوا سبابين

به شيعه‌هايش مي‌گويد و به سپاهيانش مي‌گويد: من دوست ندارم شما فحش دهيد. به جاي فحش بياييد اعمال زشت و قبيح و وقيح معاويه را براي مردم بازگو کنيد.

ولكنكم لو وصفتم أعمالهم ، وذكرتم حالهم ، كان أصوب في القول وأبلغ في العذر

اگر به جاي فحش دادن اعمال زشت معاويه و کارهاي بد معاويه را شما براي مردم بازگو کنيد و افشاگري کنيد بدون فحش.

يک بحث فحش دادن است خواهر عزيزم يک بحث است و اين که ما بياييم صحابه را از ديدگاه قرآن و سنت نقد علمي کنيم، اين يک چيز ديگري است.

من از شما تقاضا دارم در کتاب کافي جلد 2 صفحه 636 حديث شماره 4 و 5  را ملاحظه کنيد که از هر جهت روايت صحيح است؛ بلکه بعضي‌ها صحيح اعلايي است.

اين 2 روايت را شما به آن يادداشت‌هايي که داشتيد اضافه کنيد و باز در جلسه بعدي ما خدمت شما هستيم.

بيننده:

روز خوبي داشته باشيد. يا حيدر.

آقا رسول از مشهد از برادران اهل سنت:

فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا

سوره انشقاق آيه 7 و 8

وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ

سوره يس آيه 12

اگر انسان بخواهد ولايت علي عليه السلام و 12 امام را قبول کند، آيا لازم است که حتما مثل شيعيان باشد؛ چون ما وقتي صحبت مي‌کنيم، مي‌گويند: از کارهايي که از شيعيان مي‌بينند و از حرف‌ها و رفتارهاي اين‌ها دل سرد مي‌شوند و مي‌گويند: اصلا نمي‌شوند.

آيا مي‌شود انسان همان طور سني باشد؛ ولي 12 امام را قبول داشته باشد يا وهابي باشد؛ ولي محبت و ولايت اين‌ها را قبول داشته باشد؟

ما الان مي‌بينيم که در قرآن 12 بار اسم امام آمده است و از يک طرف ما بايد از ظالمين که امام ما باشند حمايت کنيم.

به ما بگويند:‌ شما از يزيد و معاويه حمايت مي‌کنيد.

شما حديث قرطاس را خوانديد که عمر نگذاشته پيامبر وصيت نامه بنويسد و ظلم‌هايي که گفته مي‌شود، اين‌ها دل ما را سياه مي‌کند.

ظلم‌هايي که به فاطمه شده است از فدک و اين که گفته است: من را شبانه دفن کنيد، اين‌ها باعث مي‌شود که دل ما سياه شود.

امروز هم اتفاقا آقاي سجودي برنامه داشت که يک بيننده زنگ زد و از مستدرک حاکم حديثي آورد که عائشه رضي الله عنها مي‌گفته است: بعد از رسول خدا حدثي از من سر زده است که خجالت مي‌کشم که من را کنار قبر او دفن کنيد، من را در قبرستان بقيع دفن کنيد.

ما بايد اين کارها و اين اشتباه‌ها را توجيه کنيم و بگوييم: نه اين‌ها خوب بوده‌اند.

ما هم دل سرد و دل سياه مي‌شويم.

مي‌شود ما به اهل سنت باقي باشيم؛ ولي ولايت اين‌ها را قبول کنيم؟

آيا خدا اين را قبول دارد يا بايد حتما انسان مثل شيعيان دنبال مراجع باشد و تغيير روش دهد؟

استاد قزويني:

ما از ادبيات و ادب شما متشکر هستيم. مي‌شود که انسان سني باشد و محبت و ولايت اميرالمؤمنين و ائمه را قبول داشته باشد. مي‌شود کسي شيعه باشد؛ ولي نستجير بالله نسبت به ائمه ارادت نداشته باشد.

همين آقايي که نقل کردند که در يکي از شبکه‌ها حرف مي‌زند، شيعه است. ايشان يک سري خزعبلات مطرح مي‌کند.

آقاي دکتر سروش مگر شيعه نيست؟

ايشان حرف‌هايي مي‌زند که مراجع کفر و ارتداد ايشان را ثابت کردند.

همين آقاي کديور که در اين شبکه‌هاي انحرافي به عنوان شيعه صحبت مي‌کند که ما اعتقادات اين را کاملا اعتقادات انحرافي و گمراه و گمراه‌گر مي‌دانيم، مگر شيعه نيست.

جناب آقاي حسون مفتي اعظم سوريه يک سني است.

آن روز من صحبت ايشان را در کنفرانس وحدت گوش مي‌کردم، خدا مي‌داند که من از صحبت ايشان لذت بردم. مي‌گويد: شما سني پيدا نمي‌کنيد که ولائي العقيده نباشد و شيعه‌اي را هم پيدا نمي‌کنيد که اقتداء العلي عقيده نباشد.

يک مفتي اعظم که يک انسان عادي هم نيست، با اين نگاه، به مسائل توجه مي‌کند. دوستان ما رفتند و يک مصاحبه اختصاصي با ايشان داشتند و ديشب هم يک تبليغي بود از اين مصاحبه.

اين بحث‌هايي که اين برادر عزيزمان جناب آقاي حسون داشتند، ما اين‌ها را به تدريج پخش مي‌کنيم. ما مي‌خواهيم که نگاه اهل سنت به شيعه اين چنين باشد.

آقاي عثمان الخميس، به فرض علامه مجلسي و علامه حلي و آقاي شيخ مفيد گفته است:

من أنکر واحدا من الائمه فهو کافر مخلد في النار

اين آقا اجتهاد کرده است و اجتهادش به اينجا رسيده است.

به فرض شما بگوييد: ايشان در اجتهادش اشتباه کرده است که در اين صورت پاداش هم دارد.

چرا اين طور فحاشي مي‌کنيد.

بيش از 30 نفر از بزرگان شما هم در برابر شيخ مفيد، مي‌گويند:

من أنكر إمامة أبي بكر الصديق رضي الله عنه فهو كافر

فتاوى السبكي، ج 2، ص 576 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 139 و الفتاوى الهندية، ج 2، ص 264

من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه

فتاوى السبكي، ج 2، ص 587 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 138

اين آقا هم مي‌گويد: اجتهاد کرده است.

شما که مي‌گوييد: در جنگ جمل و در جنگ صفين اجتهاد کرده‌اند.

30 هزار نفر و 110 هزار نفر انسان کشتند. اين‌ها اجتهاد کردند و يک ثواب هم دارند.

آدم کشي‌ها را شما به حساب اجتهاد مي‌گذاريد، شيخ مفيد يک فتوايي داده است، بايد تمام هفت آسمان بر سر شيخ مفيد و بحراني و علامه مجلسي و ديگران ويران شود؟

اين دور از انصاف و وجدان است. اين درست نيست.

اين راهي که شما مي‌رويد، آخر اين راه حق و حقيقت نيست، آخر اين راه ضلالت و گرفتاري در آتش جهنم است. اين کار باعث مي‌شود که شيعه و سني را به جان هم بيندازند.

اگر از دماغ يک شيعه خون بيايد يا يک سني به خاطر اين بحث‌ها بيايد، تمامي اين کارشناسان و اين کارکنان شبکه‌ها، والله مسؤل هستند؛ چه شبکه‌هاي شيعي باشند و چه شبکه‌هاي سني باشند.

ما مي‌گوييم: برائت و هفته برائت و در پاکستان 200 شيعه به خاک و خون کشيده مي‌شود يا آن آقايي که در سنتياگو نشسته است و فحاشي مي‌کند و در روز عاشورا در افغانستان ده‌ها شيعه به خاک و خون کشيده مي‌شود يا شيعيان را به رگبار مي‌بندند و مي‌گويند: اين هم نتيجه صحبت‌هاي آن آقا بر عليه خلفاء و عائشه، آيا اين آقايان مسؤل هستند يا خير؟

اگر اين آقايان بر اين عقيده هستند که کارشان مرضي خدا و امام زمان هستند، کارشان را ادامه دهند و گسترش دهند و دست‌شان درد نکند؛ ولي اگر احساس مي‌‌کنند که اين کارها خلاف شرع است؛ همان طوري که حضرت آيت الله مکارم شيرازي در اين بيانيه‌شان مي‌گويند: که پيش خدا مسؤليت عظيمه دارد، ما نهايت چيزي که مي‌توانيم بگوييم، اين است که اين آقايان بد سليقه هستند و برداشت‌شان يک برداشت نادرستي است؛ اما الان در يک موقعيت خيلي خطيري قرار گرفتيم.

ما بارها گفتيم، شيعه، سني، وهابي، افراطي، تند رو، تفريطي الان سربازان مسيحي و يهودي مسلمان‌ها را نمي‌کشند.

در سوريه همين سربازان اسلامي هستند که يکديگر را مي‌کشند؛ ولي يهودي‌ها و مسيحي‌ها و دشمنان اسلام در پشت قضيه حضور دارند و اسلحه مي‌دهند و تحريک مي‌کنند.

يک مقدار وجدان‌مان را قاضي قرار دهيم.

بيننده:

منظور من اين بود که:

يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ

سوره اسراء آيه 71

ما نمي‌خواهيم که فرداي قيامت به ما بگويند: امام شما خليفه دوم بوده است که نگذاشته است پيامبر وصيت نامه بنويسد.

استاد قزويني:

اين منظور شما است.

بيننده:

من الان برايم ثابت شده است. الان منظور من اين است که اگر ما ولايت علي و اولادش را قبول کنيم؛ اما نماز و عبادات ما به همان روش خود ما باشد، آيا خدا از ما مي‌پذيرد؟

استاد قزويني:

اگر به اين نتيجه رسيدي که با اين عقيده و با اين نماز مرضي خدا است، بله و اگر به اين عقيده نرسيدي، خير.

ملاک براي شما آني است که براي شما اثبات شده است.

ملاک تحقيقات جناب عالي و نتيجه تحقيقات شما است.

بنده به اين نتيجه مي‌رسم که از نظر تحقيق و علم، اميرالمؤمنين خليفه بلا فصل پيغمبر بوده است و بعد از او امام حسن و امام حسين تا حضرت مهدي بوده است.

پيغمبر هم فرموده است که فقه را از اين‌ها بگيريد.

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي

وسائل الشيعة (الإسلامية)، الحر العاملي، ج 1، ص تقريظ 2

اگر به کتاب و اهل بيت تمسک کرديد گمراه نمي‌شويد.

اگر به کتاب تمسک کرديد و به اهل بيت تمسک نکرديد يا به اهل بيت تمسک کرديد و به کتاب تمسک نکرديد، اهل ضلالت هستيد.

اگر نتيجه علم اين شد، من بايد طبق فقه اهل بيت عمل کنم. اگر هنوز تحقيقات من به اينجا نرسيده است، لازم نيست.

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

سوره زمر آيه 17 و 18

شما اگر تشخص مي‌دهيد که هر قولي احسن است، اگر نتيجه علم و تحقيق شما اين است که مذهب شيعه احسن است، غير عمل شيعه را انتخاب کني عملت باطل است و فرداي قيامت نجات پيدا نمي‌کني و اگر به اين نتيجه رسيدي که مذهب اهل سنت مذهب احسن است، به غير او عمل کني، فرداي قيامت مشکل داري.

بيننده:

اگر براي ما ثابت شده باشد، زحمت و مشقت براي ايجاد مي‌شود که بخواهيم طبق فقه شيعه عمل کنيم.

استاد قزويني:

من لا تقية له لا دين له

فقه الرضا، علي ابن بابويه القمي، ص 338

هر کس تقيه ندارد، دين ندارد.

اين را هم شيعه نقل کرده است و هم سني نقل کرده است.

ائمه عليهم السلام هم براي آن طور موارد راه‌هايي را انتخاب کردند و راه‌هايي را براي ما پيشنهاد کردند.

بيننده آقاي باقري از يزد:

حضرت آيت الله چند شب پيش چيزي به يزدي‌ها گفتند.

استاد قزويني:

بله. ما آن پيامک شما را هم خوانديم، ما شوخي کرديم.

ما براي همه بينندگان عزيزمان مخصوصا مردم يزد سلامتي مي‌خواهيم.

ما چند سفر به يزد داشتيم که يک سفر را با جناب آقاي محسني داشتيم که يک همايشي بود که 800 نفر از طلاب و دانشجويان غير ايراني هم بودند.

واقعا آن 3 روز در يزد براي من يکي از بهترين روزهاي عمرم بوده است.

مردم يزد آن تدين و ديانت‌شان و عشق‌شان به ديانت و ولايت زبان زد است.

آقاي باقري هم گل سر سبد گل‌هاي يزد است.

بيننده:

اللهي به حق جدت فاطمه زهرا بتوانيم خدمت‌تان باشيم.

مجري:

اگر قطاب يزدي هم همراهش باشد که خيلي عالي است.

بيننده:

جناب آقاي سجودي کارشناس شبکه کلمه، امروز به شدت توهين‌هاي بسيار عظيمي به سرکار خانم دکتر فقيهي انجام دادند.

استاد قزويني:

مثل اين که ايشان امروز يک چيزي مصرف کرده بودند. ما در جريان قرار گرفتيم.

ليس علي المجنون من حرج

مجري:

گويا تسمه پاره کرده‌اند.

بيننده:

اجازه دهيد که من 2 دقيقه با جناب آقاي سجودي با کمال احترام صحبت داشته باشم. آقاي سجودي اگر صادق هستند، جواب ما را بدهند.

به قول خودشان سياست شبکه و اربابان سعودي‌شان اين است که اجازه نمي‌دهند که مناظره کنند؛ پس لطف کنند که اگر با استادان ما مناظره نمي‌کنند، حداقل جواب شيعيان عادي را بدهند.

اشخاصي مثل بنده و آقا مسعود و محمد آقا و آقاي اسکندري و آقاي شريفي و خانم صفايي. اگر دعواي‌شان هم کردند، بگويند: اين‌ها بيننده بودند. فقط تلفن ما را وصل کنند.

ما با هزار زحمت امروز اين قدر تماس گرفتيم؛ ولي تلفن ما را جواب ندادند.

يک آقايي زنگ زد که معلوم بود سني بود، گفت: من به اين دليل سني شدم؛ چون وقتي که شيعه بوديم، ما هر چه به علماي‌مان مي‌گوييم: با سني‌ها مناظره کنيد، مناظره نمي‌کنند. آقاي سجودي هم تأييد کردند.

گفتيم: شبکه ولايت خودش را کشت از بس به شما التماس کرد.

هر شرطي که شما گذاشتيد، گفتند:‌ ما حاضر هستيم.

استاد قزويني:

ما آن دفعه اعلام کرديم. گفتيم:‌ هر کس واسطه شود که اين آقايان مناظره کنند، ما حق الوصاية 10 ميليون تومان به او مي‌دهيم.

اگر واقعا همچين قضيه‌اي باشد، همان دقيقه اول 7 ميليون تومان به حسابش واريز مي‌کنيم.

بيننده:

در يک صورت حاضرند با شما مناظره کنند. آن ميلياردها دلار پول نفت عربستان را به آن‌ها بدهيد، شايد شبکه‌شان را جمع کنند. آن پول را هم که شما نداريد.

استاد قزويني:

ما اين را هم که گفتيم، يکي از دوستان باني شده بود. ما خودمان همچين پول‌هايي نداريم. دوستان ما گفتند:‌ اگر همچين قضيه‌اي باشد و کسي واسطه شد و اين‌ها براي مناظره حاضر شدند، ما پول اين‌ها را مي‌دهيم.

همين آقاي سجودي با اين آقاي دکتر مهدي خزعلي با اين که اين آقا حوزه ديده و طلبه نيست و خيلي زياد در گود نيست، آبروي اهل سنت و وهابيت را برد.

اين‌ها مي‌‌گفتند: از نظر سياسي با ايشان مناظره مي‌کنيم، شايد نگويد: ولايت اميرالمؤمنين؛ ولي ديدند نه و ديگر با آن شخص هم مناظره نکردند.

جناب آقاي سجودي من از شما چند سؤال دارم.

آقاي سجودي در 2 برنامه قبل‌شان يک کليپي از يک خواننده لس آنجلسي پخش کردند و بعد امروز که ديدند يک سري حرف‌هايي شده است، گفتند:‌ دشمنان ما که شيعيان هستند، جا نماز آب مي‌کشند.

گفتيم:‌ اگر در شبکه‌اي به اصطلاح مذهبي شما، چنين منکري پخش کنيد و شيعيان جا نماز آب مي‌کشند، خوب آقاي سجودي ببخشيد.

يک صحبت جالب ديگري کردند و گفتند:‌ دوستان ما (يعني شبکه کلمه و وهابي) گفتند:‌ آقاي سجودي خوب ياد جواني‌هاي‌تان افتاديد.

معلوم شد که ايشان در جواني چه کاره بودند.

اين حرف خودشان است و ما هيچ توهيني هم نمي‌کنيم.

ايشان يک حرف ديگري زدند و گفتند:‌ سرکار خانم دکتر فقيهي که يک روايت از کتب اين‌ها خواند و ايشان هم مقداري از کليپش را پخش کرد، بعد با ناراحتي گفت: اي مسلمانان و اي مردم، به نظر شما خانم هايده در جهنم است يا خانم دکتر فقيهي؟

بعد خودشان جواب دادند.

جوابش اين بود: به الله قسم که هايده در بهشت است و خانم فقيهي در جهنم است.

استاد قزويني:

خدا ان شاء الله آقاي سجودي را با هايده محشور کند و ما و خانم فقيهي را با حضرت زهرا و حضرت زينب و فضه خادمه حضرت زهرا محشور کند.

بيننده‌:

الهي آمين. ما فقط مي‌گوييم: بينندگان قضاوت کنند.

يک چيزهايي در ذهن ما مي‌آيد، که روي آنتن مصلحت نيست که مطرح کنيم.

دفاع اين آقايان از يک خواننده، (ما کاري به آن خواننده هم نداريم) که اين طور بيايند دفاع کنند، ما خيلي سؤالات در ذهن‌مان مي‌آيد.

استاد قزويني:

يک پيامي چند روز قبل آمده بود که يکي از آقاياني که خيلي حرف مفت مي‌زند، يک روزي اين را برده بودن يک جايي که هايده هم آنجا بود، گفت: خدايا من چه کار خوبي کرده بودم که همچين پاداشي به من دادي؟

ندا آمد: خفه شو ما مي‌خواستيم هايده را عذاب کنيم که به آنجا آورديم.

اگر ما دعا کرديم که سجودي را با هايده محشور کند، من گمانم که اگر خواسته باشند عذاب هايده را چند برابر کنند، سجودي را پيش ايشان مي‌برند.

بيننده:

ان شاء‌ الله آقاي سجودي متوجه شده باشند.

2 هفته پيش گفتند: شيعياني که طبل و سنج در خيابان‌ها مي‌زنند، اي بينندگان اي مسلمانان، اين طبل و سنج را شما نگاه کنيد که از اول تا آخر برنامه‌هايي که داخل کاواره است، با همين طبل و سنج است.

شما از کجا خبر داري که از اول تا آخر در کاواره‌ها چه مي‌نوازند.

ان شاء الله آقاي هاشمي بعدا به نگويد و کليپ من را پخش نکند و بگويد: باقري توهين کرده است.

ببينيد اين عين جمله آقاي سجودي بود.

گفت:‌ در کاواره‌ها مي‌رقصند و اين آلات موسيقي از اول تا آخر مي‌نوازند.

من که از اول تا آخر در جايي نرفته باشم و نديده باشم، نبايد بگويم:‌ از اول تا آخر چه کار مي‌کنند.

جواني‌شان را هم که دوستان‌شان گفتند.

راجع به عائشه و صحابه که ايشان گفتند، يک جمله در توهين‌هايي که به سرکار خانم فقيهي کردند، من بحثم در فقط در مورد خانم فقيهي نيست.

شيعه‌‌اي که يک حديث را با نهايت احترام مي‌خواند و از شما مي‌خواهد که جواب دهيد، بايد اين طور به او توهين کرد.

شما وقتي که خودتان گفتيد اين حديث را و گفتيد: ضعيف است و مي‌توانستيد ثابت کنيد که ضعيف است، البته گفتيد:‌ فقط آقاي عسقلاني گفته است.

وقتي از آقاي هاشمي از بيننده سؤال کرد و قبلا هم من سؤال کردم و شما هم گفتيد:

من أنکر خلافة ابوبکر فهو کافر

آقا گفت:‌ بي‌خود کرده است. رأي خودش بوده است و اجتهاد کرده است.

چه طور شما اجتهاد ما را مي‌خوانيد که کسي گفته است: هر کس ولايت علي را قبول نکند کافر است و آن هم به نص صريح گفته پيامبر و آن هم فرض مي‌کنيم که آن شخص هم اجتهاد کرده است، چه طور او را مي‌کوبيد؟

وقتي که عين کلمه مي‌گويد:

زوجت

آنجايي که امام صادق در يک حديثي که نمي‌دانم صحيح است يا غير صحيح، نوشته است: ازواج، ايشان مي‌گويد: صيغه. آنجا نوشته است ازدواج، حالا ازدواج موقت هم همان است. به هر حال اين آقايان اين طوري هستند.

حاضر نيستند که ما شيعيان به عنوان يک بيننده زنگ بزنيم، نه به عنوان کارشناس و نه به عنوان حوزه ديده، بنده به عنوان يک بيننده يک دقيقه‌اي که به ما وقت مي‌دهيد، تا من مي‌خواهم يک کلمه از آقاي عثمان الخميس بپرسم، مي‌گويد: سخنراني نکن.

گفتم: من سؤال دارم. شما اگر شبکه زديد که وهابيون راضي باشند، آن حرفي نيست. اين همه شعار مي‌دهيد.

شما يک شماره مثل شبکه ولايت بگذاريد تا معلوم شود که چند شيعه و چند تا سني را وصل مي‌کنيد. اگر راست مي‌گوييد، اين کار را کنيد.

وقتي که عائشه به حضرت نبي مي‌گويد: شما گمان مي‌کنيد.

زعم يعني گمان. شما گمان مي‌کنيد که پيامبر هستيد.

آيا اين توهين نيست؟

مجري:

ما يک دقيقه به پايان برنامه‌مان مانده است.

بيننده:

آقاي مولوي محسني من نصف آقا فرهاد صحبت نکردم.

در صحيح بخاري در کتاب تفسير آنجايي که حضرت رسول يک خطبه خواند و سپس گفت: اي مردم شما محشور مي‌شويد به سوي خداوند؛ همان طوري که قبلا بوديد و در نهايت مي‌فرمايد:

إِنَّ هَؤُلَاءِ لم يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ على أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ

صحيح البخاري، ج 4، ص 1691

در اينجا صريحا حضرت رسول بعد از خطبه‌شان آيه 134 سوره انبياء را مي‌خواند و مي‌فرمايد: عده‌اي از صحابه از جانب پروردگار مرتد بودند بر دين پدران‌شان از همان زماني که شما وفات کرديد.

آقاي سجودي اين صحيح بخاري است. حضرت رسول آيه هم خوانده است.

ان شاء الله جواب دهند.

استاد قزويني:

آقاي سجودي که در اين حد نيست. يک بنده خدايي که زنگ زده بود و سؤال کرد، ايشان گفت: من خودم را باختم و متوجه نشدم که ما پخش هم کرديم.

اگر همين آقاي سجودي آقاي عثمان الخميس که آورده بودند را بياورد تا با خانم دکتر فقيهي مناظره کنند روي 2 موضوع:

1-     عائشه و اهانت‌هايي که در کتب اهل سنت است.

2-     صحابه

اگر واقعا ايشان آماده شد، ما تقاضا مي‌کنيم که اين آقاي هاشمي يک مقداري عقل سرشان بيايد و يک مقداري بعضي از موادي که ايشان نياز دارند، دو برابر کنند.

پايان.



حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  شهلا     -   تاريخ:  12 تير 92 - 18:50:33
شما در حدي نيستيد که در مورد استاد سجودي حرف بزنيد...
2   نام و نام خانوادگي:  بهاره مهدوي     -   تاريخ:  13 تير 92 - 20:45:00
مادرباره هرکسي که دلمون بخواد حرف ميزنيم.با منطق و عقل.وهابي ها که اين دو ويژگي رو ندارن فقط با فحش دادن ومزخرف گفتن نطق ميکنن.حالا شما جزو همين گروهي؟/؟؟؟




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما